پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 4 - صفحه 2
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-07 06:28:452024-02-14 06:17:49پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 4شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خالق یکتا
سلامی گرم به استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنینم
وهمه ی دوستان خوبم در این سایت.
خیلی جلسه ی خوب و با کیفیتی بود ،جلساتی که من رو عمیق تر به فکر میبره تا بیشتر روی خودم تمرکز کنم
.سپاس گذارم از شما ،
در مورد سوالی که پرسیدید ،من میتونم بگم تمامه این مثالهایی که زدید رو بسته به شرایط داشتم یعنی بعضی اوقات گریه کردم،بعضی اوقات عصبانی شدم ،بعضی اوقات هم پیاده روی رفتم ،اما اگه قالب واکنش هام رو در مورد شرایط استرس زا بخوام بگم،بیشتر در سکوت غرق فکر میشم و حتی مینویسم تا ذهنم شفاف تر بشه و بتونم بهتر عمل کنم ،یعنی جاهایی بوده که دیدم بارور زدن و عصبانیت نمیشه کاری رو درست کرد و شاید بدتر هم بکنم،اما وقتی خودم رو آرومتر میکنم بهتر عمل میکنم
بازم ممنونم برای این سوالات چالش برانگیز
در ضمن من دوره کشف قوانین رو قبلا تهیه کردم و باید بگم با این به روز رسانی کیفیت این محصول قابل مقایسه با قبلش نیست،چقدررر عالی شده چقدررر خانم شایسته ی عزیزم که ازشون سپاسگذارم ،قشنگ مطلب رو برامون باز میکنه و جا میندازه ،خیلی خیلی دارم با این محصول خودم رو ریکاوری میکنم،دمتون گرم واقعا
یاحق
با یاد و نام رب الارباب و تنها خالق جهان هستی
پروردگاراتو را سپاس که هدایتم کردی به راه مستقیم
خداوندا هر لحظه مرا هدایتگر باش
تسلیم تو هستم ای بهترین ناجی
خداوندا برزبانم وذهنم وافکارم ودستانم وقلبم جاری باش
سلام ودرود به تنها استاد توحیدی ومریم جان گل
انگار به دوره کار کردم دوره بی نظیر کشف قوانین که خدا هدایت کرد ودوروز پیش از سایت تهیه کردم وخوشحالم که بهترین سرمایه گذاری میکنم با این فایل های ارزشمند ودوره های عالی
استاد جان زندگی من تبدیل شده به قبل از آشنایی با شما ودوره ها وبعد از آشنایی با شما
انگار دیگه سمیه قبل رفته واین سمیه جدید که از خودم راضی ام ودر حال بهبود متولد شده که با این سوالهای الگوهای تکرار شونده به قبل و بعد خودم فکر میکنم که چقدر بهتر شدم و دارم بهتر میشوم انشاالله
سوال
وقتی با شرایط استرس زا یا چالش برانگیز مواجه می شوی، معمولا چه واکنشی نشان می دهی؟
اگر بخوام به قبل از آشنایی با شما اشاره کنم وقتی با شرایطی که استرس زا بود بیشتر گریه میکردم وعزت نفسم به شدت پایین میآمد
ووسایل خانه هم میشکستم
اصلا هیچ کنترلی نداشتم روی ذهنم فقط گوش به فرمان ذهنم بود
وگاهی هم لباس میپوشیدم که بقیه افراد خانواده بفهمند من قهر کردم وبیان جلوی من را بگیرم
ولی اصلا میلی به خوردن غذا نداشتم وتا چند ساعت حتی آب هم نمیتونستم بخورم
وفقط خانواده را مقصر میکردم که اصلا ربطی نداشتند به اشتباه من
چقدر جاهل بودم
ولی بعد از آشنایی با شما ودوره بی نظیر قانون آفرینش قانون ها را فهمیدم
الان اگر بخوام بگم در شرایط استرس زا سعی میکنم سکوت کنم که بعداً پشیمان نشم از چیزی که گفتم ومی روم کوه ومیشینم فایل های دوره را میشنوم
فقط ایرپاد میذارم وفایل های شما وزندگی در بهشت گوش میکنم وگاهی قرآن هم میخونم
بعدش انگار فراموش میکنم موضوع را واروم میشم
از خداوند میخوام که در هر شرایطی مرا هدایت کنه به بهترین تصمیم ودوری از جهل
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
وقتی با شرایط استرس زا مواجهه می شوم اگر اتفاقی باشد که ربطی به هیچ شخصی نداشته باشد مثل امتحان دادن در بیشتر مواقع هیچ واکنشی به افراد نشان نمی دهم و محیط را ترک کرده و بیشتر با خودم صحبت می کنم که تو نباید در این شرایط استرس داشته باشی و در موقعیت هایی که مثلاً فردی رفتار نامناسبی انجام می دهد که من ناراحت می شوم با همان فردی که باعث این شرایط شده است صحبت می کنم و به او می گویم که رفتار تو باعث به وجود آمدن این شرایط شده است و اگر او جواب نداد یا من قانع نشدم محیط و کلا ارتباط خود را به آن شخص به طور کامل قطع می کنم و دیگر هیچ وقت با آن شخص ارتباط برقرار نمی کنم حتی اگر هم بارها در مورد این موضوع با من صحبت کرده باشد و به ظاهر من را قانع کرده باشد نمی توانم به راحتی او را ببخشم و کلا ارتباط را قطع می کنم یا در برخی از مواقع با اشخاص دیگر در مورد رفتار ناپسند آن ها صحبت کرده و بعد از آن کلا ارتباطم را با اشخاص قطع می کنم .در مواقعی هم که دیگران نظری مخالف با دیدگاه من می گویند و مرا مجبور می کنند که کاری را بر خلاف میلم انجام دهم در این مواقع بسیار عصبانی و ناراحت شده و دعوای سنگین تا چند روز با اشخاص دارم و حتی خودم هم چندین روز بسیار ناراحت از رفتارهای خودم که عصبانیت بیش از حد است می شوم و از طرف مقابل بابت این رفتارم عذار خواهی می کنم و خدا را شکر به تازگی با گوش دادن به فایل های استاد احساس عصبانیت و ناراحتی من به شدت کاهش یافته و به هیچ اتفاقی واکنش بد نشان نمی دهم و از دست کسی ناراحت یا عصبانی نمی شوم و آن را به خودم و فرکانس هایی که ارسال کرده ام نسبت داده و اگر چیزی یا کسی باعث ناراحتی من شود در آن زمینه به گوش دادن فایل ها می پردازم و اجازه نمی دهم که هیچ اتفاقی ذهن من را به هم بریزد.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
خدایا شروع سخت نام توست
وجودم به هر لحظه آرام توست
دل از نام و یادت بگیرد قرار
خوشم چونکه باشی مرا در کنار
درود خدمت شما استادعباس منش عزیزم
خداقوت استاد عزیزم ممنون از فایلهای فوقالعاده ی دانلودیتون سپاسگذارم
سوال
الگوی تکرار شوندتون در مواقع استرس زا چیه؟
1. خداروشکر مواقعی که خیلی استرس زا باشه برای من در اکثر مواقع از درون استرس زیادی دارم اما فیس من اصلا مشخص نیست و این رو دوست دارم که بقیه متوجه استرس من نشن
2. دراین مواقع خیلی عصبی میشم و ممکنه تا مثلا یک روز خیلی خیلی کم صحبت کنم و توی ذهنم میخوام علت این اتفاق رو پیدا کنم و همیشه توی این فکر هستم که مسئله ای اگر برام ناراحت کنندست نهایتا بار دوم جلوش رو بگیرم و مسئله رو بصورت ریشه ای حل کنم . مثال این مورد برای من که تازه اتفاق افتاده اینکه من خودم بکل از موادمخدر وسیگار وقلیان متنفرم و حتی در معرضش هم اگر باشم سردرد میگیرم ی راننده داشتم چند ماه قبل بهش گفته بودم که نمیتونم با افراد معتاد کار کنم و نباید سر کار من بفکر سیگار و قلیان باشی . اتفاقی که افتاد یکبار دیدمش که سیگار دستشه و بهش تذکر دادم و صحبتهای لازم انجام شد بار دومی که دوباره دیدمش همون روز اخراجش کردم و چقدر راحت شدم چون اون یک فرو اضافه در کار من بود و من در استخدامش نقشی نداشتم و چقدر کارم بهبود یافت
3. بعضی مواقع هم خیلی کم اتفاق میفته در شرایط استرسی با گوشی بازی میکنم
4.اگر شرایط خیلی خیلی ناراحت کننده ای باشه احتمالش هم هست که طرف مقابل رو بزنم
استاد عزیزم انشالله شما ،همه دوستان سایت و من دراوج ،سربلند، ثروتمند وسلامت باشیم
تا درودی دیگر بدرود
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی محترم و دوستان عزیزم با کامنت های عالی و فوق العاده ای که مینویسند تا ما هم از تجربیات اون ها استفاده کنیم
استاد عزیزم بابت این فایل های گرانبها بی نهایت متشکرم که همین فایل الان شدن خودشون یک دوره عالی
و اگر من شخصاً بخوام از این آگاهی ها به نحو احسنت استفاده کنم صد در صد زندگیم از این رو به اون رو میشه
سوال :
وقتی با شرایط استرس زا یا چالش برانگیز مواجه می شوی، معمولا چه واکنشی نشان می دهی؟
من وقتی در این شرایط قرار میگیرم خیلی حال و احساس بدی بهم دست میده
یکجورایی نا امیدی
شاید خیلی سرزنش کنم خودم رو
یا بخوام خدا و یا کسی رو مقصر بدونم
احساس قربانی شدن رو شاید داشته باشم
و حتی بوده وقتهایی که حتی بخوام گریه کنم و گریه هم کردم
کلی نجواهای شیطانی هم سرم فرود میاد و کلی هم اذیت میشم
اما به لطف خدا چون در مسیر یادگیری و پیشرفت هستم و در این سایت هستم و نتایج استاد و دوستان رو میبینم و میخونم که اون ها هم توی شرایط خیلی بدتر از من کنترل ذهن کردن و پاداش گرفتن من هم خودم رو جمع و جور میکنم و سعی میکنم که کنترل کنم ذهنم رو
شاید این افکار منفی و حال بد در این شرایط استرس زا خیلی کم باشه زمانش نمیدونم چقدر طول میکشه اما واقعا سریع حال خودم رو خوب میکنم و از این افکار میام بیرون
البته به لطف خدا خیلی کم شده این استرس ها در من با اینکه من قبل از آشنایی با این سایت شدیداً استرسی بودم و خدا کمکم کرد که با این استاد آشنا شدم وگرنه معلوم نبود چه بلاهایی سر خودم میاوردم از این استرس ها
خدا بهم رحم کرد
و یک چیزی که خیلی بهم کمک میکنه و سعی در بهبود شرایطم میکنه گفتن این جمله هست به خودم که
این اتفاق بخاطر افکار و باورهای خودم بوده و چون خودم ناخودآگاه خلقش کردم پس میتونم خودم بهترش کنم
حالا که من این فرکانس رو فرستادم سعی میکنم که درستش کنم و نذارم که این اتفاق به ظاهر بد حالم رو بد کنه
و گفتن این جمله که هر اتفاقی بیفته الخیر فی ما وقع هست و قطعا برای من درسی داره و خوب هست برام و باید الان آرام باشم
شاید به خوبی آلن که نوشتم نتونم اجرا کنم ولی به اندازه ای که تونستم کنترل کنم ذهنم رو نتیجه گرفتم به لطف خدا و خیلی هم جواب داده بهم
و راه کار من برای خودم در این شرایط که دچار چالش استرسی میشم این هست که پیادهروی میکنم و با خودم حرف میزنم و خودم رو آروم میکنم و با خودم مهربان هستم
پیادهروی که میگم منظور بالای 5 6 کیلومتر هست اینقدر با خودم حرف میزنم و دلیل و منطق میارم تا آرام بشم شاید به حال خوب و شادی عالی نرسم اما کمی بهتر میشم و همین کمی بهتر کمکم میکنه تا به شرایط جور دیگه ای نگاه کنم
آخرین چالشی که خیلی درگیرش شدم مربوط به یک سال و نیم پیش هست که کلی به چالش کشید من رو و تقریبا 9 ماه درگیرش بودم هر روز و هر دقیقه اما هر روز هم صحبت میکردم با خودم و هر دقیقه به خودم امید میدادم
و الان به لطف خدا خیلی بهتر هستم و خیلی چیزها یاد گرفتم و خیلی اعتماد بنفسم بیشتر شده و بهتر آموزه های استاد رو استفاده کردم و نتیجه های بهتری هم گرفتم به لطف خدا
ممنونم استاد از شما بابت این فایل های کران بها البته این فایل رو هنوز گوش نکردم اما میدونم که چه آگاهی های نابی داره
از دوستان عزیزم هم بابت کامنت های خوبشون تشکر میکنم که کمک میکنه بهم تا بهتر قانون رو درک کنم و عمل کنم و ایمانم به خدا هم بیشتر بشه
در پناه الله مهربان باشید
به نام خداوند مهربان
وقتی با شرایط استرس زا یا چالش برانگیز مواجه می شوی، معمولا چه واکنشی نشان می دهی؟
چند هفته پیش با یه تضاد تو زندگیم مواجه شدم
اولین واکنشی که به این اتفاق داشتم
این بود ناراحت و عصبی شدم که چرا این اتفاق افتاد
بعد سریع شروع کردم تو ذهنم دنبال مقصر گشتن و تقصیر رو به گردن یکی دیگه انداختن
و در مورد اون اتفاق با دیگران صحبت کردن و بهشون توضیح دادن
وقتی فکر کردم دیدم در اکثر مواقع که استرس زا هست من این واکنش رو نشون میدم
البته قبلا این واکنش تا روزها تکرار میشد
مدام داشتم غر میزدم و اون شخصی که از نظر من مقصر بوده رو قضاوت میکردم
ولی الان شکر خدا خیلی زودتر خودمو جمع میکنم و از خودم میپرسم که این اتفاق افتاده الان چیکار میتونم بکنم ؟
الان چطور خودمو میتونم آروم بکنم؟
وقتی به این موضوع فکر کردم یاد اتفاقاتی که چند سال پیش برام میافتاد افتادم و دیدم که چقدر خوب طبق قانون پیش رفتم و دارم الان نتایجش رو تو زندگیم میبینم
چند سال پیش روابطم با همسرم خیلی دچار مشکل میشد
هر بار سر یه موضوعی مشابه دعوامون میشد و من بلافاصله تقصیر رو مینداختم گردن دوستای همسرم
عصبی میشدم و به زمین و زمان گلایه میکردم
دوستی داشتم هر بار بعد دعوا تماس میگرفتم و کل شرایط رو با جزئیات ریز براش تعریف میکردم و در نهایت گریه
این روند چندین سال اتفاق افتاد
هر بار تو این اتفاقات یه نفر مقصر بود و من خودم بی تقصیر ترین آدم این داستان میدونستم
میگفتم من عالیم و مشکلی ندارم این از شانس بدم که گرفتار این شرایط شدم
تا اینکه شرایط خیلی برام سخت شد از همه چی خسته شده بودم خانواده هامون اجازه جدایی نمیدادن
یه جمله زندگیمو از این رو به این رو کرد
الان که دارم به کل داستان نگاه میکنم میبینم یهو همه چی تغییر نکرد خیلی آرام آرام
اون جمله این بود
تا تو تغییرنکنی اتفاقات زندگیت تغییرنمیکنن
با خودم گفتم حالا که من هر کاری میکنم شرایطم خوب نمیشه چرا این گزینه رو هم امتحان نکنم
وقتی شرایطی برای دعوا پیش میاومد سکوت میکردم و سعی میکردم خودمو مشغول کاری کنم
دیگه از دوستای همسرم گلایه نمیکردم
اوایلش خیلی کنترل سخت بود
ولی یجورایی دست از کنترل همسرم برداشتم
به خودم قول داده بودم که دیگه برام هیچی مهم نباشه
دیگه پیش دوستم تعریف نمیکردم داستان دعواهامون رو
تمام توجه ام رو گداشته بودم رو نکات مثبت همسرم و مدام مرورش میکردم
ای اتفاق خیلی آروم آروم برام افتاد
یعنی از هر 3.4 تا دعوا این اتفاق میافتاد و بعد هی کم و کم تر
دیدم داره ورق برمیگرده
تعداد دعواها خیلی کم شد
رفتار همسرم تغییر میکرد باهام
چون من تو مسائلی که تو زندگیم پیش میاومد خیلی بی تفاوت شده بودم
قبلا همسرم کافی بود که یه ساعت دیر میاومد خونه من جو خونه رو بهم میریختم
اما وقتی من تغییر کردم که اولش خیلی برام سخت بود ولی ادامه دادم
با اینکه همسرم دیر میاومد خیلی ریلکس مشغول کاری بودم
خودم متوجه میشدم همسرم متعجبه
بدون اینکه من کاری کنم بدون اینکه دعوایی بشه میدیدم همسرم به موقع میاد خونه
میدیدم این روش داره جواب میده بیشتر ترغیب میشدم انجامش بدم
همه ی این اتفاقات از زمانی افتاد که من فهمیدم من نمیتونم کنترلی بر همسرم داشته باشم
والان خدا رو شکر رابطه ی خوبی رو دارم تجربه میکنم و الان که قانون رو درک میکنم میفهمم تا وقتی من تغییر نمیکردم شرایط بیرونی هم تغییر نمیکرد
یادآوری این اتفاق بهم کمکرد که بهتر درک کنم که همه ی اتفاقات زندگیمو خودم با افکار و باورها و کانون توجه ام دارم خلق میکنم .
وقتی واکنش خودم به اتفاقات استرس زا رو بررسی کردم دیدم من هنوز دنبال مقصر هستم و باور ندارم که صفر تا صد اتفاقات زندگیم رو خودم دارم رقم میزنم
البته این موضوع خیلی کم رنگ شده
مثلا تو اتفاق اخیری که برامون افتاد اولش همسرم رو مقصر دونستم که با سهل انگاری باعث این اتفاق شده
بعد خیلی سریع گفتم اگه من دارم این اتفاق رو تجربه میکنم بخاطر باورای خودمه
سعی کردم نکته های مثبت پیدا کنم و توجه ام رو ببرم رو نکات مثبت اون داستان
و اتفاقی که افتاد کارها اون قدر راحت پیش رفت که اصلا فکرشو نمیکردم
تازه کلی از باورام تو این ماجرا تقویت شد
ولی باید رو این زمینه که با دیگران در مورد اتفاقات ناجالب صحبت میکنم بیشتر کار کنم
چون دارم میبینم که ناخودآگاه برای دیگران توضیح میدم
و هنوز این عادت رو دارم و میدونم که با تمرین کردن میتونم این عادت رو هم اصلاح کنم
به نام خالق زیبایی
سلام و درود خدمت استادان بزرگوارم
استادم من این پاشنه آشیل رو دارم که اگه شرایطی مخالف اون چیزی که من میخوام پیش بره به شدت بهم میریزم و عصبی میشم مخصوصا اگه با شخصی به مشکل برخورم و تو چالش بیوفتم به شدت عکس العمل نشون میدم و پرخاش میکنم و باید به یه طریقی خودمو خالی کنم و در اکثر مواقع هم گریه ام میگیره و احساس ضعف و ناتوانی بهم دست میده و این برون ریزی به هر طریقی باید انجام بشه بعد آروم میشم و گاها حرمت ها و دوستی ها از بین میره در 90درصد مواقع از این برخورد و کارام پشیمون میشم که ای کاش به این شدت برخورد نمیکردم و ….. مهمتر از همه به شدت ارتعاشم پایین میاد و فرکانسم بد میشه البته الان خیلی به نسبت گذشته بهتر شدم و هر روز یه قدم واسش برمیدارم و همین که پذیرفتم و به فکر اصلاحم نصف راه رو رفتم ولی چونکه از کمبود عزت نفسم سرچشمه میگیره و از اطرافیانم هم همینو دیدم فقط اینو یاد گرفتم ،،،، الان یه سری از الگو هارو میبینم که در شرایط مشابه شرایط من چقد با خونسردی و متانت و عاقلانه رفتار میکننداونارو تحسین میکنم و سعیم اینه که خودم در شرایط استرس زا و ناراحت کننده شبیه به اونا عمل کنم
اگه در شرایطی باشه که یا کسی نباشه که داد و بیدادامو سرش خالی کنم یا کاری از دستم برنیاد و عاقلانه تر برخورد کنم خودمودمیزارم جای اون فرد یا شرایط گذشته مشابه الآنم یادم میاد که با این برخوردام فقط به خودم آسیب زدم و روابطم بدتر شد و خودم از اون آرامش و صلح درونی دورتر شدم و با خودم میگم حتما حکمتی تو کاره که من ازش بیخبرم یا اینکه هر شرایطی پیش بیاد به نفع منه و در بیشتر مواقع میام تو سایت یه فایل گوش میدم و حالم خیلی بهتر میشه و خودمو با کارهای خونه سرگرم میکنم تا زیاد بهش توجه نکنم خودش درست بشه و یا چندتا نفس عمیق میکشم و به خوبیای اون شخص فک میکنم و گاها با خودم میگم این منم که این احساسات و رفتارها و تواین شخص برانگیختم پس مقصر خودمم یه چیزی تو وجود من هست که با من از طرق مختلف یک نوع برخورد میشه این خیلی بهم آرامش میده و باعث میشه تمرکزمو از رو این شخص یا شرایط بردارم و بذارم رو خودم و قضاوت هم نکنم
بیشتر این تکنیک هارو از دوره حل مسائل زندگی یاد گرفتم و فهمیدم مشکل کارم کمبود عزت نفسمه
به نام تو ای دوست
سلام پر از مهرم رو از فاصله ای دور به استاد عزیزم تقدیم میکنم که در واقع شما رو فرشته ای نازل شده از آسمان میدونم،که اومده برای ما از دنیایی بهشتی حرف بزنه .دست ما رو بگیره وبا خودش ببره زندگی باور نکردنی که حتی تویه رویاهامون هم نمیتوانستیم تصورش کنیم رو نشونمون بده،وهمه ما با دیدن این همه زیبایی واینکه واقعا میشه اینطور هم زندگی کرد؟مات ومبهوت این زیباییها از شدت شوق و هیجان بارها اشک از چشمانم جاری شد.
اما واقعا این روزها یه سوال بزرگ برام به وجود اومده .
خدایا با وجود اینکه اینقدر تغییرات تو زندگیه من به وجود اومده من تاثیر فایل های رایگاناستاد رو تو زندگیم به وضوح دیدم.من دقیقا از آغاز سال 97با شما آشنا شدم .همون سالی که شما تازه دوره دوازده قدم رو شروع کرده بودین .
از همون موقع من خیلی دوست داشتم این دوره رو بخرم ولی به خاطر شرایط مالی نتونستم.بعد از اون همه شرایط مالی بهتر شد بازم نتونستم بخرمش .هیچ کدوم از محصولات رو.
یادمه وقتی درآمدم صفر بود میومدم کامنت بچه ها رو میخوندم بعضیها نوشته بودن ما درآمدمون از صفر به ماهی ده میلیون تومان رسید .من تعجب میکردم مگه همچین چیزی ممکنه نمیتونستم باور کنم تویه ذهنم یه چیزی میگفت شایدم دروغ میگن.
خدا من رو از صفر به ماهی بیست و پنج میلیون رسوند .من به مدت یک سال ماهی بین 15تا20میلیون داشتم ،در این بین بین ماههایی هم بود که خروجی 25میلیون میشد.
باورم نمیشه دوره دوازده قدم رو نخریدم .هر بار میگفتم ماه بعد این ماه این خرج رو داریم این کار رو باید بکنیم.
تا اینکه شرایط عوض شد اتفاقاتی افتاد که در آمد من سقوط کرد به ماهی سه چهار میلیون دوباره درست شد رسید به ماهی ده میلیون ولی هنوز هم نتونستم بخرمش
چالش بزرگی که من خیلی ازش میترسم اتفاق بیفته بیکاری وبی پولیه . اتفاقی که تو این مدت پنج سال هر چند وقت یه بار اتفاق افتاده یا شرایط به نحوی پیش رفته که استرسش رو داشتم.
ولی از استرسش نگم براتون…
وقتی این اتفاق میفته یا احتمال رخ دادنش هست در طول روز به شدت حالم بده عصبانی هستم و احساس ضعف وبیماری میکنم.شبها با استرس از خواب می پرم.وصبح وقتی میخوام از خواب بیدار شم با نگرانی واضطراب از خواب بیدار میشم بدون اینکه یادم بیاد از چه چیزی تا به این حد نگرانم چند ثانیه طول میکشه تا ویندوز بالا بیاد ویادم بیفته آها بیکار شدم برای همین نگرانم
جالبه هر بار هم که بیکار شدم یه کار خیلی بهتر پیدا کردم و شرایط خیلی بهتر شده ولی اون اضطرابها ونگرانیها خییییییلی آزار دهنده بودن
تو این شرایط استرس زا من خیلی زیاد گریه نمیکنم تو خلوت وتنهاییه خودم شاید یکی دو بار گریه کرده باشم چیزی که در مورد من خیلی زیاد عصبانیت وپرخاشگریه نمیخوام هیچ کسی باهام حرف بزنه یا بهم نزدیک بشه .تو خودم فرو میرم وفکر نمیکنم با کسی دربارش حرف بزنم چیزی رو درست کنه.
در پناه حق باشین
دوستتون دارم
سلام خدمت استاد و همه بچه های عزیز
من در سن های مختلف واکنش های مختلفی داشتم مثلا بچه بودم گریه کردن تو نوجوانی قهر کردن تو جوانی تقصیر رو به گردن این و اون انداختن. ولی این اواخر وقتی مشکلی پیش بیاد موضوع تضاد که استاد دربارش تو فایل های مختلف صحبت کرده میاد جلو چشمم. یعنی خیلی بشکل واضح بحث تضاد تو ذهنم مرور میشه.هر چالش مختلفی که پیش میاد دیگه اون حالت های قبلی و حالت هایی که استاد هم بعنوان مثال بهشون اشاره کرد دیگه انگار جاش رو با تضاد عوض کردن.
همش ذهنم بحث تضاد رو برام تو ذهنم مرور میکنه.
سلام به همه دوستای عباسمنشی خودم
من هر موقع که اوضاع مالیم خراب میشه، استرس زیادی میگیرم و همیشه اینجور مواقع ، این فکر میاد تو سرم که نمیتونم پول کسایی که ازشون جنس خریدم رو بدم و چون مغازهدار هستم دیگه به من جنس نمیدن
این فکر تو این چند سال اخیر خیلی من رو اذیت میکنه و تمام ذهنمو درگیر میکنه و هربار چندین و چندروز منو به خودش مشغول میکنه
در زمینه روابط عاطفی که بیشتر روی خودم کار کردم اینجور موارد خیلی خیلی کمتر اتفاق میفته
البته راه تئوری مبارزه با این موضوع رو هم میدونم اما نمیتونم بهش عمل کنم:
« اول باید کاری کنم که فکرم نسبت به اون موضوع ناراحتکننده منحرف بشه ، بعد که احساسم کمی بهتر شد و از اون مدار خیلی داغون اومدم بیرون ، یواش یواش ذهنم رو به سمت افکار بهتر پیش ببرم»
ایمان دارم که با ثابت قدم بودن توی این مسیر به جاهای خوب و خواستههای خودم خواهم رسید»
به امید الله