چگونه به راه راست هدایت می شویم یا از آن دور می شویم - صفحه 16 (به ترتیب امتیاز)

882 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 710 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 13 آذر رو با عشق مینویسم

    دلم میخواد فریاد بزنم

    چقدر تمرین ستاره قطبی شگفت انگیزه

    دیدی شد طیبه

    دیدی شد

    پس یعنی میشه

    میشه که تابلوهات به دلار و میلیارد و تیلیارد دلار و بیشتر از اون به فروش برسه

    وای خدای من

    تو چقدر عظیمی

    آینه دستیم با قیمت 280 فروش رفت

    اولین نقاشیم با قیمت بالا امشب فروش رفت

    در صورتی که من قبلا این آینه رو 130 میفروختم‌ با باورهای محدودم که میگفتم اگر قیمتشو بالا بذارم کسی نمیخره

    و همون قیمت 130 هم میگفتن گرونه

    ولی از روزی که گفتم نقاشی های من ارزشمندن و از این به بعد زحمتی که براشون‌کشیدم و وقت زیادی که گذاشتم تا رنگش کنم ، قیمت واقعیشو میذارم

    انگار کم‌ کم همه مولفه ها کنار هم قرار گرفتن تا منو رشد بدن و خدا همه این کارهارو انجام داد تا بهم بگه ببین طیبه

    شد

    دیدی شد

    اگر تمرکزتو بذاری برای نقاشی ،بهترین ها قراره برای تو رخ بده طیبه

    تو ارزشمندی خودت و کارهات رو داری میفهمی و یاد میگیری و وقتی یاد میگیری و عمل میکنی

    بووووووووومممممممممممم

    وای چقدر من عاشق این نوشته و کلمه بوم هستم

    یادمه اولین بار تو فایل انرژی که خدا مینامیم شنیدمش

    گفتم یعنی چی ؟ استاد میگه همه مولفه ها کنار هم قرار بگیرن

    اونموقع فقط فکر میکردم که باید ایمانم رو نشون بدم و عمل کنم و این دو تا نیازه و همراه ساختن باور

    اما رفته رفته که درکم بالاتر رفت متوجه شدم که خیلی چیزای دیگه در کنار اینا هست

    اما اصل اساسیش اول اصل یعنی خدا

    بعد ساخت باور

    و بعد قدم برداشتن

    و بعد سپاسگزار بودن و توجه به نکات مثبت

    و بعد تجسم کردن و احساس خوبی که در لحظه تجسم دارم و قشنگ اون صحنه رو میبینم

    و باقی جزئیاته

    که اگر به این اصل اساسی توجه کنم پشت سر هم بوم بوم بوم

    وای خدایا شکرت

    میدونم که کلی راه دارم ولی این اتفاق امروز خیلی بهم کمک کرد تا بگم ببین شد

    پس میشه

    فقط باید بیشتر کار کنی رو باورات و به ایده هات صد در صد عمل کنی

    چقدر خوشحالم

    در ادامه با جزئیات بی نهایت زیبای امروز بهشتی رو مینویسم که توی تاریکی و تو دل شب نقاشیم چجوری فروش رفت

    تاریکی که نورش کم بود و چقدر سریع خرید کرد یه دختر زیبا رو

    خدایا شکرت

    امروز صبح که بیدار شدم و کمی کار کردم و بعد تراش رومیزیمو گذاشتم رو میز و شروع کردم به طراحی کردن و مدل زنده کار کردم و یه نقاشی فوق العاده عالی شد

    که اولین بار بود انقدر ذوق داشتم که من تونستم طراحیم خوب شد و ذوق میکردم

    چند روزیه که حس میکنم پیشرفت داشتم و همه اینا کار خدای خوبم هست که تمرین ستاره قطبی رو بهم هدیه داد در دوره 12 قدم

    که من تازه با خرید دوره متوجه شدم که چجوری باید درست نوشت تمرین رو

    خدایا شکرت

    که اولین دوره ام رو دوره 12 قدم رو بهم عطا کردی

    در صورتی که من دلم میخواست دوره قانون سلامتی رو تهیه کنم و داشتم‌تقلا میکردم که بخرمش اما وقتی گفتم و نوشتم که هرچی تو بگی

    هر چی اول بگی همونو میخرم و گفتی 12 قدم و چشم‌ گفتم

    و الان میفهمم که چقدر برای من لازم بود این دوره

    که در دوره در مورد نقاشی میگفت استاد که من انقدر باورای محدودم درمورد نقاشی رو پیدا کردم که فکرشو نمیکردم محدود باشن

    و شروع کنم با نام تو ربّ من این نوشته هارو که تویی که تک تک کارهای من رو انجام میدی حتی نوشتن که میگی و مینویسم

    وقتی حاضر شدیم بریم پل طبیعت و پارک آب و آتش ، داداشم اسنپ گرفت و ما چمدون پر وسیله گل سر و نقاشی و کیف دستی انارمو برداشتیم و رفتیم

    داداشم اومد دم در که بگه از اطلاعات راننده عکس بگیر و ما داشتیم میرفتیم خندم گرفت ، گفتم مامان داریم میریم آمریکا

    و هردومون خندیدیم

    این روزا خیلی حال مادرم عالیه

    خیلی خوشحالم که حال مادرم عالیه

    مادرم که قبلا بی نهایت فکر داشت و غصه بچه هاش یا دیگرانو میخورد

    الان تبدیل شده به یک خانم فعال که دوست داره کار کنه و لذت ببره

    حتی به فکر اینه که با درآمدش بره سفر و با خواهرش سفر بره و لذت ببره

    حتی به فامیلامون گفته که هر کس میخواد جمعه ها بیاد مهمون خونه ما ، جمعه نیاد ، من میرم فروش وسرکار گل سر میفروشم و در طول هفته بیاین در خدمتم

    وای خندم میگیره ،چقدر مادرم تغییر کرده

    چقدر سرحال تر شده

    خدایا شکرت

    وقتی من و مامانم میخندیدیم ،داداشم گفت خدا به همراهتون انگار دارین میرین سفر

    باز خندیدیم و من بلند گفتم میریم آمریکا ،فلوریدا

    نمیدونم چرا فلوریدا به زبونم اومد

    مامانم گفت طبیه میریم کوه های آلپ

    گفتم مامان اون که تو آمریکا نیست تو یه کشور دیگه هست

    گفت باشه من میخوام برم اونجا

    گفتم باشه اول بریم فلوریدا بعد میریم کوه های آلپ

    که دقیقا اینجوری هم شد امروز قصد داشتیم یه جا بریم ولی جوری مسیرمون تغییر کرد که یه جای دیگه هم رفتیم نزدیک‌ کوه که در ادامه میگم

    و بازم با هم تو آسانسور خندیدیم

    خیلی حس خوبی داشتم وقتی میگفتم داریم میریم پرواز داریم این چمدونم داریم میبریم ،خیلی واقعی بود برای من انقدر واقعی بود که داشتم میدیدم که داریم‌میریم

    و وقتی اسنپ اومد و سوار شدیم از ساعت 3:45 تا 5 تو راه بودیم و کل مسیر رو به زیبایی ها نگاه میکردم و فایلای استاد رو گوش میدادم

    وقتی رسیدیم پارک آب و آتش دیدیم بازارش که جشنواره انار هست خلوته

    گفتم مامان امروز که گفتن شلوغه چرا کسی نیست

    و نگهبانا که بودن دیگه اونجا واینستادیم

    مادرم گفت بیا بیریم بیرون پارک روی پله هاش بشینیم

    وقتی رفتیم یه سری درختای کاج توپی شکل بودن که نزدیک آبنمای آب و آتش بودن

    انقدر زیبا بودن نتونستم خودمو کنترل کنم رفتم یکیشو بغل کردم و ذوقشو کردم خیلی حس خوبی داشت ، و یه صدایی از خودم درآوردم که بعد متوجه شدم آدما که دارن رد میشن نگاه کردن

    ولی داشتم‌همچنان ذوق درختای خوشگل کاج رو میکردم که انقدر صاف و توپی برش زده بودن

    دیگه هوا تاریک شده بود و همه جا تاریک و ازاتوبان کنار پارک هم ماشینا رد میشدن

    من تا حالا این قسمت از پارک رو ندیده بودم که راه داشت به یه پل خیلی خیلی بزرگ که از روی پل که وایمیستادی و نگاه میکردی از روبه روش ،پل طبیعت دیده میشد

    اولش روی پل وسیله هامونو گذاشتیم که از وسط پل یه حالت میز مانند درست کرده بودن و از وسط میزا چراغ گذاشته بودن

    همه جا تاریک بود من که وسایلامو گذاشتم نور گوشیمو روشن کردم و داشتم درست میکردم وسایلامو

    همین که گذاشتیم دوتا از گل سرای مادرم فروش رفت

    و من تو این فکر بودم که انارای منم به فروش برسن و از نقاشیامم بفروش برسه

    و از خدا میخواستم مشتری بشه

    وقتی نور گوشیمو به آینه ها گرفته بودم یه دختر اومد و قیمت آینه هامو پرسید و رفت ،گفتم اشکالی نداره هرکس که آینه و زیرلیوانی و گردنبند بخواد صد در صد میخره

    بعد که دیدیم خیلی تاریک شد مادرم گفت جمع کن بریم پایین پل که تو مسیر پیاده رو بشینیم که نور چراغا هم میفته

    رفتیم و وسایلامونو پهن کردیم ،خیلی هوا سرد بود

    من نشستم و مادرم گفت میرم چای بگیرم

    وقتی رفت نمیدونم آدما از کجا میومدن و از رو پل رد میشدن

    به کارام نگاه میکردن و میرفتن

    منم دیدم واقعا سردم شد و انگشتای پام داشت بی حس میشد ، شروع کردم به آهنگ خوندن و بلند به ترکی آهنگ خدا رو میخوندم و گرمم میشد

    یکم که نشسته بودم دیدم مادرم اومد و چای آورد و دوباره رفت تا برگرده ، همینجور داشتم آهنگ میخوندم که دیدم یه آقا وایساد و به انارام نگاه کرد و رفت سمت گل سرای مامانم

    یه لحظه گفتم کاش از کارای من بخره ،هر کس میاد گل سرمامانمو میگیره

    ولی بعد گفتم طیبه آروم باش کارای تو رو هم میخرن

    همین که خرید کرد و رفت

    به اطراف نگاه کردم و گفتم طیبه ایده ای که خدا بهت داد و گفت بیای پارک آب و آتش صد در صد برای تو یه پیام داره

    نشسته بودم دیدم سایه درختا که رو زمین افتادن دارن میرقصن

    همین که سرمو بالا بردم دیدم درخت صنوبره و کلی کیف کردم خیلی زیبا بودن و براق و با هر وزیدن باد میرقصیدن

    خیلی رقصشونو دوست دارم

    مدام تو این فکر بودم که چقدر سرد شد

    هوا انقدر سرد بود که من نشسته بودم و داشتم فکر میکردم

    انگشتای پاهام از سرما یخ زده بودن یه لحظه گفتم طیبه چرا داری به سرما فکر میکنی

    و شروع کردم آهنگی که به ترکی هست رو و برای خداست رو خوندم

    و گفتم خدا میدونم باید آروم باشم

    گفتی بیا پارک آب و آتش ، اومدم

    اگر هم الان هیچی نفروختم باشه اشکالی نداره

    روز یکشنبه هم نفروختم

    ولی میخوام بدونم از اینجا ،چه چیزی باید یاد بگیرم که سبب رشدم بشه

    صد در صد اینجا برای من یه پیام داره ،حتی اگر فروش نداشته باشم و این ایده ای که گفتی نتیجه مالی برای من نداشته باشه ، من مشتاقم ببینم که چی باید از امروزم یاد بگیرم

    و اینارو میگفتم و آهنگای ترکی رو میخوندم و از گوشیم گذاشته بودم و تو گوشم میخوند و منم تکرار میکردم و آدما میومدن و رد میشدن

    دیدم یه آقا اومد و گل سر مادرمو گرفت

    دوباره با خودم گفتم چرا از گوشواره انار یا نقاشیام نمیخره

    بعد گفتم طیبه عجله نکن ،نقاشیای تو هم فروش میرن

    و خوشش اومده که از کار مادرت بخره پس آروم باش

    از کار تو هم میخرن

    و همینجور گفتم و آهنگ رو ادامه دادم

    یهویی دیدم یه دختر که لباس آبی به تن داشت و خیلی زیبا بود وایساد و با لبخند سلام داد و گفت آینه دستی دارین و نشونش دادم و دیدم گفت میشه بدین ببینم آینه شو

    گفتم بله و دادم بهش و گفت من اینو میبرم

    وای خدایا نمیدونستم‌چجوری خنده مو نگه دارم

    حتی نپرسید قیمتش چنده ، درسته که روش قیمت داشت اما اونم نگاه نکرد یا اگر نگاه کرد براش اهمیتی نداشت

    وقتی کارتشو داد خواستم بگم قیمتش 280 ولی گفتم خب نپرسید چرا بگم روش نوشتم دیگه حتما دیده

    به زور خنده مو نگه داشته بودم و فقط میگفتم وای آینه دستیم داره با قیمت بالا به فروش میرسه

    اون لحظه از بیرون آروم بودم اما از درونم غوغایی به پا شده بود و یه خوشحالی عمیق که من اینو صبح واضح تجسم کردم

    حتی نوشتم که مبارکتون باشه

    همه این حرفارو تو اون چند ثانیه میگفتم

    همه این ذوقارو تو اون لحظه داشتم تو دلم ذوق میکردم

    آینه ای رو انتخاب کرد که یه دختر بود در دریا و ساحلش وایساده بود و چند تا پرنده مرغ دریایی دورش درحال پرواز بودن

    وقتی گرفت و تشکر کرد و رفت

    من خواستم گریه کنم و چشمام پر اشک شد و میخندیدم نمیدونستم بخندم یا گریه کنم و بلند بلند میگفتم سپاسگزارم ربّ من و کارتخوانو بغل کردم و سرمو برگردوندم دیدم مادرم اومد با چای و شیرینی

    با خوشحالی گفتم ،مامان آینه دستیم فروخته شد

    اینا همه کار خداست

    امروز صبح تو تمرین ستاره قطبیم نوشتم که نقاشیم به فروش برسه

    و من صحنه کارت کشیدن و گفتن مبارکتون باشه و پر برکت باشین رو قشنگ میدیدم و حس میکردم و احساسم فوق العاده بود دقیقا همون احساس صبح رو که داشتم تجسم میکردم رو بیشتر از اونو الان داشتم

    چقدر سریع خلق شد

    چقدر عالی بود

    خدایا شکرت

    الان که داشتم مینوشتم گفتم چرا نوشته های دیگه که با احساس و تجسم نوشتمشون رخ ندادن

    که فهمیدم اول اینکه نباید بذارم ذهنم با این کاراش مانع بشه که من این همه نعمت خدا رو نبینم که آینه دستیم تو دل تاریکی شب و نور کم به فروش رسید

    یاد اولین باری که رفتم سمت مسجد خرمشهر رو به روی ساختمون نیمه کاره وایسادم و نور یه تابلو فقط بود و تو تاریکی کلی پفیلا فروختم

    خدا هر بار منو برد تو اون مکان هایی که نورش کم بود

    بار اول دست فروشیم تو پل طبیعت برای پفیلا

    و بار اول دستفروشیم تو پارک آب و آتش برای نقاشیا و گوشواره های انار

    اینا هر دو تکرار شدن تا به من بفهمونه که طیبه ببین ، روزایی که تو جمعه بازار دنبال جا میگردی و فکرت به اینه برم وایسم جلو در ورودی جمعه بازار مردم زیاد میان و میخرن

    مسیرو اشتباه نرو

    من برات مشتری میشم هرجا که باشی

    طیبه این دو تا شب رو باید مدام به خودت یادآوری کنی که تو دل تاریکی شب برات مشتری شدم

    حتی من فکرشم نمیکردم نقاشیم فروش بره

    درسته چند نفر قیمت پرسیدن ،اما نخریدن

    اما

    اما

    اما

    واقعا اصل مهمه

    میدونم که تو مسیر تکاملم دارم یاد میگیرم و باید سعی کنم که آروم کنم خودمو و از مسیر لذت ببرم ،پس اگر یه وقتایی تسلیم نبودم خودمو نباید سرزنش کنم

    وقتی مادرم اومد گفت برگردیم بریم تجریش؟

    گفتم باشه

    و رفتیم تا مترو حقانی و از روی همون پل بزرگ که رو به روی پل طبیعت بود و از دور پل طبیعت دیده میشد رد شدبم

    روی پل که راه میرفتیم مادرم فیلم گرفت انقدر لذت بخش بود و داشت کیف میکرد چقدر خوشحالم که مادرم حالش خوبه

    ، تو مسیر برگشت دوباره تابلوهای بیمه دال رو دیدم

    داشتم میخوندم امید دال داره ، افسوس دال نداره

    که یهویی به زبانم جاری شد

    دوستت دارم دال داره ، اما نفرت دال نداره

    و خندیدم

    و یهویی گفتم

    خدا دال داره ،اما شیطان دال نداره

    دل دال داره ،اما ذهن دال نداره

    و پیام این تابلو هارو گرفتم

    که روز یکشنبه با دیدنشون حس میکردم یه پام داره برای من که اونروز متوجهش نشدم

    الان که متوجه شدم گفتم ببین طیبه تو رو خدا بیمه میکنه

    چقدر زیبا با این تابلوها بهت فهموند که اصل خداست و خداست که مراقبت هست

    پیام این تابلو ها برای من خیلی بزرگ بود و خیلی حس خوبی گرفتم و از اینکه خدا همه جا با بی نهایت طریق به من یادآوری میکنه که همراهم هست و کمکم میکنه ،حالمو خوب میکنه

    خدایا شکرت

    یه وقتایی میگم ببین طیبه تو قبلا انقدر ریز بین نبودی و الان چقدر دقت میکنی و وقتی یهویی چشمت به یه نوشته میفته سریع دنبال اینی که پیامش برای تو چی هست ،این خودش بزرگترین موفقیت هست برای من که سعی دارم که یاد بگیرم

    خدایا شکرت

    و رفتیم و سوار قطار شدیم و 8 بود رسیدیم تجریش و سمت در ورودی مترو تجریش وایسادیم و از ایستگاه صلواتیش چای برداشتیم

    انقدر سردم بود ، انگار واقعا رفته بودم کوه های آلپ

    خیلی حس خوبی داشتم

    وقتی وایسادیم فقط گل سرای مادرم فروش رفت و نقاشی و یا گوشواره طرح انار من فروش نرفت

    ولی تو اون لحظات بارها میگفتم خدایا شکرت

    و لحظه ای رو یادم میاوردم که نقاشیم با قیمت 280 هزار تمن فروش رفت

    خیلی حس خوبی داشتم وقتی یکم وایساده بودم و مادرم رفته بود مغازه هارو ببینه و برگرده ،دیگه کم کم داشتم از سرما یخ میزدم دیدم یه آقای منظم و مرتب از نظر ظاهری اومد و رد شد و یهویی دیدم برگشت گفت اینا چی هستن و گفتم گل سر

    بعد نقاشیامو دید و گفت چرا تو مترو نمیفروشی و منم گفتم وسیله هام زیاده نمیشه برم مترو

    یهویی بهم‌گفت اگر نمایشگاه باشه میتونی بیای؟ و گفت کارش کنده کاری ظرفای مسی هست که طرح و نقش کار میکنه و گفت اگر بشه سفارش میدم

    و آدرس پیجمو گرفت و رفت

    اولش خوشحال شدم ولی بعد گفتم درسته خوشحال میشی اما بسپر به خدا ،اگر قرار باشه بهت سفارش بده برمیگرده و سفارش میده

    پس از لحظه ات لذت ببر

    و وقتی مادرم اومد جمع کردیم و برگشتیم خونه

    حدود ساعت 11 رسیدیم

    وقتی با بی آر تی اومدیم ، از این اتوبوس جدیدای آبی و با امکانات یو اس بی که داشت که چند ماهه این اتوبوسا به خط بی آر تی تهران اضافه شدن ،

    وقتی داشتیم پیاده میشدیم

    به مامانم گفتم مامان انگار داریم از سفر برمیگردیم با این اتوبوس درجه یک

    که نور آبی داره

    و وقتی میگفتم هی به زبونم فلوریدا میومد

    به مادرم گفتم مامان دقت کردی ،امروز خیلی حس خوبی داشتیم انگار جدی جدی از سفر برگشتیم خودشم از سفر امریکا

    و گفتیم و بلند میخندیدیم و لذت میبردیم

    من تا به حال مادرمو انقدر شاد و با دلی آسوده ندیده بودم که داشتیم لذت میبردیم

    خدایا شکرت

    وقتی رسیدیم خونه مامانم داشت چمدونو باز میکرد تا وسایلاشو باز کنه خود به خود گفتم خب مامان سوغاتی چی آوردی از آمریکا برای داداش

    گفت نه از کوه های آلپ آوردم

    گفتم مامان هردوتارو رفتیم دیگه

    اول رفتیم فلوریدا بعد رفتیم کوه های آلپ

    فلوریدا ،پل طبیعت بود

    و کوه های آلپ ،تجریش بود

    وقتی به امروزم فکر میکنم ما اصلا قصد نداشتیم بریم تجریش

    اما وقتی بیشتر دقت میکنم ،ما وقتی بعد از ظهر میرفتیم گفتیم میریم آمریکا ،فلوریدا و کوه های آلپ

    و دقیقا جوری مسیرمون تغییر کرد که ما دو جا بریم

    این برای من یه نشونه بزرگه

    چرا؟؟

    چون که وقتی درخواستشو کردم با این نشونه خدا بهم فهموند که طیبه میشه و روزی میاد که واقعا میری و مهمون خونه استاد عباس منش و مریم جان هم میشی

    و بی نهایت از خدا سپاسگزارم به خاطر این روز بهشتی درمکان بهشتی

    و باوری رو که داره کم کم در من قوی میکنه که میشه

    میشه نقاشی های من به بی نهایت ها به فروش برسه

    خدایا شکرت

    برای استاد عزیز و مریم جان شایسته عزیز و تک تک خانواده صمیمی عباس منش ،بی نهایت شادی و سلامتی و آرامش و عشق و زیبایی و ثروت از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  2. -
    شادی امانی گفته:
    مدت عضویت: 3116 روز

    سلام استاد عزیزم و دوستان همراه

    خیلی سپاسگزارم از خداوند رحمان که منو به این فایل هدایت کرد.

    گاهی پیدا کردن حقیقت و‌کار درست ‌به آسانی نیست. گاهی نجواهای شیطان اینقدر بلنده که پیدا کردن راه مستقیم سخته. همه‌مون تجربه کردیم و اینجاست که داستن یک متر و معیار مهمه. و اون متر و معیار کنترل ذهن و شکرگزاری‌یه.

    یعنی من الان در هر وضعیتی هستم، تمرکزم رو ببرم سمت زیبایی‌ها و نعمت‌های زندگی‌م. مثلا روی همین آفتاب پاییزی زیبا که روی درخت‌هایی با برگ‌های رنگی افتاده، روی همین نفسی که می‌کشم و فرصتی که پروردگار برای زندگی به من بخشیده.

    ژاپنی‌ها یه اصطلاح دارن به نام “ایچی‌گو ایچی‌یه ”

    یعنی همین یه لحظه و همین یه بار. یعنی این لحظه‌‌ای که من الان دارم تجربه می‌کنم، یگانه‌ست و دیگه تکرار نمیشه. چون فردا دیگه من این سن نیستم و شاید این درخت هم دیگه این شکلی نباشه و اصلا ممکنه فردا زنده نباشم، پس همین لحظه رو با عمق وجودم باید درک کنم و شکرگزارش باشم.

    قبلا بهتون گفتم که من از بچگی نوشتن تنها ابزاری بود که در هر شرایطی آرومم می‌کرد و حالا تصمیم دارم که فیلمنامه نویس و مستندساز بشم. در حال حاضر یک پروژه رو دارم انجام می‌دم ولی ذهنم مدام بهم می‌گه اگه تموم بشه و پروژه‌ای نداشته باشی چی؟! و اینجاست که هر روز گوش کردن به فایلهای استاد باعث می‌شه به مسیر شکرگزاری و حس خوب برگردم.

    من عاشق این زندگی هستم. می‌دونم که باید متعهد به صدا و ندای درونم باشم که نوشتن رو دوست داره.

    از صبح که بیدار می‌شم اول از خدا برای یه فرصت دوباره تشکر می‌کنم. بعد برنامه‌های روزم رو می‌نویسم و یکی یکی تیک می‌زنم.

    آخر شب به خدا می‌گم:” پروردگارا من اونچه در توانم بود با حس خوب و توکل انجام دادم، بقیه‌ش با تو.”

    من‌ می‌دونم طرح سریالی که نوشتم خوبه. می‌تونه قصه‌های عالی‌ای از انسانیت و شرافت و ایمان باشه ولی اینکه سرمایه‌گذار پیدا بشه یا توی کارشناسی قبولش کنن، کار خداست و من تسلیمم. اگه بشه پرقوت انجامش می‌دم و اگه نشه روی باورهام بیشتر کار می‌کنم و می‌دونم حتما مسیر بهتری برام هست.

    من سالهاست که به خریدن خونه فکر می‌کنم ولی به نظر می‌رسه که هدف بسیار دوریه. هر روز برای بودن در همین خونه استیجاری خدا رو شکر می‌گم و سعی می‌کنم که داشتن خونه رویایی‌م رو برای خودم باورپذیرتر کنم.

    مدتی‌یه تنهام و در پیدا کردن راهکار برای اومدن یار به زندگی‌م دچار سردرگمی‌ام. استاد در دوره عشق و مودت می‌گه که باید تمرکزت روی خودت باشه و حست در تنهایی هم خوب باشه. پاسخ رو می‌دونم و سعی می‌کنم اجراش کنم. گاهی دیت می‌رم ولی احساس می‌کنم شاید زیادی ایده‌آل‌گرا هستم. شاید فقط باید به حسی که طرف به من می‌بخشه تمرکز کنم و شاید….

    من سالهاست که دارم روی خودم کار می‌کنم ولی این مسیر انگار همیشگی‌یه.

    هر جا پیشرفت کردم. این آسودگی‌ای که این روزها تجربه می‌کنم مثلا کار کمتر و درآمد بیشتر. فرصت بیشتر برای کار کردن روی خودم و حتی ترس کمتر از تنهایی و لذت بیشتری از اون بردن رو مدیون این مسیرم.

    بله من همین الان بسیار خوشبختم و شکرگزار خداوند و حتی اگه زندگی‌م در همینجا به پایان هم برسه، خوشحالم از مسیری که اومدم و تجربیات فوق‌العاده‌ای که داشتم.

    استاد عزیزم سپاسگزارم که هر روز مطالبتون عمیق‌تر و عالی‌تر میشه.

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  3. -
    سیده ملیکا مرتضوی گفته:
    مدت عضویت: 757 روز

    به نام خدای عشق

    نفس

    جیگر …

    دوست داشتنی …

    و همه چیز

    همه چیز واقعا …

    که عاشقشم ….

    و هرچی دارم از اونه …

    وای خدای من …

    نمیدونید چقدر خوشحالم…

    جوری که کلی کار دارم ولی گفتم حتما باید این کامنتو بنویسم …

    یک داستان هدایتی بی نظیر …

    Tab برای خداوند …

    خدایا من تسلیمممم

    Tap tap ….

    دیگه روزی هزار بار میزنم روی شوندو چشمام رو میبندمو میگم tap tap

    ای جاننننننن

    ….

    …….

    درحالی که این ها را می‌نوشتم…

    گفتم بزار ببینم من تسلیم هستم به انگلیسی چی میشه …

    و زدم …

    اومد …

    I surrender

    من تسلیمم

    همون موقع چشمم به یک فیلمی با عنوان

    آهنگ بسیار زیبای من تسلیم هستم با زیرنویس فارسی

    زدم روش ….

    آنچنان این آهنگ روی روح و روانم تاثیر می گذاشت که اشک از چشمانم جاری شد و فقط میگفتم

    I surrender

    I surrender

    ازت می خوام تو هم قبل از اینکه ادامه ی کامنت رو بخونی توی گوگل سرچ کنی

    آهنگ بسیار زیبای من تسلیم هستم با زیرنویس فارسی

    اخخخخ

    قربونت برم که اینقدر خوبی خدای قشنگم …

    اصلا …اصلا دیگه نمیتونم فعلا چیزی بگم …

    اینقدر که احساساتی شدم و ….

    فقط می خوام دیگه با اون حرف بزنم الان …شاید این اتفاق و این هدایت رو که موجب این حال خوب الان منه جای دیگه یا همین جا تعریف کردم

    امیدوارم بتونید حتی 1درصد از حسی کخ دارم رو با این شعر تجربه کنید …عاشقتونم …

    I surrender

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      فیروزه محسنی گفته:
      مدت عضویت: 1182 روز

      بنام خداوند آفریننده زیبایی ها

      سلام دوست الهی

      ملیکا جان خیلی سپاسگزارم این آهنگ زیبا وتاثیرگذار رامعرفی کردی

      خداراشکر به کامنت شما هدایت شدم واین آهنگ بسیار زیبا بامفهوم عالی راشنیدم ورفتم بازیرنویس فارسی دیدم ازشور وهیجان آن جمعیت که شعر راهمخوانی می‌کردند وحال خوبی

      داشتند من هم به وجد آمدم

      خداراشکر برای سایت توحیدی عباسمنش که فضایی فراهم کرده تا علاوه بر شنیدن صحبت های ناب وتوحیدی وقرانی استاد

      باخواندن کامنتهای عالی دوستان هم کلی اطلاعات وآگاهی ودرک بهتر پیداکنیم

      ملیکا جان بسیار سپاسگزارم

      انشالا درپناه خداوند مهربان سلامت وشاد وسرفراز وموفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      ابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1410 روز

      سیده ملیکا عزیز

      سلام

      سپاسگزارم از نشانه ای از تسلیم بودن که برامون فرستادی.منم نگاه کردم و لذت بردم و همزمان اشک ریختم.

      اون خدایی که همه چی رو تقدیم ما کرده و ما از خودمون هیچ نداریم از ما خواسته عبد خوبی باشیم .

      چیز دیگه ای نخواسته اصلا بندگی سخت نیست فقط دیدنه و تایید کردن و شکرکردنه.

      چقدر ما دنبال چیزهای عجیب غریب بودیم که به او نزدیک بشیم.آقا خانم اون همین جاست ماییم گم شدیم ،خدایا دستمون رو آوردیم و تسلیم شدیم خدایا دوباره دستمون رو بگیر و هدایتمون کن.

      سیده ملیکا عزیز خیلی ممنونم ازت و برات آرزوی روزهای روشن دارم .همین دست فرمون بری جلو از همه جلو میزنی .ماشاالله بهت

      خدا نگهدارت باشه عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    رضا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 999 روز

    بنام پروردگار مهربانی ها

    سلام صد سلام خدمت استاد نازنینم و خانم شایسته عزیز دوستان الهی ام

    امیدوارم حالتون عالی عالی باشه !

    استاد این متن از کشور بی نهایت زیبا و بهشت گونه مینویسم اینکه چند مدتی بود حسم خوب نبود خیلی انتظار داشتم یه چیزی بشنوم که کمی خودم را آرام کنم از خداوند هم خواستم که مرا هدایت کنم آن چیزی را بشنوم که حسم بهتر و حالم عالی شود و اینکه وای از این همزمانی خداوند که چیقدر دقیق و به موقع شما را وادار کرد که این فایل بی نهایت زیبا را ضبط کردید 🫡🫡🫡🫡

    دلیل اینکه حسم هعی بد می‌شد مقایسه کردن خودم با دیگران بود اونم از طریق شبکه های اجتماعی با وجود که سعی میکردم جلو‌ خودم را بگیرم که به این شبکه ها نروم بازم یه موقع ذهنم را کنترول نمیتونستم باز یه چرخ مزدم ،با خودم میگفتم هعی من با وجود که روی خودم کار میکنم اون نتیجه را که میخام را نمیکیرم در حالی که در شبکه های اجتماعی میدیدم طرف اصلا روی خود کار نمیکنه چیقدر زنده گی لاکچری ماشین خانه داره و‌چیقدر تفریح لذت میبرد این مقایسه مردن و حسادت واقعا داشت روحم را میخورد خیلی اذیتم می‌کرد ، در حالیکه نشستم از زاویه بهتری نگاه کنم که بمن انگیزه بده خودم را بیشتر زجر میدادم و آخر فریاد زدم از ته قلبم از خدا خواستم که من ناتوان شدم دگ نمیتونم ذهنم را کنترول کنم مرا اگر هدایت نکنی پرت میشم و خداروشکر هزاران بار شکر که استاد این فایل و فایل قبلی این فایل را طبق کرد و چیقدر حسم بازم خوب شد به مسیر برگشتم و به خود امدم که باید حس مقایسه و حسادت را در درونم باید بکشم وگرنه این حس ها بیچاره ام میکنه ………،

    🫡🫡🫡🫡🫡🫡️

    دوم :- یک چیزی که مرا خیلی اذیت میکنه کمال گرایی من است در حالیکه از راهنمایی اموزش های استاد و لطف و فضل برکت خداوند امسال به خیلی از خواسته هایم رسیدم خداروشکر به بهترین ماشین روز دنیا ، عشق بی نهایت زیبا ، آرامش ، سلامتی و غیره غیره غیره رسیدم ولی این کمالکرایی و عجله در من هست میگه بعدیش باید وارد زنده کی تو بشه در حالیکه یک هدف و چندین هدف عالی دارم که ایمان دارم که خدا آنها را مثل خواسته های قبلم که به نهایت عزت و آسانی وارد زنده کی من کرده بود می‌کند ولی خداروشکر فهمیدم که در مقایسه کردن کمالکرایی ، عجله بسیار پاشنه اشیل دارم که باید کار کنم

    استاد عزیزم بابت این فایل ازت بس نهایت سپاسگذارم انشالله در دنیا آخرت سعادتمند گردی

    از خدای مهربانم تشکر میکنم که هدایت ها و نعمت هایش هر لحظه شامل حال من است

    الهی به امید تو ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  5. -
    منیر گفته:
    مدت عضویت: 1919 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به بنده خوب خدا استاد عزیز و همه دوستان عزیزم

    استاد اینقدر این فایل عالی و به جا هست که الان من یک هفته دوره ثروت یک رو استپ کردم روی فایل 7 و فقط و فقط این فایل رو گوش میدم

    چقدر نکته داره و چقدر انرژی داره این شکرگزاری واقعا استاداینقدر این نظم و فراوانی زیاد هست هر چی استفاده می‌کنیم کم نمیشه هر چی میوه میخوریم باز درختان با نظم آب و هوای در گردش فصل به فصل میوه های متفاوت فصل به فصل خوراکی های متفاوت و هر خوراکی یه جور به بدن سود میرسونه

    منابع آب منابع سنگی و معدنی جنگل های چوبی استاد همین گوشی ها که ارتباط ما با شما رو فراهم کرده بی نهایت تکنولوژی بی نهایت امکانات رفاهی …همون ویتامین دی نور خورشید استاد که بدون هزینه در اختیار همه مخلوقات هست هر چی فکر میکنم بیشتر و بیشتر هست و اصلا قابل شمارش نیس ..زیبایی هایی که اطرافمون هست تمام نشدنیه خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    آیه 11 سوره اعراف که نگم استاد چند روزه من دارم شکر میکنم که خدا منو اینگونه آفریده جزئی از خدا خدایا شکرت که من جزئی از تو هستم خدایا شکرت که من از روح پاک تو هستم

    خدایا مرسی که منو بالا بردی مرسی که من تونستم دوره لیاقت رو داشته باشم و با آگاهی های اون دوره تا حد زیادی حس لیاقتمندیم رو بالا بیارم خدایا من لایق والاترین ها هستم چون تو منو اینطور افریدی

    استاد علاوه بر اینکه این قسمت که خدا از شیطان سوال میکنه چرا سجده نمیکنی حس امنیت میده این حس رو هم به من میده که قطعا خداوند به من بنده هم این مهلت رو میده و بابت ناآگاهی های گذشته باید خوشحال باشیم که خدا قطعا بخشاینده هست و بر ما میبخشه پس خودسرزنشی و خودخوری رو همینجا باید کاملا کنار بذاریم و زندگی رو از این همین نقطه آگاهی از سر بگیریم از همین جا شروع کنیم و شکرگزاری بشه تکلیف روزانه قلبمون

    خدایا کمکم کن که هر چی دارم از تو هست

    خدایا هر آنچه که دارم از آن توست خدا

    خدایا هر آنچه که دارم از آن توست خدا

    حتی اینجا بودنم هدایت تو هست خدا این آگاهی های ناب از طریق بنده خوب تو به من رسیده و تو خواستی که این نعمت ها رو به سمت من فرستادی

    خدایا کمکم کن مقایسه رو حذف کنم‌کامل کامل به لطف خدا استاد تونستم مقایسه رو با دوره احساس لیاقت خیلی کم کنم اما هنوز حس میکنم باید بیشتر از بین ببرم

    توی یه تایمی قبل از دوره احساس لیاقت استاد من خیلی درگیر مقایسه بودم و خیلی حال بدی ها رو تجربه کردم اما استاد به لطف این دوره ها تونستم تا حد زیادی کنترل کنم

    من در هر جایگاهی که باشم بنده خدا هستم و نباید وارد مقایسه بشم باید تمرکزم روی خودم باشه باید بتونم اینو به خوبی درک کنم که در جایگاه درست و صحیح خودم هستم و نه از کسی بالاتر هستم و نه از کسی پایین تر

    خدایا فرکانس و مدار من رو در بهترین موقعیت ممکن قرار بده

    خدایا کمکم کن نه خودم رو برتر بدونم نه پست تر بدونم خدایا آگاهی ها رو درونم بالا ببر

    خدایا هر آنچه دارم از آن توست و نباید غروری بر داشته هام بگیرم و غمی بر نداشته هام بخورم باید فقط شکرگزار باشم

    مرسی استاد

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  6. -
    Hootan گفته:
    مدت عضویت: 2542 روز

    سلام

    تفاوت فرکانس ” احساس سپاسگزاری ” با سایر احساس های خوب؛

    احساس سپاسگزاری با سایر احساس‌های خوب تفاوتی بنیادین دارد، زیرا نه فقط یک واکنش عاطفی ساده، بلکه حالتی از اتصال عمیق به خداوند و درکی معنوی از حکمت اوست. بسیاری از احساس‌های مثبت مانند شادی، امید یا آرامش وابسته به شرایط خاص و موقتی‌اند. اما سپاسگزاری، حتی در سخت‌ترین شرایط، انسان را به یک حقیقت بالاتر و فراتر از جهان مادی متصل می‌کند. این احساس، حالتی از رضایت و تسلیم عاشقانه به اراده خداوند است که سایر احساس‌های خوب معمولاً فاقد چنین معنویت و عمقی هستند.

    خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:

    “و اذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ”

    ( اعراف، آیه 7: آل عمران)

    در این آیه، خداوند وعده می‌دهد که اگر انسان‌ها شکرگزار نعمت‌های او باشند، نعمت‌هایشان را افزون خواهد کرد. اما اگر به کفران نعمت‌ها بپردازند، عذابش سخت خواهد بود. این آیه تأکید دارد که شکرگزاری موجب افزایش برکات الهی در زندگی انسان می‌شود

    فرمایش بابا طاهر

    “آن که شکر از دل برخیزد، از هر چه بگذرد،

    همچو گل در بهار از خاک خود برخیزد.

    بابا طاهر می‌گوید شکرگزاری واقعی باید از دل برخیزد و همچون گل در بهار که از خاک رشد می‌کند، باعث رشد و شکوفایی روحی انسان می‌شود. شکر از دل انسان را از سختی‌ها عبور می‌دهد و به او آرامش و کمال می‌بخشد.

    این سخن، ماهیت همه‌جانبه سپاسگزاری را روشن می‌کند: سپاسگزاری یعنی دیدن نعمت در هر لحظه و درک این که همه چیز از لطف خداوند سرچشمه می‌گیرد.

    تفاوت کلیدی سپاسگزاری با احساس‌های دیگر این است که سپاسگزاری یک حالت آگاهانه از پذیرش و تسلیم در برابر حکمت و مشیت الهی است، در حالی که بسیاری از احساس‌های دیگر به شرایط بیرونی وابسته‌اند و اغلب زودگذر هستند.

    سپاسگزاری و تسلیم کامل سپاسگزاری انسان را به مرحله‌ای می‌رساند که دیگر نیازی به شکایت، نگرانی یا اضطراب ندارد، زیرا ایمان دارد که هر آنچه رخ می‌دهد، نتیجه حکمت الهی است. این احساس، فرد را از اسارت شرایط بیرونی رها می‌کند و او را به آرامش درونی می‌رساند.

    احساس‌های دیگر وابستگی احساس‌هایی مثل شادی یا رضایت معمولی اغلب وابسته به وقایع، افراد یا دستاوردهای مادی هستند. این احساس‌ها زودگذر بوده و با تغییر شرایط ممکن است به ناامیدی، غم یا خشم تبدیل شوند.

    ماندگاری سپاسگزاری سپاسگزاری ریشه در درک عمیق دارد که همه چیز در زندگی، حتی چالش‌ها، بخشی از برنامه خداوند است. این درک، رضایتی پایدار و معنوی به انسان می‌بخشد، برخلاف احساس‌های دیگر که به نتایج لحظه‌ای وابسته‌اند.

    فراتر از شادی‌های زودگذر شادی‌های موقتی ممکن است از یک اتفاق خوشایند یا موفقیت حاصل شوند، اما سپاسگزاری نه به نتیجه بلکه به خودِ وجود و حکمت الهی متصل است. این امر، سپاسگزاری را به سطحی عمیق‌تر و معنوی‌تر ارتقا می‌دهد

    مثال 1

    محمد علی کلی، قهرمان بوکس جهان، یکی از برجسته‌ترین نمونه‌ها در استفاده از مفهوم سپاسگزاری به شکلی عمیق و معنوی در زندگی‌اش بود. او نه تنها به دلیل توانمندی‌های ورزشی‌اش بلکه به دلیل ایمان قوی و روحیه شکرگزاری‌اش در مواجهه با چالش‌ها شناخته می‌شود. محمد علی همیشه بر این باور بود که هر دستاوردی که به‌دست آورده است، نتیجه‌ مستقیم تلاش و زحمت خود او نیست بلکه بیشتر به لطف و عنایت الهی وابسته است.

    او در یکی از صحبت‌هایش اشاره کرده بود:

    “سپاسگزاری من به خداوند تنها برای پیروزی‌ها نیست، بلکه برای فرصت‌های زندگی، یادگیری و رشد نیز شکرگزارم.”

    این جمله به وضوح نشان می‌دهد که سپاسگزاری او نه محدود به زمانی بود که برنده می‌شد، بلکه در همه ابعاد زندگی‌اش، حتی در برابر شکست‌ها و سختی‌ها، حضوری پررنگ داشت.

    یکی از لحظات برجسته در زندگی محمد علی زمانی بود که با بیماری پارکینسون دست و پنجه نرم می‌کرد. در حالی که بسیاری از ورزشکاران و افراد معروف ممکن بود در چنین شرایطی تسلیم شوند یا به افسردگی دچار شوند، محمد علی همچنان با روحیه‌ای شکرگزار و مثبت باقی ماند. او نه تنها به خداوند برای نعمت‌های سلامتی گذشته‌اش شکر می‌کرد، بلکه برای فرصتی که این بیماری به او داده بود تا بیشتر از پیش با معنای واقعی زندگی آشنا شود، سپاسگزار بود.

    در واقع، محمد علی با هر شکست یا دشواری که در زندگی‌اش به وجود می‌آمد، به دنبال درسی بود که از آن بگیرد. در این رویکرد شکرگزارانه، او توانست از هر موقعیتی حتی لحظات سخت بیماری، به فرصتی برای رشد و تعالی روحی تبدیل کند. او با نگاهی متواضعانه و تسلیم در برابر مشیت الهی، به‌جای تمرکز بر مشکلات، بر نعمات و فرصت‌های درونی تأکید می‌کرد.

    مولانا در وصف حالتی شبیه به سپاسگزاری می‌گوید:

    این شکر نعمت است و لب گویا کند

    دل درون را به عالم مولا کند

    مولانا در این بیت بیان می‌کند که سپاسگزاری زبانی، پلی است که دل انسان را به حقیقت الهی متصل می‌کند. سپاسگزاری، نه صرفاً از روی عادت، بلکه به عنوان حالتی از درک لطف خداوند، انسان را از وابستگی‌های دنیوی آزاد کرده و به عوالم معنوی ارتقا می‌دهد.

    سوره انعام، آیه 141 آمده است:

    “وَهُوَ الَّذِی أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَیْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخِیلَ وَالْأَعْنَابَ وَکُلَّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِیهِ فِیهِ فِی فُؤَادِهِمْ تَحْسَبُونَ أَنَّهَا مِّنْ لَا یشْکُرُونَ”

    در این آیه به این نکته اشاره می‌کند که در دل انسان‌ها می‌بایست سپاسگزاری و شکرگذاری نسبت به نعمت‌ها وجود داشته باشد. انسان‌ها باید از نعمت‌ها به‌درستی بهره برده و در مقابل آنها شکرگزار باشند، چرا که این شکرگزاری در واقع برای خود انسان سودمند است

    این رویکرد در زندگی محمد علی، او را به شخصیتی فراتر از یک قهرمان ورزشی تبدیل کرد؛ شخصیتی که در برابر چالش‌های زندگی نه تنها به مقاومت و مقابله می‌پرداخت، بلکه در هر شرایطی شکرگزار حضور خداوند در زندگی‌اش بود. به‌طور مشابه، ما نیز می‌توانیم از تجربه‌های او بیاموزیم که در لحظات دشوار زندگی، سپاسگزاری می‌تواند نیرویی قدرتمند برای رشد شخصی و نزدیک شدن به حقیقت الهی باشد.

    پند آموزی که از زندگی محمد علی می‌توان گرفت این است که سپاسگزاری تنها یک واکنش احساسی به خوشی‌ها و موفقیت‌ها نیست، بلکه یک انتخاب آگاهانه برای دیدن زیبایی‌ها، فرصت‌ها و درس‌ها در هر لحظه از زندگی، حتی در سختی‌هاست. سپاسگزاری، به انسان کمک می‌کند تا از موانع بیرونی رها شود و در هر شرایطی به معنای واقعی زندگی دست یابد.

    مثال 2

    زندگی ثریا اسفندیاری بختیاری، همسر دوم محمدرضا شاه پهلوی، نمادی از فراز و فرودهای انسانی است. او در دوران سخت جدایی و ترک دربار، به جای فرو رفتن در تلخی‌ها، سپاسگزاری را به راهنمای زندگی‌اش تبدیل کرد. تجربیاتش نشان می‌دهد که سپاسگزاری، فراتر از یک احساس ساده، نیرویی الهام‌بخش برای بازآفرینی زندگی است.

    تجربیات پندآموز از سپاسگزاری ثریا

    1. سپاسگزاری برای فقدان‌ها

    ثریا در خاطرات خود به لحظه‌ای اشاره می‌کند که پس از جدایی، در اتاق کوچکی در پاریس، برای اولین بار احساس آزادی کرد. او می‌نویسد:

    “وقتی همه چیز را از دست دادم، فهمیدم چیزی برای ترسیدن باقی نمانده است. سپاسگزار شدم که دیگر در قفسی طلایی زندگی نمی‌کنم و فرصتی برای کشف خود واقعی‌ام دارم.”

    این درک، او را از اندوه رها کرد و به او یاد داد که فقدان‌ها نیز می‌توانند برکتی پنهان باشند.

    2. شکر برای لحظه‌های کوچک

    روزی ثریا در خیابان‌های پاریس در حال قدم زدن بود. مردی مسن با لبخندی گرم به او گفت: “صبح بخیر، بانوی زیبا!” او می‌گوید:

    “برای اولین بار بعد از مدت‌ها، این جمله ساده قلبم را گرم کرد. همان‌جا ایستادم، به آسمان نگاه کردم و گفتم: خدایا شکرت که هنوز انسان‌هایی وجود دارند که نور امید را به دیگران هدیه می‌دهند.”

    این تجربه نشان داد که حتی لحظه‌های کوچک و ساده می‌توانند به منبعی از سپاسگزاری تبدیل شوند.

    3. سپاسگزاری برای یادگیری در بحران

    در دوران انزوا، ثریا شروع به نقاشی کرد. او می‌نویسد:

    “وقتی بوم سفید را رنگ می‌زدم، می‌فهمیدم که زندگی‌ام هم مثل این بوم است. هر چقدر که به اشتباه رنگ بزنم، باز هم می‌توانم طرح جدیدی خلق کنم. برای این درس زندگی شکرگزارم.”

    این نگرش او را از احساس شکست به احساس خلاقیت و بازسازی سوق داد.

    4. سپاسگزاری برای قدرت درونی

    ثریا تجربه‌ای از شبی دارد که زیر بار مشکلات، احساس تنهایی و بی‌کسی می‌کرد. او می‌گوید:

    “روی زمین نشستم، به خدا گفتم: اگر تو با منی، چیزی برای از دست دادن ندارم. در همان لحظه، حس آرامشی عجیب در وجودم جاری شد و فهمیدم که این حس از درون من می‌آید. سپاسگزار شدم که نیرویی دارم که همیشه کنارم است.”

    این قدرت درونی، به او امید داد تا زندگی‌اش را با دست خودش بازسازی کند.

    مولانا درباره قدرت سپاسگزاری می‌گوید:

    “شکر گو، شکر گو، شکر که خورشید تو را

    برده ز ظلمت شب تا به سحرگاه نور.”

    ثریا نیز با سپاسگزاری از “نور درونی” خود توانست از شب‌های تاریک زندگی عبور کند.

    ثریا این را فهمید که سپاسگزاری از داشته‌ها، دریچه‌ای به سوی نعمت‌های جدید است.

    درس‌هایی از زندگی ثریا

    1. سپاسگزاری از دست‌رفته‌ها:

    هر آنچه از دست می‌دهیم، جای خود را به فرصت‌هایی برای رشد و کشف می‌دهد.

    2. قدرت لحظه‌های کوچک:

    سپاسگزاری از اتفاقات کوچک، راهی است به سوی شادی‌های بزرگ‌تر.

    3. خودآگاهی در بحران:

    سپاسگزاری از بحران‌ها، ما را به درکی عمیق‌تر از قدرت درونی‌مان می‌رساند.

    4. اتصال با خداوند:

    سپاسگزاری، پلی است که انسان را به منبع حکمت و آرامش الهی وصل می‌کند.

    نتیجه‌گیری پندآموز

    تجربه‌های ثریا اسفندیاری نشان می‌دهد که سپاسگزاری، حالتی از پذیرش و اتصال به حکمت الهی است که انسان را از وابستگی به شرایط بیرونی رها می‌کند. این احساس، مانند نیرویی پایدار است که حتی در تاریک‌ترین لحظات، نوری برای ادامه راه به ارمغان می‌آورد. همان‌طور که قرآن وعده داده است

    مثال3

    بکی لینچ (Becky Lynch) با نام اصلی ربکا کوئین (Rebecca Quin) در دوبلین، ایرلند متولد شد.

    او قهرمان سرشناس WWE، کسی بود که سپاسگزاری را نه فقط به یک باور، بلکه به سبک زندگی خود تبدیل کرد. دوران ابتدایی حرفه او با سختی‌های فراوانی همراه بود: از نادیده گرفته شدن توسط مربیان گرفته تا آسیب‌های جسمانی که بارها او را مجبور به توقف کرد. در یکی از مصاحبه‌هایش، او درباره این دوران گفت:

    “در لحظاتی که هیچ چیز طبق انتظار پیش نمی‌رفت، سپاسگزاری به من یاد داد که به‌جای تمرکز بر آنچه ندارم، به آنچه در اختیارم است نگاه کنم.”

    یکی از چالش‌های مهم زندگی بکی زمانی رخ داد که پس از یک مصدومیت شدید مجبور به ترک رینگ شد. در حالی که بسیاری تصور می‌کردند این پایان کار اوست، بکی تصمیم گرفت از این موقعیت برای رشد استفاده کند. او روایت می‌کند:

    “هر بار که نمی‌توانستم به رینگ بازگردم، از خودم می‌پرسیدم: در این لحظه چه چیزی برای یاد گرفتن وجود دارد؟ وقتی نمی‌توانستم تمرین کنم، روی ذهنم کار کردم. وقتی نمی‌توانستم مبارزه کنم، روی سلامت روحم تمرکز کردم. سپاسگزاری باعث شد بفهمم که هر شکستی هدیه‌ای است که خداوند با حکمت بی‌نهایت خود برایم فرستاده است.”

    یکی از تأثیرگذارترین لحظات زندگی بکی زمانی بود که برای اولین بار قهرمان اصلی WWE شد. او در آن لحظه به جای جشن گرفتن معمولی، ایستاد و به تمام شکست‌ها، زمین خوردن‌ها و ناامیدی‌هایی فکر کرد که او را به این نقطه رسانده بودند. او گفت:

    “اگر به عقب برگردم، هیچ‌کدام از آن سختی‌ها را تغییر نمی‌دهم. چون آن‌ها مرا ساختند. سپاسگزاری به من کمک کرد تا در هر لحظه به جای شکایت، امید را ببینم. به این فکر کنم که خداوند چگونه با نقشه‌ای دقیق، مرا به اینجا رسانده است.”

    مولانا در مثنوی معنوی می‌گوید:

    “چون‌که شیرینی شکر کردی شکر

    باردت از شیر شکر چشمه‌ها”

    مولانا تأکید می‌کند که سپاسگزاری، دریچه‌ای به سوی افزایش نعمت‌ها و خلق فرصت‌های جدید است. او می‌گوید وقتی انسان از لحظات تلخ و شیرین سپاسگزار باشد، زندگی او به چشمه‌ای از نعمت‌های الهی تبدیل خواهد شد. این همان تجربه‌ای است که بکی لینچ در مسیر حرفه‌ای خود به دست آورد.

    سوره نحل، آیه 18 آمده است:

    “وَ إِن تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ”

    “و اگر نعمت‌های خداوند را بشمارید، نمی‌توانید آنها را شماره کنید. خداوند آمرزنده و رحیم است.”

    این آیه به انسان‌ها یادآوری می‌کند که نعمت‌های الهی آن‌قدر فراوان و بی‌شمار هستند که انسان قادر به شمارش آنها نیست. شکرگزاری به این معناست که انسان متوجه نعمت‌ها باشد و از آنها به درستی بهره ببرد.

    نتیجه‌گیری پندآموز

    بکی لینچ با انتخاب لقب “The Man” و نمایش شخصیتی قدرتمند و شکست‌ناپذیر، در سال 2018 به اوج شهرت رسید و در رسلمانیا 35 تاریخ‌ساز شد. اما آنچه او را نه‌تنها در دنیای کشتی حرفه‌ای، بلکه در زندگی واقعی الهام‌بخش می‌کند، قدرت سپاسگزاری اوست. او نشان داد که چگونه می‌توان از سختی‌ها پلی برای موفقیت ساخت. سپاسگزاری به او کمک کرد تا لحظات تلخ و دشوار را به فرصت‌هایی برای رشد تبدیل کند، و این درس را به ما می‌دهد که هر تجربه، چه شیرین و چه تلخ، بخشی از برنامه‌ای بزرگ‌تر است که می‌تواند ما را به نسخه‌ای بهتر از خودمان تبدیل کند. همان‌طور که بکی مسیرش را با چراغ سپاسگزاری روشن کرد، ما نیز می‌توانیم از این نیرو برای مقابله با چالش‌ها و ساختن زندگی‌ای بهتر بهره ببریم.

    مثال 4

    یکی از مثال‌های برجسته برای درک تفاوت فرکانس احساس سپاسگزاری با دیگر احساس‌های خوب، داستان کاپیتان لیندا ویلیامز، فرمانده سابق زیر دریایی نیروی دریایی ایالات متحده است. در یکی از سخت‌ترین شرایط دوران فرماندهی‌اش، زمانی که تیمش با مشکلات فنی و انسانی عظیمی روبه‌رو بود، کاپیتان ویلیامز درک عمیق خود از مفهوم سپاسگزاری را به کار بست و نتایج شگفت‌انگیزی خلق کرد.

    در یک ماموریت مهم و حساس، زمانی که زیر دریایی در عمق دریا با یک نقص فنی جدی مواجه شد و همه اعضای تیم در شرایط استرس‌زای شدید قرار داشتند، بسیاری از افراد در تیم بر مشکلات و خطرات پیش رو تمرکز کردند. اما لیندا برخلاف دیگران، تمام تمرکز خود را روی امکانات موجود و نعمت‌هایی که در این شرایط بحرانی داشتند، معطوف کرد. به جای تمرکز بر مشکلات، او بر نعمت‌های کوچک و بزرگ که هنوز وجود داشتند، همچون مهارت‌های تیم، اراده و قدرت تفکر مثبت تأکید می‌کرد.

    او به تیمش گفت: “ما باید از هر لحظه شکرگزار باشیم. حتی در این شرایط دشوار، نعمت‌هایی داریم که به ما کمک می‌کنند. اگر به جای نگران بودن، از همین شرایط برای رشد و پیشرفت خود استفاده کنیم، می‌توانیم هر چالشی را به فرصت تبدیل کنیم.”

    نگرش سپاسگزاری او باعث شد که تیم او با انرژی و انگیزه‌ای تازه، از شرایط بحرانی عبور کند و در نهایت، با تلاش مضاعف و همکاری، توانستند نقص فنی را برطرف کرده و ماموریت را با موفقیت به پایان برسانند. این تجربه نشان می‌دهد که سپاسگزاری نه تنها یک احساس مثبت بلکه ابزاری قدرتمند برای ارتقای روحیه و تبدیل چالش‌ها به فرصت‌های رشد است.

    در واقع، لیندا ویلیامز با درک عمیق از این که سپاسگزاری به معنای پذیرش حکمت و مشیت الهی است، توانست نه تنها خود بلکه تیمش را به نتایج برجسته‌ای برساند. او ثابت کرد که در دل سخت‌ترین شرایط، به جای اینکه تسلیم مشکلات شویم، باید به نعمت‌ها و فرصت‌ها توجه کنیم تا به رشد معنوی و عملی دست یابیم.

    این تجربه از کاپیتان ویلیامز یادآوری می‌کند که احساس سپاسگزاری، برخلاف احساس‌های دیگری مانند شادی یا رضایت که معمولاً وابسته به شرایط خاص هستند، فرکانس انرژی بسیار بالاتری دارد و انسان را به سوی رشد و تعالی هدایت می‌کند.

    پروین اعتصامی، شاعر بزرگ ایرانی، در بسیاری از اشعارش بر مفهوم سپاسگزاری و دیدگاه مثبت تأکید کرده است. در یکی از اشعار معروف او می‌خوانیم:

    “زهر زندگی به کام خود می‌کشی

    شکر خدا کن که خوشی هم به تو رسید”

    در این بیت، پروین اعتصامی اشاره دارد به این که انسان باید حتی در سخت‌ترین لحظات زندگی، سپاسگزار باشد. همانطور که در آیه قرآن نیز آمده است، سپاسگزاری نه تنها از نظر معنوی انسان را غنی می‌کند بلکه به او کمک می‌کند تا در برابر سختی‌ها قوی‌تر و مقاوم‌تر شود. سپاسگزاری در واقع یک تمرین برای دیدن نور در تاریکی‌هاست.

    سوره توبه، آیه 51 آمده است:

    “قُل لَّن یصِیبَنَا إِلَّا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ”

    “بگو هیچ چیزی به ما نخواهد رسید جز آنچه که خداوند برای ما مقدر کرده است. او سرپرست ماست و بر خداوند است که مؤمنان توکل کنند.”

    مفهوم شکرگزار بودن و اعتماد به اراده خداوند از این آیه قابل استخراج است. شکرگزاری واقعی زمانی است که انسان با ایمان و توکل به خداوند، به تمامی نعمت‌ها و مشکلات زندگی، بدون اعتراض و کفران نعمت نگاه کند

    نتیجه‌گیری منطقی:

    سپاسگزاری نه تنها یک واکنش احساسی ساده نیست، بلکه به یک نیروی معنوی و الهی برای تحول زندگی تبدیل می‌شود. با درک تفاوت فرکانس احساس سپاسگزاری با سایر احساس‌های خوب، انسان قادر خواهد بود در مواجهه با چالش‌ها و بحران‌ها، به جای تمرکز بر مشکلات و اضطراب، بر نعمات خداوند توجه کند و از این طریق به نتایج بزرگتر و موفقیت‌های عظیم دست یابد. این امر به انسان قدرت می‌دهد تا از شرایط بیرونی رها شود و به آرامش درونی و رشد معنوی دست یابد. همانطور که در زندگی فرماندهان موفق مانند کاپیتان لیندا ویلیامز، و در اشعار شاعران بزرگی چون پروین اعتصامی آمده است، شکرگزاری نه تنها در آرامش، بلکه در دل سخت‌ترین بحران‌ها نیز انسان را هدایت می‌کند و او را به سوی برکات بی‌پایان می‌برد.

    مثال 5

    مایکل جکسون در طول زندگی‌اش با چالش‌های فراوانی روبرو شد، از جمله مشکلات مالی، بیماری‌ها، رسوایی‌های رسانه‌ای و حتی مشکلات شخصی که در اوج شهرتش او را تحت فشار گذاشتند. اما یکی از تاثیرگذارترین تجربیات او مربوط به دوران بحران مالی شدید و مشکلات جسمی‌اش در اواخر دهه 90 و اوایل 2000 بود. در آن زمان، مایکل با مشکلات مالی بزرگ مواجه شد و مجبور شد خانه‌های متعدد و حتی دارایی‌هایش را بفروشد. او با دستاوردهای مالی در گذشته که دیگر وجود نداشت، احساس می‌کرد که بیشتر مردم او را به عنوان یک ستاره رو به افول می‌بینند.

    اما مایکل جکسون در این دوران بحرانی، به جای تسلیم شدن یا سرزنش کردن زندگی، تصمیمی متفاوت گرفت. او تصمیم گرفت که در مقابل این چالش‌ها همچنان شکرگزار باشد و از فرصتی که هنوز داشت، برای رشد معنوی و حرفه‌ای استفاده کند. در یکی از روزهای سختی که تحت فشار رسانه‌ها قرار داشت، او در یکی از مصاحبه‌هایش گفت: «در بدترین روزها، چیزی که مرا از شکست نجات می‌دهد این است که هر روز صبح از خداوند سپاسگزارم. وقتی به همه چیزهایی که داشته‌ام و هنوز دارم فکر می‌کنم، نمی‌توانم جز شکرگزاری کنم. حتی زمانی که همه چیز علیه من است، هنوز خداوند را دارم.»

    در این دوران سخت، مایکل در حالی که دچار مشکلات جسمی و روانی بود، به شدت به پرستاران و پزشکانی که او را درمان می‌کردند، شکرگزار بود و از هر لحظه‌ای که در زندگی‌اش باقی مانده بود، نهایت استفاده را می‌برد. او در یکی از روزهای بیمارستانی‌اش به تیم پزشکی‌اش گفت: «اگرچه دردی دارم، اما هر لحظه‌ای که نفس می‌کشم، برکت است. خداوند را شکر می‌کنم که هنوز فرصت دارم.»

    این دیدگاه سپاسگزارانه و عمیق به او کمک کرد تا نه تنها از بحران‌های مالی و جسمی‌اش عبور کند، بلکه توانست یک دوره جدید از موفقیت را در زندگی‌اش رقم بزند. در طول این زمان، او دوباره توانست به کنسرت‌های بزرگی بازگردد و چندین آلبوم پرفروش منتشر کند. به همین ترتیب، مایکل جکسون نشان داد که حتی در اوج بحران، اگر انسان بتواند به شکرگزاری از فرصت‌ها و نعمت‌هایی که هنوز در زندگی‌اش دارد ادامه دهد، می‌تواند از بحران‌ها عبور کرده و به سطح جدیدی از موفقیت و آرامش برسد.

    سوره لقمان، آیه 12 آمده است:

    “وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَهَ أَنْ اشْکُرْ لِلَّهِ ۚ وَمَن یشْکُرْ فَإِنَّما یشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ”

    این آیه به اهمیت شکرگزاری از خداوند تأکید دارد. خداوند به لقمان حکمت داد و از او خواست که شکر خدا را به‌جا آورد. همچنین، خداوند بیان می‌کند که شکرگزاری نه تنها به نفع خود انسان است، بلکه به‌نوعی نشان‌دهنده آگاهی و رشد معنوی اوست. از سوی دیگر، کفران نعمت به معنای نادیده گرفتن این نعمت‌ها است و خداوند در این آیه بیان می‌کند که او هیچ نیازی به شکر انسان‌ها ندارد، بلکه شکرگزاری به خود انسان نفع می‌رساند

    مولوی میفرماید

    “شکر کن که بر تو نعمت‌هاست همیشه

    تو خود ندانستی که در نعمت‌هاست شریعه”

    در این بیت، مولوی به انسان‌ها یادآوری می‌کند که باید همیشه شکرگزار نعمت‌های خداوند باشند، حتی اگر گاهی از عظمت و فراوانی آنها غافل شوند. او اشاره دارد که انسان در بسیاری از مواقع نمی‌داند که هر نعمت و هر لحظه از زندگی او، نه تنها لطف الهی است بلکه مسیری است که او را به‌سوی کمال و حقیقت هدایت می‌کند. شکرگزاری از این نعمت‌ها موجب بیداری انسان و درک عمیق‌تر از زندگی و نعمت‌های خداوند می‌شود، زیرا هر نعمت در حقیقت یک هدایت و راهنمایی برای انسان است که باید از آن بهره‌مند شود.

    تجربه مایکل جکسون نشان می‌دهد که سپاسگزاری نه تنها به معنای تشکر از خداوند برای نعمت‌های مادی است، بلکه یک نگرش عمیق به زندگی و درک این است که حتی در سخت‌ترین لحظات، ما می‌توانیم بر قدرت درونی‌مان تکیه کنیم و از نعمت‌های کوچک و بزرگ زندگی بهره ببریم. این همان چیزی است که مایکل جکسون از آن استفاده کرد تا نه تنها از مشکلات زندگی‌اش عبور کند، بلکه به موفقیت‌هایی عظیم دست یابد.

    حسن ختام

    همه این مثال‌ها و تجربیات این است که “احساس سپاسگزاری” فرکانسی است که انسان را به بالاترین سطح معنویت و اتصال به منبع الهی می‌رساند. این احساس، نه وابسته به شرایط بیرونی است و نه زودگذر؛ بلکه حالتی پایدار از رضایت، ایمان و درک حکمت خداوند است. در حالی که سایر احساس‌های خوب معمولاً لحظه‌ای و وابسته به شرایط مادی‌اند، سپاسگزاری دریچه‌ای به سوی بینش عمیق‌تر و آرامش حقیقی می‌گشاید.

    مایکل جکسون، مولانا، سعدی و آموزه‌های قرآن کریم همگی بر این نکته تأکید دارند که سپاسگزاری راهی برای رشد روحی، جذب برکات بیشتر و عبور از دشواری‌هاست. این احساس، انسان را از زندان شرایط بیرونی رها کرده و او را در سطحی عمیق‌تر به رضایت پایدار و آرامش درونی می‌رساند.

    حافظ نیز این حقیقت را چنین بیان می‌کند:

    “شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد

    صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را”

    این بیت نشان می‌دهد که سپاسگزاری، راه صلح و آرامش درونی است که حتی چرخ فلک نیز برای رسیدن به آن به صبر و حکمت نیاز دارد.

    نتیجه‌گیری:

    سپاسگزاری فراتر از یک احساس معمولی، راهی برای اتصال به حکمت الهی و درک نقش خداوند در زندگی ماست. این احساس نه تنها آرامش درونی به همراه دارد، بلکه دریچه‌ای به سوی رشد، موفقیت و برکت‌های عظیم‌تر باز می‌کند. پس در هر لحظه، حتی در سختی‌ها، سپاسگزار باشیم؛ زیرا این همان فرکانسی است که ما را به حقیقت و عشق بی‌پایان خداوند نزدیک‌تر می‌کند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      علی راد گفته:
      مدت عضویت: 566 روز

      سلام به شما دوست عزیز بخاطر این کامنت آموزنده .خداروشکر که این کامنت و خواندم چقدر درک منو تغییر دادی عزیز جان قبلاً جایی که از مولانا میگفتند شنیده بودم شکرگزاری در واقع خودش یه نعمت بزرگه اما تو بهم نشون دادی شکرگزاری هم نعمته هم نوعی از قدرت خداست هم یک نوع از ثروته هم یک نوع ابزار انرژیکی برای ذهن و هم یک نوع مهم از شیوه ی عبادت و هم نماد تسلیم و تواضع در برابر خداوند است . در واقع مغز ما یک ابر کامپیوتر کوانتومی و شکرگزاری مثل یک نرم‌افزار قدرتمند برای استفاده از قدرت ها و نیروهای خداوند است. سپاسگزارم دوست من که چشم منو باز تر کردی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      جلیل احمد محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1939 روز

      سلام

      دوست عزیز و هم فرکانسی بزرگوار من، نمی‌دانم و نمی توانم با کلمات این کامنت زیبای تان را توصیف کنم. چقدر معنوی نوشتید.

      دوست عزیز من!

      چقدر فرکانس تان عالی بوده که به لطف خدا موفق شدید که چنین کامنت زیبای را برای من و برای دیگر دوستان این سایت خوب، موفق شدید که بنویسید.

      هم فرکانسی عزیزم، باز هم سپاسگزارم از اینکه این کامنت عالی را نوشته کردید.

      باور کنید که خوندش حالم را خوب کرد و من هم پی بردم که باید بنده سپاسگزاری برای خداوند متعال باشم.

      از این کامنت زیبای تان درس های دانشگاهی آموختم.

      افتخار می کنم به دانشگاهی که اسمش عباس منش است. و لذت می‌برم از این که این دانشگاه نخبه گانی مثل شما را رشد معنوی داده و از درون بزرگ تون نموده است.

      بازهم تشکر.

      موفق باشید و در پناه حق همیشه سپاسگزار باشید.

      یاالله.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1331 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان.

    فَذکرُونی اذ”کرکُم واشکُرونی و لا تکفرون.

    پس بیاد من باشید تا بیاد شما باشم. و شکر مرا گویید و کفران در برابر من مکنید..ناسپاسی نکنید…

    سلام و درود من ،”به ذات مقدس الهی استادعزیزم!که این درک بزرگ را”در طی این سالیان سال. در درونش شکوفا کرد…که اینروزا بخاطر اون شرایط همجوره بهشتیش..داره این نوای الهی رو بر قلب ما ساطع میکند..

    چیزی که اینجا خودشو پیدا میکند”چه کسی ثروتمنده در تمامی جنبه ها…و چه کسی فقط حرف مفت میزنه…

    اینبار با قلبی خاضع و خاشع..برای درک بهتر این فایل..نشستم تمام صحبتهای الهیتونو برای خودم یاداوری نمودم.

    چیزی که باعث بشه..افکار و فرکانسهای درونیمو بشناسم و بهش عمل کنم..

    چقدر لطف خداوند شامل حالمون شده..که بدونیم ما حتی برای درک همین گفته ها هم نیاز به فرکانسی بالا دارییم..

    من نوعی..هیچ وقت حوصله حرف زدن کسی یا خوندن کتابهای درسیم حتی دانشگاهیمم نداشتم…چون اصلا تو زندگیم بهم کمک نمیکرد.همیشه بی توجه بودم..

    چی میشه اینهمه عشق که هر چقدر بهش خیره میشی.یه مفهموم بالاتر رو بیشتر درک میکنی..

    چی میشه..!؟این چه عشقیه…

    مخصوصا این فایل؟!الله اکبر….

    همون چیزیه که همیشه براش!سوال داشتم..

    همیشه بحث خودشناسی و خداشناسی رو توی تستهای امتحانات میدیدم.هیچ مفهمومی براش نداشتم..

    استادم اینروزا من خودم خیلی نیازمند این مجموعه داشتم درکهایی که منو خیره کرد بر تک به تک رفتارهام..

    دیشب یه عروسک زیبا..که نی نی بود..هدیه از شخص نزدیکم به دختر بچه بازم تزدیکم..

    ابرو این عروسک خیلی بلند و زیبا بود…یه لحظه یفردی گفت این ابرو عروسکه مثل فلان قسمت از جاده فلان روستا هست…

    من کلی خندیدم…همین الان خداوند تو بحثی که شما داشتین برام یاداور میشدید.همون بحث سرزنش کردن دیگران..

    دیدم دقیقا همین نقطعه پاشنه من هست.حالا این عروسک چیزی نیست پشت قضیه برمیگرده مسخره کردن..یعنی اون شخصی که این عروسک رو ساخته چقدر بی مورد این ابرو رو روی این صورت نی نی کشیده…

    بخودم اومدم که اگه من یه جنسی رو تولید کردم و بره تو دست یکی از اشخاصی که برای فلان شهر یا کشور بشه…اون شخص میتونه براحتی گیر کار من بده…

    دقیقا همین نورد رو من.چند هفته پیش.بصورت واضح دیدم..همین سرزنش کردن چیزی.یا این مورد اشیا باشه یا یه انسان..

    چقدر همین نکته برام بولد شد.که تحسین کنم به هر چیزی که اطرافم هست.همین عروسک چقدر اون دختر بچو رو خوشحال کرد.که با احساس خوب در اون پلاستیکو باز کرد…

    باید من اون عروسک رو تحسین میکردم ولی با گفته اون شخص بهش خندیدم..

    دیدم چقدر ما میتونیم برخوردمون به اطرافمون باعث بشیم دیگران رو میخره کنیم.

    ناگفته نمونه تو سخصیت ما ایرانیها این نورد خیلی رولده…

    ما خیلی راحت دیگران رو قضاوت و مسخره می کنیم.

    یا به دیگران براحتی قضاوت میکنیم..

    الله اکبر …

    الله اکبر

    الله اکبر..

    همه از چی نشعت میگیره از خودشناسی..اگه مسبر خودشناسی در مسیر گذشتگانمون باشه..چقدر درب داغون میکنه همه چیز رو..

    من خیلی نیاز به این فایل داشتم.الان به مدت چند ساعته دارم تعمق میکنم.

    استادم اینحرفا رو نمیشه با هیچ چیزی بخدا مقایسه کرد.بخدا من بعضی موقعها دلم میخاد برم بالای کوه..

    کوهم نزدیکمونه.داد بزنم خدایا چقدر تو بزرگی چقدر ما نافرمان تو بودیم..

    حتی درک هر موضوعی به خودم میگفتم بدون از فضل خدا هست.که داری به این درک میرسیا..

    چقدر باید ما حواسمون به این خضوع و خشوع و تسلیمها باشه…

    تو یه آن میفتی تو دام شیطان.با مسخره کردن یه عروسک یه شی….

    لطف خدا میدونم .چون من اصلا هیچی برای درک این موضوعات نداشتم..همه رو از فضل و رحمت خدا میدونم..

    که امروز خداوند تو سوره صافات بهم گفت..مژده باد به شما..ما به شما پاداش میدهیم..

    واقعا دستان خداوند ..اینروزا چه خدمتی به من کردن.بخدا هر چقدر سپاسگزارش باشم کمه..

    هر قدر سپاسگزارش!باشم کمه…

    فقط امید دارم که بتونم تو مسبر سپاسگزاری و هم قدم شمااستاد عزیزم باشم..

    و نخام دیگران رو قضاوت یا سرزنش.یا خودمو مقایسه کنم با خودم با شرایطم یا با دیگران.یا هر چیزی..و بخام تو مسیر تحسین افراد و تحسین همون اشیایی که دور برمون هست باشیم.

    حساب کن فریب شیطان خودشو تو ابرو یه عروسک نشون میده که بخندی..هم به عروسک و هم اون جاده که خداوند برای معیشتمون قرار داده..

    بخدا هر چی بگم کمه…خدایا …

    خدایا فقط ازت هدایت میخام.اینحرفا برای اینکه تو ندار درستی و پاکی قرار بگیرم..

    چون عامل موفقعیت من‌…فقط یه مسیره که اونم مسیر درسته…

    موفقعیتی که من حالم خوب باشه..

    موفقعیتی که تمامی جنبه های زندگیم سرشار از نور الهی باشه.

    موفقعیتی که ارامش رو زیباییهای خداوند رو برام بولد کنه..

    موفقعیت در تمام جنبه ها..مثل همین کره زمین که توی یه حفره ایی قرار گرفته .که این لایه نازک اجازه نمیده هر چیزی که نامناسب بهش اسیب بزنه..

    یادنه گذشته ها میگفتن.لایه ازون پاره شده بخاطر همیته فلان اتفاقات زیاد شده.چقدر ترس داشتیم چقدر حالمون بد میشد..

    چقدر افکار مرض.رو در جسم و جانمون مینداختن.

    چقدر همین لایه نازک چقدر عظمت و مهربانی خداوند رو بهنون نشون میده..

    چقدر ما انسانها بخدا هر چقدر به رفتار خودم نگاه میکنم.کاری به دیگران ندارم طی این 36 از زندگیم..میبینم چقدر ما راحت ناسپاس بودیم..

    چقدر ما راحت اشتباه داشتیم..

    یادم اومد اوایلی که داشتم تو مسیر شما استاد عزیزم میومدم..بخدا الهام خدا اینقدر برام واضح بود.که منو بسمت خودش!میکشوند..

    خواب دیدم شبطان با خوشحالی افراد رو میاره طرف خودش یه کیسه گونی داشت.میکرد سر ادمها از یه بلندی میفرستادشون پایین.

    چقدر من این الهامات و چقدر شیطان رو بصورت واضح اون چهره دگرگونشو دیدم.بخدا ترس برم داشته بود..

    میگفتم..این چیه!؟ گولوله سیاه رنگی که نمیدونست چکار کنه….فقط میپرید…

    چه هدایتهایی رو دنبال کردم..

    و چه موفقعیتهایی !

    اصلا نمیشه بگی..و همه ما لطف خدا شامل حالمون شده.حالا هر کسی بر طبق مدارش.

    فقط استاد عزیزم میخام با تمام وجودم سپاسگزاری کنم بهتون..ما رو نجات دادین از جهنم درونمون..یه پاشنه دارم چند شب پیش از زبان خودتون بهم یاداوری کردین انشالله بتونم با قدرت تو مسیرش قرار بگیرم..

    این پاشنه از کودکی باهام بوده.و چی بگم..میدونم به کمک خدا .بهش غلبه کنم..

    که اونم بخاطر افکارها و باورام بوده..

    انشالله که منم بتونم این مسیر رو تا انتها بریم.و در مسیر راه راست بخاییم با قدرت بیشتر”پا روی گردن شیطان بزارییم .. و با قدرتی بیشتر افکارمونو وارسی کنیم برای موفقعیت بیشتر…

    منیکه مسخره میکنم یه اشیا یی رو …چجور میتونم جنسی رو با نوفقعیت توی مرحله درست بفروش برسونم..اینم نتیجه من در همین 24 ساعت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  8. -
    حسین و نرگس گفته:
    مدت عضویت: 1821 روز

    قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ ۖ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ

    خدا فرمود: هنگامی که تو را امر کردم، چه چیز تو را مانع شد که سجده نکردی؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش پدید آورده ای و او را از گِل آفریدی

    ———————-

    سلام خدمت همه عزیزان

    موضوعی که یهو مثل لامپ تو سرم روشن شد و خواستم اینجا بنویسم تا ان شاالله برای هممون مفید فایده واقع بشه.

    کلمه خیر !

    مفهوم این کلمه بهتر بودنه..

    و شیطان با منطق خودش به این نتیجه رسیده بود که آتش از خاک برتره..

    و سوال اینجاست که آیا در این جهان برتر بودن مفهوم داره؟ اصلا آتیش برتره یا خاک؟

    بزارید عمیق تر بشیم..

    آیا ارزش ساختنیه؟ آیا معیار داره؟ میخوام یه گریزی به این جمله بزنم: ارزشمندی بی قید و شرط

    بزارید یکم دقیقتر به موضوع نگاه کنیم…تمام آنچه که ما به عنوان معیارهای ارزشمندی میشناسیم حاصل شرطی سازی های ذهنیه و کاملا نسبیه!! از معیارهای زیبایی بگیرید مثل رنگ پوست و شکل اندام تا موفقیت های شغلی و رقابت های ورزشی…تمام اینها معیارهایی کاملا ذهنی هستن که توسط جامعه،والدین، مذهب و … در ذهن ما شکل گرفتن و ما ناآگاهانه حتی براشون جان میدیم!! حتما خیلیا با این جملات گارد دارن که طبیعیه چون همون ذهن شرطی شده نشسته پشت فرمون و کنترلشون میکنه..

    دوستان ارزشمندی ساختنی و کسب کردنی نیست…چرا؟ بزارید کلمه ارزش رو با کلمه وجود جایگزین کنم..هستی یا خدا…آیا هستی در ظرفی قرار میگیره؟ قابل شمارشه؟ کیفیت یا کمیت داره؟ نه!!

    اما هستی رو میشه شهود کرد..ارزش رو نمیشه خلق کرد اما میشه درکش کرد..ارزشمندی رو نمیشه ساخت اما میشه بهش آگاه شد..تفاوت اینجاست..که ما تصمیم بگیریم ارزشمندی رو کسب کنیم که میشه همون الگوهای نسبی که همون نگاه شیطانه..یا تصمیم بگیریم که ارزشمندی رو درک کنیم که بر میگرده به میزان درک ما از حقیقت و هستی که محصول شهود قلبیه نه شرطی سازی ذهنی..باورسازی ها کارشون اینه که آرام آرام باورهای شرک آلود که مثل بت روی قلب ما سایه انداختن رو میشکنیم و قلبمون رو آزاد میکنیم و درکمون رو از هستی توسعه میدیم..این میشه که ارزشمندیمون رو بهتر درک میکنیم و جهان هم ارزشمندی ما رو بیشتر بهمون نشون میده..در این نگاه دیگه مدرک، رنگ پوست، نژاد و …مطرح نیست… نگاه مومن نگاه خداییه که همه رو یکی میبینه و به همه عشق میورزه…

    هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَهٍ

    ما همه یک حقیقت واحد هستیم، برای درک این حقیقت باید به فراسوی ذهن سفر کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      ابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1410 روز

      سلام حسین آقای عزیزم

      لطف میکنید رابطه موضوعی که نوشتید و ان اکرمکم عندالله اتقیکم رو توضیح بدید و بفرمایید که درک موضوعی که اشاره کردید رو چجوری عملی کنیم.سوالم رو فرستادم ولی به علت مختصر بودن برگشت خورد .یه خورده اضافه تر نوشتم ،پیشاپیش ازت سپاسگزارم که آگاهیت رو گسترش دادی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        حسین و نرگس گفته:
        مدت عضویت: 1821 روز

        سلام خدمت آقا ابراهیم عزیز..شما خودتون پاسخ رو دادین..تقوا یا کنترل ذهن همون آگاهیه که تکاملی گسترش پیدا میکنه و به اندازه ای که آگاه میشیم از سیطره باورهای محدود کننده یا همون هواهای نفسانی رها تر میشیم و از طرف دیگه ارزشمندیمون رو یا بهتره بگیم نگاه توحیدی به درونمون رو بیشتر درک میکنیم و این میشه که نزد خدا هم به تعبیری از کرامت بالاتری برخوردار میشیم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 919 روز

    سجده کردن برای خدا

    تنها سر خم کردنی است که انسان را

    به سربلندی می‌رساند…

    سلام به استاد گرانقدرم ومریم نازنینم

    و همه دوستانم در ادامه دادنِ این مسیر توحیدی

    پروردگارا …

    مرا به راه های نیک هدایت کن،

    به هر چیزی که حال مرا خوب می کند

    از آنچه که فکـر می کنم و بهتر از آنچه آرزو دارم،

    عزم و اراده ام را قـوی کن ..

    دلی به من عطا کن که لبریز از محبتت باشد

    و در جستجوی رضایت تو باشد…

    خداروبی نهایت شاکروسپاسگزارم برای این لحظه، این حال و احساس عالیم که واقعا از شکرگزاری هایم سرچشمه گرفته است ،برای الانم که در حیاط خانه نشسته ام زیر هفت اقلیم آسمان زیبا و باشکوه و ستاره های خوشگل تا با نگاه کردن شان گل از گلم بشکُفَت و باز شُکرش را گویم و به قول مولانا

    (آنکه هفت اقلیم عالم را نهاد ،هر کسی را هر چه لایق بود داد) و خدا کند که هر لحظه لایق شکرگزاری سلول به سلول داشته هایم باشم در مسیر صراط المستقیم گام بردارم و هرچه می خواهم از خودش درخواست کنم و چه به وقت هدایت می کند

    حتی در کاشتن نهال درخت که امسال هدایت شدیم چند تا درخت میوه هم بکاریم و مصطفی جان شروع کرد چاله زدن و بعد هدایت به سمت کودی که صاحبش به اندازه دوتا گونی بزرگ به ما دادند و بعد هم کاشتن هفت درخت میوه و لذّت بردن مان از این نعمت ها و هدایت های خودمان و این در حالی بود که پارسال شرایطش نبود و چه زیبا در وقت مناسب خداوند هدایت مان کرد و چقدر درس ها دارد این روش و در واقع سبک زندگی ،اینکه می دانی در مسیری قرار گرفته ای با احساس وآرامش عالی و شکرگزاری بابت اینکه بلاخره هدف خریدن بوده مثلا همین درخت ها، اما یکسال می گذرد و می بینی بابت هر روزش خداروشکر کرده ای حتی بابت درختانی که هنوز نیامده اند اما آموخته ای که هر چیزی درزمان مناسب به سمتش جذب می شوی وقتی ایمانت جایش را به عجله می دهد و نگرانی جایش را به امید

    این برای من معجزه هست که وقتی خیالت راحت است و همه فکرو ذکرت این است که درست و پاک زندگی کنی وعاشق این هستی که هرروز ورژنی عالی تراز روز قبل خود، برای خودت و خداوندت ارائه دهی و قدم به قدم با استادت پیش رفته و تمام سعی ات این باشد به آنچه آموخته ای عمل کنی ، دیگر جز طعم خوشبختی و سعادت را نمی چشی و هر لحظه شکرگزارتر و با ایمان تر به پیش می روی چون ایمان داری

    اون چیزی که خدا برات کنار گذاشته،سهم هیچ‌کسی نمیشه،پس عجله هم نمی کنی فقط با هدایت ها و الهاماتش پیش می روی بی شک به تو داده می شود، عالی تر و اعجاب انگیز تر از آنچه که فکرش را می کنی

    و من در تجربه خانه دارشدن و کسب وکارمان معجزات خداوند را دیدم و تا به امروز وقتی به آنها و هرچه که دارم نگاه می کنم اشک شوقم جاری می شود و بر زبانم شکرگزاری جاری ، به خدا که هیچ چیز تکراری برایم نمی شود که حتی مرا شکرگزارتر کرده و انعکاس آن شده یک زندگی عالی، آرامش، احساس عالی، سلامتی ،سلامتی وسلامتی و چه نعمتی ارزشمندتر از همین سلامتی ….. ،حالا بماند بقیه لطف و فضل خداونداز جمله هدایت به سمت وحود ارزشمند استاد جان و شما ببینید که عمل به فرامین ایشان چه کرد با وجود و زندگی من و انسان های دیگر،همین ایمان به خداوند که در وجودم بیدارشد و جهت درست و درمون گرفت و من هرروز ادامه دادم و تا به امروز حدود تقریبا نه ساعت از زمان گرانبهای من صرف گوش کردن و آموختن بوده تا گرانبهاتر شود و کیفیت و درک زندگی کردنم در این مدتی که در این دنیای زیبا هستم هرروز بالاتر رود چون حیف است باید برای هرلحظه زندگی کردن و حیات داشتن زانو زد و خداروشکر کرد و چه چیز اعجاب انگیز نر از این بودن در این مسیر زیبا،رویایی و سرنوشت ساز کنار استاد عزیزمان با این تواضع و فروتنی خاص و منحصر به فردشان و

    خدایا هرچقدر شکرت کنم کم است

    و معجزه دیگر رابطه ای رویایی که با عزیزدلم داریم و هرروز شادتر وعاشقانه تر کنار هم وصحبت ها و شکرگزاری هایمان در اکثر لحظات و این ها همان معجزه شکرگزاری هاست و امیدوارم هرروز کیفیتش عالی تر شود ….

    خداروشکر که تمام توجه مان بر روی این مسیر قرار داده شده و از دنیای بیرون بی خبر و این چقدر در روند بهبودی مان تاثیر بسزایی گذاشته است و زیباتر اینکه افکار و باورهای مان به سمت زیبایی های خداوند و دیدن شان در همه چیز جهت پیدا کرده و باعث شده که تمام تمرکزمان بر هدف هایی که به رشدوپیشرفت مان در تمام زمینه ها کمک شایانی می کند معطوف شود و چقدر چرخ زندگی مان روان پیش می رود و کارها آسان وراحت انجام می شوند چون این را به خود می گویم که یادت باشه

    جایی که تو دستت نمیرسه

    خدا شاخه رو میاره پایین!

    فقط تسلیم خواست و اراده خداوند باش ،خودش وقتی می بیند نیت تو را و هدف و مقصدت را عالی تر از آنچه که فکرش را بکنی به تو عطا می کند.

    در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید در این مسیر جادویی و لبریز از معجزه…..عاشقتونم

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      مجید بختیارپور عمران گفته:
      مدت عضویت: 978 روز

      سلام و درود بر مریم عزیز

      دوست خوبم چقد به این نوع تفکرات نیاز مبرم دارم خیلی لذت بردم از کامنتتون خصوصا این بخش آخری که وجودمو گرم کرد تسلیم شدن ووسپردن به او و نیت خیر داشتن واقعا لذت بردم ؛

      جایی که تو دستت نمیرسه

      خدا شاخه رو میاره پایین!

      فقط تسلیم خواست و اراده خداوند باش ،خودش وقتی می بیند نیت تو را و هدف و مقصدت را عالی تر از آنچه که فکرش را بکنی به تو عطا می کند

      بسیاااااار عالی گفتی و دوست دارم این بره تو وجود تک تک سلولهای تنم نهادینه بشه .الهی شکرت که مرا در اینجا قرار دادی بقول استاد تتها مسجد در جهانه که اونجا اسم خدا بیشتر و از صمیم قلب برده میشه تنها مکانی که نیت همه یکی است ولی هرکی با راه خودش به او وصل میشه الهی شکرت اینجا تنها مسجد پاک جهان بعد مسجد نبی دوران پیامبر و شاید همپایه آن مسجد باشد خدایا شکررررت برای پیامبر زمانمان خداروشکر برای پیروان توحید این پیامبر زمان خداروشکر شکر شکر شکر شکر.

      سپاس از شما که دلمو گرم کردی با این پیام که نیتم و پاک سازم همه چیو بسپارم دست خودش.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    علی وزیری وصال گفته:
    مدت عضویت: 2736 روز

    به نام خالق هدایتگرم

    سلام و درود دارم استاد عزیزم و سلام و درود به خانم شایسته محترم

    نمی‌تونم الان احساسم رو یان کنم ولی خیلی ساده می‌گم چشمام خیسه و وجودم غرق در سپاسگزاری من به این فایل نیاز داشتم

    استاد کجا بودی با این فایل با این منظور با این صحبت‌ها اشت منو کلافه می‌کرد این کلک شیطان

    هر روز خودمو مقایسه کنم اون هم ناخودآگاه با افرادی با اشخاصی و خودم رو ناتوان ببینم در جایگاه‌های اونقدر خودم رو برتری ببینم از کس دیگه‌ای که تکبر بورزم

    واقعا چقدر خوب ب من داشت آلارم می‌داد ولی من بی‌توجه بودم من در اون مدار نبودم و این فایل منو بیدار کرد استاد

    استاد این یه دوره است یه دوره کامل برای تسلیم تسلیم شدن در مقابل خداوند، معنای حقیقی مقایسه نکردن هم از دیدگاه شیطان هم از دیدگاه قرآن و هم از دیدگاه مدرن امروزی

    ـ-ـ-ـ-ـ-ـ

    استاد صادقانه بگم نمی‌تونم بغضم رو بند بیارم ر موقع که این فایل رو من در مسیرش داشتم گوش می‌دادم هر لحظه می‌گفتم خدایا هر آنچه که دارم از آن توست

    خودم رو بی‌ارزش کردم که وقتی خداوند شرک رو نمی‌بخشه حتی یه گناهه که ما به کسی به غیر از خداوند سجده کنیم

    اما داستان چیه؟!؟!

    داستان چیه که سوره اعراف خداوند انسان رو می‌آفرینه و به فرشتگان اعلام می‌کنه که سجده کنید بر این انسان که من آفریدم این یعنی چی این یه ذره جالبه که بازش کنیم

    می‌مونه که یه نفر بیاد بگه آقا من خدای شما هستم یا من مدیر شما هستم و هیچکس دیگه‌ای اینجا مدیرعامل نیست ما یک روزی یک شخصی رو به نام انسان معرفی می‌کنه میگه سجده کنید به این شخص اطاعت کنید از این شخص این نماینده من هست!!!؟!!!

    خودت خیلی حرفه خیلی نکته هستش که چقدر زیبا اینجا میاد بیان می‌کنه که آقا جان من ای بنده من تو جنسی از من هستی جنسی از خداوند هستی ا خودت رو با کسی دیگه‌ای مقایسه می‌کنی چرا به خودت ظلم می‌کنی چرا این ارزش رو نادیده می‌گیری؟!

    الله اکبر مو به تنم سیخ شد و چشمام پر اشک متوجه شدم که چقدر قتی که من به خودم بی‌احترامی کردم من در حق خودم کوتاهی کردم چقدر به خودم ظلم کردم و گناه کردم عنی خداوند رو بی‌ارزش کردم یعنی چی یعنی روح خداوند در این بدن من هست

    استاد ‌تونم اشک چشمام رو بند بیارم الان نمی‌دونی چه حالی دارم وسط پارک نشستم و دارم این کامنت رو می‌نویسم یک ساعت و نیم دارم گوش میدم

    واقعا ما هرچی داریم از خداست و این چیزی که در وجود ماست این بدن ما این روح ما این جایگاه ما چقدر ارزشمنده

    حالا اینجا چقدر می‌تونه کاربردی باشه این نکته کلیدی که تذکر به خودم هستش که این روح بزرگ خداوند رو که در درون من هست و این بدن رو و این انسان رو من با کس دیگه‌ای مقایسه کردم و نقش شیطان رو بازی کردم

    پناه می‌برم از شر شیطان رانده شده به خداوند یگانه همان یگانه هستی که در وجودم است

    چقدر زیبا الان دارم یادم میاد که وقتی من در باشگاه رزمی و اخلاقی یکی از درس‌هایی که بهمون یاد دادن این هستش که هیچ وقت خودمون رو از نظر درجه از نظر قدرت بدنی و از نظر تکنیکالی با همرزممون مقایسه نکنیم استاد من به من که شاگردش بودم ه من می‌گفت همرزم و اینجا شاخک‌های من تیز شد و پرسیدم استاد چرا شما می‌گید همرزم شمایی که نزدیک به دان 5 هستید از ژاپن این همه افتخارات دارید

    استاد رزمی پاسخ داد گفت همرزم عزیزم روی اتامی یعنی تشکی که ما شروع می‌کنیم و با هم ورزش می‌کنیم همه برابر هستیم سی از کسی دیگه‌ای برترین نداره این درجات برای احترامات و تقسیم کار هستش و مسئولیت پذیری خودش هستش هر کسی نسبت به جایگاه خودش تمرین می‌کنه من این درسو گرفتم ازشون

    خدایا سبحان الله چقدر فهمیدم که این درس‌های اخلاقی از تمام دیدگاه‌ها از نظر قرآن تایید شده است که ما برابریم با هم از جنس خداییم از دیدگاه بودا از دیدگاه کشورهای شرقی از دیدگاه کشورهای غربی سقراط و تمام خدا رو یان می‌کردند چیزی نیست جز برابری چیزی نیست اینکه به هم احترام بذاریم چیزی نیست که خودمون رو با ارزش بدونیم چیزی نیست که در فرایند این موضوع یچ وقت خودمون رو با کس دیگه‌ای مقایسه نکنیم چه نکته کلیدی که من فراموش کرده بودم و در نقش شیطان و در کلک شیطان بودم خدایا ممنونم و استاد عزیزم ممنونم متشکرم

    واقعا متشکرم استاد با اینکه با اشک ریزان دارم کات رو می‌نویسم و باز بیان تکرار می‌کنم هرچه که دارم از آن اوست و من عاجزم در مقابل خداوند و این بدن و این روح و تمام این امکانات مال خداست و هیچ غلطی من بابتش نکردم و سپاسگزارم بابت تک به تک اتفاقات و امکاناتی که الان دارم واقعاً استاد سپاسگزارم برای تفسیرفرکانس سپاسگزاری چه فرکانسی این فرکانس ه وقتی ما در این فرکانس قرار می‌گیریم که من الان هستم و سپاسگزارشم مام تلاشمو می‌کنم که در این فرکانس قرار بگیرم و چقدر قشنگ که شیطان به گردن خداوند می‌اندازه کاری و دیگر نمی‌بینی که سپاسگزار باشند بندگان تو

    دقیقاً داره ما پیغام میدههر لحظه سپاسگزار خداوند باشیم هر لحظه تسلیم خداوند باشیم هر لحظه حواسمون باشه که چه فکری داره میاد توی سرمون درسته ما از انسان هستیم یعنی فراموشاران پس هر روز دفتر سپاسگزاریون باز کنیم و سپاسگزار اون چیزی باشیم که الان داریمش و داریم ازش استفاده می‌کنیم و لذت می‌بریم چرا چون ازمون گرفته میشه

    -ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-

    شکر نعمت نعمتت افزون کند

    کفر نعمت از کفت بیرون کند

    مولانا

    ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-

    چقدر قشنگ استاد این فایل نو بیدار کرد که علی داری خودت رو مقایسه می‌کنی علی داری در یک جایگاهی خودتو مقایسه می‌کنی یا بی‌ارزش می‌دونی در یک جایگاهی داری ایرادگیری می‌کنی و متکبر میشی

    دقیقاً در لایه‌های زیرین خودم اینو می‌دیدم خدا را شکر می‌کنم که این فایل اومد و منو بیدار کرد

    چون نمی‌تونستم خودمو آروم کنم بابت اون هشداری که قلبم می‌داد باهاتون احساس بدی که داشتم ریششو نمی‌تونستم پیدا کنم

    حالا متوجه شدم ه دقیقاً داشتم در ریل شیطان حرکت می‌کردم و سپاسگزاریمو درست به جا نمی‌آوردم خودم رو با دیگران مقایسه می‌کردم ناخودآگاه

    واقعا ارزش ما به درآمد ما نیست عرض شما به رنگ پوست ما نیست عرض شما در قدرت بدن و حتی ارز شما به جنس و نژاد ما نیست که همون کاری که شیطان کرد که مرا از آتش آفریدی و آن را از گل بد

    همه از جنس نوریم هم از جنس وجودیت خداوندیم همون وجودیت برتری که برابره مانند یک اقیانوسی که از هر قطره‌اش به یک بدن داده متصل به این اقیانوس بی‌انتها خدایا متشکرم هرچه دارم از آن توست

    استاد عزیزم دقیقاً دیشب من تسلیم شدم گفتم خداوندا من عاجز و ناتوانم در مقابل تو و گریه کردم دقیقاً گریه کردم گفتم خداوندا من هیچ نمی‌دانم نشانه‌ها و درهایی برام باز شد فهمیدم و امروزم این پیام اومد این فایل اومد می‌تونم جلوی اشک ریزی و گریه خودمو بگیرم استاد ازت متشکرم دا چقدر قشنگ زیبا هدایت می‌کنه

    حتی عزیزی به من این نشانه رو رسوند ه داشتیم در مورد قانون صحبت می‌کردیم که خودمون رو در مقابل خداوند عاجز و ناتوان نمی‌بینیم و خیلی راحت از کنار این صحبت ایشون می‌گذشتم تایید می‌کردم ولی می‌گذاشتم برای من درکی نبود کامل تا اینکه این فایل اومد و مثال زده شد از شیطان از نقشش کلمه برابری که استفاده کردید مو به تنم سیخ شد و چراغ‌هایی رو توی ذهنم اینقدر زیبا روشن کرد متشکرم از شما که دستی از دستان خداوند هستید همین نیروی برتر همین انرژی بی‌انتها

    خداوندا ‌پرستمت تنها تو را و تنها از تو یاری می‌جویم

    سپاسگزارم ازتون استاد عزیزم به خداوند یگانه می‌سپارمتون امیدوارم که در دنیا آخرت ثروتمند باشید

    بنده ی تسلیم خداوند علی وزیری وصال

    3 آذر 1403

    ـ-ـ-ـ-ـ-ــ-

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای: