پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2 - صفحه 22
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-photo.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-30 07:02:222024-02-14 06:19:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استادعزیزم ومریم خانم نازنین ودوستای گلم
طبق فرمایش استادمیخوام راجع به الگوهای تکرارشونده توی روابطم صحبت کنم.
من به شخصه هروقت باشخصی توی ارتباط رفتم سه مورد برام پیش میاد.حالا یا به صورت مجزا یا هرسه مورد روباهم داره اون شخص.
موردیک:سنش از من کمتره
مورددو: سواستفاده گره
موردسه:قبلا ازدواج کرده وجداشده
خیلی تلاش کردم توی این چندفایلی که استادجان گذاشتید روی سایت دلیل وترمزو الگوی مورد اول(کوچکتربودن آقا ازمن) رو پیدا کنم ولی هنوز موفق نشدم.
انشاا…که به نتیجه برسم وبتونم حلش کنم.
برای مورددوم وسوم ترمزهام رو پیداکردم ورفعشون کردم ودارم بسیارباحس خوب پیش میرم که به امیدالله یکتا بزودی به خواسته ام میرسم.
درپناه خداباشید
به نام خدا
سلام و صلوات به روح پاک همتون.
اگر اقتصاد بده برای همه باید بد باشه،چرا بعضی ها در بهترین زمان میخرند و در بهترین زمان میفروشند؟ چرا فقط برای تو اینجوریه؟
اگر گم کردن وسائل، جزیی از طبیعت انسان فراموشکاره،چرا همه هربار وسایلشون رو گم نمیکنند؟ چرا فقط برای تو اینجوریه؟
اگر قرار باشه هر رابطه ای به مشکل بخوره،چرا برای همه اتفاق نمیوفته؟ خیلی از روابط هستند که سالهای سال دارن لذت میبرن و باهم زندگی میکنند،چرا فقط روابط تو بهم میخوره؟
اگر همه آدمها عوضی و سوء استفاده گر هستند، پس چرا گیر بقیه نمیان فقط گیر تومیان؟
به اینها فکر کنید،یک اتفاقی که مدام داره تکرار میشه تو داری خلقش میکنی، تو با باورهات داری خلقش میکنی والسلام.
من توی ارتباطاتم چه نوع افرادی رو جذب میکنم؟
با افرادی آشنا شدم که وضعیت مالی ضعیفی داشتند و از من پول قرض گرفتند بعد با هزار زحمت پولمو میدادند یکیشون که اصلن پولمو پس نداد!
با افرادی که وضع مالی تقریبا خوبی داشتن روابطم خیلی زود بهم میخورد.
( باورهای بنیادین ثروتسازم ایراد داره)
با افرادی در رابطه بودم که خیلی تنها بودند و احساس طردشدگی از خانواده و فامیل داشتند رابطه خوبی با خانواده نداشتند ،دوستهای صمیمی نداشتند ،از رفقاشون رکب خورده بودند منم همیشه سنگ صبورشون بودم!!
(منم تقریبا اکثر مواقع احساس تنهایی میکنم و این مورد به عزت نفسم مربوطه )
من افراد احساساتی رو جذب میکردم البته این ویژگی رو خودم آگاهانه میخاستم که داشته باشن چون دوس دارم شخص مقابل احساساتی باشه و احساساتشو خیلی راحت بروز بده .
( محبت کلامی رو دوست دارم بشنوم و نیاز به توجه و محبت در من زیاده)
افرادی روجذب میکردم که از نظر تحصیلی از من پایینتر بودند یا در بهترین حالت هم رده بودیم ولی موقعیت کاری من بهتر بود.
(با افراد سطح پایینتر راحتتر ارتباط برقرار میکنم و این مورد یعنی ضعف در عزت نفس و ارزشمندی )
چندموردم که ارتباط خیلی جزیی داشتم از من کوچیکتر بودن و بخاطر سن پایینشون رابطه رو در ب بسم الله کات میکردم، برام سوال شده بود چرا اونایی که سنشون کمتره بیشتر جذبم میشن .
(همیشه با خودم فکر میکنم من که انقدر کودک درونم فعاله انقدر شادم و بچگانه ذوق میکنم همه فکر میکنن بچه ام و افراد بزرگتر از من و این ویژگیم خوششون نمیاد)
قبلا که توفضای مجازی و گروهها میرفتم هرکی پیام میداد بعد از سلام و …. بحث به مسائل جنسی میرسید و ناراحت میشدم ، اینم برام سوال بود که چرا همیشه تو فضای مجازی کسی که بهم پیام میده بحثش به مسائل جنسی کشیده میشه آیا همه تو فضای مجازی اینجوری ان؟
(تو سرم میچرخه که تو مجازی پسرا خیلی بی حیا و بی ادب هستند)
استاد جان ی چیز جالب بگم: شما میگی گاهی در روابط فقط قیافه و اسم طرف عوض میشه و میبینی ویژگیهاش همونه،خیلی خندم گرفت واقعا فکرم درگیر شد من دوتا رابطه اخیرم که فاصله بینشم زیاد بود حتی اسم دوتاییشونم یچیز بود قیافه های یکمی شبیه بهم داشتند حتی هردو بدن توپر هیکلی داشتند ویژگیهای اخلاقیشونم که کپی هم !!!!
من به خیال خودم تو این چند سال تغییر کرده بودم اما وقتی وارد ی رابطه عاطفی جدید شدم،شرایط قبلی رو تجربه کردم و واقعا تعجب کردم ،اصن آدم میمونه چی بگه الله اکبر.
من با افرادی وارد رابطه میشدم که در شروع رابطه خیلی زود وابسته ام میشدن ولی اوایل هر رابطه ای خیلی رها وآزاد بودم لذت میبردم، بعد از مدتی منم دچار وابستگی میشدم و اون رابطه قشنگ و عاشقانه به سادگی تموم میشد!
(وابستگی یکی از پاشنه های آشیلمه که شناختمش و درحال باورسازی ام)
امروز به درک خوبی رسیدم خدایاشکرت که تو بحث روابط آدمهایی رو در زندگیم قرار دادی که آینه ای بودند تا درونمو بهتر بهم نشون بدن
امروز من بااین دیدگاه به زندگیم نگاه کردم تنفر و ناراحتیم از آدمها ازبین رفت
ی لحظه فکرشو بکن! خیلی غیرمنطقیه که من از آینه گله کنم بگم ای آینه چرا منو اینجوری نشون میدی؟ آینه به جز تصویر خودم مگه چیز دیگه ای رو میتونه نشون بده؟
استاد ممنونم ازتون.
سلام نجمه خانم
کامنتت عالی بود
حرف دلم بود
خیلی شباهت داشتیم
و اینکه چقدر برا ادم منطقی میشه که رنجش ها رو میتونه پاک کنه چون خودمون باعثش شدیم
میدونی واقعا دلم میخواد با کسی ازدواج کنم یا وارد رابطه بشم که آشنا با سایت و قانون باش
چون اینطوری زندگی آسون میشه و خیلی راحت مسایل حل میشه
باز هم ممنون از شما
سلام دوست ارزشمندم.
خیلی خوشحالم و خداروشکر میکنم که اینجایید و در مسیر خودشناسی و خداشناسی قرار گرفتید ،همیشه به خودم میگم آشنایی با قوانین جهان و همچنین این سایت الهی،بزرگترین موهبت خداوند نسبت به من بوده ، پس باید به نوعی شکرگزاری کنم که نشوندهنده این حس قشنگم باشه.
ممنونم از شما جناب یکتای عزیز
امیدوارم در زمان و مکان مناسب به خواسته ات برسی و پرقدرت در این مسیر ادامه دهی الهی آمین.
در پناه رب هدایتگر شاد و سعادتمند باشید.
خب دوستانی که کامنت قبلیم رو مطالعه داشتن متوجه صحبتای این کامنتم میشن، من توی دوستی معمولا آدمایی رو جذب میکنم که دوست دارن من حامی شون باشم بیشتر حمایت احساسی و از طرفی خودشون این ویژگی حامی بودن رو در برابر بقیه بخصوص خانوادشون دارن، یعنی به جای هدفمند بودن و به فکر خودشون بودن دوست دارن سرویس بدن و فکر میکنن این شکلی مفیدن و وقتی انرژیشون تخلیه میشه انگار من شارژرم میان شارژ میشن و بعد میرن دوباره تا شارژ بعدیشون پیداشون میشه، یکی بعد تصادف یا دعوا با همسرش پیداش میشه و دنبال آروم شدنه، یکی نزدیک یه آزمون سخت پیداش میشه و دنبال کمکه یکی مشکل دادگاهی داره یا با بچه اش بحثش شده میخواد به خودش یا بچه اش مشاوره بدم اونم رایگان، یکی با باباش دعواش شده میاد خودشو پیش من تخلیه میکنه یکی توی کار با کارمندش به مشکل برخورده و از من مشاوره میخواد یکی ام نیاز داره باهاش درمورد ایمان و توکل به خدا حرف بزنم تا بره گره زندگیشو باز کنه و همشون هم بعدش این حرف رو ازشون میشنوم که راهنمایی های من به شدت بهشون کمک کرده، خب شاید این خوب به نظر برسه آدما همه دوست دارن مفید واقع بشن اما برای من تبدیل شده به مرض، یعنی هر بار خودمم انگار اینجوری شارژ میشم تا مشغول خودمو و اهدافمم احساس بی هویتی یا احساس خودخواه و مغرور بودن رو دارم و احساس بی ارزشی البته، تا اینکه طبق ناخودآگاهم یکی رو جذب کنم تا بهش یه کمکی بکنم و بعد دوباره خودمم احساسم خوب بشه برای ادامه ی زندگیم و تمرکزم بره روی خودم که البته چون این آدما کانون توجه ام رو از رو خودم برمیدارن میزارن روی زندگی خودشون تا چند روز تو در و دیوارم، این روحیه ی رابین هودی رو تازگیبخصوص بعد دوره ی عزت نفس بهتر درکش کردم و دارم روش کار میکنم اما متاسفانه فعلا هست تو زندگیم حالا اگر شغلم بود و بابتش پول میگرفتم دلم نمیسوخت به حال خودم اما این همه تمرکز خرج بقیه کردن وقتی خودم کلی هدف دارم و کلی اشتیاق برای رسیدن بهشون واقعا هدر رفتن زندگیه.
برای رسیدن به هدف یا عوض شدن مکان کار هم همینطور من معمولا هر سه سال یه بار مهارتم توی موضوعی خوب میشه و پرونده اش از تمرکز زیاد گذاشتن برداشته میشه و میرم سراغ موضوع بعدی و این تایم زیاده یعنی باید کمتر بشه برای کاردانی به کارشناسی و بعدم ارشد هر کدوم سه سال پشت کنکور بودم برای یادگیری مهارت آرایشگری سه سال و الانم زبان که سومین سالمه و رو به اتمامه محیط کارم دو سه سال یه بار و بعضی وقتا سالی یه بار عوض میشه البته درمورد کارم گله ای ندارم چون همواره رو به بهبود و رفتن به محیط بهتره.
تو رابطه ام با همسرم صمیمیتم و سینوسیه و قهرای گاه و بی گاه، توی رابطه های قبل ازدواجمم همینطور، البته توی روباط عاطفی در کل راضی ام روابطم عاشقانه اس اما ثبات احساسی نداره.
درمورد مسائلمالی کم پیش میاد مدت طولانی اکثر روزا پول داشته باشم در واقع اکثرا بی پولم پول میسازم و زود خرج میشه یعنی دیر و سخت و کم میاد و زود و آسون و زیاد میره و اینا همش در حال کار کردن روشونم.
الگوهای تکرار شونده ی زیادی تو زندگیم هست هم مثبت هم منفی، اما اینا مهممترینای منفیش بود که باید کار کنم روشون و اکثرا نشات گرفته از باور عدم احساس ارزشمندی و لیاقته.
