پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3 - صفحه 12 (به ترتیب امتیاز)

660 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محبوبه مجرد گفته:
    مدت عضویت: 2196 روز

    بنام خدای مهربان و وهابم

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و دوستداشتنی و دوستان عالی و هم فرکانسیم

    پیشاپیش عید سعید غدیر رو به شما استاد نازنینم و همه دوستان تبریک میگم.

    در رابطه با خواب دیدن باید بگم که خوابهای من معمولا تکراری نیست همیشه با هم متفاوته.

    بخاطر همین یادم نمیاد که یه الگوی تکراری در خوابهام داشته باشم.گاهی اوقات ناراحت کننده هست

    ولی بیشتر مواقع خوابهای خوبی می بینم .دوران بچگی ام هم یادم نمیاد که یه خوابی همیشه برام تکرار شده باشه.

    البته این بستگی به افکار اون روزم داره اما بیشتر اوقات خودم رو تو موقعیت خیلی عالی می بینم

    مثلا همیشه دارم از یه بلندی بالا میرم و احساس خوبی دارم یا از نظر شغلی و کاری موقعیت خیلی خوبی دارم

    ولی پیش اومده که در طول روز به یه موضوع ناراحت کننده فکر کردم

    و همون شب یه خواب ناراحت کننده تقریبا در رابطه با افکاری که داشتم دیدم.

    اخیرا که استاد جانم همش خواب شما رو میبینم بس که مدتهاست هر روز صبح ام رو با فایلهای شما و دیدن شما و خواندن کامنتهای دوستان شروع می کنم

    و شبم رو هم باز با فایلها و دیدن شما و خواندن کامنتهای دوستان تمام می کنم.

    به همین دلیل خدارو شکر در طول روز احساسم خوبه و همیشه تو خوابم شما رو با چهره خندون و زیباتون می بینم. و این برای من نشانه خوبیه.

    صبح که از خواب بیدار می شم استاد جانم تاثیر چهره خندان شما در من احساس شادی و انرژی فوق العاده ای داره.سپاسگزار خداوندم

    که شما جزیی از خوابهای تکرار شونده من شدید.

    عاااااشقتم استاد جانم.

    بی نهایت خدا رو سپاسگزارم که من و به این مسیر زیبا و پر از آگاهی هدایت کرد.

    استاد عزیزم و مریم جان نازنینم از شما هم بی نهایت سپاسگزارم به خاطر این همه سخاوت و مهربانی که دارید.

    در پناه پروردگار مهربان همیشه شاد و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    محمد نوری گفته:
    مدت عضویت: 1534 روز

    سلام به همگی

    امیدوارم عالی باشید

    راستش من بابت این سوالی که استاد طرح کردن هر چی فکر کردم دیدم چیزی یادم نمیاد جز یه مثال که گفتم ولش کن این یه مثال زیادم توضیح نداره دیگه کامنتش نکردم و فقط عنوانش رو برای خودم نوشتم ولی با خوندن کامنت دوست عزیزم حمید امیری یه حسی بهم گفت همونجوری که کامنت حمید جان یادت آورد توام بنویس و شاید کامنت توام چیزی رو به یاد کسی بیاره و اینجوری همه در کنار هم چیز یاد بگیریم.

    من یادمه از وقتی که با استاد آشنا شدم خیلی خواب ندیدم در کل هم به نسبت بقیه بازم خیلی خواب نمیبینم ولی خوب قبل از آشنایی با استاد تعدادشون بیشتر بود و گاها هم کابوس و… که در ادامه میگم ؛

    یه خوابی که خدارو صد هزار مرتبه شکر از وقتی با استاد آشنا شدم دیگه ندیدم ولی تو گذشتم تکرار میشده این بوده که مثلا یه حالتی مثل برزخ یا انگار جایی بوده که محاکمه آخر میخواستن بکنن و من همیشه تو اون خوابا میدیدم که دوستانم عزیزنم یا آشنایان رو به یه حالت خیلی بدی دارن میبرن و انگار دارن میبرن که عذابشون کنن و من اونجا کلی التماس و گریه و خواهش که نبرید ولی میبرن و همیشه اونا رو که میبردن چند نفر بودن و بعدش یه نفر میومد و منو میبرد یه جای دیگه و از تو حسش میفهمیدم انگار این آدم خوبیه که اومده منو ببره یه جای خوب و این خواب به حدی برای من ناراحت کننده بود یا کلی تقلا و خواهش بود که نذارم ببرنشون که از خواب که بیدار میشدم یا گریه کرده بودم و چشمام کاملا خیس بود یا اینکه از اون حد تلاش و تقلا نفس نفس میزدم بعد از بیدار شدن وقتی هم که بیدار میشدم انگار کل بدنم اون سختی که تو خواب کشیدم رو داشت و بهش فکر میکردم و خب خیلی هم عذاب آور بود ولی خداروشکر الان چند ساله که دیگه نمیبینم این خواب و

    . مورد بعدی که هنوزم دارم ؛

    که هر بار تو یه جای خیلی عجیب غریبم مثلا یه بارش رو یادمه تو یه جنگل مانند بودم اما نه جنگل هایی که تو این دنیا هست انگار یه چاه بود ولی جنگل بود و یا فضاهای دیگه که یادم نمیاد بخوام توضیحش بدم و اتفاقی که میوفته با حیوون های عجیب غریب برخورد میکنم که میخوان منو اذیت کنن و من هر بار کلی فرار میکنم یا قایم میشم خلاصه یجوری ازشون در میرم و هیچوقتم تاحالا نتونستم و اقدامم نکردم به کشتنشون

    . مورد بعدی ؛ این خوابم خیلی کم تکرار شده شاید بگم 4-5 بار ولی چون تکرار شده میگم خواب میبینم که میگن تو دوباره بیا خدمت کن و من بهشون میگم آقا من یه بار خدمت کردم اینم کارتم چرا باید دوباره بیام ولی میگن باید بیای و تو آخرین باری که دیدم حتی یادمه میگفتم حله میام ولی همونجای قبلی خدمت میکنم و هی مدام قصه میخورم که کلی خدمت کردم حالا دوباره باید از اول خدمت کنم و جالبه که همیشه هم میگن 21 ماه خدمت کردی الانم باید 21 ماه دیگه خدمت کنی

    .اینم دلم نمیاد نگم خیلی برای خودم شیرینه اینم کم اتفاق افتاده ولی 2-3 بار فکر کنم بوده اینکه داره یه مشکلی برام پیش میاد و تو خواب به خودم میگم چجوری الان باید به زیبایی ها تمرکز کنم یا الان چه زیبایی رو میبینم یا سپاسگذاری کردم از خدا بخاطر یه نعمتی که این خواب برام خیلییی خیلییی شیرینه و یاد استاد میوفتم که یه جا گفتن انقدر داشتن خوب رو خودشون کار میکردن که بعضی موقع ها خواب قوانین رو میدیدن و خیلی اینجور موقع ها به خودم افتخار میکنم که تو اون بازه رو خودم خیلی خوب کار کردم که به این شکل شده نتیجش

    خواب دیگه ای رو یادم نمیاد و اینا بودن که بیشترین تکرار رو داشته

    نمیتونم انگاری اینو نگم استاد عزیزم خیلی ازتون ممنونم بخاطر این آگاهی هایی که انقدر عالی هستن به خودمون میدین اتفاقا دیروز یه پریروز بود ثروت 1 جلسه هشتمش رو گوش دادم همونجا انقدررر سپاسگذاری کردم از خدای خودم بخاطر شما که عالی و کاربردی و ساده یاد میدین و خیلی خوشحال بودم که به جز شما نه کسی رو میشناسم تو این حوزه و نه جز آموزش های شما آموزش کس دیگه رو دنبال کردم.

    از دوستان عزیزمم خیلی سپاسگذارم که انقدر کامنت های بینظیر میذارن و هم باعث ایده گرفتن میشن و هم باعث میشه که حس منم شروع کنه به اینکه برو بنویس تنبلی نکن شاید کامنت توام به کسی کمک کنه

    خدارو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این جمع

    عاشقتونم

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    فاطمه رضایی گفته:
    مدت عضویت: 840 روز

    سلاامممممم

    خیلی جالب بود آگاهی های این فایل ممنون استاد

    خدایا شکرت که منو هدایت کردی ب دیدن سایت استاد

    خواب های عجیب و تکرا شونده من : هر چند وقت یه بار دارم دنبال چیزی یا کسی میگردم

    هر چند وقت یه بار در حال رانندگی هستم یا تو ماشینم و کسی دیگه رانندگی میکنه

    و البته دیر رسیدن که گفتین منم دچارم البته ب زمان بندی الهی اعتماد دارم و میدونم. ک به موقع میرسونه منو

    یه وقتایی بقیه اذیت میشن از دیر رسیدنم

    و دوست دارم بتونم آن تایم تر بشم

    چجوری؟ و باوری ک هست اون پشت چیه؟

    هر چند وقت یه بار برمیگردم نگاه میکنم ب مسیرم و از خودم میپرسم راه درستو اومدم؟

    و اگه راهم درست نباشه خیلی زیاد تر البته ک این الگو نمیتونه باشه حس میکنم هدایته خداونده که یادآور شه مسیرم درسته یا تغیر لازمه

    خداروشکر بابت تمامی نعمت های بیشمارش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    سمیه اسفندیاری گفته:
    مدت عضویت: 1877 روز

    سلام به استاد توحیدی من…

    استاد الان در وضعی هستم‌که پر از تضادها ست برام،ولی من‌حال عجیبی دارم، از اونجایی که شاگرد این سایت و شما هستم یاد گرفتم مسائل رو به خودم گره نزنم و درس هاشون رو بگیرم و الگوهای تکراری که هر بار به شکلی داره میزنه بیرون،سعی میکنم کنترل آگاهانه داشته باشم

    ریشه مسائل به عزت نفس و خود باوری و لیاقت بر میگرده

    الگوهای تکراری خوابهام که جدیدن بولد شده برام،رفتن سر جلسه امتحان،دیر رسیدن ترس از دیر شدنم،با میرم میبنم دمپایی پوشیدم،یا مداد ندارم یا سوالات رو بلد نیستم خلاصه همه بر پایه ترس هست و نگرانی و بلد نبودن و یکی هم الگوی ساختن خانه،هر بار به شکلی یا دارم میسازمش،یا خرابش کردم،یا تاریکه یا خیلی زیباست و این الگو هنگام بیدار شدن نگرانی منو بیشتر میکنه خدایا دلیل این تکرار چیه؟

    ولی این‌روزها باورهام داره برام روشن میشه و اینکه باور به باورهای مخرب خودم و اینکه فقط من مسؤلم فقط من…سعی میکنم آگاهانه اینو هی تکرار کنم تا به راه حل برسم…تا وقتی دریای پر تلاطم روحم و ذهنم آرام نشه این زیبای شکوه دریا رو نمیبینم این ماهی ها که هستن رو نمیبنم و ماهی هارو برای خودم به ایده و راهکار ساده تشبیه کردم ایراد از دریای پر تلاطم ذهن منه…

    خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم هدایتم کن که سخت به تو فقیر و محتاجم

    این روزها خیلی دارم روی عقل خودم حساب کنم خیلی،خدایا منو در حساب کردن روی خودت یاری و کمک کن که برای بنده ات کافی هستی….خدایا دارم رشد میکنم دارم بزرگ میشم و اوضاع بهتر و بهتر میشه من نجواها نیستم ،من هستم،بنده تو تنهای تنها.منو یاری کن…

    استاد عزیزم دوست دارم و از زحمات و تحقیق و بررسی برای درک بهتر و راحتر قانون سپاسگزارم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    آزاده کاکاوندی گفته:
    مدت عضویت: 1450 روز

    به نام خداوند جان وخرد

    کزین برتر اندیشه برنگذرد

    خداوند نام و خداوند جای

    خداوند روزی ده رهنمای

    خداوند کیوان و گردان سپهر

    فروزنده ماه و ناهید و مهر

    ز نام و نشان و گمان برترست

    نگارندهٔ بر شده پیکرست

    سلام خدمت استاد عزیزم

    سلامی بر بانوی بهشت مریم شایسته عزیز

    و سلامی ب گرمی آفتاب خدمت دوستان عزبزم

    خدایاشکرت در این سایت زیبای بهشتی هستم

    خدایاشکرت برای حضور استاد عزیزم تو زندگیم

    همیشه تو زندگبم یکی از سپاسگزاریام ب خاطر حضور استاده و این سایت زیبای بهشتی که باعث میشه هرروز خودمونو موشکافی کنیم که به خودشناسی برسیم

    خب بریم سراغ سوال این برنامه

    برای من الگوهای تکرارشونده خواب اینه که من همیشه از وقتی مادرم 7سال پیش به لقای پروردگار پیوستندیا هرشب یا چن شب ی بار من هرشب مادرم تو خوابه منه دلیلشم نمیدونم و جالب اینه ک من اصلا یادم نمیاد چه خوابی میبینم اما فقط تنها چیزی ک یادم میاد اینه مادرم تو خوابم بوده و اینکه به شکلهای مختلف این خواب تکرار میشه

    خواب دیگه که همیشه تکراری میشه برای من افکار روزانه اس که هرشب خواب میبینم ینی من از لحظه ای که میخابم تا بیدار میشم خواب میبینم و افکار پریشان روزانه اس یا طی روز گفتگوهای زیادی که خانواده صحبت مبکنن

    مثلا چن شب پیش برادرزاده ام درمورد دوستش هی صحبت میکرد از سوتیهایی که ایشون با دوستاش داره میگفت و من شب تا صبح اون دوست برادرزاده ام تو خوابم بود

    یا دیشب من نتایج آقای عطاران برای همین برادرزاده ام میگفتم که شب از وقتی خوابیدم تا صبح خواب آقای عطاران میدیدم و همش آیه بما کانو یعملون..بما قدمت ایدیهم و یا بما کسبت ایدیهم تکرار میکردم

    ینی من هر اتفاقی توی روز میفته توی خواب میبینم

    و هیچ وقت فکر نمیکردم اینا حتما الگوهای تکراری هستندکه به باورهای من ربط داره

    بازم از استاد عزیزم سپاسگزارم که باعث میشه ما در مورد خودمون تفکر کنیم

    انشالله که بتونم در زمان و مکان مناسب دوره کشف قوانین زندگی رو بخرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    ریحانه رحمتی گفته:
    مدت عضویت: 1419 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد جان جان جان من و مریم جان جان جان من و دوستان عالی و بینظیرم

    استاد امروزکه من روی ماهتون رو دیدم اشک شوق از چشمم همینطور جاری میشد و چه حس خوبی رو دریافت کردم . استاد چند وقته میخواستم یه چیزی رو به شما بگم ولی هی یادم میرفت و اون این هستش که استاد چقدر صداتون تغییر کرده. مخصوصا که الان دارم هم روی دوره ی کشف قوانین و 12 قدم کار میکنم این تغییر رو به شدت حس میکنم . چقدر صداتون روحانی شده ، چقدر لطیف و نرم تر شده

    استاد در رابطه با موضوعی که گفتید من خودم زیاد خواب نمیبینم و تا حالا خوابهای تکراری نداشتم اما میخوام یه ماجرایی رو تعریف کنم که شاید براتون جالب باشه .

    و این ماجرا مربوط به همسرم هست . همسرم از بچگی تا زمانی که ما با هم ازدواج کردیم همیشه یک خواب ثابتی رو میدیدن . خواب میدیدن همیشه پرواز میکنند و مدل پروازش تو خواب خیلی عجیب بود برام . معمولا پرواز کردن باید اینطوریِ که دستها باز هست اما برای همسرم اینطوری نبود . ایشون همیشه دستهاشون بسته و چسبیده به پهلوها و فقط با بالا پایین کردن مچ دست ها پرواز میکردن . من همیشه بهش میخندیدم و به شوخی می گفتم که آخه این چه مدل پرواز کردنه . این ماجرا خواب دیدن همسرمون همینطور ادامه داشت تا سه سال پیش . یه روز تو خونه بودم ،تلویزیون رو روشن کردم دیدم یه برنامه ایی داره پخش میشه که مجریش خانم رضایی هست .همون مجری برنامه کودک تو زمان بچگی ما . من با دیدنش کلی ذوق کردم و اون خاطرات بچگی مون دوباره برام تکرار شد . بعد تو این برنامه یه تیکه کارتونی رو نشون داد که شبیه به خوابهای همسرم بود .

    یادتونه زمانی که برنامه کودک شروع میشد یه پسر بچه ی کوچولویی میومد دستهاش به پشتش بود و قدم میزد و بعدش پرواز میکرد و اون پرده رو کنار میزد .

    پرواز کردن اون بچه رو یادتون هست ، همسرم تو خواب همنطوری پرواز میکرد . بعد من این رو قضیه رو به همسرم گفتم که اون پسر بچه تو کارتون زمان بچگیمون بود خیلی شبیه تو پرواز میکنه . وقتی این رو گفتم ، همسرم گفت اون پسر بچه منم . میگفت همیشه وقتی که برنامه کودک شروع میشد همه، بلا استثناء چی تو خانواده چی تو فامیل می گفتند که این پسر بچه ، حمید هستش . و این تو ناخودآگاه همسرم رفته بود و باورش کرده بود و داشت تو خوابهاش بهش نشون داده میشد .

    استاد شاید باورتون نشه از 3 سال پیش تا الان ،شاید همسرم 2 بار خواب پرواز دیده باشه . این در حالی بود که ایشون ، تقریبا هر شب خواب پرواز رو میدیدن خخخخخ

    و همیشه به من میگه چرا به من گفتی ، من داشتم تو خوابم با پرواز کردن ، لذت میبردم . خخخخخخخ

    استاد یه چیزی رو که متوجه شدم همین خوابهای تکراری یه پیامی رو داره به ما نشون میده که یه چیزی تو ناخودآگاه ما هست که ما باورش کردیم و داره مثل ترمز عمل میکنه . پیدا کردن و ارتباط گرفتنش میتونه خیلی بهمون کمک کنه و موضوع رو ریشه ایی درستش کنیم

    در پناه خدا باشید

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    مهناز ذوالفقاری گفته:
    مدت عضویت: 1845 روز

    سلام به استاد عزیز و همه دوستان

    استاد عزیز درباره خواب ها گفتین که بارها برای همه ما این جنس خواب ها اتفاق افتاده و قابل لمس و باور هست دلیل وقوع این جنس از خواب ها…

    هفته گذشته ویلای یکی از بستگان دعوت بودیم و مادرم بارها عنوان کرد این جمله را که چه ویلای تمیز و مرتبی و تحسین می کرد صاحب خانه رو…برای تشکر تماس گرفت مادر با صاحب خانه و شنیدم که بین گفتگو مادر به ایشون گفت که چند بار خواب دیدم دستت رو تو دستم گرفتم و میگم افرین به شما که تا این حد نظم و زیبایی دادی به خونه(کانون توجه)

    استاد عزیز این مثال رو زدم که بگم خواب هایی هستند که از احساسات ،باور ها و کانون توجه ما نشات میگیرن .

    اشاره داشتین به چند خواب تکرار شونده و من به یاد اوردم که در گذشته چه حجمی از این خواب ها تکرار میشد:نرسیدن به جلسه امتحانی ،گم شدن برگه امتحان ،رو در رو شدن با شخص شیطانی یا حیوان درنده که نمیشد قدم از قدم برداری و توان فرار نداشتی…

    اما من میخوام از خواب هایی بگم که دلیل اشون برام روشن نیست و این روزها برای من بسیار نشتی انرژی ایجاد کردن و خیلی نیاز دارم که استاد عزیز از زبان و نگاه شما بشنوم دلیل تکرار این خواب ها رو

    به صورت مختصر درباره چند خواب تکرار شونده که ارتباط به اتفاقاتی در آینده داره مینویسم :

    اغاز ماجرا از اخذ یک تصمیمی برای زندگی بود

    و رغبت بالا برای اقدام کردن به این تصمیم

    ،اما بارها از طریق تکرار خواب های خواهرم دچار شبهه و بهتر بگم ترس شدم …از یک سمت رغبت به انجام این تصمیم و از سمت بعدی ترس تمام وجودم رو در می گیره …

    بارها از پنجره و زاویه قانون به این مسئله نگاه کردم و خودم رو متقاعد کردم که طرح اینده از طریق تکرار باورها و یا توجه به نا خواسته ها شکل می گیره …اما درست در زمانی که عزمم رو جذب عمل می کنم باز هم خواب ها من رو عقب می کشه…

    در قران این کلام رو از خداوند بارها می شنویم که تنها خداوند به غیب اگاه هست و حتی پیامبر هم صاحب این امتیاز نبوده است…

    با این حال خواب ها گاها واقعیت هایی رو بر من روشن می کنند که قدرت تصمیم گیری رو ازم سلب می کنن…

    در تصمیمی که ازش یاد کردم یکی از دوستانم هم هستن و دقیقا بحث اصلی این شخص هست…

    خانواده مخالفت دارن برای این تصمیم و اصرار دارن به اینکه در جامعه این الگو به ندرت دیده شده و یا مورد تمسخر اطرافیان قرار گرفتن وووو

    من دنبال الگو ها گشتم و ذهنم رو متقاعد کردم و تا حدود زیادی موفق بودم …

    خواهرم بارها میبینه در خواب که از سمت این شخص به جز اینکه من لطمه خواهم دید،خانواده درگیر میشن و نتایج جبران ناپذیری برای من و خانواده خواهد داشت…

    با خودم بارها تکرار کردم که جدی نگیر این خواب ها رو ،حاصل ذهنیت و نگرانی هست

    اما کد هایی رو از خواب برام تعریف می کنه که فقط شخص من در جریانش هستم و شخص مقابل اون رو برای من بازگو کرده و خواهرم به هیچ وجه اون رو نشنیده…

    با در یک شب خواب مشترکی دیدم با اتفاقات مشترک ،که من برام امکان پذیر بود که اون خواب رو با این فکت توجیه کنم که قسمت مهم خواب مربوط به اتفاقی بوده که من از این شخص شنیدم و در خواب با توجه به نگران بودن درباره اون مساله کاملا طبیعی بوده دیدنش در خواب…اما دقیقا همون خواب رو خواهرم می بینه با ماجراهایی که از اون کاملا بی خبر بوده…به قدری براش ناراحت کننده بود این خواب که باعث تپش قلب و مراجعه به دکتر میشه…

    با تمام این کد های مشترکی که در خواب هر دو نفر بود،باز من شروع کردم به منطقی کردن که نه نمیشه و چرا بشه…و من حواسم میشه به باورها و رفتار و مرکز توجهاتم…

    اما دو روز پیش سه اتفاقی رو برام تعریف کرد از همین دوست که در یک شب دیده بود …

    بهم گفت خواب دیدم یک هدیه برای شما پست می کنه و همون لحظه بود که من در حال باز کردن هدیه ام بودم…اینکه دیده بود گوشی من دست ایشون هست و در وانساپ استیکر هایی رو که من برای یک دوستی ارسال کرده بودم رو میبینه و درباره اون صحبت می کنیم و دقیقا با تمام جزئیات این صحنه دو روز قبل تر برام اتفاق افتاده بود…قسمت سومش درباره این بود که میبینه من و ایشون با هم عهد میبندیم که اگر خانواده مخالفت رو همچنان داشتن برای تصمیم مشترکون ،در کنارشون شرایط رو قبول می کنیم و بعد همون مورد رو بینمون حل می کنیم…و دقیقا با تمام جزئیات این صحبت بینمون اتفاق افتاده بود…این مورد و اشاره موردی درست به اون واقعا من رو دچار ترس زیادی کرد که اگر این موارد اتفاق افتادن که خواهرم در خواب دیده بوده پس قطعا خوابی رو که برای یک سال و هشت ماه بعد از عمل کردن به تصمیم اخذ شده از طرف من هست هم اتفاق خواهد افتاد…

    استاد عزیز لطفا درباره دلیل این جنس از خواب ها صحبت کنید یا راهنمایی کنید تا برام روشن بشه این مسئله که بیشتر حجم ذهنم رو مدتی هست در برگرفته و از راه قوانین نشد درکش کنم…

    استاد عزیز بارها با خودم تکرار میکنم که حتی اگر خواب ها صورت واقعیت به خودشون بگیرن نهایتش مدتی بهم می ریزم و بعد درسش رو میگیرم و ادامه مسیر…اما در خواب ها تکرار سختی های جبران ناپذیر دیده شده برای خانواده ،که این مساله دال بر نگرانی های من هست…

    سپاسگزارم از شما استاد گرامی که تمام مسیر هایی که ازش یاد می کنید برای رسیدن به نعمت های دنیوی و اخروی ،از مسیر خودشناسی انجام پذیر هست و این مسئله رو در تمام دوره ها بهش اشاره دارین…آئینه ای در مقابل هر کدام از ما گذاشتین تا مشاهده گر خود و دلیل اتفافات زندگی ایمون باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    اکرم رستمی گفته:
    مدت عضویت: 1526 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم ومریم بانوی زیبا

    من قبلا خیلی از این قبیل خوابها میدید که از بلندی پرت میشم یا یک سیاهی دنبالم میکنه ومن با تنش ودادوفریاد لرز از خواب می‌پریدم وکلی میترسیدم اما از روزی که روی خودم کار میکنم واز دوره های استاد بی نظیرم استفاده میکنم خداروشکر سرم روی بالشت قرار میگیره خواب میرم راحت واسون وفردا سرحال بیدار میشم

    ویادم یکی از دوره های استاد رو کار می‌کرد واینکه استاد میگفتن تو بی توجه باش به اطراف وحرف بقیه تو اگه مسیرت درست باشه خداوند خودش تورو حمایت میکنه شب خواب رفتم خواب دیدم

    من وسط یک جنگ بودم ونشسته بودم نقاشی میکشیدم با حرف استاد که خدا خودش حمایتم میکنه اونا می‌جنگیدند دعوا میکردن همدیگر رو می‌کشتند اما انگار منو که کنار دیوار نشسته بودم ونقاشی میکشیدم نمی‌دیدند ومن باخیال راحت کار خودم رو میکردم واز اون روز این قدر این موضوع رو درست فهمیدم که تغییرات من از همان زمان شروع شد

    والان خیلی کم خواب میبینم واگر خوابی باشد یا دارم میخندم یا دارم خوش میگذرونم وتفریح هستم خداروشکر خدایی بزرگ هدایتگر دارم که حتی توی خواب هم حواسش به من هست

    وخداروشکر استادی بی نظیر ودستی از دستان خداوند رو دارم برای درست تغییر کردنم برای آموختن بهترین راههای توحیدی وخدایی وشناخت خدای درست وواقعا

    وسپاس گزارم از مریم جان که یک الگو زن واقعی برای من هستن

    خدایا شکرت بابت این همه خوبی وزیبایی وفراوانی وراحت

    ممنونم از تک تک اعضای این سایت که با خوندن کامنتهای زیباتون کلی باورهای درست پیدا میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    مهرداد ضیایی گفته:
    مدت عضویت: 3549 روز

    درود براستادعزیزودانا

    واقعیتش اینه که من به ندرت خواب می بینم شاید درسال دوتا سه بار که وقتی هم ازخواب بیدارمیشم تقریبا هیچی ازخواب یادم نیست وزود فراموش میکنم ونمیدونم چیزخوبی هست یا بد وخیلی مایلم که این بحث بیشتر بازبشه وشما فایل های بیشتری روی سایت بگذارید البته همسرم همیشه خواب میبینه وباتمام جزئیات برام تعریف میکنه وبرای من عجیبه که ایشون چقدرخواب میبینه.

    درهرصورت موضوع جالبی هست وواقعاسپاسگزارم اززحمات شما ومریم بانو.

    ارزوی سلامتی وارامش بی پایان دارم برای همه دوستان عزیزم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    نیلوفر قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1143 روز

    الگوهای تکرار شونده قسمت 3 : خواب

    سوال : چه نوع خواب های تکراری رو میبینید ؟؟؟

    1. روابط :

    من زمانی که رابطه ام با شخصی مختل میشه خیلی خوابش رو میبینم یا زمانی که واسه یک شخصی خیلی زیاد دلتنگ باشم خیلی زیاد و پشت سر هم خوابش رو میبینم تا خودش رو ببینم و دلتنگیم برطرف بشه

    2. رانندگی :

    خب من گواهینامه ندارم و بارها از بچگی این خواب رو دیدم که ماشین بابام رو برداشتم زدم به جایی یا اینکه من سوار ماشین ام رانندگی بلد نیستم و تو اتوبان ام

    و وقتی ام پا میشم خیلی عرق کرده بدن ام و خواب بسیار ترسناکیه واسم

    3.پرواز :

    خواب پرواز کردن رو زیاد میبینم یا خواب اینکه سبکم و دارم میدوئم به سرعتی خیلییییییلی زیاد و باور نکردنی

    4. Battel( یک اصطلاح برای مسابقات رقص خیابانی ):

    خیلی خواب مییبینم که دارم بتل میدم و همش تو مسابقه ام و معمولا هم خیلی خوب دارم کارم رو انجام میدم

    ریشه یابی ترمز‌ ها یا همون باور محدود کننده :

    1. دلیل اول : من خیلی ادم کینه ای هستم درواقع و خیلی سخت گذشته رو رها میکنم واسه همین ادمایی که تو گذشتم هستن و هنوز یکسری خاطرات بد ازشون دارم خوابشون رو میبینم که معمولا تو خواب حالت خوبیم ندارم باهاشون

    دلیل دوم : از نظر احساسی وابسته ام و ادمایی که خیلی دوستشون دارم رو سخت فراموش میکنم و وابستگیم رو از بین میبرم حتی اگه‌بارها ثابت بشه ادم‌زندگی من نیست

    2. خب یکی از بزرگترین ترس های زندگی من رانندگیه

    یعنی انقدر میترسم که تو دلشم نمیرم خیلی وقته‌این ترس رو دارم‌

    و خب بیشترم به خاطر‌اینکه خودم ماشین ندارم و دوست ندارم واسه ماشین بابام اتفاقی بیافته و …

    3. من به خاطر مشکلات جسمانی ایم یه آرزوی دور ودراز دارم اونم دوندگی عه که احساس میکنم با قانون سلامتی خیلی دارم بهش نزدیک میشم اما باز زمان میبره ایشالله به زودی این آرزو به حقیقت می‌پیوندد:)

    4. خب اینم یکی دیگه از همون ترس هایی هست که به دلایل زیادی من‌جمله کمال گرایی تو دلش نرفتم و این خواب رو بارها میبینم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: