پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2 - صفحه 14

877 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهرداد یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 986 روز

    سلام به همه دوستان و استاد گرامی که اینقدر فایلهای پر از اگاهی برامون میزارن و سوالهایی که مارو به فکر وامیداره که خومونو بشناسیم باورهارو بشناسیم و روی اون باورها کار کنیم تا تغییر کنیم

    استاد من تا بحال به شخصیتم و افرادی که با من در ارتباط هستن فکر نکرده بودم که چرا این ادما میان توزندگی من و حرفها و حرکاتی انجام میدن که اصلا دوست ندارم .وحالا با این فایلها فهمیدم که میتونم افراد در روابطم رو هم تغییر بدم

    افرادی که من به سمت خودم جذب میکردم با کلی فکر این گونه افراد هستن

    1.افرادی که دنبال کمک هستن و از من میخان که بهشون کمک کنم و با اعتماد به نفس کمی که داشتم نمیتونستم بگم نه

    2.افرادی که سنشون از من پایینتر یا بالاتره

    3.افرادی که خیلی تنها هستن و دوست دارن من باشون همکلام بشم

    4.افرادی که میخان با من درد و دل کنن تمام زندگی شونو برامن تعریف کنن که به لطف خدا و این فایلها خیلی کمتر شدن

    5.افرادی که فکر میکنن من ضعیف هستم و هیچ توانایی ندارم و میخان به من دل داری بدن

    6.افرادی که در مورد مسال ناراحت کننده و گرفتاریهاشون بام حرف بزنن .

    اینها افرادی هستن که قبلا با من در ارتباط بودن که گفتم به لطف هدایت خداوند و فایهای بی نظیر استاد خیلی بهتر شدم و این افراد کم شدن و حالا میفهمم که چقدر تغییر کردم از وقتی که روی این فایلها و سایت کار میکنم

    من همش فکر میکردم که چون مسال مالی بهتر نشده پس تغییر هم نکردم اما نه اون افرادی که در مدار بد و نارضایتی بودن از من دور شدن و من در مدار بهتر یا افراد بهتر قرار گرفتم

    خدارا صدهزار بار شکر میکنم که به این مسیر ایمان توکل توحید تقوا نعمت و ثروت و حال خوب هدایتم کرد تا از زندگیم توی این دنیا لذت ببرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    سمیه نظری گفته:
    مدت عضویت: 1502 روز

    با نام و یاد خداوند بزرگ

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته خوش قلب و بچه های این سایت الهی

    الگوهای تکراری من در روابط

    راستش استاد من وقتی این دو فایل رو گوش دادم و بهشون فکر کردم به یه الگوی تکراری کاملا واضح و روشن رسیدم تو روابطم و اونم اینکه من در روابط عاطفیم همیشه افرادی رو جذب میکردم از لحاظ جنس مخالف که اونا به من اهمیت نمی‌دادند بهم توجه نمی‌کردن سه روز غیب میشدند ازشون خبری نبود روز چهارم میومدن و بهم التماس میکردند و اغلب دنبال سواستفاده بودند یعنی الان دقیقا به روابطم فکر میکنم این الگو در تمام روابطم تکرار شده و حتی تو خانواده هم من این مشکلو داشتم که افراد خانواده زیاد به من توجه نمی کنند و زیاد بهم اهمیت نمیدن و زیاد موقعی که کارشون بهم میوفته یاد من میوفتن دقیق که فکر میکنم میبینم این الگو تو خواهران هم تکرار میشه

    و فکر میکنم که این رفتارها به خاطر عدم عزت نفس و عدم احساس لیاقت و دوست نداشتن خودمه

    مورد آخری در رابطه عاطفی فردی بود که بسیار از هر لحاظ عالی بود از لحاظ ثروت و ظاهر و خانواده عالی بود حتی می‌خاست بهم ماشین و خونه کادو بده اول شرایط مالیشو موقعیت اجتماعیشو نمی‌دونستم بعدکه فهمیدم گفتم آخه چنین آدمی چرا باید بخاد با من ازدواج کنه و به قول شما من و این همه خوشبختی محاله یعنی احساس عدم لیاقت و ارزشمندی بهم پیشنهاد داد یک ماه در ارتباط باشیم بعد ازدواج کنیم ولی وقتی یه مقدار. بیشتر رفتم تو رابطه دیدم دنبال رابطه جنسیه و همونجا رابطه رو کات کردم یه مدت حالم بده بود همش به خدا میگفتم چرا همیشه چنین آدمایی سر راه من قرار میگیرن که الان میفهمم شاه ترمز من عدم لیاقت و ارزشمندی و دوست نداشتن خوده

    استاد شما تو یه فایل که به ترمزهای رابطه عاشقانه پرداختید من تمام اون ترمزها رو دارم تک به تک اونا رو

    از خداوند هدایت می‌طلبم که من به بهترین راهها هدایت کنه که بتونم این ترمزها رو وردارم

    سپاسگزارم ازتون استاد بی نظیرم کاش در مورد اینکه چطور این ترمزها و باورهای محدود کننده رو ورداریم یه فایل جداگانه بذارید اصلا

    بی نهایت ازتون سپاسگزارم عاشقتونم بی نظیرید استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    زینب مرادی گفته:
    مدت عضویت: 999 روز

    به نام خدای مربان وبخشاینده با توکل به خدا سلام به همه ی دوستان من یه زندگی روتجربه کردم که بیشتر ادمهای خسیس توزندیگیم بودن مثلا وقتی خونه ی پدرم بود پدرم ادم خسیسی بود نمیگم زیاد اما این رفتار روداشت وقتی ازداج کردم هم همسرم وهم مادرش که با ما زندگی میکرد بینهایت خسیس بودن در هدی که اگر میفهمیدن مثلا برنج میخواد گرون بشه اونا چنتا میخریدن میزاشتن تو خونه.وقتی ازاون زندگی اومدم بیرون والان که باخانواده م زندگی میکنم مادرم هم ای رفتار داره واین داره تکرار میشه.یا مثلا افرادی که باهاشون درارتباطم بیشتر همیشه راجبه فقر ونداری حرف میزنن.یا اینکه دوساله که طلاق گرفت سه تا خواستگار داشتم که همشون قبلا ازدواج کرده بودن.بااینکه من سن م کمه ومیبینم در اطرافم ادمهایی که طلاق گرفته بودن وبچه هم دارن شرایطشون عین منه ولی با ادمی ازدواج کردن که اون ادم ازدواج نکرده بوده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    زهره آرزومندی گفته:
    مدت عضویت: 1691 روز

    بنام خالق ثروت افرین

    سلام به یاد آوران نعمات زندگیمان و سلام به تمام دوستان خوبم دراین مسیرالهی

    تشکرمیکنم از استادعزیزم برا این چنین فایل هایی ارزشمندکه باعث میشه تا ماهم شاهدلذت بردن از روابط عالی رو داشته باشیم

    واقعیتش استاد تو روابط مشکل زیادهست

    مخصوصا وقتی الگوهایی رو دیدیم که باعشق و تلاش فراوان ازدواج کردن ولی بعداز دوسه روز هردوپشیمون ازاین همه تلاش شدن

    یا بارهاوبارها شنیدیم که ازدواج نکنیا ازمجردی لذت ببر ازدواج یعنی اسیربودن یعنی ازخودگذشتگی یعنی بی احترامی واجبار و …

    ولی بااین حال من میدیدم افرادی که عالی زندگی میکنن و هرروز باعث پیشرفت همدیگه میشن و من این خواسته رو همیشه دارم

    چه الگوهای تکرار شونده ای درباره روابط، در زندگی شما هست؟

    درمورد همکارام و دوستانم میتونم بگم اکثر افرادی که باهاشون درارتباط بودم ادم هایی ضعیفی بودن

    افرادی بودن که شاکی بودن از شرایط یا از خانواده هاشون

    افرادی بودن که غرمیزدن وهمیشه گله میکردن

    یکی از دلایلی که من همیشه ترجیح میدادم باافراد کمی درارتباط باشم همین ضعیف بودنشون بود و من همیشه با دوستان کمی درارتباط بودم و همیشه ادم هایی اطرافموگلچین میکردم ترجیح میدادم با ی نفرادم درست و حسابی هم کلام بشم تا باصدنفرادم ضعیف و ناسالم

    درمورد روابط عاطفی هم ادم هایی میان که دچارمشکل مالی میشن و از من درخواست پول میکنن این مورد دوبارتکرارشد ومن دیدم داره تکرارمیشه دفعه بعدگفتم نه منتهی هیچوقت اون پول ها پس داده نشد

    جالبه حتی استاد تو محیط کاریمونم حتی یکی از پزشکا ازم درخواست پول کرد نمیدونم چرا این اتفاق میوفته !

    یا اینکه حتی اون هاهم ادم هایی ضعیفی هستن افرادی که یا به مادرشون وابسته هستن یا ازمادراشون ترس دارن ی جورخاص حساب میبرن

    جوری شده که من بسختی میتونم ارتباط برقرارکنم برا خودم استاندارهایی دارم که اگر طرف مقابل اون هارو نداشته باشه ارتباط برقرارنمیکنم یا حذفشون میکنم

    ممنونم ازشما استاد عزیزم که باعث میشید تامن بهترخودموبشناسم و زندگی بهتریوتجربه کنم

    پایدارباشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    حسین زارع گفته:
    مدت عضویت: 1022 روز

    باسلام و درود فراوان به تمام دوستان

    انشالله که حال همگی عالی باشه

    الگوی تکراری که امروز توی زندگیم تکرار شد

    اینه که

    من توی زمینه املاک فعالیت دارم توی معاملاتم مرحله آخر که خریدار ملک مورد نظر پسندش بوده و اوکی قطعی رو میده و من قرار نوشتن قولنامه میزارم

    یا دیگه خریدار جواب تلفن رو نمیده

    یا فروشنده قیمت رو بالا میبره

    یا خریدار اون تمایل رو نشون نمیده

    یا با دلایل متفاوت میپیچونه و قرار داد کنسل میشه

    الگوی های تکراری که توی افکار و احساسات من تکرار میشن و این شرایط برام تکرار میشه اینها هستند

    گفتگوهای ذهنی شروع میکنن

    احساس لیاقت و ارزشمندی و خوب بودن نمیکنم و احساس میکنم دارم به خودم میگم تو کی هستی که بخان ازت خرید کنن

    بی ایمانی ها

    ترس از دست دادن مشتری و اینکه نکنه بره پیش یه هم کار دیگه

    ترس از دست دادن

    باورهای کمبود که فرصت و مشتری کمه

    افکار و باورهای منفی و پندارها و گفتگوهای منفی شروع به تصویر سازی از

    نشدنها

    فسخ شدن ها

    توی ذهنم میکنن

    و

    جالب اینکه همون شرایط رو تجربه میکنم و حال و احساسم رو میگیره

    مسئله اینجاست که مسائلی رو که باعث بوجود اومدن این شرایط میشن رو میبینم و میدونم ولی کنترلی رو افکارم ندارم

    خیلی دوست دارم عمل کرد اینو داشته باشم و قدرت اجرایی کردن

    ایمان

    اعتماد به نفس عزت نفس

    احترام به نفس

    احساس ارزشمندی و لیاقت واقعی

    خودباوری

    شاد بودن و دیدن داشتها و سپاسگزار واقعی بودن

    حال و احساس عالی

    ایمان به خود

    توحید عملی رو اجرا کنم

    زیبا بین باشم

    بی نهایت نکات مثبت دارم که میخوام ببینم

    باورهای فراوانی داشته باشم

    خیلی دوست دارم باشهامت شجاع و جسور باشم

    خیلی دوست دارم خودم را واقعا دوست داشته باشم

    خودم رو بپذیرم و خودم رو تأیید کنم

    به خودم ببالم که نزدیک به 7ساله هیچ موادی مصرف نکردم و رابطه هام سالمه و رفتارهای مثب بی نهایتی دارم

    فقط واقعیت اینه که در طول روز 10ثانیه هم به این همه داشته فکر نمیکنم یا اگر یادم بیاد میگم اینا که چیزی نیست

    و گفتم جالب اینکه میدونم شرایط زندگیم بخاطر افکار و احساسات منه

    و فکر میکنم میگم چون من قبلا مشکل افسردگی اعتیاد و خانواده ضعیفی توی اجتماع داشتم من کنترلی روی احساسات و افکارم ندارم و نا امید و مایوس میشم و از جمع و روابط و اجتماع فراری و منزوی فقط دانش رو دارم

    ترسهای توهمی و احساس حقارت ها ضعیف و نا امیدم کردن و توی ذهنم تکرار میشن

    یوقتهایی به خودم میگم دانش بدون عمل حرف مفت هست

    فکر میکنم کسی مثل من بدون حامی و تنها نبوده و این همه احساس رو تجربه نکرده

    ولی میبینم لگوهای موفق که توشرایط سخت بودن و الان توی بیشتر زمینه های زندگیشون موفق

    خدایا بهم ایمان لازم جهت عملکرد به توحید عملی رو بهم بده

    یاریم کن بهت ایمان داشته باشم و بهت تکیه کنم و باور قلبیم این باشه که تو برام کافی هستی

    خیلی دوست دارم بیام و کامنت بزارم خدایی دارم که بشدت برای تمام مراحل زندگی با احساس واقعی خوشبختی کافیست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    پریسا شعبانی گفته:
    مدت عضویت: 2662 روز

    بسم‌الله رحمن رحیم

    سلام‌استاد عزیزم

    سلام‌مریم‌بانو

    سلام ب تو‌د‌ست عزیزم

    اگه بخام ب تمام سوالات شما جواب بدم دوست دارم از تفریح دیروز خودم بگم

    دیروز رفتیم ب سد لار زیبا بسیار هوا تا 4 بعداظهر گرم و از اون ب بعد هوا خنک و خنکتر شده بود

    ما 3 تا کمپ بودیم ک ما در کمپ وسط بودیم ک‌ستاره ما رنگش سفید رنگ بود

    اولین تجربه من از کمپ بوده و خیلی خوش گذشت از ساعت 8 ب بعد شبیه حنابندون شد

    کسی کسی و‌کنترل نمیکرد

    همه ثروتمند

    کلی غذا

    ارتباط عالی زن‌و‌شوهر

    رقص و‌ قر کمر وخنده های بلند

    لباسهای آزاد خانمها

    هر میزی پر از غذا

    کلا ثروت و شادی و‌تفریح دیده میشد

    پس من انسانهایی و جذب کردم که طرف مقابل و ازاد گذاشتن

    تفریح براشون خیلی مهمه ،کلی هم صحبت پیدا کرده بودم ،همه دخترهایی ازاد و‌رها

    فرزندانی 11 ساله 9 ساله داشتن‌اما‌نیاورده بودن

    ماشینهای آفرود خفن

    سانتافه،تویوتا،پاترولهایی پر از امکانات ،رونیزهایی خفن،kmc

    جیب لندیوری ک توش حتی دستگاه قهوه ساز داشت ،یخچالهای همراه،

    هر چیزی ،زن‌و‌شوهرهایی که باهمدیگه صحبت‌میکردن میرقصیدن،روب روی‌هم‌مینشستن و همدیگرو‌ب رقص تعارف میکردن

    امیدوارم‌فضایی ک‌گفتم و حس کرده باشید عزیزانم و عزیزم استادم

    استاد در کل برای من دیگ در‌ و دل کردنهای دیگران‌مهم نیست

    و از ته قلبم خاستم ک با انسانهایی هم‌مدار بشم که دو‌ست دارم‌باهاشون باشم ،ذهنم باز بشه و‌خوش‌بگذره ب معنای واقعی ،

    استاد مثل‌مریم‌بانو تجربه ظرف شستن لب چشمه‌ لار داشتم

    با ویو دماوند و دشتهای سرسبز لار،

    اصلا‌کلا‌تجربه‌های شما بوده از سفر ب دور امریکا

    از لحاظ پولی پولهاشون و‌صرف تفریح میکنن ،همه چیز و

    صل اعلی میخان ،جمعیتی 16 نفره اومده بودن ک میگفتن از سری بعد 2 تا کارگر هم میاریم و میگفتن ندار ک نیستیم بیارین همراتون ،

    خانمها پر طول یک‌ صبح تا شب 10 دست لباس عوض کرده بودن ،خودم‌عاشق لباسم پس کلی بهم‌چسبید نگاشون‌میکردم‌

    همه چیز فراوان‌و فراوان و فراوان

    اگر بخام از فرمول بگم

    از توجه ب‌نکات‌ مثبت‌گذر کرده

    و همه‌چیز‌و خداوند متعال دیدن

    این طرز دو‌نگاه بسیار بهم‌کمک کرده

    موفق باشیم‌در کنار هم و ب شادی‌های فراوان‌ ست پیدا کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      رسول بنادری گفته:
      مدت عضویت: 1428 روز

      پریسا خانوم عزیز

      ازت تشکر میکنم ک این تصویر لذت بخش رو ب ذهن من منتقل کردی از شدت این لذت – آزادی – فرادانی

      تحسینت میکنم ک داری روی خودت کار میکنی و داری زیبایی ها و میبینی

      درواقع داری شکارشون میکنی :)

      و مسلما لذت بیشتری رو تجربه خواهی کردی

      خدا حفظت کنه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    سعید گنجی گفته:
    مدت عضویت: 1809 روز

    به نام خدای عزیز بخشنده و مهربان

    سلامی دوباره استاد

    سلام دوستان

    امروز دوبار پشت سر هم کامنت میزارم یک کامنتم توی قسمت اول این فایل بود و حالا برای قسمت دوم

    استاد وقتی از الگوهای تکرار شونده گفتین من هم مثل بقیه دوستان این اتفاقات تکرار شونده توی زندگیم بوده حالا بعضی جاها مثبت و بعضی جاها منفی

    وقتی مرور میکردم اتفاقات چندین ساله خودم را که کجاها به مشکل خوردم و دوباره این موضوع بعد چند وقت تکرار شده رسیدم به ریتم آرامشی رو به پیشرفت زندگیم . آره خودشه دقیقا همینه که الان براتون مینویسم .

    به مشکل خوردن روند رو به پیشرفتم در مسیر آرامشم

    من میتونم بگم تقریبا توی سالهای زیادی که نوار شادی هام وخوشی هام رو به پیشرفتم رسیده جایی این روند آرامشی رو به پیشرفت به چالش کشیده شده و بعد از حل ماجرایی و دوباره شروع ادامه روال زندگیم دوباره موضوعی شدیدا منو به چالش کشیده و آرامش رو به پیشرفتمو به چالش وحشتناک و استرس تبدیل کرده . که شاید به اسم چشم زخم میدیدم .

    از رفتن به دانشگاهم و ادامه این روال خوب و بعد موضوعی این ریتم رو نگهداشت از شروع کسبوکارم از خونه خریدنم از خریدن ماشین و اتفاقات درامدم و بعد در روابطم و بعد در خانواده و… که منو در حال پیشرفت در مسیر آرامش به قطع این مسیر و شروع چالش میرسوند . و بعد حل مسئله یا تموم شدن مسئله دوباره بعد یک سال یا دوسال و باز قطع روند پیشرفت و باز بهم خوردن آرامش .

    و هرچند یکوقت این بهم خوردن آرامش در روند زندگیم ادامه داره

    حالا من با این نگاه که خب تضاد هست در مسیرم و من با حل این موضوعات قویتر از قبل میشوم هم نگاه میکنم به موضوع ولی خب این الگوی تکرار شونده هست که من در آرامش رو به پیشرفت خودم بیشتر دیدم این موضوع رو . شاید باور محدود کننده ای دارم که در مسیر پیشرفت همیشه ارامش نخواهد بود . همیشه روال راحت به بالا نیست و جایی باید چالش باشه . آره شاید این باور محدود کننده من باعث میشه من در سال یا هردوسال به مشکل بخورم

    استاد فک کنم خیلی راحت فقط فکر به این سوال باعث شد این باور محدود کننده رو پیدا کنم .

    من که قبلا چشم زخم میدیدم و بدشانسی در زندگی . حالا میبینم باوری که داشتم باعث میشد هرچندوقت یکبار آرامش در مسیرم به مشکل بخوره .

    و حالا جواب سوآل این فایل که

    چه الگوهای تکرار شونده ای درباره روابط، در زندگی شما هست؟

    آیا می توانی یک سری الگوهای مشابه یا ویژگی های مشترک را در رفتار یا شخصیت آدمهایی پیدا کنی که با آنها در ارتباط هستی؟

    اکثر دوستان من در روابط یا خانواده بیشتر آدمهایی هستن که خانواده دوست هستن . بیشتر ارتباط های دوستی سالمی دارن اهل الکل تفریحات شبانه پارتی و… نیستن شاید همیشه برای منم سوال بود که آدم ها آدم هایی جذب میکنن که تقریبا 70 درصد مثل هم هست ریتم زندگیشون . الان میتونم بگم دوستانی داشتم که بعد از 9 سال دوستی به شکلی مسیر زندگیشون با من نغییر کرده که خودمم نفهمیدم چطوری و بعد ها دیدم اصلا در مداری هستن که کلا با من فرق داره زندگی کردنشون .

    اکثر دوستان من که باهم صمیمی هستیم و همینطور اکثر دوستان در خانواده من هم آدمایی هستن صادق و مهربون و دیدگاهای مثبت .

    جالب اینجاست یه مثال ریز بزنم دوستانی که حتی اهل قلیون نیستن کلاچه فامیل چه توی محیط کارم با اونها خیلی رابطه خوبی داریم چون شبیه بهم هست دیدگاهامون .

    یه مورد دیگه با کسانی که خیلی شوخ هستن و با روحیه هستن و قابل احترام بیشتر کنار هم راحتیم تا آدمایی که بیشتر فکرشون سیاسی و غیبت و… هست .

    ولی خب در بیشتر رابطه هام هم خصوصیات منفی میبینم مثل این که اکثر آدمایی که با ان ها در ارتباطم ترس هایی دارن از ریسک کردن ترس هایی دارن از کاری انجام دادن .

    در بعضی مواقع دوستانی دارم که خیلی موقع ها وابسته هستن وابسته به کاری به شخصی .

    اکثرا دراین روابط ها خیلی موقع ها احترامی که باید بهم بشه رو نمیبینم توی رابطه با خودم . یا مثلا اولویت بندی کردن توی ادم ها برای دوستان من جزو نفرات بعدی هستم نه اولی .

    و خدایاشکر که با هر پیشرفت مدارم و اگاهیم اطرافمم به همون شکل تغییر میکنن بدون اینکه بفهمم چطور .

    و خیلی راحت جهان افرادی را به سمتم میاره که بیشتر به خواسته هایم نزدیکترن دیدگاهشون .

    در پناه رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    راضیه راضیه گفته:
    مدت عضویت: 3440 روز

    به نام خدا با سلام به استاد عزیزم.و.دوستان بی نظیرم…

    یکی از الگوهاییی که توی روابط تجربه کردم این که توی همه روابط تقریبا چه کاری ، چه دوستی و….. این که معمولا خیلی ادمهای خوبی هستن ، خیلی صادق ، درست و عالین و.به من اهمیت میدن . ولی یهو یک.اتفاقی می افته که یا ان رابطه کلا سرد میشه یا خیلی کم رنگ میشه و دیگه مثل قبلش نیست و خودم فکر می کنم برمیگرده به احساس لیاقت خودم لایق نمی دونم لابق این همه محبت و یک چیزدیگه بحث قربانی بودن که با این که زیاد روش.کار کردم ولی هنوز هست هنوز میبینم لذت میبرم از قرربانی شدن خودم برای خودم نه این که بخوام واسه کسب هم تعریف کنم…

    یک.الگوی دیگه که کشف کردم این که وقتی توی کلاسی شرکت می کنم باز هم.کلاس های من خیلی ادمهای خوبی هستن ولی خیلی منفعلن یعنی اصلا نمیان فعال.باشیم مثلا یک ارتباط طولانی تر تجربه کنیم انفاق نمی افته ، چون من خیلی دوست داشتم مثلا کارهای مشترک کنیم بهم کمک کنیم از هم سوالاتمون بپرسیم وـــــ ولی اتفاق نمی افته.

    متشکرم استاد از فایلهای خوبی که میذارین و.کمک.می کنین که .بیشتر فکر کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    مهدی مهربخش گفته:
    مدت عضویت: 1165 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    الگوهای تکرار شونده که اکثر افرادی که باهاشون وارد رابطه میشم اینه که

    اکثرا پول لازم هستن و از من پول میخان

    اکثرا کلی مشکل دارن و میخان با من درد و دل کنند

    همشون تهش ازم سواستفاده میکنند

    بیشتر با جنس مخالف سن بالا رابطه میگیرم و انگاری که هم سن و سال های من ازم فراری اند

    دوستیم با همشون به طریقی از بین میره و هیچ دوستی پایداری ندارم

    ولی جدا ازنکات منفی هرکسی که با من وارد رابطه میشه بشدت شیفته و وابسته به من میشه و هرکاری برا من انجام میدن

    و من همیشه شخص محبوب جمع هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    حسین یزدانی گفته:
    مدت عضویت: 2559 روز

    به نام خدای مهربان.

    سلام استاد عزیزم.

    داستان این فایل، چند وقتی هست که من رو درگیر خودش کرده.

    خیلی وقته که دارم فکر میکنم،چه باوری من دارم. چه ضعف شخصیتی من دارم که هر جا وارد رابطه ی دوستی یا کاری میشم، تهش به سوء استفاده یا بی عزت شدن من ختم میشه، یا طرف طوری با من صحبت میکنه که انگار من مقصر هستم.

    قبل آشنایی با شما و آموزه هاتون، تو همین روابط کاری چنان ضربه هایی خوردم که هنوز اثراتش تو زندگیم هست و نتونستم پاکشون کنم.

    من به خاطر این که خدایی تو زندگیم نمی‌شناختم با این وضوحی که الان دارم درک میکنم، هر جا وارد روابط کاری میشدم چنان روی طرف حساب میکردم که تمام زندگیم میشد اون شخص، و همون شخص به جایی می‌رسید که از دست من فرار می‌کرد و چنان من رو لای منگنه می‌گذاشت که زندگیم قفل میشد، (شرم دارم از اینکه این حرفا رو میزنم) ولی من یه همچین آدمی بودم. اینا در صورتی بود که فوق العاده ذهن خلاق و فوق‌العاده آدم اکتیو و فعالی بودم، ولی حساب آخر رو روی بندگان خدا باز میکردم نه روی خدا.

    و همین الگوی تکرار شونده در من چنان ضربه هایی به من زد که ورشکستگی مالی کوچکترین اون ها بود.که نگم چه خفت هایی رو تحمل کردم.

    بعد از آشنایی با شما استاد عزیز،

    فهمیدم که من مشکل اصلیم چی بود، اینکه مشرک بودم،

    و سعیم این شده که هر جا مچ خودم رو گرفتم سریع اصلاحش کنم.

    نمیگم موفق بودم ولی دارم تمام سعیم رو میکنم.

    ولی این الگو داره هنوزم تکرار میشه، در حد ورشکستگی نیست یا خفت و خواری،

    ولی باز میفهمم که داره به جاهای بد میکشه این داستان دوستی یا روابط کاری ما.

    یه سریع افرادی رو هم میبینم که خیلی خشک و بی احساس برخورد میکنن تو روابط کاری یا دوستی شون، ولی به دینم کفر میاد.

    میگم این آدم چرا اینجوری برخورد میکنه،

    عجب رویی داره.

    من اگه جای این بودم مهربون تر برخورد میکردم.

    ولی وقتی نتیجه های زندگیشون رو میبینم خیلی خیلی موفق تر هستند از آدمهایی مثل من با افکار و دیدگاه‌های مثل من.

    من از همون زمان آشنایی با شما و وقتی که شنیدم درد و دل کردن حتی با خدا هم درست نیست، دیگه با هیچ دوستی درد و دل نکردم،

    سعی کردم الگوهای رفتاری خودم رو تغییر بدم.

    ولی این الگو بازم داره تکرار میشه ولی ضعیف تر.

    و با این فایل و صحبت شما استاد عزیزم که گفتید با جواب دادن به این سوال به باورهای محدود کننده ی خودتون پی می‌برید.

    این چند روزه خیلی دارم بهش فکر میکنم و امروز با این فایل تیر خلاص رو زدید به من.

    اینا همه برمیگرده به احساس لیاقت من.

    من از خوانواده ای باورهام شکل گرفته که خودمون اصلا آدم نیستیم ولی دیگران از دماغ فیل افتادن.

    استاد خدا شاهده با اینکه سالهاست دارم بر خلاف آنچه که از خانوادم به ارث بردم عمل میکنم.ولی اون ذهنیت همرام هست که خودم رو لایق نمیدونم.

    اگه پول داشته باشم غذای خوب میخورم. لباس خوب میپوشم، در کل چیزی رو از خودم دریغ نمیکنم،

    ولی هر جای زندگیم که یه ناخواسته ای میبینم و در اون ریز میشم میرسم با احساس عدم لیاقت،

    و تو روابط کاری و دوستی هم که خیلی مشهوده این عدم لیاقت.

    و هر کاری که قلبم بهم میگه رو دارم انجام میدم، ولی میدونم که ریشه ی این باور خیلی قوی تر از این حرفاست.

    امیدوارم که تو مسیر درستی که هستم این رگه های احساس عدم لیاقت رو درون خودم پیدا کنم و برطرف کنم.

    به نظر من این احساس عدم لیاقت مثل همون گفته ی پیامبر هست که میگه.

    شرک در دل مومن مانند راه رفتن مورچه سیاه بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب مخفی و پنهان است.

    این احساس عدم لیاقت هم بیشتر از شرک نباشه کمتر از اون هم در وجود ما نیست و از خدا میخوام کمکم کنه که پیداش کنم تو زندگیم و برطرفش کنم تا جایی که میتونم.

    چون فکر میکنم من خیلی از باورهایی که استاد شما میگی رو تو ناخودآگاهم ساختم ولی این گیرها ی اصلی هستن که نمیزارن زندگی روی خوشش رو به ما نشون بده.

    استاد خدا خیرت بده که باز دری از آگاهی رو به روی ما باز کردی.

    خدا نگهدارتون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 259 رای:
    • -
      آناهیتا سید جباری گفته:
      مدت عضویت: 1870 روز

      سلام من به تو ای دوست عزیزم

      برای اولین باره فک کنم که برای کسی دارم پاسخ مینویسم اونم به خاطر حسی که تو کامنتتون گرفتم،و خواستم بگم حسین عزیز اگر نتیجه میبینی یعنی مسیری که داری میری درسته پس همین جوری ادامه بده و همچنان برو تا خدا هم عمیقترین و ریشه ای ترین باورهات و کدهارو نشونت بده،همین که کمتر و ضعیفتر شده یعنی داری درست عمل میکنی ببین و دربیار ببین چیکار کردی که نتایج اومدن بعد سرعت تغییرت بیشتر میشه

      امیدوارم یکی از نتایج بزرگ و عظیم و ارزشمندت را در همین خصوص بگیری و برای ما الگوسازی کنی

      موفق و خوشحال باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      حامد میرمحمدی گفته:
      مدت عضویت: 1176 روز

      سلام رفیق کامنتتو خوندم و لذت بردم و در جواب احساس عدم لیاقت اینو بگم شاید به شما کمک بیشتری کنه چون من هم داشتم این موضوع رو و الان هم کمتر دارم و قبل از آشنایی با استاد ضربات بزرگی خوردم ولی الان به لطف خدا 1 سالی هست که بهتر شده البته آرام آرام الگوهای تکرار شونده کمتر شد و الان به ندرت برام پیش میاد ولی بازم مرتب روش دارم کار میکنم روش خودمو بهت میگم شاید دوست داشته باشی.

      *احساس عدم لیاقت از چند باور مخرب تشکیل شده که مجموعه اونها این احساس رو تشکیل میده

      1. مهم بودن نظر مردم

      2.تایید گرفتن از دیگران حالا می‌تونه حتی افراد درجه یک باشه.

      3.منتظر دستور گرفتن از کسی برای انجام کاری یعنی خودمون رو صاحب اختیار ندونیم.

      4.تلاش برای راضی نگه داشتن دیگران حتی اگه حق با اون طرف بوده باشه.

      5.جرات نه گفتن نداشتن یعنی در مقابل درخواست دیگران نه نگیم حتی در موارد جزعی،مثلا از سر کار اومدی خسته ای واقعا دلت میخواد استراحت کنی اونوقت یکی ازت درخواست داره بریم بیرون شما نه نگی و بری و…

      6.توجه بیش از حد به محیط اطراف و آدمها که باعث خارج شدن آدم از تعادل‌ درونی میشه

      7.منتظر کسی بودن برای انجام کاری یعنی دنبال پایه‌گشتن حالا از رفتن به یه استخر می‌تونه باشه تا حتی رفتن به یه کوه و طبیعت‌گردی.

      من اینا رو دارم روی خودم کار میکنم خیلی عالی شدم نتونستم صدرصد اجراشون کنم ولی خب به اندازه ای که رو خودم کار میکنم و این موارد رو با باور درست(آگاهی های دوره عزت نفس) جایگزینش میکنم بهتر و بهتر میشم و ازونطرف هم شرایط بیرونی داره آروم آروم تغییر می‌کنه .

      من بیشتر نوشتم یادآوری ای باشه برای خودم و همچنین شاید کمکی هم باشه برای شما دوست عزیز

      مجموعه چیزهایی که گفتم میشه باور احساس عدم لیاقت که اگر درست بشه به صورت ریشه ای این باور تبدیل میشه به باور احساس لیاقت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
      • -
        امین جعفری گفته:
        مدت عضویت: 2164 روز

        سلام اقا حامد عزیز

        بسیار ریشه ای و زیبا باورها رو لیست کرده بودین به قدری که شالکله ای منظم برای کنکاش خودمون می تونیم پیدا کنیم.

        واقعا الان که این 7 مورد را می خوندم یکی یکی روی هرکدومشون دنبال مثال و عملکرد در رفتار خودم بودم تا بفهمم که چقدر خودم را نمی شناسم و واقعا چقدر به راحتی در حق خودم ظلم می کنم.

        در اخر هم من یک مورد رو به مواردتون اضافه کنم که در خودم شناسایی کردم و روش با شدت دارم کار می کنم و اون اینه که (عدم مسئولیت پذیری در برابر تصمیمات گذشته)

        برای شخص من چنانچه در قدیم کار یا تصمیم اشتباهی می گرفتم. در زمان حال که اون تصمیم داره به من ضربه میزنه، سعی می کنم ازش فرار کنم و یا توجیه های الکی براش بیارم و دیگران را مقصر کنم که واقعا غلطه چون اون تصمیم را در نهایت من گرفتم و اون هم مشتق از معجون باورهای من در همون لحظه بوده و نشان دهنده مدار من در اون لحظه بوده، پس اگه ضرر کردم اگه سرم کلاه ر فته یا هرچیز دیگه اون من بودم که نباید ازش فرار کنم باید اصلاح کنم باید کنکاش کنم و ترمزها را بیابم و دقیقا وقتی که خودم یا اون خود گذشته ام را دارم نفی می کنم، در اصل همون باور به ارزشی به خود را دارم تقویت کنم. در صورتیکه می تونم بگم اون من بودم با باورهای غیر صحیح در اون لحظه ، من خودم را پذیرا می شوم و ازین تضاد درس میگیرم جهت رشد و تعالی خودم که همون هدف والای همه خودمون هستش یعنی پیشرفت به سوی کمال به سوی یکی شدن با سرمنشاء انرژی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          حامد میرمحمدی گفته:
          مدت عضویت: 1176 روز

          سلام دوست عزیز ممنونم بله اینم نکته خیلی عالی ایه که گفتید اتفاقا منم خیلی ترمز داشتم روی این موضوع و آنقدر روش کار کردم که یادم نبود اضافه کنم به لیست و با این آگاهی خودم رو آروم کردم و تونستم خودم رو ببخشم در گذشته(اینکه ذاتا انسان خطا کاره و اشتباه می‌کنه سر همین خدا درهای توبه رو باز گذاشته میدونسته که انسان خطا می‌کنه این یک مورد و مورد دوم هم اینکه وقتی می‌خوام یاد خطاهای گذشته بیوفتم میگم اگر من الان با این آگاهی ها در اون زمان بودم آیا باز هم اون خطا رو میکردم خب جواب خیره،و مورد سومم اینکه به خودم میگم انصافا اگر اون خطاها رو در گذشته نمی‌کردم هرگز به این مسیر هدایت نمی‌شدم سر همینم خدا میگه تو قرآن که ما حتما شما رو مورد آزمون قرار میدهیم و هر کسی رو به اندازه توانش آزمایش میکنیم پس اینجام دوباره بر میگردیم به همین موضوع که اون تضاد و اشتباه باید پیش میومده وگرنه هرگز توی این مسیر نبودم و حالا به لطف خدا همه ما در مسیر قانونی الهی قرار گرفتیم و با آگاهی های جدید میتونیم رشد کنیم و تمام گذشته رو جبران کنیم و نکته آخر هم اینه که من خودم خطاهایی در گذشته داشتم که از دید خودم خیلی بد و زننده بوده ولی همیشه به خودم میگم، تو این همه سوتی از آدمها توی زندگیت دیدی کدومش یادته یا چقدر مهم بوده برات که حالا داری آنقدر خودت رو اذیت میکنی با نگاه دید مردم هیچکس هیچ‌چیزی یادش نیست من خودمم که با مرورش دارم برای خودم رنج و احساس بد تولید میکنم تقریبا یه توهم ذهنیه خلاصه همین تعریف ها کمکم کرده که اون خطاهای گذشته م رو ببخشم و فراموش کنم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        حسین شفیقیان گفته:
        مدت عضویت: 1415 روز

        سلام به حامد عزیز

        دمت گرم پسر چقدر خوب در آوردی این موارد رو و من همشونو دارم چقدر کامنتت به منم کمک میکنه همش میگفتم چطور باید احساس لیاقتم رو روش کار کنم،مشکل من کجاست،میدونستم که ریشه اصلی خیلی از مشکلاتم عدم احساس لیاقت هست خیلی ازت سپاس گزارم دوست عزیزم

        خداروشکر به خاطر این سایت استاد عزیزم و دوستان فهیمی مثل شما…..

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مریم گفته:
      مدت عضویت: 1256 روز

      سلام اقای یزدانی عزیز

      سپاسگزارم که دیدگاه تونو با ما به اشتراک گزاشتید

      این جور،خیلی از ما ها که هنوز نمیتونیم حرف دلمونو به قلم بیاریم کار رو بر ما اسون میکنه

      من از صبح تا حالا دارم اساسی به این موضوع فکر میکنم اما نتونستم یه چکیده های از افکارمو بیان کنم

      وواقعا نمیدونستم چه باورهایی در من باعث میشه که این الگو توی رفتار همسرم وفرزندانم، مکرر

      نشون داده میشه ومن سالهاست دارم با این الگووو سر میکنم وهمیشهبه این موضوع به دید یک تضاد که باید ازش اعراض کنم برخورد میکردم ولی این روش علاوه بر اینکه، درست نکرد مشکل من رو ،بیشتر من رو لای منگنه قرار داده

      دوره حل مسائل رو خریدم وفهمیدم باید حل بشه تا این که استاد با این فایل به من فهموندن که نه بابا موضوع به این راحتی نیست

      وباید حسابی وریشه ای این مسئله رو حل کنید

      خیلی دارم فکر میکنم من چه باوری دارم که این الگوو همش تکرار میشه

      من که خودم ادمیم که به دیگران با احترام حرف میزنم حتی با فرزندانم چرا همسرم وفرزندانم با احترام با من صحبت نمیکنند

      یا چرا من که با بزرگ ترها حد ومرز رو رعایت میکنم وسعیم بر اینه که برای انسان ها چه از کوچیک چه بزرگ ارزش قائل باشم اما چرا این نوع رفتار در همسرم وفرزندانم برای من مشهود نیست

      وحتی وقتی بهشون میگم تا حالا من با شما اینجوری صحبت کردم ؟چرا طرز صحبتتون درست نیست !وخیلی جالبه کخ میگن مگه ما چی گفتیم

      یا حتی توی کارهای خونه، واقعا هر وقت کاری داشتن با جون ودل کمکشون میکنم ولی وقتی خودم احتیاج دارم خقوصا کارهای خونه اصلا براشون مهم نیست ومن واقعا دارم عذاب میکشم این حد از بی مهری رو

      میدونم ایراد تو گذشته خودمه اما نمیدونم چیه واز کجا این نشتی به وجود اومده چون واقعا انرژیه منو گرفته

      وبه قول شما این یکی از گیرهای اصلی زندگیمه که اگه برطرف بشه زندگی روی خوشش رو به من نشون میده

      ومیدونم این یکی از موانع بزرگ زندگیمه که باید از روش رد بشم

      از خدا میخوام کمکم کنه تا متعهدانه وبا شجاعت واستقامت سر این موضوع تمرکز کنم وتا حلش نکردم رهاش نکنم ومثل اشغال زیر مبل ندمش

      سپاسگزا خداوند بابت قرار دادنم در این مسیر الهی با استادعزیز ودوستان گرانقدرم

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
      • -
        مينا جان گفته:
        مدت عضویت: 1493 روز

        سلام

        مریم جان

        امیدوارم عالی باشی

        من به چند نکته اشاره می کنم بهشون فک کن و توی خودت بیرحمانه و صادقانه پیدا کن:

        ١- منظور از تضاد و اینکه چرا آدمهایی میان که با من این کار را می کنند حالا هر کاری که ازش گلمندیم

        ١: آیا من دارم همین جور رفتارا رو با بقیه هم می کنم؟ اگه بله

        کجا ها و بیشتر در چه موقعیتی ؟

        و از چه ترسی این رفتار را میکنم

        ٢: در کودکی من کدوم عضو خانواده برام بولد میشه که این رفتار را ازش دیدم و با اینکه همیشه از این رفتار فراریم هم خودم ناخودآگاه انجامش میدم هم از دیگران می بینم.

        مثلا پرس که پرخاشگر و بد دهن بوده و فرزند همیشه این رفتار و زورگویی پدر مستبد توی خونه آزارش میداده و پدر در بیرون همیشه نقش آدم خوب و آروم را بازی می کنه

        فرزند در کودکی می گه من هرگز این رفتار را وقتی بزرگ بشم نمی کنم

        ولی دقیقاااا وقتی مستقل میشه عینا رفتاری که متنفر را در شرایطی انجام میده، چرا؟

        چون کودک در سن کودکی منطقش در همون حد دیده ها و شنیده هاست و چون رفتارای تکرار شنوده دیگران و حملات تکراری فیلمها و معلمها از اصل تکرار هست کودک ناخودآگاه میشه جزئی از شخصیتش بدون اینکه حق انتخاب داشته باشه و در بزرگسالی فراموش می کنه ولی کودک درون هیچ وقت فراموشش نمیشه و تونه که دستور میده

        ٣: کجاها خودت با خودت این رفتارا رو می کنی؟

        آیا به خودت احترام میزاری؟ برای خودت وقت میزاری؟ یا از وقت زمان و انرژی خودت می زنی که مثلا خانواده راضی باشن؟ این محبت نیست

        این باج دادنه و ترحم خریدنه و ما فکر می کنیم چون من اگه رستوران میریم اجازه میدم غدای خوب را فرزندم یا همسرم سفارش بده و من از خودگذشتگی کنم و با اونها شریکی بخورم میشم زن خوب و دانا. در صورتی که لازم نیست بیان کنی انرژی این جور کارها به اسم از خودگذشتگی که ریشه در باورها و فرهنگ داره

        که زن و مادر یعنی فداکاری انرژیش یعنی له شدن و سکروب شدن و این انتقال داده میشه به اطرافیان

        که حالا که خودت برای خودت ارزش قائل نیستی نزدیکانتم ارزشی برات قاىل نمیشم.

        حالا هر چی هم بری تو نقش قربانی و مظلوم نمیایی بیشتر در این انرژی منفی مخفی داری غرق میشی.

        راه حل:

        یه تایمایی را برای خودت فقط خودت اختصاص بده

        نه اینکه خونه را تمیز کنی و غذا درست کنی همه کارا رو بکنی و بگی من می رم پیاده روی نه نه نه

        تقسیم کار کن و انجام ندادن رها کن

        اگه تصمیم به تغیر داری

        از خودت نزن برای دیگران از روی ترس و دعوا و ناراحتی

        تا از درون اول به خودت با تمرین نه با جلب توجه احترام نذاری هیچگاه از هیچ کس انتظار احترام نداشته باش

        چون کل جهان بر اساس انرژی داره کار می کنه

        و انرژی از درون ماست نه حرفی که ظاهرا می زنیم.

        موفق باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
        • -
          مریم گفته:
          مدت عضویت: 1256 روز

          سلام مینای عزیزم

          ممنونم ازت بابت اگاهیی هلی خوبت

          بله درسته حق با شماست من خودم نقطه مقابل این گونه رفتارا هستم وهیچ وقت همچین رفتارایی رو انجام ندادم

          ریشه این الگوو رو در عدم لیاقت وعدم ارزشمند دونستن خودم پیدا کرذم

          وطی این یک سالی که من در این مسیرم الان متوجه شدم که عدم لیاقت پاشنه اشیله منه

          واون ضعفیه که من تا اخر عمرم باید روش کار کنم

          باز هم از خدا برای دریافت اگاهی های بیشتر در خواست کمک دارم وازش میخوام که

          درک وفهمم رو برای این اگاهیی ها بالا ببره

          سپاسگزار پروردگارم بابت قرار دادنم در این مسیر الهی

          وتشکر از شما دوستان عزیزم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
      مدت عضویت: 1982 روز

      سلام به حسین آقای عزیز

      این مواردی که فرمودید بنظرم جزو اصلی ترین عوامل تو وجود هممون هست.

      یعنی فکر میکنم کسی نباشه که این مشکلات رو نداشته باشه.

      اتفاقا دیشب داشتم جلسه چهار عزت نفسو گوش میدادم و استاد یه نکته جالب گفتن:

      اینکه وقتی میبینی فقط تو تنها نیستی که این مشکلو داری و حتی تمام آدمهای موفق دنیا قبلا تو همچین شرایطی بودن تونستن تغییر کنن خیلی احساس بهتری پیدا میکنی.

      اما به دو شرط یکی اینکه باور کنی دوم اینکه همونطور عمل کنی.

      یه تجربه شخصی هم خودم دارم که بنظرم تجربه ارزشمندیه.

      من هر جا خیلی تو روابط دوستی و رفت و آمد و مهمانی و …. زیاده روی کردم ضربشو خوردم.اینکه میگم زیاده روی کردم یعنی شاید یک دهم بقیه جامعه باشه ها ولی باز هم بنظرم زیاده روی بوده.

      تنهایی و خلوت و تمرکز روی درون غوغا میکنه.

      به قول مولانا :

      رتبه میخاهی چو خورشید از خلایق دور باش،،،،،،،،،، سایه از همراهی مردم به خاک افتاده است.

      بقول استاد عزیز بدنه جامعه تو قهقراست .

      مردم اصلا نمیخان تغییر کنن.

      وقتی خلوت و تنهایی رو آگاهانه انتخاب میکنی و ردی خودت تمرکز میکنی درهای آگاهی بروت باز میشه.

      تعامل زیاد با مردم تو رو مثل بقیه میکنه.

      وقتی دورت شلوغه وقت نمیکنی به خودت فکر کنی.

      وقتی فاصله میگیری از همه میفهمی چقدر ناخودآگاه تاثیر پذیرفتی از رفتارهاشون. چقدر داری شبیه به همونا میشی.

      تو کتاب رویاهایی که رویا نیست استاد میگن وقتی دورتر خلوت میکنی از فضای مقایسه خودت با دیگران هم تا حد زیادی دور میشی.

      و این تنهایی مقدس ابعاد جدیدی از خودتو به خودت نشون میده.

      فکر میکنم آدم هر چند ماهی حداقل یکبار باید یه زمان مناسبی در تنهایی محض باشه تا خودشو بشناسه.

      براتون بهترینها رو آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      جابر روشن گفته:
      مدت عضویت: 1703 روز

      سلام و درود بر همه‌ی دوستان عزیزم و اقای یزدانی ک انگار حرفایی ک تو دل منه رو بیان کردن .خدا رو شاکرم ک منم در این مسیر عشق هستم و میتونم خودم رو با اصولی ک استاد عباسمنش عزیز بیان میکنن چکاب کنم تا انشاالله بتونم بهترین خودم باشم

      ..الگوهای تکرار شونده ی من:

      من کلا در تمام مراحل زندگی ناپایدار و شل و صفت عمل میکنم و ب تازگی ک بیشتر روی رفتار خودم و اطرافیانم دقت میکنم بیشتر ب این نتیجه میرسم ک من پنجمین نفر از 5انسانی هستم ک بیشترین ارتباط رو باهاشون دارم یک الگوی تکرار شونده ..با ظاهری متفاوت …مثل پیکان و اردی،

      و ریشه ی همه ی این تکرار هارو در مرض من میدانم میبینم ک این ب وضوح در خانواده ی من مشهود است …

      1_روابط ناپایدار حق بجانب

      2_عدم ثبات در مسیر کاری و اموزشی

      3_و اینکه همیشه افرادی در مسیر من قرار میگیرند ک نیاز ب کمک و ارامش دارن و من بر این باورم ک این رسالت من است ک به انها کمک کنم تا ارامش بگیرند و بارها ب من ثابت کرده اند ک فقط وقتت را تلف کردی…

      من نمیدانم

      من باید فقط و فقط روی خودم کار کنم

      حال خوب :«شادی:سپاس گزاری:تسلیم:رضایت:ایمان:توکل:امید»:اتفاقات خوب :افزایش نعمت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: