چگونه «مسیر رسیدن به اهداف» را فراموش نکنیم - صفحه 11

378 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حمید میهن گفته:
    مدت عضویت: 3980 روز

    باسلام و درود به استاد گرامی.

    می خواهم به نکته ای درمورد صحبت استاد اشاره کنم در مورد اینکه مسیر رسیدن به خواسته ها را نباید فراموش نکنیم تا بتوان از آن برای رسیدن به خواسته های دیگر استفاده کرد. ببینید من خودم به خواسته های زیادی رسیدم مثل دریافت مدرک تحصیلی مورد نظرم، ازدواج موفق، خرید خانه و ماشین و … اما وقتی به عقب برمی گردم می بینم سختی هایی را در این مسیر تحمل کردم که می توانستم آنها را کمتر کنم به عبارت دیگر من با آگاهی های فعلی ام فکر می کنم می توانستم راحت تر و باسختی کمتر به این خواسته ها برسم و فکر می کنم این همان معنی تکامل است یعنی من با تکاملی که طی کردم و روی خودم کار کردم متوجه شدم می توانم مسیر راحت تر و لذت بخش تری برای رسیدن به خواسته ها انتخاب کنم. بنابراین من با این بخش مشکل دارم که ما باید همان مسیری که برای تحقق خواسته قبلی طی کردیم برای خواسته بعدی هم طی کنیم. چون قاعدتا همه ما خصوصا بچه های این خانواده در حال رشد و تکامل هستیم پس هر مقدار که جلوتر می رویم می توانیم مسرهای بهتری را برای خود کشف کنیم و این رشد متوقف نمی شود و تا آخر عمر ادامه دارد. به نظرم باید مسیر قبلی را به یاد آوریم آسیب شناسی کنیم و با تجربیات و آگاهی های جدید آن را کاملتر کنیم و بعد مسیر جدید را براساس مسیر بهبود یافته و تکمیل شده مسر قبلی طراحی کنیم. ولی اگر همان مسیر قبلی را طی کنیم به این معنی است که ما رشدیافته نیستیم و البته باید مراقب داشته های مثبت و تجربیات خوب خود باشیم و از آنها غافل نشده و ناسپاسی نکنیم تا عقب گرد نداشته باشیم و همیشه رو به جلو باشیم. ضمن تشکر از استاد عزیز بابت بیان این آگاهی های مفید در طی چند سالی که من با ایشان و دوره های ایشان آشنا شدم خواهشمندم درصورت امکان استاد گرامی و بقیه دوستان در این باره نظر دهند تا بحث کاملتر و جامعتر شود. باسپاس و آروزی سلامتی و موفقیت برای همه دوستان عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2834 روز

    به نام تنها عشقی که مرا همیشه بیاد دارد

    سلام به بهترین خانواده ام که در مسیر عاشقی ست

    اسم دیگر این فایل میتونست

    چکاپ فرکانسی در مسیر و صراط مستقیم باشه

    چقدر نشانه ها و کانون توجه زود دست به کار میشه من از دیروز این فایل رو شنیدم و بارها به صحبتها و نکاتش فکرکردم که همین امروز موقع تمرین کردن خودم همراه با هنرجوهام بودم که بعداز چنددقیقه تمرین کردن یکی از هنرجوهام اومد گفت استاد ممنونم ازت یادت هست این تمرین و تکنیک رو تا دوهفته قبل نمیتونستم انجام بدم اما ببین الان چطور دارم با قدرت خیلی بهتر انجامش میدم و منم گفتم آره وقتی با برنامه و مسیر درست بری جلو حتما به موفقیت و هدفت میرسی🕺💪

    فراموش نکردن مسیر رسیدن به اهداف،

    اتفاقا مدتی هست که مدام دارم به خودم میگم سجاد تو چطور تونستی اینقدر زود اون روزهارو فراموش کنی!؟😳🤔

    حالا میگم چگونه روزهایی بود

    اولا اینکه خیلی بارها در زندگیم شده که زود فراموش کردم مسیر درست و رسیدن به موفقیتهام رو

    خب حالا موضوع مورد نظر رو بگم

    من وقتی که دوره عزت نفس رو تهیه کردم داشتم تمرین هاش رو انجام میدادم و با احساس شدید هم به تمرینها و کامنتهاش فکر میکردم که ببینم چجور میتونم اعتماد بنفس رو در خودم بسازم که در عملکرد واقعی بتونم ازشون استفاده کنم

    خب من اونموقع در یه وضعیتی قرار داشتم که اونجا یه موقعیت کمی خطرناک بود یعنی توسط یسری آدمها تهدیدهای مختلف میشد و منم حقیقتا در شرایط تقریبا استرسی بودم و بارها درگیری ها و تهدیدها میشد و این موضوع خیلی منو درگیر کرده بود که خدا من چگونه باید بتونم در این شرایط عملکردم براساس آگاهی های دوره عزت نفس باشه

    با کارکردن رو آگاهی این دوره ایده گرفتن از کامنتهاش،از تمرینهاش،الگوبرداری از افراد موفق،از موفقیتهای قبل خودم و….

    خلاصه من تونستم در اون شرایط بعداز مدتی عملکرد خوب داشته باشم و قدرتمندتر شدم و بااینکه همیشه خواهان بهتر شدنم و همیشه دارم رو دوره عزت نفس کار میکنم چونکه بااینکه یسری نتایج از این دوره کسب کردم اما اصلا هنوز از خودم راضی نیستم

    و همین چندوقت پیش بود که یهو یاد اون روزها افتادم که خدایا چطور من اون اوایل اونقدر داشتم با انرژی بسیار زیاد و زور زدن اون شرایط رو کنترل میکردم اینکه چگونه بتونم اونجا رو طبق دلخواهم مدیریت کنم اما خیلی وقته که گذشته و منم خیلی ساده فراموش کردم

    و البته اولین و زودترین نتیجه ای که از دوره عزت نفس گرفتم که از همه نتیجه هام ملموس تر بود

    «انعطاف ۱۸۰ درجه پاها»

    من وقتی جلسه اول عزت نفس رو شروع کردم و اون تمرینش که باید بریم سراغ کاری که اولویتش از همه بالاتره و از قدم های کوچک هم میشه شروع کرد اما با تعهد منم رفتم برنامه انعطافی برا خودم برداشتم و شروع کردم منی که هیچ زمان پاهای منعطف در بدنم نداشتم بااینکه سالها ورزش کرده بودم اما فقط در مدت تقریبا ۳ ماه به انعطاف پذیری بالای پاهام رسیدم و اصلا یه موفقیت جدید بود برام و روزهای اول خیلی برام جذاب و انگیزه بخش بود و یه عالمه کارهای عملی دیگه با استفاده از دوره عزت نفس انجام دادم اما بازم احساس میکنم چونکه یه عالمه فراموشی ها در ناخودآگاه من وجود داره که اینقدر عمیق هستن باعث میشن خیلی اوقات من یادم بره مسیر موفقیتهام رو و دوباره از مسیر درست خارج بشم

    یعنی میخوام بگم این وجه فراموشی در ناخودآگاه اکثرمون خیلی عمیقه و باید خیلی هوشیار باشیم و هواسمون باشه که یه وقت ما رو به ناکجا آباد نبره،،

    خدای من ،منی که بااینکه بارها نتیجه گرفتم و بااینکه اینهمه تلاش میکنم اکثر مواقع تمرکزم رو مسیر درست باشه و از مسیر خارج نشم اما بازم این نجواها و ذهن شکل گرفته دلخواه گذشته خودش بارها شده منو برده در مسیر جاده خاکی و الکی فقط خودمو عذاب دادم

    واقعا ابتدای هر راهی نیازمند انرژی بسیار زیاد و هوشیاری آگاهانه ست،

    و این مسیر اینقدر آگاهانه و با انرژی کار بشه که رفته رفته هربار با صرف انرژی کمتر و بازدهی بالاتر و بیشتری نتیجه حاصل بشه،،

    اما شکر خدا مدتی هست که با موفقیتهای مختلف خودم که با تغییر باورهام تونستم بدست بیارم موفقیتهایی که در تمام زندگیم با یه عالمه ایده و زور زدن های متنوع و مختلف نتونسته بودم بدست بیارم

    همیشه دارم آگاهانه برا خودم مرور میکنم که ببین تو همون آدمی که تونستی اون موفقیتهارو در عملکرد واقعی زندگیت بدست بیاری پس بدون که بعدی هارو هم میتونی بهتراز اونارم میتونی شکرخدا همین الان دوباره چندتای دیگه شون هم یادم اومد که چندوقتی بود اصلا از یادم رفته بودن

    آخه میدونید حقیقت اینه که من در کل یه آدمی که در عملکرد خوب باشه هنوز نیستم واقعا هنوز خودمو یه فرد عملکرد خوب نمیدونم اما به همون اندازه ای که تونستم و تا الان چندها موفقیت بسیار خوب در تجربه های واقعی زندگیم کسب کردم دیگران هم بهم تبریک گفتن از شجاعتم و موفقیتم در واقعیت برام انگیزه بخش و منطق دار ذهنمه که بابا تو که اینقدر به من میگی تو فرد با عملکرد خوب نیستی پس اون موفقیتها چی هستن

    پس من از الان با تعهد بیشتری رو خودم کار میکنم و سرمایه گذاری ذهنی میکنم،،

    «زیاد فکر نکن،زیادفکرکردن مصیبته»

    معنی این جمله اینه که وقتی میخواهی کاری انجام بدی اگه میدونی واقعا درسته یا حتی مطمئن نیستی که هنوز کاملا درسته یا نه بازم تو انجامش بده چونکه وقتی بشینی خیلی بهش فکرکنی منطق و استدلال های ذهنی بیشتر دخیل میشه و تو رو از انجام اون کار منصرف میکنه یا اگه نتونه جلوت رو بگیره ترس هات رو بیشتر میکنه،،

    درسته که منم همیشه واقعا میخوام که فقط در مسیر درست و صعود باشم بقول استاد راست میگه،،نه اینکه شکست بخورم بعد دوباره پاشم و با افتخار هم بگم من تونستم ،،نععع،،

    اما خلاصه خداروشکر از اینکه اون ضربه هارو از جهان خوردم که بهتر هواسم باشه و بیدارتر و آگاهتر باشم که مسیر درست چیه و بااینکه هنوز از عملکرد خودم راضی نیستم اما خبر خوب اینه که شکر خدا با هربار کار کردن و ادامه دادن دارم بهتر و رهاتر و قدرتمندتر و متوکل تر میشم،،

    دوستان عزیز باعث افتخار و انگیزه من هستید بخدا با تمام وجود و با عشق اینو به همتون میگم میدونید چرا چونکه وقتی میخوام الگوبرداری کنم و انگیزه واقعی بگیرم یکی از بیشترین جاهایی که سراغ دارم دیدگاه و موفقیتهای شماست همیشه خداروشکر میکنم بابت داشتن تون🤗❤️

    استادان عزیز « استاد و مریم بانو»مثل همیشه ازتون ممنونم واقعا لیاقت استاد بودن و گفتن رو دارید.🥰❤️🕺💪🤗

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  3. -
    javad گفته:
    مدت عضویت: 1769 روز

    سلام خداقوت به استاد و خانم شایسته

    و دوستان عزیزم 🤗😍😇😘

    دوستان تمرین رو خواستم انجام بدم چقدر این فایلها به من کمک خیلی زیادی میکنه چقدر شجاعت بهم میده برای ادامه دادن

    زندگی من بالا پایینه با شجاعت میگم خیلی ذهنم تلاش داره که تفرعه برم من از اون دسته ادماهای هستم که باید چک لگد بخورم حسابی من سن ۲۱ سالگی ترس از فقر بیپولی احمقی و تنهای داشتم الا ۳۱ سالمه و همینطور شدم

    داشتم به پاشنهای اشیلم فکر میکردم ترس از آیند همیشه بود و تکامل طی شد به این رسیدم

    ولی ولی ولی چقدر خداروسپاسگذارم که اینجا هستم پاشنهای اشیل رو پیدا میکنم و چقدر خوشحالم که میتونم تغییرش بدم ابا خوندن کامنتها گوش دادن به کلاب هوس با دیرن سریالها در سایت

    دوستان چقدر از این پاشنهای اشیل رو من توی چند مدته پیدا کردم خدایا شکرت خدابا شکرت

    من یکی از بزرگترین دست اوردهام ترک یک وابستگی هست که ۱۰ سال ۵ ماه است که دوام اورده

    دلیلش هم رعایت اصول تکرار تمرین شجاعت بخرج دادن تعهد مسولئیت تو این مسیر بود بخدا من با شجاعت این مسیر رو طی کردم از سال ۹۶ با سایت اشنا هستم و در زمینه روابط سلامتی مالی و معنویی همیشه بالا پایین بودم همیشه چرا چوون زود فراموش میکردم خیلی سریع فکر میکردم که دیگ تمام شد همینه سریع میچسبیدم به نتایج و بیخیال میشدم

    در زمینه روابط همیشه عصبانی وراج و همیشه تنها بودم

    اگر روی خودم کار میکردم کسی میامد یک رابطه عاطفی ایجاد میشود دیگ میچسبیدم به این رابطه و تمام زندگی میشود این رابطه و بعد نگا میکردم‌کار از دست دادم

    رابطه از دست دادم

    با خدا قهر کردم

    و درگیر شرک مطلق شدم

    خدایا ازت شجاعت بیشتر میخوام

    ارامش بیشتر میخوام

    دوستهای بهتر و مودبتر میخوام

    و این پیش نیازش اینکه خودم این خصوصیات رو در خودم بسازم خودم مودبتر مهربانتر خونسردتر

    شجاعتر و معنویت بالا و عذت نفس در وجودم ایجاد کنم

    تا در مدار انسانهای بزرگ و با شخصیت قرار بگیرم

    خدایا شکرت ازت ممنونم بینهایت ممنونم 😍🤗😘😇

    این فایل نیاز بود من مرتب به این فایلها گوش میدم تا امید خدا همیشه در حال تمرین و تکرار باشم خدایا شکرت ازت ممنونم بابت عضویت در این سایت

    استاد بابت تمام زحماتت ازت ممنونم خدا بهت خیر و برکت بیشتر بده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    یاسین نظری گفته:
    مدت عضویت: 1605 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام ،،

    من چند ماه پیش اومدم دوره ی به صلح رسیدن با خود رو خریداری کردم و روس کار کردم تو همون هفته های اول نتایج خودش رو به من نشون داد مثلاً یه مسیری رو با تاکسی میرفتم و اپن ازم کرایه نمی‌گرفت ، تنم خیلی سالم تر شده بود، خیلی بهتر فوتبال بازی میکردم ، تا اینکه بعد یه مدت همه چی برگشت به حالت اول و من تعجب کردم گفتم خدایا چرا من که رو دوره کار کرده بودم چرا باید این جوری بشه ، بعد فهمیدم که نه من فراموش کرده بودم که چه تمرینهای من رو به اینجا رسونده بود و اون هارو انجام نمی‌دادم ، افکارم رو کنترل نمی‌کردم ، اون ها رو یه شیوه زندگی نکرده بودم ، تا اینکه یه ماه پیش اومدم تعهد دادم ،، تعهد دادم با خودم گفتم من بیام سه ماه تمام بشینم روی خودم کار کنم و هرچیزی استاد میگه بگم چشم ، من الان این رو با تمام وجودم میپذیرم ، بعد بیام نتایجم رو مقایسه کنم و اون وقت بیام تصمیم بگیرم که این مسیر رو با قدرت بیشتر ادامه بدم یا نه .

    من از وقتی دارم جدی رو خودم کار میکنم ، تو فوتبال و تیممون فیکس هستم ، گل می‌زنم ، بعضی بازی ها میشه دوتا با اینکه من تا همین سه چهار ماه پیش اصلا گل نمیزدم ، اصلا زیاد پاک به توپ نمی‌خورد ، ولی الان گل می‌زنم ، بازی هم میکنم ، ولی یه مدت یادم رفت که این هارو فرکانس هام برام به وجود آورده ، قبلا اگه به گل تو تمرینات میزدم بال در میاوردم اما اون بار با خودم گفتم که چرا من تو اون بازی دو گل زدم چرا یه تا نزدم ،، خوب فراموش کردم ، فراموش کردم از کجا به کجا رسیدم ، الان هم سپاسگزارم خداوند هستم که من رو هدایت کرده و دوباره نتایجم رو به خودم یا آور میشم که اگه میخوای همینجوری پیش بره باید ادامه بدی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    سید امیرحسین میرحسینی گفته:
    مدت عضویت: 1059 روز

    من این مسئله ای که شما اشاره کردید رو خیلی توی زندگیم برای خودم خلق کرده بودم بدون اینکه بهش آگاه باشیم.

    چند روزه دلم میخوام کارم رو ول کنم و به زندگی شخصیم برسم. ولی یادم رفته بود قبل از اینکه بیام سر کار 2 سال خیلی خیلی سخت رو داشتم.

    پس به گفته شما، یادم رفته بود از چه مسیری اومدم و از اینجایی که هستم ناراضیم، هرچند که برای به همین جا رسیدن کلی التماس کرده بودم به خدا.

    باید بیشتر روی شکرگزاریم کار کنم و از الهامی که شما گفتید استفاده کنم تا همیشه صعودی باشیم نه یو یو باشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    رضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1747 روز

    به نام حضرت دوست که هر چه دارم از اوست

    انسان یعنی فراموشکار

    انسان فراموشکار است منتها انسانی که بروی خود کار نکرده باشد

    حال چگونه روی خودکار‌کنیم که فراموشکار‌ نباشیم؟

    جواب یک کلمه است

    شکر‌گزاری

    وقتی در مسیر شکرگزاری باشیم یعنی در مسیر صعود هستیم

    در مسیر شکرگزاری که باشیم ظرف وجودی ما روز بروز بزرگتر میشود و در نتیجه نعمت های خدا هم بیشتر میشود و از آنجایی که نعمت های خدا نامحدود است….

    شکرگزاری یک مهارت است و صرفا با گفتن خدایا شکرت در وجود ما ایجاد نمیشود بلکه احساسی است که از درون آدمی میجوشد و نشانه شاکربودن یک چیز است و لاغیر و آن هم این است

    احساس خوب داشتن

    و مهمترین شکرگزاری ما باید بخاطر داشتن خدایی باشد که به شدت کافیست ؛ به قول شاعر

    چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ مباد

    یادمون نره این شکرگزاری اینقدر مهمه که شیطان رسالتش را اینگونه معرفی میکند که با تمام قوایش جوری بندگان خدا را گمراه کنه که خدا آنها را شکرگزار نبینه

    ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ

    (آیه ۱۷ سوره اعراف)

    دوباره قسمت آخر آیه را بخونیم👈و لا تجد اکثرهم شاکرین….

    و از طرفی دیگر از این کلام خدا که میگه فقط عده کمی از بندگانم شاکر هستند میتونیم به اهمیت شکرگزاری برسیم…

    وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ

    (آیه ۱۳ سوره سبأ)

    پس بیایم مهارت شگرگزاری را در خود ایجاد کنیم حتی برای کوچکترین چیزها

    یه خاطره هم بگم که چندی پیش برام اتفاق افتاد

    در چند شب گذشته در خیابان بودم و من خم شدم تا وسیله ای را بلند کنم که شلوار من به طرز عجیبی پاره شد و من اون لحظه سعی کردم بگم که

    الخیر فی ما وقع

    هر چه پیش بیاد خوش بیاد

    تا احساسم خوب باشه

    تا اینکه بالاخره رسیدم‌ به خانه و شلوارم را دوختم و اون موقع خدا را به گونه ای شکر کردم که تا اون موقع هیچ وقت اینجوری به خاطر یک نخ و سوزن و چرخ خیاطی خدا را شکر نکرده بودم

    همین نخ و سوزنی که خیلی ساده از کنارش رد میشدم

    آره ، خیر بودن اون واقعه این بود تا به من یاد بده چجوری از صمیم قلب خدا را شکر کنم….

    خب برم سراغ‌ تجربه ام از مسیری که مرا به خواسته هایم رساند

    تابستان سال ۹۹ بود که‌ خیلی خیلی تپل بودم ، تصمیم به رژیم گرفتم

    آن هم با یک تعهد آتشین ، در حدی که خانمم غذا درست میکرد که مزه بهشت میداد ولی بخاطر تعهدم لب نمیزدم

    خب نتیجه این تعهد که‌باعث شده بود ورودی شکمم را کنترل کنم شد یک وزن ایده آل در مدت زمان کوتاه بود که‌ همه تعجب کرده بودند

    بعد از این نتیجه به من الهام شد که

    ای رضا ببین تو برای مدت چند ماه متعهدانه ورودی شکمت را کنترل کردی و به این وزن ایده آل رسیدی ، حالا بیا ورودی های ذهنت را متعهدانه کنترل کن تا نتیجه مالی و… بگیری

    اما من نمیدونم چی شد که فراموش کردم و بجای تعهد صد در صدی که‌ لازمه موفقیته تعهدی دست و پا شکسته دادم و نتیجه مطلوب را نگرفتم

    تازه بعد از یک مدت از لحاظ غذایی زیاده روی کردم و اسیر نجواهای شیطانی شدم‌ که

    حالا این را بخور ؛ مگر چقدر کالری داره؟

    امروز و فردا رو بخور ، از پس فردا دوباره رعایت کن

    و….

    و خلاصه در دام این نجواها افتادن و دور شدن از تعهد همانا و اضافه وزن پیدا کردن همانا

    ولی خدا رو شکر

    قانون بازی را فهمیدم و اون‌ دو چیزه

    ۱)تعهد صد در صد

    ۲)یادآوری کردن اون تعهد به خودم

    پس تغییر میکنم قبل از اینکه سیلی بزرگتری از این جهان بخورم

    خدیا شکرت بابت این فایل که‌ مرا برگزیدی تا آن را گوش کنم

    استاد عباس منش ازتون ممنونم که دستی شدید از دستان خدا تا درسهایی که‌ پیامبر ما از خدا در چهارچوب قرآن گرفت را به ما یادآوری کردین و ما از از وادی شرک و ضلالت به وادی توحید دعوت کردین

    🌸🙏😊

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  7. -
    سعید حسن پور گفته:
    مدت عضویت: 2745 روز

    سلام دوستان خوبم و استاد عزیزم

    راستش هدایت شدم به این فایل عالی خداروشکر

    چقدر داستان زندگی من بود توی این روزا..

    یادمه قبل از اینکه دوره دوازده قدم رو بخرم درآمد منفی صفر بود و همش بیکار بودم و دنبال این بودم که یکی برام یکاری بکنه که اوضاع مالی من تغییر کنه قبلش با فایلهای رایگان یه حرکتهای کوچیکی زده بودم ولی بعد از خریدن دوره و کار کردن تمرکزی روی خودم نتایج عالی تغییر کرد جوری که قابل مقایسه با قبلم نبودم البته شاید از نظر دیگران اصلا چیز خاصی نبود ولی من خودم میدونستم منی که تا دیروز پول بنزینم نداشتم فقط یکماه بعد از خریدن دوره و کارکردن روی خودم توی مغازه خودم بودم و داشتم پول میساختم بدون یک ریال پول پیش مغازه بدون هیچ کار خاصی فقط روی باورهام کار کردم و حرکت هایی که بهم گفته شد رو انجام دادم مثلا از مسیری که بخوام رفتم بگم و تغییراتی که کردم این بود که :

    شروع کردم به کنترل ورودیهام و از صبح تا شب هدفون تو گوشم بود و دو سه تا هدفون پاره کردم چون موقع کار میپیچید دور دستگاه و پاره میشد بعد هدایت شدم به یه هدفون بیسم وای چه حالی داشتم وقتی آزاد میتونستم کار کنم و محدود به سیم نبودم فعالیتم و شبکه های اجتماعی کم شد تمام روز سعی میکردم تو احساس خوب خودمو نگه دارم و هر مسئله‌ای پیش میومد توجهمو میدادم به نکات مثبت اطرافم و فراموش میکردم هر روز مینشستم توی مغازه و خب چون تازه کارمو شروع کرده بودم مشتری کمی داشتم و فقط تجسم میکردم که مغازم پر شده از مشتری و دائما روی خودم کار میکرم و اروم اروم رشد کردم البته روزهای ناجالب هم داشتمااا ولی ازشون باحساس خوب گذر کردم یکماه بعدش قدم بعدیرو خریدم منی که تا قبلش توانایی خریدن شارژ موبایلمو نداشتم

    با صاحب مغازه به یه تضاد برخوردم و رفتم به مغازه بغلیش و یک ماه اول فقط یه مشتری داشتم

    ولی باور نمیکنید چه احساس خوبی داشتم ولی بعدش شروع شد و من و یکی از دوستانم که بعدا فهمیدم اونم عباسمنش کار میکنه باهم شریک شدیم و جوری باهم توجهمون رو روی زیبایی ها میذاشتیم که جلوی مغازه ما همیشه چهار پنج تا ماشین تو صف بودن و برای روزهای بعد نوبت گرفته بودن و تو همین مدت من کلی از نظر مالی پیشرفت کرده بودم مخصوصا توی روابطم که عالی شده بود درامدم نسبت به قبل چندین برابر شده بود و حتی به خونه هم کمک میکردم و این خیلی عالی بود برای من و کلی تغییرات بزرگ و کوچیک تو شخصیت خودم ایجاد کردم

    بعدش از نمایندگی رسمی مرسدس بنز اومدن دنبالم که ما شنیدیم کارت خوبه بیا تو مجموجه ما با ما همکاری کن اونجا بهت یه فضای عالی میدیم

    و بعد رفتم و دیدم خدای من عجب جالی لوکسی یه فضای بزرگ با مبلمان و کولر گازی و تلویزیون بزرگ یخچال و کابینت و چایی سازو و……کلی امکانت عالی و چیز جالب اینکه قبل از اینکه اصلا تصمیم بگیرم برم اونجا دوتا ماشین خارجی عالی تو نوبت بودن که کاراشونو انجام بدم و در همین حین طبق الهامی که بهم شده بود با نمایندگی تویوتا و رنو هم ارتباط گرفته بودم و کار میکردم وای خدای من الان داره یادم میاد که چجوری بهم گفته میشد و من عمل میکردم و نا امید نمیشدم و نتیجه میگرفتم دقیقا از صف مطلق شرو کردم و چه تغییراتی تو خودم ایجاد کردم و چه نتیجه های عالی گرفتم و اولش که میخواستم این کارو شروع کنم همه بهم خندیدن و گفتن این کار نو و آبد نمیشه و مثل همیشه ولش میکنی ولی گوشهای من نمیشنید و فقط حرکت کردم و جالبه بعد از گرفتن نتیجه همونهایی که بهم خندیدن و گفتن بیا برو توی فلان شرکت وایستا خودتو بیمه کن آینده داره اومدن بهم گفتن تو چیکار کردی به ماهم بگو ماهم انجام بدیم و کاراهای شرکتیشون رو ول کردن و اومدن دنبال من واز من کار یاد گرفتن و پیشرفت کردن و برای خودشون مغازه زدن

    شب و روز من تو سایت میگذشت و هر روز کامنتهارو میخوندم و کامنت میذاشتم هروز متعدانه تمرینات رو انجام میدادم و احساس خودمو خوب نگه میداشتم و الان که نگاه میکنم خودم باورم نمیشه با این سرعت تونستم رشد کنم و بجاهایی برسم که خیلیا سالها نتونستن بهش برسن

    کنترل ذهن ،توجه به خواسته ها ،رعایت قانون تکامل،داشتن احساس خوب و ارامش،عدم تنبلی،سریع تصمیم گرفتن و انجام دادن،اعتماد به خدا و الهامات و حرکت کردن،قدمهای کوچیک برداشتن فارغ از کمالگرایی،شروع کردن بدون فکر این که به سرمایه احتیاج دارم،شجاعت تو کار و پیش رفتن و تجربه کسب کردن،اطلاعاتمو بردم بالا توی کار،صداقت تو کارم با مشتریها و شریکم و کلا به همه مردم،درستکاری و اینکه کم نذاشتم تو کارم،

    و خلاصه کلی کارهای و تغییرات انجام دادم که اون نتایج عالی اومد برام…

    ولی کم کم فراموش کردم که دلیل اینهمه تغییر چی بوده و فکر کردم شانسیه یادم رفت از چه مسیری اومدم یادم رفت تا دیروز حتی نمیتونستم بنزین بزنم و کمکم از مسیر خارج شدم و نتایج هم کمکم از بین رفت و برگشتم به نقطه قبلی و شرایط ناجالبی رو تجربه کردم که نمیخوام دربارش حرف بزنم الان اومدم تو سایت و هدایت شدم به این فایل عالی و فلش بک زدم به گذشته و دیدم مثل یک فیلم که چجوری تغییر کردمو گذروندم و رشد کردم و دوباره باید همون مسیرو ادامه بدم و بزرگترین ایراد من اینه که ذهنم میگه وااااای دوباره از صفر میخوای شروع کنی؟؟اینهمه راه باید بری …

    ولی نه من باید از همون مسیر برم و حتی باید خیلی بهتر عمل کنم ولی با این تفاوت که الان یه سرمایه بزرگ دارم و اونم کاریه که یاد گرفتم و روابطیه که ایجاد شد و اعتما بنفسی که از نتایج قبلم دارم و با سرعت بیشتری میتونم خدارو شکر

    خدایا حمایتم کن و هدایتم که از گمراهان نباشم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2196 روز

      سلام آقا سعید حسن پور 🙋‍♀️💐

      وقتی مسیر گذشته تون رو خوندم کلی از کامنت زیباتون نشونه دریافت کردم و کلی انگیزه گرفتم .. منم به یک تضادی از طرف صاحب خونه ام برخوردم دقیقا مثل اونموقع های شما که رفتید مغازه بغلی تون رو اجاره کردید و این یک نشونه برام بود با اینکه پول پیش زیادی ندارم ولی نمیدونم چرا اینقدر حالم خوبع البته من بطور مداوم روی خودم کار میکنم بخصوص روی باورهای فراوانی و پول و ثروت و روی باورهای توحیدی که هر روز و ساعت ها روی خودم کار میکنم و سپاسگذاری های شبانه روزیم و کامنت خوندن و نوشتن و دیدن فایل ها خلاصه و خلاصه مانند افراد شاغل ساعت کارم روی این سایت تمرکزی کار می کنم هر چند مثل روز برام روشنه که این تضاد بنفع منه چون از سال پیش تصمیم به جابجایی داشتم ولی امسال خیلی مصمم شده بودم که حتما این تغییر رو انجام بدم بخاطر تضادهایی که داخل مجتمع بخاطر

      مدیریت شده بود دوست داشتم هر چه زودتر از اینجا برم ولی موعد خونه ام تا آذر ماه هستش و پیش خودم گفتم تا قبل از موعدم جابجا بشم ولی یهویی مالکم تماس گرفت که هر چه زودتر جابجا بشم و این تضاد رو به فال نیک گرفتم و خدارو شکر گذاری کردم که با این تضادها بوضوح رسیدم که الان وقتشع ..

      و بقیه ی داستان شما هم خیلی جالب بود اینکه رفتید مرسدس بنز و تویوتا و پله های ترقی رو طی کردید و مطمعن هستم با یادآوری مسیر گذشته تون و گوش داد فایل ها با هندس فری و روی دوره ها کار کنید قطع به یقین شما دوباره و دوباره ایندفع بصورت تصاعدی پیشرفت میکنید و از تجربه های شما به این درک رسیدم که همیشه

      شکرگذار باشم وووووولی راضی نباشم چون اگر به اون خواسته ام برسم و راضی بشم یعنی کارم تمومه و همیشه به مسیر گذشته ام توجه کنم و مثل استاد همیشه گذشته ام رو مرور کنم کاری که الان هم می کنم و بخودم یادآوری میکنم و بارها و بارها در کامنت هام … از گذشته ام صحبت کردم و توضیح دادم که بعد از اون ورشکستگی های پی در پی و تضاد در سلامتی و غیره و غیره … و بعد از آشنایی ام با استاد عباسمنش چطوری چراغ راهمو استاد روشن کرد و از دره های تاریکی و نامیدی اومدم بالا و الان خدارو شکر گذارم که با خواندن کامنت زیبا و پر محتوای شما به درک و آگاهی بیشتری هدایت شدم و از اینکه در این سایت گوهر نشان هدایت شدم بی نهایت ممنون و سپاسگذارم و الان هم دارم کارتن

      میگیرم که وسایلمو جمع و جور کنم و به باربری هم تماس گرفتم که از قیمت ها و کارگرها اطلاعات داشته باشم ولی هنوز نه خونه پیدا کردم و نه پول پیشم جور شده فقط مطمعن هستم که همه چی براحتی و به آسونی و به زیبایی برام درست میشه چون همین خونه به آسونی پیدا شد و پولش هم جور شده بود و حدودا سه سال هم اینجا بودم پس بازم میشودددددد

      آقای حسن پور بهترینع بهترینها و زیباترین مسیرهای آگاهی رو در جهت رشد و پیشرفت های مادی و معنوی رو برای شما دوست عزیز و برای همه مون آرزومندم 🦋🦋🦋🙏🙏🙏

      روز و شبتون به خیریت و شادی و شادمانی و وفق مراد

      🙏🙏🙏🙏🙏🙋‍♀️🍀☘️🌵🌵💐💐

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        سعید حسن پور گفته:
        مدت عضویت: 2745 روز

        سلام و عرض ادب خدمت شما رویا خانم عزیز

        من هم از خوندن کامنت عالی شمالذت بردم و اینکه داری با ایمان و شجاعت وسایلتو جمع میکنی خوشحال شدم..

        میدونم که با اینهمه تلاشی که میکنی برای ساختن باورهات حتما نتایج عالی در انتظارته..

        وقتی از صفر به یه موفقیتی میرسی و دوباره صفر میشی یکم اولش بلند شدن ممکنن سخت باشه ولی وقتی بلند میشی با سرعت خیلی بیشتری حرکت میکنی…

        من از خانمهای قوی خوشم میاد از اینکه منتظر کسی نیستی و خودت به امید خدا حرکت میکنی لذت بردم

        امیدوارم یه خونه بزرگ و مناسب پیدا کنی و لذت ببری در کنار خانوداه .

        شادو موفق باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          رویا مهاجرسلطانی گفته:
          مدت عضویت: 2196 روز

          سلام و درود خدمت شما دوست گرامی آقای سعید حسن پور عزیز

          چقدر خوشحال شدم از اینکه امروز اون آیکن دایره ای آبی رنگ رو دیدم و چقدر برام ارزشمند هستش و خیلی ممنونم که پاسخ سرشار از انرژی رو از شما دریافت کردم و اینکه گفتید

          برای ساختن باورهات حتما نتایج عالی در انتظارته واقعا قلبم قرص شد و ایمان و اعتمادم به خداوند بیشتر و بیشتر شد خدارو هزاران بار شکر گذارم که دوستان آگاه و مثبت اندیشی چون شما در این سایت حضور دارند خدارو شکر🌹🌹🏵🏵🌺💐🌻🙏🙏🙏

          اینکه این موضوع رو بهم یادآوری کردید واقعا ممنونم 👇👇👇

          وقتی از صفر به یه موفقیتی میرسی و دوباره صفر میشی یکم اولش بلند شدن ممکنن سخت باشه ولی وقتی بلند میشی با سرعت خیلی بیشتری حرکت میکنی…

          البته این احساس در وجودم فریاد میزنه و همش با خودم صحبت میکنم و تکرار میکنم که رویا تو دوباره مثل عقاب پر و بال هات خیزش میکنه و با قدرت بیشتری به پرواز در میایی و این موضوع رو در دفتر شکرگذاریم و ستاره ی قطبی ام می نویسم و انگار یجورایی شور و شوق و اشتیاق سوزانی در وجودم شعله ور شده 🙄 چطوری ؟؟؟ نمیدونم🤔

          از کجا ؟؟؟

          نمیدونم

          چه وقت ؟؟ نمیدونم

          فقط میدونم که باید پرواز کنم و این زنجیرها رو باز کنم ‌‌..

          فقط میدونم کلید این قفل های زنجیر به پا تمرکز روی فایل های استاد هستش..

          یادمه وقتی با سه فایل چگونه در آمد خود را در یکسال سه برابر کنیم استاد وارد تلگرام استاد عباسمنش شدم شبانه روز هندس فری به گوشم بود و شب تا صبح و شبانه روز فایل ها رو گوش می کردم و تمرین های سپاسگذاری و توجه به نکات مثبت رو متعهدانه انجام میدادم و کلی نتایج گرفتم و خدارو شکر از اون تاریکی ها نجات پیدا کردم و به نتایج خوبی در حد باورهام بدست آوردم و بعد هر روز بهتر و بهتر شد خدارو شکر ولی بقول استاد شاید نتایج ام سریع نبوده ولی رو به رشد بوده خدارو شکر و اگر تضادی هم در مسیر برام بوده دیدگاهم خیلی بهش خوش بینانه بود و کلی ذوق می کردم و می گفتم خدارو شکر خداوند از طریق این تضادها داره برام نشونه میفرسته و الخیر و ما فی وقع شده ورد زبونم و کلی هم ازشون تشکر میکنم خدارو شکر

          آقا سعید ببخشید کلی سخنرانی کردم ولی خب این حرف ها رو بیشتر برای یادآوری خودم نوشتم که به احساس خوب بیشتری هدایت بشم و با خواندن کامنت دوستان در کنترل ذهنم تلاش میکنم که احساس خوبمو بمدت طولانی تری حفظ کنم

          ممنون و سپاسگذارم برای پاسخ فوق العاده ارزشمندتون و داشتم بهتون امیتیاز ۵ رو میدادم که دستم اشتباهی خوزد به امتیاز ۴🙆‍♀️🤣 ولی امتیاز شما بیشتر از این اعداد و ارقام هستش

          آقا سعید حسن پود بقول شعار استادعباسمنش در پناه الله یکتا شاد و سلامت و خوشبخت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشد🥀🌺🌺🌺🏵🌹💐💐🦋🦋🦋💎💎🙏🙏🙏🙏 و ایام بکام

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            سعید حسن پور گفته:
            مدت عضویت: 2745 روز

            سلام مجدد خدمت دوست خوبم رویا خانم عزیز

            راستش منم خیلی خوشحال شدم که آیکون آبی رو دیدم 😉خیلی حسه خوبیه…

            از اینکه با انرژی هستی خیلی حال میکنم واقعا دمت گرم

            ایشالا که خونه پیدا کرده باشی …

            منم از اون فایل چگونه درآمد خود را سه برابر کنیم استفاده کردم و خدارو شکر اون موقع درآمدم خیلی بیشتر از سه برابر شد ولی ذهن مشرک میاد میگه خب که چی شد که شد حالا کو تا برسی به اون خونه و ماشین و….

            ولی قانون میگه همین کوچولوهارو تایید کن و تحسین کن و شکر گذارباش تا به بزرگترش برسی …

            خوشحالم از داشتن دوستانی مثل شما که در حال رشد هستین و منم کنارتون یاد میگیرم …

            امتیازو نمره شما که ۱۰۰۰۰۰۰هم بیشتره 😉

            راستی اون قسمت که فُنت نوشتن رو پر رنگتر کردید چجوریه ؟؟

            شما هم در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید دوست گل گلیه من🌹🌹🌹🌹

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
            • -
              رویا مهاجرسلطانی گفته:
              مدت عضویت: 2196 روز

              سلام آقای حسن پور عزیز

              ممنون از پاسخ تون ممنون که پیگیر پیدا کردن خانه ام بودید .. در جواب باید بگم حدودا یکی دو ماه فرصت دارم کلی پیگیر کارهایم هستم به امید خدا هر وقت کارهایم درست شد و سروسامان گرفتم حتما میام در سایت کامنت می گذارم🏡👣🙏🙏🙏 بازم ممنون و سپاسگذرم

              در مورد آن فایل استاد که چگونه در آمد خود را در یکسال سه برابر کنیم باید دوباره تعهد نامه بنویسم و بیشتر از همیشه متعهدتر روی باورهای فراوانی و پول و ثروت و نعمت و تمام موهبت های الهی ام کار کنم

              در مورد فُنت درشت کلمات پرسیدید.. روی کلید هایی که تایپ می کنید یک دکمه هست که علامت های مربع و یا ستاره یا علامت؟؟؟#$٪××÷×=٪” () وجود* دارد بعدش بالای کلمه ای که دوست دارید درشت شود دو تا ستاره قبل و دو تا ستاره بعدش تایپ کنید مثل 👇 ستاره

              البته اگر برید توی قسمت اخبار فنی سایت و یا اون بالا با فونت قرمز نوشته سوال دارم؟ و بعدش راهنمایی ویدیویی سایت تمام این کارها رو می تونید بخوانید حتی گفته شده که چه جوری کج نویسی کنید بنظر من یک نگاهی به اون قسمت بندازید و ببینید آقای ابراهیم عزیز همه چی رو آنجا توضیح دادند ..

              امیدوارم که پیدایش کنید و مورد استفاده قرار دهید

              بهترینع بهترین ها و زیبایی ها و آگاهی ها رو برای شما آقای حسن پور و برای همه مون آرزومندم 🤩🤗😍😍🤣😂👏👏🙏🙏👣👩‍🎨📝

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    حسین شجاعی گفته:
    مدت عضویت: 2497 روز

    درود بر استاد عزیز ،

    خانم شایسته محترم و همه دوستان عزیزم در این خانواده پر مهر و دوست داشتنی

    تمرین :

    اولا: بنویس درباره چه هدف هایی، مسیر درست و هماهنگ با آن هدف را رفتی و به خاطر اینکه مسیر درست را شناختی و در آن مسیر ثابت قدم ماندی و به آن مسیر تعهد داشتی، به نتیجه مورد نظر خود رسیدی.

    یکی از هدفهای مهم زندگی من معافیت از خدمت سربازی بوده

    همیشه وقتی صحبت از خدمت سربازی میشد من به همه میگفتم که من سربازی نمی‌رم و معاف میشم با اینکه هیچ گونه شرایط معافیتی هم نداشتم

    بدون آگاهی داشتن از قوانین تو اون سن و سال که حدودا بیست و یکی دو سال ازش گذشته

    همه اطرافیانم من و سرزنش میکردن که بلند شو مثل همه دو سال برو سربازی و جون خودت را راحت کن

    خودتو مسخره کردی

    تو بی حالی تو بی مسئولیتی تو حال خدمت نداری

    لگد به بخت خودت نزن

    ببین هم سن و سالهای تو همه دارن مثل بچه آدم میرن سربازی و میان تو هم برو و جون خودتو راحت کن که لااقل برگشتی دستت تو یه شرکتی جایی بند بشه

    حتی دامادمون به برادرم قول داده بود که اگر حسین بره سربازی من معرفیش میکنم حراست ذوب آهن اصفهان و آینده اش تامین میشه و دیگه بدتر از قبل همه من و سرزنش میکردن

    این داستان و گفتم که در چه شرایط روحی و حال و احوالی من به خودم تعهد دادم که معاف بشم

    و خدا می‌دونه بدون آشنایی با قوانین کیهانی من یه نوری در تاریکی می‌دیدم اون زمان و اون ایمان به خداوند بود

    همیشه در جواب دیگران میگفتم که خداوند خودش من و معاف می‌کنه و بالاخره یه راهی پیدا میشه چون من درک کرده بودم که خدمت سربازی چیزی به وجود من اضافه که نمیکنه هیچی خیلی هم به من ضرر میزنه

    از لحاظ روحی و در قفس بودن ( من کلا آدم آزادی هستم )

    از لحاظ مالی

    از لحاظ زمانی که از دست میدادم

    چون من همیشه رویاهای بزرگی در سر داشتم و نمیتونستم دو سال الاف باشم و بلاتکلیف

    و این دوسال سربازی را کار کردم و تجربیات زیادی را بدست آوردم و الان هم راضی هستم از نرفتن به خدمت سربازی هر چند که از لحاظ شغلی کار سختی هم تو اون مقطع از زمان انجام میدادم

    البته این را هم بگم خدمت سربازی برای خیلی ها تجربه خوبی هست و باید برن ولی برای من اینطور نبود

    ضمنا من به همه میگفتم که من اصلا دوست ندارم برم سربازی که بخوام برم تو شرکت کار کنم

    و من از کار شرکتی بدم میاد و باز هم همه سرزنش و ناسزا

    بماند دوستان

    بریم سر اصل مطلب که من متعهد شدم و بیشتر مصمم شدم که معاف بشم تا هم خودم و هم ایمانم را بخدا ثابت کنم

    چه برای خودم و چه برای دیگران

    من بدلیل فوت پدرم اقدام کردم برای معافیت خدمت سربازی

    شاید نزدیک به دو سال شد که پیگیر بودم و هر وقتی که نیاز بود گذاشتم تا بهونه دست دولت و اون ادارات مربوطه ندم

    هر روز پیگیر بودم و بعد ها هم دیگه شد هر ماه یکبار تقریبا نامه میومد و من اقدام میکردم تا اینکه تو اصفهان به نتیجه نرسیدم و گفتن قانون عوض شده و شرایط معافیت نداری

    من یه نامه نوشتم به رهبر و رفتم تهران دفتر بیت رهبری

    واقعا دستم خالی بود ولی تصمیم گرفته بودم که صد در صد توانمو بذارم که نکنه یک روزی پشیمون بشم که چرا کم کاری کردم

    با برادرم که خدا خیرش بده رفتیم تهران و بعد از کلی گشت و گذار و پیگیری باز هم به نتیجه ای نرسیدم و اونجا هم گفتند که قانون برای همه یکیست و شرایطش را نداری

    خدا می‌دونه که تو همه این مدت که حدودا دوسال هم طول کشید بصورت پراکنده من ناراحت میشدم که چرا نمیشه ولی نا امید نبودم

    همش یه چیزی ته قلبم می‌گفت که تو همه تلاشتو بکن که بعد پشیمون نشی

    و من توی همه این مدت هر نامه نگاری که نیاز بود یا هر تلاشی که می‌تونستم انجام دادم هر چند که من اهل این کارها نبودم ولی واقعا این بار تصمیمم جدی بود

    حالا در کل دوستان عزیزم

    من معاف نشدم تا اینکه زد و یه تصادف کردم و ساق پام شکست و چندین ماه بستری‌شدم

    و باز هم من برای شکستگی پا اقدام کردم برای معافیت سربازی

    دوباره روز از نو و روزی از نو

    دوباره نامه نگاری و مدارک مدرسه و از این دکتر و به اون دکتر

    این عکس و از پا بگیر و اون عکس و بگیر تا اینکه باز هم نزدیک به دوسال دیگه هم گذشت و هر چند وقت یکبار کمیسیون پزشکی و رفتن به اداره جات مربوطه و پیگیری شدید از طرف من

    تا اینکه دوباره بهم گفتن که من معاف نمیشم و فقط معاف از رزم میشدم یعنی آموزشی سربازی نداشتم ولی باید میرفتم دو سال سربازی

    و من باز هم تا امید نشدم و خدا خیرش بده یه دوست خوبی داشتم که تو محلمون مطب داشت و دکتر عمومی بود

    رفتم و باهاش مشورت کردم که چطور میتونم معاف بشم و از اتفاق خود دکتر پزشک معتمد شهر ما بود و من نمی‌دونستم یعنی پزشکی که مسئول کمیسیون پزشکی بود برای افرادی مثل من که میخواستن معاف بشن

    دکتر یه دفترچه بهم داد و گفت داخلش و نگاه کن و ببین کدوم یکی از این بیماریها را داری

    و من یه بندی دیدم که برای کمر درد بود

    گفتم دکتر جان من کمر درد هم دارم و دکتر گفت این بند مربوط میشه به جابجایی مهره و خطرناک هست فکر نکنم تو اینطوری باشی و نمیشه

    ولی با اسرار خودم قبول کرد که من را به یه دکتر ارتوپد که دوست خودش بود معرفی کنه برای معاینه

    من خیلی سریع فرداش نوبت گرفتم و رفتم ارتوپد که اون دکتر هم با معاینه گفت که پسر تو مشکلی نداری و معاف نمیشی برو و بی حال بازی در نیار و برو خدمت خودتم الاف نکن

    دوباره با اسرار من دکتر برام یه عکس نوشت که از کمرم بگیرم و من سریع عکس و گرفتم و همون روز آوردم برای دکتر

    ( خدای من واقعا من آدم این پیگیری ها نبودم ولی چون تصمیمم جدی بود از لحظه ها هم نمیگذشتم و سریع هر کاری که نیاز بود را انجام میدادم که نکنه یه روزی شرمنده خودم بشم )

    بله خلاصه عکس را دادم به دکتر و دکتر گفت که پسر تو اوضاع کمرت خیلی داغونه و جابجایی مهره داری و حتما معاف میشی

    خدای من اشک تو چشمام جمع شده بود

    از یه طرف ناراحت شدم که چرا تو این سن باید این وضعیت سلامتی من باشه و از یک طرف هم خوشحال بودم که خدایا شکرت من معاف میشم

    ( البته من با یه زمین خوردن ساده تو کشتی به این روز افتاده بودم و الان دلیلش را می‌دونم که چرا

    و دلیلش هم این بود که من همون سال بعد از فوت پدرم خیلی زندگی را برای خودم تیره و تار کرده بودم و به قول استاد بخاطر توجه زیاد اطرافیانم من هم حس قربانی بودن داشتم و الان متوجه میشم که چرا این بلا تو اون مقطع سر من اومد )

    بگذریم دوستان

    من دوباره اقدام کردم برای معافیت سربازی و باز هم کاغذ بازی و روال خسته کننده اداره جات و کارهای تکراری

    ولی من مصمم بودم و از انجام هر کاری که باید دریغ نمی‌کردم و سریع هر مدرکی نیاز بود جور میکردم

    تا اینکه یه مأموری بود که مسئول تشکیل پرونده ما بود برای کمیسیون پزشکی که این بنده خدا نمی‌دونم چرا با من بد بود

    الکی الکی به من گیر میداد منم یه بار جوابشو به تندی دام و همین شد که ۹ ماه روال کار من را عقب انداخت هر بار با بهونه های مختلف

    من هم با پشتکار هر کاری که می‌گفت انجام میدادم

    خدای من شاید این مراحل باید انجام می‌شد تا من ایمانم به خدا بیشتر بشه و حتی ایمانم به خودم هم بیشتر میشد هر لحظه

    چون واقعا من آدم این حرفها نبودم

    اصلا نمی‌دونستم پشت کار یعنی چه

    نمی‌دونستم تو مسیر خواسته حرکت کردن یعنی چه

    و بالاخره بعد از شاید چهار تا پنج سال تلاش و پیگیری های مکرر من در روزی که شب همون روز مجلس عقد من با خانم گلم بود

    خداوند هدیه ازدواج و عقدم را به من داد

    کارت معافیت از خدمت مقدس سربازی

    😍😍😍 🤩🤩🤩

    👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏

    🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

    خدای من

    دقیقا ظهر همون روز پستچی کارت معافیتم را در خونه تحویلم داد

    و من فقط یک امضا زدم که خدایا من هدیه که دادی را تحویل گرفتم

    سپاسگزاااااااااااااااااااااااااااااااااااااارم

    الان بعد از سالها که یادش افتادم دارم اشک میریزم

    الله اکبر

    خدای من

    دقیقا همون روز خدا پاسخ همه تلاشهای من را داد

    پاسخ به ایمانم را داد

    و به من هدیه داد

    چرا که داستان ازدواجم هم دقیقا مثل معافیتم متفاوت بود و کار نشدی بود که با ایمان من بخدا و پشتکار خودم و لطف خدا شده بود و این دو اتفاق بزرگترین و مهمترین اتفاقات زندگی من بودند

    که با ایمان به خدای بخشنده و مهربان انجام شدند

    و الان میفهمم در مسیر خواسته ها حرکت کردن یعنی چه

    با ایمان به خالق در مسیر حرکت کردن یعنی چه

    خدای عزیزم سپاسگزارم بابت اینهمه لطف و محبت که همیشه به من داشتی و هر کجایی که من درست حرکت کردم تو هم در ها را به آسانی برای من باز کردی

    سپاسگزارم یا رب

    تجربه های زیادی هم دارم که اول اومدم‌ تو مسیر خواسته هام ولی با بی توجهی و تلف کردن وقتم برای کارهای بیهوده از مسیر خارج شدم و زمین خوردم

    مثل شغل قبلی ای که تا چند ماه پیش هم تو اون شغل دست و پا میزدم و آخر هم گذاشتمش کنار و تجربه های زیادی که تو این سالها داشتم

    من شغل قبلیم کار دکوراسیون داخلی ساختمان بود

    که اوایل با اشتیاق انجامش میدادم و خیلی هم سریع از هر لحاظی پیشرفت کردم ولی بعد از چندسال مغرور شدم و دیگه با جدیت کار نمی‌کردم

    درست به کارهام سر کشی نمی‌کردم

    تا جایی که دیگه نه اعتبار قبل و داشتم و نه درآمد قبل و اینقدر ضرر دادم تا کلا اون کار را گذاشتم کنار

    من که اون کار عشقم بود واقعا

    و چقدر اعتبار داشتم و چقدر مشتری داشتم ولی با سهل انگاری خودم به هیچ رسیدم و گذاشتمش کنار

    هر کجا با تعهد و ایمان حرکت کردم موفق شدم با آرامش و به سادگی

    هر کجا هم بی تفاوت بودم روزگارم سخت شد و به پوچی رسیدم

    برای همه دوستان عزیزم و استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و همه عزیزان سایت آرزوی سلامتی و شادابی دارم

    💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  9. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1478 روز

    به نام خداوندهدایت گر

    سلام دوستان عزیزم

    قبل ازاین فایل یک فایلی ازاستاددیدم که نشانه من بودکه بایدورودی های ذهنموبیشترکنترل کنم

    من اوایل که بااستاداشناشدم یعنی برج ۷سال۹۹ بیش ازحدذوق داشتم برای انجام تمرینات ومینوشتم ازعبارات تاکیدی سپاسگزاری وتوجه به نکات مثبت وخیلی مینوشتم شاید۴تادفترپرکردم وباعث شدکه تاالان اکثراوقات احساسم خوب باشه چون من قبل ازاشنایی بااستادخیلی روحیم داغون بودوزندگی برام جهنم شده بودبه خاطرتضادهای عاطفی ومالی ولی بعدازاشنایی بااستادخیلی جیزهاعوص شدمردم بیشتربهم احترام میزاشتن درامدم بیشترشداحساس عالی داشتم شجاعتم بیشترشدورفتم تودل ترس هاوناشناخته هام

    ولی چندماهه که کمترتمرین انجام میدم وتعهدلازم برای توجه به نکات مثبت روندارم والان درامدمن صفرشده ولی مطمعنم که به درامدی میرسم که خارج ازتصورات من هست

    ویکی دیگه که من ماشین نداشتم وماشین صفرخریدم ولی انگارکه اتفاقی نیفتاده وبه خودم میگم بایدماشبن بهتربخرم وبعصی وقت هااحساسم بدمیشه بایدبه خودم بگم همین سپاس گزاری هاوتمرینات استادباعث شده توماشین بخری پس همین مسیرروباتعهدبیشترادامه بده وهرروزت بهترازدیروزت میشه ازهرنظرتوزندگیت

    واقعابعضی وقت هامایادمون میره ازکجابه کجارسیدیم منی که تاچندوقت پیش موتورنداشتم سواربشم الان ماشین صفرزیرپامه پس من تغییرکردم ونتایج ارام ارام تغییرمیکنه وبهتروبهترمیشه به لطف الله مهربان

    شادوسربلندباشید

    احمدفردوسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    پریسا شعبانی گفته:
    مدت عضویت: 2658 روز

    به تام خداوند بخشنده مهربان

    دومین‌باره که دارم فایل و‌ میبینم یه بار دیشب بود و امشب هم دوباره دارم میبینم

    روی ۳دقیقه اول فایل استاپ دادم و از خودم سوال و میپرسم

    چ‌چیزی باعث میشه که من مسیر رسیدن ب خاسته رو فراموش کنم؟؟

    براحتی دچار روزمره گی میشم براحتی یعنی خیلی زود همه چیز برام عادی میشه و اون ذوق و شوقی که استاد و مریم جان از همین بهشت زیبا دارن از دیدن همین اردک ها هر فعالیت کوچیک هر اتفاقی من اون انگیزه رو‌ندارم‌و‌خیلی زود برام طبیعی میشه

    البته برای خیلی از چیزها ذوق دارم

    مثلا ماشینمون من هر دفعه ک میبینمش دوسش دارم

    و‌واقعا از ته دل بخاطر پولی که داشتیم و خداوند من و‌ب سمت این‌امکانات هل داده سپاسگذاری میکنم یا بخاطر این گوشی زیبایی که دارم و صدای بلندش و لمس عالیش و کیفیت دوربینش هر سری من و ب وجد میاره و‌من و سپاسگذارتر میکنه

    مثلا راجب کسب و‌کار یا سلامتی کامل او‌انگیزه لازم رو‌ندارم چیزایی که مربوط میشه ب عمل کردن خودم و ی چیز شخصی هست

    البته نمیدونم این جز بهونه ها میشه یا نه همسرم اصلا دوس نداره که من کسب و‌کار خودم و داشته باشه و‌وجدانن هم همه جوره در عالیترین حالت ممکن من و ساپورت میکنه همیشه اما خوب من یویو‌هستم توش و باید بگم ک موفقیت خاصی هم نداشتم توش

    در زمینه ورزش اصلا یویو نبودم و کلا روند صعودی داشتم و خیلی هم راضی ام و العان هم که ب سبک دوره سلامتی عمل میکنم بدنم خیلی راحتتر داره فرم میگیره و من این و دارم‌کیبینم و واقعا بخاطرش سپاسگذارم

    البته که اون تعهد و سعی میکنم داشته باشم

    تعهد ب احساس خوب=اتفاقات خوب

    احساس بد=اتفاقات بد

    سعی میکنم مسیر رسیدن ب سلامتی رو‌برای خودم همیشه مرور کنم و این اهرم و برای خودم بسازم‌که مثل مواد مخدر میمونه برام‌بعضی از موارد غذایی

    چون ذهنم میگه این‌خیلی خوشمزه هست ی بار بخور که دیگه نخوری

    منم توی ذهنم میگم فکر کن مواد مخدر و‌ترک کردی بعد میکی فقط جمعه ها ۱گرم ازش میزنم

    باشه اما اون نتیجه اون اتفاقات عالی که استاد گرفت اون تعهد و نداشتی پس بیا از همین العان همه چی و خراب کن چون قرار نیست اتفاق بزرگه برات بیفته

    با همین اهرم مسیر و‌سعی میکنم پیش ببرم

    امروز نون داشتم میخوردم و جسارتا توف کردم بیرون نذاشتم عذاب وجدان بعد از غذا من و بگیره

    کجاها گردن کلفت شدم ؟؟؟؟

    اتفاقا فکر میکنم نشدم و همه جا همه چیز و اعتبارش و دادم ب خدا ب هدایت و نعمتهای خدا ب بزرگی خدا

    اصلا جدیدا با دعای کمیل آشنا شدم کعنی اش و ک میخونم دیوانه میشم از این درک و آگاهی علی نسبت ب خدا و چقدر قشنگ خودش و ضعیف و‌ناتوان درک کرده نسبت ب پروردگار خودش

    بعضی موقع دیگه خیلی خیالم جمعه که خدایت من و رسیدن من ب پیشرفت ب دست خداست و خدا خودش قدم ها رو‌ب من میگه مثلا العان میکه سلامتی بعد ایده ثروت میاد این و‌حس میکنم

    حالا این خیال جمعی که روزیم خودش میاد و‌من تو سختی نیستم از طرف خودش (الله)چی حساب میشه رو‌نمیدونم

    فقط میدونم که دارم خالش و میبرم

    من لایقش هستم

    (با گفتن این لایقش هستما احساس میکنم خداوند لجش میگیره)ثون پاشنه آشی هست

    اما من لایقش هستم لایق احترام و دوستی با خدا

    راجب روابط بخام‌بگم اصلا داغون یه ادم‌جنگی ی ادم افسرده و من هیچ وقت هیچ‌وقت اون روزها رو‌فراموش نمیکنم

    هیچ زیبایی ب چشمم نمیومد و من با سگ سیاه افسردگی خودم و پیدا کردم و برای خودم اهرم ساختم

    من اون مسیر و‌تا لحظه مرگم فراموش‌نمیکنم مثل استاد تا اون حد تپلی و بد شدن اندام و نشون دادن آیتم های بیماری برای من هم اون حد از افسردگی و‌بیجونی واقعا خیلی بد بود و من ب سختی خودم و نجات دادم

    من اگاهانه با طرز فکر خودم و نکاه خودم رابطه ام و‌ساختم و این احترام و خودم خودم ب وجود اوردم من انتخابکردم که چی و‌میخام و براش جهاد اکبر راه انداختم

    من صبور بودن رو در رابطه با همسرم‌تمرین کردم

    البته با فرزندم نه اما اسکال از من نبود من هورمون هام بهم ریخته بود و همه چی و قاطی پاتی میخوردم و اونطور شده بودم

    اما العان ب لطف هدایت خداوند که به کلام ایتاد عزیز جاری هست من کم کم دارم مسیر سلامتی خودم و میفهمم با نشانه ها

    انسان باید تو‌زندکی اش هدف داشته باشه و وقتی ب اون‌ هدف داره نزدیک میشه بعدا بدونه مسیره چی بود

    تو زندکی شخصی خودم هدف زیاد دارم زیاداااااااا

    اما خوب من ب جو اطراف خودم هم نکاه میکنم در زمینه کاری گفتم در زمینه سلامتی هدف دارم که العان هدایت شدم بهش و باید تمرکز بیشتر از اینهارو بزارم روش که وقتی ب هدف رسیدم بدونم این مسیر من و رسونده بدون تخطی و خطایی

    تمرکز ۱۰۰٪بزارم روش خدایا هدایتم کن ارادم و قویتر کن

    یاد مثال آرنولد میفوتم تو یادگیری زبان انگلیسی اومد‌گفت چطوری ب این حد از موفقیت تو‌ ورزش رسیدم العان همون تمرکز و‌باید برارم برای یادگیری زبان

    قاون یکی هست تو‌ تمام موارد

    اون‌هم‌تمرکز ۱۰۰٪میخاد

    مثل سریال زندکی در بهشت باید شاخ و برگهای اضافی رو‌قطع کنیم و‌تمرکز باشه روی اصل

    ریشه که من باشم هستم آب و‌خاک و نور هم ورودی هام هست اون حاشیه اون گرفتن انرژی حرف دیکران نمیدونم دوستان بیخود افکار بیخود و‌باید قطع کنم در این صورت هست که هدفم میشه اصل اون هم رشد خودم در تمام زمینه ها 😌

    استاد من باز هم میرم سراغ مریم زیبا اندام زیبا و‌استایل ورزشی ک داشتن تو‌شیشه مشخص بود من همیشه ایشون رو‌تحسین میکنم همیشه ک چ زیبا دارن عین‌ ملکه ها این بهشت و‌مدیریت میکنن

    تحسین میکنم ایشون رو‌ک در کنار مرد ثروتمند و خوش تیپ‌و‌خانواده دوست دارن زندگی میکنن که کلمه عاشقتم از دهنشون نمیوفته

    واقعا خداوند رو‌سپاسگذارم بابت شماها و هدایت من ب سمت شماها خیلی دوستون دارم خیلی

    استاد شما نامبر وان هستین در تمامی موارد

    سپاسگذارتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: