پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1 - صفحه 31
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-2-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-25 09:26:272024-02-14 06:20:18پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیزم و مریم جان نازنینم و همه دوستان و خانواده بزرگ عباسمنش
اول از همه باید بگم که واقعا ممنون از اینکه این فایل های ارزشمند و عالی رو برامون میزارید واقعا به من و زندگیم بی نهایت کمک کرده
حقیقتش اینه که من هنو موفق به خرید محصولات نشدم و یکی دوبار اوایل چندتا از دوره ها به صورت رایگان برام ارسال شد و من هم ندانسته دانلود کردم و یه مدت گوش میدادم
ولی بعدش وارد سایت شدم و تازه متوجه شدم این فایلها غیر قانونی و از راه نادرستی به من رسیده و من تماماً همه رو حذف کردم و همینجا هم از استاد عزیزم عذرخواهی میکنم و حلالیت میخوام امیدوارم که بندرو ببخشند و حلال کنند چون واقعا این موضوع خیلی خیلی منو ناراحت میکنه و مدام این توی ذهنم تکرار میشه که کارم اشتباه بوده و تا این لحظه هم جرات بیانش رو نداشتم گویا زمانش امروز بوده با دیدن این ویدئو که گفته بشه
موضوع بعدی که در زندگی من تکرار میشه
رفتار نامناسب همسرم با من و فرزندم هستش
و این موضوع هر چند وقت یکبار تکرار میشه
مثلا همه چی خوبه داره بهمون خیییلی خوش میگذره، یهو خواهرم ساعت 9 شب میاد یه سر بزنه در حد نیم ساعت اینا تمام تن و بدن ما میلرزه که بعد از رفتن اینا ما یه آشوب داریم و تا اوقات ما تلخ نشه ولکن قضیه نیست و این جلوگیری میکنه از این که من بخوام لذت ببرم از بودن خواهر و خواهرزادم و این واقعا حالمو خراب میکنه و همیشه هم از همسرم این درخواست رو دارم که آقا شما اگر مشکلی دارید به من بگو من با خانواده ام درمیان میزارم که نیان ولی اجازه این کار رو هم نمیده بهم و گاها تهدید هم میکنه اگر حرفی زده بشه اتفاق بدی میفته
و جالب این هست جلوی بقیه یه ادم بسیار مهربان، شاد، بگو بخنددارند ، و از خوبی هرچی بگم کم گفتم مخصوصا جلوی پدر و مادرم و دوستان و اشناها
و زبان زد خاص و عام هستند
ولی حقیقت پشت پرده برای من و فرزندم جوری دیگه ای هست بعد از رفتن و من بابت این موضوع از مهمونی گرفتن واقعا دلهره میگیرم
درصورتی که عاشق رفت و امد با دوستامون و خانواده هامون هستم
و این موضوع رو هم بگم که خانواده ایشون به هیچ وجه رفت و آمدی نیستند، حتی به خونه فرزندانشون و الان من 16 ساله ازدواج کردم و کلا یکبار اینها اومدن اون هم با اسرار و خواهش بنده
موضوع بعدی این هست که مدام همسرم اگر من چیزی ازش میخوام درخواستی باشه منظورم مادی نیست فرقی نداره خواستم چی باشه
اول باید کلی نق بزنه، کلی حرف بزنه، و بعد انجامش بده
و اگر من بگم اخه عزیزم چرا اینطوری میکنی شما که انجامش میدی اخه جلوی بچه این رفتار درست نیست
یا بگم این کار رو اگر نکنی بهتره یا برعکس انجام بدی نتیجه عالی تر میشه
در جواب تمام این صحبت ها یه حرف میزنه که من همینم که هستم، میخوای بخواه نمیخوای نخواه
و منم الان چندین سال میشه دیگه خواسته ای ندارم ازش و سعی کردم مستقل بشم کار خودم رو دارم و درامد خودم
موضوع بعدی من مربوط به قرض و بدهی هستش که این موضوع رو چند ماهی هست متوجه شدم طبق فایل هایی که از شما استاد عزیزم مدام دارم گوش میدم
که من باید انگار همیشه بدهی داشته باشم هرچند از این کار میترسم ولی یهو به خودم میام میبینم وای مثلا 10/12 میلیون بدهی دارم
حالا نمیدونم این موضوع به خانواده ام برمیگرده چون همیشه قسط و وام این چیزارو دارند
و حتی الان به محض تمام شدن یه قسط بعدی رو شروع میکنند
و منم مدام بهشون میگم اخه چرا اینطوری میکنید چرا نباید یه سالتون بدون قرض و قسط بگذره و جواب مامانم این هست زندگی همین
بخوای پیشرفت کنی تو این زمانه اینکار لازم
و حالا که کلی مثال منفی زدم یه مثبت هم بگم دیگه حیفه
من از زمان بعد از زایمان دچار بیماری شدم که واقعا اذیت کننده و دردناک بود و بی نهایت اذیت میشدم
به حدی که دچار بیهوشی و ضعف شدید میشدم
یه کاهش وزن وحشتناک در طی یکماه و نیم داشت
وزن من 98 کیلو بود یعنی اضافه وزن بی نهایت بالایی و طی یکماه حدود 35 کیلو کاهش وزن پیدا کردم
و بعدیکماه و نیم از وزن طبیعی خودم 7 کیلو کمتر شدم
و هرکی از دوست و آشنا میدید میگفتن نفیسه سرطان داره
بابت این موضوع خیلی تحقیر شدم خیلی حرفا شنیدم
اما بعد از اشنایی با شما استاد جانم
شروع کردم به کار کردن روی خودم و باورهام
الان حدود 3/4 ساله بیماریم کاملا تحت کنترل و هرزگاهی در حد یه درد خفیف گرفته میشه و تمام
الان وزنم نرمال
هرکی میبینه منو از ظاهرم و زیبایی که دارم تعریف میکنه
و کلا از بچگی همیشه تعریف میکردند از ظاهر و زیباییم و الان هم همینطور هست
و وااقعا هم دارم کار میکنم روی خودم و هزاران معجزه دیدم
و کار من استاد فقط و فقط گوش دادن به فایلهای رایگان شما هستش
جوری که پسرم میگه مامان میخوای بری پیش استاد و مریم جون باهاشون زندگی کنی که دیگه یه لحظه هم ازشون دور نشی
و اگر جایی هم برم که خیلی کم اتفاق میفته یه مدت دوست ندارم با بقیه ارتباط زیادی بگیرم چون مدام حرفهای تکراری و منفی میزنند و غیبت و این چیزها
و حتی درهمون جمع ها هم من بازم هدفون زدم و فایل گوش میدم و تا میگن نفیسه چیکار میکنی
پسرم میگه نفیسه خانم مشغول گوش کردن به فایلهای استاد عزیزتر از جانش آقای عباسمنش هستند لطفا مزاحمش نشین بزارید کارشو انجام بده
و در اخر استاد واااااقعا واقعا ممنون ازتون زندگی من رو خیییلی خییییلی زیباتر کردید
زندگی من پر از تضاد و مشکل بود همش رفت
همش حل شد
حالا یکی دو موردش مونده که اونم واقعا نمیدونم، نمیتونم پیداکنم از کجا ریشه میگیره
واقعا گیج شدم و میدونم نیاز به مراقبه ذهنی بیشتری دارم
بی نهایت دوستتون دارم و عااااااااااااشقتونم
انشاالله بتونم روزی شما و مریم جان زیبا و دوست داشتنی رو از نزدیک ببینم
میبوووووسم روی ماهتون رو از دور
در پناه خدا همیشه شاد و موفق باشید انشاالله
به نام خدا
سلام به استاد عزیز و تمامی بچه ها .
بازم ممنون مثل همیشه بابت فایل های ارزشمندتون.
واقعا به این سوال یا به این الهامات نیاز داشتم.اصلابه قول خیلی از بچه ها یه فایل که میزارید نیاز مابوده
سوال اول:
چه شرایط و اتفاقاتی در زندگی شما، شدیدترین احساسات را در شما برانگیخته می کند؟ (احساس منفی یا مثبت)
من تا همین چند وقت اخیر با همسرم صحبت میکردیم در مورد مثلا خونه زندگی یه چیزهای دیگه که به مالی ربط پیدا میکرد به بحث و مشاجره و ناراحتی میکشید ولی خدارو شکر حرف ها رو وبحث ها رو کنترل کردیم و به حل مسأله فکر کردم و جواب رو یه جورایی پیدا کردم
مثلا بحث بود سر اینکه فلان چیزی رو بخریم من طبق عادت یا از بحث فرار میکردم. و یا با ناراحتی بحث رو ول میکردم و همین باعث ناراحتی بیشتر بین ما میشد. و این چند دفعه گفتم باشه چیکار کنیم فلان کار رو کنیم دیدم خوب شد بهتر شد برامون.
یه الگوی تکرار شونده واسیه من اینکه همیشه بیپول هستم .تا پولی دستم میاد مثلا چیزی میخرم یا تو ذهنم میگم فلان چیز رو بخرم و واقعا خیلی زود تموم میشه و نتونستم کامل حلش کنم .
مثل خیلی از هزینه ای زندگی که من برای راه حل پیدا کردن برای تامین هزینه ها به راحتی باشم از حل این مسئله فرار میکردم با بحث کردن با دعوا کردن با داد وبیداد کرد و فکر میکردم کار درستی انجام میدادم در حالی که مسئله سرجاش بود و به جای راحت تر و کنار اومدن از پیدا کردن راه حل فرار میکردم
یه الگوی دیگه اینکه وقتی بی پول میشم حالم خراب میشه.اعصابم خورد میشه بد اخلاق میشم و با خانواده دعوا میکنم.بعد هزینه ها میافته پشت سر هم.بعدش بحث و دعوا و …. و هی بی پولی بدتر و بدتر
انگار الگوی تکراری من اینطوریه…
بی پول میشم … اعصابم خورد میشه ….ناراحتی بیشتر…نگرانی و استرس بیشتر….حال خراب…دعوا و بحث و جدل ….بازار خراب میشه ….مشتری کم میشه ….پول کم میشه و…..یه مدت نسبتا خوب میشه ولی برای من الگوی بی پولی تکرار میشه بسط پیدا میکنه تو همه جنبه های زندگی..
سلامتی رو درگیر میکنه .روابط رو درگیر میکنه
حال خوب رو به حال بد تبدیل میکنه.فراموش میکنم خدا روزی رسونه و فرکانس ها و افکار و باورهامه که همه چیز رو برام مهیا میکنه تا اون شرایطی رو تجربه کنم که با باورهام تو یه راستا هستش .
تمرکز رو از دست میدم و… خیلی اتفاق های دیگه.
استاد ازتون ممنونم
سلام به استاد عزیز و مریم بانوی هنرمند که هر روز با فایلهای فوق العاده شون بیشتر ما رو به سمت خوشبختی سوق میدن .
درباره سوالی که استاد توی این فایل پرسیدن باید بگم من از حس خیانت همسرم خیلی خیلی حالم بد میشه وکل روزم رو خراب میکنه به طور وحشتناک فکرم تا نابکجا آباد میره در صورتی که ته دلم میدونم اصلا همچین چیزهایی نیست اما دست خودم نیست تا یه چیز کوچیک حسم رو بد میکنه قدرت تخیلم یه چیزهایی از اون ماجرا میسازه که خودم باورم نمیشه .مثلا اگه همکار خانم به همسرم زنگ میزنه و قرار کاری میزاره من تجسم میکنم که با هم با یک ماشین رفتن و یه جا نشستن به بگو و بخند و کلی تفکرات وحشتناک دیگه که منجر میشه عصبی بشم وحالم خیلی بد میشه حس میکنم یه نفر قلبم رو توی دستش داره فشار میده وحس خفگی وتپش قلب وحشتناک دارم .وقتی واسه همسرم این فکرها رو تعریف میکنم شروع میکنه به خندیدن و این بیشتر منو عصبی میکنه میگه خانم اینقدر منو جاهای خوب خوب تصور نکن .همیشه بهم میگه تو سناریو نویس خوبی میشی .والبته قدرت تجسمم فقط توی همین مورد خیلی خوبه .
این توی زندگیم بارها تکرار شده .همسر سابقم چندین بار بهم خیانت کرد و این ماجرا ریشه در کودکی من داره و حرفهایی که مادرم درباره خیانت همه مردها میزد و فیلمهایی که همیشه میدیدم وحرف مردم که همیشه همین موضوعات بین خانمها هست .
حتی بحثی که همیشه بین دوستان و مشتریهام بود که همه یه خاطره ای از خیانت همسراشون داشتن و هر روز با آب و تاب مینشستیم و برای هم تعریف میکردیم .
حالا جالب اینجاست من بیشتر از این میترسم که همسرم رابطه عاطفی با کسی برقرار کنه و حس خوب و عشقی که بین ماست رو با یکی دیگه تجربه کنه .
کلا همیشه دوست دارم فقط خودم خاص باشم با خودم خاطره خوب داشته باشه و حرفهای محبت آمیزی که میگه فقط به من بگه .شاید شوخیهایی که با من میکنه بی تاثیر نباشه ،بارها بهش گفتم مغز من از سابق روی این موضوعات خیلی حساسه با من شوخی نکن چیزی که شما میگی واسه تو شوخیه و به قول خودت خوشمزه بازی میکنی تا بخندیم اما من همون لحظه تا کجاهارو تصور میکنم و این صحنه توی ذهن من میمونه اما دست بردار نیست و حرف منو باور نمیکنه
به عنوان مثال میگه چه خوب میشه آدم سه تا زن داشته باشه وصبح تا شب به همه شون سر بزنه ،اینجاست که من تصوراتم خونه همه رو میسازم و میبینم به همه داره محبت میکنه و بگو و بخند داره .
بیشترین و بزرگترین مشکل زندگی من همینه وخیلی دوست دارم این دوره رو هر طور شده بخرم که این مسأله رو حل کنم .
من با تمام مشکلات همسرم کنار میام و تنها مسأله ای که نمیتونم باهاش کنار بیام همینه.وبرعکس همیشه همین مسأله باعث میشه هر چند روز یکبار کلی جر و بحث داشته باشیم .
ومتاسفانه بخاطر افکار و جذب خودم همیشه اتفاقاتی پیش میاد که بهم حس خیانت میده.
وبعد کلی جر و بحث و بهم ریختگی اعصابم و زندگیم بهم ثابت میشه من اشتباه کردم و موضوع اون چیزی که فکر میکنم نبوده.
امیدوارم به یاری خداوند پول این دوره واسم جور بشه که بتونم این مسأله بزرگ زندگیم رو حل کنم .
ومساله دیگه ای که خیلی حس بدی بهم میده اینه که از همسرم پول بخوام .همش با خودم فکر میکنم که گناه داره وقتی واسه خودش خرج نمیکنه من چرا توقع زیادی داشته باشم یا اینکه فکر نکنه زن خراجی هستم و از این فکرها قطعا این موضوع هم برمیگرده به احسای لیاقتم .از منت گذاشتن بی اندازه بدم میاد همیشه دست به راه پا براه خرج میکنم که یه زمانی بهم نگه چه خبره یکم رعایت کن .
و این از خود گذشتگی توقع منو خیلی بالا میبره مدام توی فکرم درگیرم که حالا که من از این خواسته هایی که حق طبیعیه یه زنه میگذرم اونم باید بهم خیلی وفادار باشه و قدر منو بدونه.
به امید روزی که این دوره فوق العاده رو تهیه کنم و مسائلم رو بتونم حل کنم .
باز هم ممنونم بابت این فایلهای فوق العاده و سپاسگزار خداوندم که شما رو سر راه من قرار داد که بتونم زندگی و آینده مو به بهترین نحو بسازم .
سلام و درود استاد عزیزم…
استاد من حدود 6 ساله،عضو سایت هستم..شاید تا یکی دوسال اول تو درودیوار بودم،،فایلهای هدیه رو میدیدم،چیزی متوجه نمیشدم..تا اینکه یکم پیش رفتم و کتاب های سایت رو خریداری کردم،،سال 97،،98،،حدود 20،،30 میلیون بدهکار بودم،،که با استفاده از همون فایلها و کتابها،بدهکاریهام صاف شد،،بعدش دوره روانشناسی ثروت 1 و کشف قوانین رو خریدم و بعدم 2 بخش قانون افرینش و قانون سلامتی،،،استاد من 10 ساله ک تو یه شرکتی مشغولم،،ک قبلا توصیح دادم،،شما تو بسته روانشناسی تاکید دارید ک برید دنبال علاقتون و ثروت میاد و…استاد منم هر چندوقت یکبار میرم یه کاری شروع میکنم در کنار این شرکت ک مشغولم،و ادامه میدم،،پیش میرم ب پولسازی ک میرسه ولش میکنم،میگم خسته شدم،،نمیدونم مشکلم چیه واقعا،،نمیدونم چرا ب خودشناسی نرسیدم با این که دوره روانشناسی رو دارم،استفاده کردم،،خداروشکر قسط وام ندارم،،بدهکاری ندارم چندساله…ولی نمیدونم چرا اینجور شدم،،تعهدم کمه رو دوره ها،،البته در این ابدیت جدید دوره کشف قوانین،خانوم شایسته تمریناتی داده ک امیدوارم متعهدانه عمل کنم و نتیجه بگیرم،،میدونی استاد،اونجور ک باید از روانشناسی ثروت نتیجه بگیرم نگرفتم،،نمیدونم مشکلم کجاس،،یا همینجا ک مشغولم مثلا یکی دوماه سفارش زیاد داریم،اضافه کاری و پاداش خوب میدن،،یه دفعه 4،،5 ماه دیگه اصافه کاری و پاداش تموم میشه،،،هی پایین و بالا میشم،،من ب این نتیجه رسیدم هنوز باور نکردم اتفاقات رو خودم رقم میزنم،،هی میگم ن صاحبان کسب و کار اگه اجازه بدن ما باید بیشتر وایسیم کار کنیم،یا حتما باید از شرکت گاز سفارش بیاد ک ما قطعه تولید کنیم و اجازه اضافه کاری داشته باشیم،،این الگو هرسال داره برا من تکرار میشه،،نمیدونم چرا،،3،،4 ماه کار خوب هست،،با اصافه و پاداش،،4،،5 ماه همه قطع میشه،،دلیلش چیه،،در مورد قانون سلامتی من همون روز ک دوره اومد رو سایت خریدم،،تا 3 ماه اول متعهدانه عمل کردم،،ولی بعد ب علت ی تناقص کوچیک،خانواده و اطرافیان محکوم کردن منو ک با نخوردن فلان فلان اسیب زدی ب بدنت،،الان تو این 12 ماه در مورد قانون سلامتی با اینکه نتیجه دیدم،هی پایین و بالا میشم،مثلا 2 روز عمل میکنم،2 روز نه،،نمیدونم جایگاه اهرم رنج و لذت اشتباه شده،یا تعهدم کم شده با اینکه من نتیجه دیدم،از وزن 118 رسیدم ب 85،،از سایز 3 ایکس،،الان سایزم ایکس لارج،،این چند مورد بود ک احساسات منو برانگیخته میکنه که چرا نمیتونم درست تعهد بدم،،هم درمورد علاقم،،هم قانون سلامتی،،ی مورد دیگم ک هست،،تو فامیل ،،دوستان کسایی ک شغل ازاد دارن و مثلا شغلشون سخته مثل جوشکار و ریخته گر و اشپز و…مثلا جایی ک دور هم جمع بشیم،مشخصه بخوان ادمو دست بندازن،،میگن شما ک شرکت کار میکنین راحتین،سختی ها رو ما میکشیم،،یا شما هرسال اداره کار ی حقوقی مشخص میکنه در حد بخور نمیر،،ما پول در میاریم و ،،،،این حرفاس ک واقعا کفر ادمو در میاره…ممنون از شما..
بنام خداوند الام و علیم ای آگاه ترین و ای داننده ترین رازهای نهان بر من آشکار کن اصلاح باورهای محدود کننده ام را…
اگر آگاهی خداوند در من جاری شود دیگر هیچ محدویتی برای اصلاح باورهای محدود کننده ام ندارم چون منبع این آگاهی ها خودش نامحدود است
سلام به استادان و اساتید فوق العاده دور اندیشم
سلام استاد قشنگم سلام استاد خوش تیپ و شاد و خوشحالم
چقدر اون لباس سفید تون رو دوست می دارم که نشان از شفاف و زلال بودن و پاکی درون قلب تون و ظاهر آراسته تون بهم نوید میده.
امروز صبح دیدم ایمیل ها زیاد شده گفتم حتما استاد فایل جدید گذاشته که بروبچه ها کولاک کردند اومدم دیدم ببببعله.. استاد عزیز و نازنین مون مو شکافی ریز بینانه ای رو که در اون لا بلای ذهن مون جا خوش کرده بود رو کشیده بیرون خدا رو شکر..
پیدا شدن الگوهای تکرار شونده
استاد جان از زمانی که با شما آشنا شدم فهمیدم که مسیرم رو باید نسبت به گذشته تغییر بدم و الان که خوب به این موضوع فکر می کنم میبینم انصافا خوب روی خودم کار کردم بجز چند مورد که در ادامه توضیح میدم…
در مورد افراد نامناسب همون اوایل آشنایی ام با شما و با دیدن سه فایل چگونه درآمد خود را در یکسال سه برابر کنیم شما خیلی قشنگ و واضح توضیح دادید که افراد نامناسب رو خودمون با جسارت از زندگی مون حذف کنیم و آنهایی رو که نمی توانیم جهان هستی خودش انجام میده بشرطی که روی این باورمون خوب کار کنیم
چون به هر آنچه که تمرکز کنیم از آن جنس بیشتر و بیشتر وارد زندگی مون میشه
اینقدر این جمله رو نوشتم و تکرار کردم که کاملا هر بار بیشتر به این امر یقین پیدا کردم و فهمیدم که باید کانون توجه ام رو کنترل کنم و سعی کنم فقط به خواسته هام توجه کنم… انصافا الان که خوب و عمقی به این موضوع توجه می کنم تونستم افراد منفی رو از خودم دور کنم حتی نزدیک ترین افراد زندگی مو . مثلا من بمدت سه سال هست که پسرمو ندیدم…بخاطر تضادهای گذشته و هم فرکانس نبودن و دلسوزی های بی جا ی مادرانه ام…. بعد از اون ورشکستگی ها و کلاهبرداری ها و چک و چال ها و تضادهای پولی و مالی و اون چک و لگدهای جهان تصمیم گرفتم برای هیچ کس و هیچچچچچچکس دلسوزی نکنم .. چرا؟؟؟؟؟
چون به هر آنچه که توجه کنم از آن جنس فرکانس وارد زندگیم میشه
قبلانا به افراد فقیر توجه می کردم و یا به افراد بی خانمان و نیازمندان سر چهارراه ها و یا افرادی که در شرایط بد و زیر خط فقر بودند و یا به فرزندانشون که در مدار فقر بودند و زندگی جالبی نداشتند خیلی دلسوزی می کردم و . و با دلسوزی های عمیق همش با خودم می گفتم..
آخههه اینا چرا اینقدر فقیرند????
آخهههه اینا چطوری زندگی می کنند؟؟
آخه آخه زیاد می گفتم و عهد جلوی چشممممم هم بودند..
و از این جور توجه ها که از ریشه نابود شده بودم
چرا ؟؟؟؟؟ چون به هر آنچه که توجه کنیم از آن جنس توجه با ارسال فرکانس وارد تجربه ی زندگیم میشه
ولی الان چطوری فکر می کنم؟؟؟.
همش می گم.. پول چطوری آسان بدست میاد؟؟
زندگی پولدارا چطوریع؟؟
پولدارا چطوری خرج می کنند؟؟
ثروتمندان چه غذاهایی می خورند؟؟
پولدارها چطوری اینقدر آرامش و آسایش دارند؟؟
پولدارها چطوری به بی نیازی رسیدند؟؟
که البته هنوز به اون خواسته ام نرسیدم ولی در این موضوع خیلی دارم روی خودم کار می کنم چون من قبلا ثروتمند بودم ولی هیچوقت پولدار نبودم .. یعنی همیشه همه چی رو به آسونی بدست میاوردم و همیشه همه چی در حد خودم داشتم و همیشه مورد توجه بودم و همه دوسم داشتن و همه برام هر کاری انجام می دادند و غیره .. همیشه چند دست لباس خوب و شیک اسپرت زیبا داشتم که با عشق از پشت سفارت انگلیس می خریدم و کلا جنس خوب رو در اون زمان و در اون سن و سال ( سیزده و یا چهارده و پانزده سالگی) تشخیص می دادم …. البته آگاهی زمان ما با آگاهی های نوجوانان الان خیلی متفاوته .. من سیزده سال داشتم که انقلاب شد و محدودیت ها هم بیشتر … بماند
من جای خوب زندگی کردن رو می فهمیدم چون مادرم خیلی ذهن ثروتمندی داشت همیشه می گفت .. همه چی با پول انجام میشه اگر پول نباشه تا سر کوچه هم نمیتونیم بریم … ولی ما و اطرافیان با تمسخر بهش می خندیدیم ولی مادرم توجه نمی کرد و حرف خودشو میزد… .. اینقدر در پر قو بودم که اصلا پول نازنین رو نمیدیدممممممم .. فکر می کردم من که همه چی دارم .. بخاطر اون انشاء مسخره ی علم بهتر است یا پول و ثروت
استاد جان الان که به خیلی قدیما فکر می کنم تازه دارم می فهمم که من چرا هیچوقت پولدار نبودم؟؟؟
یعنی پول به آسونی میومد ولی فوری به یک بهونه ای خرجش می کردم .. مثلا پول جمع می کردم و کلی ذوق می کردم که قُلک دارم ولی برای یک کاری پول هامو در میاوردم و خرج می کردم.. و الان که خوب فکر می کنم این یکی از اون پاشنه آشیل های منه که همیشه ی جورایی تکرار میشه..
الان دارم باورسازی هامو تقویت می کنم و یجورایی باورهای ثروت ساز رو دارم اصلاح می کنم…
چون قبلا در مدار دریافتش بودم .. چون یکبار لمسش کردم.. چون دوستای پولدار داشتم.. مراوده ها و ارتباطاتم با ثروتمندان زیاد بود… من خودم بچه ی یوسف آباد تهران بودم .. خیابان مستوقی نزدیک ولیعصر و پارک ساعی بودم و حتی توی مدارس و منطقه ی پولدارها زندگی کردم .. یعنی قبل از ازدواجم با افراد سطح بالا بلحاظ مالی در منطقه ی پولدارهای اصیل نشین تهران بودم. همسایه هامون همه ثروتمند پولدار بودند حتی از مذاهب کلیمی ها در منطقه ی ما زیاد بودند و همیشه همه پشت سرشون می گفتند کلیمی ها (همان از اقوام یهود ) خیلی پولدارند ولی درک نمی کردم که آنها چه باوری داشتند.. اصلا نمیدونستم باور یعنی چی ولی صحبت ها همیشه راجب پولداری و ساخت و ساز ها بود همیشه بهترین مغازه ها برای اونا بود و البته برام جالب هم بود ولی زیاد پیگیر نبودم همیشه فکر می کردم آنها تافته ی جدا بافته هستند نمیدونستم که آنها یک ذهن ثروتمند دارند همان باور معروفی که شما توی فایل ها همیشه گفتید هر چقدر ثروتمند شوی نزد خداوند محبوب تری و یا بعبارتی با ثروتمند شدن به خداوند نزدیک تر می شویم
… … پس یک پس زمینه ای برای دوباره بلند شدن در ذهنم دارم و با تمرکز به گذشته ی خوبم توانایی ثروتمند شدن و البته پولدار شدن رو دارم و همش بخودم یادآوری می کنم که باید خودمو پیدا کنم… باید بیشتر خودمو بشناسم.. باید تجسم گذشته خوبم رو پُر رنگتر کنم.
در مورد ارتباطات باید بگم من همیشه بهترین دوستان و همکاران رو داشتم البته با اون باورهای گذشته ام ولی الان دیگه دوست ندارم با دوستان قدیمی ام ارتباط داشته باَشم.. البته همکارانم زیاد پولدار و ثروتمند نبودند یعنی خیلی معمولی بودند ولی دوستان دوران مدرسه و دبیرستانم همه شون فوق العاده پولدار بودند که الان البته مولتی میلیاردر هستند و همه شون در بهترین مناطق ثروت نشین خیابان فرشته و جردن و شهرک غرب و با ویلا ها و ماشین های فوق العاده لوکس و رفت و آمدهای فوق العاده عالی به خارج از کشور و آمریکا و غیره رشد و پیشرفت های چشم گیری کردند و دارند.. که البته الان خیلی شکر گذاری می کنم برای وجودشون که به من تلنگر های عمیقی زدند و براشون بهترین ها رو آرزو می کنم..
الان که خوب فکر می کنم تازه دارم می فهمم که چرا در دوران اون تضادها و ورشکستگی های مالی از من فاصله گرفتند و هیچ کمکی بهم نکردند…
و اصلا به من و شرایط من توجه نمی کردند و خودشون رو از من پنهان می کردنددددد .. اون موقع ها که من از قوانین اطلاعاتی نداشتم خیلی دلگیر شده بودم خیلی بهم برخورد و خیلی غصه خوردم و اون مثل معروف رو با خودم تکرار می کردم آن دوستانی که میبینی همه مگس انی هستند دور شیرینی یعنی تا وقتی دارا هستی دور و برت هستند .. یک مثل دیگه هم در همین زمینه است که الان حضور ذهن ندارم اینجا بنویسم ولی الان می فهممم که چقدر این ضرب المثل ها در عمق ذهن مون رسوخ کرده بودددددددد… و ما رو از مسیرمون دور می کردند ولی بعد از آشنایی ام با استاد عزیزم و آگاه شدن از قوانین فهمیدم که ..
اولا…. من در مدار آنها نبودم و جهان بطور اتوماتیک این جدایی رو خیلی هوشمندانه انجام داد..
دوما.. آنها آگاهانه و یا نا آگاهانه برای کسی دلسوزی نمی کردند و به مسایل و خواسته هاشون توجه داشتند و اصلا صلاح نمیدونستن که با شخصی مثل من که چنین بلایی سر خودش آورده ارتباطی داشته باشند و این درس بزرگی بود که خیلی خیلی عمیق یادش گرفتم … چون من تاثیری در تغییر دیگران ندارررررررمم رویا خانم اینو یادت باشه برای همیشه
سوما الان خیلی خوب آن دوستانم رو درک کردم در صورتی که قبلانا خیلی دلخور بودم ازشون که چرا از من فاصله گرفتند و یا چرا کمکم نکردند… ولی الان بخاطر این طرز تفکرشون ازشون تشکر و قدرانی می کنم و از تمام تضادهایی که در زندگیم آمده بودند تا به من درسی رو بدهند تشکر می کنم خدا رو بی نهایت شاکرم که الان به این درک درست و مناسب رسیدم که در آینده تمام حواسمو به این نوع از طرز تفکر جلب کنم ..
تصمیم گرفتم و با خودم عهد بستم.. که منم بارها و بارها به خودم قول دادم که هیچ وقت به ناخواسته ها و به مسایل زندگی نامناسب هیچ کس و هیییییچکس توجه نکنم و دلسوزی نکنم و اهمیت ندم .. به کمبود ها و فقر و چیزهای ناجالب و نازیبا روابط نادرست و غیره توجه نکنم … به بحث ها و به مسایل حاشیه ای افراد توجه نکنم و دخالت نکنم و سکوت کنم و این سکوت چقدر زیباست و آرامش بیشتری برام به ارمغان آورده و از مدت ها ست که این تمرین رو خیلی خوب انجام دادم و دارم تقویتش می کنم و به اصطلاح دارم روی اصلاح باور های نامناسبم کار می کنم…… چرا؟؟؟؟؟؟.
چون به هر آنچه که توجه کنیم از آن جنس به شکل های مختلف وارد تجربه ی زندگی مون میشه
اینها رو بخودم یاد آوری کردم که بفهمم از کجا به اینجا رسیدم…
خدا رو شکر از وقتی به این مسیر توحیدی و الهی هدایت شدم خیلی خیلی مواظب افکارم هستم و کوچکترین مورد ناخواسته رو در زندگیم حذف می کنم.. و دارم بصورت عمقی روی باورهای ذهنی ام کار می کنم و از تمام این تنهایی هام تشکر می کنم که منو به خودم شناسوند و خودسازی و خودشناسی ام رو تقویت کرد خدا رو شکر
یکی از اون چیزهایی که الان در حال حاضر خوشحال هستم ارتباطم با دخترم خیلی خوب شده .. یعنی بعد از اون تضادهای مالی گذشته امون بخاطر اون تضادها ارتباطمون هم تحت تاثیر قرار گرفته بود و همیشه سر هر مسعله ای به جاهای باریک کشیده میشد و شاید هفته ها و ماه ها با هم قهر می کردیم و دخترم می رفت خونه ی دوستاش و خاله اش و خودشو با کارش در مزون سرگرم می کرد و اصلا از هم خبر نداشتیم جوری بود که اصلا هیچ چیز همدیگر رو درک نمی کردیم اصلا نمی فهمیدم از چی خوشش میاد و یا از چه غذایی و یا چه صحبت هایی بدش میاد و حتی زنگ میزدم و اس ام اس میدادم جواب مو نمیداد و من هم همش پی گیرش بودم .. خلاصه هر چی رو با زاویه ی دیدگاه خودمون می دیدیم.. مثلا اگر یک صحبت معمولی هم میشد یهو نمی فهمیدم چرا به بحث و جنجال ختم می شد و قهر و قهرکشی میشد و دوباره تا مدت ها همین طور تکرار می شد.. حتی اگر فایل ها رو توی TV میدیدم دخترم با خشم بهم کلی حرف میزد و منم مجبور بودم خاموش کنم و فقط در مواقعی که تنها بودم فایل ها رو میدیدم و یا هندس فری توی گوشم با مبایل نگاه می کردم …. هر چند من خیلی خیلی ذهن مو کنترل می کردم و سعی می کردم در باره هیچ موضوعی دیگر صحبت نکنم و این نوع رابطه با نزدیگترین فرد زندگی ام دچار چالش بود و همیشه روی برانگیختگی شرایط و روابط افراد کار کردم که البته فایل های زیادی رو در این سایت نگاه می کردم و کامنت ها رو می خوندم و یک سری باورهای درست و مناسبی رو بطور روزانه می نوشتم و در باره لیاقت و ارزشمندی و عزت نفس ام کار کردم و همچنان هر روز این باورهای اعتماد بنفس رو می نویسم و تکرار می کنم و می دونم که همیشه باید روی این باورهام بطور مداوم کار کنم و شکر خدا نتیجه هم گرفتم… الان مدت هاست خیلی با همدیگه رفتارمون خوب شده.. زمانی که اگر خودش حرف بزنه در حد کمی صحبت می کنم و بیشتر شنونده هستم.. دخترم اگر خونه باشه روزها تا ظهر می خوابع و من غروب زودتر میرم توی اطاقم و زود هم می خوابم که سحر گاه بیدار بشم و کلا برنامه های خودم رو دارم و من از تنهایی هام استفاده می کنم و بع کارها و امورات زندگیم می رسم.. اگر در مورد مسایل مملکت و موضوعات دلار و کمبود صحبت می کنه اصلا هیچ بحثی باهاش نمی کنم چون در مدار شنیدن قوانین نیست و به این درک رسیدم که من قادر به تغییر هییییچکس نیستم و فقط و فقط باید خودمو تغییر دهم و روی باورهای خودم کار کنم با کانون توجه ام و با ارسال فرکانس درونی ام به جهان سبب میشم تا تغییرات بیرونی رو ببینم و وارد تجربه ی زندگیم کنم
فعلا دارم روی تناسب اندام و افزایش سطح انرژی جسمانی ام و همچنین روی کسب و کار و پول و ثروت کار می کنم و مدام پیاده روی میرم و با هندس فری یا فایل ها رو گوش می کنم و یا زبان آلمانی رو گوش میدم .. شب ها زود می خوابم که سحر گاه بیدار بشم و مدیتیشن انجام بدم و کامنت های صبحگاهی رو بخونم و دفترهای شکرگذاری و ستاره قطبی مو بنویسم و بعدش بیام سایت کامنت بخونم و بنویسم . خلاصه خودمو بستم به این کشتی کروز استاد عباسمنش نازنیم و خدا رو سپاسگذارم که به چنین سایت و استادان عزیزی هدایت شدم و همینجا دستان استاد عزیزم رو بوسه می زنم و تشکر و قدرانی می کنم که چنین ماهرانه و ریزبینانه تمرکزمون رو میبره به اصلاح باورهای محدود کننده مون که این نشان از تبحر و مهارت استاد بودن است و از خانم شایسته ی عزیز و دوست داشتنی و نازنینم هم نهایت تشکر و قدردانی رو دارم و قدردان تمام زحمت ها و تلاش های شبانه روز شما دو عزیز هستم خدا رو بی نهایت ممنون و سپاسگذارم
و از دوستان عزیزم که الماس های درخشان این سایت هستند که با خواندن کامنت های پر محتوا و زیباشون به درک و آگاهی بیشتری هدایت میشم پیشاپیش تشکر و قدردانی می کنم..
راستی دوستان عزیزم ی چیز جالب یادم اومد که دوست داشتم اینجا براتون بنویسم..
اینکه به شماها می گم الماس درخشان به این دلیل هست که شب گذشته رفتم توی بالکن توی تاریکی داشتم ستاره ها رو نگاه می کردم و با خدای خودم گفتگو می کردم که چشمم افتاد به چراغ های دور دست شهر که مثل الماس سو سو میزند و میدرخشید آنقدر زیبا بود که لحظه با صدای بلند گفتم… وووای چقدر این چراغ ها مثل الماس درخشان بچه های سایت هستند دقیقا مثل بچه های سایت درخشان نورانی هستند .. خیلی دوستون دارم و بهترینع بهترین اصلاح باورها رو در جهت رسیدن به اهداف و خواسته ها و آرزوهای مقدس الهی رو برای شما عزیزان آرزومندم
ارادتمند همیشگی شما عزیزان
رویا مهاجر سلطانی
2023/6/25 ژوین
1402/4/5 تیرماه
بنام خالق ثروت افرین
سلام به یاداوران نعمات زندگیمان و سلام به تمام دوستانم دراین مسیرالهی
جاداره ازتون تشکرکنم استادعزیزم برا دوره کشف قوانین زندگی این دوره بینظیرشده
و من هنوز تو سه جلسه اول موندم
اینقدرکه تمرینات این دوره نیاز به فکرکردن و شناخت دقیق خود ادم داره و من هنوز خودموبه اندازه کافی نشناختم
درمورد سوال مطرح شده دراین فایل استاد چندروزی هست که دارم فکرمیکنم برا جواب به این سوال و بسختی میتونم پاسخ بدم
اصلا این دوره باعث شده من خیلی فکرکنم خیلی باخودم درگیربشم نمیتونم براحتی پاسخ سوال هارو پیدا کنم ازاین بابت خوشحالم که میتونم بهترخودموبشناسم
بااینکه بیشتر کامنت دوستان و خوندم واز خوندنه کامنت ها بسیار لذت بردم و انصافا باعث کمکم شده واز دوستان برا این کامنت هایی زیبا با تمام وجودم تشکرمیکنم
خانم شایسته عزیز شما با ابدیت دوره ها داری غوغامیکنی دمتون گرم واقعا ازتون سپاسگذارم بینظیرید
آیا شما هر چند وقت یکبار درگیر مسائل تکرار شونده هستی?
1- در مورد روابط نمیدونم چرا افرادی که ضعیف هستن و توجه زیادی نیاز دارن و یا اینکه به مادرشون وابسته هستن یا حساب زیادی از مادرشون میبرن گیرمن میاد
یا حتی استاد افرادی هستن که تا به من میرسن یا بدهی بالا میارن یا ورشکست میشن اصلا شرایط جوری پیش میره که ازمن درخواست پول میکنن واین منواذیت میکنه بااینکه خیلی راحت میگم نه ولی خب حس بد بهم میده واین باعث قطع رابطه میشه برامن
اصلا جوری شده به محض دیدن این ویژگی ها اون طرف برامن حذف میشه
2-مورد دیگه اینکه هرچندوقت یکبار از نظر مالی صفرصفرمیشم نمیدونم دلیلش چیه ولی بعد اوضاع خوب میشه
3- هرچندسال یکبار باعث بیکاری خودم میشم
فک کنم منم این موردودارم
چه شرایط و اتفاقاتی در زندگی شما، شدیدترین احساسات را در شما برانگیخته می کند؟
1- موردی که خیلی باعث میشه من ناراحت بشم و ذهنموبسختی کنترل کنم بی احترامی و توهینه بنظرم میاد هرچندماه یکبارم این اتفاق میوفته و باعث میشه من اون طرف مقابلو از زندگیم بکل حذف کنم ولی انگار باحذف اون ادم این موضوع درست نمیشه
2- شلوغی بشدت منو عصبی میکنه مخصوصا از وقتی که رو خودم کارمیکنم اصلا دوس ندارم تو محیط شلوغی باشم دوس دارم تنها زندگی کنم توارامش و سکوت و رو خودم کارکنم
3-بی نظمی کثیفی شلخته بودن منوعصبی میکنه
درمورد برانگیخته شدم احساسات عالی
خیلی فکرکردم بااینکه تمام خواسته هام از ذهنم عبور میکرد ولی اون احساس خیلی عالی بنظرم نمیومد انگارکه به تمام خواسته هام رسیدم و برام بدهی شده یعنی تو ذهنم میگفتم این و بهش میرسم اینم که هیچی این هیچی یعنی دنبال ی چیزی بودم که خیلی خیلی باعث خوشحالی من بشه هرچی فکرکردم دیدم
تنها چیزی که باعث میشه من اشک شوق بریزم درمورد رسیدن به هدفم هست اون لحظه که بظاهر درهابسته اس ولی خداوند هدایت میکنه اون لحظه لحظه ستودنیه برامن
اون حس حس باارزشیه برامن بااینکه اون خواسته هارو هنوز خلقش نکردم ولی برام بدهی شده بود انگارکه الان دارمش
ولی اون حس بعداز دریافت هدایت عجیبه و خیلی خاصه
خدایاشکرت برا درک چندین باره این حس
خدایاشکرت
خدایاشکرت
همیشه دوس داشتم سوال هایی روانشناسی رو پاسخ بدم بااینکه اصلا روانشناس هارو قبول نداشتم والانم جزاستادعزیزم هیچکسی و قبول ندارم بدنبال سوال هایی روانشناسی تو اینترنت بودم نمیدونم ولی دوس داشتم خودموبهتربشناسم
والان با ابدیت دوره هایی کشف قوانین زندگی و شیوه حل مسائل لذت میبرم برا پاسخ به سوال ها بااینکه بسختی پیدامیکنم جوابهارو حتی تردید دارم از جواب هام ولی بشدت ازشمااستادعزیزم و خانم شایسته عزیز سپاسگذارم که باعث بهترشدن هرروزما شدید
بینظیریدشما
پایدارباشید
سلامبه استاد و دوستان عزیز
الگوی تکرار شونده من که سالیان دراز درگیرش هستم اینکه
من چند ماه خیلی پول دارم و همه چی میخرم رستوران میرم هفته ای چند شب و سینما شهربازی لباس یک تیکه طلا دور دور مسافرت کاری که دلم میخواد و انجام میدم و بی نهایت لذت میبرم
اما دیروز من نهار فقط و فقط نون خالی خوردم چونکه حسابم خیلی کم پول داره و با اتوبوس جای میرم
خلاصه الگو اینکه
یک مدت خیلی پولدار
یک مدت خیلی کم پولدار
و این الگو هزار بار تکرار شده و من میدونم یک ترمز است
حالا باید کد نویسی سالم انجام بدم بر اساس آموزشهای روانشناسی ثروت دو
طبیعی اینکه که ما هر ماه پیشرفت کنیم
طبیعی اینکه ما هر ماه دو برابر ماه پیش درآمد داشته باشیم
مثال خیلی قشنگ زد استاد
یک درخت و که میکاریم طبیعی اش اینکه هر ماه از ماه قبل بزرگ تر بشه
طبیعیش اینکه میوه های سالم بده
طبیعی اش اینکه میوه های هرسال از سال قبل بیشتر باشه
ولی سوال من از استاد و دوستان اینکه
چه طور میشه این باور رو جایگزین کرد…
با تکرار هر روز یا میشه تمرین خاصی ایجاد کرد
که من به صورت منظم و مرتب در آمد ثابت داشته باشم و هر ماهم در آمدم دوبرابر بشه
سوال من اینکه
پیشنها شما برای تمرین ثبت این باور چیه…؟
ممنونم
و جواب سوال استاد که پرسیدن
چه اتفاقاتی در من قوی ترین احساسات را بر انگیخته میکنه..؟
اینکه وقتی من تو حالتیم که کارتم کم میشه بدترین احساسات و تجربه میکنم
با اینکه کلی موفقیت داشتم
فکر میکنم ناتوانم
فکر میکنم پولمو همه کارام الکی بوده و هیچی تغییر نکرده
و احساساتم کلی منفی میشه
سلام و دروود استادعزیزم
من اولش هر چی فکر کردم که کجا احساسته منفی من فوران میکنه،متوجه این موضوع نشدم.یعنی نتونستم به یاد بیارم.بعد فهمیدم که بهترین کار اینه که به عنوان تمرین،هر جا احساسات منفی من فوران میکنه،همونجا بیام یادداشت کنم که الان تو چه موقعیتی هستم و چرا احساساتم اینقدر بده و عصبانی هستم و به این نحو،شناسایی کنم اکثر شرایطی رو که به اوج این احساس میرسم و اتفاقا وقتی که توی اولین احساسات شدید بد نسبت به یک موضوع این تمرین رو انجام دادم،باعث شد که اینکه چون به عنوان یک تمرین داشتم به اون شرایط بد نگاه می کردم،احساساته بدم شروع کرد به کاهش یافتن!!!یعنی علاوه بر اینکه تمرین رو انجام دادم،دیدگاه تمرین گونه ی من تبدیل شد به یک آرامش نسبت به این موضوع.
خب توی شرایط زیر من تا الان تونستم تشخیص بدم که احساساتم شدیدا بد میشه
1.وقتی کسی قراره ماشین من رو سر موقع تعمیر کنه و توی زمانی که قول داده این کار رو انجام نمیده.
2.وقتی کلاس های زبان انگلیسی رو سر ساعت مشخص قراره برگزار کنم و به نحوی کلاس رو هنرجو کنسل می کنه،حس کمبود بهم دست میده و نا امید میشم از ادامه ی مسیر.
3.وقتی که میبینم خانمم چیزی میخواد و من توان تهیه کردن اون رو ندارم
4.وقتی میبینم خانمم حالش خوب نیست و نگرانی های مالی داره،اینم به من نفوذ پیدا میکنه و از مسیر منحرف میشم.
5.وقتی که گشنه باشم و بیرون باشم و به خونه نرسیده باشم،احساستم شدیدا منفی میشه و انرژیم میره
6.وقتی که سعی میکنم بقیه رو نصیحت کنم و وقت و انرژی میزارم و بعد میبینم طرف تغییری نمیکنه،قبلش خودم رو سرزنش میکنم که چرا وقت گذاشتی برا اون طرف و مگه قانون رو نمیدونی و این حرفا،بعدش خودم رو سرزنش میکنم که چرا طرف دوباره کار خودشو میکنه.
7.وقتی که یک اشتباه کوچک رو میکنم،ذهن من آنچنان نجوایی به پا میکنه و میفتم توی چرخه ی خود سرزنشی و من رو غرق میکنه تو افکار منفی و نا امیدم میکنه که البته به لطف دوره ی عزت نفس،خیلی بهتر از قبل شدم
8.وقتی ببینم پدر و ماردم مریض هستند و کاری از دستم بر نمیاد
9.وقتی که میخوام خرج کنم پولم رو،احساس میکنم که پولک داره میره و دارم بدبخت میشم و این حرفا
10.وقتی کلاسی رو میخوام برگزار کنم و کیفیت کلاس بالا نباشه،خودکم رو سرزنش میکنم و احساساتم منفی میشه که دیگه کلاس بد برگزرا شد و هنرجو راضی نیست و فرا میکنه و این حرفا
11.وقتی که پولم را بابت وام هایی که در گذشته گرفتم،پرداخت میکنم به شدت احساسم بد میشه.
12.وقتی که دارم کار میکنم و توقع از خودم رو بالا میبرم که باید من پیشرفت مالیم جهشی باشه و این حرفا،یعنی میفتم توی چرخه ی عجله و بعد نتیجه نمیگیرم و خودم رو سرزنش میکنم
که صد البته به لطف الله مهربان و شما و دوره های شما،پر قدرت شخصیم خودم رو می کوبم و از نو میسازم.
دوستون دارم استاد عزیزم
پیداکردن الگوهای تکرارشونده قسمت اول
سلام
امروز دوباره فایل ارزشمنداستادو مرور ویاد داوری قانون رو برای خودم تکرارکردم
وچون در ارتباطاتم خیلی مشکل داشتم ودر کامنت قبل درهمین قسمت هم به سئوالات استادجواب دادم که چقدر مشکل دارم، شک کردم که چطور ممکنه من باوری داشته باشم که باعث بشه فردی واکنش خاصی رو به من نشون بده یا چطور منی که توی خانواده مذهبی بزرگ سدم وقرآن ونماز رو به ظاهرانجام میدم شرک به خدا توی دلم ریشه بزرگ ومحکمی کرده ،بیشتر متوجه شدم که پاشنه آشیل منه و به قران رجوع کردم تاهدایت بخوام
من یادگرفتم تا هدایت روزمو از قران کمک بگیرم
وبه خدا اینو میگم،خدایا منوهدایت کن به کار یارفتاری که امروزباید مدنظر داشته باشم وکمکم کن تا بتونم بهش عمل کنم تواز اینده خبر داری،تواز پنهان ونهان باخبری ،تو میدونی من نمیدونم،توآگاهی من ناتوانم
قرآنو بازکردم وسوره آل عمران اومد وچقدر منو مسخر خودش کرد ازآیه 84
قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ عَلَیْنَا وَمَا أُنْزِلَ عَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِیَ مُوسَىٰ وَعِیسَىٰ وَالنَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
(بگو: به خدا وانچه برما نازل کردی(وحی کردی) ،ایمان آوردیم وآنچه که نازل کردی بر ابراهیم واسماعیل واسحاق ویعقوب ونوادگان وانچه راکه به موسی وعیسی وپیامبران ازپروردگارشان داده شده،بین احدی فرقی نیست وما فرمانبرداراوییم)
درک خودم:
(به خدا وانچه نازل کردی) یعنی خداباهمه ما صحبت وهدایت میکنه ،وهرکسی ازخداکمک وهدایت بخواد خداوند به اون کمک میکنه فرقی نداره که پیامبرانی چون ابراهیم ،اسماعیل ،یعقوب یا فرزندانشان یا نوادگانشان باشن یا من باشم یا استادعباسمنش باشه
راه هدایت برای همه بازه
(فرقی نمیگزاریم )،میتونه ارسال فرکانس از طرف ما باشه که عدالت خدارونشون میده و هرکسی،هر فرکانسیو که ارسال کنه جهان باقانون دقیق وبدون تغییرش نتیجه همون فرکانس یاجنسی ازهمون فرکانس رو برمیگردونه به خود شخص
وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلَامِ دِینًا فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخَاسِرِینَ85
هرکس دینی غیرازاسلام برگزیند دین او قبول نیست واو دراخرت اززیانکاران خواهدبود
درک خودم:دین همه پیامبران ما اسلام یعنی تسلیم بودن دربرابر خدا بوده، وپیام ورسالتشون تسلیم بودن
بوده
کارهاتو به او واگزارکن وباتوکل به او ازش هدایت بخواه درغیراین صورت هراتفاقی به زیان وضرر خودت خواهدبود
کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ قَوْمًا کَفَرُوا بَعْدَ إِیمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَیِّنَاتُ ۚ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ86
چگونه هدایت میکند خدا قومی را که کافرشدند بعداز ایمان اوردن و شهادت دادن که پیامبر حق است ودلایل روشن آورده،وخدا قومی که ستمکار وظالمن راهدایت نمیکند
درک خودم:هنگامی که من از خدا کمک خواستم وخدا منو هدایت به راه درست زندگی کرده واززبان استادعباسمنش عزیز منو هدایت کرده، نشانه های درست قانونو توی زندگیم دیدم و گفته های استاد رو توی زندگیم دیدم ونتیجه های روشن وآشکاراستاد درزنگیشو میبینم در سریال زندگی دربهشت ،در سفر به امریکا ،در دیدن نکات مثبت،وعملکردشون با تضادها وساختن خواستشون ازاونا (اینا همه دلایل روشن هست) وحتی خودم هم نتایج ریزو درشت زیادی دیدم
ونتونم ادامه بدم وتعهدموبشکنم، وچیزی غیراز باورهای خودم وخدا رو دخیل در ساختن زندگیم بدونم ،جزو کسانی خواهم بود که به خودشون ظلم وستم می کنن وخدا انسان ستمکار رو هدایت نخواهد کرد(نه اینکه خدا نخواهد ،نه، ایمانم به هدایت خداسست وضعیف خواهدشد و زندگیم مثل برگی دربادخواهدبود)
أُولَٰئِکَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَهَ اللَّهِ وَالْمَلَائِکَهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ87 انها جزو کسانی خواهند بود که لعنت خدا ملائکه وهمه مردم برآنها خواهد بود
درک خودم:کسی که به خودش ظلم کنه وبا دانستن اینکه قانون چیه و نتونه درزندگیش بکاربگیره وحتی شک کنه یا هرکسی رو غیر ازخدا وخودش دخیل زندگیش بدونه،شرک بورزه مورد حمایت خدا وفرشتگانش قرارنمیگیره،خداوند ،آدمهایی رو سرراهش قرارنمیزاره تا ازطریق اونا بهشون کمک کنه وبه خواستشون برسن و مورد هدایت وحمایت خودش قراربده(اینکه میگن تمام کائنات مسخراو هستند،این طور نخواهدبود)بنظرم لعن منظور حمایت خدا و کائنات هست
خَالِدِینَ فِیهَا لَا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ یُنْظَرُونَ88
إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَٰلِکَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ89
جاودانه در آن خواهند بود وتخفیفی درعذابشان نخواهد بود و نگاه نمیکنن88
مگر کسانی که پس از توبه کردن اصلاح کردند پس همانا خداآمرزنده مهربان است89
درک خودم:وقتی نتایجی اززندگی کردن درست باقانون دیدم باید عمل کنم ومتعهدترباشم،طبق آموزههای استادخداوند یک انرژیه که به فرکانس ما ماپاسخ میده بدون هیچ دلسوزی
اینکه من بگم خدایا من بیچارم وگریه وناله کنم به خدا در رابطه با روابطم،دررابطه با هرخواسته مثل ثروت ،سلامتی و…
،هیچ وقت اثری نخواهدداشت ،این انرژی تنها وتنها به فرکانسهای ماپاسخ میده بدون هیچ واکنشی
ومنی که نتیجه دستمه باید هنگامی که ذهنم نجوامیکنه وداره منو میترسونه ازآینده،ازاتفاقها ،باید برگردم ونتایجی که گرفتم رو بارها وبارها برای خودم مرور کنم بنویسم تا بتونم ذهنمو ساکت کنم و با کوچکترین مسئله عقب نزنم
بهترین وراحترین وساده ترین مسیر ،مسیر استادعباسمنش هست،مسیر توحید،مسیراستفاده از قوانین بدون تغییر خداوند ،مسیری که میشه سوت زنان با خیال آسوده ازش سربخوری وبه خواسته هات برسی،خداوند خیلی مهربانه و باکوچکترین تغییر تو ،راهها رو بهت نشون میده وازت حمایت میکنه
ایه های 90 و91(ببخشید وقت نداشتم بنویسم)
درک خودم:حتی اگر من بعدازدرک قوانین هم گمراه بشم واستفاده نکم وبه خداشرک بورزم ، بعدازمردنم درصورتی که زمینو از طلا هم پرکنم وثروت زیادی بازحمات وسختی فراوان بسازم هیچ ارزشی نداره چون نتونستم ازاون ثروت درست استفاده کنم وباعث پیشرفت جهان بشم بدلیل باورهای نادرست نخواهم تونست خرجش کنم و رسیدن به خدا رو جدا ازثروت خواهم دونست، عذاب دردناک خواهم داشت ویاوری نخواهم داشت)
پروردگارا اگر تومنو رهاکنی من به چه کسی بهترازتومیتونم پناه ببرم،با چه کسی بهتر ازتو میتونم رفیق بشم ،بهتراز تو ازکی میتونم بخوام وبه خواسته هام برسم ،منو رهانکن
من به توایمان دارم ،به سخنان بنده هدایت شدت ایمان آوردم ،به قوانین بدون نقصت که خودت وضع کردی و بنده محبوب وبینظیرت میگه که درهمه زمینه ها ،جواب میده، ایمان آوردم
خدایا همه ما هم مکتبیهای عباسمنشی رو حمایت کن تا تعهدمونو نشکنیم وهدایتمون کن تا درمسیر درست بمونیم و به سعادت دنیا وآخرت برسیم
دوستتون دارم استادعزیزم،مریم عزیز وسپاسگزارم ازتون
به نام خدای بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم ومریم جان و تمامی دوستان ارزشمندم
سپاسگزارخداوندم که به من فرصت رشد وپیشرفت داد و از آگاهی های ناب بهترین بنده اش برخورداربشم
استادجان ازتون ممنونم که باپرسیدن اینجور سوالات باعث میشیدمابه اتاق تاریکِ پراز گردوغبار درونمون باشجاعت مراجعه کنیم و با این آگاهیهای نابتون به جونِ دیواره های درونمون بیوفتیم و اون الماس گرانبهای الهیِ درونمون رو براق کنیم
چیزی که سالیان سال احساسات منو برانگیخته میکنه اینه که
وقتی یک نفرازفامیل منو به مهمونی دعوت میکنه و یک غذای بسیار مفصل و گرون قیمتی میپزه من احساس معذب بودن بهم دست میده و تا اون موقعی که میخوام برم خونه فقط به صاحب خونه میگم شرمنده بهت زحمت دادم میخواستی یه غذای ساده وو آسون پز درست کنی درصورتیکه اون طرف بارضایت کامل غذای به این مفصلی رو درست کرده،و این موضوع خیلی بنیادین درمن ریشه کرده درواقع انگار یجورایی خودمو لایق اینجور مهمونیا نمیدونم
2_اینکه وقتی دخترم یه درخواست ساده ای ازم داره مثلا اگه بگه میخوام برم توکوچه بادوستام بازی کنم هزارتا دلیلو بهانه های بیجا براش میارم که پاشو ازخونه بیرون نذاره
و دقیقا به طور ناخوداگاه رفتارهایی رو بافرزندم دارم که مامانم توزمان کودکیم بامن داشت
وتوهمین موضوع یجوری میخوام احساس مسئولیت درقبال تربیت فرزندم داشته باشم و همیشه باورهای وحشتناک مخربی ذهنمو درگیرمیکنه که دزد فراوونه اگه دخترم بیرون رفت ممکنه طلاهاشو بدزدن(که این برمیگرده به باور عدم فراوانی و عدم امنیت در همه جای کشور)
3_همیشه انتطارداشتم که همسرم پول زیادی بدون هیچ دلیلی بهم بده که البته تواین موضوع خیلی بهترشدم و مستقل شدم و بیشتر روی پای خودم هستم تااینکه نیازمند دست همسرم باشم
واگه بهم پولی داد ازش سپاسگزارم واگه هم شرایطی پیش اومد که نتونست پولی بهم بده ناراحت نمیشم و هیچ انتظاری ازش ندارم و بیشتر سعی میکنم خودم پولسازی کنم
4_وقتی کسی توفامیل یه مشکل جسمی یابیماری براش پیش میاد به شدت نظر وقضاوت اون طرف برام مهم میشه و خودمو به هر آبو آتیشی میزنم که به عیادتش برم!البته تواین موضوع هم کمی بهترشدم،قبلا که ازکانون توجه بی خبربودم به شدت احساس ترحم دیگران رو جلب میکردم و دیگران هم تا بامن برخوردمیکردن میخواستن که به اون احساس ترحم کنم واین باعث میشد که هربار یه جایی از بدنم به مشکل بربخوره جوریکه قوی ترین قرصهای مسکن آرومم نمیکرد
5_توتمرین آگهی بازرگانی هنوز احساس بی ارزشی میکنم و سه بار بیشتر نتونستم این تمرینو انجام بدم
6_اگه یک کیلو بیشتر به اندامم اضافه بشه به شدت ذهنم درگیرمیشه و به هر سختیی که شده باید اون مقدار وزن اضافم رو تومدت کمی ازبین ببرم البته نه اینکه دیگران قراره منو چجور قضاوت کنن بلکه بخاطر خودم دوست دارم همیشه وزن ایده الم رو داشته باشم
7_به شدت روی موضوع درخواست کردن مشکل دارم،مخصوصا باهمسرم توی هررموضوعی هنوز نمیتونم درخواستم رو راحت بهش بگم
8_قضاوت دیگران توی رفتارم بااونها بسیاربرام مهمه البته تواین موضوع هم خیلی خیلی خودمو بهبود دادم،قبلا توانایی نه گفتن نداشتم و اگه کسی ازم درخواستی داست که شرایطشو نداشتم حاضربودم کاره خودمو انجام ندم ولی طرف مقابلم رو ناراحت نکنم
9_قبلابرای مهمونی دعوت کردن همیشه غذاهای مفصل درست کردن برام یه کاره رنج آوری شده بود ودوست داشتم مهمون بارضایت کامل ازخونمون بره،ولی الان باساده ترین غذاها و باوقت بیشتر گذاشتن بامهمون بارضایت بهتری ازخونه ی ما میره
10_به شدت روی خروجی مالی حساس هستم و بیشتر سعی میکنم روی ورودی مالیم کارکنم تا خروجی،یعنی گاهی وقتا انقدر باور عدم فراوانی سراغم میاد که اگه جایی هوس یه ساندویچ همبرگر آماده کردم به جای اینکه برم یه دونه آماده بخرم،وسایلشو جدامیخرم و خودم میارم خونه درست میکنم(درواقع هم باور عدم فراوانی دارم،هم باوراینکه ممکنه خیلی بهداشت رو رعایت نکنن و همین باورعدم رعایت بهداشت باعث میشه من باکوچکترین میکروب معدم واکنش نشون بده)
استادجان خیلی بهبودهم ایجادکردم که قبلا واقعا همیشه احساس ناآرامی شدیدی درونم داشتم
ازجمله اینکه خداوند عدالت رو برای همه ی بندگانش رعایت کرده و هرکسی هرکجایی هست جای درستشه
اینکه دیگران رو خیلی کم قضاوت میکنم و خیلی راحت تر میبخشم،خیلی راحتتر میپذیرم که هرکسی باهر خصوصیتی ارزشمنده و هرکسی تواین جهان مادی اومده تاخودشو رشد بده
اینکه انتظار وتوقعاتم توهر زمینه ای از اطرافیانم بسیار کم شده
اینکه مسئولیت همه ی اتفاقات زندگیم رو خودم بدونم و دیگرانو مقصرنکنم
اینکه بیشتر شکرگزار نعمتهام شدم،قبلا اصلا نمیدونستم که شکرگزاری میتونه انقدر قدرتمند عمل کنه و همیشه بیشتر گلایه مند بودم ازهرموضوعی و به شدت برای کوچکترین حرفوتمسخری ازدیگران بهم میریختم و ازدست خدا گله مند میشدم که خدایاکجایی عدلت کجارفته
الان دیگه بیشتر به درونم مراجعه میکنم و هرکاری که انجام میدم بیشتر خودمو کنکاش میکنم که باچه باوری این کارو کردم.
البته کارهای نادرستم رو هم دیگه میدونم داره ازوه باورنادرستی آب میخوره
درواقع به یک خودباوریی رسیدم که میتونم به راحتی دلیل تمومه کارهامو بدونم
بی نهایت ازاستادعزیزم سپاسگزارم که بااین آگاهیها مارو به یک خودباوری رسونده
هنوزهم راه زیادی مونده که بیشتر ب اتاق تاریک درون مراجعه کنم و الماس گرانبهای وجودم رو نمایان کنم…
این بهبود مسیر ادامه دارد
درپناه ایزد منان خدایاروهدایتگر همه ی دوستان