پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 4 - صفحه 35 (به ترتیب امتیاز)

574 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    معصومه بشنیجی گفته:
    مدت عضویت: 1351 روز

    سلام خدمت همه دوستان واستاد عزیز ومریم‌ بانو

    من‌ قبل از آشنایی با‌ سایت استاد وآموزش های ایشون وقتی استرس داشتم وفکر میکردم در موقعیتی

    دشوار قرار گرفتم

    اگر جایی بود که می‌شد گریه میکردم ولی اگر جایی بود که نشد گریه کنم فقط عصبی میشدم وبه خودم

    بد وبراه میگفتم وتو ذهنم خودمو تخریب میکردم

    واگر در موقعیتی بود که می‌شد فرار میکردم

    واون مشکل رو به حال خودش رها میکردم تازمان باعث بشه من فراموش کنم ومقدار استرسم کم بشه ولی باز بعد از مدتی بستگی به اون مشکل دوباره من‌ درگیرش میشدم

    تازگی مقداری تونستم استرس خودم به طور درست

    کنترل کنم‌ ودرمورد مسعله متفاوت فکر کنم وحل کنم

    ولی هنوز نتوستم خیلی عالی بشم ودارم روی خودم کار میکنم

    با تشکر از استاد عزیز برای این فایلهای بینظیر

    از خداوند برای استاد عزیز ومریم جان ودوستان در سایت سلامتی وثروت و حال خوب در خواست میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مینا یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 835 روز

    سلام استاد بزرگوار

    الگوی تکرار شونده ی زندگیه من رشد کم و قد کوتاه فرزندانم که پسر 13 ساله و 7 ساله دارم هست

    به خاطر قد کوتاه خانواده ی همسرم همه میگن ارثی رشد بچه هام کمه اما من میدونم بیشتر ذهن خودمه و شیطنت و شلوغ بازی شون منو اذیت میکنه هر جایی که میرم اطرافیان حرف میزنن و من بچه مو دعوا میکنم و فرزندم فقط رفتاری میکنه که من روش حساسم و پدرش هم دعواش میکنه که میدونم عزت نفس و اعتماد به نفسش پایین اومده

    نمیدونم چطور احساسم رو تغییر بدم و کجای ذهنم درگیره که تمام تمرکزم روی بچه هامه که میخوام فرزندانم از همه لحاظ عالی باشن

    حتی روی مدرسه و معلمشون که مدرسه خیلی خوب ثبت نام میکردم ولی از نتیجه ی کارشون راضی نبودم

    از طرفی برام مهم بود که جایی که بچه ی من اونجا هست کسی رفتاری نکنه که ناشایست باشه و میخواستم تربیت بچه هام عالی باشه اما ناخودآگاه رفتار و ادب این بچه در حال تغییر کردنه

    با اینکه از نظر مالی روی خودم کار کردم و نتایج زیادی رو بدست آوردم اما از نظر روابطم با فرزندانم مخصوصا پسر بزرگم خیلی با چالش روبرو هستم

    میخوام کمکم کنین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    آقای خاص گفته:
    مدت عضویت: 1871 روز

    به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم و خانم شایسته نازنین

    جلسه چهارم از سلسله فایل های بی نظیر الگوهای تکرار شونده

    خداروصدهزار مرتبه شکر تا همین 3 جلسه من کلی به خودشناسی رسیدم و یک عالمه باورهای منفی خودم رو پیدا کردم و خیلی واضح تغییر مدارم رو احساس میکنم قبلا وقتی استاد و بچه ها درباره مدار و بالارفتن مدار صحبت میکردند یا در کامنت ها میخوندم اصلا هیچ درکی از صحبت ها و کامنت ها و خود مدار نداشتم اما الان وقتی در موقعیت های مختلف قرار میگیرم یا حتی با صحبت کردن با دیگران کاملا متوجه تغییر مدارم میشم و البته که نتایجم در طول یک ماه اخیر هم خبر از تغییر مدارم میده و میخوام این بار متعهدانه این مسیر الهی رو ادامه بدم…

    من وقتی در موقعیت های استرس زا یا چالش برانگیز قرار میگیرم معمولا دچار استرس و اضطراب شدیدی میشم طوری که ببخشید سریعا دستشویی باید برم و عرق میکنم و گوشه گیر و منزوی میشم و ناامید میشم البته به میزان و نوع چالش و موقعیت استرس زا هم بستگی داره مثلا من در بعضی مواقع دوست دارم فقط بخوابم و ساعت ها میخوابم و اینطور ذهنم رو از اون چالش دور میکنم و از استاد هم در چندین فایل مخصوصا فایل “سرقت پیکان دنده آرژانتینی” شنیدم که ایشون هم معمولا در این شرایط ترجیح میدن که بخوابند.

    ولی در اکثر اوقات معمولا لرزش دست و پا و صدا،تعریق،نفس نفس زدن،سکوت مطلق میکنم طوری که گاهی اصلا متوجه نمیشم که با من صحبت میکنند یا در جوابشون یه حرف بی ربط میزنم که طرف تعجب میکنه و این نشون میده که ذهنم کاملا درگیر اون چالش شده.

    خداروشکر الان اوضاع خیلی بهتره ولی هنوز هم خیلی باید روی خودم کار کنم الان بیشتر با حفظ خونسردی و فکر کردن به راه حل سعی در حل مسئله دارم و این اخلاق جدیدم رو خیلی دوست دارم چون هربار که مسئله ای رو حل میکنم واقعا یه آدم دیگه ای میشم.

    ممنونم استاد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سعیده بابائی گفته:
    مدت عضویت: 1510 روز

    سلام وقتتون بخیر

    چالش سی روزه

    پیدا کردن الگو تکرا شونده در مواجهه با مواقع استرس زا

    من معمولا وقتی چیزی پیش میاد زود گریم میگیره ..کلا زود رنج هستم و خیلی تلاش کردم ک اینطور نباشم اما دست خودم نیست..

    بعد فکر میکنم چرا اینطور شد ..

    چند شب پیش ک با ماشین بیرون رفته بودیم یهو ماشین صدای عجیبی تو اگزوز امد انگار روی زمین کشیده میشه…این در حالی بود ک تازه هفته قبل ماشین رو تعمیرگاه برده بودیم..و فکرم این بود ک آخه چرا این همه چالش پیش میاد…همسرم هم تکرار می‌کرد و یهو به خودم امدم دیدم بابا یکسال هست ک در سلامتی کامل بوده و فقط روغن ماشین عوض شده هزینه دیگه ای نداشته ..چقد باهاش بیرون رفتیم همینطور ک سرویس میده بهمون همینطور هم باید سرویس کنیم و نیازهای ماشین هست ک درست کار کنه…

    روز بعدش همسرم میخواست ببره تعمیرگاه نشون بده دیده ک خبری از سرو صدا نیست اکی شده بعد متوجه شدیم ک داخل لنت ماشین سنگ رفته بود اینطور صدا می‌داده.. ومشکل حل شد..با تغییر افکار سعی میکنم ک خودم رو آرام کنم …

    سپاس از استاد عزیز برای سوال های عالی ک مطرح میکنید..موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    نیما احمدزاده گفته:
    مدت عضویت: 1220 روز

    سلام

    4

    توی این شرایط تنها فکر که میاد به سرم اینکه چرا من باید همچین اتفاقی رو تجربه کنم و خودم رو مقصر می‌دونم که چرا باید همچین اتفاقی رو رخ بدم و میگیرم می‌خوابم و بیدار که میشم درجا ورودیم رو میبرم به سمت راحل حلش و فقط فایل های هدایتی رو گوش میدم و هدایت میشم و آرام میشم و سبک تر میشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 623 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    درود بر استاد عزیزم و دوستان عباسمنشی

    من موقع برخورد با چالش ها چندین عکس العمل از خودم نشون میدم :

    1-به خدا توکل میکنم که این مسئله رو برام حل کنه

    2-توانایی شو داشته باشم خودم حلش میکنم

    3-ولش میکنم که خودش حل بشه

    4-و از همه مهم تر فردی و عمل بیرونی رو مقصر میدونستم

    این رفتارها رو بعد از تعامل با اگاهی های استاد عباسمنش و شناخت بهتر خودم . قدم به قدم دارم روشون کار میکنم که رفعشون کنم و میدونم که این رفتارها چیزی بوده که من باهاش بزرگ شدم و باید روش کار کنم چون یکدفعه به وجود نیومده که با یک بشکن رفع بشه ولی من میدونم در زمینه رفع اینها بکوشم چون خیلی مهم هستن قطعا خلی نتایج بزرگ میگیرم و یه جورایی این الگوها و چالش ها و نحوه برخورد پاشنه اشیل من هستن

    (با اینکه دوره کشف قوانین رو خریدم اما چون در حال کار روی دوره دیگر هستم هنوز فرصتی برام ایجاد نشده که روی این دوره تمرکز بزارم)

    با تشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سارا عبداللهی گفته:
    مدت عضویت: 511 روز

    سلام به همگی

    من در برابر شرایط مختلف استرس زا واکنشهای متفاوتی انجام میدم به طور مثال اگر مادرم بیمار بشه بی وقفه گریه میکنم اگر با پارتنرم دچار مشکل بشم میخوابم و دچار اضطراب استرس وحشتناک میشم و حتی نمیتونم غذا بخورم ولی به صورت کلی دربرابر مسال استرس زا دچار سکوت و بعد دچار نشخوار فکری میشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    امیر عباسی فر گفته:
    مدت عضویت: 458 روز

    من وقتی در شرایط استرس زا قرار میگیرم

    الگوهای تکرار شونده منفی رو انجام میدم

    مثل پورن دیدن

    قبلا سیگار هم میکشیدم که الان و به لطف هدایت الله و استاد عباس منش الان سه ماه هست که رها کردم

    سراغ الکل و‌مواد رفتن

    و اگر در دسترسم باشه دراگ

    چنپ وقتی بود که رها کرده بودم و اینکارو نمیکردم ولی الان باز یکی دوبار شده که به همثن مسیر قبلی برگشتم و خطا کردم

    از خدا میخوام من رو به مسیر درست هدایت کنه و از لغزشم از مسیر درست جلوگیری کنه

    خدایا به امید تو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      آرزو حسینی گفته:
      مدت عضویت: 1026 روز

      بنام خدا مهربان تاریخ 12 3 1403

      سلام استاد عزیزم سلام به همه همفرکانسی های عزیز

      موقع که چالشی واسترس زا به من برمی‌خوره ذهنم رو با نوشتن وپناه بردن به خدام قدرت ندان به اون اوضاع یا اون فردی وقدرت دادن به تنها قدرت هستی ذهنم رو کنترل میکنم حتا تضادهای که قبل از آشنایی به این سایت مدار خداوند چندین روز ذهنم رو درگیر می‌کرد آلان به لطف خدا همین امروز هم به چالشی که خیلی استرس داشتم نگهران بودم برخورد کردم حالم رو بد جوری خراب کرد خیلی به سختی کنترل کردم اون حال واحساسم رو حالا که آخر شب هست میبینم خیلی از اون چالش ناراحت نیستم چرا چون روزش کنترل ذهنو رو یاد گرفتم دیگه افثار ذهنم رو به دست میگیرم وبا کمک خداوند جهت میدهم به سمت خواستم هرچند که سخت باشه همین که یه درصد کنترل میکنم جواب میده بارو دارم که خداوند با همین یه درصد بقیه اش خدا درست میکنه من حالا تقریبا حالم خوب هست به لطف خدا خدا جونم ازت ممنونم بابت این آگاهی که به من دادی اگه قبلا ها بود الان چه وضعی نابسانی توی زندگیم ایجاد میشد خدایا شکرت دارم به خاطر اون لحظ ای که منو هدایت کردی بیرون از خانه تا برگشتم همه چیز تمام شده بود خدایا تو بودی همون لحظ خیلی سخت منو هدایت کردی برای پیدا کردن کیفم برم بیرون تا اومدم اوضاع خوب شده بود من میدونم فرموش کردن کیفم کار تو اصلان فراموش نکرد بودم کیفم توی خونه بود ولی تو از یادم بردی تا من به خاطر کیفم بیرون برم مرسی خدایا منو بازم تو هدایت کردی ازت سپاس گذارم یارب این ایده رو نوشتم دوستانم ازش استفاده کنن برای کنترل ذهنشون به من که مفید واقع شده نوشتن جواب میده برای من خدایا تو را سپاس می‌گویم به خاطر که تونستم حسم رو خوب کنم خدایا شکرت خدایا شکرت دارم ممنونم خداجونم ممنونم که ️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    سپیده آقایاری گفته:
    مدت عضویت: 1372 روز

    سلام به همه دوستای خوبم

    واقعا نمیدونم هر باری که نشانه امروز رو میزنم چطور میشه که دقیقا چیزی میاد که باهاش اون روزها درگیرم. بعضی وقتا انقدر برام عجیبه که اشک تو چشمام جمع میشه.

    من یه چند وقتی هست که چالشهای عجیب و غریب تو کارم دارم و تحت استرس قرار میگیرم. کلا آدم استرسی هستم چون از شرایطی که پیش بینی نشده باشن خوشم نمیاد.

    خلاصه یه مواردی تو کارم هست که همیشه بهم استرس میده و خب واکنشهای منم معمولا جالب نیستن.

    وقتی استرس میگیرم اولین قدم پیدا کردن مقصره. یعنی تا یک نفر یا چند نفر رو در ارتباط با اون موضوع پیدا نکنم و نشورمشون و پهنشون نکنم راحت نمیشم.

    و معمولا با بقیه خیلی با هیجان راجع بهشون صحبت میکنم و توضیح میدم که چرا فلانی و فلانی مقصر این ماجرا هستن.

    یه چیز دیگه هم که معمولا پیش میاد اینه که از اون کار ناامید میشم و میگم پس این اون چیزی نیست که من میخواستم.

    از کامنت سعیده شهریاری یه نکته ای متوجه شدم که وقتی تمرکز نذاری و وارد حواشی بشی خب عملا کنترلی روی موضوعات بعدی نداری.

    مثلا دیروز همسرم به من سپرد که بهش فرمون بدم و یه مانع خیلی بدی هم اونجا بود. من حواسم به حرف یه آقایی پرت شد و یادم رفت بهش بگم بایسته و زارت خورد به مانع. حالا هم من هم اون داریم همدیگرو مقصر میکنیم.

    همین قضیه چند تا درس برام داشت. یکی اینکه باید تمرکز صددرصدی بذاریم رو کارهامون. من واقعا گاهی تمرکزم 20 یا 30 درصدم نیست.

    یکی اینکه باید مسئولیت کارهامون رو بپذیریم. اعتراف میکنم که این مورد خیلی سخته. کنترل ذهن زمانی که یه ناخواسته میش میاد و عادتت اینه که بگردی دور و اطراف دنبال مقصر و بتونی به جایی برسی که مسئولیت 100 درصد اون کار رو بپذیری واقعا کار سختیه.

    نکته بعدی که باز هم تو کامنت سعیده عزیز دوباره برام یادآوری شد اینه که من در احساس بد به خواسته هام نمیرسم. اگه از کار فعلیم خوشم نمیاد نباید تمرکز کنم رو ناخواسته ها، رو نکات منفی، رو اتفاقات بدی که تو کارم تجربه کردم. باید و باید به احساس خوب برسم تا هدایت بشم به کارهای بهتر، به کاری که بهم آزادی مالی، زمانی و مکانی برسم. که به آزادی عمل در کارم برسم، تا قوانین خودم رو در کارم حاکم کنم که در این لحظه برام اهمیت بالایی داره.

    استاد خیلی خیلی ممنونم ازتون برای این فایلهای میلیون دلاری.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مریم احدی گفته:
      مدت عضویت: 1005 روز

      سلام سپیده جان

      ممنونم ازکامنتت که صادقانه وخیلی عالی نکاتی رو عنوان کردی که من تونستم دلیل مشکلمو پیدا کنم

      من هم رفتار مشابه شما دارم و مهمترین نکته که گفتی تمرکز نداشتن وحواس پرتی راجب یک موضوع که منجر به دعوا میشه رو از حرفات پی بردم من هم دقیقا مشکلم این بود

      ازت ممنونم عزیزم درپناه الله شادو موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    محمد جواد شهیدی گفته:
    مدت عضویت: 1296 روز

    من در مواقع استرس چیکار میکنم؟

    قبلا پر خوری میکردم و به دیگران گیر میدادم بسیار زیاد پرخاشگری میکردم ؛ با فحاشی و عصبانیت همرو مقصر میدونستم و یهو میومدم اروم میگرفتم بعد دوباره میرفتم باهاشون آشتی میکردم که یجوریم خودم و گول میزدم که اره برو اشتی کن برو بزرگی کن برو دستتو دراز کن و بیشتر اوقات یا محلم نمیدادن یا بهم میگفتن این مودیه دو قطبیه ؛ دو شخصیتیه؛ دیوونست و واقعا همیشه برام سوال بود چرا من دعوا راه میندازم وقتی یک چالشی پیش میاد و چرا هی درگیری ایجاد میکنم؟ و همش برمیگرده به عزت نفس من ؛ کنترل نداشتن در احساساتم یا وابستگی من به اون افراد ؛ یا اینکه ای وای ازم دلخور شد برم از دلش در بیارم؛ دلسوزی بسیار زیاد که هم برادرم داره هم پدرم و هم مادرم پاشنه آشیل من در زندگی که خیلی دل میسوزونم و در کنارش شخصیت قهرمان دارم( کسی که همیشه دوس داره مشکل دیگران رو حل کن و فدا کاری کنه) یا نیاز به تایید پدرم یا برادرم مادرم دارم چون همیشه از طرف ایشان مورد انتقاد و تحقیر قرار گرفتم جوری شدم که باید تاییدم کنه من بدون اون هیچی نیستم من نیاز دارم که توسط اونا شنیده بشم چون منو همیشه مسخره میکردن و همینه که وقتی موفقیتی به دست میارم خیلی سریع به اولین نفری که میگم همون کسی که بیشترین کمبود به من داده یا خیلی منو ضعیف میدونسته یا گاهی انقد دیگ حقیر میشم که هی میگم من من دست میزنم رو سینم من فلان کردم من بیسار کردم منو ببینید شما چرا فرق میزارید شما چرا منو نمیبینید و همه این مسائل در دوره عزت نفس استاد داره روش کار میشه منتها پیدا کردن این الگوها نیاز به دوره کشف قوانین داره که البته بهتر خودت رو بشناسی که من میخرمش ؛ حالا در مواقع استرس من خیلی بحث میکنم خیلی داد میزنم خیلی درگیر میشم شروع میکنم به نصیحت کردن که برمیگرده به مورد هایی که گفتم درون من وجود داره؛ تایید دیگران ؛ دلسوزی ؛ جلب توجه و وابسته بودن به اون افراد یا گاهی در چالش های خیلی زیاد ترک میکنم اون مکان رو ولی خیلی جاها هم میرم تو دلش خیلی جاها وایمیسم و صبر میکنم یعنی جوریم که موقع سختی ها هستم همه چی خوب میشه تازه به جای خوبش میرسه من میرم که گاهی البته و تکرار شده در چندین جا و اینم برمیگرده به اینکه من صبورم ولی وقتی مزه یه چیزی میره زیره زبونم یهو میگم بیشتر بیشتر و عجول میشم و یهو خطا میزنم دیگه اما خیلی از وقتا در موقع چالش بسیار هوشیار تر هوشمند تر و اروم تر میشم یجورایی میگم اخ جون ی چالش جدید منتها وقتی سختیش رفع میشه ی جوری میشم انگار دوس دارم ی چیزی حل کنم اینم باز میگرده به نترس بودنم ولی میگم عجولم و اینو باید درست کنم بوس به کله همتون در پناه الله یکتا شاد سلاکت ثروتمند در دنیا اخرت باشید خیلیم دوستون دارم 🫂

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: