پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2 - صفحه 39 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-photo.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-30 07:02:222024-02-14 06:19:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به تمام دوستان دوست داشتنی
همه تونا از ته دل دوستتون دارم
بچههای نازنین باید روزی هزار بار خدا را به خاطر
استاد بزرگوارمون ومریم عزیزمون سپاسگذار
باشیم.
من توی این چندین روز اخیر به خاطر حل یکی از
مسائل زندگی ام دارم دست وپنجه نرم میکنم
وخودم را به چالش کشیدم وتمرکزم رو حل
مسئله بود ونتونستم تو سایت فعالیت داشته باشم.
وقتی کامنتای بچههای خوشگل دوست داشتنی
وفایل های استاد را گوش میکنم میبینم همه مون
یه الگوی های تکرار شونده ای تو زندگی مون داریم.
من خودم تو روابط افرادی را جذب میکردم که
ای ویژگی ها را دارا بودند:
1.افرادی بودند از لحاظ مالی ضعیف بودند و به
کمک مالی نیاز داشتند
2.افرادی بودند در شروع رابطه خیلی از وجود هم
لذت میبردیم ودر اواخر رابطه سردی داشتیم.
3. علاوه بر دو ویژگی بالا که بهشون اشاره کردم
آدمایی بودند خیلی هم با معرفت به قول خودمون
لوطی وعفت کلام داشتند.
اما در گزینه اول من فردی بودم که فردی را جذب کنم که اون فرد به کمک مالی نیاز داشته باشه که من اون اوایل نمیتونستم تو حسابم پول نگه دارم
یه جورایی به خاطر باور های مذهبی اذیت میشدم وخودم آگاهانه دنبال همچین افرادی بودم.
واما در گزینه دوم که ادامه گزینه اول هستش یعنی رابط را شروع میکردم و اوائل به خاطر اینکه
یه مبلغی قرض داده بودم ویه وقتی هم مشخص
کرده بودم تا اون وقت رابطه مون خوب بود اما بعد از گذشت اون وقت موعود که طرف نمیتونست اون مبلغ را پرداخت کنه رابطه مون
سرد میشد وکلا قطع میکردم.
ودر گزینه سوم دلیل اینکه همون افراد، آدمایی بودند خیلی با معرفت، من چون عزت نفس پایینی داشتم ناخودآگاه میخواستم بهم محبت
بشه در واقع پول قرضی میدادم یا اصلا نمیگرفتم
که کاسه گدایی محبتم پر بشه.
با دوره هایی از سایت خریدم وفایل هایی که استاد روی سایت میزارند من خیلی چیزها یاد گرفتم و برخوردم با همچین آدمایی کم ،کم
شده که اتفاقا تازگی ها دوست عزیزی رو تو مسیرم اورده که اینم دقیقا همون ویژگی را داره
اما من دیگه خیلی با ایمان ومحترمانه میگم نه یا
اصلا چون دوستت دارم در مقابل کاری که میخوای
برات انجام بدم باید این مبلغ را باید به صورت
نقد پرداخت کنی چون من یه باور قوی در خودم
ایجاد کردم تو حساب وکتاب من کاملا بیرحمانه
عمل میکنم که اصلا طرف مقابلم نمیشناسم که
اتفاقا نتیجه خیلی عالی ای هم برام داره که هم
پولم را صرف بهبودی خودم میکنم صرف خریدن
محصولات سایت میکنم وهمیشه هم تو حسابم
پول دارم وجالبش اینه که رابطه خیلی خوب
بدون اینکه به همدیگه وابسته باشیم را داریم.
خدا نگهدار همه تون.
سلام دوستان درود میفرستم خدمت همه بخصوص استاد عباسمنش
اگر بیشتر راهنماییم کنید و اگر مطلبی هست که میتونه کمکم کنه ممنون میشم برام بنویسید
این الگو متاسفانه داره تکرار میشه و نمیدونم چی باعث میشه !!!!
من سالها پیش با استاد آشنا شدم اما خیلی صد در صد یا جهاد گونه به ترمیم راوبط یا دیگر مسائل رفتارنکردم تااااااا
یکسال پیش
سال گذشته تصمیم گرفتم بشینم و لیزری روی درآمد کار کنم اول از بحث مالی شروع کردم درست 6 ماه بعد از شروع کردن دوره از شغلم اخراج شدم
اما من اصلا نمیگذاشتم نجوای شیطان منو نا امید کنه
با توکل به خدا و همونجور که از چند وقت قبل شروع کرده بودم روی باورهام کار کنم با اعتماد به خدا و خودم رزومه ی خوبی درست کردم و با افتخار برای شرکت ها میفرستادم و باز هم روی فایلهای سه برابری درآمداستاد عباسمنش هم کار میکردم
ولی هر بار میرفتم مصاحبه نه تنها از شغل قبلیم بیشتر نبود درآمدم چه بسا کمتر هم بود
ولی باز هم نا امید نمیشدم و می اومدم میگفتم باید روی یه جنبه ی دیگه کار کنم مثلن
احساس لیاقت و ارزشمندی
نمیشد!
باور فراوانی
نمیشد!
باور اینکه واسه خدا کاری نداره و توکل بیشتر ….
خلاصه نشد که نشدد و من با مقدار کمتر از حقوق قبلی بعد بیشتر از 2ماه گشتن رفتم سریه کاری که از لحاظ جا و خصوصیات محل کار ،نجابت کارفرما و همکاران خوب و…همه همونی بووود که نوشته بودم الااااااا حقوق!
ولی باز هم ناامید نشدم شروع به کار کردم تا بیشتر بدهکار نشم و….
و دوباره شروع کردم روی باور های پولیم و عزت نفس و … کارکردن نشونه ها رو میدیدم تایید میکردم یادمه یک روز صبح یه 1000تومن پیدا کردم اینقدر ذوق کردم از راه که رسیدم خونه واسه مامانم تعریف کردم و با کلی ذوق گفتم داره جواب میده داره جواب میده
اما هر پیشنهاد کاری که میگرفتم حتی از اینجایی که بودم هم میزان حقوقش کمتر بود
بعد از سال نو تصمیم گرفتم با اعتماد به نفس برم پیش رییسم و ازش بخوام حقوق بیشتری برامم در نظر بگیره و از خدا خواستم تو این کار بهم کمک کنه
اما حتی به نصبت قانونی هم حقوق منو اضافه نکرد
لطفن اگر کسی راهکاری به ذهنش میرسه بهم بگه من کجای مسیر و اشتباه دارم میرم اشکال کارم کجاست ؟
سلام و درود به تو دوست خوبم بعد 4 سال کامنت نداشتن و فقط دنبال کردن کامنت ها شما اولین نفری که براش مینویسم خوشحالم به سمت هم هدایت شدیم
به قول استاد به خواسته هامون نچسبیم خوبه که حقوق بیشتر میخوای اما آماده ش هستی ؟
قدم براش برداشتی ؟
ارزش های خودت رو بالا بردی ؟
تو حرفه ای که داری حرفی برای گفتن داری متفاوت از بقیه ای؟ یا یکی هستی مثل بقیه کارمندها؟
بعد بریم سراغ گاز و ترمزها
باز به قول استاد بچه ها همش سعی میکنم گاز بدن ولی نیازی نیست تو همین ک خواسته ات مشخصه ینی داری میری رو به جلو وقتشه پات رو از رو ترمزهات برداری
تمرکز لیزری و جهاد اکبر به حرف نیست دوست خوبم
زمانی که با احساس خوب قدم برمیداری و از مسیر با هرآنچه الان هست لذت میبری و روز به روز در مسیر تکاملی ت چیزی یاد میگیری ینی در مسیر درستی
روی باورهای کار کن بگرد ترمزها رو پیدا کن
محتاج هر چی باشی ازت دور میشه
سلام دوست خوبم آقای تربتی نازنین همینکه برام وقت گذاشتین کامنتمو خوندین و بعد هم پاسخی رو گذاشتین خیلی خیلی برام ارزشمنده ازتون ممنونم و سپاسگزارم اما درخصوص مورادی که نوشتین و توضحاتی که استاد میدن خودمو میبینم که تو مدار بی پولی و حقوق کم و ناچیز گیر افتادم و نمیدونم چجوری بیام بیرون چون هرچیزی رو میپرسم خدا جواب میده الا این موضوع پول چون هر موردی رو که نوشتین رو من نمیگم خیلی خاص هستم اما جز افراد واقعا باتجربه و مسلط به کارم اما از لحاظ پولی به مسیر هایی میرم که همه سطح حقوقشون ناچیزترینها و همون پایه قانون اداره کاره
دوست عزیزم مجدد عرض سلام و احترام به شما
اگر برات امکان داره دوره کم نظیر کشف قوانین رو تهیه کن
من هم قسمتی از آنچه رو که درک کردم باهات به اشتراک میزارم
چقدر فوقعلاده که ارتباط عالی با خدا داری و باهاش حرف میزنی و جواب میگیری بسیار ارزشمنده دوست ارزشمندم
خیلی عالیه که قانون مدارها رو خوب درک کردی و متوجه ماجرا هستی
همینطور که میدونید در هر مداری ما دسترسی به امکانات و شرایط همون مدار رو داریم نه بیشتر نه کمتر
و به اندازه کهکشان های راه شیری بینهایت مدار وجود داره که ما هر کداممان تو یکی از اون ها قرار داریم . یا در حال بالا رفتن یا سقوط هستیم هیچ سکونی وجود ندارد…
خدا به همه درخواست هات جواب میده و این تضاد حقوق کم که بهش برخوردی مشکل نیست بلکه یه تضاد فوقعلاده ست که خواسته هات رو داره برات واضح تر میکنه که دقیقا متوجه بشی چی میخوای از زندگی
واقعا چی میخوای ندا ؟
حقوق بیشتر برای چی ؟
میخوای به هدفی برسی که فکر میکنی فقط با پول و حقوق بیشتر به دستش میاری آیا خدا نمیتونه از طریق دیگه ای اون هدفت رو تیک بزنه ؟ ذهنت به چه می اندیشه ؟
از خودت بپرس…
چه باورهایی درباره شغل و درآمد و نعمات خداوند و فراوانی در جهان و …. داری ؟
درباره پاسخ به این سوال ها اون باوری که تو ذهنت میاد و به زبان میاری یه چیزه و آنچه که در عمل نشان میدی میتونه کاملا متفاوت باشه
باورهای اصلیت اونهایی هست که خودش رو در تصمیمات زندگیت نشون میده مثلاً تو میگی من باور دارم در جهان همه چیز فراوان و بی انتهاست و همه به یک اندازه به ثروت دسترسی دارن اما وقتی هدفی مد نظرت هست ذهنت در همین حد رو درک و قبول میکنه که برای رسیدن به این هدف باید کار کنم و حقوق بیشتری بگیرم …
ذهنت بهت اجازه نمیده فکر کنی تو اصلا با شخصیتی که داری نیازی به حقوق گرفتن نداری بلکه باید به چند نفر هم حقوق بدی یا توانایی داری ؛ که میتونی در کنار کارت ازش کسب درآمد عالی داشته باشی اما ذهنت میگه این توانایی من بی ارزشه . همه این کارو بلدن . خب که چی کسی بهش احتیاج نداره . کسی بابت این توانایی من پولی پرداخت نمیکنه و….
من رو چه به حقوق دادن به کسی .
ممکنه این ها قسمت کوچکی از گفتگوی ذهنت باهات باشه…
بزار تکاملت طی بشه عجله نکن از زندگیت با هر آنچه داری لذت ببر بابت حقوق کمی که میگیری سپاسگزار باش ؛ باورهایی که فکر میکنی درش ضعف داری پیداشون کن و تمرکزی کار کن
و از همه مهمتر از مسیر لذت ببر
از مسیر لذت ببر
از مسیر لذت ببر
از مسیر لذت ببر :)
ته اون جایی که میرسی خبری نیست ها باور کن نیست :)
خونه 100متری بشه 1000 متر ولی از مسیر لذت نبرده باشی پشیمون میشی
هر روز برو جلو آینه خودت رو نگاه کن لبخند بزن و بخاطر وجود ارزشمندت خدا رو شاکر باش بزار یه لبخندت اینقدر عمیق و حقیقی باشه که تا ته قلبت رو به لرزه بندازه
بعد قدم بردار
و همه چیز رو بشور به خودش و لذت ببر
و در انتها دوست عزیزم ندای نازنین
امیدوارم ثروت و سلامتی و نعمت های بی انتهای خداوند آنچنان از
در و دیوار برات بریزه که لبخند بزنی و بگی خدایا ازت راضی شدم
سلام دوست عزیز.کامنت شما رو خوندم و به نظر من شما باید ریشه ای باورهای مخرب درمورد ثروت رو که از بچگی تا الان در ذهن شما هک شده پیدا کنید. بیا ببینید چه ترمزهایی درمورد کار و پول داری که از بچگی مدام برات تکرار شده؟ممکن هست این ترمزها توسط جامعه خانواده و رسانه ها در ذهن شما نقش بسته باشه و باعث میشه هرچی گاز میدید به خواستتون نرسید. باز طبق فرمایش استاد شما میتونید دوره کشف قوانین رو تهیه کنید تا به صورت ریشه ای باورهای مخرب و ترمزهاتون رو شناسایی کنید.زمانیکه ترمزهاتون رو پیدا کردید و رفعش کردید ثروت و نعمت به صورت کاملا طبیعی وارد زندگیتون میشه. پیروز و سر بلند باشید.
سلام به استاد ودوستان عزیزم
این فایل واقعا بی نظیره ،یه دوره ی کامله و منو متوجه باور های غلطم در تمامی زمینه ها کرد.
با جواب دادن این سوال و.سوالات قبلی به یه خودشناسی رسیدم
خدایا چه خبره تو ذهن من .
باوجود این همه ترمز ،تازه من شاکی ام که چرا به خواسته هام نمیرسم
ریشه ی کل باورهای من ،اکثرا باورای مذهبی غلطه
درحالیکه فکر می کردم تنها باور غلطم ،درزمینه ی فراوانی و احساس لیاقته
اما ،امان ازاین ذهن و شیطان چجوری در ذهن من کنترل ،افکارمو به دست گرفته …
به زندگیم که نگاه می کنم ، می بینم که من کلا ارتباطم با دیگران در حد ،انجام کارای اداری و مثلا رفتن به بانک، یا به کلاس بردن دخترمه ..
من کلا بادیگران ارتباط چندانی ندارم ،بااینکه خیلی دوست دارم .
وقتی دلیل رو بررسی می کنم ،دیدم بخشی ازین ارتباط نداشتن با دیگران ،بخاطر تجربه ی تلخ گذشته س ،که هرکی سر راهم قرار گرفت ،ادم نامناسبی بود ،یعنی :
منو تحقیر می کردند
کلا اطرافیانم ادمای مغروری بودند
ادمایی که من باهاشون ارتباط داشتم ،یه جوری می خواستند از دیگران سو استفاده کنند و کاراشونو بوسیله ی دیگران انجام بدهند
خانواده ی من ادمای بی اعتماد بنفس و ضعیفی بودن که معمولا ،از شروع کردن هرکاری می ترسیدن
فامیل های دیگه م ،معمولا ادمای خرافاتی وضعیفی بودند که مدام دیگرانو مقصر مشکلات خودشون می دونستند
دلیل ارتباط نداشتن با دیگران ،علیرغم میل شدیدم ،اینه که اولا من باور دارم دیگران به من ضربه میزنند مانند گذشته
ودومین دلیل ،باور عدم اعتماد به نفس و عدم احساس لیاقت منه ،که باعث میشه ،ادمای ضعیف رو جذب کنم
پدرو مادر من ادمای بسیار مهربان و البته بی اعتماد بنفسی بودند ،که فکر میکردند مسئول حل مشکلات دیگرانند و دایم در حال کمک به فک وفامیل بودند ،ولی یه نفر به خودشون کمک نمیکرد ومنم همین رفتار و باور رو دارم
وهمین باور باعث جذب افراد ضعیف وتنبل میشه ،که مدام ماباید کاراشونو انجام بدیم
من فقط با خانواده ی خودم وچند نفر محدود در ارتباطم ،که اونا کلا ادمای ناسپاسی هستند و مدام ازهمه چی شاکی هستند ،
دلیل ،جذب این رفتار اونا ، اینه که من خودم هم در گذشته بسیار از همه شرایط ناراضی بودم و ناسپاس
خانواده ی من ،تقریبا بیشتر شون مریض هستند ،وعلتش هم اینه که مدام افکار منفی دارند و به همه بدبین هستند واز لحاظ مالی هم همیشه پول لازم هستند ،والبته که خودم منم تا چند وقت پیش یه ادم فوق العاده منفی بودم و اوضاع مالی خوبی نداشتیم
اطرافیان من ،خیلی تو نظافت وسواسی هستند ،جوری که حاضرند شب وروز تمیز کنند و ارامش رو از خودشون گرفتند
منم یه ادم وسواسی بودم ،به شدت قبلا و الان خیلی کمتر و همین باعث جذب این ویژگی افراد شده
اطرافیانم ادمای ترسویی هستند ،که میترسند ایده هاشونو اجرا کنند ،چون ایمان ندارند ومنم از شروع یه کار که حتی مهارت لازمشو دارم،می ترسم ،
با جواب دادن به این سوال ،به یه خودشناسی خیلی عظیم رسیدم ،وواقعا فکر نمیکردم اینقدر باورای مخفی و غلط و شرک الود داشته باشم .
علت زندگی بسیار سختم در گذشته همین باورای ذهنم بوده و مسئولیت ایجاد اتفاقات وشرایط زندگیمو بیشتر می پذیرم
که خودم خالق این شرایط بوده و هستم
ذهنم در برابر تغییر خیلی ازین باورا به شدت مقاومت داره و باید اونا رو با باورا و رفتارهای درست جایگزین کنم
خدایا ممنونم بابت خودشناسی
استاد ازتون ممنونم
به نام خدای مهربان
سلام استاد
متشکرم از درس امروز که خیلی برام سنگین ه،که خیلی توجه می خواد ، فکر ، می خواد که من این باورها رو پیدا کنم،
استاد الگوی وضعیت مالی خیییییلی تو زندگی م، تکرار میشه ، هر چند وقت یکبار وضعیت مالی من به ته می خوره، کم کم، از لحاظ روابط ، هم خراب میشه، احترام کنار میره، بحث و بی احترامی وارد زندگیم میشه ، خیلی باور مخربی ست، که نیاز به تلاش داره ، نیاز به فکر اساسی داره،
یا
آدم هایی که وارد زندگیم میشن،اونا هم از پول می نالند، که پول نیست ، توو خرج زندگی مون موندیم، همسرم یه آدم بی خیال ه، خودم باید بلند شم، خودم باید کار کنم خودم باید مسولیت زندگی م، رو به عهده بگیرم خیلی دوست دارم و از خدا ، ربم، می خوام، که منو هدایت کنه که این باور غلط رو از لایههای زیرین بیرون بکشم و آروم ، آروم روش کار کنم و موفق بشم.
خدا جونم متشکرم که کمکم کردی توسط عباس منش دارم باورهای مشکل دارم ، رو که مانع ورود نعمت ، ثروت ، آرامش ، سلامتی ، روابط های عالی ، عاشقانه ، میشناسم و هی کار می کنم تا بهتر و بهتر بشم.
استاد متشکرم
مریم
جان متشکرم
به نام او که درهای لطف ورحمتش بر همگان باز است
سپاسگزار خداوندی که مرا در این مسیر الهی قرار داد
سپاسگزار خداوندی که استاد را راهنمای ما در این مسیر قرار داد
چند وقتیه خواسته هام شدید شده خیلی دلم میخواست تو این مسیر عمل گرا تر بشم منی که تا پارسال اگه میگفتن چند تا خواسته بگو باید کلی فکر میکردم الان کلی خواسته دارم اون موقع اگه ازم میپرسیدن بزرگترین خواستت چیه میگفتم بنده ی خوب خدا شم
یعنی سر جمع سه چهار تا ارزوی معنوی میکردم مادی که اصلا حرف و شو هم نزن
اون موقع نمیدونم چرا اینجوری بودم ولی الان میفهمم بس که خودمو لایق نمیدونستم اصلا مگه میشد من ،من بخوام حتی کوچکترین خواستم که شاید بعضی اوقات یه مانتو بود( اونم به راحتی نه با گریه وزاری) ،براورده بشه
انقدر برای یه خواسته کوچیک مادی مباییست روزها دعوا کنم تا انجام میشد
میدونی چرا چون رزقمو از دست شوهرم میدونستم اونم هر روز منت اینو سرم میزاشت که من دارم خرجتو میدم اه چه روزایی
خوب بود گذشت خداروشکر جایگاهم بهتر شده
البته منت گزاشتن همچنان ادامه دار ولی یه چیز فرق کرده منی که عزت نفسم زیر صفر بود منفی ده بود الان اومده شده صفر واین یعنی حرکت یعنی دنیا رو ی یه پاشنه نمیگرده یعنی اینکه دنیا در حال تغییر وحرکته خدایا شکرت
اون موقع خیال میکردم خدا فقط همدمِ نه چیز دیگر خیال میکردم سرنوشت من اینجوره وغیر از این نیست خیال میکردم من چون از لحاظ شخصیتی ضعیفم دیگه باید با این شخصیت بسازم تا اخر عمر، خدایا شکرت الان ورق برگشته ویکی اومده تو زندگیم(استاد ) که حرفاش، کارهاش با حرف ها وکارهایی که تو دنیایه که من توشم فرق داره خدایا شکرت
بعضی اوقات که پیشرفت بچه های سایت رو میبینم توقعم میره بالا خودمو اذیت میکنم چند روزی پکرم نجواها میریزن سرم
خوشحالم که بچه ها پیشرفت میکنن واز اینکه روز به روز جوون ها دارن میان به این سمت وکلی رشد میکنن از ته وجودم به وجد میام وخدا رو شکر میکنم
اما به خودم نگاه میکنم میگم کجاییی یک سالو خرده ای هنوز اندر خم یک کوچه ای
دوباره گذشتمو به یاد میارم میگم چی بودم چی شدم نجواها رو میخوابونم
اما اعتراف میکنم اینبار نجواها زورشون بیشتره
میگن بابا کجای کاری انقدر دوساله نشستی تو خونه خودتو حبس کردی که روی خودت کار کنی
این چند تا پیشرفت درونی رو میخواستی نکنی ؟
یع ذره خداتو بیشتر شناختی یه ذره هم عزت نفست بهتر شد یکمم خودتو شناختی
خدایی دیگه چیکار کردی
امروز نشستم خواسته هامو نوشتم اول صبح میخواستم برم شهر دکتر
از همون اول تضاد ها اومدن سراغم کنترل کردم خودمو دیگه تا ظهر چنان سیلی خوردم تا الان که دارم تایپ میکنم اثراتش هست از مطب دکتر تا خونه خواهر شوهرم که راه طولانی بود پیاده اومدم وفقط نجواها رو خاموش میکردم بغض گرفته بودم یواششکی گریه میکردم اما راستش نجواها انقدر شدید بود وسیلی انقدر محکم بود که تو جسمم نمایان شد هر کاری میکردم اوضاع درونمو قایمش کنم اما جسم فریادش میزد
هنوزم وقتی در موردش فکر میکنم اشکم در میاد
گفتم مریم این تضاد تو رو رشد میده تو رو قوی میکنه
ذهنم میگفت برو بابا یه ساله داری همینو میگی
گفتم مریم این تضاد میخواد بگه رزقتو از خدا بخواه به جیب شوهرت دل نبند
ذهن گفت تو که ترشی درست کردی گفتی مشتریش با خدا کوووو؟
گفتم مریم به نکات مثبت فکر کن اینکع سالمی میتونی راه بری میتونی ببینی میتونی نفس بکشی بچه های سالم داری اینکه خدا تو مسیری قرارت داده که با ادم هایی اشنا شدی که همه فرکانسشون بالاست استادی داری که خیلی خیلی مهارت داره وداره به تو مسیر موفقیت رو نشون میده
مریم همین گوشی که دسته وتوتستی به راحتی اسنپ بگیری وتورو از یه نقطه شهر ببره به نقطه دیگه، تا ازمایشتو بگیری ……
تو مسیر که اینا رو میگفتم یکم اروم میشدم ولی باز دوباره….. موقعی که شکستن قلبم رو که یادم میومد اشک امونمو میبرید وای خدایا چقدر سخته کنترل ذهن رهاش کردم خیلی ازم انرژی برد جسمم زار میزد
اومدم خونه نتونستم به چشمان همسرم نگاه کنم با اینکه با خودم گفتم مریم اون مقصر نیست اینا باورهای قبلی توعه کع به وسیله این ادم نشون داده شده این نه یکی دیگه میومد همین تضاد رو برات پیش میورد بعدتوبه میکردم کع خدایا پاکم کن از این باورها که نمیدونم چین ولی باعث این تضاد شدن
ولی باز کنترل از دستم خارج میشد همسرم که ازم سوال میکرد جوابشو نمیدادم
اخ مریم مریم زیبایه من چه روز هایی رو داری میگذرونی چقدر تغییر سخته چقدر رشد درد داره
اینکهه یه عمر باعث تمام درد هاتو وزجر هاتو یکی دیگه بدونی ولی یکی بیاد بگه کجایه کاری اون باهث نبوده خودت باعثش شدی حالا بازم اینجای کار سخت نیست چون من همون موقع پذیرفتمش وحتی گارد نگرفتم اما قبول کردن که مهم نیست عمل بهش مهمه ووقتی من به همسرم نگاه نکنم وباهاش قهر باشم یعنی نپذیرفتمش
حالا میفهمم عمل به قانون چقدر سخته چه جهاد اکبری میخواد
ولی به خودمم حق میدم اخه فکر کن یه ادمی تو زندگیته وفقط اون شده مسئول ایجاد تضاد
وتازه شب وروز هم روبه روته
استقلال مالی ندارم فقط باید از دست اون بگیرم
استقلال مکانی ندارم هر روز و هرشب تو یه خونه ای که حتی اسمونو هم نمیبینم الان بیست ساله باهاشم دریغ از یک مسافرت
عشق ومحبت صفر …..
میدونم میدونم اینا همه تضاد هایی هست که خودم ایجاد کردم اما دیگه با این تاتی تاتی کردنا راه به جایی نمیبرم دیگه خسته شدم
منم دلم یه زندگی پر از عشق ومحبتو میخواد
منم دلم ازادی مالی میخواد که بتونم هر چیو احتیاج دارم ودوست دارم به راحتی بخرم بدونه اینکه کسی مانع بشه
منم دلم ازادی مکانی میخواد ارزو به دلم برای اینکه یه شب برم تو پارک هوای خوبشو استشمام کنم
یا جمعه ها برم تو طبیعت از سبزی وطراوات درختان واسمون ابیش لذت ببرم
دلم سفر میخواد دلمارتباط با ادم هایی رو میخواد که ازشون یاد بگیرم زتدگی رو، مزشو، عشق رو ،ازادی رو ،خنده از روی اخلاص وپاکی رو
بخدا بعضی روزا دلتنگم برای ماه تو اسمون
مریم بلند شو اینقدر خودتو زجر نده
بلند شو این حق توعه از نعمت خدا بهره ببری
اسمون حقه توع فراوانی هوای پاک خنده شادی لذت بردن در طبیعت حق توعه خدا اینا رو مسخر تو کرده اگه بلند نشی ویه تعهد درست حسابی به خودت ندی به خودت ظلم کردی
بلند شو ازفردا نه از همین الان بساز زندگیتو خلق کن ایندَتو
یه خونه با اسکلت بندی بهت داده بلند شو خودت بسازش مگه ارزوت نبود خودت انتخاب کنی اون چیزیو که میخوای پس بلند شو خونه ذهنتو به زیبایی بساز باورهای قشنگ توش بزار از بهترین وبا کیفیت ترین ابزار استفاده کن بعد دست به کار شو طوری سیمان بزن لای اجرها تا محکم شن طوری بنا رو بساز که هیچ طوفانی اونو نتونه خراب کنه
دست به زانو بزار ویه یا حق بگو واز خودش طلب گشایش کن
از خوذش بخواه که بهت ایمان بده راه رو برات روشن کنه
درک الهامات رو بهت بده دلتو قوی کنه تا بتونی به الهامات عمل کنی پاهاتو استوار وثابت قدم کنه تا محکم قدم برداری تا نلرزی
خدایا یقین رو بر قلبم روانه کن
اکاهیمو به قوانینت بالا ببر
من تسلیمم در برابرت
تو هادیم باش
حامیم باش که قطعا توقدرتمند وعظیمی
سلام استادخوب و دوست داشتنی
ممنونم از این فایل زیبایی کهوتهیه کردید و چقدد باعث شد که من تشکیق بشم و دوره کشف قوانین رو بخرم و الان رو جلسه 1 دارم کارمیکنم، و اما چواب سوال رو بدم درمورد روابط.
خب قبلا الگوها یجور دیگه بود و اوضاع متفاوت، خداروشکر از یه جایی به بعد حسابی با فیال های رایگان و تعدادی از محصولات پایه ای مثل کتاب ها تونستمکه تِیرات عظیمی بدم و انسان های فوق الااده ای رو جذب کنم، انسان های توانا،آدم هایی که خنده داره کاراشون و بامزن،کارشون درسته، خیلیاشونم اهل ورزش و کلا آدم نسابی دورم زیاده.
اما مسئله اینه که اکثرا افراد با اختلاف سنی زیاد دور و اطرافم هستن و خیلی کم تر شده که سن خودم میدا بشه و وقتیم میشه خب روابط خوبه اما وقتی دوستم با جنس مخالف چالش ها زیاده، گاهی وقتا مشغول اینستاگرام یکشون میشم و عکسا ها و استوری اارو که میبینم به تعداد زیاد ناخودآگاه حالت گقایسه برای من سختی زیادی ایچادمیکنه.
خیلی وقتا این آدم ها فوق العادن اما زیاد نیمشه که ارتباط رو با صممیت برد و وقتیم میرسه یه چیزی از درون میشه که حدس میزنم مربوط به اسحاس ایاقت بوده که باعث میشه ترس ها دوباره بریزن بیرون و طبق فرکانس ها همت چیز تغییر کنه و ارتباط افت کنه و کمی سرد بشه. دوباره مثل چرخه به حد خوب میرسید و بعدش با یکسری افکاری که هیچ ایده ی مشخصی برای مقابله باهاش نداشتم.
افرادی هم خیلی وقتا بود که خیلی خوشممیومد ولی شاید پیش میومد ارتباط آنچنانی ادامه نده و یا زیاد پیگیر نباشه.
خیلی وقتا هم همه کارمیکنم و واقعا درخواستپرو مینویم یا به خ ا میگم، تمرکز برنکات مثبت دارم و حلاصه همه کارمیکنم اما آخرش فردی که گیدممیاد سنش بالاتره اما خیلی دوستداره برقاری ارتباط رو با اینکه من سماسگذارم اما میخوامکسی باشه که سن خودمه.
خواستمتمرینی رو انجام بدمکه پشتش تعهده و متعهد باشم به تغییر و عمل و نه حرف بی عمل!
بنام خداوند هدایتگرم به سمت خواسته هایم به صورت طبیعی
سلام و دورود بر استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
من دقت کردم افرادی که جذب میکنم همش نیاز به حمایت دارن یا مشکل مالی دارن
همیشه من باید به اون ها امید بدم و بگم بهترش هست ،بهتر از اینم میشه
چند وقت پیش که تو فکر بودم داشتم به این فکر میکردم چرا کسایی که در کار و دوستان نزدیک هستن و هرروز میبینمشون چرا یه لول بالاتر نیستن چرا اونا همیشه نیاز به حمایت دارن چرا کسی الان نیست من ببینم و بشه الگوی خوب من
یا حمایت عاطفی و مالی مخصوصا
واقعا تو مبحث قرض دادن پول و نه گفتن به بعضیا و دلسوزی بیجا باید روی خودم کار کنم تا افرادیو جذب کنم که شرایط مالی خوب دارن و نیازی به این چیزا ندارن
یه رودرواسی خاصی تو این مبحث قرض دادن یا دلسوزی نمیدونم کدام مجبورم کرد چند روز پیش به کسی پول بدم با اینکه خودم اونو لازم دارم
بعد از جابه جایی واقعا اذیت شدم رفتم تو فکر که چرا طرف مشکل مالی میخوره به تو زنگ میزنه و تو هم حتما باید بدی چراااااا؟؟؟؟؟
خدایا هدایتم که تا رها تر زندگی کنم در قیدو بند دلسوزی ،رودرواسی ، و…نباشم
به نام خداوند وهابم
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته دوست داشتنی و دوستان خوبم
این فایل چقدر برام پر از آگاهیه
من دارم روی عزت نفسم کار میکنم و الان جلسه سومم، با گوش کردن به این فایل یه سری الگوهای تکراری برای خودم پیدا کردم که ریشه بیشترشون احساس عدم ارزشمندی و احساس عدم لیاقته.
اما الگوهای تکرار شونده؛
از زمانی که یه بچه 5 یا 6 ساله بودم، هر چند وقت یکبار با یکی قهر میکنم.
حالا این قهر کردن به دنبال یه بحث ممکنه پیش بیاد و یا ممکنه خیلی الکی و بی دلیل پیش بیاد. ممکنه من مقصر باشم و یا من کاملا بی تقصیر باشم. این قهر کردن ها خیلی برام آزاردهنده میشه. احساس بدی میگیرم. مخصوصا وقتی طرف مقابل سعی میکنه بهم بی احترامی کنه مثلا پشتشو به من میکنه و منو کاملا نادیده میگیره یا با بقیه گرم میگیره و من تنها میمونم، این یه الگوی تکرار شونده است که با آدمهای مختلف برای من تکرار میشه و من گاهی خودم هم متعجب میشم که چطوره آدمهایی که من میبینم اینقدر از این نظر شبیه هم هستن. این قهر کردن ها با دوستام، مادرم و اعضای خانواده ام، همکارام توی شرکت و …. برام اتفاق افتاده.
یه مورد دیگه اینه که من همیشه توی جمع فامیل یا دوستام یا توی جمع کلاس و یا حتی محیط کارم، یه آدم کوچیک دیده میشم یه آدمی که هیچ کسی روش حساب باز نمیکنه. انگار من رو اصلا نمیبینن. انگار محوم. انگار نامرئی ام. انگار غایبم و دیده نمیشم. هیچ ارزشی ندارم. هیچ حرفی برای گفتن ندارم. هیچ جاذبه ای ندارم. انگار من مثل یه بچهام که توی جمع بزرگتر ها نشستم. حرفهای اونها رو گوش میکنم.
و
کسایی که توی زندگیم هستن، خیلی وقتها بوده که برای من وقت کافی نداشتن. بودن با بقیه و صحبت کردن با بقیه رو به بودن با من و صحبت کردن با من ترجیح میدن. جالبه که این موارد رو زمانی تجربه میکردم که من میخواستم کنار اونها باشم و باهاشون وقت بگذرونم ولی اونا بودن کنار بقیه و انجام دادن کارهاشون و زنگ زدن به بقیه رو ترجیح دادن، یا اینکه خسته بودن و بارها و بارها در این مواقع احساس تنهایی و بی ارزشی بهم دست داده.
این موارد رو خودم با باورهای خودم ایجاد کردم و میکنم و
قول میدم خودم هم احساس ارزشمندی رو به خودم برمیگردونم و احساس لیاقتم رو بالاتر و بالاتر میبرم.
خوندن کامنت های دوستان خیلی نکات مفیدی داشت برام، سپاسگزارم از همه دوستان که نظرات و دیدگاه تون رو با بقیه به اشتراک میزارید.
خدای وهابم سپاسگزارم که هر روز آگاهی بیشتری رو نصیبم میکنی.
استاد عزیز خیلی دوست دارم و خیلی این فایل و آگاهی هاش بهم چسبید. ازتون سپاسگزارم.
دوستتون دارم
براتون از خدای وهابم ثروت روزافزون رو خواستارم.
خورشید
سلام استاد عزیزم
دقیقا من این حس رو داشتم یه ویژگی که همیشه منو اذیت میکنه اینکه برای خواهرم که دارم باهاش کار میکنم وکار اصلیشون رو من انجام میدم البته کمکی چون من کار م پوسته وایشون آرایشگره ومن تمام تلاشمو میکنم تا کارهاشو درست انجام بده ومن میدونم این ایراد منه که بخوام کسی رو تغییر بدم واین بر خلاف اصل جهانه و نادیده گرفتن عدالت خداست پس باید خودمو در این مورد تغییر بدم
ویا در این مورد که دخترم تو سن بلوغه وجواب منو میده خیلی ناراحت میشم وهمش میگم تو سن بلوغه وبعد خوب میشه
ویا در مورد اینکه نتونستم خونه دلخواهم رو بخرم وچند وقتی که استپ خوردم بشدت حال منو خراب میکنه استاد.
به نام خدا سلام
استاد عزیزم سلام
مریم عزیزم سلام
دوستای خوبم سلام
خدایا خودت کمکم کن برای نوشتن و کشف ترمزها و الگوهای تکراری
وقتی این فایل رو دیدم گفتم من روابط خوبی و تجربه میکنم و زیاد به نطرم مهم نیومد سوال استاد ولی وقتی اومدم کامنت های دوستان و خوندم و فکر کردم یک الگوی تکراری رو تو روابطم بهش رسیدم که همیشه زجرم میداد
چرا این الگو یادم رفته بود؟ چون خیلی وقته تنهام وبا دوستی ارتباط ندارم
یادمه همیشه با هر فردی که دوست بودم خودمو براش میکشتم تا با من صمیمی بشه ولی من همیشه اولویت چندم دوستام بودم من همیشه اونا رو در اولویت قرار میدادم ولی اونا نه و زیاد به من اهمیت نمیدادن مثلا الان اگه من به دوستای قدیمی ام زنگ نزنم اونا زنگ نمیزنن
ادم های بشدت خونسردی هستند در مقابل من
همیشه مهمونی که میرم حتی خونه مامانم بهم حرمت نمیکنند و خیلی ساده برام مهمونی میگیرن
احساس میکنم چون من برای خودم ارزش قائل نیستم اونا هم برای من ارزش قائل نیستن
همیشه دوست داشتم با دیگران دوست بشم ولی خیلی سخت دوست پیدا میکردم و میکنم و اون افراد هیچ وقت با من صمیمی نشدن و اگه شدن پن بهشون باج میدادم و یا حتی میذاشتم که بهم توهین کنند
همیشه تو پیدا کردن دوست احساس بدبختی میکنم و احساس میکنم کسی منو دوست نداره چون خومو دوست ندارم.
خیلی کم پیش میاد کسی بیاد طرفم و بخواد با من دوست بشه
و افرادی که من دوست دارم باهاشون ارتباط بگیرم منو جدی نمیگیرن و این منو آزار میده
قبلنا همه افرادی که با من دوست میشدن و یا ارتباط برقرار میکردن مسئله داشتن و من مشاورشون بودم ولی الان خیلی کم شده
ولی ویژگی مشترک خوبی که دوستان و اطرافیانم دارن ادم های قوی و موفق و ثروتمندی هستند.چون من دوست دارم با افراد موفق در ارتباط باشم
ادامه دارد