خداوند را بهتر بشناسیم | قسمت 2 - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)

727 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    هاشم داداشی گفته:
    مدت عضویت: 1378 روز

    به نام خدایی که هر لحظه کنارمه و منو هدایت و راهنمایی می‌کنه و دستمو گرفته و با خودش آروم آروم داره حرکت میده و هدایتم می‌کنه به سوی آرامش وچقدر منبه آرامش رسیدم

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم

    روز شمار زندگی من روز 45

    استاد عزیزم تو این فایل خلاصه کتاب چگونه فکر خدارا بخوانیم رو گفتین من چند روزی رو شناخت خداوندم تمرکز کردم نه اینکه من خودم می‌خوام نه من با هدایت دارم پیش میرم کتاب چگونه فکر خدارا بخوانیم رو تا صفحه 43 خوندم و چه احساس خوبی بهم دست داد و چقدر حالم خوب بود وقتیکه داشتم کتاب و می‌خوندم و متوجه سیستمی بودن خداوند میشدم و اینکه من وقتی خودمو با سیستم همراه کنم و حالم خوب باشه همیشه اتفاقات خوب برام رخ میده

    من دوروزه پیش سوره نور می‌خوندم درست همون جایی که استاد عزیزم داشت توضیح میدادم من که داشتم قرآن و می‌خوندم این قسمتو دوبار خوندم برا فهم بیشتر و استاد امروز بیشتر از اون چیزی که خودم متوجه شدم رو توضیح دادن و اونجا که خداوند از کلمه ما استفاده میکرد برای من یه سوال بود که چرا خداوند میگه ما این ما کیا هستن و جواب و نمی‌دونستم و خیلی دوست داشتم که بدونم و استاد عزیزم تو این فایل کاملا توضیح دادن

    من تو این چند روز از سفرنامه و نشانهام کلا بمباران شناخت خداوندم شدم و چه آگاهیهای نابی تو این چند روز به دستم اومد و فهمیدم که خداوند یه انرژیه و بستگی به ظرف ما داره که چه ظرفی برا خودمون برداشتیم تا خداوند و مثل همون رف تو زندگیمون وارد بشه و اگه بخوابیم ظرف خداییمون خوب و زیبا باشه تا اتفاقات خوب روانه زندگیمون بشه باید حال خودمونو خوب نگه داریم و این حال خوب تو وجودمون نهادینه کنیم که در هر شرایطی در زندگیمون زاویه دیدمونو خوب کنیم تا حالمون خوب بشه اتفاقات خوب تو زندگی مون جاری بشه

    امروزم شد تمرکز رو خداوندی که در همه حال در کنار ماست و ما رو هدایت و راهنمایی می‌کنه خدایا سپاسگزارم و ممنونم که قانونی بدون تغییر وضع

    کردی که هیچ وقت عوض نمیشه ومن با خیال راحت دارم خودمو با قانون تو همسو میکنم چون من باید به تو برسم قانون تو تغییر ناپذیره این منم که با کنار گذاشتن رفتارهای قبلیم و کار کردن روی خودم در مسیر تو قرار میگیرم به قول استاد عزیزم خیالم از سمت تو راحته چون قانون تا ابد یکیه و تغییر نمیکنه خدایا سپاسگزارم بابت حال خوبم

    برگی از سفرنامه امروزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1156 روز

    به نام خدایی که جهان را آفرید.

    سلام به استادعزیزوگرانقدرم.

    عاشق بحث و گفتگوهای توحیدی هستم چون هرچقدر هم ازش میفهمم ،احساس میکنم بازم کمه وهنوزبه یادگیری و آموزش وآگاهی نیازدارم.

    وباگوش دادن فایلهاومباحث این چنینی حالم خوب میشه .کلن حس خوب میگیرم.ب خصوص اینکه فردی درموردش صحبت کنه که خیلی قبولش داشته باشم مثل استادعزیزخودم.

    تاوقتی که بااستادآشنانشده بودم ،به این واضحی ومشخصی ،ازبرنامه وقوانین جهان وخدای خودمون ،چیزی سردرنمی اووردم .

    یه جورایی درک خاصی نداشتم واتفاقاهمیشه به خاطرعدم آگاهیم ،سوالات عجیب وغریب درذهنم‌ می پروروندم.وخیلی وقتااحساس میکردم بابی عدالتی خداوندمواجه هستیم .

    البته بازم باوجوددیدن خیلی ازاتفاقات هم برای خودم وهم در دیگران ،بی عدالت بودنش ،تو،کتم نمی‌رفت اماچون آگاهی به قوانین جهان نداشتم ،میگفتم نمی‌دونم شایدهمه ی اینا،یه جورامتحانه ،که حالابعدن شایدم تودنیای بعدمشخص بشه .

    وباهمین جواب خودموقانع میکردم پارس ردمیشدم .البته این نگاه راهنوزمیون آدمازیادمیبینم .

    والان خندم میگیره که انسانها هراتفاقی که براشون میفته،اون موضوع روبه خداربط میدن ویه جورایی حالی میکنن ،که خدایامگه نمی‌بینی ؟!

    عجب خدایی هستی که میبینی ودردت نمیاد؟!

    کجایی حواست نیست ؟!.کاش فقط این وصله ها رابه خدامیچسبوندیم .

    وقتهایی که خشم ومشکلات دامنمون رامیگرفت ،خیلی وصله های بدی به خدامیچسبوندیم .درواقع انگ بدی بش می‌زدیم .

    خدایاماروببخش .همش ب خاطرعدم آگاهی ودرکمون ازتووجهان توبود.

    خداروشکرمیکنم که الان هیچ کدوم ازاون احساسات بدرانسبت به خدای خودمون نداریم .

    حتی اگه تواوضاع وشرایط جالبی هم نباشیم ،دیگه دنبال خدانمیگردیم‌که بیادوجوابمونو،بده.

    فهمیدن سیستمی بودن جهان وسهم ونقش مادرجهان

    خیلی خیلی کمک کردتابه فهم ودرک بهتری ازاین دنیاببریم .

    دیگه برای اتفاقی دنبال مقصرنمیگردیم.

    دیگه ازمشکلات فرارنمیکنیم.

    دیگه خداروبهترمیشناسیم .

    خداروشکرازدولت استادعزیزمون ،باقوانین جهان ونظم ومدیریت این جهان آشناشدیم .

    چقدب خاطرافکاربستمون ،تویه موضوعی گیرمیکردیم .

    چقدازخداشکوه وشکایتی میکردیم .

    چقدازهراتفاقی بهونه ای درمیوردیم برای کاری نکردنامون .

    دورازجون چقدکوته بینانه به همه چی نگاه میکردیم .

    این آگاهی ها،چقدرنگاه ماروقشنگ تروزیباترکرده به همه چی .

    به علت عدم آگاهی ،خودآزاریمون زیادبود،چون برای هرچیزی دنبال علت می‌گشتیم درصورتی که همه چی تودرون خودمون بود.نمیدونستیم این افکاروباورهای ماچ قدرتی دارن .

    من که بابت هر اتفاق ،به خداچیزی میگفتم‌وازدسش عصبانی میشدم .

    گذشته ازهمه ی اینا،مثل آدمای سردرگم بودیم ،تکلیفمون باخودمون هم مشخص نبود.

    خداروشکرازاین بلاتکلیفی نجات پیدا کردیم.

    تازه هرچقدربیشتررشدکنیم وبیشترایمان واعتمادپیداکنیم، بیشترازاین جهان لذت می‌بریم حتی اگه بااتفاقات وموضوعاتی روبروبشیم که جالب نباشن .چون دیگه انشالله به این درک رسیدیم که هر اتفاقی برای رسیدن به خواسته های ماس.

    همان طور که خداوندجهان راباقانون تکامل خلق کرده،ماهم برای ایجاد تغییرات افکاروباورهامون نیازنیس،عجله کنیم .

    آخه اوایلی که از قانون سردراورده بودم ،همش حرص می‌خوردم که چرانمیتونم به جا،ازش استفاده کنم .امابعدازمدتی متوجه شدم که سالهااین افکارمن بوده ،وبه این سرعت ازذهنم بیرون نمیره .

    وباعث ایجادمقاومتهایی میشه .درسته خودم یه وقتایی خوب میفهمم دارم ازمسیرخارج میشم اماقبول کنید،کنترل کردن ذهن خیلی سخته.

    ولی خوبیش اینه که هر اتفاقی که میفته ،خوب میفهمم چ فرکانسی دادم که همچین چیزیو،دریافت کردم.

    این قانون فوق العادس وخوب میمونه توذهنمون که دادن فرکانس مثبت ،باعث اتفاقات مثبتی میشه .

    وفرستادن فرکانس منفی باعث وقوع اتفاقات منفی می‌تونه باشه.

    که همه ی اینابستگی به شدت ناراحتی وعصبانیت ویاشادی وخوشحالی ماهم داره.

    استادگفتید،حوادثی مثل طوفان وزلزله ویاهرچیزدیگه عذاب الهی نیس وجزعه برنامه ی سیستمه وربطی به نازل شدن بلانیس.

    آخه اینم یکی ازباورهای مخرب مابود.

    چه قضاوتهادرموردخداوبنده هاش که نکردیم سراین داستان .

    خداروشکرازاین زمینه هم آگاهی های لازم روبدست اووردیم .

    سرموضوع (خداوندهرکس راکه بخواهد،هدایت میکندیانعمت میدهدویا…).

    همیشه میگفتم خب خدااگه به اختیارخودش اینکارومیکنه پس ازمابنده هاش توقع خاصی نداشته باشه .

    انگار که لج میکردم .خب درکی ازاین آیه های قرآنی نداشتم ونمیفهمیدم که منظورش ازاین جملات چیه؟

    خداروشکرقشرمذهبیمون هم هرچیزی روبه نفع خودشون ترجمه میکردن .

    ازاولشم باهاشون هم فرکانس نبودم وحرفهاواستدلالهاشون تو،کتم نمی‌رفت .

    چون بیشترلفظ میومدن وتوعملکردهاشون اتفاق خاصی نمیدیدم ازطرفی نمی‌دونم چراوقتی کنارشون بودم حس خوبی دریافت نمی‌کردم .

    الانش هم این جور،افرادهستن .

    البته مابه کسی کاری نداریم چون استادمون گفتن فقط تمرکزتون روی خودتون وعملکردهای خودتون باشه.

    اینکه جهان ماوخداوندباهم قوانینی برپاکردن که ماازاونهابهره ی کافی ببریم ،برام خیلی منطقی تره .

    تااینکه فکرکنم بایه خدای احساسی طرف هستم .

    اتفاقا،باوراحساسی بودن خدا،منوازخدادورمیکردچون مدام میگفتم‌:مگه نمی‌بینه؟ .مگه نمیشنوه ؟

    ازقرآن هم چیزی سردرنمیووردم که بازم سپاس ازاستادعزیزکه باتوضیحات وترجمه های قشنگش باعث شداین کتاب هم برام منطقی بشه وگرنه اصلن نمیتونستم بپذیرمش .

    آخه داستانهای قرآنی روباعرض معذرت ،مسخره میدونستم .

    مسخره بودبرام چون چیزی ازش نمی‌فهمیدم وکسی نبودبادلیل واستدلال درست ،برامون ترجمه یاتفسیرکنه.

    ماخیلی وقتها،به کلام خدارابزرگ وقدرتمند،دونستیم اماتوعمل متاسفانه اصلن همچین چیزی رونشون ندادیم .

    درواقع ایمان خودمومیگم ،صفردرصدبوده .

    چون بعدازدیدن هراتفاقی که ناخوشایند بوده ،یاس وناامیدی ونگرانی وترس واحساس بد،همرام بوده .

    کم پیش میومدکه به قضیه ای ،خوش بینانه نگاه کنم وامیدوارباشم ،وتودعاکردن آرامش بگیرم .

    دعاکردنم، فقط زمانهایی بودکه احساس میکردم به خدانیازدارم .

    وازسرنیاز،متواضعانه صحبت میکردم .واگه برآورده نمیشد،ازش فاصله می‌گرفتم .

    همیشه به خدامثل طلبکارا،نگاه میکردم .

    انگار معامله میکردم البته به روش خودم بدون دونستن قانونی بینمون .

    الان هم یه جورایی بینمون معاملس ‌.اماباقاعده وقوانین خودش .ینی اگه من بنده ی خوبی باشم وتومسیردرستی قرارگرفته باشم ،وسپاسگزارنعمتهاوداشته هاش باشم ،خداهم چندین برابربیشتربهم پاداش میده.

    صحبتهاوتفاسیراستاددرموردداستانهای قرآنی خیلی جالبه وباعث میشه برام منطقی بشن .

    وامااینکه استادگفتن :برس به جایی که یادخداآرامش بخش دلت بشه .وباداشتن خدابه آرامش برسی.

    وحالت خوب باشه .واینو بدونیم که خداوندبه بندگان خودش ،ظلم نمیکنه .می‌تونه مارو،به یه باورخوبی نزدیک کنه که راحت به خدااعتمادکنیم .

    اگه اتفاقات ناجالب یاناخوشایندتوزندگیامون میبینیم،اکثرش ارسال فرکانسهای خودتونه ونتیجه شاهکارهای خودمونه.

    الابذکرالله تطمئن القلوب .

    جزبایادخداآرام نمیگیرد،دلها.

    بله دقیقن درسته اما مشکل اینجاس که خیلی جاهایادمون میره که خدایی هست که مراقب ماس .

    زودبه هم میریزیم ،قدرتشوفراموش میکنیم .وفک میکنیم دنیابه آخررسیده .وازدست هیچکس حتی خداهم کاری برنمیاد.وقتی تواون لحظات همچین باوری داریم چطور توقع داریم خدابرامون کاری صورت بده .اصلن مااجازه میدیم خدامصلحت کارخودشونشونمون بده .به قول معروف اصلن امون نمیدیم .

    باوجودزمین خوردنهامون ودردسردرست کردن هامون بازبه عقل ومنطق خودمون رجوع میکنیم وسریع دست به کارمیشیم.

    خرابکاریهامونوکه میکنیم میآییم میگیم ،خدایاغلط کردم .ببخش منو.بیافلان کار،روبرام درست کن ،خواهش میکنم .

    همچین عاجزانه التماس میکنیم هرکس ندونه ،فکرمیکنه ،خداروتنهامنبع وراهگشای کارامون‌میدونیم .بله اون موقع که دیگه گندزدیم به همه چی ،درسته این حس روداریم .اماچراهمین احساس روهمون ابتدای مشکلمون ،نداریم .

    ایمانمون که به فنامیره بعدش یادمون میفته که چاره ای نداریم جزالتماس به درگاه خدا.

    کاش یادبگیریم زمانی که میگیم خدایاهمه چیه زندگیموبه تومیسپارم ،واقعن رهاکنیم وخودمون راازبندواسارت افکارمنفی ونجواهای شیطانی که میان ومیرن،نجات بدیم .

    انقدبااین افکاروذهن بینمون ،خودآزاری نکنیم .یه کم به خودمون احترام بزاریم .یه کم بیشترخودمونودوست داشته باشیم .وقتی خدای به این خوبی ومهربونی وقدرتمندی داریم دیگه چی میخاییم .

    به خودم میگم واقعن بیاواین باورروباورکن که خدایی هست که فقط کافیه توخودتوبندازی توآغوشش وآزادورهابدون غم وغصه وترس ونگرانی زندگی کنی .

    بپذیرهراتفاقی که میفته .

    انقدچرا،چرانیارتوکارات .

    انقدآیه ی یاس نخون .

    یه کم صبورترباش تاببینی نعمتهاوالطاف خداوندرو

    تاکی میخای به این روندادامه بدی ،توکه ازاین سبک زندگی ،خیری ندیدی وچیزی بدست نیووردی ،پس چرابازاسیروگرفتارهمون راه میشی.؟!

    بیاومسیرت روعوض کن .بروتوراه راست ،راه مستقیمی که تویی وخدا.

    مسیری صاف وهموارکه بی دردسر،توروبه خواسته هات میرسونه.

    امیدوارم همیشه تویادت بمونه .

    خدایامنوازبنده های شایسته قراربده .

    خدایامنوتومسیردرست هدایت کن .

    خدایامنوازجهل ونادانی دورکن .

    به من معرفت وشعورودرک قوانین خودت روبیاموز.

    هیچ لحظه ای منوبه حال خودم وا،مگذار.

    توثابت شده ای ،این منم که اسیردامهای شیطانی میشم .ببخش وبیامرزهمه ی مارو.

    نگهدارومحافظ استادعزیزم وخانواده ی عزیزش هم باش .

    استادجونم سپاس ازبزرگواریت .

    سپاس به خاطر قلب قشنگت ،قلبی که سرشارازمملورنگ خداییه.️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    ابوالفضل گلابی گفته:
    مدت عضویت: 3794 روز

    باسلام و دعای خیر به استادعباس منش و گروه عباس منش.

    در یک جمعی از یک نفر که در گوشه ای از آن جمع نشسته و دست نوشته های خود را می خواند شنیدم: “من خدا هستم و خدا من است”

    تقدیم به استاد قابل تحسین موفقیت ایران، استاد سید حسین عباس منش

    دوستدار شماها: ابوالفضل گلابی از استان زیبای یزد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    وحید پورتقویان گفته:
    مدت عضویت: 1821 روز

    وای خدایا شکرت رب من شکرت هنگ کردم دیوونه شدم دلم میخواد سر به بیابون بزنم دارم منفجر میشم از این همه آگاهی های ناب در مورد سیستم در مورد انرژی در مورد منبع خیر در مورد خداوند در مورد رررررررررببّببببببببب وای خدای من شکرت هر چی بیشتر این سیستمو درک کنیم زندگیمون بهشتی تره تاااااااا بی نهایت خدایا شکرت وای که توحید یعنی همه چیز یعنی زنننننننندگی خدایا ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده ای و نه آنهایی که بر آنان غضب کرده ای و نه گمراهان خدایا شکرت بابت این همه آگاهی های ناااااااب فقط خودت میتونی مارو به درک بیشترش برسونی ازت میخوام این‌کارو واسمون بکنی آمییییییییین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1592 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربان

    وسلام به تک تک دوستانم

    روز جهل وپنجم روز شمار تحول زندگی من!!

    استاد جانم مدتهاست بعد اینهمه اگاهی که شما باعشق واز روی لطف ومهربانی در مورد سیستمی بودن جهان وقوانینش بهمون دادید، من تنها یه باور توی تمام ذهنم وجود داره، واونم اینه که کسیکه منو خلق کرده همه چیز در اختیارم قرار داده تا بتونم خوشبخت وسعادتمند زندگی کنم، البته باید بدونم خوشبختی وسعادت رو در چه چیز می بینم؟.

    من خوشبختی وسعادت رو در آرامش وامنیت می بینم، اینکه یاور دارم هیچ قدرتی بیرون از من وجود نداره که بتونه منو از پا دربیاره، مگر اینکه من به اون قدرت بدم!

    به اون شخص یا اشخاص، یا شرایط یا حتی حیوانات وبلایای طبیعی…

    وقتی من مطمعنم تحت مراقبت خداوند هستم، وقتی میدونم حتی با کشتن من هم کسی نمی تونه بهم آسیب بزنه، وقتی همه چیز من در روح من خلاصه شده، وقتی من میدونم توسط نیروی برترم دارم هدایت میشم و نشونشم حس رضایت وآرامش وشادی من هست، دیگه تفسیر اینهمه اما واگر و خدا کیه،خدا چیه؟ چه به درد من میخوره؟

    وقتی خدا از نظر من نیرویی هست که منو خلق کرده وبهم اختیار عمل داده و از طریق روح و روان واحساساتم بهم خیر وشر رو فهمونده، دیگه چه لزومی هست من دنبال علم وفلسفه و دلیل و برهان بگردم؟!

    وقتی خداتو میشناسی بهش اعتماد وایمان داری باهاش یکی میشی، خودت که عطر وزنگ خدایی گرفتی جهان پیرامونت هم عطر ورنگ خدا رو میگیره…

    همقدم باهات راه میاد، تو غصه هات، تونگرانیهات، توشادیهات، تو تنهایی هات، توندازی وبی پولیهات، تو دارایی وثروتت، تو خستگی هاتو و سرمستیهات همیشه وهر لحظه باهاته، باهات اشک میریزه،باهات میخنده، باهات بازی میکنه و میچرخه ومیرقصه، برات غذا میشه، لباس میشه، خونه میشه، برات جنگل ودریا و رودخونه و دشت ودمن میشه، برات تکیه گاه میشه، نازتو میخره و گاهی دعوات میکنه…

    خدای من این شکلیه…هرکسی باید خداشو خودش پیدا کنه، با کلی شک ویقین و اما واگر …بره تا برسه به اون اصل به اون واقعییتی که درکش کرده واونی که درک کرده وبهش یقین پیدا کرده رو باهاش عجین بشه، درش حل بشه، باهاش یکی بشه…

    از نظر من خدا جایی هست ودر کنار کسی هست که شادو سرحال و سرخوش و خندان وامیدواره..حال دلش باخودش خوبه…..ولاغیر…

    من الان اون حال رو دارم مدتهاست…

    جوریکه دوست دارم همش باهاش تنها باشم وهیچکسی وهیچ چیزی توی حریم این عشق ودلدادگی نباشه…

    دلم میخواست کلا تویه سرزمینی بودم که فقط من بودم و خدا…

    تا واضحتراز این، شفاف تر از این، زیباتر از این، وبیشتر از این حسش میکردم وهیچکس وهیچ چیز نمی تونست حتی لحظه ای بین ماقرار بگیره وفکر وذهن وجسم وروح و روان منو به خودش مشغول کنه….

    از بس که من این خدای نادیدنی رو همه جا می بینم وحسش میکنم…..

    همین یه باور، باور اینکه خدا وقتی کنارم هست که من شاد وخندان وسرخوشم، باعث شده به همه چیز این روزگار وزندگی بخندم، وجدیشون نگیرم…

    چون میدونم اونجاها که غمگین وناراحت و افسرده ام، شیطان هست، انرژی منفی هست، بدی هست، تاریکی هست وخدا اونجا نیست..

    چون خدا نور هست روشنایی هست، زیبایی هست، ارامش هست، شادی هست..

    اگر غیر این بود هرگز نمی تونست جهانی به این زیبایی خلق کنه..

    به من چه که کی چه باوری نسبت به خدا، به اون انرژی بی پایان وهمیشه زنده و پاینده داره؟

    من باید طوری زندگی کنم که از اینهمه سرخوشی و در صلح بودنم باخود وبا جهان، دیگران اون انرژی پاینده و همیشه زنده رو در من حس کنند و خواهانش باشند….

    خواهان خدایی که در زندگی من، به شکل سلامتی، به شکل شادی، به شکل ثروت، به شکل امنیت وآرامش، به شکل خوشبختی وسعادت، در اومده….

    در حالیکه 98 درصد آدمهای اطرافم مثل گذشته ی من سرگردان و اسیر و گرفتارند هنوز، گوشهاشون بسته، چشمهاشون بسته، قلبشون بسته، وباید برای هوشیاری خودشون کاری کنن تا دیر نشده…

    خدای خوبم ازت سپاسگزارم که اجازه دادی چنین درکی ازت داشته باشم وباز هم بیشتر سپاسگزارم که یاری ام میکنی هر روز به درک وشناخت بهتری از تو برسم…

    واستاد عزیزم از شماهم بی نهایت سپاسگزارم که اون خدایی رو که شناختید و بهش دل دادید رو اینطور با جزییات کامل بهم معرفی کردید تا منم پیداش کنم و بشناسمش وبهش دل بسپارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 696 روز

    سپاس خدایی را که به من فرصت شناخت خودش و خودم را داد.

    درود بی پایان استاد عزیز و بانو مریم و خانواده عزیزم

    خدارو بهتر بشناسیم.

    روزای اولی که وارد سایت شده بودم و گاهی ی فایل دانلود میکردم و گوش میدادم این فایل رو هم تو گوشیم ذخیره کرده بودم از اونجایی که اگر از خداوند هر لحظه هدایت بخواهی او انجام می‌دهد امروز ازش هدایت خواستم و انگشتم رو این فایل که ذخیره کرده بودم لغزید و شروع کردم به گوش دادن .من این فایل رو قبلا گوش داده بودم ولی انگار دفه اول بود.

    استاد در مورد شناخت بهتر خداوند و اینکه به چه شیوه ای خدارو معرفی می‌کنند و هر کسی میخواد نظر خودش رو تحمیل کنه باید بگم مگر غیر از اینه که ما حال خوب و احساس خوب از دنیا میخواییم؟

    من از روزی که کتاب چگونه فکر خدارو بخوانیم رو خوندم و حدود 220 فایل رایگان از شما گوش دادم و فایلهای دوره اول 12 قدم بهتون بگم حالم خیلی خیلی خوبه

    آدمی بودم که صبح ها وقتی از خواب بیدار میشدم با استرس و ترس بیدار میشدم همیشه شروع روز برام بدترین تایم بود و همش به خودم میگفتم وای خدا دوباره صبح شد کاش همیشه شب بود و همیشه در خواب بودیم تا عمرمون تموم بشه .منم خیلی جاها وقتی رفتم برا کارم از رئیس اون اداره برا خودم بت ساختم تا کارم انجام بشه .احساس گناه که برای هر چیزی به سراغم میومد و چقدر حس بدیه. احساس خستگی، ناامیدی و کفر گفتن به خدا و شاکی شدن از زمین و زمان و اینکه فقط منتظر بودم عمرم تموم بشه خدایا این هفته زود تموم بشه این ماه زود تموم بشه این سال زود تموم بشه و تموم میشد اما چیزی عوض نمیشد من همون آدم یکسال پیش بودم با همون احساس های داغون چیزی عوض نشده بود.الان بعد گذشت این چند ماه که با فایلهای بی نظیر شما که همش رایگان بوده من آدمی شدم که خودم عاشق خودم شدم .

    استاد بذار بگم الان حسم چیه

    من آدمی شدم که صبحها با حس خوب بیدار میشم دیگه اون استرسی که سر سینمو داغ می‌کرد و معده من شروع می‌کرد به سوزش نیست دیگه احساس گناه که نمیکنم هیچ چقدر احساس ارزشمندی میکنم و حس میکنم چقدر به روند پیشرفت جهان کمک کردم چقدر امیدوار و شادم با اینکه سال‌های زیادی از عمرم تو این باورهای مخرب بوده الان حس میکنم سال‌های زیادیه که خدارو میشناسم و هنوز سال‌های زیادی فرصت زندگی به این روش جدید دارم من حس میکنم ی انرژی خیلی قوی هر لحظه داره با من راه میاد و همراه منه حس میکنم یکی که نمیبینم ولی حسش میکنم همش داره با من عشق بازی میکنه من با شناخت خدا و قوانینش خیلی زیاد احساس ارزشمندی میکنم همش به خودم میگم تو لایق بهترین‌های جهانی قبلا این حسو نداشتم همش فکر میکردم زندگی پر از آرامش و ثروت و سلامتی و تفریح و مسافرت و زیورآلات زیبا فقط برای یه عده خاص هست که خدا بهشون نظر انداخته اسمشونم گذاشته بودم اینا از ما بهترونن. من وقتی دیپلم گرفتم رشته تحصیلیم علوم تجربی بود و از آنجایی که به ادبیات علاقه داشتم گفتم کتابای علوم انسانی رو میخونم و کنکور انسانی میدم ولی وقتی کتاباشو تهیه کردم اتفاقا اولین کتابی که شروع کردم فلسفه بود من یک هفته این کتاب رو خوندم ولی هیچ چی نفهمیدم به معنای واقعی هیچی و از کتابه بدم اومد و کلا منصرف شدم و کنکور تجربی دادم.

    اینو میخوام بگم استاد عزیز من نمیگم روشهای دیگه دنیا غلطه و روش شما صحیحه .من اومدم خودمو محک زدم دیدم این همه سال از شیعه ها از سنی ها از علما از هزاران کتاب مذهبی مطلب خوندم وشنیدم و حالم خوب که نشد هیچی احساس ترس و گناه ریشه دارتر شد همیشه تصورم از خدا این بود که الان اون زن که موهاش پیداست خدا تو اون دنیا از موهاش آویزون کرده و وقتی ی کم موی سرمو میکشیدم میدیدم درد داره و چون گفته بودن دردهای اون دنیا به مراتب خیلی خیلی شدیدتره حالا من اینو شدیدشو تصور می‌کردم یا وقتی میگفتن زن نباید از مچ پا و مچ دست به بالا پیدا باشه هزارتا فکر دیگه تو ذهنم میومد و میلیاردها مسئله اینجوری که دیدگاه من از خدا شده بود یه موجود بی رحم و ترسناک که هزاران هزاران فرشته خلق کرده و انداخته پشت سرما ی دفتر قلم هم داده دستشون که این بنده من هر کاری کرد شما فقط بنویس تا بیاد اون دنیا من بدونم و این.

    خوب شما این دیدگاه رو ببین و الان بعد سه ماه من کلا ی آدم دیگه شدم که همه چیزم شده شناخت خدا ازش فرار نمیکنم بلکه همه جا دارم دنبالش میگردم فک کنم اینقدر در پی اشم که گاهی میگه این چه بنده سیریشیه چرا ی لحظه منو ول نمیکنه.خخخخخخخ

    الان حالم خوبه صبح سپاسگزارشم که بهم فرصت نفس کشیدن و دیدن طلوع خورشید را داد دوباره سپاسگزارشم که به من فرصت خوردن صبحانه با چای رو داد سپاسگزارشم که به من فرصت گوش دادن آهنگهای شاد و رقصیدن و لبخند زدن رو داد سپاسگزارشم که به من فرصت رسیدگی به گلهای تو خونمو میده و هزاران سپاسگزاری دیگه .پس من چی میخوام دیگه من دنبال چی ام با چه دینی میخوام خدا رو به این قشنگی که الان شناختم بشناسم همه احساس‌های خوب رو دارم آدم‌های خوب اطرافمن اتفاقات خوب برام میوفته بدون اینکه ساعتها زجه بزنم گریه کنم و بگم خدا اینکارو برام بکن .خیلی خیلی حالم خوبه از لحاظ مالی تغییرات زیادی نکردم گاهی حسابم پر پوله گاهی صد هزار تومن ته حسابمه ولی به خود خدا قسم حالم خوبه گاهی ی جای بدنم درد میگیره یا ضعف میکنم ولی بازم حالم خوبه من آرامش دارم ارتباط عاطفی من با همسرم همچنان داغونه و هر روز میبینمش ولی دیگه نمیخوام مثل قبل بهش حس تنفر داشته باشم یا جلو چشم نباشه اون همون آدم سابقه ولی من اصلا نمیبینمش حرف میزنه باهاش بحث نمیکنم خیلی آروم و با بی خیالی حرفاشو گوش میدم و هیچ جوابی نمیدم این همه صبوری حاصل شناخت بهتر خداوند بود

    من‌حالم خوبه من حالم خوبه من حالم خوبه فقط وفقط به خاطر اینکه خدارو شناختم و خودمو.من اون موجود بی ارزش نیستم که از خاک خلق شده اومده دنیا عذاب و سختی بکشه و بعد برگرده خاک بشه.من اشرف مخلوقاتم من تکه ای از خدا روی زمینم من با باورهایم میتونم زمین رو تبدیل به بهشت کنم من با باورهایم میتونم زندگی خوبی برای خودم خلق کنم من با باورهایم میتونم آدم‌های خوب رو دور خودم‌جمع کنم من با باورهایم به جای تمرکز بر نکات منفی میتونم بر نکات مثبت دنیا تمرکز کنم و لذت ببرم من با باورهایم میتونم تضادها رو بپذیرم و تشخیص بدم و ازشون برای بهتر شدن شرایط زندگیم استفاده کنم من با باورهایم میتونم ظرف خودمو بزرگتر کنم برای دریافت فراوانی و نعمت و ثروت.

    استاد با اینکه این فایل رو قبلا گوش داده بودم ولی حس کردم دفه اوله و چقدر اینبار بهتر فهمیدمش. من به حرفهایی که شما می‌زنید ایمان دادم و مطمئنم اینها الهاماتی هست که خداوند به شما داده و شما چقدر عالی در اختیار ما قرار میدید و به گسترش جهان کمک میکنید اینا حرفای واقعی است و از دل شما بلند میشه و لاجرم بر دلهای ما میشینه البته نه همه .اونهایی که لیاقت شنیدن این جملات رو دارن و خودشون میخوان تغییر کنن و باور کنن که جهان را یک انرژی بزرگ با نظمی عالی داره میچرخونه هدایت میشن

    سخنی کز دل برآید

    لاجرم بر دل نشیند

    عاشقتم استاد و بینهایت دوستت دارم و همینطور مریم بانو رو

    خدارو هزاران بار شاکرم که به من فرصت شناخت خودش و خودم رو داد. این فایل بی نظیر بود.

    درپناه الله یکتا شاد و سربلند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    محمد علی کوکائیان گفته:
    مدت عضویت: 3448 روز

    با سلام و درود فراوان

    آقای عباسمنش اگر کمی در همین موضوعی که صحبت می کنید، کمی بیشتر تحقیق کنید، متوجه خواهید شد که نظریه ی داروین هیچوقت اثبات نشد!! ولی گاهی اوقات من متعجب می مونم که چگونه هنوز خیلی ها این نظریه را قبول دارند. در مورد نظریه ی داروین بحثش خب خیلی مفصل هستش، ولی خلاصه می خوام بگم که هر چیزی رو سعی نکنید به قرآن متصل کنید، چون هیچ ربطی به هم ندارند!!!

    خداوند هم انرژی نیست، زیرا انرژی قابلیت تبدیل داره، انرژی به ماده تبدیل میشه و محدود هستش، ولی خداوند نامحدوده!!! پس لطفا این موضوع را هم به قرآن متصل نکنید!!!

    با سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فرشاد نصیری گفته:
      مدت عضویت: 1083 روز

      دوست خوب من سلام

      منظور استاد از سیستمی بورن خداوند و با انرژی بودن خداوند،اینه که،

      خداوند یک انرژی نامحدوده که از حالتی به حالت دیگه در میاد اما در موارد بی نهایت،مثلا حالت شادی،انگیزه،پول،آب،باد،باران،برف،برق،اتومبیل،و میلیارد ها موارد دیگه،

      خداوند ثروت هست،خداوند،باران هست،خداوند رودخانه و دریا هست،

      هیچکس خدا رو محدود نمیکنه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      اسدی گفته:
      مدت عضویت: 2769 روز

      سلام دوست عزیز

      من نمیخواستم بحثی کنم فقط میخواستم به نکته رو از نظر خودم بگم و اونم اینکه انرژی میتونه به ماده تبدیل بشه نشونه نامحدود بودنشه نه محدود بودن و خداوند هم نامحدوده البته. ممنون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        آسمان گفته:
        مدت عضویت: 987 روز

        به نام الله یکتا، هستی بخش و مهربان

        خدا را شاکرم که منو در مسیر دریافت این آگاهی ها قرار داد و سپاسگزارم از استاد عباسمنش عزیز

        خداوند قدرت بی نهاااااااااایت نامحدود و لایتناهی است و قابل وصف نیست و در هیچ ذهنی نمی گنجد

        خداوند خالق انرژی است

        بهترینهارو از الله یکتا برای تک تکتون آرزومندم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1253 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    هرگز نباید از عقاید و باورهای پیشینیان خود تقلید کرده و حرفهای انان را بدون تفکر و بررسی بپذیریم و همواره باید به هر چیزی که به ما گفته شده شک کنیم. زیرا شک مقدمه یقین است . حضرت ابراهیم نیز از شک کردن به ایمان واقعی دست یافت. خداوند انسان نیست و احساسات انسان گونه ندارد هر گونه که خداوند را باور کنیم به همان شکل واکنش نشان می دهد. خداوند قوانین را تنظیم کرده تا ما بتوانیم با درک و عمل کردن به ان به خواسته های خود برسیم. پس قوانین خداوند را بشناسیم و او را انرژی در نظر بگیریم. همه چیز از انرژی تشکیل شده است. هر انچه که ما می بینیم و نمی بینیم انرژی است. انرژی هیچگاه از بین نرفته بلکه از شکلی به شکلی دیگر تبدیل می شود. پس همواره عملکرد خداوند را سیستمی در نظر گرفته و بدانیم که با باورها و فرکانسهای خود اتفاقات زندگی خود را رقم می زنیم. اگر احساس خود را خوب نگه داریم اتفاقات مثبت و اگر احساس بدی داشته باشیم اتفاقات بد را تجربه خواهیم کرد. به میزانی که بتوانیم قوانین خداوند را درک کنیم به همان میزان اتفاقات بهتری را برای خود رقم خواهیم زد.

    برخی از نکات که از ایات متوجه شدیم:

    فرمانروایی اسمانها و زمین از ان خداوند است و تمام زلزله طوفان و هر چیزی که به عنوان بلایای طبیعی می شناسیم توسط سیستم رقم خواهد خورد و هیچ گونه عذاب الهی در کار نیست.

    پدید امدن روز و شب نیز طبق قوانین صورت می گیرد.

    تکامل جهان هستی نیز به تدریج صورت گرفته و این جهان یک شبه خلق نشده است. خلق ان سیستمی بوده و طبق قوانین صورت گرفته است.

    در ایات قران هر جا از کلمه ما استفاده شده قوانین را توضیح می دهد و هر جا از من استفاده کرده بیانگر رابطه توحیدی است.

    زمانی که عذاب به قومی نازل شده است افرادی که با این عذاب هم مدار نبودند به راحتی جداشده و هیچ اسیبی به انها نرسیده است. خداوند طبق قانون عادلانه کبوتر با کبوتر باز با باز را رعایت کرده است.

    معجزات نیز دقیقا طبق قوانین بدون تغییر خداوند و همزمانی ها رخ داده است.

    همواره از خداوند تصویری را بسازیم که زمانی که به ان فکر می کنیم احساس خوبی داشته باشیم و زمانی که احساس خوب داشته باشیم اتفاقات خوب را تجربه خواهیم کرد.

    نگاه ما به خداوند باید توحیدی و فارغ از هر نوع شرک باشد.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    بهزاد حسن زاده گفته:
    مدت عضویت: 3763 روز

    سلام دوستان

    شاید اینجا جای مناسبی برای بیان این یافته علمی باشد .

    از دیدگاه فیزیک جدید، هر ذره (مثلا اتم) دارای میدان خاصی در اطراف خود است و توسط همین میدان خاص است که یک ذره بر ذره دیگر اثر می گذارد. در مقایسه با اندازه یک ذره، اندازه یک میدان میلیاردها بار بزرگتر است. برای سادگی درک مطلب می توان این میدان را مشابه هاله ای تجسم نمود که ذره را احاطه کرده است. طبعاً جسمی که از مجموعه ذرات تشکیل شده است میدانی به مراتب بزرگتر و قوی تر خواهد داشت. بنابراین، کره زمین نیز به نوبه خود دارای میدان خاص خودش است. به عنوان مثال، سقوط اجسام بر روی زمین تحت “تأثیر” یکی از همین میدان هایی است که کره زمین را احاطه می کند و به میدان جاذبه مشهور است. میدان دیگری که کره زمین را در بر می گیرد میدان مغناطیسی زمین است که از دوران دبستان با آن آشنایید.

    راستی، این میدان ها که غیرقابل رؤیتند چیستند، چه خصوصیاتی دارند و چگونه و با چه مکانیزمی بر روی هم اثر می گذارند؟ قبل از اینکه به ساختار میدان بپردازیم لازم است که با یک خصیصه مهم و اساسی که در مورد هر میدانی صدق می کند آشنا شویم. هر میدانی شبکه ای از ارتباطات را شامل می گردد و در حقیقت یک پیام رسان است. توسط شبکه ارتباطی و لذا پیام رسانی همین میدان هاست که ذرات به خصوصیات هم پی می برند و مثلا همدیگر را جذب یا دفع می کنند. این موضوع در مورد اجسام بزرگ مثل انسان نیز صدق می کند. تمام درک ما از اطراف مان به کمک پیام هایی است که حواس پنجگانه (بینایی، شنوایی، لامسه، چشایی و بویایی) دریافت می دارند. کیفیت این پیام هاست که به ما امکان تشخیص اجسام و خصوصیات آنها را می دهد و بر همان اساس می توانیم واقعیات را برای خود تعریف و تعیین نماییم. بدون این پیام ها ارتباط ما با جهان اطراف قطع می شود و هیچ تفاوتی با یک مرده نخواهیم داشت. آشکار است که باید این پیام ها از جایی ارسال شوند که همینطور هم هست. تمام اجسام از خود پیام هایی خاص ارسال می دارند و بدین ترتیب وجود خود را اعلام می دارند. مثلا، نمک طعام هیچ پیام بویایی قابل تشخیص توسط انسان معمولی را ارسال نمی دارد و لذا نمی توان از طریق حس بویایی به وجود نمک پی برد. لیکن همین نمک طعام پیام های بینایی و چشایی ارسال می کند و به ما اجازه می دهد تا آن را توسط چشم ها و زبانمان درک کنیم. در فیزیک کوانتوم، همین شبکه ارتباطی (یا میدان ها) هستند که موجودیت، روابط و رفتار دنیای کوانتوم و پدیده های کوانتومی را شکل می دهند. از نظر فیزیک جدید روابط بین ذرات و در نهایت میدان ها اهمیت بیشتری دارند تا خود ذرات. به عبارت ساده تر آنچه اهمیت دارد رقص است نه رقاص، آهنگ است نه ساز، مفهوم است نه حروف.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    خدیجه شریعتی گفته:
    مدت عضویت: 1966 روز

    بنام خدایی که همه چیز است و همه چیز از اوست

    سلام به همگی

    چهل و پنجمین روز سفرنامه من

    استاد یادمه وقتی اولین بار این فایلو شنیدم کلا هنگ کرده بودم. تو سرم هیاهویی بود و همه چی بهم ریخته بود. نمیدونستم کدومش درسته. خدایی که تا حالا شناخته بودم و به شدت ازش میترسیدم که همچین نگاهی بهش داشته باشم یا خدایی که شما تعریفش کردین‌.

    قلبم میگفت حرفهای شما درسته ولی منطقم هنوز روی همون باورهای کهنه و پلاسیده تاکید داشت.

    🌹🌹بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّهٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ ﴿۲۲﴾ا [نه] بلکه [هیچ دلیلی بر حقّانیّت بت پرستی و شرک خود ندارند، بلکه دلگرمی آنان به آیینشان این است که] گفتند: ما پدرانمان را بر آیینی یافتیم و مسلماً ما هم با پیروی از آثارشان ره یافته ایم.🌹🌹

    استاد قبلا فکر میکردم این آیه شامل بت پرستان زمان ابراهیم و محمد بودن ولی حالا میبینم که من خودم و همه اجدادم شامل این آیه میشیم. دقیقا مثال جمله شما که فکر میکردیم که چون موقع تولد تو گوشمون اذان گفتند پس ما مسلمانیم و باید تا موقع مرگ هم طبق همون دین و نظرات زندگی کنیم. اونم چه مسلمان بودنی. همون نظرات و همون عقایدی که پدرانمان سالیان سال دنبال کردن رو بدون هیچ دلیل و مدرک پذیرفتم و ترسیدم حتی در مورد خدا فکر کنم چه برسه که بخوام حرف بزنم که خدا چیه و‌ چجوریه‌.

    ولی حالا گوشهام داره حرفهایی رو میشنوه که اصلا با منطق ذهنم جور نمیشه.

    من حتی یه موقعهایی که دخترم ازم میپرسید مامان خدا چیه و چجوریه جرات و علم جواب دادن به بچه مو نداشتم.

    نماز میخوندم از ترس اینکه تو آتیش اون خدا نسوزم. روزه میگرفتم از ترس اینکه همون خدا از دستم عصبانی نشه و عذابی برام نازل نکنه. به زووور خمس میدادم که اون خدا کفری نشه همون چندرغازم ازم بگیره. قرآن میخوندم تا از غافلین نباشم. یادمه چند سال پیش یه گروه قرآنی درست کردم تا دیگران رو دعوت کنم به قرآن خوندن و چقدر هم سختگیری میکردم و هر روز یه راهکاری میزدم که اعضای گروهم قرآن بخونن. هر روز به نیت حاجت یکی از اعضای گروه یا آمرزش امواتشون. و چقدر هم مدیر فعالی بودم😅😅 و چقدر هم نگاه و نظر آدمها برام مهم بود که بگن طرف عجب آدم باخداییه. کلا خیلی درگیر این بودم که در نظر دیگران با خدا باشم و هر کی یه کلمه مخالف عقاید و ایده های من حرف میزد کلی فلسفه براش میبافتم تا متقاعدش کنم اونی که من باور دارم درسته و لا غیر. یادمه یه روز کلی با برادر شوهرام در مورد اهمیت نماز بحث کردم ولی جلوشون کم آوردم و از خدا خواستم اونقدر بهم علم بده که بتونم از دینش دفاع کنم😅😅😅🙈🙈🙈

    هر جا ختمی بود توش شرکت میکردم که حاجت روا بشم ولی حتی یه حاجتمم برآورده نشد و من همچنان کورکورانه میتاختم. آش هم میزدم. نذری میدادم. طلاهامو بخشیدم. ختم صلوات برداشتم. خلاصه هر روشی که فکرشو بکنین عملی کردم بلکه یک حاجت بگیرم ولی نگرفتم که نگرفتم. با اینحال جرات ذره ای مخالفت با دین آبا اجدادیمو نداشتم.

    ولی حالا دارم یاد میگیرم که خدا یه سیستمه که به فرکانسهای من پاسخ میده.

    به احساسات من پاسخ میده. اگه من حالم خوب باشه، احساسم خوب باشه ورودیهایی که به سیستم میدم خوبه و اتفاقات خوب رو تجربه می کنم. و اگر حالم بد باشه و احساسم بد باشه سیستم ورودی خوبی دریافت نمی کنه و طبیعتا خروجیش هم اونی نیست که من میخوام.

    خدا مثل آبه که شکل همون ظرفی رو میگیره که من بهش بدم.

    خدا یه انرژیه که همه چیز از اون ساخته شده و همه چیزو میسازه. خدا منم. خدا شمایی که این حرفها رو برای من میزنی. خدا ثروتیه که تو زندگیمه اگه کم باورش کنم کمه و اگه خیلی باورش کنم فراوونه. خدا سطلیه که من زیر بارون نعمتهاش میزارم. خدا همه ی نعمتهایی که من تو زندگیم دارم. اگه زیاده خدام بزرگه و اگه کمه خدام خیلی کوچیکه. خدا همون سلامتی که من دارم.خدا صدای خنده های بچه هامه. خدا همه چیه در عین اینکه شبیه هیچی نیست. و چقدرررر اینجور نگاه کردن به خدا به آدم حس آرامش میده و قلبمو آروم می کنه.

    الا بذکر الله تطمئن القلوب.

    راستی اینم بگم قبلا فکر میکردم ذکر خدا تسبیح بدست گرفتن و ذکر گفتنه ولی استادم بهم یاد داده که ذکر خدا همین دیدن خداست در هر جایی و هر چیزی. شکرگزاری از ته قلبه و راضی بودن از نعمتهایی که دارم. ذکر خدا حرف زدن با خداست. ذکر خدا دایم ااوضو بودن نمیخواد. ذکر خدا دایم خواستن از خداست. تند تند بخوای و با ایمان بخوای. توحیدی بخوای. ایاک نعبد و ایاک نستعین بخوای. لا خوف علیهم و‌لا هم یحزنون بخوای. جوری که استادم خواسته و باور کرده و ساخته.

    عاشقتم بی نظیر ترین استاد دنیا که چشمامو باز کردی و چراغ خداوند شدی در مسیر من به سوی خوشبختی🤗🤗🙏🙏🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: