ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 - صفحه 25
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-15 20:29:492024-02-15 20:34:32ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بسم الله الرحمن الرحیم.
تمام ستایشها مخصوص خداوندی است که رب جهانیان است.
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان هم فرکانسی.
صحبت از تغییر شد، خواستم بنویسم اما نجوای شیطان میگفت چه تغییری داشتی
چه مقدار پول درشتی به دست آوردی
چه حرکت بزرگی توی این 11 ماهی که داری روی خودت کار میکنی انجام دادی
چه قدم بزرگی برداشتی و…..
خلاصه انما النجوی من الشیطان
ولی نور ایمان و الهام خداوند هم بود
که من خدارو شکر به الهامات خداوند گوش کردم و
نجوای شیطان رو کم رنگ کردم.
وبهم گفت بنویس من به تو می گویم که چه بنویسی.
استاد عزیز من اگه بخوام به خودم نمره بدم الان نمره صفر میدم چراااا
چون من از منفی 20 شروع کردم.
چه شرک های پنهانی ، چه وابستگی های کاری و رفاقتی و چه ترسهایی از تنهایی و چه ترسهایی از حرف مردم، که نمیزاشت اصغر واقعی باشم
همش نقش بازی کردن
همش خود رو فدا کردن
همش احساس گناه داشتن
همش شرک مخفی و ناز همکار کشیدن
همش به فکر ولگردی با دوستان
همش به فکر جلب توجه
همش توی فضای اینستا بودن و چرخیدن بی هدف
که ببینم کی استوری جدید گزاشته یا پست جدید
همش چک کردن آنلاین بودن دوستان
همش به فکر مشروب خوردن با دوستان و تقلید و مسخره دوستان و غایبان در جمع
همش به فکر در رفتن از زیر بار ازدواج
همش به فکر قرض دادن و قرض گرفتن
و….
خلاصه سرشار از ایراد بودم.
اما از سال جدید و زمان هدف گزاری و چکاپ فرکانسی اول دوره 12 قدم
به لطف خداوند رحمان شروع کردم به تغییر اساسی
شروع کردم به تخریب اصغر گذشته
شروع کردم به تغییر اصغر پوچ و تهی که میخواست با تخریب دیگران احساس ارزشمندی در خود ایجاد کنه.
میگن کسی که تونسته کوه رو جابجا کنه ابتدا از جابه جا کردن سنگ ریزه شروع کرده.
منم اومدم از تغیرات کوچک ولی مداوم شروع کردم
یاری خداوند رو احساس میکردم در طی مسیر.خدایا شکرت.
اول مشروب رو حذف کردم.
دوم کمکم قلیان رو حذف کردم
سوم، جمع دوستان بی ارزش رو کم کردم.
چهارم،تنهایی در غربت کار کردن رو شروع مردم
پنجم، وابسته نبودم به هیچکس ،رو تمرین کردم
ششم،صداقت در رفتار و کردار رو بیشتر کردم
هفتم، به الهامات بیشتر گوش کردم
هشتم،قران خوندن رو بیشتر کردم.به لطف او شروع کردم به خواندن کل قران ، که الان سوره توبه هستم.
نهم،باورهای سلامتی رو تقویت کردم که به لطف خدا 11 ماهه که اصلا مریض نشدم و هیچگونه قرصی نخوردم.
دهم، در این سال حدود 50 میلیون طلا و یک بره گوسفند خریدم.
یازدهم، خداوند بهم عزت و احترام و آرامش بیشتری داده.
دوازدهم، دیگه از ازدواج نمیترسم، و دارم باور همسر توحیدی داشتن میسازم.
سیزدهم، پیشنهادهای کاری بزرگتری بهم میشه و من آرام آرام داره تغییر مدار رو احساس میکنم.
چهاردهم، باورهای شرک آلودم کمتر شده
پانزدهم،احساس خوبم در طول روز بیشتر شده.
و….
