خودمان را هم قضاوت نکنیم‌، چه برسد به دیگران - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

781 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 2714 روز

    سلام

    استاد این فایل فقط مخصوص من بود…

    من یه اتفافی از دیشب ذهنم رو درگیر کرده بود و داشتم به سمت منفی میرفتم.یعنی داشتم یه شخصی رو که اصلا من نمیتونم جای اون باشم , قضاوت میکردم ….

    یه لحظه به خودم اومدم و گفتم من چرا دارم اینجوری فکر میکنم من که اصلا جای اون طرف نیستم پس چرا فکر میکنم اون اشتباه کرده .حتما دلایلی برای خودش داشته و با این نهیب خودم رو تنبیه کردم و خوابیدم..

    امروز صبح سر میز صبحانه در حال خوردن صبحانه موبایلم رو چک میکردم که پیام اومد فایل جدید استاد عباسمنش خودمان را قضاوت نکنیم چه برسد به بقیه……یه لحظه بی حرکت شدم .واقعا خدا چقدر منو دوست داره حس کردم این فایل مال منه.رفتم و سریع نگاش کردم .

    شک ندارم که این فایل مال منه چون دقیقا هر چی تو ذهن من بود تو فایل اومده بود .واقعا شگفت زده شدم.

    طلب بخشش از خدا خواستم و بابت این راهنماییها از طرف دستان خدا که برای من فرستاده شده بود خدا رو سپاسگزاری کردم.

    من هر روز سعی میکنم تو زندگیم دنبال نشانه هایی بگردم که مطمن بشم من تو مسیر قرار گرفتم و خدا داره منو هدایت میکنه و این فایل یکی از اون نشانه های با ارزش بود .

    من از زمان آشنا شدن با قانون خیلی پیشرفت کردم و هر روز هم دارم بیشتر پیشرفت میکنم و امیدوارم هیچ وقت متوقف نشم و فکر نکنم تا همینجا خوبه و بسه برام.

    با اینکه هیچ کدوم از دوستان رو ندیدم ولی یه انرژی واقعی در این سایت در جریانه که وقتی تو این سایت فعالیت میکنم بهم منتقل میشه و حسو حالم خوب میشه

    خدایا شکرت بابت همه چیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 0 روز

    درود بر شما استاد عزیزم و همه دوستان خوبم

    من میخواستم یکی از شگفتی هایی که با ساختن باورهای درست برام اتفاق افتاده رو واستون بگم، تا شما هم بیشتر به درست و بی نقص عمل کردنه جهان اعتماد کنید.

    اول از همه خدای بزرگ رو شکر میکنم به خاطر وجود استاد عزیزم و همه شماها و اینکه یه جایی برای به اشتراک گذاشتن احساساتمون و انرژی مضاعف گرفتن برامون فراهم شده.

    من توی دانشگاه یه استاد خیلی مهربون ولی سختگیری داشتم ، که لازم به نمره A گرفتن توی این درس داشتم. شروع کردم به نوشتن راجع به اینکه این درس راحته و من میتونم، دیدم این باور اصلا تو مغزم نمیره?. خلاصه سرتون رو درد نیارم ۲۰ تا باور ساختم که بتونم باهاش کنار بیام و واقعا باور کنم ، نه اینکه فقط بگم ولی کار نکرد دوباره??. آخرش با این باور که ” من توی این درس به راحتی نمره A میگیرم، چطوری؟؟؟؟ من نمیدونم من تلاشم رو میکنم و جهان خودش به من نشون میده” این باور خیلی خوب توی ضمیر ناخودآگاه من جا شد. و میدونین فقط دو روز بعد چه اتفاقی افتاد؟؟؟؟؟

    دو روز بعد همون روز امتحان بود، استادمان اومد سر کلاس با چهره کمی ناراحت. برگه های امتحانی رو پخش کرد و ما هم نوشتیم ، آخرش گفت” بچه ها خیلی ناراحتم از اینکه قراره تنهاتون بزارم. من دارم میرم یه دانشگاه دیگه و امروز روز آخریه که اینجا با شماها هستم، دلم میخواد یه ردپای خوبی از خودم بجا بزارم پس همتون از این امتحان از من A گرفتین”. تنها ری اکشنی که من داشتم اشکهایی بود که از صورتم جاری میشد و توی هر نفسم خدا رو شکر میکردم.?? جهان کار خودش رو بی نقص و کامل انجام میده، اعتماد کنید و پیش برید.

    دلتون شاد لبتون خندون، شبتون خوش. استاد عزیزم روز شما و خانواده گرامی خوش?.

    همتون رو دوست دارم بدرود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    میلاد خوشبخت گفته:
    مدت عضویت: 1196 روز

    سلام استاد عزیزم

    من اعتراف میکنم که به راحتی ادمها رو قضاوت میکنم و بدون اینکه بدونم اون آدم الان تو چه شرایطی قرار گرفته و قرار داره و بخاطر چه چیزی مجبور شده تصمیماتی بگیره که شاید اشتباه بوده

    و اکثر مواقع هم بعد از مدتی متوجه میشم که درست بوده به هر دلیلی.

    وقتی من خودم روی جای دیگران قرار بدم میفهمم که اگر منم تو اون شرایط بودم احتمالا تصمیمات بدتری میگرفتم.

    حتی خودم رو هم نباید قضاوت و سرزنش کنم و اگر اشتباهی کردم مهم نیست مهم اینکه روی خودم کار کنم و شرایطم را جوری که دلم میخاد خلق کنم

    باید بپذیریم خودمون رو و بقیه رو همون‌طور که هستن بپذیریم که هرکسی هر جایی هست جای درستشه به نسبت باورها و شرایطی که داره.

    خدایا شکرت

    من توانایی خلق زندگی خودم را دارم

    قاضی فقط خداست

    من تسلیم خداوند هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1481 روز

    به نام الله هدایتگر

    خدایامن هرچه دارم ازتوست وازتوبه من رسیده است

    این فایل نشانه من بود

    من باوردارم که تمام اتفاقات زندگی من به خاطرافکاروباورهاوفرکانس هایی هست که به جهان هستی ارسال میکنم

    هرروزکه میگزره ایمانم به این سایت بیشترمیشه واین دکمه نشانه که واقعااین سایت ازطرف خداونده

    الان درحال حاظریک اتفاقی درابران رخ داده که داشتم درموردش باخونواده صحبت میکردم که چراایران بایداین کاراشتباه روبکنه وشایدم اشتباه نمیکنه ووووو وبعدیک ساعت زدم رودکمه نشانه واین فایل اومدکه اقاقضاوت نکن تودرجایگاه مسعولین ایران نیستی که اون هاروموردانتقادقرارمیدی شایدشرایط ایجادمیکنه که این کارروانجام بدن هرچندهم اشتباه باشه

    منم اشتباه کردم ودارم دراینده هم اشتباه میکنم وهیچ انسانی نیست که اشتباه نکرده باشه ودیدگاه کمالگرایی روبایدبزاریم کنار

    من بایددیگران وخودم روقضاوت نکنم وببخشم وبه نکات مثبت خودم ودیگران توجه کنم وخودم روباتمام اشتباهات ونقاط ضعف وقوت خودم که دارم دوست داشته باشم

    من بایدببینم خودم توزندگیم چکارکردم که برای همه راه حل دارم اماخودم تغییری نمیکنم وفقط حرف میزنم ایا4نفرروتونستم مدیریت کنم توکسبوکارم یانه بعدمیام درموردجنگ ویک مملکت صحبت میکنم ایادرسته؟؟

    یادمه چندساله پیش جایی کارمیکردم ویکی ازکارکنان اونجامنواذیت میکردومن باهاش درگیرمیشدم ولی بعدمتوجه شدم این فردتعادل روانی نداره وباهمه مشکل داره اونم به خاطرمشکلاتی که ازقبل داشته وفقط به خاطرمن نیست

    به قول استادبیایم تمرکزمون روی خودمون باشه وکاری به دیگران نداشته باشیم وبه درونمون رجوع کنیم چون باورهای ماهست که داره زندگی مارومیسازه

    توی فایل درپرتوی اگاهی استادمیگن فقط سه روزدیگران روقضاوت نکن بعدنتایج رومیبینی

    بعدهمه باتورفتارشون فرق میکنه وبهت احترام بیشتری میزارن

    اگه کسی قتلی انجام داده مادرشرایط روحی وخانوادگی اون نبودیم که داریم قضاوتش میکنم شایدمنم اگردرشرایط اون ادم بودم همون کاررومیکردم

    همه عصبانی میشن همه ازکوره درمیرن ولی کسی که بتونه ذهنشوکنترل کنه خداوندپاداش های بسیاری بهش میده

    خدایاکمکم کنه که دیگران وحتی خودم روقضاوت نکنم وباخودم ودیگران درصلح باشم وزیبایی هاروببینم وتحسین کنم تادرمدارشرایط بهتروادم های بهترقراربگیرم

    کل قانون همینه=به هرچی توجه کنی اساس اون روواردزندگیت میکنی

    شادوموفق باشید

    احمدفردوسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    شیرین حمزه ای گفته:
    مدت عضویت: 2691 روز

    سلام به استادنازنینم وخانم شایسته عزیزکه متن به این زیبایی رونوشتین

    وااای خداجونم شکرت که اینروزاچقدقشنگ داره هدایتم میکنه وباهام حرف میزنه همین دیشب ازش راهنمایی خواستماا.تازه فایل رودانلودکردم هنوزندیدم امامتن روکه خوندم فهمیدم جواب سوال من ازخداونده که دیروزداشتم چقدراحت یه آدموقضاوت میکردم دیشب گفتم خدایامن هیچی نمیدونم خودت بهم آگاهی بده که بوسیله یکی ازدستان پرازمهرش راهنماییم کردمطمعنم که جوابمومیگیرم بادیدن این فایل.خداجونم شکرت.استادعزیزم ممنونم دست مهربون خداکه باگرمی صحبتات دلگرممون میکنی تواین مسیربمونیم.

    شادوپیروزباشی درپناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 2478 روز

    سلام راستش اول فکر میکردم این فایل بی ربط به افکار و احوال امروزه من بود چرا تو نشانه شخصی امروزم هدایت شدم به این فایل ولی تصمیم گرفتم گوش کنم خیلی شده من فایلهارو از رو اسمی که براشون انتخاب شده قضاوت کردم ولی چیزایرو شنیدم که انتظارشونو نداشتم و اتفاقا خیلیم برام مفید بودن.

    من امروز همش خودمو کنترل و قضاوت میکردم خودمو با خودمو با دیگران میگفتم تو مطالبی که میشنوی و مینویسی مطالعه میکنی خوب درکشون نمیکنی یاده بعضی از دوستام میوفتادم که راجع به موضوعات مختلف خوب صحبت میکردن کامنتامو مقایسه میکردم با کامنت بچه هایی که بیشترین امتیازو گرفتن یخورده غبطه میخوردم نه بخاطر بهتر حرف زدن یا نوشتن دوستان بیشتر میترسم نکنه من نمیتونم خوب صحبت کنم خوب درک نمیکنم اگه اینجوری باشع چیزی یاد نمیگرم نگرفتم و نمیگیرم

    بعد که استاد گفت هر چقدر خودمونو دیگرانرو کمتر قضاوت کنیم با خودمون مهربان تر باشیم این نگاه و برخورد خدایی تر احساس بهتری بهم دست داد بعد یاد عملکردای خوب خودم افتادم که بابا من تو سال اولی که تو سایت عضو بودم شاید کلا ۵ تا کامنت نمینوشتم ولی الان حداقل هفته ایی ۲ الی ۳ تا کامنت مینویسم اوایل که میخواستم کامنت بنویسم شاید ۲ ساعت طول میکشید ولی الان خیلی زودتر و روان تر اینکارو میکنم خدارم شکر کردم بخاطر اینکه وارد مداری شدم که دنبال درک مطالبم دیگه فقط این نیست که یه سری حرفای قشنگ بشنوم حالم خوب بشه عملکردیم نداشته باشم چند وقتی برا محصولاتم و دیدن فایلا وقت میزارم نکته برداری میکنم و میخوام درکشون کنم بعضی وقتا سعی میکنم راجع به مباحث با خودم صحبت کنم و از این فایل یاد گرفتم که به خودم انقد برچسبای مختلف نزنم این خوبه که آدم خودشو چکاب فرکانسی بکنه ببینه کجای کاره ولی اگه خودشو بخواد کنترل و قضاوت و مقایسه بکنه جز سرخوردگی چیزه دیگه ایی نداره من کار درسترو به دلایل درست دارم انجام میدم پس مطمعنا نتیجهای درستو خوبم میگرم.

    قضاوت کردن از کنترل کردن میاد جالبه خوده من اکثرا اوقات که رفتار کسیرو قضاوت کردم بعداز یه مدت شرایطی پیش اومده که خودمم دقیقا همون رفتار شایدم بدترشو انجام دادم انگار وقتی قضاوت میکنی وارد مداره شرایطی میشی که اون شخصی که قضاوتشی کردی تجربش کرده 🤔 پس بهتره اولا خودمونو مبرا از گناه ندونیم گذشته خودمون یادمون باشه سپاسگزار خداوند باشیم بخاطره افکارو رفتارو اعمال خوبی که داریم و از احساس خوبمون لذت ببریم سعی کنیم از اشتباهات دیگران درس بگیریم و خودمون تجربرو تجربه نکنیم به درون خودمون توجه کنیم طبق قانون زندگی کنیم و کانون توجهمون رو به مواردی اختصاص بدیم که به فرکانس خواسته هامون نزدیکترمون میکنن. استاد ازت ممنونم که این تجربهای گرانبهاتو به رایگان در اختیارمون قرار میدی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1584 روز

    به نام خداوندبخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

    وسلام به تک تک دوستانم

    روز سی ودوم،روزشمارتوانایی تشخیص اصل از فرع…

    به جرات می تونم بگم اگر کسی سرسوزن به خودشناسی وخداشناسی وشناخت قوانین جهان هستی برسه می تونه دست از قضاوت کردن برداره، وگرنه هیچکس توان وقدرت این کارو نخواهد داشت،چون ذهن همیشه دنبال این میگرده یا خودش رو قضاوت کنه یا دیگران رو، چون یه ذهن بیمار یک عمر با همین تغذیه ها رشد کرده، سرکوب خودش ودیگران، قضاوت خودش ودیگران، احساس گناه دادن به خودش یا به دیگران…

    اما کسیکه سر سوزن به خودشناسی رسیده باشه خداوند وقوانین جهان هستی رو درک کرده باشه انقدر به صلح درونی میرسه باخودش ودیگران وجهان هستی که همه چیز وهمه کس رو پاره ای از خودش میدونه، بخشی از وجود خودش میدونه..

    وقتی به این درک میرسه که براثر نااگاهی چه ظلمها که به خودش کرده، چه آسیب ها که به خودش ودیگران زده، اما وقتی عاجز شده تسلیم شده و هدایت خواسته خداوند اونو بخشیده کمکش کرده مسیر جبران خطاها واشتباهات رو براش باز وروشن کرده تا بتونه با جبرانشون به یک امنیت وآرامش برسه ..

    ((اینکه بتونه مابقی عمرش رو درست زندگی کنه..

    واین زیباترین وبزرگترین وبا ارزشترین قانون جهان هستی می تونه باشه که نشان از عدل وانصاف خداوند داره…))

    اینکه هرخطاء واشتباه فاحشی هم کرده باشی اگه پشیمون بشی وبخوای جبران کنی راه برات بازه وبخشیده میشی واینو موقعه ای درک میکنی که می بینی چقدر توگذشته آدم بدی بودی چقدر از درون از خودت بدت میومد وچقدر با دیگران وجهان در تضاد وجنگ بودی و یه لحظه ارامش نداشتی اما به محض اینکه تصمیم گرفتی ادم دیگه ای بشی ومسیر درستکاریو انتخاب کنی کم کم با خودت با درونت به صلح میرسی حس میکنی یه نیرویی داره کمک میکنه که خودت رو ببخشی دیگران رو ببخشی…

    این حس موقعه ای بهت دست میده که روی خودت بخوای کار کنی ودرمسیر درستی وراستی وصداقت باشی اونجاها که فهمیدی آگاه شدی اصلا هیچکس قدرت ضربه زدن به تورو نداشته واین خودت بودی که با فرکانسهایی که به جهان هستی میفرستادی اون ادمها واون شرایط رو برای خودت خلق کرده بودی، اونجاها که به این درک میرسی از خداوند فقط خیر وخوشی بهت میرسیده واین خودت بودی که با نادانی داشتی شرایط وموقعییتها وآدمهای بد واتفاقات نامناسب وناخوشایند رو برای خودت رقم میزدی…

    وقتی تا این حد رشد کنی، وبه این درک برسی خیلی سعی میکنی که دیگه کسی رو قضاوت نکنی، چون میدونی که تو در جایگاه اون شخص نیستی، یا اینکه خودتم دست کمی از اون شخص نداشتی وحتی حالا هم نداری ومی تونی خیلی راحت بدتر از اون آدم عمل کنی…

    من وقتی خودم به گذشته خودم نگاه می کنم و می بینم که براثر نادانی ونااگاهی چقدر به خودم ظلم کردم، وقتی کسی رو می بینم که به هر دلیل در مسیر خطاء واشتباه هست وداره به خودش ظلم میکنه، سریع به خودم میگم این آدم ،گذشته توهست، این آدم داره دقیقا از مسیر اشتباه ونادرستی میره که تو در گذشته رفتی ، پس چطور می تونی قضاوتش کنی؟

    یا همیشه میگم ، مینا مگه تو میدونی چی از سر اون آدم گذشته که اینکارو کرده، این حرفو زده …

    من توگذشته اگه کسی باهام مخالفت میکرد یا برضدمن حرفی میزد کاری میکرد تا تلافی نمی کردم ول کن نبودم، باید ضربه نهایی رو شده با یه حرف یه پیامک بهش میزدم…

    ولی مدتهاست که سعی میکنم بازم میگم سعی می کنم از کنار کسائیکه میخوان در حقم بدی کنند یا حرفی میزنن یا قضاوتم میکنند بی سروصدا رد بشم…

    سعی می کنم توجه کنم به اون 90 درصد افرادیکه از سمت خداوند وارد زندگیم میشن حالا در هر نقشی، اومدن که کمکم کنند اومدن که بهم عشق بدن، اومدن که دستان خداوند باشند تا اموراتم به بهترین شکل انجام بگیره، اومدن که منو بیشتر وبهتر به مسیر روشنی هدایت کنند توجه کنم وبابتشون سپاسگزار باشم…

    تواین مدتی که دارم روی خودم کار می کنم پیش اومده که کسی از نزدیکانم یا اشخاصی که میشناسم حرفی زدن قضاوتی کردن کاری کردن که خیلی دلخور شدم، شاید به اونا چیزی نگفتم اما توتنهایی اشک ریختم وبراشون دعا کردم برای خودم دعا کردم واز خداوند خواستم که منو به سمت سویی هدایت کنه ودرشرایطی قرار بده که اینجور افراد رو نبینم وباهاشون هم کلام نشم ویا وقتی تو شرایط قضاوت وبدبینی اون افراد قرار گرفتم یادم بیفته که اونا گمراه هستند ونادان مثل گذشته ی من، پس به دل نگیرم و بی تفاوت باشم نسبت بهشون…

    اینکه من یقین دارم که افکار وگفتار و اعمال من دارن در هر لحظه زندگی منو رقم میزنن،باید خیلی مراقب خودم باشم، مراقب اینکه تمام تمرکزم روی خودم باشه تا چیزهای خوبی برای خودم رقم بزنم…

    خدارو صدهزار مرتبه شکر انقدر درگیر امورات خودم وسرگرم رسیدن به اهداف خودم هستم که مدتهاست دیگه برام مهم نیست توی کشورم توی شهرم توی خانواده واجتماعی که توش زندگی می کنم چه خبره…

    من با این اصل پیش میرم ، که فارغ از اینکه در دنیای بیرون من چه خبره، من چیزهایی رو جذب میکنم وجوری اتفاقاتم رو به لطف قوانین بدون تغییر جهان هستی رقم میزنم که اوضاع وشرایط وآدمها وزمانها ومکانها همه در خدمت من هستند تا زندگی من انطور شکل بگیره که من میخوام…

    مدتهاست که چیزی به اون صورت منو درگیر خودش نمی کنه وبیشتر انگار به تماشای جهان واموراتش نشستم، نه عجله و دودلی دارم نه ترسی دارم به لطف الله نه دیگه خیلی چیزها برام بااهمییت ومهم هستند …

    من خیلی عاقل باشم خیلی زرنگ باشم باید تمام حواسم وتمرکزم روی خودم باشه که درست رفتار کنم درست حرف بزنم درست فکر کنم چون با پیامد تمام توجهاتم روبرو میشم هر لحظه حتی اگه سالها ازش گذشته باشه…

    جهان سطل آشغال نداره، هرچی بدم پس میگیرم،س باید سعی کنم آشغال تولید نکنم تا با بوی گند وکثیفیش روبرو نشم…

    باید حواسم باشه که بازتاب وبازخورد تمام توجهاتم وافکارم واعمالم باسرعت به سمت من برمیگرده، با این اوصاف دیگه چطور می تونم حواس وتوجه ام رو بدم به دیگری؟؟

    اینکه چیکار میکنه، چطور حرف میزنه؟ چطور عمل میکنه؟ آدم خوبی هست یا نه؟؟

    خدارو صدهزار مرتبه شکر، به اندازه همین اندازه درکی که پیدا کردم وبه اندازه همین حد از اگاه شدنم از قوانین جهان هستی وشناخت خودم وخداوند دارم یه گوشه ی این دنیا به لطف الله مهربان زندگیمو می کنم وهر لحظه ممنون واسگزار خداوند هستم که کمکم کرد تا از خودمراقبان باشم..

    استادقشنگم، عزیز دلم این زندگی پراز راحتی وارامش وامنیت رو به لطف الله مهربان، از آموزه های شما دارم، شما که از سمت خداوند انتخاب شده بودید تا من اینجای زندگی به شما برسم ودرمسیرشما قرار بگیرم وتوسط شما به شناخت خودم وخداوند وجهان هستی برسم…

    سرسوزن هست ایمان واعتقاد به ربم، دارم تلاش میکنم بیشترش کنم این توحیدی زندگی کردن و با ایمان بودنم رو، چون میدونم چه پاداشهایی در انتظار یکتاپرستان واقعی هست…

    انشالله هممون هرلحظه وتا همیشه توی این مسیر ثابت قدم باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    مهتاب گفته:
    مدت عضویت: 3148 روز

    سلام. همین الان توی اینستاگرام یه پستی دیدم که خیلی به دلم نشست و شاید ربطی به این فایل استاد نداشته باشه‌. دوست داشتم باهاتون به اشتراک بذارمش و حس خوب رو گسترش بدم:

    سوگند به روز وقتی نور می گیرد

    و به شب وقتی آرام می گیرد

    که من نه تو را رها کرده ام

    و نه با تو دشمنی کرده ام.(ضحی۱-۳)

    افسوس که هرکسی را به سوی تو فرستادم

    تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم

    او را به سخره گرفتی(یس۳۰)

    و با خشم رفتی و فکر کردی نمی توانم

    زندگی را بر تو تنگ گیرم.(انبیا۸۷)

    پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند

    و چشمهایت از وحشت فرو رفتند

    و قلبت توی گلویت آمد و تمام وجودت لرزید

    گفتم کمک هایم در راه است

    و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی

    اما به من گمان بردی، چه گمان هایی. (احزاب۱۰)

    تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد

    پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی

    و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری

    پس من به سوی تو بازگشتم

    تا تو نیز به سوی من بازگردی

    که من مهربان ترینم در بازگشتن و توبه کردن. (توبه۱۱۸)

    وقتی در تاریکی ها مرا به زاری خواندی

    که اگر تو را برهانم با من می مانی

    تو را از اندوه رهانیدم

    اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی. (انعام ۶۳و۶۴)

    این عادت دیرینه ات بوده است

    هرگاه که خوشحالت کردم

    از من روی گرداندی و رویت را آن طرفی کردی

    و هر وقت سختی به تو رسید

    از من ناامید شده ای(اسرا۸۳)

    غیر از من چه کسی برایت خدایی کرده است؟(اعراف۵۹)

    مرا به یاد می آوری؟

    من همانم که بادها را می فرستم

    تا ابرها را در آسمان پهن کنند

    و ابرها را پاره پاره به هم فشرده میکنم

    تا قطره های باران از خلال آنها بیرون آیند

    و به خواست من به تو اصابت کنند

    تا تو فقط لبخند برنی

    و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران

    ناامیدی تو را پوشانده بود. (روم ۴۸و۴۹)

    من همانم که در شب

    روحت را در خواب به تمامی بازمی ستانم

    تا به آن آرامش دهم

    و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم

    و تا مرگت که به سویم بازگردی

    به این کار ادامه می دهم. (انعام۶۰)

    من همانم که وقتی میترسی به تو امنیت میدهم (قریش۳)

    پس برگرد! به سمت من مطمئن برگرد!

    تا یک بار دیگر با هم باشیم. (فجر۲۸و۲۹)

    [قرآن کریم- به ترجمه و تفسیر الهی قمشه ای]?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 2995 روز

      سلام دوست عزیز

      چه کامنت عالیییییی نوشتین .خدایا همه تویی من چیزی ندارم از خودم دارم که میبینم همه جهان را ذره ذره تو هستی و مالک همه چیز تو هستی بگم ما انسان ها چه از خود داریم که ادعا کنیم چیزی مال ماست او میسازد ومی آفریند ما تسلیم فرمان اویییم او میخنددبه کار بندگانش بندگانش حیران به کار های که انجام میدهند یا نتوانسته اند انجام دهند .

      سپاسگزارم عالی بود .

      در پناه امن الهی باشید ..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مریم محمدی گفته:
      مدت عضویت: 2687 روز

      سلام مهتاب عزیزم

      واقعا سپاس گزارم بابت کامنت بی نهایت آرامش بخشتون

      حال عالی منو عالیتر کردی دوست عزیزم . فوق العاده بود .

      چه ابراز احساساتی توی قرآن بوده من هیچوقت از این دیدگاه بهش نگاه نکرده بودم .

      امیدوارم هر روز حالتون بهتر از روز قبل باشه .

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    سعید مختاری گفته:
    مدت عضویت: 2450 روز

    بنام خدای رحمان و رحیم

    سلام به استاد عزیزم و دوستان گلم

    خدارو سپاسگذارم که همچین استاد فهمیده و باحالیو دستی از دستانش قرار داد تا به من ثابت کنه که چقدر به من نزدیک و نسبت بهم مهربانه ومنو هدایت میکنه! خیلی جالبه دقیقا زمانیکه ی فایلی از استاد گذاشته میشه روی سایت چقد بموقع و بجا مرحم و پاسخی میشه برای درگیریهای فکریم! به شخصه هر زمانیکه نتونستم روی اهداف،آرزوها،زیباییها و در کل روی خواسته هام تمرکز کنم و نتونستم ذهنمو کنترل کنم منجر به این شده که از مسیر خارج بشم و به قضاوت خودم و دیگران بپردازم و نتیجه این کار چیزی جز احساس بد برای من نداشته!

    ی مثالی هست که میگن اگر طرف لنگان لنگان راه میره قضاوتش نکن بلکه با کفشای اون راه برو تا ببینی میتونی صاف قدم بزنی یا نه! البته استاد در رابطه با این موضوع در یکی از فایلهاشون مثال صدام رو زده بودن و همون فایل دید منو نسبت به قضاوت کردن کلی تغییر داد! امیداورم که بتونم بیشتر روی خودم کار کنم و تمام حواسم به خودمو زندگیو اهدافم باشه تا دیگه فرصتی نباشه برای قضاوت کردن! همتونو دوست دارم بای بای??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    مونا بیتا گفته:
    مدت عضویت: 3643 روز

    استاد من هنوزم در حیرتم که چطوری میشه فایلهای شما اینقدر زمان بندیش دقیق انجام میشه که افراد زیادی در سایت که خودمم از اون جمله هستم بیان و بگن من اتفاقا منتظر شنیدن همچین چیزی بودم.گفتید این فایل متعلق به زمان تهیه گزارش از آقای رضایی بوده و الان گذاشته شده الان که خود من میتونم بگم واقعا مناظر شنیدنش بودم.این چه فرکانسیه چه دقتیه چه زمان بندیه که تا این حد دقیق با این همه آدم هماهنگ عمل میکنه.من که از خوشحالی گریه کردم مخصوصا اون تیکه که مربوط به قرآن بود انگار همیشه یه چیزی رو میدونستی فقط منتظر بودی یکی تاییدش کنه که اون یه نفر تو زندگی من شمایی همیشه.?چیزی نمیتونم بگم جز اینکه خوشحالم خوشحالم از بودن تو این فرکانس از اینکه خدا این لطف رو به من داشته.که قلب من رو آروم کرده با دونستن حقایق.و هر روز یه پرده از رو چشمم بر میداره و عمق دونسته هام رو بیشتر میکنه.من اشک شوق ریختم امروز.چون یه دیوار بزرگ رو از برابر من و خدای من برداشتید.

    خدایا شکرت که اینجام که شما رو شناختم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: