چگونه ذهنمان ما را فریب می دهد - صفحه 28
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/07/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-07-18 07:31:352024-07-18 07:33:31چگونه ذهنمان ما را فریب می دهدشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام الله که بخشاینده و با رحمت است
سلام خدمت استاد عزیز و گرامی خودم
و سلام خدمت خانم شایسته و مهربان
وسلام خدمت شما دوست عزیز من که این نظر رو میخونید
استاد عزیز من همکنون از بصره عراق دارم این نظر رو میدم و حدود نیم ساعت است که دارم فکر میکنم وتعمق میکنم تا ببینم کجاها باور های محدود کننده دارم ولی چیزی به ذهنم نمیاد تا اینکه یه چیزی بهم گفت که تو داری رو دوره راهنمایی عملی دست یابی به رویاها کار میکنی استان من از صبح تا شب هنگام که میخوابم دارم فایلها رو گوش میکنم و خداوند گفت به من که تو باورهای قدرتمند کننده داری میسازی وزیاد فکر نکن وبه عقب بر نگرد استاد من این روز ها جایی که هستم نت ندارم و فقط شبها دوساعت نت دارم و ببخشید اگه نمیتونم به سایت زیاد سر بزنم ممنون هستم از دوره راهنمایی عملی دست یابی به رویاها وارزوها بزودی از دست یابی به آرزوها رویاها م باشما به اشتراک خواهم گذاشت
درپناه الله مهربان شاد وثروت خوشبخت و سعادتمند باشید ممنون از این فایل بینظیر که برای ما گذاشتید یا حق
سلام به دوست عزیزم آقای خدادادیان
خیلی سپاسگزارم به خاطر کامنت خوبتان.
وقتی شما با این محدودیت نت، آنقدر خوب و دوست داشتنی هستید که قسمت قابل توجهی از زمان نت داشتنتان را به ما اختصاص دادید و برایمان کامنت نوشتید، من احساس خجالت کردم که چرا زمان نت داشتنم را بعضا به بطالت میگذرانم و این نت داشتن، چه شانس و نعمت بزرگی ست… خدایا شکرت.
امیدوارم خیلی زود به جاهای بسیار بهتر رهنمون شوید که لایق آن هستید.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
به نام الله که بخشاینده و با رحمت است
سلام خدمت دوست عزیزم خداوند را بی نهایت سپاسگزارم بابت شما دوست عزیز همین که کامنت من باعث جرقه استارت شروع باورهای قدرتمند کننده شما شد بی. نهایت سپاسگزارم از خدای خوبم انشالله در پناه الله مهربان شاد وثروت و خوشبخت و سعادتمند باشید یا حق
کامنتها رو خوندم …
بعضیا از همون کامنتایی بود که وقتی دیدم یادم اومد عه واسه منم رخ داده
یک کامنتی در مورد خوندن نظرات منفی موقع خرید اینترنتی ، من رو یاد انتخاب وسواس گونه ی هتل موقع مسافرت انداخت … البته موضوعی بود که به نفع ما شد… واسه انتخاب هتل میگشتیم نظرات رو میخوندیم که کدوم هتل مناسبه ... بعد یکی بود که کولرش کارنمیکرد و ملت از گرما هلاک شده بودن مام گفتیم پس این هتل بدرد نمیخوره ... یکی دیگه گفته بود اتاقش بوی نم داشت پس این یکی هم رد شد … دیگری اب تو حمامش جمع میشد این مورد هم پس هیچی … بعدی اتاقش تاریک بود خب پس اینم بدرد نمیخورد …ویه هتلی بود که امتیازش بالا بود، حتی قیمتش هم نسبت به یکسری هتلهای دیگه بالاتر بود همه هم تعریف کرده بودن، خب پس این مورد خوبی بود و انتخابش کردیم….
چشمتون روز بد نبینه :) رسیدیم و از مشخصات اتاقی که تحویل گرفتیم بگم
تاریک بود، کولرش درست کارنمیکرد و ازگرما هلاک میشدی همچنین از کولرش آب چکه میکرد روی فرش، اتاق روبوی نم برداشته بود و همچنین داخل حمام هم آب جمع میشد … بطرز شگفت انگیزی همه ی موارد منفی که درهتلهای متفاوت خونده بودیم رو در همین یه اتاق جذبش کرده بودیم :)) که تعویضش هم نکردن ودرکمال شگفتی برشانس مبارکمون درود میفرستادیم :)
اتاقش یه تابلو هم به دیوارش نصب کرده بودن که عکسش یه توپک پشمالو مشکی دارای چشم و دست و پای دراز هم بود :) که چشمم بهش افتاد به خونواده گفتم نماد مبارکه ی اتاقش شپشک سیاه دست از پادرازتر هم عجب وصف الحال فضای اتاقه حداقل تابلوشون خیلی خوب ومتناسب بافضای اتاق انتخاب کردن :) بااینکه اون زمان باقانون اشنا نبودیم ولی عملکردمون اینطور بود که تامقدور هست داخل اتاق نباشیم و میرفتیم بیرون تفریح میکردیم و در مجموع با نادیده گرفتن اتاق هتل از خودسفرراضی بودیم …
حالا اینکه گفتم به نفعمون شد از این لحاظ بود که دفعات بعدی دیگه موقع انتخاب هتل نظرات رو نخوندیم گفتیم حالا که دست اخرم حکمش این هست که پیشونی من رو کجا میشونی پس بیخیال بابا هرچه بادا باد سفر مهمه هتل هم اونقدرا مهم نیست که خودمون رو درگیرش کنیم فلهذا فکر کنم بدلیل قانون رهایی هتل بعدی بااینکه قیمتش هم کمتر از اون هتل شپشکه بود خداروهزاران مرتبه شکر همه چی درست و خوب بود
مورد دیگه دندون بود که اینقدر ورودیهای ذهنی بدی از دندونپزشکی داشتم که دندونم به مشکل برخورده بود نمیرفتم ودرد رو تحمل میکردم …بعد که رفتم دندون پزشکی خداروشکر همه چی عالی پیش رفت ، دندونپزشکم کارش رو عالی انجام داد اصلا هیچ دردی احساس نکردم حتی بعدازاینکه از دندونپزشکی برگشتم وتاثیر مسکن هم رفت بازهم دردی نبود و راضی بودم وبه خودم میگفتم چقدر با تصورات باطل خودم خودم رو باتحمل درد شکنجه میکردم، بعد از دندون پزشکی در ذهنم شکنجه گاه ساخته بودم،بیهوده رفتن به دندونپزشکی رو به تعویق انداخته بودم .
مورد دیگه کوتاهی مو بود وقتی میرفتم ارایشگاه کارشون بگیرنگیرداشت یوقتایی خوب یه وقتایی بد ، یکبار افتضاح انجام داد، منم دیگه باخودم گفتم این افتضاحی که این رو سرمن ببار اورد اگرخودم موهام رو کوتاه کرده بودم ببار نمیومد، همونجابه ذهنم اومد آرایشگاه هدردادن پوله … وبعد از اون ماجرا واسه کوتاهی موهام خودم دست بکار میشدم ، همیشه هم هرکی میدید فکر میکرد من رفتم ارایشگاه
مورد بعدی اصلا مورد مناسبی نبود که باخوندن کامنت دوستان یادم اومد ودوباره حس چندش زدگی بهم دست داد وذهنم در مورد امتحان کردن فلان غذا همچنان مقاومت داره … خصوصا اینکه اون غذای مشکل داری که خورده بودم همینطوری درحالت عادی هم از غذاهای موردعلاقه م نبود، من اون غذا رو بعد از اون حادثه دیگه به اسم عادی خودغذائه هم صدا نمیزدم ، اسمش رو گذاشته بودم پلو پسوندش همون اسم حشرهه بود …ازاون زمان تاحالا دورش خط کشیده س…
موارددیگه ای هم بود که حتی واسه نوشتنش هم در حال حاضر ذهنم مقاومت داره …
نمیدونم چقدر درست باشه یا نه ولی یادمه یه زمانی میشنیدم مومنان سه دسته ن
خائفان کسانی که خدا رو ازسرترس ، ترس از عذاب و مجازات و…عبادت میکنند
تاجران کسانی که خدا رو به شوق پاداش عبادت میکنند باخدامعامله میکنن
عارفان کسانی که خدا رو فقط بخاطر خودش و شناختشون وعشقی که در درونشون زبانه کشیده عبادت میکنن
مومن نیستم و در مراحل اولیه ی تکاملی ایمان بسر میبرم ولی جدیدا دارم به روش تجار با خدا عمل میکنم ازش راضیم خصوصا زمانایی که در معاملاتمون به نفع من کوتاه میاد خیلی بیشترعاشقش میشم :)
حقیقتا که خدا بهترین معامله کنندگان هست
صدق الله العلی و العظیم
ثانیه هاتون خدایی در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند خوشبخت و سعادتمند در دنیا ودر آخرت باشید
هرچقدر بیشتر کامنتها رو خوندم بیشتر احساس کردم چقدر کم سپاسگزارم …
چقدر در گذشته هم ناسپاس بودم
مخصوصا کامنت یکی از دوستان که اشاره داشت به اینکه کاملگرایی باعث ناسپاسی میشه و همچنین امشب خوندم کامنت اقای اصغرنیکو که نوشته بودن بعد از دیدن فایل چرا برخی افراد بدشانسن تصمیم گرفتن که چالش نکات مثبت رو بذارن …
داشتم فکر میکردم حتی همین هتلی که در گذشته منفیاش واسه م بولد شده بود و میگفتم ما دیگه چقدر بدشانس هستیم که بااینکه کلی نظرات رو بررسی کردیم که اتاق وهتل خوب بریم بعد مشکلاتی که ازش فرار کردیم رو در یه اتاق جذب کرده بودیم… اما داشتم فکر میکردم همون زمان هم اون هتل نکات مثبتی داشت مثل لابی خوب مثل غذای خوب مثل بسیارنزدیک بودنش به مراکزخریدودریا
حتی داشتم فکر میکردم اون غذایی هم که گفتم چندشم شد ، همین که ازغذاهای موردعلاقه م نبود هم جای شکرداشته…
درگذشته خیلی به خودم میگفتم والبته که ازسمت اطرافیانم هم زیاد میشنیدم که میگفتن فلان اتفاق افتاد ازبس که ما بدشانسیم
امروز داشتم فکر میکردم به گذشته هام ودیدم چقدر اتفاقات خوب زیاد بوده
داشتم فکرمیکردم چقدر تو دل همون اتفاقات بدی هم که بهش برچسب بدشانسی میزدم نکته مثبت هم میشد پیدا کرد … ودر گذشته چقدر فرصتهای سپاسگزاری وجود داشته که از کنارش گذشتم ونادیده گرفتم وحتی ناسپاس بودم
حتی همین الان هم میشه واسشون سپاسگزار بود چون همون اتفاقات خودشناسی داشته چون وقتی به گذشته م نگاه میکنم همونها هم در تکامل آدم ودر درک قانون و خداوند و تکامل ایمان تاثیرگذاربودن
خدایا شکرت برای وجود اساتیدم، شکرت برای این سایت الهی و برای کامنتهای الهی سایت
سلام به خانوم خدابخش
موافق نیستم.
خودتون رو توی دسته بندیهای مؤمنان نذارید.
البته اگه احساس خوبی میگیرید که..
ولی به نظرم رسید این دسته بندی، اصلا مال آدمهایی در فرکانس و طرز فکر ما نیست.
داره قضاوت میکنه!
هرجوری دوست داری، میتونی عبادت کنی، پس این رنکینگ، محلی از اعراب نداره.
اینطور فکر کردم.
مرسی که اینقدر پیگیر، بحث رو بسط میدهید.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
سلام اقای بردبار عزیز
خیلی متوجه منظورتون وبرداشتی که از نظرم داشتید نشدم
منظورم از عبادت ریشه عبد و کسی هست که بندگی خدا رو انجام میده ایاک نعبد وایاک نستعین
کسی که تقوا و کنترل ذهن انجام میده
و به نظرم در این عبادت عبد بودن تقوا کنترل ذهن و ایمان هم تکامل وجود داره
اتفاقا بنظر من شاخص جالبی اومد چرا که حتی کسانیکه از سر ترس کنترل ذهن انجام میدن بندگی میکنن وباخدا صحبت میکنند هم برچسب ایمان دارند …
مثلا کنترل ذهن انجام میشه از ترس اینکه الان با عدم کنترل ذهن و احساس بد درگیر اتفاق بد نشی
یوقت کنترل ذهن انجام میشه بشوق یک اتفاق خوب یوقتی باخدا معامله میشه من قول میدم فلان کارو انجام بدم تو هم بهمان کارو واسم اکی کن
و یوقتایی با خدا صحبت میکنی ستایشش میکنی نسبت بهش ذوق وشوق داری فارغ از دنیای پیرامونت ، بدون توقع وانتظاری ازش … خیلی تسلیمتر رهاتر بی هیچ گله شکایتی با جریان الهی پیش میری …
من بعنوان قضاوت به ماجرا نگاه نکردم، من بیشتر شاخص ومیزان و تکامل دیدم …فعلا که من در این طرز فکر ومدار بسرمیبرم :) به امید خدا که رشد مداری شامل حالم بشه :)
در پناه الله یکتا بهترینها نصیبتون درآخرت و دنیا…همواره پیروز،شادو موفق و توانا:)
بنام خدای یکتا
سلام استاد عزیزم و مریم بانو و دوستان هم فرکانسی
اگر بخوام راجع به مثالها و تجربه های صحبت کنم که باعث شده در اون مورد خاص حرکت ازم بگیره تعریفی زیاد دارم
من آمپول پلی سیلین زیاد زدم اما یکبار باعث شد از حال برم و بد شد…..هنوز این خاطره تو ذهنم با اینکه بیش از 20بار اوکی بود اما اون یکبار تو ذهن من نقش پررنگی داره و هنوز که هنوز میترسم حتی برای بی حسی دندون پزشکی مشکل داشتم اما روی خودم کار کردم اینقدر نجوای ذهنم خاموش کردم که حتی به راحتی به دندون آسیاب کشیدم ️اما هنوز برای آمپول ترس هست
یا یکبار تو آب غرق شدم این باعث شده از آب و شنا و..بترسم قرارع برم استخر و کم کم این ترس غلبه کنم
یا یکبار سگ اومد من بگیره نگرفت اما ترسش هنوز تو ذهنم هست و جایی سگ باشه و تنها باشم نمیرم اما امسال عید کنار همسرم بودن یه سگ اومد با تمام ترسم بهش دست زدم احساس میکنم بخاطر حرفهایی که شنیدیم که سگها نجس هستند و ….این ترس تشدید شده
به قول استاد خیلی از مسایل و حتی شیوه زندگی ما بخاطر حرفهایی که شنیدیم و باور کردیم و فقط کافیه از خودمون بپرسیم چطوری از این بهتر
رابطه عاطفی من و همسرم خوبه اما باید از خودم بپرسم چجوری از این بهتر
وقتی سوال میپرسی خودبخود هدایت میشی به جوابش حتی با دیدن یه صحنه ، یک ویس یک کتاب و…
باز هم از استاد عزیزم و مریم جان ممنون ام
در پناه الله یکتا باشید
با سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین و تمامی اعضای خانواده بزرگ سایت عباس منش
قبل از توضیح در مورد اتفاقاتی که تجربه کردم، از دوستانی که میتوانند در مثال دومی که عرض خواهم کرد من را راهنمایی کنند، پیشاپیش کمال تشکر را دارم.
مورد اولی که من تجربه کردم، مربوط به یک روز کاری من بود که مثل همیشه در اتوبان امام علی تهران به سمت محل کارم میرفتم و ناگهان ترافیک شد و من بیاختیار از آینه به ماشین عقب نگاه کردم و به خودم گفتم که الان با من تصادف میکنه و دقیقاً همین اتفاق افتاد و بماند که داستانهای بعد از تصادف هم چگونه گذشت.
متاسفانه این موضوع در ذهن من نقش بست و به طرز عجیبی تا 2هفته من دقیقاً در همان نقطه 5بار دیگر تصادف کردم. البته خدا رو شکر شدت صدمات کم بود اما تاثیر آن در ذهنم بسیار بالا بود.
این موضوع به قدری در ذهنم نقش بسته بود که تا چند وقت مسیرم رو تغییر دادم تا از این اتوبان رد نشم چون میترسیدم دوباره تصادف کنم.
اما بعد از 2هفته به خودم گفتم تا کی میخوای این فکر سمی رو مدام با خودت تکرار کنی و مسیر رفت و آمدت رو دور کنی، به جای این کار بیا روی باورت کار کن و با خودت بگو من همیشه در پناه خداوند هستم و در همه حال از من حمایت خواهد کرد.
به طرز جالبی فردای آن روز من مجدد از مسیر همیشگی رفتم و باز ترافیک شد. این بار به جای گفتن الان تصادف میکنم به خودم گفتم من در پناه الله هستم. با اینکه ماشین پشت سر با سرعت زیادی حرکت میکرد به محض رسیدن به من جوری ترمز کرد که دود از چرخهایش بلند شد اما در کمال خوشحالی با من برخوردی نداشت و من فقط خدا رو شکر میکردم که تونستم افکارم رو کنترل کنم.
اما دومین تجربه مربوط به تماسی بود که برای تعویض فیلترهای یخچال با من گرفته شد و بعد از تعویض، مبلغ بسیار بالایی رو از من گرفتند و بعد از چند روز متوجه شدم که تمامی فیلترهای یخچال رو اون شخص برده و اصلا تعویضی صورت نگرفته و متاسفانه کلا موضوع کلاهبرداری بود.
بماند که چقدر بابت این موضوع سرزنش شدم اما مسئلهای که الان دارم این است که برای یکسری کارها متاسفانه به شوخی یا جدی این موضوع به من تذکر داده میشه که تو انجام نده چون باز ممکنه اون موضوع تکرار بشه.
من روی ذهن خودم کار کردم که این موضوع قرار نیست همیشگی باشه و باعث شد که من متوجه خیلی از موارد بشم، اما تا میخوام فراموش کنم از طرف دیگران مجدد یادآوری میشه و باعث به وجود آمدن احساس بد و بی عرضگی در من میشه.
این موضوع هنوز برای اطرافیان تموم نشده و نمیدونم چطور باید حلش کنم، با اینکه از همگی خواستم که دیگه به من یادآوری نکنند اما باز تکرار میشه.
ممنون میشم دوستان عزیزم راهنمایی کنید
همیشه در پناه خداوند سلامت و شاد باشید.
سلام پگاه عزیز
در رابطه با این موردی که نوشتین باید بگم به نظر من اگه رو باورهاتون کار نکردین و همون آدم قبلی هستین به آلارم های دیگران توجه کنین چون هنوز ترس دارین و این ترس شرایط ناجالب رو جذب میکنه ولی اگه دارین تغییر می کنین کم کم نادیده بگیرید و وقتی نتیجه دلخواه رو گرفتین اونو پیوسته برا ذهنتون تکرار کنین تا مقاومت هاش کمتر بشه و برا تغییرات بزرگتر آماده بشه و صد البته که تنها کسی که میتونه رو زندگی شما تاثیر بذاره خود شما هستین و نه حرف و نظر دیگران و این یه قانونه
در پناه حق شاد باشید و سلامت
سلام بر همه عزیزان
استاد خوشتیپ من هربار فایل جدید از شما میاد و عمیق به صحبتهای شما گوش میکنم متوجه میشم که چقدر شما هم روز به روز تغییر بیشتری میکنین و این مقاومتم و در تغییر خیلی میشکنه یه پختگی و ارامشی تو صحبتهای شما هست که انگار روز به روز رو به بالا در حال حرکته و اصلا به غیر از مسیر مستقیم جای دیگه ای رو نه میره نه نگاه میکنه
افتخار میکنم که شاگرد شما هستم
از بینظیر بودن این فایل هرچقدر بگم کم گفتم
بسیار ریز بینانه و به شکل امروزی تری انگار کانون توجه فریب ذهن و بهمون یاد دادین
نیازه که بارها فایل و گوش کنم و بیشتر خودمو بررسی کنم اما برای گوش دادن بار اول و انجام دادن تمریناتم چیزهایی که به ذهنم در رابطه با مثال ها زدین و یادم اومد مینویسم
الف) قطعا خیلی جاها بوده که بار اول اتفاقی یا به هر دلیل فرکانسی که من ازش خبر ندارم اتفاقاتی افتاده که بار اول نشده و ذهن من بزرگش کرده و دیگه ادامه نداده اما چیزی که به ذهنم اومد گواهینامه م بود
من سال 96-97 اقدام کردم برای گرفتن گواهینامه و اولین بار در امتحان شهری ماشین و روشن کردم اومدم امتحان بدم زدم به ماشین جلویی و همونجا سرهنگ با یه لحنی گفت پیاده شو پیاده شو ردی این رفت تو لایه های پنهان مغزم و دیگه تا امسال هیچ اقدامی براش نکردم البته دو سال پیش که عزت نفس و گوش دادم و استاد درباره کارهای نیمه تموم صحبت کردن تو هدفهام نوشته بودم ک برم اما ترمزهایی مثل نداشتن تایم، پول اضافی، و … مانع شدن و اینقدر این موضوع رو بزرگش کردم که 97 کجا 1403 کجا
ب) یه مهمونی من رفتم و ازون جمع فقط دو نفرشون و میشناختم دو نفری که خیلی هم نبود هم و میشناختیم بعبارتی هیچ یک از دوستای صمیمی م و خواهرمم باهام نبود تو اون مهمونی من نوشیدنی خوردم که عملا درصد بالایی از هوشیاری م رفته بود تازه با وجود اینکه من همیشه مراقب حد و حدود خودم بودم و حواسم جمع بود اینبار این اتفاق افتاده بود و نزدیک بود کاری بشه که اگه میشد من تا مدتها ذهنم و ناخوداگاهم نمیتونست هضمش کنه و خب خیلی با جزییات نمیتونم بگمش اما تا نزدیک اتفاق هم پیش رفتم اما ازونجایی که خدا حواسش بهم بود اتفاق بدتری نیفتاد و من رو دستهای خدا ازون محیط خارج شدم خب اون شب و فرداش حال و روز روحی مناسبی نداشتم و با استاد هم اشنا نبودم که خودمو جمع کنم اما یادمه اینطوری شرایط و برای خودم بهتر کردم که من بارها مهمونی های مختلف رفتم بارها خطر از بیخ گوشم عبور کرده بارها خدا حواسش بهم بوده و البته اینبارم بود وگرنه اتفاق خیلی بدتری ممکن بوجود بیاد عوضش من فهمیدم (اون موقع ها نمیدونستم باید درس بگیرم و اینا) دیگه مهمونی های ناشناس به هیچ عنوان پامو نزارم تنها یا اگه هم پیش اومد و رفتم لب به هیچ چیزی نزنم … و خب الان با گوش دادن این فایل فهمیدم اون صحبتهای مثبت من که ناخواسته قانون درش رعایت شده بود باعث شد شکر خدا دیگه همچین تجربیاتی نداشته باشم
ج) بخاطر باورهای محدود کننده روند الگوهای تکراری در روابطم همینجوری پشت هم بوجود میومد و یوقتایی به خودم میگفتم من اصلا ادم روابط عاطفی نیستم شاید همینجوری باید باشه خیلی ها هستن که تنهان منم جز اونا و نمیدونستم مشکل اساسی و باید حل کنم داشتم آشغال ها رو زیر مبل میریختم اما تصمیم به تغییر و اشنایی با استاد تو همون چند ماه اول یا سال اول عضویتم در سایت رفتم سراغ دوره بینظیر عشق و مودت و در کنارش فایل های دانلودی هدیه استاد و قدم اول دوره دوازده قدم عزم جزم و تعهد باعث شد نتیجه به دلخواه من پیش بره و البته مقاومتهای کمتر من تو اون دوره و امید به نتیجه اطمینان قلبی همه و همه باعث شد متوجه بشم اون روند طبیعی نبوده و روند طبیعی یعنی اینکه من همیشه دلم میخواست رابطه عاطفی بینظیری داشته باشم رابطه خیلی خوبی با اطرافیانم برقرا کنم نه فقط دایره ادمهای دورم و بزرگتر کنم بلکه همون تعدادی که اطرافم هستن رابطه بینظیری باهم داشته باشیم و همش و مدیون استاد قشنگمم و اینبارم خدا کنارم بود
اااا چه جالب من جوابارو هی میرم بالا الف ج میخونم مثال هاش و نخونده بودم و تو فایل هم یادم نیست در این باره مثال روابط و استاد گفتن اما خود منم ذهنم رفت به روابطم چون ازش نتیجه های بزرگی گرفتم و ذوق کردم دیدم مثال تقریبا شبیه خودم بود خیلی حال داد بهم
د) در رابطه با این گزینه هم بنظر خودم انگیزه و ادامه دادن و دیدن نتایج خودم خانوادم یا بچه های سایت باعث میشه ادامه بدم مثلا خودم هرچند وقت یبار تو مسیر استپ میشم اصلا نه مغزم نه دستم نه پاهام یاری نمیکنه حتی فایل ها رو باز کنم گوش بدم یا اقدامی انجام بدم اما یه وقتا نشانه هایی دریافت میکنم حالا در اطرافیانم که یه باوری در اونا باعث حرکت شده با اینکه نه عضو سایتن نه از قانون چیزی میدونن اما ناخواسته انجامش دادن و نتیجه بزرگی گرفتن این انگیزمو بیشتر میکنه و میگم من که اینا رو استادم داره اموزش میده پس باید قورت بدم این اگاهی ها میچسبم به فایل ها و یهو تو مسیر حرکتم سل میشه واقعا اینروزها فقط به این فکر میکنم چرا قدمهام شله و بعدش به نتیجه نمیرسم و خسته میشم اما باز دورنم منو بلند میکنه یه ابی به سر و صورتم میزنه و میگه بسم الله برو جلو ناامید نشو حرکت کن از مسیر لذت ببر تهش اینه دیگه و باز میفتم رو غلتک
استاد جونم هزاران بار ازتون تشکر میکنم و باید چندین بار دیگه این فایل و گوش بدم تا مقاومتهام کمتر بشه دوستتون دارم مرسی بابت انتشار این اگاهی های ناب
به نام خدای مهربان
سلام خدمت استاد و خانم شایسته و سلام خدمت همراهان عزیزم.
داشتم کامنت بچه ها رو مطالعه می کردم لدت میبردم و گفتم ای کاش من هم ی کامنت مینوشتم بعد از مدتها.
با خودم گفتم شاید در ندار نوشتن نیستم شاید زمان متاسب دیگه ای آمدم و من هم از تجربیاتم و اتفاقات قشنگ و روبه رشدم نوشتم.
خدا شاهده به 20 ثانیه کشیده نشد که خدا گفت یه باوری که تغییر دادی این بود ( همه آدم ها بد هستن مگر خلافش ثابت بشه ) و این باور باعث شده بود من خیلی با آدم ها درگیر باشم بعد از تغییر باورم با ( جهان سرشار از مردمان نازنین و مهربان یست که از هر جهت به من کمک می کنند ) تعییر این باور با زندگی من کاری کرده اطرافم پر شده از انسان های شریف و سخاوتمند و مهربان خدایاشکرت .
چرخ زندگیم رون تر شده الهی شکرت
استاد دتیای از باور اشتباه در من ریشه کرده که به لطف خداوند و بعد آموزهای شما استاد عزیزم جریان نعمت ها برای من راحت تر از قبل شده.
سپاسگزارم به خاطر سخاوتمندی شما در انتشار آگاهی های خداوند.
به امید دیدار شما در پردایس
در پناه تنها فرمانروای عرش بزرگ باشیم
بنام خدای مهربانم
سلام استاد
این فایل رایگان بود؟؟؟
«شیطان وعده فقر و فحشاء میدهد،خداوند وعده فزونی میدهد،وعده نعمت میدهد.»
اوضاع قراره بهتر بشه وقتی که تو داری روی خودت کار میکنی
قرار نیست اتفاقات نامناسب گذشته تکرار بشه
وقتی شخصیت تو تغییر کرده است
نزار شیطان با وعده فقر و فحشاء،ابسار ذهنتو در دست بگیره
واقعیت چی میگههه؟؟ ببین خداوند چی میگه؟
اگر تو داری روی خودت کار میکنی
روی احساس لیاقتت
روب دوست داشتن خودت
روی عزت نفست
اعتماد به نفست
روی کمتر عصبانی شدن
روی ترک کردن عادات اشتباهت
ایمان داشته باش که شرایط جدید حتی اگر مشابه قبل باشن،نتایج متفاوتی ایجاد میکنن
نتایج شگفت انگیزی که تو رویاهات هست ایجاد میشه.
منتظر نباش همون اتفاقات ناجالب قبلی رخ بده
اگر تو رابطه ات کسی تحقیرت کرده
و بعداز اون تو روی احساس لیاقت و ارزشمندیت کار کردی،نترس ازینکه وارد رابطه جدید بشی چون ممکنه دوباره تحقیر بشی،نه تو تغییر کردی
و نتایج متفاوت رخ میده،مثل یک پادشاه با تو برخورد خواهد شد
اگر رفتی جایی استخدام بشی و رییس اون شرکت پیشنهاد نامعقولی داد،فکر نکن که بقیه شرکتها هم همین ریئس رو دارن وقتی که تو روی باور اینکه جهان سرشار از ادمهای خوش قلب و مهربان و باخدا و توحیدیه که عاشقانه میخواهند به تو کمک کنن بدون کوچیکترین توقعی
اگر اولین بیزینست نگرفته،و ادامه ندادیش بخاطر ترس از شکست،اگر روی باورهای ثروت و لیاقت کار میکنی،روی احساس خوب،روی ایمان به خداوند،روی باور به اینکه جهان و خداوند میخواهند تو ثروتمند باشی،ثروت عاشقانه دوست داره وارد زندگیت بشه،خداوند بی انتها بخشنده اس،وهابه،رزاقه،روی باور اینکه جهان فراااوان فرصت داره،بی انتها ثروت و نعمت داره کار میکنی مطمئن باش کسب و کار و بیزینس و ایده هایی که عملی میکنی شگفت زده ات خواهند کرد.
اگر قبلا باور کمبود داشتی و ادم مناسبتو ملاقات نمیکردی تا حتی سالها ولی الان روی باور فراوانی کار میکنی که آدمهای فوق العاده،پاک،اصیل،با خدا،تحصیل کرده،ثروتمند،مهربان،خانواده دوست،همه چی درست،برای تو بی نهااایت هست و جهان میخواهد که شمارو با هم روبرو کنه،خداوند میخواهد این نعمت پارتنر خوب رو توی زندگیت ایجاد کنه،و همینطور باور به اینکه تو دوست داشتنی،تو فوق العاده ای،تو بی نظیری،تو خاصی و عاشق خودت با تماااام ویژگی هات میشی و برای خودت ارزش قائل میشی،ایمان داشته باش و شک نکن شرایطی برات بوجود میاد که الان باور نمیکنی،کرور کرور آدمهای مناسب به زندگیت وارد میشن که دقیقا همونجور هستن که تو میخای و هرجا میری بهت شماره میدن،فراوانی خدارو مشاهده خواهی کرد،که عاشقانه دوستت دارن و قرار نیست دوست داشته نشی،قرار نیست مثل یک پادشاه باهات برخورد نشه،چون تو تغییر کردی ،شخصیتت تغییر کرده،باورهات تغییر کرده و خداوند وعده فرونی و نعمت میدهد،فراموش نکن.
اگر قبلا ثروتمند نشدی و الان روی دوره ثروت کار میکنی،هدفت از بین بردن باورهای مخرب و فقرآلوده،ایجاد باورهای ثروت ساز،توکل به خداونده،موحد بودنه،ادامه دادن و جاخالی ندادنع،توی مسیر مورد علاقت گام برداشتنه،به ایده هایی که در مسیر خداوند بهت الهام میکنه عمل میکنیه،حتمااا موفق میشی،حتما ثروتمند میشی،حتما پیروز میشی.
واقعیت رو نگاه کن
ترس انداختن به دل ما کار شیطانه
استاد گفتین وقتی یکبار اتفاق ناجالب میفته
ما حتی وقتی اتفاق ناجالب هم نیفتاده بازم میگیم ممکنه بیفته
چقدر این ذهن ترس به دلمون انداخته
باید به خداوند روی بیاریم و از اون طلب ارامش کنیم،به آغوش امن خداوند پناه ببریم و بدونیم که الا بذکر الله تطمئن القلوب
منتظر اتفاقات فوق العاده باش
شرایط شگفت انگیز
زندگی رویایی
ادمهای فوق العاده
ثروت بی حساب و کتاب
مسافرتهای رویایی
همسر رویایی
عشق مطلق خداوندی
ارامش بی حد و اندازه.
انتظار اتفاقات خوب رو داشته باش حتی اگر یکبار اتفاق ناجالبی رخ داده بدون دیگه رخ نخواهد داد اگر تو تغییر کردی.و اگر توی این سایتی یعنی ی ایمانی داشتی که به این سایت هدایت شدی و لیاقت بهترینهارو هم داری و منتظرم اگر هستی،منتظر اتفاقات فوق العاده باش که قراره برات رخ بده.
بنام خداوند حکیم وعلیم
سلام ودرود فراوان به استاد ارجمندم ومریم بانوی عزیز ودوستان الهی ام
خداراسپاسگزارم که به این مسیر زیبا هدایت شدم
یه مورد دیگه که با گوش دادن مجدد فایل به یادم آمد این بود
من از دوسه هفته قبل وقتی میخواستم از پله بیام پایین زیر زانوم خیلی اذیت میشد آنقدر که بازوهای همسرم را چنگ میزدم فیزیوتراپی که رفتم با دکتر مطرح کردم برام دستگاه گذاشت ولی بازم این مشکل بود وآنقدر باعث ترس وایجادفشار عصبی در من شده بود که کلا ترجیح می دادم از خونه بیرون نرم چون هر دفعه این افکار تو ذهنم می چرخید که بخوای بیرون بری وقتی برگردی مجبور آن درد را تحمل کنی تا از پله ها پایین بیای تا دوسه شب قبل که با همسرم رفتم بیرون هنگام برگشت همینکه همسرم پیچید تو خیابانی که می رسید به منزلمون دچار استرس شدم که دوباره چه جوری پله ها رو برم پایین و….یه لحظه گفتم نه خدا مرا آسان میکند برا آسانیها واز خدا خواستم به پاهام قدرت بده وگفتم خدایا میخوام براحتی وسرخوشی از پله ها پایین برم باورتون نمیشه چقدر آروم شدم همسرم دستم گرفته بود پله اول که رفتم پایین ذهنم میگفت الان زانو درد میشی ولی دلم میگفت نه خدا خلف وعده نمیکنه من کل پله ها را باسپاسگزاری وسرمستی وبه راحتی پشت سر گذاشتم وآمدم پایین وچقدر ذوق کردم از این اتفاق وسعی کردم مدام با خودم تکرار کنم این اتفاق را برا خودم بزرگ کنم واز پریشب تا حالا با اینکه شاید در روز سه چهار دفعه پله ها را بالا رفتم وپایین آمدم به لطف خدای مهربان اصلا ناراحتی احساس نکردم وکامل ترسم از این قضیه از بین رفت
تجربه های خیلی زیادی را در این دوسال داشتم که هرجا موفق شدم با توکل بخدا وتوجه به زیبایی ها ونعمتهام افکارم را کنترل کنم ومراقب ورودیهای ذهنم باشم شرایط به ظاهر ناجالب به خوبی وبه نفع من تمام شد ومیدونم چون به هرچیز توجه کنم اتفاقاتی در مبنای همان را به زندگیم دعوت میکنم وذکر آن اتفاقات میشه تمرکز بر اتفاقات ناجالب پس آنها را پله های صعودی میدونم برا رشد وپیشرفت خودم
خدا را سپاسگزارم به خاطر آرامش وحال خوبی که در حال حاضر دارم
خدا را سپاسگزارم بخاطر وجود استاد ومریم بانوی عزیزم
خدا را سپاسگزارم بخاطر وجود تک تک دوستان الهی ام
درپناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت
به نام خداوند
سلام و درود خدمت استاد عباس منش عزیز و دوستان هم فرکانسی
روزی که عضو این سایت شدم تصور می کردم اینجا قرار یاد بگیرم چطور می تونم ثروتمند بشم. چطور می تونم از قرآن و رمز و رازهای آن برای به دست آوردن ترحم خداوند استفاده کنم. تصور می کردم استاد عباس منش عبارت های جادویی و ترفندهای بازاری پول ساز رو بهم یاد می ده و من به از مدتی می شم گرگ بازار.
چیزی که همیشه حسرتش رو داشتم و با خودم فکر میکردم چطور بعضی آدم ها گرگ بازارن ولی من دست به طلا می زنم خاکستر می شه.
اما امروز که بیش از 9 ساله افتخار همراهی با استاد عزیز رو دارم درک می کنم که وارد شدن به این سایت عین وارد شدن به دانشگاه می مونه با این تفاوت که در دانشگاه مباحث و دانشی ارائه می شه که شاید خیلی کاربردی نباشه ولی در سایت استاد عباس منش فقط مباحث کاربردی و تاثیرگذار ارائه می شه.
امروز به این درک رسیدم که من در طی این سالها مطالب و دانشی رو کسب کردم که بخش هایی از اون مربوط به علم روانشناسی است، برخی از نکات کلیدی علم عصب شناسی و نکات تاثیرگذار علم خداشناسی و هرآنچه در علوم مختلف برای رشد و پیشرفت من لازم بوده است را آموخته ام.
البته که آموخته هایم به اندازه آنچه در دانشگاه ها ارائه میشود فراوان و متنوع نیست اما دقیقا همان چیزی است که برای رشد و پیشرفت به آن احتیاج داشته ام.
بدینوسیله از استاد عباس منش که مؤسس این دانشگاه علمی کاربردی هستند تشکر و قدردانی می کنم.
و اما در مورد موضوع بسیار مهمی که استاد عزیز مطرح کردند.
سال 93 با انبوهی از مسائل و مشکلات وارد سایت استاد عباس منش شدم که قبلا درباره آن شرح داده شده است. اما با اشتیاق و انگیزه ای که در من شکل گرفت خیلی زود شرایط زندگی من شروع به تغییر کرد به شکلی که قبل از اینکه به تولد دوسالگی ام در همراهی با استاد عباس منش برسم همه بدهی های مالی را پرداخت کرده بودم، خونه، ماشین، زمین و هرآنچه روزگاری حسرت آن را داشتم را صاحب شده بودم و حتی شجاعت رها کردن شغل قبلی و وارد شدن به حوزه مورد علاقه ام را پیدا کرده بودم.
یکی از موضوعاتی که تغییر و تحول آن را در زندگی ام معجزه می دانستم موضوع سلامتی بود. من قبل از آشنایی با استاد مشکلات جسمی متعددی داشتم حتی دچار نارسایی شده بودم که پزشک برای من دارو تجویز کرده بود و عنوان کرد که تا آخر عمر باید مصرف داروها رو ادامه بدم.
اما در همان سال اول آشنایی من با استاد به طرز شگفت انگیزی مسائل و مشکلات جسمی من برطرف شد و دیگه از اون سال قرص و دارو مصرف نکردم و این روند به شکل عالی ادامه پیدا کرد.
سالها یکی پس از دیگری می گذشت و من روند ملایم اما لذتبخشی در رشد و پیشرفت را طی می کردم تا در اواخرسال 1400 به شدت بیمار شدم.
بیمار شدن با اینکه از نظر جسمی دردناک بود اما برای من هیچ دردی نداشت. درد اصلی در ذهن من ایجاد شده بود که احساس شکست و از دست رفتن همه آنچه ساخته بودم را می کردم.
در تصور من یکی از نشانه های بودن در مسیر صحیح سلامتی بود و وقتی بعد از 6 سال بیمار شدم دنیا روی سر من خراب شد.
به قدری تحت فشار ذهن قرار گرفتم که با اینکه فایل های استاد رو در همان شرایط بیماری گوش می دادم صدایی در درون من بلند بلند به من می خندید و مرا مسخره می کرد که هرچه کاشتی پنبه شد.
دیدی این حرف و حدیث ها فایده ای نداشت. بالاخره بیمار شدی اونم چه بیماری سختی!!!!
در ذهنم افکاری مرور می شد که ببین چقدر از مسیر درست خارج شدی که به این سختی بیمار شدی.
به من وعده نابودی می داد. می گفت که از امروز به بعد دیگه همه چی خراب و خراب تر می شه
کسب و کارت از بین میره و همه آن چیزی که بهش دلخوش بودی و تصور می کردی خودت ساختی رو از دست می دی.
خیلی روزهای سختی بود.
من با اون شرایط بیماری هرطور بود هر روز محتوای مورد علاقم رو گوش می کردم ولی انگار صدای استاد رو نمی شنیدم و بیشتر توجهم به سر و صدای ذهنم بود که همه چی از دست رفت.
چند روز بعد از نظر جسمی مقداری بهبود پیدا کردم که با بهشتی شدن مادرم مواجه شدم.
انگار وعده های شیطان به واقعیت تبدیل شده بود و من در سرازیری نابودی قرار گرفته بودم.
همان روزی که مادرم بهشتی شد فشار ذهنی به حدی رسید که انگار از پس تحمل و مقابله با اون بر نمی اومدم و از خداوند طلب کمک کردم.
راستش چند روز قبل روی کمک گرفتن از خداوند رو نداشتم چون تصور میکردم بیماری نشانه واضح خارج شدن من از مسیر درست بوده و دیگه ارتباطی وجود نداره که انتظار کمک از خدا داشته باشم چون همه چی خراب شده.
اما شدت فشار ذهنی باعث شد که به خدا پناه ببرم و از او بخوام که منو هدایت کنه.
تونستم در چند ساعت به افکار پریشان ذهنم سروسامان بدم به حدی که این ایده در من شکل گرفت که همین امشب باید یک ویدیو برای سایت ضبط کنم و درباره این موضوع و بهشتی شدن مادرم صحبت کنم.
این ایده رو اجرا کردم و اتفاقا یکی از بهترین محتوایی شد که در این سالها ارائه کرده ام.
بعد از اون روز خیلی با خودم صحبت می کردم و دلیل منطقی پیدا می کردم این بیماری می تونه به هر دلیلی ایجاد شده باشه اما به این معنی نیست که همیشگی خواهد بود یا بیماری باعث می شه که هرآنچه ساختم نابود خواهد شد.
با دلداری دادن به خودم و نوشتن درباره بیمار شدن و کوچک شماردن اون و قطع ارتباط بین بیماری و بودن در مسیر صحیح تونستم خودم رو جمع و جور کنم و به مسیر زندگی ام ادامه بدم.
اولین باری که بعد از چند سال کار کردن روی سایت تصمیم گرفتم دوره آموزشی در سایت ارائه کنم خیلی ذوق و شوق داشتم و با توجه به تجربه قبلی کار کردن در تلگرام پیش بینی من این بود که با استقبال زیادی روبرو خواهد شد اما در کمال تعجب در هفته اول هیچ ثبت نامی انجام نشد.
انقدر شرایط سوت و کور بود که داشتم تصمیم می گرفتم ارائه دوره آموزشی رو رها کنم که در همون بین یک نفر ثبت نام کرد.
نمی دونستم خوشحال باشم یا ناراحت چون انتظار من خیلی بیشتر بود ولی بعد از ده روز فقط یک نفر ثبت نام کرده بود ولی یادی یکی از جمله های استاد افتادم که می گفت من ده جلسه اموزشی حضوری رو فقط بخاطر یک نفر که ثبت نام کرده بود اجرا کردم و همین رفتار رو الگو قرار دادم و دوره رو به بهترین شکل اجرا کردم و الان اون دوره بیش از 1000 ثبت نامی داره.
تجربه اول من در ارائه دوره آموزشی باعث شد که هربار قصد ارائه محصول دارم با این ترس روبرو بشم که بازم هیچی ثبت نام نخواهد کرد ولی چون یاد گرفتم که نباید به ترس هام اهمیت بدم همیشه ایده هام رو اجرا می کنم.
سالهاست سایت آموزشی دارم و قدم به قدم سایت رو بهبود دادم. جالبه که همیشه وقتی می خوام بهبود ایجاد کنم افکار در ذهنم مرور می شه که واسه چی می خوای هزینه کنی یا بهبود بدی؟!
مگه از بهبودهای قبلی چه نتیجه ای گرفتی که باز هم می خوای ادامه بدی؟!
هر بار می خوام فایل جدید ضبط کنم افکار در ذهنم مرور می شه که واس چی می خوای ضبط کنی؟! مگه فایل های قبلی چه نتیجه ای داشته؟ چقدر لایک شده؟ چقدر بازدید شده؟ چقدر بازخورد گرفتی که بازم می خوای ضبط کنی
از زمانی که زیر صفر بودم تا الان که در حد خودم پیشرفت کردم این افکار و نجواهای ذهنی وجود داشته و همیشه هم دلیلش یک اتفاق یا نتیجه نگرفتن یا رخ دادن موضوعی بوده که دلخواه من نبوده ولی همیشه با ادامه دادن تونستم از شر قدرت گرفتن این افکار خودم رو خلاص کنم.
اگه به این افکار پر و بال بدی و به حرفش گوش کنی رشد ترس ها به مراتب بیشتر می شه و می بینی در خیلی از جنبه های زندگی می ترسی اقدام کنی چون ترس، ترس می یاره. تنبلی، تنبلی می یاره و حرکت، حرکت می یاره.
روزی که بعد از چند سال تلاش شبانه روزی آدرس سایت من بدون هیچ دلیلی فیلتر شد و از دسترس خارج شد یکی دیگه از مواردی بود که نگرش ها و نتایج من رو هدف قرار داد.
نجواهای ذهنی شروع شد، انگار همه آنچه در طی سالها استفاده از آموزش های استاد یاد گرفته بودم بی اثر شده بود.
همه نگرش هایی قبلی که سالها درباره اش حرف نزده بودم دوباره بالا اومده بودن.
دیدی با این حرف ها نمی شه موفق شد؟!
دیدی به این حرف ها نیست که احساس خوب اتفاقات خوب به وجود می یاره؟! الان چی شد که فیلتر شدی؟!
تو از کی احساست بد تر بود که سایت تو رو فیلتر کردن؟!
دیدی باور هیچ تاثیری نداره و تو بخاطر اینکه مدرک نداشتی و فلان و بهمان نداشتی فیلتر شدی!
خلاصه صدها دلیل و منطق که ریشه در نگرش های قبلی من داشت بالا اومده بود و به شدت انرژی منو کاهش داده بود.
یکی دو هفته از طریق مختلف برای رفع فیلتر آدرس سایتم تلاش کردم ولی بی فایده بود و نگرش های قبلی من داشت بیشتر قدرت می گرفت که اینها نمی ذارن و هرکی شد کنه ……
بخاطر اینکه درگیر افکار منفی بیشتر نشم به مدیرفنی سایت پیام دادم و گفتم همین الان یک آدرس جدید ثبت کنید و یه سایت جدید راه اندازی کنید.
همه چیز رو دوباره از صفر شروع کردم و اجازه ندادم یک اتفاق غیرمنتظره منو از پا در بیاره.
رمز زمین گیر نشدنم به نظرم این بود که خیلی سر اتفاقی که ناخوشایند بود متوقف نشدم و خیلی زود تصمیم جدید گرفتم و از راهی دیگه مسیر رو ادامه دادم.
چیزی که بارها در این سالها تجربه کردم و امروز هم استاد به بهترین شکل بهش اشاره کرد این بود که بارها تجربه عالی به راحتی توسط مغز با یک تجربه نامناسب نادیده گرفته می شه.
همیشه تمرکز مغز روی نتایج نامناسبه که البته اینم از موهبت های خداونده که مغز رو به این شکل طراحی کرده که بیشتر مراقب ما باشه.
در واقع مغز اخطار میده که دوباره درگیر اون مساله نشی ولی اگه از این عملکرد مغز مطلع نباشی اخطار مغز رو واقعی می بینی و می ترسی اقدام کنی و ادامه بدی.
یک موضوع دیگه مساله از کاه کوه ساختن مغز در زندگی من ایجاد کرد در زمینه بهبود رابطه عاطفی ام بود.
من رابطه عاطفی بسیار متشنجی رو تجربه می کردم و زمانی که تصمیم گرفتم با استفاده از آموزش های استاد بهبود چشمگیری در روابط خودم ایجاد کنم با هرقدم مثبت و نشانه کوچکی که مشاهده می کردم انبوهی از خاطرات و برخوردهای نامناسب همسرم در ذهنم مرور می شد و به من وعده دعوا و برخورد نامناسب از طرف همسرم رو می داد.
و جالبه که با یه برخورد کوچیک از طرف همسرم یا از کوره در رفتن خودم همه زندگی قبلی برام مرور می شد که به من اثبات کنه این زندگی درست بشو نیست و این رابطه هیچوقت رنگ خوشی به خودش نمی بینه
ولی من فقط به حرف استاد عباس منش اعتماد کرده بودم. اینکه گفته بود شما فقط روی خودت کار کنی در 99درصد طرف مقابل شما یا تغییر می کنه یا به ساده ترین شکل ممکن از زندگی ات خارج میشه
راستش من به امید اون 99 درصد تغییر کردنش داشتم روی خودم کار می کردم چون اصلا جدا شدن رو دوست نداشتم و به شدت از این موضوع ترس داشتم.
بنابراین با اینکه طبق تجربه 20 ساله زندگی هیچ امیدواری برای بهبود شرایط وجود نداشت ولی فقط به خاطر اعتمادی که به استاد عباس منش دادم جا نزدم و چند سال روی این موضوع کار کردم.
نتایج خیلی ضعیف و کند پیش می رفت ولی ایمان به حرف استاد باعث شد استقامت داشته باشم و ادامه بدم و خدا رو شکر امروز در بهترین روزهای زندگی مشترکم با همسرم در کنار فرزندانم هستم.
جالبه که همین الان هم بالاخره مسائل و بگومگوهایی پیش میاد سریع ذهنم می ره سمت گذشته و یادآوری می کنه که هیچی درست نشده ها هنوز همه چی همون سابقه فقط تو خودت رو زدی به نفهمی که واکنش نمیدی ولی من دیگه بازی ذهن رو تا حدودی متوجه میشم که هیچوقت در بستر ذهن مشت نشونه خروار نیست.
هیچوقت یک اتفاق نمی تونه دلیل تداووم یا تکرار اون اتفاق باشه اگر من آگاهانه در مسیر تغییر کردن باشم.
تمام اتفاقات به ظاهر نامناسبی که در ده سال اخیر برای من رخ داد همه در شرایطی بود که من با تمرکز و اشتیاق داشتم از آموزشهای استاد استفاده می کردم و این اتفاقات نوید نتیجه نگرفتن یا خارج شدن از مسیر رو به من می داد ولی بهش توجه نمی کردم و الان هم نمی کنم و فقط ادامه میدم.
مهم اینه که امروز من اون آدم گذشته نیستم. آرامش من با گذشته قابل مقایسه نیستو نتایج من با گذشته قابل مقایسه نیست. اشتیاق و ذوق زندگی داشتن من قابل مقایسه با گذشته نیست و سلامتی من قابل مقایسه با گذشته نیست.
نگرشم نسبت به خداوند قابل مقایسه با گذشته نیست و همه چیز دگرگون شده اما نجواهای ذهنی هنوز همونیه که ده سال پیش بود.
تازه یه چیزهای جدیدی هم دستش افتاده که هر مساله ای پیش میاد می خواد استاد عباس منش رو هم زیر سوال ببره و میگه اینی که استادت میگه نیست. اگه حرفش درس بود پس این نتیجه چرا رخ داد؟!
و من همیشه میگم نمی دونم چرا رخ داد. من فقط می دونم اون نتایج خوب چرا رخ داد.
چیزی که خوشم نمی یاد رو نمی دونم و نمی خوام بدونم چرا و چطور رخ داد.
همین دو سه شب قبل داشتم با دوستم از سفر بر می گشتم که من در حال رانندگی در شب بودم.
در یک لحظه ماشین جلویی رفت کنار و دیدم یک سگ سفید گنده وسط جاده وایساده.
نمی دونم چی شد.
فرمون رو دادم چپ و سگ رو رد کردم ولی رفتم به سمت دیوار بتنی وسط جاده دوباره فرمون رو به راست دادم و رفتم به سمت ماشین بغلی و در این حین می خواستم ترمز کنم ولی نتونستم ترمز کنم و در طی یک ثانیه و یه چپ و راست شدن وحشتناک ماشین سر جای خودش قرار گرفت.
دوستم که کنار دست من بود سرش رو بالا آورد و گفت چی شد؟چطور ردش کرد؟! دمت گرم؟ شانس آوردیم.
ولی من فقط در ذهنم داشتم از خدا می پرسیدم: چطور اینکار رو کردی؟!
چطور با سرعت 140 کیلومتر ماشین رو بردی سمت دیوار بتنی ولی برخورد نکرد.
چطور ماشین رو بردی سمت ماشین بغلی ولی برخورد نکرد و دوباره سرجای خودش قرار دادی.
چند دقیقه بعد که آروم شدم افکار شروع شد که شانس آوردی ولی از کجا معلوم در ادامه مسیر اتفاقی برات رخ نده؟!
ولی من که می دونستم کار من نبود. من که راننده فرمول یک نیستم، راننده مسافربری یا باربری نیستم که تجربه داشته باشم
یه انسان معمولی هستم که یه ذره ایمان دارم خدا هوای منو داره و اون شب به وضوح دیدم که چطور در لحظه خدا همه کار انجام داد تا من امروز زنده باشم و بتونم این دیدگاه رو در پاسخ به محبت استاد عزیزم بنویسم.
خدا رو شکر که در زندگی دنیایی به جایی هدایت شدم که از شدت جهل و نادانی من کاسته شد.
خدا رو شکر که اشتیاق و انگیزه تجربه زیبای ها در ما شعله ور ساخت که بجای اینکه چشم به انتخابات و تحولات منطقه داشته باشیم هواسمون به خودمون و دنیای درونمون باشه.
خدا رو شکر که در زمان حیات استاد عباس منش زندگی می کنم و فرصت بهره بردن از این دانش علمی کاربردی رو پیدا کردم.
استاد عزیز تشکر تشکر تشکر
شیطان رجیم تنفر تنفر تنفر
سلام به آقا رضا عزیز و بزرگوار و موحد و توانمند و ثروتمند و باوقار و با مرام و با شخصیت و البته خوش قلب و دوستداشتنی
خیلی خیلی خوشحال شدم چشممون به جمال کامنت شما که کوهی از تجربیات فوق العاده شماست افتاد
والا آقا رضا شما اگر هزار بار دیگه ام از این مسیر توحیدی که طی کردین برامون بگین بازم سیر نمیشم اینقدر که این ایمانی که منجر به عمل ها و حرکت های شما در مسیر زندگیتون شده برام جذاب و شیرین هستش و بسیار بسیار باورهای درستی رو در ذهن من ایجاد میکنه
شاید اگر یک کسی از بیرون بخواد شمارو ببینه که 10 ساااااله در یک مسیر با یک استادی به اسم استاد عباسمنش دارین رسماً زندگی میکنید از تعجب شاخ هاش در بیاد بگه آقااااا شما خسته نشدی از اینکه سال هاست دارین صدای یکنفرو میشنوید اونم نه ماهی یکبار یا هفته ای یکبار به گفته خودتون هر روز دارین به فایل های استاد عباسمنش گوش میدین تا هر بار درک و عمل بهتری رو در زندگیتون داشته باشین
بعد یک کسی مثل من شمارو میبینه میگه باباجان این آدم سال هاست به آزادی مالی و مکانی و زمانی رسیده در حالیکه همچنان داره به فایل های استاد عباسمنش گوش میده همچنان کامنتش رو میذاره
بارها و بارها مسیری که از سال 1393 تا الان که 1403 هستیم رو به شکل های مختلف گفته و این مسیرو با همون انگیزه و شور و شوق داره ادامه میده
این یعنی چی آقا رضا؟؟؟
چه چیزی باعث شده شما همچنان بعد از این همه موفقیتی که در زندگیتون بدست آوردین دارین این مسیرو ادامه میدین؟؟؟
آیا این همون ایمان نیست؟
همون اصلی که شما 10 سال پیش فهمیدیش و همچنان دارین روی همون اصل پافشاری میکنید
اینه که حتی نتیجه ای که شما گرفتین رو از بیشتر هم رکاب های خودتون در این سال ها متفاوت کرده و دقیقاً من خودم باید همیشه یادم باشه وقتی یک کسی مثل آقا رضا با این همه نتایج عالی که توسط آموزش های کاربردی استاد عباسمنش گرفته همچنان داره به این مسیر ادامه میده
این یعنی وقتی میدونی یک مسیری درسته باید ادامه اش داد
از شما نهایت تشکر و قدردانی رو دارم آقا رضای عزیز و نازنین
بسیار تحسینتون میکنم بابت این استقامتی که به خرج دادین تا این لحظه
امیدوارم روز به روز زندگیتون بیشتر از هر روز دیگه ای پُر بشه از نعمت های بیکران خداوند
پُر بشه از کلی اتفاقات خوبی که تا بحال تجربه اش نکردین بعد پیشِ خودتون بگین بابا این دیگه تَهِ هر چی لذت و عشق در زندگیه و باز هم دوباره اتفاقات بهتر از قبل رو تجربه کنید
عاشقتم مرد بزرگ
امیدوارم باز هم از تجربیات شیرین و نتایج بیشتر از این چیزی که در زندگیتون هست بخونم و لذت ببرم و خداروشکر کنم بابت وجود ارزشمندتون
در پناه خدا همیشه شاد و سرزنده باشید
سلام به آقا رضای عزیز
تحسین میکنم واقعا این عملگرایی شما رو ، فایل نتیجه شما رو ذخیره کزدم ، گاهی گوش میدم و چقدر درس میگیرم از شما و واقعا چیزی ک بیشتر از همه تحسین میکنم عملگرایی شماست. یعنی میبینم میگم خدای من این آدم چ ایمانی داشته چجوری عمل کرده، سعی میکنم متم الگو بگیزم از شما و عملگراتز بشم.
و آقا درسی ک من از شما گرفتم چقدر منو آگاه کرد، اونجا بود و گفتین با گریه دست چک زو پاره کزذم، قبل از این من فکر میکردم، باید زمانی یک عملی رو انجام بدم که آسون باشه،، فهمیدم گاهی وقتا باوز و عمل با همن و چون هنوز درگیر باورا و الگوهای گذشته هستیم سخته اون عمل درست زو انجام بدیم ،یاید انجام بدیم و در نهایت درست میشه، گاهی وقتا میخام کاری زو انجام بدم ک سخته ،مثلا بحث نکزدن تو روابط، یاد دسته چک شما میفتم و مسیر واضح میشه.
سپاسگزارم ازتون برای اینکه انقد ولضح و با جزییات نجواهای ذهنیتون رو میگین، جنس کمنتای شما اصن فرق داره، باعث امید میشع ک ن این نجواها برای همع هست، قدرتی نداره ادامع بده دز نهایت موفق میشی
مثلا عمین سلامتی هم نجوای منم هست، از استاد شنیدم ک اولین نشانه فرکانس پایین بیماری هست، خدا نکنح سرمایی یا سردردی سریع میاد شروغ میکنه ک معلوم نیست چ احساس بدی داشتی، چ فرکانسی فرستادی ک مریض شدی، و جالبیش اینع ک همون ذهنی ک قبلش میخاد این مسیر و فرکانس رو الکی بدونه،، اینجاقبول میکنه و میاد بر ضدت استفاده میکنه.
سپاسگزارم از صداقتون و کمنتای بینظیرتون، همین کمنت و صداقت شما مسبب شد جلسه جهارم تکمیلی احساس لیاقت ک یک جلسه جادویی هست ظبط بشه
بهترین ها رو براتون میخام با عشق
با سلام به شما استاد عطارروشن عزیز
بینهایت از شما سپاسگزارم برای نوشتن تجربه های خودتون
شما همیشه به من خیلی کمک میکنید با صحبت هاتون
از خداوند براتون سلامتی و خوشبختی بینهایت رو میخام
امروزم بااین کامنتتون منو آگاه کردید به یک ترمز ذهنی ک درناخودآگاهم بود و من هواسم بهش نبود
سال گذشته میخاستیم به شهری بزرگتر مهاجرت کنیم اما نشد
امسال من این درخاست رو کردم و کلییی روی این مسعله کار میکنم
خداییش خوب دارم عمل میکنم
ولی اصلا هواسم نبود که وقتی دارم باخودم صحبت میکنم یا در طی روز میلیون ها بار ذهنم داره بهم میگه پارسال نشد فکردی امسال میشه؟
اصلا تو تواین روستا بدنیا اومدی و تااخر عمر اینجایی
ههههه اگه خدا میخاست بهت کمک کنه همون پارسال میبردت
بااین پدر میخایی بری شهر؟ عمرا اگه بره .
واو چه حرفایی تااین حرفا هست و تو مغزمه چطور میخام باورهای مثبت رو ایجاد کنم
همین پچپچه باید کنترل بشه
از خدای مهربان طلب هدایت میکنم
خداروشکر برای حضور شما برای حضور استاد عزیز و حضور خودم
درپناه خدای یکتا باشید
خدا قوت خدمت تمام دوستان هم فرکانس و دوستان گلی که روی کامنت آقا رضای عزیز کامنت گذاشتن واقعا تکتکتونو تحسین می کنم و آقا رضای عزیز شما خدایش هر کامنتی که می زاری مثل یک کتاب منحصربفرد که هم ازش آموزشهای بی نظیر استاد عباس منش که هم ایمان ، هم عمل ، هم تجربه ، حس خوب و خیلی درسهای خوب ازش یاد گرفت و در پایان نمیشه از خانم شایسته بی نظیرن هم سپاسگزاری نکرود
سلام آقای عطار منش عزیز
خیلی ممنون که این متن و نوشتید و گفتید شما هم با اون همه نتایج بزرگ هنوز از این مدل نجواها دارید من فکر میکردم کسایی که نتایج بزرگ میگیرن دیگه خیلی محکم و قوی شدن و این ضعفها و نجواهایی که خودم صبح تا شب باهاشون مواجه هستم و ندارن.
ممنون که کامنت میگذارید خیلی از شما و بقیه دوستان و استاد عزیز می آموزم
سلام عرض میکنم خدمت استاد رضا عطار روشن عزیز
امیدوارم در حالی که در بهترین حالت روحی ممکن باشین این نقطه آبی رو دریافت کنید.
اول این مطلب رو خدمتتون عرض کنم که من خیلی وقته شما رو فالو دارم و از این جالبتر اینکه وقتی که استاد میخواستند در مورد فایل تصویری شما توضیح بدن قبل از اینکه اسمتون رو بگن گفتم این مال نتایج استاد عطار روشنه
و الان هم یک دوره آموزشی درست کردم از همون فایلهای شما و توضیحات استاد بنام دوره نتایج آقای عطار روشن
بگذریم
چون تقریبا در شرایطی مشابه شما از لحاظ سن و سال و همچنین نحوه زندگی و … قراردارم یه احساس قرابت خاصی به شما دارم و وقتی که ذهنم میاد بگه جواد ول کن نمیشه میگم بابا این بنده خدا آقای عطار روشن در شرایط بحرانی تر یا مشابه خودت اینقدر نتایج داره چجوری میگی نمیشه
ببند دهنتو ببینم
و تا مدتی خاموش میشه
من دیشب یه مقداری از کامنتتون رو تا بهشتی شدن مادرتون خوندم( ضمن آرزوی آمرزش الهی برا ایشون)
و خوابیدم از ادامه اش در اولین ساعات صبح شروع به خوندن کردم و دو باره هم برگشتم از اول خوندم و بار بعدی چند مطلب عمیق و سنگین رو که خیلی عالی نوشته بودین و توش دقیقا هدایت الله دیده میشد رو کپی کردم برا خودم
و اینجا هم برای تاکید بیشتر مینویسم
*هیچوقت یک اتفاق نمی تونه دلیل تداووم یا تکرار اون اتفاق باشه اگر من آگاهانه در مسیر تغییر کردن باشم.
من همیشه میگم نمی دونم چرا رخ داد. من فقط می دونم اون نتایج خوب چرا رخ داد*
چیزی که خوشم نمی یاد رو نمی دونم و نمی خوام بدونم چرا و چطور رخ داد
الله اکبر از اینهمه آگاهی یکجا
ماشاالله آقا رضا به این سیم وصل که عملا کم کم تبدیل شده به کابل فشار قوی
ضمنا شما در این دانشگاه علمی کاربردی نقش اون شاگرد زرنگ ها رو دارین که مساله حل میکنن تمرینها رو
با آرزوی موفقیت برای شما
والله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین
سلام و درود خدمت دوست عزیز،،اقا رضا،،
از نجف اباد اصفهان،،سلام و درود منو پذیرا باش،،من فایلهای شما رو بارها و بارها درسایت دیدم و شنیدم و درس گرفتم،،همچنین همیشه کامنتهای شمارو مطالعه میکنم،،و درس میگیرم،،شما بارها و بارها داستان زندگیتون رو از جنبه های مختلف نوشتین و مورد برسی قرار دادین و ما لذت بردیم..مثال قران،،و داستان حضرت موسی و ..ک خدا بارها و بارها در قران از جنبه های مختلف مورد برسی قرار داده و همش یه منطور رو میرسونه،،ب نظرم توحیده،،انشاا در این مسیر ثابت قدم باشید،،ثابت قدم باشم،،زنده باد اقا رضا و مردم خوب دزفول،،و شهر قشنگ دزفول،،با پارک ساحلی های زیباش،،اب خوردن درجه 1،،لبنیات عالیش و توت فرنگی هایی ک زمان عید نوروز برداشت میشه،،و اب هوای فوق العاده ک زمان عید پارسال اونجا بودم و تجربش کردم..
بنام خدا
إِنَّمَا النَّجْوى مِنَ الشَّیْطانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَیْسَ بِضارِّهِمْ شَیْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ. [1]نجوى تنها از ناحیه شیطان است، مىخواهد با آن مؤمنان غمگین شوند، ولى نمىتواند ضررى به آنها برساند جز به فرمان خدا، بنا بر این مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند. [2]
سلام اقای عطار روشن عزیز
همیشه کامنتهای شما منو تحت تاثیر قرار میده و احساساتی میشم از این حد از کنترل ذهن در مورد نجواهای شیطان
چن روز پیش نجواها اومد ک مثلا یک سال داری روی خودت کار میکنی چ نتیجه ایی گرفتی و تعجب کردم با این ک دنیایی از نتایج کوچیک و بزرگ داشتم باز هم نجواها میومد تا این ک رسیدم ب چکاپ فرکانسی قدم آخر و منطقی کنم واسه ذهنم
اما با خوندن کامنت شما هم شاخ درآوردم هم خوشحال شدم
شاخ درآوردم ک با این ک توی این همه سال ک شما داری روی خودتون کار میکنید و نتایجی دارین و میتونه بکوبه تو ذهن نجواگر ولی باز هم نجواها میاد
خوشحال شدم یک لحظه و ب خودم امیدواری دادم ک منی ک یک سال دارم روی خودم کارمیکنم و نجواها میاد اقا رضا بعد این همه سال با اون همه دستاورد باز هم نجوا ها میاد
فقط قدرتشون کم و زیاد داره بواسطه تسلط ب کنترل ذهن و تعهد و عمل ب آموزه ها
سپاسگزار شما هستم برادر عزیزم ک ردپای شما در این سایت الهی ردپای بجایی بود
با خوندن کامنت شما بی نهایت لذت میبرم و قلبم باز میشه
کامنتی ک از هر طرف بهش نگاه کنی سر نخ
توحید رو میبینی
توکل رو میبینی
هدایت رو میبینی
و . . .
در پناه الهی باشید اقا رضا ک پشت فرمون زندگی شما نشسته
سلام به آقای عطا روشن گل
واقعا کیف کردم از جمله به جمله کامنت پرمحتوا و فوق العاده عالی شما
چقدرررر همین چندروز پیش دنبال یه همچین کامنتی از شما بودم و چطوری خدا من رو هدایت کرد به این کامنت بی نظیر ک پاسخ من رو بده خداروصدهزار مرتبه شکررر
من مدتیه دوباره دارم فایل نتایج شما رو میبینم و اصلا انگار اولین باره دارم نگاهش میکنم و از قدم به قدم کارهایی ک کردید دارم برای خودم تمرین درست میکنم
حدود یک ماهی میشد ک از مسیر خارج شده بودم و نجواها فقط میگفت کو نتایج؟ اون نتیجه ای ک میخواستی کجاست؟ مگه حالا چه نتیجه ای گرفتی ک داری اینقدر پرقدرت ادامه میدی و متاسفانه باعث شد یک ماهی از مسیر خارج بشم
اما با فایل نتایج شما دوباره شروع کردم و توی ذهنم این سوال نقش بست آقا رضا ک اینقدر فوق العاده عالی رشد کردن، اینقدر نتایج عالی گرفتن
براشون پیش اومده که نجواها به سراغشون بیاد ک پس کجاست نتایج؟
حتی با خودم میگفتم کاش میشد ازتون بپرسم
اینم شاید فریب ذهن هست ک میگه وقتی وارد مسیر درست میشی همش صعوده اصلا دیگ نجوا وجود نداره درحالی ک با این کامنت جادویی ک الان از شما خوندم خیلی امیدوارم شدم، چون دقیقا اتفاقی رو تعریف کردید ک به شکل دیگه برای من رخ داد و نجواها تمام تلاششون رو میکردن تا منو زمین بزنن ولی خداروشکر یجا دیگ تسلیم شدم گفتم خدایا کمکم کن هدایتم کن و از کوچیک ترین کاری ک میتونستم شروع کردم به تغییر و وارد شدن به مسیری ک واقعا زندگیم رو تغییر داده
چقدر این جملات جادویی بود:
اگه استاد حرفش درست بود چرا این نتیجه رخ داد؟
* من همیشه میگم نمی دونم چرا رخ داد. من فقط میدونم چرا اون نتایج خوب رخ داد.
چیزی که من خوشم نمیاد رو نمی دونم و نمیخوام بدونم چرا و چطور رخ داد*
آفرین عالی بود
ذهنم اینطوری فریبم میداد ک حالا چون این اتفاق نادلخواه رخ داده پس یعنی این راه نتیجه نمیده، پس یعنی تو خارج شدی، اشتباه کردی، دیگه بیخیال هیچی درست نمیشه، باید حتما دلیلش رو پیدا کنی تا حل بشه :)
ولی جمله شما عالی بود واقعا
خیلی لذت بردم هرچقدر از اشتیاق الانم بخوام بنویسم کم گفتم امیدوارم همیشه همینقدر موفق و عالی باشید و بازم برامون بنویسید چون من با عشق میخونم و یاد میگیرم و لذت میبرم
خداروشکر
درود پروردگار بزرگ با عزت خدمت شما آقای عطارروشن گرانقدر ارزشمند محترم بزرگ و قابل احترام بینهایت.
بینهایت سپاسگزارم بابت کامنت پر از آگاهی شما و اینکه وقت گذاشتید مکتوب کردید و همچنان متعهدانه ترین حالت ممکن رو دارید ادامه میدید فارغ از هرچیزی من بینهایت سپاسگزارم بابت تعهد و شخصیت عظیم شما قدر دان هستم تحسین میکنم ستایش میکنم الگو برداری میکنم…
همه چیز همین تعهد است ولاغیر…
یک کامنتی رو از یکی از دوستان مطالعه میکردم و نوشته بودن استاد تنها و تنها چیزی که شمارو به این مرحله از موفقیت و زیبایی ها هدایت کرده فقط و فقط تعهده چیزی ک کمتر کسی داره و بهش پایبنده…
و دقیقا مصداق بارزش شما آقای عطارروشن عزیز و گرانقدر و بینظیر همچنان در حال ادامه دادن و به روش قانون زندگی کردن هستید بعد از ده سال متعهد هستید فارغ از هر گونه نتیجه و نعمت های مادی…
یادمه چندین سال پیش یک دفتری به یک دوستی هدیه دادم و گفتم مرتب سپاسگزاریهایت رو بنویس خیلی احساس خوبی داره و قطعا باعث رشد و پیشرفت تو خواهد بود و دریغ از اینکه یک صفحه نوشته باشه ولی وقتی مقایسه میکنم با کسانی که متعهد هستند و هزاران دفترها رو نوشتن و در حال ادامه دادن هستند خب نتایج ها شخصیت ها افکارهااا و همه چیزشون بینهایت متفاوت هست و اصلا قابل قیاس نیست اصلا و ابدا….
بنظرم این از شناخت و درک عمیق توحید نشات میگیره ک انقدر احساس خوب و توحید و اتصال رو درک کرده باشید و لذت فرکانس بالا رو حس کرده باشید و به اهمیت نعمتهای معنوی و روحانی پی برده باشید باعث میشه همچنان متعهدانه عمل کنید و ادامه دهید.
و این تعهد از یک همت والا«به قول قرآن ما به شما اراده و همت والا میدهیم» و عشق به توحید و عزت نفس نشات میگیره یعنی هرچقدر به عزت نفس بیشتری برسیم و ارزش خودمون رو درک کنیم قطعا تعهد و شورواشتیاق ما هم بیشتر خواهد شد…
بینهایت سپاسگزارم و تحسینتون میکنم بابت این کامنت بینظیر و البته کامنتهای بینظیر که کمک به رشد و گسترش جهان توحیدی مان میکند…
آرزوی برکت رحمت اشتیاق بینهایت و اتصال بینهایت و تندرستی بینهایت براتون دارم در پناه و حفاظ الله اکبر…
الهی امین
سلام آقای عطار روشن عزیز.
بسیار خدارو شکر که شما رو از خطرات حفظ کرد، بسیار از شما سپاسگزارم که هربار کامنتی ثبت میکنید انقدر قشنگ وارد جزئیات میشید و یه موضوع رو قشنگ توضیح میدید. من بشخصه خیلی خیلی لذت میبرم و از نوشته های شما سود میبرم و در اتفاقات زندگی خودم هم استفاده میکنم و با شما موافقم که خدارو شکر ما در زمان استاد عباس منش عزیزمون هستیم و همراه استاد از آموزه ها استفاده میکنیم و ایشون راهنمای زنده ما در این زندگانی هستند.
خداوند استاد عزیز ما رو بهمراه عزیز دل ایشون بانو شایسته عزیز برای ما حفظ کنه و دوستان عزیزمون در این خانواده بزرگ.
خیلی از خدا سپاسگزارم که میتونم این مطالب رو بخونم و ایمانم قوی بشه و امید به آینده ام بیشتر بشه و پر از حس خوب بشم.
شاد و سلامت و پر روزی باشید.
سلام و درود به دوستان عزیزم
امیدوارم که حال دلتون خوب باشه و سرشار از آرامش،ثروت ، نعمت و سلامتی باشید
من فایل هایی که استاد در مورد حذف چک و وام گفتن رو شنیدم اما هنوز باور هام مشکل داشت و نتونستم چک رو از کسب و کارم حذف کنم
تا اینکه الان برای بار دوم در کسبم به مشکل بزرگ برخوردم و با گوش کردن به این فایل در این موقعیتی که هستم باعث شد به خودم تعهد بدم که دوباره از چک استفاده نکنم و بیشتر روی باور هام کار کنم تا بدون چک و فقط به صورت نقدی کارم رو ادامه بدم هر چند که خیلی سخته انجام اینکار اما مطمئنم که با یاری خدا و ساختن باورهام حتما درست میشه
و اگه حرف استاد رو 6ماه گوش میکردم و چک رو حذف میکردم انقد استرس و اضطراب برای چک ها نمیکشیدم که هنوز هم ادامه داره
الان با توکل به خدا چک ها رو که تموم کنم به هیچ عنوان چک نمیدم.همیشه باورم این بود که اگه میخام فروش من بالا بره باید همیشه تو مغازه جنس زیاد داشته باشم.جنس زیاد خوبه اما نه به طریق چک دادن.من میشینم باور هام رو درست میکنم حتی تو همین روزای سخت.و کسب و کارم رو با باور های درست و تلاش رونق میدم.و مطمئنم که دوباره میام اینجا کامنت میزارم که اینکارو کردم و کارم عالی شده.
دوستان من دو بار ضربه خوردم لطفا چک رو از کسب خودتون حذف کنید.
من به خدا اعتماد دارم
خدا هوای هممون رو داره
من به معجزه خدا ایمان دارم
خیلی دوستتون دارم
ممنون که وقت گذاشتین
️️️️️️️️️️️️️️️