ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 5 - صفحه 34
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/02/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-02-20 08:13:572024-02-20 08:31:07ذهنیت قدرتمندکننده در برابر ذهنیت محدودکننده | قسمت 5شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای هدایتگرم به سمت خوبیها و زیباییها و فراوانیها
سلام به استاد بزرگوار عزیزم
استاد عزیزم این روزهاتو ایران حال و هوای خیلی خوبیه همه خوشحال و شادن
همه در حال خرید کردن هستن
چون دو سه روز دیگه سال 1403 میرسه
امروز رفتم برای خرید جمعیت رو دیدم در حال خرید همه چیز هستن همه مغازه ها مشتری دارن بعد با خودم گفتم چقدر فراوانی چقدر پول چقدر ثروت و خدا رو شکر کردم مردم رو تحسین کردم خدایا شکرت سپاسگزارتم
اما همانطور که شما تو فایلهاتون میگین با همون که اینقدر فراوانی و ثروت هستن مردم پول دارن که دارن میان خرید و دستاشون پراز پلاستیکهای بزرگه از شیرینی و آجیل و شکلات و لباس و کفش و ……….
اما همین مردم رو من دیشب و امروز تو خیابون دیدم همه گله و ناله و غر میزندن چه مشتری ها و چه فروشنده ها
داشته هاشون رو نمیدیدند یکی رو من ندیدم شکر کنن همش میگفتن گرونه هیچی نمیشه بخری ما بدبختیم و از این حرفهای الکی و پوچ و منفی
و من فقط،زیباییها و شادی و فراوانی زیادرو به ذهنم میدادم و همش خدا رو شکر میکردم و دیدن این زیباییها این روزها اگه با قانون بریم جلو به باور فراوانیمون خیلی کمک میکنه که آره هست پول و ثروت هست فقط باید ما با افکار و باورهای درست مسیرشو باز نگه داریم
هر خریدی انجام میدادم میگفتم خدا رو هزاران بار شکر ده هزار برابرش وارد حسابم شد
منم رفتم امروز برای خونه و شب عید کلی خرید کردم و چقدر احساسه خوب دارم
واقعا وقتی به ثروت میرسی و پر میشی هر چی میخوای بخری نمیپرسی قیمتشو مگه چطور بشه دوست داری به بعضی ها این شبها کمک کنی برای رضای خداوند و قدم درست برداری
خدایا شکرت هر چه دارم همه از آن توست
خدابا بابت واریزیهای حقوق همسرم و خودم ممنونتم سپاسگزارتم
استاد عزیزم ممنونتم که ما رو با این قوانین زیبای بدون تغییر خداوند آشنا کردی خداوند خودش پاداش شما و مریم جان رو بدهد یاحق
سلام استاد جانم و همه عزیزای دلی که میخونی متنو
خب استاد استعداد ازنظر من فقد تکرار و تمرین در هر عرصه ایست که من مهارتی درآن ندارم .
و برای من چنین است و حالاها بیشتر باورمیکنم که تکرار و تمرین چقدر خودش یک استعداد و مهارت فوقالعاده عالی هست که باید بیشتر رویش کار کنم ،تا به ای وسیله بتونم آنچه برم سخت جلوه میکنه و ذهن میگه نمیشه فقد به سادگی با تکرار توجه و تمرین بدست بیارم
و ای خیلی قانون ساده و عاشقانه ایست که بیشتر به درک مهربانی خداوند پی میبرم و سپاس خدای ره که چنین قوانین آسان و ساده طرح کرده که عملش لذت بخش هست و باعث رشد از هر لحاظی میشه چون در عین زمان لذت میبری چیزای بیشتری برای لذت بردن جذبت میشه اینست خدای دادگر من عاشقتم
واو خدایم بابت سایت و مسیر زیبای که وارد زندگیم و این همه فایلهای فوقالعاده ازت ممنونم رفیق واز شما استاد جانم خیلی خیلی سپاسگزارم استاد جان تشکر که وخت و انرژی میگزراین سپاس وجود پر برکت و فوقالعاده عالی تان
سلام بر دوستان عزیز و متشکرم از خداوند و استاد گرانقدر و گروه تحقیقاتی عباسمنش عزیز،
لطفا به دقت چندین بار متن زیر را مطالعه کنید و سپس نظر بگذارید.
من چند سالی هست از آموزشهای اساتید مختلف ( همچون رابرت کیوساکی ، برایان تریسی ، آنتونی رابینز ، دارن هاردی و …) برای رشد فردی استفاده کرده ام اما همه ی این آموزشها به نظر من حتی در حدود ده درصد مفاهیم پایه و اصلی که از آموزشهای رایگان استاد عباسمنش دریافت کرده ام و یاد گرفته ام نبوده و مطالب آنها به قول استاد مفاهیم فرعی و غیر اصل بوده که تاثیر چندانی در موفقیت افراد نخواهد داشت ، بوده است ، لذا خداوند رو هزاران بار شاکرم که به آموزشهای استاد دسترسی دارم و باعث شده خیلی بهتر مسیر هایم را طی کنم .
امروز مثل همیشه داشتم از صحبتهای استاد در این فایل برای بار چندم استفاده میکردم و سعی میکردم با مرور مثالهای استاد ضمیر ناخودآگاهم در مورد استعداد را اصلاح و برنامه ریزی مجدد کنم و چندین بار به این جمله ی استاد توجه کردم که اگر افراد به استعداد فردی متکی باشند خطر ناک است ( که البته جامعه به اشتباه استعداد رو اصل معرفی میکند) و فرد به مواردی بر میخورد که دیگری از اون با استعداد تر است در نتیجه حتی شخص از ادامه دادن مسیر دست میکشد و متوقف میشود.
به یاد تناقضی که در آموزشهای اساتید و حتی استاد عباسمنش افتادم که میفرمایند شما در مسیری موفق میشوید که آنرا دوست داشته باشی و عاشق آن باشی.
به نظر من دوست داشتن هم مثل استعداد اصل نیست و برآمده از ضمیر ناخودآگاه است اگر کسی به این نتیجه برسد که باید به فلان هدف برسد یا باید در فلان مسیر قدم گذارد میتواند با برنامه ریزی ضمیر ناخودآگاهش از روشهای گوناگون مثل تمرکز بر نکات مثبت آن زمینه خود را علاقمند و شیفته ش کند که البته کار راحتی نیست چون نیاز به تکرار فرآوان دارد ولی وقتی که در ضمیر ناخودآگاه شخص نشست خود به خود فرد با علاقه و حس خوب دوست داشتن در مسیر پیش میرود.
من خودم چندین مسیر رو قبلا نرفتم چون به خودم میگفتم من این رو دوست ندارم در حالیکه بعدها به اجبار وارد بعضی از اون مسیرها شدم که بعدش به شدت و با علاقه پیش رفتم چرا ؟! چونکه زمینه های مطلوب توش دیدم.
من افراد زیادی رو سراغ دارم که هر روز زندگی رو با بی هدفی پشت سر میزارن با این تفکر که آخه من به چیزی علاقه ندارم و هدفی یا مسیری نیست که دوستش داشته باشم و من فکر میکنم اصلا این با خلقت انسان در تضاد باشه که چیزی به اسم دوست داشتن و عشق برایش تعیین تکلیف کنه و در واقع برده حس دوست داشتن باشه و بر خلق و ایجاد دوست داشتن ، تسلط و کنترلی نداشته باشه.
بعضی وقتها شنیدیم که طرف به همسرش خیانت کرده و یا ازش جدا شده با این تفکر که دست من نیست آخه دلم عاشق فلانی شده ، به نظر شما کسی که عاشق میشه مگر به غیر از این نیست که مداوم نکات مثبت و ویژگیهای خوب طرف رو ( از دید خودش )مرور میکنه ؟! پس در واقع خودش کم کم خودش رو عاشق طرف کرده و من و شما هم میدونیم در لحظه لحظه هاییکه به طرف فکر و توجه میکرده به عمد میتونست فکر و توجه خودش رو عوض کنه ولی نکرده تا عشق رو تصمیمات اساسی زندیش اثرش رو گذاشته.
در واقع من بعد از سالها درگیری با بحث عشق و دوست داشتن به این نتیجه رسیدم که ریشه دوست داشتن افراد از ضمیر ناخوآگاهشون آب میخوره و ما میتونیم با تربیت ضمیر ناخودآگاه مون ، خودمون رو عاشق فلان موضوع یا فلان شخص و غیره کنیم و همانطور که استاد عزیز میفرمایند این اصل است که خداوند انسان را آزاد آفریده پس انسان باید بتواند بر مقوله عشق و دوست داشتن و علاقه مندی تسلط داشته باشد و اگر قرار بر این نباشد اصل آزادی انسان زیر سوال میرود همچنان که میبینیم بسیاری از مردم برده و بنده علاقمندیهایشان هستند تا جاییکه مسیر زندگیشان را علاقمندیشان تعیین میکند مثلا طرف میکه آخه من چکار کنم من عاشق دود م دیگه.
لطفا به این مقوله بسیار فکر کنید و پاسخ بدید ،اگر گروه تحقیقاتی نازنین عباسمنش هم نظر بدهند بسیار خوشحال میشم.
پیشاپیش از محبت شما سپاسگزارم.
سلام دوست محترم در مسیر موفقیت و خودشناسی ،من متن شما را مطالعه کردم ،به نظرم بسیار عمیق و درست هست ،چون ما خودمون هستیم که عشق را با توجه به زیبایی و نکات مثبت خلق میکنیم و نفرت را هم با توجه به نکات منفی ،چه وقت ها دیدیم که دونفر عاشق هم اند بعد مدتی با توجه به نازیبایی ها عشقشون به تنفر تبدیل شده و چه انسان هایی که شاید در رابطه با هم مشکل داشتند و خواستند و با توجه به زیبایی و اعراض الان عاشقانه و با حال خوب در کنار هم زندگی میکنند ،و چه زمان هایی بوده در کاری که به نظر جالب و دوست داشتنی نبوده و از روی اجبار رفتیم سراغش و بعد از ادامه دادن اون کار وقتی دیدیم تونستیم و موارد دیگه و جانبی کار را متوجه شدیم به ادامه کار علاقه مند شدیم ،من هم یکجورایی درونا با مطالب شما موافقم که عشق و دوست داشتن هم چون استعداد میشه خلق کرد و روز به روز بیشتر کرد ،شاید سخت باشه ولی امکان پذیره و با ادامه دادن هم میشه و قابل خلق کردن هست
بازم ممنون از شما و استاد عزیز و ارزوی برکت و نعمت و موفقیت برای شما و همه دوستان .
متشکرم از توجه شما ، به نظر شما آیا اینکه دوست داشتن یا نفرت داشتن منشأ ش ضمیر ناخودآگاه هست با نه؟ اگر نه به نظر شما منشاء ش کجاست؟
و اینکه چرا اساتید گوناگون این مقوله رو وارد نمیشن و فقط به این اکتفا میکنن که دنبال علاقه ت برو رو نفهمیدم ، به نظر شما چرا اساتید مختلف در این مورد میتونید ریز نمیشن؟
آرزوی خلق موفقیتهای مستمر براتون دارم.
سلام دوست محترم ،در مورد سوال شما که دوست داشتن ناخوداگاه هست یا نه به نظرم میشه در موردش مطالعه و تحقیق دقیق تری انجام داد ولی در حد فهم و درک خودم به نظرم انسان ها فطرتا به زیبایی ها و خوبی ها و کمالات علاقه دارند و دنبال درک و تجربه این ها در مسیر زندگیشان هستند و ازطرفی هم با انچه که از زمان حضور در این دنیا تجربه کردند و احساس خوبی باهاش داشتند ،ناخوداگاه هم بهش تمایل نشان میدهند ،که میتونه خاطره و تجربه خوب از یک ویژگی و یا شمایل پدر و مادر باشه و …. که بعدها در طول زندگی وقتی به این موارد برخورد میکنند اون احساس خوب در درون خودشون تجربه میکنند و چون حالشون خوبه فرکانس خوبی ساطع میشه و ارتباط و اتفاقات خوب بیشتری را تجربه میکنند که راحت تر میتونند اون زیبایی را جذب کنند چون ناخوداگاه براشون شکل گرفته ولی وقتی نسبت به چیزی یا کاری ناخوداگاه کششی وجود ندارد و انجام اون کار مدنظر باشه در مرحله اول با تکنیک هایی باید اون کار را لذت بخش کرد تا بتونی ادامه بدی و کم کم تبدیل به ناخوداگاهت میشه و اسان و راحت انجام میشه و هرچی احساست نسبت به اون کار بهتر بهتر بشه ،نسبت به انجامش هم دوست داشتن و لذت بیشتری را تجربه میکنی ،البته گفتم این مورد جای مطالعه داره ولی من در حد فهم الانم این پاسخ دادم ،امیدوارم برای شما و دوستان مفید باشد .و اگر اشتباه هم هست اصلاح بشه ،سپاسگزارم و ارزوی خیر و خوبی برای شما و همه دوستان دارم .
سلام استاد جانم و همه عزیزای دلی که میخونی متنو
خب استاد استعداد ازنظر من فقد تکرار و تمرین در هر عرصه ایست که من مهارتی درآن ندارم و برای من چنین است و حالاها بیشتر باورمیکنم که تکرار و تمرین چقدر خودش یک استعداد و مهارت فوقالعاده عالی هست که باید بیشتر رویش کار کنم تا به ای وسیله بتونم آنچه برم سخت جلوه میکنه و ذهن میگه نمیشه فقد به سادگی با تکرار توجه و تمرین بدست بیارم و ای خیلی قانون ساده و عاشقانه ایست که بیشتر به درک مهربانی خداوند پی میبرم و سپاس خدای ره که چنین قوانین آسان و ساده طرح کرده که عملش لذت بخش هست و باعث رشد از هر لحاظی میشه چون در عین زمان لذت میبری چیزای بیشتری برای لذت بردن جذبت میشه اینست خدای دادگر من عاشقتم
واو خدایم بابت سایت و مسیر زیبای که وارد زندگیم و این همه فایلهای فوقالعاده ازت ممنونم رفیق واز شما استاد جانم خیلی خیلی سپاسگزارم استاد جان تشکر که وخت و انرژی میگزراین سپاس وجود پر برکت و فوقالعاده عالی تان
به نام خدای مهربانم خدایی که همه کارهای منو انجام میده به راحتی و آسونی خدایا برام آسان کن آسانی ها رو
سلام به استاد عباس منش عزیزم استاد فرهیخته و دانا و توحیدی سلام به مریمجانم و دوستان عزیزم که امروز کامنته منو میخونن متشکرم
دیروز من اشتباهی کردم که با قوانین هماهنگ نبود و خودم باعث مشکل شدم
دیروز من صبح که بیدار شدم دیدم سهام عدالت ریختن و اونم مبلغش کم بود تا دیدم یکم ناراحت شدم و باور کمبود اومد تو وجود من و یکم غر و ناله کردم و این احساسه بد رو تا بعداظهر با خودم کشوندم و یه گاری زهوار در رفته روبه خودم وصل کردم وبا همون احساسه بد رفتم مغازه مو باز کردم( مغازه پوشاک دارم) و هر چی جملات تاکیدی گفتم نشد ذهن چموش نذاشت و منجر به این اشتباه شد
من یه پولی باید به همسرم میدادم 1میلیون 500 به همسرم رنگ زدم گفتم سریع شماره حسابتو بفرست هر چی اون بنده خدا گفت حالا ولش کن باشه بعدا من گفتم نه چون یکم باهم بحث کرده بودیم خیلی کوچولو گفتم الان باید بریزم
خلاصه اون شماره کارت فرستاد
از اونجایی که طبق قانون و استاد عزیزم گفته بود تو فایلهاش هر موقع عصبانی هستین کاری انجام ندین اما من هیچی انگار گوش نداده بودم و اومدم سریع بریزم براش شماره رو زدم از گوشیم و اینقدر که عصبانی بودم اشتباه برای کسی دیگه واریز شد من موندم اشتباه و حال بد ( حالا من برای کسی واریز کرده بودم که اون بنده خدا فوت کرده بود)
از دیشب خیلی اذیت شدم و بعداز یکی دوساعتی فقط اومدم نوشتم که خدایا من اشتباه کردم خودم مقصرم تو تنها میتونی مشکلمو حل کنی تو قدرت داری تو توانایی
با تو غیر ممکن ها ممکن میشودو از دیشب تا امروز صبح از بانک گرفته تا پلیس فتا و دادگاه و … همش جملات تاکیدی میگفتم و همه رو به او سپردم و با ایمان زیادتر از قبل قدم برداشتم و گفتم حل تمام مسائل زندگیم به تو میسپارم
و بعد درآخر نیم ساعت پیش پول به حسابم برگشت
میخواستم بیام امروز اشتباهمو بگم و از این کارم درس بگیرم که کنترل ذهن در زمان ناراحتی خیلی خیلی مهمه نباید کاری انجام بدیم من فهمیدم که هنوز خیلی جا داره باید روی خودم و کنترل ذهنم زیاد کار کنم من امروز ایمانمو به خدا نشون دادم و خدا هم مثل همیشه قدرت و بزرگیش به من نشون داد که فقط قدرته مطلق اوست برای تمام مشکلات فقط باید به قدرت او ایمان داشته باشیم
خدایا من همه کارهامو به تو میسپارم
خدایا من هر چه که دارم همه از آن توست تو به من دادی من قدرت و توانایی ندارم خدایا شکرت سپاسگزارتم
خدابا ممنونتم شکرت که امروز همه جا بامن بودی دستمو گرفتی شکرت شکرت شکرت
من از قبل ایمانم به خدا بیشتر شده
استاد عزیزم و دوستان خوبم ممنونتون هستم که وقت گذاشتین و کامنته منو خوندین
خداوند یارو نگهدارتون باشه بهتربنها نصیبتون
سلام به استاد عزیزم،،،، استاد الان ساعت 3:39 نصفه شبه که دارم این کامنت رو مینویسم، استاد میخوام یه اعترافی بکنم، من با اینکه چند ساله که عضو این سایتم و به فایلهاتون گوش میدم، تازه امسال شما رو باور کردم، یعنی تا پارسال که فکر میکردم فقط بفکره فروش محصولاتتون هستید که پولدارتر بشید و به صداقتتون ببخشیدا شک داشتم، اما با اینحال همچنان توی سایتتون موندم و گذری بهش سر میزدم،،،، اما امسال واقعا به اموزشهاتون ایمان آوردم و متوجه شدم تنها راه موفقیت و سعادت در زندگی عمل به آموزشهای شماست و وقتی این فایل ذهنیت قدرتمند کننده در برابر ذهنیت محدود کننده رو گوش دادم، واقعا اشکام سرازیر شدن…. میدونید چرا؟ استاد چون فهمیدم شما خیلی خیلی بفکر ما دانشجوهاتون هستین…. چون شما با اینکه از نظر مالی بشدددت شرایط عالی رو دارید اما بازهم وقت میذارید برای اینکه ما رو به ایمان بیشتر، به حرکت کردن، به قدم برداشتن برای موفقیت، به احساس خوب، به ارزشمند بودن، به قدرتمند بودن تشویق کنید و توی همه فایلهاتون فریاد میزنید که به ما اینو ثابت کنید که ما خالق زندگیه خودمون هستیم و هیچ عاملی در زندگی ما تاثیری نداره بجز باورهای ما…..
استاد به قول خودتون شما انقدر ثروت ساختید که تا چند نسل بعد از خودتون هم بخورند تموم نمیشه،،،، اما باز هم بفکره ما هستید که زندگیمون رو تغییر بدیم…. به شرطی که عمل کنیم به آموزشهاتون….
استاد میخوام بابت همه تردیدها و شکاکیتهایی که بهتون داشتم ازتون عذرخواهی کنم….
من اگر تا الان نتایج بزرگی نگرفتم ایراد از منه که خوب عمل نکردم به آموزشهاتون…. وگرنه همه فایلهای شما از جنس طلا هستن.ایراد از منه، من باید تغییر کنم تا نتایج هم بیاید،،،،،،
استاد ولی خیلی خوشحالم، خوشحالم چون این سعادت رو دارم که توی این سایت عضوم….. بنظرم عضو این سایت بودن هم سعادت میخواد و هرکسی این سعادت رو نداره…. خوشحالم که اوقات بیکاریم رو توی این سایتم همیشه و کلی به آگاهیهام اضافه میشه تا اینکه مثله بقیه اطرافیانم بشینم پای سریال زخم کاری که اصلا نمیدونم سر و تهش درباره چیه….
استاد بابت همه زحماتی که میکشید با مریم جان و برامون فایلهای باارزش تولید میکنید از صمیم قلبم سپاسگذارم.
به نام خدای زیبایی، که بنده ای زیبا به نام مستانه رو آفرید
مستانه محمدی
سلام به استاد بی نظیرم
دلم برای کامنت گذاشتن خیلی تنگ شده بود، تو ذهنم هزارتا کامنت نوشتم برای هر فایلی که گوش میدم و تجربه ای که داشتم، ولی باورهای محدودکنندهم که بزرگترینش اینه که الان درباره م چی فکر میکنن(با اینکه خیلی دارم کار میکنم که اهمیت ندم ولی باز می بینم تو بعضی موارد، نمیزاره قدم بردارم) مانع از کامنت گذاشتن شده، با این حال سعی میکنم بیشتر کامنت بزارم چون به نفع خودمه، و خیلی کمکم میکنه تا به ذهن نجواگرم نشون بدم چقدر پیشرفت کردم، و اونطوری که میگفتی نشد
امروز دقیقا روزی که من باید به این فایل هدایت بشم با اینکه مدتی میشه که دانلودش کردم تا وقتی که زمان درستش هست گوش بدم
چون دنبال این سوال بودم که کاری که من ازش لذت می برم چیه؟
صبح یه مصاحبه از پروفسور سمیعی رو دیدم که اون هم در مورد همین موضوع بود و این یعنی خدا سریع پاسخ میده به درخواستهام، و از ظهر هم به این فایل بی نظیر هدایت شدم، تمام جملات تون اینقد مهم بود مجبورم شدم همهش رو توی دفترم بنویسم، درباره تکتک جملاتتون فک کردم و یاد خودم می افتادم.
می خوام منم تایید کنم استعداد مهم نیست، باور مهم ایمان مهم، من خودم و تعدادی از نزدیکانم نمونه آدم هایی هستیم که اگه از هوش وIQ مون تست گرفته بشه می بینی که خیلییی بالاتر از بقیه است دایی من سالها پیش به خاطر حل کردن مسئله حل نشدنی کلی جایزه برد ولی چون خودش رو باور نکرد و ادامه نداد استعداد و هوشش زیر فرسنگ ها خاک دفن شد.
و اما من، من کسی ام که کل اعتماد به نفسم روی هوشم بنا شد، چون از کودکی با یه ذره درس خوندن نمره هام همیشه عالی بود، به قول خودم رو هوا درس رو یاد می گیرم، برای همین همیشه بهم میگفتن خانم دکتر، اصلا خودم رو با کسی مقایسه نمیکردم سر جلسه امتحان به همه تقلب می رسوندم ولی خودم تقلب نمی کردم چون می دونستم من یه نابغهم ، یه باور قوی به هوشم و شک نداشتن به خودم،( همین الان که دارم دربارهش می نویسم، وجودم پر شوق و ذوق شده و عاشق اون اعتماد به نفسی هستم که داشتم و دوست دارم دوباره زنده بشه اما این بار جای درستش) وقتی به دانشگاه فکر میکردم میگفتم من پزشک دانشگاه هارواردم، و قراره از پروفسور سمیعی هم بهتر بشم، من اولین کنکورم رو خراب کردم، و اونجا بود که دیدم کل وجود این آدم ذره ذره آب شد، انگار مثل یه چیز بی ارزش یه گوشه پرت شدم،اونایی هم که یه روز تشویقم می کردن اثری ازشون نبود، می دونین من به همین هوش هم شک کردم ذهنم بهم میگفت تو دروغگو هستی هیچوقت سرکلاس اینقد زرنگ نبودی هوش چی کشک چی؟
اون زمان به خودم لقب شکسته خورده دادم، و اینکه تو هیچ زمینه ای استعداد ندارم، اما همونجا هم خدا بود یه جمله یادمه که تو دفترم نوشته بودم، که مفهومش این بود، به جای اینکه از یه ساختمون هزار طبقه بیفتی بهتره از یه دو متری بیفتی تا به خودت بیایی و بفهمی مسیرت اشتباه…. و من هی با خودم تکرار می کردم پس خیره
اگه خیلی استعداد داشته باشی خیلی خطرناک هم هست چون اگه ببینی یکی بهتر از تو هست به کل استعدادت شک میکنی، شروع می کنی به مقایسه خودت با دیگران و سرزنش کردن خودت، از خودت بدت بیاد و ...(برای من یکی اینطور بود حتی نقش یه قربانی رو داشتم که تو بعضی کامنت های قبلم مشهوده)وقتی نگاه میکنم می بینم این یه زنجیره بهم پیوسته است که به هم ربط داره یکی از منشأ هاش بنا کردن اعتماد به نفس در جای اشتباه بود، ولی حالا من چقدر تغییر کردم، الان واقعا تمام تلاشم اینه روی خدا حساب باز کنم به هدایت هاش گوش کنم و از تمام ویژگیهای خوب خدا سو استفاده کنم، خودم رو بیشتر بشناسم، خودمو سرزنش نکنم، اعتماد به نفسم رو به وجود خدایی که همیشه هست گره بزنم.
استاد شما همون دست خدایی هستید که اومد تا بتونم ذره ذره وجودم رو التیام بدم، دیگه روی کسی حساب نکنم چون وقتی خوردم زمین کسی نبود دستم رو بگیره فقط خدا بود فقط خدا بود(الان می فهمم نقش حرف مردم تو ذهنم پررنگ چون یه زمان جلو دید همه بودم و همیشه مورد تشویق شون بودم و الان سعی میکنم سعی می کنم که حرفشون در موردم چه خوب چه بد مهم نباشه)، الان من مثل بچه خودم هستم می خوام خودم رو به خاطر تلاش و استمرارم تشویق کنم نه هوش و استعدادم
(هوش من در فایل توحید عملی 9 که بشدت بی نظیره و هر بار که گوشش میدم بیشتر عاشقش میشم، یادمه تا قبل اون هم میگفتم هوش من هوش من، اما اونجا که توی شعر گفتین- هوش را گفتم هوشیاریش ده_من شُک شدم که واییییییی خدای من، حتی این هوش هم تو به من دادی، که من هی من من کردم)
در مورد سوال اول فایل هم می تونم بگم، من باور دارم تو هر زمینه ای که باشه با تمرین ادامه دادن می تونم بهترین باشم،چون مثلا آشپزی کردن رو با تمرین و گوش دادن به هدایت های خدا عالی یاد گرفتم، فروشندگی کردن، ادیت کردن، درست کردن پست و فیلم عالی برای محصولاتم و خیلی کارهای دیگه ولی تنها مشکلم کنکور هست جایی که شکست خوردم قبلا وقتی بهش فکر می کردم به خودم میگفتم تو این زمینه استعداد ندارم، الان با تکرار موفقیت گذشتهم توی درس هام شدنش رو بدیهی کردم و واقعا دارم برای گرفتن نتیجه عالی تلاش میکنم و مسیر رو رها نکردم.الان تلاش میکنم نقش یه خالق رو تو زندگیم داشته باشم نه یه قربانی
توی یکی از جلسه های قدم 12 از دوره 12 قدم گفتین توانایی هامون رو بنویسیم ،من نوشتم و هربار که میخونم من به وضوح می بینم ، هر جا توانایی و استعدادی دارم یا یا کار رو عالی انجام دادم روی هدایت هام و کمک خدا حساب کردم و هرجا روی هوش خودم استفاده کردم با کله خوردم زمین، یعنی حتی همین هوش هم که هدیه خدا به منه زمانی کمک کرده که با ایمان و گوش به فرمان بودن به هدایت خدا همراه بوده.
کامنت هم خیلی طولانی شد
استاد عاشقتم خیلیییی
و عاشق همه دوستایی که اینجا هستن. اینجا جایی هست که بدون فیلم بازی کردن میتونم خودم واقعیم باشم.
عاشقتونم بوس بهتون
سلام بر پیامبر امروز استاد عباس منش
مهربان بانوی زیبا مریم جان
و تک تک همسفران عزیزم که تک تک کامنت هاتون برام کلیدی میشه.
استادجان هزاران بار دعا میکنم و از پرودگار وهاب میخام به بهترین نحو و با عزت و آسانی هر آنچیزی که میخای بهت عطا کنه
شما با این تلاش و پشتکار
بااینهمه مطالعه و پژوهش
با بکارگیری کلی قوانین
باخیلی چیزایی ک شما ازمایش کردین.تجزیه تحلیل کردین که من حتی نمیدونم چیه ولی الان تک تک کلیدها رو دارین اینقد متواضعانه در اختیارمون میزارین استادجانم نمیدونم چجوری ازتون تشکر کنم.استادجاپم شما برگزیده شدین .شما پیامبر امروزمان هستین
کلیدهایی ک شمادارین اینقد پاک و صادقانه و متواضعانه در اختیارمون قرار میدین داره برامون جواب میده داره چالش هامونو برطرف میکنه.داره کار میکنه.براماهم کار میکنه استاد چقد خوشحالم.سپاسگزارم.سپاسگزارم.سپاسگزارم نمیدونم چجوری تشکر کنم.
و خانم شایسته ی مهربانم
خیلی از شما سپاسگزارم ک چقد با شکیبایی اینقد شکیل سایت رو مدیریت میکنین.
استاد میگه وقتی در حس خوب هستم براتون فایل ضبط میکنم.چقدررررر این نوع دوستی رو باید تحسین کرد
چقدرررررر این محبت رو باید دید و قدر دونست
و تنها قدر دونستنی ارزشمنده ک ما هم بتونیم قدرتمند و توانمند مثل استاد تغییر کنیم.
استاد اینهمه راه هایی ک ب سختی پیمودن و چقد قشنگ و مفید داره کلیدها رو در اختیارمون میزاره.و باز هم ما کوتاهی میکنیم
استاد چ قشنگ اونجا گفت کسی ک توی سختی هست.بتونه ذهنشو کنترل کنه.بتونه نگرانی رو از خودش دور کنه و بگه جای هیچ نگرانی نیست و مطمعنم خداوند خودش مسیر رو برام هموار میکنه.این تلاش کنترل ذهنه و این پاداشی از جهان میگیره.
رد پای کنترل ذهن همون توکلی هست که قرآن میگه توو زندگی تمام بزرگان هست.
درووووود بیکران به استاد و همه ی اعضا.درپناه یزدان شاد باشید و سلامت و ثروتمند
مرحله اول:
مهارتی که فکر می کنی در آن استعدادی نداری یا متقاعد شده ای که به درد انجام آن کار نمیخوری را انتخاب کن.
کلید: ترجیحاً موضوعی را انتخاب کن که کسب مهارت در آن، به شما کمک می کند. خواه در شغل و درآمد شما، خواه در زندگی شما به هر شکل دیگری.
سپس یک هدف قابل دستیابی و معقول برای بهبود در آن مهارت را در نظر بگیر؛ پیرامون آن موضوع مطالعه و تحقیق کن؛ ایده های قابل اجرا برای شروع کار را یادداشت کن و قدم اول را در آن راستا بردار.
مهارت خواندن است آزمون و برنامه ریزی برای قبولی در آزمون (فکر میکردم آنهایی که قبول میشوند استعداد خواندن و آزمون دادن بیشتری دارند ) ….. هدفی که برای آن انتخاب کردم قبولی در آزمون معلمی است در اردیبهشت ماه
مهارت فروش و پیج اینستاگرام داشتن ….. پیج زدن و رسیدن به فروش یک مورد مشتری
مرحله دوم:
در طی برداشتن هر قدم در راستای این هدف، بهبودهایی که در این روند ایجاد می کنی را ببین و در یک دفترچه یاد داشت کن. خیلی سخاوتمندانه این کار را انجام بده و حتی کوچکترین بهبودها را ببین و یادداشت کن. حتی بهبودهایی که ذهن شما می خواهد آنها را بی ارزش جلوه دهد را نیز جدی بگیر.
برنامه ریزی برای خواندن آزمون به طوری که روزانه و مستمر تا دوماه انجام شود .
همچنین پست گذاشتن راجع به محتوای مورد علاقه ام و انجام کارهای مورد علاقه در جهت فعالیت در پیجم.
مرحله سوم:
در طی روند پیشرفت، لیست بهبودهای خود را مرور کن و با استفاده از این شواهد، مرتباً این نکته را به ذهن خود یادآوری کن که : حتی در مواردی که فکر می کردی به درد انجام آن کار نمی خوری و استعداد نداری، ببین چقدر پیشرفت داشته ای!
آگاهانه به ذهنت ثابت کن که تمرین و تکرار به اندازه کافی، قطعاً نتیجه می دهد و مهارت را ایجاد می کند. در نتیجه بر طبق این تجربه ها، استعداد اصلا مهم نیست بلکه مهم حرکت کردن، قدم برداشتن و مداومت در مسیر است.
مثال بارز آن رشته حسابداری بود که فکر میکردم استعداد ندارم و من برای آن ساخته نشدم در حالی که طی دوسال خیلی خوب با تمرین پیش رفتم و روز به روز بهتر و بهتر میشدم هرچیزی با تمرین و تکرار و ادامه دادن قابل دستیابی و رسیدن است خدایا شکرت
در طی مسیر بهبود های کوچک را قصد دارم ابتدا در دفتر برنامه ریزی و سپس د اینجا ثبت کنم .
یا حق به امید تو
در پناه حق باشید .
به نام خدای مهربان
درک بیشتری از خودم و قانون و عمل به قانون و تغییر من
امروز من متوجه تغییری در خودم شدم که سالهای سال بود تو وجود من بود و من ازش میترسیدم و فرار میکردم و بخاطر باور کمبودرستش نمیکردم
من همیشه به همسرم وقتی که حقوق میگرفتم و میگفت چقد گرفتی دروغ میگفتم ، و بخشی از اون رو ور میداشتم و برای چیزهایی که دوست داشتم هزینه میکردم و همیشه همسرم میگفت تو این پول ها رو از کجا میاری
خب چرا من این کارو میکردم ، بخاطر اینکه این باور رو داشتم که اگر کسی بفهمه که من کلا چقد پول میگیرم ،مثل جاروبرقی میادو همه رو میکشه و میبره و هیچ چیزی برام نمیگذاره،
حتی من تا آخر پارسال که حقوق و مزایای آخر سال رو گرفتم به همسرم نگفتم که من علاوه بر عیدی و سنوات و حقوق ، دو تا ورودی دیگه مثل مرخصی ها و پاداش سالیانه رو هم میگیرم و اون ها رو قایم میکردم که به اصطلاح پیشم پول باشه و به اونها نگم که مثل جاروبرقی مکشش کنن
ولی امسال یعنی همین یک ماه پیش که من به صورت جدی و تعهدی و در عمل با اجرای تمرینات دوره شیوه حل مسائل ،و مخصوصا مثال خوبی که خانم شایسته عزیز درباره صداقت در روابط زد و بحث کلی باورها که همه چیز ما باور هست ، من به خودم گفتم مجتبی چرا داری دروغ میگی، این اسمش دروغه دیگه ، تو پول رو میگذاری کنار چیزی هم نمیگی آخرم میاری تو همین خونه خرج میکنی ، یا نهایتا یه دوره ای بخری ،خب همین رو کار کن رو خودت راستش رو بگو
با توجه به دوره کشف قوانین گفتم ترمز من در این زمینه چیه ؟ دیدم که اینه که میگه اگر بگی فتانه جرو بحث میکنه میگه ول کن این مسخره بازی هارو بیا برای خونه خرج کن، گفتم خب این ترمزه و باید حلش کنم
گفتم که مجتی چرا این فکر رو میکنی ،خیلی قاطع و محکم مثل دوره عزت نفس بگو که من کار میکنم و این حقم هست که از پولی که در میارم ، چیزهایی که دلم میخواد رو بخرم، و برام تو ذهنم عادی شد و باورم تغییر کرد که هیچ اتفاقی نمی افته ، و وقتی که خانم گفت که مثلا دو میلیون تومن پول کو گفتم که دوره زبان خریدم ،گفت چرا و این حرفها ،گفتم عزیزم من کار میکنم و دوست دارم برای خودم چیزهایی که دوست دارم رو انجام بدم ، تو هم داری چیزهایی که دوست داری رو میخری و من اصلا کاری ندارم به اونها، پس لطف کن دیگه به کارهای علاقه ای من کاری نداشته باش، و همسرم گفت که من اشتباه کردم و نباید این حرفهارو میزدم
بعدش که داشتیم حساب کتاب پول دریافتی آخر سال رو میکردیم گفت که چقد پوله گفتم انقد هست ،گفت میخوای چکار کنی ،گفتم میخوام ماشین رو انقد بدم درست کنم و دو تا دوره احساس لیاقت و روابط رو بخرم ، گفت این همه ،گفتم بله من میخوام رو خودم سرمایه گذاری کنم ، اگر الان حقوقم دو برابر قبل شده به خاطر خریدن همین دوره ها و گوش دادن به اونها بوده ، و اتفاقا چیزی که نگفت بلکه چقد همراهی هم کرد
و چقد الان احساس رضایت دارم و گفتم خدایا شکرت که تونستم راحت باشم ، تونستم باورم رو تغیر بدم و وقتی که باورم تغییر کرد انگار وارد بزرگترین ترسم شدم و چقد احساس رشد دارم و چقد احساس میکنم که با خودم تو صلح تر شدم .و چقد زندگی برام لذت بخش تر شد
گفتم چقد رو راستی و صداقت و باور درست خوبه
دیگه انگار دو نفر نیستم که چیزی رو پنهان کنم ،انگار یه نفرم و راحت
این نشون میده که کار کردن داره جواب میده ،جهان هم پاسخ میده به فرکانسهام و شرایطو آدمها رو برام تغییر میده
خدایا شکرت
سپاسگزارم
سلام وخداقوت. آفرین به شما که ترمزتونو پیدا کردین و روش کار کردین و الان احساس بهتری دارین و همینکه آدم یکی میشه و لازم نیس دود جور رفتار کنه با ناراحتی به آرامش میرسه و چقد لذت بخشه
منم اینو تجربه کردم و حالم همیشه بد بود که چیزهایی که میخرم و علاقه دارم رو یواشکی و با پنهونکاری انجام بدم و بلطف خدا الان دیگه تو این زمینه مشکل ندارم و میتونم براحتی خواسته ام بگم و روی خودم سرمایه گذاری کنم.
ممنونم از شما بخاطر بیان این ترمز که در منم بود و باعث شد بفهمم چقد تغییر کردم تو این مسیر.و حالم عالیه.
سپاسگذارم و همیشه موفق باشین و رو به بالا درحرکت .