پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 9 - صفحه 24 (به ترتیب امتیاز)

551 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    در پی توحید گفته:
    مدت عضویت: 1863 روز

    به نام خدا

    سلام

    1 هدفی که بهش نرسیدم وازش دور شدم مقابله وانتقام از مجرمین بود به دلایلی مختلفی مثل افکار خشم محور و بعد ترس زا،نیت پاک اما واکنش غیر توحیدی و…

    در کل نمیدونم هدف مشکل داره وباور هایی که اونا شکل دادن یا مسیر اشتباه بوده ویا ابزار ایراد داشتن وعقایدی که مسیر را درست کردن وابزار ساختن؟!؛ مثلا نگرش ناجی گرا شاید، باید به خواطر خودم مجادله میکردم نه برای بقیه و…

    نکته که از این هدف فهمیدم داستان پیامبر بود: که قرآن چندین بار به ایشون یاداوری کرده که نباید از شرایط ودیگران به احساس بد(غم،ترس،درماندگی و…)برسن و دراین مورد مدریت ذهن لازمه

    2 پرورش اندام: این هدف را پشت گوش انداختم تا اینکه با برخورد به ناخواسته ای مجبور شدم تصمیم بگیرم وروش کار کنم اما استقامت نداشتم وتکامل را رعایت نکردم .پایه ای هم نبود که همگام با من پیش بیاد و انگیزه ام هم به دلایلی زود فروکش کرد.

    3 بسیاری از اهداف کوتاه مدت: به دلایل مختلف ومتعدی به خیلی از اونا نرسیدم، بحث فساد ذهنی ومرور زیاد برنامه ها ،لذت بردن از انها ونادیده گرفتن سختی وزمان لازم برای اجرا به منظور رسیدن به هدف،

    همچنین پیگیری کردن بسیاری از برنامه ها ،که می خواستم به همه جا برسم ،همچنین نداشتن جدیت کافی در تصمیم گیری ها و…

    *دلایل خیلی عجیب وپنهان که متوجه شدم شاید در راه رسیدن به اهداف بازدارنده باشند

    1 انتخاب نا خوداگاه اهداف(هدف گذاری نکردن وواضح نکرن اهداف به طوری که نقشه ی حرکتیم فقط فکر زیاد وعمل متوسط بوده)

    2درست معلوم نیست اهدافم هدف باشه یا برنامه خیلی دوست دارم در ذهنم ودر ناخواگاهم درست مواردی مثل تمایلات،برنامه ها،اهداف،هوس ها، ارزش ها

    و علایق را از هم تفکیک کنم که بتونم درست فعالیت کنم.

    دیگر دلایل کلی که پیدا کردم:

    احمالکاری وعقب انداختن کار ها،عدم جدیت بعد از گرفتن تصمیمات،فکر زیاد به جای عمل زیاد،لذت جویی،کمالگرایی ناخوداگاه و عیده آل شدن شرایط برای حرکت

    (که جدیدا این مورد را فهمیدم )،

    فسفور سوزی زیاد در حین برنامه بندی و حس رضایت زیاد بعد از هدف گذاری که فساد ایجاد کرده، کم شدن انگیزه کمی بعد از شروع(شاید بخواطر اینکه انگیزه های من بیشتر از رویا بوجود میان تا چشمنداز ها)

    لذت جوی و عدم مدریت تمایلات،فکر کردن مکرر به اهداف بعدی، استقامت و پشکار ناکافی و…

    این موارد برخی از خوشناسی های بنده در مورد دلایل نرسیدن به اهدافم بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    آرزو جمشیدی گفته:
    مدت عضویت: 537 روز

    سلام ب استاد عزیزم و مریم جان

    خوشحالم و سپاس گزار خداوند هستم که عضو سایت شدم

    سوال استاد

    چه اهداف و هدف هایی هست که شما انتخاب میکنید ولی ب ان نمیرسید ؟و چه دلیلی داره که شما ب هدفتون نرسید؟

    هدف من رسیدن ب رابط خوب و عالی با خانواده است

    من هر باری که رابط داشتم با خانواده همش ب ی الگوی تکراری بر خورد کردم و میکنم امروز بعد از عضو شدن در سایت و گوش کردن ب فایل استاد متوجه الگوی تکراری شدم که الگوی تکراری این بود که من هر موقع با خانواده رابطه بر قرار میکنم

    با بی احترامی یا بد رفتاری یا حتی مشکلاتی که در رابطه با من نیست بر میخورم که بقیه یا درد ودل میکنند یا گله گزاری میکنند

    با گوش کردن فایل متوجه شدم که 1.من برای خودم ارزش قاعل نیستم 2.میترسم ب حرف هاشون گوش نکنم و فکر کنند بهشون بی احترامی کردم3.واینکه فکر میکردم وظیفه ای من این که هر چی بقیه میگند من باید بپذیرم 4.و هیچ وقت نظر خودم که من چی دوست دارم بشنوم و درباره ی چی دوست دارم صحبت کنم را نمیگفتم و بیشتر شنونده ی حرف های وقت هدر دادن بودم

    الان چند روزی روی خودم دارم کار میکنم ولی نه خیلی عمقی ولی از امروز قول دادم ب خودم و خدا که کمکم کنه که عمقی ریشه یابی کنم باز و اینکه کنترل کنم ورودی ها را تا پیشرفت کنم و ی رابطه ای عالی بسازم خدایا سپاس گزارم بابت اگاهی حین نوشتن و اینکه سپاس گزارم که ب هدفم میرسم و بهترین رابطه را جذب میکنم و همش پر از خنده شادی و سلامتی در انتظار من است سپاس گزارم از استاد و دوستان که با من بودند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    زیبا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 144 روز

    سلام استاد وقتتون بخیر ، بسیار سپاسگزارم از شما بابت این سایت و مطالب آن

    من فکر میکنم هدف های بزرگ برای خودم تعیین میکنم که با شرایط الانم غیر قابل دستیابی میشه ، یه مدت که میگذره دیگه احساسم هم بد میشه و ادامه نمیدم ، هر زمانی ایده ای در رابطه با کاری به ذهنم میاد، با خودم میگم از کجا معلوم این رسالت من باشه ، همش منتظر اینم که به من کاری الهام بشه که رسالت من در این دنیا باشه، همین منو ناامید میکنه از ادامه دادن ، من معلم هستم ، ولی اینو رسالت خودمو نمیدونم چون علاقه ای بهش ندارم ، همش منتظرم که اون کاری که بهش علاقه دارم و رسالت من باشه بهم گفته بشه ، 3 ساله که منتظرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سعید پاشایی گفته:
    مدت عضویت: 1365 روز

    به نام خداوند یکتا

    درود به استاد عزیزم و خانم شایسته و تمام دوستان عزیز

    دیشب که مرا به سوی نشانه ام هدایت کن رو کلیک کردم منو به این قسمت هدایت کرد و درست سوالی که داشتم و ذهنم رو درگیر کرده بود رو دیدم چرا هر سال هدفم را مینویسم ولی به آن نمیرسم

    هدف من موفقیت مالی هست و هرسال مینویسم و چند روز اول سال خیلی خوب پیش میرم و هر روز کار دارم و میگم دیگه تمام امسال دیگه استارت خورد و دارم خوب پیش میرم و بعد از یمدت دوباره روز از نو روزی از نو (یمدت یعنی چند روز بعدش )

    الان که خوب فکر میکنم شاید یکی از دلایل روزای اول سال خیلی خوب کار میاد انگیزه ای هست که برای پیشرفت در سال جدید دارم،ولی به محض اینکه یک روز کار نمیگیرم سریع سیستمم عوض میشه،و دوباره ناامیدی و نجواها میان سراغم

    یعنی میشه که حال خوب من شرطی شده باشه،یعنی اگه کار باشه من حال خوبی دارم و انگیزه دارم اگه نباشه سریع ناامید میشم،یا وقتی کفگیرم ته دیگ میخوره دوباره کار میاد،

    من میدونم که کار هست چون اگه کار نباشه زمانی که داره پولم تمام میشه هم باید کار نباشه،پس چرا اون موقع کار هست،

    امسال با تعهد بیشتری میخواهم ادامه بدم فایلها رو هر روز انجام میدم و تمریناتم را مینویسم و تا جایی که بتوانم کامنت مینویسم و از خودم ردپا بجا میزارم

    ممنونم که راهنمایی میکنید

    در پناه حق

    بدرود

    ردپا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    علیرضا رستاخیز گفته:
    مدت عضویت: 1787 روز

    استاد عباسمنش ، خانم شایسته و دوستان عزیزم

    سلااام

    خداروشکر مسکنم که در این مسیر خوشبختی همراه شما هستم.

    سوال:درباره هدف هایی که هر بار به عنوان هدف سالانه یا هدف کوتاه مدت انتخاب می کنید اما به آنها نمی رسید، فکر می کنید چه دلایلی باعث می شود که شما باز هم به آن اهداف تعیین شده، نرسید؟

    روابط عاطفی دلخواهم و داشتن‌ دوستان صمیمی و زیاد

    دلیل : استرس و ترس ، توجه بیشتر به خلق ثروت ، بهونه های مختلف

    یاد گرفتن زبان انگلیسی

    دلیل : پرداختن به هدف مهمتر که همون خلق ثروته ، طولانی بودن روند یادگیری

    رسیدن به سمت نماینده و بالاتر در نتورک

    دلیل : سخت بودن و طولانی بودن روند رشد ، خجالتی بودن ، ، فکر میکردم من هنوز جا نیوفتادم تو این‌ کار ، فکر میکردم برای سن من موفق شدن خیلی زوده ، فکر میکردم اگر الان رشد نمیکنم داره ریشه ها ساخته میشه و من بعدا تصاعدی رشد میکنم ، اولش سخته ولی بعدش راحت میشه .

    سحر خیزی

    هربار که خواستم تو یه ساعت مشخص بیدار بشم نشد و همش یا 5 یا 6 اینطورا بیدار میشدم .

    دلیلشم دوست داشتم مثل آدم‌های موفق عمل کنم احساس میکردم که سحر خیزی باعث موفقیتم میشه ، حس خوبی بهم‌میداد صبح های زود بیدار شدن ، هر موقع گوشیم زنگ میخورد میگفتم‌من کاره خاصی ندارم حالا یک ساعت دیر تر و دکمه اسنوک رو میزدم که بعدا دوباره زنگ بزنه و این شد عادت من همین الانشم‌که باید سره یه ساعت مشخصی بیدار شم تا برم سره پست باز هم از همین دکمه استفاده میکنه .

    خوش خطی

    احساس میکردم‌هدف های مهم تر هست که باید دنبال کنم .

    تند خوانی

    هدف های مهمتر

    همیشه پول درآوردن جزوه هدف عای مهمم بوده که نتها به اون حدی که خواستم نرسیدم بلکه از هدف های دیگگ عقب منودم

    بدنسازی

    سه ماه رفتم‌ ول کردم چون احساس کردم دارم به بدنم آشیب میزنم چون سره پست زیاد وایمیستم .

    منظم نگه داشتن اتاقم

    چون مشترک استفاده میکنم با اعضای خانواده و میگم فایده ای نداره اونا دوباره کثیفش میکنن .

    هدف های بلند مدت رو انتخاب میکردم هدف های بزرگ تو نتورکم همین بودم ، میدیدم‌آخرین سمت چیه ، مثلا حامی الماس میگفتم‌میخوام از الان برای این هدف تلاش کنم ، همیشه دوست داشتم برای دیگران بگن چقدر خفنم دست بزارم روی بالاترین هدف و اونو پیگیری کنم ، ولی قانون تکامل قشنگ لهم کرد ، الانم از این ور بود اوفتادم هدف هام خیلی کوچیک‌شده ولی خب اشکال نداره تیکش میزنم و تجربه کسب میکنم

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    ارزو طلائی گفته:
    مدت عضویت: 1444 روز

    سلام استاد جانم

    یک مدت قبل که درآمدم بهتر شده بود چند دست کفش و لباس برای خودم خریدم و جوری شد که نتونستم همه آنها رو استفاده کنم و حتی اضافه وزن داشتم که بعضی لباسها دیگه برام مناسب نبودند مرتب به خودم می گفتم چه کاری کردم که اسراف کردم و دیگه ذوق خریدن نداشتم

    حالا مدتی از آن ماجرا میگذره و به شدت نیاز به کفش و لباس جدید دارم اما ماجرا جوری پیش میره که نمیتونم بخرم میدونم به علت احساس بی لیاقتی است که به خودم داده ام

    مورد بعدی مسافرت کردن است من هر سال حتما یکی دو بار مسافرت میرفتم همیشه هم پولش معجزه آسا می رسید اما مدتیه هر چی برنامه می‌ریزم تصویر سازی وباورسازی میکنم، باز این سفره جور نمیشه میدونم که خیلی گیر پولش شدم میگم بهتره برای شروع کارم وبدهی هام پول بدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    زینب گفته:
    مدت عضویت: 2169 روز

    به نام خدای عاشق ها

    سلام استاد عزیزم

    جواب سوال نهم

    هدف:

    1.بهبود رابطه :

    هربار خواستشو دارم و میدونم رابطه خوبی میخوام با عشقم تو این چندسال البته فکر ک میکنم واقعا نمیدونستم سالهای اول رابطه خوب اصلا یعنی چی یا معیارایی داشتم که همونا کلا غلط بود خب اما انگار تضاد های زیادی ک بینمون بوجود اومد هم بهم نشون داد میخوام طرف مقابلم چجوری باشه هم خودم شخصیتم چجوری باشه اما تااینجا فقط میدونم چی میخوام تا یک ماه پیش حدودا که گفتم خدایا خب من چیکارباید بکنم فقط میگم رابطمو خوب کن حتما خودمم باید کاری کنم دیگه ،وگرنه که تاالان بعد این همه سال میشد تو این یک ماه نوشته ها مطالب حرف هایی سرراهم اومده که وای برمن تازه فهمیدم 100درصد اشتباها از من بوده

    درکل تو بهبود رابطه و داشتن رابطه خوب با عزیزدلم من به نتیجه نرسیدم هنوز بعد چندسال بااینکه ایشکن همون ویژگی هایی ک من میخوامو داره و روز به روزم داره شبیه اون ویژگی هایی میشه که ازخداوند عزیزم خواستم و میخوام

    بنظرم اولین دلیلش اینه که من فقط یک هدف کلی دارم و تقسیمش نمیکنم به گام های کوچک

    دو اینکه اصلا نمیدونم برای بهبود تو رابطه چیکار باید کرد

    سوم تازگی بخودم اومدم که واقعا و از ته ته دل و عمق وجودم بپذیرم اشتباه از من و باید برنامه داشته باشم برای تغییرش نه فقط دعا و درخواست باید عمل کرد

    2.پیداکردن کار:

    ازوقتی وارد دانشگاه شدم همیشه تو فکرم بود که یکار نیمه وقت حداقل داشته باشم اما تا الان هیچ کاری پیدا نکردم

    البته دوبار یه اقدامی کردم اولین بار معلم خصوصی بچه های ابتدایی و دومین بار معلم زبان

    اما اینقدر باورهای ثروتم مشکل داشت که حقوقم خنده دار چه عرض کنم گریه دار بود

    فکر کنم مشکل اصلیم درباره این موضوع این که بااازهم من یک هدف بزرگ مشخص کردم و به هدفای کوچیک تقسیم نکردم

    دوما خودمو نمیشناسم نمیدونم تو چه کاری علاقه دارم

    سوما حرف بقیه برام خیلی مهم که مثلا این همه درس خوندی تو بهترین دانشگاه حالا یه کاری ک اصلاااا ربط نداره داری انجام میدی

    چهارما تکامل و طی کردن تو مسیر ثروت برام سخت

    3.شنا یادگرفتن :

    اینقدر ترس شنا کردن دارم که هربار اصلا یه مشکلی پیش میاد

    4.گواهینامه رانندگی گرفتن :

    بارها مدارک مختلف گرفتم اما تو این قضیه اصلا گیر کردم نمیدونم شاید ترس دارم ازاینکه نتونم قبول بشم و یادبگیرم

    ذهنم محدودیت داره که تو بلد نیستی ماشین و حتی روشن کنی خیای سخته

    محدودیت مالی که خب حالا گرفتی ماشین نداری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    آرزو جمشیدی گفته:
    مدت عضویت: 537 روز

    سلام استاد جونم حالم عالی خدایا صد هزار مرتبه شکر امیدوارم که حال شما هم مثل من عالی عالی باشه عاشقتونم الان دوروزه که دارم با تمام وجود روی خودم کار میکنم خدایا شکر و سپاس گزارم که توی این مسیر مرا هدایت کردی و راه درست را نشانم دادی ی ساعت پیش دوباره روی فایل شما تمرکز کردم و هم گوش کردم و هم نوشتم و نکته بر داری کردم

    متوجه ی چیزی شدم که باز هم دلیل نرسیدم ب هدفم شد و دلم نیومد که نیام بگم و گفتم باید بیام و اشتراک بزارم من الان نزدیک دوسالی هست که با شما هستم ولی ب لطف خدا و قانون تکامل دیروز وارد سایت شما شدم ودوره تکرار شونده مساعل تکراری را گوش کردم و دوباره ب ی گزینه ی دیگری برخوردم که این من هر بار فایل های شما رو گوش میکردم اون تمرین و تمرکزی که باید روش میزاشتمو .کامل با وجود انجام نمیدادم و فکر میکردم چند باری که ی فایل را گوش میکنم فرکانسم عوض میشه در صورتی که فرکانس و حالت تو با تغییر فایل عوض نمیشه فقط با تکرار و ریشه یابی و درست کردن افکار و تمرکز روی هدف عوض میشه هم حالت و هم عوامل بیرونی این ریشه در اعماق وجودم بود که پیداش کردم و افتخار میکنم با شما اشنا شدم خدایا سپاس گزارم سایتتون عالی من احساس عالی دارم خدایااااااااااا سپاس گزارم عاشقتممممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    Nahal گفته:
    مدت عضویت: 1305 روز

    سلام به استاد بزرگوارم و مریم جان عزیزم.

    چقدر مطالب این فایل عالی بود و من به عینه تجربیاتی از این جنس صحبت ها رو در زندگی خودم و اطرافیانم دیدم ،اما در نورد سوال این جلسه که چه هدفهایی رو داریم که بهش نمیرسیم؟؟؟

    من چند ساله که ارزوی موفقیت و پیشرفت توی شغلم و دارم اما متاسفانه هر سال دارم ضعیف تر عمل میکنم و فقط وقتی که به گذشته فکر میکنم غصه میخورم که چرا زمان و از دست دادم.من عاشق کارمم و از انجام دادنش لذت میبرم اما همه کارهایی که تا الان انجام دادم نتیجه معکوس بهم داده ،

    الان که دارم فکر میکنم میبینم خیلی باورهای اشتباهی توی وجودم هست که میخوام اینجا بنویسم و با همه ی قدرت تغییرشون بدم.

    اولین باور اشتباه من اینه که زمان و از دست دادم و الان دیگه دیر شده درصورتیکه من فقط 32 سالمه و کلی تجربه وسابقه کار دارم .

    باور اشتباه بعدیم اینه که سرمایه ندارم تا سالن خودمو بزنم توی یه محله پر رفت و امد و شلوغ ،که به قول داییم میگفت وقتی شرایط الان اینطوریه باید از اهرم استفاده کنی ،باید بری توی سالن های خوب کار کنی تا از اطریق اهرم اونا تو رشد و پیشرفت کنی و شناخته بشی.

    باور اشتباه بعدیم نداشتن اعتماد به نفس کافیه،که خودمو دست کم میگیرم در صورتیکه بارها همکارانمو دیدم که با وجود سابقه کاری و مهارت کم چقدر خودشونو قبول دارن و بخاطر همین اعتماد به نفسشون خیلی هم موفقن توی کارشون.

    باور غلط دیگه من باور کمبود است که انقدر ارایشگر های مطرح زیادن که من اصلا به چشم نمیام.

    یک دلیل دیگه توی عدم پیشرفت توی کارم نداشتن تبلیغات و پیج اینستاگرامه که مشتری ها چطور میتونن به من اعتماد کنن .

    دوستان این موارد خیلی جلوی منو گرفته و واقعا وقتی که به پشت سرم نگاه میکنم میبینم که چقدر موقعیت ها رو از دست دادم اما امروز اول دی ماه به خودم قول دادم که این زمستون ،بهار زندگیم بشه ،شروع کنم قدم بردارم و مطمئنم که خدا کنارمه ،میخوام روی همه ترس هام پا بزارم ،دورههای جدید و اپدیت و ثبت نام گردم و اولین قدم و برای رسیدن به اهدافم برداشتم ،من باور دارم که خدا یه قدم جلوتر از منه و داره هدایتم میکنه امیدوارم به زودی بیام و از تغییرات مثبتی که ت ی زندگیم ساختم بهتون بگم ،

    ممنونم که وقت گذاشتین و کامنتم و خوندین ،دوستون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    نازنین خشنود گفته:
    مدت عضویت: 1421 روز

    سلام استاد جان

    امیدوارم ک حالتون مثل همیشه عالی باشه

    یکی از اهدافی ک من برای خودم همیشه اول هر هفته انتخاب کردم و به دوروز نرسیده گذاشتمش کنار کاهش وزنه

    1فکر می کنم به خاطر اینکه مرتبا قدم هایی که باید برای هدفم بردارم را به تعویق می اندازم،یعنی برای من این شکلیع ک اول صبح با انرژی رعایت میکنم رژیممو عصر ک میشه یچیز خوشمزه مامانم میپزه دیگه اون لحظه فقط ب خودم میگم حالا بخور ازین غذاها خیلیییی

    بجاش دیگه تاشب چیزی نمیخوری و یجورایی خودمو گول میزنم بااینکه میدونم نمیتونم تاشب طاقت بیارم ث اتفاقا هم تا اخر شب همممه چی میخورم و میگم اشکال نداره از فردا شروع میکنم دوباره چیزی نخورم و اتفاقا باید هم ازون غذا خیلییی زیاد بخورم تا احساس خوبی بهم دست بده

    اگ کم بخورم همش فکر و ذکرم توی اون غذاس وحتی اگ اون لحظه کم بخورم ازون غذا

    دیریازود تاشب میرم سراغش ک خیلی بخورم و اون لحظه انگار افسار احساساتم دست خودم نیس و توی چند دقیقه بخودم میام ک دارم خودم رو سرزنش میکنم و کلی ضربه ب اعتماد ب نفسم وارد میکنم

    2چون من در شروع کار، انگیزه دارم اما خیلی زود انگیزه هایم را از دست می دهم:انگیزه هامو از دست میدم نه به خاطر اینکه قانون تکاملو درک نمیکنم ن

    بخاطر اینک غذاها وسوسم میکنن ک برگردم ب همون شیوه ی قبل

    3چون من هدف هایم را خیلی بزرگ و غیر واقع بینانه انتخاب می کنم مثلا 65کیلو هستم هدفم رو بجای اینکه 62انتخاب کنم ک دو کیلو وزنم کم تر شه باخودم میگم من باید 58کیلو بشم و چون من طی این سالها وزنم روی 65استا‌پ کرده هیچوقت پایین تر ازون رو یادم نمیاد برای همین ذهنم حتی سخت میتونه باور کنه ک من یک کیلو کمتر بشم

    چه برسه به 7کیلو

    چون من خیلی زود با برخورد با اولین مانع ناامید می شوم :اولین مانعم همون گرسنگیع ک دیگع برام هیچی توی اون لحظه مهم نیس جز سیر شدن و من غذا خوردن توی ذهنم شده ی لذت

    یکی از بهتترین لذتای زندگیمه

    و یجورایی جای رنج و لذت برای این قضیه عوض شده توی ذهنم و اگ زیاد غذا نخورم برام رنجه

    ک نتونستم از بو و طعم غذا ها لذت ببرم

    استاد همین الان ک اینارو نوشتم کلی اگاهی نسبت بخودم بدست اوردم

    اصلا با همین یدونه سوال کلی ترمز ذهنی پیدا کردم و میخوام ک حتما بشینم روش کار کنم

    روی اهرم رنج و لذت کار کنم

    روی عزت نفسم بیشتر کار کنم

    اصلا فهمیدم ک من وقتی نمیتونم جلوی ی غذا مقاومت کنم چجوری میخوام روی اصول اساسی زندگیم بمونم

    و اصلا من ک دارم تمرکزی روی عزت نفسم کار میکنم این رو بعنوان تمرین عزت نفس ببینم ک بتونم خودمو کنترل کنم و این برام ارزش باشه

    خداروشکر این جملات داره جاری میشه

    چون تا وقتی ک ننوشته بودم اصن هیچ ایده ای نداشتم و نمیدونستم اشکال کار کجاست

    خدایا شکرت

    ممنون استاد جانم عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: