پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1 - صفحه 89 (به ترتیب امتیاز)

1286 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    در پی توحید گفته:
    مدت عضویت: 1929 روز

    به نام تنها قدرت کیهان

    سلام

    خیلی دوست دارم این سوال استاد را جواب بدم برای خودم

    اوج احساسات من کجاست؟؟؟

    1 یک وقتی برنامه هام به هم می خوره یا نا هماهنگی پیش میاد.مثلا وقتی کمی دیر میرم بیرون واز سرویس اتوبوس جا میمونم و دیر میرسم دانشگاه

    2 وقتی فرضیاتم درست از اب در نمیاد خیلی عصبانی وناراحت میشم مثلا فرضی در ریاضی که با قوه ی ادراکم نتیجه گیری کردم بعدا متوجه میشم اشتباهه

    3 امتحانات بعضی اساتید دانشگاه استاندارد نیست

    مثلا فلان دکتر به جای اینکه برای سخت کردن امتحان سوال فنی بده میاد سوالات گیچ کننده ی بی مورد میده

    واقعا حالم به هم حوره خیلی

    4 وقتی بهم الهام میشه وطبق اون عمل میکنم و نتیجه ای که حاصل میشه بسیار مطلوب وملموس از الهامه،

    خیلی خوشحال وبا اشتیاق میشم

    شعرم گفتم:چون که خستم لیک مانده اشتیاق

    گر نوا از توست هردم التیاب

    5 وقتی کسی(استادی) که خیلی دوستش دارم با من صادق میشه و از من می پرسه از توانایی هام ومساعلم خیلی احساس شادی و مروت با دنیا بهم دست میده

    البته این اتفاق تا به حال در واقعیت برام نیفتاده

    6 وقتی از درس فارق میشم کلا یعنی اول تابستان خیلی زیاد احساس رهایی میکنم در تمامی مقاطع

    از بچه گی همین طور بودم واین اصلا خوب نیست

    چون سریع باید هدف جدید انتخاب کنم.

    7 وقتی با شجاعت به دل ترس میرم ومحیط پیرامون اعم از انسان ، حیوان یا شرایط مجاب به تسلیم میشن خیلی احساس قدرت و لیاقت و بهم دست میده

    مثلا با چنتا اراضل مذاکره میکنم واونارا متقاعد می کنم.

    8 وقتی می بینم ومیشنوم زحمات کسی زایع میشه بسار خشمگین میشوم وبه هم می ریزم

    9 وقتی می فهمم کسی حسود ماست خیلی متنفر میشم ازش و عصبانی جوریه که می خوام خرخرشا بجویم. از حسادت خیلی بدم میاد.

    10 وقتی نماز(مناجات) میکنم وبا تمرکز وخالصانه، بسیار بسیار احساس خوبی دارم این احساس ترکیبی از همه ی احساساتِ .انگار عالم درون من متمرکز شده وقلبم به قرار میرسه.

    11 قبلا ها وقتی با تمام خسته گیم که از مزرعه میومدم و میدیم جایی فوتبال بازی میکنن طراوت واشتیاق برای بازی از وجودم زبانه میکشید و برام به طور شگفت انگیزی انرژی میساخت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    هادی صدقی گفته:
    مدت عضویت: 1258 روز

    به نام الله یکتا

    سلام خدمت استاد و مریم عزیز و دوستان با عشقم

    الگوهای برای من تکرار میشه

    1 هر چند وقت همسرم میاد در مورد موضدعی از من یه سوال میکنه یا بهتر بگم یه راهکار میخاد و من هم طبق معمول با توجه به شناختی که از قوانیین پیدا کردم بخصوص از قانون سلامتی میام راهکار بهش میدم مثلا میکه من نمیتونم خودمو کنترل کنم که این غذا ها رو نخورم و من هم میگم باید از اهرم رنج و لذت استفاده کنی و هر چیزی دیگه ای که به فکرم میرسه و از استاد یاد گرفتم رو بهش میگم ولی اتفاقی که میفته اینه که میگه من نمیتونم و بعد من بهم میریزم و بهش میگم چرا دنبال راهکار میگردی تو که هر چی میگم رو گوش نمیکنی چرا اصلا مطرح میکنی تو که نمیخای تعقییر کنی چرا منو اذیت میکنی

    این یکی از الگوهای بود که هر چند وقت یک بار تکرار میشد و باعث رنج من میشد چون همسرم یکم مریض شده و تنها راه درمانش هم رفتن تو قانون سلامتیه

    2 الگوی بعدی اینه که برای هر کسی کاری انجام میدم بعد چند وقتی که اگه بخام اون کار رو انجام ندم طرف از من ناراحت میشه و فکر میکنه که اون کار وظیفه منه و این هم منو خیلی اذیت میکنه

    3الگوی بعدی اینه که طرف از وسایل من از ماشین از هر چیزی که من دارم استفاده میکنه ولی اگه بگم یه سنگ بده بزنم به سرم زورش میاد میگه نه این سنگ مال منه و یه جورای از این مال من گفتن متنفرم من میگم تو رفاقت تو رابطه زن شوهری تو رابطه برادری مال من مال تو نباید باشه یا تو هم از وسایل من استفاده نکن یا اگه استفاده میکنی چرا زورت میاد اونهم برای چیزهای خیلی بی ارزش

    4 الگوی بعدی دوستای من و داداشم مشترکن و وقتی میخان دور هم جمع بشن هیچ وقت با من تماس نمیگیرن و همیشه به داداشم زنگ میزنن و این موضوع هم منو اذیت میکنه و داداشم میگه بریم فلان جا بچه جمع شدن

    و در اخر خداوند رو شاکرم به خاطر همه چیز به خاطر اینکه با هدایتش من دوره کشف قوانیین رو خریدم و الان فهمیدم که همه این الگوهای که دارن تو زندگیم تکرار میشن رو خودم دعوت به زندگیم کردم و منم که با توجه کردن به ناخواسته هام اونا رو خلق کردم و دارم با استفاده از اموزش های استاد این الگو ها رو کم رنگ میکنم و شرایط رو اون جوری که میخام خلق میکنم و من خالق صد در صد زندگیم هستم و من این رو باور دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    آرزو ايرواني گفته:
    مدت عضویت: 2294 روز

    سلام به استاد عزیزم

    من ده مورد از شرایطی که به شدت میتونه احساساتم رو ب انگیخته کنه پیدا کردم:

    1-وقتی از حانب دوستام و خانوادم بی توجهی ببینم و یا احساس ترد شدن بهم دست بده.

    2-وقتی یه مسئله ای دارم و نزدیکانم هیج سراغی ازم نمیگیرن (چون من همیشه تو این مورد خودم هوای اطرافیانم دارم)

    3-وقتی کسی به خانوادم مخصوصا پدر مادرم توهین یا ستم کنه

    4-وقتی کسی با حالت دستوری حرف بزنه، یا ادبیاتش و یا لحن حرف زدنش بد باشه به شدت عصبی میشم

    5-وقتی کسی زیر حرفش بزنه، یعنی ی حرفی بزنه بعد انکار کنه، یا خودش بزنه به اون راه

    6-وقتی کسی بخواد تو کارم دخالت کنه و هی سوال بپرسه ازم

    7-وقتی کسی در رابطه اش با من انصاف رعایت نکنه؛ یعنی ی جیزی واسه من بد بدونه ولی خودش ب نحوی انجامش بده

    8-وقتی کسی بهم تیکه بندازه، یا مسئله ای از زندگیم رو هی چندین بار باحالت شوخی و مسخره بازی بیان کنه

    9-وقتی کسی بهم تهمت بزنه

    10-وقتی یکی در اطرافم بهداشت رعایت نکنه به نحوی که به زندگی من و وسایل من مربوط بشه و یا شلخته باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    محمد علی رحمت دباغی گفته:
    مدت عضویت: 900 روز

    سلام دوستان من حدود 6 ماهی هست که با استاد عباس منش آشنا شدم و سعی کردم تا حدودی قوانین را رعایت کنم و واقعا موثر بوده. ولی یک سوالی دارم ذهنم رو می خوره مثلا ایشون می گن که تمامی اتفاقات رو خودمون رقم می زنیم. مثلا توی یک کشوری که افراد فاسد زیاد وجود داره و این ها باعث می شن که بقیه افراد معمولی اذیت بشن. این قانون نقض نمیشه؟ مثلا کشور های ضعیفی که دچار تحریم می شن چی؟ آیا تحریم شدن یک کشور که باعث میشه مردم های اون کشور این قانون رو نقض نمی کنه؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    محمدرضا گفته:
    مدت عضویت: 2056 روز

    سلام بر استاد عزیزم.

    خداوند مهربان را هزاران بار شاکرم که امروز در مداری هستم که در سایت فعالیت کنم و زندگی خودم را زیبا تر کنم. خداوند را هزاران بار شاکرم که با نوشتن این کامنت از دیروز خودم بهتر خواهم شد به روند رشد جهان کمک خواهم کرد، خدایا شکرت.

    “چه شرایط و اتفاقاتی در زندگی شما قوی ترین احساسات شما را برانگیخته می کند؟”

    وقتی استاد این سوال را پرسیدند جوابی برای گفتن نداشتم، با شنیدن ادامه ی صحبت های استاد و خواندن کامنت های دوستانم نقطه ضعف بزرگی را در خودم پیدا کردم.

    من چهار پنج سال است که دانشجو هستم و همین چند روز پیش مبحث کارشناسی را تمام کردم، در اوایل حدود یک سال در بیرون کار کردم و متوجه شدم که به کار کردن در بیرون و مخصوصا کار برای دیگران علاقه ای ندارم، الان چند سال است که در خانه فعالیت می کنم، پیج اینستاگرامی بازاریابی در فروش دارم، کانال یوتیوب دارم و هر از گاهی برای اشخاص مختلف نقشه کشی قطعه می کنم و یک هدف بزرگ تر هم دارم که چند سال است شب و روز برای آن تلاش می کنم. پس در نتیجه وقت زیادی را در پیش خانواده ام می گذارنم، خانواده ام تقریبا هر روز بحث و دعوا با هم دارند و برای آن ها عادی شده است، خوشبختانه من مشکل خاصی با کسی ندارم و معمولا با من بحث و دعوا نمی کنند. ولی وقتی می بینم آن ها سر مسائل جزئی بحث و دعوا می کنند احساساتم به شدت برانگیخته می شود طوری که اگر یک طرف بحث من باشم آن طوری نمی شود. ولی همان طور که گفتم روی بحث و جدل دیگران حساسم، کمی با آن ها سر این موضوع بحث می کنم و وقتی می بینم بحث حل شدنی نیست خودزنی می کنم :)، البته خدارو شکر بیشتر بحث ها بین خواهرم و مادرم هست و والدینم با یک دیگر مشکل خاصی ندارند. به هر حال بزرگ ترین مشکل من در زندگی ام تحمل نکردن بحث و دعوای دیگران است، حتی وقتی در تلوزیون هم میبینم دو نفر دارند با هم مناظره می کنند تلوزیون را زود می بندم. تا حالا به این موضوع تا این حد فکر نکرده بودم، همیشه تصور می کردم بزرگ ترین مشکل من چیز دیگری است و در دنیای بیرون وجود دارد، الان متوجه شدم که آن مشکل در درون من وجود دارد. یک باور بسیار مخربی که در وجود خودم آن را حس می کنم این است که به مردم قدرت می دهم و فکر می کنم مردم با شنیدن بحث و جدل خانواده ام من را هم قضاوت می کنند. این باور و حرکت ریشه عمیقی در ذهن من دارد و باید بیشتر برای درست کردن آن زحمت بکشم.

    استاد و دوستان عزیزم، این فایل های الگو های تکرار شونده از مهم ترین فایل ها هستند، از دیگران خبر ندارم ولی من قانون را با زیر نظر گرفتن اتفاقات و یادآوری آن ها در شرایط احساسی مختلف “درک” می کنم و بیشتر اتفاقات هم هر روز در حال تکرار شدن هستند، وظیفه من این است که با درک قانون، احساساتم را در شرایط مختلف تغییر دهم تا اتفاقات تکراری مخرب هم دیگر رخ ندهند، مثلا حالا که متوجه شدم با خانواده ام چه مشکلی دارم، باید از این به بعد در چنین شرایطی حدالامکان دخالت نکنم و خودم را قربانی بحث و جدل دیگران نکنم.

    خداوند را شاکرم که در نتیجه این فایل خودم را بهتر شناختم، خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    ابوذر معین الدینی گفته:
    مدت عضویت: 1432 روز

    درود بر استاد عزیز و دانا و خانم شایسته باهوش

    این فایل رو که دیدم ذهنم شروع کرد به جستجو توی رفتارهام ببینم کدوم خصلت با زمینه منفی توی وجود من هست که انرژی و تمرکز من رو میخوره اجازه تمرکز و پیشرفت رو ازم میگیره به یک سری نتایج رسیدم که با دوستان هم فرکانس به اشتراک میگذارم

    اولین نوصوع این بود من خیلی اوقات که یک چیزی خلاف خواسته من اتفاق میوفته یه ریزه عصبی میشدم و ناخواسته این عصبانیت رو به موصوع بعد و همینطور به کار بعد منتقل میکردم و منجر به یک عصبانیت زیاد میشد معمولا این عصبانیت رو به نزدیکترین فردی که میشد خالی میکردم معمولا جزو افراد درجه یک و پارتنرم میشد و کلی عصبانیت و منفی بافی دیگه برام درست میکرد و خودخوری و سرزنش به جامیگذاشت و اینا همش از این شروع میشد که نمیتونستم ذهنم رو کنترل کنم و الان که به حرفهای استاد فکر کردم به این موضوع رسیدم و میشه با نوشتن عصبانیت از یک موصوع روی یک تیکه کاغذ و پاره کردنش و یا رفتن به اتاق ارامش ذهنم کارها و نوصوعات رو با هم قاطی نکنم

    الگو منفی دیگری که میدا کردم این بود که من همیشه دنبال خبر و کلیپ و موصوع درجه اول بودم که اگه توی جمعی قرار گرفتم بتونم حرف بزنم و خودم رو نشون بدم و به به و چهچه دیگران رو برام به ارمغان بیاره در حالی کهتوی دوره عزت نفس یاد گرفتم من بدون تایید دیگران هم انسان با ارزش و لایقی هستم و نیازی نیست که از این طریق نشت انرژی و به هم ریختگی ذهن بخوام به گرفتن تایید دیگران برسم و خودم رو مهم نشون بدم

    من بدون این چیزها با لیاقت و مهم و ارزشمند هستم

    من سعی میکنم دهنم رو همیشه فعال نگه دارم و اگاه باشم که به چه چیزی توجه نیکنم

    ممنونم ازتون استاد گرانقدر بابت این اگاهی که به ما دادین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    فریبا رنجبر گفته:
    مدت عضویت: 943 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته گرامی

    من از اینکه:

    1. از سادگی و صداقتم برداشت اشتباه شود

    2.قدر محبت ها و کارهایم دیده نشود

    3.نتوانم در مقابل حرفها و متلک هاو قضاوتها و ناراحتی های که دیگران وارد زندگیم میکنند بایستم به این دلیل که همه چیز بدتر میشود

    4.جواب دادن و دفاع کردن از خودم را بی ادبی و بی احترامی میدانم

    5.ازاینکه میدانم و مطمنم بهم اسیب میرسد از این اخلاقم ، ولی ترس از اینکه اوضاع بدتر میشود سکوت میکنم

    6.خیلی وقتها وزمانهایم را به خاطر دیگران و شاد کردن وراضی نگه داشتن و عصبانی نشدن دیگران از برنامه های خودم و از خلوت خودم براحتی میگذرم

    7.راحت از خواسته هایم میگذرم حتی سالها و فکر میکنم این بهترین است وعادی بهش نگاه میکنم

    8.خیلی چیزها خصوصی زندگیم میگذرم و فکر میکنم برای زندگیم خوب است و عادی است

    9.خودم رو لایق خیلی چیزها نمیدونم در صورتی در نظر دیگران خیلی راحت لایق خیلی چیزها به نظر میام

    10 .بخاطر ملاحظات و رضایت دیگران دچار خیلی امراض شده ام و سلامتی خودم را به خطر انداختم چونکه با آنها پا باشم و تافته جدا بافته نباشم ود ر ناهنجاریهای تغذیه ای سهیم شدم و حتی الگوهای ساعتی خوابم همه تغییر کرده

    11.بخاطر اینکه من را ادم مثبت و تاثیر گذار و خوش برخورد و خوش خلق و پایه بدانند ولی خیلی وقتها فقط ظاهر ا باهاشون هستم وازم راضی باشن

    12.کسی حرفشو عوض کنه

    13.کسی که دستشو پیش بگیره و طلب کار هم میشه

    14.کسی که لحنش عوض بشه

    به شدت احساسات بهم میرزه و ناراحت وعصبی و منفی میشوم

    و فکر میکنم همه اینها بخاطر اینه که احساس لیاقت و عزت نفسم رو بالا نگه نداشتم و قدر خیلی چیزها را برای خودم ندانستم و رضایت دیگران برایم ارجع تر بوده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    شکوه دوراندیش گفته:
    مدت عضویت: 1028 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام ودرود به استاد جان وگلبانوی جان

    اتفاقاتی که احساسات من برانگیخته میکنه؟

    وقتی کسی ازم انتقاد میکنه

    بی توجهی دیگران خیلی اذیتم میکنه مخصوصا از طرف همسرم (البته که خیلی کم شده)

    همسرم وقتی که بجای هماهنگ کردن با من با دیگران هماهنگ میکنه عصبانیم میکنه

    از دروغ وپنهان کاری عصبانی میشم

    زمانی که کسی میخواد من طبق خواسته خودش پیش ببره

    وقتی سوالهای بیجا ازم پرسیده میشه

    وقتی تو جمعی ترد میشم و مخاطب قرار نمیگیرم واهمیتی بهم داده نمیشه بشدت رنجیده میشم

    وقتی نمیتونم بجا ودرست جواب دیگران بدم احساساتم برانگیخته میشه

    تو جمع زیاد راحت نمیتونم صحبت کنم وترس دارم

    تنش بین فرزندانم با همسرانشون هر از گاهی من بشدت برانگیخته میکنه

    البته که تمام موارد بسیار کمتر وکمترشده و بسیار خوشحالم وخدارو هزاران هزار بار سپاسگزارم سپاسگزارم وسپاسگزارم

    بسیار از استاد واقعا مهربانم متشکرم که با دست ودلبازی فراوان در پی راهنمایی و ارشاد ما هستن دوستون داریم شما ومریم بانوی عزیزم رو؛ براتون آرزوی بهترینها و زیباترینهای روز افزون عالم رو دارم

    و به امید موفقیتهای همه اعضای سایت و خودم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    سمیه محبوبی گفته:
    مدت عضویت: 1130 روز

    سلام خدمت استاد گرامی و عزیز ومریم جون

    الگوی تکرار شونده من بیماری حساسیت فصلی که درگیری شدم حدود چند ساله بامنه خوب شدم خیلی بهتر شدم ولی باز تکرار میشه هر چند وقت پیش میاد نمی دونم چرا از خودم می‌پرسم ولی چیز جواب نگرفتم

    یکی دیگه از الگوی تکرار شونده من معده ام درد میاد خوب شدم دکتر رفتم می‌گفت میکروب معده داری دارو داد ولی هنوزم با من هست فایل در پورتو آگاهی گوش کردم بهتر شدم ولی باز تکرار میشه اعصابم بهم میریزه به خاطر این بیماری

    انشاالله که حلشون کنم با فایل های استاد انشاالله

    به لطف خداوند مهربان هدایت میشم به درمانش

    سپاس گذارم از استاد عباس منش شاد و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 779 روز

    به نام خدای مهربان و حمایتگرم

    سلام به استاد عزیز و همه ی دوستانم که در مسیر آگاهی هستیم ،

    من تازه امروز وارد سایت شدم و اولین پادکستی که گوش کردم پیدا کردن الگوهای تکرار شونده بود ؛

    من 9 سال با همسری زندگی میکنم که اعتیاد داره و شکافهای بزرگی در من و احساساتم ایجاد کرده ؛

    انتقاد پذیر نیستم مخصوصا وقتی همسرم در طول درمان هستن و اطرافیانِ نزدیکم انرژی منفی بهم میدن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: