https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/02/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2019-02-26 22:54:292024-07-24 10:42:34ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است!!
1135نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من چند روزی هست که یک دلم میگه تو این دوره شرکت کن یک دلم میگه نه تو این همه فایل خریدی البته من خیلی تاثیر گرفتم از این دوره ها نسبت به درکم ومن اگر فایلی رو می خرم بخاطر در کم از قانون بالا بره و فراموش نکنم یک نشونه هم برام آمده ودلم می خواهد شد ما کنم وقتی من فکر می کنم ثروت سه روکه من گرفتم فرصتی برای من پیش آمد که بتوانم راحت تر فایلها رو گوش کنم وقتی کارمو شروع کردم دستان خدا از هر طرف کمک کردن با این که من خیلی باید روی باورهای توحیدی کار ممنون خودم لایق بهترین ها می دانم موفق باشید
من این فایل رو با تمرکز زیاد دیدم و شنیدم ولی اینقدر هر جمله کلی مفهوم برام داره که مسلما باید بارها گوش بدم تا کاملا برام جا بیفته. عالی بود. کاملا به این فایل الان نیاز دارم
این نجوا یه دو هفته یی هست که زنده گی مو به کلی خراب کرده ،نجوا هم اینه خوب
اگه زنده مورد علاقه ات رو داشته باشی بعد اش چی،خوب شاید خوشبختی ،خوب بعد از خوشبختی ، و این نجوا میگه اخراش هیچی به هیچی میشه،اخرش هیچ اتفاقی نمیفته،استاد و دوستان به من کمک کنید تا درک بهتری از زنده گی لذت بخش داشته باشم
یکی از لذت بخش ترین مباحثی که همیشه در حال تحقیق و یادگیری در موردش هستم ایمان هستش تعریفی ساده ای که میتوانیم برای ایمان داشته باشیم اینه که ایمان هسته مرکزی در هر موضوعی است و اینکه اعتقاد قلبی و ذهنی داشتن به کسی یا چیزی در تعریف داخلی دین و در خارج از مبحث دینی باور استوار و محکمی داشتن نسبت به یک ایده و موضوع در ذهن انسان هستش.
توی قرآن خداوند میفرماید:
بادیه نشینان گفتند : ما ایمان آورده ایم > بگو : ایمان نیاورده اید ، بلکه بگویید اسلام آورده ایم ، زیرا هنوز ایمان در دل هایتان وارد نشده است … (حجرات آیه ۱۴ )
جایگاه ایمان در قلب انسان قرار داره و در درونی ترین قسمت درک هر انسانی وجود داره
استاد حقیقت اینکه باید با اون محصولاتی که خریدم و فایلهای با ارزش رایگانتون تکاملمو طی کنم و نتیجه ملموس بگیرم بعد که وقتش برسه میام ازنتایجم میگم و محصولاتی رو که ندارم و ازنییجه و ثمره باورهام میخرم و استفاده میکنم .
من یه درخواستی که دارم خواهش میکنم دوستانی که کامنت میزارن و از موفقیتهاشون میگن با جزئیات و در هر زمینه ای جدا توضیح بدن.الان این دوست عزیز مسیحیمون کامنت بسیار زیبایی گذاشتن که در کانال هم گذاشته شد اما توضیحی در باره حزییات ندادن و من تقریبا در اکثر کامنتها جای این توضیحات رو خالی میبینم.اکثر دوستان از آرامش میگن که خب تقریبا در همه ما که با استاد همراهیم جز اولین دستاوردهامون آرامشه.اما من جز خود استاد که تغییراتش بسیار عظیم بوده من تقریبا کامنتی حاوی این تغییرات ندیدم البته من نمیخوام کسی ناراحت بشه از این کامنت من چون خودم تقریبا تا حد زیادی باور دارم نمیگم ۱۰۰درصد چون انسان باید با خودش رو راست باشه اما میگم خیلی باورم بیشتر شده.واسه همین خیلی علاقه مندم ببینم تغییراتی مشابه استاد رو کسی داشته اما یا دوستان بیان نمیکنن یا من در کامنتهایی که خوندم یا تو کانال میگذارن ندیدم.این حس رو به ادم میده که استاد یک فرد متفاوته.میدونم که حرفم اشتباه هستش اما به هر حال ذهن انسان تحزیه تحلیلش تمومی نداره.پس از خانم شایسته عزیز و دوستان خواهش دارم کامنتی رو که بیشتر از جزییات موفقیت ها گفته بولدش کنن تا انگیزه بشه برای همه.
و از اونجایی که ساعت از دو بعد از نیمه شب هم رد شده درج دیدگاه رو موکول کردم به امروز…
استاد داشتم میگفتم من هنگ کردم اونقدر هنگ بودم که اصلا متوجه صدای بلند گوشیم نبودم و احساس کردم همسایه طبقه پایین بخاطر صدای گوشی من بنده خدا بدخواب شده
و البته خواب خودمم کلا پرید.
چی بگم؟….
راهی نیست جز اعتراف به تنبلی،
اعتراف به عادت…
و اعتراف به اینکه من وانمود میکردم
دارم روی خودم کار میکنم
والا بعد از ۷ الی ۸ ماه شنیدن فایل های رایگان باید قدرت خرید دوره جدید رو پیدا می کردم!
پس اعتراف کنم کار نکردم و ایمانم عملی به همراه نداشته
و ایمان به خدا فقط لغه لغه زبانم شده…..!
دقایقی پیش داشتم کتاب عزت نفس ناتانیل براندن رو میخوندم که صحبت از پذیرش احساسات منفی و ترس ها و اشتباهات هست.
و من هم باید بپذیرم کم کاری کردم
ایمانم به عمل کمی منجر شده
و روی ترس هام کار کمی کردم.
و حالا چه باید کرد؟
البته من از صبح درگیرم با خودم و زمزمه کلامم و ذهنم این حرف استاد شده:
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است.
و خوب فکر کردم راه های نشتی ایمانم کجاست؟
کجا داره نشت میکنم و من خبر ندارم
و به نتایج خوبی رسیدم
که میخوام براتون بگم:
دوستان
شرایط من جوریه که واسه آشپزی باید بیام طبقه پایین که مادرم و برادرم هستن
و غذایی درست کنم که همه باهم بخوریم
و این دو نفر می تونم بگم
نماد مجسم نگرانی و کمبودن
که هیچ تلوزیون هم مدام روشنه
و تو این دو الی سه ساعتی که در شبانه روز من پایینم در معرض برنامه های مخرب تلوزیون هستم. هر چند که من تلاش داشتم که به بهانه های مختلف حداقل کانال رو عوض کنم
و یا ساعت آشپزی رو جوری ردیف کنم که به روشن بودن تلوزیون برنخورم
اما صد درصد موفق نبودم
و هروقت کنترل ذهنم خوب نبوده به محضی که اومدم طبقه پایین خوردم به وقت اخبار یا یه فیلم و برنامه خیلی خیلی منفی
و جز نگرانی شدن از پیامدهای این موقعیت ها
چیز دیگه ای نصیبم نشده و یا اینکه با برادرم سر خاموش کردن تلوزیون بحثم شده و بیشتر در مدار اشتباه قرار گرفتم.
خلاصه
یاد کیف های گردنی افتادم که واسه مدارک مهم هست ومیدن زائرای عربستان و عراق گذرنامه شون رو بذارن توش تا گم نشه
و تصمیم گرفتم که یه گردنی اینجوری درست کنم و موقع آشپزی
موبایلم رو بذارم توش و با هنزفری فایل های رو که میخوام گوش کنم.
و اینجوری جلوی ورودی های منفی رو بگیرم
و مانع نشت باورهای مثبتم بشم و از این جوانه های تازه کاشته شده بهتر محافظت کنم.
و امروز از برکت فایل جدید استاد
یه تغییر رفتار عالی هم داشتم.
ماجرا این بود که
دیشب رفتم خرید لوازم شیرینی پزی و خورده نداشتم که به فروشنده بدم
گفت اشکالی نداره بعدا میارید..
امروز صبح هم رفتم خرید لوازم شیرینی پزی اما از یه مغازه دیگه ای که ارزان تر میده
موقع برگشت یادم افتاد که برم باقی پول فروشنده دیشبی رو بدم اما یادم افتاد دستم کیسه آرد و شکر و…
و فروشنده ببینه ناراحت میشه شاید بگه چرا از من نخریدی.. به ذهنم رسید که خب نمیرم بعدا پولشو میدم
اما باز یادم اومد که دقیقا سر راهمه و من از جلوی مغازه اش رد میشم . نکته جالب اینجاست که
به ذهنم رسید ر
تغییر مسیر بدم و از یه کوچه دیگه برم خونه..
ناگهان به خودم اومدم
من چکار دارم میکنم؟
چرا باید تغییر مسیر بدم؟
چرا باید نگران ناراحتی اون مغازه دار بشم؟
و متوجه شدم
که یه احساس گناه خیلی ظریف در کاره
همون احساس گناه آشنای کودکی که والد درون میگفت تو باید تایید همه رو به دست بیاری و در غیر اینصورت گناهکاری…
از این آگاهی خیلی خوشحال شدم
و رفتم سمت مغازه اش و تسویه حسابم رو انجام دادم.
شاید این ماجرا برای شما خنده دار یا تعجب برانگیز باشه
دوست من یه نکته ای که توی صحبت هات دیدم و اتفاقا خودمم همینطور بودم اینه که منم توی یه چنین شرایطی زندگی میکنم یعنی توی خانواده من هم چنین موضوعی هست که تمرکز روی چیزهای منفیه. ببینید منفی که میگم یعنی واقعا اخرت منفی بودنه. خلاصه اون اول ها تلاش میکردم از این حرفا دوری کنم اما از اونجایی که داشتم بهش توجه میکردم حتی اگه با 10 نفر هم همزمان حرف میزدم اما با اینکه خودم نمیخواستم بازم تمرکز ذهنم میرفت همون سمت حرفای منفی و این تلاش زیاد به هیچ نتیجه ای نرسید که هیچی، حتی عصبانیت هم رو در من بیشتر میکرد و در نهایت مدار پایین تر. دیگه به بعد سعی کردم مقاوتم رو کمتر کنم بعضی وقتا که میبینم داره حرفای منفی زده میشه یه طوری حواسم رو به یه موضوعی پرت میکنم مثلا گاهی وقتا هندزفری میذارم یا اگه دم دستم نباشه حرف های استاد رو دائم تو ذهنم مرور میکنم یا راجب ایده هام صحبت میکنم و یا نعمت ها و فراوانی های خدا رو میشمارم خلاصه یه موضوع پیدا میکنم ازش لذت ببرم(یعنی اصلا با ذهنم مقاومت نمیکنم چون هر سری که مقاومت کردم بدتر شده) و الان تمرکزم بیشتر دست خودمه یعنی اگه حتی اون حرف های منفی هم کنارم باشن راحت تر میتونم تمرکزم رو بذارم روی موضوعی که دوست دارم
وای چقدر ذوق کردم این فایل رو گوش دادم استاد عزیزم تو چقدر خوبی بخدا، چقدر نازی،چقدر با صداقت با هامون صحبت میکنی دیگه چیزی نمونده که بهمون نگفته باشی ،بخدا خیلی این فایلها ارزش داره باید با طلا نوشت،تا حالا هیچ کجا تو زندگیم ندیدم که کسی حتی با پول چنین فایلهای ارزشمند رو در اختیار کسی بزاره چه برسه به رایگان بودنش،چه رابطه ای با خدا پیدا کردی،چقدر پیش خدا عزیز شدی و خدا چقدر شما رو دوست داره که اینجوری دوست داشتنی و عزیزت کرده ،واقعا خوش به سعادتت استاد،من نظرم اینه اونهایی که هنوز دست خداوند روی زمین رو ندیدند و نمی شناسند چقدر تا حالا ضرر کردن.
استاد عزیز به لطف خدای بزرگ برای اولین بار از گروه شما محصول میخرم خیلی خیلی ذوق دارم بخدا،همین امشب یا فردا اولین فایل دوازده قدم رو تهیه میکنم داستان اینه که من تو یک کارخانه ای کار میکنم که در ماه پیش من از سی روز پانزده روز رو کار کردم و یک دلیل عمده داشت که نمیتونم اینجا بیان کنم ولی نرفتن این پانزده روز باعث شد یکی از بزرگترین اتفاقات زندگیم رخ دهد،و بعد از چهار سال یک رهایی دوباره در زندگی من به وقوع پیوست که بهترین اتفاق عمرم و سال ۹۷ من بود،وبعد از این پانزده روز دوباره به کارخانه برگشتم و ادامه کار دادم ،آخر ماه شد و من انتظار داشتم نصف حقوق رو برای من واریز کنند،ولی بنا به دلایلی که هنوز خودم هم نمیدونم حقوق کامل برای من ریختن و من میتونم با ذوق فراوان دوازده قدم رو تهیه کنم.
خدایا هزاران بار شکر که از طریق یکی از دستانت دارم به دستاوردهای بزرگی از زندگیم دست پیدا میکنم.خدایا شکرت خدایا شکرت.
ای خدا جونم چه خبره اینجا ,اینجا کجاهه تکه ای از بهشت خدایا ای مهربانم سپاسگزارم که مرا به این مسیر هدایت کردی همیشه دعامیکردم خدایامراباثروتمندان خداپرست اشنا کن کجا میشه این همه ثروتمندخداپرست پیداکرداینهمه عاشق خداجونم نمیتونم احساسم رابیان کنم
ممنونم از شما استاد شما منو به خدا رسوندین شما منو با خدایی آشنا کردین که ….
استاد من فکر میکنم حال شمارو پیدا کردم اون موقع که بندرعباس بودین و کفشهاتون پاره شده بود و من اون موقع دنبال پول بودم و نمی فهمیدم چی میگین و اما حالا دارم به پهنای صورتم اشک میریزم و مینویسم از صبح که فایل دانلود کردم بارها اومدم کامنت بزارم اما نتونستم چون اون بالا ها نه نه نه درون خودم با خدای خودم عاشقانه ها داشتم
باران تو که از پیش خدا می آیی و باران من اشکهای منه استاد همه فایل یه طرف ولی برای من اون جمله بالای در خونتون یه طرف
In God we trust
جمله ای که یه طرف دلار هم نوشته شده
استاد شما دارایی های خودتون رو به نمایش نذاشتین شما قدرت خدارو به نمایش گذاشتین قدرت ایمان و توکل و عمل و باورتون رو به نمایش گذاشتین
سلام وخدا قوت به استاد وگروه تحقیقاتی عباس منش
من چند روزی هست که یک دلم میگه تو این دوره شرکت کن یک دلم میگه نه تو این همه فایل خریدی البته من خیلی تاثیر گرفتم از این دوره ها نسبت به درکم ومن اگر فایلی رو می خرم بخاطر در کم از قانون بالا بره و فراموش نکنم یک نشونه هم برام آمده ودلم می خواهد شد ما کنم وقتی من فکر می کنم ثروت سه روکه من گرفتم فرصتی برای من پیش آمد که بتوانم راحت تر فایلها رو گوش کنم وقتی کارمو شروع کردم دستان خدا از هر طرف کمک کردن با این که من خیلی باید روی باورهای توحیدی کار ممنون خودم لایق بهترین ها می دانم موفق باشید
سلام استاد عزیز
من این فایل رو با تمرکز زیاد دیدم و شنیدم ولی اینقدر هر جمله کلی مفهوم برام داره که مسلما باید بارها گوش بدم تا کاملا برام جا بیفته. عالی بود. کاملا به این فایل الان نیاز دارم
خیلی ممنونم
سلام به استاد خوبم و دو ستان گلم
این نجوا یه دو هفته یی هست که زنده گی مو به کلی خراب کرده ،نجوا هم اینه خوب
اگه زنده مورد علاقه ات رو داشته باشی بعد اش چی،خوب شاید خوشبختی ،خوب بعد از خوشبختی ، و این نجوا میگه اخراش هیچی به هیچی میشه،اخرش هیچ اتفاقی نمیفته،استاد و دوستان به من کمک کنید تا درک بهتری از زنده گی لذت بخش داشته باشم
سپاسگذارم
سلام دوست عزیزم
فایل ،،ما بی انتها هستیم ،،استادو گوش کن
دوست عزیزم
اگه اینطوری فک کنی بهشت هم بدرد نمیخوره
واینکه یک لحظه به همین شرایطی که داری فکر کن
اگر بدتر بشه یا یه نعمت هایی رو از دست بدی اونوقته که التماس خدا میکنی برگرده عقب
واینکه وقتی به زندگی طوری نگاه کنی که لذت ببری ودر آرامش باشی با خدایکی میشی
وآزادو رها میشی از همه چیز
لذت بردن از زندگی هدف افرینش ماست
با سلام
دوست عزیز بهتون تبریک میگم بابت این توجه مثبت و این توحید عملی و توانایی کنترل ذهن
براتون بهترین ها رو ارزومندم
شاد باشید….(:
یکی از لذت بخش ترین مباحثی که همیشه در حال تحقیق و یادگیری در موردش هستم ایمان هستش تعریفی ساده ای که میتوانیم برای ایمان داشته باشیم اینه که ایمان هسته مرکزی در هر موضوعی است و اینکه اعتقاد قلبی و ذهنی داشتن به کسی یا چیزی در تعریف داخلی دین و در خارج از مبحث دینی باور استوار و محکمی داشتن نسبت به یک ایده و موضوع در ذهن انسان هستش.
توی قرآن خداوند میفرماید:
بادیه نشینان گفتند : ما ایمان آورده ایم > بگو : ایمان نیاورده اید ، بلکه بگویید اسلام آورده ایم ، زیرا هنوز ایمان در دل هایتان وارد نشده است … (حجرات آیه ۱۴ )
جایگاه ایمان در قلب انسان قرار داره و در درونی ترین قسمت درک هر انسانی وجود داره
سلام استادو همکاران ایشون و همه دوستان
استاد حقیقت اینکه باید با اون محصولاتی که خریدم و فایلهای با ارزش رایگانتون تکاملمو طی کنم و نتیجه ملموس بگیرم بعد که وقتش برسه میام ازنتایجم میگم و محصولاتی رو که ندارم و ازنییجه و ثمره باورهام میخرم و استفاده میکنم .
دوستون دارم استاد…….
سلام مجدد
من یه درخواستی که دارم خواهش میکنم دوستانی که کامنت میزارن و از موفقیتهاشون میگن با جزئیات و در هر زمینه ای جدا توضیح بدن.الان این دوست عزیز مسیحیمون کامنت بسیار زیبایی گذاشتن که در کانال هم گذاشته شد اما توضیحی در باره حزییات ندادن و من تقریبا در اکثر کامنتها جای این توضیحات رو خالی میبینم.اکثر دوستان از آرامش میگن که خب تقریبا در همه ما که با استاد همراهیم جز اولین دستاوردهامون آرامشه.اما من جز خود استاد که تغییراتش بسیار عظیم بوده من تقریبا کامنتی حاوی این تغییرات ندیدم البته من نمیخوام کسی ناراحت بشه از این کامنت من چون خودم تقریبا تا حد زیادی باور دارم نمیگم ۱۰۰درصد چون انسان باید با خودش رو راست باشه اما میگم خیلی باورم بیشتر شده.واسه همین خیلی علاقه مندم ببینم تغییراتی مشابه استاد رو کسی داشته اما یا دوستان بیان نمیکنن یا من در کامنتهایی که خوندم یا تو کانال میگذارن ندیدم.این حس رو به ادم میده که استاد یک فرد متفاوته.میدونم که حرفم اشتباه هستش اما به هر حال ذهن انسان تحزیه تحلیلش تمومی نداره.پس از خانم شایسته عزیز و دوستان خواهش دارم کامنتی رو که بیشتر از جزییات موفقیت ها گفته بولدش کنن تا انگیزه بشه برای همه.
سپاس گذارم
سلام به همه دوستان
و سلام به استاد عزیز
من دیشب وقتی این فایل رو شنیدم هنگ کردم
و از اونجایی که ساعت از دو بعد از نیمه شب هم رد شده درج دیدگاه رو موکول کردم به امروز…
استاد داشتم میگفتم من هنگ کردم اونقدر هنگ بودم که اصلا متوجه صدای بلند گوشیم نبودم و احساس کردم همسایه طبقه پایین بخاطر صدای گوشی من بنده خدا بدخواب شده
و البته خواب خودمم کلا پرید.
چی بگم؟….
راهی نیست جز اعتراف به تنبلی،
اعتراف به عادت…
و اعتراف به اینکه من وانمود میکردم
دارم روی خودم کار میکنم
والا بعد از ۷ الی ۸ ماه شنیدن فایل های رایگان باید قدرت خرید دوره جدید رو پیدا می کردم!
پس اعتراف کنم کار نکردم و ایمانم عملی به همراه نداشته
و ایمان به خدا فقط لغه لغه زبانم شده…..!
دقایقی پیش داشتم کتاب عزت نفس ناتانیل براندن رو میخوندم که صحبت از پذیرش احساسات منفی و ترس ها و اشتباهات هست.
و من هم باید بپذیرم کم کاری کردم
ایمانم به عمل کمی منجر شده
و روی ترس هام کار کمی کردم.
و حالا چه باید کرد؟
البته من از صبح درگیرم با خودم و زمزمه کلامم و ذهنم این حرف استاد شده:
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است.
و خوب فکر کردم راه های نشتی ایمانم کجاست؟
کجا داره نشت میکنم و من خبر ندارم
و به نتایج خوبی رسیدم
که میخوام براتون بگم:
دوستان
شرایط من جوریه که واسه آشپزی باید بیام طبقه پایین که مادرم و برادرم هستن
و غذایی درست کنم که همه باهم بخوریم
و این دو نفر می تونم بگم
نماد مجسم نگرانی و کمبودن
که هیچ تلوزیون هم مدام روشنه
و تو این دو الی سه ساعتی که در شبانه روز من پایینم در معرض برنامه های مخرب تلوزیون هستم. هر چند که من تلاش داشتم که به بهانه های مختلف حداقل کانال رو عوض کنم
و یا ساعت آشپزی رو جوری ردیف کنم که به روشن بودن تلوزیون برنخورم
اما صد درصد موفق نبودم
و هروقت کنترل ذهنم خوب نبوده به محضی که اومدم طبقه پایین خوردم به وقت اخبار یا یه فیلم و برنامه خیلی خیلی منفی
و جز نگرانی شدن از پیامدهای این موقعیت ها
چیز دیگه ای نصیبم نشده و یا اینکه با برادرم سر خاموش کردن تلوزیون بحثم شده و بیشتر در مدار اشتباه قرار گرفتم.
خلاصه
یاد کیف های گردنی افتادم که واسه مدارک مهم هست ومیدن زائرای عربستان و عراق گذرنامه شون رو بذارن توش تا گم نشه
و تصمیم گرفتم که یه گردنی اینجوری درست کنم و موقع آشپزی
موبایلم رو بذارم توش و با هنزفری فایل های رو که میخوام گوش کنم.
و اینجوری جلوی ورودی های منفی رو بگیرم
و مانع نشت باورهای مثبتم بشم و از این جوانه های تازه کاشته شده بهتر محافظت کنم.
و امروز از برکت فایل جدید استاد
یه تغییر رفتار عالی هم داشتم.
ماجرا این بود که
دیشب رفتم خرید لوازم شیرینی پزی و خورده نداشتم که به فروشنده بدم
گفت اشکالی نداره بعدا میارید..
امروز صبح هم رفتم خرید لوازم شیرینی پزی اما از یه مغازه دیگه ای که ارزان تر میده
موقع برگشت یادم افتاد که برم باقی پول فروشنده دیشبی رو بدم اما یادم افتاد دستم کیسه آرد و شکر و…
و فروشنده ببینه ناراحت میشه شاید بگه چرا از من نخریدی.. به ذهنم رسید که خب نمیرم بعدا پولشو میدم
اما باز یادم اومد که دقیقا سر راهمه و من از جلوی مغازه اش رد میشم . نکته جالب اینجاست که
به ذهنم رسید ر
تغییر مسیر بدم و از یه کوچه دیگه برم خونه..
ناگهان به خودم اومدم
من چکار دارم میکنم؟
چرا باید تغییر مسیر بدم؟
چرا باید نگران ناراحتی اون مغازه دار بشم؟
و متوجه شدم
که یه احساس گناه خیلی ظریف در کاره
همون احساس گناه آشنای کودکی که والد درون میگفت تو باید تایید همه رو به دست بیاری و در غیر اینصورت گناهکاری…
از این آگاهی خیلی خوشحال شدم
و رفتم سمت مغازه اش و تسویه حسابم رو انجام دادم.
شاید این ماجرا برای شما خنده دار یا تعجب برانگیز باشه
اما من از این مدل تجربه ها زیاد دارم
و خیلی جاها نباید احساس گناه میداشتم و داشتم
و مثل خوره عزت نفسم رو خورده…
خب
اینم تجربه امروز من
دوست داشتم با شما به اشتراک بذارم
برای همه شما آرزوی موفقیت میکنم
دوست من یه نکته ای که توی صحبت هات دیدم و اتفاقا خودمم همینطور بودم اینه که منم توی یه چنین شرایطی زندگی میکنم یعنی توی خانواده من هم چنین موضوعی هست که تمرکز روی چیزهای منفیه. ببینید منفی که میگم یعنی واقعا اخرت منفی بودنه. خلاصه اون اول ها تلاش میکردم از این حرفا دوری کنم اما از اونجایی که داشتم بهش توجه میکردم حتی اگه با 10 نفر هم همزمان حرف میزدم اما با اینکه خودم نمیخواستم بازم تمرکز ذهنم میرفت همون سمت حرفای منفی و این تلاش زیاد به هیچ نتیجه ای نرسید که هیچی، حتی عصبانیت هم رو در من بیشتر میکرد و در نهایت مدار پایین تر. دیگه به بعد سعی کردم مقاوتم رو کمتر کنم بعضی وقتا که میبینم داره حرفای منفی زده میشه یه طوری حواسم رو به یه موضوعی پرت میکنم مثلا گاهی وقتا هندزفری میذارم یا اگه دم دستم نباشه حرف های استاد رو دائم تو ذهنم مرور میکنم یا راجب ایده هام صحبت میکنم و یا نعمت ها و فراوانی های خدا رو میشمارم خلاصه یه موضوع پیدا میکنم ازش لذت ببرم(یعنی اصلا با ذهنم مقاومت نمیکنم چون هر سری که مقاومت کردم بدتر شده) و الان تمرکزم بیشتر دست خودمه یعنی اگه حتی اون حرف های منفی هم کنارم باشن راحت تر میتونم تمرکزم رو بذارم روی موضوعی که دوست دارم
موفق باشی دوست عزیزم
با سلام
افرین بر شما دوست عزیز.
هم بر ترستون غلبه کردین و هم به نوعی ی ترمز رو در خودتون شناسایی کردین.
نکته بسیار مهمی رو گفتین. نیاز به گرفتن تایید همه که خب به هر نوعی میتونه تو زندگیمون بروز کنه.
خیلی باید حواسمون جمع باشه.
شاد باشید (:
سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی
و سلام به همه دوستای هم فرکانس
وای چقدر ذوق کردم این فایل رو گوش دادم استاد عزیزم تو چقدر خوبی بخدا، چقدر نازی،چقدر با صداقت با هامون صحبت میکنی دیگه چیزی نمونده که بهمون نگفته باشی ،بخدا خیلی این فایلها ارزش داره باید با طلا نوشت،تا حالا هیچ کجا تو زندگیم ندیدم که کسی حتی با پول چنین فایلهای ارزشمند رو در اختیار کسی بزاره چه برسه به رایگان بودنش،چه رابطه ای با خدا پیدا کردی،چقدر پیش خدا عزیز شدی و خدا چقدر شما رو دوست داره که اینجوری دوست داشتنی و عزیزت کرده ،واقعا خوش به سعادتت استاد،من نظرم اینه اونهایی که هنوز دست خداوند روی زمین رو ندیدند و نمی شناسند چقدر تا حالا ضرر کردن.
استاد عزیز به لطف خدای بزرگ برای اولین بار از گروه شما محصول میخرم خیلی خیلی ذوق دارم بخدا،همین امشب یا فردا اولین فایل دوازده قدم رو تهیه میکنم داستان اینه که من تو یک کارخانه ای کار میکنم که در ماه پیش من از سی روز پانزده روز رو کار کردم و یک دلیل عمده داشت که نمیتونم اینجا بیان کنم ولی نرفتن این پانزده روز باعث شد یکی از بزرگترین اتفاقات زندگیم رخ دهد،و بعد از چهار سال یک رهایی دوباره در زندگی من به وقوع پیوست که بهترین اتفاق عمرم و سال ۹۷ من بود،وبعد از این پانزده روز دوباره به کارخانه برگشتم و ادامه کار دادم ،آخر ماه شد و من انتظار داشتم نصف حقوق رو برای من واریز کنند،ولی بنا به دلایلی که هنوز خودم هم نمیدونم حقوق کامل برای من ریختن و من میتونم با ذوق فراوان دوازده قدم رو تهیه کنم.
خدایا هزاران بار شکر که از طریق یکی از دستانت دارم به دستاوردهای بزرگی از زندگیم دست پیدا میکنم.خدایا شکرت خدایا شکرت.
ای خدا جونم چه خبره اینجا ,اینجا کجاهه تکه ای از بهشت خدایا ای مهربانم سپاسگزارم که مرا به این مسیر هدایت کردی همیشه دعامیکردم خدایامراباثروتمندان خداپرست اشنا کن کجا میشه این همه ثروتمندخداپرست پیداکرداینهمه عاشق خداجونم نمیتونم احساسم رابیان کنم
سلام استاد عزیزم
ممنونم از شما استاد شما منو به خدا رسوندین شما منو با خدایی آشنا کردین که ….
استاد من فکر میکنم حال شمارو پیدا کردم اون موقع که بندرعباس بودین و کفشهاتون پاره شده بود و من اون موقع دنبال پول بودم و نمی فهمیدم چی میگین و اما حالا دارم به پهنای صورتم اشک میریزم و مینویسم از صبح که فایل دانلود کردم بارها اومدم کامنت بزارم اما نتونستم چون اون بالا ها نه نه نه درون خودم با خدای خودم عاشقانه ها داشتم
باران تو که از پیش خدا می آیی و باران من اشکهای منه استاد همه فایل یه طرف ولی برای من اون جمله بالای در خونتون یه طرف
In God we trust
جمله ای که یه طرف دلار هم نوشته شده
استاد شما دارایی های خودتون رو به نمایش نذاشتین شما قدرت خدارو به نمایش گذاشتین قدرت ایمان و توکل و عمل و باورتون رو به نمایش گذاشتین
خداجوووووووووووووونم تووووووووو
خووووووووووووود عششششششششششششقی