ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 (به ترتیب امتیاز)

کلید: توضیحات ابتدای فایل را تا زمان طرح سوال گوش کنید. سپس فایل را متوقف کنید، به سوال مطرح شده فکر کنید، پاسخ های خود را بنویسید و سپس ادامه ی فایل را گوش دهید.

سوال این قسمت:

وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟

خواه تغییراتی سطحی مثل تغییر دکوراسیون، غذا و … باشد یا تغییرات جدی تری مثل تغییر در منبع درآمد، محل زندگی، رابطه عاطفی و …

آیا در برابر آن تغییر مقاومت می کنی یا با آغوش باز از آن تغییر استقبال می کنی؟!

آیا آن تغییر را فرصتی برای تجربه های جدید، ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت می دانی یا به چشم “اختلال در زندگی ات” به آن نگاه می کنی؟! 


تمرین این قسمت:

نکته مهم: قبل از انجام تمرین، لازم است ابتدا سوال این قسمت را جواب داده باشی. سپس با دقت توضیحات فایل را گوش بده، نکته برداری کن و در پایان، به عنوان تمرین در بخش نظرات این قسمت، مراحل تمرین را به شکل زیر انجام بده:

مرحله اول:

چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

بنابراین در مرحله اول تمرین، بر یادداشت کردن تغییراتی تمرکز کن که در گذشته در زندگی شما رخ داده و در نهایت نتایج مثبتی برای شما به ارمغان آورده است.

مرحه دوم:

برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.

کلید: سعی کن آرام آرام و از موضوعات کوچک شروع کنی و با ایجاد تغییرات کوچک، ذهن خود را برای لذت بردن از تغییر آماده کنی. سپس در طی این روند، ذهنیت خود را به نحوی تغییر دهی که به جای مقاومت در برابر تغییرات، از آنها استقبال کنی و حتی به صورت ناخودآگاه به دنبال یافتن فرصت های رشد در دل تغییرات باشی.

در فایل این جلسه، مثالهای متعددی درباره نحوه انجام این تمرین توضیح داده شده که به شما کمک می کند موضوع را کامل درک کنید.

مرحله سوم:

یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود.

مرحه چهارم:

به این 3 مورد فکر کن و با دقت پاسخ بده:

مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟

مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟

مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟


منابع کامل درباره محتوای این فایل:

دوره قانون آفرینش | بخش اول

آموزه های این بخش از دوره قانون آفرینش، منطق هایی قوی در ذهن ما می سازد که مبنای استقبال از تغییر است. یعنی این آگاهی ها، آیتم های رنج و لذت را در اهرم ذهن ما به گونه ای اصلاح می کند که فرد به صورت خودجوش، جهادی اکبر برای ایجاد تغییرات بنیادین در باورهای محدودکننده به راه می اندازد.


سایر قسمت های این مجموعه

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4
    252MB
    27 دقیقه
  • فایل صوتی ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4
    26MB
    27 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

490 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد غنی گفته:
    مدت عضویت: 506 روز

    با سلام شما مگه نمیگید همه چی باور پس اگر کسی حتی با تغییر جامعه خودش وقف نده بازم شرایطش با باورهاش رقم میخوره شما چرا میگید حتما باید انسان به روز باشه

    استاد یک مقدار جدیدا حرفاتون دور از قانون فرکانس شده

    الان این حرف شما نوعی شرکه که میگید حتما باید انسان بپذیره شرایط وگرنه نابود میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    زیبا گفته:
    مدت عضویت: 2496 روز

    به نام خداوند خالق

    سلام و درود

    تغییر داستان زندگی هر روز ما و جهان قانون بدون تغییر خداوند

    هر روز تغییر میکنید یا بهتر میشود یا پس رفت

    جهان با ماهها و فصل ها و سالها تغییر میکند

    روزها به شب حتی 2 روز هم مثل هم نیستند نه ساعت طلوع ونه غروب نه آفتاب و نه مهتاب

    و زیبایی جهان به تغییر است و تفاوتش

    من تغییر را دوست دارم و از اینکه بتونم چیزی رو عوض کنم استقبال میکنم

    تو کارم تو آشپزی و در هر حالی دوست دارم

    وقتی از کسی گفته میشود میگم

    قشنگی دنیا به تفاوتها و اتفاقات است

    و تغییر را در همه حال دیدم

    تنها چیزی که مقاومت دارم جابجایی خانه هست

    میگم جام خوبه خونه خوبه صاحب خونه خوبه پس کجا برم گیرم نمیاد

    کای اونم باید رو خودم کار کنم و تصمیم بگیرم و اجرا

    استاد مثل همیشه عالی بود خدا قوت

    شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    خاتون حاجی وند گفته:
    مدت عضویت: 1948 روز

    سلام بر خداوند، خدایا هر چه دارم از آن توست.

    چقدر خوشحالم که دارم به صورت مرتب در این دوره رایگان شرکت میکنم و خودمو واکاوی میکنم

    استاد عزیزم خدا را بابت داشتن شما همیشه شکرگزارم و بی نهایت از شما ممنونم بابت این فایل های ارزشمند

    قبل از هر چیزی این نکته رو بگم : استاد من در گذشته کلا بیشتر تغییراتو میپذیرفتم اما به اجبار و با حس قربانی بودن مثلا

    پیش میامد که مجبور میشدم به دلیل تعدیل نیرو کارمو عوض کنم ، محل کاری که سال ها در آن کار کرده بودم کلی راحت بودم، همکاران زیادی داشتم که باهاشون صمیمی بودم من این تغییرو به اجبار میپذیرفتم اما بعد با حس بد، غصه، کینه و به خصوص قربانی بودن دنبال کار جدید میگشتم و وارد محل جدید میشدم که روزهای اولش همراه با استرس و غصه های فراوان بود.

    بریم سراغ تمرین

    چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

    من یادمه سالها پیش به خاطر شرایط زندگیم همراه همسر و پسرم مجبور شدیم از شهر بزرگ اصفهان به حومه و حوالی نجف آباد مهاجرت کنیم . خیلی مقاومت نکردم اما همون حس قربانی بودن و اینکه چرا باید شرایط یه جوری پیش بره که از خانوادم دور بشم و من حالا باید تنهایی بکشم و با کلی احساس بد روانه این مکان شدیم.

    اما حالا که بررسی میکنم میگم خدایا شکرت که ما مهاجرت کردیم.

    اینجا شرایط زندگیم و کار همسرم رو به بهبودی رفته .

    اصلا مهمترینش اینه که من اینجا به واسطه تنها شدنم با شما استاد نازنین و این سایت آشنا شدم

    نشستم و طبق چیزهایی که از شما یاد گرفته بودم درخواست دادم که یه کاری واسم پیدا بشه . ذهنم مقاومت میکرد که اینجا یه جای کوچیکه هیچ شرکت و اداره ای نیست تو بری سر کار، تازه یه بچه هم داری میخای با اون چیکار کنی

    اما من هر روز فایل گوش میدادم تمرین انجام میدادم تجسم میکردم و تنهایی من با سایت عباسمنش پرشده بود و کاملا متمرکز شدم روی خودم تا اینکه یه شغل آنلاین اونم توی همین شهر کوچیک پیدا شد.

    باور کردنش خیلی برام سخت بود اما یه سایت معتبر و مشهور، دفترش توی همین شهر کوچیک و دور افتاده بود. و قسمتی از کارهاش به من واگذار شد و حالا داخل خونه نشستم و شغل دارم و به زندگیم هم میرسم .

    مرحله چهارم:

    به این 3 مورد فکر کن و با دقت پاسخ بده:

    مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟

    من باید مدیریت مالی رو آموزش ببینم که به رشد مالیم کمک کنه، باید دوست بودن با پول را تمرین کنم که تا حالا به تعویق افتاده و میخام خیلی سریع در موردش قدم های لازم را بردارم.

    مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟

    برنامه م اینه که پس اندازو و مدیریت کردن ورودی مالیمو را تمرین کنم. برای دریافتی هام برنامه ریزی صحیح داشته باشم

    مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟

    هر تغییری که در پیش روم اتفاق میفته و یا باید انجامش بدم بدون تعلل برم و انجامش بدم

    یه جمله از استاد توی ذهنمه که گفتند: من وقتی ایده میاد نمیشینم نگاش کنم سریع انجامش میدم.

    منم باید همین روش رو داشته باشم. در یک کلام باید ایمانمو در عمل نشون بدم

    استاد نازنینم سپاسگزارم.

    برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.

    استاد من از شما یاد گرفتم و این قضیه را در خودم به وجود آوردم که از تغییرات با حس خوب استقبال کنم . واقعا ازتون ممنونم. تغییرات زندگی اگر با حس خوب برای من همراه نباشه زندگی رو برام سخت میکنه، همش استرس و غصه و ناراحتی به همراه داره. چیزی که در گذشته در وجود من داشت و من امشب با انجام تمرین فهمیدم که چقدر سطح آرامش من نسبت به گذشته تغییر کرده خدایا سپاسگزارتم

    من به تازگی باشگاه ورزشیمو عوض کردم مربیم هم بعد از 3، 4 سال تغییر دادم اصلا برام سخت نبود،خیلی راحت این کارو کردم و نتایج خیلی بهتری رو دارم میگیرم.

    جدیدا یه آگهی استخدام دیدم که مرتبط با شغلم بود و با وجود اینکه شرایط فعلیم در محل کارم خوب پیش میره چون از خداوند پیشرفت کاری درخواست کردم به محض دیدن آگهی استخدام بدون ذره ای تعلل ثبت نام کردم و خودم را به جریان هدایت الهی سپردم و میدونم که هدایت و حمایت میشوم و هر چی پیش بیاد برای رشدم لازمه.

    یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود.

    من همیشه این باورو با خودم تکرار میکنم: چون در مسیر درست در حال کار کردن روی خودم هستم هر اتفاق و تغییری رخ بده به نفع منه و باید از آن ها استقبال کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    شاهین آقایی گفته:
    مدت عضویت: 1929 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستانم

    معمولا من همیشه آماده تغییر هستم و عاشقانه دوست دارم چون میدونم این شخصیتی که هستم حاصل تغییرات من در نه سال هست

    که خودم باورم نمیشه انقدر شخصیتم تغییر کرده و بسیار اون تغییر بزرگ تو همه زمینه های زندگیم کمک کرد تا إنسان قوی تری باشم

    تغییر بزرگ زندگیم نه سال پیش شروع شد که قطع وابستگی به مصرف الکل و ماده مخدر کردم

    من تو این سال ها به لطف خدا یه لحظه هم از مسیرم خارج نشدم چون میدونم چقدر این مسیر لذت بخش است

    🟠جدیدترین تغییرم هم تغییر فضای کاریم بود و اقداماتی که انجام دادم در راستای این تغییر

    🟢موضوع مهم که بعد از تغییر محیط کارم اتفاق افتاد

    ⭕️من متوجه شدم که توی باورهای ثروت و کمبود باید تغییر کنم به خاطر همین ترس کمبود داشتم و فشار زیادی به خودم میاوردم

    ساعت های زیادی بی وقفه بعد از تغییر جدیدم شروع کردم به کار کردن،چند روز اول انرژی خوبی داشتم و بعد آنقدر فشار سنگین روی من بود که حتی حوصله نداشتم با کسی صحبت کنم همون شاهین خوش اخلاق پرانرژی حوصله خودشم نداشت

    بسیار داشت اوضاع بد میشد به لطف خدا

    همون روز که دیگه کامل بهم ریختم داشتم فایل روانشناسی ثروت دو رو گوش میدادم

    در رابطه با کنترل ذهن بود!!!

    کمی صبر کردم خودم را آرام کردم

    و سوال پرسیدم این احساس چه پیامی دارد!!!

    چه چیزی باید تغییر کند ؟؟؟

    خدایا به من بگو

    تمام اینها در ذهن من فقط ایجاد شد حتی سوال را به زبان نیاوردم

    اومدم خونه داشتم با همسرم صحبت میکردم و یه لحظه جواب اومد

    یادم اومد که من هیچ برنامه ای ندارم برای ساعت ها و زمان های کاریم و یاد صحبت های دوره احساس لیاقت افتادم

    دیدم هر وقت همکارام میگه برو مرخصی یا چه روزی میخوای استراحت کنی میگم نه من مرخصی نمیخوام

    حتی دیدم بیشتر از وظایفم دارم عمل میکنم

    مثلاً اگر ساعت کاریم ١٢ تا ٨ هست من دارم از ٩صبح شروع به کار میکنم تا هر وقت که بشه بدون وقفه

    اینم به خاطر این بوده که من در ناخودآگاهم فکر میکنم کار کردن زیاد خوبه یا برای پول درآوردن باید سخت کار کنم یا من چند وقت کار نکردم حالا بیام جبران کنم و اینم نتیجه اش بود

    تصمیم گرفتم یه برنامه ریزی کنم

    ساعت کاری مشخص کردم

    فقط در حد وظایفم کار کنم

    در هفته یک روز استراحت کنم

    و این موضوع را با همکارانم درمیان گذاشتم و به راحتی همه تایید کردند

    و امروز هم روز تعطیلم هست دارم میرم اسکی بازی کنم جای دوستان خالی

    امیدوارم لذت ببرید از مسیر زندگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 1924 روز

    به نام خداوند

    خیلی جالبه که این مدت عجیب کلافه ام و از اینکه میدونم باید کجا رو تغییر کنم ولی استوپ زدم و نگاه میکنم میبینم ک این استوپ و درک ا زدنه ب ضررمه و امسال هم به راحتی گذشت و خب قطعا سال ها از پی هم میگذرن و این منم ک باید بجنبم به خودم

    سوال اول که چقدر در برابر تغییر واکنش نشون میدم :

    من کاملا در این خصوص ب رفتار خودم آگاهم ولی خب کاری انجام ندادم ک اصلاح کنم و این سوال منو ب فکر فرو برد که از گذشته من همیشه به شدت مقاوم بودم ب تغییر و خب لاجرم تغییر رخ میداد و من منتظر میموندم تغییر رخ بده حالا اون موقع یه کاری میکنم

    من شده بودم یه ادمی که اصن جرات تغییر رو ک نداره خودش ب شخصه حالا بشینه تا دنیا و ادما برای رسیدنشون ب اهدافشون یا هر شرایطی تلاش کنن و تغییر رو رخ بدن و خب وقتی من تو مسیر تغییر همسو بودم ک ادامه راه رو هستم اگر ن که باید کنار گذاشته بشم ب شکلی و از مسیر جدا بشم و برم دنبال مسیر خودم و خب مجدد سیکل تکرار میشه

    البته اینجا خیلی تلخ میشه داستان که چندین سال گذشته چ کلی فرصت از دست رفته داری ب خاطر اینکه تغییر نکردی خودت و منتظر موندی

    دوم اینکه حالا تغییر رخ داده حس قربانی شدن و اینکه من چرا خودم ی کاری نکردم برا اهدافم و اینکه چالش بر سر نپذیرفتن تغییر ب هر طریقی حالا انکار کردن و نپذیرفتن و گله و شکایت و مرحله افسردگی و خب باز تا درومدن ازین داستانا و مجدد منتظر موندن…

    من شدیدا این اواخر ب این رفتارم آگاه شدم و خودمو ب چالش کشیدن که چرا آخه؟

    تا اینکه رفتم تو ییه شرکت بازاریابی کار میکردم و طبق اموزشا و اینکه تغییر نکنی له میشی زیر چرخ جهان خودم به همه افراد میگفتم که تا کی میخواید ادامه بدید ب این وضع جهت اینکه طرف ب خودش بیاد

    این تکرار سوال و ب فکر فرو رفتنم تا حدودی کمکم کرد که روی موارد سطحی دیگه خودمو اذیت نکنم و راحت با تغییر کنار بیام یا تغییرشون بدم قبل اینکه به مو برسه داستان ولی خب کسی که کل زندگیش نخواسته ذره ای ریسک کنه به قول باور جامعه که تو ذهنمون اومده ک هر تغییری ینی ریسک و ریسک ینی خطر ینی وحشتناک ینی مشخص نیست پشتش چی میشه… قطعا هنوز خیلی راه داره

    من به جایی رسیدم که با تغییر همکارام با متفاوت سفر کردن و ب چالش کشیدن خودم تو سفر و با تغییر تیپم و نحوه لباس پوشیدنم دیگه مشکلی نداشته باشم

    ولی راج به تغییر تو صورتم و تغییر دادن ابروهام و یا مدل موهام هنوز که هنوزه درگیرم من یادمه برای تغییر ابروهام رفتم و مدت ها گریه کردم و خرابش کردم که بالاخره امسال موفق شدم انجامش بدم

    تو بحث شخصیتیمم همینطور

    الان متوجه میشم که ادمایی که همیشه خواستن تو رابطه عاطفی باهام باشن من چرا براشون این شرط رو میزاشتم که من همینی ک هستم رو باید بپذیری و نخوای عوضم کنی و خب تا طرف میومد بگه اینجا بهتره اینجوری باشی سریع گارد میگرفتم ک مگه من نگفتم من تغییر نمیکنم و خب اون رابطه رو خراب میکردم و باز خودم تو نبودن اون طرف و عادتی که بهش کردم گیر میکردم تا مدت ها ترجیح میدادم تنها باشم تا کسی بیاد تو زندگیم.

    من تو تغییر هرچیزی همیشه شدیدا مقاومت کزدم و کاملا احساساتم رو درگیر کردم و اذیت کزدم خودمو از تغییر هم اتاقیام تو خوابگاه از تغییر اتاقمون از تغییر محل کارم از تغییر دایره ارتباطیم و همکارام و شهر زندگیم همه و همه و درنهایت چیزی که یه شدت عمیقا درگیرم میکرد از تغییر تو رابطه عاطفی بود و هست

    وای الان ک دارم فکر میکنم من چه کردم با خودم واقعا در حق خودم ظلم کردم. خدایا کمکم کن که بپذیرم انچه را ک نمی توانم تغییر دهم و تغییر دهم انچه را نمی توانم بپذیرم.

    سوال اول اینکه واقعا تغییراتی ک مقاوم بودم در برابرشون در واقع همشون بعدش برام خیر بودن و من الکی مقاومت کزدم

    از همون دوران کودکی و تغییر تو محل خوابم که خداوند منو اماده میکرد برای مقابله با ترس از تاریکی و تنهایی که یه روزی قرار بوده من تنها زندگی کنم سال ها و نترسم.

    از تغییر تو دوستام که قرار بود کلی چیز ازشون یاد بگیرم و بتونم خودمو بیشتر بشناسم

    از تغییر هم اتاقیام و اتاقم تو خوابگاه ک واقعا استرسام شدیدا کمتر شد چون با همه هم کلاسیام هم اتاق بودم و رابطمونم داشت خراب میشد رو بحثای رقابتی ناسالم و خب جدا شد نه باعث شد هنوزم با هم دوست باشیم . از تغییر تو رفتن از شهر کوچیک به شهر بزرگتر و تنها زندگی کردن و مواجهه با هرچیزی ک فکرشو بکنم از شناخت لهجه و گویش و زبان جدید از همکاران جدید و فرایند کاری که کاملا متفاوت بود و تماما مدرسه ای شد برای شناخت من نسبت به خودم و تغییر شخصیتم به سمت رشد. و مجدد از خارج شدن از رابطه هایی ک من واقعا اصرار داشتم به ادامه دادنشون و خب بعد خیر اون جدایی ها همه رو تو زندگیم دیدم و خدا رو شکر کردم بابتش.

    از تغییر شهر زندگی مجدد که کاملا همراه شد با پیشرفت مالی من و تغییر شخصیتم و بالا رفتن عزت نفسم و اینکه کس ارزشمندیمو در وجودم واقعا بالاتر برد

    و مجدد تو محل کارم تغییراتی رخ داد که در نهایت برای من بهتر شد و فرصتی که دنبالش بودم بیشتر وقت داشته باشم برای کار کردن روی خودم برام فراهم شد.

    مرحله دوم

    واقعا ازین ب بعد میخوام خودم آغازگر تغییر باشم اگاهانه و بگنجونم تو زندگیم و شخصیتم.

    اینکه غذاهای جدید و دسرهای جدید یاد لگیرم

    سبک زندگیمو تغییر بدم ب اون سمت و سویی که خودم دوست دارم

    اینکه مسیر رفت و امدیم رو تغییر بدم و اگاهانه بگنجونم تو روزمرگی هام تغییرات رو پیاده کنم..

    از پله های کوچیک اگاهانه شروع میکنم قبل از اینکه مجبور بشم مواجه بشم با تغییری که دیگه رخ داده. اینجوری قطعا شیرین تره و نتیجش هم متفاوت تره برام و باعث رشد و پیشرفت زندگیم میشه و دیگه الان موقع لذت بردن از طعم تغییراتیه که دونه ب دونه خلقشون میکنم اگاهانه تو زندگیم و چقد بی صبرانه منتظر تجربه اون حس شیرینی بعدش هستم. اون بالا رفتن عزت نفسه ک خودشو نشون میده ازون بالا رفتن درامده ازون کیفیت بالای روابط و.. خدایا شکرت

    مرحله سوم

    من میدونم تو این مسیر خداوند هدایتم میکنه همواره

    قلب من به روی الهامات خداوند بازه

    خداوند همراه منه و قلبم بازه و من رو رشد میده و بارم رو از دوشم برمیداره میدونم تو هر تغییری که من رقم میزنم خودش خیر منو دیده اینو بهم ثابت کرده . خداوند همراه منه و پذیرای این هست که من تغییر بدم زندگیمو به سمت خواسته هام من یه قدم بردارم اون هزاران مسیر و چراغ رو برام روشن میکنه فقط اینو باید بدونم که تغییر لازمه زندگی هست و جهان ب شکل امروزش اکر درومده حاصل مجموعه تغییراتی هست که رخ داده و الان داره کلی بهمون خدمت میکنه. شاید در نگاه اول تغییر درد داره چون عادت رو داری میشکنی شاید دردش همینه که باید در بیای از دایره امنت ولی خب قطعا نتایجش دنیاتو عوض میکنه قطعا نتایجش بهش خدمت میکنه و دنیا رو برای خودت و دیگران جای بهتری میکنی برای زندگی برای اطرافیانت که تورو و رشدت رو میبینن همینکه دیگه کمتر درگیر مسائل تو هستن خودش بزرگترین خدمته بهشون. خدایا شکرت میدونم من تا الانش هم یه سری تصمیم ها گرفتم برای تغییر و این سری منتظر نموندم که له بشم چ برم و سرم بخوره ب سنگ و برگردم و خب با همه وجودم خودت میدونی بهت اعتماد مردم و تصمیمم رو گرفتم که تمومش کنم و نیفتم تو یه مسیر تکراری گذشته و خب میدونم و مطمینم هر لحظه حواست بهم هست و میدونم تو این تغییر تو همراهم بودی چون من ازت خواستم نشونم بدی راه رو و هدایتم کنی و تو نشونه ها رو وارد زندکیم کردی و من تغییر دادم تصمیم رو که قرار بود به سمت و سوی دیگری زندگیم پیش بره . میدونم از قلب من اگاهی و همراه منی همواره و خیر مطلق هستی و برایم بهترین چیزی ک برای من و در مسیر خواسته هایم که شادی و لذت و ارامش و سلامتی و حال خوب و ثروت هست رو نشون درنظر گرفتی. چون تو پروردگار جهانیانی و این جهان با این عظمت رو اداره میکنی پس منی که دره ای از این نظم جهان هستی هستم قطعا خواسته هایم در جهت رشد جهان هستی هستند و تو به راحتی میتونی اونا رو اداره کنی و برام رقم بزنی خیر مطلق رو.

    مرحله چهارم

    خب سمیه جون مدت هاست میدونه که باید یه صفایی بده به وضعیت کنونی زندگیش تو همه جنبه ها اخه دیگه چیزی نیست که من بهش راضی بشم

    تو جنبه کاری: وقتشه که کنار کار اداری که دارم با جدیت تمام کاری رو یاد بگیرم که کم کم در بیام از کارمندی اخه خودت میدونی که اصن اصن قرار نیست سی سال کارمندی کنی و خب مطمینم خداوند حمایتم میکنه چون این خواسته قلبی من هست چندین ساله چون به تضادهای کارمندی خوردم در این هشت سال. و من دنبال ازادی هستم از ازادی مالی و مکانی گرفته تا ازادی در هر جنبه زندگیم. من ادمی هستم که عاشق طبیعته و خب یه روز جمعه برای رفتن ب دامان طبیعت و گشتن و دیدن دنیا و سی روز در ماه قطعا جوابگوی اون خواسته قلبی من نیست.

    «ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده »

    در جنبه سلامتیم : ب شدت میدونم باید سبک زندگیم تغییر کنه . فعالیت بدنیم و تغذیه ب شدت وقتشه که برنامه تغییرشو اجرا کنم. ان شاالله با هدایت ب قانون سلامتی. میخوام پر انرژی تر باشم

    مدیتیشن رو استمرار انجام بدم

    یوگا رو که عاشقشم روتین کنم

    صبح زودتر بیدار بشم و برنامه ریزی داشته باشم برای کل روزم و بی برنامه پیش نرم هرچی شد منم همراه بشم با مسیر. خدایا شکرت

    استمرار استمرار استمرار رو تمرین کنم

    جنبه رابطه ای:

    بیشتر و بیشتر و بیشتر تمرکز روی نکات مثبت خودم و اطرافیانم

    در خصوص شرایطم :

    میدونم که در کنار کارهام باید ب مطالعه زبان بپردازم خیلی جدی تر سمیه جان خودت میدونی که ضرری برات نداره..

    من میدونم در شخصیتم بیشتر تلاش کنم راحتتر بگیرم مسایل رو و ارزشمندیمو در روابطم حفظ کنم و خیلی راجع به ارزشمندیمو تمرین کنم

    و در نهایت چیزی که دوست دارم واقعا مدت هاست ب تعویق افتاده شناخت خداوند و ارتقای ایمان و تولیدی با شناخت خودم از کلامش.

    من میدونم که وقتی پویا باشم و در حرکت حس و حالم ب زندکیم خیلی بهتره خیلی رابطه ام با خداوند بهتره خداوند همراه تغییرات بوده همواره و منو هدایت میکنه و من اگاهانه که تغییرات لازمه زندگیمه و چه بسا که خودم پیش قدم تغییر به سمت خواسته هام باشم تا تحمل ناخواسته ها به اجبار. پس میدونی که نتایج ایمان و عملت رو قطعا میبینی و زندگی سرشار از ثروت و سلامتی و سعادت داری در دنیا و آخرت.

    شکرت

    ممنونم

    اینم میخوام اضافه کنم

    نمیخوام برای تغییراتی که دادم دیگه خودمو سرزنش کنم اگر الان هنوز نتیجش تو زندگیم نیومده کاملا

    خب میخوام پای این تغییرات بمونم

    و نکته دیکه اینکه من متوجه شدم اینکه الان در برابر ازدواج مقاومت دارم برای ترس همین تغییر هم هست

    من پذیرای تغییرات هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    امین زندی گفته:
    مدت عضویت: 1043 روز

    به نام خداوند خرد که هدایت گر من است

    سلام استاد حکیم و دانای من

    سلام بر مریم شایسته و سلام بر دوستان عزیزم

    استاد جانم

    این ذهنیت که تغییر بکنه تموم زندگی در تمام جنبه ها تغییر میکنه

    پارسال راننده وانت بودم امسال پشت میز نشین اگه این لطف خداوند نیست اگه این پاداش نیست پس چیه

    واقعا زندگی از این لذت بخش تر چیه

    واقعا عشق از این واقعی تر چیه

    اون منو اجابت کرده همه چیز رو از خدای خودم دارم

    دیشب یکی از پرسید کار این روزا خوبه گفتم آره گفت خداروشکر با غرور گفتم هرچی هست از خداوند کدوم خدا خدای رب خدای فراوانی ها

    الهی شکر واقعا تغییر از ذهن شروع میشه ذهن که تغییر بکنه همه چی تغییر میکنه

    من میخوام تغییرات رو بزرگ تر کنم

    اومدم دفتر تمرین رو به سه قسمت تقسیم کردم

    شکر گذاری جدا

    ستاره قطبی جدا

    با سناریو نویسی

    باورها هم جدا

    و چقد روحیم بهتر شده دارم حسش میکنم خداروشکر شوق انگیزه من بیشتر شده الهی شکر واقعا

    من دیگه از تغییر نمیترسم هر جا تغییری باشه با سر میرم خو دلش چون توش پاداش هست از طرف خداوند

    تغییر ذهنیت واقعیت زندگی انسان رو هم تغییر میده

    واقعیت از ذهن شروع میشه

    خودم به شخصه هیچ مقاومتی دیگه ندارم تو این زمینه چون الگویی مثل شما دارم استاد عزیزم شما استاد تغییر هستی میخوام هر ثانیه زندگیم در حال تغییر باشه مثل کتاب پنیر واقعا لذت بخشه برای من

    نمیترسیدی چکار میکردی واقعا این سوال چقد قدرتمند خدایا شکرت

    باید شیوه و رویه کار رو تغییر داد

    یادمه توی کارم بهم گفته شد باید بری از این محل کار و چه پاداش‌هایی نصیب من شد با چه آدمهایی آشنا شدم واقعا از این لذت بخش تر چیه خداوند پاداش میده با این تغییرات

    میخوام ی برنامه ریزی حسابی انجام بدم و کلی تغییر تو زندگیم انجام بدم و لذت ببرم و پاداش بگیرم خدا جونم مرسی

    استاد از شما هم ممنونم و میدونم میام و از تغییراتی که ایجاد کردم بازم اینجا مینویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    رضیه واحداصل گفته:
    مدت عضویت: 861 روز

    سلام ب هم فرکانسی های عزیزم

    سلام ب شما استاد نازنین و مریم قشنگم

    قسمت چهارم

    اگر ک از تغیر مطلع باشم ینی خودمو ازقبل اون رو خواسته باشم یا شنیده باشم

    ن بهم نمیریزم و اونو فرصتی برای پیشترف توی زندگیم یا کارم میدونم

    اما اگر ک اون تغیر یهو اتفاق بیوفته

    بله اولش بهم میریزم و خیلی زود خودمو کنترل کنم ک حتما ی حکمتی توش هست

    قبلا از تغیر خیلی میترسیدم اما الان بیشتر سعی میکنم ک استقبال بکنم

    درمورد تمیرینی ک دادین بگم ک

    تغیری ک برام اتفاق افتاده بود

    اینه ک چندین سال پیش ک نه ماه از ازدواجم گذشته بود ک بایک مسئله ای رو به رو شدم ک مجبور بودم اونجارو ترک کنم

    من 9ماه با خانواده ی همسرم زندگی میکردم ک همسرم ی روز کار میکرد چندهفته بیکار بود

    و اصلا مسئولیتی ک داشت رو نمیخواست قبول کنه ک

    الان متاهل شده و باید مدام کار کنی تا بتونی درامدی داشته باشی …اون همچنان بیخیال بود تااینکه اون مسئله باعث شد ک ب خودم بیام و اونجارو ترک کنم

    من با پولی ک از خواهرم قرض کرده بودم اونم سال 97بامبلغ 200هزارتومن من ب مشهد رفتم همراه همسرم ..بدون اینکه من اونجا کاری داشته باشم یا کسیو داشته باشم

    اما باهمون پول تونستم پول کرایه و دوروز مسافر خونه رو بدم و همش دنبال کار میگشتم

    چون ب هیچ وجه نمیخواستم برگردم

    باید ی کاری پیدا میکردم و زندگیمو بدون هیچ وسیله ایی و هیچ تکیه ایی ب کسی شروع میکردم

    من حتی رو همسرمم حساب نمیکردم فقط خدا فقط

    و مطمئن بودم ک نتیجه میده این تغیر بزرگی ک من توزندگیم انجام دادم

    مثل ریسک بود

    چون من هیچ پس اندازی یا هیچ طلایی هم نداشتم ک بخوام رو اونا حساب کنم

    من روز دوم ی کاری دیدم درواقع ی اگهی بود ک روی یک شیشه مغازه زده بودن ک یک خانم و اقا برای کار در مسافرخونه میخوان

    رفتیم داخل پرسیدیم ک چجوری هست و اون شماره رو گرفتیم زنگ زدیم و رفتیم سراغ همون مکانی ک نیاز ب کارگر داشت

    اونموقع 600تومن حقوق داشت و کاری ک من باید انجام میدادم نظافت کل سوییت ها بود ک تقریبا 10تا سوییت بود و کار همسرمم نگهبانی بود

    باصاحب مسافرخونه حرف زدیم و روز بعدش رفتیم اونجا و کارمو شروع کردم

    بعد از چند ماه اشنای خواهرم اومد و به ما ی کاری رو پیشنهاد داد ک توی رستوران بود

    ما رفتیم اونجا و همون اشنای خواهرم ب ما 20 روز جای خواب داده بود و مامیرفتیم صب رستوران کارمیکردیم تا شب

    بعد پول پیش از صاحب رستوران قرض کردیم

    ک از حقوقمون کم کنه تونستیم ی سوییت اجاره کنیم و زندگیمون همینجوری اوج میگرفت

    و باز خونه ی بزرگتر کار بهتر

    صاحب ی بچه شدیم

    ودرکل بگم ک هیچوقت از تغیر کردن نترسیدم اولش یکمی هول میشم خودمو گم میکنم ولی زود خودمو کنترل میکنم

    من همچنان حتی رفتارمو هرروز دارم روش کار میکنم ک تغیر بدم

    طرز حرف زدنم

    رفتارم بادخترم ک بهتر میکنم اونو

    ولی تغیراتی ک همیشه منو تکون میده اینه ک همسرم ی کارایی میکنه ک من اخرش مسئولیتشو باید ب گردن بگیرم

    و اون مسئله رو خرکش کنم دنبال کنم

    جملاتی ک من توی تغییری ک برام اتفاق میوفته اینو میگم که:

    همیشه مطمئن باش ک ب نفع تو هست و باعث میشه چندتا پله ب بالا داری حرکت میکنی

    اینم مثل قبلی ها

    باید قوی باشی و از پسش بر بیای

    تو میتونی تومیتونی

    استاد تغیری ک خیلی اساسی هست تو زندگیم میخوام انجامش بدم اینه ک

    رابطه ایی ک توش هستم رو ادامه ندم

    ولی میترسم

    چرا

    چون ی دختر 2ونیم ساله ایی دارم ک

    باعث شده تا الان نتونم هیچ اقدامی براش انجام بدم

    چون رابطه ایی ک الان باهمسرم دارم اینجوری هستش ک

    مثل یک همخونه هستیم

    و اصلا باهم خوب نیستیم

    مثل ی زوجی ک ب زور مارو کنار هم قرار دادن

    از خدا میخوام منو ب یه راهی هدایت کنه و بتونم انجامش بدم

    چون خیلی سعی کردم رابطمونو حفظ کنم و خودمو هی اصلاح میکردم ک شاید مشکل از منه

    ولی خب بجای اینکه بهتر بشه هی بدتر میشه

    امیدوارم خدا مثل همیشه منو کمکم کنه

    تندرست باشید استاد مهربونم و مریم شایسته ی عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    Raz گفته:
    مدت عضویت: 2424 روز

    سلام استاد عزیز

    سلام به دوستان هم مسیر

    من در گذشته در مقابل تغییرات واکنش خوبی نداشتم و مقاومت داشتم اکثر مواقع از لحاظ روحی و احساسی بسیار غمگین میشدم حتی الان هم این حس را دارم اما از زمانی که با شما آشنا شدم کم رنگ شده و روی خودم کار میکنم که کلا از بین بره

    _ یه تغییری در گذشته در زندگی من رخ داد که از لحاظ احساسی من را بسیار درگیر کرد و نزدیک به یک سال میشه گفت افسرده و رنجور شدم

    ولی درسی که من از اون یاد گرفتم این بود که دیگه هرگز بخاطر کسی راهی را انتخاب نکنم و در این راه قدم بگذارم ، این یک درس بزرگ برای من بود و بعدها که با این مباحث آشنا شدم متوجه شدم که چه اشتباهی بوده و چطور شرک میورزیدم و یک نفر را برای خودم تنها راه داشتن و رسیدن به خواسته ام میدونستم سیلی محکمی خوردم و بعد که متوجه شرک وجودم شدم و از خدا طلب بخشش کردم ورق برگشت و من بعد از سالها به اون خواسته رسیدم

    اون تغییر این درس را برای من دااشت که هرگز روی دیوار کسی یادگاری ننویسم

    و حالا با این فایل باید تغییراتی هم خودم ایجاد کنم در زندگی

    امروز مسیر برگشت از سرکار را تغییر دادم و مسیر دیگه ای را رفتم.

    باورهایی که یاد گرفتم:

    تغییرات میتونه باعث پیشرف زندگیم بشه

    باید از تغییرات استقبال کنم

    جهان در حال تغییر هست و من باید با این تغییرات همراه شوم

    اگر تغییر نکنم و با جهان همراه نشوم زیر چرخهای جهان له میشوم

    باید آگاهانه تغییرات در زندگیم ایجاد کنم

    اگر تغییری به خواست من ایجاد نشد اون را بپذیرم و اون را یک فرصت رو به پیشرفت ببینم

    تغییرات میتونه فرصتها را برای من ایجاد کنه.

    در حال حاضر تغییری که باید ایجاد کنم

    برای انجام کاری که میخواهم زود تصمیم بگیرم

    و تصمیمی که گرفته میشه زود عملی کنم

    ترس هام را کنار بگذارم، اقدام کنم و بازخورد بگیرم

    روی باورهام کار کنم تا نتیجه حاصل بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    آوا گفته:
    مدت عضویت: 1221 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستانم

    استادجان، ممنون بابت فایل بسیار با ارزشی که گذشتید

    تمرین من تو این جلسه :

    تو روتین زندگیم اغلب اوقات نسبت به تغییراتی که پیش میاد واکنش مثبتی نشون میدم

    بخصوص اگه اون تغییرات تو چیزهای ساده ای مثل تغییر دکوراسیون خونه یا تغییر مسیری که میخوام برم جایی باشه که با شوق اونارو انجام میدم و یجورایی همیشه فکر میکنم که دوستندارم همه چیز همیشه یجور باشه و تکراری بشه

    در مورد تغییراتی مثل محل زندگیم معمولا پذیرا هستم چون تو دوران بچگیم تقریبا هر سال یا هر دوسال یبار ما خونمون و محلمون تغییر میکرد، مدرسم تغییر میکرد، که البته نسبت به مدرسه مقاومت داشتم و برام سخت بود تا یه زمانی بگذره بتونم خودم وفق بدم اما تغییر خونه برام هیجان انگیز بود، الانم نسبت به این موضوع مقاومتی ندارم، اما در مورد تغییر درآمد و بالا پایین شدنش در حال حاضر باید بیشتر رو کنترل ذهنم و جریانات کار کنم تا بتونم با انگیزه بیشتری پیش برم

    و در کل، همیشه طرفدار تغییر تو شخصیتم، کارم، جریانات زندگیم هستم و الان که بهتر میتونم ذهنمو کنترل کنم و وجه مثبتش رو بیشتر ببینم پذیرشش خیلی برام راحت تر شده، که اینو واقعا یکی از دستاوردهای بزرگی برای خودم میدونم.

    در مورد پاسخ به مرحله اول :

    من در برابر تغییر تو روابطم ( رابطه عاطفی با دوستم و با افراد خانواده ) مقاومت خیلی زیادی داشتم و فکر میکردم که مشکل از اون ها هست نه من، در صورتی که طبق قانون به این درک رسیدم که هر چی بیرون اتفاق میفته و برخورد افراد نسبت به من و واکنش هاشون، همش برمیگرده به افکار و باورهای خودم و وقتی که تصمیم گرفتم این روند رو تغییر بدم با حتی کمی کار کردن رو خودم، اعتمادبه نفسم، پذیرش اینکه باید یسری از روابطمو قطع کنم، همه چی خیلی خوب پیش رفت و اون آرامش درونی باعث شد که هی بیشتر رو خودم کار کنم و تصمیمات بهتری بگیرم و الان با حس خوب در کنار خانوادم  میتونم باشم و چقدر برخورد همه نسبت به من محترمانه و پر از محبت شده که همش برمیگرده به رابطه ی خوبی که من با خودم پیدا کردم.

    یکسری تغییرات تو روند کاریمم باعث نتایج مثبتی تا الان شده که نتیجش احساس خوب و لذت بیشتر و ثروت بوده، یعنی از وقتی که تصمیم گرفتم باید یسری کارها رو انجام بدم و طبق قولی که به خودم دادم متعهدانه پیش برم همه چی ام به همون سمت داره ادامه پیدا میکنه.

    مرحله دوم :

    یکی از موارد که به پیشنهاد استاد هم هست، تغییر تو مسیر رفت و آمدها هست، که من اتفاقا امروز اجراش کردم، از خدا هم خواستم که یه مسیر متفاوت و لذت بخش رو بهم نشون بده که وقتی رفتم واقعا زیبایی های بیشتری دیدم و چون هدایتی بود از طرفی انتظار اتفاق های بهتری رو داشتم که فکر میکنم همینم باعث حس بهترم شد،

    تغییر تو چیدمان وسایل مثلا جابجایی وسایل کمد، کتاب ها، وسایل آشپزخونه،

    حتی تغییر رنگ های اطرافمون تو هرچیزی بخصوص وسایلی که اغلب ازشون استفاده میکنیم،

    تغییر تو شرایط سفرهایی که میریم مثلا وسایل نقلیه مختلفی رو امتحان کنیم یا بعضی وقتا بجای هتل خونه های محلی رو بریم یا هر تجربه ای که میشه چون تو سفر واقعا تغییرات زیاده،

    یکی از تغییرات مورد علاقه خودم که به عنوان مربی بنظرم خوشاینده و شاید بعضی از مربی ها هم دوستداشته باشند تجربه کردن باشگاه های مختلف و آموزش به افراد جدید و یا بازی ( البته تو حیطه کاری خودم میگم ) با افراد مختلفه که هم باعث کار کردن رو روابط میشه و اعتماد بنفس رو بیشتر میکنه هم اینکه خیلی جذابه و لذت بخش ترِ،

    یه مورد دیگه ام بنظرم میشه تغییر مدل مو باشه که بخصوص ما خانم ها در این مورد مقاومت های زیادی داریم و من به شخصه باید رو این قضیه کار کنم،

    تغییر تو پوشش که میشه لباس های مختلف رو امتحان کنیم،

    تغییر تو نوع طبخ غذا یا نوع قهوه و چای که هر روز استفاده میکنیم، تغییر تو ورزش هایی که انجام میدیم میتونیم یه ورزش جدید رو امتحان کنیم یا تو همون ورزش مدلشو عوض کنیم ( بازهم این، تو حیطه کاری خودم خیلی برای من لذت بخشه و کارآمد، حتما توصیه میکنم که امتحان کنید )

    مرحله سوم :

    تغییر همیشه باعث انگیزه و اشتیاق من برای روند مسیر زندگیم میشه

    من با تغییر دادن افکارم، باورهام و نوع نگاهم به مسائل از پس هر چالشی برمیام و هر روز برای من یه روز کاملا جدید و لذت بخش میشه که قرار کلی اتفاقات خوب بیفته

    تغییر باعث بهبود روند کارم میشه و درآمد بیشتر و افراد بهتری رو وارد جریان کاری من میکنه

    من با تغییر دادن محیط اطرافم باعث آرامش خاطر بیشتر خودم میشه و هر روز با شوق بیشتری روزمو شروع میکنم

    من با تغییرات کوچیک به سمت بهبودگرایی میرم و میتونم اون حس کمالگرایی رو راحت تر کنترل کنم

    من با تغییرات مثبت در خودم و اطرافم باعث میشم که رو مسائل مهم تری بتونم تمرکز کنم

    تمرکز و دقتم نسبت به خودم و اطرافم و کارم بهتر و بیشتر میشه

    با تغییر افکارم و باورهام تو مسائلی مثل روابط، درآمدزایی، شغلم، سلامتیم… باعث کلی اتفاقات خوب میشم و به سمتی پیش میرم که افراد خوب رو به سمت خودم جذب میکنم و نعمت و ثروت و سلامتی بیشتری وارد زندگیم میشه

    مرحله سوم :

    1- تو مسیر کاریم باید یکسری تغییرات ایجاد بشه

    2- باید مهارتمو بیشتر کنم و اعتمادبنفسمو بالا ببرم تا بتونم نحوه آموزشمو تغییر بدم و بهبود ببخشم و این جسارت رو پیدا کنم که باشگاه های بهتری رو برم

    3- نسبت به تغییراتی که برام پیش میاد در طول روز سعی کنم با کنترل ذهن وجه مثبتش رو ببینم که این اتفاق قطعا به نفع منه و اگه به ظاهر منفی هم باشه حتما یه خیرتی توش هست و قانون رو به خودم یادآوری کنم که جهان به تغییر باورهای مثبت من و احساس خوب پاسخ مثبت میده و لاجرم همه چی خوب پیش میره

    در اطرافم کسانی رو ببینم که با تغییر روند زندگیشون و… الان باعث کلی پیشرفت و بهبود خودشون شدن و حتی دیدن تغییرات کوچیک و نتایج مثبتی که داشته باعث انگیزه و اشتیاق من برای پذیرش تغییر و بهبود میشه

    ممنون استاد بابت این تمرین فوق‌العاده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    محسن گلستانی زاده گفته:
    مدت عضویت: 1986 روز

    سلام استاد جان

    من وقتی بچه بودم مثلا یادمه میخواستن مدرسمو عوض کنن کلی گریه کردم که عوض نکنن چون دوستام اونجا بودن معلما رو میشناختم بالاخره فضا آشنا بود 4سال توی اون مدرسه بودم حس میکردم اگه برم یه مدرسه دیگه بچه هاش چون منو نمیشناسن اذیتم میکنن مسخرم میکنن یا نثلا اون حس معذب بودنه که کسب رو نمیشناسم آزارم میده یا مثلا اکه معلم ازم چیزی بپرسه بلد نباشم بچه ها بیشتر مسخرم میکنن و من حس بدتری پیدا میکنم … اینکه از بچگیم الان که خیلییییییی بهتر شدم و خداروشکر میکنم الان درنورد غذا کهدمن عااااااشقققق چیزای جدیدم یعنی یه غذایی رو دوبار بخورم میگم میخوام غذای جدیدتری رو انتخاب کنم ولی دروغ چرا رستورانی برم که یه غذاش رو انتخاب کرده باشم قبلا بیشتر نیلمه که همونو دوباره انتخاب کنم چون میترسم به خوشمزگی اون غذایی که خوردم نباشه ولی خب میدونم باید به خودم بگم حتی اگه غذاش اونقدری که فکرمه خوشمزه نباشه حداقل چیز جیدید رو کشف میکنم تجربم بیشتر میشه و…. یا مثلا اگه توی کار یه موقعیت جدید بوجود بیاد اولش شاید ترس داشته باشم ولی سعی میکنم راه های ناشناخته ای که توی مسیر شغل فعلیم رفتم رو به یاد بیارم که تونستم ازش سربلند بیرون بیام و میگم اگه حتی به مشکلی هم بخورم چیز جدید یاد میگیرم به قول استاد هر آنچه مرا نکشد قوی ترم خواهد ساخت… درمورد لباس و دکور اتاقم و آدمای جدید خییللیییی مقاوتم کمتره یعنی راحت استقبال میکنم مثلا پارسال پیرارسال بود که تختم روی اتاقم میخواستم جا به جا کنم بزارم وسط اتاقم ولی مامانم گفت نه زشته من ولی دوست داشتم و اتفاقا وقتی اینجور کردم همه گفتن چقد خوب شده… یا مثلا مسیر های مختلفی که برای رفتن به مکان مورد نظر انتخاب میکنم از مسیر های مختلف میرم میگم باحاله چیزای جدید میبینم یا مثلا حدود یه ناه پیش ماشینمون خراب شد و من میترسیدم ببرمش نمایندگی میترسیدم سرم کلاه بزارن چیزی رو بلد نباشم و…. ولی وقتی رفتم اونجا دوستمو که چند سال بود ندیده بودم رو دیدم کلی تعجبب کردم و خوشحال شدم و اون قرارا شد کارمو پیگیری کنه و سفارشمو کرد این نشون میده وقتی تو قدم میزاری توی ناشناخته ها خدا درا رو باز میکنه و کمکت میکنه خدارو صدهزار بار شکر

    جهان درحال تغییره و تغییر تنها چیزیه که نمیشه تغییرش داد و جلوشو گرفت

    یعنی شما معمولی ترین جیز رو نگاه کنی طی سال های زیاد تغییر کرده مثلا ناخن گیر که مردم باهاش ناخن میگفتن سال های قبل با چاقو فک کنم ناخنشونو کوتاه میکردن ولی الان با ناخن گیر البته جدیدا یه دستگاهی دیدم اوتوماتیک ناخنتو میگیره یا نثلا اوایل مردم با جاروی بافتی خونشون رو تمیز میکردن ولی الان جاروبرقی و جدیدا جاروی رباتی و کسایی که هنوز هستن که جاروی بافتی دارن استفاده میکنن که البته تعدادشون کمه، داره دهنشون سرویس میشه چون تغییر نکردن و دارن له میشن زیر چرخ پیشرفت جهان

    یا نثلا درمورد مهاجرت من از بچگی دوست داشتم که مهاجرت کنم به یه شهر دیگه چون آب و هواش بهتره

    چیزای باحال تری داره شهرش با آدنای جدیدی آشنا میشم دوستای جدید پیشرفت بیشتر فضای شهری جدید آدما با پوشش های جدید و خلاصه دوست داشتم

    اگر در برابر تغییر داری مقاومت میکنی یعنی باورهایی داری که نمیذاره حرکت کنی و آینده روشنو ببینی همش ترس ها جلو چسمته همش نشدنا جلو چشمته

    تغییراتی که توی زندگیت رخ داد و نتایج خوبی داشت؟ رفتن سرکار: خب من دانشگاه میرفتم ولی دنبال کار میگشتم و جور نمیشد تا کار حسابداری بهم پیشنهاد شد و رقتم یاد گرفتم و الان دارم انجام میدم ولی خب اولش هیییچییییی بلد نبودم یعنی میگفتن این برگه رو بزار توی زونکن بلد نبودم اصن نمیدونسم زونکن چیه ولی الان بعد 6 ماه درآمد دارم خداروشکر یا مثلا چالش های مختلفی که باهاش روبرو شدم یا مثلا من از اداره جات و این خوشم نمیومد هنوزم خیلی کشته مردش نیسم ولی خب خییلییی بهتر شدم من از اداره دارایی فرارای بودم ولی الان راحت میرم و میام یا مثلا من از توی جمع بودن و از بودن با همسن و سالام مخصوصا جنس مخالف فراری بودم ولی الان جوریه که بیشتر همکارام خانم هستن و رابطه خوبی بینمون هست یا مثلا از رانندکی و یادگرفتنش فراری بودم چون میترسیدم ازش الان مثل کره رانندگی میکنم و…. مثالی که یادآوریشون باعث میشه پا روی ترسام بزارم و بخوام که تغییر کنم

    تغییرات باعث میشه من پیشرفت کنم و چیزایی که نمیدونمو یاد بگیرم باعث میشه احساس سرزندگی و نشاط توی وجودم باشه باعث میشه هدف داشته باشم برای زندگیم باعث میشه احساس خوب داشته باشم احساس خوب توانمدی و یاد گرفتن و کشف چیزای جدید حتی اگه یه قابلیت جدید خودکار رو بفهمی دیدی چقد حس خوبی میده یا مثلا استفاده از وسایلت به یه شکلی که کارا تره راحت تره باحال تره و…

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: