پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1 - صفحه 37

1286 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا بهنام گفته:
    مدت عضویت: 1250 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم،مریم جانم و تمام دوستان

    سوال:چه شرایط واتفاقات در زندگی شما قویترین احساسات رو در شما برانگیخته میکنه؟

    1_وقتی درمورد خانوم ها انتقاد میشه،یا اینکه مورد تمسخر قرار می‌گیرند، حتی تو خیابون ببینم آقایی به خانومی توهین میکنه خونم به جوش میاد

    2_وقتی میخام یه تصمیم بزرگ بگیرم،استرس میگیرم

    3_وقتی میخام یه خواسته ای که دارم رو بگم،یا نظرم رو بیان کنم،استرس میگیرم و بیخیال میشم

    4_وقتی که مقایسه میشم با بقیه،

    5_وقتی کسی ازم انتقاد میکنه،یا میخاد نصیحتم کنه

    6_وقتی که یه کاری بهم سپرده میشه،استرس میگیرم که آیا از پسش برمیام یا نه

    7_وقتی که همسرم در مورد یه کاری ازم مشورت نگرفته و خودش به تنهایی انجامش داده و من آخر سر متوجه میشم،حس بی ارزشی در من بوجود میاد

    8_وقتی کسی به خودش اجازه دخالت تو زندگیم رو میده،عصبی میشم

    9_وقتی میبینم که همسرم در برابر خانوم‌های فامیل که شاغل شدن واکنش خوبی نشون میده،اما وقتی من پیشنهاد میدم برای رفتن به سر کار واکنش بدی نشون میده،حس قربانی بودن در من بوجود میاد

    10_وقتی که میخام برای خودم پول خرج کنم

    11_وقتی میپرسن بچه دوم نمیخای

    و….

    ممنونم استاد عزیزم برای تهیه این فایل

    هر کجا که هستین در پناه الله مهربان باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    سولماز ستاری گفته:
    مدت عضویت: 2268 روز

    با سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته

    من هرچی فکر میکنم در هرسه مورد مشکل دارم.

    البته در مورد دو قسمت اول کمی بهترشدم.ولی در زمینه تصمیم گیری کاملا دیر عمل میکنم.

    یعنی به حدی هست که اگر امسال ایده بیاد وقتی اقدام میکنم که یکسال ازش گذشته باشه.

    مثلا میخوام توی یه آموزشگاه آنلاین ثبت نام کنم.کلی تحقیق میکنم و با اینکه مطمئن میشم که بهترین گزینه برام هس،اماااااا برای اقدام و اجرایی شدن در بهترین حالت به سال دیگه میرسد.

    منم همواره و همواره با توجه به نوع خانواده ای که توش بزرگ شدم یاد گرفته بودم که بهترین چیزها فقط برای دیگران هست و اگر چیزی باقی موند برای من هس و این الگو همیشه باهام بوده است.

    الگویی که همیشه تکرار میشه برام اینکه همیشه در برخورد با خانمها ،اونها از درد و مشکلات و بیماریشون برام میگن،و البته این چندوقته ،این الگو رو پیدا کرده بودم که مثلا همین فردی به من میرسه از مریضیهاش میگه به دیگری میرسه از خریدهاش میگه.وفکرمیکنم چون نظر دیگران برام مهم بوده که مثلا بگن به به ،دکترهستی و همون تشخیصی دادی که دکتر داد،نااخوداگاه درگیر آزمایشات و بیماریهای افرادمیشدم.

    و اینکه از بچگی تا حالا همیشه که توی ماشین پدرم یا ماشین اقواممون که بودم،اصلا جای نشستن روی صندلی نداشتم و همیشه زور خودمو جا میدادم.

    و فکرمیکنم به باوراحساس لیاقت ربط داشته باشع و اینکه چون خانواده ام کلا با رانندگی خانمها مشکل داشتن،منم ناآخودآگاه سوارماشین میشدم، جام نبود.

    و الگوی دیگر که به شدت میخواستم احساس خوب رو در دیگران انتقال بدم ،یعنی به زور.

    کلی برای طرف صحبت میکردم آخرش هیچ.و دقیقا همون مسیله توی زندگی خودم رخ میداد.یعنی خودمم گرفتارمیشدم.

    یعنی این لیست ادامه دارد…

    ممنون از استاد و خانم شایسته گل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  3. -
    فهیمه ومحمد گفته:
    مدت عضویت: 2136 روز

    سلام استاد مهربونم و خانم شایسته مهربون خیلی سپاس گزارم بابت این فایلتون از وقتی که دوره کشف قوانین رو بروزرسانی کردین همیشه به خدا میگفتم خدایا بگو ترمزام چیه ,من متوجه نمیشم ,,این چند روز هم یه موردی که این چند ساله خیلی برام تکرار شده تو روابط بازم بازم برام تکرار شد گفتم خدایا چرا هر دفعه اینجوری میشه ,همه چیز که درست شد خودت بهم نشونه دادی که مسیرم و راهم درسته باز چرا اینجوری شد ,که اومد تو سایت و فایل رو دیدم تا اسم فایل رو دیدم ,گفتم خدایا قربونت برم همون چیزی که دنبالش بودم جوابمو دادی بقیش دیگه به من بستگی داره که بتونم عمل کنم , استاد عزیزم در جواب سوالتون باید بگم ,چیزی که باعث میشه من خیلی عصبانی ,ناراحت احساس بی ارزش بودن احساس اینکه برای کسی مهم نیستم احساس اینکه در حقم بیمعرفتی کرده وبگم چقدر نامرده من اینهمه خوبی کردم بعد اون اینجوری میکنه اینکه عزیزدلم بهم زنگ نزنه و پیام نده ,یا جوابمو نده به شدت بهم میریزم ,تو عقل کل هم پرسیدم اما نتونستم این ترمزم رو بردارم , این الگو زنگ نزدن و پیام ندادن و جوابمو ندادن بارها داره تکرار شده این چندوقته هم شده هر یکماه یه بار واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم ,,این موضوع به این صورته که بعد یه ماه که زنگ نمیزنه و پیام نمیده ,شروع میکنه پیام دادن بهش میگم چرا اینجوری میکنی میگه بخدا نمیدونم ,بهش میگم بابت اینکارت ازت دلخورم میگه حق داری کوتاهی از من بوده چیزی ندارم که بگم ,,تا یه مدت همه چیز خوبه ,زنگ میزنه خودش پیام میده ,همه چیز عالیه اما دوباره همه چیز بهم میریزه اول شروع میکنه زنگ نزدن ,بعدکم کم پیام نمیده ,بعد شروع میکنه جواب ندادن تلفن , قبلا من شروع میکردم از تلفن مامان وبابا خواهر زنگ زدن بهش همیشه هم ناراحت میشد میگفت با گوشی اینو اون زنگم نزن چرا فکر میکنی گوشیتو جواب نمیدم که از گوشی اونا زنگ میزنی ,البته این چندوقت دیگه اینکار رو نکردم به خودم میگم اگه بخواد جواب گوشی خودم رو میده با گوشی یکی دیگه زنگ بزنم فقط خودم رو کوچیک کردم ولش کن ,,تا جواب میداد میگفتم چرا جواب منو نمیدی یه شماره دیگه نمیشناسی جواب میدی ,,هر دفعه هم یه چیزی میگه به این دلیل نتونستم جواب بدم زنگ بزنم ,دروغ هم نمیگه ,,اما این الگو خیلی داره برام تکراررمیشه ,,در صورتی که قبلا خیلی رابطه عاشقانه داشتیم خیلی ,,میدونم خودم با افکارم این شرایط رو درست کردم ,دوره کشف قوانین رو پارسال خریدم به خاطر رفع همین ترمزام اما این ترمز اینقدر حالم رو بدمیکنه که از همه چیز ناامید میشم ,نه حوصله کار کردن دارم ,نه انگیزه ای دارم ,به خودم میگم چرا اینجوری میشه ,میدونم وابستم ,احساس لیاقت نمیکنم ,اما این باور زنگ زدن رو نمیدونم چیکار کنم برش دارم ,,این باور حتی باعث شده دوستامم همینطوری رفتار کنن ,زنگ نزنن و خبرمو نگیرن و پیام ندن, ممنونم استاد عزیزم امیدوارم بتونم با کمک دوره کشف قوانین و این فایلای ارزشمندتون این الگوی تکرار شونده رو حل کنم خیلی دوستتون دارم ️️️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      سید سجاد موسوی گفته:
      مدت عضویت: 1233 روز

      سلام فهیمه عزیز،

      برای من هم این اتفاق افتاده که بار ها به به کسی زنگ میزنم و اون جوابمو نمی‌داد و من خیلی ناراحت میشدم و یکی دو ساعت حالم گرفت میشد و زمانی که طرف جواب میداد من بهش میگفتم که چرا جواب نمیدی و بعضی وقتها که جوب میداد و من خیلی عصبانی بودم شروع می‌کردم که تخریب کردن طرف و اون هم گوش رو قطع می‌کرد تا این اتفاق تا سال 1401 پایه دار بود تا این که من از 1401 روی خودم کار کردم و الان سه چهار ماه شده که خیلی بهتر شدم و دارم روی خودم کار میکنم که این رو از وجودم پاک کنم .

      این احساس برمیکرده به بچه گیمون که خانواده با ما بد رفتاری کرده و به ما احترام نمگذاشت و این احساس کم بینی از بچه گیمون هم راه مون هست و باید به خودت بگی که تو ارزش میدی و تو لیاقتش داری که کسی رو که دوست داری بهت زنگ میزنه و نیاز نیست که تو خیلی نگران باشی که چرا جواب گوش تو نمیده .

      از زمانی که من روی خودم کار میکنم هر وقتی که به کسی زنگ میزنم و طرف جوابمو نمیدی به خودم میگم که اون طرف الان در مدار من نیست و این یک نشانه هست که من الان نباید با اون طرف حرف بزنم و از خدا تشکر میکنم که خدایا شکرت که این یک نشان هست که جوابمو نداد و اگر طرف حالش بد باشه و جوابمو بده و زمانی که طرف حالش خوب نباشه و اگر من بهش حرف میزدم حالمون هم خراب می‌کرد پس خدا یا صد هزار مرتبه شکر که هر زمانی که طرف حالش خوب باشه میخوام که به زنگ بزنه .

      برای من اینطور اتفاق می‌افتد چون من الان به خودم میگم که سید تو با ارزش هستی و من میخوام که آدم های به من زنگ بزنه که حالشون خیلی خوب .

      و اگر حالشون خوب نباشه هر چیقدر طرف به من نزدیک باشه خودم الان جواب زنگ شون رو نمیدم چون الان خدا رو شکر خیلی روی این نقطه کار کردم و دارم کار میکنم که بهتر بشه .و هر روز تکرار میکنم که سید تو ارزش مندی و زمانی که احساس لیاقت داشت باشی اون وقت همه چیز به راحتی درست میشه فقط روی خودت کار کن و باور کن که این تو هستی که این اتفاق رو خلق کردی پس فقط خودت میتونی این اتفاق عوض کنی و جاهش چیزی رو که واقعا میخوایی روش تمرکز کنی و باور کن که اون اتفاق می‌افتد اون وقت که همه چیز عوض میشه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        فهیمه ومحمد گفته:
        مدت عضویت: 2136 روز

        سلام اقا سجاد عزیز خیلی نکته عالی گفتین که این احساس برمیگرده به بچگی و رفتارخانواده با ما ,وقتی کامنتتون رو خوندم دوران بچگی و.مدرسه رفتار پدر ومادرم و همکلاسیام اومد جلو چشمم ,,بارها شده که پدر ومادرم بچه های خواهر و برادرش رو به ما بچه های خودشون ترجیح دادن شاید کسی که اینو بشنو باور نکنه که پدر و مادری بچه های دیگران رو به بچه های خودشون ترجیح بدن مارو به خاطر اونا کوچیک کردن دقیقا درسته ازت ممنونم سجاد عزیز بابت این نکته عالی ,اگه براتون مقدوره از تمریناتی که انجام دادین ,باورایی که ساختین کارها رو رفتارایی که انجام دادین در مقابل این ترمز برای اعراض کردن ازش برام بگین ,بازم ممنونم ازتون سجاد عزیز

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          سید سجاد موسوی گفته:
          مدت عضویت: 1233 روز

          سلام خانم فهیه عزیز.

          خوش حالم که کامنتم برات مفید بود .

          خب در دقیقا خانواده من هم منو خیلی قبول نداشتن که ی هروزی تو مدرسه نمره 20 بگیرم. و خوبی من این بود که خیلی بشون اهمیت نمی‌دادم و به خودم میگفتم که سجاد باید ثابت کنی که اشتباه در موردت فکر میکنه و تو یک انسان نرو مالی و هر چیزی رو که بخوای میتونی بدست بیاری و این کار هم کردم که خیلی ها با زبانی فارسی نمیتونه تو مدرسه بیست بگیره و من تو مدرسه المانی بیست گرفتم .

          و هر وقت که احساسی خود کم ببینی میکنم این چیز ها رو بیاد میارم و بخودم میگم که سجاد تو کسی هستی که اون کاری سخت رو انجام دادی که اصلا کسی فکرشو نمی‌کرد و با خودم حرف میزنم و کاری های که خیلی خوب انجام دادم اونها رو به یاد میارم و تکرار میکنم و حسمو بهتر میکنم روی چیزی که میخوام بهشون فکر میکنم و آروم میشم .

          تمرین اول برای اینکه اگر به کسی زنگ زدی و جواب نداد.

          به خودت بگو که فهیه الان اون سری کار و دستش بنده و نمیتونه جوابتو به هر وقت که آزاد باشه خودش بهت زنگ میزنه و سعی کن که احساس تو بد نکنی و و بار و بار بخودت بگو که فهیه درک کن که اون الان سری کار یا تو ماشین ی تو جلسه مهم که نمیتونه جواب بده و سعی کن که اینا رو چندین بار با خودت تکرار کن و به خودت بگو که فهیه الان تو دیگه خیلی بزرگ شودی این حسی بچه گونه رو رها کن دیگه پس.و بخودت بگو که فهیه تو باارزش هستی و بخودت بگو که من اول باید خودمو دوست داشته باشم تا دیگران منو دوست داشته باشه .

          و از امروز بخودت تعهد بده که تا ی هفته به هیچ کس زنگ نزنی و روی خودت کار کن و بنویس و سعی کن که چند مودت از خانوده دور باشی تا از این حسی وابستگی کمی رها بشی .

          ارزو میکنم که همیشه حالت خوب احساسی خوب و اتفاقات خوب برات رقم بزنی و باور کن که تو میتونی و کار های رو که خیلی خوب انجام دادی اونها رو بار بار تکرار کن و تمرکز تو روی چیزی بذار که واقعا میخوایی .

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            فهیمه ومحمد گفته:
            مدت عضویت: 2136 روز

            سلام آقا سجاد عزیز ممنونم ازتون

            تحسینتون میکنم بابت نمره 20 و اون باورهای خوبی که داشتین و تونستین خودتون رو اول به خودتون ثابت کنین و این باعث بالا رفتن اعتماد به نفستون شده ،شما لایق بهترین نتیجه ها هستین ممنونم بابت تمرین و راهنمایی که بهم کردین ان شاالله بتونم تکاملی این مسیر رو طی کنم و نتیجه دلخواهم رو بگیرم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    ریاض غ گفته:
    مدت عضویت: 1404 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربون وهمه عزیزان عباسمنشی

    جواب سوال

    من تقریبا در همه مثالهایی که زدید کم وبیش مشکل دارم وناراحت میشم. اما انچه بیشتر از همه منو بهم میریزه وقتی به مدت عضویتم تو سایت نگاه میکنم و اون نتایج دلخواهی که مدنطر داشتم وبهشون نرسیدم رو به یاد میارم ،وقتی شرایط الان مالی خودم رو با اون مبلغ دلخواهم مقایسه میکنم وقتی سختی شرایط کارمو به یاد میارم 12 ساعت کار در روز ،شبکاری هاشو ،و… البته خدا روشکر من از قبل خیلی بهتر شدم اما باز انگار کمه این منو واقعا اذیت میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    فهیمه طاهری گفته:
    مدت عضویت: 1414 روز

    سلام استاد عزیزم ممنون بابت تمام آموزش هاتون وخداروشکر شکر بابت قرار دادنم تو این مسیر

    )اول بگم که ذهنم کلی مقاومت داره برای نوشتن ولی من می‌خوام بنویسم تا خودمو بشناسم تا بنیادین تغییر کنم)نمی‌دونید چقدر به این فایل نیاز داشتم اصلا انگار فایل های که جدیدا میزارید همه بستگی به نیاز من خدایا شکرت بابت هدایتت

    چند روزه به همین مسأله فکر میکردم چرا یه سری اتفاقات مدام داره به شکل های مختلف تو زندگیم میفته وبه این نتیجه میرسم که کد های اشتباه داره کار میکنن مثلاً تو موضوع روابط استاد من نمی‌توانستم با همه همزمان خوب باشم تا با همسرم رابطه خوب میشد با همکارم درگیر میشدم وحس بدی بهشون داشتم یا با خانوادم ودوستام یا مشتری هام به خودم اومدم و دیدم این باور ریشه در بچگیم داره که پدرم هم همیشه با یه نفر درگیر بود والان به هفتست که دارم به خودم میگم که میشه همزمان با همه خوب شد به همه عشق داد واز همه عشق رو دریافت کرد درست مثل الگوی اصلی من استاد عباس منش

    خداروشکر که دارم هر روز کدهای اشتباه رو شناسایی میکنم واز خداوند کمک میخوام که بتونم کدهای جدید رو جای‌گذاری کنم

    واما پاسخ به سوال 1.وقتی یه نفر ازم انتقاد می‌کنه مثلاً میگه لاغر شدی خیلی احساسم بد میشه انگار که همیشه دوست دارم از سمت دیگران تایید بشم

    یا وقتی همسرم از اخلاقم انتقاد می‌کنه

    وقتی میخوام تو یه جمع بزرگ حرف بزنم ونظرمو بگم

    وقتی کاری که تصمیم گرفتم و انجام دادم بعد ترس ها میاد که نکنه که اشتباهی تصمیم گرفتی حتما به ضررته

    وقتی برای اعضای نزدیک خانوادم مشکلی پیش میاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  6. -
    ساناز ایوبی گفته:
    مدت عضویت: 1092 روز

    سلام به استاد عزیز وشادابم و مریم جونی امیدوارم که همیشه اینقدر سرزنده و شاداب باشید« انشالله»

    اول از همه استاد هزارماشاالله به شما که بعد از انجام رژیم و قانون سلامتی هر روز بهتر از دیروزید عالی بودید عالی تر شدید….

    من هر فایل جدیدی که از شما میبینم واقعا تغییر ظاهری « قانون سلامتی »رو در شما احساس میکنم و همیشه میگم خدایا شکرت که این ادم رو سر راهم قرار دادی تا به بهترین نوع هدایت بشم «خدایا شکرت»

    باید بگم که این فایل هم مثل بقیه فایل هاتون عالی بود و باعث شد که من بیشتر و بیشتر

    در مورد خودم شناخت پیدا کنم …

    چقدر این پرسش و پاسخ ها خوبه چون اخرش به چیزایی در درون خودمون پی میبریم که اصلا فکر نمیکردم این

    باورها در من وجود داشته باشه.

    حقیقتش من تو فایل های رایگان قبلیتون هم زیاد میدیدم که میگفتید باید از خودتون بپرسید و از خودتون زیاد

    سوال کنید و به جواب هایی میرسید که خودتون هم باورتون نمیشه ولی من هر دفعه میگفتم بعدا انجام میدم

    و هی مدام پشت گوش مینداختم .

    ولی امروز که فایلتون رو دیدم گفتم این دفعه دیگه باید خودمو جم وجور کنم و به خودم بیام

    چقدر جوابای بچه ها قشنگ بود کلی لذت بردم اونا رو خوندم وچقدر جالب بود که منم دقیقا تو بعضی زمینه ها همون

    مشکلات رو دارم, چون قبلا فکر میکردم شاید اینا فقط مشکل من باشه و هیچوقت هم مطرحشون نمیکردم .

    خب , بریم سراغ پاسخ به سوالی که قرار شد از خودمون بپرسیمـ ..

    ◄ چه شرایط و اتفاقاتی در زندگی من ، شدیدترین احساسات را در من برانگیخته می کنه وباعث عدم کنترل من میشه؟

    وقتی دارم با کلی شوق و ذوق با شخصی صحبت میکنم و اون یهو راجب چیزی دیگه

    صحبت میکنه یا کلامم رو قطع میکنه خیلی بهم میریزم.

    وقتی که شخصی داره باهام صحبت میکنه و من کافیه احساس کنم که اعتمادبنفسش کمی از من بالاتره به کل بهم میریزم.

    یکی از چیزایی که بشدت برام مدام تکرار میشه , وقتی تو رانندگی ببینم طرف اصلا قانون رو رعایت نمیکنه و تازه طلبکار هم

    هست این خیلی منو بهم میریزه ولی شکر خدا دارم روی خودم کار میکنم و سعی میکنم که بهش توجه نکنم.

    وقتی احساس میکنم دیگران فکر میکنن من حالیم نیست و میخوان از هر نظر ازم سوءاستفاده کنن .

    وقتی دیگران تو کارهام دخالت میکنن یا نظر میدن بدون اینکه نظری ازشون بخوام .

    وقتی دوست نداری همسرت یه کاری رو انجام بده ولی مدام انجام میده و هی تکرار میشه مثل سیگار کشیدن اینم خیلی کنترل رو از من میگیره ولی شکر خدا دارم روی این باورم هم کار میکنم که بهش توجه نکنم که مدام تکرار نشه.

    خلاصه که استاد از این فایلتون هم کلی چیز یاد گرفتم و همیشه دعاتون میکنم و مدام دارم همه جا فایلاتون رو گوش میکنم و روی خودم کار میکنم

    ازتون بینهایت سپاس گزارم ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    Blue canvas گفته:
    مدت عضویت: 1590 روز

    سلام استاد عزیز

    موضوع تکرار شونده زندگی من، دوستم هست

    با رفتارش قشنگ کنترل ذهن منو به دست می گیره، بزرگترین پاشنه آشیل من، و من بشدت دارای ضعف در این زمینه ام، اگه بهم توجه کنه شادتررررینم و اگه بی توجهی کنه غمگینتریم، اعتراف می کنم خیلی ضعیف النفسم و وابسته و اینکه بی نهایت شرک دارم، و در این زمینه شاگرد خوبی نبودم و بی نهایت بلا سرم اومده، هر دفعه به یه شکل تقریبا واحد، ( پس گردنی جهان)علیرغم خرید دوره های عزت نفس، عشق و مودت،

    دلم میخواد دختر خوبی بشم و از خدا کمک بگیرم،

    خودم باشم، خود الهی، خود مستقل،

    تقریبا توی خیلی مسائل دیگه زندگی بی نهایت مستقلم و الگوی بقیه هستم اما این یکی

    مثلا از شغل رسمی دولتی توانستم بعد سالها تجربه استعفا بدم و کار مورد دلخواهم رو استارت بزنم

    و خیلی کارهای دیگه

    همه چی از خود ما شروع میشه، بعد درک قوانین ثابت الهی که بارها و بارها برامون بازش کردین، مو به مو شکافتین واسمون، راه عذر بسته هست، قانون رو میدونیم، پاسخ جهان رو هم به عینه بارها درک کردیم، اما شیطان درون بی نهایت قدرت داره، و میدونم بهانه هست این حرفم

    دلم میخواد روزی در پاسخ همین کامنتم بنویسم من هم توانستم، یعنی خواستم و توانستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1922 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    با سلام و درود خدمت استاد،خانم شایسته و دوستان

    چه شرایط و اتفاقاتی در زندگی شما، شدیدترین احساسات را در شما برانگیخته می کند؟

    1)زمانی که به شخصی خوبی میکنم و منتظرم تا اون یه جایی جبران کنه ولی اون شخص با جواب نه گفتن،کلیه پروسه خوبی منا زیر سوال میبره خوبی بی جا کردن و بدی دیدن

    خوبی های بی جا انتظارات بی جا را بوجود میاره

    2)انتظارات بی جایی که از اقوام دارم و تو ذهنم هست که قوم و خویش آدم در تنگنا و روزهای سخت دست آدم را بگیرن

    باور اشتباه اینکه اقوام از گوشت و پوست آدم هستن و میشه روشون حساب کرد

    3)جاهایی از زندگیم که تحمل میکنم و فکر میکنم دارم صبر میکنم تعریف اشتباه کلمه صبر و تحمل تحمل شرایط و ترس از تغییر شرایط زندگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  9. -
    حامد امیری گفته:
    مدت عضویت: 2462 روز

    سلام به استاد عزیزم

    این الگوهای تکرار شونده برای من خیلی آشنا هستن و به خوبی این جنس از اتفاقات رو درک میکنم. چون من هم بسیار حساس هستم که اگر یه اتفاق تکرار شونده که در جهت ناخواسته‌ها هست داره برای من تکرار میشه صد در صد و بدون شک من باورهای ناهماهنگ دارم. که البته به لطف آموزه‌های استاد عباسمنش من تونستم خیلی از اون‌ها رو شناسایی کنم و به سمت خواسته‌هام هدایت کنم. الان الگوهای تکرار شونده ناخواسته و منفی خیلی خیلی کم شده و میتونم حتی بگم اثری ازشون نیست چون من همیشه سعی کردم روی خودم کار کنم و همیشه در جهت بهبود باشم. همیشه به دنبال بهتر شدن باشم و هر روز سوالات خوب بپرسم که من چطور میتونم در تمام جنبه‌های زندگی کیفیت بالاتری رو تجربه کنم.

    مثلا یکی از الگوهای تکرار شونده مثبت برای من این هست که هر امکاناتی که دارم و هر وسیله‌ای که میخرم و هر شرایطی خوبی رو که تجربه میکنم سریع از خودم سوال میکنم خوب چطور میتونم از این هم بهتر بشم؟ همیشه از خدا زیاد میخوام و درخواست میکنم باز هم من رو به شرایط بهتر هدایت کن. من رو به مسیر آسان‌تر و لذت بخش تر هدایت کن. این الگو خیلی برای من تکرار میشه و هر بار هم نتیجه خوبی برای من داره. من خیلی از باورهای قدرتمند کننده رو تونستم از سریال‌های سایت بکشم بیرون و با دیدن الگویی مثل استاد عباسمنش تونستم در پیدا کردن باورهای قدرتمند کننده‌تر موفق عمل کنم. مثلا این باور رو استاد به من یاد دادن که هر چقدر بهتر باشم باز هم میتونم بهتر شوم باز هم از این راحت‌تر و از این آسان‌تر هم وجود داره. چرا من همیشه این سوال رو می‌پرسم؟ چون باور دارم که مسیر راحت‌تر شرایط بهتر موفقیت بیشتر وجود داره.

    یکی دیگه از الگوهای تکرار شونده مثبت برای من این هست که به طرز خیلی جالبی هر چند وقت یکبار یک فردی به زندگی من وارد میشه و به من محبت میکنه و خیلی از کارهای منو انجام میده. یعنی میتونم بگم اون فرد میاد و احساس میکنم دستی از دستان پروردگار هست که اومده و داره به من کمک میکنه. با تجربیاتی که در اختیار من میذاره. حالا این فرد مشتری بوده، دوست جدید بوده ولی الگویی که بین همه اون‌ها ایجاد میشه اینه که به پیشرفت من کمک کردن. اتفاقا به این موضوع جدیدا فکر کردم که ببینم چه نگاهی در من هست که این اتفاق میفته. دیدم که من از خیلی وقت پیش باور داشتم که همیشه انسان‌های صادق و درستکار به زندگی من وارد میشن و من همیشه با آدم‌های دوست داشتنی ارتباط دارم. این باور رو داشتم که هر فردی وارد زندگی من میشه از طرف خداوند هست که اومده و میخواد چیزی به من یاد بده. و البته همیشه اعتبارش رو به خداوند میدم که خدایا از تو ممنونم که همیشه من رو به سمت انسان‌های دوست داشتنی و درستکار هدایت میکنی. یادمه وقتی میخواستم مهاجرت کنم این رو خیلی تکرار میکردم که من حرکت میکنم خداوند خودش ایده‌ها، آدم‌ها، موقعیت‌ها رو برای پیشرفت من سر راهم قرار میده و همین اتفاق هم افتاد و همچنان دارم میبینم که من به هر آدمی برخورد میکنم کسی هست که به پیشرفت من کمک میکنه.

    از آنجایی که من کامل نیستم و هر روز دارم روی خودم کار میکنم. اما تا قبل از اینکه به صورت جدی و متعهدانه روی خودم کار کنم الگوهای تکرار شونده منفی و در جهت ناخواسته‌ها هم داشتم. حتی در مورد روابط. من توی دوره کشف قوانین فهمیدم که نتایج زندگی من به صورت کلی برآیندی از فرکانس‌های خواسته و ناخواسته‌ هست و متوجه شدم که من باید فرکانس‌های خالص‌تری بسازم. واقعا این دوره یکی دیگه از دوره‌هایی هست که داره من خودشناسی بیشتر من کمک میکنه. راجع به تمرینات و آگاهی‌های این دوره بخوام بگم خیلی زیاد میشه ولی اینو میخوام بگم که من هم در روابط الگوهای تکرار شونده منفی هم داشتم. مثلا هر کسی از من انتقاد میکرد به شدت به هم میریختم و حتی عصبی هم میشدم. به لطف خداوند وقتی به دوره شیوه مسائل هدایت شدم این مسئله رو حل کردم. چون داشت زیاد تکرار میشد دیگه داشتم کلافه میشدم و به خودم گفتم نباید اینجور باشه چون این خیلی داره تکرار میشه. این الگویی بود که تکرار میشد. رسیدم به جایی که تمرکزی این مسئله رو حل کنم و ببینم چرا وقتی از من انتقاد میشه به هم میریزم. یکی از ترمزهایی که در این رابطه پیدا کردم این بود که نظر و نگاه دیگران برای من مهم بود. از طرفی یکی دیگه از الگوهایی که داشتم این بود که خودم هم آدمی بودم که انتقاد زیاد میکردم. به خاطر همین کلا اومد این ریشه رو حل کنم. با تمرین‌های زیادی که انجام دادم کلا از فضای انتقاد فاصله گرفتم. روی عزت نفس خودم بیشتر و بیشتر در این رابطه کار کردم که نظر و حرف‌های دیگران در مورد خودم برام مهم نباشه. الان به لطف خدا این الگو چند وقتیه که تکرار نمیشه و روابط من بهینه‌تر و با کیفیت‌تر شده.

    ولی تاکید میکنم چیزی که من یاد گرفتم اینه که من کامل نیستم و هر روز دارم روی خودم کار میکنم ولی در جهت مثبت و بهتر شدن. الان خیلی وقته الگوهای تکرار شونده منفی شدید ندارم چون وقتی شما هر روز به دنبال بهبود خودت باشی و سوالات خوب در جهت بهتر شدن بپرسی همه چیز زندگیت تغییر میکنه و همیشه در جهت بهتر شدن هستی.

    بازم بخوام از الگوهای تکرار شونده در جهت مثبت مثال بزنم اینه که من خیلی پول پیدا می‌کنم. این رو افرادی هم که با من رفت و آمد دارن تایید میکنن. آخرین بار با یکی از دوستانم داشتم پیاده روی میکردم یکهو یک مشت پول زیاد پیدا کردیم. خودم هم وقتی تنهایی پیاده روی میکنم هر چند وقت یکبار پول پیدا میکنم. اینها رو نشونه‌هایی میبینم که من در جهت مسیر خواسته‌هام هستم.

    ولی این رو بگم که قبلا اینطور نبود. قبلا این الگوی تکرار شونده در مورد پول به این شکل بود که هر وقت پول زیادی به حسابم وارد میشد به طرز عجیبی خیلی سریع این پول کم میشد. از آنجایی که من به الگوهایی تکرار شونده خیلی دقت میکنم این سوال برای من پیش اومد که چرا این اتفاق داره میفته و هر چقدر نگاه میکردم متوجه نبودم این پول داره کجا میره؟ با بررسی‌هایی که کردم رسیدم به احساس لیاقت. دیدم که من از یه رقمی به بعد خودم رو لایق نمیدونم که پول توی حسابم باشه. البته با تمریناتی که دارم انجام میدم دارم تمرکزی روی این موضوع کار میکنم و نتیجه‌های خوبی گرفتم. الان الگوی تکرار شونده برعکس شده و به سمت مثبت داره میره به این شکل که پول بیشتر و به مدت زمان بیشتری تو حسابم نگه دارم تا با اعداد بالاتر راحت تر بشم و پیشرفت کنم.

    در کل یکی از راه‌هایی که باعث شد من بیشتر خودم رو بشناسم و باورهای خودم رو شناسایی کنم همین الگوهای تکرار شونده بود که اولین بار در دوره 12 قدم توی قدم سوم این رو از استاد شنیدم و به دنبالش رفتم.

    با بروزرسانی دوره کشف قوانین به لطف خداوند من تونستم بیشتر و بیشتر خودم رو بشناسم و ترمزهای مخفی در ذهنم شناسایی کنم که مانع پیشرفت من شده بودند. الان میفهمم که چرا لحظه آخر اتفاقات خوب به هم میخورد تا یک مسیری در جهت خواسته‌هام داره طولانی میشه. متوجه شدم پای ترمزهای مخفی در میان هست. خیلی در مورد این دوره میشه حرف زد. اما دوست داشتم در مورد صحبت‌هایی که استاد کردن بیام و کامنت بذارم.

    این رو هم بگم که توی دوره کشف قوانین به شاه ترمزی به نام احساس عدم لیاقت رسیدم و متوجه شدم که ریشه‌ای ترین موضوعی که باید برای همیشه روش کار کنم احساس لیاقت هست که از در دوره روانشناسی ثروت 3 به عمق اهمیت احساس لیاقت پی بردم. برای من دو دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها و روانشناسی ثروت 3 دوره‌ها الهی بوده‌اند که اصلا جنس فرکانس استاد در این دوره‌ها یه چیز دیگه‌اس و انقدر تاثیر گذاره که یک تحول خیلی عالی در زندگی خواهی داشت.

    الان هم همچنان با دوره کشف قوانین کار دارم و دارم ده ها بار جلسه سومش رو گوش میدم.

    از استاد عزیزم سپاسگزارم که با این سایت الهی فضایی را فراهم کردند که هم خودشان خوب زندگی میکنن و هم دنیا را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کرده‌اند.

    خدایا سپاسگزارم که من را با مسیر درست هم مدار کردی

    خدایا سپاسگزار که از جایی که فکرش رو نمی‌کردم من رو به این سایت هدایت کردی

    اینجا هر روز مأمنی برای من است: برای نوشتن تجربیاتم، ردپاهایم از پیشرفت‌هایم، برای شنیدن و گوش دادن به صدای توحید و یکتاپرستی

    خدایا ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آن‌ها نعمت و ثروت دادی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 71 رای:
    • -
      علی بردبار گفته:
      مدت عضویت: 1861 روز

      سلام حامد جان، دوست عزیزم

      ممنونم به خاطر کامنت متفاوت و عالی شما.

      خیلی جالب بود که دیدم کسی هم پیدا میشه که پاشنه آشیل و ترمز که نداره هیچ، همه چالشها رو به فرصت تبدیل کرده..

      ممنون به خاطر این نقطه بزرگ روشنی و امید که اینجا برافروختید.

      خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2198 روز

      درود و سلام خدمت آقا حامد عزیز و دوست داشتنی

      حامد جان وقتی کامنت شما رو می خوندم خیلی برام جالب بود که پی گیر ترمزهای مخفی منفی ات بودی و خیلی عالی هم توضیح دادی ..

      نکته های خیلی خیلی عالی رو توضیح دادی در مبحث روابط اینکه گفتی یکی دیگه از الگوهای تکرار شونده مثبت برای من این هست که به طرز خیلی جالبی هر چند وقت یکبار یک فردی به زندگی من وارد میشه و به من محبت میکنه و خیلی از کارهای منو انجام میده. یعنی میتونم بگم اون فرد میاد و احساس میکنم دستی از دستان پروردگار هست که اومده و داره به من کمک میکنه. با تجربیاتی که در اختیار من میذاره. حالا این فرد مشتری بوده، دوست جدید بوده ولی الگویی که بین همه اون‌ها ایجاد میشه اینه که به پیشرفت من کمک کردن. دقیقا برای من هم این اتفاق خوشایند میوفته.. مثلا شهریور سال گذشته توی اون شلوغی ها و قطع اینترنت یکی از همسایگان بینظیرم مدام با من و دخترم همراهی کرد و موقع قرارداد هم پیش مون بود و حتی موقع اسباب کشی و جمع و جور کردن وسایل و تا دو ماه هر روز با عشق میومد و برای چیدمان خونه و حتی فروش یک سری لوازم اضافه کمکم کرد و برام مشتری میاورد و کلی کمکم کرد و حتی برای خرید مواد غذایی با ماشین میومد و منو میبرد که خرید کنم واقعا حامد جان درست گفتی اینها دستانی از دستان قدرتمند خداوند بودند که برای من فرشتگانی از طرف خداوند بودند خدایااا شکرت بعدش همین دوستمون به ی جایی برای کار در سالن هدایت شد و رفت دنبال کار و زندگیش .. انگار واقعا خداوند اونو برای من فرستاده بود که کنارم باشه و کمکم کنه خدایا شکرت که براش همیشه دعا می کنم و همیشه تشکر و قدردانی می کنم..

      حامد خیلی خیلی به نکات خوبی اشاره کردی که من از اونها نت برداری کردم و داخل دفتر ستاره ی قطبی ام نوشتم

      من باید فرکانس‌های خالص‌تری بسازم

      من حرکت میکنم خداوند خودش ایده‌ها، آدم‌ها، موقعیت‌ها رو برای پیشرفت من سر راهم قرار میده و همین اتفاق هم افتاد و همچنان دارم میبینم که من به هر آدمی برخورد میکنم کسی هست که به پیشرفت من کمک میکنه

      الگوی تکرار شونده در مورد پول به این شکل بود که هر وقت پول زیادی به حسابم وارد میشد به طرز عجیبی خیلی سریع این پول کم میشد. از آنجایی که من به الگوهایی تکرار شونده خیلی دقت میکنم این سوال برای من پیش اومد که چرا این اتفاق داره میفته و هر چقدر نگاه میکردم متوجه نبودم این پول داره کجا میره؟ با بررسی‌هایی که کردم رسیدم به احساس لیاقت. دیدم که من از یه رقمی به بعد خودم رو لایق نمیدونم که پول توی حسابم باشه

      دقیقا حامد جان منم باید روی این مسعله تمرکزی کار کنم

      خیلی نکته های زیبای دیگر و تکرار شونده ی خوبی رو بیان کردی که دیگه اینجا نمی نویسم ولی یک چیز جالبی که نوشتی و خیلی خوشحالم کرد و رفت توی مغزم این بود که گفتی

      بازم بخوام از الگوهای تکرار شونده در جهت مثبت مثال بزنم اینه که من خیلی پول پیدا می‌کنم. این رو افرادی هم که با من رفت و آمد دارن تایید میکنن. آخرین بار با یکی از دوستانم داشتم پیاده روی میکردم یکهو یک مشت پول زیاد پیدا کردیم. خودم هم وقتی تنهایی پیاده روی میکنم هر چند وقت یکبار پول پیدا میکنم. اینها رو نشونه‌هایی میبینم که من در جهت مسیر خواسته‌هام هستم.

      اینو خیلی دوست داستم منم دلم می خواد پول پیدا کنم فکر کنم خیلی حس خوبی هست

      یکبار با یکی از دوستان توی شمال بودیم شبش رفتیم یه یک کیوسک عابر بانک دوستم کار داشت برای جابجایی پول .. من یهویی دیدم کنار ماشین یک جوی آبی سرازیر شده پیش خودم گفتم برم ببینم شاید از رادیاتور ماشین آب میریزه وقتی اومدم جلوی ماشین دولا شدم که زیر ماشین رو ببینم یهویی یک اسکناس پانصد تومانی پیدا کردم و برش داشتم به دوستم گفتم آخ جون پول پیدا کردم و یهو اون دوستم پول رو از دستم قاپید گفت بده به من بذارم صدقه بدم.. من خیلی دوسش داشتم اصلا دوست نداشتم از دستم بقاپه بعدش بهم بگه می خوام صدقه بدم .. حالا که شما این پول پیدا کردن رو اینجا نوشتین یهویی یادم اومد که منم ی پولی پیدا کرده بودم ولی حالا یادم می مونه که دیگه نیازی نیست جار بکشم و احساس خوشحالی مو اینطوری فریاد بزنم باید درک کنم که این یک نشانه ی خوبی هستش که خداوند فقط برای من گذاشته بود..

      ممنون و سپاسگذارم حامد عزیز لطفا بازم بیا به همین قشنگی و واضح بنویس که با نوشته های زیبا و پر محتوایی که می نویسی ذهنم رو در مورد رسیدن به اهداف و نشانه ها و تکرار الگوهای خوب و مثبت و ترمزهای محدود کننده ام بیدار می کنی و ایمانم قوی تر میشه

      بهترینع بهترین رشد و پیشرفت های تصاعدی پولی و مالی و مادی و معنوی و آگاهی رو برای تو دوست عزیز آقا حامد عزیز و برای همه مون آرزو مندم

      روز و شبت بخیریت و خوبی و خوشی و شادمانی و ایام بکامت شیرین و گواره و همراه با عشق راستین باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    مرتضی بهرامی گفته:
    مدت عضویت: 1679 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته

    تو این قسمت موضوعاتی رو عنوان کردین که من باورم نمیشه این باور های ما هست که تا این حد داره زندگیمون و تحت تاثیر قرار میده

    من هر بار از ارتباط خوبم با همسرم با هر کی صحبت میکنم دقیقا به 24 ساعت نکشیده یه بحثی بین ما پیش میاد و دوتایی تصمیم گرفتیم هرچقدر با هم خوب هستیم این موضوع رو بین خودمون نگهداریم و بکسی نگیم تا به اصطلاح چشم نخوریم . البته من فایل چشم زخم شما رو گوش کردم و به این باور رسیدم هیچ کسی قدرت نداره مگر خدا . و یا باور ما مشکل داشته باشه که بترسیم از چشم زخم

    مورد بعدی که فرمودین من سالهاست تو ذهنم به یکی از مدیران شرکت خیلی قدرت دادم که ایشون هر کاری بخواد مدیر عامل انجام میده و تو ذهنم اینکه ایشون از پیشرفت من ناراحت میشه و چقدر دارم آسیب میبینم از این موضوع . هرچقدر میخوام تو ذهنم به ایشون قدرت ندم میبینم باز یجا کاری کرد که به ضرر من میشه .

    خیلی تلاش میکنم که این و از ذهنم بیرون کنم ولی هر بار ذهنم میگه دیدی باز کاروشو کرد و این باور منو نسبت به این موضوع قوی تر میکنه .

    درمورد برانگیخته کردن احساسات من همین موضوع خیلی زیاده با باقی موضوعات که فرمودین تا حد زیادی میتونم کنار بیام

    با تشکر از شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: