پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 4 - صفحه 37

574 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    دانیال گفته:
    مدت عضویت: 2382 روز

    با سلام خدمت استاد گرامی

    هنگام بوجود آمدن شرایط استرس زا اول میگردم ببینم من چه اشتباهی کردم که این شرایط بوجود اومده و شروع میکنم به سرزنش کردن خودم و به خودم میگم باید فلان کارو میکردی یا فلان کارو نمیکردی

    یا میخوابم ، مثلا 8 شب 9 شب میرم تو تخت و میخوابم ، انگاری ی جوری با خوابیدن از اون شرایط فرار میکنم

    یا میرم تو خودم و مودم میاد پایین

    یا شیرینی و غذای نامناسب میخورم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    مهناز گفته:
    مدت عضویت: 1470 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم عزیز و دوستان عزیز این خانواده صمیمی ،

    استاد عزیزم با تشکر از این فایل های بسیار اموزنده و موثر و عمیق من میخواستم سوالی را مطرح کنم و امیدوارم بتوام جوابم را دریافت کنم .

    شما در مقدمه همه این این فایلها در خصوص پترن گفتید که همه اتفاقا ت زندگی خودمان را خودمان داریم خلق میکنیم با کانون توجه مان و فرکانس هایی که به جهان هستی ارسال میکنیم ،

    اگر اتفاقی در زندگی ما هر چند وقت یکبار تکرار میشود نشانه این این است که باورهایی در ذهنمان داریم که اونقدر قوی هستند و دارن اون اتفاقات را رقم میزنند اگر مثبت هست که فبها ولی اگر منفی هست باید اون باورهایی که باعث خلق و تکرار این اتفاقات میشود را پیدا کنیم ، روی اونها کار کنیم و دلایل منطقی براشون بیارم تا اصلاح بشوند و هر روز بهتر و بهتر شوند تا اینجای درست و قابل قبول سوال این أست مثلا من بیزنسی دارم یک اتفاق در مورد یک قرارداد به شکل یکسان مرتب داره تکرار میشه من که یکی از اعضای شرکت هستم روی خودم دارم کار میکنم و اون باور مخرب رو دارم از بین میبرم ،چطور جلوی تاثیر ذهنیت و باور مخرب بقیه اعضای شرکت را روی این قرارداد بگیرم که این انقاق تکرا.ر نشه ؟

    جواب شما در بغضی سوالهای مشابه مثل تاثیر روی افراد خانواده و بقیه را شنیدم که گفتید شما فقط روی خودتان کارکنید جهان بقیه کار را انجام میده .

    ایا در مورد این سوال هم همینطوره ایا من با اصلاح باور مخربم میتونم جلوی تاثیر افکار منفی شرکام روی کار مشترکی که داریم بگیرم؟

    چون واقعا بیشتر از یک سال و خورده ای هست که درگیر این موضوع هستیم که قرارداد تا دقیقه نود پیش میره و بعد همه چی از هم میپاشه و به مرحله نهایی و نتیجه نمیرسه.

    منتظر جواب شما استاد عزیز و دوستان و همراهان عزیز سایت هستم .

    خدای مهربان هدایتگر راه همگی ما باشد

    سپاسگزارم از لطف همه

    دوستتان دارم

    مهناز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    نارسیس جهان سپاس گفته:
    مدت عضویت: 466 روز

    با سلام.

    رفتارم در مواقع استرس زا:

    من خیلی عصبی و خشمگین میشوم و یا سعی میکنم فعالیتم را در جهت بهبود مساله ذهنی ام بالا ببرم‌‌.

    گاهی اگر راه حل آنی برای رفع مساله ام پیدا نکنم افسرده و بی حال و منفعل میشوم و معمولا استرسم بدتر می‌شود.

    عموما وقتی استرس میگیرم خیلی به دنبال آن هستم که نتیجه خوب و رضایت مندی رقم بزنم و تا این کار را نکنم آسوده نمی‌شوم.

    برای همین وقتی کسی به من استرسی می‌دهد یا از من انتقاد می‌کند به طرز اشتباهی شروع به هر روش کسب رضایت میکنم اگر از نظرم اشکال زیادی نداشته باشد که در آن مساله مشخص کمی باج به طرف مقابل بدهم فقط برای آنکه کمی استرس و تنش کم شود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    ایوب همتی دیناروند گفته:
    مدت عضویت: 711 روز

    به نام پروردگارم که آسمان و زمین در سیطره قدرت اوست.

    سلام به استاد عزیز ، خانم شایسته عزیز و تمام دوستان.

    واکنش من نسبت به شرایط استرس زا و چالش برانگیز.

    بستگی به نوع چالش و شرایط از چند دقیقه تا یک روز تا حد زیادی افکارم را تحت تاثیر قرار میدهد که این تایم قبل از آشنایی با سایت استاد تا روز ها و هفته ها افکارم رو به شدت درگیر میکرد تا حدی که در بعضی مواقع نجوا ها ، درگیری هایی رو در ذهنم می ساخت و بهشون دامن میزد که وقتی به خودم میومدم که اصلا وجود خارجی نداشتند و بارها و بارها آن چالش را برام بزرگتر کرده بودند .

    اما امروز که این کامنت را میزارم با توکل بر خدا و راهی را که برام باز کرده نهایتا یک روز درگیر آن چالش هستم و با شروع روز بعدتا حد زیادی ذهنم را کنترل و خودم رو جمع و جور میکنم.به عنوان مثال.ترک خوردن صفحه ال ای دی تلوزیون خونمون و خراب شدن کامل اون، که بعد از چند دقیقه اون اتفاق رو برا خودم حل کردم.و یا مفقود شدن گوشی تلفنم که یک روز درگیر کارهای اداری و اعلام مفقودی و …. بودم روز بعدش افکارم رو کنترل کردم و اون رو فرصتی دونستم برای داشتن یه گوشی مدل بالاتر با حافظه بیشتر ،تا فایل های بیشتری رو از سایت دانلود کنم و همیشه داشته باشم .

    از خداوند به خاطر هدایتش و از استاد عزیزم به خاطر سوال هوشمندانشون ممنونم که این الگوی تکرار شونده رو در خودم پیدا کردم.و امیدوارم به هدایت خداوند و آموزش های استاد عزیزم که اون تایمی را که درگیر نجواها هستم به حداقل برسانم .

    خدایا شکرت .خدایا عاجزم از اینکه شکرت را تمام و کمال بجای آورم و از این بابت خوشحالم که عجزم را در مقابل بزرگی و عظمت وصف ناپذیرت پذیرفتم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    امیر عباسی فر گفته:
    مدت عضویت: 457 روز

    من وقتی در شرایط استرس زا قرار میگیرم

    الگوهای تکرار شونده منفی رو انجام میدم

    مثل پورن دیدن

    قبلا سیگار هم میکشیدم که الان و به لطف هدایت الله و استاد عباس منش الان سه ماه هست که رها کردم

    سراغ الکل و‌مواد رفتن

    و اگر در دسترسم باشه دراگ

    چنپ وقتی بود که رها کرده بودم و اینکارو نمیکردم ولی الان باز یکی دوبار شده که به همثن مسیر قبلی برگشتم و خطا کردم

    از خدا میخوام من رو به مسیر درست هدایت کنه و از لغزشم از مسیر درست جلوگیری کنه

    خدایا به امید تو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      آرزو حسینی گفته:
      مدت عضویت: 1024 روز

      بنام خدا مهربان تاریخ 12 3 1403

      سلام استاد عزیزم سلام به همه همفرکانسی های عزیز

      موقع که چالشی واسترس زا به من برمی‌خوره ذهنم رو با نوشتن وپناه بردن به خدام قدرت ندان به اون اوضاع یا اون فردی وقدرت دادن به تنها قدرت هستی ذهنم رو کنترل میکنم حتا تضادهای که قبل از آشنایی به این سایت مدار خداوند چندین روز ذهنم رو درگیر می‌کرد آلان به لطف خدا همین امروز هم به چالشی که خیلی استرس داشتم نگهران بودم برخورد کردم حالم رو بد جوری خراب کرد خیلی به سختی کنترل کردم اون حال واحساسم رو حالا که آخر شب هست میبینم خیلی از اون چالش ناراحت نیستم چرا چون روزش کنترل ذهنو رو یاد گرفتم دیگه افثار ذهنم رو به دست میگیرم وبا کمک خداوند جهت میدهم به سمت خواستم هرچند که سخت باشه همین که یه درصد کنترل میکنم جواب میده بارو دارم که خداوند با همین یه درصد بقیه اش خدا درست میکنه من حالا تقریبا حالم خوب هست به لطف خدا خدا جونم ازت ممنونم بابت این آگاهی که به من دادی اگه قبلا ها بود الان چه وضعی نابسانی توی زندگیم ایجاد میشد خدایا شکرت دارم به خاطر اون لحظ ای که منو هدایت کردی بیرون از خانه تا برگشتم همه چیز تمام شده بود خدایا تو بودی همون لحظ خیلی سخت منو هدایت کردی برای پیدا کردن کیفم برم بیرون تا اومدم اوضاع خوب شده بود من میدونم فرموش کردن کیفم کار تو اصلان فراموش نکرد بودم کیفم توی خونه بود ولی تو از یادم بردی تا من به خاطر کیفم بیرون برم مرسی خدایا منو بازم تو هدایت کردی ازت سپاس گذارم یارب این ایده رو نوشتم دوستانم ازش استفاده کنن برای کنترل ذهنشون به من که مفید واقع شده نوشتن جواب میده برای من خدایا تو را سپاس می‌گویم به خاطر که تونستم حسم رو خوب کنم خدایا شکرت خدایا شکرت دارم ممنونم خداجونم ممنونم که ️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2158 روز

    به نام رب الرباب

    به نام خدایی که همواره در کنار ماست

    الهی به امید تو

    …..

    ……

    واکنش در برابر شرایط استرس‌زا ؟؟؟؟؟

    من در مواقع چالش و شرایط استرس‌زا

    خودم را می خوردم و بعد به همسرم این استرس این نگرانی را ناخودآگاه منتقل می کردم و بعد به دخترم…..

    یعنی کل اعضای خانواده برای شرایط من دچار استرس می شدند

    بعد با فایل های استاد دیگه قدرت کلام را در دست گرفتم و به کسی منتقلش نکردم چون خانمها بیشتر اهل درد دل هستند

    و بعد دیدم دارم در ذهنم تکرار می کنم

    و در ذهنم دارم مثلا با فردی که در مدار من نیست دعوا و بحث می کنم

    و این باعث میشه که من هر موقع به یه فردی برخورد می کنم اون فرد با من بلند بلند حرف بزنه و حالت دعوا با من داره

    من این را دوست نداشتم

    ولی داشتم ناخودآگاه جذبش می کردم

    چون در ذهنم میساختمش

    استاد خدا بهتون عمر طولانی بده که ابن آشغال های ذهنی را از دل ما بیرون می کشید

    خدایا شکرت

    تنها جایی که من را می تواند آروم کنه در هر شرایطی که به ظاهر سخته با اوضاع اون جوری که می خواستم پیش نرفته ؛

    سایت استاد و در همین مکان است

    هیچ جور دیگه ای من نمی تونم خودم و ذهنم را آروم کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    نیلوفر قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1140 روز

    الگو های تکرار شونده قسمت چهارم : چالش

    سوال : زمانی‌که به یک شرایط استرس زا برخورد میکنید واکنش قالب شما چیه؟؟؟

    پاسخ :

    1.بیش از حد بهش فکر‌‌میکنم‌ خیلی خیلییییی زیاد

    و این‌باعث میشه که خیلی سخت‌گاهی بتونم ذهن ام رد کنترل‌کنم‌گاهی

    2.پیاده روی میکنم و با خودم صحبت میکنم و خیییییلی بهم کمک میکنه تا اروم بشم

    3.میرقصم

    رقصیدن شدیددددا کمک میکنه از رو زمین‌کنده بشم مخصوصا اینکه دنسر ام باشی و خیلی واست جدی باشه و تمرکز بزاری رو تمرینت خیلییییی به من کمک میکنه تا حالم خوب بشه

    4.فیلم میبینم

    فیلم دیدن و انیمیشن دیدن مخصوصا اگه شاد و جذب کننده باشه خیلی احساسم رو بهتر میکنه

    5.خوابیدن

    خوابیدن خییییلی کیف میده تو اینطور زمان ها و قشنگ متوجه میشم که چقدر بعدش حالم بهتر شده

    7.مدیتیشن

    اینکار عاللللللللیه عالی

    من‌مثلا وقتی اینکارو میکنم قشنگگگگ میرم به جهان معنوی و انقدر احساس سبکی بهم دست میدهههه

    انقدر حالم عوض میشه و احساس یکی شدن با خدا میکنم که اصلا نگم واقعاااااااااا

    یکی از بهتر کارها‌که در اکثر مواقع جواب میده

    اینکه به هیچ چیز فکر‌نکنم و متمرکز بشم رو اون بعد از جهان

    8.منطق نویسی

    زمانی که من به یک چالشی برخورد میکنم‌که باور محدود کننده اش رو میشناسم یکی از کارهایی که میکنم اینکه میرم و برای باور های موافقش منطق مینویسم یکم‌زمان میبره اما زمانی که به اون منطق فکر‌میکنم حالم عوض میشه کاملا

    در کل تو گذشته من خیلی توانایی اینکه بتونم احساسم و ذهنم رو کنترل کنم نداشتم اما واقعا دوره کشف قوانین خیلی خیلی خیلی به من کمک کرد تا این توانایی رو پیدا کنم و خدارو هزارن بارررر به خاطرش شکر میکنم

    پیدا‌کردن باور مخرب :

    یکی از دلایلی که من گاهی موقع چالش بیش از حد فکر میکنم این هست که من انگار قدرت تصمیم گیری ندارم خیلی وقت ها مخصوصا موقع برخورد با چالش هام و همین باعث میشه من خیلی زیادی فکر کنم

    خدارو شکر به خاطر‌ هربار پاسخ و رشد کردن به این سوالات

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    زینب سلمانی گفته:
    مدت عضویت: 584 روز

    سلام و احترام خدمت استاد عزیز

    من در شرایط سخت و استرس زا

    دچار استرس‌ و راه رفتن میشم و نگرانی

    اگه بار احساسی داره گریه میکنم

    و همزمان با شروع موضوع استرس زا مستقیم به فکر این هستم که چی شد موضوع به وجود اومد؟ چرا من و اینقدر به هم ریخته ؟چه گیری دارم به این موضوع؟ و چه کاری باید انجام بدم تا برام حل بشه

    و اگه استرسش زیاد باشه و حل کردنش طولانی بشه ،دلم میخواد بخوابم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    حسام فرهادی گفته:
    مدت عضویت: 2895 روز

    درود بر استاد عزیز و همه عزیزان عضو این سایت بینظیر

    خدارا شاکرم و سپاس از استاد عزیز، که انگار تو زندگی تمام ما هست و تک تک زندگی ما تفصیر میکنه،و مثل یک معلم کمک میکنه تا زندگیمون رفع اشکال بشه.

    داشتم فکر میکردم که چقد ما میتونیم به درون خودمون مراجعه کنیم و با شناختن بعضی از روحیات و اخلاقیاتی که مورد پسند خودمون هم نیست و با بهبود آنها باعث میشن زندگی بسیار بسیار بهتری داشته باشیم،

    و اما جواب الگوی تکرار شونده چهارم‌،

    من قبلا در چنین موارد به شدت دنبال مقصر میگشتم و بسیار بهش فکر میکردم و بدبین آن شخص یا اشخاص میشدم، الان هم هستم اما خیلی خیلی کمتر(چون زورم به ذهنم نمیرسه که کامل بر طرفش کنم) ، و خودم را اینجوری قانع میکنم این اتفاق ظاهرش ناخوشایندو آمده که منو رشد بده(هر اتفاقی بیفته به نفع منه)

    ودر بعضی موارد هم فرار میکنم،و یواشکی شونه خالی میکنم که روبروش بایستم، که اینجا هم خودمون نمیتونم قانع کنم که چرا فرار، از یک طرف هم میگم کار باید با لذت باشه و عشق، آخه چه کاریه من زجر بکشم، و جلوش بایستم شاید هم قانون رنجو لذت نمیتونم اجرا کنم،و ذهنم را قانع کنم،نمیدونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    مهشید گفته:
    مدت عضویت: 1636 روز

    به نام خدای مهربان

    فایل نشانه امروز من: پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 4

    سلام به اساتید عزیزم

    سلام به دوستان خوبم

    سوال این بخش:

    وقتی به یک شرایط استرس زا برمیخوری، چه واکنشی نشون میدی؟

    الگوی تکرار شونده ات چیه؟

    واکنشهات چیه؟

    همینکه به این سوال فکری کنی، بهت کمک میکنه که بفهمی چی باورهایی داری.

    الان که دارم به جواب این سوال فکر میکنم، وقتی با گذشته خودم (قبل از آشنایی با این آگاهی ها)، مقایسه میکنم، 2 آدم کاملا متفاوت رو میبینم و خیلی خوشحالم از این تغییر واضحی که داشتم.

    قبلا در چنین شرایطی، بسته به اینکه موضوع چقدر جدی یا پیش پا افتاده بود، میتونست از عصبانیت و دعوا با فرد مقابل شروع بشه و گاها تعریف کردن برای افراد دیگه.

    یه چیز دیگه که الان یادم اومد این بود که تا چندین و چند روز بعد توی ذهنم با اون فرد بحث میکردم و پیش خودم مغلوب و قانعش میکردم که به این دلایل منطقی، اشتباه کرده…. وای وای اوجش هم زیر دوش بود که چقدر توی ذهنم باهاش دعوا میکردم.

    اگر هم موضوع بحث دعوا و اینجور چیزا نبود و مثلا مسئله ای بود که باید حل میشد، اولین کار این بود که میرفتم سراغ تمام کسایی که فکر میکردم به نحوی بتونن کاری در این رابطه بکنن یا مثلا آشنایی چیزی دارن. و تلفن و سفارش پشت تلفن…

    در کنار اینا، برای دعا و اینجور چیزها هم دست به دامن اونایی میشدم که فکر میکردم اگه دعا کنن قضیه درست میشه….

    و در تمام مدت هم استرس و نگرانی و گاهی اوقات هم، گریه…. و این استرس و نگرانی رو به بقیه اعضای خانواده به خصوص پدر و مادرم هم انتقال میدادم.

    …………………………………………………………………………….

    دیگه بیشتر از این نمیخوام درمورد جزئیات اون زمان بگم. اما الان:

    + معمولا تا اونجایی که بشه سعی میکنم با کسی درمورد اون موضوع صحبت نکنم… البته گاهی هم شده که اگر چیزی خیلی طولانی شده باشه، درحد یه سوال یا پرس و جویی کرده باشم ولی انصافا خیلی تلاش میکنم که تا اونجایی که میشه چیزی به بقیه نگم… چون استاد بارها گفتن که در مورد چیزهایی که دوست ندارید با کسی صحبت نکنید.

    …………………………………………………………………………….

    + در مرحله بعد، اگر قضیه در ارتباط به فرد دیگه ای باشه، مثلا چیز ناخوشایندی بینمون پیش اومده، سعی میکنم براش دعا و طلب خیر کنم و آگاهانه جلوی ذهنم رو بگیرم که نخواد با منطق به من ثابت کنه که اون فرد اشتباه کرده و تو درست میگی. معمولا هم اگر یه موزیک ملایم بذارم و در حال مدیتیشن اینکارو انجام بدم، خیلی زودتر به آرامش میرسم. و دیگه هم یاد گرفتم که بعدش هم هر بار که یاد اون ماجرا افتادم معنیش اینه که باید برای اون فرد دعا کنم.

    …………………………………………………………………………….

    + اگر قضیه فقط مربوط به خودم باشه و مثلا با یه چالشی مواجه شده باشم، قدم زدن و گوش دادن به یه سری چیزها خیلی بهم کمک میکنه… یکیش پادکست کتاب 4 اثر فلورانسه که یه آقایی با صدای خیلی گرم و آرامش بخشی خوندتش و خیلی جملات دلگرم کننده ای داره….

    مثلاً: ای کم ایمانان، چرا میترسید؟ (به خصوص اگه موضوعی باشه که احساس ترس برام ایجاد کنه)

    ای کم ایمانان چرا ترسان هستید؟ پس باید ایمان را جایگزین ترس کنیم زیرا ترس یعنی ایمان وارونه، ترس ناشی از نبود ایمان است، ترس یعنی ایمان به دو قدرت خیر و شر است، در حالی که تنها یه نیرو و قدرت وجود دارد و آن خداست (خیر).

    موسی به قوم خود گفت: نترسید. بایستید و نجات خداوند را ببینید که امروز آن را برای شما خواهد کرد زیرا مصریان را که امروز دیدید تا به ابد دیگر نخواهید دید. خداوند برای شما جنگ خواهد کرد و شما خاموش باشید. به راستی که چه تدارکات شگفت انگیزی .

    خرد لایتناهی هم راه خروج را می داند و هم راه برآوردن هر تقاضا را. اما باید به او توکل کرد. توکل یعنی توازن خود را حفظ کردن، و از سر راه او کنار رفتن. چه بسیارند کسانی که از کسان دیگر می ترسند. یا از اوضاع و شرایط ناخوشاید خود می گریزند. البته هر کجا که بروند این اوضاع و احوال و شرایط نیز آنها را دنبال می کنند.

    هیچ چیز نمیتواند در مشیت الهی کامیابی ام مداخله کند.

    بایستید و نجات خداوند را که با شماست ببینید.

    خداوند شبان من است محتاج به هیچ چیز نخواهم بود.

    طریق خود را به خداوند بسپار و بر وی توکل کن که آنرا انجام خواهد داد.

    راههای خدا خردمندانه اند و چارههای او حکیمانه.

    خدا حربه هایی دارد که من نمی شناسم.

    تنها وظیفه ی انسان اینست که آرام بگیرد. بایستد و نجات خداوند را ببیند. خداوند برای شما جنگ خواهد کرد و شما خاموش باشید.

    …………………………………………………………………………….

    به جز این بعضی فایلهای 12 قدم، مثلا جلسه اول قدم 7 که استاد توضیح میدن که وقتی در مدار درست باشید هیچ اتفاق به ظاهر بدی نمیتونه براتون بیفته و اتفاقات بد اصلا دسترسی فرکانسی بهتون ندارن… نمیدونم این فایل رو 20 بار 30 بار 50 بار چند بار گوش دادم ولی اینم خیلی کمک میکنه که احساسم خوب بمونه.

    مورد دیگه: قرآن خوندن

    بسیار بسیار بهم کمک میکنه و بهم آرامش میده… به خصوص خوندن بعضی آیه های خاص:

    سوره قصص:

    وَأَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ ﴿7﴾

    و به مادر موسى وحى کردیم که او را شیر ده و چون بر او بیمناک شدى او را در نیل بینداز و مترس و اندوه مدار که ما او را به تو بازمى‏ گردانیم و از پیمبرانش قرار مى‏ دهیم.

    فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ ﴿13﴾

    پس او را به مادرش بازگردانیدیم تا چشمش روشن شود و غم نخورد و بداند که وعده خدا درست است ولى بیشترشان نمى‏ دانند.

    رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ ﴿24﴾

    پس براى آن دو آب داد آنگاه به سوى سایه برگشت و گفت پروردگارا من به هر خیرى که سویم بفرستى سخت نیازمندم.

    سوره شرح:

    أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿1﴾

    آیا براى تو سینه‏ ات را نگشاده‏ ایم

    وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿2﴾

    و بار گرانت را از تو برنداشتیم

    الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿3﴾

    که پشت تو را شکست

    وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿4﴾

    و نامت را براى تو بلند گردانیدیم.

    فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿5﴾

    پس با دشوارى آسانى است.

    إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿6﴾

    آرى با دشوارى آسانى است.

    فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿7﴾

    پس چون فراغت‏ یافتى به طاعت درکوش.

    وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿8﴾

    و با اشتیاق به سوى پروردگارت روى آور.

    سوره طلاق:

    فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ وَأَقِیمُوا الشَّهَادَهَ لِلَّهِ ذَلِکُمْ یُوعَظُ بِهِ مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا ﴿2﴾

    پس چون عده آنان به سر رسید به شایستگى نگاهشان دارید یا به شایستگى از آنان جدا شوید و دو تن عادل را از میان خود گواه گیرید و گواهى را براى خدا به پا دارید این است اندرزى که به آن کس که به خدا و روز بازپسین ایمان دارد داده مى ‏شود و هر کس از خدا پروا کند براى او راه بیرون‏شدنى قرار مى‏ دهد.

    وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا ﴿3﴾

    و از جایى که حسابش را نمى ‏کند به او روزى مى ‏رساند و هر کس بر خدا اعتماد کند او براى وى بس است‏ خدا فرمانش را به انجام‏رساننده است به راستى خدا براى هر چیزى اندازه‏ اى مقرر کرده است.

    …………………………………………………………………………….

    مورد بعدی تکرار عبارتهای تاکیدیه:

    یه سری عبارت با صدای خودم ضبط کردم. مثلا بعضیاش از آیه های قرآن، یا جملات دیگه ای از استاد یا از کامنتها:

    من کار خویش را به خدا واگذارم که خداوند نسبت به بندگانش بیناست.

    فرمانروای مشرق و مغرب هیچ معبودی جز او نیست بر او توکل کرده ام که او فرمانروای عرش بزرگ است.

    بعضی وقتها هم یکیشون که به شرایطم نزدیکتره رو روی یه زمینه قشنگ تایپ میکنم و میزام بکگراند گوشیم.

    …………………………………………………………………………….

    در کنار اینا سپاسگزاری برای حل شدن اون موضوع، و همچنین سپاسگزاری بابت سایر نعمتهایی که خدا بهم داده، و نوشتن در تمرین ستاره قطبی رو هم انجام میدم.

    قدم زدن و گوش دادن به چیزی که اون لحظه بهم آرامش میده،

    کامنت خوندن توی سایت،

    رفتن به جاهای قشنگ به خصوص طبیعت و گل و گیاه

    هم کمک میکنه که کمتر به اون موضوع فکر کنم.

    یعنی در درجه اول تلاشم اینه که کمتر به موضوع فکر کنم تا بعد خدا هدایت کنه که اگه لازم بود کاری انجام بدم.

    یه چیز دیگه هم که اخیرا یکی دو بار انجامش دادم اینه که این اصطلاح «علی بی غم» که استاد توی فایلها میگفتن رو سعی میکردم توی اون شرایط اجرا کنم. یعنی مثلا یاد اون موضوع افتادم و حس میکنم که دارم استرسی میشم، به خودم میگم الان باید مثل یه علی بی غم رفتار کنم اگه میخوام اتفاقات خوبی برام بیوفته… اگه میخوام خوش شانس بشم. بعد میگم خوب یه علی بی غم الان چیکار میکنه و هرچی به ذهنم اومد رو انجام میدم. (البته این متد جدیده :))) فقط یکی دو بار ازش استفاده کردم)

    …………………………………………………………………………….

    البته اینایی که نوشتم به این معنی نیست که خیلی راحت و آسون این کارها رو انجام میدم اما خوب دیگه از تمام روشهایی که تا حالا از استاد یاد گرفتم سعی میکنم که استفاده کنم تا بالاخره هر کدومشون یه مقدار کمک کنه که عکس العمل درستی نشون بدم.

    معمولا در لحظه اول (یا لحظه اولی که یکم آرومتر شدم)، از خودم میپرسم:

    الان طبق قوانین و آموزشهایی که یاد گرفتم باید چیکار کنم؟

    درکل، احساس میکنم توکلم نسبت به گذشته بیشتر شده و شرکم کمتر شده. یعنی کمتر نگاهم به بقیه است که بیان و کاری انجام بدن و قضیه درست بشه.

    درعین حال که ترس یا استرس دارم، ولی انگار یه جورایی میدونم که بالاخره خدا خودش یه جوری درستش میکنه.

    فکر کنم یکی از چیزهایی که باعث شد این باور در من شکل بگیره (به جز مواردی که توی زندگی خودم پیش اومدن و خدا درستش کرد)، خوندن کامنتها و تجربه های دوستان سایت بود. به خصوص اونایی که ماجراها رو با دیتیل و جزئیات تعریف میکنن، خیلی به شکل گیری این باور در من کمک کردن. همینجا از همشون سپاسگزارم.

    ولی گاهی هم پیش میاد که پیش کسی، اظهار نگرانی کنم یا غر بزنم یا مثلا لابه لای حرفام، اون موضوعی که پیش اومده رو هم به کسه دیگه ای هم بگم…

    یه چیز دیگه هم اینکه گاهی اوقات در اینجور مواقع بیشتر هوس خوردن میکنم به خصوص چیزای شیرین میخورم.

    استاد عزیزم، خانم شایسته مهربانم، قدردان این فایلهای ارزشمند هستیم و ازتون سپاسگزاریم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: