پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 4 - صفحه 40 (به ترتیب امتیاز)

574 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مرضیه قدیری گفته:
    مدت عضویت: 3072 روز

    سلام ودرود بر استاد عزیز و بانو مریم شایسته عزیز و دوستان هم فرکانسم

    من یه زمانی برای شرایط استرسم فقط میخوابیدم ولی بعدها وقتی مساله ای برم وارد میشد من رو قوی تر از قبل و مصمم تر می‌کرد که حرکت کنم و حدودا چهار سال بود که من از شرایط مالی اوکی بودم کمتر خودم رو در کارم به چالش میکشیدم و خالق نبودم که بعدش و حتی الان هنوز در اون چالش ها هستم ولی خداروشکر با مسیر تکامل و روشنی که خداوند سر راهم قرار داده دارم خود حقیقی ام رو کشف میکنم و به امید خدایم ترمزهایم رو پیدا میکنم و در مسیر خوشبختی و سعادت و کمال و شادی و پول و ثروت حرکت می کنم و بهترین راهی که پیدا کردم برای آروم کردن خودم گوش دادن به فایلهای استاد و قرار دادن خودم در این مدار و فرکانس هست که واقعا قبلا خیلی بهم جواب داده بود و الان دوباره با توکل و ایمان به خدایم سفت و قوی دارم ح کد میکنم.

    سپاس از استاد عزیزم سپاس از مسیر زیبای که نشانم می‌دهید که خودم رو بشناسم تا خدایم رو بهتر و بیشتر بشناسم با تکامل جهان بینی ام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    سیده ملیکا مرتضوی گفته:
    مدت عضویت: 741 روز

    سلام استاد خوبین ؟خدا قوت ….

    راسش من اول فکر میکردم که اینا همش به خاطر توجه منه …برای همین هی تکرار و تکرار میشه ….

    راستی اول یه خبر بدم …

    من دیروز نه

    پریروز کنکورم رو دادم و از دستش راحت شدم حالا دیگه میتونم صبح تا شب روی خودم کار کنم و رشد کنم و این عالیه خدایا شکرت …همیشه منتظر این لحظه ها بودم …..

    در مورد الگو های تکرار شوندم خیلی هست خیلی …

    الان که یکم فکر میکنم هم بد هست هم خوب ….چون زیاده اینجا رو شلوغ نمیکنم به جاش همرو قول میدم توی یک دفتر بنویسم

    ولی راسش یه سوال برام ایجاد شد خب من حالا به فرض هم بفهمم که چیه ….چطوری درستش کنم…یا اینکه این الگو رو پیدا کردم چطوری بفهمم چه باوری در گذشته ایجاد شده که بخوام تغیرش بدم …..

    امیدوارم از دستم عصبانی نشید چون اخه من اول راهم و مطمینم به تمامش قبلا جواب دادین ….ولی راسش یه چیزی هست من توی خانواده ای هستم که کلی باور ها افکار غلط هست و من عاشق خانوادمم از طرفی هم می خوام همچیز رو زیر پا بزارم ….اسون نیست ….تازه من 18 سال بیشتر ندارم و اونا واقعا منو جدی نمیگیرنند …ولی به هرحال ارزو میکنم یه روزی اونام با من همراه بشن ….

    راستی جواب سوالتون ….

    من راسش کنار لبم رو میکنم یا پوست لبم رو میکنم …یا ریشه های کنار ناخونم رو میکنم ….

    قلبم تند تند میزنه ….رشته ی افکارم در میره صدام میلرزه اعتماد به نفسم کامل از بین میره …

    یا اینکه می خوام ازش فرار کنم ….

    یا وقتی دیگه خیلی از دست یه نفر (مثل داداش کوچیکم) عصبانی میشم میزنمش

    یا اگه از دست فرد بزرگ تر از خودم عصبانی بشم با کنایه دوست دارم خوردش کنم

    راستی ….

    یه چیزی همیشه به صورت های مختلف برام تکرار میشه اونم اینکه دوست دارم هر چند وقت یکبار سریال یا فیلم یا کلیپ عاشقانه ببینم بعد یه مدت هی به خودم میگم فیلم نبین و اینا همش باورای بدت رو میسازه ولش کن یه مدت دیگه از هر چی فیلمه سیرم بعد دوباره یه سریال جدید ….دلیلش هنوز برام نامشخصه ولی فکر میکنم به خاطر رابطه ی نا موفق عاطفی پدر و مادرمه که من قصد دارم توی فیلما دونبالش بگردم و پیداش کنم

    اره دیگه خلاصه که مرسی ازتون به خاطر تمام این فایلا …واقعا خدارو شکر میکنم که توی این مسیرم …دوستتون دارم

    فعلا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    نفیسه حسینی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 3348 روز

    سلام به دوستان عزیزم

    استاد بی نظیرم

    رفتار من در گذشته در مقابله با چالش ها داشتن حس بدبختی و بیچارگی در وجودم بود و عموما میگفتم چرا ی پدر قدرتمند ندارم و یا ی ازدواج باحال نکردم و اگر این شرایط بود ، شرایط من تغییر میکرد و من این کار ها رو میکردم .

    در حال حاضر اگر فشار روانی برام داشته باشه یکمی تنهایی رو همراه با کمی گریه دارم ک خیلی انگشت شمار شده و عموما بعد از هر تضاد چ ب مرحله خلوت برسه یا جزیی تر باشه پیاده روی با ویس های مشخص سایت و محصولات و نوشتن شرایط الان و نوشتن شرایط دلخواه و این کار کاملا منو ی راه اندازی مجدد بدون اثری از ناراحتی ب محیطم برمیگردونه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    امیرحسین ترکمان گفته:
    مدت عضویت: 2066 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه ی بچه های پر از عشق و محبت الهی سایت عباس منش بزرگ

    در مواقع برخورد با مشکلی که استرس زا و چالشی هستش ؛

    شاید قبل تر ها بود شروع میکردم به حرص خوردن و یه احساس که ازم سو استفاده شده باعث میشد که حالا با شخصی که باعث ایجاد این فضا شده نزا داشته باشم البته نا گفته نماند که این الگو کما پیش در وجودم هست

    ولی بهترین الگویی که واقعا مفید بود و این هم بیسش از قبل تو وجودم بوده همون الگویی شما که در زمانی که فشار بیش از حد در مورد موضوعی آزارم داده رهاش کردم و از خواب به عنوان اهرم ایجاد آرامش استفاده کردم سر یک مورد خاص یادمه نزدیک به 40 روز این کار هر روزم بود (این موضوع واقعا تو اون مقطع از زندگی برای من بزرگ و حیاطی بود)

    و به لطف خدای مهربون و آموزهای استاد و باورهای که جدیدا توی ذهنم ساختم خیلی کم این الگوی رفتاری برام اتفاق میفته شاید هر دو یا سه ماه یکبار اونم انقد جزئی هست که به سرعت حل میشه یا انقدر بی ارزش هست که کلا کنار گذاشته میشه که سرمایه اصلیم (تمرکز) هدر نره

    استاد عزیزم از مهربانی و لطف تو برای ما بی نهایت از خدای مهربانم سپاسگزارم .

    در پناه الله یکتا سعادت مند و ثروتمند و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    زیبا گفته:
    مدت عضویت: 2499 روز

    سلام و درود

    حالم خیلی خوب هست میدونی یعنی نمیدونم

    مدتهاست تلاش میکنم تا بتونم باور هام رو بشناسم و بتونم ترمزها رو پیدا کنم

    اما می گفتم مگه چی داریم چطور پیدا کنم

    با دیدن این فایلها یه نکته یه راه حل برای خودم پیدا کردم

    قبلا بوده من ندیدم

    اینکه هر خواسته ای دارم بپرسم چرا نمیرسم بهش

    جواب سوال یعنی باورهای من

    و نکته مقابل اون یعنی باورهای قدرتمند کننده رسیدن

    استاد در فایلی می گفتن که وقتی چیزی میخوان باورها رو میسازن و به راحتی بهش میرسن

    تازه درک کردم و امیدوارم بتونم به خوبی عمل کنم و پیاده کنم

    حتما اتفاقات قشنگ میفته

    وقتی کامنت بچه ها رو خوندم که چرا وقتی خواستیم درآمدم 3برابر بشود شد ولی الان نمیشه

    و سوال از خودشون پرسیدن و جواب سوالات یعنی ترمزها

    اینکه استاد میگه سوالات خوب بپرسید و جوابهای خوب و فکر کردن بهش میتونه شما رو به خواسته برسونه

    استاد بابت فایلها و راهنمایهاتون بینهایت سپاس

    بابت سوالات و چالشها سپاس

    دوستان گرامی بابا کامتنها و جوابهای که میدید سپاس

    از همگی تشکر میکنم

    و از خدای خودم بابت این هدایت سپاس

    خدایا ما رو در مسیر شناخت خود و جهان و عمل به آموزه هامون یاری کن و ثابت قدم گردان

    شاد و موفق و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    بانوی عمارت گفته:
    مدت عضویت: 997 روز

    سلام به استاد و مریم بانوی عزیز و همه ی دوستان

    من هنگامی که به موقعیت استرس زا و حساس برمیخورم قبل آشنایی با استاد و قانون خیلی اوضاع رو برای خودم بدتر میکردم و خیلی وحشتناک حال روحیم بد میشد و ….

    بعد آشنایی با استاد مثلا همین آخرین باری که به موقعیت استرس زا برخوردم اسفند ماه 1401 بود ،رابطه ی همسرم با دخترم بسیار بسیار عاشقانه و دوستانه اس و من همیشه بابت این عشقی که بینشون هست تحسینشون میکنم یه روز دخترم با همسرم رفته بود محل کارش و اونجا یه سگ پای دخترم رو گاز گرفته بود و همسرم دخترمو برده بود دکتر گفته بود چیزی نیس فقط یه خراشه فقط باید آمپول هاری بزنه.همسرم وقتی اومد به من تعریف کرد که دکتر چی گفته ولی از اونجایی که خیلی اعتقادی به دکتر و آمپولو این چیزا نداره گفت چیزی نیس و نمیخوام ببرم آمپول بزنه ،،من خودمم خیلی اهل دکتر رفتن و قرص خوردن نیستم ولی گفتم این باید آمپول یا همان پاد زهر رو بزنه که خدایی نکرده مریض نشه ،همسرمم وقتی حرفی میزنه اصلا نباید رو حرفش حرف بزنی و من داشتم دیونه میشدم که اگه سگه هاری داشته باشه چی و هزارتا فکر دیگه،بعدش خودمو آروم کردم گفتم من میخوام دخترم آمپول هاری رو بزنه و خدا هم دقیقا خواسته ی منو اجابت میکنه ،مگه خودش نمیگه از من بخواه ،هی سعی میکروم خودمو متقاعد کنم که خدا هست ،خدا کاری میکنه این آمپوله رو بزنی ،شب که خوابیدم گفتم خدایا میسپرم به خودت و صب پاشدیم صبونه میخوردیم یه دفه شوهرم گفت پاشو ببریم این آمپول رو بزنه و من از خوشحالی باورم نمیشد و تا رسیدیم مطب دکتر فقط اشک شوق ریختم که خدای من چقد بزرگه چقد تواناست

    من چند ساله بعد از آشنایی با استاد و قوانین هر اتفاقی پیش بیاد حال درونیم خیلی بد نمیشه ،ایمان دارم که خدا درست میکنه

    وقتی در این شرایط قرار میگیرم اصلا نمیتونم چیزی بخورم تا شرایط درس بشه اگه چیزی هم بخورم فقط در حد اینکه بتونم سر پا باشم و همین نخوردنها باعث لاغری بیش از حد من شده و تمام راهها رو امتحان میکنم که مشکل برطرف بشه یه جورایی انگار خدا یه قدرتی بهم میده که اون لحظه خستگی و تشنگی و گشنگی نمیتونه مانع من بشه همه این کارا رو انجام میدم اگه نتیجه نداد میرم میخوابم خواب عمیق و بعدش اون مسئله یا حل میشه یا جوری میشه که دیگه اذیتم نمیکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    راضیه رمضانی گفته:
    مدت عضویت: 1190 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم

    راجع به سوال این جلسه ، می تونم بگم در شرایط استرس زا ، خیلی ناراحت عصبی میشم نمیخوام با کسی حرف بزنم سر بچه هام داد میزنم . تو اون شرایط خیلی فکر ها از ذهنم میگذره که شاید اکثرشون اشتباه باشه . اما جدیدا سعی میکنم خودم رو کنترل کنم با وجودی که تو دلم اشوبه اما تو اون لحظه همش به یاد خدا باشم و بگم خدایا کمکم کن تو که فرمانروای جهانی خدایا دستمو بگیر همش تو ذهنم سوره حمد رو‌میخونم . و شب که میخوابم فرداش استرس یکم کمتر میشه . اما کاش دل بزرگی داشتیم و واقعا واقعا توکل میکردیم و بار مشکلات رو بدوش خدا میزاشتیم و این کار خیلی تمرین میخواد ..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    S گفته:
    مدت عضویت: 728 روز

    با سلام بر آقای عباس منش عزیز و سایر دوستان گرامی

    ابتدا دوست دارم جمله ام رو با این متن شروع کنم

    چه خوب است کلید باشیم نه قفل در ذهن خود و دست و پای دیگران

    نوازش باشیم تا سیلی در نگاه دیگران

    با هم بخندیم نه بهم

    راه باشیم نه سد راه خودم و دیگران

    نمک لحظه های هم باشیم نه زخم های دیگران

    ایم جمله من شاید خیلی ازش بشه فهمید گاهی همین جر و بحث های الکی و سوبرداشت های الکی تهش زبان تند و تیز یا نمیدونم سیلی و دعوا فیزیکی یا تمسخر و تحقیر و تخریب هم تهش نمک شدن روی زخم هم که دلیل میشه قفل دست و پای هم و گاهی سد راه هم و نهایت ترک از وجود خودمون یا دیگران شدن = ایجاد تنش و استرس و فضای غم الود

    من خودم برام خیلی پیش امده یعنی میشه عنوان این کرد (شاید برای شما هم اتفاق افتاده؟) گذاشت که گاهی خودم مقصر بودم و شروع کننده یا گاهی هم نه من مقصر نبودم ولی ممکن بوده ادامه دهنده بوده باشم، حکایت داستان شما که غریبه نیستید میفتم؟

    مگه میشه ما چه خواه چه ناخواه در محیط یا موضوعی قرار بگیریم بعد خودمون نخوایم اون موضع یا محیط رو تصمیم به موندن یا ترک موقت یا دایم کنیم؟

    من خیلی مواجه شدم بریم سر اصل داستان یه برهه براش خودمو داغون میکردم که اثبات کنم حق با منه حکایت همون دو نفر مقابل هم یکی 9 را 6 میخواند یکی 6 را 9 تهش هر دو از نگاه خود درست ولی از منطق هم غلط تفسیر و باور داشتن

    رسیدم به جایی که دیدم با این دیدگاه حتی اگر حق با منم باشه دارم 1. اولا خودم رو ذوب و اب میکنم و مهم تر 2. دوما شخصیت هم نشینی و هم کلامی خودمو افول میدم و مهم تر از همه 3. طرد اجتماعی میشم فاصله گیری میکنم

    برای همین اولین قدمی که تصمیم گرفتم موقعی که تو همین فضا ها قرار میگیرم (هیجانی تصمیم نگیرم!) یعنی اگر طرفم هر حرفی یا رفتاری یا عملکردی بر خلاف میل من حتی به سهو یا عمد میکنه در کسری از ثانیه عکس العمل متقابل نشون ندم

    خونسردی خودمو حفظ کنم

    و بعدش برای اون رفتار تو ذهنم جواب های مختلف پیدا کنم و برای اون جواب ها عکس العمل اون فرد رو تجسم سازی کنم ایا ارزش جواب دادن داره بهش بزنم یا نه؟

    با این کار 99 درصد خیلی از اوقات شما یا دیگه پیگیری نمی کنید یا موقتا محیط یا موضع رو ترک و قطعا از خیلی شر و بدی ها دور میمانید

    قدم دوم برمیدارم سعی میکنم برای خودم دیگه اون واقعه رو بازسازی صحنه ای نکنم مجددا باز انتریک بشم برای تلافی یا جواب یا طرح گله و شکایت این کار هم نیازه شما قبولش کنید ارزش دنبال گرفتن کلاف کاموا نداره وقتتون حوصله تون وووو خیلی چیزهای با ارزشتون از دست میره

    و نهایت مجددا زندگی روتین خودتون رو ادامه بدید

    من این سه گام رو بارها انجام دادم و خیلی هم اثر داشته و بعدش اصلا حس ارامش دارید عین یه تیکه چوب روی اب که دنبال وزنه بستن تو ذهن خود نیستید که غرق در اقیانوس فرکانس منفی بشید ته نشین بشید دیگه دیده نشید و نبینید یا شنیده نشید و نشنوید و خیلی چیزها

    چالش ها

    اتفاقات بد و ناخوداگاه

    همیشه بوده و هست

    ولی شما بازیکن صفحه شطرنج خود و حلال معماهای زندگی خود هستید

    هر چقدر درست برای خود وقت بذارید همون حکایت درست روی خودتون (سرمایه گذاری کنید) درست با خودتون (به صلح برسید) قطعا راحت تر با این مشکلات دست پنجه نرم میکنید

    من یه عادت بدم همیشه دنبال مقصر بودم در حالی که مقصر ذهن خودمه که کنترلش ندارم مقصر باورهای خودمه که ویروس گاهی میگیرن کد های مخرب میان تو باورهام منو مجبور به خطا میکنند راه خطا فکر خطا رفتار خطا هر چیزی خطا و زیان اور بعد دنبال مقصر برای توجیه خودم هستم

    پس اگر بتونیم فرهنگ سازی شخصی کنیم قرار نیست در مقابل هر حرف بدی ما هم همون عمل کنیم گاهی سکوت لازمه هر کاری هست یا در مقابل حتی هر حمله فیزیکی لازم نیست ما هم همون اول شاخه و شونه بکشیم قطعا میشه زندگی رو راحت تر گذروند راحت تر ازش لذت برد تا ذلت با رنج

    همیشه میگن تا حرف نزدی همش میگن تو کی هستی… ولی وقتی زدی مشتت برلی بقیه باز هست دیگه دنبال چرا جویی دربارت نیستن

    پس برای رفتارهامون باید وقت بذاریم

    فرار کردن و احساس ضعف نشان دادن بدترین نوع عملکرد یه فرد هست اینکه تا سریع با چالشی رو برو میشه گاهی اونقدر ازش ترس داره می ایستد به گریه و زاری یا مقصر طلبی و ترحم خواهی ولی ادمی قوی هست که ذهن قوی داره دنبال حل مسئله هست تا پاک کردنش

    دنبال جواب منطقی برای اون هست تا طفره روی

    حکایت دانش اموزی که سوالات امتحان براش میذارن ریز ریز جواب هایی میده که تصحیح کننده نتونه بخونه و نمره قبولی الکی بده ولی دریغ از اینکه این دنبال تصحیح کنندش ذره بین داره هر ذره ای نیک یا بد کنی مو رو از قیر حساب میکنه

    نمره الکی به کسی نمیده مگر خودت خودت رو قوی کنی

    من خودم برای چالش هام سوال طرح میکنم برای حل اونا وقت میذارم به اندازه سطح اهمیت و اولویتشون و آخرش از خودم سطح رضایت مندی میگیرم که ایا از نظر خودم ادم قوی بودم یا نه

    همیشه به همه گفتم کربن اگر خوب بهش تحمل فشار بدی میشه الماس سخت ترین و با ارزش ترین اگر نه میشه مغز مداد و ضعیف ترین و شکننده ترین پس این خودمون هستیم انتخاب کنیم کحای زندگی هستیم و چع میخواهیم و دیگرا از ما چه میخواهند

    امیدوارم حرف هام برای دوستانی که مرحمت میکنند وقت گرانبها میذارن و میخونند تازگی داشته باشه

    یه خسته نباشید ویژه به اقای سید عباس منش عزیز و تبریک عید غدیر چون خودمم نیمچه سید هستم

    ممنون از ایشون که وقت میذارن این فایل های قشنگ رو تولید محتوا میکنند در پناه الله قادر و رحمان و رحیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    حدیث گفته:
    مدت عضویت: 971 روز

    سلام به همگی

    مینویسم برای آنان که مثل من نیازی به خواندن داشتند که کلمات در ذهنم خلق شدن تا پاسخ این نیاز باشند

    قبلا در شرایط استرس زا دچار حملات وحشتناک پنیک میشدم یک سیاهی عمیق و عرق شدن درونش…

    اما 9 ماه از بزرگترین چالش عیر منتطره زندگیم میگذره چالشی که به طرز باور نکردنی من رو دچار حملات نکرد…

    نیاز به سخن گفتن رو در من ایجاد کرد و من به تمام کسانی که مشابه همین چالش رو تجربه کرده بودن زنگ زدم و حرف زدم و از این بین یک نفر شما و این سایت رو بهم معرفی کرد و اومدم و یاد گرفتم

    الان در برابر چالش ها شروع میکنم با خداوند صحبت میکنم و میگم میدونم تو میدونی من دوست دارم لذت ببرم پس من به این چالش نگران کننده نگاه نمیکنم تو خودت بهترین نتیجه رو رقم میزنی و بعد شروع میکنم تمام داشته های در لحطه ام رو مرور میکنم و خدا رو شکر میکنم و حال خودم و خوب نگه میدارم و باور کنین همه چیز مثل یک معجزه در کمترین زمان ممکن حل میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    مهرداد یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 982 روز

    سلام خدمت دوستان و استاد عزیز

    من قبل از اینکه با این سایت و این اگاهی ها اشنا بشم وقتی به یه شرایط استرس زا بر میخوردم بسیار زیاد واکنش نشون میدادم و عصبانی میشدم و خودم رو سرزنش میکردم که چقدر مو بی لیاقت کم دست و پام که هیچ کاری نمیتونم بکنم یا از همه عقبم و برای اینکه خالی بشم دادو بیداد میکردم میخاستم یه چیزی رو خورد کنم و از اونجا میومدم بیرون میرفتم یه جایی که هیچکس نباشه سعی میکردم بهش فکر نکنم و ذهنم رو اروم کنم

    اما از وقتی با این برنامه ها اشنا شدم دیگه تا اونجایی که میتونم و قوانین یادم بیاد واکنش نشون نمیدم و خیلی راحت از کنارش رد میشم و ذهنم رو کنترل میکنم و به زیبایی ها توجه میکنم

    خداراشکر میکنم که با شما اشنا شدم و این قوانین رو یاد گرفتم تا بتونم برای بهتر شدن و زیباتر و لذتیخشتر و شادتر شدن زندگیم استفاده کنم سپاسگذار خداوند باشم که میتونم بر خلاف همه مردم دنیا ذهنم رو کنترل کنم و تمرکزم رو بزارم روی زیبایی ها

    خدایا شکرت به خاطر هدایتهایی که مهم داری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: