پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1 - صفحه 36

1286 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    احمد درجزی گفته:
    مدت عضویت: 1402 روز

    سلام و خداقوت به استاد عزیزم و خانومِ شایسته‌ و دوستان هم‌فرکانسی

    اولا اینو بگم که ااگوی تکرار شونده برا من این هستش که طی 7سال رابطه با دخترخانومی بارها و بارها و بارها کات کردیم و مجدد اوکی شدیم

    حتی شده 6ماه از هم خبر نداشتیم ولی بعدش دوباره باهم خوب شدیم

    و همیشه بهش میگفتم توی تمه‌ی رابطه‌ها بحث هس و در اکثر مواقع بدلیل شکاک بودن ایشون رابطمون بهم میخورد که میدونم مشکل از خود من بوده 100درصد.همیشه هم به خودم گفتن که تو خودت باعث شدی نسبت بهت شک داشته باش،درحال حاضرم باهم کات هستیم بدلیل اینکه در تصمیم‌گیری و رابطه با دوستانم حساس هستن و میگن باید با فلان دوستت قطع رابطه کنی آدم خوبی نیس و‌منم قبول نکردم و ایشون قهر کرد

    بریم سراغ پاسخ به سوال استاد:

    (اولین‌موضوعی )که باعث ناراحتی شدید بنده میشه این هس که تهمت بزنن و شک داشته باشن

    (دومین موضوع) اینه که در تصمیم‌گیری‌هایی که شخصی هس دخالت داشته باشن و بخوان حرف اونا تصمیم نهایی من بشه

    (سومین موضوع )از نحوه خوردن غذا و خوراکی شخصی که ملچ مولوچ کنه به شدت عصبی میشم و اگه رودروایسی نداشته باشم 100درصد بهش میگم

    (چهارمین موضوع)اینه که در جمعی اگه شخصی نباشه و اون جمع بخوان پشت سر شخص غایب صحبت بدی کنن بشدت ناراحت میشم و تذکر میدم اگه به حرفم گوش‌نکنن و ادامه بدن ازون جمع فاصله میگیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    علیرضا امیری گفته:
    مدت عضویت: 1576 روز

    بنام خداوند بخشنده بخشایشگر

    سلامی گرم خدمت استاد عزیزم خانوم شایسته مهربون وهمه ی بچه های توحیدی عباسمنشی.

    بی صبرانه منتظر قسمت بعدی این فایل هستم چون می‌دونم این فایل خیلی کمک شایانی می‌تونه به ما در جهت رسیدن به خواسته هامون بده.

    در مورد سوال باید بگم من وقتی کسی ازم انتقاد می‌کنه یا مسخره می‌کنه سخت عصبانی میشم! البته چند سالی هست که خیلی این حس کمتر شده اما هنوز هم اگر کسی بیاد بگه تو چه دستاوردهای داشتی در این سالها یا مثلاً چیزی که تو خانواده ها خیلی مرسومه اینه که تو رو با کس دیگه ای که هم سن توئه و به موفقیت های بزرگی رسیده مقایسه کنن و بگن تو فقط درجا زدی و هیچ کاری نکردی سخت عصبانی میشم، بفکر فرو میرم و از دست طرف ناراحت میشم! الان دقیقا همسر من هم به همین شکل هست! انگار ما در این قضیه بشدت با هم مشترک هستیم! ایشون با اینکه رویا پردازی می‌کنه و همش از اهدافش میگه و میگه چقدر دوست داره پزشک بشه و بشدت کمال گراست اما کوچکترین اقدامی در این زمینه نمیکنه! بارها سر درس خواندن ایشون با هم جر و بحث کردیم و هربار نشستم باهاش صحبت کردم جبهه گرفته و ناراحت شده که لطفا از این حرفا نزن و منو نصیحت نکن! دقیقا من هم قبلاً همینجوری بودم و الان خیلی این قضیه در من بهتر شده اما هنوز هم ردپاهایی از این مشکل در وجودم هست و تنها من بلکه همسرم و خیلیای دیگه همین مشکل رو دارند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    فرشته شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1284 روز

    سلام استاد عزیزم سلام بانوی زیبا

    و سلام خدمت همه دوستان گلم

    من زیاد به سوالایی ک استاد میپرسن جواب نمیدادم

    ولی چون الان خیلیی تمرکزی افتادم رو کار کردن رو خودم گفتم فک میکنم و مینویسم تا منم باورای مخربمو بنویسم و درستش کنم

    حین گوش کردن فایل داشتم به خودم میگفتم پاشنه اشیل من که خیلی احساسات منو میگیره در بحث روابطه

    و داشتم به این فکر میکردم ک چرا روابطم همیشه اینجوریه؟

    یهو چشام گرد شد|:

    گفتم من همیشه تو ذهنم با خودم میگفتم چجوری اون ادم بااینکه میدونه من اینقدر ضعیفم بهم ضربه میزنه؟

    من قوی بودن رو تو جثه میبینم و چون خودم 20سالمه ولی همه فک میکنن 14یا15سالمه و از نظر جسمی لاغر و بی بی فیسم فک میکنم ضعیفم

    هروقت یچی خاستم تو فروشگاه از بالا بردارم کسیو صدا زدم ک برام برداره ک من که ضعیفم و نمیتونم بردارم

    هروقت تو روابط عاطفی دعوا یا بحثی میشد میگفتم تو چجوری دلت میاد بامنی ک یذرم دعوا کنی خودمو لوس میکردم و فکر میکردم این رفتارهای خاص زنانس

    فک میکردم اگه خودم رو چون کوچیکم ضعیف نشون بدم همه کمکم میکنن همه چی عالی میشه

    هروقت بااین دیدگاه به یچی نگا کردم خوردم زمین

    مخصوصا تو روابط عاطفی

    من یکی از پاشنه های آشیلمم ک دارم اینه ک همش بهم خیانت میشه اینم برمیگرده به همه ترمز هایی ک استاد تو فایل چرا باوجود تلاش فراوان هنوز به خاسته ام نرسیدم قسمت 2 توضیح دادن ک باید بشینم قشنگ همه اونارو بسازم توذهنم

    ولی چون الان بحث روابط برام الویت نیست و تو بحث شغلی و مالی میخام اول پیشرفت کنم میخام باورای مالی و شغلیمو تغییر بدم

    من پاشنه اشیلم در موارد کاری و همه چی ترسه و باورنداشتن به توانایی هامه

    من وقتی میام یکاری کنم خیلی میترسم و فوری باخودم میگم نکنه من تواناییشو ندارم و در نتیجه….

    گند میزنم به کارم

    خلاصه ک از خداوند میخام هدایتم کنه ک دونه دونه رو پاشنه های اشیلم کار کنم و برطرفشون کنم و خودم رو بهبود بدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    دریا رحیم پور گفته:
    مدت عضویت: 1903 روز

    به نام خدایی که در این نزدیکی است

    با درود خدمت استاد عباس منش عزیز و مریم زیباو دوست داشتنی

    استاد عزیز بسیار سپاسگذارم برای این فایل فوق العاده که بهمون یادآوری میکنه هر اتفاقی که بیش از یکی دوبار

    در زندگی برامون رخ میده حتما یه جایی در پس ذهن مون باوری درموردش داریم ،باور مثبت اتفاقات خوب و درست

    باورهای منفی اتقافات ناجالب و بد.این همونجایی هست که همیشه شما می گین خدا با یه پس گردنی داره بهت

    میگه راه رو داری اشتباه میری ، برگرد و درستش کن گاهی می فهمیم و برمیگردیم ولی گاهی هم متوجه اون پس گردنی

    نمی شیم و هزار بهانه براش میاریم و ادامه میدیم و تا جایی میرسه که مجبور میشه بتن چند صد کیلویی رو بکوبه رو

    سرت شاید متوجه بشی و بفهمی ای مسیر غلطه، و باز هر وقت ماهی رو از آب بگیری تازه است.هر موقع در هر لحظه

    بهش برگردی جوابت رو میده و راه درست رو بهت نشون میده.

    سپاس خدایی که من را هدایت کرد تا به خودش نزدیکترم بکنه تا عزیزش بشم تا بدونم در هر لحظه و هر نفس کشیدنم

    اونه که در کنارمه دستهام در دستان پرقدرتش هست و آنی به خودم واگذارم نکرده و نمیکنه و خودش ، تنها خودش برام کفایت میکنه.

    من قبلا به شدت عصبانی می شدم بر سر هر موضوعی ، تو محل کارم دائم با کارشناس هام چالش دارم ، با مدیر بخش مون چالش دارم

    همیشه بحث و درگیری ، با خانواده ام با خواهر بزرگم که کلا شاید از سال فقط یکی دوماه آشتی بودم و صحبت میکردم ، همیشه سر کوچترین

    و بی ارزش ترین موضوع ها بحث می کردیم و بعد دعوا و قهر تا چند ماه و خدا رو شکر با ورود به دوره های خودشناسی بخصوص این سایت

    فوق العاده عالی و آشنایی با استاد عباس منش عزیز ، یادگرفتم باید با خودم در صلح باشم ، اول خودم با ارزش هستم بعد دیگران با نهایت احترامی

    که براشون قائل هستم و اینها باعث شد چالش های من کمتر و کمتر بشن ، من از اون شرکتی که 20 سال کار کرده بودم بیام بیرون و برای خودم کار کنم

    ارتباطم با خانواده ام بهتر بشه ولی هنوز باورهایی در پس ذهنم هست که باید پیداشون کنم و باورهای درست جایگزین شون کنم

    یکی از مسائلی که من رو هنوز ناراحت میکنه زمانی هست که از لحاظ مالی شرایطم بهم میریزه و از کسی درخواست میکنم و جواب رد میده

    و اینجاس که ذهنم شروع میکنه به نجوا کردن اون موقع که اون مشکل داشت تو کمکش کردی حتی بهت برنگردوند ولی الان اون کمکت نمیکنه

    یا اون داره ولی نمیخواد به من بده .

    یکی دیگه از مسائل تکرار شونده من وارد رابطه های دور میشم اغلب یا رابطه هایی که چندان به من توجه نمی کنن و این حال منو بسیار بد میکنه و اینکه

    افرادی به من پیشنهاد دوستی میدن که متاهل هستن و با همه جواب های منفی من باز دائم پیغام میدن و دست بردار نیستن که گاها به بلاک شدن شون میرسه

    که باور این موضوع رو چند روز پیش با فایلی که استاد باز خیلی به موقع گذاشتن و انگار مختص من بود گذاشتن پیدا کردم . و ماجرا از این قرار بود سالها قبل با همکارهام

    که صحبت میکردیم می گفتن میریم فال قهوه و اینو گفته درست بوده و این حرف ها من هرچند بهش اعتقادی نداشتم به هیچ کدوم از اینا فال و دعا و سرکتاب اینا از همون دوران

    نوجوانی اعتقاد نداشتم و میگفتم دروغه ، یکبار به اصرار همکارهام باهاشون رفتم برای فال قهوه و فقط جنبه فان موضوع برام مهم بود، خانمی که فال میگرفت یکسری اطلاعات داد

    که با اون موقع من کمی همخونی داشت و در آخر هم گفت شما با کسی ازدواج میکنی که ازدواج نصفه نیمه داشته ( نامزد بود ، عقد بود ) ولی جدا شده من این رو باور نکردم ولی گاهی

    حرفش هاش تو ذهنم میامد و وقتی استاد در مورد باورهای رابطه صحبت کردن دیدم من دقیقا بخاطر صحبت های اون خانم دارم این جور مردها رو جذب میکنم و خدا رو شکر میکنم که منو هدایت کرد که بتونم باورهای درست جایگزینش کنم و اینکه من لایق بهترین و زیباترین رابطه عاطفی هستم .

    در پناه نگاه پر مهر خداوند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    مریم پهلوان گفته:
    مدت عضویت: 2027 روز

    به نام خدای مهربونم.سلام به استاد گرامی و همه همراهان.استاد کلا فایلهایی که بعد از اون فایلهای انگلیسی روی سایت گذاشتین یه چیز دیگه است وچقدر تعدادکامنتها بیشترشده وچقدر حس وحال عالی داره چقدر دوستان جدید کامنت میزارن.من خودم قبلا خیلی تمرکزم روی محصولات بود وفایلهای دانلودی رو کامنتهاشو کم میخوندم ولی الان خیلی مشتاقم نود درصد رو میخونم.وچقدر پر از اگاهیه.من مدتیه که خدایا شکر سرشار از آرامشم وخیلی خیلی کم عصبانی وآشفته میشم.ولی چندسال قبل که به این مسائل اگاه نبودم مسائلی که هم تکرار میشدند هم خیلی از رخدادشون به هم میرختم

    1)مواقعی که مادرشوهرم حرفی کنایه ای میزد 2)مواقعی که اعضای خانواده ام مخصوصا مادرم مریض میشد.

    3)دعوا ولجبازی بچه هام باهم.

    4)حقوقم که کارمندیست چندین سال بابت وامها میرفت وامها که چندساله تموم شده شوهرم بیکارشده وبابت مخارج خونه وبچه ها میره و برای خودم نمیمونه.

    مورد اولی که با اثاث کشی از پیششون برطرف شد.مورد دوم که با برداشتن تمرکزم از روی مامانم وخارج شدن از نقش خدابودن براش خیلی خیلی کم تر مریض میشن.مورد سوم همچنان هست وکمتر عصبانی میشم.مورد چهارمی قبلا خیلی غصه میخوردم که حقوقم نمیمونه ولی الان با عوض کردن باورهام که خدایا شکر حقوق من هست که خرج بچه هام بشن وباشگاه وزبان میفرستم و چقدر با عشق میرن وخوشحال هستن منم بابت اینکه پول هست که خرجشون کنم خوشحالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    Maryam گفته:
    مدت عضویت: 3809 روز

    سلام به استاد توحیدی و عزیزم و خانم شایسته عزیز و همه دوستان خوبم

    به جرات میگم بهترین سوال برای خودشناسی همین سواله.

    سپاسگزارم از استاد مهربان که سخاوتمندانه فایل تولید می کنن و رایگان در اختیار ما قرار میدن

    چه شرایط و اتفاقاتی شدیدترین احساسات و در من ایجاد میکنه

    اول از همه ناراحتی و افسردگی فرزندان و همسرم خیلی حس و حال من و بد میکنه و خیلی بهم می ریزم و همش باهاشون صحبت میکنم که بهشون امید بدم و حالشون و خوب کنم این الگو برای من خیلی تکرار شده

    دوم سخنرانی در جای رسمی ،کنفرانس در دانشگاه خیلی من و مضطرب می‌کنه و آرامش من می گیره و حالت تهوع بهم میداد تا قبل از انجام اون ،ولی وقتی میرفتم و شروع میکردم در مدت کوتاهی خیلی حالم خوب میشد و همیشه عالی انجامش میدادم ولی دفعه بعد همون آش و همون کاسه بود قبلش اضطراب و حال بدی و عدم آرامش بود

    وارد شدن به بعضی از جمع ها که غریبه تر بودن حتی میهمانی ها هم همینطور بود اضطراب داشتم و حالم خوب نبود ولی به محض رسیدن و سلام و احوالپرسی همش محو میشد و خیلی خوش می گذشت ولی دفعه بعد دوباره همون بود الان مدتهاست خداروشکر خیلی بهتر شدم و آرامش دارم

    این الگو رو برای داشتن میهمان هم داشتم البته فقط برای یک سری افراد که فکر میکردم قضاوت می کنن منو ولی الان بهتر شدم

    مورد بعدی در مورد بی پولی و از دست دادن درآمدم هست که خیلی مضطرب میشم البته من شاغل نیستم منظورم درامد همسرم هست که چند بار اتفاق افتاده ولی الان به لطف خدا درست شده

    راستش الان اضطرابم خیلی خیلی کمتر شده چون هر وقت نگرانم می سپارم بخدا و هر جای که میخوام برم میگم خدا با منه این نگاه توحیدی خیلی بهم کمک کرده انگار تازه خدا رو پیدا کردم با من وارد میشه بجای من صحبت میکنه آرامش عجیبی بهم میده اینکه خدا همراه منه با منه ،در وجود منه و اینو مدیون استاد عزیزم هستم و تا همیشه سپاسگزارم ازت استاد جان .

    واقعا توحید دوای همه دردهاست چقدر همه مون نیاز داریم فقط به خود مهربانش

    هر روز از خدا میخوام یک کم توحیدی تر شوم و یک کم از شرکامو کم کنم از وقتی که این نگاه پیدا کردم آرامشم خیلی بیشتر شده،

    خدایا شکرت سپاسگزارم از خدای مهربانم که این آگاهی ها رو از این استاد توحیدی به ما آموخت استاد جان سپاسگزارم از شما و مریم جان عزیز در پناه خداوند سلامت و شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    امید گفته:
    مدت عضویت: 1948 روز

    سلام بر استاد عباسمنش بینظیر

    سلام بر بانوی پرادیس زیبا

    سلام بر اعضای معزز این سایت توحیدی

    ((الگوهای تکرار شونده))

    استاد عزیز قبل از هر نوشته ای سپاسگزارم بدلیل همه تلاش لذتبخشی که برای هر چه شکوفاتر شدن این سایت توحیدی انجام میدید ، شما بینظیرید

    در خصوص الگوهای تکرار شونده من چند روزیست دوره های فوق العاده ثروت 1 و عزت نفس رو مجدد با تمرکزی عالی شروع کردم ، به لطف هدایت بی مانند رب العالمین نشونه های زیبا و زیادی بهشون تو همین چند روز برخوردم که به قول شما درستی مسیرم برام بیشتر واضح شده ، اصرار دارم به ادامه دادن و بخودم تعهد دادم از نظر مالی پیشرفت کنم و اینجا در جمع شما نازنینان قول میدم و خودمو متعهد میکنم برای اعلام توفیقاتم در این سایت بینظیر در آینده ای نزدیک (سرعت رشدم عالیه و اتفاقات خوب الی ماشالله زیاد )

    و اما الگوی تکرار شونده من :

    کار بر روی دوره بینظیر ثروت 1 همزمان شد با برخورد من به نشانه ای عالی در نشانه دیروزم بنام کنترل ذهن ، مطالعه کامنتی از یکی از نازنیان این سایت خدایی مرا به جمله ای رهنمون کرد با این مضمون که (من وظیفه دارم ثروتمند باشم) اینکه چقدر این جمله به من چسبید بماند ، همزمانی بعدی اینکه استاد همان دیروز این فایل عالی (پیدا کردن الگوهای تکرار شونده) رو بروی سایت قرار دادند و حالا من بودم و الگوی تکرار شونده ی بی نظیری بنام (انجام وظیفه) و یادآوری آنچه از این مهم در مقاطع مختلف زمانی زندگیم انجام داده ام :

    – خردسال بودم و وظیفه نگهداری از برادر کوچکترم رو به بهترین شکل ممکن انجام دادم

    – قبل از دوران ابتدایی به مکتب سپرده شدم و در انجام وظیفه قرآن خوانی عالی ترین بودم

    – در دوران ابتدایی در انجام وظیفه فعالیتهای درسی و اجتماعی مدرسه همیشه عالی ترین بودم

    – در کمک به خانواده در بحث کشاورزی وظایف محوله رو جوری انجام میدادم که همیشه زبانزد بودم

    – در فعالیتهای درسی در طول دوران تحصیل تا دبیرستان وظایفم رو بشکلی انجام میدادم که همیشه در زمره برترینها بودم

    – رفتم کلاس زبان در انجام وظایف اعلامی عالی ترین بودم

    – کارمند شدم ، کارمندی که در انجام وظیفه همتا نداشتم

    – دانشجو شدم آنچنان در انجام وظیفه عالی بودم که علی رغم شبانه بودن دانشگاه 7 ترمه تمام کردم با معدلی عالی

    – مدیر شدم در شش استان مختلف همیشه انجام وظایفم بشکلی بود که استانم در کشور اول بود

    بارها و بارها و بارها طی این سالیان گذشته به اشکال مختلف بدلیل (انجام وظیفه درست) مورد تشویق قرار گرفتم

    و حالا …

    برخوردم باینکه (من وظیفه دارم ثروتمند باشم) چه هدایت بی نظیری ، چه مرور دل انگیزی ، چه الگوی تکرار شونده ای ، حیفم اومد اینجا از خودم رد پا نگذارم

    من از خیلی خیلی سالهای قبل موضوعی در ذهنم شکل گرفته بود که هر کاری که به من محول شود به بهترین شکل ممکن انجام خواهم داد ، آن زمانهایی که هیچ درکی از باور و مواردی از این دست نداشتم ، در بالا بخش کوچکی از مقاطع مختلف زندگیم رو نوشتم ، این باور با من چه ها که نکرد در این سالیان گذشته ، و دیروز وقتی هدایت شدم باین جمله و این الگوی تکرار شونده ، انگار سدی بتنی و عظیم در پیش رویم برداشته شد و تصمیم گرفتم اینجا هم وظیفه خودمو به زیبایی هر چه تمامتر انجام بدهم و ثروتی باشکوه رو تجربه کنم ، مصرم و مصمم در این مسیر و با ذهنیت زیبایی که از کودکی در من شکل گرفته و از دیروز برایم واضح ، به لطف الله مهربان و انرژییکه از این سایت توحیدی میگیرم ، کاری میکنم کارستان

    یا حق …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      آزاده گفته:
      مدت عضویت: 2211 روز

      سلام دوست عزیزم خداروشکر بابت این باور عالی که از کودکی در شما نهادینه شده که باعث این همه موفقیت و دستاورد در زندگیتون شده خداروشکر می کنم که کامنت شما رو خوندم و این باور فوق العاده زیبا که “من وظیفه دارم ثروتمند باشم” فوق العاده زیبا هست و چقدر باعث میشه در بعد مالی پیشرفت کنیم.

      امیدوارم این مسیر موفقیت هاتون ادامه دار باشه و بیاین در سایت هم بنویسید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 909 روز

    به نام خدایی بزرگ که منبع تمام خوبیها و انرژی است

    سلام به استاد و الگوی خودم

    سلام به مریم عزیزکه اینقدر برای این فایلها زحمت میکشه ممنونم مریم جان

    ما یه خونه خوشگل دو طبقه داریم که هر دو طبقه دسته خودمونه و استفاده میکنیم

    یکی از پارکینکها رو لباس فروشی زدم

    سال اول اوضاع زیاد خوب نبود فروش کم بود

    اما امسال خدا رو شکر که هم دارم قدم ها رو کار میکنم هم زیاد کامنت میخونم و کامنت میذارم فهمیدم که اگه مشتری سه روز هست یه هفته نیست هیچی ربط نداره به اوضاع بیرون فقط به خودم ربط داره

    قبلا ها میگفتم صبحها مشتری نیست فقط بعداظهر مشتری میاد

    یا الان سر برجه یا آخر برجه خلاصه جونم براتون بگه تا به الان که فهمیدم همه به باورها و افکار ما ربط داره

    من وقتی باورهای مخرب کمبود رو بشناسم کم کم میام و ترمز ها رو پیدا میکنم و رفع میکنم و بعد نتایج رو میبینم

    و یکی از ایرادهای من اینکه

    البته قبلا بیشتر بود الان دارم روی خودم کار میکنم وکمتر شده که وقتی کسی یه خوبی کوچک میکنه در حقه من سریع باید همونجا جوابشو بدم حالا میخواد هر چی باشه طاقتم نمیاد مثل خوره میافته تو جونم و میدونم که ایراده

    ان شالله که به یاری خدا در آینده نزدیک میام و از پیشرفتهام براتون مینویسم

    که درآمد مغازه ام به روزی یه میلیون تومن رسیده

    خدایا شکرت سپاسگزارتم برای حاله خوبم

    خدایا شکرت برای دوستان بی نظیرم

    استاد هر جا هستین بهترینهانصیبتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    رویا میانکاله گفته:
    مدت عضویت: 989 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    سلام به استاد عزیز و بانو مریم جان

    سلام به دوستان هم فرکانسی

    من بیشتر تو این کامنت میخوام سوالی بپرسم که خودمم خیلی درگیرش شدم یعنی خیلی تلاش میکنم که بیخیال باشم ولی مثل همین الگوی تکرار شونده تکرار میشه.در واقع به این فایل هدایت شدم اخه چند وقتی بود دلم میخواست این سوال بپرسم ولی هر دفع یه چیزی مانع میشد و این شد که خدا تو بهترین زمان هدایتم کرد به بهترین فایل.

    الگوهای تکرار شونده زیادی بود ولی به لطف خدا و گوش دادن به فایل ها خیلی خیلی کمتر شد .

    اول جواب این سوال بدم که چه زمانی احساساتم زیادی دگرگون میشه و حالم بد میکنه؟؟

    اول از همه ترد شدن از دیگران بخصوص کسانی که دوستشون دارم .و این روند انگار هر چند وقت یکبار از طرف یک عزیزی تکرار میشه گفتم بخصوص کسانی که خیلی دوستشون دارم.

    و اگ برای کسانی که خیلی دوستشون دارم اتفاق بدی بیافته یا تو مسیری که اشتباه میرن خیلی حالم بد میشه برای همه این قضیه برام مهم نیست فقط تعداد کمی و دوست دارم حتما کمکشون کنم.

    و زمانی که ببینم کسی به کمکم نیاز داره و من نمیتونم بهش کمک کنم خیلی ذهنم درگیر میشه و کنترل کردن ذهنم برام سخت میشه و اینجا هم بیشتر کسانی که بهم نزدیک هستن و برام مهم آن بیشتر روم تاثیر دار.

    و اما سوالم اینکه:

    من در طول روز خیلی فایل ها رو گوش میدم مینویسم اکثر وقتا ستاره قطبی انجام میدم سعی میکنم کنترل ذهنم دست خودم باش ولی هر چند وقت یکبار این برام تکرار میشه

    مثلا من روی نکات مثبت همسرم توجه میکنم سعی میکنم نکات منفی نبینم و حالم در طول چند وقت خوبه نسبت بهش همه چیز اوکی یهو با یک حرکتی که میکنه من کاملا ذهنم بهم میریزه و تا مدتی دوباره درگیر میشم و همش برام سوال که چرا ؟؟این منو خیلی اذیت میکنه و یه جوری نسبت بهش بی احساس میشم

    و هی تو ذهنم میاد که ما تو یک فرکانس نیستیم خیلی از علایقمون متفاوت و واقعا نمیدونم چیکار کنم نوع تفریح و لذت بردن،اینکه رها باشیم ،طرز فکر و باورمون خیلی با هم متفاوت.

    من واقعا خواسته ام از یک رابطه نوشتم و همش تصور میکنم .و روی دوره عشق و مودت هو دارم کار میکنم.

    اگ راهنماییم کنید ممنون میشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    صالح گفته:
    مدت عضویت: 1243 روز

    سلام استاد عباس منش عزیز

    در مورد سوال این جلسه باید بگم

    یه الگویی که از بچگی تا حالا تو زندگیم تکرار شده

    اینه که من همیشه دخلم با خرجم یه اندازه بوده .

    و تو زندگیم همیشه این موضوع مهم بوده.

    دیشب داشتم به عزیز دلم میگفتم، من تو زندگی به تمام چیزهایی که میخواستم رسیدم بجز این موضوع

    استقلال مالی و ثروت زیاد

    که همسرم گفت به امید خدا اونم به زودی میرسیم:)

    الان

    من دیگه مطمعن هستم که یه باور های غلط و قدرتمندی راجع به ثروت دارم که هرچی تلاش فیزیکی میکنم باز میبینم نتیجه راضی کننده نیست

    و این روزا تمام تمرکزم روی بهبود باور هام راجع به ثروته

    باید باور هایی مثل:

    پول بی نهایته و هر روز بهش اضافه میشه

    پول آسان بدست میاد

    ثروتمند شدن معنوی ترین کار جهانه

    ثروتمند شدن خیر خاهانه ترین کار جهانه

    ثروتمند شدن خدا پسندانه ترین کار جهانه

    ثروتمند شدن وظیفه الهی انسانی منه

    ثروتمند شدن باشکوهه

    ثروتمند شدن لذت بخشه

    ثروتمند شدن امنیت به همراه داره

    ثروتمند شدن از من انسان بهتری میسازه

    یا

    من لایق ثروت هستم

    من توانا هستم در پول سازی

    من فروشنده خوبی هستم و میتونم به تمام مردم این سیاره محصول بفروشم

    چون همه از محصول من خوششون میاد

    باید این باور ها نهادینه بشن

    باید وقتی حواسم نیس هم این باور ها تو اعماق ذهنم مرور بشن

    اون وقت نتایج رخ میده.

    الان نقطه مقابل این باور ها اون زیر دارن مرور میشن

    از نتایجی که میگیرم پیداست.

    رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون..

    اون اوایل که اومدم توی سایت و شنیده بودم که باورها همه چیزن

    گفتم ایول

    باور هامو فردا صبح که از خواب بیدار شدم درست میکنم

    و

    پس فردا موفق میشم:)

    اما الان بعد از 500 روز فهمیدم که باورهایی دارم که اصلا نمیدونم دارم

    نمیدونم چی هستن

    از نتایجی که کسب میکنم میتونم بفهمم چیا اون زیر هستند و دارن خودشون واسه خودشون فرکانس میفرستن.

    اما خبر خوب اینه که من باهوشم

    همون طور که باور های بدرد نخور رو یاد گرفتم باور های خوب رو هم یاد میگیرم و اجرا میکنم..

    اگه پارسال آدم موفقی نبودم

    دلیل نمیشه که سال دیگم موفق نباشم

    من بزرگتر از مسائل هستم

    من انسانم

    من میتونم بزرگ بشم

    من این الگو که از پدرم و پدارنش بهم ارث رسیده که در جهان کمبود وجود داره رو

    درون خودم از بین میبرم

    چون میدونم تا زمانی که این اعتقاد رو داشته باشم چیزی گیرم نمیاد

    میخوام فراوانی

    عشق

    شادی

    و سلامتی رو تا زمانی که در این سیاره زندگی میکنم در حد اعلا خودش تجربه کنم

    و تمام تلاشم رو (جسمی ذهنی)

    براش انجام میدم.

    هیچ کدوم از ما بچه های سایت

    و اصلا هیچ کدوم از ما انسانها از یک نقطه مشترک شروع نکردیم

    هر کدوممون تو یه خانواده

    و جو فرهنگی و اعتقادی متفاوت از هم رشد کردیم..

    پس اگه یکی از شاگرد های استاد نتیجه میگیره نباید فکر کنیم که ای بابا کجای کار من ایراد داره؟

    یا چرا اون خوب میفهمه و اجرا میکنه من نمیتونم؟

    باید با خودمون مهربون باشیم

    تمام وجودمون رو برای پیشرفت بزاریم و کاری به دیگران و نتایجشون نداشته باشیم

    شاید یه نفر تازه از خط مقدم جنگ برگشته و صدای تیر ترکشها هنوز تو گوشش هست و هر لحظه تو بیداری کابوس کشته شدن میبینه

    ولی یه نفر اصلا خط مقدم نبوده اون عقب مقب ها توی تداکرات جبهه تو اشپزخونه بوده

    شاید یکی تو جبهه شیمیایی شده

    یکی ترکش خورده هنوز درد هاشو حس میکنه

    یکی شکنجه شده

    یکی اصلا جبهه نرفته و زمان جنگ داشته پول در اوردن رو یاد میگرفته از پدرانش

    شاید یکی هنوز تو جنگه

    منظورم از جنگ سالهای زندگیمونه که کجاها و با شرایطی گذشته و چه باور هایی در ما کاشته شده

    که امروز داریم چوب یا نون باور هامونو میخوریم

    اما

    همه ما میتونیم تو زمینه کاری خودمون نفر اول باشیم

    با هر سرگذشتی که داشتیم

    استاد عباسمنش همیشه از گذشتش حرف میزنه برای اینکه بگه بابا اگه الان تو ناز نعمت هستم و آب های روان از زیر خونم جاریه

    همیشه اینجوری نبوده

    منم از خط مقدم برگشتم اما نزاشتم اون خاطرات تا ابد یقه منو بگیرن و نزارن پرواز رو تجربه کنم

    یادمه استاد میگفت هرشب با این ترس که الان بین پدر مادرم یه دعوایی میشه میخوابیدم و حتی یک شب اروم نخوابیدم

    نه فقط استاد

    در جهان بیشمار الگو وجود داره از ادمهای شجاعی که شرایطشون رو نپذیرفتن و تغییر دادن جهان اطرافشون رو…

    من باورم اینه

    وقتی که انسان تصمیم میگیره یه کاری رو انجام به بده ،با تمام وجودش، با تمام یاخته هاش

    اونوقت خداوند راه هایی رو از جاهایی که گمان نمیکنه براش باز میکنه..

    جهان هستی فقط و فقط در یک صورت موم میشه تو دستای ما

    و اون اینه که بلند شیم و با قدرتی که خدا تو وجودمون گذاشته پیش بریم

    هر انسانی عزم شو جزم کنه بدست میاره

    امکان نداره نشه

    حتما میشه

    چون گذشته من به من میگه که میشه

    چون به یاد میارم روزهایی که با تمام وجود خاستم شد

    خیلی زود و اسان شد

    در زمان های قدیم

    یه جوانی رو میخواستن اعدام کنن

    مادر پیرش رفت پیش پادشاه و درخواست کرد که عفو کنن فرزندش رو

    پادشاه گفت به یه شرط از اعدام فرزندت میگذرم

    این که یه گاو رو از پایین پله های قصرم بزاری رو کولت و بیاریش بالا

    پیرزن هیچ چیز برای از دست دادن نداشت

    پیرزن امید داشت که میتونه

    و باور داشت

    درخواست کرد 1 سال بهش مهلت بدن

    پادشاه قبول کرد

    پیرزن هر روز یه گوساله تازه به دنیا اومده رو میزاشت رو کولش و میبرد بالای کوه

    هر روز که گوساله بزرگ تر میشد

    پیرزن هم عظلاتش قوی تر میشد

    پیرزن میدونست داره برای چی تلاش میکنه

    اون میدونست اگه انسان اراده کند

    کیست که جلوی اراده انسان رو بگیره

    بعد از یک سال گوساله گاو شد..

    روز موعود پیرزن گاو رو از پله های قصر تا بالای بالا برد

    همه از تعجب دهنشون باز مونده بود

    همه میگفتن معجزه شده

    درست میگفتن معجزه میشه وقتی انسان بلند میشه و تصمیم میگیره کاری در دنیای خودش انجام بده

    اگه هر کدوم از ما

    فکر کنیم عزیز ترین کس مون تو زندان پادشاهه

    و یک سال فرصت داریم تا برای نجاتش یه کار نشد رو انجام بدیم

    مثلا موفق شدن در کسب کار

    درمان بیماری

    رسیدن به یه شغل خاص

    نفر اول شدن توی کنکور

    ثروتمند شدن

    و…

    اون وقت معجزه میشع

    هر روز کافیه مثل پیرزن از کار کوچیک شروع کنیم و ادامه بدیم

    جهان وقتی این تلاش مقدس مارو ببینه نرم میشه

    و ما میتونیم به این جهان نرم شکل بدیم

    استاد ازت ممنونم برای تلاش همیشگیت0

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: