خودمان را هم قضاوت نکنیم‌، چه برسد به دیگران - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

781 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    عباس دهقانی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 3580 روز

    سلام بر دوستان و هم فرکانس های قدرتمند خودم و استاد عزیز و بزرگوارم

    دقیقا همون لحظه که دنبال جواب سوالم بودم و از خدا خواستم که کمکم کنه تا از یه چالش در بیام ، خداوند باز هم با قرار دادن استاد در جلوی راهم بهم جواب داد .

    ممنونم استاد . سپاسگزارم . دقیقا همین طوره .

    عادت به رفتار قضاوت کردن کاری است که این روزها در همه عرصه ها توسط افراد مختلف انجام میشه . این فایل یه تلنگر جدی برای من بود که اگه قراره رشد کنم باید تمرکزم روی باورهای خودم باشه و تلاش کنم باورهای صحیح و قدرتمند رو در خودم بوجود بیارم .

    استاد ممنونم ازت . برای شما و همه دوستان هم فرکانسی ام سلامتی ، شادی ، نعمت و ثروت بیشتر و بیشتر آرزو میکنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    ندا رامی گفته:
    مدت عضویت: 3380 روز

    با سلام و عرض ادب و احترام خدمت خانواده بزرگ و دوست داشتنی عباسمنش استاد عزم و دوستان گرامی و موفق این خانواده

    کلا بحث توحید که میشه ،پای خدا که میاد وسط اصلا همه چیز رنگ دیگه ای میگیره و کلمات تمام تلاششون رو میکنن تا مفهوم واقعی رو برسونن.

    دوست دارم لحظاتی که بر سر این سفره میشینیم و در مورد خداوند و نعمتهایی که بهمون داده و میده صحبت کنیم.در مورد پرستشش در مورد درست کردن باورها و دیدگاه های اشتباهمون در مورد خداوند .

    چقدر این لحظات به ما انرژی میده جقدر سرشار از آگاهیه .

    چند وقت پیش توی رابطه م به مشکل برخوردم و تصمیم سختی گرفتم و بریدم از همه چی گفتم گفتم هیچ چیز مهمتراز رابطه من با خالق نمیتونه باشه و سعی کردم تو تنهایی کمتر بهم سخت بگذره و نشستم پای مناجات با خدا بدون نگرانی انگار یه چیزی ته قلبم میگفت اصلا نگران نباش من برات درستش میکنم قلبم میشنید.باورم نمیشد یک هفته صبح تا شب گفتگو و دکلمه های با خداوند رو گوش میدادم باهاش حرف میزدم دعا میکردم و خوش بین بودم انگار یه بمبی ترکید وسط زندگیم.و از اون روز به بعد خیلی با خودم هماهنگ شدم همه چیز بهتراز قبل شد روابط زیبا و حرفایی که بین ما ردو بدل شد بوی احترام و عشق میداد و از اون روز تا الان اصلا یه حالی شدم انگار خدا گونه تر شدم رابطه هام با اطرافیان بهترو خداگونه شده خیلی حس خوبیه.چقدر خوبه که همیشه اینجوری مداوم به پرستش و ستایش لا خدای یکتا ادامه بدم.لذت میبرم از هم صحبتی باهاش سیر نمیشم.

    یه حسی از درون منو به عبادت دعوت میکنه.امروز مرخصی گرفتم تا با خیال راحت تو اتاق خودم بشینم و با معبودم خلوت کنم نشستم نوشتم انچه ازش میخاستم و در پایان جمله م که نقطه میذاشتم یکی آمین میگفت.

    دوست دارم ادامه بدم به توحیدی شدنم. به هرکسی که مثل خودم تازه داره یاد میگیره نگاهشو توحیدی کنه و تعهد میده توحیدی زندگی کنه تبریک میگم.،تولدمون مبارک??

    همیشه پناه خداوند یکتا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      امین پلنگی گفته:
      مدت عضویت: 2098 روز

      سلام ندا جان. امیدوارم هر جا که هستی حالت عالی باشه. من بیوگرافی تو خوندم. فوق العاده بود. خیلی انگیزه گرفتم. کلا من هر موقع که کامنت های دوستان رو میخونم‌ میرم و بیوگرافی که نوشتن رو هم میخونم‌. خیلی اینکار به من انگیزه میده. خیلی از تجربیات دوستان انگیزه می گیرم و خیلی درس ها رو یاد میگیرم. خیلی از شما و دوستانی که به من انگیزه میدید مچکرم. امیدوارم شما ها هم دستی از دستان خداوند باشید برای هدایت من. از همتون ممنونم همچنین از استاد عزیزم که این فضا رو برای ما ایجاد کرده تا آگاهی هامون رو با هم دیگه به اشتراک بزاریم‌‌.

      در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشی. برات بهترین هارو از خداوند میخوام.

      خدا نگهدار.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    سمیه رازگردانی گفته:
    مدت عضویت: 2543 روز

    بنام پروردگار یکتا

    سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان گلم در این خانواده صمیمی

    از روزی که استاد این فایل را گذاشت یک سری ابهامات برای من پیش اومد که خواستم بگم که دودل بودم و امروز تصمیم گرفتم که آزادانه بیان کنم

    با یک قسمت از صحبت های استاد کاملا موافق هستم و قسمتی که در مورد قضاوت های فردی هست چون هر انسانی گذشته ای دارد و مطمئناً با توبه پذیرفته می شود و همچنین انسان ها در شرایطی قرار می گیرند که کنترل احساسات، هیجانات، ترس، نگرانی و عصبانیت خود را ندارند و باعث میشه تصمیماتی بگیرند که بعداً از اون پشیمان بشند و ما نباید اونها را بخاطر اون تصمیمات قضاوت کنیم چون وقتی داریم قضاوت می کنیم اولا به جای تمرکز روی خواسته ها به تمرکز روی ناخواسته ها گذاشتیم و مطمئناً از اهداف خودمون دور میشیم، و بعد قضاوت با تهمت، غیبت و حتی دروغ همراه میشه و نتیجتا باعث حال بد و اتفاقات بد میشه تو زندگی و ما را از مسیر خوشبختی و حال خوب دور میکنه و من خودم هم از این مسئله اصلا مستثنا نمی دونم و متاسفانه خیلی اوقات این کارا میکنم که خداراشکر با تمرین کنترل ذهن قدم های کوچک را در این راه برداشتم تا به لطف خداوند مهربان در مسیر درست قرار بگیرم

    قسمت دوم این بود که استاد فرمودند حتی آدم هایی مثل صدام و حتی مسولین و…. را نباید مورد قضاوت قرار دهیم، بارها در قرآن اومده که کسانی که دیگران را از روی عمد می کشند بخشید نمی شوند و در آیات مختلف اشاره شده مثل سوره مائده 32،نسا29، اسرا 31،و اگر کسی را ما به عمد بکشیم بخشیده نمی شویم، در مورد حضرت موسی هم ایشان قصد عمد برای کشتن اون فرد نداشته و بعد توبه میکند که من بر نفس خویش ستم کردم و من را ببخش، مثل خیلی از درگیریهای شخصی که منجر به قتل میشود، ولی شخصی مثل صدام که هزاران را کشت و ظلم های بسیار به مردم کرد و طبق قرآن ظلم بخشیده نمی شود و یا مسولینی که به راحتی و آشکارا در حق مردم ظلم می کنند، این ها هم اگر قضاوت نشوند که سنگ روی سنگ بند نمی آید و باید بگوییم هر کسی، هر دولتی، هر ملتی و…… ظلم کرد نباید قضاوت کنیم، و دیدم دوستان تو کامنت ها گفتند این مسایل هم که برای مردم پیش می آید بواسطه همون فرکانس هاشون هست و من هم قبول دارم، ولی منی که آگاهانه می دونم خیلی چیزها را نباید به افرادی که ناآگاهانه خیلی چیزها را نمی دانند ظلم کنم، مثلا من حق همکارم را تو اداره رعایت نکنم و بگم این بواسطه فرکانس های خود همکارم هست، ماها باید طبق وجدان بیدار، کتاب قرآن و باورهای صحیح عمل کنیم که در دنیا و آخرت عاقبت بخیر باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      باران گفته:
      مدت عضویت: 2441 روز

      سلام

      در مورد مثال آخرتون یه چیزی به ذهنم رسید

      مثلا اگر من به شما ظلم کنم، من که از فرکانس و باورهای شما خبر ندارم. موقع ظلم کردن هم نمیام باورهای شما رو بسنجم بعد تصمیم بگیرم که آزارتون بدم یا نه! به نظر من مسئله اینه که وقتی شما خودتون باورهای بدی داشته باشید، خود به خود در موقعیتی قرار میگیرین که بهتون ظلم میشه و اونوقت مثلا من رو که آدم درستکاری نیستم جذب میکنید. همه چیز اتوماتیک اتفاق میفته. هر کسی هم مسئول کارهای خودشه. کسی که ظلم پذیر باشه مسئول کار خودشه و کسی هم که ظالم باشه باز مسئول کارهای خودشه. اینکه این دو نفر( یا دو گروه) مقابل هم قرار بگیرن، بر اساس فرکانسهای هردوشونه. یعنی هر دو همدیگه رو جذب میکنن. پس اینطوری نیست که شما بتونید به همکارتون ظلم کنید، در حالیکه باورهای مثبتی درباره ی روابط داشته باشه. اگر شما دارید به همکارتون ظلم میکنید، حتما اون هم ظلم پذیره و با افکار خودش شما رو به زندگیش جذب کرده وگرنه اصلا تو این موقعیت قرار نمیگرفت

      امیدوارم واضح باشه.

      شب و روزتون خوش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سیما گفته:
    مدت عضویت: 3094 روز

    استاد چند وقتی بود که به سایتتون سر نزده بود یکی دو ماهی میشه. امروز یکی از دوستام کلیپ سوریلند رو برام فرستاد که استادای موفقیت رو مورد انتقاد قرار داده ، اومدم و این آخرین فایلتون رو دانلود و گوش کردم و باز هم یه دریچه عالی جلوی روم باز شد. استاد یاد گرفته ام ازتون که درین موارد سکوت می کنم و بحث نمی کنم . تمرین می کنم که نخوام خودمو ثابت کنم یا نظر کسی رو عوض کنم. استاد نمی دونی که چقدر تاثیر مثبت در زندگی من گذاشتی. سپاسگزار خداوندم هستم ازین بابت. حس می کنم راه راست راه ساده و پر از آرامش رو پیدا کردم. راستی دیشب هم خوابتون رو دیدم ? داشتین پرواز می کردین همراه پسرتون. و بهش یاد می دادین که چه جوری باید فرود بیاد. من و خیلی های دیگه هم در حال پرواز بودیم با شما ولی فقط شما و پسرتون رو شناختم بین همه. موفق و موفقتر باشی استاد جان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  5. -
    amiri گفته:
    مدت عضویت: 2894 روز

    سلام به همه هم فرکانسی ها در کهکشان راه شیری و سلام بر راهنما و استاد ما در این راه قشنگ : این شعر رو با تمام انرژی ناب بندگی گذاشتم و میدونم که استاد حرفای دل ما رو میخونه پس یه بغل پر انرژی و سر شار از محبت و حال قشنگ از استاد ……. من تا حالا دوره های استاد رو نخریدم و همیشه فایل های رایگان رو دانلود کردم و من با یه کلیپ صوتی حزن در قرآن با استاد آشنا شدم ولی برای من این کلیپ های رایگان مثل دوره های استاد گرانبهاست و سریع میام دانلود میکنم و گوش میدم اما خودم رو آماده میکنم برای دوره قرآن که حتما این دوره رو میخرم و میدونم یک دوره بینظیر میشه که به ما آرامش ابدی میده ، جالب اینجاست که تمام فایل های دانلودی استاد رو دارم و چند روزی میشه که یه دفتر و یه خودکار قشنگ برداشتم و دارم تمام نکات استاد از کلیپ های رایگان رو توی دفترم مینویسم و اسم دفترم رو گذاشتم مسیر بی نهایت و تا الان 2 فایل رو نکات برداری کردم که یه ایده به ذهنم رسید و گفتم بیام با هم فرکانسی ها و استاد به اشتراک بذارم : تمام راز و راهنمای جهان هستی و جهان آخرت در قرآن عظیم گفته شده و من خواستم این ایده رو مطرح کنم که یک آیه از قرآن کریم اول هفته مطرح بشه و دوستان بهترین راهکاری که از آیه عنوان شده ،برای موفقیت در همه جنبه ها زندگی و جهان آخرت استخراج کنند و در این سایت که محفل خانوادگیمون هست عنوان کنند تا همه اعضای این خانواده به مسیر سعادت دست پیدا کنند و جهان رو جای قشنگ تری کنیم و اولین آیه رو هم با اجازه همه بزرگرواران خودم ذکر میکنم . این شعر ها هم تقدیم به استاد و همه خوبان.

    دیشب باران قرار با پنجره داشت

    روبوسی آبدار با پنجره داشت

    یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد

    چک چک، چک چک… چکار با پنجره داشت؟

    خالق زیبای من

    سلام

    می بینی پنجره‌های دلمان چه غباری گرفته!

    می‌بینی فراموش کردن تو چه بر سرمان آورده!

    خدایا!

    دلهامان باران رحمت تو را می‌طلبد. باران شوق و مغفرت!

    معبودا!

    از شرم خود و شوق تو در خوف و رجاییم!

    کریما!

    چه زیباست با تو چون علی سخن گفتن، آنجا که با «کمیل» سراپا شوق و بی‌طاقت، فارغ از هر آداب و ترتیب

    «اللهم انی اسئلک» می‌گوید.

    عادلا!

    گناهانی کرده‌ایم لایق تغییر نعمت!

    گناهانی کرده‌ایم که پرده‌های عصمت را دریده!

    گناهانی کرده‌ایم که دعاهایمان در زندانشان اسیر شده!

    اما چگونه تو را نخوانیم؟

    چگونه؟

    هیهات! ما ذلک الظن بک و لاالمعروف من فضلک!

    ما را ببخشا…

    سلطانا!

    به درگاهت آمده‌ایم…

    معتذراً، نادماً، منکسراً، مستقیلاً، مستغفراً، منیباً، مقراً،مذعناً، معترفا

    برای عذر خواهی، پشیمان از کرده، شکست خورده از راه رفته، به دنبال عفو، خواهان بخشیده شدن، پوزش

    خواه، توبه کننده، مقر بر بزرگی تو، دل نهاده به مهربانیت و معترف به گناهان خویش

    کریما!

    ببخشمان که اینگونه از تو، اینگونه از تو دوریم و دور از توایم!

    عزیزا!

    شکر…

    شکرت خدای مهربان من!

    چه زیبا کرده‌ای شهرهامان و روستاهامان و … دلهامان!

    چه بارانی شده آسمان تو…

    چشمان ما!

    چه بوی خوب خاکی می‌آید این روزها!

    چه زیبا دلهامان خاکی شده!

    چه زیباست دل خاکی که ما را به یاد پاکی می‌اندازد!

    و «سبحانک» که تو پاکی!

    گر از دوست چشمت بر احسان اوست

    تو در بند خویشی نه در بند دوست

    قادرا!

    ما در بندان خویش را برهان!

    کمکمان کن!

    در این زلال زیبای آب، در این آبی بی‌کران آسمان، در این صافی هوای آب کشیده، خالق آب، خالق پاکی، خالق نور، خالق حیات را ببینیم!

    کمکمان کن!

    این پاکی را از طبیعت تو به دل خود راه دهیم و از کرده، نادم و پشیمان، دل به معشوق ازلی و معبود ابدی

    ببندیم.

    یاریمان ده!

    به فکر پسرک کفش پاره هم باشیم!

    یاریمان ده!

    به خانه‌های مسقف خیس هم سری بزنیم!

    بیاموزمان!

    تا دست کودک سرماخورده یتیم را گرم کنیم!

    بیاموزمان!

    تا قدردان نعمت باشیم!

    دانای دانایان!

    داناییمان ده تا قطره قطره مصرف کنیم و یاد بگیریم که در صرف آب، صرفه جو باشیم!

    و به مؤذن دلهامان بگو تا یادمان بیاورد!

    اگر نماز باران خواندیم…

    اکنون وقت نماز شکر است…

    قیصر امین پور

    ای دوست قبولم کن و جانم بستان

    مستم کن و وز هر دو جهانم بستان

    با هر چه دلم قرار گیرد بی تو

    آتش به من اندر زن و آنم بستان

    ای زندگی تن و توانم همه تو

    جانی و دلی ای دل و جانم همه تو

    تو هستی من شدی از آنی همه من

    من نیست شدم در تو از آنم همه تو

    خود ممکن آن نیست که بردارم دل

    آن به که به سودای تو بسپارم دل

    گر من به غم عشق تو نسپارم دل

    دل را چه کنم بهر چه می‌دارم دل

    در عشق تو هر حیله که کردم هیچ است

    هر خون جگر که بی تو خوردم هیچ است

    از درد تو هیچ روی درمانم نیست

    درمان که کند مرا که دردم هیچ است

    من بودم و دوش آن بت بنده نواز

    از من همه لابه بود از وی همه ناز

    شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید

    شب را چه کنم حدیث ما بود دراز

    دل تنگم و دیدار تو درمان من است

    بی رنگ رخت زمانه زندان من است

    بر هیچ دلی مباد بر هیچ تنی

    آن کز قلم چراغ تو بر جان من است

    ای نور دل و دیده و جانم چونی

    وی آرزوی هر دو جهانم چونی

    من بی لب لعل تو چنانم که مپرس

    تو بی رخ زرد من ندانم چونی

    افغان کردم بر آن فغانم می سوخت

    خامش کردم چو خامشانم می سوخت

    از جمله کران‌ها برون کرد مرا

    رفتم به میان و در میانم می سوخت

    من درد تو را ز دست آسان ندهم

    دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم

    از دوست به یادگار دردی دارم

    کان درد به صد هزار درمان ندهم

    اندر دل بی وفا غم و ماتم باد

    آنرا که وفا نیست از عالم کم باد

    دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد

    جز غم که هزار آفرین بر غم باد

    در عشق توام نصیحت و پند چه سود

    زه رآب چشیده‌ام مرا قند چه سود

    گویند مرا که بند بر پاش نهید

    دیوانه دل است پام بر بند چه سود

    من ذره و خورشید لقایی تو مرا

    بیمار غمم عین دوایی تو مرا

    بی بال و پر اندر پی تو می‌پرم

    من کَه شده‌ام چو کهربایی تو مرا

    غم را بر او گزیده می باید کرد

    وز چاه طمع بریده می باید کرد

    خون دل من ریخته می‌خواهد یار

    این کار مرا به دیده می‌باید کرد

    آبی که از این دیده چو خون می‌ریزد

    خون است بیا ببین که چون می‌ریزد

    پیداست که خون من چه برداشت کند

    دل می‌خورد و دیده برون می‌ریزد

    عاشق همه سال مست و رسوا بادا

    دیوانه و شوریده و شیدا بادا

    با هوشیاری غصه هر چیز خوریم

    چون مست شدیم هر چه بادا بادا

    از بس که برآورد غمت آه از من

    ترسم که شود به کام بدخواه از من

    دردا که ز هجران تو ای جان جهان

    خون شد دلم و دلت نه آگاه از من

    ما کار و دکان و پیشه را سوخته‌ایم

    شعر و غزل و دو بیتی آموخته‌ایم

    در عشق که او جان و دل و دیده‌ی ماست

    جان و دل و دیده هر سه را سوخته‌ایم

    شیخ العلما مولانا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      علی رحیمی گفته:
      مدت عضویت: 3271 روز

      سلام امیرحسین عزیز.

      خیلی قشنگ وزیبا وتاثیرگذار نوشتی.

      واقعا گمشده واقعی زندگی ما خداست.

      ای خداای رازدار بندگان شرمگینت

      ای توانایی که بر جان وجهان فرمانروایی

      ای خدا، ای همنوای ناله پروردگانت

      زین جهان تنها توبا

      سوز دل من اشنایی

      اشک می غلطتد به مژگانم به جرم روسیاهی

      ای پناه بی پناهان موسپید روسیاهم

      وای بر من باجهانی شرمساری کی توانم

      تا به درگاهت برارم نیمه شب دست نیازی

      باچنین شرمندگی هاکی زدست من براید

      تابجویم چاره درددلی از چاره سازی

      ای بسا شب خواب نوشین گرم می غلتد به چشمم

      خواب میبینم چو مرغی می پرم دراسمانها

      پیکر الوده ام را خواب نوشین می رباید

      روح من در جستجویت می پرد دراسمانها

      برتن الوده منگر روح پاکم رانظرکن

      دوست دارم تاکنم در پیشگاهت بندگی ها.

      شعر از مهدی سهیلی

      واقعا این شعر حد اعلای مناجاته.

      مرسی ازشما دوست عزیز.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فاطمه حسینی گفته:
      مدت عضویت: 2390 روز

      سلام خدمت استاد عزیزم و این سایت پر برکت و دوستان بی نظیر‌..

      استاد این فایلتون بازهم ب موقع رسید و حاوی مسائل مهمی بود ک ب من گوش زد شد…

      مهم ترین نکته:هیچگاه خودت رو مورد قضاوت قرار نده تو در هر موقعیتی هرکاری رو ک انجام دادی در اون زمان بهترینش بوده و حق نداری بعدها درموردش قضاوت کنی اون زمان بهترین عملکردی بوده ک میتونستی داشته باشی :/

      دومین نکته: ذهن تو حق نداره دیگران رو مورد قضاوت قرار بده هرکس در هر جایگاهی ک هس و هر کاری رو ک انجام میده ارزشمند….. اصلا ت در جایگاهی نیستی ک بخوای درمورد علملکردش نظر بدی! من فقط میتونم درباره خودم اظهار نظر کنم ن دیگران من هیچوقت در موقعیت اونها نبودم پس حقی رو هم ندارم!!

      سومین نکته: قضاوت نکردن دیگران و حتی خودمان کار دشواریه اما شما ب من یاداوری کردین ک هرچقدرم دشوار بایستی عملی بشه باید سعییی کنم ک کمتر قضاوت کنم و بیشتر ب مسائل خداگونه و مثبت نگاه کنم ..

      چهارمین نکته:اگر ب ادم ها و رفتارشون دید مثبتی داشته باشم و بپذیرم ک این مسئله حتما درونش نکات مثبتی هس و بایدد گشت رو اون تمرکز کرد راحت تر خودم و دیگران رو میبخشم و ی جورایی رهامیشم ‌.

      واقعا این فایل نکات مثبتی رو ب من یاداوری کرد خدارووووشکر استاد از شما هم ممنونم بابت فایل عالیتون‌.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3348 روز

    استاد الان که دارم فکرش را می کنم

    قدر این فایل به جا و به موقع بود تشکر می کنم ، داشتم کم کم می رفتم برای موضوعی که توی فکرم است توی قضاوت کردن ، خدا با این فایل یک تلنگری حسابی به هم زد و گفت حواست باشه . ممنونم استاد خوبم و تازه جالب توجه این برایم است وقتی کامنت دوستان را می خوانم هممون در این قضیه متوفق هستیم و توی این حال و هوا بوده ایم خیی خوشحالم که در این سایت با این دوستان هستم که همدیگر را درک می کنیم چقدر این زندگی زیباست . خدا جونم عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  7. -
    ملیحه شبانیان گفته:
    مدت عضویت: 3512 روز

    سلام.

    این فایل نشانه ی هدایتی امروز منه. یه همزبانی بی نظیر. به قول مادربزرگم که اینجور وقتا میگفت: قدرت خدا؛ آدم حیرون میشه.

    امروز از اول صبح مدام روی مبحث هماهنگی با خود کار میکردم. فایل گوش میدادم، کتاب میخوندم، می نوشتم، با خودم درباره ی یافته هام حرف میزدم، و خلاصه خیلی غوطه ور بودم درین فضا که اومدم تو سایت تا نشانه ی امروزم رو ببینم که به این مبحث و این فایل برخوردم و فهمیدم که کار هدایت چقدر درسته. من وقتی به هماهنگی با خود فکر میکردم فهمیدم این هماهنگی یعنی بدون نقاب بودن و شفاف بودن با خود. صلح با خود. بخشش و ملاطفت و ]به قول مجید ظروفچی یا همون کله خربزه ای تو فیلم سوته دلان علی حاتمی که بهروز وثوقی نقشش رو بازی میکرد؛[ عاشقی کردن با خود. یعنی صلح با گذشته و مرام مصلحانه در اکنون و آینده داشتن. صلح با گذشته یعنی هر کاری که به نظر اشتباه بوده و در گذشته انجام شده رو بخشیدن؛ چه کاری که خودم انجام دادم و چه کاری که از آدمهای دیگه نسبت به خودم و نسبت به دیگران سر زده. حتی بخشش خواستن از خودم و دیگران بابت کارهایی که در گذشته انجام دادم. با این دید که گذشته با تمام مختصات خودش وجود داشته همون طور که الان با مختصات خودش در جریانه و آینده هم با مختصاتی خواهد آمد که مربوط به شرایطی خواهد بود که ایجاد میشه. پس هیچ گله و شکایتی نمی مونه. گله کردن مثل این می مونه که من بگم منی که الان خانم دکترم یا آقای مهندس، چرا تو یه سالگیم پوشک پام می کردن و پستونک می مکیدم. خب خیلی این حرف ابلهانه س و هیچکس چنین گله ای رو منطقی نمیدونه. چون شرایط یه بچه ی یک ساله ایجاب میکنه که پوشک بشه و پستونک بخوره چون برای حفظ امنیت جسمی و روانیش این دو کار بسیار ضروریه. اما وقتی بزرگ میشیم انگار همیشه باید اتوکشیده باشیم. انگار چون درس خوندیم و مدرکی داریم و به سن قانونی وبلوغ رسیدیم حتما باید بدون اشتباه باشیم. فکر می کنیم چون دیگه قدمون بلند نمیشه یا به لحاظ جسمی رشد نمی کنیم روانمون هم همینطوره. در صورتیکه دقیقا بعد از توقف رشد جسمی تازه رشد روانی شروع میشه. وقتی رشد جسمی به یک تعادلی میرسه تازه میتونیم روی رشد روانی سرمایه گذاری کنیم. خب مسلمه که همزاد رشد، تجربه و اشتباهه. وقتی شروع به کسب درآمد می کنیم هرقدر هم که از بزرگترها یاد گرفته باشیم سر یکسری مسائل گیر می کنیم و احتیاج به تمارین زیادی داریم. چون با یک سری از باورها به مشکل می خوریم و باید تغییرشون بدیم. مطمئنا برای پیدا کردن اهدافمون به تضادهای بیشمار برمی خوریم تا خواسته هامون رو بفهمیم. مسلما گاهی تصمیمات عجولانه می گیریم یا حرفهای نابجا می زنیم یا دوستان اشتباه انتخاب می کنیم یا … مگه میشه آدمیزاد رو بدون تضاد تصور کرد؟؟؟ وقتی این قانون رو راجع به خودمون و دیگران بر حق بدونیم دیگه نه از خودمون دلگیر و شاکی میشیم و نه از دیگران. این دیدگاه کمک میکنه راحت تر ببخشیم. بیشتر ساده بگیریم و توان ذهنمون رو برای دیدن نکات مثبت و خیر و زیبا حفظ کنیم.

    من در روند زندگیم فهمیده م که ما آدما بیشتر از اونچه که فکر می کنیم به هم شبیهیم. با تمام تفاوتهای ظاهری و قومی و ملیتی و عقیدتی خیلی زیاد به هم شبیهیم. خیلی ساده س: چون سرشت همه ی ما از خالق یگانه ایه که تمامی جهان رو آفریده و اداره میکنه. خود همین موضوع، یگانگی و وحدانیت خداوند رو به سادگی اثبات میکنه. یکی از دلایلی که من منطقا متوجه شدم که همه ی ما خیلی به هم شبیهیم و از یک سرشت، اینه که وقتی کسی دردی میکشه ما از ناراحتیش ناراحت میشیم. ما از یه منظره ی زیبا متفق القول به وجد میاییم. وقتی هر کدوم از ما در هر جای جهان با هر زبان و فرهنگی یک نوزاد یا یک بچه ی یکی دوساله رو می بینیم که بازی می کنه یا با آواهای ظاهرا بی معنی داره با جهان اطرافش ارتباط برقرار میکنه ذوق می کنیم و ناخودآگاه لبخند به لبمون میاد. پس ما همه سنسورهای مشترک داریم که از یک چیز واحد حس مشترکی می گیریم. ساده تر از این هم هست: ما انسانها به لحاظ جسمی کاملا شبیه هم هستیم. همه ی ما دو دست و دو پا داریم. همه ی ما دو چشم و دو گوش داریم. تازه در مورد درون و ذهن و روحمون هم که با چشم سر قابل رویت نیست با هم اتفاق نظر داریم. همونطور که همه ی ما که در راه موفقیت مشغول مطالعه و تحقیق هستیم دریافتیم که قانون موفقیت در همه جای دنیا یکسانه. شرق و غرب نداره. همه ی ادیان هم با همه ی رسوم متفاوتشون به یکجا ختم میشن. به رسیدن انسان به راه وحدانیت و خالص شدن و پاک شدن و به اعلی علیین پیوستن. با این که مذاهب مختلف داریم اما همه ی اونها مسیرهای همین ادیانند که میخوان راه سعادت انسان رو بهش نشون بدن. از هر طرف به این موضوع نگاه کنیم به همین نقطه ی خالص توحید می رسیم. به قولی : همه ی راه ها به رم ختم میشه. کثرت در عین وحدت. جالبه تمام استثنائات در هر زمینه ای باز گونه ی دیگری از رسیدن به نقطه ی پرگار وجود رو گوشزد میکنن. اگر کسی به لحاظ ظاهر متفاوت از انسانهای دیگه به دنیا میاد باز هم در همین مسیر قرار می گیره و تواناییهایی رو از خودش نشون میده که انسانهای به ظاهر هم شکل و سالم پی میبرن یه کارهایی هست که وقتی این آدم با این مشکل جسمی و یا حتی ذهنی انجام داده من که این مشکلات رو ندارم حتما میتونم انجامش بدم. مثل استیون هاوکینگ و نیک وی آچیچ. و هزاران مثال و نمونه ی دیگه هم وجود داره. ظاهر و باطن هم فرقی نداره. ما به لحاظ روانی کاملا شبیهیم. شاید تفاسیر ما از موضوعات خصوصا در زمینه ی علوم انسانی متفاوت باشه اما اونهم به دلیل اینه که علوم ماهوی تخت و تک بعدی نیستن و هر کسی به تناسب جایگاهی که در اون قرار داره مساله رو می بینه. و این واحد بودن مساله رو زیر سوال نمی بره. که مولانا در قصه ی فیل در تاریکی به زیبایی این مساله رو توضیح داده.

    پیل اندر خانه ی تاریک بود

    عرضه را آورده بودندش هنود

    از برای دیدنش مردم بسی

    اندر آن ظلمت همی‌شد هر کسی

    دیدنش با چشم چون ممکن نبود

    اندر آن تاریکیش کف می‌بسود

    آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد

    گفت همچون ناودانست این نهاد

    آن یکی را دست بر گوشش رسید

    آن برو چون بادبیزن شد پدید

    آن یکی را کف چو بر پایش بسود

    گفت شکل پیل دیدم چون عمود

    آن یکی بر پشت او بنهاد دست

    گفت خود این پیل چون تختی بدست

    همچنین هر یک به جزوی که رسید

    فهم آن می‌کرد هر جا می‌شنید

    از نظرگه گفتشان شد مختلف

    آن یکی دالش لقب داد این الف

    در کف هر کس اگر شمعی بدی

    اختلاف از گفتشان بیرون شدی

    پس این اختلاف و تفاوت نشان از زوایای مختلف دیدگاهیه که خودش نکته ی مثبتیه که جای سپاسگزاری و شکر داره. چون این دیدگاه ها زندگی رو زیباتر میکنن. وقتی من داستانی رو میخونم که نویسنده درباره ی خیانت یا عشق از منظری ماجرایی رو تعریف میکنه که حتی من به ذهنم هم خطور نکرده که میشه اینطور به خیانت یا عشق نگاه کرد جای شکرانه داره و این باعث میشه من این واژگان رو از زاویه ی دید یک آدمی ببینم که در شرایط کاملا متفاوت از من زندگی میکنه. این نگاه برای من ستودنیه. اما اگر کسانی به جای این دید شروع به کوبیدن و مرگ بر فلان و بهمان، می کنن باز من اینطور نگاهشون می کنم که به قول یونگ، اینها گرفتار سایه های خودشون شدن. مبحث سایه ها در مکتب یونگ بسیار در درک شرایط سخت و قضاوتها به من کمک کرده. یونگ و شاگردانش که یکی از اونها دبی فورده که کتاب نیمه ی تاریک وجود رو نوشته، میگن: اگر در برخورد با حادثه ای یا شخصی یا رفتار و گفتاری منقلب شدی و از خود بیخود، به جای گرفتن انگشت اتهام به سمت عاملین اون اتفاق توجهت به خودت و درونت جلب بشه که حتما زخمی یا ضعفی خفته در درونت هست که اون اتفاق باعث پرده برداری از اون شده. یعنی تو حتما در مدار اون اتفاق بودی که اون اتفاق رو جذب کردی تا چیزی از درون خودت بفهمی. اون اتفاق مثل یک فرشته ی نجات به تو یادآوری کرده که زخم و ضعف پنهان شده ت رو بشناسی و شفا بدی. چون اون زخم وضعف در آینده ای نزدیک ممکنه به انفجاری مهیب تر در زندگیت منجر بشه. پس همین حالا که اون رو دز زندگی دیگری دیدی و خشمگین شدی بدون که این اتفاق در تو وجود سنگین تری داره. اگر از کاه اشتباه دیگران کوه میسازی بدون اون کوهی که ساختی در زندگی خودت وجود داره و فعلا پنهانه و اگر بهش نرسی عن قریب مثل بهمنی روی زندگیت فرود میاد و نابودت میکنه. اگر به خاطر کاری دیگری رو نمی بخشی بدون تو هر روز داری زهر میخوری و انتظار داری دیگری بمیره. اگر اون آدم زمانی به تو ظلم کرده، با نبخشیدنش و نپذیرفتن مسوولیت صددرصد اون اتفاق، هر روز داری این ظلم به خودت رو خودت با خودت تکرار میکنی. اینجاست که قضاوت دیگران نه تنها به اونها آسیبی نمیرسونه بلکه وجود خود ما رو سیاه تر میکنه. وقتی کسی رو به هر دلیلی متهم می کنیم در واقع داریم اون بخش رو اون حس رو و اون کار رو از درون خودمون بیرون می ریزیم. طبق بحث سایه، ما وقتی چیزی رو در دیگری محکوم می کنیم داریم با تمام قدرت اون ویژگی رو در خودمون سرکوب می کنیم. یعنی میخوایم منکر این بشیم که ما هم در درونمون قساوت و خیانت و مکر و بددلی و هر آنچه که صفت بد می دونیم دارا هستیم. ما همه ی صفات خوب و بد رو با هم دارا هستیم. چون این عین عدالت خداونده. خداوند وقتی به ما اختیار داد که زندگی خودمون رو بسازیم یعنی این که ما می تونیم از بین هر آنچه خوبی و بدی می دونیم یکی رو انتخاب کنیم. اگر غیر از این بود که مختاربودن معنی نداشت. باید سر دوراهی بمونیم تا انتخاب کنیم وگرنه یک مسیر مشخص که انتخاب نداره. من فهمیده م که هر وقت از کسی بدم میاد یا ازش عصبانی میشم یا بدو بیراه میگم بعد از این که کمی به خودم مهلت بروز این حس ها رو میدم میگم ببین چرا این آدم رو جذب کردی. ببین این آدم با رفتارش چی میخواد بهت بگه. این آدم فرشته ای از جانب خداونده تا بهت کمک کنه که درونت رو بهتر بشناسی. پس پیدا کن اون چیزی رو که عصبانیت کرده و از اون آدم به خاطر پیغامی که برات آورده تشکر کن و خداوند رو شاکر باش که در هر قدم برای رشد و رستگاریت یه سیستمی رو بارگذاری کرده و فکر همه جاشو کرده که تو رو اینطور آفریده و اختیار زندگیت رو داده دست خودت و هر آنچه که در زمین و آسمونه مسخّرت کرده. بله. اون فکر تک تک قدم هایی رو که قراره برداری، کرده. پس اعتماد کن به هوشش، به قدرتش، به عظمتش. سر به راه بندگی بده که حافظ چه خوش گفت: گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید. بخشیدن و بخشش خواستن راهیه برای اثبات بندگی. هرچند که من نمیتونم درین مورد صددرصد باشم اما با توکل به خدا تمام تلاشم رو می کنم که درین مسیر حرکت کنم. به همین خاطره که باید به قول آقای عباسمنش، هر روز مراقب ورودیهای ذهنمون باشیم؛ هر روز فرکانس ها و مدارمون رو چک کنیم و با توجه به نکات مثبت، تغییر زاویه ی دید در مواقع رنج آور، سپاس از داشته ها و حفظ حال خوش در مسیر هماهنگی با خودمون و با خدا باشیم. من فهمیده م که همونقدر که باید صفات خوب رو ببینم باید از صفات ناخوب هم مراقبت کنم. برای حفظ حال خوبم نچسبم به صفات خوب که با سرعت برم به سمت آدم خوبه شدن و از باقی وجودم وا بمونم. حواسم باشه ما مجموعه ای از صفات خوب و بد هستیم که البته تعبیر این خوب و بد در شرایط مختلف متفاوته. مثل مثالی که آقای عباسمنش زدن از قرآن که : درسته خوردن گوشت مردار حرامه اما اگر به پای از دست رفتن جونتون رسید به اندازه ی نیاز بخورید که جونتون حفظ بشه و مسائل دیگه که درین فایل به خوبی و تفضیل بیان شده. این که میگم مراقب صفات ناخوب باشیم اصلا منظورم توجه و تمرکز روی اونها نیست. بلکه این حواس جمعی برای مواقعیه که با احساسات ناخوبی در خودمون مواجه میشیم و به تضاد برمی خوریم. به قول یونگ که میگه : من نمیخوام آدم خوبی باشم. میخوام آدم کاملی باشم. آدم کامل یعنی قبول همه ی صفات در وجود آدمی و انتخاب هر کدام با اختیار صددرصد به وقت نیاز. همونطور که خداوند در قرآن بارها صفاتی از قبیل مکارترین، منتقم، قهار و … به خودش نسبت میده که معانی هر کدام با توجه به آیه های موردنظر پس و پیش گفته شده.

    در مورد اتفاقات و صفات مثبت هم همین گونه ست. وقتی ما به چیزی برمی خوریم که مشعوف و شاد و هیجان زده میشیم مشخصه که این حالات رو در خودمون داریم که در بیرون از خودمون حسش می کنیم. مثل اون اصلی که میگه: خداوند هیچ میلی رو در درون کسی قرار نمیده که توان رسیدن و بهره مندی از اون رو در وجودت نگذاشته باشه. وقتی من موفقیت کسی رو تحسین می کنم حتما لیاقت رسیدن به اون رو در خودم دارم ولی به این دلیل بهش نرسیدم که نتونستم این لیاقت رو در خودم ببینم و حس کنم. و طبق باورهای نادرست فکر کرده م که دیگران از من شایسته ترند. همه ی ما که درین سایت با تمام وجود حضور پیدا می کنیم و با استاد عباسمنش و خانواده شون در سفرها و فایل ها و تجربیات بی نظیر و ثروت و عشق و صفاشون همراه هستیم یعنی همه ی ما لایق تجربه های اینچنینی هستیم که در مدارش قرار گرفتیم. اما به قدر تلاشمون که کار کردن بر روی باورهامونه این تجربیات رو در زندگی هامون می بینیم و خواهیم دید. به قول حافظ :

    شکر خدا هر چه طلب کردم از خدا / بر منتهای همت خود کامران شدم

    یا در غزلی دیگه میفرماید :

    تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیند / به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک

    همونطور که گفتم ما بیشتر از اونچه که فکر کنیم به هم شبیهیم. اگر این رو درک کنیم با خودمون و دیگران مهربان تر از همیشه میشیم. و من امروز با این استدلالات در برقراری هماهنگی با خودم پیش رفتم. و با فایل قضاوت همه چیز کامل شد. سپاسگزارم از خداوند و استاد عباسمنش که این بخش نشانه های هدایتی رو در سایت قرار دادن که من هم انگیزه ی خوبی برای تمرین و قدرتمند کردن باورهام پیدا کردم و هم مفهوم هدایت پروردگار رو بیشتر و بهتر درک و حس می کنم.

    برای همه مون اتصال هرچه بیشتر به خداوند و هماهنگی و صلح با خودمون رو آرزو میکنم و خداوند رو شاکرم که امروز هم با هدایتش به شکل اشعار و مطالبی که از صبح خوندم و شنیدم و همینطور همراهی این فایل بی نظیر، دریافتی طلایی و ناب داشتم.

    ایام به کام

    و من الله توفیق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      امین پلنگی گفته:
      مدت عضویت: 2098 روز

      سلام ملیحه جان واقعا کامنتت فوق العاده بود. عجب صبر و حوصله ای داشتی برای نوشتن این کامنت زیبا. واقعا ازت ممنونم که این قدر عاشقانه وقت میزاری و آگاهی های خودتو با ما و بقیه ی دوستان به اشتراک میزاری‌. خیلی خوشحالم که در این خانواده صمیمی در کنار دوستان ارزشمندی مثل شما هستم.

      هر کجا هستید در پناه خدا شاد و سلامت باشید. 🌷🌷🌷🌷🌷

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      حسن کفاش دوست گفته:
      مدت عضویت: 2930 روز

      سلام دوست عزیزم

      من مسخ کامنت تون شدم

      خیلی عالی بود

      خیلی بی‌نظیر بود

      کلی آگاهی داشت

      الله و اکبر از ابن شاگردهای استاد که خودشون برای خودشون اساتیدی هستند.

      خدای من شکرت از بودن در این جمع زیبا.

      خدایا شکرت

      چقدر خوب و عالی بود

      چقدر تحسین تون کردم

      به یک بار نمیشه درک کرد مطالبی رو که گفتید.

      بی نظیر بود بی نظیر

      در پناه الله یکتا شاد باشید و سربلند باشید

      💐🌺🌻🌸🌷💐🌺🌻🌸🌷

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        ملیحه شبانیان گفته:
        مدت عضویت: 3512 روز

        درود بر شما دوست و همراه عزیز

        خیلی خیلی ممنونم که وقت گذاشتید و کلمات من رو خوندید🙏🙏🙏

        از سخاوتتون در انرژی بی نظیری که برای من فرستادید سپاسگزارم

        امیدوارم همه دست به دست هم جهانی بهتر بسازیم برای خودمون و دیگران

        پاینده و برقرار باشید در ثروت و سلامتی و سعادت🌷

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      امیر حسین خدایی گفته:
      مدت عضویت: 1404 روز

      سلام و دروود دوست هم فرکانس عزیز

      همیشه سعادتمند باشین

      واقعا کامنتتون بی‌نظیر بود واقعا جای فکر و مطالعه بارها و بارها داره

      واقعا قابل تامل و تفکر و تاثیر گذار ممنون که این آگاهی و انتقال دادید و تلنگر زدید و به گسترش آگاهی های جهان کمک میکنین ممنون

      همیشه شاد و سعادتمند و عالی باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      سمیه اسفندیاری گفته:
      مدت عضویت: 1875 روز

      سلام دوست عزیز و فوق‌العاده

      اول تحسینتون میکنم برای این نگارش قلم رسا و درک قانون که انگار پای صحبت استاد نشسته بودم،ممنونم،واقعا چقدر ساده و روان مسئله رو باز کردید سری اول بعداز ظهر خوندمش و همش با خودم تکرارش کردم و دوباره امشب هم خوندمش،عالی مثال زدید،با بیت‌های شعرهای ناب و مرتبط،احسنت برشما

      وقتی استاد میگه کامنت بچه ها رو بخونید این در و گوهرها رو میخونی دیگه💪👍👏

      شاد و موفق باشید💐❤

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    زهرا کریمی گفته:
    مدت عضویت: 1017 روز

    قضاوت

    واقعا کی میتونه قضاوت کنه؟

    آیا خدا میتونه قضاوت کنه؟

    یا من میتونم خودم رو قضاوت کنم؟

    من فکر میکنم حتی خدا هم مارو قضاوت نمی‌کنه

    وگرنه نمی‌گفت هر بار توبه شکستی باز آ

    وگرنه به ما عقل نمی‌داد

    خداهم میدونست که ما خطا می‌کنیم

    ولی انسان با ایمان از همون خطاها درس میگیره و تکرار نمی‌کنه

    خدا موسی را که ناخواسته قتل انجام داد وقتی پشیمون شد و درخواست بخشش کرد درجا بخشید . ک

    وقتی خدا با ما اینجوری رفتار میکنه پس دیگه کاملا غلط حتی خودم خودم رو قضاوت کنم .

    میدونید ما چجوری خودمون رو قضاوت می‌کنیم و خودمون رو گرفتار حس گناه میکنیم؟

    وقتی ی اتفاقی افتاد و ما ی رفتاری انجام دادیم در ی لحظه که تو حس و حال شدید بودیم .

    بعد که کاملا گذشته و آروم شدیم میشینیم فکر می‌کنیم عه من چرا فلان کار انجام دادم و فلان کار انجام ندادم . بعد هی فکر میکنم که من باید اونجوری رفتار میکردم یا اون رفتار نمیکردم .

    بعد اصلا فکر نمی‌کنیم که اون لحظه چقدر تو فشار بودیم چقدر حس مون شدید بوده . و تو چه شرایطی بودیم .

    هی خود خوری می‌کنیم.

    ولی اگه به راحتی خودمون رو بپذیریم و ببخشیم بعد میتونیم بریم سراغ راه حل که آهان پس در همچین مواقعی من باید فلان کار انجام بدم که درست .

    یا اینکه اگه ی موقعیتی هست که دیگه تکرار نمیشه کلا بهش فکر نکنیم و با خودمون در صلح باشیم .

    ما در مورد خودمون هم نباید قضاوت کنیم چ برسه ب دیگران .

    خداروشکر میکنم که این دو فایل رو در مورد قضاوت دیدم و فهمیدم که با قضاوت نکردن چقد بیشتر میتونم با خودم در صلح باشم و با اینکار چقدر سبک میشم از کینه و عیب‌جویی. و چقدر درهای نعمت به سمت من باز میشه . چقدر حالم بهتره . چقدر تمرکزم از دیگران برمیدارم و روی حال خوب خودم میزارم .

    خدایا شکرت . که وقتی ازت خواستم کمکم کنی ظرف وجودیم رو گسترش بدم تو گفتی باید با خودت صلح کنی وقتی گفتم چجوری یعنی چی گفتی اول دهنت رو ببند و در مورد کسی چیزی نگو نجواها رو گوش نده و کسی رو قضاوت نکن . حتی اونی که واقعا اذیتت کرده و خودشم اعتراف کرده دیگه تو بیخیال شو نخواه که به دست و پات بیوفته حتی تو ذهنت راضی به این نباش که اذیت بشه تا تو دلت خنک بشه ‌ .

    دلت رو صاف کن . تو که پذیرفتی طرف بیماری روحی روانی داره . و خیلی از کارهاش دست خودش نبوده . دیگه ام که ازش جداشدی پس کلا بیخیال شو این قضاوت ها رو .

    خیلی برام جالب بود تو این تعطیلات عید که خانواده همسرم فهمیدن میخوایم جدا بشیم و دیدن که امسال من تو جمعشون نیستم . همه شون رگباری زنگ زنگ پیام پشت پیام . و همه شون هم به یک شکلی قضاوت میکردن منو . منم گفتم ما احتیاج به دلسوزی شما نداریم . باشه شما فکر کنید من مادر بدی هستم . مهم نیست. ما همونجوری که تنهایی باهم ازدواج کردیم . خودمون هم میریم طلاق میگیریم .

    اصلا خندم میگیرفت که خواهرشوهر هام منو نصیحت میکردن چون دیده بودم خودشون چقدر تو زندگیشون تضاد دارن . و به معنای واقعی میسوزن و میسازن .

    ولی خوب بنده خدا ها فکر میکنن اینجوری به نفع ماست که با هر خفتی شده باز در کنار هم بمونیم .

    منکه راهم رو انتخاب کردم و خوشحال هستم . دیگه چه اهمیتی داره بقیه پشت سرم چی بگن .

    همش میترسم یادم بره که نباید کسی رو قضاوت کنم و دهنم رو ببندم و در مورد کسی صحبت نکنم . خدایا کمکم کن . من میخوام با خودم تو صلح باشم . میخوام به تو نزدیک تر بشم میخوام تو رو بیشتر بشناسم .

    خدایا اصن هرکی هرکاری کرد دیگه تموم شد رفت فقط من از گذشته درس میگیرم . اصن خدایا شکرت بخاطر همون تضاد ها چونکه حقم بود چونکه به تو مشرک بودم و تو رو صحیح نمی‌شناختم. خدایا تو که همه رو می‌بخشی منم خودم و بقیه رو میبخشم و با دل صاف به زندگی قشنگم ادامه میدم .

    خدایا دوست دارم عاشقتم ممنونتم که این موضوع رو بهم گفتی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  9. -
    علیرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1332 روز

    به نام خداوند مهربان وهدایتگر

    سلام

    وقت همگی بخیر وشادی

    قضاوت کردن

    یادم هست در یکی از فایلها استاد تمرین داده بود که مدت 3 روز قضاوت کردن را ممنوع کنیم حتی نگیم این گل از آن گل قشنگتره یا خوشبوتره ، من این تمرین را انجام دادم و خیلی خیلی سخت بود مثل تمرین آگهی بازرگانی دوره عزت نفس سخت بود،

    واقعا دیدم ما کل 24 ساعت را داریم قضاوت می کنیم چه وجه مثبت یا منفی یعنی شده عادت روتین ما صبح که از خواب بیدار که میشیم از هوای صبحگاهی از کیفیت صبحانه از رفتار همسر و فرزندان، از رفتار راننده ها و تا آخر…….

    قضاوت کردن از نظر قانون:

    معمولا در قضاوت ها تمرکز روی اشتباهات فرد و خطاهای آن هست و آن را ما یادآوری می کنیم و پررنگ‌تر جلوه میدم و برای ما با اهمیت تر میشه ، این کار باعث میشه که از موفقیت ها و دستاوردهای شخص غافل بشیم.

    نکته مهم بعدی:

    قانون تمرکز

    وقتی به چیزی توجه و تمرکز می کنیم در واقع فرنکاس متناسب با آن را به جهان ارسال می کنیم و جهان هم از همون جنس وارد زندگی ما می کنه پس می بینیم با قضاوت کردن فرنکاس نامناسب به جهان هستی ارسال می کنیم حتی درباره رفتارهای خود هم نباید قضاوت کنیم چه برسه به دیگران و برای این کار نیاز به تمرین و رعایت تکامل هست .

    باید در لحظه زندگی کنیم و از زیبایی‌ها لذت ببریم و تلاش خودمان را برای درک بهتر قانون بذاریم تا در اکثر موارد در احساس خوب بمانیم.

    علیرضا یکتای مقدم

    مشهد مقدس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    سعید خرم دل گفته:
    مدت عضویت: 3459 روز

    سلام استاد عزیزم

    سلامت خدمت خانواده عزیزم

    استاد ممنونم. بابت همه چی ممنونم.

    من توی زندگی گذشته خودم خیلی کارهای احمقانه و بچگانه ایی کردم در صورتی که سنم هم اصلا توی بچگی بود و الان وقتی بقول شما بزرگتر و عاقل تر شدم میبینم که انسان هایی با سن بسیار بسیار بیشتر از من هم دارن همین اشتباهات رو میکنن و من چقدر خوب تونستم توی این سن کمم اینارو کنترل کنم و بهتر کنم خودمو

    ولی همیشه خودم رو بخاطر قضاوت کردن خودم یه ادم بد پست بی ارزش و نالایق میدونستم همیشه همیشه و انگار شیطان با خودش عهد بسته که همیشه از این طریق وارد ذهن من بشه و بخواد من رو ناامید کنه

    همیشه تنها کسی و چیزی که میدونستم منو قضاوت نمیکنه از ته قلبم حسش میکردم این بود که خداوند منو قضاوت نمیکنه مهم نیست من چیکار کردم

    این چیزی بود که قلبم بهم میگفت اما ذهنم شدیدا فکر مخالفش رو هم بهم میداد و میگفت که خدا هم از تو متنفره و ازت بدش میاد

    و چقدر این عوامل چقدر احساس عشق احساس زندگی احساس خوب بودن و همه چیز رو ازم گرفته بود و یادم میاد زمانی که این مشکل رو حل کردم زمانی که دیگه تصمیم گرفتم واقعا عاشق خودم بشم زمانی که واقعا دیگه تصمیم گرفته بودم از اون همه احساس بد رها بشم حتی اگه شده بمیرم و دست از قضاوت کردن خودم بردارم و همینطور دیگران و بپذیرم که من هم شایستگی دارم هر چقدر هم که اشتباه کرده باشم

    من هم عاشق خودم میتونم باشم و تنها کسی که میتونه این احساس رو بهم بده خودمم این که خداوند در هر صورتی همیشه دوست صمیمی منه و عاشق منه

    چقدر باعث شد من زندگیم شاد تر بشه چقدر باعث شد من از 0 به صد برسم توی جنبه های مختلف زندگیم

    توی اون زمان و اون موقع من از یه دانش اموزی که 4 5 تا تجدید در دروسم داشتم به نمره اول کلاس مون با معدل بالا تبدیل شدم همون سال توی ازمون های علمی توی استان اول شدم

    چقدر که توی مدرسه چقدر که بین دوستام فعال تر شدم

    چقدر رابطم با کسی که دوسش داشتم قشنگ تر زیباتر و با کیفیت تر شد

    و چقدر که از لحظه به لحظه زندگیم با عشق لذت میبردم

    فکر کنم وقتی خداوند بنده هاش رو قضاوتی نمیکنه دیگه ما که بندشیم ما چرا باید قضاوت کنیم ما چیکاره اییم اصلا

    وقتی که خداوند با عشق میبخشه ما چیکاره اییم که قضاوت کنیم یا ایراد بگیریم

    و من یاد گرفتم در اینجور مواقع همیشه با درونم هماهنگ بشم و فقط به قلبم گوش کنم

    و راستی بعد از این که من اینقدر عاشق خودم شدم و خودمو لایق چیزای بهتر دیدم بطور خیلی جالبی به سایت استاد جذب شدم یعنی من قبلنا هم یبار سایت استاد رو دیده بودما

    ولی اصلا توی مدارش نبودم و میگفتم بابا چخبره هر کی از راه میرسه یه کلاس موفقیت میزاره و هر کسی فقط فکر درامد خودشه و محصولات استاد هم مثلا قیمتش از جاهای دیگه بالاتر بود و من میگفتم چخبرههه خخخخ

    ولی جالبش اینجاس وقتی که من تغییر کردم با این خانواده صمیمی و پر از عشق هم مدار شدم و با عشق از لحظه به لحظه در کنارشون بودن لذت میبرم

    و بخدا نه تنها برای محصولات الان حاظرم برای هر فایل رایگان هر چقدر بها لازم باشه حتی بهایی بیشتر از محصولات رو هم پرداخت کنم. و این فایل ها این فایل ها چون رایگان هستند دلیل بر بی ارزش بودن یا بی اهمیت بودن شون نیست

    درک همین فایل عمل به همین فایل باور کنید باور کنید من تجربش رو داشتم میتونه زندگی تون رو از صفر به صد برسونه از فرش به عرش برسونتتون

    این که یاد بگیرید خودتون رو قضاوت نکنید این که یاد بگیرید خداوند شمارو قضاوت نمیکنه. این همه لایق عشق و دوس داشتن هستیم . این که همه ممکنه اشتباه بکنیم و این طبیعت و لازمه رشد جهان هست

    درک همین فایل برای منی که واقعا تجربش رو داشتم میتونه زندگی تون رو سراسر از عشق و فراوانی در تمام جنبه هاش بکنه

    با عشق از استاد و خانواده صمیمی عزیزم سپاس گزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای: