پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2 - صفحه 40 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-photo.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-30 07:02:222024-02-14 06:19:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام بر استاد عزیزم و مریم جان مهربان
و دوستان فوق العاده سایت عباسمنش دات کام
واااای که چقدر جالب و عجیب بود برام مسئله ی اتفاقات تکرار شونده حال حاضر من
و جالبتر از اون, علت این اتفاق.
چون بخاطر باور هام نه تنها این مسئله رو ایراد نمیدونستم بلکه یه جورایی در نظر خودم جزو سجایای اخلاقی محسوب میشد
حالا قضیه چیه
من سه سال قبل در شرایطی که حقوق بگیر بودم و هیچوقت فکر ش رو هم نمیکردم که یه روز خودم به چندین نفر حقوق بدم با شرایطی که به شکل معجزه اسا به سمت شروع کار, هدایت, یا درواقع هل داده شدم, بیزینسم رو شروع کردم.
الان با این فایل استاد انگار یه پرده از جلوی چشمم برداشته شد
راستش اولین واکنش احساسیم بهت زدگی بود از اینکه چطور استاد به اییییین آگاهی های ناب و دست اول دست پیدا کرده, چیزهایی که در هییچ کتابی نوشته نشده و هیییچ جا به گوش مون هم نخورده
سه سال هست که من با نیروهای خیلی خوب کارم رو انجام میدم فقط در بخش خدمه هیچوقت یه نیروی توانمند, تمیز و کاری نداشتم و همیشه با وجود پرداخت حقوق به اون رضایت و تمیزی مورد نظر و ارتباطشون با مراجعین نرسیدم
و هیچوقت هم دلم نیومده که با وجود نارضایتی خودم از کارشون , بیرون شون کنم و فقط یه فشار کاری و عصبی روی خودم بوده
چون همیشه فکر میکردم که اگه من اینا رو اخراج کنم درحالیکه به این حقوق نیاز دارن بخاطر بی تجربگی یا سن بالا یا وضعیت نابسامان خانواده شون جای دیگه کار پیدا نمیکنن
و از سر دلرحمی و دلسوزی با وجود اینکه خودم خیلی اذیت میشم, اخراج نمی کنم
هر چی درخواست نیرو هم میدم افرادی که مراجعه میکنن مشابه قبلیها هستن و عملا فرد مناسبی که نیاز نباشه هرلحظه بالای سرش باشم و یا خرابکاریهاشو درست کنم پیدا نمیشه
و الان متوجه چیزی شدم که حتی یک درصد هم فکر نمیکردم این به اصطلاح نوعدوستی و کمک به افراد ضعیف عامل اینهمه مشکلات و صرف انرژی فراوان برای من باشه
و اینکه این حس ترحم باعث شده افرادی به من مراجعه کنند که ضعیف و نیازمند حمایت هستن.
یعنی با خودم که فکر میکنم میگم اگر این فایل رو نمیشنیدم امممکان نداشت حتی یک درصد به درستی کار مثلا انسان دوستانه م شک کنم.
واقعا استاد شما بینظیرید
از خدا درخواست کرده بودم هر زمان امادگی دریافت و عمل به هر اگاهی رو داشتم به اون اگاهی هایی که نیاز دارم هدایت بشم
قصد داشتم دوره کشف قوانین زندگی رو چند وقت دیگه تهیه کنم که مثلا مشغله کاری م کمتر بشه و بتونم تمرینات رو انجام بدم
چون با این ماجراها صبح تا شب م درگیر کار یا نگرانی ها و مشکلات ناشی از این مسائل بوده و هست
با این فایل فوق العاده که درست در مورد مسئله من بود متوجه شدم الان وقتشه که دوره رو تهیه کنم
و اینکارو انجام دادم.
امیدوارم چند وقت دیگه خیر رفع این مشکل و جذب یک نیروی فوق العاده و عالی رو کامنت بذارم (:
بینهایت متشکرم استادِ جانم
بی نظیرید
سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته و عرض ادب خدمت همه دوستان هم فرکانسی ام
استاد عزیزم واقعا با تمام وجود تحسینتون میکنم بابت این فایل فوقالعاده
خیلی از الگو هایی که در موردش صحبت کردید دقیقا در حوزه روابط توی زندگی من بارها و بارها اتفاق افتاده
کسانی که با من در رابطه بودند از دسته افرادی بودند که مسائل و مشکلاتشان را با من در میان میگذاشتند و من هم تا جایی که برام ممکن بود بهشون کمک میکردم و خیلی زیاد براشون وقت میگذاشتم
و یا افرادی بودند که از نظر سنی از من بزرگتر بودند چند سالی
توی روابطی که داشتیم از من طلب پول یا اینکه براشون کاری انجام بدم یا براشون شغلی پیدا کنم
یا اینکه دردودل هاشون رو پیش من میگفتن و من محرم اسرارشون بودم
و پترن های مشابه دیگه
این الگو ها خیلی توی زندگی من تکرار شد
البته با کار کردن روی خودم و دوره های آموزشی شما استاد عزیزم خیلی کم تر و کمرنگ تر شدن اما بارها و بارها برام اتفاق افتاده بود چند سالی هست که دیگه تکرار نشد و البته دلیل تکرار نشدن هم این هست که از یه جایی به بعد توی زندگی تنها زندگی میکنم و تمام تمرکزم روی کسب وکارم هست
اما توی این زمینه انگار هنوز باور هایی وجود داره که وقتی بخوام وارد رابطه بشم ممکن هست دوباره از جنس همون افراد برام اتفاق بیفته
اما نکته طلایی این چند فایلی که با موضوع الگو های تکرار شونده روی سایت گذاشتید این بود برام که تازه دارم به یه شناخت خیلی عمیق تری از خودم میرسم و اینکه باید باور های مخرب رو شناسایی کنم و تا دلیل این اتفاقات مشابه هم رو پیدا کنم
چقدر این آموزش ها من رو داره وارد دنیای جدیدی از خودم میکنه که به شناخت بهتری از خودم ، باورهام ، تفکراتم ، و هویت اصلی خودم برسم
واقعا ازتون سپاسگزارم بابت این آموزش ها که باور دارم باید تک تک جملاتتون رو باید با طلا نوشت
عاشقتم استاد عزیزم
از خداوند سلامتی و عزت و ثروت بی پایان رو براتون میخوام
ما گوشت و پوست و استخونیم و یک روح (قطرهای از دریای خودِ خدا، که البته با چشم دیده نمیشه!!!) در وجود ما است. گوشتِ مغزِ ما همانند سیم پیچی، فرستندهای حساب شده و دقیق است که تجربیاتِ آیندهی ما را با ظرافت و حساسیت 100% از طریقِ ارسالِ امواجِ مغزی به کیهان، برای ما رقم میزند؛ هر فردی میتواند موجِ متفاوتی هم ارسال کند و کاملاً شخصی است.
یک معاملهی پایاپای که موجِ مغزی ارسال میکنم به هستی، هستی هم سرنوشت مرا دقیقاً بر اساس همان به من برمیگرداند. و هیچگونه ظلمی هم صورت نمیگیرد و هر کس در گروِ امواجِ مغزیِ خودش است.
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری:
یعنی چی این شعر؟ یعنی:
* مثلاً یه دونه برنج که ما توی بشقابمون میبینیم، به دلیلِ شرایط مساعدِ رشد که براش فراهم شده بود، رشد کرد و سپس پخته شد و اومد توی بشقاب. منظور از شرایط، آب و هوا هست مثلاً که به دلیلِ گردشِ منظمِ زمین و حرکت منظم سیاره ها و ستاره های دیگر به طوریکه با زمین برخورد نکنن و هزار و یک چیزِ دیگه که مربوط میشه به کلِ کیهان، دونه برنج رو رشد دادند و حتی در نهایت برای پخته شدنش هم که خودتون بهتر میدونین که چقدر کارها انجام شد!
حالا در نظر بگیر که این یک دونهی برنج، درخواستِ یک کشاورز مثلاً بوده به درگاهِ یگانه اللهِ عالم که روزیش کنه یا ممکنه که یک افراد یا موجوداتِ دیگهای هم اینو میخواستند. *
همهی افکار ما موج به جهاان ارسال میکنن اما بعضی افکار چون قدرتمندن موج قویتری ارسال میکنن که در نتیجه نتایج عظیمتر و سریعتری رو در پی دارند!
باید مراقب افکارمون باشیم!
1-چه نوع افرادی در ارتباطات جذب می کنم؟ من افرادی که بیشتر با اون ها در ارتباط هستم از لحاظ مالی درامد خوبی ندارند و از لحاظ تعداد دوست با فرادی خیلی کمی دوست هستن همیشه افرادی به سمت کسب کار من میان که برای کار من ارزش قائل نیستن و من بیشتر موقع ها باید دنبال پول باشم (این اتفاقات مالی از وقتی برای من رخ داد که من دوره ها مثل قبل تمرینات انجام ندادم) /// با جنس مخالف هنوز که هنوزه یکی از ترمزهای قوی که من دارم و نمیتونم ارتباط بر قرار کنم فکر می کنم این احساس گناه باعث شده که من نتونم ارتباط بر قرار کنم
به نام خدای توانا و مهربان
سلام آقای مشایخی
چقدر زیبا نوشتید و چقدر خوب درک کردید پاشنه های آشیلتون رو…
من هم دقیقاً 2 تا از مواردی که در اون درگیر هستم
همین دوتاست
یکی اینکه همیشهی همیشه من باید بدووم دنبال پول
یکی هم اینکه من هم هنوز در ارتباط برقرار کردن یعنی به زبان ساده تر جرعت دوست شدن با دختر رو ندارم
ممنونم که با دیدگاهتون به من هم کمک کردید
در پناه خداوند مهربان و توانا باشید
سلام به استاد بزرگ که با این فایلهای جدید تمام دنیای منو به هم ریخته .
با اینکه چند روز پیش یه کامنت راجع به همین فایل گذاشته بودم اما انگار هر چی بیشتر کامنت بچه هارو میخونم یا راجع به حرفهاشون فکر میکنم بیشتر به نتایج میرسم.
استاد الان که داشتم به سوالات این بخش دوباره توجه میکردم یه چیزی کشف کردم از خودم و از اینکه وقتی مشغول نوشتن و کامنت گذاشتن میشم چیزهایی از اعماق قلبم ناگهان میاد بیرون که اصلا قصد نوشتنش رو نداشتم و این نوشته ها ناخود آگاه روی صفحه گوشی یا روی صفحه دفترم میاد که خودم از نوشتنشون متعجب میشم و بعد ساعتها فکرم بابت نوشته خودم درگیر میشه واقعا نمیدونم این چه حسیه اما مطمئنم خیلی از دوستان این رو تجربه کردن و دل خوشم از اینکه شماها میفهمید من چی میگم اما اطرافیانم فکر میکنن دیوانه شدم .
همینطور که داشتم سوالات رو میخوندم از دوران کودکی یادم اومد من 7 سالم بود که پدر و مادرم از هم جدا شدن و من و برادر دو ساله م با مادربزرگ و عموم زندگی میکردیم .مادرم ازدواج مجدد کرد و پدرم بابت یه بدهی به دولت زندان افتاد ،بعد چند سال هم توی سن جوانی فوت کرد ..
توی اون دوران هیچوقت هیچ کس از من نظر نمیخواست همه تصمیمات با بزرگترها بود و هیچوقت از من نپرسیدن نظرم در باره هیچی . همیشه میگفتن بچه ها حق نظر دادن ندارن و دوران سختی رو پشت سر گذاشتم عموم بسیار سخت گیر بود به قول خودش میخواست ما به بهترین شکل تربیت بشیم و هیچوقت حرفی پشت سرمون نباشه . اگه عمو جان از رفتار من راضی بود اجازه داشتم هر دوهفته یکبار برای یک روز برم خونه مامانم اگه راضی نبود تا جلسه بعدی از این لطف محروم بودم .
کلا انگار خونه واسم زندان بود .حق بیرون رفتن و دوست و رفیق و آشنا نداشتم برای فرار از این زندان به اولین خواستگارم جواب بله دادم و توی 16 سالگی ازدواج کردم و به زندان دوم وارد شدم ،توی این زندان گاهی در خونه روی من قفل میشد و تلفن و راههای ارتباطی با خانواده و بیرون کاملا قطع میشد حتی اینجا داد و بیداد و کتک هم بود تا اینکه بعد سالها یکم اوضاع آرومتر شد و تونستم همسرم رو راضی کنم اجازه بده سر کار برم بعد 23 سال از همسرم جدا شدم و با ازدواج مجدمم وارد زندان سوم شدم .فرق این زندان اینه که اینجا احترام زیادی بهم میزاره وکاملا در آرامش و به قول همسرم این سخت گیری ها برای حفظ رابطه و زندگیمونه و من مدت 5 سال تا به امروز تحمل کردم اما هر دفعه خودم رو راضی کردم(گول زدم) که همسرم منو دوست داره و بخاطر خودم واسه علاقه زیاد و بخاطر اینکه کسی نتونه بین ما فاصله بندازه این راه رو پیش گرفته و من اگه بخوام محبت همسرم رو داشته باشم باید همونی باشم که اون میخواد .
اما کم کم این موضوع داره منو ازش بیزار میکنه . چون میبینم خودش به راحتی رفت و آمدهاشو داره با دوستانش و با خانواده پدرش .ایشون زیادی مذهبی هستن و صحبت کردن من رو با مرد غریبه حرام میدونه اما خودش به راحتی با خانمهای همکار ساعتها با تلفن صحبت میکنه البته روی آیفون میزاره که خیال من راحت باشه حرف درباره موضوعات کاریه.
من حتی با آقایون اقوام نباید صحبت کنم جز سلام و خداحافظ . این قوانین یکم واسم سنگینه که چرا یکطرفه ست و من فقط باید اجرا کنم .و جدیدا حس میکنم با اینکه خیلی با محبت و با احترامه نسبت به من اما یه دلخوری سنگینی توی دلم هست . با احترام و ادب قوانین خودش رو اجرا میکنه و هر بار با توضیحاتش منو قانع میکنه که فقط چون دوستم داره اینجور قوانین واسش مهمه و من باید اجرا کنم چون من زنم و حق و اختیار زن از قدیم و تحت قوانین خدا و پیغمبر با زنه،خیلی جاها اصلا از من نظر نمیخواد . از کارها و تصمیماتش هیچی بهم نمیگه اما انتظار داره من از کوچکترین مسائل خونه و خودم و خانواده و رفت و آمدها بی خبر نزارمش .حتی اگه برای خرید بخوام برم بیرون باید بهش خبر بدم که دارم میرم سوپر ……
امروز که داشتم سوالات این فایل رو مجدد میخوندم یهو به ذهنم افتاد که این موضوع هی داره توی زندگی من تکرار میشه و من تا حالا به این موضوع توجه نکرده بودم .
توی بچگی از عموم ،بعد چند سال همسر اولم وحالا توی سن 46 سالگی از این همسرم.
خیلی دلم میخواد این مسأله حل بشه و دیگه تکرار نشه حس بدی دارم انگار یکی دست میندازه دور گردنم یا پاشو گذاشته روی خرخره م داره خفم میکنه.گاهی دلم میخواد توی خونه فقط جیغ بزنم مخصوصا وقتی یکی مثل مامانم یا دوست و آشنا بهم یادآوری میکنن که چطور میتونی تحمل کنی ؟
استاد بی صبرانه منتظر فایلهای بعدیتون هستم که ببینم چطور میتونم خودم رو نجات بدم بدون اینکه زندگیم بهم نخوره .؟چون واقعا همسرم رو دوست دارم و خیلی نکات مثبت زیاد داره.
قدرت خرید دوره رو بدست بیارم در اولین فرصت تهیه میکنم .
فعلا تا دوره شش دوازده قدم رو خریدم و دارم باهاش پیش میرم که این گنجینه جدید رو روی سایت گذاشتید و واقعا موندم الان اون رو ادامه بدم یا اینوبخرم .
یه کار جدید هم دارم شروع میکنم که نیاز به خرید وسایل دارم و دوره آموزش بخرم تا استارت کارم رو بزنم.
واقعا این روزا بد جوری گیج شدم که کدوم راه رو اول پیگیری کنم همش از خدا هدایت میخوام .
باز هم ممنون بابت این فایلها و آموزشهای بی نظیرتون .
سلام و وقت بخیر به استاد عزیزم
مریم جان دوست داشتنی
بحث شیرین الگوها
و زیباتر از بحث چالش شناخت من از خودم از باورهای سمی و دور از ذهن
در روابط عاطفی الگو های یا جزو دسته ای بود که خواهان بودند ولی با معیار ها و خواسته های من نزدیک نبودند ، یا من اون رابطه را دوست داشتم ولی از لحاظ فکری ، رفتاری نزدیک بهم نبودیم البته بگم من آدم فوق العاده با نشاط ، روابط عمومی و خونگرمی هستم ولی رابطه عاطفی کمی را تجربه کردم و اینکه کم هم وارد رابطه شدم احتمالا ی دلیل درونی داره و از بجایی ببعد جمله های کلیشه ای ظاهر مهمه ، باید بلد بود جذب کرد و … را خیلی میشنیدم ولی چون خودمو ارزشمند میدونم و میدونم رابطه ای قشنگه که در کنار هم لذت ببریم و این حواشی اصلا معنا نداره ، ارزشمند بودنم ، نپذیرفتن هر نوع رابطه ب هر قیمتی از بعد عزت نفس عالیه اما نمیدونم چه باوری دارم که ب رابطه دلخواه هدایت نشدم یا رابطه با من تفاوت بسیار دارد و همیشه دنبال باورهای قوی برای رشدم در این روند هستم .
دو شخصیت نزدیک ک در کنارم بودن و الان از یکی دورترم و با دیگری در ارتباط بیشتری شخصیت های هستن ک دوست دارن ولی اخلاق های منفی دوستانشون براشون پررنگ تره ، اهل آنالیز و تا حد زیادی کنترل گری هستند ، شادن ولی تایم زیادی هم نیمه خالی لیوان رو میبینن و برام جالب هست ک من اخلاق مشابه این دو فرد را جذب کردم و الان ک نوشتم بهتر درک کردم شباهت ها رو و بسیار دوست دارم اون باور بنیادین ک باعث جذب این افراد میشه در اطرافم را بشناسم و تغییر باور بدم .
و سپاسگزارم از خدایی که هر روز ، هر لحظه کمک میکند به آگاهی و رشدم .
سلام به استاد جان و دوستان عزیزم
در مورد موضوع فایل و سوالی که استاد گفتند
من توی ارتباطات الگو های دارم که تکرار می شوند ولی خب خیلی تعداد شون کمه و بهبود هایی که ایجاد کردم از طریق آموزش های دوره ها بیشتر هستند که دوست دارم در مورد یکی از اونا بنویسم
من توی روابط حالا با هر کسی چه همسر و فرزندان م و چه همکاران و بقیه خط قرمزی برای خودم مشخص کردم و رعایت این خط قرمز باعث شده که توی روابط هر کس وارد میشه نا خود آگاه این مرز رو رعایت کنه چون میدونه که برای من مهم هست و اگرم رعایت نکنه خودش به صورت کامل از دایره ارتباطات من حذف میشه
اونم اینه که طرف م اینو آگاه هست که من به هیچ عنوان گوشم رو در اختیار کسی که غز بزنه شکوه و شکایت کنه و بخوان منو توی غم و اندوه خودشون شریک کنن قرار نمیدم و به زبان ساده شریک نا راحتی و غم و غصه کسی نمیشم به هیچ وجه
و این فرکانس باعث شده هر کسی به من میرسه نا خود آگاه از خوشحالی و خوشبختی و امید و شادی صحبت کنه
و به قول استاد برای خرج کردن انرژی م واقعا خساست به خرج میدم و استاندارد ها رو بردم بالا و پلن بی رو سعی می کنم خوب اجرا کنم و احساسی بر خورد نکنم
همین موضوع باعث شده بچه هام هم اینو الگو برای خودشون قرار بدهند که همنشین کسی که ناله میکنه نشوند
خدا را شکر می کنم
مرسی استاد جان
سلام آقای خوشدل واقعآ دست مریزاد باعث افتخاره که با چنین انسانهای قوی هم مدار هستم،آقای خوشدل من هم یک ساله که دوست دارم با دوستان هم مدار در ارتباط باشم به جز سایت، ولی نمیشه اگر لطف کنید من روهم راهنمایی کنید درین گروهها ممنون میشم البته من هم دوره عزت نفس رو خریدم همیشه موفق و سربلند باشید
به نام خدای مهربان
سلام استاد عزیزم و مریم بانوی شایسته
سلام به هم خانواده ی بهشتیم
بچه تر از الان که بودم با دوستام شبهای زیادی را میگذروندیم و تا صبح همه کار میکردیم بیشتر مواقع کارهای خونه را من انجام میدادم مثلا غذا درست میکردم و ظرفها را بیش از 80 درصد مواقع میشستم و هر کجا که میرفتم این الگو تکرار میشد
خودمم بدم نمیومد که همشون بگن مجید اشپزیش خوبه و همیشه پیش خودم فکر میکردم که من کارهارا خوب انجام میدم و خیلی زرنگم تا به الان به این صورت فکر نکرده بودم
خدارا شکر که این فایلهای ارزشمند میبینم و میتونم کامنت بذارم و به نسبت قبل رشد کردم
سلام
من پاشنه آشیلم رو پیدا کردم؛
فایل ثروت رو گرفتم و انچنان اتفاق تکان دهنده ای نیفتاد
فایل عزت نفس هم نتونست گره از کارم باز کنه
الان میبینم عدم احساس لیاقت ، عدم احساس ارزشمندی و شایستگی به هیچ عنوان نمیزاره من حرکتی بزنم و با وجود کلی انگیزه ، اطلاعات ، توانایی، خودش مثل یک ترمز وحشتناک جلوی همه چی و گرفته
خوشحالم که خبر تولید محصول جدید و دادید
استاد بیصبرانه منتظرم محصول جدید بیاد
تا وقتی در خودم نبینم که لیاقت داشتنِ رویاهام رو دارم اصلا انگیزه حرکت در من هم از بین میره و نمیتونم حرکت کنم