خلاصه به قول استاد ،
سرمایه اصلی شما صداقت در کارتون
سرمایه اصلی شما درستکاریتون
سرمایه اصلی شما نظم و توکل شماست
سرمایه اصلی شما احساس خوب و عزت نفس شماست
سرمایه اصلی شما باورهای توحیدی است
نه عدد بانکی و سرمایه گزاری در بورس و…
خدارو شکر تغیراتم بیشتر شخصیتی بوده
بیشتر درونی بوده
بیشتر خودشناسی و خداشناسی بوده.
و این مسیر ادامه داره . گفتم که تازه صفر شدم.
وبه لطف خدا اگر مسیر رو ادامه بدم خدای رحمان و وهاب همه چیز بهم میده ،همان طور که به حضرت سلیمان (ع) عطا کرد.
در پناه خداوند همیشه همراه باشید.
هو معکم اینما کنتم
سلام به استاد عزیزم و همسر گرامیتان.
استاد . من به تمرین ها و سوالات که فکر میکردم در خودم متوجه شدم که واقعا من هر کجا که تغییر دادم مسائل روتین زندگیم رو چه باز خورد های خوبی گرفتم .
استاد من برداشتم از مبحث تغییر که امروز خیلی زیبا و کامل بیان کردین رو همون موضوع رفتن در دل ترس ها میدونم .
چون هروقت انسان بخواد تغییر ایجاد کنه در تمام مسائل زندگی (البته قبل از اقدام جهان نسبت به ما) یعنی باید بره تو دل ناشناخته ها بره تو دل ترس هاش بره تو اتفاقات جدید برخورد با انسان ها و خیلی چیز های دیگه که روتین نبوده و در واقع چالش به حساب میاد. و این رو ذهن دوست نداره چون ذهن راحتی رو می طلبه یکجا نشینی،بودن در محیط امن و…
پس رفتن توی شرایط جدید که شما استاد تغییر نام گذاشتید برای این ذهن راحت طلب خیلی سخته.
پس تموم تلاشش رو هم میکنه و خواهد کرد که یک تغییر حتی خیلی کوچیک ، مثال همون انتخاب یک منو متفاوت نسبت به شام و نهار های قبل رو برای ما اینقدر بزرگ و خطر ناک جلوه میده در واقع نجوا میکنه که انگار میخوایی شاخ قول رو بشکونی. در واقع این خاصیت ذهن هستش که، با تموم توانش قصد داره مارو از تغییرات بترسونه .
خب برگردیم به تمرین. من با توجه کردن به اتفاقات گذشته به این نتیجه رسیدم که هر زمان تغییر ایجاد کردم در مسیر روتین زندگیم بازخوردش خیلی که چه عرض کنم عالی بوده.برای مثال. من چند سال بود که باید میرفتم و سند خونم رو که بنام پدرم بود که فوت شدن رو بنام خودم میزدم.
ولی هربار توی این چند سال ترس داشتم و نجوا های تکراری ولی قدرتمند که آره کار اداری زیادی داره تموم نمیشه باید شش ماه زمان بزاری باید چقدر پول خرج کنی ، مالیات، شهرداری،دادگاه و…
اما سه ماه پیش با توجه به دورههای خوب شما استاد دل رو زدم به دریا و رفتم تو دل ترس ها در واقع تغییر در روند زندگیم منی که چند سال توی شهر خودم بودم ولی ترس داشتم . از محل زندگیم که تهرانه رفتم شهرستان با فاصله ده ساعته.
ولی باورتون نمیشه استاد به شکل عجیبی کار ها پیش رفت میانبرهای اداری بهم خورد که من طی یک هفته سند رو گرفتم و برگشتم تهران.
برنامه ای که برای خودم دارم اینکه از تغییر نترسم و برو تو دلش . چون من خوب که توجه میکنم، میبینم، خیلی سخت دوست دارم تغییر داشته باشم.
از لباس بگیر تا حتی خوردن یه ماست کنار پلو یا یه ترشی جدید کنار شام،همیشه به اصرار خانمم که بخور این سالادو نمی میری که. تستش کن شاید خوشت اومد و بار ها شده با خوردن اون ماده غذایی جدید حتی با اصرار خانمم عاشق او چیز شدم که خانمم متحیر شده و همچنین خودم.
ولی باز دوباره این روال ادامه داره و من دوست ندارم با این همه تجربه خوب از تغییر مسائل در زندگیم .
دوباره گارد داشته باشم نسبت به تغییر .و اینو الان میفهمم با این الک کردن ذهنم که چقدر من گارد دارم نسبت به این موضوع تغییر.
من به این نتیجه رسیدم که نسبت به همه چی نه نیارم ،به خودم فرصت بدم به خودم بگم که چته هادی چرا اینقدر میترسی از این کار جدید، رفتار جدید یا …
این تغییر حتما به صلاح تویه چون با این تغییر کلی اطلاعات،تجربه،دوستان،مکان ،ارتباط و خیلی چیز های دیگه بدست میاری که قبلاً نداشتی به کلی ایده خوب با استفاده از اون تجارب هدایت میشی. و در نهایت به نعمت بی پایان و ابدی متصل میشی با تکرار این تغییر ها و ادامه دادن این نوع سبک رفتاری در زندگی.
جملات انگیزشی به خودم
با تغییر تو، دنیای اطراف تو تغییر میکنه هادی
دنیا،محل لذت از تجربه کردنه، فقط با اهرم تغییر.
تغییر، میتونه همیشه تورو شاداب و روبه پیشرفت نگه داره.
تمام کائنات یعنی تغییر، پس تو هم جزئی از این تغییر باید باشی.
سپاس فراوان از شما استاد نازنین با این آموزه های بی نهایت با ارزش، که
به شکل هدیه، در سایت گذاشته شده که تمام دوستان بتوانند اگه در مداره دریافت این آگاهی ها هستند استفاده کنند.
سلام به استاد عزیزم و همسفرهای نازنینم
استاد من کلا عاشق تغییرم
از یکنواختی و یکجا بودن خسته میشم
عاشق تنوعم
تنوع در لباس در خوراک در دکوراسیون خلاصه در همه چی
دلم میخاد همیشه جاهای جدید برم سفر و بجز مشهد بقیه سفرهام تکراری نبودن
دلم میخاد رستورانهای جدید و غذاهای جدید رو امتحان کنم
فقط از روبرو شدن با کارهای اینترنتی مقاومت دارم
مثلا یادمه تو خانواده من اخرین نفری بودم ک گوشی لمسی خریدم در حالیکه ب لحاظ مالی توانایی داشتم اما دوس نداشتم از اون گوشی قدیمی م دل بکنم احساس میکردم بلد نیستم با گوشی لمسی کار کنم
یا اینکه ممکنه معتاد ب اینترنت و شبکه های مجازی بشم
اخرش مجبور شدم گوشی بخرم چون وقتی میخاستم هتلی رزرو کنم میگفتن اینترنتی واریز کنید یا اینکه کارت ب کارت کنید و عکس فیش رو بفرستید تلگرام
من یکی دو بار با گوشی دیگران این کار رو کردم اما بعدش دیدم نمیشه همش مزاحم بقیه بشم
و رفتم گوشی لمسی خریدم دیدم چقد عالی تره نسبت ب گوشی قدیمی م
و من چقد خودمو زجر دادم با اون گوشی بی کیفیت ک نه میشد عکس خوبی گرفت ن میتونستی براحتی پیام بنویسی
الان خدا روشکر خیلی بهترم در این زمینه
و سعی میکنم بیشتر از تکنولوژی و اپلکیشن های مختلف استفاده کنم چون جهان داره ب سرعت در این زمینه رشد میکنه و من مجبورم خودمو به روز کنم
سپاسگزارم برای صحبتهای قشنگتون استاد
امیدوارم همیشه در مسیر رشد و تکامل باقی بمونم
آمین
سلام خدای قشنگم
سلام استاد خوبم و سلام خانم شایسته عزیز
سلام دوستای گلم
تغییر رو من خیلی دوست دارم و باید اعتراف کنم عاشق شکستن مرز های دورمم برای خودم
من سعی میکنم کافه که میرم یک نوشیدنی جدید سفارش بدهم
از وقتی که از شهر مهاجرت تحصیلی کردم و به اصفهان امدم انقدر بهم خوش گذشته که باز هم دلم تغییر توی محل زندگی رو میخواد
اتفاقا دیروز بود من از یسیر خیلی جدید رفتم دانشگاه پیاده که ذهنم رو نسبت به اصفهان باز تر کرد
امروز تنهایی رفتم خرید لباس برای خودم با هدات الله و فهمسدم که سلیقه ام توی خرید خیلی خوبه
تغییر دیگه اینکه جای کمد و تختم رو توی خوابگاه عوض کردم
برای تخت به یک چالش خیلی طولانی پایان دادم و امدم طبقه بالا و دیدم چقدر راحته
از خبر های عالی این روزها پیدا کردن یک دوست فوق العاده است که داره با من زبان تمرین میکند خیلی خوشحالم
استاد ممنونم بخاطر فایل هاتون تمامشون چه عزت نفس 12 قدم قانون افرینش همشون فوق العاده اند همشون
سپاسگذارم سپاسگذارم
سلام و درود
واکنش من در مقابل تغییر_ حس میکنم باتوجه به اینکه در رابطه با چه موضوعی هست مقاومتم در مقابل تغییر متفاوت هست اما به طور کلی در لحظه اول مقاومت رو دارم
مثلا تغییر در سبک غذا خوردنم،چون یه خاطره ناجالب از تغییرم داشتم نه تنها مقاومت ندارم بلکه ترس هم دارم
اما برای جابه جایی محل زندگیم اولش یه ذره مقاومت بود اما به مراتب راحتتر شدم و یه جواریی علاقمند که محل زندگیم رو مجدد تغییر بدم به جایی باز بهتر از این
و یه همزمانی جالب برام رخ داد اینکه اتفاقا سالنی که کار انجام میدم بهم اطلاع دادن که قرار مکان سالن رو تغییر بدن و من اولش در حد چند ثانیه ای مقاومت رو داشتم اما بعد گفتم خدا میدونه به چه جایی بهتر قرار برم و این کار خداست و داره دست من رو میگیره تا کم کم پیشرفت کنم .
.
مرحله اول_تغییراتی که نتیجه مطلوبی داشتن
تغییر در شهر زندگیم
تغییر در چیدمان منزل
تغییر در شغلم
تغییر در پوششم
تغییر در وسایلم
تغییر در استادم
یه موردی که یادم اومد ،قبلا فرزندم حدودا 5 سالش که بود و دوست داشت جای مبلها رو تغییر بدیم اولش که کلی مقاومت داشتم اما اینکه قبول کردم هم برای اینکه به خواسته ی فرزندم احترام بزارم و بعد که چیدمان تغییر کرد چقدر خوشمون اومد و میگفتم کاش زودتر این مدلی چیدمان کرده بودیم.
مرحله دوم
برنامه ی قابل اجرا برای استقبال تغییر
تغییر در تنوع غذایی نوزادم و خانواده
تغییر در چیدمان منزل
تغییر در تایم خوابم
تغییر در سرو غذا
تغییر در سبک سفر کردنم
مرحله سوم
جملات تاکیدی
*تغییر مثل از پیله جدا شدن هست و شروع پرواز
*تغییر یک هدایت خوب خداوند هست به سمت خواسته هام
مرحله چهارم
مورد 1.تغییری که باید ایجاد کنم و به تعویق میندازم:
رانندگی در این شهر جدیدی که ساکنم
رفتن به سالن های جدید برای کار
تغییر در روابطم با فرزندم
مورد 2 برنامه ام برای اجرایی کردین این تغییرات
رانندگی_ در هفته یه تایمی رو بزارم که رانندگی کنم
پیدا کردن سالن _ سالن های اطراف منزلم شمارشون رو پیدا کنم و باهاشون صحبت کنم
بهبود روابطم_آگاهی ها که به نظرم لازم هست مجدد و با ایمان و هدایت از خداوند گوش بدم
مورد3 . برنامه ای که برای ایجاد ذهنیت استقبال کننده دارم
در دفتر کدنویسی ام هر چند روز یکبار یک تغییر رو ثبت میکنم که انجام بدم تا فراموشم نشه و به ذهنم عادت بدم
به نام خدای مهربانم که هر چه دارم از اوست
سلام به همه ی عزیزانم
همه چیز در جهان تغییر میکنه،واگه همین نکته رو خوب متوجه بشیم خیلی از عذابها ،خستگیها،ناامید شدنها،معنا ومفهومی دیگه پیدا نمیکنن
چقدر خودم رودر برابر تغییرات تونستم تطبیق بدم؟
تا اونجایی که یادم چون از بچگی زندگیم تقریبا دستخوش تغییر های زیادی میشد ،همیشه تو وجودم سعی میکردم که بپذیرمش،مخصوصا زمانی که مادرم هفده سال پیش تو آغوش خودم به رحمت خدا رفت،اگه بهتون بگم تو اون لحظه گریه نکردم شاید کمتر کسی باورش بشه،ولی چون دسته پنجه نرم کردن مادرم رو با بیماریش در طول چهار سال با تمام وجودم دیدم وحس کردم،حتی براش خوشحالی هم کردم البته در عمق وجودم،چون نمیخواستم اطرافیان قضاوتم کنن وبگن یه دونه بچه داشت اونم براش مرگ مادرش اهمیتی نداشت….
من از همون لحظه یاد گرفتم که زندگی دستخوش تغییر ،چه من بخوام چه نخوام
صبور بودم صبورتر شدم،وآرامتر
تواین چند سال خیلی اتفاقات افتاد ومن از هرکدوم درسهاشو یاد گرفتم،مهاجرتم،جدایی از همسر سابقم،مسیولیت کامل بچه هام،ترس بود ولی همیشه دلم به خدا گرم بود وبا اومدن توی سایت این دلگرمی هزار برابر شد
یک نمونه ی بارزش محیط کارم هست وهمکارانم،که چقدر بادرک قوانین وعمل به اونها ومتعد بودن،مفهموم قشنگی به زندگیم داده وباران رحمت ونعمت الهی وانسانهای درستکار سر راهم قرار گرفته،وچقدر بچه هام هم قوی تر شدن،وچرخ زندگیم روانتر میچرخه
مثل روز برام روشن ،حرفهای شما استاد عزیز( که زمانی باهاش نمیتونستم خوب کنار بیام )ولی الان میدونم که وقتی روشونه های خدا باشی یعنی چی،
آسان شدن برای آسانی یعنی چی،
ظرفت بزرگ تر شدن یعنی چی،
آرامش داشتن واقعی یعنی چی،
عجله نکردن ودست وپا نزدن اضافی یعنی چی،
نترسیدن یعنی چی،
متوکل واقعی بودن یعنی چی،
قضاوت نکردن یعنی چی،
الخیر فی ماوقع یعنی چی،
دلت به خدا محکم بودن یعنی چی.
وابسته نبودن به کسی جز خدا یعنی چی،
عاشق خودت بودن یعنی چی،
شاد بودن واقعی یعنی چی،
حالت با خودت وباخودش خوب بودن یعنی چی،
اعتبار هر چیز کوچیکی تابزرگترینش رو به خدا دادن بعنی چی،
تسلیم محض خدا بودن یعنی چی،
و…..
هزاران بار سپاسگزارم که خدا من رو بدنیا آوررد واحساس بندگی ولایق بندگی کردن رو به من داده وهمین برای خوشبخت بودن کافی
دوستون دارم
در پناه حق
سلام خدمت همه استاد وقتی راجع به تغییرات ک در زندگی ایجا کنیم داشت حرف میزد من واقعا مقاومت خاصی نداشتم منم از اینکه کار ها تکرار شود یا اینکه بخایم یک جای ثابت باشیم اصلا خوش نمیاد و اذیت میشم و همیشه اگاهانه دنبال تغییرات بودم و به نظرم بهترین کار شروع کردن از کار های کوچیک است
اره اویل شاید سختتر به نظر برسد ک چگونه برخورد کنیم با اون شرایط جدید.
بعد میفهمی ک همین شرایط جدید چی قدر لذت بخش است وقتی کمی تغییر میکنیم تغیر در احساس مان اعتماد به نفس و شخصیت انسان رخ میده .
قرار نیست جای ثابت باشیم و همه چیز همونجوری ک بوده باشه ما باید اگاهانه دست به تغییرات بزنیم
گاهی هم دنیا به با زبان اشاره و علامت هایش نشان میدهد ک وقتی تغییر است و باید سریع بفعمی و عمل کنی ک تا جای ک دیگه اوضاع بدتر نشده و رنجش بیشتر نشده
ما با تغییرات احساس سر زندگی و لذت بردن و مفید بودن میکنیم اساس دنیا بر تغییر کردن است همه روز همه چیز به روز میشه امکانات ادما شرایط زندگی همه چیز تا الان در حال تغییر است و بهبود پیدا کرده
سلام استاد عزیزم.
خداروشکر میکنم بخاطر اینکه تو این سایت هستم.
هر روز با این معجزه روبرو میشم که ببین این فایل واسه دقیقا الان من هست.
تغییر چیزیه که من خیلی جاها در برابرش مقاومت میکنم و بعضی اوقات به راحتی اون کار را انجام میدهم.
دروغ چرا. خیلی جاها کارد به استخوان رسیده و بعد من تغییر کردم. دقیقا مصداق همین روزهای من هست. که میدونم باید یه چیزی یه جایی تغییر کنه، ولی مقاومت میکنم.
اولین کامنتی که روی این فایل بینظیر خوندم کامنت آقا حمید امیری یا maverick بود.
چقدر مشابه الان من هستند ایشان. خود من چند وقتی هست مثل یویو بالا و پایین میرم. خیلی کار میکنم روی باورهام ولی اکثر روزها داره مثل یه آدم خنثی میگذره.
نمیدونم باید اون چیزی که باعث ایجاد الگوی تکرار شونده می شود را درست کنم، یا باید از ریشه رابطه ام را تمام کنم.
خیلی این چند روز درگیر بودم. ولی دیگه از یکجایی به بعد از خدا هدایت طلبیدم که هدایتم کنه به جواب درست. که در مسیر این فایل بینظیر قرار گرفتم.
همسر عزیزم چند روزی هست هرچه سعی میکنم تمرکز بذارم روی زیبایی ها، با تمرکز و توجه و سرکوفت احساس مرا نازیبا میکنه. خیلی تلاش میکنم احساس خوبی داشته باشم ولی هر روز همون آش و همون کاسه است.
————————-
استاد عزیزم این قسمت از کامنت را فردای قسمت قبلی دارم مینویسم.
خداروشکر یهو موقع نوشتن کامنت یادم افتاد ایلیا عزیز به قانون برآشفتگی در روابط صحبت کرد و من اومدم متنی که قبلا در مورد نکات مثبت همسرم بود را خوندم و احساس من در اون لحظه رو به زیبایی رفت.
خداروشکر میکنم که در این مسیر قرار گرفتم. همین که بتونم به راحتی احساسمو خوب کنم و بمونم توی اون احساس واقعا برام زیباست، خوبه و عالیه و تایید میکنم که این یکی از بزرگترین نعمات رب العالمین هست که در این مسیر بهم هدیه داد.
همین امروز یه سرخ کن بدون روغن بدستم رسید و چقدر لذت بردم از این دستگاه. دستگاهی که چند وقتی بود میخواستم بخرم ولی نمیخریدم، به راحتی هدیه گرفتم. خداروشکر. بینهایت خداروشکر.
استاد عزیزم. چقدر عالیِ این مسیر زیبا.
استاد بعد از اون گفتم خدایا شکرت من این همه دنبال خرید این دستگاه بودم و تو بهترین دستگاه را برام جور کردی.
موضوع بعدی استاد خیلی مهمه.
من همیشه اولش میگم آقا تو فلانی و بهمانی.
بعد میشینم با خودم یه دودوتا چهارتایی میکنم میگم آقا زیادی داری سخت میگیری به خودت.
کی گفته تو اهل تغییر نیستی؟
سال 95 تا 96 من حدود 4 الی 5 شغل عوض کردم.
بعد از اون تا الان 2 تا شغل عوض کردم.
هیچ وقت یه جا ثابت نبودم. و تازه الان که قوانین را میدونم خیلی شوق و اشتیاق بهتری دارم برای رشد.
فقط یکم باید روی احساس خود ارزشمندی ام بیشتر کار کنم، چون واقعا من فوق العاده دارم عمل میکنم.تو مدت کوتاهی حدود 2 سال بیشتر از 3 میلیارد درآمد داشته ایم.
خیلی خوب به هدایت ها عمل کردم.
خیلی بدنبال رشد بوده ام.
از تغییر نترسیدم.
فقط جاهایی عزت نفس پایینی داشتم. بعضی اوقات متاسفانه کفر ورزیدم ولی به محض فهمیدن اینکه مسیرم درست نیست خودمو اصلاح کردم.
ایمان دارم که در هر لحظه خداوند هدایتم میکنه.
حتی استاد این دستگاه سرخ کن بدون روغن یه المنت داره و موقع تست پلاستیک چسبیده بود به المنت خلاصه بومیداد.
من داشتم پلاستیک ها را میکردم که یه لحظه شیطان ذهن میخواست احساس منو نازیبا کنه که این دوستان چرا دقت نکردند.
سریعا بهش گفتم اشکالی نداره، ان مع العسر یسری. از خدا هدایت بطلب.
به راحتی همه اش را پاک کردم. وقتی روشنش کردم یذره بو داد و بعد دیگه خوب شد.
خداروشکر استاد جاتون خالی غذای بسیار خوشمزه ای خوردم.
عالیه برای پختن استیک.
مرغ و ماهی بدون روغن.
بارها این فایل را گوش دادم و هرچی گذشت بیشتر سپاسگزار تر شدم. چون خیلی عالی آگاهی ها و آموزش های شما را یاد گرفتم و تقریبا میتونم بگم راهمو میشناسم. خوب دارم پیش میرم. خدا خوب داره کمکم میکنه. خداروشکر.
عاشقتونم استاد.
دوست دارم بیام و از نتیجه واستون بنویسم.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم
سلام ببخشید که حظوریم کمرنگ شده در سایت چرا که انگار یک چیزی اجازه نمیداد که کامنت بنویسم ولی واقعا این فایل هایی که استاد میزارند سر سایت چقدر با الان هن هماهنگه و جواب سوالاتمه وقتی که کلمه تغییر میاد انگار یه چیزی ته وجودم داره فریاد میزنه میگه بابا نه مگه شرایط الان چشه میخوای موفق شی که چی بشه که دیگه همه ازت توقع داشته باشند و یا موفق بشی که همه بخوان که به دروغ به جای دوستی واقعی فقط به فکر تیغ زدند باشند وقتی که دارم درون خودم رو کنکاش میکنم میبینم که چرا اینقدر با تغییر مشکل دارم اینه که تغییر مساوی با رنج درون من چند تا مثال بزنم که برای خودم قابل درک تر بشه اولیش در مورد خ.وده استاد عباس منشه وقتی که خانوم شایسته عزیز خواهر نازنینم رو داخل فایل های استاد دیدم یه چیزی درونم میگفت بابا این کیه (البته معذرت میخوام چراکه این ناخودآگاه من بود و من ناخواسته و ندونسته این تفکرات بهم دست میداد) این میاد کار رو خراب میکنه و فقط استاد خوبه که درس بده و مریم خانوم باعث میشه که کیفیت فایل ها پایین بیاد و یه طوری انگار با عرض معذرت سر بار بودن تویه فایل ها ولی وقتی یه خورده مدت زمان زیادی هم نگذشته بود رفتم جلو دیدم که بابا نه مریم خانوم هم مثل استاد به قانون مسلط هستند و باعث میشند که این همه زیبایی به نمایش در بیاد و نه من تنها و نه خوده استاد و خودشون بلکه تمام افرادی که در این فرکانسند هم از خان نعمت بهره مند شوند این یه نمونه بود که من به شدت باهاش مشکل داشتم و الان هم بعضی مواقع هنوز آثار بی جونش با من همراهه و دارم میبینم که اگه خانوم شایسته نبود استاد هیچ وقت نمیومد و این همه مستند از زندگی خودش رو نشون بده و اما یه نمونه از تغییر که با خودم میگم چقدر راحت باهاش کنار اومدم همین تایپ ده انگشتی هستش که دارم این رو مینویسم چرا که وقتی که شروع کردم ذهنم به شدت مشکل داشت برای پیدا کردند جای حروف ولی الان نسب به اون زمان واقعا زمین تا آسمون فرق دارم و چقدر این تایپ به دردم خورده هم از لحاظ کامنت نوشتند و هم برای کارم و هم برای راحتی خودم ولی این تایپ ده انگشتی به خاطر این تویه ذهنم راحت بود چون یه ناخودباوری نسبت به کارم درونم شکل گرفته بود که همین دوسه روز پیش کاملا حس کردم که به خود باوری تغییر کرده و اونم ناخود باوری برای انجام معامله و قانع کردن طرفین معامله بود و پول گرفتند از اونا بود که بابا من لایقش نیستم و انسان های بزرگ باید این کار رو بکنند من کی باشم و از این قبیل حرف ها ولی خب وقتی که مجبور بودم در این کار که الان واقعا خیلی ازش راضی ام بمونم مجبور شدم به تغییر و این حس که میتونم انسانی تاثییر گذار باشم و من هم میتونم مثل تمام افراد معامله جوش بدهم و خلق ثروت کنم و به خواسته هام برسم باعث شد که حس غرور کنم و البته این رو هم بگم که فکر کردم که من جهان رو عوض کردم ولی دیدم نه این خدا بود که با دستان مهربانش من رو تغییر داد که این گونه فکر کنم و به جایگاهی که دوست دارم برسم و این نمونه که زمان خدمتم که داخل چند کامنت دیگه هم ازش صحبت کردم این بود که من با علاقه اومدم و سلاح ها رو یاد گرفتم و همین باعث شد که من رو به عنوان ارشد انتخاب کنند که سه ماه اخر خدمتم رو مرخصی باشم و دیگه پس ندم و این همه رفیق خوب داخل خدمت پیدا کنم افرادی که هر وقت میبننم با احترام با من برخورد میکنند
و این بود که در اون هایی که به زور جهان تغییر کردم دلایش از قبیل باور کمبود بود چرا که من فکر میکردم تویه دنیا یک نفر فقط مثل سید حسین عباس منش میتونه این قوانین رو یاد بگیره ولی دیدم که به قول خوده استاد که خدا هرکه ازش تقاضا کنه هدایت میکنه و همه میتونند مثل استاد عباس منش به این قوانین این قدر مسلط بشوند و از این بهتر نمیاد و دلیل بعدی این بود که من لایق این نیستم و باور این که من توانا نیستم بود که باعث شده بود که با تغییر این قدر مقاومت داشته باشم
ولی داخل الباقی مواردی که ذکر کردم تویه ذهنم دقیقا برعکس این بود و فکر میکردم که این یک کار الهی هستش و باعث میشه که خوشی در این دنیا و در آخرت رو ببینم و علاقه خاصی که داشتم هم خیلی تاثییر گذار بود برایم
اینم باشه ردپای من از نوع دیدگاهم که باعث میشه که ببینم الان کجا بودم و در آینده کجا هستم
در پناه حق
سلام خدمت استاد عزیزم
جواب سوال
من فقط قسمت سوال فایل رو گوش کردم و اومدم جواب بدم
در مورد تغییر باید بگم تغییراتی که چالشی در زندگی ام ایجاد نکنه رو راحت میپذیرم
مثلا در مورد تغییر محل زندگی یا شهر مقاومت چندانی ندارم و تا الان چند باری مهاجرت کردم به جاهای مختلف اولش ترس داشتم ولی نه آنقدری که مانع حرکت کردنم بشه
از همین یک مورد تغییر محل زندگی هم دستاوردهای زیادی داشتم چه ازنظر مالی چه از نظر تجربه های جدید وحتی رشد شخصیتی
در کل میتونم بگم کمی در مورد تغییرات مقاومت دارم حالا تو بعضی موارد بیشتر تو بعضی موارد کمتر
و آنجایی که مقاومت کمتر بوده راحتر پذیرفتم و جاهایی که بیشتر بوده سخت تر و یا نپذیرفتم
شاد و پیروز باشید