سوال: چه الگوهای تکرارشونده ای درباره ی روابط در زندگی شما هست؟
من توی دوستی بدون استثنا افرادی رو جذب میکنم که نیاز به مشاوره دارن و میخوان یکی باشه راهنماییشون کنه اما در عوض از نظر مالی اوکی تر از خودم هستن و اونا به من سرویس مالی میدن معمولا و من سرویس عاطفی و اینو اصلا دوست ندارم، یعنی دوست دارم توی روابط افرادی رو جذب کنم که هم از نظر مالی مستقل و موفق باشن و هم از نظر احساسی آدم های پر و فهمیده ای باشن و اینقدر از من مشورت و نظر و راهنمایی نخوان، قبلا حال میکردم با این موضوع اما الان برام شده اهرم رنج، قبلا این جمله ی مشترک تمام دوستی هام بود که ندا نمیدونی فلان جا فلان حرفت چقدر به من کمک کرد و نقطه ی عطف من شد و زندگیمو زیر و رو کرد، یا یکی تازه باهام آشنا شده بود خیلی به این استخاره های مجله ها و اینترنت اعتقاد داشت میگفت برام در اومده تازگیا با یه آدم فهمیده و عاقل و فرزانه دوست شدیکه دوستیش خیلی به سودته و سعی کن دوستیت رو باهاش حفظ کنی، این آدم گفت من مطمئنم این فال منظورش توئه چون به تازگی فقط با تو دوست شدم و تو خیلی راهنماییات بهم کمک میکنه و این آدم با وجود اینکه من از اون شهر رفتم تا چندین سال ول کن من نبود من دوست نداشتم دیگه باهاش ارتباط داشته باشم اما این آدم همش دوست داشت باهام ارتباط داشته باشه و یه ویژگی مشترک دیگه ی تمام دوستام اینه که دوست دارن خودشونو به من ثابت کنن و این نه تنها در دوستی در تمام اطرافیانم صدق میکنه.
الان که خوب فکر میکنم میبینم من کلا آدمی ام که دوست دارم حامی باشم، حالا الان از نظر مالی توانش رو ندارم از نظر عاطفی که توانش رو دارم، مورد بعدی متوجه شدم که من کلا دوست دارم آدم فهمیده ای به نظر بیام واسه همین این موارد رو جذب میکنم و مورد بعدی هم اینه که من خودمم دوست دارم همش خودمو به بقیه ثابت کنم واسه همین هم همش آدمای اطرافمم دوست دارن خودشونو به من ثابت کنن و این الگو در تمام دوستی های من هست و من اینو به شدت از مادرم الگوبرداری کردم.
مورد بعدی توی روابطم اینه که دوستی هام معمولا دوام بالایی داره و این شاید الگوی به نظر خوبی بیاد چون همه دوست دارن دوستی های بادوامی داشته باشن اما برای من کم کم تبدیل میشه به آویزون شدن فرد، چون همش باید حامی عاطفی و حمایتگر احساسی باشم و این به شدت انرژی من رو تخلیه میکنه و تمرکزم رو از روی خودم و اهدافم برمیداره، دلیل اینم فهمیدم دلیلش اینه که من همش دوست دارم با این شکل ارتباطات، تایید درونی بگیرم که من آدم ارزشمندی ام که هر کس با من وارد رابطه میشه اسیر من میشه و دوست نداره منو از دست بده، قبل از آگاهی از قانون خیلی با این موضوع حال میکردم اما الان برام تبدیل به اهرم رنج شده، نمیدونم شایدم دوستام راست میگن و توی دوستی آدم با ارزشی ام خب خیلیا دوست دارن با یکی که موفقه ارتباط بگیرن و البته خودمم تا حدودی ارزشمندیمو باور دارم خاص بودنم رو باور دارم در کل سبک زندگیم با اطرافیانم فرق داره و موفقیتام هم زیاده اما میخوام ریزتر بررسی کنم اگر واقعا ارزشم درونی وواقعی بالا رفته باشه باید طبق قانون دوستام هم لول شون بالا رفته باشه اما متاسفانه اینطور نیست شاید یکی دو مورد بهتر شده باشه یا دوستام یکی دو سطح بالاتر شده باشن اما بنیان و ریشه تغییر خاصی نداشته همونه که قبلا بوده، پس من باید توی بحث عزت نفس یه تغییرات اساسی توی خودم بدم تا آدمای ارزشمند بیان سراغم کسایی که مصداق این شعر باشن: همنشین تو باید از تو به باید، تا تو را عقل و دین بیافزاید، که متاسفانه در مورد من اینطور نبوده، همیشه اونا از من یاد میگیرن و اونا جز تخلیه ی امرژی برای من چیزی ندارم و البته سرویس مالی یعنی بدون اینکه من بخوام بهم پول هدیه میدن ماشین میدن دستم مشتری برام میارن و الی آخر… اما من دوست دارم از نظر مالی قوی بشم و نیازی به کمک کسی نداشته باشم یا در عین بی نیازی اینا رو دریافت کنم اونم از کسانی که حمایت احساسی نمیخوان.
مورد بعدی که من تو دوستام جذب میکنم معمولا دوستایی هستن که چندین خواهر هستن مثلا یکیشون چهارتا خواهر داره یکیشون بازم چهار تا خواهر داره اون یکی سه تا خواهر داره اون یکی پنج تا خواهر داره و یه دوست صمیمی قدیمی هم دارم که با خواهرای ناتنی اش تقریبا هشت تا خواهر داره و حالا ربطش به من چیه؟ربط اش اینه که من یه خواهر دارم که از بچگیتا الان با هم انگار قهریم هیچ رابطه ای وجود نداره البته از وقتی با قانون آشنا شدم از قعر و زد و خورد رسیده به بی تفاوتی و امسال البته بعد از دوره ی عزت نفس برام یه جشن تولد عالی گرفت و این تغییرات بوده و ناسپاس نیستم اما در کل من حال میکنم که آدمایی رو جذب کنم که با وجود این همه خواهر و همدم اومدن سمت من و به دوستی من نیاز دارن انگار یه جور برد هست برای من و بهم حس قدرت میده اما جالبش اینجاست که هر بار هر کدومشون با آبجیاشون مشکل پیدا میکنن سمت من پیداشون میشه و من در مورد تمام این دوستام توی این مورد حس حسادت دارم از اینکه اونا تنها نیستن و من تنهام و وقتی اونا اکیپی جم میشن من ناخودآگاه جبهه میگیرم، جالبه که برای ازدواج خانواده ای جذب کردم که پنج تا خواهر شوهر دارم که همه ی اونا یه اکیپ ان که اتفاقا اصلا با من خوب نیستن یعنی همه شون یه طرف ان و من یه طرف، دلیل اینکه با من خوب نیستن هم اینه که دوست دارن منم مث خودشون رفتار کنم و زندگی کنم و من اصلا سبک زندگی اونا رو دوست ندارم.
حتی یه دختر عمه دارم که خیلی با هم رابطه داشتیم یه بار که پیشش بودم زنگ زد تمام خواهراشو دعوت کرد و بعدش من حالم بد شد از دورهمیشون و خیلی زود بلند شدم خدافظی کردم یا یه بار خونه ی یکی از خواهر شوهرام رفتم تا رسیدم اون زنگ زد تمام خواهراشم دعوت کرد و بعد مهمونیشون از مهمون بودن من تبدیل شد به دورهمی خودشون و منم یه گوشه نظاره گر و تماشاچی صحبتاشون در صورتی که دوست داشتم یه مهمونی خلوت باشه یه حالی ازش بپرسم و یه تشکری بابت یه موضوعی بکنم و بعد یه چای بخورم برگردم خونه، قبلا همش میگفتم نمیدونم چرا در مورد همه ی دوستای دخترم من این الگو رو به شدت دارم که یه جمع خواهرانه ی قوی هستن که یه جوری رفتار میکنن که در نهایت من باید بهشون حسادت کنم، اما از وقتی دوره ی عزت نفس رو خریدم و الان که استاد این صحبتا رو داره میکنه متوجه شدم که چرا داره اینطور میشه و دارم تلاش میکنم این الگو رو توی ذهنم تغییر بدم.
این کامنت ادامه دارد…
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی مهربان و همه دوستان
اغلب افرادی که من با اونها دوست هستم آدمهای منطقی هستند. آدمهایی هستند که کمتر احساسی هستند و از دوستانی نیستند که به قولی بگ تو نمیر تا من بمیرم . یعنی خیلی اولویت به دوست بدن. البته خود من همین خصوصیت رو دارم.
و با اغلبشون رابطه بدون مرز و خیلی صمیمی ندارم.
یا در واقع با اینکه آدمی هستم که با کسی مشکل ندارم و اگر تایمی با کسی باشم معمولا خوش می گذرونم و فکر می کنم به اونها هم خوش می گذره و لحظات لذتبخشی رو خلق می کنم ولی خیلی اوقات تنهایی خودم رو خلیی دوست دارم .
مثلا دوست دارم اگر پیاده روی می روم یا زمانی پیدا کنم با خودم حرف بزنم و این لحظات برام لذتبخش ترین لحظات است.
سلام بر استاد عزیزم و مریم جان مهربان
و دوستان فوق العاده سایت عباسمنش دات کام
واااای که چقدر جالب و عجیب بود برام مسئله ی اتفاقات تکرار شونده حال حاضر من
و جالبتر از اون, علت این اتفاق.
چون بخاطر باور هام نه تنها این مسئله رو ایراد نمیدونستم بلکه یه جورایی در نظر خودم جزو سجایای اخلاقی محسوب میشد
حالا قضیه چیه
من سه سال قبل در شرایطی که حقوق بگیر بودم و هیچوقت فکر ش رو هم نمیکردم که یه روز خودم به چندین نفر حقوق بدم با شرایطی که به شکل معجزه اسا به سمت شروع کار, هدایت, یا درواقع هل داده شدم, بیزینسم رو شروع کردم.
الان با این فایل استاد انگار یه پرده از جلوی چشمم برداشته شد
راستش اولین واکنش احساسیم بهت زدگی بود از اینکه چطور استاد به اییییین آگاهی های ناب و دست اول دست پیدا کرده, چیزهایی که در هییچ کتابی نوشته نشده و هیییچ جا به گوش مون هم نخورده
سه سال هست که من با نیروهای خیلی خوب کارم رو انجام میدم فقط در بخش خدمه هیچوقت یه نیروی توانمند, تمیز و کاری نداشتم و همیشه با وجود پرداخت حقوق به اون رضایت و تمیزی مورد نظر و ارتباطشون با مراجعین نرسیدم
و هیچوقت هم دلم نیومده که با وجود نارضایتی خودم از کارشون , بیرون شون کنم و فقط یه فشار کاری و عصبی روی خودم بوده
چون همیشه فکر میکردم که اگه من اینا رو اخراج کنم درحالیکه به این حقوق نیاز دارن بخاطر بی تجربگی یا سن بالا یا وضعیت نابسامان خانواده شون جای دیگه کار پیدا نمیکنن
و از سر دلرحمی و دلسوزی با وجود اینکه خودم خیلی اذیت میشم, اخراج نمی کنم
هر چی درخواست نیرو هم میدم افرادی که مراجعه میکنن مشابه قبلیها هستن و عملا فرد مناسبی که نیاز نباشه هرلحظه بالای سرش باشم و یا خرابکاریهاشو درست کنم پیدا نمیشه
و الان متوجه چیزی شدم که حتی یک درصد هم فکر نمیکردم این به اصطلاح نوعدوستی و کمک به افراد ضعیف عامل اینهمه مشکلات و صرف انرژی فراوان برای من باشه
و اینکه این حس ترحم باعث شده افرادی به من مراجعه کنند که ضعیف و نیازمند حمایت هستن.
یعنی با خودم که فکر میکنم میگم اگر این فایل رو نمیشنیدم امممکان نداشت حتی یک درصد به درستی کار مثلا انسان دوستانه م شک کنم.
واقعا استاد شما بینظیرید
از خدا درخواست کرده بودم هر زمان امادگی دریافت و عمل به هر اگاهی رو داشتم به اون اگاهی هایی که نیاز دارم هدایت بشم
قصد داشتم دوره کشف قوانین زندگی رو چند وقت دیگه تهیه کنم که مثلا مشغله کاری م کمتر بشه و بتونم تمرینات رو انجام بدم
چون با این ماجراها صبح تا شب م درگیر کار یا نگرانی ها و مشکلات ناشی از این مسائل بوده و هست
با این فایل فوق العاده که درست در مورد مسئله من بود متوجه شدم الان وقتشه که دوره رو تهیه کنم
و اینکارو انجام دادم.
امیدوارم چند وقت دیگه خیر رفع این مشکل و جذب یک نیروی فوق العاده و عالی رو کامنت بذارم (:
بینهایت متشکرم استادِ جانم
بی نظیرید
به نام خدا
ردپای 63
سلام استاد جان
راستش نتونستم تا شب صبر کنم برای نوشتن این ردپا
میخوام از ایمان و قدم گذاشتن تو مسیر ناشناخته بنویسم
مسیری که قدم برمیدارم ،نمیدونم نتیجه چی میشه ،راستش هر کس دیگه ای بود همین امید هم نداشت
اما من تنها باری بود که دلم میخواست نترسم ،ادامه بدم
اینکار کردم تا جایی که تکاملم اجازه میداد، خیلی ترسناک بود واسم و راستش هست!
خب به هرحال مسیری که تکاملی نیس و فعلا مجبور به ادامه این مسیرم
اما مدام با یادآوری قانون سعی میکنم از سختیش کم کنم
ادامه دادم با وجود نشدنی بودنش از نگاه بقیه و مخصوصا خود درونم
نمیتونم بیان کنم چقدرررررر نجوا نادیده گرفتم تا هنوز ادامه بدم
امروز یه آدمی بدون اینکه من درخواست کرده باشم کاملا ناشناس !!بهم پیام داد و چیزی که نیاز داشتم برام فرستاد (چند روز قبل یه سوال تو گروه پرسیده بودم اما هزاران پیام بعد اون فرستاده شده بود )
راستش اون لحظه فقط به این فکر کردم که میبینی قانون ؟
میبینی خدا از چه دستی داره جواب ادامه دادنت میده؟
واقعا اشکام بند نمیآمد
این روزا واقعا به امید خدا بودن یه جمله قشنگ نیس
واقعا به قدرت خودش دارم مسیر طی میکنم ،هر وقت استرس میگیرم و قلبم تند میزنه
قرآن کوچیک که تا دیروز خاک میخورد میزارم رو قلبم و از خودش میخوام که امید در من زنده نگه داره بهم توان مقابله بده
نمیدونم اما حس محافظت شدن توسط خدارو دارم ،انقد که میدونم هر چی بشه اون کمکم میکنه بهترین اتفاق باشه
خب معلومه که سخت میگذره چون تکاملی نیس
اما حسی در قلبم میگه اینبار با همیشه متفاوت، تو با قدرت خودت اینکار نمیکنی ،تو با قدرت خودت و خدا این چالش پشت سر میذاری
اینارو مینویسم تا یادم نره تو همین لحظه ها که احتمال داشت دست از تلاش بکشم ،کی دستم میگرفت
از شما ممنونم که کسی بهم نشون دادین که بتونم با اون مسیر طی کنم
مسیر پرسنگلاخ که گذشته من خالقش بود و در حال تبدیل به مسیر تکاملی بهتریه
سپاسگزارم
سلام استاد عزیزم و سلام به همه ی دوستان عزیزی که با کامنت های شما دارم زندگی میکنم و دارم کل زندگی خودمو کنکاش میکنم سپاسگذارم از شما استاد که بدون منت دارین این فایلها رو برای ما میدارین عاشقتم من
من از زمانی که یادمه کلن به جنس مخالف رابطه ی خاصی نداشتم و حتی به خاطر باورهای مذهبی نگاهشون هم نمیکردم که نکنه گناه نکنم من چهار سال دانشگاه بودم حتی با یه نفر از دخترهای هم کلاسی نه حرفی زدم و نه با کسی دوست بودم یادمه یه بار قبل کلاس یه دختر بهم سلام کرد و من یه لحظه شوکه شدم از کارش و با سر پایین جوابشو دادم ولی ته دلم واقعن دوست داشتم که با یه نفر دوست باشم ولی اعتماد به نفسم اینقدر پایین بود نمیتونستم به کسی پیشنهاد بدم و فکرم این بود که من بچه ی روستا کارگری میکنم چجوری یه دختر شهری با من دوست بشه و احساس لیاقت نداشتم این نکته رو دیشب وقتی داشتم کامنت سید علی عزیز رو میخوندم به ذهنم اومد که عه من هم اینجوری بودم الان هم فعلن با کسی وارد رابطه نشدم ولی رابطم با جنس مخالف بهتر شده و براحتی باهاشون حرف میزنم و تو چشمشون نگاه میکنم
ولی باز نگاهم به جنس مخالف هنوز چطور بگم فک میکنم فقط واسه رابطه جنسی هستن و دارم روی این باور کار میکنم که یه جور دیگه بهشون نگاه کنم و الان توی ذهنم یه نفر هست که دختر عموم هستش و از وقتی که توی فکرم اومده چندین تا نشونه دیدم که خودش و خانوادش دوست دارن باهم ازدواج کنیم ولی من هنوز اقدام عملی نکردم یه بار به عموم گفتم که بهشون بگه ولی نگفت
جواب سوال :از نظر کاری من الان چند ماه هست که کسب وکارم رو شروع کردم و اکثر مشتری هایی که بهشون قیمت میگم دنبال تخفیف هستن و میگن کمتر حساب کن یا میگن گرونه با اینکه من دارم با قیمت خوب میدم هفته پیش نشستم فکر کردم دیدم خودم هر جایی که میرم برای خرید دنبال چیزهای ارزون هستم و میخام تخفیف بگیرم یا وقتی یه نفر ازم قیمت میپرسه تو فکرم اینه که الان نگه گرونه ودارم روی این کار میکنم و الان بااعتماد به نفس قیمت رو میگم و به خودم میگم که محصول من باارزشه و هر کسی که بخاد باید بهاشو پرداخت کنه
یه سری از مشتری هام هم هستن که هم با قیمت مشکل دارن هم پولشون رو دیر میدن والان دا رم این الگوها رو در میارم تا فیلتر کنم
من همیشه دوست دارم که یه نفر ازم تعریف کنه و تحسینم کنه و از اینکه یه نفر انتقاد کنه خوشم نمیاد
یا همیشه آدم های ضعیف و بی پول به پستم میخورن که نیاز به کمک دارن
از زمانی که آگاهانه تصمیم گرفتم با احترام افراد رو صدا کنم همه با پسوند آقا صدام میکنن و خودم دارم میبینم که چقدر این کارم تاثیر دا ره و حتی افرادی که سنشون از من بیشتر هستش به من میگن آقا مرتضی یا آقای مهندس درصورتی که من توی ابتدایی و راهنمایی آرزوم بود که اسم منو صدا کنن و با یه اسمی که روم گداشته بودن صدام میکردن و همین باعث شد که توی جمعی نرم تا صدام نکنن و مسخره نشم همین باعث شد که من کلن روابط اجتماعی من صعیف بشه واز آدم هافراری بشم
یه الگوی دیگه که داره چند وقتیه تکرار میشه پیش هر کسی میرم از مالیات زیاد میناله یا از گرونی و مشکلات کشور حرف میزنن توی ماشین
خدارو شاکرم که توی این سایت هستم و میتونم حرف دلم رو بزنم بدون قضاوت و مسخره شدن
فعلن خداحافظ
استاد عزیزم سپاسگزارم برای تمام فایل ها ی ارزشمندتون که سخاوتمندانه دراختیار ماقرار میدین
این سه فایل جدید خیلی باارزش هستن اگه بتونیم درعمل نشون بدیم وخوب کارکنیم
من همین چندروز پیش که وقت ازمایش سونوگرافی بود که باید میرفتم تابررسی بشم
تونوبت نشسته بودم که یه لحظه گفتم الان من نباید این جاباشم من که دارم روی خودم کارمیکنم پس چرا باید هرچند وقت یکبار وقتم رواینجورجاها هدر بدم که شکر خدا وقتی اومدم سایت دیدم فایل جدید الگو های تکرار شونده گفتم همینه دقیقن پاسخ سوالم بود که درزمان مناسب داده شد
بسیار سپاسگزارم برای این همزمانی
درمورد الگوهای تکرار شونده من چه باورهایی درموردسلامتی دارم که باید مجبور بشم هرچندیک بار باید برم دکتر باید روی باورهای سلامتی کار کنم
درمورد روابط همیشه باافرادی روبه رو میشدم که یادرمورد بیماریهاشون بامن صحبت میکردن یادرمورد ناراحتی ها وغم وغصه هاشون ومیگفتن که همه مریض هستندوگرفتاری دارن
منم هربار پیش خودم فک میکردم که من با حال خوش واحساس خوب پیش اینا میرم ولی هربار این حرف ها بین ما تکرار میشدومن مینشستم پیششون تا خوب بارشون رو روی من خالی کننن وبگن دلمون باز شد چه خوب شد اومدی توخیلی خوبی ومهربون
ومن باکلی حس خراب میومدم خونه ومیگفتم خدایا چرا دوباره این طوری شد ولی شکر خدابااین اگاهی های جدید فهمیدم ناخوداگاهم باورهایی دارم که این اتفاقات رودارم جذب میکنم
حس ترحم دلسوزی،حال خوب کن همه،وظیفه دونستن خودم که باید به همه کمک کنم تاشاید یکی بگه این واقعن خیلی خوبه عروس خوبیه دختر خوبیه مادر خوبیه وعزت نفس پایینم ونظر دیگران برام مهم بوده که درموردم چی فک میکننن
استاد عزیزم مثل یه حوض به ظاهر ارام بودم که بااین فایل کلی ناخالصی اومد روش ومن باید کلی روی خودم کار کنم تا دوباره ارام بشم وبفهمم علت این الگوهای تکرار شونده چیه
از صمیم قلبم سپاسگزارتون هستم که هرلحظه به فکر ماهستیدوکمک میکنید تابتونیم هرروز بهترازدیروزمان باشیم .درمورد راهکارهای این الگوهای تکرار شونده هم فایل بزارید
استاد عزیز و خانواده ی عباسمنشی من سلام
استاد بسیار خدارو سپاسگزارم که من ب مسیر این خانواده ، مسیر خودش،
اهدنا صراط المستقیم
صراط الذین انعمت علیهم
هدایت کرد
با گوش دادن ب فایل ارزشمندتون و خوندن چندین و چند کامنت با ارزش دوستان
۴ تا از الگوهای داغونم برام چشمک زدن ( البته الگوهای دیگه هم از زندگی اطرافیانم برام روشن شد ولی فقط مال خودم اینجا میکم)
اولین الگوی خرابم
هر شاگردی که برای اموزش با من کلاس برمیداشت و برمیداره
نقد همون اول هزینه جلسات پرداخت نمیکنه
یعنی وقتی 5 جلسه ب پایان رسید هزینه رو میده
با اینکه میبینم
طرف هزینه کلاس دیگه فرزندش
زودتر و اول پرداخت میکنه
یا خرجهای دیگه میکنن ولی میگن توان پرداخت هزینه کلاسم اون اول ندارن
یا مثلا میگن وسعمون ب پرداخت سه جلسه یا دو حلسه در هفته نمیرسه و فقط ی جلسه کلاس میخوان
الگوی دوم داغون
کسانی که باهاشون دوست میشم از نظر وضع مالی و شرایط کاری همسرشون ( چون اونها خونه دارن) در جایگاه خیلی خوب یا عالی هستن
ولی با من دم از گرونی و مشکلات مالی میزنن ( یعنی طرف خونش توی بهترین جای زعفرانیه اس، خریدای ریز و درشتش از پالادیوم، و دنبال اقامت کانادا بدون نیاز به فروختن ی چوب کبریت ب من میرسه نق گرونی و قیمتا رو میزنه)
الگوی سوم
رابطه ام با پسرم که ازش راضی نیستم اصلاااا
تقریبا دائما با من بحث میکنه
برای هرچیزی باید چندین بار براش تکرار کنم و بگم از فلان چیز محروم میشی تا اون کار و وظیفه روزانش رو انجام بده
( البته ی روزایی هم اینقدرررر خوبه که خدا میدونه و خودش هم باورش نمیشه و مرتب ب من میگه مامان رفتارم عالیه؟؟)
ولی تعداد تکرارش خیلی دیر ب دیر
الگوی چهارم
وقتی با همسرم کنار خانواده ام هستم( با همسرم بریم مسافرت خونه مامانم ( چون اونا از ما ١۵٠٠ کیلومتری فاصله دارن) یا اونا بیان اینجا بالاخره ی چیزی میشه ک همسرم اخماش برا من تو هم میره
و اونجوری که دلم میخواد جلوی خانواده ام با من گرم نیست
تحویلم نمیگیره
داستانش توی تمرینات روزشمار نوشتم
ک با اینکه من تمام دوره های استاد ( حتی اپدیت شیوه حل مسائل که تازه هست) توی گوشیم دارم و رایگان بدست اوردم
پاییز پازسال بهم الهام شد دوره کشف قوانین بخرم
ولی بخاطر تعهد ٣ برابری درامد نتونستم ب پول توی حسابم دست بزنم و حتما تو مدارش نبودم
ولی دوباره امسال برام نشونه ها پر رنگ تر شد که دوره رو بخرم
شکر خدا استاد دوره رو ب روزرسانی میکنن
از خدا خواستم کمکم کنه این دوره رو بخرم
و دودل بودم
که ایا این دوره رو بخرم
چون پولم ب اندازه خرید قدم اول بود، از طرفی میگفتم تو فعلا از همون رایگان ها استفاده کن ( خلاصه تو ذهنم کشمکش بود)
دو سه باری از دکمه هدایت من استفاده کردم و از خدا خواستم واضح راهنماییم کنه و خدا قشنگ جوابم داد و من مطمئن تر شدم
برا همین
هرچی پول نقد تو خونه داشتم جمع کردم و صب رفتم بانک ریختم ب حسابم ، ی مبلغی هم از جند جلسه کلاس و تبلیغ توی کارتم جمع کردم
و شد ٣٧٢٠ تومن
تو مسیر خونه یکم ذهنم مسغول شد و نجواها اومد که
بابا شما الان ٣٨٠٠ براتون ٣٨٠٠
پول فلان چیز میشه
دستت تو خرج ساخت و سازه
و…
مچ ذهنم گرفتم
ب خودم گفتم من لیاقتش دارم که این پول برای خودم خرج کنم
تا حالا هر وقت پول دراوردم
اولویتم، کمک ب شوهرم تو پرداخت کرایه خونه
قسط
خرید برای همسر و پسرم
کمک ب مادرم
بوده
و من خودم سهمی از زحمتم نداشتم
ب خودم این گفتم
من امسال دوره کشف قوانین ب خودم هدیه میدم
و هدیه تولد امسالم زودتر برای خودم میخرم ( تولدم ٢٢ تیر)
من لایق خرید شرافتمندانه هستم
من لایق خرید دوره های استاد عباسمنش هستم
من لایق زندگی شاد، مرفه، سالم و زیبا هستم
ب امیدخدا تو این هفته خریدم انجام میدم
به نام خدای مهربانم
سلام دویت عزیز
ممنونم بابت اشتراک تجربه هاتون
چه جالب اساره کردید به اون شاگردها و پرداخت هزینه ها
جالبه این قضیه در مورد شوهر خواهر من هم که یه دبیر فیزیک بسبار قوی هیت هم قادقه
تون طرف هزار برنامه میریزه و از ایشون تابم کلاس میکیره اما تا بیاد پولس رو پرداخت کنه، حسابی اذیت میکنه یا اصلا پرداختس رو کامل انجام نمیده و من متوجه شدم که ایشون احساس لیاقت درخودش نمبینه که پولش به موقع براش پرداخت بشه
اما جالبه من خودم خیلی وقتا که دانشجوهام درخوایت کلاس میکنن با اصلا قبول نمیکنم یا میگم فقط چند جلیه مختصر در تایمای بیکارم در دانشگاه و میگم هزینه هم نمیخواد و اونا خودشون برام کادو میخرن و با رضایت متمل برام میارن
یا مثلا قراره توی مرداد یسری کلاس نکته و تست برای آزمون ایتخدامی براشون بذارم و همین اول میخوان هزینه رو پرداخت کنن و من خودم خیلی اصراری ندارم
به نظرم ما باید اول کار خودمون رو لایق اون مبلغ بدونیم و البته بهش وابسته هم نباشیم و یه چیز مهمتر اینکه وقتی عاشق اون کار باشی، انگار هزینش مهم نیست و این باعث میشه خود به خود پولش هم بیاد
ممنونم دوست خوبم که نوشتی و باعث شدی روی این قضیه فکر کنم
برای هممون موفقیت های بی شمار و روزافزون رو آرزومندم
مرسی زهرا جان که وقت گذاشتی و کامنت من خوندی
خداروشکر که اینقدر دانشجوهای قدرشناس دارین
شما چ باوری دارین که دانشجوهاتون اینقدر مشتاق پرداخت هستن
من باور دارم که عالی تدریس میکنم و خیلی عالی مطالب انتقال و اموزش میدم
ولی برای هزینه همیشه ته ته ذهنم ی باور کمبود
ک اگر این مبلغ بگم. طرف توان پرداخت نداره( با اینکه میبینم کلی هزینه های دیگه میکنن)
یا چون برای من ی چیز عادی ( مثل نقاشی هایی که میکشم برای من ی چیز عادی در حالیکه ی عده ک کارم میبینن کلی ذوق میکنن و میگن ما ی خط صاف نمیتونیم بکشیم) و بنظرم میاد که مثلا اگر بگم جلسه ای فلان قیمت
یا نقاشی فلان قیمت ، بالا گفتم
پیشاپیش از پاسخگوییتون کمال تشکر دارم
به نام یکتای هدایتگرم و سلامی دوباره به دوست ارزشمندم
احساس میگم این روزا با این فایلای استاد عزیزمون، کلا هممون یه مدل دیگه فعال شدیم توی سایت و بسیار انگیزه و اشتیاق عالی داریم که دقیق تر خودمون رو موشکافی کنیم، کامنت دوستانمون رو بخونیم و جواب بدیم و جواب های عالی هم بگیریم و خدا میدونه این جریان مثبت، چه نتایج دقیق، ماندگار و اصولی برای هممون خواهد داشت ، من کاملا به این جریان مثبت ایمان دارم
این خیلی عالیه که شما خوب تدریس میکنید و عاشق کارتون هستید اما یه چیز خیلی مهم که وجود داره این هست که آیا نسبت به ثروت و ساختن ثروت هم باورهای خوبی دارید؟؟
باید بگم ماها اکثرا نسبت به ثروت و ثروت ساختن خیلی باورهای محدود کننده داریم
نمیدونم که آیا قدم ها رو دارید یا نه، اما اگه دارید حتما در قدم 1 به نظرم جلسه 2 هست که استاد میرن و از یه نمایشگاه فیلم تهیه میکنن و بعد در مورد باورهای ثروت ساز صحبت میکنن و من خودم احساس میکنم اون فایلا خیلی برای من تاثیر داشت
کلا تا دیدمون و باورمون نسبت به ثروت تغییر درست و اصولی نکنه، حتی اگه به کارمون عشق بورزیم و ب عشق انجامش بدیم، اما نمیتونیم ثروت کسب کنیم
یعنی یه جورایی کاستی داریم در این زمینه، مخصوصا ماها که به دلیل شیعه بودن و حلال و حرامی و خیلی باورهای دیگه که 99% اونها ایراد دارن و داشتن، یه باورایی در ما شکل گرفته که اگر بریم ته وجودمون؛ میبینیم نسبت به ثروت خیلی توی ذهنمون محدودیت ساختیم
یه مورد خیلی مهم و قویش اینه که ماها ثروت ساختن رو سخت میدونیم، یا اینکه از علاقمون نمیتونیم ثروت بسازیم، یا اینکه این شغل من مثل فلان شغل، پتانسیل ثروت سازی نداره، یا اینکه ثروتمند شدن قلب رو سنگ میکنه و آدمای ثروتمند خیلی بد اخلاق و بد برخورد و مغرور هستن و خیلی باورهای دیگه که سالهای سال شنیدیم و حالا نباید انتظار داشته باشیم که با یه مدت کار کردن، همشون رو حذف کنیم
اینا پاشنه های آشیلمون هستن و باید مدام بهتر بشن و شاید هیچوقت کامل حذف نشن
من یادمه استاد در یه فایل دقیقا میگفتند که خودشون هم یه تایمی، فکر میکردن از کارشون نمیتونن ثروت بسازن و تغییر اون باور باعث جریانی از ثروت های بی انتها در زندگیشون شده که هممون شاهدش هستیم
و یه باور دیگه که من خودمم دارم اما واقعا خیلی کمتر از قبل هست، باور کمبوده
اینکه بترسیم خرج کنیم که پول کم نیاریم
اینکه ارزون تر بخریم
اینکه چرا مثلا 2 تا مانتو بخرم
یا اینکه بقیه رو در اولویت قرار بدیم و حس کنیم ما خودمون لایق خرج کردن های خوب نیستیم و خیلی باورهای دیگه
واقعا در مورد ثروت و باورهاش میشه ساعتها نوشت
من بعد از دوره عزت نفس خیلی در این زمینه بهتر شدم
من قبلا زمانیکه برای خودم میرفتم خرید، باید حتما برای همسرم هم کلی خرید میکردم و این باعث میشد نتونم همه چیزهای که خودم دوست دارم رو بخرم و جالب این هست که خیلی مواقع هم همسرم با اینکه من خریدهای گرونی براش انجام داده بودم، خیی راضی هم نبود… یعنی اینجوری داغون بودم
مثلا رفتم ترکیه و ایشون نبود و چقدر خرید کردم و یه کفش مارک فوق العاده براش خریدم و دیگه نتونستم برای خودم بخرم و جالبه وقتی برگشتم ایشون از این کفش اصلا خوشش نیومدو حتی در یه تایمی میخواست اونو کادو بده به دوستش که خیلی از اون کفش خوشش میومد …
اما حالا….
میرم برا یخودم همه چیز و حتی از یه چیز چند تا میخرم و اصلا برای ایشون خرید خاصی نمیکنم و جالبه بگم که قبلا اگه برای خودم میخریدم و برای ایشون نه، انگار احساس گناه میکردم اما الان با عشق و با عزت نفس و احساس لیاقت بالا برای خودم خریدهای عالی میکنم و کاری ندارم که ایشون هم هست و باید براش خرید کنم، هر موقع دلم خواست، مثلا یه تیشرت میخرم اما باید بگم که از پارسال که تولدشون بود و براشون خرید کردم، دیگه هیچ خریدی براشون نکردم و بسیار هم حس خوبی دارم و جریان درآمدم هم از پارسال تا حالا خیلی بهتر شده و تا پایان امسال با روندی که دارم، خیلی خیلی هم بهتر میشه
آهههههههه، خیلی نوشتم
اما احساس میکنم همه اینا هینت هست برامون تا عمیق تر به رفتارهامون توجه کنیم و بفهمیم هر رفتار از چه باری نشات گرفته
نمیگم آسونه اما باید تلاش کنیم و باید متفاوت باور و عمل کنیم تا متفاوت هم نتیجه بگیریم
دوست نازنینم برای هممون کلی آرزوهای خوشکل دارم، کلی سلامتی عالی، آرامش بی انتها، شادی های بی دلیل و ساده و جریان دائمی ثروت رو آرزو دارم
با عشق: زهرا سادات حسینی