ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4 - صفحه 38
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-15 20:29:492024-02-15 20:34:32ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 4شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
استاد عزیز سلام.
من این چند فایل رو گوش کردم تا اینجا.
باورهای محدودکننده من عبارتند از: حسادت، در مورد برخی افراد. عدم احساس لیاقت ک به شدت در من مووووج میزنه و اصلا اکثر نرسیدن ب ثروت با اینکه این همه کار میکنم همین عدم احساس لیاقت هست.
موضوع محدودکننده بعدی برای من دوست نبودن با پول هست.
همیشه حسابم رو تا اخرین قطره پولهام خالی میکنم.
یه وقتهایی ک دیگه چیزی نیست ک پول بدم و خرج کنم، تو قرضالحسنه ها شرکت میکنم، انگار ک پول ب من آزاری میرسونه ک نمیتونم نگهش دارم.
اما خصوصیات خوبی ک در من نهادینه بود و همین موفقیت تا الانم رو هم مدیون این خصوصیات هستم: از بچگی از تلویزیون بیزار بودم. نظر دیگران حتی ذره ای برام اهمیت نداره. و انجام سریع آنچه ک حس میکنم انجامش خوبه.
راستی:
امروز یه دفتری رو پیدا کردم ک بهت زده شدم:
8 فروردین 402 من از کار کارمندی اخراج شدم، ک اون هم خودش یه معجزه بود، و تووی دفترم نوشته بودم ک تا تاریخ 8.405 آموزشگاه اختصاصی خودم رو میزنم.
و استاد من همون بهمن ماه 402 آموزشگاه خودمو زدم و الان هم مدیر و هم مدرس آموزشگاه خودم هستم.
و خدایی ک به شدت کافیست.
ممنون از توضیحات خوبتون
بنام حضرت شادی و عشق و ثروت و سلامتی
وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟
در حال حاظر وضعیت بهتری دارم اما در کل آدمی بودم که به شدت از تغییر فراری بودم و دوست داشتم توی نقطه امن خودم بمونم و جایی باشم که ازش مطمئن هستم.
ذهنم قفلی میزد روی یک روتین و حتما باید همون رو انجام میدادم.
تمرین:
چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟
1تغییر معلم کلاس دهمم
2تغییر مدیر مدرسه ام
3تغییر نوع روابطم با افراد
4تغییر خارج شدن از رابطه عاطفی و فراموش کردن آن
اما کلا چون آدم تغییر پذیری نبودم زیاد تغییرات خاصی هم توی زنگیم نبوده.
برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر”
انجام همون ریز کاری هایی که استاد گفتن
اما مهمترین تغییری که الان دام روی اون کار میکنم همون تغییر باور ها و فرکانسم هست.
عبارات تاکیدی:
من باید تغییر کنم تا جهان آن روی بسیار زیبایش را به من نشان دهد.
مورد 1: در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟
در حال حاظر واقعا مورد خاصی نبوده و من تغییراتی که میخاستم رو به تازگی در زندگیم آغاز کردم به لطف خدا
مورد 2: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟
تغییر باورها و فرکانسم:
انجام تمارین
گوش دادن به فایل ها
توجه به قوانین جهان
شناخت ترمز های من
شناخت ترس ها
مورد 3: با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟
تغییرات هرچند با ظاهر بد و یا سخت رشد دهنده هستند و مارا بسیار قدرتمند میکنند و دری جدید به رویم میگشایند که میتوانم ساده تر زندگی را به پیش ببرم و از آن لذت بیشتری ببرم.
سپاس از همه عزیزان و استاد عزیز
سلام خدمت استاد بزرگوار
ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده قسمت 4
وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟
استاد من خیلی به این سوال فک کردم و تغیراتی که در زندگیم داشتم را مرور کردم ، به این رسیدم که در این موارد خودم تصمیم به تغییر گرفتم و به استقبالش رفتم
مثل تغییر منزل و محل سکونتم
تغییر شهرم
تغییر پوششم
حتی آدم های زندگی ام
و در این موارد هیچ مقاومتی نداشتم و به خوبی و آگاهانه انجامش دادم
و باورهام این بوده که فرصتی پیش میاد برام که میتونم با آدمهای جدید ارتباط داشته باشم، تجربه های جدید کسب کنم ،به نعمت های جدید برخورد کنم ، جاهای جدید ببینم و خداروشکر با قدرت و صدرصد اطمینان انجامش دادم کلا تغییر را خیلی دوست دارم و بینهایت سپاسگزارخداوندم که این قدرت و توانایی را به من داده
چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی ؟
تغییر شغل که به خودم سخت میگیرم در این زمینه ضعیف عمل کردم همیشه، اما تجربه ای که در تغییر شغلم داشتم تغییر خوبی برام بوده، به اطلاعاتم افزوده شده، دوستان جدید پیدا کردم ، اعتماد به نفسم بیشتر شده و واقعا به نفعم بوده
عبارات تاکیدی:
تغییرات دنیای جدیدی را به من نشان میدهد
تغییرات من را دنیا دیده تر میکند
تغییرات احساسات خوبی به من میدهد
تغییرات چشمم را به نعمت های جدید باز و فرصت استفاده از نعمت ها را به من میدهد
تغییرات من را در مسیرهای دوست داشتنی قرار میدهد
تغییرات من را از کالبدی که دوست ندارم بیرون می آورد
در حال حاضر تغییری که باید در روند زندگی ام ایجاد کنم ، تغییرات درونی و ذهنی که در آنها ضعف دارم
و برنامه هایی که برای اجرای این تغییر دارم تمرکز و تعهدم به گوش دادن به فایل های روی سایت و انجام تمریناتم است که خودم را موظف دانستم هر روز انجام بدهم و خداروشکر با هدایت الله و وجود سایت بی نظیر استادم مشتاقانه تمریناتم را انجام میدهم
و از خداوندم سپاسگزارم همانطور که قدرت تغییر شرایط را به من داده قدرت تغییرات درونی نیز به من بدهد و هدایتم کند تا موفق بشوم
به امید پیروزی
با سپاس فراوان از استاد عباس منش که
صدای خداوند است برای راهنمایی ما
به نام خالق هستی و گرداننده اصلی
درود فراوان بر استاد گرامی و دوستان عزیز
استاد واقعا خیلی برام جالبه من امروز این فایل در نشونه هام دیدیم و همین دیروز به یکی از دوستام میگفتم من اصلا از تغییر خوشم نمیاد و زود وابسته چیزی میشم.
و همین امروز که روز شگفت انگیزی است قبل از این که این فایل ببینم هدایت شدم که تشک ام عوض کنم و حال هوای اتفاق عوض کنم و چند روز پیش هم یکی از لامپ های اتاقم سوخت من به این فکر میکردم یه نکته مثبتی از این اتفاق پیدا کنم و تصمیم گرفتم لامپ سوخته عوض کنم و سر شانس لامپ جدید کمی رنگ زردی دارد و من قبلا از لامپ زرد خوشم نمی امد و الان هیچ واکنش نشون ندادم و از تغییر استقبال نشون دادم واقعا برای خودم خیلی عجیبه و جالبه خدایا شکرت
و امروز خواهرم ازم خواست که براش وسیله بخرم و من برای این کار باید مسیر همیشگی عوض کنم و گفتم اوووه خدای من این یه تغییر دیگه که امروز سر رام گذاشتی و من باید انجام بدم خدایا شکرتت
استاد جان شما از دل جان صحبت میکنی و نمیدونی که چه غوغا بر دل و زندگی ما برپا میکنی.
امیدوارم سلامت و سربلند باشی همیشه و خدواند بهت عمر طولانی عطا کنه تا ما بتونیم از معلومات شما استفاده کنیم
در پناه حق سلامت و موفق باشید
به نام خداوندی که نام و یادش آرامش بخش دلهاست
خب بریم که جواب سوالات بدیم
اول تشکر کنم بابت ساخت این فایل و انتشار این آگاهی برای رشد و تغییر ما
من در کل دختر منعطفیم و ببینم جایی دارم اشتباه میکنم و نیاز به تغیر روند آغاز تغییر و بهتر شدن پیش میگیرم و میتونم بگم یکی از نقاط قوت و ویژگی بسییییار خوب من همین که من دراکثر مواقع راحت تغییر کردن میپذیرم
همین باعث میشه آرامش بیشتر و حال خوب بیشتر و به دنبال آن رشد شخصیت بیشتری به همراه داشته باشم
من کلا عاشق اینم که شرایط جدید موقعیت جدیدیا حتی گاها چالشی تجربه کنم که بخوام خودم محک بزنم
پس بالای 80 درصد مواقع در برابر تغییر مقاومت خاصی ندارم و یا خیلی زود سعی میکنم مقاومت کمتر کنم
کاملا به این موضوع پی بردم و باور کردم که در مسیر رشد و خودسازی باید مدام در حال تغییر باشم
بهتر شدن از چیزی که هستم
ساختن عادت و ویژگی های مثبت بیشتری که منو به اهداف زندگیم نزدیکتر میکنه
خدارو هزار مرتبه شکر جوابم اکثرا به تغییرات زندگی چه به اجبار چه خود خواسته مثبت بوده
اخیرا هم احساس میکنم یکم نظم باید به روتین زندگیم بدم که درحال اجراش هستم
فقط تنها چیزی که باید بهتر و بهتر بشم درش استمرار در مسیر و تغییرات که اونم خیلی رو به پیشرفتم
من چندسالی هست که به این نتیجه رسیدم که زهرا اگه رشد میخوای باااااااید یه جاهایی تغییر کنی و بپذیری که تو یه سری چیزا باید بهتر بشی و بپذیری که یه سری موقع ها باید تو رفتارت تغییر ایجاد کنی
تو افکارت تو لایف استایلت تو روتین زندگیت
خداوند هم درمسیر بی نهایت به من کمک کرد
هدایتم کرد به شرایط بهتر
و پاداش تغییراتم بهم داد.
خدایا هزاران مرتبه شکرت که درمسیر زندگی بزرگ ترین حامی مثل تو دارم
عااااشقتم الهی شکرت
خیلی سپاسگزارم از استاد عزیزم که همیشه از آگاهی هایی که میدن مسیر برای ما روشنتر میکنند.
با سلام و عرض ادب به استاد
سوال جلسه 4 :
وقتی تغییری در روند روتین زندگی شما رخ می دهد، چه واکنشی نشان می دهید؟
خواه تغییراتی سطحی مثل تغییر دکوراسیون، غذا و … باشد یا تغییرات جدی تری مثل تغییر در منبع درآمد، محل زندگی، رابطه عاطفی و …
1. سوال : آیا در برابر آن تغییر مقاومت می کنی یا با آغوش باز از آن تغییر استقبال می کنی؟!
پاسخ : مقاومت میکنم .
2. سوال : آیا آن تغییر را فرصتی برای تجربه های جدید، ورود به دل ناشناخته ها و رشد و پیشرفت می دانی یا به چشم “اختلال در زندگی ات” به آن نگاه می کنی؟!
پاسخ : به چشم ” اختلال در زندگی ام” به آن نگاه می کنم .
تمرین :
مرحله اول:
سوال : چه تغییراتی در گذشته در زندگی شما رخ داده که در ابتدا در برابر آن تغییر به شدت مقاومت داشتی اما بعد از مدتی که آن شرایط تغییر یافته را تجربه کردی متوجه شدی نه تنها آن تغییر بد نیست بلکه چقدر به نفع شما بوده و چقدر به رشد شما کمک کرده است؟
پاسخ :
حدود 4 سال پیش یه مشکلی برای خواهرم پیش آمد که طبیعتا کل خانواده رو در گیر کرد. حتی من رو بیشتر از همه درگیر کرد چون با توجه به شناخت شرایط روحی، جسمی، مشکلاتی که در خانواده اش پیش آمده بود و همراه بودن تقریبا همیشگی که با خواهرم داشتم.
از یک طرف قبولاندن این مشکل به خانواده خودمون و از طرف دیگه بودن در کنار خواهرم در وسط این بحران با توجه به اینکه هیچ کسی به اندازه من در جریان بوجود آمدن این مشکل نبود. و همینطور کسی از نزدیک شاهد شرایط روحی و جسمی خواهرم نبود . ( بدلیل اینکه خواهرم درون گراست و همیشه در حال آوردن مشکل در خانواده نبود و زمانی درخواست کمک میکرد که مشکلش حاد شده بود. و همینطور وقتی میدید که از مشکلات به خانواده پناه میبره نه تنها مشکل رفع نمیشه بلکه بعدتر هم میشه و یا وقتی دوباره از خانواده کمک میخواد، به حساب اینکه دوباره شرایط براش سخت تر نشه، ورود به زندگیش نمی کردند. ) و تلاش برای اینکه خانواده راه حل این مشکل و تصمیمی که خواهرم برای رفع این مشکل داشت را بپذیره و طی کردن مراحل پذیرش این موضوع از سوی خانواده، رویایی با خود مشکل و تلاش برای رفع این مشکل که به مدت 9 ماه طول کشید. که اسحکاک و فرسودگی روابط اعضا خانواده را بوجود آورد و شرایط پاندمی و مبتلا شدن بعضی از افراد خانواده و ترک کارم برای مدتی که من و خواهرم بتونیم از پس این مشکل بربیایم، همگی باعث شد که بلافاصله بعد از مدت چند روز از حل این مشکل برای همیشه، حمله عصبی شدیدی به من دست داد که باعث شد تقریبا تمام انرژی روحی و جسمی از بدنم بیرون کشیده بشه و بسیار ضعیف بشم.
بعد از 1 تا 2 ماه شروع کردم به ارسال رزومه و کار پیدا کردن. ابتدا مسئول دفتر، منشی مدیرعامل و کارشناس آموزش همونطور که تخصص داشتم اما نتیجه ای نگرفتم. بعد شروع کردم به امتحان شغل های دیگه : انواع شغل های منشی از سمت های مختلف اداری گرفته تا منشی مطب های انواع تخصص ها، اما باز نتیجه ای حاصل نشد. دوباره با شغل هایی شروع کردم مثل کار در انتشارات کتاب، فروش کتاب، فروش مانتو و… . باز نتیجه ای نداشت، تا اینکه 1 سال و نیم پیش در آموزشگاه زبانی در سمت منشی اداری به مدت 5 ماه مشغول به کار شدم. اما کارم ادامه پیدا نکرد. چون هنوز متوجه شرایط جدیدم بطور ملموس نشده بودم و از خودم انتظار داشتم شغلی مثل شغل قبلیم یا نزدیک به آن شغل پیدا کنم.
اما همچنان به کارم ادامه میدادم تا شغل مناسبم رو پیدا کنم. تا اینکه اضطراب روحیم در جسمم هم تاثیر گذاشت و لرزش شدید دست و پام شروع شد. طوری که به سختی میتونستم لیوان آب دستم بگیرم و آب بخورم یا در مترو در قطار وقتیکه جمعیت زیاد میشد و جایی برای نشستن نبود و به اجبار می ایستادم، لرزش پاهام انقدر زیاد بود که مزاحم اطرافیانم میشد که فکر میکردن از روی عمد باهاشون برخورد میکنم اما وقتی به پاهام نگاه میکردن متوجه مشکلم می شدند.
باز شرایطم رو نپذیرفتم و به کار پیدا کردن ادامه دادم. تا اینکه یه مصاحبه برام پیش آمد که رزومه ارسال کرده بودم برای دوره کارآموزی کارشناس منابع انسانی که در صورت قبولی در دوره کارآموزی، استخدام شوم. اما در حین تست مقدار تسلطم در نرم افزار اکسل به مشکل بر خوردم. با تایپ تقریبا مشکی نداشتم اما موس رو نمیتونستم کنترل کنم، جدولم خراب میشد و نمیتونستم خروجی بگیرم و باز نتیجه ای حاصل نشد.
این دفعه درک از شرایطم بیشتر شد و در بنکداری مشغول شدم که ساده ترین کار، فاکتور سفارش زدن بود. اما همچنان به دلیل پایین بودن سرعت عملم و سرعت تایپم نتیجه ای حاصل نشد.
تا اینکه تقریبا 2 ماه پیش دکتری بهم معرفی شد که تخصصش درد مفاصل و طب سنتی بود. وقتی مراجعه کردم متوجه تمام شرایطم شد. وقتیکه برای اولین بار روی سرم کار میکرد، هر 2 پام به شدت میلرزید. اما هر جلسه که می گذشت شرایطم بهتر میشد. تا اینکه الان لرزش هام خفیف شده.
تازه در این مدت 2 ماه تونستم با شرایط روحی و جسمیم کنار بیام و بپذیرم که نیاز هست، تمرکز اصلیم رو از پیدا کردن شغل بردارم و اولین الویت زندگیم را بر روی بهبود سلامتی و آرامش زندگی بگذارم، بعد ارتقا مهارت هایی که در آن مهارت ضعف دارم و بعد پیدا کردن شغل کوچکی مناسب با شرایط فعلیم.
با پذیرش این موضوع و تجویزات دکترم تونستم بعد از سالها، آرامش و لذت بردن از زندگی، حتی از جزئی
مرحله دوم:
برنامه ای قابل اجرا برای ” استقبال از تغییر” بریز و آگاهانه شروع به ایجاد یک سری تغییرات در روند روتین زندگی خود کن.
1. هفته ای 2 بار به مدت 10 دقیقه را اختصاص بدم برای یادگیری مهارت فن بیان.
2. وقتی میخوام تجربیات و نتیجه تمرینهایی که از این سایت کسب کردم را ثبت کنم و یا تایپ هر مطلبی که از انجام مهارتها یاد میگیرم یا حتی نت برداری از دوره هایی که شرکت میکنم را مستقیم تایپ کنم و کم کم یادداشت های روزانه ام را از دستی به تایپ تغییر بدم که هر روز دستهام به تایپ کردن عادت کند.
3. برای افزایش سرعت عمل در کارها زمانی را مشخص کنم و تلاش کنم در همان زمان تعیین شده انجام
دهم. همینطور به مرور سرعت انجام کارهایم را بیشتر کنم .
مرحله سوم:
یک یا چند عبارت تاکیدی مثبت بنویسید که کمک می کند ذهنیت شما در برابر تغییر بهتر شود و باورهای قدرتمند کننده ای در راستای استقبال از تغییرات، در ذهن شما ساخته شود.
1. هر روز بیشتر از دیروز دارم در کسب مهارتهام پیشرفت میکنم.
2. هر روز بیشتر از دیروز دارم سرحال تر میشم.
3. هر روز بیشتر از دیروز داره اعتماد به نفسم بیشتر میشه.
مرحه چهارم:
1. سوال : در حال حاضر چه تغییری است که می دانی باید در روند زندگی شما ایجاد شود اما به دلایل مختلف انجام آن را به تعویق انداخته ای؟
پاسخ : حمام رفتن در روزهای بیشتری در هفته.
2. سوال: مورد را یادداشت کن و سپس توضیح بده چه برنامه ای برای اجرایی کردن این تغییر به تعویق افتاده داری؟
پاسخ : 1. تغییر زمان حمام رفتن از هفته ای 1 بار به هفته ای 2 بار .
2.ادامه تمرین به مرور تا جایی که هر روز قبل از شروع روزم دوش بگیرم .
3. سوال : با توجه به آگاهی های این فایل، به صورت کلی از این به بعد چه برنامه ای برای ایجاد ذهنیت ” استقبال کننده از تغییرات” در زندگی ات داری؟
پاسخ : به خودم و توانایی هایم اعتماد کنم و با اعتماد به نفس بالا، تغییر را بپذیرم و آمادگی های لازم برای تغییری که ایجاد شده را فراهم سازم.
سلاااام
جهان واقعا پویاییه زیبایی داره، کم کم داره ازش خوشم میاد، تغییر کردن داره بهم لذت میده، الان متوجه شدم که دارم ازش لذت میبرم، خدایا شکرت
من خیلی خیلی واکنش بدی داشتم در مقابل یکسری تغییرات ناراحتی های شدید و عصبانیت و بدخلقی
حتی یادم میاد حدود ده دوازده سال پیش یبار از سرکار اومدم خونه دیدم مامان بجای غذایی که دیشب راجع بهش صحبت کرده بودیم غذای دیگه ای رو تدارک دیدن، یک اوقات تلخی شدم من و با کسی حرف نمیزدم حوصله نداشتم همش خودخوری میکردم میگفتم هیچی اونجوری که فکر میکنم پیش نمیره
روی وسایل شخصیم هم خیلی حساس بودم خیلی، حتی درب اتاقم هم اگر کسی میرفت بجای اینکه در رو ببنده باز بذاره منو ناراحت و عصبی میکرد
وسیله های شخصی م رو که دیگه نگو، کسی دست میزد بدون اجازه و هماهنگی دیگه تمام
مادر عزیزم کمی وسواس مرتب بودن و منظم بودن دارن، دوست دارن همه جا خیلی تمیز و مرتب باشه، اتاق منو مرتب میکردن من منفجر میشدم
الان دیگه روی خیلی از مسایل که قبلا بود حساس نیستم، ولی هنوز روی وسایل شخصی م حساس هستم
البته که دارم تمرین میکنم، برای خودم تمرین طراحی کردم به لطف هدایت خدا و هر بار که متوجه میشم وابستگی بیخود بی جهتی روی موضوعی که منو به حاشیه میکشونه و تمرکزم رو خرج میکنه دارم، سریع خدا هدایت م میکنه و ازش دور میشم، فک کنم از یکی دوسال پیش شروع کردم این تمرین رو و از چیزهای کوچک شروع کردم، مثلا پتو شخصیم که حساس بودم فقط همون باشه رو جمع کردم و هربار با یک پتو میخوابیدم تا اینکه الان خداروشکر دیگه وسواس الکی ندارم و کیفیت خواب م هم بهتر شده، چون قبلا الکی به خودم تلقین میکردم که اره من خوابم نمیبره و … خداروشکر واقعا
یه سری وسیله و لباس ها رو راحت رد کردم رفت
و این کار باعث شده که چقدر هدیه دریافت کنم
واقعا خداروشکر
الان فقط روی وسایل و مسایل شخصی م حساس هستم، خیلی خیلی زیاد روی مسایل و برنامه هام و افکارم حسابی حساس هستم، جوری که بسیار محافظه کار شدم و به هیچکس تحت هیچ شرایطی چیزی نمیگم
و وقتی هم کسی بخواد به جای من تصمیمی بگیره یا حرفی بزنه واقعا ناراحت میشم و بیانش میکنم
خیلی بهش فکر کردم و یادم اومد که همیشه وقتی توی اینچنین موقعیت قرار میگرفتم با خودم مدام این افکار رو مرور میکردم که اختیار هیچ چیزی دستم نیست، و حتی وسایل و تصمیمات م رو هم اختیاری درباره شون ندارم در صورتی که مادرم به من منت میذاشتن لطف میکردن و کار مرتب کردن اتاقم رو بجای من بدون دستمزد و حتی درخواست من انجام میدادن، در واقع چون در گذشته باور داشتم که قربانی شرایط هستم و جهان اطرافم میتونه تاثیر بذاره روی نتایج من این رفتار رو داشتم
البته خیلی به لطف هدایت خدا بهتر شدما، ولی توی زمینه هایی هنوز کنترلگر هستم، درونم دوست دارم اختیار یکسری اتفاقات و نتایج (مثل موفقیت، کاری، پولسازی و مهاجرتم )رو داشته باشم، به زبان ساده تر بگم, که چون هنوز ندارم میام حرصمو سر مسایل کوچکتر خالی میکنم
کمالگرایی و کنترل گرایی رو بعنوان سپر دفاعی خودم انتخاب میکنم
مسایلی که باید روی بهبودشون تمرکز بیشتری بذارم، در یکسری موارد اتفاقا خیلی هم خوبه ها، مثل نگه داشتن افکار و باورهام برای خودم و سکوت کردنم، بجای اینکه بخوام همه رو هدایت!! کنم
یا اینکه صحبت کردن درباره اهداف و برنامه هام با دیگران باعث میشه که هم فرکانس نبودن و هم سلیقه نبودن اونها با من باعث بشه که بخوان حرفی بزنن که منو ناامید کنن یا …
پس یه خوبیهایی هم داره، ولی نکته اصلی اینه که باید اصل رو از فرع تشخیص بدم تا در احساس بد خودم رو قرار ندم
خدایا شکرت
سال پیش تصمیم گرفتم که برای اتاقم آینه بخرم، کلی مدل دیدم و داشتم بهش فکر میکردم، توی فکر جور کردن پولشم بودم، مدتی از شروع و اجرای تمرین رهاکردنم میگذشت
من توی اتاقم خیلی کمد دارم یکسری کمد کمارتفاع دارم که سه تکه جداگانه هستند، موقعیتی پیش اومد که خواهرم میخواست سفارش بده تا براش یک کمد یا قفسه بسازن، منم گفتم ببین بیا یکی از اینها رو من بهت میدم استفاده کن من زیاد فضا توی اتاقم دارم، اتفاقا خوب هم میشه جای این یکی که خالی بشه میتونم آینه بلند بخرم و نصب کنم، نتیجه ای که گرفتم این بود که خواهرم یک آینه و کنسول انتیک قدیمی بهم هدیه داد و گفت ما هم دیگه فضا برای این ست نداریم، مال تو باشه
و من یادم اومد که همیشه از این مدل کنسولآینه های قدیمی خوشم میاومده، و وقتی توی دکور اتاقم گذاشتمشون اصلا انگار که برای اتاق من ساخته شده بــوده استتتت ( already فراوانی وجود دارد، کافیه بخوام و رها کنم) یعنی خدا جوری منو به خواسته م رسوند وقتی که من عمل کردم و قدم برداشتم که حتی لازم نبود که کار فیزیکی خاصی انجام بدم، بازار برم یا حتی پولی پرداخت کنم،،،، در واقعا خدا داشت قدم به قدم با این نتایج به من نشون میداد که من باید خودم رو از معادله چگونگی ها حذف کنم و اتفاقی هم نمیفته و اتفاقا که راحتتر هم کارها رو خودش انجام میده برام.
این نتیجه اونقدر برای من دلچسب بود و درس داشت که همیشه به یادش هستم و هرجا که خدا بهم گوشزد میکنه که داری الکی وسواس بخرج میدی، این مثال رو میاره جلوی چشمم
خدایا شکرت
یه جملهای شما میگید استاد جان که اموال و متعلقات دنیایی تون رو بزارید روی جارختی بجای اینکه به جونتون وصلش کنید روزی که من اینو از شما شنیدم عجیب توی ذهنم حک شد
خدا هدایت و حمایتم کنه انشالا که بتونم اینطور ازاده باشم در زندگیم
الان که جریان تغییر و پنیر و موش رو شنیدم خدا هدایتم کرد و گفت ببین کجای زندگیت همچین چیزی داری؟!
یکی از اونها رو یادم اومده، مثلا ما سفارش کار که داریم، خودمون رو مشغول اون کار میکنیم، دیگه بقیه روندکاری که داشتیم رو متوقف میکنیم، مثلا اگر روزانه در حال طراحی پست برای پیج مون بودیم اونو دیگه رها میکنیم، تا وقتی دوباره کار که رفت و دستمون خلوت شد دوباره شروع میکنیم، و من تا همین الان نمیدونستم که این رفتار من باعث میشه که من هربار باید از صفر دوباره شروع کنم، توی پول ساختن و پول خرج کردن همینطور، ورزش کردن همینطور، رسیدگی به خودم همینطور
باید یادم باشه که این نتیجه و موقعیتی که پیش میاد حاصل همون روتین و برنامه ریزی روزانه من هست، نه اتفاق و شانس؛ پس باید ادامه ش بدم
این مدل رفتار و عملکرد من باعث میشده که ناآگاهانه به ذهنم بگم اون کارها بیاثر بوده و هر نتیجه ای شانسی و اتفاقی هست، برای همین هم وقتی دارم روی هدفها و برنامهریزی روزانه م کار میکنم ذهنم همکاری نمیکنه و باور نداره که تاثیر گذار و موثره اینها
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت برای سلامتی که بهم دادی تا افکارم در بدنم در مغز زیبا و فعالم جای کش و قوس دادن به خودش داده باشه، خدایا شکرت که اونقدر بهم آرامش دادی که بتونم بشینم و فکر کنم، خدایا شکرت
من مسیر پیاده رویم یکسان بود و باعث میشد گاهی وقتها شوق رفتن نداشته باشم، ولی مدتی هست به لطف هدایت خدا و شجاعتی که در عمل کردن به الهامات م بهم داده باعث شده که مسیرهای متفاوتی رو تجربه کنم که زیبایی مسیرم چندین برابر شده و کیفیت محیط و آرامش مسیر از نظر رفت و آمد و شلوغ و خلوت بودنش به روحیه من اتفاقا نزدیکتر باشه و بیشتر بهم بچسبه
خدا دقیقا میدونه چی دوست دارم بهترینشو بهم میده، باید بهش بسپارم #باور
خدایا شکرت
الان دارم فکر میکنم که باید تغییر بیشتری در زندگی م داشته باشم تا بتونم از این رکود و سکون دربیام، باید آرام باشم از خدا بخوام که به این درخواست م جواب بده، خدایا شکرت
اتفاقا تازگی ها ما یک فکری بهمون الهام شد و با هدایت خدا انجام ش دادیم تقریبا یکی دو روزه، یکی از شاخه های کاری ما کار تولیدی بود که قاب و پاسپارتو و جیر رو از شیراز سفارش میدادیم همکار آماده میکرد و ما فقط کار رو نصب میکردیم، بعد از مدتی دیدیم توی سفارش های تعداد بالا تهیه پاسپارتو کارمون چون وارداتی بود و رنگ خاصی داشت خیلی سخت و پیچیده شده، رنگ ها رو محدود کردیم و بعد از مدتی هم گفتم که دیگه با شیراز کار نکنیم چون پروسه ارسالش هم برامون پیچیدگی بود و دردسر داشت ( همین دردسرها باعث شده بود که ترمز ذهنی و مقاومتی در من بوجود بیاد که باعث شد دیگه سفارش نداشته باشیم چون از پیچیدگی های کار و ترس از شکست در تهیه و تولید مواد و مصالح میترسیدم و چون سختی کشیدن رو نه دوست دارم نه باور دارم که برای موفقیت باید سختی و پیچیدگی رو تحمل کرد)، دردسر که یعنی اونقدر که من دیدم کار درست راحت و روان هست این مدل ارسال اونطور نبود، در نهایت خدا کمک کرد تسلیم بشم و هدایتم کرد تا شجاعت داشته باشم و بگم گفتم من دیگه نمیخوام با شیراز کار کنم، ذهنم گفت اخه اینجا هم که هیچکس این کارها رو انجام نمیده برات از هرکسی که پرسیدی، و حتی یکسری از رنگ و متریال ها هم اصلا اینجا نیست، گفتم من نمیدونم باید به راهی باشه، خدا لطف کرد و به مدل قاب دستسازی هدایت مون کرد، نجار خیلی خوبی بهمون داد و نه تنها کارمون راحتتر شد چون با همین شهر خودمون کار میکردیم بلکه کیفیت کار بی نهایت بیشتر شد، زیبایی کار اصلا تغییر چشمگیری داشت و از نظر هزینه ای هم خیلی باصرفه تر بود برامون، یعنی برنامه ای که خدا میچینه اینطور کامل و دلچسبه
خدایا شکرت کمکم کن تا همه امورم رو به تو بسپارم و خودم رو از معادله چگونگی ها کنار بکشم
حالا مدتیه که نجارمون گفته من دیگه کار نمیکنم و غیر از تعداد بالا دیگه سفارش نمیگیرم، مدتی بود داشتم فکر میکردم و میگفتم من باید راحت کارهام انجام بشه
خدااااوندم هدایت کرد و ایده ای بهمون داد که اصلا این پروسه قابسازی عملا توی این ایده حذف شده، حالا من و دوستم نشستیم راجع بهش حرف زدیم، و تصمیم گرفتیم توی پیجمون اعلامش کنیم، چون قبلا هم این کار رو برای یکی از مشتری هامون انجام داده بودیم، ولی بعد فراموشش کرده بودیم ( احتمالا بخاطر مقاومت ذهنی مون بوده چون بخاطر باور کمبود میگفت اگر راهی برای پولسازی باشه فقط همونه و امکان نداره جور دیگه ای بشه که بشه) ولی لطف خدا شد که به یادمون آورد، اتفاقا خیلی هم از این کار لذت میبریم، از روند خلاقانه ش من بیشتر خوشم میاد، کلا بازسازی و کار با وسایل انتیک بهم لذت بیشتری میده، پس حالا که لذت و عزت و امکانات رو خدا داده نتیجه هم با خودشه، من فقط قراره لذت ببرم
توی دوره کشف قوانین استاد درباره فراوانی که already وجود داره توی جهان صحبت میکنن و مثال میزنن که خودشون استعداد و مهارت تندخوانی رو داشتن ولی بعنوان منبع درآمد اصلا بهش نگاه نمیکردن، بعد که تسلیم شدن خدا بهشون الهام کرده که با تندخوانی شروع کنن و چه موفقیت های مالی براشون رقم خورده، از وقتی من این آگاهی رو شنیدم و درک کردم تسلیم شدم و گفتم خدایا من باور دارم که همچین چیزی در زندگی من هم هست، تو خودت هدایت م کن
و این هدایت و مسیر و شیوه کاری جدید رو به فال نیک میگیرم و همین رو هم تسلیم خدا هستم من همین که با عمل کردن م به هدایتی که دریافت کردم اعتمادم رو بهش ثابت کنم بازی رو بردم، خدا خودش هدایت میکنه و برنامه ش رو میچینه
من بینهایت دستان خدا رو باور دارم
من انتخاب م اینه که باور داشته باشم که خدا از بی نهایت طریق به من نعمت میده و منو به خواسته هام میرسونه
این همه دارم هدیه دریافت میکنم مهر و محبت خدا به منه که میگه من همه کارها رو انجام میدم تو فقط لذت ببر
من مدتی هست که میدونم یه چیزی باید تغییر کنه تا کارم فعالتر بشه، و این فایل نشونه تایید خدا به افکار من بود، از خداوندم میخوام که با علم و احاطه ای که به همه چیز داره هدایتم کنه تا ثروت و لذت و رفاه بیشتری رو در زندگی م تجربه کنم
من تسلیم
سلام به استادعزیزم ودوستان
در مورد تعقیر من در کل انسان انعطاف پذیری هستم
اما یه سریه اتفاقات و تعقییرات واقعا مقاومت زیاد از من در بر میگیره برام،و من واقعا سخت میشه کار و کنترل کردن افکارم،که مدادم بهم میگه قرار چی بشه الان چکار کنم چه قدر زمان میبره که عادت کنم به وضعیت جدید یا برگشت وضعیت قبل!! هرچه اتفاق و تعقییر بزرگ تر باشه من رو بیشتر درگیر میکنه و واقعا میتونم بگم که توان میخواد که بتونی با احساس خوب تعقییر رو بپزیری و هم سو بشی با شرایط جدید ،من خیلی سعی میکنم که بتونم خودمو نگه دارم و بپذیرم اما کار زمان بریه
اگر بخوام یه مثل از تعقییر بزنم
شرایط حال حاضرم که برام پیش اومده
که من هیچ وقت کنار همسرم رانندگی نکردم چون همیشه ایراد میگرفت، و من 14 سال بدونه حضور همسرم رانندگی میکردم یک ماه پیش به علت عمل کمری که انجام داد و تا 6ماه نمیتونه رانندگی کنه و من الان مجبورم که هرجا میخوادبره من ببرمش و من باید رانندگی کنم،و چه قدر سخت تحمل ایراداتی که میگره ازم من
ی بار 8ساعت مجبور بودم رانندگی کنم و واقعا این 8 ساعت به اندازه 100ساعت برای من گذشت،
ومن چند بار
حین رانندگی تصمیم گرفتم بزنم کنار و دیگه رانندگی نکنم به خاطر رفتار همسرم، اما خودمو مجبور میکردم ادامه بدم چون چاره ای دیگه نبود جز پذیرفتن شرایط جدید، و پذیرفتن تعقییر که الان من باید نگاهم عوض کنم باید قوی باشم باید بتونم جور دیگه نگاه کنم
با خودم میگم اگر من طی سال های که گذشت کنار همسرم رانندگی میکردم ترسم کنار میزاشتم و قوی تر بودم قطعا الان راحت تر بودم این قدر بهم سخت نمی گذشت بنظرم ما اگر خودمون تعقییر رو ایجاد کنیم خیلی آسون تر تا اینکه شرایطی پیش بیاد که مجبور به تعقییر بشیم.
بنام خدای هادی وحامی
استاد عزیزم سلام
سپاسگزارم بخاطر این آگاهیهای ارزشمند.
من همیشه ناخودآگاه قبل از اینکه به این فایل گوش بدم همیشه خودم را با تغییرات کوچک وفق میدادم.مثلا اینکه همیشه محل رفت وامدم را تغییر میدادم.حتی توی طول روز سعی میکردم که روزها وساعتهام متفاوت با روزای دیگه باشه همیشه یجورایی به چالش میکشیدم خودم را.
ولی یه تغییری که در گذشته انجام دادم این بود که من اعتقاد شخصی داشتم که من باید با کسی که کار میکنم به عنوان همکار باید از جنس خودم باشه تا راحتر بتونم ارتباط برقرار کنم هم بخاطر محدودیتهای ذهنی یجورایی خودم را به یه امنیت رسونده باشم.تا اینکه شرایط جوری شدکه من محیط کارم تغییر کرد وبه سمت کاری هدایت شدم که باید با همکار آقا کار میکردم.من اوایل خیلی مقاومت داشتم ولی یه ندای درونم میگفت که تو باید تجربه بدست بیاری باید این تغییر را قبول کنی.من دست از مقاومت و نجواهای ذهنی دست برداشتم وبه این محیط کار جدیدبا همکار آقا شروع به کار کردم من با این تغییر تغییرات بزرگی برای خودم ایجاد شد.
اول اینکه من داشتم تجربه جدیدی کسب میکردم.
چقد در ارتباط با جنس مخالف شخصیت ورفتار من تغییر کرد.
چقد به آزادی بیشتر رسیدم.
واز همه مهمتر تونستم باورهای قوی درمورد جنس مخالف بسازم.وچقد باورهام قویتر شد.
اینکه تونستم اخلاق وخصوصیات جنس مخالف را بشناسم در کل خیلی خیلی برام تغییر خوب وعالی هست وخیلی خوشحالم بخاطر این هدایت.چقد ارتباطاتم قویتر شد.چقد دامنه ارتباطات گسترش پیدا کرد.
عبارت تاکیدی که میتونم بگم
اینکه هر چیزی به نفع منه..
وهر تغییری در زندگیم به نفع منه
تغییرات من رابه رشدوپیشرفت میرسونن
من خیلی سعی دارم که بیشتر روی تغییرات شخصیتی ورفتار خودم کار کنم که خیلی خوب وعالی هستم ودوست دارم بهتر وعالیتر بشم.ودارم روی خودم کار میکنم تا با تغییر شخصیتم زندگی بیرونم را تغییر بدم.
به امیدموفقیت وپیشرفتهای روز افزون.
سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت رو میخونند
استاد بی نهایت ازت سپاسگزارم که استادانه و دلسوزانه در حین وقار ب ما یاد میدین که همه تغییرات رو خداوند ب وجود میاره و خداوند نیتش فقط خیر ماست و تغییرات قرار نیس مارو له کنه بلکه اومده که زندگی مارو ثروتمند تر راحت تر و لذت بخش تر کنه
شما با این آرامشتان از صحبت در مورد تغییر دارین حس ریلکس بودن رو در مواجه با تغییر القا میکنین که اینطوری راحت تغییرات رو بپذیریم و به جای ترس بلکه استقبال هم بکنیم از تغییر و زودتر خودمونو آماده کنیم برای تغییر
جملات تاکیدی این که تغییر اومده تا زندگی رو برای من راحت تر کنه ثروتمندتر کنه حالمو عالی تز کنه چون من فرکانس عالی فرستادم پس همه تغییرات ب نفع منه و بجای حال بد باید شادی کنم برای تغییرات ایجاد شده چون 100 درصد برای من رشد داره