پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 10 - صفحه 18

426 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رقیه خسروی فر گفته:
    مدت عضویت: 643 روز

    اول سلامم به استاد عزیزم وبعد به همه دوستان

    استاد چقدر این فایل برام جالب بود موضوعی را عنوان کردین که همه ما تجربه ای ازش داریم ولی هیچ وقت بهش توجه نمی کردیم وقتی فایل گوش میکردم تام صحبت ها ونکاتی را که میگفتین حس میکردم ،گاهی بهشون می‌خندیدم از اینکه بهشون پی بردم خوشحال بودم .من خیلی دل رحیم هستم وکلا آدم صلح جویی هستم به خاطر این همیشه خانواده و اطرافیانم منو آدم ساده و گاهی احمق مپندارنن ولی در واقع اصلا این طور نیست من احساساتم خیلی زیاده همه چیز راهم خوب درک میکنم 2سال پیش با همسرم آشنا شدم اون کمکم کرد تا بتونم تغییر کنم

    الان با شنیدن صحبت های شما دوباره یاد خود قدیمم افتادم

    اما دیگه نه نگران هستم و نه موضوع فکر دیگران منو ناراحت می‌کنه

    واین حال خودم را خیلی دوست دارم

    وخدارو سپاس فراوان که توفیق پیدا کردم شمارو بشناسم وبا شما خدارو هم بهتر شناختم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    محمدرضا قناد باشی گفته:
    مدت عضویت: 776 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عباسمنش و خانم شایسته مهربان

    سلام به همه دوستان ثروتمندم

    میدونم این رفتار گاهی اوقات باعث شده دیگران به خودشون اجازه دخالت بدن ولی پاشنه آشیلم هست ودوست دارم دیگران ناراحت نشن گاهی اوقات ازاینکه از دستشون دلخور میشم عذاب وجدان میگرم وبا خودم میگم چقدر کینه ای هستی آدم باید دلرحم باشه نباید بدجنس باشه ،حالا این دفعه یکم بهت بدی کردند نباید خوبی هاشون رو فراموش کنی ،همه بهم میگن آخه یکم ناراحتیتو نشون بده تا بفهمند از دستشون ناراحتی ……

    خیلی کم نه میگویم وهمه بهم میگن قدرت نه گفتن نداری ،چرانمی تونی به هیچ کس نه بگویی..

    یکی که دیگران بهم میگن تو خیلی لجبازی وروی یک چیزی پا فشاری میکنی اینو نمی دونم چرا بهم میگن در صورتی که من اصلا آدم لجبازی نیستم وخیلی زود قانع میشم البته روی اعتقاداتم وچیزهایی که بدونم درست هست هیچ وقت به حرف نا معقولشان فکر نمیکنم ،البته الان فهمیدم چرا بهم اینو میگن چون دوست دارم به دیگران بفهمانم این من نیستم که اشتباه میکنم بلکه انها اشتباه میکنند وحرف هاشون غیر منطقی است البته از زمانی که یاد گرفتم سکوت کنم خیلی بهتر شده ،به قول استاد تضاد هامیان تا یادبگیریم چطور رفتار کنیم اگه زود بفهمیم دردش کمتره ولی اگه خیلی تکرار کنیم به مراتب دردشون زیادتر میشن…..

    این موارد جز پاشنه های آشیل سفت وسخت من است ودارم روشون کار میکنم تو بعضی هاشون خیلی بهتر شدم ولی تو بعضی هاشون کمتر..

    یکی دیگه که الان یادم اومد احساس میکنم وقتی یک نفر مغرور هست منم باید با غرور رفتار کنم چون اگر چیپ رفتار کنم به تجربه دیدم اون طرف مغرور تر میشه ولی به محض اینکه درون ام قبول میکنه که محمدرضا تو نباید مغرور رفتار کنی همه چی درست میشه ولی کلا از آدم های مغرور متنفرم اینم یک ایرادی در خودم هست که این جور افراد رو میبینم ولی سعی میکنم توجه ام را بدم به چیز دیگه ایی تا غرور زیاد از حد طرف مقابل ام رانبینم

    در آخر وقتی فهمیدم خدا به خاطر غرور که شیطان را از درگاهش رانده یک کم امیدوار میشم که پس من دوست فکر کردم ولی بعدش میگم خوب اون هم بنده خداست حالا نادانی باید دانا بشه من چرا حرص بخورم اونم خدا داره و خدا باید کمکش کنه تا از غرور کاذب بیاد بیرون..

    ودر آخر هم براش دعا میکنم که حال خودم خوب بشه که میشه…

    شکر

    شکر

    شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    ونوس ملکی گفته:
    مدت عضویت: 1665 روز

    سلام به خوشگلا .خدا جونم مرسی که امروز تونستم این فایل رو گوش کنم .راستش بمن میگن چرا اینقدر آرومی و خواهر کوچک ترم همیشه جمع رو دستش میگیره و محبتش رو نشون میده اما بعد از مدتی همه جذب من میشم برای همین من از آروم بودنم راضی ام .همسرم همیشه بمن میگفت البته اوایل زندگی که چقدر سوال پرسش میکنی و من با گوش دادن به فایلهای عشق و مودت و گوش دادن ب فایلهای بی نظیر استاد این چالش رو به پشت سر گزاشتم و الان خوشحال ترینم و فهمیدم و به خودم قبولوندم که چیزی که ماله من از من جدا نمیشه من فقط باید حالم روخوب نگه دارم .استاد آخه چی بگم چطوری بگم که چقدر خوشحالم چقدر آخه شما خوبین. کلادیدم به این دنیا حتی اون دنیا عوض شد وفهمیدم همه جواب فرکانس های خودشون رو میبینم و الان با خیال راحت خوشحال زندگی میکنم البته بگم که شده زمانهایی که حتی نمیتونم از تخت بیرون بیام اماااااااا باز هم روی خودم کار میکنم .شکر گزاری روزانه گوش دادن به فایلهای استاد جز جدا نشدنیه منه .خلاصه که با خیال راحت دوستان جیگرم خوشحال زندگی کنین بدونین انرژی حمایتمون میکنه که کل جهان رو آفریده .استاد جان کیلومترها ازتون فاصله دارم اما قلبی هر لحظه کنارتونم. تنتون سلامت و دلتون خوش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    مرضیه سیفی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1171 روز

    به نام خداوند یکتا. سلام بر استاد عزیز بسیار ممنونم ازاین فایل زیبا. استاد من زیاد بهم می گن تو زیاد حساسی مثلا هروقت خبر بدی باشه خواهرهام می گن به مرضیه نگیم اون حساسه زود افسرده می شه یا بدنش ضعیفه اینو زیاد می شنوم، یکی دیگه ازاین الگوها همسرم تاحالا چند بارتو زندگیمون ور شکست شده از لحاظ مالی. زیاد هم تذکر بهش می دم می گه بر به بدشانسی خوردم، یا هردف می گه خدا بزرگه درست می شه. یا یکی دیگه از الگوهای تکرا شونده توزندگیم خیلی دوست دارم یه شغلی داشته باشم، ولی چون دیسک کمر دارم می گم یه کاری بشه که من بتونم انجام بدم یه جورایی برام تکرار شده که بدنم ضعیفه نمی تونم انجام بدم. یا موقعه صحبت کردن توجمع می گم بزارین منو حرفمو بزنم من زود یادم میره. بسیار سپاسگزارم از استاد عزیز که این الگوها رو یادآوری کردن برامون. چون من قبلش نمی دونستم این الگوها مشکلن وباید برطرف بشن. بسیار ممنونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      حیدر احمدی برزگر گفته:
      مدت عضویت: 1250 روز

      به نام خداوند مهربان

      درود بر مرضیه خانم یکتا پرست

      خدا رو شکر میکنیم، بابت همه نعمت‌ها و موهبتهای که به جمع ما عنایت کرده

      از شما ممنونم که دل نوشته رو یاد داشت کردید.

      یه موضوعی که باید همگی یادمون باشه ، اینه که ما خودمون داریم دنیای خودمون رو میسازیم،

      با فرکانس های که خواسته یا ناخواسته برای جهان میفرستیم.

      درک این مطلب ، به ما کمک میکنه که در طول روز به چیزهای خوبی که میخواهیم داشته باشیم ، بیشتر توجه کنیم.

      لحظه های به ظاهر نا مناسب تو زندگی همه هست حتا تو زندگی استاد هم هست، ولی ایشون به اون ها توجه نمی کنه و به چیزهای زیبایی که میخواد براش اتفاق بیفته توجه بیشتری میکنه.

      ما هم که به عنوان شاگرد تو این مسیر هستیم باید این کار رو بکنیم،

      به خود خدا سوگند، که میشه راحت این کار ها رو با توکل کامل به خدا انجام داد.

      البته این کار یکدفعه نمیشه و باید کم کم این کار رو انجام بدیم ، یعنی تکامل رو طی کنیم.

      خود استاد از سال 82 شروع کرده و الان 1402 هستیم .

      به شما و خودم پیشنهاد میکنم که قسمت کامنت ها رو بیشتر بخونیم ، و کامت های اون بچه های که درک بیشتری رو پیدا کردن، بیشتر بخونیم و البته که اول باید با تمام وجود از خدا یادی بخواهیم و اون دوستان رو دستای خداوند بدونیم ، تا راهنمای بشیم.

      استاد چند تا فایل در باره سلامتی داره که اگر دوست داشتید اون را سرچ کنید و گوش بدید.

      مطمئن باشید اگر همه با ایمان از خدا بخواهیم ، هدایت میشویم.

      البته ایمانی که عمل بیاره

      بهترینها رو براتون از خداوند درخواست میکنم.

      در پناه آلله یکتا شاد، سالم، خوشبخت، ثروتمندوسعادتمنددردنیاوآخرت باشید. آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    سوسن صدیقی گفته:
    مدت عضویت: 1463 روز

    بنام خداوند بخشنده ی مهربان

    با سلام و درود خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز و همه ی اعضای سایت

    بازم ممنونم بابت یک فایل عالی دیگه الهی شکرت

    استاد در مورد بازخوردها اگه بخوام بگم من کسی هستم که همیشه یعنی بالای 90 درصد بهترین بازخوردها رو دارم

    همه بهم میگن تو آدم قوی هستی از همون بچگی میگفتن مثل بزرگها فکر میکنی خیلی باهوشی تو به هر چی می خوای میرسی تو خیلی کاری هستی خیلی منظم هستی و این تعریف ها حدواندازه ندارن و همواره تکرار میشن

    اما اون ده درصد باقیش یه اخلاقی دارم خودم بهش جدیدا آگاه شدم یک سالی هستم واز همون موقع دارم روش کار میکنم اون اینه که تو زندگی همه دخالت میکنم واسه همه راهکار دارم آخه یکی نیس بگه به تو چه

    دو سال پیش به یه تضادی برخوردم که متوجه ایرادم شدم و از همون موقع فهمیدم ایرادم خیلی جدیه وفقط یکی دونفر نیست که تو زندگیشون نظر میدم بلکه همه من واسه همه ایده دارم ای داااد

    یکی دیگه از ایرادهام اینه که (البته هیچکی ازم انتقاد نکرده ولی به نظر خودم ایراده) همونجوری که شما مثال زدین من همیشه از خودم تعریف میکنم از مسافرتهام از تجربیاتم جوری که به بقیه مجال همکاری نمیدم ههههههه ولی همه اینو میزارن پای اعتماد به نفس بالام و اجتماعی بودنم و تاالان کسی بهم نگفته بود ایراده هیشکی

    الهی سپاس گذارم بابت شناسایی ایراداتم در روابط که هدایتم کردی عاشقتم

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    زینب گفته:
    مدت عضویت: 1425 روز

    باسلام وسپاس فراوان ازاستاد عزیز .

    درمورد الگوهای تکرار شونده ،درمحیط کاریم (مدرسه)

    هرگاه درمورد بحشنامه هایا مشکلات مدرسه ودانش آموزان ،انتقادکردیم بین همکاران وقرارشده یکسری راهکاروپیشنهاد ارائه بشه یا ازاینکه مدیران مدارس دیگه به این شدت انتظار ندارند …

    دربحث های جلسات من مثلا شروع میکنم درادامه توافق قبلی با همکاران به اظهار نظروشروع کننده ، چندین بار متوجه شدم تنها موندم درادامه بحث ..همکاران چندان همراهی نکردن ومدیر ومسولان بنظرشون من همیشه ساز مخالف میزنم ،این درصورنیکه بشدت درتدریس درانجام فعالیتهام متعهدم .

    حتی یکبار درجمع چند همکارصمیمی نظرخواستم ایراد یا نقطه ضعف من چیه ؟یکیشون درنهایت راحتی وخومانی گفت شما سرهرچی زیاد غر میزنی واعتراض داری.

    من واقعا یه تلنگروتکان خوردم نمیدونم چطوری بیان کنم براتون بگم از حس اعتمادم سوئ برداشت میشه ..

    حتی توبرخودبا بچه هام گفت وگوی ذهنیم ودرگیری فکریم که زیاد هست موقع حرف زدن چون با اون نگرانیها درگیرم من تو نظرم دارم مادرانه وبه نفع اونا صحبت میکنم ولی برداشت بچه هام دراکثرمواقع این میشه مامان لحن طعنه امیزداری وبرداشت خیلی بدی ازحرفام دارن درصورتیکه من نیتم خیره وقصدم آگاه سازی اونا واینکه دربرخوردبا مسایل ،همه جانبه فکرکنن وموردسوئ استفاده دیگران قرارنگیرن ..

    بادخترم که بیشترصمیمیم می پرسم بعنوان فردی که بیرون از گود بخوای رفتارمو تحلیل کنی چی میگی ؟

    میگه مامان میدونم درونت تمام فکر وذکرت خوبی برای ماست ولی واقعا لحنت ونوع بیانت بعضا حالت تخریبی وبه اصطلاح تیکه انداختن میشه !!

    خیلی از فایلهای رایگان استادوگوش میدم هنوز شرایطم فراهم نشده دوره هاشونو بخرم

    واین بنظرم

    اینطوره که تمرکزوتوجه من با وجود تمرینها وذکرها وشکرگزاریهام،روی نگرانیها وترسهام قرارگرفته دردام دورباطل قرارگرفتم.وایمان وتوکلم بخدام درحدی نیست که رهاش کنم وبخودش کامل بسپارم اکثرا نمازامو سروقت میخونم مدام توذهنم باهاش حرف میزنم ،طلب راه وراهکارمیخوام،میگم بخودت میسپارم مگه خودت خلق نکردی پس خودتم حفظشون کن ولی نمیدونم کجا بعضا گیر میکنم خیلی وقتها با این همه گفتگوم باهاش ،به نقطه صفر حضور وارامش واقعی وکاملش نمیرسم .

    باز مرور میکنم درمورد الگوهای تکرارکننده ،متوجهم که وسواس فکری دارم درمورد چند روز ازخونه دراومدن .همیشه میگم چک میکنم شیرگازو برقها واینکه چیزی توپریز نباشه..بازم راه می افتیم میگم شیرگازو بستم ،اطو کردم ازبرق دراوردم یا..با اینکه تا یک قسمتی که دستموبردم از پریز بکشم تویادم میاد ولی بقیش نه وهمیشه با این کارم بحث پیش میاد اگه هم نپرسم از همسر وبچه هام واونا تایید نکنن مثل مرغ سرگردان مدام تو ذهنم درگیری پیش میاد نکنه اتصالی کنه یا نشت و….تادوباره میرسم خونه میبینم همه چی سرجای خودشه..ومن این همه اذیت میشم .

    متوجه شدم همزمان که رو باورهام کار میکنم اونقدر پام روترمزهای ذهنیم گیرکرده که درجا میزنم وزبانم درذکر وشکرگزاریه ولی درونم در تلاطم وترس هست ومدام اتفاقات نارحت کننده برام پیش میادوبه این نتیجه میرسم که من همیشه درنقش یک قربانیم ..ووقتی زیاد فکرمی کنم می بینم از مادرم و نگرش اون درمن تقویت شده که تو همه کارهای مریوط به خانه وبچه ها خودشو فداکنه ولی الان از دید ناظر میبینم همیشه خواسته های خودشو نادیده گرفته بیش از اندازه به ما ومخصوصا پسرهاش لطف وتوجه داشته همه بصورت تکلیف و وظیفه دراومده براش وبار مسئولیت ونگرانیش در رابطه باکار اونا وروابط خونوادگیشون اونقدر زیاد که من وخواهرم بعضا بهش میگیم بسه چقدر خودتو فدا میکنی بذار خودشون راهشونو پیدا کنن اخر سر هم شما مقصر شناخته میشین والان در حیرانم که هم من وخواهرم دقیقا با این شکل با خانه وبچه ها برخورد داشتیم یک الگوپذیری دقیق از رفتار مادرم ..

    دارم مینویسم تمام این امور.پیش روم هستن فکرم بازمیشه ودارم گیرهای ذهنیم برام بیشتر عیان میشه

    خدایا شکرت که هدایتم کردی به این فایل به صحبتهای موثر وراهنمای استاد رسیدم تا بتونم دریچه نگاهمو تغییر بدم وکانون توجه وتمرکزم را روی اتفاقات وحالات مثبت قرار بدم .

    ان شا ..که در جلسات پیش رو حتما بیام واز نتیجه تمرکزم بر زیباییها ودید مثبت وارامشم براتون بگم .

    پایدارباشید استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    الهه پوراحمدی گفته:
    مدت عضویت: 1421 روز

    سلام به استادعزیزم و همه دوستان همفرکانسی خودم .

    چه جالبه استاد عزیزم که این مواردی که میگین بقیه رو میگن، رو من چند مورد داشتم و البته دارم و از بقیه براشون بازخورد گرفتم. ولی هیچ وقت بهش اینجوری نگاه نکرده بودم.

    مثلا همه بهم میگن تو خیلی خوبی وکلی ویژگی مثبت داری اما یکم آن تایم نیستی، همیشه تا یک ربع دیر میرسی سر قرار،

    یا میگن چرا تو انقد آرومی ، چرا تو جمع و تو شیطنتهای جمع شرکت نمیکنی، چرا نمیرقصی تو جمع،

    یا میگن چرا زود عصبانی میشی و سریع تو یه سری موارد ری اکشن نشون میدی؟

    یا میگن فراموشکار شدی و یه سری کارها رو فراموش میکنی یا یکم سر به هوا شدی و یه چیزهایی یادت میره که نباید یادت بره .

    خوشحام که این توانایی رو در خوردم ایجاد کردم تا بتونم این حرفها رو سایت تو این فایلها بنویسم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    علی گلستانی گفته:
    مدت عضویت: 2501 روز

    با سلام و خدا قوت به استاد عزیزم استاد عباسمنش و خانم شایسته

    من سالهاست که استاد و دنبال میکنم و همیشه در کنار یادگیری از استاد به دنبال کشف قوانینی عجیب و غریب از زندگی بودم

    که این روزها خیلی باب شده

    و همین اطلاعات زیادی و عمل نکردن باعث شده بود از همون چیز هایی که از استاد یادگرفته بودم غافل بشم

    و اصلا به این فکر نکنم که بابا در خانه اگر کس است یک حرف بس است

    چند روز پیش داخل ماشین توی ترافیک حکیم

    یک دفعه یاد حرف استاد افتادم و به دلم افتاد که توجه به زیبایی همون و میاره داخل زندگی

    و من توجه مو توی این ترافیک گرم بردم به درخت های کنار خیابون و شاید نیم ساعت لذت بردم

    غروب که رسیدم خونه

    پسر داییم تماس گرفت و گفت رفته گیلان برای کار

    خیلی عالیه

    و پیشنهاد داد بیا چند روزی اینجا بمون

    ببین چجوریه

    و من اصلا یاد اون تمرکز روی درخت ها و طبیعت نبودم

    و همون شب هدایت شدم

    گیلان

    و اونجا یک دفعه تلنگری بهم وارد شد

    و دیدم آقا چرا آنقدر خودتو به در و دیوار میزنی

    یک عمره استاد فرمایش می‌کنه

    تمرکز روی زیبایی

    هدایت شدن به زیبایی تمام

    و خیلی خوشحال هستم از اینکه

    این جمله رو با گوشت و پوست استخون

    فهمیدم و اصلا حتی یک ثانیه هم نمی‌خوام روی چیزهایی که نمیخواهم تمرکز کنم

    خیلی تشکر میکنم از استاد عباسمنش و بهترین سایت آگاهی دنیا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    مهدی اکبر گفته:
    مدت عضویت: 1372 روز

    سلام ب دوستان عزیزم

    و

    سلام ب استاد عزیزم

    در مورد سوالی که تو این فایل مطرح شد. اولش که داشتم فکر میکردم دیدم من کلا تو زندگیم زیاد بازخورد نگرفتم، حالا چه مثبت چ منفی، دلیلشم نمیدونم شاید بخاطر شخصیتم باشه چون از وقتی یادمه نشده با کسی خیلی صمیمی بشم که باهم حرف دلمون رو درمیون بذاریم.

    من حتی از خانوادم هم زیاد بازخورد نمیگیرم.

    اما وقتی یکم بیشتر فکر کردم یسری موارد ب یادم اومد.

    -خیلی ساکتی:

    من معمولا کم حرفم و مکالماتم با بقیه خیلی کوتاهه .البته همیشه دلم میخاسته که بتونم با بقیه بیشتر صحبت کنم و حتی مواردی بوده که با ی آدم خوش فرکانس برخوردم ولی نمیتونستم باش صحبت کنم و نهایتا رابطه ای ایجاد نشده.

    -مادرم معمولا بهم میگه خیلی فراموش کارم و کارایی که بهم میگه رو چند بار باید تکرار کنه تا تو گوشم بره.

    -خیلی بی احساسی :این حرفو از دوستی شنیدم که بهش نزدیک بودم رابطه تقریبا صمیمی ای داشتم باش.

    -توضیح نمیدی: خودم هم اینو قبول دارم . معمولا اگع مشکلی پیش میاد یا از چیزی ناراحت میشم نمیام با طرف در میون بذارم و توقع دارم طرف خودش بفهمه.

    فعلا همینا ب ذهنم رسید ولی ب قول یکی از دوستان باید بیشتر فکر کنیم و خودمونو شخصیت مون رو بهتر بشناسیم.

    در پناه حق شاد و سالم باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    ارسانه عبدالهی گفته:
    مدت عضویت: 1361 روز

    سلام

    یکی از الگو های تکرار شونده وانتقاد ی

    که قبلا خیلی داشتم این بودکه سعی می کردم به زور دیگران رو تغییر بدم دوست داشتم دیگران مثل من کتاب بخونن روی خودشون کار کنند بهشون من بگم الان دارید اشتباه فکر می کنید که سر این

    موضوع چقدر حس خودم بد می شد تمرکزم می رفت روی مشکلات ورفتارهای دیگران که باعث شده بود یه جور کنترل کننده بشم ودیگران به ظاهر که من ناراحت نشم یه جوری نشون می دادن که دارن به حرف من عمل می کنند وپشت سرم دقیقا همون رفتار گذشته رو تکرار می کردند ومن وقتی می فهمیدم که دارن بهم دروغ میگن برام فلیم بازی می کنند کلی از دست اونا عصبانی می شدم ومی زدم یا رابطه رو خراب می کردم یا طرف رو اخراج می کردم وبازم حال بدی خودم با من بود

    اون موقع که متوجه قوانین به این صورت نبودم فکر می کردم من آدم ساده ای هستم وگیر افرادی می افتم که از محبت وتوجه ام سواستفاده می کنند می گفتم چرا هرکس گیر من میاد مخصوصا افرادی که برای من کار می کردند اینطوری می شدند تا اینکه فهمیدم این یه مشکل درون من بر می گرده به یه باور اشتباه از کودکی درمن ایجاد شده بود که من باید آدم خوبی باشم به همه کمک کنم مخصوصا آدمهای بدبخت تنها ومظلوم تا خدا منو دوست داشته باشه جهنم نندازه چون آدم خوبیم سر این باور شاید باورتون نشه توسط آدمها ریر پاشون له می شدم نادیده گرفته می شدم به همون آدمهایی که کمک می کردم بدترین بلا ها رو سرم می آوردن تا اینکه بعد سالها چک ولگد خوردن توسط باور های غلط خودم فهمیدم من هیچ مسولیتی در قبال دیگران در مورد انتخاب هاشون طرز فکرشون ندارم ومن فقط مسؤل خودم هستم وخدا می خواد من مسؤل افکار وعمل واحساس خودم باشم سعی کردم از کمک نطلبیده برای مردم دست بردارم بعد همون آدمها دیدن که دیگه مثل قبل نیستم شروع کردن به قضاوت کردنم که خودشو می گیره بی خیال بقیه هست اصلا کاری به مشکلات بقیه نداره وخیلی خوشحال شدم این قضاوت ها رو شنیدم یعنی تغییر کردم الان هرکجا برم مثلا باشگاه کار ندارم کی داره اشتباه می زنه برم براش وقت بزارم بگم بیا درست بزن میگم اگه براش مهم بود می رفت تو اینترنت سرچ می کرد می دید درست می زنه یا نه که اصلا بدنش تغییر نمی کنه یا بره از مربیش بپرسه مگه به من پول برنامه دادن که من براش وقت بزارم براش مگه خودش زبون نداره بره بپرسه

    واین خیلی منو راحت کرده آرومم کرده دست از تغییر دادن وکنترل کردن دیگران بردارم حالا چیزای خوبی که می شنوم اینکه من پر انرژی و آروم هستم هیکل قشنگی دارم از تمرین کردنت لذت می بریم

    یکی از باورهای که باعث شده بود من فداکاری بیش ار حد کنم بر می گرده به داستان دهقان فدا کار که تو کتاب درسمون بود که فکر می کردم اگه منم آدم خوبی باشم فداکار باشم ازم به خوبی یاد می کنن پدرم این باور رو در من ایجاد کرده بود آدم خوبی باش خوبی کن حتی اگه بدی کردن عیب نداره تو باز خوبی کن خوب باش پدرم می گفت خوب بودن کار هرکسی نیست هر کس می تونه بد باشه خوب اونکه با بدا خوب باشه وقتی مردی ازت به خوبی یاد کنن یا بگن خدا پدرشو بیامرزه چقدر آدم خوبیه این باور شاید باورتون نشه تمام عزت نفس تمام هویت منو ازم گرفت همیشه از خودم می زدم بیش از حد فدا کاری کردم اما چیزی که بدست آوردم به جای اینکه بگن چقدر آدم خوبیه همون آدمها پشت سرم صفحه گذاشتن چقدر ازم سواستفاده شد از محبتم وبه جاش بی احترامی بی حرمتی دیدم از اون آدمها همه اینها زندگی رو برام جهنم کرده بود

    اما حالا با اون آدم فاصله زیادی دارم الان کاری ندارم چه کسی چه مشکلی داره تا ازم کمک نخوان تازه اگه بتونم کمک کنم اگه کمکم بتونه توانمندش کنه که خودش مشکلشو حل کنه نه اینکه توجه ام رو بزارم روی اون آدم میگم این همه پیج این همه استاد های هست که می تونن کمکش کنن وبلده این کارن بره کمک بگیره این همه کتاب هست برن بخونن الان به اون آدم کتاب معرفی می کنم یا کتاب هدیه می دم دیگه خودش باید به فکر خودش باشه من نمی تونم کاری کنم فقط می تونم به خودم کمک کنم

    یکی از چیزهایی که این باور رو در من شکل داد زندگی که از امام ها برامون می گفتن که چقدر به مردم کمک می کردن ومردم اونا رو اذیت می کردن اما اونا چون آدم خوبی بودن به همه کمک می کردن برا همین جاشون بهشته به خاطر بهشت رفتن چه جهنم هایی رو به جون خریدیم

    اما خدارو شکر الان دیگه مثل قبل نیستم خیلی فرق کردم

    ومی خوام باور های ثروت ساز وباورهای درست در خودم بسازم وپاشنه آشیل هامو پیدا کنم به لطف الهی وزندگی رو ازتمام جهات زندگی کنم خدارو شکر خیلی با گذشته فرق کردم

    دیگه برای گرفتن تایید از دیگران بهشت رفتن آدم خوبی شدن از دید بقیه وتوجه دیدن کاری رو نمی کنم

    وتمرین می کنم حسمو خوب نگه دارم وزیبایی های دیگران رو ببینم نه مشکلات ونیازهاشونو

    خدارو شکر هرچقدر طبق قوانین روی خودم کار می کنم وروی باورهای زندگیم داره بهتر میشه به امید خدا باورهای پولی ومالی مو هم به لطف خدا باید روش کار کنم تا از نظر مالی هم به آزادی برسم وپاشنه آشیل ها وترمز های مخفی ذهنم رو پیدا کنم وتو این زمینه هم تغییر کنم

    ممنونم فضایی برای ما قرار داده شده تجربیات خودمون رو به اشتراک بزاریم هم پاشنه آشیل خودمون رو بفهمیم واز تجربیات دیگران برای پیدا کردن ترمز های مخفی ذهنمون استفاده کنیم از همه کسانیکه با نوشتن تجربیات خودشون کمک می کنند به رشد خودشون ورشد ما سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: