عمل به قوانین خداوند، چگونه زندگیمان را متحول می کند - صفحه 11

743 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1386 روز

    سلام جناب آقای استاد عباسمنش و خانم شایسته، و سلام به چشمای تویی که داری این کامنت رو میخونی.

    آره تو بخدا خودتو میگم تویی که خدا در مورد چشمات تو قرآن گفته آیا ما برای تو دو چشم قرار نداده ایم!؟

    استاد گرانقدر حقیقتش از حال و هوای این یکی دو روزی که برام اتفاق افتاد میخوام بگم.

    من 260 میلیون پول داشتم ‌،و میخواستم ماشین بخرم و همش دنبال یه ماشینه تیلا مدل 95 می‌گشتم تو سایت دیوار و دو سه تا رو هم دیدم و بالاخره تصمیم گرفتم که یکیشو بخرم و هدایت شدم به یکی از فایل‌های زندگی در بهشت،همون قسمتی که یه ماشین وانت یک خونه ی متحرک رو آورده بود تو پارادایسمون نصب کنه و شما شروع کردید به صحبت کردن در مورد اینکه آدم نباید گدا بازی در بیاره و مثال همسایتون رو زدین که بخاطر اینکه پول کمتر بده خودش اومد یه سواله درست کرد و سقفش رو باد برد و…

    و اما در ا امه ی اون فایل گفتی آقاجان!

    یه ماشینی بخر که پوکیده نباشه و خیالت راحت باشه، وقتی باهاش میری مسافرت هی هر دقیقه نگهت نداره تو جاده و گدا بازی در نیار!

    آقا شما اینو گفتین و بینه ماشین‌هایی که الویتم بودن که بخرم،پوشیده هارو حذف کردم(

    استاد جان ببخشید وسط این اتفاق‌هایی که افتاد قلبم هی اسررررار میکنه که حرفی که بهت میگم رو بگو و قلبم چی میگه!؟

    من 2هفته است که دارم تمرکزی و لیزری دوره ی احساس لیاقت رو کار میکنم و جالب اینجاست من خودم هم چون رشد کردم به انداره ی همین 2 هفته ،جهان نمیزاره که اتفاقاتی که در شأن یک آدم با لیاقت هست براش اتفاق بیوفته و هر اتفاقی که میوفتاد در مسیر بالا رفتنه احساس لیاقت من بود یعنی جهانه اطراف من،صحبت های آدم های اطرافم هم مسیر با هدفه من و تمرکز من تغییر شکل دادن،میگی نه!

    ادامه ی داستان رو برو،این اتفاقات ماله 3 روز پیش تا همین الان روز پنج شنبه است!)

    خلاصه من یک ماشین انتخاب کردم هررررکلری میکردم که شرایط جور بشه که ماشین رو بخرم اون آقا امروز فردا می‌کرد تا اینکه به داداشم گفتم بیا ما بریم آبادان اونجا ماشین رو بخریم و بیاریم داداشمم گفت باشه(ایشون یکی از بهترین،متعهد ترین و اما از اونور تو سایتتون دقیقا بر عکس من از کم فعال ترین افراده سایته و چندتا از دوره هاتون هم ایشون خریده)

    آفا ما رفتیم آبادان و وقتی داداشم ماشین رو دید انگار فندک گذاشتی زیرش،و چون میخواست معامله رو بهم بزنه گفت آقا قیمتی که طی کردین یا 15 میلیون زیر قیمت میدی یا ماشین رو نمیخوایم خلاصه برادرم از عمد معامله رو زد بهم.

    تو مسیر برگشت یه مقدار حالم گرفته بود و همونقدر که من حالم گرفته بود داداشم توضیحات و فرمایشاتشون در زمینه ی احساس لیاقت شروع شد و البته که هرآنچه که می‌گفت چکیده ی دوره ی احساس لیاقت بود و واقعا استفاده کردم از فرمایششون.خلاصه‌ بهم گفت تو زندگیت همیشه جوری باش و چیزهایی داشته باش که لیاقتشو داری!؟

    چرا همش دنبال ماشین تصادفی هستی!

    دنبال ماشین 10 سال کار کرده ای!؟

    چرا ضعیف میخوای!؟

    یه ماشین کوئیک 1400 بخر صفر بخر مگه لیاقتت ماشین مدل بالا نیست!؟

    خلاصه از اهواز تا آبادان یه دوره‌ حضوری احساس لیاقت برام گذاشت(بازم تاکید می‌کنم چون من “من”متعهدانه 2 هفته روی دوره ی احساس لیاقت کار کردم جهان اجازه نداد ماشین پوشیده و ماله 10 سال پیش انجام بشه و از طرفی آدمی هم کلام شد باهام که فففققط در مورد احساس لیاقت صحبت میکرد!استاد معامله ی ما تا جایی پیش رفت که چک هم داداشم نوشت که بهش بده ولی در نهایت کنسل شد،بخاطر همینه که شما تأکید دارید که تو فقط روی خودت کار کن جهان اطرافت تغییر میکنه!)

    خلاصه تو قلبم گفتم من ماشین کوئیک 1401 میخوام!!!

    با رنگ خاص!

    پولشو ندارم به منم ربطی نداره خدادیا خودت برام بخر!

    آقا ما این حرفو زدیم عصر خواب دیدم که یکی تو محل کارم نشسته و میگه (اگر از تو درباره ی من پرسیدند،بگو من نزدیکم ،اجابت میکنم درخواست درخواست کنده را!)

    اینقدر من خواسته ام رو نشد میدونستم و باور نکردنی که بتونم کوئیک 1401 بخرم که اصصصلا ربط این آیه و این خواب رو نمیفهمیدم ‌و با بی اهمیته و احساس تعجب که این آیه و این خواب یک پیامی داشته من ذهنم درگیر این قضیه بود!

    خلاصه داشتم تو سایت دیوار نگاه میکردم نمی‌نمیییدونم چی شد خداشاهده یه ماشینی دیدم زده کوئیک 1401 اما قیمتش 60 میلیون زیر بازار بود،گفتن حتما شاسیش زده است،یا مشکلی داره دیدم طرف کلللی عکس گذاشته از ماشین و چهار تا لاستیک و باطری و تمااامه مصرفی هارو 20 روز پیش عوض کرده بود!آقا زنگ زدم گفتم ماشین رو برام بزار من میخوامش گفت بیا ماله خودت!

    آقا ما رفتیم دیدم یه زن و شوهری نشستن تو ماشین و گفتن ما ماشین رو میخوایم!

    بلافاصله برگشتم و شب شد گفتم ببین!

    یا همین ماشین رو بهم میدی یا بهترش رو بهم میدی!

    خدا گفت زنگ بزن به صاحب ماشین،گفتم ماشین رو میگه فروختم!

    گفت من میگم زنگ بزن!

    آقا زنگ زدم گفتم ماشین رو فروختی ،گفت آره اما شاااااید 1٪فردا معامله نشد من پول لازمم فردا ساعت 11 بهم زنگ بزن اگه معامله ام نشد تو بیا ببرش!

    تازه طرف پیمانه هم داده!

    خلاصه ما صبح ساعت 11 زنگ زدیم به طرف گفت آقا بلند شو بیا ماشین رو ببر!

    گفتم چی شد!؟

    گفت اونی که ماشین رو گفت میخوام همون خانمه شب برگشتی تصادف میکنن منصرف شدن تو بیا ماشین رو ببر!

    حالا ماشین 330 میلیون پولش بود پوله من 263 میلیون بود!!!یعنی حدودا 70 میلیون کمتر اونم تو 1 ساعت باید جور میکردم.

    زنگ زدم داداشم گفتم برو ماشین رو ببین بعد از 2 ساعت داداشم زنگ زده چی گفته بنظرتون!؟

    گفته 70 میلیون پولی که کم داشتی خودم دادمش،رفتن دفتر خونه ماشین رو هم قولنامه کردم بیا خونمون هم نهار بخور هم ماشینت رو ببر!!!!

    (من بخاطر مسائل طلاق چیزی به اسم خودم نمیزنم)

    به همین سادگی !!!

    من حالا یک کوئیک 1401 به رنگ دلفینی دارم(لطفا برید تو سایت ببینید کوئیک دلفینی رنگ چقدر نازه!!)

    اما!

    وقتی تو اسنپ داشتم با کلی شوق و ذوق میرفتم واسه ماشین،جلوی راننده بغضم ترکید و آروم آروم اشکامو پاک میکردم!

    بهش گفتم ببین خدا!

    فکر نکن من این ماشین رو بیشتر از تو دوست داره ها!

    من این ماشین ور میخوام که بیام زیباییهات رو ببینم!نعمت هات رو ببینم،بزرگیت رو ببینم!

    اگه صدها ماشین هم داشته باشم واسم آرامش بودن با تو نمیشه.

    امشب معنی اون خواب رو فهمیدم که میگفت(اگر از تو درباره من پرسیدند بگو من نزدیکم اجابت میکنم درخواست درخواست کننده‌ را

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 272 رای:
    • -
      فرزانه الهی گفته:
      مدت عضویت: 2602 روز

      سلام

      مبارکتون باشه آقا ابراهیم

      رفتم نت ماشین کوییک دلفینی خیلی شیک و زیباس

      ان شالله چرخش براتون سالها بچرخه و به مکانهای زیبا مسافرت کنید

      زیبایی ببینید یه عالمه و تحسین کنید و به خدا نزدیکتر بشید

      چقدر حس و حال کامنتتون خوب بود

      خالصانه عاشقانه

      تبریک میگم این اشک های دلی رو

      گوارای وجودتون زندگی کردن با مفهوم توکل

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      مرجان گفته:
      مدت عضویت: 1223 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام ودرود من راازشهر زیبای یزد با مردمانی مهربان ودوست داشتنی پذیرا باشید

      آقا ابراهیم عزیز بی نهایت با خوندن کامنت شماخوشحال وذوق کردم. بی نهایت تحسینتون‌میکنم. افرین برشما

      شما لیاقت بهترین ها راداشتید

      واقعا درسته وقتی روی خودتون کار می‌کنید خداوند دست های خورش رابرای کمک وهدایت میفرسته

      منم همچین هدایت مشابهی با شماراماه قبل تجربه کردم

      دوست دارم براتون بنویسم. من سالها دوست داشتم x22 داشته باشم ولی واقعا تا خودت رالایق ندونی نمیشه. یادمه پولش را داشتم. سال 96. ولی خودم رالایق نمیدونستم همیشه تو ذهنم بود ماشین آب واتیش هست هرسال از قیمتش کم میشه. با دنیا باور محدود نتوانستم ماشین بخرم وباپولش زمین خریدم وبعدش دامداری. خلاصه این آرزو راداشتم تا امسال که دیگه میخواستم ماشین بخرم عکس یه x22 رابگراند گوشیم گذاشتم. از اونجایی که اون روز عجله داشتم یه ماشین نوک مدادی عکس گرفتم وگفتم فرقی نداره. من تو نوشته هام ماشین سفید مینویسم.

      از خداکمک وهدایت میخواستم.

      چنان خداوند پول برام جور کرد که هنوزم متحیرم

      طلام راماه پیش قیمت کردم 560 تومن ولی من تو دفترم نوشتم 600 میخوام بدون گوشواره که 24 میلیون می‌شد

      خداوند هدایتمون کرد به برنامه ی دیوارکه همون روز بنده خدایی یه ماشین گداشته بو. برای فروش به قیمت 640 تومن. مدل 96

      رنگ نوک مدادی. من ماشین نو میخواستم تمیز. این ماشین استثنایی تمیز بود. وقتی کارشناسی بردیم. کارشناس گفتش این ماشین انقدر تمیزه که فکرمیکنی حالا از کارخانه تحویل گرفتند. بنده خدا صاحبش میگفت مثل بچه ام مواظبش بودم. وفقط دوسه بار طول این چندسال مسافرت رفتیم. 56هزار تاکار

      ماشین عین عروسک

      40 میلیون بقیه اش هم عین ابخوردن جور شد. مثل معجزه

      یکی دوروزی فکرم مشغول بود خدایا تومیگی کد میزنی عین ریاضی جواب میدی. من هرروز نوشتم ماشین سفید میخوام. چی شد نوک مدادی شد ؟؟همون روز ظهر اومدم زنگ بزنم نگام افتاد به گوشیم. خداگفت من به فرکانس تو جواب میدم تو هرروز بارها باگوشیت تماس میگرفتی وهرروز ناخودآگاه فرکانس ماشین نوک مدادی فرستادی. دیگه روی ابرها بودم. اینقدر الان عاشق رنگ ماشینم هستم ولذت میبرم که خدا با دقت ریاضی وار جواب میده.

      باورم نسبت به قوانین بیشتر وبیشتر شده.

      وامروز با خوندن کامنت شما دوباره یادم اومد

      آقا ابراهیم اگه این معجزات رابارها به خودمون نگیم وثبت نکنیم خیلی زود برامون عادی میشه ویادمون میره. خدایی که به من وشما باعزت ماشین میده میتونه بقیه ی خواسته های ماراهم به سادگی براورده کنه

      من نزدیکم واجابت میکنم درخواست هر درخواست کننده ای را

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 49 رای:
      • -
        محسن خوش دل گفته:
        مدت عضویت: 395 روز

        به نام خدای یکتا

        سلام و درود به همشهری عزیز مرجان عزیز،

        تجربه زیباتون رو تحسین میکنم، و همیشه کامنت موفقیتهاتون رو فقط بخونم

        خیلی تجربه زیبا و هدایتی داشتید.

        کافیه فرکانس و بفرستی و در مدارش بمونی و ورودیهاتو کنترل کنی دیگه تمومه.

        بمببب شک نکن تو زندگیت پدیدار میشه

        من هم تجربه دارم و خدا هر لحظه هدایتم میکنه به قشنگیها و هدفهام

        خدارو هرروز شکر میکنم به خاطر همه چیز..

        بخاطر قوانین بدون تغییرش.

        منم چند وقتیه تو مدار 207پانومرا هستم،

        وقتی خریدمش با کمک الله میام کامنت میزارم.

        شاد باشید همشهری خونگرم من..

        پیروز و مانا باشید مرجان خانم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        محسن خوش دل گفته:
        مدت عضویت: 395 روز

        به نام خدای یکتا

        سلام و درود به همشهری عزیز مرجان عزیز،

        تجربه زیباتون رو تحسین میکنم، و همیشه کامنت موفقیتهاتون رو فقط بخونم

        خیلی تجربه زیبا و هدایتی داشتید.

        کافیه فرکانس و بفرستی و در مدارش بمونی و ورودیهاتو کنترل کنی دیگه تمومه

        بمببب..

        شک نکن تو زندگیت پدیدار میشه

        من هم تجربه دارم و خدا هر لحظه هدایتم میکنه به قشنگیها و هدفهام

        خدارو هرروز شکر میکنم به خاطر همه چیز..

        بخاطر قوانین بدون تغییرش.

        منم چند وقتیه تو مدار 207پانومرا هستم،

        وقتی در زندگیم خلقش کردم میام تجربمو میگم.

        پیروز و مانا باشید همشهری خونگرم من.

        خداوند پناه شما

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          مرجان گفته:
          مدت عضویت: 1223 روز

          به نام خدای مهربان

          سلام ودرود من راازشهرزیبای یزد با مردمانی مهربان ودوست داشتنی پذیرا باشید

          محسن عزیز دوست همفرکانسی وهمشهری عزیزم بی نهایت از خوندن کامنت شما خوشحال شدم به دو دلیل.

          اول بخاطر محبت شما که لطف کردید وپیام تبریک فرستادید که مطمعنم صدها برابرش به خودتون برمیگرده وچقدر منتظرم تا به زودی کامنت خرید ماشین شمارا بخونم.وتحسینتون کنم

          نکته ی بعدی همشهری بودن ماست. همونجور که اول کامنت هام مینویسم یزد بامردمانی مهربان ودوست داشتنی. وشما یکی از مردمان دوست داشتنی شهر من هستید که این باور رادرمن بیشتر تقویت میکنه که مردمان شهرم بی نهایت مهربان ودوست داشتنی هستند

          ممنونم بخاطر کامنتتون.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        منیژه حکیمیان گفته:
        مدت عضویت: 961 روز

        به نام خدای مهربانم

        سلام به مرجان عزیزم خواهر خوب همشهری ام

        مرجان عزیز بسیار خوشحالم که توانستی ماشین مورو علاقه ات را بخری مبارکت باشه گلم

        یکبار برایم نوشتی که با کار کردن روی دوره ارزش لیاقت چقدر زندگیت متحول شده وچه نتایج عالی گرفتی

        خوشحالم وتحسینت میکنم

        شما خودت را لایق داشتن ماشین خوب دانستی وخداوند بهت پاسخ داد واون ماشین را خریدی

        من کامنتهات را دنبال میکنم میدونم صد در صد لایق بهترینها نعمت ها هستی

        برایت بهترینها را از خداوند خواستارم امیدوارم باز هم از نتایج عالیت بنویسی

        در پناه حق باشی عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          مرجان گفته:
          مدت عضویت: 1223 روز

          به نام خدای مهربان

          سلام ودرود من راازشهر زیبای یزد با مردمانی مهربان ودوست داشتنی پذیرا باشید

          ممنون وسپاسگزارم دوست خوبم بخاطر کامنت سراسر عشق ومحبت شما

          دوست خوبم ماتازمانی که روی خودمون کار می‌کنیم ودر احساس خوب هستیم لاجرم اتفاقات عالی برامون می افته. وقتی خودمون رالایق بدونیم جهان هم مارالایق میدونه

          خدارا هزاران مرتبه شکر با تغییر من جهان من داره تغییر میکنه

          رفتار آدم ها تغییر کرده. اتفاقات تغییر کرده

          از اینکه محبت کردید وبرام کامنت نوشتید سپاسگزارم.

          من امروز درپاسخ کامنت دوست عزیزی نوشتم وقتی توجه میکنم به مردمان مهربان ودوست داشتنی شهرم این باور برام بیشتر بولد میشه ودوباره هدایت پروردگارم کامنت شما همشهری عزیزم. بهم میگه قانون توجه. به انچه باور کنی توجه کنی بیشتربه تو داده می‌شود

          چقدر خوشحال وسپاسگزارام از دوستان یزدی که تو سایت الهی استاد هستند. ماهمه یک خانواده ی عباس منشی هستیم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            منیژه حکیمیان گفته:
            مدت عضویت: 961 روز

            سلام مرجان عزیز

            ممنونم برای پاسخی که بهم دادی

            بله توجه تمرکز بر روی زیباییها ونکات مثبت باعث جذب بیشتر اونها میشه خوشحالم دوست همشهریم که مراحل ترقی وپیشرفت را گام به گام طی میکنید امیدوارم همیشه در مسیر پیشرفت در جاده جنگلی سرسبز سوت زنان به شادی در حرکت باشی

            امیدوارم به زودی از نزدیک ببینمت وبا هم صحبت کنیم

            مسیرت همیشه سبز

            خونه ات همیشه پر از رزق وبرکت

            دلت شاد ولبت خندان

            میبوسمت

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      زهرا کاسه ساز گفته:
      مدت عضویت: 1505 روز

      سلام به اقاابراهیم عزیز

      جناب مبارکتون باشه ماشین کوییک دلفینی

      بسیارتبریک میگم بهتون

      چقدرقشنگ وراحت خدا اجابت کرد درخواستتون رو

      چقدر داستانش قشنگ بود ممنونم برای کامنت زیباتون

      امیدوارم به همین راحتی یه شریک توحیدی عالی خدا کنارتون قراربده تاباهاش باهمین ماشین مسافرتهای عالی برید

      من نزدیکم واجابت میکنم درخواست هر درخواست کننده ایی را…فقط بایدباورش کنیم

      که وهابه و رزاقه بینهایت بینهایت ثروت ونعمتو عشق وارد زندگیمون میکنه

      الهی شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      ژینا صالحی گفته:
      مدت عضویت: 747 روز

      سلام آقا ابراهیم عزیز

      دارم با چشمای اشکی واستون مینویسم

      دیشب قبل خواب خدا بهم الهام کرد که به جای خرید 207

      یه کوییک خوشگل بخر و باقی پولی که میمونه بدهیت رو بده

      و اینطوری هم‌ تکاملت رو‌ طی میکنی هم بدهیات صفر میشه

      منم یه آرامش بر قلبم نشست و گفتم خدا جون چشممممم

      خدا جون حالا که به قلبم الهام کردی کوییک بخرم ، به نظرت دلفینی بخرم یا قرمز مشکی؟

      گفت به موقعش بهت میگم عجله نکن

      و الان این کامنت شما…

      آقا ابراهیم اینجا کجاست ؟ سرزمین جادوییه؟

      وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      آرزو کاظمی گفته:
      مدت عضویت: 524 روز

      وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ

      دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ

      چون بندگان من از تو پرسند،

      من به آنها نزدیکم، هرگاه کسی مرا خواند

      دعای او را اجابت کنم.

      سلام سلام… هوراااااااا الهی صد هزار مرتبه شکررررر،به به مبارکتون باشه چرخش براتون بچرخه و همیشه باهاش برین به سمت زیبایی ها با عزیزدلتون ….

      من همیشه پیگیر کامنتهای شمام و

      اتفاقا مشتاق بودم نتیجه ماشین خریدن

      شما رو بدونم و خدا رو صد هزار مرتبه شکررررر

      یه منطق قوی برای کوبوندن به ذهنم شد

      و من باز بع درستی قانون پی بردم

      و خیلیییی جالبه من یه مورد منطقی جلوی چشمم خداوند قرار داد که باورم قوی بشه

      من برای موضوعی باید 12 ملیون پول جمع کنم اما

      همش ترس وجودم رو برمی‌داره که شاید من نتونم

      جمع کنم اما الان یه منطق قوی برای ذهنم میارم که آقا ابراهیم 263 ملیون برای خرید ماشینش جمع کرده یعنی من نمی تونم 12 ملیون جمع کنم

      Off course که میتونم فقط باید ایمانم قوی بشه

      و تکاملمو طی کنم شکرگزاری کنم و کاملا مواظب کانون توجهم باشم که به چه سمتیه

      با امید موفقیت روز افزون شما و همه هم کلاسی های عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      نفس آریان گفته:
      مدت عضویت: 1345 روز

      سلتم دوست خوبم، تبریک میگم. یکی دیگه از خواسته هاتم طبق قانون برآورده شد، امیدوارم با ماشینت به زودی خواستگاری بری….خخخ

      خ خوشحال شدم برات، چون تو لیاقتشو داری…. یادته سمند سورن پلاس برنده شدی که ایمانت محکمتر بشه.حالا هم خدا کوئیک بهت داد تا بگه من اجابت میکنم درخواست درخواست کننده را. امیدوارم به زودی بیای و بگی خونه رویاهامو خریدم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مریم حسینی مطلق گفته:
      مدت عضویت: 1005 روز

      فقط میتونم بگم خدایاشکرت

      خدارو صدهزار مرتبه شکر

      دوست عزیزم در حالی که دراز کشیدم از چشم راستم اشک میاد و این اشک ذوق و شوقه

      خیییلی خوشحالم براتون

      چقدررر خواب خوبی و چه قدر خداوند نزدیکه و اجابت میکنه درخواستهامونو

      به شرطی که باورش داشته باشیم

      احساس لیاقت کنیم

      و خداوند رو ارباب و ولی نعمت خودمون بدونیم

      و خداوند مومنان رو دوست داره

      مبارک باشه اقا

      تبریک میگم بهتون

      مطمئن باش اگر این شده،بهتراز این ماشینم میشه

      پله پله تا ملاقات خدا میرویم

      و البته که پله پله هم ثروتمند میشیم

      ممنونم بابت نشر این کامنت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1923 روز

      به نام خدا، سلام.

      الهی شکر که الان این کامنت رو خوندم.

      صبح از خدا نشونه خواستم، دو تاشو آورد جلوی چشم هام.

      الان سومین نشونه که خیلی برای من واضحه هم تو این کامنت خوندم.

      خدایا شکرت که نزدیکی و اجابت میکنی درخواستِ درخواست کننده رو.

      اقا ابراهیم، مبارکتون باشه ماشین جدید، باهاش کلی زیبایی ببینین.

      مبارکتون باشه ارتباط زیبا با الله.

      مبارکتون باشه احساسِ لیاقتتون.

      مبارکتون باشه احساس ارامش درونی که تجربه میکنین.

      در پناهِ الله باشین همیشه.

      همه مون باشیم.

      فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

      الهی شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      امیرحسین بابایی گفته:
      مدت عضویت: 1074 روز

      اقا اخرش اشک شوق مارو درآوردی که

      چقدر احساس خوبیه

      تواضع در برابر نیروی برتر جهان

      خدارو شکر لایق خوندن کامنتت بین انبوه کامنتهای این فایل بودم

      چقدر احساس عجز میکنم در برابر خداوند

      چه انسانی چه موجودی چه اتفاقی بجز هدایت خداوند میتونست این معجزرو برات رقم بزنه؟

      بقول استاد تو فایل تسلیم در برابر خداوند تو قصد پشت خواستتو بگو و واضح کن ، خدا از توانایی ها و نقاط ضعفت از تو بهتر آگاهه ، خودش طبق چیزی که هستی میچینه برات

      دلگرم کننده ترین و قدرتمند کننده ترین حسی که در برابر خداوند از استاد شنیدم همین جملست

      خدا خودش میدونه کجاها ضعف داری کجاها توانایی داری ، خودش بهترین مسیر رو برات میچینه ، فقط تو یه زحمتی بکش قصد پشت خواستتو واضح کن

      ابراهیم جان خوندن کامنتت مصداق دیدن فایل قلبی که به سوی خداوند باز میشود هست برام

      حالم عالیه

      حالمو عالیتر کردی

      برای بیان این معجزه ازت سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      منیژه حکیمیان گفته:
      مدت عضویت: 961 روز

      به نام خداوند وهاب ورزاق

      سلام به برادر عزیزم آقا ابراهیم

      چقدر کامنتت را دوست داشتم وخدا را شکر کردم بهتون تبریک میگم برای ماشین جدید مبارکتون باشه ایشالا باهاش همش در تفریح مسافرت باشید

      وکلی کیف کنید

      شما لایق بهترینها هستید خودتان را لایق دونستید وخداوند من ماشین خوب وعالی نصیبتان کرد

      چقدر خوبه داشتن برادری مثل داداش، شما، چقدر دلم چنین داداشی خواست

      خوش به سعادتتون برادری که قانون را برای شما مرور میکنه وبهش عمل میکنه

      آفرین به هر دو برادر

      آخر کامنتتون نزدیک بود جلوی راننده سرویس و همکارام بزنم زیر گریه

      اشک در چشمام حلقه زده بود وبه زور خودم را نگه داشتم اونجا که با خدا صحبت کردید

      فکر نکن من این ماشین را بیشتر از تو دوست دارم ها

      من این ماشین را میخوام که بیام زیباییها ت را ببینم نعمت‌ها ت را ببینم بزرگیت را ببینم

      چقدر قشنگ وساده با خدا صحبت کردید وخداوند چه زیبا به درخواست شما پاسخ داد

      امیدوارم هر روز رشد بیشتری داشته باشید نتایج عالی بگیرید بیایید واسه ما بنویسید وما هم از شما الگو برداری کنیم

      راستی ماشین کوییک دلفینی را سرچ کردم ودیدم خیلی خوشگله حالش را ببرید

      در پناه حق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      محمد صدرا شهبازیان گفته:
      مدت عضویت: 3093 روز

      بسم الله الرحمن الرحیم

      به نام خدایی که برای بنده اش کافیست

      سلام به استاد عباسمنش و خانم و شایسه و ابراهیم عزیز

      الان 16 ابان و من سر کار هستم

      مجدد برگشتم سر کاری که به ده ها دلیل باید براش شگر گذار باشم

      با این که مدتی سهل‌انگاری کردم و با کیفیت قبل روی خودم کار‌نکردم اما باز هم بین من و همسایه ها و صاحب کار و .. یک فاصله فکری واضح هست

      اون ها بحث ها و صحبت های خودشون رو دارن من هم با این که باهاشون کاملا رفیقم اما دنیای خودم رو دارم

      الان که میخاستم این کامنت رو بنویسم فکری به دلم اومد که بزار بعدا بنویس الان چون سر کاری ممکنه کامنتت نصفه بمونه

      اما نه، با خودم گفتم خدایا من میخام بنویسم و میخام از ابراهیم تشکر کنم پس شرایطش رو برام جور کن

      ابراهیم عزیز ازت برای کامنت زیبایی که نوشتی ممنونم و از این که به واسطه کامنت تو کلی احساس خوب و امید و انگیزه توی دلم ایجاد شد

      کویک رنگ دلفینی رو دیدم و واقعا بهترین رنگ بین کویک هاست

      مخصوصا به نظرم توی هوای بارونی با قطرات ریز باران روی بدنه اش خیلی قشنگ تر هم هست ایشالا شما هم بزودی یه سفر بری شمال و کیفش رو ببری

      یادمه زمانی صبح ها که بیدار میشدم کامنت های فایل الخیر فی ما وقع رو میخوندم و تجربیات دوستانی که از دل تضادشون خداوند بهشون خیر عطا کرده

      و امروز هم چندین کامنت از این فایل رو خوندم و حال دلم خیلی خیلی بهتر شد و انشالله به امید خدا میخام از این به بعد هم همین کار رو بکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      شیرین انصاری گفته:
      مدت عضویت: 1311 روز

      سلام بر ابراهیم سلام بر روی زیبای تو سلام بر چهره خندان تو نمیدونم چرا با دیدن عکس قشنگت اشک از چشمانم جاری شد یادتونه تو یکی از کامنتها برات نوشتم انشاالله بعدا عکس خودت وهمسر توحیدت رو برامون میذاری وشما جواب دادی به زودی ومن هم بارها وبارها گفتم به زودی چه کار خوبی کردی عکس روی زیبات رو گذاشتی ومن مطمعن هستم در بهترین زمان ممکن گوشه سمت راست عکست که فعلا خالیه با ی فرشته زیبا رو وزیبا سیرت کامل میشه راستی ماشینت هم مبارک باهاش برامون عروس بیاری برادر عزیز ومهربانم بهترینها را از الله مهربانم برای همه وخودم خواهانم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        ابراهیم خسروی گفته:
        مدت عضویت: 1386 روز

        سلام به بهترین و هم خانواده ترین آدم های زندگیم.

        از اعماق وجودم از همتون ممنونم که همیشه دعای خیر واسم کردین و اگه نبود این لطف و محبت شما قطعا این رشد شخصیت و ارتباطی که با خدا دارم نبود.

        راستش بارها و بارها آهنگ مسیح اون آهنگش که میگه(بوی تو بوی فرشته است)رو گوش دادم و روز اولی که دلفین رو خریدم بهش گفتم تو شاهد باش که روزی که فرشته ای ‌که خدا واسم میاره تو زندگیم و بال پروازم میشه برای نزدیک شدنه بیشتر به خداوند، تو همین ماشین مینشونمش و چهار نفره(من و خدا و عزیزدلم و دلفین)با هم میریم شمال و بهش میگم که من این ورز رو میدیدم و جالب اینجاست اکثر بچه های سایت از جمله شما همین دعای خیر رو برام کردین.

        دوستون دارم با قلبم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1923 روز

          سلام اقا ابراهیم.

          پروفایلتون صاحب عکس شد، به سلامتی و دل خوش.

          ان شاالله همیشه روی خندان داشته باشین و قلبتون نزدیک و نزدیک تر شه به الله.

          وقتی یه اکانت صاحب عکس میشه، من به شخصه اون اکانت رو حقیقی تر حس میکنم و فکر میکنم فرد اولین اقدام رو در جهت اعتماد به نفس بیشتر برداشته چون شجاعت میکنه و با تصویر حقیقیِ خودش در سایت با استاد و بقیه گفت و گو میکنه.

          الان داستان اشناییتون رو هم دیدم، متوجه شدم اپدیت گذاشتین.

          ان شاالله که بهترین ها پیشِ روتون باشه از هر چیزی که خودتون دوست دارین.

          در پناه خدا باشین همیشه.

          همه مون باشیم.

          فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

          الهی شکرت

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          نفس آریان گفته:
          مدت عضویت: 1345 روز

          سلام ابراهیم داداش خوش تیپم، نمیدونم باور میکنی یا نه، خ خ برام جالبه،،،،، من دقیقا همین شکلی تورو تصور میکردم، اصلا انگار قبلا دیده بودمت …. وقتی عکس پروفایلتو دیدم برق سه فاز از کله ام پرید…. انقدر که ذوق زده شدم….چقدر شبیهی… چقدر تورو درست تصور میکردم… تو چقدر خودتی…

          امروز و در این لحظه استرس زیادی داشتم و نجوای ذهنم بهم حمله کرده بود، به سایت پناه آوردم که یهو ایمیلت اومد، جیجی جیجینگ….

          ببین ببین کی اومده…. داداش ابراهیم اومده….

          با دلفین قشنگش…. مینازه هی به رنگش….

          براش میریم خواستگاری… دختر خوب سراغ داری…!

          لطفا با ریتم بخونید… خخخ

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          رویا مهاجرسلطانی گفته:
          مدت عضویت: 2215 روز

          با درود و وقت صبحگاهی زیباتون بخیر و خوبی و خوشی !!!

          الهی حال دلتون عالی و احوالتون متعالی

          آقا ابراهیم عزیز امروز صبح به این کامنت صبحگاهیم که رزق اول دیدگانم بود هدایت شدم و اولین چیزی که توجه مو جلب کرد عکس پروفایل تون بود .. بهتون تبریک میگم که عکس تون رو بلاخره دیدیم و بعد از این همه خواندن کامنت های زیبای شما در عقل کل و پاسخگویی های تاثیر گذار شما در آنجا خیلی خوشحال شدم که عکس تون رو دیدم خدا قوت الهی شکر !!! بعد رفتم توی پرفایلتون دیدم که !! به !! به !!! آپدیت شده و مسیر جدید تون رو متعهدانه در همین چند روز پیش نوشتید به امید خدا مثل همیشه موفق خواهید شد و به خواسته های زیباتون در این فصل زیبای برگ ریزان پاییزی رنگارنگ رسیدید و به همراه عشقتون در جاده های زیبای پاییزی با همون آهنگ زیبایی که دوست دارید وعشق الهی تون شادمانه عبور میکنید و عاشقانه لذت میبرید !!! واجب شد برم این آهنگ رو که گفتید رو سرچ کنم و گوش بدم ممنونم ..

          آقا ابراهیم عزیز ماشین جدید تون دلفین زیباتون مبارک بقول معروف انشالله چرخش براتون به خوبی و شادکامی بچرخه و هر چه زودتر به این خواسته و آرزوتون برسید که الان در این طلوع سپیده دم صبحگاهی پاییزی که هنوز هوا تاریکه براتون این دعایی را که در قلب تون جرقه زده رو دارم اینکه گفتید !!!!!

          روز اولی که دلفین رو خریدم بهش گفتم تو شاهد باش که روزی که فرشته ای ‌که خدا واسم میاره تو زندگیم و بال پروازم میشه برای نزدیک شدنه بیشتر به خداوند، تو همین ماشین مینشونمش و چهار نفره(من و خدا و عزیزدلم و دلفین)با هم میریم شمال و بهش میگم که من این روز رو میدیدم

          الهی آمین

          بهترینع بهترین ها رو از هر نوع در تمام جنبه های زندگی تون را برای شما آقا ابراهیم عزیز و برای همه مون آرزومندم عشق و نور جاریست!!!! الهی وقتی این پیام منو دریافت میکنید معجزه رو بچشم و قلبتون ببنید و امروز همان روزی باشه که با جرقه ی عشق سورپرایز میشید !!!! سورپرایز عاشقانه ی الهی رو براتون آرزو می کنم و هر کسی که به این پیام من هم هدایت میشه حتما این پیام نشونه ای براش باشه الهی آمین

          موفق و پایدار و سلامت و ثروتمند باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      رویا گفته:
      مدت عضویت: 1470 روز

      سلام به دوست هم فرکانسی من

      بسیار لذت بردم از دلنوشته زیباتون و خیلی ممنونم که این دلنوشته ها رو ثبت کردین و به ما هم اجازه خوندن دادین .

      من داشتم کامنت یکی دیگه از دوستان میخوندم و خواستم پاسخ بدم و بخشی از کامنت شون رو کپی کنم و بگم خیلی عالی بود ، نمیدونم چی شد که وقتی اون متنی که کپی پیس کردم را خوندم به یکباره گفتم این که اون متنی که من انتخاب کردم نیست و از اونجایی که هیچ چیز اتفاقی نیست گفتم باید کامنت شما رو کامل بخونم حتما درس هایی واسم داره و این هدایت خدا هست و من هم عاشق اینم فقط به خدا بگم چشم چشم چشم انجامش میدم .

      اومدم کامنت شما رو خوندم ،خیلی عالی بود . اون قسمت آخرش که گفتین “خدایا فکر نکن من این ماشینو بیشتر از تو دوست دارما “” اشک ریختم و زمزمه هایی با خودم کردم ،خیلی زیبا گفتین خیلیییی .

      ماشین تون مبارک باشه و بهترین خاطره ها رو در پناه الله مهربان باهاش بسازید .

      بهترین ها رو از خدا واسه شما دوست عزیز میخوام قطعا هر کسی که اجازه ورود به زمین را داشته و جانشین خدا روی زمین شده شایسته بهترین ها هست .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      آذر نادران گفته:
      مدت عضویت: 1396 روز

      سلام استاد و مریم جان من

      سلام دوست هم فرکانسی عزیز

      چه کامنت بی نظیری

      به اینجا که رسیدم بارها و بارها خوندمش

      نمیدونی ی حس خاصی داشتم انگار خدا نزدیکم بود

      (اگر از تو درباره ی من پرسیدند،بگو من نزدیکم ،اجابت میکنم درخواست درخواست کنده

      چفدر بامثالت بهترمتوجه شدم

      وقتی روخودمون کار میکنیم

      جهان اطرافمون چطور کارمیکنه

      چندسال پیش منم به خاطر ذهن فقیری که دارم همش میگفتم من هیچ وقت ماشین صفرنمیخرم

      فکرمیکردم آدمای موفق اینطوری فکر میکنن

      میگفتم من چندمدل پایین تر میخرم چه فرقی داره

      بقیشم ی کاردیگه آدم میکنه خلاصه

      رفتم ماشین بخرم بعداز کلی گشتن ی تیبا 98یا99 از آشنای یکی از دوستانم برداشتم

      هنوز از نمایشگاه دور نشده بودم که متوجه شدم ماشین مشکل داره

      تازه شاسی هم خورده بود ولی قبل از خریدماشین نمایشگاهی که مثلا آشنا بود ماروفرستاد پیش کسی که باهم بده بستون داشتن و اون طوری کارشناسی کرد ودر برگه کارشناسی نوشت

      که شاسی ضربه بزرگی نخورده و خلاصه ماهم گفتیم کارشناس دیگه حتما چیز خاصی نیست

      اون موقعها من تازه فکرکنم استاد رو دنبال میکردم فقط درمرحله شنیدن آگاهیها بودم

      اینکه وقتی روخودمون کارمیکنیم

      جهان اطراف ماهم تغییرمیکنه

      خلاصه ماشین روبه نمایشگاه تحویل دادم ازاول برادرم شرط کرد که اگه ماشین مسئله داشت تحویل بدیم و اونم گفت باشه

      ولی خوب چندتومنی از پولم کم کرد

      بعد یک دوست خانوادگی خوبم از نمایندگی که آشناشون بود

      سوال کرد

      صاحب نمایندگی گفت اگه ماشین میخوای بیاصفربردار

      ماشینی که میخواستم بردارم حدود بیست و خورده ای پولم کم بود اصلا فکرش و نمیکردم پولش روداشته باشم

      همون موقع بازدست خدااز راه رسید

      یک آقایی که ازکارمندای خود نمایندگی و آشنای همکارم بود

      وقتی متوجه شد بیشترپولم نقد و 22تومن کم دارم

      گفت بیا ی نفرهست با چک ی درصدی اضاف میگیره پول و میده بهت صفر بردار

      وخیلی راحت و آسون ماشین صفربرداشتم

      اصلا کار خدا بود برم نمایندگی بعدتونمایندگی ی آشنا باز پیدابشه بگه صفربردار کسری پولت ی نفرهست میده

      چندروز پیش یکی از همکارام و دیدم جک شاسی s5صفر برداشته

      منم دلم خواست ولی گفتم آذراون قبلش 206داشته تکاملش و طی کرده

      پس منم باید تکاملم و طی کنم واینقدر عجله نکنم بدو بدو نکنم نترسم از گرونی از هیچی نترسم

      حتما درزمان مناسب ماشین خوبتری میخرم

      آرزوی موفقیت و خلق زندگی ایده آل برای همه هم فرکانسیهای عزیزم و دارم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    لایق بهترین ها گفته:
    مدت عضویت: 2134 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام به استاد و خانم شایسته عزیزم

    من زهرا هستم و با اکانت همسرم کامنت میذارم.

    استاد من نمیخواستم کامنت بذارم. چون از صبح تا حالا داشتم کار میکردم و الان در نتیجه اون تمرکزم اومدم این فایل رو به خودم هدیه بدم. ولی یه نیرویی من رو کشید تا این کامنت رو ثبت کنم و من مقاومت نکردم.

    استاد عزیزم؛ خداوند شاهده که من تک تک جملات شما رو با گوشت و خون و استخونم لمس و تجربه کردم. اینکه ما بمباران شدیم با اینکه :آبرو مهمه.

    چند روز پیش داشتم با خودم اینطور فکر میکردم:” اخیرا یک ذره دارم به درس علاقه مند میشم. استاد هم گفته که اگه به کارت علاقه داشته باشی خیلی زود و بدون رنج فقط با لذت بردن از مسیر موفق میشی و به خوشبختی در تمام جوانب میرسی” بعد از خودم پرسیدم: “راستی تو که تا قبل از دانشگاه رفتن کشته مرده درس خوندن بودی؟ هزاران جایزه گرفته بودی؛ درس خوندن برای تو لذت بخش ترین کار دنیا بود؛ وقت نداشتی به هیچ حاشیه ای فکر کنی چون مشغول لذت بردن از درس خوندن بودی؛ چی شد که اوضاع تغییر کرد؟ شروعش از کجا بود” و بعد دنبال رد پا گشتم. به یاد آوردم استاد وقتی من بعد از اون همه تلاش برق دانشگاه امیرکبیر قبول شدم مادرم میگفت “من همین الان اعلام میکنم، زهرا میره دانشگاه, پسرا گولش میزنن ابرومون میره؛ زهرا نباید بره تهران باید همینجا بره دانشگاه!” استاد اینقدر تو اون مدت بمن گفتن ابرو مهمه، هر کی میره دانشگاه تغییر میکنه و از خدا دور میشه و وای از آبروی ریخته پدر و مادرها””” من آرام آرام شروع کردم به تکرار این جمله با خودم ” آبرو مهمه؛ درس چیه” مهم آبروعه! و منی که تا قبلش از چادر متنفر بودم؛ چسبیدم سفت به چادر به عنوان آبرو و ارزش شماره یکم.

    و بعد آرام آرام دیدم هر چی درس میخونم و می دوم معدلم 15 میشه! هرچی میگشتم دنبال دلیلش نمییافتمش. باور کنید استاد روزهایی رو یادمه که به هم اتاقایام ریاضی درس میدادم اونا میشدن 19 من خودم 15 میگرفتم.

    کل اهرم رنج و لذت تو ذهن من عوض شده بود. آبرو و نگاه دیگران مهم ترین مساله زندگی من بود. همیشه هر لحظه تو تجسماتم یه دوربینی از بیرون بود که داشت منو نگاه میکرد تا همین دو هفته پیش که گفتم اون دوربین باید از درون من منو تحسین کنه. از بیرون داره نشون میده دیگران منو چطور میبینن.

    استاد این آبرو بزرگترین شرک هست. من برای همین نظر دیگران از درس متنفر بودم. همش دنبال این بودم که کارایی که بقیه انجام دادن و حالا تحسین میشن بخاطرش رو انجام بدم. استاد من از درس خوندن بیشتر لذت میبرم تا مسافرت! شاید باورش برای بعضی ها سخت باشه ولی درس خوندن بهترین دوست منه. من وقتی درس میخونم وقتی اموزش میبینم بهترین حالت فرکانسی رو دارم، کمرم ناخوداگاه صافه، اعتماد ب نفسم بالاتره، کودک درونم حال میکنه که به خواستش توجه میکنم.

    استاد چه سالهایی رو از دست دادم در جست و جوی اون آبرو! اون ارزشی که بی ارزشیه تمام هست. خداوند خودش کمکم کنه.

    استاد یه باور دیگه رو هم پیدا کردم که نمیذاشت رو درس خوندن تمرکز کنم و لذت ببرم ازش که اینجا جاش نیست ولی شاید به درد دوستی بخوره که این کامنتو میخونه. اینکه اینقدر گفتن طرف خرخونه و طرف فقط درس خونده! انگار اونی که درس خونده از دنیا و زندگی عقبه! که تو ذهن من درس خوندن شده بود مساوی با رشد فقط در جهت علمی و رشد نکردن تو بقیه جنبه ها!!!!! که شما با اصل خارپشتی توضیحش دادین. استاد این درس همون اموزشه برای هرکسی تو زمینه خودشه و چقدر ارزشمنده. شما هم بارها گفتین” من 500 تا کتابو تو حوزه خودم مطالعه کردم. کدومتون میتونید ده تا کتابو بخونید؟”

    در مورد ادامه فایل که بقیه تاثیری ندارند تو زندگی ما و حتی دشمنامون به نفع ما کار میکنند اگر ما نخوایم بجنگیم یا بهشون ثابت کنیم، استاد این نکته پاشنه آشیل من بود و تو دوره احساس لیاقت با چنان فرکانس خالص و پاکی توضیحش دادید که همش تو گوشم زنگ میخوره صداتون. که” نه ما به اندازه پشیزی تو زندگی دیگران تاثیر داریم و نه دیگران قدرتی تو زندگی ما دارن و این حقیقت محضه. این حقیقت محضه” استاد چقدر دوست دارم. چقدر آرامش میگیرم وقتی قوانین رو باز هم مرور میکنم با صدای شما. هرچند بار که بشنوم سیر نمیشم. روحم تشنه اینه که ذهنم هم از این زاویه ای که شما نگاه می کنید به اتفاقات به اتفاقات نگاه کنه و هر وقت گوش میدم فایلاتون رو ناخوداگاه گریه م میگیره. ممنونم ازت استاد گرانقدرم… ممنونم…

    استاد هر کلمه تون گوهره به خدا. من مدت زیادی سعی میکردم خودم رو ثابت کنم! ثابت کنم که ادم خوبی ام. ثابت کنم که کارم درسته! چقدر سعی کردم دیگران رو راضی نگه دارم. و معمولا این راضی نگه داشتن دیگران یعنی زنجیر کنی خودتو و آزادیتو نادیده بگیری. و اینها از ضعف میاد. درست میگید” اگر آدم یه ذره قوی بشه؛ مهم نیست بقیه چیکار میکنن” استاد.

    وای استاد این قضیه ریوارد گرفتن از دیگران و معتاد شدن بهش رو توضیح دادید. من یادم اومد که قبلا تا یه نکته ای رو از قوانین جهان که یه هفته داشتم روش کار میکردم و بالاخره خدا کمکم میکرد بعد زیر و رو کردن سایت شما و فایلهاتون؛ عمیق درکش کنم، میومدم سریع تو واتساپ و استوریش میکردم که یافتم و یافتم! خدارا شکر که هیچوقت من تحسین نشدم شاید چون کسی از مخاطبینم تو مدار درک اون نکته مهم برای من، نبودند. ولی این نشون میداد من تو کنترل هیجاناتم خوب نیستم و دنبال ریوارد دیگرانم. وگرنه بعد درک یه نکته یا پاشنه آشیلم باید بیشترین ریوارد رو خودم به خودم به خودم بدم که جواب سوالمو پیدا کردم. خلاصه من “اگاهانه” سعی کردم ریوارد خارجی ندم اصلا و چیزی رو به اشتراک نذارم برای به به و چهچه دیگران. تا حدود یک ماه فکر کنم برام سخت بود. ولی الان اصلا به ذهنم نمیرسه که بخوام این کارو بکنم. پس من تغییر کردم که تو شرایط مشابه این کارو نمیکنم. خدایا هزار بار شکرتتتتتت…

    استاد چه کامنت خوبیو انتخاب کردین. چقدر نیاز داشتم بشنوم از خداوند که : هرگز دیر نیست برای شروع. از هرجایی میتونی شروع کنی به تغییر فرکانسهات و تجربیات بهتری خلق کنی.

    استاد یادم اومد تو یه مورد دیگه هم تغییر کردم. قبلا چقدر انتقاد کردن از دیگران و بی ارزش دونستن نتایجشون برام راحت تر بود تا تحسین کردنشون. و بعد از اون فایل تحسین به جای حسادت، شروع کردم روی این مورد کار کردن. الان خیلی راحت اینکارو انجام میدم. خیلی راحت از آشپزی دوستام و نتایج علمیشون تعریف میکنم. خیلی راحت بهشون میگم موفقین و الگویین برای من. چقدر ایرانیای موفق تو آمریکا رو نگاه میکنم و تحسینشون میکنم. خدایا شکرت.

    ممنونم استاد عزیزم برای به اشتراک گذاری این فایل فوق العاده

    خدایا شکرت که در مدار شنیدن این صحبتها بودم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
    • -
      مریم اکبری گفته:
      مدت عضویت: 500 روز

      سلام زهرا جان، اول کامنتت رو خوندم و ادامه ندادم ،

      چه جمله نابی، یک نیرویی من دو کشوند و من مقاومت نکردم.

      این یعنی تسلیم بودن دربرابر خدا‌

      یعنی هر چی که میگیم بدون هیچ چون و چرایی انجامش بدیم که به نفع خودمون تمام میشه.

      اتفاقا من هر جا به حرف خدا که به قلبم زد یا از طریق کسی بهم زد انجام دادم خیلی به نفع شد و انجام ندادم خوب نمیگم عواقب بلکه فایده هاش رو ندیدم.

      همین یک ربع پیش جعبه ابزار که کودکم باهاش بازی کرده بود جمع کردم و درش رو بستم،

      یه ندا بهم گفت قبل بلند کردن درش رو چک کن،

      اما من نکردم

      و بلند کردم و بردم ، وبوم وسیله هاش افتاد به میلی متری انگشت پام ، که اگر افتاده بود انگشتم از جا در میرفت.

      اما جالبه با اینکه حرف خدا رو گوش ندادم باز سعی داشت من رو نجات بده، قبل بلند کردن جعبه ، بهم گفت اون سطل رو هم بردار و بزار جاش،

      زمانی که سطل رو داشتم میزاشتم سر جاش ، چون باید دس رو کج میکردم تا بزارم، همین باعث شد اون وسایل جعبه ابزار اونور تر بیفته.

      پس خدا هایمون نکرده ، با هر دری میزنه که بهمون کمک کنه،

      هر چند اون در از نظر زاویه دید ما خوب نباشه ، الان اون سطل از نظر زاویه دید من خوب نبود .

      چون واقعا انگار یه کار اضافه بود برام،

      پس تو هر شری یه نعمتی نهفته هست.

      و خداوند با من حرف میزنه و من رو راهنمایی میکنه ، حالا یا به صورت مستقیم از طریق قلب قشنگم .

      یا از طریق زبون بنده هاش یا یا یا…..

      ممنون از نوشته ات زهرا جان.

      برم ادامه کامنتت رو بخونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      نگین گفته:
      مدت عضویت: 1262 روز

      سلام زهرابانوی نازنین

      دوتا نکته ی مهم درس گرفتم از کامنتت

      اول اینکه گفتی :

      ( آگاهانه” سعی کردم ریوارد خارجی ندم اصلا و چیزی رو به اشتراک نذارم برای به به و چهچه دیگران)

      منم این نقطه ضعف رو دارم

      هرچند انقدر فضای مجازی محدودی دارم که نمیشه گفت اهل فضای مجازی ام

      یعنی کلا اینستا از همون اول هم نداشتم

      یه ایتا دارم که گروه خاصی توش نیست بجز یه گروه کم فعالیت دوستانه ی 5 شیش نفره و یه گروه بی فعالیت 5 نفره فامیلی

      و یه تلگرام که یه گروه 15 نفره از کلاس آموزشی که میرفتم عضوم

      اما

      همین یکی دو تا گروه محدود، گاهی اوقات میخوام مثلا عضو با معلومات گروه بنظر برسم و میام یه محتوای مناسب میزارم

      ولی اگه بازخورد خوبی گرفتم حالم خوبه و ذوق و شوق دارم و به خودم میبالم اما امان از وقتیکه بازخورد منفی بگیرم یا هیچکس هیچ واکنشی نشون نده

      مدام نجواها میگه برو پاکش کن تا بیشتر ازین ضایع نشدی

      الان فهمیدم که یا نباید هیچ مطلبی بزارم یا اگه گذاشتم و بازخورد مورد انتظارم و نگرفتم بفکر پاک کردن و دیلیت کردن و… نیفتم

      منم میخوام به خودم تعهد بدم یک ماه هیچ مطلبی،تو هیچ گروهی نزارم مگر اینکه ازم مستقیما سوالی بشه

      دوم اینکه گفتید برای اثبات کردن خوبی خودم به دیگران چادری شدم

      منم مدتها همین مشکل و داشتم

      و الان به لطف آموزشهای این مسیر پرگهر خیلی وقته قضاوت دیگران برام مهم نیست و بعد از 21 سال هر روز چادر سر کردن تو شلوغ ترین سازمان شهرمون ، که تقریبا نصف شهر من و میشناختن ، بر ترس از قضاوتم غلبه کردم و چادر و کنار گذاشتم ، و بعد از اون دیگه حالا میتونم به جرات بگم 90٪ ترس از قضاوتم کم شده و دیگه برام مهم نیست دیگران چه قضاوتی در مورد من میکنن حتی خیلی هم بیشتر از 90٪

      چقدر سبک و راحت شدم بعدش

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    سیده مهین گفته:
    مدت عضویت: 1984 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    خانه تکانی ذهن (عمل به قوانین خدادند، چگونه زندگیمان را متحول می کند)

    روزها فکر من این است و همه شب سخنم

    که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

    ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست

    به هوای سر کویش پر و بالی بزنم

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و تمامی دوستان سایت عباسمنش

    هر چی فکر کردم هیچ ایده ای برای چطوری کامنت نوشتن نداشتم البته ی چیزایی توی ذهنم هست اما نمی تونم بنویسم نمی دونم درک می کنید یا نه، تا الانم صبر کردم که حداقل بنویسم می خواستم بزارم بعدا مثلا فردا ولی چون به خودم قول و تعهد دادم که هر روز فایل خانه تکانی ذهن را گوش کنم و نت برداری کنم و کامنت بخونم و کامنت بنویسم و سعی کنم عمل کنم گفتم پس بزار کامنت بزارم.

    استاد تو رو خدا با ما این کارا رو نکن مخ ما هنگ می کنه و گنجایش این حجم از آگاهی رو نداره.

    واقعیتش از صبح چند بار فایل قشنگتون که کامنت زیبای لیلای عزیز بود رو گوش دادم البته روزی که کامنت گذاشته بودن اگر برید ببینید من کلی ذوق کردم و سپاسگزاری هنوز ضربان قلبم تند میزنه وقتی می خونم یا گوش میدم، اما نتونستم نت برداری کنم، ی چیزی می خوام بگم استاد راستش نمی دونم طبیعیه یا عادیه یا عجیبه بعضی از فایل هاتون و بعضی از کامنت ها مثل همین فایل و کامنت انگار هنگ می کنم و دلم می خواد زمان بیشتری باشه براش تا درکش کنیم نمی دونم تا ذوق کنیم براش نمی دونم تا بفهمیم نمی دونم تا زندگیش کنیم نمی دونم تا تا تا تا …..

    البته خیلی اوقات تو سایت ی چیزای رو از خدا خواستم عملی شده مثل همین فایل و همین پروژه، امروز گفتم خدایا کاش میشد چند روزی فرصت باشه تا این فایل و فایل هایی که از اول پروژه دیدیم رو دوباره ببینیم و کامنت بخونیم و…. چند ساعت پیش که باز داشتم کامنت می خوندنم داشتم رفرش می کردم نتم ضعیف بود رفرش نشد رفتم تو قسمت خونه ی دفعه دیدم رو پروژه زده تا چند روز فایل جدید رفت، دوباره زدم بازم رفت، متوجه نشدم دوباره زدم دیدم که بله خدای مهربونم خدای عزیزم درخواستم رو جواب داده و کلی خوشحال شدم اما ناراحت از اینکه هیجان زیادی دارم از این فایل و آگاهی اما نمی تونم کامنت بنویسم، می دونم چی می خوام بنویسم اما نمی تونم بنویسم خلاصه که الان اومدم بنویسم فقط به تعهدم عمل کنم هنوز اون چیزایی که می خوام بنویسم رو نمی تونم شاید زمانش نیست شاید مقاومت دارم نمی دونم.

    ‌‌‌●خداروشکر می کنم به خاطر این همه آگاهی های نابی که شما استاد عزیز تو این سایت روحانی و توحیدی برامون قرار میدین.

    ●خداروشکر می کنم به خاطر کامنت های خوب و پر از حس خوب و آگاهی های زیاد از جمله کامنت لیلای عزیز

    ●خداروشکر می کنم به خاطر حال امروزم و الانم پر از حس خوبه پر از احساسه، اشک از چشمانم سرازیر شد، خدایا شکرت

    ●خداروشکر می کنم به خاطر این سایت روحانی و توحیدی و استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم.

    ما را به راست هدایت کن.

    راه کسانی که به آنان نعمت داده ای.

    بهترین ها را از صمیم قلبم برایتان آرزومندم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
    • -
      مائده کردی گفته:
      مدت عضویت: 2534 روز

      واااااای خدای من خداااای من

      مهین جانم مهین جاااااانم

      چقدر حرف دل منو گفتییییییییییی

      دقیقا منم نه میتونستم بنویسم نه میتونستم نت برداری کنم و نه حتی میتونستم کامنت بنویسم

      یه حالت عجیبی درونم هست

      یه حالت سست بودن از این همه معجزات

      از این همه نتایج توحیدی

      انگار از یه دریچه دیگه دارم این فایل و میبینم از یه مدار دیگه

      نمیدونم باید چی بگم

      واقعا برای منم سواله این چطور حسیه که هنوز تو شوکممممم

      برای حرفای استاد

      من کاملا غرق فایل شده‌بود

      مات و مبهوت نشسته بودم بدون ذره ای حرکتی

      و یه جاهایی مثل دیییوونه ها صدام بلند می‌شد دست میزدم جیغ میکشیدم و بلند بلتد افرین میگفتم

      خدای من شکرت

      منم‌حالت شمارو داشتم امروز

      اما به قول شما برای تعهدش باید کامنت میزاشتم و منم هر آن چیزی که اومد بر دل آوردم و نوشتم

      میخوام بگم عاااااشقتممممم الانم هدایت شدم به کامنت شما و میخواستم ابراز همدلی کنم و بگم تنها نیستییییی جان دلمممم:)

      و آخ آخ آخ گفتی مرور این فایل ها درستهههه؟؟؟؟؟

      دقیقا از گام دهم یه حس عجیبی درونم بهم میگه نیاز دازم دوباره این آگاهی ها مرور بشه

      آخه فراموش کردمممم باورت میشه

      به خودم قول دادم این چالش که تموم بشه دوباره همین چالش و استارت کنم

      که امروز دیدم الله و اکبر چی دارم میبینم

      به تعویق افتاده فایلهای گام به گام

      ینی اینجاست که به حرف استاد میرسیم که میگه فرکانس ما بچه ها به استاد و مریم جون رسیده

      الله و اکبر خدای من

      تو چقدر بزرگی

      باور کنید دیگه حرفی برای گفتن ندارم

      میرم فقط توی دفترم بنویسم این همه نعجزههههه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        سیده مهین گفته:
        مدت عضویت: 1984 روز

        سلام مائده جون خوبی عزیزم

        خوشحالم که درک کردی چی میگم از صبح این دومین باره کامنت قشنگت رو می خونم وقتی صبح که کامنتت رو روی کامنتم دیدم کلی خوشحال و هنگ بودم و الان که مجدد خوندم و حس قشنگت رو دیدم دوباره حالم دگرگون شد و اشکها سرایز نمی تونم دیگه چیزی بگم فقط و فقط میگم خدایا خیلی خیلی شکرت که اینجام در کنار شما و استاد عزیزم خانم شایسته عزیز و تمامی دوستان سایت عباسمنش

        خدایا خیلی خیلی شکرت خیلی عاشقتم خدا جونم

        خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می جویم.

        ما را به راه راست هدایت کن.

        راه کسانی که به آنان نعمت داده ای.

        بهترین ها را از صمیم قلبم برات آرزومندنم دوست عزیزم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مریم اکبری گفته:
      مدت عضویت: 500 روز

      سلام سیده جان،

      همینکه شعر اول رو خوندم یه بغضی گلوم رو گرفت ،

      برای خودم همدرد شدم، به خودم اومدم، که مری تو همیشه برای حال خوبت دنبال کسی میگردی که حالت رو خوب کنه ،

      برای امروز که روز جمعه هست حتما باید بیایی خونه مامانت که حالت خوب بشه.

      یا که همسرت بیاد دنبالت که تو رو ببره بیرون تا حالت خوب بشه.

      اگر خودمون به فکر حالمون باشیم چه میشه،

      منی که همیشه دنبال این بودم کسی حالم رو خوب کنه،

      با کلی اتفاقات بد روبه رو شدم از جمله توهین های بی جا، طرد شدن ها .

      همیشه هم گلایه که چرا کسی دوستم ندارم.

      و چند وقتیه که به خودم روی آوردم و روی خودم کار کردم، کمتر از دیگران حال خوب میخوام.

      درسته هنوز میلنگم اما با توجه به گذشته خودم، خیلی خیلی پیشرفت کردم،

      از خدا میخوام بهم کمک کنه تا کم کم و پله پله بیشتر روی خودم حساب باز کنم.

      اتفاقی که برام هفته قبل افتاد بدترین نوع اتفاق برای هر کسی که میتونه بیفته،

      و روحم که خراب شد، شروع کرد یه گلوم درد گرفتن که تیروئید سمی دوباره عود کرد.

      و یاد این جمله استاد افتادم که مثل یه دوست با خودمون برخورد کنیم.

      از زاویه روبه رو اومدم خودم رو نگاه کردم و گفتم مربانو دورت بگردم چی شده،

      و برای خودم توضیح دادم که چی شده، خودم رو بغل کردم

      و از یه زاویه دیگه به این اتفاق نگاه کردم و گفتم مری تو عالی هستی و این مشکل از جای دیگه هست،

      این همدری به خودم خیلی لذت بخش بود تو تمام عمرم چنین تجربه ای از همدردی از کسی نداشتم.

      واقعا عالی عالی شعر اول تون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        سیده مهین گفته:
        مدت عضویت: 1984 روز

        سلام دوست عزیزم مریم جان

        خیلی خیلی خوشحالم از اینکه با خوندن کامنت من و شعر اولش که دل آدم رو خیلی هوایی می کنه حالتون خوب شده

        امیدوارم همیشه حال دلتون عالی باشه و بهترین ها برسید.

        خداروشکر می کنم به خاطر این لحظه و این حال

        بهترین ها رو از صمیم قلبم براتون آرزومندم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    هاشم برزگر گفته:
    مدت عضویت: 803 روز

    بسم الله الرحمان الرحیم

    سلام به استاد عباس منش عزیز و دوستان هم فرکانسی عزیز

    خدا رو شاکرم بابت این فایل جذاب و فوق العاده که میتونیم با دیدنش کلی اگاهی کسب کنیم و تمرکز کنیم بر روی نکات مثبت

    استاد در مورد این فایل الهی که بسیار جذاب و پر از اگاهی های مثبت و الهی بود و چقدر فوق العده هست که شما سه ماه هست که خودتون گفتید که با خودتون خلوت کردین و از این خلوت با خود احساس خوبی دارین و این برای من جذاب بود

    و در مورد کامنت لیلی عزیز و دوست داشتنی که واقعا کامنتشون الهی و پر از اگاهی های ناب بود و اینکه لیلی عزیز چقدر قانون تکامل رو در رسیدن به خواسته هاشون درست رعایت کرده بودن و چقدر خوب در مورد کوچکترین چیزهایی که در زندگیشون داشتند شگر گذاری میکردند و حتی به خاطر کره در یخچالشون شکر گذاری میکردند

    و چقدر جذاب بود که لیلی عزیز گفتش که از حقوق ماهیانه 2 میلیون و کلی قرض و اجاره نشینی بعد از پنج سال و طی کردن درست تکامل در زندگیشون تونستند به درامد 500 میلیون در ماه برسن و خونه مورد علاقشون و سفر های رویایی داشته باشن

    و این قانون با تمرکز بر داشته هامون خیلی راحت و سریع میتونم به خواسته هامون برسیم

    گر نگهدار من انست که من میدانم

    شیشه را دربغل سنگ نگه میدارد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  5. -
    اعظم برزگری گفته:
    مدت عضویت: 1427 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت استاد زیبارو که دلمون بسیار زیاد برای دیدن صورت پر از ایمان و اطمینانشون تنگ شده بود و امروز زیباترین هدیه رو دریافت کردیم!

    سلام خدمت بانوی اول این سایت،بانو شایسته ی عزیز که این پروژه بهترین و به جا ترین خانه تکانی برای این ماه بود!

    و سلام خدمت تمامی دوستان عزیز،که همگی شدند جزئی از خانواده ی ما!

    صبح زودتر از زمان همیشگی بلند شدم و رفتم بیرون و به خدا و جهان و کل کائنات سلام کردم و استقامت کوهها رو تحسین کردم و سپاسگذاری از خدا بخاطره اینکه یک روز دیگه رو برای بهتر زندگی کردنمون و خلق یک روزه فوق العاده،فرصت دادند و به گل زیبایی که در حیاط دارم صبح بخیر گفتم و اون قدر سرحال و بشاش هست که بغلش کردم و چشمامو بستم و یه حس عالی ازش گرفتم!

    گفتم خدایا!

    إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعینُ

    خدایا!تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری میخواهیم!

    اینم از استاده گلم یاد گرفتم که سره صبحی همه چیز رو بسپرم به خودش و جریان زیبای هدایت!

    اومدم و چون صبح زود بود و همه ی اهل خونه خواب بودند گفتم طبق قراره روزانه،یه لایو دیگه رو باز کنم ولی این فایل زیبا رو دیدم و صداش رو کم کردم و گذاشتم گوشم و شروع شد!

    چقدر سپاسگذاری و قانونش بی نقصه!

    وقتی از هر آنچه که داری و تشکر میکنی و تمرکزت رو از کاستی ها برمیداری،نتیجه میشه فوقه تصور!

    وقتی لیلا جان میاد و آگاهانه از یه تکه کره ی داخل یخچال سپاسگذاری میکنه که کنترل ذهن قوی میخواد و احساس خوب رو جاری ساختن در اون لحظات سخت،تقوایی از جنس ایمان به غیب میخواد و نتیجه میشه امروزی که پر است از نعمت و ثروت برای لیلا جان!

    وقتی چیزی رو خودت نداری ولی حسرت اون رو نمیخوری وبجاش تحسین میکنی دستاوردهای دیگران رو،خدا مثل آیینه برمیگردونه بهت همه ی اون چیزایی رو که برای دیگران میخواستی!

    وقتی تمام وقتت رو میزاری برای دیدن فایل های رایگان و از هر فرصتی برای گوش دادنشون استفاده میکنی،لاجرم خدا به این تعهدت پاسخ میده و ثروتی بهت میده که میتونی همه ی محصولات سایت رو داشته باشی و از آگاهی هایش نهایت استفاده رو ببری!

    خدایا شکرت برای نتایج فوق العاده ی لیلای عزیز،برای نتایج تک تک دوستان و برای هر روزی و هر لحظه ای که خودم دارم بهترین ها رو برای خودم با قدرت خودت خلق میکنم!

    خدا جانم!امروزم تا به الان پراست از معجزه،پر است از ردپای تو در تک تک لحظه هام،هر جایی رفتم حضورت رو زودتر از همه اونجا حس کردم!

    من چطوری سپاسگذار تو و قوانین ثابتت باشم که هر چقدر بگم کم گفته ام!

    وقتی صبح تمام تمرکزت رو میزاری روی زیبایی ها و نکات مثبت زندگیت،هدایت میشی به یه جای فوق العاده که پر است از ثروت و نعمت و حال خوب!

    در بهترین زمان برات هم پول میشه،هم دارایی،هم حال خوب،هم زمان بندی فوق العاده،هم دست مهربون،هم یه رضایت عالی از هر آنچه که امروز دیدی و لذت بردی،هم یه عزیزه دل که برات همه چی میشه!

    معبودم!شکرت که روزمون رو با نام و یادت در این سایت شروع میکنیم و در تمام طول روز سعی میکنیم آگاهانه تمرکز کنیم بر وفور نعمت هایت و زیبایی هایی که در همه جا هست و نشانه هایت که در این جهان بیشمارند و شب دوباره با آگاهی های این سایت و کامنت های فوق العاده ی دوستان به پایان می رسونیم یه روزه زیبای دیگه رو!

    زیبایی های زیادی رو دیدم،آگاهی های بی نظیری رو شنیدم،ثروت های فراوانی رو بهم نشون دادی،نتایج عالی دوستان رو شنیدم،خبرهای خوبی رو به گوشم رسوندی،اتفاقات خوبی رو تجربه کردم،خریدهای عالی داشتم و ثروت خوبی وارده حسابم شد از رزق بی پایان خودت!

    شکرت که ما میخوابیم ولی تو رو خواب نمیگیره!

    ماخسته میشیم ولی خستگی برای تو معنایی نداره!

    مهربانم!که لحظه لحظه ام شده پر از حس حضورت،لیاقت سپاسگذاری بیشتر و بندگی ات رو به من اعطا کن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
  6. -
    مریم جُلقازی گفته:
    مدت عضویت: 931 روز

    سلام استاد عزیزم

    سلام به دوستان عزیزم

    استاد امروز تو فکر بودم که چرا استاد فایل جدید نمی ذارن، تو یکی از فایل هاتون گفته بودید که میخواید دوره شکرگزاری رو آماده کنید و من تو دلم میگفتم کاشکی حالا حالا ها نباشه چون نمیتونم بخرمش، چون هنوز از این دوره هایی که دارم اونطوری که من می‌خوام به نتیجه نرسیدم

    یه روزی آرزوم بود که یه دوره شمارو داشته باشم اما الان چهارتا از دوره های شمارو دارم ولی فکر میکنم به اون نتیجه ای که میخواستم نرسیدم

    وقتی دوره احساس لیاقت اومد روی سایت من همون جلسه اول رو که گوش کردم گفتم این برای تمام دنیای من بسِ، همین یه کار رو بکنم کافیه، همین مقایسه نکردن رو انجام ندم کافیه برای من

    انصافا هم بهتر شدم اما نمی‌دونم انگار راضی نیستم از خودم، من همیشه خیلی از خودم بیشتر از چیزی که هستم توقع دارم، و همین باعث میشه رضایتم از زندگیم کم باشه

    من نسبت به سال گذشته ام انصافا تغییرات زیادی تو شخصیتم داشتم، چه تو ظاهر چه تو رفتار چه تو دیدگاهم اما اینا راضیم نمیکنه انگار

    انگار همش دنبال یه چیز خاصی هستم که باید بهش برسم، هربار که قانون تکامل رو از زبان شما می‌شنوم میگم مریم استاد به توعه، عجله عجله عجله… لذت ببر از زندگیت عجله کنی که چی بشه،همه ی اینارو به زبون و آگاهی می‌دونم اما انگار موقع عمل که میشه بهش عمل نمیکنم

    احساس میکنم با خودم در صلح نیستم، عمیقأ می‌دونم که اولین پله به صلح رسیدن با خود و مهربونیت با خودم و پذیرش و دوست داشتن بی قید و شرط خودمِ، اما عکس این ها همش از خودم انتظار دارم، خودم از دست خودم شاکیم…

    وقتی داشتید از سپاسگزاری می‌گفتید من بغضم گرفت

    من خیلییییییی نعمت تو زندگیم دارم، خدایی بخوام بنویسم چیا دارم صدها و حتی هزارها برابر بیشتر از چیزهایی هست که ندارم و دوست دارم داشته باشم

    اما شکرگزار نیستم، احساس میکنم شکرگزار نیستم، میگم شکرگزاری به زبون که نیست به دلِ، ته دلت باید خوشحال باشی مریم، ته دلت باید احساس خوب داشته باشی اما میبینم دلم اون خوشحالی و احساس خوب رو ندارم

    می‌دونم تنها راه رسیدن به نعمت ها و خواسته ها شکرگزاریه، می‌دونم تنها راهش توجه به نکات مثبت، می‌دونم تنها راهش تغییر باورهاست، می‌دونم تنها راهش توجه به خواسته هاست، استاد میتونم واقعا ساعت ها از این مسائل حرف بزنم اما انگار تو عمل بهشون هنوز پله اولم، از خودم راضی نیستم در عمل به این آگاهی ها، انگار یه آدمم با کوله باری از آگاهی که تو کوله پشتیش هست و هی برمیگرده چندتاشونو دستش میگیره بهش نگاه می‌کنه و بعد می‌ذاره سرجاشون

    دلم میخواد عمل کنم، الان هم که میگم دلم میخواد عمل کنم به خودم میگم خب عمل کن اما باز تو ذهنم میاد تو که از دل شکرگزاری نمیکنی، تو اصلا آدم شکرگزاری نیستی

    استاد احساس میکنم وجودم دوپاره ست، یه پاره ای که میخواد قدم برداره اما اونیکی پاره بهش با مسخره میگه آره آفرین قدم بردار ولی فایده نداره

    حتی اگه قدمی بردارم هم از خودم راضی نیستم

    همش دارم از خودم انتقاد میکنم، به خودم سخت میگیرم، با خودم در جنگ درونی ام، می‌دونم تا زمانی که این جنگ به صلح نرسه نتایج از راه نمیرسه، زندگی روی خوشش رو بهم نشون نمیده، اومدم بنویسم نمیدونم چجوری به صلح برسم خجالت کشیدم از شما که این کامنت رو بخونید و بگید هیچ بهونه ای قبول نیست…

    از ته دلم می‌خوام برسم به شکرگزاری عمیق با احساس خوب و در شرایط خوب، در حالیکه حالم خوبه و همه چی دارم شکرگزاری کنم، در حالیکه الان اینهمه نعمت دارم توجه کنم به داشته هام، دلم میخواد عشق کنم تو زندگیم، برقصم تو این بزم زندگی، شادی منش من باشه

    من می‌دونم ذات من اینه

    دلم میخواد با ذاتم یکی بشم

    می‌دونم دغدغه ام پول و رابطه و سلامتی و ظاهر و شغل و هیچ چیز خارجی نیست، دغدغه ام رسیدن به صلح با خودمِ، بقیه چیزا نتیجه این به صلح رسیدن با خودمِ

    استاد وقتی رابطه شما با خودتون رو میبینم عمیقأ غبطه میخورم به حالتون

    آدمی که حالش با خودش خوبه دنیا براش بهشتِ و همه چی خود به خود براش درست میشه

    من در جستجوی این صلح درونی ام

    اینجا فقط دلم خواست بنویسم

    بنویسم که ردپایی باشه از اینکه من روزی در جستجو و طلب این خواسته بودم و بهش رسیدم

    خدایا راهنمام که هستی دستمو بگیر و در هر قدم این مسیر صلح همراهم باش که من فقیرم به هر خیری که از تو بهم برسه، من می‌خوام با تو هر قدم رو بردارم و در آغوش امن خودت باشم، خودمو به تو میسپارم خدای خوبم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
    • -
      الهام وابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1545 روز

      سلام مریم جان زیبا

      کامنتت رو خوندم وخیلی قشنگ و واقعیت خیلی از ماها رو نوشته بودی

      منم دقیقا مثل خودت بودم و کم و بیش هستم..

      اما بهتر شدم..خیلی بهتر شدم..

      تازه درک کردم اینکه فقط از هر چیزی حتی به ظاهر کوچیک لذت ببرم وشاد باشم..

      وقتی آگاهانه متعهدانه به ذهنم گفتم آره راست میگی اما حالا یکساعت ساکت باش…

      بعدش که یکساعت تبدیلش کردم به یک روز و دو. روز و….

      واین فکر مثبت خود ارزشی و بدون سرزنش… ذهن عادت می‌کنه…

      اول ذهن عادت می‌کنه و بعد که عادی شد میشه جزی از وجودت..

      عادت کنیم به دیدن زیبایی ها و شکر گزاری باشم..

      مثلاً من تو گوشی نوشتم نکات مثبت مغازه ام

      امروز 13مهر.

      بعدش حتی چایی که با عشقم میخورم .. یا همسایه مون برامون پودر دارچین آورد می‌نویسم و شکرگزاری میکنم.

      اینطوری آگاهانه ذهنم کنترل میکنم..

      و آگاهانه سعی میکنم نگران نباشم مشتری کم اومد امروز و….

      و خدارو شکر خیلی اوضاع بهتر شده

      مخصوصا حال روحیم با این کنترل وتمرکز آگاهانه..

      بعدشم آخرشب. ذهنم خواست بگه آهان دیدی و….

      میام نوشته هامو میخونم ومیگم بیا اینهمه…

      واز همه مهترش بچه هام متنوع‌ترین غذاها رو میخورن ودر دسترسشون هست..

      تو مدرسه هرنوع ساندویچ رو با خودشون می‌برند..

      در صورتیکه چند سال پیش اینطوری نبود.. و من قبل اینکه برم سرکار براشون لقمه نون و پنیر می‌گرفتم….

      می‌دونم عمل کردن سخته

      اما همین عمل کردن هم بایدتکامل رو طی کنیم…

      و از خدا مدام این درخواست رو دارم که ظرف وجود منو برای درک وعمل به آگاهی ها زیاد وزیادتر کن..

      ومدام از خودم سوال میپرسم چه جوری امروز سپاسگزار تر باشم(بخدا خدا خودش جوابت رو میدی)ذهن مجبوره تسلیم من باشه..

      چون من خودم 100درصد خالق زندگیم هستم..

      روی ماهت رو میبوسم.

      سپاسگزارم از کامنت ارزشمندت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        مریم اکبری گفته:
        مدت عضویت: 500 روز

        سلام الهام .

        وای الهام ما تو اینستا با هم آشنا بودیم،

        و به صورت اتفاقی درباره استاد عباسمنش با هم صحبت کردیم، شما در حیطه… بودید. من اسباب‌بازی.

        بعد خبری ازتون نبود الان یکهو پیام مریم جان رو خوندم دیدم انگار حس این پروفایل آشنا هست.

        زدم رو پروفایل دیدم بله چقدر آشنا هستید .

        اینجاست که میگن فرکانس آدم ها رو به هم نزدیک یا دور میکنه.

        خوشحالم الهام جان از دیدن مجددتون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          الهام وابراهیم گفته:
          مدت عضویت: 1545 روز

          , سلام عزیزم

          ممنونم مریم جانم که نقطه آبی خوشرنگ رو برام روشن کردی.

          آره یادم اومد.

          من دیگه کلا همه فضای مجازی رو پاک کردم و فقط خودمو بستم به سایت ولیزری روی دوره های استاد کار کردم .

          چون واقعا خوشم نمی اومد مجبور باشم بخاطر باورهای شرک آلود و لایک وکامنتوالگوریتم اینستا…..لایک وکامنت فیک وزوری بزارم بخاطر جذب بیشتر فالور و….

          خیلی خوشحالم شدم اینجا تو سایت بهشتی برام نوشتی ..

          روی ماهت رو میبوسم عزیزم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        مریم جُلقازی گفته:
        مدت عضویت: 931 روز

        سلام الهام عزیز و نازنین

        چه نکته خوبی رو بهش اشاره کردی:

        «وقتی آگاهانه متعهدانه به ذهنم گفتم آره راست میگی اما حالا یکساعت ساکت باش…

        بعدش که یکساعت تبدیلش کردم به یک روز و دو. روز و….»

        وقتی دیدم نقطه آبی کنار پروفایلم هست اولش خوشحال شدم بعد ذهنم گفت چرا خوشحال میشی ؟ از اینکه یکی جوابت رو داده؟

        این که شد توجه به تایید و تحسین دیگران

        بعد خیلی بی هوا داشتم نظر خودمو می‌خوندم چشمم افتاد به تعداد لایک های نظرم حس نسبتا خوبی تو دلم اومد بعد ذهنم گفت نه به این نباید توجه کنی

        یه مدتی بود من خیلییی بیشتر تو سایت فعال بودم بعد خوشحال میشدم از گرفتن ستاره و اینکه ستاره هام بیشتر میشد بعد گفتم داری وابسته میشی به ستاره دیگه کامنت نمی‌ذاشتم و کنار تو سایت بودم

        میدونی می‌خوام بگم ذهنم از این آگاهی های خوبی هم که به دست آورده میاد یه چی توش در میاره، یه کوچولو فهمیدم شرک چیه و توحید چیه بعد وقتی بابت یه تحسین یا توجه خوشحال میشم میگم نه تو نباید وابسته به نظر بقیه باشی، استاد یادت نیست چی میگفت؟

        الان که نوشته شما و خواندم که گفتید میگم به ذهنم باشه عزیزم همین یه ساعت رو ساکت باش به خودم گفتم میام همینایی که تو ذهنم گذشت رو می‌نویسم دستش برام رو بشه

        آره ذهن قشنگم تو وظیفه ات همینه،هرکسی را بهر کاری ساختند، تو هم بهر همین افکاری عزیزدل، پس بهت خرده نمیگیرم، من از تو قدرتمندترم، من باید با توجهم به دلم یاد بگیرم که به این اضافه گویی های تو که جز ذات توعه توجه نکنم

        اره اگه استاد گفتند که توجه نکنید به نظر بقیه کاملا درسته اما قرار نیست من در عرض یه روز یا اصلا یه ماه یا اصلا یکسال کاری که 30 سال انجام می‌دادم رو دیگه به طور کل انجام ندم، من قرار پله پله رشد کنم،قانون تکامل بر هر قانونی مقدمِ

        این نه به معنای شرک نه به معنای کمبود عزت نفس نه به هیچ معنای خوب یا ناخوبی

        این ساخته و پرداخته توسعه ذهن قشنگم، خودت میسازیش خودتم بهش بها میدی ، حالا یا میگی خوبه یا میگی بده

        همین الان که دارم اینارو تایپ میکنم هم داری بهم میگی خب اینارو می‌نویسی که چی بشه ؟ که یکی بگه آره دقیقا همینه و تاییدت کنه ؟

        میبینی تو داری به وظیفه ات عمل می‌کنی الان منم می‌خوام به وظیفه ام عمل کنم بگم اوکی تو حرف خودتو بزن من کار خودمو میکنم

        من می‌نویسم چون حسن گفته بنویس

        چون دلم خواسته بنویسم

        بذار هرکس به کار خودش عمل کنه

        تو نجواهای خودت رو ک

        بگو منم کار خودمو میکنم

        تو تر لحظه داری به ماهیت خودت عمل می‌کنی پس منم باید به ماهیت خودم عمل کنم ، ماهیت من اتصال به روحم و خدای خودمِ

        وقتی میام از تو می‌نویسم مثل یه بچه کوچولو دوست داشتنی با چشم های گرد ساکت می‌شینی یه گوشه و منو نگاه می‌کنی

        آره عزیزدلم من حرف هات رو شنیدم اما عمل نکردم،کار خودمو کردم

        دم من گرم

        تحسین میکنم خودمو برای این کار

        توام به قول الهام عزیز کم کم عادت می‌کنی به این مدل جدید من و میای تو این قالب

        یواش یواش قشنگ جان،توام باید تکاملت رو طی کنی پس بهت راحت میگیرم که توام یواش یواش پیش بری و باهم در صلح پیش بریم.

        ذهن قشنگم همین که الان آروم تری یعنی من یه رسالت خودم عمل کردم

        دم من گرم

        قبلا ازت عصبانی میشدم بدم میومد که چرا داری انقدر حرف میزنی چرا همش داری آیه یاس میخونی اما این میگم این جز ذات توعه، این باید باشه ،برای همه بوده و هست

        سهم من اینه به تو و نجواهات گوش و دل نسپرم

        تو برای خودت بگو ذهن عزیزم

        منم به کار خودم که برای آفریده شدم میپردازم، یکی شدن با حق.

        مسیر این رسالت من با مسیر تو 180 درجه فرق داره

        مرسی الهام عزیزم که منو ترغیب کردی به نوشتن

        شکر برای دوستای خوبی چون شما

        که نوشته بودی « مدام از خودم سوال میپرسم چه جوری امروز سپاسگزار تر باشم(بخدا خدا خودش جوابت رو میدی)ذهن مجبوره تسلیم من باشه.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مریم اکبری گفته:
      مدت عضویت: 500 روز

      سلام مر بانو، چه اسم زیبایی داریم، یکی از مواردی که من از بچگی ناخودآگاه بابتش شکر گزار بودم همین اسم زیبا بود.

      مربانو این جمله که گفتی که من از خودم راضی نیستم ، و انگار تو آگاهی هام چیزی کم دارم،

      دقیقا منم همینطور دختر،

      جالبه شاید خودت ندونی اما این جنلت که گفتی خب ما باید با روند تکاملی و کم کم بریم جلو و از مسیر لذت ببریم،

      یه باوری تو من ریشه دواند، مرسی از خدا که با قلمت به من پیام داد مرسی از تو مر بانو جان.

      و الان یکهو یک چیزی به ذهنم رسید این ایده آل گرای باعث میشه حتما که من از خودم راضی نباشم یعنی فکر کنم آگاهی هام کمه و نیاز دارم به آگاهی های دیگه.

      امان از ایده آل گرای که آره باید آگاهی هام زیاد و زیاد و زیاد تز باشه.

      همین باعث که روی یک دوره مثلا دوره خانه تکانی فکری نکنیم، اگر مثلا استاد تو این دوره درباره دوره سلامتی یا احساس لیاقت بگه،

      ناخودآگاه بگیم آهان پس من به اون دوره نیاز دارم،

      و ابن دوره رو ول کنیم بریم سراغ اون دوره،

      به نظرم ایده آل گرایی در من این میشه، آلام با این کامنت که نوشتم متوجه ترزمم شدم

      که آقا تو مریم اکبری ایده آل گرا هستی و پله و پله رو رعایت نمیکنی بخاطر همین ، نتیجه نمیبینی .

      مربانو کم کم برو کم کم، که این باعث میشه بهتر و با کیفیت پیشرفت کنی تا الان به جایی نرسیدی خیالت راحت لا هول شدن و بک شبه هم نمیرسی, نم نم دختر نم نم ( خطاب به خودم)

      تو خیلی راحت میتونی روند تکاملی رو درک کتی مریم جان عزیز من دورت بگردم تو خیلی باهوشی و خیلی راحت مطالب رو درک میکنی دوستم( خطاب به خودم و شما)

      موفق باشی مریم جان، برم ادامه کامنت زیبات رو بخونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    مائده کردی گفته:
    مدت عضویت: 2534 روز

    به نام خدایی که در این نزدیکیست….

    سلام استاد جانم و سلام مریم جانم و سلام به بچه های فوق العاده سایت

    استاااااااااد دمتون‌گرم چقدر تغییر آخه!!!

    من اول از هر چیزی محو تغییرات شما شدم

    اجازه بدین قبل از آگاهی های این فایل ارزشمند شمارو تحسین کنم که شما الگوی منین در همه جوانب از هر جا

    تحسین میکنم این پوست شفاف شمارو چقدر دارم لذت میبرم

    تحسین میکنم این شادابی پوست صورتو

    تحسین برانگیزه این حد از انرژی شما

    تحسین برانگیزه این چهره و فیسی که به قول خودتون به جوانی 20ساله میخوره

    استاد الحق که هیج فرقی با یک جوون 20ساله ندارین

    واقعا اعجاب برانگیز است

    خدای من شکرت خدای من شکرت

    باریکلا بهتون استاد باریکلا ماشاا….

    منم از خداوند میخواهم که منو به دوره قانون سلامتی در زمان مناسب هدایت کند چون خواهان چنین تغییراتی هستم الهی شکر….

    بریم سراغ فایل:::

    از کجاش بگم دقیقا از اینکه چقدر توحیدی حرف زدین

    از اینکه از به بسم الله دفترمو باز کردم نکته برداری کنم محو حرفاتون شدم و غرق شدم در این آستانه بهشتی و نورانی ….

    استاد باید بگم این فایل به جرئت یکی از فایل های توحیدی هست که سرتاسرش پر بود از نور الهی

    اینقد فضای روحانی و معنوی ایجاد شده بود که من غرق آگاهی شده‌بود و دیگر توانی برای نوشتن نبود..

    الله و اکبر الله و اکبر

    فتبارک الله و احسن و الخالقین

    شما تحسین برانگیز هستین استاد :)

    حدود چند سال پیش که توی اون خونه کاه گلی قدیمی بودیم یادمه همیشه مامان میگفت که من اجازه نمیدم برای مائده خواستگار بیاد تو این خونه

    چون زشته آبرومون میره

    من میخندیدیم میگفتم برو مامان جان

    اگه خواستگار میخواد برای خونه و وضعیت مالی بیاد میخوام تا صدسال نیاد

    اون موقع اصلا با قانون آشنایی نداشتم

    ولی زمینشو داشتم و هر چی مامان میگفت که زشته و آبرو میره و این حرفا

    من مخالفت میکردم میگفتم من همینم که هستم

    و به خاطر کسی تغییر نمیکنم

    از اون زمان تا به الان این باورم به لطف قانون بهترم شده

    استاد وقتی گفتین که پشت سرتون چه حرفایی میزدن

    و ری اکشن شما فقط بی توجهی بود

    جقدر تحسینتون کردم

    دارم یاد میگیرم از قبلم بهتر شدم

    چون من آدم پیگیری بودم و هستم همچنان

    عجیب آدم دعوایی(درسته دخترم ولی وقتی کسی پشت سرم حرف میزد میرفتم دماغشو میووردم پایین چون با این حساب فکر میکردم دارم از حقم دفاع میکنم)

    بزرگتر که شدم فهمیدم فایده ای نداره هر چی بحث کردن دارم انرژی صرف میکنم

    در صورتی که همین انرژی و میتونم بزارم برای کارم

    رفته رفته بهتر شدم دیگه دنبال ثابت کردن خودم نبودم از ادمایی که اطرافم چنین ویژگی هایی داشتن آگاهانه فاصله گرفتم و تنها تنها شدم

    امروز فهمیدم این ویژگی عدم از خودارزشمندی هست

    خدااااااای من

    چقدر من تو در و دیوار بودم فکر میکردم دارم از حقم دفاع میکنم و به حساب خودم ادم با عزت نفس و با اعتماد به نفسی هستم

    آخه چقد کج فهمی درباره قانون

    _چقدر نگران دیدگاه دیگران درباره خودت هستی؟!

    _چقدر دلیل رفتارهای شما، تایید شدن توسط دیگران است؟!

    +جوابی که میتونم برای این سوال بدم 50/50 هست

    چون دختر سرکشی بودم از اول دنبال تایید شدن نبودم

    کار خودمو میکردم

    و مدام دنبال این بودم از همه بهتر بشم

    همون عجله کردن برای بهتر شدن

    مادامی که تلاش میکردم بزنم از همه جلو

    داشتم درجا میزدم دریغ از یه ذره رشد…..

    _تغییر باورها، به خوبی خود را در تغییر عملکرد و رفتار ما نسبت به قبل، نشان می دهد؛

    +دقییییییقا با این جمله ای که گفتین موافقم

    من همیشه فکر میکردم تغییر نکردم و رشد نکردم

    تا اینکه امروز با این حرفتون به فکر فرو رفتم و نشستم فکر کردم از چندسال پیش تا به امروز

    زندگی من زمین تا آسمون تغییر کرده

    تغییر به سمت بهبود نه پسرفت

    مستقل شدم از لحاظ زمانی و مکانی و مالی

    سالن یا در واقع خونه از خودم دارم

    رابطه توحیدی زیبایی دارم

    به مسیر علایقم هدایت شدم

    رابطم با خانواده با خواهرم با عزیزدلم با اطرافیانم در بهترین حالت خودشه

    ایمانم قوی تر شده

    استمرارم بیشتز شده

    حرف مردم برام کم اهمیت ترین چیز در دنیا شده

    قدرت و به دست خدا میدم تا عوامل بیرونی

    هر روز قدم برمیدارم به سمت بهبود و پیشرفت

    بیزنس خودمو ران کردم

    درآمد ازش دارم

    دوستای ناخوبمو با دستای خودم حذف کردم

    ورودی ها ورودی هامو عجیب کنزتل میکنم

    مثلا همین امشب باغ دعوت بودیم دورهمی با خانواده

    مامان بهم زنگ‌زد گفت باغ دعوتیم میای گفتم نه

    چندین ساله میتونم با جرئت بگم نه

    توانایی نه گفتنم قوی تر شده به مراتب عالی شدم

    به راحتی میگم نه نمیام شما برین

    از این دستاوردها به فراوانی دارم

    من نغیییر کردم خیلی

    ولی به اندازه ای که روی خودم کار کردم نتیجه گرفتم

    اگر بیشتر کار کنم بیشتر نتیجه میگیرم

    میتونم بگم این فایل بارها دیدن داره

    میخوام دوباره و دوباره بشینم ببینم و هر بار آگاهی بهم گفته شد کامنت کنم

    حتی برای کامنت نوشتن هم میخوام صدای قلبمو بشنوم

    استادجان دلم تحسینتون میکنم با تموم وجودم

    عاشقتوووووونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 56 رای:
    • -
      مریم اکبری گفته:
      مدت عضویت: 500 روز

      سلام مائده،

      اینجا که گفتی کسی در باره من بد میگه و میرفتم دماغش رو می‌آوردم پایین،

      من هم پاشنه آشیلم این هست گرچه مثل شما نمیرم جلو اما تو ذهنم دماغ خودم رو میارم پایین از بس که هی فکر میکنم اگر این و بگم اگر اینطور گفته بودم حاش سر جاش میومد و دیگر تکرار نمیکنه،

      آدم باید حتما جواب بده تا طرف حساب بیاد دستش،

      بله عزیزم من پاشنه منم همینه اما به ظاهر درسته با طرف خوب حرف میزنم.

      اما تو مخم با طرف جنگ دارم،

      اما اینجا که گفتی به مرور فهمیدی حرف زدن فایده نداره، یه چیزی ته دلم تکون خورد نمیدونم چی بود.

      فقط خدا گفت بنویس تا بهت بگم چی دقیقا بلید کتی که الان موقع نوشتن بهم گفت.

      همونی که استاد هزاران بار گفته هزاران بار،

      ت جه توجه توجه، آره توجه بشه بهش قدرت میدی ، اعراض کن اعراض.

      خوب مغزم من همیشه میگفت نه فقط جواب فقط دعوا وگر نه جواب نمیده( گرچه اصلا تو عمل اهل جواب نیستم فقط تو ذهن)

      باید طرف حالیش بشه.

      مائده جان از اون ذهنم میگفت دعوا از اینور استاد میگفت اعراض خب،

      ذهن میگفت ببین فلانی جواب میده چقدر به نتیجه میرسه همه حرفش رو گوش میدن،

      اگر راست میگی یه منطق برای اعراض بیار،

      خب خدایی راست میگفت من دلیلی برای اینکه اعراض خوبه و طرف متوجه کارش میشه که اشتباه و من درست میگم نبود.

      الان مائده خدا بهم گفت مر بانو تو احساس لیاقتت ضعیف وگرنه دختر چرا باید برات مهم باشه که طرف چه فکری درباره ات میکنه .

      وای استاد چی گفتی،

      گفتی توجه بهش قدرت میده.

      اعراض باعث میشه طرف ازت دورتر و دورتر بشه.

      و باعث اتفاقا محبوبت تو بین دیگران میشه.

      و اتفاقا به نفع تو میشه.

      و اینکه بحث کردن و قانع کردن دیگران درباره تو یعنی خودن برای خودت احساس ارزش نمیکنی وااااااااای.

      بخاطر همین نن همش میگم بجنگم تا طرف رو سر جاش بدونم.

      این سر جاش نشوندن، یعنی اینکه من خودم رو ثابت کنم،

      وای یعنی به بیرون ثابت کنم و اونا هم با تسلیم شدن این حس رو بهم بدن حق با منه و اونا اشتباه میگن درباره من.

      وای خدا یعنی من نگران حرف اونام نگران فکر اونام، نگران زاویه دید اونا نسبت به خودمم

      وای یعنی چی مریم یعنی چی؟

      مریم جان برگرد درون خورت ببین اون حرفی که طرف زده خودت اون رو نسبت به خودت قبول داری یا نه،

      مثلا شلخته ای یا نه، باور کن اگه ته دلت خودت رو یه درصد هم شلخته بدونی، بخاطر همین با اون طرف میجنگی که بگی حرفت اشتباه،

      اما اگر ته دلت شلختگی رو بباب مثلا بچه داشتن و‌‌…. بزاری اصلا حرف طرف رو پشیزی اهمیت قائل نیستی ،

      مریم زاویه دید خیلی مهمه، پس تو ه کاری زاویه دیدت رو عوض کن تا با خودت مهربونتر باشی مریم دوست دارم.

      مائده جان وسط کامنت یکهو نیاز دیدم بت خودم همدردی کنم و نوشتم .

      ممنون از پیامت که یه دری رو برام باز کرد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        مائده کردی گفته:
        مدت عضویت: 2534 روز

        عزیییییزم عزییییزدلم

        شکر خداوند و به جا میارم برای اینکه فرصتی بهمون میده تو این سایت الهی کنار هم باشیم و از آگاهی های همدیگه استفاده کنیم

        خداروشکر که این کامنت باعث تاثیری شد

        حالا بیا باهمدیگه بیشتر اینو بازش کنیم تا منطقمون قوی تر بشه و دیگه ذهن به خودش اجازه نده

        بیاد کول کول کنه و کوخ بریزه:)

        تصور کن دوستت میاد بهت میگه مریم یه چیزی ازت شنیدم

        واقعا انتظارشو ازت نداشتم دختر

        این چه کاری بود کردی

        چرا به فلانی تهمت زده بودی یا دروغ گفته بودی یا مثلا پشتش حرف زدی

        یا هر چیز دیگه!!!!

        دوستت هزارتا چیز بارت میکنه

        و بهت هزارتا حرف میزنه

        و بعدشم بهت از تو انتطار نمی‌رفت واقعا که‌….

        این در صورتی هست که تو یا اون کارو کردی یا نکردی

        دو حالت بیشتر نداره

        در هر دوحالت قانون میگه باید اعراض کرد حالا چرا باید بی توجهی کنیم در صورتی که حق با ماست؟!!

        +قانون میگه: مادامی که تو توجهتو بزاری سر این بحث کردن ها و این جور داستانا از جنس اینو تو زندگیت بیشتر تجربه میکنی

        +قانون میگه:

        مادامی که تو انرژیتو صرف کشش دادن این موضوعات کنی

        پس بنابراین داری زمانتو انرژیتو صرف چیزهایی میکنی که دوسشون نداری

        و وقتی ک ما بیایم کِش بدیم این موضوعات و بیایم بحث کنیم

        و یا حتی بریم خودمونو ثابت کنیم

        هیج اتفاقی جز بهم ریختگی اشفتگی و عصبانیت و ناراحتی به دنبال نخواهد داشت….

        برای همینه که لستاد میگه

        به هر چیزی با هر منطق قوی هر چقدر میخواد اون منطق قوی باشه

        توجه کنی

        از جنس اونو وارد زندگیت میکنی

        (حالا این موضوع میتونه خوب باشه

        ما چیزهای خوبو جذب میکنیم و به زندگیمون دعوت میکنیم

        یا میتونه ناخوب باشه

        پس لتفاقات ناخوب دیگه ای مثل اینو و از جنس اینو به زندگیمون دعوت میکنیم)

        داستان همینقد ساده است

        همین که میان میگن مائده تو بی نظمی یا شلخته ای یا دروغگویی

        یا زشتی یا زیبایی یا هدف نداری

        یا بی عرضه ای

        یا هر چی دیگه…..

        من تلاش کنممممم تلاش کنم که سخصیت واکنش گرا نداشته باشم

        تلاش کنم که بی توجه باشم

        تلاش کنم که جوابی ندم و زبون بازی نکنم به حساب اینکه فکر کنه من یاد ندارم جواب بدم

        میدونی ؟؟؟

        اینکه حتی بخوایم فکر کنیم بقیه در مورد من چه فکری می‌کنند

        این نشان از عدم عزت نفس و اعتماد به نفس و لیاقت هست

        و من اینجا دارم خودمو کوچیک ، خورد و ضعیف جلوه میدهم

        دوس داشتم اینارو بگم تا برای خودمم مروری بشه

        عااااااشقتممممم دختر فوق العاده

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          مریم اکبری گفته:
          مدت عضویت: 500 روز

          سلام مائده،

          مدونی این رو با پوست و جون درک کردم که وقتی به یه اتفاق بد هی دامن بدی و هی توجه و هی توجه کنی که کنی ،

          اون اتفاق هی دامن میخوره.

          حدود چند سال قبل یک نفری در من بدی کرد که بماند خودم بهش قدرت داده بودم.

          در همان حین همسرم پشت من بود

          حتی از من تشکر کرد که بخاطر اون آروم بودم و چیزی نگفتم و حتی من رو به بستی دعوت کرد.

          اما امان از نشخوار ذهنی، هی پیش خودم میگفتم فلانی با من بد کرده و حالا همسرم نباید با اون حرف بزنه و بخاطر من ارزش قائل باشه و با اون حرف نزنه.

          (مائده الان که این جمله رو نوشتم میدونی خدا بهم چی الهام کرد؟

          اینکه ..

          چون تو برای خودت ارزش قائل نبودی و تحت تاثیر حرف های اون آدم خودت رو بی ارزشتر دونستی، از یه عامل بیرونی یعنی همسرت انتظار داشتی با بی اعتنا با اون فرد به تو اون حس ارزشمندی که نداری رو بهت برگردونه)

          سرت رو درد نیارم ، هر روز و هروز من یا به زبان می‌آوردم بدی های اون فرد رو پیش همسرم یا دیگران که اون حس بی ارزشی که بهم دست داده بود با حمایت دیگران بدست بیارم،

          یا که درون ذهنم هی نشخوار و هی نشخوار میکردم،

          جوری که همسرم که الان از نظر من یه آدم بی حس و بی احساس هست، آلام که به گذشته نگاه میکنم میبینم که خودم باعث شدم که ایشون به چنین فردی نسبت به من تبدیل بشه،

          جوری که احساس ارزشمندی برایم نمیکنن،( حسی که به خودم دارم نگووو)

          و این اتفاقات که نگاه میکنم من کلا آدم سپاسگزاری نبودم، به بهترین سفرها و بهترین روابط عاطفی رو داشتم،

          اما بخاطر عدم سپاسگزارم و توجه به زیبایی های همسرم و سفرم،

          توجه ام رو میزاشتم روی نقاط ضعف ایشون( گرچه نقطه ضعف ایشون از نظر من اون موقع ضعف بود الان که نگاه میکنم بخاطر اینکه به اجبار از ایشون کاری میخواستم که کنن تا من حس ارزشمندی بگیرم ، و ایشون انجام نمی‌داد برای من نقطه ضعف ایشون بود)

          یا توی سفر بجای لذت بردن و توجه به زیبایی ها، توجه ام فقط روی اتفاقاتی بود که خلاف میلم بود.

          و اینگونه ایشون رو من خودم تبدیل به آدمی کردم که ازم متنفر باشه، در حالی که من سعی در این داشتم که ایشون به من احساس ارزشمندی بده که هیچ الان حس بی ارزشی ازشون دریافت میکنم.

          و منی که مدام در حال سفر های خاص بودم الان فقط خانه و خانه..

          الان اصلا ناراحت نیستم.

          الان با عمق وجود بخاطر این اشتباه هاتم درس گرفتم که بقول استاد همین درس من رو پیشرفت میده.

          درسی که گرفتم این بود که مری جون.

          زاویه دیدت رو خودت میتونی تنظیم کنی‌ روی چی بزاری، همین زاویه دید تو رو نسبت به موجودات دیگر برتر کرده پس نهایت استفاده رو ازش کن،

          زاویه دیدت = توجه ات رو ، بزار روی چیزهای خوب روی چیزهای که بهت احساس خوب میده.

          و بخاطرشون از خدا که به اون شکل وارد زندگیت شده تشکر کن،

          درس بدی که بهم داد این بود که ….

          مری جون به هرچی بیشتر توجه کنی ، زاویه دیدت رو روی اون قسمت تنظیم کنی‌ حالا روی قسمت بدش اگر تنظیم کنی‌ یا روی قسمت خوبش تنظیم کنی،

          همون قسمت هی بیشتر و بیشتر از کانال زاویه دیدت وارد زندگیت میشه.

          پس مری جون زوایه دیدت رو بزار روی قسمت خوب هر چیزی که بهت احساس خوب میده و…

          زاویه دیدت رو از روی قسمت هر چیزی که بهت احساس بد میده بچرخونید یه سمت دیگه یعنی اعراض کن که از کانال زاویه دیدت وارد زندگیت نشه ،

          پس مراقب کانال زاویه دیدت باش،

          که کجا تنظیم شده و قراره چی بیاد .

          هر هر چی کانال زاویه دیدت اونحا بیشتر بمونه، صدرصد بیشتز از اون وارد کانال زاویه دیدت میشه و پیش به سوی زندگیت میاد،

          جالبه استاد گفت اگر به نعمت ها بیشتر توجه کنی، دروازه های نعمت برتون باز میشه،

          الان میدونی چی به دلم اومد، اینکه اگر روی اون نعمت زاویه دیدمون باشه ، در یه کوچولو بازه اگر بیشتر زاویه دیدمون روی اون نعمت باشه و زنگ بزنیم در رو برامون با روی خوش باز میکنن و به استقبالمون میان،

          خب تا این جای کار که این باور که زاویه دیدمون روی هر چی بیشتر بمونه اون چیز رو بیشتر و بیشتر وارد کانال زاویه دیدمون و زندگیمون میکنیم، رو باور دارم.

          اما داشتم می‌نوشتم که با اون حس بد که بخاطر اون اتفاق افتاده چکار کنم ، یعنی بزارم به حال خودش و برم !؟

          اما خوب نمیشه، چون اون قسمتی از منه،

          یعنی مثل یه بچه که گریه میکنه بی ارزش زیر پام لهش کنم و برمش برای اون قسمتم که درد دیده ارزشی قلیل نباشم؟!

          چون اعراض رو من اینطور درک کردم که به هر چیزی که احساس بدی بهت میده ، روتختی برگردن و بروز.

          یعنی روم رو از این قسمتم که بهش توهین شده احساس بی ارزشی کرده و… روم رو ازش برگردنم به اصلاح نسبت بهش اعراض کنم و برم؟

          باهاش بی تفاوت باشم ؟چونکه باید اعراض کرد؟

          آخه گناه داره وی پس آرومش کنه؟

          در حین نوشتن این جملات بودم که خداوند یکسری الهامات بهم کرد ، که الان مینویسم.

          از اعراض خدا این مفهوم رو بهم داد.

          اعراض یعنی همددری .

          یعنی قبل از اعراض با خودم همدردی کنم،

          یعنی همدردی و الهام یه جوری تو هم قاطی هستند و یکی.

          هر وقت احساس بد داری مریم، چشات رو ببند، بشین روبروی خودت و خودت رو از روبه رو ببین، و بشین روبه روی خودت و دست رو بزار روی سرت و دست بکش و بگو مربانو چت شده؟

          الهی دورت بگردم بهم بگو

          و اون مریمی که تو خودش گوله شده و احساس بد داره، برای اونکه روبه رو هست ، تعریف کنه که چش شده، به حرف هاش توجه کن بجای اینکه فرار کنی یا به اصطلاح اعراض کنی.

          بعد که پای حرف های خودت نشستی .

          یه عنوان برای حرف هات پیدا کن( این عنوان پاشنه اشیلته، مثلا از طی حرف های که زده برات تو متوجه شدی که که مریم میگه فلانی برای مریم لرزش قائل نبودهو تو بزار عنوان رو مریم ارزشمندی دریافت نکرده)

          بعد از همدردی و شنیدن پای حرف هات و عنوان گذاری برو از بیرون خودت و اون آدمی که ارزش احساس بد دیدی رو عین یه فیلم از بیرون نگاه کن و به اصلاح زاویه دیدت رو جابه جا کن باور کن که چیزهای جالبی میبینی.

          خدایا سپاس بابت زاویه دیدی که در اختیار خودتی

          .

          مائده ….

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    Adrin گفته:
    مدت عضویت: 1109 روز

    سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز

    این اولین کامنت بنده در سایته

    خدا رو شکر کامنت این دوست بزرگوار‌ (خانم لیلا عزیز)باعث شد بیام اینجا و اعلام کنم و اعتراف کنم که من غرور داشتم یعنی نشون داد نزدیک 3 سال که با شما هستم خوب روی خودم کار نکردم و فقط میومدم تو سایت یه فایل میدیدم نوک میزدم میرفتم و فکر میکردم بعععله اومد دستم اره از الان دیگه میدونم چکار کنم و من فریب ذهنم رو میخوردم چند روزی روی خودم کار میکردم و ذهنم دوباره فریبم میداد

    و (عمل به آگاهی ها و قوانین) در حد20 درصد هم نبود

    البته که اون آدم قبلی نیستم اصلا قابل مقایسه نیست از اون ادم خجالی و بی عزت نفس و گذشته نامناسب با باورهای غلط

    تاالان که پیشرفت های خوبی داشتم و عزت نفسم بهتر شده و جوری شده که راحت میام جلو دروبین و فی البداهه صحبت میکنم

    باور های ثروتم تغییر کرده خیلی زندگیم بهتر شده ولی مطمنم اگه سفت و سخت چسبیده بودم به قوانین و پایبند بودم الان خیلی همه چی در همه زمینه ها بهتر بود

    هزاران بار خداروشکر میکنم الان به خودم اومدم و رسیدم به جمله طلایی استاد ( ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت هست)

    خدایا شکرت که امروز یکی از بزرگترین ایرادهام رو پیدا کردم و اگاهی ام بالاتر رفت ‌و مطمنم خدا منو هدایت کرده به نوشتن این کامنت که از اینجا به خودم بیام و به قول استاد مثل وحی منزل اگاهی ها رو با پوست و جون واستخوان درک کنم و صد البته عمل به آگاهی های ناب️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  9. -
    نجمه گفته:
    مدت عضویت: 648 روز

    سلام و درود بی پایان خداوند

    به استاد و همسر دوست داستنیشون

    و سلام و‌درود به عزیزانی که

    احساس خب بودن و بهتر شدن به من میدن

    اول از همه خداروشاکرم بابت اینکه

    جزو اولین هایی هستم که این فایل جدید

    گوش کرد

    و در پوست خودم نمی گنجم

    احساس میکنم بهترین هدیه های

    دنیوی از خدا گرفتم

    چون که برام این معنی داشت:

    نجمه ببین فرکانست رفته بالا که

    جزو اولــین ها شدی

    الهی صد هزار مرتبه شکر

    درآمدم به ماهی 500 میلیون هم می‌رسید

    این همه ذوق نمی‌کردم که الان تو پوست

    خودم نمیگنجم

    الـــهی شکر

    دوم خداروشاکرم که امروز نشانه های بهتر شدن حال زندگی برادرم با شکرگذاری که برام فرستاد

    حس کردم

    دعـا کنیم برای همه عزیزانمون که مسیر خدا

    رو پیدا کنن و آرامش تجربه کنند.

    چون دعای بنده برای بنده دیگه خدا ،قطعا

    گیراتر و بازتابش برای خودمون بیشتر.

    الــهی شکرت

    سوم خداروشکر میکنم بابت کامنت لیلا بانو

    که با من شروع کرده ما هم سن و سالیم

    در پیداکردن مسیر خدا.

    سوالهای ذهنیش قشنگ اون دقایق و لحظه های خودمو یادآوری کرد

    چرا برا من نمیشه !؟

    کجای کارم اشتباه !؟

    من که فلانم

    من که بمانم ….

    لیلا بانو خداروشکر طعم شیرینی که طی کردی

    برای من خیلی دلنشین بود اینقدر که فک م از

    لبخند رو لبهام خشک شده

    الــهی شکر

    با اینکه از نظر خودم موفقم .آزادی مالی دارم

    حالم دلم خبه یه زندگی خب ساختم اما دیدم

    بازهم باید بیشتر حال خبم خب تر کنم چون

    الگو شدی برای من

    که شش سال میشد بهتر تر باشی خاااانم ️

    و چهارم

    شـکر خدا به جا میارم که استاد این همه زیبا

    نکته ها رو در میاوردن

    و ذوق وجودی از موفقیت یک انسان

    در چشماشون موج میزد.

    مثه معلم کلاس اولی بودن که :

    بچه زرنگه کلاس بالا صف باعث

    افتخارش شده

    ایول آفرین لیلا بانو

    خدا قوت

    برای ما هم شکر کن چون که به شکر گذارید محتاجیم همون جور که اون روزها شکر میکردی

    دوست داریم دختر قدرتمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  10. -
    هاشم داداشی گفته:
    مدت عضویت: 1385 روز

    به نام خداوند بخشنده هدایتگرم

    عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم

    کامنت لیلای عزیز امروزم و برام فوق‌العاده زیبا رقم زد چققققققدر از گوش کردن به صحبت‌های استاد که کامنت لیلای عزیز باعث شد تا استاد حرفهایی رو بزنه که اگه بتونم درکشون کنم زندگیمو می‌سازم و چه آگاهی های نابی رو امروز یاد گرفتم تغییر رفتارهای ما وقتی در مسیر درست ادامه پیدا می‌کنه نتایج خودشو نشون میده چراغی در ذهنم روشن کرد که بیشتر توجه ام به رفتارهام باشه چقدر قانون خداوند درست می‌تونه باشه همه چیز به خودمون بستگی داره اگه من روی تغییر شخصیتم تمرکز داشته باشم نتیجه عالی برام اتفاق میوفته

    سه بار من فایل و نگاه کردم و بار سوم نکته برداری مو انجام دادم در هر سه بار اشک شوق بابت نتیجه های لیلای عزیز ریختم و چقدر خوشحال شدم و تحسین کردم چقدر از نتایج لیلای عزیز لذت بردم چقدر حالم و خوب کرد و چه آگاهی بهم داد کلید موفقیت سپاسگزاری از هر آنچه که تو زندگی داریم و توجه نکردن به نا داشته ها اتفاق میوفته خودم و تحسین می‌کنم که تو این مسیری که لیلا رفته هستم و همیشه در هر لحظه سپاسگزار خداوندم هستم بابت زمان حالی که دارم بابت موقعیتی که دارم بابت جایی که هستم همه اینها یه موهبت الهی که دریافت کردم و در مسیر رشد شخصیتی ام این مسیر و ادامه میدم من که با اون همه باورهای محدودی که داشتم چققققققدر احساس گناه داشتم چققققققدر احساس عدم لیاقت برای ارتباط با خدای خود داشتم چه نتیجه های عالی گرفتم حالا من با تغییر بنیادین باورهای که دارم روش کار میکنم خدا می‌دونه وقتی سد های مقابل ورود نعمت به زندگیمو بردارم چه انقلابی تو زندگیم رخ خواهد داد و این هم آرام آرام با طی کردن تکامل اتفاق میوفته اون افکار منفی که ثروت و می‌ساختم و از دست میدادم و سوالی بود بدون جواب که چرا منی که این همه تلاش دارم میکنم پس چرا باید اینطور بشه کجای کارم ایراد داره و این تضادها که برام اتفاق میفتاد و سوالهای بی جوابی که در ذهنم تلنبار شده بود و برای پیدا کردن دلیل این همه اتفاق ناخواسته خداوند هدایتم کرد هدایتم کرد تا به این جایی که هستم باشم و بدونم که تمام اتفاقاتی که برام رخ می‌داد خودم رقم زدم و با این آگاهی که جهان هر افکاری که از سمت من دریافت می‌کنه رو وارد زندگیم می‌کنه و جواب سوالهایی که یک عمر بی جواب در ذهنم بود پاسخ داده شد و حالا با این درک از قانون خداوند زندگیمو می‌سازم و چققققققدر تغییر کردم از لحاظ شخصیتی و به آرامش رسیدم چیزی که هیچ وقت چنین آرامشی نداشتم مقطعی بود ولی مستمر نبود و من الان به آرامش مستمر در زندگیم رسیدم و هر ایده ای که بهم گفته میشه و با شرایط من جور هست رو انجام میدم و زندگیمو دارم می‌سازم خدایا بینهایت سپاسگزارم بابت تک تک اتفاقات خوبی که برام رخ میده بابت تک تک لحظه های زیبایی که برام رقم میخوره استاد تو چققققققدر خوبی تو بینظیری به خدا دومی نداری هر چققققققدر از خوبیات بگم کمه منی این حرف و می‌زنم که از زمانی خودم شناختم دنبال شناخت بهتر خودم و خدای خودم بودم و هیچ کس به اندازه ای که تو من و آگاهم کردی و فهمیدم و شناختی که از خودم پیدا کردم تا بتونم خدای خودم و خوب بشناسم نبوده و نیست و نخواهد بود تو پیام آور یکتاپرستی در قرن بیست و یکم هستی بینهایت سپاسگزارم خودم هستم و تحسین می‌کنم خودم و که در کنار شما قرار گرفتم من همین الان هم خوشبختم همین که تونستم آرامش و درک کنم و با تار و پودم احساس کنم و در زندگیم جاری کنم من یه آدم خوشبختی هستم

    بهترینها رو براتون آرزو دارم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای: