ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 - صفحه 26 (به ترتیب امتیاز)

490 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهره گفته:
    مدت عضویت: 1770 روز

    سلام و عرض عشق به عزیزانم

    1.احساس و وا‌کنشت به تغییرات چیه؟

    من همیشه دوست دارم چیزای جدید رو تجربه کنم مثلا مکان های جدید، غذاهای جدید و…

    خیلی از تغییرات اطرافم نمیترسم. مثلا اگه مدیر یا رئیس عوض بشه برام مهم نیست. توی دلم میگم شاید اصلا برای من بهتر شه الخیر فی ما وقع. یا مثلا یه قانون جدید وضع میشه همه میگن دیگه بدبخت شدیم من زیاد برام مهم نیست و نگران نمیشم توی دلم میگم هیچ تاثیری روی من نداره تازه شاید برای من خوب باشه. یا اینکه اگه یه برنامه از قبل چیده شده تغییر کنه شاید اولش یکم ناراحت بشم اما سریع میگم الخیر فی ما وقع حتما اینطوری بهتره من که نمی دونم اگه اون برنامه اجرا میشد چه نتیجه ای داشت. البته این ویژگی هارو بعد از کار کردن روی فایل های استاد کسب کردم. قبلا از هر تغییر کوچیکی میترسیدم و نگران میشدم. یه جورایی میچسبیدم به شرایط موجود و فقط میخواستم همه چیز ثابت بمونه و خوشبختی رو در ثبات میدیدم.

    اما اما اما وقتی تغییر راجع به تغییر شخصیت خودم باشه یکم مقاومت دارم، ذهنم میگه خیلی خیلی کار سختیه تغییر شخصیت، خیلی باید وقت بذارم و کلی تمرین کنم تا بالاخره شخصیتم بهبود پیدا کنه و یک سری عادت های خوب رو در خودم ایجاد کنم. اینجا خیلی به تغییر حس خوبی ندارم بیشتر میخوام ازش فرار کنم.

    در مواردی که اعتماد به نفس بیشتری دارم مثل موضوعات درسی یا پژوهشی، خودم از تغییرات استقبال می کنم و دنبال روش ها و موضوعات جدیدی هستم که بقیه اتفاقا ازش دور میشن.

    2.چه تغییراتی در گذشته من رخ داده که نتایج خوبی داشته؟

    الف: تغییراتی که رخ داده و من باعث اون تغییر نبودم:

    یه تغییر همین امروز: توی خوابگاه یخچال اتاقمون رو میخواستن جا به جا کنن ما به شدت مقاومت داشتیم که نه اتاق تاریک میشه بد میشه، ولی آخرش تسلیم شدیم. امروز جابه جا کردن. اتاقمون خیلی فضادارتر و روشنتر شد و در نهایت بهتر شد.

    یک تغییر دیگه اینکه من عادت کرده بودم یه بخش خاص بیمارستان باشم و دیگه همه چی رو اونجا میدونستم و به خوبی انجام میدادم. بعدش به خاطر برنامه ریزی گروه مجبور شدم چندین بخش جدید برم. واقعا استرس داشتم و روزای اول سردرگم بودم. اما کم کم روتین هر بخش رو متوجه شدم و کلی چیزای جدید یاد گرفتم. و این تجربیات باعث شده اعتماد به نفسم بالاتر بره و ترس از بخش جدید خیلی توی ذهنم کم شده. و الان واقعا خوشحالم که اینقدر تجربیات مختلف دارم.

    ب: یک سری تغییرات که خودم ایجاد کردم و اولش خیلی ذهنم مقاومت داشت:

    من طبق صحبتهای استاد تصمیم گرفتم که در رژیم غذاییم تغییر ایجاد کنم و هر چی شکر و قند داره و کلا هله هوله و نون و برنج و ماکارونی رو از رژیم غذاییم حذف کنم. خیلی توی ذهنم سخت و غیر ممکن و بزرگ بود حتی فکر می کردم شاید یه بلایی سرم بیاد یا روحیه ام پایین بیاد. اما الان چندین وقته این کارو انجام دادم و خیلی خیلی برام مفید بوده و خیلی راضی ام. اینقدر هم سخت نبود که فکر میکردم. البته تصمیم دارم دوره قانون سلامتی رو تهیه کنم و طبق اون عمل کنم و میدونم در بهترین زمان به اون دوره بی نظیر هدایت میشم.

    باز هم تحت تاثیر ویدیوهای ورزش کردن استاد و خانم شایسته عزیز تصمیم گرفتم ورزش قدرتی و عضلانی انجام بدم. بازم فکر میکردم که باید زجر بکشم و خیلی خیلی سخته. اما چند وقته عادت کردم و اتفاقا برام لذت بخش شده و نمی تونم انجامش ندم.

    بعد از 15 سال موهامو کوتاه کردم. یجورایی هویتم رو بسته بودم به موهام. اما خودمو از این بند رها کردم. خیلی خیلی از نتیجه اش راضی هستم.

    آرایش کردن رو تحت تاثیر صحبت هایی که از خانم شایسته عزیزم شنیدم کنار گذاشتم و واقعاااا احساس رهایی و آزادی دارم. خیلی راحتتر زندگی می کنم. منی که نمی تونستم حتی تا سر کوچه بدون آرایش برم.

    3.یک سری تغییرات رو آگاهانه برنامه ریزی کن تا کم کم به تغییرات احساس بهتری داشته باشی و خودت به استقبال تغییرات بری:

    -باز هم موهامو کوتاهتر کنم.

    – روش آماری پایان نامم رو تا جایی که می تونم خودم یاد بگیرم تا خیلی وابسته استادم نباشم.

    -برای دوره عزت نفس هر جلسه کامنت بذارم و تمرین هارو دقیقتر انجام بدم.

    -با آدم های غریبه بیشتر ارتباط بگیرم‌.

    4. جملات تاکیدی مثبت راجع به تغییر بنویس:

    -با هر تغییر درهایی از نعمت و برکت به زندگی من باز میشه.

    -نتیجه هر تغییر بهتر از اون چیزیه که فکر می کنم.

    -تغییر خیلی ساده تر از چیزیه که فکر می کنم.

    -هر وقت تغییری ایجاد میشه یعنی مدار من بالاتر رفته و اتفاقات عالی در راهه

    5.چه تغییراتی رو میدونی که باید انجام بدی اما مقاومت میکنی؟

    – بایددد زبان انگلیسیم رو تقویت کنم

    – بایددد عزت نفسم رو تقویت کنم

    6.چه برنامه ای داری که روی تغییرات ضروری کار کنی؟

    هر روز با یک ربع شروع کنم و هم روی عزت نفسم کار کنم. و هم روی تقویت زبان انگلیسیم. از ساده ترین راه شروع می کنم. که ازین مسیر لذت هم ببرم.

    7.چطور میخوای ذهنیت استقبال کننده از تغییر برای خودت ایجاد کنی؟

    باید باورم رو راجع به تغییر مثبت کنم. باید هر وقت اسم تغییر بیاد توی ذهنم پیشرفت معنیش کنم. باید تغییر رو یه کلمه مثبت مثل موفقیت توی ذهنم جا بندازم. و به یاد خودم بیارم هر وقت به موفقیتی رسیدم در پی تغییری بوده که در شخصیتم، باورهام، رفتارم یا شرایط زندگیم به وجود آوردم.

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    هدا حیدری گفته:
    مدت عضویت: 793 روز

    بنام الله هدایتگر

    سلام و عرض احترام خدمت استاد عزیزم

    جواب سوال

    من آدمیم که هیجان و تجربه چیز های جدید دوست دارم ، حالا درمورد تغییرات هم همینطوره دوست دارم اتفاقا و چیزهای تجربه کنم ، چون تو خیلی از این تجربه ها یا موقعیت ها بوده که فهمیدم چی میخوام یا تضاد هام چیه و….

    همیشه دکوراسیون اتاقم تغییر میدم ، جاهای جدیدتجربه میکنم ، آشنایی با آدم های جدید و….

    مرحله اول:

    در خصوص جواب این تمرین ناشناخته ها برام جالبه، وقتی میرفتم مدرسه معلم فیزیکمون میخواست بره حج و یک جایگزین بجای خودشون اوردن به مدت یک ماه بجاشون تدریس بدن ، بعد از رفتن معلممون ، معلم جایگزینشون هم جوان تر بود ، و چقدر قشنگ تر و بدون هیچ لحجه ای تدریس میکردن و قشنگ اون یک ماه با لذت میرفتم ( معلممون لحجه شدید داشتن و عملا بعضی حرفاشون متوجه نمیشدیم)

    مربی باشگاهمون دو هفته سفر بودن و یک مربی جایگزین اورد باشگاه ، اولش گفتم یعنی قراره چطور باشه اولش که وارد کلاس شدکمی مبهم بود کاراشون برام ولی بعد از اون کاملا لذت برم از وجودشون و دوست داشتم بمونند چون روششون بینظیر بود و همیشه مارو به چالش میکشید.

    هفته گذشته تو یک دوره بودم که استاد این داره خیلی آدم رک و پر ابهتی بود و حرفش صریح میگفت، همه اولش براشون ترسناک بود که این چرا اینجوریه چرا انقدر راحت حف میزنه و… تااینکه دو روز بعد گفت من جلسه دیگه چندساعت نمیام سرکلاس و همکارمو میفرستم جلسه بعد همکارشون اومد بعد از دیدن همکارشون و سبک کاملاااااا متفاوتی که با استاد داره کلاس شده بود زنگ تفریح چند ساعت بعد که استاد اومد فهمیدیم که چقدر رک بودن و جدی بودنشون تو کار برای ما مفیدتر و استفاده بهتری برامون داره

    مرحله دوم

    من از وقتی که آگاه تر شدم ، یا بهتره بگم با فایل ها و دوره های استاده آگاه تر شدم زندگی در حال تغییر هست و آگاهانه میرم به سمت تغییرات ناگفته نماند که اندکی مقاومت دارم درمقابل بعضی از تغییرات ، اونم بخاطر ترسهام ، ترسهای که همیشه باید برم تو دلش تا از بین برن سعی میکنم برن تو دل تجربه های جدید ، و در برخی از موضوعات که میدونم در مقابلشون مقاومت دارم قدمی بردارم و خودم رو از قفس اون محدودیت دربیارم .

    مرحله سوم

    جمله قشنگی که همیشه میگین و عالیه و سعی میکنم همه جا بیاد بیارم، اینه که دنیا ایستا نیست، و درحال تغییر برای بهبودیه ما باید مدام در حال حرکت رو به جلو باشیم و شرایط رو بهتر بهتر کنیم ، وآیه:

    الخیرُ فی ما وَقَع

    هر چه پیش آید، خوش آید

    که همیشه برای خودم میگمش که یادم نره خدا همیشه بهترین ها رو برام میخواد و آیه عالی که هروقت آگاهانه برم تو دل ترسم و بااینکه هنوز ازش میترسم :

    فَاللّهُ خَیْرٌ حافِظاً

    همانا خداوند بهترین حافظ است.

    مرحله چهارم

    1_باید شجاع تر باشم من آزادی میخوام و همیشه دارم سعی میکنم بااینکه میترسم ولی واقعا دلم میخواد بدون ذره ای ترس یا حتی حساب کتاب کردن ازادی رو تجربه کنه این خواسته در حال حاضر اصلی ترین محور زندگی منه و با جان دل میخوام تجربه کنم .

    2_ ترم اخر ارشد هستم ولی حوصله ندارم پایان نامه رو بنویسم چون متوجه علاقه زیادم به ورزش شدم و دوست دارم تو این حیطه ادامه بدم و پیشرفت کنم ولی بحث پایان نامه وقت گیره و من شجاعت انصراف دادن ندارم ، همش کلمه حیف میاد تو ذهنم تو که پنج ترم رفتی این یه ترمم روش ، قبل انتخاب واحد این ترم نشانه اومد برام که ادامه نده ، و روز قبلش دقیقا پیش دوستم بودم و ایشون یه کار که اگر من جاشون بودم عمرا انجامش میدادم ، گفت که کارشو ول کرد اینم نشانه دومم بود ولی من نتونستم .

    در مورد بحث اول، تمرینات شخصی برا خودم میزارم سعی میکنم هرروز یکم بهتر از دیروزم باشم ، من تو این موضوع خیلی شرک دارم چون ترسهام جورین بقیه رو برای خودم خدا میکنم و خدا رو نادیده میگیرم با یاد آوری این موضوع به خودم سعی میکنم ترسهامو کمتر کنم و بزارم خدا هدایتم کنه، این روزا انقدر قشنگتر شده زندگیم از وقتی که صب تا چشمم باز میکنم شکرگذاری مینویسم و روزمو طوری که میخوام از خدا درخواست میکنم ورها میکنم میزارم خودش منو هدایت کنه انفاقات جوری برام رقم میخوره که آخر شب ساعتها وقت میبره از پس برگه ها درموردش پر میکنم .

    درمورد دومی هیچ ایده ای ندارم فردا دارم میرم که ببینم چطور کار ادامه بدم .

    این فایل یه جور نشانه تایید بود برام چون درحال حاضر من در دل یک تغییر بزرگ در زندگیم هستم مسیر نشناخته و جدیدی رو آغاز کردم و حالم تو این مسیر عالیه و میخوام هرروز درموردش کلی چیز یاد بگیرم و امروز داشتم فکر میکردم چطور عمل کنم اصن من برای این تغییر ساخته شدم (بحث ترسها و عزت نفس و….)تااینکه این فایل شنیدم و این فایل مهر تایید مسیر بهم داد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    امیر حسین نصیری گفته:
    مدت عضویت: 2033 روز

    به نام خداوند جهان بیرون و درون به عنوان اولین باره که تو سایت کامنت می زارم و خوشحالم بابت این کار و در واقع یک تغییر عملی برای این جلسه ؛ اگه بخوام از تجربه خودم بگم تغییر با وجود ما در هماهنگی هست یعنی من خودم هر موقع از خداوند خواستم وقتی که در مورد یه مسئله ای یا تضادی به من کمک کنه همیشه بهترین چیزها رو در بهترین مواقع در مسیر من قرار میده ، اما چون اختیار وجود داره بسته به نگاه و باور توحیدی منه که اون کارو انجام میدم یا نه و وقتی اون تغییر ایجاد میشه و ما ایمان داریم و حرکت می کنیم میبینیم نتایج و پاداش ها بیشمار هست و قلب ما کاملا پذیرای تغییر و رشد است ، من اگه بخوام از تغییرات بگم در مورد شیوه سلامت در زندگیم هست ؛ با استفاده از قانون سلامتی که واقعا اگه در مقابل این کار مقاومت می کردم معلوم نبود که چقدر میشد سلامتی خودم رو حفظ کنم ولی به لطف خدا نتایج و پاداش ها بیشمار از انجام این کار داشتم و سپاس گذارم از استاد عباس منش بابت این دوره و آگاهی تمام فایل ها و شخصا در خیلی موارد عاشق تغییر هستم و به قول خودم این عشق رو مثله آچار فرانسه تو هر چیزی می‌دونم چون تغییر و جسارت در قدم برداشتن باعث رشد در هر سطحی میشه و زندگی روز به روز زیبا تر میشه ، مثله قلب ما که هر لحظه در حاله تپشه، مثله آگاهی ما که لحظه به لحظه در حال رشد و بهتر شدن و ساده تر شدنه

    اول سپاس گذاره خداوندم بابت وجودش و این جهان زیبا که توش هستیم و حاضریم تا زندگی رو زندگی کنیم و خیلی سپاس گذارم بابت این مکان مقدس که واقعا انرژی خوب توش در جریانه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    زهرا موسعلی گفته:
    مدت عضویت: 2290 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم

    و خانم شایسته گلم

    مواردی مثل تغییر دکوراسیون و غذا و …حالمو خوب می‌کنه و مشکلی باهاشون ندارم

    من حدود 4 /5 سال قبل که با استاد تازه آشنا شده بودم دوست داشتم کسب و کار شخصی خودم رو راه اندازی بکنم اما ترس‌های زیادی داشتم مثل اینکه بچهام چطور بزرگ بشن، غذا چطور درست کنم ،چطوری مدیریت کنم بین کارهای خونه و بیرون

    بیشترین نگرانی من بچه‌هام بودن (دختر بزرگم 9ساله بود و دختر کوچکم 6سالش بود)ولی پا روی ترس هام گذاشتمو تغییر رو شروع کردم

    و کارگاه خیاطی مو شراکتی با دوست خوبم راه انداختیم و حسابی روزهای خوبی رو کنار هم کار کردیم و تجربه بدست آوردیم

    ترس‌هایی که بخاطرشون از هنری که داشتم استفاده نمی کردم ونگرانیهایی که بعد از چهار سال که برمی‌گردم به عقب میفهمم اونها ریسمانی بودن که خودم به دست و پام بسته بودم

    الان به لطف الله تولیدی خودمو دارم که با استفاده از تجربیات همون کار گاه خیاطی راه اندازی کردم

    در آمدم 10برابر شایدم بیشتر شده

    بچه هام خیلی عالی و مستقل تر از بچه های اطرافیانم بزرگ شدن

    و من خودم چقدر شخصیتم بزرگتر شده از یه خانم بی تجربه تبدیل شدم به یه خانم هنرمند کارافرینبا مسیولیت،قوی و شجاع ،،مستقل️کارآمد،ثروتمند

    خدارو شکر

    خدا رو هزاران مرتبه شکر

    تو هر زمینهایی که من تونستم پا روی ترس هام بزارم و تغییر کنم حسابی خدا جونم بهم کمک کرد یعنی من فقط خواستم و شد

    همین

    بقیشو خدا جونم هدایت و حمایتم کرد

    مورد دیگه اینکه من تو زندگیم بخاطر مهربونی بیش از حد خودم ازم سواستفاده میشد واین منو ناراحت میکرد

    مثلاً دوستام به عنوان آژانس از من استفاده میکردند

    یا اینکه مهمونی داشتن من براشون حکم خدمه رو داشتم

    یا اینکه مادر همسرم از من توقع داشت که تو کارهاش بهش کمک کنم

    خودمم این کارها رو ثواب می دونستم و برای خودم یه امتیاز حساب میکردم

    و برای وقتو انرژی و عمرم ارزش قایل نبودم

    بخاطر همین هم دیگران هم برام ارزش قایل نبودن از وقتی که خودم تغییر کردم آرام آرام این مسایل هم برام حل شد

    این موضوع رو هم به لطف خدا تا حدود زیادی با استفاده از دوره عزت نفس و دوره لیاقت حل کردم و رو به پیشرفت هستم

    معمولا وقتی کارد به استخوان من رسیده من تصمیم گرفتم که تغییر کنم

    یه جورایی سختمه که خودم زندگیمو بهبود بدم معمولا تضادها انقدر با چک و لقد بهم زدن تا شروع کردم به تغییر

    در کل آدم عملگرایی نبودم اما خیلی خیلی بهتر شدم و دارم تلاش میکنم پا روی ترس هام وتنبلیهام بزارم و برای بهبود همیشگی زندگیم قدم بردارم

    در کل تغییرات همیشه تو زندگی من پله ی ترقی بودن

    تغییر همیشه به نفع منه یا درسی میشه برام یا پیشرفت

    تغییر آتی که باید براش برنامه بنویسم و عمل کنم

    1)ورزش کنم چون بدنم داره ارور میده

    2)هر ایده آیی که با موقعیت من جور در میاد عملی کنم

    3)خوابمو تنظیم کنم

    4)اولویت اول همیشه همه جا خودم باشم خودمو دوست داشته باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    محسن درخشان گفته:
    مدت عضویت: 1714 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلا م به دوستان و استاد عباس منش و کلیه انسان‌های یگانه پرست و توحیدی که تو این سایت هستند .

    باز هم تو این فایل به لطف خدا اگاهی‌های خیلی جالبی می بینم و از خداوند که مرا به این راه و سایت خدایت کرده تشکر می کنم و از استاد وخانم مریم شایسته و سایر دوستان که با کامنتها مطلب را تشریح می کنند بسیار سپاسگذارم.

    موضوع تغییر در مورد شرایط نرمال و روال عادی زندگی یک اتفاق خیلی پسندیده‌ایه از نظر خود من و همیشه سعی کردم تو بیشتر موارد استقبال کنم از این قضیه مخصوصاً تو اموری که تخصص دارم و جزو اساس کار فنی من هست و تغییرات و اتفاقات جدید تو این مسیر رو همیشه مایه رشد خودم می‌دونستم و با آرامش سعی می‌کردم یه پلی بسازم برای رفتن به مراحل بعدی و رشد و ترقی در وجودم و تجربیاتم ایجاد کنم .

    معمولاً توی این اتفاقات فنی و کاری موفق بودم اما در مورد سایر شرایط زندگی 10 تا 20 درصد پذیرش داشتم و سعی می‌کردم از تغییرات پرهیز کنم چون آرامش رو بیشتر دوست داشتم و احساس می کردم همین شرائط خوبه ونیاز به پیشرفت نیست ولی الان به شدت وپس از سالیان زیاد فشار و سختی می بینم که اشتباه می کردم و بایستی در تمام زمینه ها رشد وپیشرفت کنم ،چون قانون جهان رشد هست وتوقف به معنای له شدن در میان چرخ روزگارهست.

    در پاسخ به قسمت اول سوال و تمرین که تغییراتی در گذشته که در زندگی ما اتفاق افتاده و ما نگاه مثبتی نداشتیم اما در نهایت برای ما مفید بوده:

    اول اینکه در کودکی من دوچرخه‌ام رو با کمکی استفاده می‌کردم و یک روز بر اثر برخورد با سنگ یکی از کمکیها شکست و من ناراحت و گریان به خانه آمدم و پس از یک روز دیدم چاره‌ای نیست و باید کار از سر گرفت و دوچرخه سواری یاد بگیرم ،پا شدم و حرکت کردم و یاد گرفتم به حدی که پس از یک روز کمکی سالم اون طرفم خودم باز کردم و اینجا این خاطره کودکی منه که هنوزم باهامه و این تغییر رو که ناپسند بود و نتایج مثبت داشت به خوبی تو زندگیم حس کردم .

    دوم: چند سال پیش من تو پراید داشتم میومدم تو ماشین خودم که یک نیسان از پشت به من زد من طبق آموزش‌های استاد سعی کردم آرامش خودمو حفظ کنم و اومدیم پایین صحبت کردیم و دیدیم طرف خوابش برده بود ماشین امانت بود و اگر ماشین من سر راهش نبود، ماشین و خود شخص احتمال آسیب دیدگی شدید بود که خدا را شکر مثبت واقع شد و پیرو اون هم جهت تعمیرات و سایر مراحل شرایط خوبی برای من پیش اومد و خدا را شکر ظاهر حادثه که تصادف بود به نتایج خوبی منجر شد و تقریباً هیچ سختی یا رنجی تو این مسیر حس نکردم .

    سوم اینکه ما یه نگهبان در یکی از پروژه‌هامون داشتیم که خیلی روش تکیه داشتیم ناگهان تصمیم گرفت که مهاجرت کنه و زمان کمی هم به ما داد من خودم یه خورده اذیت شدم چون ریتم کار به هم خورد ولی خدا را شکر با پیگیری‌های مستمر یک جایگزین بسیار خوب برای ایشون پیدا کردیم که مناسب با شرایط فعلی کارگاه ما بود و اتفاق خیلی بهتری رقم زد و دیدیم که این رفتنه و اومدن دوست جدیدمون باعث تسهیل تو کارا شد.

    مورد چهارم اینکه من برای کنکور درس می‌خوندم گفتم که اگر شهرستان قبول شم نمیرم و سختی‌هاشو نمی‌پذیرم و به خواست خدا من شهرستان قبول شدم و نفهمیدم چی شد که بدون هیچ اتفاق خاصی شرایط طوری رقم خورد که من شهرستان رفتم و تحصیلمو انجام دادم و لیسانسمو گرفتم و خدا را شکر می‌تونم بگم تو تمام زمینه‌ها برای من خیلی خوب و عالی نتیجه داد و از خداوند سپاسگزارم.خدایا خیلی خیلی شکر.

    پنجم:من حوالی سال 83 در پروژه ای فعال بودم که مشکل فنی پیش آمد و طی یک جلسه مدیر شرکت عذر مرا خواست در صورتیکه مقصر اصلی من نبودم و من پس از اعلام نظر ودلایل خودم ،یک جمله گفتم و این بود که

    روزی مراخداوند می دهد اما بدانید که اشتباه قضاوت کردیدو خداحافظی کردم .

    وخدارا شکر ظرف چند روز به یک پروژه بسیارعالی هدایت شدم و سه سال در شرایط بهتر کار خودم را انجام دادم و پیشرفت های خوبی حاصل شد وخدا را شکر می کنم.

    جملات تاکیدی؛

    -تغییرات در مسیر زندگی از طرف خداوند برای رشد وپیشرفت من ایجاد شده

    -من همیشه از تغییرات نتایج خوبی گرفتم

    من نگاه خوبی به تغییر دادم

    -من از تغییرات استقبال می کنم

    -خداوند در مسیر تغییرات هدایتگر ماست

    من برای تغییر خیلی فکر کرده ام ،اما فعلا به نظرم باید روی باورهایم متمرکز شوم چون زمزمه های شیطان فقر وکمبود و ناخواسته ها را تبلیغ می کند و ترمزها را کمک می کند .

    خدایا به خاطر آگاهی ها بسیار سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1295 روز

    به نام خداوند بخشاینده ام

    سلام ب استاد عزیزم و دوستانم

    تغییراتی ک تابحال با آنها مواجه شدم رو مینویسم، ب نظر خودم واکنشی نبودم و از همه اطرافیان آرام تر بودم. البته بعد از آشنایی با سایت شما و دوره عزت نفس وابستگی هام کمتر شد

    در مدرسه سال آخر بودیم پیش دانشگاهی، یادمه من و دوستان چندین ساله ام وارد یک مدرسه جدید شدیم و فقط من فقط و فقط من وارد یک کلاس جدید با دوستان جدیدم شدم و اوایل خیلی بهم سخت میگذشت و خیلی احساس تنهایی میکردم ولی بعدش خودم رو وفق دادم و برام عادی شد.خیریتش این بود ک من درس خون تر شدم و از کل دوستان قبلی ام معدلم بالاتر شد. حالا ک فکر میکنم شاید اصن در مدار اون افراد نبودم و باید تمرکز بیشتری روی درسم میزاشتم.

    در مورد تغییر معلم خیلی مقاومت داشتم چون جو کلاس اینطور بود و من هم تابع جمع.

    در اداره یکی از کارمندان ک دوست من بود رفت همون اوایل ورودم و علاوه براینکه من دوستی نداشتم مسئولیت های اون فرد هم ب دوش من افتاد و باز دورانی بود ک ب ظاهر سخت میگذشت ولی خیلی زود عادت کردم و عالی از پس تمام مسئولیت ها برمی اومدم، درکل ب خودم سخت نمی گرفتم و میگفتم شرایطی هست ک پیش اومده.

    مجدد وارد کار جدید شدم این رو آگاهانه خودم واردش شدم برای رشد بیشتر، کار جدید، مدیر جدید، همکارانی ک نمی شناختم، و یادمه ی مسئولیت جدید بود و گفتن باید بازاریابی کنی، اولش خیلی حسم بد شد و گفتم نمی تونم ولی فرداش قبول کردم و انجام دادم و مطمئن بودم قراره تجربه خوبی بشه برام برای عزت نفسم برای غلبه بر ترسم و انجامش دادم و اونم عادی شد برام.

    تغییرات عاطفی پیش اومده، مثلا مهاجرت خواهرم ب کشوری دیگه بعد از ازدواجش و ب طبع حال و هوای خونه عوض میشه ولی من از بین تمام اطرافیان ناراحت خاصی نشدم و گفتم زندگیش هست خداروشکر شرایطش عالیه اونجا در کنار شوهرش، و یا مهاجرت عمو، و یا شرایطی ک مادرم 2 هفته در ماه رو نبود و پرستاری میکنه از مادربزرگم باز من با این شرایط کنار اومدم و مسئولیتش رو قبول کردم. درکل ادم احساسی نیستم و وابستگی ندارم ب کسی.

    یا زندگی کردن ب سبک قانون سلامتی، ک قبلا تجربه کرده بودم و الان مجدد برگشتم، خیلی زود خودم رو وفق دادم و نظر بقیه ب هیچ عنوان برام مهم نبود.

    از معاشرت با انسان های جدید نمیترسم و ب عنوان چالش واردش میشم و مطمئنم جهان فرکانسی ب سادگی و راحتی دوستان غیرهم فرکانس رو از من جدا میکنه. و خیلی روی عزت نفسم تاثیر مثبت داشته.و اینکه اگر ببینم اون فرد با من هم مدار نیست خیلی راحت بهش اعلام میکنم و اون رابطه رو سریع تموم میکنم.

    ی سری تغییرات آگاهانه رو گاهی خودم بودجود میارم. مثلا غذاهای جدید، طرز تهیه متفاوت از مادرم، خرید از مغازه های مختلف، رفتن ب جاهای جدید، کافه های جدید، مسیرهای جدید. و دیدم لذت بخش تر از قبل بوده.

    در مورد کارم ی ایده اومد برام ک کانال ایتا و تلگرام بزنم، اینم ی تغییر جدید بود برام چون کار آنلاین رو دوست دارم، عکاسی کردن، ادیت کردن، تبلیغ کردن کانالم ب مشتری هام. این تغییرات رو باید انجام میدادم و رفتم و انجام دادم همون کاری ک اول ذهنم و خواهرام میگفتن برا چی کانال میزنی، الان مشتری ها از طریق کانال جنس هام رو بیشتر می بینن و خریدشون بیشتر شده و خیلی بهتر جنس هام دیده میشن خیلی زیباتر، و اینکه هرکس بخواد وایسته ببینه میگم کانال دارم از اونجا با خیال راحت و با لذت نگاه کنید و خیلی محترمانه میگم ک تجمع نکنن ؛)))

    نمیدونم قراره چه تغییراتی بدم در آینده ولی در حال حاضر مثلا از خرید جنس های جدید نامربوط ب نوشت افزار میترسم، ینی ریسک نمیکنم. و از عوض کردن چیدمان هم فرار میکنم. شاید در آینده بعد از این فایل ی نشانه هایی از تغییر کردن دیدم ک باید انجامشون بدم.

    جملات کلیدی: جسارت در دل خودش نبوغ و رشد دارد.

    با هر تغییر شرایط، تو بزرگ تر و باتجربه تر و نترس تر میشی.

    با پذیرفتن تغییر و وفق دادن خودت وابستگی هات کمتر میشه، و اگر شرایط از پیش تعیین نشده اتفاق افتاد تو کمتر ضربه روحی میخوری و فرد قوی تری هستی.

    همون آرامش داشتن و الخیر فی ماوقع رو درنظر داشته باشیم و بگیم حتما توی این تغییر خیریتی برای من هست.

    استاد عزیزم سپاسگزارم بابت تهیه این فایل، در پناه الله باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    فراز گفته:
    مدت عضویت: 1191 روز

    سوال قسمت چهارم : تاریخ : 1403.05.07

    ( واکنش ما نسبت به تغییراتی که توی زندگیمون رخ میده چگونه است )

    سوال این قسمت : وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ میده چ واکنشی نشان میدهید ؟

    همین که این سوال پرسیده شد و با موضوع این قسمت آشنا شدم ، آب سردی بود روی وجودم و منو با بزرگترین باگ و پاشنه آشیلم تو زندگی مواجه کرد !! همیشه نسبت به تغییر مقاومت داشتم و چه کوچیک و چه بزرگش منو به هم میریخته . اگر دکوراسیون و نظم خونه و بالاخص لوازم شخصیم به هم بریزه که شدیدا واکنش نشون میدم و اگرم این واکنش بیرونی نباشه ، درونم رو حسابی متلاطم خواهد کرد و قیامتی در درونم به پا خواهد شد . به نظر خودم اگر توجیه هم نباشه ، مهمترین دلیل و باوری هم که دارم و باعث این برانگیختگی میشه ، اینه که تصور میکنم اون چالش و تغییر قراره منو به زحمت بندازه و منو از مسیر و ریل روتین زندگی منحرف کنه و قطعا در روند زندگی من اختلال ایجاد میکنه !!

    تمرین مرحله اول :

    1- تو دوران آموزشی و خدمت ، بعد از 15-20 روز عادت کردن به آسایشگاه و گروهانمون و دوستایی که پیدا کرده بودم ، یه دفعه ای 10 نفر از گروهانمون جابجا شدن به گروهان و گردان جدید و دورتر از گروهان و گردان اولمون که من هم یکی از اونها بودم !! اولش خیلی ناراحت بودم که چرا من رو از منطقه عادتم جابجا کردن ؟! محیط جدید و ناشناس و دوباره با یه شرایط جدید خو گرفتن !

    اما از برکاتش اینکه نظافت دسشویی که به نظرم مزخرف ترین قسمت تو مسئولیت های محوله به سربازان بود و توی نیمه ی دوم آموزشی به گروهی که منم توش بودم میرسید ، از گردنم ساقط شد و نظافت پیلوت و محوطه و کوریدور که خیلی راحت تر بود نصیبم میشد که اونم اکثرا میپیچوندم و یا خیلی سبک بودش .

    بعدا مشخص شد که فرمانده گروهان قبلیمون خیلی بی اخلاق و سخت گیر بوده ! فرمانده جدیدمون هم ظاهر خشک و بی اخلاق و مقرراتی و شدیدا جدی داشت اما به مرور زمان مشخص شد نسبت به همه سربازها صدق نمیکنه این خصوصیاتش و از هر لحاظ عالیه . در نهایت توی اون مرکز آموزشی فوق العاده بزرگ ، گروهان ما تنها گروهانی شد که توی رژه پایان دوره ، با آرایش متفاوت و خاصی که برای رژه ی خودش تدارک دیده بود ، بهترین عملکرد رو داشته باشه و 2 تا خیلی خوب از سردار بگیره و کلی از این نمایش خوشحال شدیم و رسما ترکوندیم و نمونه شدیم . به علاوه حدود 4-5 روز هم مرخصی تشویقی به مرخصی پایان دورمون اضافه کردن که رسما خیلی شیرین و لذت بخش میکرد اون بخش از خدمت رو …

    2- نرم افزار ویندوزم سالها ورژن 7 بود و بهش حسابی عادت داشتم . بعد از اینکه یه مشکلی برای ویندوزم پیش اومد که مجبور شدم عوضش کنم ، ویندوز 10 رو برام ریختن که اولش مقاومت کردم ولی یه جورایی مجبور شدم چون باید به روزش میکردم . و سریعا رفتم سراغش و کلی بررسیش کردم و یادش گرفتم و به مرور دیدم چقدر باهاش راحت ترم و چقدر بهتر و عالی تر و با امکانات بیشتریه نسبت به قبلی ..

    تمرین مرحله دوم :

    همین امروز صبح که پیاده روی معمولم توی پارک رو میخواستم انجام بدم، بر خلاف همیشه که از روی عادت دور پارک رو از راست قدم میزدم ، امروز آگاهانه تصمیم گرفتم که از چپ این محیط رو بچرخم و برای خودم قرار دادم که با کاراهای کوچیک تر و قابل اجرا ، ذهنم رو آماده و هوشیار کنم برای استقبال از تغییرات دیگر .

    در زمینه توجه و اهمیت بیش از اندازه به نظم و تمیزی و استقرار هر چیزی در جای خودش ( علی الخصوص وسایل شخصی خودم ) هم آگاهانه دارم روی ذهنم کار میکنم که قرار نیست تا زمانیکه این موارد منجر به شلختگی نشده باشن ، شما واکنش نشون بدی یا برآشفته بشی ! و توی چند مورد کوچیک این رو کاملا آگاهانه دارم انجام میدم و قشنگ متوجه عکس العمل های ذهن و واکنش هاش هستم و میبینم که چطور متعجب شده و این برام جالب بود !

    تمرین مرحله سوم :

    – جهان هستی شاکله اش داره به ما میفهمونه که باید تغییر کرد و باید هم تغییر رو دوست داشت . روز و شب . فصل ها . سرد و گرم … باید من هم خودمو بعنوان جزعی از این هستی با این مکانیزم هماهنگ کنم .

    – تغییرات همیشه کمک میکنن که من پیشرفت کنم و قراره به آگاهی و بلوغ من کمک کنن .

    – من تسلیم هستم در برابر اتفاقاتی که قراره در طول مسیر زندگیم سر راهم قرار بگیرن ، چون من نمیدونم اون اتفاقات قراره چه پیغامی برای من داشته باشن . اما این رو میدونم که چون خداوند ، تنها خیر و صلاح من رو میخواد و از اونجاییکه خداوند فقط و فقط منبع خیر و برکت هست ، اون اتفاقات نمیتونن ماهیتی جز خوبی برای من داشته باشن و مطمئنم که اومدن تا من رو رشد بدن و بزرگ کنن تا در مراحل پیش رو و کلاس درس بالاتر با آمادگی بهتر ظاهر بشم و سربلند ازشون بیرون بیام و همینطور سلسله وار این اتفاقات شکل بگیرن تا من رو ساخته و پرداخته کنن برای تجربه فردی ایده آل در زندگیم شدن . و به خداوند اعتماد کامل داشته باشم .

    ( چونکه : چه داند جزء راهِ کّلِ خود را . مگر هم کل فرستد رهنمونم . بِکِش ای عشقِ کلی جزءِ خود را . که اینجا در کشاکش ها زبونم )

    تمرین مرحله چهارم :

    تغییراتی که خودم میدانم باید در روند زندگی ام ایجاد کنم :

    تغییرات شخصیتی و خودسازی :

    زمین و زمان دارن فریاد میزنن که من باید روی احساس لیاقت و ارزشمندی خودم کار کنم و با اینکه این دوره ارزشمند از محصولات استاد رو از سایت تهیه کردم، ولی همش به تعویق میندازم تا زمان مناسب و کافی براش ایجاد بشه ( کمالگرایی ) که اتفاقا بیشتر هم هی داره شرایط سخت میشه و چپ و راست میشم و زمانشم ایجاد نمیشه

    راه کار من :

    برنامه ریزی و اولویت بندی های روزانم رو طوری چیدمان کردم که این دوره های بسیار حیاطی که باید برای تغییر شخصیت و خودسازیم بگذرونم رو روزانه و مستمر ، حتی با اختصاص زمانی کم هم که شده انجام بدم

    تغییر در مسائل شغلی و مالیم :

    نتایج کاملا گویاست و استرس و نگرانی های مالی نشون میدن که من باید عملکردم تو این قسمت رو بهبود ببخشم و نجات بدم خودم رو از این شرایط . ولی ترس از ناشناخته ها و کمالگرایی ، این رو هم شدیدا تحت تاثیر قرار داده و هر روز له تر میشم و هر روز سخت تر پیش میره اوضاع

    راه کار من :

    مدتی هست که با توکل بر نیروی هدایتگرم ، بر ترس هام غلبه میکنم و روی مهارت خودم در زمینه شغلیم دارم هر روز و مدون کار میکنم و به مسیری که خداوند من رو بهش هدایت میکنه خوش بین هستم و یقین دارم که قطعا من رو به خیر و خوبی و نعمت و برکت و ثروت فراوان هدایت خواهد کرد

    تغییر در روابطم با عزیزانم و خودم و روابط عاطفی و راهکارهای من در این راستا :

    به دلیل اهمیت دادن های خودم به موضوعات بسیار کم اهمیت و پیش پا افتاده ، رنجش هایی پنهانی از خانوادم پیدا کردم که خودشو موقع برخورد با اونها زمانیکه تضادی بینمن بوجود میاد نشون میده ( با اینکه بسیار عاشقشونم ) . و این نشون میده که من باید خودم و رفتارمو اصلاح کنم و توی موضوعات سطحی اولا من هستم که باید روح خودم رو بزرگ کنم و پرورشش بدم تا صبر و تحمل بیشتری پیدا کنم چون اون رفتارها و تضادها دارن نقاط ضعف و تاریک و باگ های وجود من رو بهم نشون میده که بگه علی جان با این باگ ها جلوتر گیر میکنی تو زندگیت اگر از این مسائل سطحی و … گذر نکنی هااا . ثانیا اینها رو بعنوان یه کارگاه آموزشی و حریف تمرینی برای خودم در نظر بگیرم تا بیشتر و بهتر هر لحظه روی خودم کار کنم تا از این ضعف ها گذر کنم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    ولی الله زیلایی پوری گفته:
    مدت عضویت: 1127 روز

    سلام .خدمت استاد منش عزیز وگرامی واقعا عالی من تا اونجایی که یادمه خیلی جاها قبل از اینکه شرایط بیرونی تغییر کنه من دست به تغییر زدم من برای خودمو بیشتر بشناسم وخودمو محک بزنم میرفتم کارگری کار میکردم جاهای مختلف و محیطهای مختلف با ادمهای مختلف شوق وذوق داشتم و وبعد که رفتم خدمت سربازی پادگان و توی محیط بزرگتر آدمهای گوناگون و محیط جدید وشرایط جدیدوچقد من بعد آموزشی از لحاظ شخصیتی وعزت نفس واعتماد بنفس رشد وپیشرفت کردم .وموقعی که مارو تقسیم میکردن روی جاها ارگانها ی مختلف میدیدم من اصلا نسبت به بعضیا که دنبال آشنا وپارتی و ازاین جور مسائل بودن نبودم تاآخرین نفرات من رو فرستادن بدترین منطقه ولی به خودم میگفتم اینجا همون جایی که باید تجربش کنم توی یک ماه اونجا اینقدر فعال و تجربه های جدید کسب کردم که اصلا دوست نداشتم جایی دیگه برم از بس برام جذاب وماجارا جویانه بود تا یه روز گفتن میخوام چند نفر رو ببریم اسکان بدیم منطقه دیگه افتحاح بشه کی حاظره بره و بعضیها که قدیمی بودن اونجا مقاومت میکردن و حتی نیومدن میترسیدن ومن فکر کنم اولین نفر بودم کیسه انفرادی رو انداختم عقب ماشین وسوار شدم رفتم فقط خدا میدونه چقدر تجربه های لذت بخش و داشتم اونجا چقدر گلستان شد اونجا برام بر خلاف تصور بقیه از بهترین وبا کیفیت ترین ومتنوع ترین غذاها بگیر تا خواب واستراحت کافی تا رفتن با ملیونها ادم جدید ومن اونجا خیلی گسترش پیداکردم چقد ارطبات با ادمهای فوقولاده عالی داشتم ومن 13ماه اونجا بودم واحساس کردم اینجا رو هم باید ترک کنم چون میدیدم باید بازم جابجا بشم و یادمه رئیس ما عوض شد و به من گفت بیا برو یه جای جدید که اونم تازه افتتاح شده بود ومن تمام اون دوستایی که تک به تک باهاشون خاطره داشتم رو ترک کردم ورفتم بازم یه محیط جدید با ادمهای جدید وبعد چند روز دیدم دوستام همه دارن میان جای جدید پیش من وبه من گفتن شرایط شده بود جهنم برای ما تو از کجا میدونسی که رفتی ومن اونجا خیلی تجربه جدید داشتم اختیارات بهتری داشتم چون ویژگی مورد اعتمادبودن رو داشتم وبعداز خدمت سربازی توی کسب وکارم جنسهایی دستم میرسید که طراحی خیلی قدیمی و بسته بندی خیلی بدی داشت ومن تصمیم گرفتم از جنس بروز استفاده کنم واولین جنس بروز جدید توی بازار برای من خیلی اعتبار داد و سود خوبی هم داشت ولی همکار من که تغییرنکرده بود به مشکل برخورد ودیدم باید فضای بزرگتری پیدا کنم و کلا شهر وبازارمو تغییر دادم وجنسمو از جایی دیگه تامین میکردم که همون بار اول بازم مشتریها خیلی راضی و از بسته بندی وکیفیت صحبت میکردن پس واقعا تغییر خیلی عالیه و باز من توی دوره سلامتی استاد کلا غذاهای که دوسشون داشتم رو ولی برای بدنم ضرر داشتن رو کلا حذف کردم و فقط به این شیوه سبک سلامتی دارم زندگی میکنم .استاد عزیز بازم تشکر به امید دیدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    زینب شجاعی ها گفته:
    مدت عضویت: 1959 روز

    سلام به استاد جانم و خانوم شایسته نازنینم در پشت پرده ک دارن همپای استاد زحمت میکشن واسه تدوین این فایلا

    جا داره ازتون سپاس گزاری کنم و بهتون خسته نباشید بگم

    جواب بخش اول

    وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟

    خواه تغییراتی سطحی مثل تغییر دکوراسیون، غذا و … باشد یا تغییرات جدی تری مثل تغییر در منبع درآمد، محل زندگی، رابطه عاطفی و …

    آیا در برابر آن تغییر مقاومت می کنی یا با آغوش باز از آن تغییر استقبال می کنی؟!

    اگه بخام صادقانه انجام بدم این تمرین رو من شخصیتی به کل نیستم ک از تغییرات استقبال کنم و اصولا تغییر ی چیزی مخصوصا اگر ناگهانی باشه بهم میریزونه منو

    چون من اصولا اهل برنامه ریزی کردن و پیش بینی حدودی شرایط پیش روم و رفتاری ک باید داشته باشم هستم و وقتی این وسط تغییری رخ میده خوشحال نمیشم…نمیگم ناراحت میشم ..اگه این تغییر تو چیزایی باشه ک دوس دارم و دلخواهم دربیاد اون تغییر ینی مثلا ی تغییر تو دکوراسیون خونه باسه و اون تغییر هم مطابق دلخواه من باشه اوکیم و خیلیم خوشحال میشم ولی اگه اون تغییر تو چیزی باشه ک من باش حال نکنم و به شکلی ک من دوس دارمم اتفاق نیفتاده باشه به شدت بهم میریزم و اگه کسی اطرافم باشه غرو ناله و شکایت میکنم مدام با کلامم و اصولا خودمو ادم انعطاف پذیری اصلا نمیدونم و فردیم ک توی نقطه ی امنش میمونه اکثر اوقات و خیلی دوس دارم زندگیم طبق اونچه ک انتظارشو دارم و مورد پیش بینیمه پیش بره و واقعا تغییره اگه ب دلخواه من نباشه تو اون موضوع خاص ک احتمالشم زیاده نباشه منو واقعا میریزونه بهم

    اره ی جورایی به چشم اختلال بش نگاه میکنم و تو فکر فرو میرم درگیر این میشم ک چرا چنین چیزی پیشومده ..و اصلا خوب نیس چون من دوسش ندارم

    و تابه حال سعی نکردم در مورد تغییری ک پیش میاد این عوض کردن زاویه دید رو ب کار ببرم چون نتونستم ذهنمو کنترل کنم

    و کلا ادمی هستم ک ی روتین نسبتا مشخص رو دوس دارم و ی تغییر مخصوصا اگه خوشایند من نباشه میتونه روال زندگی و احساسی منو بهم بریزه حسابی و مدت ها درگیرش میشم و مقاومت میکنم در برابر اکثریت تغییرات

    مرحله اول

    چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟

    1/چند سال پیش ک تو دوره اموزش رانندگی ثبت نام کرده بودم موقع امتحان شهر جلسه اخر مربی من مریض شد و کلا خانه نشین شد و به من گفتن اگه میخوای جلسه اضافه برداری ی مربی جدید بت انداختیم ک حتی من خودمم انتخابش نکرده بودم

    اولش خیلی ترسیدم ناراحت شدم عصبانی شدم دقیق یادم نمیاد ولی استقبال نکردم چون ب شدت به مربی خودم عادت کرده بودم باهم حسابی رفیق شده بودیم و رابطمون عالی بود و ب روش اموزش دادنشم عادت داشتم و باش راحت بودم و میترسیدم با ی مربی جدید کار کنم نمیخواستم مربی خودمو میخواستم ولی وقتی زنگ زدم ب مربی جدیدم خیلی انرژی مثبت ازش گرفتم خانوم بی حاشیه ای بود و بسیار مثبت نگر و اروم و منم چون در حال کارکردن رو خودم بودم مربی منفی نگرم ازم دور شد و این خانوم ب من افتاد

    خوب من اولش ک نمیدونستم ولی جلسه اولو ک باش رفتم روندم خیلی عالی بود حتی از اونم بهتر و اسون گیر تر بود و حتی بهترم اموزش میداد ..اجازه میداد هرجا دوس دارم دوبل بزنم و خیلی رفتارش خوب بود و من اونجا خداروشکر کردم ک مربیم عوض شد عجب شانسی اوردم ..بعد مدام تو راه از موفقیت و چیزای خوب حرف میزدیم و کلی بهمون خوش میگذشت حتی میزاشت با دنده 3 تو اتوبان برونم یا هر دنده ای ک خواستم

    ینی انقد خداروشکر کردم مربیم عوض شد ک حد نداره

    این خانوم به شدت انرژیش مثبت بود

    و این تغییر ب شدت دلخواه من بود

    2/ تغییر خونمون بود ک قرار بود تو خونمون ساخت و ساز انجام بشه و هممون مجبور بودیم تو ی اتاق بخوابیم با 3 4 تا حیوون خونگی ..کلی بهمون سخت گذشت و حدود 2 و نیم س ماهی طول کشید خونه ما ب کل کوبیده و از نو ساخته شد همه چیش ولی واقعا ارزششو داشت اولش خیلی مقاومت کردم خیلی غر زدم ولی تهش بارها بارها خداروشکر کردم و هنوزم میکنم ک خدایا چ قدر ارززششو داشت ما باید بالاخره ی بار این کارو میکردیم و حتی حاضرم مجدد برای این تغییرات جدیدک توخونه اتفاق میفته دوباره تو اون شرایط زندگی کنم با ارامش و حس خوب بیشتر

    3/ تو زندگیم چندین بار رابطه دوستی با جنس مخالف رو تجربه کردم ک تو زمان هایی ب شدت وابسته شده بودم تو روابطام جوری ک اصلا نمیتونستم جدا شم و تغییر کنم اصلا و حیات خودمو و حال خوب خودمو در گرو اون رابطه ها میدیدم ولی شرایطی پیشومد ک ی سریاشو مجبور شدم قطع کنم دیگه ب ته رسیده بود و مجبوری مجبور شدم تغییر کنم ن این ک انتخاب خودم باشه و ی رابطه ایم بود ک طرف منو با بدترین شرایط ترک کرد ولی الان این ها بهترین اتفاقای زندگیمن ینی این رابطه ای ک طرف منو ترک کرد انقد ب غرور من لطمه وارد کرد ک من خودمو قوی تر و بهتر کردم و اون رابطه های قبلی نتونست اندازه این انقد تاثیر بزاره رو من

    رفتارم با جنس مخالف عوض شد و برای خودم بیشتر ارزش قاعل بودم خدای خودمو پیدا کردم بیشتر عاشق خودم شدم و هزار تا اتفاق قشنگ دیگه و واقعا این تغییر ک ب دلخواه من نبود و ی دفعه برای من پیشومد درهای برکت رو ب روی من باز کرد و الان اصلا ازین ناراحت نیستم ک این رابطه ها تموم شد اصلا ازون ادما ناراحتی ندارم و تازه ازشون ممنونم بینهایت ممنونم ببینمشون ازشون تشکرم میکنم ک باعث شدن خودمو بیشتر دوس داشته باشم و قوی تر بشم و پوست کلفت تر و خدارو توی وجودم از قعر تاریکی و شکست عشقی پیدا کردم و حتی بعد اتمام اون رابطه ای ک طرف منو ترک کرده بود هم ی دوره ای به اسم بازگشت عشقم من شرکت کردم ک طرفمو برگردونم اوایل و خودمو قوی کردم و دوست داشتم و ساختم و در اخر دوره جوری شد ک منه معتاد وابسته به اون ادم ک بدونش نمتونستم زندگی کنم دیگه نخواستم اون برگرده جالبه و حتی نبودنش بیشتر خوشحالم میکرد و خوشحال بودم ک رفته و عاشق خودم و خدام شده بودم و این تغییرات و اون رابطه ها چ قد ب نفع من تو قوی تر شدنم و تغییر شخصیتم و نحوه برخوردم با ادما مخصوصا جنس مخالف شده جوری ک در رابطه اخرم ب خاطر استانداردای بالاتری ک برای خودم داشتم رابطه رو خودم کات کردم اگه چه خیلی زود نبود ولی ده برابر بهتر از قبل عمل کردم و واسه خودم ارزش قاعلم برای احترامم و وقتم

    البته باورای مخربی تو روابطم دارم و باید درستش کنم تا رابطه دلخواهمو جذب کنم

    مرحله 3

    یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود.

    _هر تغییری ک تو زندگی ما به وجود میاد به نفع ما میتونه باشه اگر ک با اغوش باز و با نگاه متفاوت ک خیر هستن و به نفع ما بپذیریمشون

    _احساس خوب داشتن به هر تغییری میتونه نتیجه اون تغییر رو حتی اگر ب ظاهر نادلخواه باشه ب نفع ما تغییر بده

    _99 درصد ادما ب دنبال تغییر نیستن و از تغییر میترسن و من اگه کمکم شخصیتمو تغییر بدم و از تغییرات کوچک استقبال کنم و ادامه بدم میتونم خوشحال باشم ک با 99 درصد مردم عادی متفاوتم و دارم متفاوت عمل میکنم

    _جهان مثل دریا مواج و هر لحظه در حال تغییره .هیچ چیز ثابت نیس پس هر کس ک ناخدای خوبی باشه روی موج های این جهان ، همراه با این تغییرات بشه میتونه در و مروارید و پاداش از دل این جهان برداشت کنه و سلامت ب ساحل و هدفش برسه

    _خدا همواره با شجاعانه با کسایی ک از تغییرات استقبال میکنن و همواره در غیر منتظره ترین شرایطم احساس خودشونو خوب نگه میدارن و نعمت هارو میبینن

    _اگه من حتی ی تغییر کنم شخصیت امروز من هیچ ربطی به دیروز من نداره من قوی ترشدم

    _تغییر کردن باعث میشه تجربیاتم بیشتر بشه با اون ادم قبلی ک بودم متفاوت تر میشم خیلی فرق میکنم و چ قد باعث پیشرفتم میشه تو خیلی جاها و باعث میشه به خودم افتخار کنم

    _اگه خودم خودجوش تغییر کنم و خودمو مجبور ب تغییر کردن کنم باعث میشه خیلی از مساعل اساسی زندگیمو ک باهاشون درگیرم زودتر حلشون کنم و بیفتم تو دلشون و از اساس و ریشه هم حلشون کنم درست مثل استاد ک مساعل اصلی زندگیشو کامل حل کرده و دیگه مساله چندان اساسی تو زندگیش نداره چون مساعل اساسی زندگیشو از پایه و ریشه حل کرده

    مرحله 4

    به این 3 مورد فکر کن و با دقت پاسخ بده:

    مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟

    درحال حاضر دوکار کار هس ک میدونم باید انجام بشه ولی به تعویقش انداختم

    یکی اینه ک میدونم باید ی وقتی بزارم چند ماه بشینم با تمرکز روی یکی از تضادای زندگیم ک درحال کارکردن روشم کار کنم تمرکزی هرروز ساعاتی رو بهش اختضاص بدم اما تنبلی میکنم هرروز انجامش نمیدم و خوب مشکلمم فرقی نکرده و اون تضاد به شدت داره بم فشار میاره تو زندگیم

    و دوم مدتیه ک بیکارم و تصمیم دارم دگ از خونه موندن فاصله بگیرم و برم سر کار مورد علاقم ولی هر بار ی بهونه میارم ک پول نداره ی مدت باید رایگان کار کنم اموزش ببینم حال ندارم برم بزار بعد عید راهش دوره و ازینجور بهانه ها و خوب هیچ درامدیم ندارم و این مساله ساز شده برام خواسته هایی دارم ک از پس تهیشون برنمبام و این بهم فشار اورده خیلی و میدونم باید تغییر کنم بالاخره ی روزی باید مهارت یادبگیرم ولو بدون حقوق و باید وایسم وردستی کار کنم اما تغییر نکردم تا الان

    مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟

    تصمیم دارم انجام بدم این دوکارو

    ب مدت شیش ماه عهد کردم هرروز روی باورام تو تضادی ک برام پیشومده کار کنم و هرروز چندین ساعتو بش اختصاص بدم و بعد شیش ماه نتیجشو ببینم ک بهتر شده یا ن تمرکزم بعد تصمیم ب ادامه یا تغییر روشم بگیرم و دفتر براش اماده کردم و پرسشنامه دادم کافینت برام اماده کنن ک بدم مردم پر کنن و حتی از دیروز شروع هم کردم تا حدود شیش ماه تمام تلاشمو بکنم باورامو تغییر بدم

    و درمورد دومی شغلم تصمیم دارم مدام پیگیر اگاهیای کار باشم و ب محض دیدن اولین جا در محلمون زنگ بزنم برم و اقدام کنم تا بالاخره جایی پیداکنم ک کار کنم و زودتر اموزش مهارتو شروع کنم و الان قراره دوروز دیگم برم ی جا کار کنم اگه اوکی بود ک ادامه میدم نبود تسلیم نمیشم و میرم سراغ ی جای دیگه تا بالاخره جایی کامل فیکس مشغول شم و اموزشو شروع کنم

    مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟

    خوب من فایل شمارو ذخیره میکنم سعی میکنم گوشش بدم بیشتر و تلاش میکنم اصلا از همین لحظه از کوچیک ترین کارا ی تو اتاق و تو خونم شیومو ویا روش انجام اون کارو عوض کنم و یا هرجور شده ی غذآیی ک خوشم نمیادو امتحان کنم و بیشتر و بیشتر تمرین کنم ک شخصیت استقبال کننده از تغییرات در من بهتر بشه

    و همینطور در مورد مساعل کلان و بزرگ زندگیمم مثل وضعیت مالیم و کارو شغل و روابطم و سلامتیم سعی میکنم هر تغییری ک ب ذهنم رسید باید انجام بدم ک پیش تر باشه این تغییر و نرسه ب زمانی ک جهان مجبورم کنه خودم انجامش بدم

    زودتر کار مورد علاقمو برم توش و مهارت کسب کنم ک زودتر ب درامد برسم و خلق ارزش کنم

    زودتر واسه حل تضادای زندگیم دست ب کار شم البته تمرکزی سعی میکنم کار کنم روشون چون من خیلی ازین شاخه ب اون شاخه میپرم و این نقطه ضعف منه

    و سعی میکنم شخصیتمو خودم زودتر بهتر کنم و ادم بهتری خودم بشم تا مجبور نشدم و بتونم روابط بهتری رم ب خودم جذب کنم

    و سعی کنم زودتر قبل این ک بیشتر چک و لقد از جهان بخورم هشدارهاشو بگیرم و تغییر کنم تا له نشدم مثل تغییر دادن شرایط عزت نفسم و انجام تمرینات دوره عزت نفس با گوشت و پوست و استخونم و برم سراغ تغییرات و خودم داوطلبانه بخام ک تغییر کنم و مساعل زندگیمو از ریشه حلشون کنم و اولشم با تغییرات کوچییک در امورروزانم شروع میکنم تا از تغییر ترسم بریزه و بیشتر یاد بگیرم ک منعطف باشم

    استاد جان خیلی ازتون سپاسگزارم این فایلم مثل فایلای قبلیتون فوق العاده بود

    بابت زحمات شما و خانوم شایسته عزیزم سپاسگزارم

    دوستون دادم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      زکیه لرستانی گفته:
      مدت عضویت: 1743 روز

      بنام خدای مهربان

      سلام ب محمدامین عزیز و دوسداشتنی

      خداروشکر بخاطر هدایتم ب کامنت شما

      چقد خوب پاسخ دادین آفرین و باعث شدین بهتر درک کنم ک چطور باید ب سوالا پاسخ بدم

      واینکه حسم گفت براتون کامنت بنویسم

      من قبلا چندبار کامنت های شماروخوندم و واقعا آگاهی های نابی دریافت کردم مخصوصا کامنتی ک درمورد باورهای ثروت ساز نوشتین

      خیییلی عالی بود واقعا دمتون گرم

      واصلا باور پذیر نبود برام ک تاحالا فقط از فایلهای رایگان استفاده کردین

      این نشون میده ک چ درک بالایی داشتین از فایل های رایگان خیییلی تحسینتون میکنم واقعا و بهتون تبریک میگم

      و ی چیز دیگه دوست خوبم

      محمد امین جان

      درمورد رابطه احساسی ک دارین میخواستم بگم

      شاید ظاهر قضیه دردناکه و واقعا سخته

      ولی ی مدت دیگه ک برمیگردی و نگاه میکنی ب پشت سرت

      میگی خدایا شکرت بخاطر تضادی ک بهش خوردم

      چقد باعث رشدم شد

      چقد باعث پیشرفتم شد

      چقد بهم کمک کرد تا خواسته م و بشناسم

      خودمو پیدا کنم

      و ی چیز دیگه داداش گلم

      شما لایق بهتربن هایی:))

      چ رابطه عاطفی داشته باشی

      چ نداشته باشی

      چ دستاوردی داشته باشی

      چ نداشته باشی

      چ ثروت داشته باشی

      چ نداشته باشی

      ارزشمندی

      ارزشمندی تو ب واسطه درونته

      و همین جوری ک هستی کافی هستی و همین جوری ک هستی دوسداستنی هستی و ارزشمند:))

      واینکه دوستدارم

      راستی ی عکس جدید هم از مدل موهای خوشگلت بزار پروفایل برامون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    افسانه نوشادی گفته:
    مدت عضویت: 717 روز

    سلام

    در جواب باید بگم من قبلا اصلا از این قبیل تغییر در شرایط زندگیم رو نمی پذیرفتم و مقاومت داشتم ولی الان واقعا در مقابل تغییرات مقاومتی ندارم و خیلی کم شده و خودمو خیلی زود وفق میدم باهاش

    تمرین این جلسه:من خوب میترسیدم از اینکه از اون شغلی که میخوام دارم براش تلاش میکنم و درس خونده بودم زیاد بیام بیرون برم سراغ علاقم ولی الان که اومدم سراغ علاقم واقعا من عاشق این کارمم و با ذوق و لذت دارم انجامش میدم واقعا هر بار که این کارو انجام میدم کلی دوق میکنم و راضی ام که این مسیر رو شروع کردم و اومدم توش وبعضا تغییرات دیگه ای هم داشتم که بعدا برام خوب بوده وحضور ذهن ندارم اما من واقعا قبلا به استقبال تغییرات نمیرفتم حتی در دانشگاه رفتن به یک شهر دیگه انتخاب رشته درست نکردم یا حتی اون رشته ای که قبول شدم نرفتم چرا ؟چون من واقعا میترسیدم از تغییر شرایط و رفتن به یک محیط جدید اینارو میگم که انگیزه بشه برام که من الان چقدر تغییر کردن که هیچ ربطی به گذشته ندارم واقعا این تغییرات اینقدر برای من آرام رخ داده که من الان اون آدم قبلی رو نمیشناسم واقعا میگم الان اینقدر اعتماد به نفسم و عزت نفسم بالا رفته که منی که اجتماعی نبودم الان حتی براحتی پیج کاریم رو راه انداختم و دارم فعالیت میکنم و چقدر این مسیر رشدم داده منی که اینقدر ترس داشتم از حرف مردم و فلان الان براحتی از خودم توی پیجم عکسمو میزارم یا اون نظری که دارم میگم بدون ترسیدن از حرف دیگران خدا میدونه خدا میدونه که من هیچ ربطی به گذشته ندارم و هنوز هم در حال تغییرم و انشالله با ادامه میام بزودی نتایجش رو بهتون میگم

    تمرین بعدی عبارت تاکیدی که بهم کمک میکنه در این موضوع:

    1با ایجاد تغییرات جدید خودمو رشد میدم گسترش میدم وجود خودمو بیشتر تجربه میکنم رشد میکنم پیشرفت میکنم

    2 من اگه تغییر نکنم میپوسم میمیرم باید تغییر کنم تا شرایط تغییر کنه تا به خواسته هام برسم 3اگر تغییر هم ایجاد بشه بدون اینکه من بخوام اونو ایجاد کرده باشم این یک فرصته برای من برای رشدم یک موهبتی یک درسی یک خیری در این تغییر هست که به نفعه منه باعث رشدم میشه

    و تغییری که باید انجام بدم در مورد تمرین بعدی ای که گفتید اینه که من باید سطح دانش و دیدمو در کارم بالاتر ببرم ارتقاء بدم بیشتر تحقیق کنم و ایده های جدید و نو رو تو کارم استفاده کنم و کیفیت کارمو هم بالاتر برم که تمیز تر و قشنگتر بشه کارم خب منم از دیشب نشستم تا آخر شب بیشتر آموزش دیدم و حالا پیج هایی که ایده های جدیده توش هست یا توی برنامه های دیگه تحقیق میکنم میگردم تا ایده های بهتر و قشنگتری رو پیدا کنم انشالله اجرا کنم در کارم بریم به امید الله مهربان…

    مرسی واسه ادامه ی این فایلهای مفید و ارزشمند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: