پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7 - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-11.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-22 06:31:002024-08-04 11:31:14پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد گرامی و دوستان عزیزم
فکر میکنم هر کدوم از کامنت های سری فایلها ی الگوهای تکرار شونده رو کنار هم بزارم احتمال زیاد به پکیچ کامل از پاشنه آشیل هام و نقاط ضعفم رو جلو روم قرار بدن و چه خوب که واسه هر کدومشون باور درستش رو بسازم و البته تا به العان انجام دادم و بدون تاثیر نبوده،
الگوی اشتباه تکرار
یه الگوی خیلی بد که دارم فروختن طلا و صفر شدن از نظر مالی هست ،اون هم نه برا خودم بله به درخواست همسر و بدون کوچکترین مخالفت ،تازه خودم رو مثلاً کلی خانم و زن زندگی و با درک و شعور فراوون میدونستم که چقدر خوبه واسه خرید خونه یا …میتونم کمک کنم
نه که مثلاً 50 میلیون دارم 40 بدم برا خودم 10 بمونه ،نه 49/500 رو میدم ته حسابم 500 کافیه ،از این اخلاقم متنفرم ،واقعا از یاداوریش حالم خیلی بده میشه ،عامدانه دستم رو خالی میکنم
یه باوری هم داشتم اینکه دوست ندارم سه کیلو طلا به خودم آویز کنم ،در حالی که قلبا از داشتنش و گاهی استفاده از اونها لذت میبردم ،این اشتباه رو چندین و چند بار انجام دادم ،تازه متوجه شدم از باور عدم لیاقت و تایید طلبی و کمبود میاد نه زن بساز و همراه ،همش شد عدم اعتماد به نفس و عزت نفس
یه اشتباه دیگه این که تو یه سری موارد« روابط » خیلی زیاد کمال گرا هستم ،بهترین رو میخوام ،کاملترین رو ،انگار خودم صد ام و بینقص ،انگار هنوز باور ندارم خودم با فرکانس هام زندگی م رو رقم میزنم و باید باز هم خودم رو بهبود بدم و کلی تلاش کاملا بیهوده در تغییر افراد داشتم ،همیشه هم همون نتیجه همیشگی =از دست دادن انرژی و احساس خوبم
یه اشتباه دیگه این که بنابر شغل قبلی م با یه سری از مراجع های قبلی خیلی صحبت میکنم ومشاوره میدم ، و خودم هم میدونم نباید جواب تماسشون رو بدم اما ..گاهی یه سوال ساده از سمت اونها بالای نیم ساعت وقتم رو میگیره ،هر چند که هزینش پرداخت میشه ،اما الان تمرکز من باید روی حیطه کار جدیدم باشه و این باید حتما برطرف بشه
به نام خدا
سلام عزیزم
چقدر از کامنت زیبات لذت بردم
چقدر درسها داشت برام
و چقدر به فکر فرو رفتم
خدایا شکرت برای وجودت عزیزم
من در کامنتم و در ادامهی نوشته های درست شما جواب فرکانس های ارسالی خودمو نوشتم عزیزدلم
امید وارم که مفید باشه .
.
همیشه تلاش می کردم که افراد را تغییر بدهم ولی از وقتی با قانون آشنا شدم بهتر شده ام ولی جاهای دیگه
را باید درست کنم .
موردی که من در روابط بهش بر می خورم این است که
بیشتر افراد می خواهند حرف همون حرفی باشد که اون فرد دارد میگه .
یعنی فرد نظری را می دهد و می خواهد بقیه هم همون کار رو بکنند .
حالا چه اشتباه و چه مورد پسند.
من خودم در روابط خیلی نقطه ضعف داشتم و دارم این را قبول دارم
اما این هم نباید که برای استحکام
و قوی شدن اون رابطه و روابط
فردی بخواهد نظر همون نظری باید که اون فرد میگه حالا فارغ از اینکه
درسته یا اشتباهه.
من کسی را تغییر نمی دهم و این باعث نشود که دیگران بخواهند
نظرشون رو به من تحمیل کنند .
هر چی بیشتر حرکت می کنم بیشتر خودمو میشناسم خدایا شکرت
به نام خدایی که قطعا هدایتم میکنه
سلام استاد عزیز
سپاسگزارم برا ادامه الگوهای تکرار شونده
امروز به خودم گفتم اینکه استاد اینقدر قسمتهای زیادی رو به این موضوع اختصاص دادن حتما باید بیشتر روش تمرکز کنم و همینم شد دیدم اولا من خیلی کم پیش میاد از خودم سوال بپرسم وحالا باید به یه سری سوال پاسخ بدم که نیاز به تفکر و تعمق داره تصمیم گرفتم بیشتر وقت بذارم برای این مجموعه و اصلا یه حسی تو وجودم میگه قراره اون چیزی که تو رو بسته و نمیذاره حرکت کنی رو پیداش کنی
رفتم چن بار قسمت اول گوش دادم و الگوی خودمو این دیدم که هر وقت میخوام با مسئولیت خودم یه تصمیم بگیرم احساسات شدیدی مث ترس اضطراب و نگرانی رو تجربه میکنم مثلا قرار بود خونه ای رو که به لطف خدا و همین آموزشا برام بطرزی عالی خلق شد کابینت کنم حالا برای انتخاب کابینت ساز و انتخاب طرح مناسب انتخاب سینک و گاز و هود چقد نگران میشدم و برای هر قسمت کار علیرغم انجام هر چیزی که یاد گرفتم بازم مدام احساساتم در نوسان بودن ، بماند که هر روز کلی مینوشتم و با خدا صحبت داشتم فقط نگرانیم یه مقداری کمتر میشد
تازه زمانی که کارو واگذار کردم حالا این حس به این صورت تغییر کرد که دچار تردید شدم تماس میگرفتم و نظر قبلی مو تغییر میدادم و خلاصه همش نگران نتیجه نهایی بودم و اینکه کار به شکل خوبی پیش بره
خدایا
اینجام الگوی تکرار شونده م داره کارمیکنه
توی سفرنامه ، دوره دوازده قدم و الانم دوره کشف قوانین که هر کدومو با کلی شوق و ذوق و با هدایت خدا شروع کردم اولش چقد انگیزه دارم ولی بعد چند روز همون حس نگرانی و ناتوانی سراغم میاد و فکر میکنم باید چیزای بیشتری بدونم تا موفق عمل کنم کامنتارو میخونم فایلا رو چن بار گوش میدم پر از امید شروع به نوشتن میکنم
ولی دوباره الگو دست بکار میشه و میگه تو نمیتونی هنوز خوب متوجه نشدی حالا عجله هم سراغم میاد میرم فایلا رو پشت سر هم گوش میدم و دیگه امروز به خودم گفتم بهتره کامنت بذارم
اینجا در حضور خدایی که نزدیکه و از بینهایت دستان قدرتمندش کمکم میکنه میخوام غرور سازنده م فعال بشه میخوام نیرویی که به یک اندازه تو وجود همه مون هست رو ، ازش استفاده کنم من باید بتونم جواب بگیرم از این دوره ارزشمند وقتی امروز به محض بیدارشدن این آیه رو شنیدم
” والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا ”
سوره عنکبوت /69
“”و کسانی که در راه ما مجاهدت کنند به یقین آنها را به راههای خود هدایت میکنیم .””
و ساعات بعد دوستی پیام داد
“”فانک باعیننا تو در حفاظت مایی””
دوباره خدا دستمو گرفت و باید تلاشم مستمر باشه
(خدایا به هر خیری از جانب تو محتاج و فقیرم )میدونم دستمو گرفتی و حالا که تو مسیر توحیدی اوردیم عمل صالح رو یادم میدی .
میخوام متعهد حقیقی باشم و تمرینارو به راحتی و آسانی انجام بدم .
میخوام هرروز با کلی احساس خوب با خلاقیت تمرینامو انجام بدم .باورهای قدرتمند کننده مو ایجاد کنم .من باید ذهنمو با تمرکز به همین مطالب بمباران کنم قطعا خدا معجزه شو جاری میکنه و من خلق آگاهانه رو یاد میگیرم
سپاسگزارم برای درک قوانین ثابت و بی نقصت خدای من.
به نام رب هدایتگرم
چه کاریه که میدونم اشتباهه ولی همیشه انجامش میدم؟
اشتباهات زیادی دارم ولی
ی موضوعی که در رفتارم خیلی اشتباهتره ! نسبت به بقیه موارد و مدتها درگیرشم که حلش کنم اما موفق نشدم ؛عصبانیت های شدید برای موضوعات ساده و بیخودیه.
برای موضوعات ساده مثلا بحث های الکی ،اختلاف نظرها،مخالفت ها و چیزهایی که پشیزی هم اهمیت نداره؛ شدیدا عصبانی میشم و آمپر میچسبونم حس میکنم مغزم داغ میشه
این عصبانیت شاید چند ثانیه طول میکشه یعنی به شدت جوش میارم و سریعا خنثی میشم!
اگه کسی که باعث این عصبانیت شده باشه در دسترسم باشه با نشون دادن عصبانیتم یعنی با حرف یا رفتاری جوش میارم و اگه اون فرد اهمیت نده خیلی زود خنثی میشم ،یادم میره قضیه چی بوده ،یعنی موضوعو کشش نمیدم اون حالتمم کلا ازبین میره، ولی اگه طرف مقابل شروع کنه به بحث کردن و قضیه رو ادامه بده حتی اگه یک کلمه حرف بزنه ها! عصبانیتم فروکش که نمیکنه بلکه شدید و شدیدتر میشه و ممکنه هررررررر واکنشی! بروز بدم.
این قضیه چند وقتیه درگیرم کرده راهکارایی رو براش اجرا کردم ولی خیلی کم نتیجه گرفتم؛ مثلا میگم موضوعی اگه باعث عصبانیتم شده در ثانیه های اول سکوت کن،حرفی نزن
بعدش اگه لازم بود چیزی بگی بگو ،اگرم لازم نبود بیخیال شو
اما انصافا تو عمل سخته تو موقعیتش که قرار میگیرم تمام قول و قرارا تمام حرفام با خودم یادم میره ،ی اژدهایی میشم که از مغزم آتیش میزنه بیرون و هرکی دم دستم باشه با حرفام میسوزونمش!!!!!
بعدشم سرزنش کردن ها شروع میشه که چرا انقد واکنشی ام ،چرا نمیتونم کنترل کنم،چرا اون حرفو زدم اصلا قضیه مهمی نبود که بخاطرش بقیه رو ناراحت کردم.
یعنی بارها پیش اومده حرفای خیلی تندی حتی به مامانم گفتم که احساس کردم با این حرف دلش شکسته یا به خواهر و برادر بزرگم .
خیلی سعی کردم سرزنش کردن روکم کنم تاحدودی خوب بوده ولی در مورد افراد نزدیک مثل مامانم یا خواهر برادرا ،سرزنش کردن هام ادامه داره.
اینجوری بگم که تو این قضیه مستاصل شدم یعنی واقعا به احساس عجز رسیدم ، ولی با توضیحات استاد چراغی تو سرم روشن شد چون این قضیه حتما ریشه ای باید حل بشه ، تاحالا هرچی تلاش کردم براش اصلا به عمق قضیه فکر نکرده بودم شاید من باوری دارم که باعث این اتفاق میشه و باید اول اونو درست کنم .
همین الان که مشغول نوشتن بودم با حرف ساده ای داغ کردم ولی آگاهانه سکوت کردم تا صدای ذهنم رو بشنوم
کاری رو انجام میدادم که تسلط کافی داشتم و مامانم یکمی نظر داد ،ذهنم سریع میخواس واکنش بده میگفت بگو خودم بلدم ،بگو من اینجوری دوس دارم،بگونظرت جالب نبود، روتو برگردون و از پیشش برو تا نشنوی و….. !!!!!!!!
این حرفش مسئله مهمی نبود صرفا ی نظر بود که من حق انتخاب داشتم ولی میخاستم بپرم تو حرفش ،میخاستم نشنوم چی میگه ووووووووو اینجوری فهمیدم که توانایی شنیدن نظرات بقیه رو ندارم مخصوصا تو موضوعاتی که تسلط دارم چون فکر میکنم خودم بهترم بلدم کاملم …….
و در کمال تعجب رسیدم به کمالگرایی!
چی بگم از این کمالگرایی که ریشه دوانده در تمام شخصیتم .
خداروشکر میکنم با نوشتن و فکرکردن به سوال خوب استاد، معمای دیگه ای برام حل شد.
به نام هدایت الله
درود خداوند بر خواهر گلم نجمه خانوم
دختر چقدر زیبا وشفاف توصیح دادید ویکی از مشکلات عمده من هم در زندگی همین است که شما اشاره کردید برای عصبانیت
خیلی سپاس گذارم از رد پای خوبتون
مخصوصا این جمله:
>>همین الان که مشغول نوشتن بودم با حرف ساده ای داغ کردم ولی آگاهانه سکوت کردم تا صدای ذهنم رو بشنوم>>
خدا رو شکر میکنم دوستان خوبی دارم که حق مطلب رو خوب ادا میکنند
وچراغ پر نوری هستید برای مسیر درست زندگی
امیدوارم در تمام مراحل زندگی خود به آنچه که دوست دارید برسید انشاالله
بنام خداوند رحمان
خدای رحیم. خداوند سبحان
خداوند آب
خداوند مردم، خداوند جان
خداوندی که جان میدهد.
مرا درک و فهمت کجا ، بایدش
زبانی ببخشا که آن، آیدش.
سلام بر استاد گرامی و خانم شایسته عزیز و همه دوستان فوق العاده ام
استاد اشتباه تکراری زیاد داشتم ولی من به نظر خودم خوب پول میسازم ولی ، شمع اقتصادی خوبی ندارم و نمی تونم خوب ذخیره و پس انداز کنم و خودمم میدونم و اطرا فیانم هم میگن .
دو مین اشتباه من همیشه که تکرار میشه یا اون لحظه حوصله ندارم و یا پشت گوش میندازم توی کار قرار داد نمی نویسم و میگم بابا این آدم خوبیه . ولی بازم با مشکل مواجه میشم و طرف یا پول نمیده ، یا اگر میده نصف و نیمه و خیلی تکرار میشه. به قول خودتون فقط شکل و قیافه آدمها تغییر کرده و آدمها همون آدمن… و وقتی پول نمگیری قطعا پولم خوب نمیدی ، و کلی برنامت به هم میریزه و به قول خانم شایسته توی فایل قبلی .
وقتی یک باور اشتباه رو داری و آگه درست بشه.. در کنارش چند تا باورم در کنارش درست میشن …
و بد قول میشی و … هزاران مشکل دیگه.
انشاءالله بتونیم با باورهای درست . با فکر درست. با مکتوب کردن قراردادها و ارائه بهتری از خودمون، شاهد بهترینها باشیم . و به خود و دیگران کمک کنیم .
با کمال تشکر فراوان از استاد عزیز
ب نام خداوند بخشنده مهربان
میوه اش را ب اجازه پروردگارش در هر زمانی میدهد و خدا مثل ها را برای مردم میزند تا متذکر حقایق شوند
سلام خدمت شما استاد بزرگوار
با تشکر از شما با این فایل های الگو ها ی تکرار شونده باعث شده ما ب ذهنمون رجوع کنیم بیشتر از همیشه خودمونو بشناسیم و بتوانیم ترمز هایی ک سال ها در ذهنمون غالب شده بیرون بکشیم و ب خودمون بگیم آره این هم بود پس چرا من این الگو طبیعی میدیدم
وقتی این مطلب میخونم حس خوبی بهم میده ,:
ب خاطر توست ک این کره ی خاکی دور مدار خود می چرخد.
جزر و مد اقیانوس ها ب خاطر توست .
پرندگان برای تو آواز می خوانند.
خورشید ب خاطر تو طلوع و غروب میکند .
ستارگان ب خاطر تو چشمک می زنند.
هرچیز زیبایی را ک می بینی ،
هرچیز شگفت انگیزی را ک تجربه می کنی ،
همه و همه ب خاطر وجود توست .
ب اطرافت بنگر .
بدون تو هیچ چیزی نمی تواند وجود داشته باشد.
مهم نیست ک قبلا چ کسی بودی ،
اکنون از هویت واقعی خودت آگاه هستی .
تو وارث این سرزمین هستی .
تو کمال مطلوب زندگی هستی
پس چ خوبه خودرا ارزشمند بدونیم و ب خدای درونمون ایمان داشته باشیم
این قافله عمر عجب می گذرد
دریاب دمی ک با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چ خوری
پیش آر پیاله را ک شب میگذرد
سپاس فراوان از شما استاد عزیز
با سلام و آرزوی ایام خوش برای استاد ارجمندم و همسر شایسته شون و دوستان در حال ارتقای مدار ، فرکانس و کیفیت زندگی
همیشه دوست داشتم خودم را بشناسم همیشه این حدیث:” من عرف نفسه فقد عرف ربه” برام سال برانگیز بود و مرا به فکر فرو می برد. سالها بی اغماض بهش فکرمی کردم . بارها سعی کردم خودم را بشناسم نمی گویم نشناختم اما ابزار خودشناسی و مسیر خودشناسی برام مبهم بود. گاهی برای خودشناسی به استعدادهایم و اینکه در چه کاری موفق تر هستم فکر می کردم به نتایجی هم می رسیدم اما نه نتایجی که راضی ام کنند و می گفتم نه این نیست باید ابعاد دیگری هم باشه و منظور دیگری هم ازین خودشناسی باشه.
و اما با این فایل های الگوهای تکرار شوند چه خوب مسیر خودشناسی برایم روشن شد. الگوهای تکرارشوند واقعا درون ما را و کاراکترهای شخصیتی ما را نمایان می کنن و تا کنون در طی این همه سالی که در راه خودشناسی تلاش هایی کرده ام ، راهی بهتر از این ندیدم. از استادم به طور ویژه در این مورد( وگرنه جای تشکر در موارد متعدد هست) سپاسگزارم. شناخت خود و متعاقبا باورهای پشت این رفتارهای تکرارشونده واقعا لذت بخشه.
از اشتباهات تکراری خودم بخواهم بگویم که فی البداهه و با دیدن فایل شروع به نوشتن کردم می توانم از عدم مدیریت مالی بگم و خرج های بی برنامه. الان هم که دارم می نویسم باوری پشت ذهن من نجوا می کنه که این زیاد هم بد نیست این رفتار یعنی اعتماد به خداوند که تو رو هیچوقت وانمی گذارد و همیشه روزی تو رومی رسونه پس چرا خرج نکنی مگر تو روزی رسانی او می رساند و احتمالا نادرستی این باور اینه که شکر نعمت یعنی اینکه نعمت را درست استفاده کردن نه اینکه بی حساب و بی هدف استفاده کردن. البته بعد از دوره ثروت 1 به تصمیم گیری های خوبی در این مورد رسیده ام و از همان زمان اجرایش هم کرده ام. اما بهرحال این کاراکتر من خیلی قوی هست. نقطه مقابل من هم همسرم هست که بسیار زیاد با حساب کتاب خرج می کنه و من برچسب خساست بهش می زدم، شاید هم علت افراطی شدن این رفتار من، تقابل با این رفتار او بوده اگرچه این هم اشتباه است و باید مسئولیت رفتارم را بپذیرم و بپذیرم که خالق تک تک شرایط زندگیم خودم هستم.
استاد عزیز خیلی خوب به جواب های ممکن سوالات اشاره می کنند اگر به باورهای ممکن و احتمالی پشت این رفتارهای تکراری هم اشاره ای می کردند که سرنخی باشد برای یافتن کلاف اصلی هم خیلی خوب بود. البته با تفکر و تامل بیشتر می توان باورهای پشت این رفتارهای تکراری را پیدا کرد ولی در یکی دو مورد مثال زدن مسیر رو برای تفکر هوشمندانه تر هموارتر می کنه.
از سایر اشتباهات تکراری من که اخیرا کمی کاهش پیدا کرده چون برای زندگیم هدف مشخص می کنم، استفاده زیاد و بی هدف از فضای مجازی و به نوعی اعتیاد به گوشیه. چه باوری پشت این رفتارم هست؟ شروع استفاده، برای دیدن پست های پیج های منتخب خودم هست پیج هایی که در مسیر اهداف من هستند اما کم کم منحرف میشه به سمتی که نباید. پست های بیشتری هم که می بینم اکثرا باز هم در مسیر هدفم هستند ولی آیا واقعا لزومی داره؟ قطعاخیر
باور پشت این اشباه تکرارشونده می تونه همین باشه که من هر چی برای رسیدن به اهدافم پست های متنوع ولی هم مسیر ببینم خوبه بد نیست. چه خوب در همین چنددقیقه تونستم این باور ناهماهنگ رو پیدا کنم که باعثت مشغول شدن بیش از حد من به فضای مجازی میشه. اینستا هم که هوشمنده و پست های مرتبط با بازدیدهای شما رو تو اکسپلورر میاره یا به شما پیشنهاد میده و خب برات جذابه میگی اینم مرتبطه و وقت تلف کردن نیست ولی در واقع وقت تلف کردن هست. ما نیاز به اطلاعات بیشتر در رابطه با مسیرمون هدف مون نداریم نیاز به عمل داریم که اونم نیاز به دیدن پست های بیشتر از افراد بیشتر نداره. به قول ایت الله بجهت به دانسته هایتان عمل کنید کافیست( اطلاعات مورد لزوم بیشتر در وقت خودش خواهند امد). البته گاهی هم همین منو فریب میده که ببین این پست رو خدا سر راهت قرار داده باید ببینیش باید به خودم بگم چقد به دانسته هام به این مورد تاکنون عمل کرده ام و آیا الان نیاز من آگاهی و اطلاعات بیشتره یا عمل بیشتر. و خب ناگفته هم نماند که در این بین چندین پست و استوری صرفا فان و پست و استوری های فامیل رو هم می بینم و این دقیقا انحراف از مسیره. پست و استوری هایی که ممکنه ذهنم رو هم به نشخوارذهنی وقضاوت ببره.
با همین نوشتن بلافاصله بعد از دیدن فایل و پاسخ به سوال مطرح شده به جواب های خوبی رسیدم وباورهای پشت این رفتارها. شاید گاهی بهشون فکر هم کرده بودم قبلا ولی جواب دادن و نوشتم تاثیر بیشتری داره.
نیاز به تفکر زیاد و جواب های بیشتر به سوالات فایل های ” پیداکردن الگوهای تکرارشونده دارم”.
باز هم متشکرم. هسته هستی شناخته و از اینکه در این مسیر روشنگرید سپاسگزارم
سلام دوست عزیز
گفتید شما ولخرجید و همسرتان با حساب و کتاب خرج میکند. من هم گاهی خیلی خسیس میشوم. میدانید دلیلش چیست؟ خرجهای بی محابای همسرم!
خواستم به این نکته توجه تان را جلب کنم که شاید همسرتان هم خیلی بهتر از شما به رزاق بودن خدا واقف است، ولی پدر است و باید دخل و خرج را به هم بیاورد!
این رفتارها دلیل عشق است، بدون شلوغ بازی!!
امیدوارم در کنار همسر گرامیتان خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
با سلام
خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و همه عزیزان
استاد من همه مواردی که فرمودید را بارها و بارها ت و زندگی من تکرار شده وهمچنان ادامه دارد
1_ مثل تعمیر کامیونم من هیچگاه بابت عیب ماشینم سریع اقدام نمی کنم تا به مرحله خطر برسه و مجبور میشم چندین برابر هزینه کنم و همیشه هم هزینه مالی و خستگی را بهانه میکنم ولی در اصل من تنبلی میکنم و تو این چند ماه اخیر بابت همین سهل انگاری چندصد ملیون هزینه پرداخت کرده ام
2_ مدیریت مالی
من هیچگاه نتوانسته ام مدیریت مالی داشته باشم یا بیشتر موجودی پولم را یکجا بابت قسط ، خرید خانه، پرداخت میکنم طوری که موجودی پولم خیلی کم میشه و من بابت هزینه های مربوط به شغلم بی پول میشم یا حتی برای خریدضروری اجناس برای منزل به مشکل میخورم در صورتی که چند ساعت قبل یا چند روز قبل پول داشتم ولی نتوانسته ام تو خرید یا پرداخت بدهی ام مدیریت (تکامل) را انجام بدهم و همیشه بابت این موضوع حال و احساس بدی دارم
یا کلا من هیچگاه نتوانسته شرایط باثابات مالی داشته باشم و همیشه و همیشه چه کنم چه کنم و چجور چجور برای هزینه هام دارم
غذا
من قانون سلامتی را اجرا میکنم و پایبند هستم ولی بعضی وقتها در اثر فشار خانواده که خیلی لاغر شدی یا ضعف شدید مثلا با خوردن یک خرما به خودم که میام میبینم کلا همه چیز را زیر پا گذاشتم تو این مدت 9 ماه دوبار این اتفاق افتاده ومن اصل را فراموش میکنم
خواب
من بخاطر شغلم بیشتر شب ها تو جاده هستم و شب ها دو الی سه ساعت بیشتر نمی توانم بخوابم
و شب هایی که از مبدا یا منزل میخام حرکت کنم با اینکه به خودم قول میدم که دو الی سه ساعت زودتر حرکت کنم تا شب زودتر برسم وبتوانم ساعت بیشتری بخابم چون به محض بیدار شدن هم باید تا شب دوباره بیدار باشم و دنبال بارگیری و رانندگی در مسیر برگشت باشم ولی همیشه دیرتر حرکت میکنم و با خوردن قهوه این فشار بی خوابی را میخواهم جبران کنم
3_ عصبانی و از کوره در رفتن هم که دیگه هیچی اصلا تحمل و صبر ندارم و سریع عصبانی و خشمگین میشوم و واکنش نشان میدهم با داد و بیداد و همیشه هم سریع پشیمان میشم و همیشه هم به ضررم میشه ولی به لطف خدا تقریبا 60 درصد نسبت به قبلم صبورتر و خیشتن پذیرتر شده ام
4- سلامتی
من اصلا به فکر سلامتی ام نیستم( ارزش قائل شدن)
خدا را شکر خیلی دیر به دیر سرما میخورم وتو این مدت که قانون سلامتی را اجرا میکنم اصلا سرما هم نخوردم. ولی برای سلامتی دندان هایم خیلی وقت پیش باید اقدام میکردم ولی متاسفانه ( تنبلی) باعث انجام دادن این کار شده
یا خوردن ویتامین یا اهمیت دادن به غذا
5_ بد قولی
اکثرا بخاطر شرایط مالی نمی توانم خوش قول باشم
6_ شبکه های اجتماعی
چهار سال اخبار گوش نمیکنم حتی فیش رادیو ماشینم را قطع کرده ام
ولی بعضی وقتها تو منزل که هستم اگر افراد خانه سریالی را مشاهده میکنند منم میبنم با اینکه میدونم نباید ببینم و در کل حتی همسر و فرزندانم به سریال و تلویزیون علاقه خاصی ندارن
و این الگوهای تکرار شونده یه جورایی به هم مرتبط هستند( عدم ارزش لیاقت، خودشناسی ، عزت نفس ،تکامل ، بی هدفی و بی انگیزه بودن)
و من همه را از نداشتن شرایط مالی خوب میدانم ولی من باید اول شخصیتم تغییر کند تا شرایط مالی ام هم تغییر کند
ممنون از استاد عزیز و همه شما دوستان
سلام دوست عزیز و ممنون از اشتراک تجربه هاتون باید بگم با اینکه حسابدار هستم و بتازگی تدریس حسابداری هم میکنم ولی من هم در مدیریت مالی مشکل دارم در مورد بی هدفی و بی انگیزه بودن هم همین طور نوشته شما به من کمک کرد تا مشکلاتم رو بهتر ببینم امیدوارم سدهای سر راه رو به راحتی بشناسید و از میان بردارید
در پناه خداوند سلامت و مسرور و ثروتمند و سعادتمند باشید
به نام خداوند بخشاینده مهربان
خداست که در جوف زمین دانه وهسته را میشکافد وزنده را از مرده ومرده را از زنده پدید آرد,آنکه چنین تواند کرد خداست چرا نسبت خدایی را به آنانکه نتوانید دهید
خداست شکافنده پرده صبحگاهان وشب را برای آسایش خلق مقرر داشته وخورشید وماه را به نظمی معین او به گردش آورده این تقدیر خدای مقتدر وداناست
واست که چراغ ستارگان را برای راهنمایی شما درتاریکیهای بیابان ودریاروشن داشته همانا مالیات خودرا به تفصیل بیان کردیم .سوره انعام آیه 95تا 97
با نام رب الارباب و تنها خالق و تنهاافریننده ایمان ها وزمین
سلام ودرود به تنها استاد توحیدی ومریم جان عزیز
خداراشکر بابت این دسته از فایل ها که ما را بزرگ میکنه وظرف وجودمون را بزرگتر میکنه و اینکه هرچیزی که برای ما تکرار میشه یه باوری را از بچگی ازخانواده و اجتماع و رسانه ها پذیرفتیم واینقدر فرکانسش را فرستادیم تا از بیرون داره برای ما تکرار میشه وخداراشکر که استاد اینقدر سلولی داره به ما یاد میده
سوال
چه اشتباهاتی را شما زیاد تکرار میکنید؟ یعنی با اینکه فهمیدهاید این کار اشتباه است اما دوباره آن را انجام میدهید؟
اگر بخوام از سمیه قبل بگم
من همیشه وهربار درحال وام وقرض گرفتن بودم وپولی هم که با دویدن وزحمت میآمد به سادگی میرفت بدون اینکه خودم یه ذره ازتون را استفاده کنم برای خودم و همیشه این اشتباه را تکرار میکردم
وهربار میگفتم دیگه وام نمیگیرم وبه کسی نمیدم ولی باز تکرار میکردم
اشتباه دیگه ام گم شدن طلاهام ووسایل های خودم وبچهام بود که همیشه من یه چیزی را گم میکردم ومیگفتم دیگه حواسم جمع میکنم ولی باز تکرار میکردم
اشتباه تکراری بعدی عصبانیت های گذشته ام بود که هربار مسئله ای پیش میآمد عصبانی میشدم وگریه وزاری ومیگفتم دیگه تکرار نمیکنم ولی باز تکرار میکردم وعصبانیتم بیشتر میشد
سمیه الان هم خداراشکر بهتر شده واشتباهاتش کمتر ولی هنوز داره
اشتباه تکراری که قبلاطلا میفروختم وپول به کسی میدادم را به بار دیگه باز تکرار کردم 5ماه پیش و هنوز این پول دستم نرسیده
خوردن غذاهایی که با بدنم سازگار نیست در روش تغذیه ام ولی باز میرم سراغشون ونتیجه تکراری راحت نخوابیدن درشب هست که تکرار میکنم
غیبت وقضاوت کردن که باز تکرارمیکنم
مدیریت نداشتن در خرید هفتگی وپس انداز نشدن وباز تکرار میکنم
نق زدن های تکراری وکنترل نکردن زبانم وذهنم که با اینکه میدونم نتیجه اش چیه ولی باز انجام میدم
تمرکز نداشتن زمانی که دارم فایلهای دوره شیوه حل مسایل وکشف قوانین را میشنوم وباز باید برگردم وبشنوم ولی باز ذهنم درگیرم میکنه با حرف های پوچ وگذشته
به خودم قول میدم که با اطرافیان نزدیکم که هم مدارم نیستند رفت و آمد نکنم وپیشنهاد ندم ولی باز میگم ونتیجه هدررفتن انرژی ووقتم میشه که آخر هم نق اونها را که اینجا خوب نبود برام داره
به خودم قول میدم که از قوانین برای همسر پبقیه نگم ولی باز میخوام دایه دلسوزتر از مادر بشم ونصیحت کنم
یا اینکه میگن دیگه آدم های سابق را نباید ببینم ولی وقتی میبینم مثرقبل گرم میگیرم باهاشون وصحبت میکنم وشروع صحبت وچرت وپرت از بقیه
چقدر هنوز تکرار اشتباه دارم ونمیدونستم
از خدا هدایت میخوام برای تکرارنکردن اشتباه چون تکراراشتباه دیوانگی هست ودوباره کاری
از خودم دارم میپرسم که چرا وقتی یه اشتباهی میدونم برای من نتیجه اش پشیمانی هست چرا باز انجام دادم ؟
چون هنوز باورهام مثل قبل هست در مورد این الگو
هنوز توپ وهم بازی زمین بازی را دارم
به نام یگانه نیروی جهان
سلام به استاد خوبم!
روز تان بخیر.
قول ( وفا به عهد)
من اکثرا اوقات قول میدم به کسی ولی سر قولم نمی مونم مثلا یک مقدار پول از کسی قرض می گیرم بعد می گم فلان روز برات میدم روز معینه یک جوری میشه که پول نیست دستم قرضش را بدم نه که نخام پولش را بدم نمی فهمم چرا این جوری میشه که پول پیشم نیست که بدم یا لباس هام رو وقتی به خیاطی می برم که دوست یا فامیل ماست و غریبه نیست که مجبور بشم پولش را به وقتش بدم هم ، همین طوری میشه که همان روزی که می رم دنبال لباس هام پول ندارم بعد میگم باز بعدا حساب می کنم و یا قبلا که دانشگاه بودیم به هم کلاسیم می گفتم فلان موضوع درسی را همرایت کمک می کنم ولی بعدا کوتاهی می کردم یا اصلا از زیر قولم در می رفتم یا خیلی کم کمکش می کردم و از سرم تیرش می کردم.
دیدن تلویزیون
اگر چه دو سالی میشه دیدن تلویزیون بخصوص سریال هارا ترک کردم اما گه گاهی مثلا دو یا سه روز یا یک هفته یا دو و سه هفته میام و یک سریال را دنبال می کنم در صورتی که میفهمم اشتباست.
خواب
در بیدار شدن در اول صبح خیلی تنبلی می کنم مثلا به خودم قول میدم 5 صبح بیدار شم و روی اهدافم کار کنم تا در جریان روز هم به با اعصابی آرام به کار های روزمره ام بپردازم یا بیدار نمیشم یا اگر بیدار بشم هم همین که کمی روی برنامه هایم کار کنم مثلا یک ساعت پس تا 7 صبح می خوابم .
عصبانی شدن
استاد جایی که عصبانی میشم در روابطم بین خواهرام و بعضی برادرام است بخصوص در کارهای خونه که شدید ترین و بزرگ ترین نکته ضعفم است چون خواهرام به گونه ای از کارهای خونه فرارین یعنی درست کار نمیکنن و از سوی یک جورایی این که اکثر کارها رو دوش من باشه اینو وظیفه ام می دونن بهتر بگم مفت خور تربیه شدن، به خاطر همین هم وقتی میبینم وظایف شون رو یا انجام نمیدن و یا اگر هم میدن خیلی سرسری، نمی تونم ذهنمو کنترول کنم اگر چه بارها با خودم عهد بستم و پیش خودم راهکار و برنامه ریختم که تحت این شرایط ذهنمو کنترول می کنم اما نتونستم و عصبانی شدم و بعد شم بد و بیراه گفتم اگر چه در اکثر جاها در شرایط خیلی خیلی سخت من تونستم ذهنمو خیلی عالی کنترول کنم و شرایط هم به نفع من رقم خورده و خیلی نتایج خوبی هم گرفتم ولی سر همین روابطم با خواهرام نمی تونم ذهنمو کنترول کنم در حالی که با پدر و مادرم و دوست و آشنا خیلی روابطم خوبه و بین شون در مهربانی، صداقت، نرم خویی ،خوش خلقی ، مثبت اندیشی، صبر داشتن و استواری، و پر انرژی بودن معروفم
سکوت و بیان نکردن خواسته ام
استاد اگرچه در بیرون از خونه مثلا سر کار یا دانشگاه خیلی به وضوح من خواسته هایم را بیان می کنم ، ولی با بعضی آدما رو در واسی دارم وقتی ازم کاری می خوان که انجام بدم اگرچه قلبا نمیخام انجام بدم ولی تو رو در واسی قبول می کنم بخصوص یکی از برادرام همیشه وقتی ازم میخاد کاری انجام بدم چون نمی تونم خواسته قبلیم را بگم که همان گفتن ( نه) است خیلی عزیت میشم و حسم بد میشه می ترسم اگر نه بگم ناراحت بشه و یا سرم داد و بیداد کنه.
حمد و سپاس خدایی را که تنها آفریننده آسمان ها و زمین است.
سلام و درود فراوان خدمت استاد عزیزم، خانم شایسته و دوستان بهشتی مهربانم،
.
الحق والانصاف که این سوالات باعث باز شدن ذهن و افکارم شده،
تحسین میکنم استاد عزیزم رو بابت سوالهای بجا و مهمی که مطرح کردن، به قول خودشون آقای عباسمنش لایق کلمه استاد هستند،
وقتی به این سوال یعنی الگوهای تکرار شونده اشتباهات فکر کردم متوجه یسری اشتباه در خودم شدم، و مهمترینش رو هم خود استاد بیان کردن،
بیشترین اشتباه تکرار شونده من دیر رسیدن به قراری هست که تایمش مشخص شده، یا دیر رسیدن به سر کار هستش،
خودم با افکار خودم این شرایط رو خلق کردم و مسئولیت این الگوی مخرب تکرار شونده رو میپذیرم، تا بتونم خودم واصلاح کنم،
محل کارم تهران هستش وتعدادی از دوستانم کرج زندگی میکنن، معمولا هر ماهی یک یا دوبار میرم پیششون و بهشون سر میزنم، دوستانی که اهل کرج و تهران هستند میدونن که اگه از گلشهر کرج بخوایی بیایی نیاوران با قطار حدود 3 ساعت الی 3.5 ساعت توی راه هستی، من هربار به دلایل مختلف دیر میرسم سر کار، حالا دلایلش هم هربار تغییر میکنه،
یکبار مترو دیرط میاد، یبار من دیر میرسم، یبار خواب میمونم، یبار وسایلم رو جا میذارم و مجبورم برگردم، هر بااار به دلایل مختلف باوری که من نسبت به خودم دارم واسم تکرار میشه،
این چه باوری هست که این اتفاقات رو رقم میزنه،؟ باور به بی نظمی، باور به تنبلی، باور به عدم توجه کافی به کارم،و کلی نقطه نظر اشتباه که هربار تکرار میشه و نمیذاره سر وقت برسم، یادمه یه بار با دوستانم بیرون بودیم تا نزدیکای صبح و وقتی رسیدیم خونه ساعت 5 صبح بود، با خودم گفتم اگه بخوابم دیگه نمیتونم بیدار بشم، پس بیدار میمونم و یکی دوساعت دیگه که ایستگاه مترو باز شد میرم به سمت محل کارم، حدود یک ساعت بیدار بودم و بعدش از شدت خستگی خوابم برد، ساعت 10 صبح ب زور بیدار شدم و تا رسیدم محل کارم ساعت از 2 ظهر هم گذشته بود، یعنی با وجود اینکه سعی کردم بیدار بمونم ولی بازهم اون باور غلط کارخودشو کرد و من دیر رسیدم سر کار،
یک باور اشتباه تکرار شونده دیگه هم که دیروز توی سایت در موردش کامنت گذاشتم پنهان کردن آشغالها زیر میز بود، انجام کارهایی که مدتها بود به دلیل مقاومتهای بی دلیل ذهنم به تاخیر افتاده بود،
.
تشکر فراوان از استاد عزیزم،
امضای خدا پای تک تک ارزوهاتون