مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت - قسمت 1 - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/01/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-16 06:24:212025-01-19 00:57:40مصاحبه با استاد | نحوه برخورد با تهمت – قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم مریم گلی و دوستانم
امیدوارم هرجایی این زمین زیبا که هستین عمرتون پر برکت باشه شاد باشین سلامت
اول خدا رو شکر میکنم بعد ازتون تشکر میکنم بابت این همه آگاهی و درسهای که به ما می آموزین
مثل همیشه عالی و بی نظیر بود
تمام نکته های این فایل پر از درس بود
که باید سعی کنیم بهشون عمل کنیم تا راه زندگی کردن رو بیاموزیم
من خودم هر جای زندگیم که توجه نکردن به انتقادات بقیه و راه خودم رفتم واقعا نتیجه های عالی دیدم
زندگیم پر آرامش بود پر اتفاقات درست
توجه به معنی واقعی نه اینکه در ظاهر بی توجه به نظر بیام اما در واقعیت که به نظرم واقعیت همون ذهنه هی خود خوری کنم هی کلنجار برم هی تحلیل منفی کنم و هی اتفاقات رو زیر رو کنم
وقتی های که تصمیم میگرفتم جور دیگه ای بینم واقعا زندگی هم بهم هدیه ش رو میاد هدیه توجه نکردنم هدیه توکلم هدیه جور دیگه دیدنم یعنی جور به نفع من میشد که باخودم میگفتم اگر میخواستم خودم آگاهانه این کار انجام بدم واقعا به این شکل عالی پیش نمیرفت
چون سپردمش بخدا و گفتم درست میشه بیخالش شدم نگاهمو عوض کردم اجرش رو به بهترین شکل میدیم
واین لطفا الله رو میرسونه که میگه تو یک قدم بردا من هزار قدم جلوت میندازم
الهی شکر الهی شکر
ممنونم استادم ممنونم که کمک میکنید ما بیاد بیاریم و متوجه بشیم کی هستم چی هستم جایگاهمون چیه کجا باید باشیم چکار کنیم
راهمون چطور پیدا کنیم
ممنونم مریم جان
ممنونم دوستان بابت کامنت های بارزشتون
سعی میکنم همشون باعشق بخونم درس بگیرم و آگاه بشم
موفق باشین همگی
به نام خدا
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم و مریم خانم عزیز و تمامی اعضای این خانواده توحیدی
یه مدت بود که شخص بنده از ریل خارج شده بودم و واقعا روزهای سختی رو گذروندم اما هم چنان توی سایت بودم و فایل هارو میدیدم …
احساس میکنم که هنوز ایمانم به نقطه جوش نرسیده اما دارم احساسش میکنم که داره اون ایمانه کم کم شکل میگیره من در مورد ایمان بی برو و برگرد صحبت میکنم …
خب خدارو شکر از دیروز تا به الان سرحال تر و روبراه تر هستم و میخوام با قدرت بیشتری مسیر رو ادامه بدم …
مطمن هستم که خودم رو نمیشناسم نمیدونم این ذهن من نوعی داره چطور عمل میکنه و میخوام این بار تمام توانم رو بزارم و خودم رو بشناسم و شروع کنم به خلق زندگی دلخواهم
استاد عزیزم سپاس گزارم من از شما صداقت و حق گرایی و توحید رو آموختم و ندیدم من تا به امروز استادی مانند شما که انقدر صحبت هاش و عملکردش اصل باشد …
اساتیدی هستند که همین الان که 1403هستیم دارن مسیر 12سال پیش شما رو میروند و کلی آگهی میدن و پنل SMS و غیره ……
اما من شمارو دیدم مریم خانم رو هم دیدم و رابطه شما دو نفر رو دیدم ،آرامش و آسایش شما دو نفر و ثروتی که هست سلامتی که هست همه رو دیدم و اینا همون مسیره هست که خدا توی قرآن بیانش میکنه …
سپاس گزارم استاد
به نام خدای مهربانم .
سلام خدمت استاد عزیزو قدرتمندم و خانم شایسته بی نظیر و سلام خدمت همه دستانم .
الهی شکرت یک روز زیبای دیگه بهم فرصت زندگی دادی تا بتوانم از قوانین جهان تو بیاموزم و رشد کنم .
استاد عزیزم بی نهایت شما را تحسین میکنم به خاطر عزت نفس بالای شما و زندگی بر پایه توحید که در آن شجاعت
ابراهیم گونه داشتید دارید و خواهید داشت شما الگوی بسیار عالی و نامبروان من هستید در تمام جنبه های زندگی
منم آدمی بودم که اصلا دوست نداشتم به کسی باج بدم اصلا نمیدونستم که این یک نگاه توحیدی و قوانینی است
در واقع داشتم قوانینی عمل میکردم به صورت ناخوداگاه به همین دلیل هست که هدایت شدم به این مسیر زیبا
که در فرکانسش بودم در زمینه های مختلف من درونن زیر بار زور نمیرفتم حتی در سن پایین نوجوانی که کار میکردم
و کارفرما زور میگفت تو روش در میومدم و به همین دلیل شخصیتی توحیدی که داشتم چندین شغل عوض کردم
اون زمانها که دهها سال پیش بود انگار از درونم یک نیرویی منو هدایت میکرد یه جورایی انگار یکی حولت میده
اینطوری بود خداور شکر که باعث شد در زمینه شغل و علاقم به مسیری هدایت بشم که آزادی زمانی و مالی و مکانی
داشته باشم تا حدودی و باید با کمک ربم بیشتر و بیشتر بشه ولی با استاد عزیزم این مسیر درست راه مستقیم
همراه هستم و میدانم که راه درستی میرم من با کسی از افراد خانواده به غیر مادرم زیاد رفت و امد ندارم خیلی به
ندرت پیش میاد تو جمع خانوادگی حضور داشته باشم خودم ابتدا اگاهانه سعی کردم دوری کنم و همه افراد
خانواده یه جورایی عادت کردن که من هیچ وقت نیستم جالب اینه که عزیزتر هم میشی وقتی خیلی کم میبینننت
دلشون برات یک ذره میشه من وقتی میشنوم خیلی خوشحال میشم و به خودم یاداوری میکنم ببین این نتیجه
استمرار کنترل احساسات هست من حتی ایام تعطیلات نوروز با همسرم دوتایی تک و تنها میریم سفر دوتایی
با خدا میشیم سه تایی کلی لذت میبریم از غیبتها و روزهای پرتی که در تعطیلات در دید و بازدید سپری میشه
کلی حرف و حدیت دوری میکنم و انرژی نمیسوزونم و بین خودم و رابطم با همسرم بسیار عالی بوده ارتباط
بسیار دوستانه و صمیمی بینمون ایجاد شده شکر خدای مهربان زمانهایی که به این شکل نبود همش
مهمانی و چرت و پرتا بود همش بحث میشد و ناراحتی بزن و پرت کن و اینا بود واقعا خود به خود پیش میاد
وقتی روابط داغون بین ادمها را ادامه میدی واقعا زندگی فقط جهنمه همش حرفهای مفت و چرت و پرت میشه
و چنان فرکانست را به فنا میده که اصلا کیلومترها از خدای خودت فاصله میگیری و میری قعر زندگی جهنمی
انتخاب با خودمون هست اولش یکم ذهن جفتک میندازه ولی میشه ارام ارام نرمش کرد برای من و خیلی ها شده
اگر شمایی که داری کامنت منو میخونی به این صفحه هدایت شدی میتونی استمرار در این مسیر کنترل
ورودی ها که کندن از خانواده دورهمی های بی خود انرژی های هرز را از بین ببر روی رابطه خودت با خدای خودت
وقت بزار اگر رابطه عاطفی داری دوتایی خوش بگذرونین به خدا خیلی لذت بخشه اگر قوانین هم قاطیش بشه
که اصلا میشه بهشت لطف خدا شامل حالم شده که همسرم هم یه جورایی اومده تومسیر قوانین اولش مقاومت
داشت ولی من گذاشتم خودش بیاد و خودش اومد چون نتایج را دید تغییرات را در من دید خودش اومد
و میشنوه عمل میکنه بسیار باهوش هم هست به لطف خدای مهربانم خیلی تو بعضی موضوعات از من هم بهتر
عمل میکنه شاید جالب باشه بدونید که فقط بعضی اوقات شاید روزی یک ساعت بشنوه زیاد هم تمرکز توش
نزاره فقط بعضی روزها بشنوه و بهم بگه عباس منش بزار منم میزارم خیلی خوشحالم از خدای خودم بی نهایت
سپاسگزارم که بهم این لطف را داشته که در رابطه عاطفیم همسرم در یک مسیر یک نگرشی را داشته باشم
و این نشان دهنده اینه که قانون جواب میدهد حتی کسی که اولش مقاومت داشت خودش میاد تو مسیر
فقط با تغییر خودمون ادمهای اطرافمون با ما هم جهت میشن به این حرف استاد عزیزم رسیدم که
میگفت و همیشه تاکید دارن که به کسی اصرار نکنید بچه ها شما تغییر کنید دست از دیگران بر دارید
خودشون عوض میشن وقتی شما تغییر میکنید اینو خودم تجربه کردم در تمام زمینه من تجربه کردم
و میدانم که جهانی داریم که سراسر قانون در آن حکمفرماست و مثل اینه عمل میکنه چی داری به اینه نشون
میدی همون بهت بر میگرده به غیر این نیست حالا میخاد غیبت باشه تهمت باشه دزدی کمبود باشه حسرت باشه
هر چی هر کاری میکنی به خودت میکنی به غیر این نیست .
استاد عزیزم دوست دارم امیدوارم همیشه بدرخشید در تمام جنبه های زندگی بهشت را تجربه کنید شما فوق العاده
هستید .
همه شما را به خدای بزرگم میسپرم .
خدا نگهدارتون .
به نام خدای مهربون
سلام استادان عزیزم
وسلام به همگی
استاد چقدر حال میکنم از این کامنت هایی که روی این فایل ها میاد
وقتی میخونم چقدر هم شما و هم دوستان رو تحسین میکنم به خاطر این درکی که از قانون بین بچه ها داره منتشر میشه.
خدایا شکرت که در مدار شنیدن و دیدن و خوندن این آگاهی ها هستم و چقدر درک کردم استاد شما حین خوندن کامنت ها چه لذت و سپاس گذاری میکنید برای این همه حال خوب و آگاهی های خوب.
استاد من یکی از کار های مهمی که کردم و خیلی کم نگران حرف مردم بودم بحث مجلس عروسیم بود.
یک مجلس خیلی کوچیک و مختصر گرفتم در حالی که کلی خانواده و دوربریام میگفتند زشته این کار رو نکن ولی من از خدا خواستم و دقیقا اون چیزی شد که میخواستم.
مهمون کم پذیرایی عالی
و مهمتر از همه استاد به من و خانومم چقدر خوش گذشت قبل رفتن به تالار من به خانمم گفتم انقدر آرامش و حال خوب دارم که حس میکنم عروسی یک دوستم دارم میرم.
و دقیقا هم همین شد.استاد از اول تا آخر مجلس من خانومم توی وسط در حال رقص و شادی لذت بودیم چقدر شب به یاد ماندنی شد
و جالب تمام همون آدم هایی که میگفتند کارت اشتبا هست بعدش گفتن چقدر کار درستی کردی و خودم رو تحسین میکنم که یک عروسی گرفتم مختص خودم ن دیگران .
ن اینکه ی کار بکنم ملت تاییدم کنند و به حرف و نظر دیگران باش .خلاصه این یکی از تغییراتی بود که من داشتم و بعدشم حرف هایی میشنیدم ولی سعی میکردم ی جوری توجه نکنم
خدیا شکرت
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان
من همیشه فایل ها رو همون اول کار سعی میکنم گوش بدم اما هر وقت تاخیری در گوش دادن فایل های جدید برای من پیش میاد، شک ندارم که قرار نیس الان بشنوم و زمانش نرسیده، هر دفه هم علتش رو میفهمم به محض پلی کردن فایل
با شنیدن این فایل یاد قبلا افتادم که دور هم اصلا نیس، همین 2،3 سال قبله که چقدر برام نظر بقیه مهم بود و دنبال تایید و تحسین بقیه بودم…حتی یه مدت هم سر کار خیلی اذیت بودم فقط به خاطر حرف و تهمت های مردم که هرکاری میکردم برای اثبات ولی انگار بی تاثیر بود و اوضاع برای خودم بدتر میشد .. سه سال همونطوری گذشت فقط هم بخاطر باورهای غلط خودم که به بقیه اعتبار داده بودم و خودم رو بی عزت…
الان با این فضا خیلی تغییر کردم و فکر میکنم دیگه درگیر حرف مردم نیستم یا انقدر کمرنگ شده که الان مورد خاصی یادم نمیاد پس حتما دور بوده یا خیلی اذیت کننده نبوده که روز و شبم رو ازم بگیره و ناراحت باشم
سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته
واااای استاد استاد…. کی گفته این فایل ها رایگانه؟ ای کسانیکه ایمان آوردید بدانید و آگاه باشید که این فایلها فقط اسمش رایگانه ولی ارزشش میلیون ها تومنه ، چقدر من درس یاد گرفتم ازین فایل
من معمولا با اکانت همسرم میام چون دوره هارو اونجا داریم ولی گفتم باااااید بیام برای این فایل حتما کامنت بنویسم
این موضوعات پاشنه آشیل من و خیلی هاست چون متاسفانه کتابها،آموزشهای مربوط به حوزه ی روابط همه متفق القول میگویند : خودت رو توضیح بده ،بشین گفتگو کن ،بشین بحث کن ،گذشته رو واکاوی کن، شنونده ی خوبی باش!
(که شاید در مواردی هم کار کنه مثلا برای افراد خیلی مهم و نزدیک)
ولی تجربه به من ثابت کرده اینا فقط تورو پایین و پایین تر میبره چون آدمی که تصمیم گرفته از تو خوشش نیاد
و تصمیم گرفته تورو خراب کنه
تصمیمش رو از قبل گرفته!
و اون اصطلاح طلایی ، واقعا طلاییِ “سگ محل” که گفتید در جدیدی از آگاهی رو به روی من گشود ….
چقدر این ایده درسته که کامنت منفی رو اصلا نبینیم ، نخونیم
منتظر نباشیم که ببینیم دیگران راجع به ما چه نظری میدن
جستجو نکنیم نظر دیگرانو راجع به خودمون
و اگر با سماجت خواستند نظرشونو به گوش ما برسونند به قول استاد “سگ محل ” کنیم !
واااای من باید این واژه رو بدم برام خطاطی کنن قاب بگیرم بزنم به دیوار خونه ام …..
…….. سگ محل ………
چقد ساده اما عمیقه
بذارید یکی از تجربه های تکرار شونده ام رو براتون بگم
مادرشوهر من علیرغم ویژگی های خوبی که داره علاقه خاصی داره به تیکه انداختن به من ،چون بنده به لحاظ فرهنگی و اعتقادی و … خیلی مورد تایید ایشون نیستم
یکی از تیکه هایی که بهم میندازه اینه که تا از در خونه اش وارد میشم سلام میکنم ،میگه چه عجب ! چه عجب ! چطو شده ازینورا ! و اینو انقدر تکرار میکنه تا مطمئن شه من رو ناراحت کرده یا بالاخره یه ری اکشنی ازم بگیره
بعد خیالش راحت میشه شروع میکنه به خنده و احوالپرسی
خب من هربار از خودم میپرسیدم چرا این آدم با من اینطور رفتار میکنه ؟؟؟ یه بارم سعی کردم بهش بگم که ناراحت میشم ولی گردن نگرفت و گفت نه شوخی میکنم و به همه اینجوری میگم و فلان ….
تا بالاخره من امروز به جواب این معما رسیدم !
و جواب این است : من باید انقدر ری اکشن نشون ندم تا خسته بشه و رها کنه
چون اون هدفش اینه منو شرمگین کنه و بهم احساس گناه بده ،هربارم که موفق میشه انگیزه میگیره تکرارش کنه
چون فکر میکنه برنده شده !
آدمهایی که دوستمون ندارن از خشم ما تغذیه میکنن ….
اگر نتونن خشمگینمون کنن خود به خود میبازن و از بازی خارج میشن …
کل داستان همینه !!
و من اگه مطمئنم به نیت خودم ،به راه و رویه ام به انسانیتم به اینکه آدم خوب و شریفی هستم پس آروم میمونم و هیچ کاری نمی کنم …اجازه میدم خدا کارهارو برام انجام بده ،آدمهایی که میخواستن بهم آسیب بزنن رو یا از مدارم خارج کنه یا به خدمتم دربیاره
کما اینکه بارها و بارها این اتفاق برای من افتاده
یه آدمهایی که زمانی فکر میکردم چطور میشه دیگه ریختشونو نبینم به من خدمت کردن زمانیکه من تونستم ذهنم رو کنترل کنم در مقابلشون ،به اندک ویژگی های مثبتشون توجه کنم یا اینکه کاملا فکرم رو ازشون خالی کنم
یکی دونفر آدمهایی تاکسیکی بودن در اطرافم که بیش از 8 ساله ندیدمشون ، قبلا ماهی چندبار میدیدمشون یا درموردشون میشنیدم مدام …و الان نمیدونم زنده ان یا مرده !
یا افراد بسیااااار نزدیک به من که هم مدار نبودیم و خودبخود فاصله افتاده بینمون
توی دوران پاندمی بهترین اتفاقات زندگی من افتاد …. خودبخود از یکسری از معاشرتهایی که اجباری بود معاف شدم و نقطه ی عطفی بود در آزادی زمانی و روانیم
درحالیکه قبلش نمیتونستم باور کنم چطور ممکنه ازون آدمها و فضاشون خارج بشم پاندمی مثل یک معجزه برای من عمل کرد
به نام خدای مهربان
هشتاد و پنجمین تعهد
این ما هستیم که اتفاقات زندگیمونو رقم میزنیم اگر به حرف بقیه توجه کنیم و تو ذهنمون اهمیت پیدا کنه حرف بقیه تو زندگی مون تاثیر میزاره نه به این دلیل که اونا تو زندگیمون تاثیر دارن به این دلیل که ما قدرت دادیم بهشون بهشون توجه کردیم
هیچ کس در هیچ شرایطی در زندگی من تاثیری نداره مگر این که من بهش قدرت بدم با توجه کردنم با واکنش نشون دادنم بهترین کار بی توجهی و بی محلی هست
اگر یه کسی به ما تهمت بزنه و ما پاسخ بدیم و بخوایم از خودمون دفاع کنیم داریم این پیغامو به اون و به دیگرانی که ممکنه بخوان ازین فرصت سواستفاده کنن داریم میدیم که من تحت تاثیر قار گرفتم تونستین منو اذیت کنین ولی وقتی بی محلی کنیم داریم این پیغامو میدیم که برا من ارزشی نداری اصلا که من بخوام حتی پاسخ بدم به تهمت هایی که شما بهم میزنین اصلا برام مهم نیستین
خدایا منو به مسیر درست هدایت کن و ایمانمو به خودت قوی کن امین
به نام خالق یگانه گیتی آفرین آن که هدایت میکند خیر وشر را
سلام ، خدایا سپاس گزارم سپاس گزارم برای همین لحظه برای عشقی که در قلبم قرار دادی برای همین مقدار باوری که به قانون بهم هدیه دادی و باعث شدی تا اینجا پیش بیام برای این که تغییر دادی اصلاحش کردی و گرفتی از من بخش بزرگی از عجله و شتاب را برای این که گفتی همه چی همین لحظه همین فایل هست به همین گوش کن نکته برداری کن و هدایت های من دریافت کن و عمل کن بقیهاش رو هم خودم بهت میگم. خدایا احساس میکنم اینجا در این پروژه من هستم و تو و حرفهای استاد و ردپای دوستانم برای ادامه دادن در این مسیر توحیدی من هستم و عشق و نور و امید خدایا شکرت صدها هزار مرتبه شکرت یارب تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم
قلب ها با نام و یاد تو آرام میگیرد. سبحان الله رب العظیم و بحمد/ الحمدالله رب العالمین/ سبحانک لااله الا انت سبحانک انی کنت من ظالین
استاد شما گفتید در این مسیر نسبت افرادی که تهمت زدن وسنگ اندازی کردن به نسبت افرادی که بهتون محبت کردن و عشق ورزیدن و دوست تان داشتن یک به تیلیاردر هم نیست، من رو به فکر فروبرد و باعث شد یک لیست از آنچه که احساس بهتری بهم میدهد و من را از زندگی راضی میکند بنویسم و این لیست از ظاهرم شروع شد کلا 10 مورد شد که 5 تاش در مورد بهبود اندام و سلامتی قسمتهایی از پوستم و… بود و 4 مورد در مورد روابطم و استقلال مالی و زمانی بود و یک مورد حسی که میخواستم داشته باشم.
از طرفی لیستی مقابلش تهیه کردم( چی دارم که به خاطرش احساس رضایت میکنم.) که با بدبینانه ترین حالت ممکن 68 مورد شد و 20 موردش مربوط به جسمم بود یعنی قشنگ قفل کردم دیدم اینهمه احساس بد و ناامیدی و بیقراری تنها به خاطر این 10 تا هست که به سراغم میاد و از طرفی این 68 تا ویژگی خوب فقط همین 68 تا اگه یکیش نباشه و زندگیم به شدت سخت میشه و چقدر مهم هستند این 68 مورد این که من در خانه و شهر و دانشگاه خودم احساس امنیت میکنم بینهایت بارزش هست.این که میبینم و میشنوم این که میتوانم حرف بزنم و درخواست کنم به راحتی با همه بدون هیچ زحمتی بارزش هست این که ستون فقرات و اسکلت بندی سالمی دارم باارزش هست و …..
وقتی منطقی نگاه میکنم میبینم خداییش خیلی مسخره و مضحک هست کاری که اغلب عادت به انجامش دارم ندیدن آنچه که دارم و خواستن آنچه که ندارم مثل کودکی که دنیایی اسباب بازی دارد اما باهاشون بازی نمیکند و اون توپ که فلان رنگ و سایز هست اون اسباب بازی خاصه که خودش نداره می خواهد برای این که خوش حال و بشه و گریه نکند. به همین اندازه مسخره و غیر منطقی هست. اما خوش حالم از این که ربم هدایتم کرد به سمت مقایسه این دو لیست به شدت حالم را بهتر کرد الان احساس آرامش دارم.
ذهن دوست دارد، عملکردش این طوری که بگرده و بگرده آن چه که نداری، نکات منفی، افکار و شرایط و اتفاقات و آدم ها و موقعیت ها و خلاصه هرچی که فکرش بکنید و نکنید که در شما احساس بد ایجاد میکند حتی اگه به اندازه سرسوزنی هم باشه چنان بزرگش کند که از غصه دق کنیم و فلج بشیم جوری که افسردگی بگیریم، استاد شما مثال ویژگیهای فردی زدید من از سلامتی میگم. از 32تا دندان 29 تاش سالم هست و دوتا ندارم و یک دندان هم باید بکشم بعد این ذهن گیر داده این 3 تا و چنان بزرگش کرده که احساس بیارزشی کنم.
یک مثال دیگه الان در کرج برق میره نگاه کردم از 24 ساعت در بدترین حالت ممکن که نیست 20 ساعت برق داریم حالا ما اون 20 ساعت رو ندید میگیریم و شروع میکنیم به ناله و شکایت به خاطر 4 ساعت به لطف ذهن بزرگوار که همش دنبال این که نشان بده چقدر شرایط بد و ناجور هست و واقعا هم شیطان هست. که چی بشه؟ که احساس ما بد بشه و ما شروع کنیم به ناشکری…..خدایا پناه میبرم برتو از شر شیطان رانده شده از شر نجواهای ذهن.
به خاطر همین که میگوییم باید حواسمان به آنچه که در ذهنمان میگذره باشه و ببینم چه فکری چه احساسی در ما ایجاد میکند چون این افکار هستند که باعث میشند ما حرکت کنیم یا از فرت یاس و ناامیدی بیحرکت باقی بمانیم یا از روی ترس دست به کارهایی بزنیم که شرایط را برایمان بد و بد و بدتر کند.
برای همین که استاد شما تاکید دارید باید در این مسیر استمرار داشت و مدام ورودی های مناسب به ذهن بدهیم و کنترل کنیم مدیریت کنیم افکارمان را.
برای همین که باید جوری تمرینها را انجام بدهیم و آگاهی ها را مرور کنیم که به احساس بهتری برسیم چون حس بهتر کاملا مخالف حسی که ذهن در ما ایجاد میکند.
چون آگاهیها و هدایت های خداوند مخالف آن چیزی هست که این ذهن به طور اتوماتیک میخواهد به خورد ما بده باید باید باید افسار این ذهن و کشید و کنترل رو به دست گرفت نه که رهاش کنم به حال خودش. تنها خدا که میتواند در این مسیر به من کمک کند.
پس الان که این الگو فهمیدم باید حواسم جمعتر باشه الان بهتر متوجه میشم که چرا میگویید شناسایی باورهای محدود کننده و الگو های تکرار شونده مهم هست.
تا این جا که متوجه شدم
الگو ذهن: نشان دادن شرایط و اتفاقات و موقعیتمان در زندگی به شکلی که احساس یاس و بیارزشی و ناامیدی کنیم احساس کمبودکنیم. در واقع ذهن بلده چه جوری از کاه کوه بسازه از اون کوه ها که کمرمان در زندگی دلا بشه و زیرش له بشیم از ترس لز نگرانی از بیقراری از حس بیکسی و نداری و …..
.
از طرفی شیطان در روز قیامت میگوید خدا به شما وعده داد من هم وعده دادم اما وعده خدا حق بود. و ما خودمان خواستیم حرفش رو گوش کنیم. شیطان همان ذهن هست. چرا که در دل ما ترس و نگرانی و غم و بیقراری ایجاد میکند.
خدا خودش مگه تو قرآن نگفت بر بندگان من تسلطی نیست و ربت کافی هست برای همه چی.
پس من یا تسلیم خدای وجودم هستم و در آرامش و حرکت میکنم با هدایتهای رب العالمین و بهشتم میسازم به لطف او و حمایت های او بادست های او
یا اسیر نجواهای ذهنم هستم اسیر ترس ها و نگرانی ها و قدرت دادن به عوامل بیرونی و دیگران = شرک و سقوط میکنم به سمت جهنم زندگیم.
ذهن یک ذربین یا بهتر بگم یک میکروسکوپ میگیره دستش و جوری حواست رو معطوف آن چیری که فعلا در زندگیت نیست میکند که کاملا تمام آنچه که هست رو اصلا نمیبینی انگار دنیای تو محاصره شده با آن تضاد و قدرت حرکت رو به همین راحتی از دست میدهی.
افرادی که تهمت میزنند به خاطر خلا درونشان هست. چون خودشان به جایی نرسیدند افراد موفق رو دزد میکنند. مریم این خلا و ضعف از کجا میاد؟
از تبعیت کردن از نجواهای ذهن از اسیر و بنده نجواهای ذهن بودن چون ذهن تو را به سمت نداری به سمت ندیدن آنچه که داری آنچه که هست سوق میدهد و آنها را برای تو به واقعیت های زندگیت بدل میکند. خودش هم بهانه تراشی میکند برای این نداشتنها به حقیقت که بر چشم ها و قلل ها و گوش هایشان پرده افکندهاند.
اگر تو هم تبعیت کنی از این نجواهای ذهن ، (آره اینها اگه یه بلایی سرمن بیارند اگه آبروی من رو ببرند و….. ) توهم وجودت خلا احساس میکنی تو هم سقوط میکنی اما اگه تسلیم خدا باشی و به قولی بگی آخیش همه چی رو سپردم به تو و توجه ای بهشان نکنی همه چی خودش درست میشود. من خالق زندگیم هستم با انتخابم این که تسلیم خدا باشم و به گفتهها و هدایت های ربم که من رو پر میکند از عشق از آرامش از لذت، تبعیت کنم یا دور بشم ازش و از نجواها تبعیت کنم و روز به روز در تاریکی بیشتری فرو برم و خالی بشم از آرامش از نشاط از سلامتی و عشق.
خدایا خودت هدایتم کردی به سمت این آگاهی ها خودت هدایتم کن حمایتم کن بهم یاد بده تا عمل کنم به اینها خودت بهتر از هر کسی میدونی اگه تنها یک ذره بیشتر عمل کنم و ایمان بیارم به آنچه که گفتی زندگیم از این رو به اون رو میشود خدایا خودم رو به خودت سپردم. ریش و قیچی دست خودت خیالم راحت راحت خودت من رو در این پروژه آوردی خودت یادم دادی و میدهی خودت کمکم کردی تا این قدم بیام و بنویسم و یادبگیرم و در حد توانم عمل کنم بقیهاش هم خودت درست میکنی و ذهنم هم غلط کرده که میخواهد تو دلم رو خالی کند و هی چرت و پرت بگه بشینه سرجاش سماقش رو بمکه بچه پرو.
یا حق
بنام خداوند وهاب
سلام
موضوع مورد تهمت واقع شدن.
در این فایل ارزشمند بهترین آگاهی ها را دریافت کردیم ، حقیقتا اگر این آگاهی ها بصورت عملی و دائمی در زندگی خودمان بکار ببریم ، در آن صورت ، مصداق آیه لاخوف علیهم ولا یحزنون هستیم ، اینقدر این مطالب را در ذهن و قلب مان تکرار کنیم تا به عمق وجود ما نفوذ کنه و جزئ از شخصیت ما بشه .
من درک کردم :
همیشه روی باورهای خودم کار کنم تا شخصیت قوی بسازم تا حرف مردم اصلا تاثیری در احساس من نداشته باشه .
من باید عزت نفس و احساس ارزشمندی خودم را بالا ببرم و با خودم در صلح باشم و آنقدر مشغول لذت بردن از خودم باشم تا اصلا فرصتی برای توجه به حرف مردم نداشته باشم .
من باور کنم وقتی در مسیر درست هستم و به الهامات الله عمل می کنم هیچ قدرتی نمی تونه در من تاثیر بگذره.
افرادی که تهمت می زنند ، افرادی هستن که هیج موفقیتی در زندگی کسب نکرده اند و کانون توجه آنها روی مسائل منفی هست .
تهمت می تونه بصورت یک پیامک ، یا حرف ، یا کلامی در فضای مجازی باشه ، بهترین کار اینکه ، اصلا ، کامنت این طور افراد را نخونم و بهش توجه نکنم .
بهترین باور در مورد بی توجهی به تهمت دیگران اینکه ، من با ارسال فرنکاس، خالق زندگی خودم هستم و دیگران اصلا تاثیری در این قضیه ندارن ، باور کردن همین موضوع، بالاترین کمک را به من می کنه، یادم هست استاد عباسمنش در دروه کشف قوانین زندگی، گفت، اگر شما فقط باور کنید که خالق زندگی خود هستید ، کل داستان موفقیت را درک کردید . زندگی توحیدی یعنی همین ، یعنی ، من قدرت افراد هرچند با لا مقام و قدرتمند را نادیده بگیریم ، و قدرت آنها را ناچیز فرض کنم و در عوض قدرت مطلق را به رب العالمین بدهم که منبع هست و این توانایی را به من داده تا با ساختن باور درست و ارسال فرنکاس درست به هر آنچه که دوست دارم برسم و در این صورت نه عجله ای دارم و نه نگران باور کمبود ، و بدو بدو هستم .
تمرکز، تمرکز ، تمرکز::::::::::::::::::::::::::
تمرکز اصل موفقیت هست ، از این نیرو به نفع خودم استفاده کنم، زمانی به این مرحله می رسم که حرف مردم را از زندگی خودم حذف کنم.
بی توجهی به حرفهای نامطلوب مردم نیاز به تکامل داره و آرام آرام تمرین می کنم تا به مرحله ای برسم که هیچ کس نتونه در من تاثیر بگذره.
به نام خداوند مهربان
سلام به استاد عزیز، مریم جانم و تمام دوستان خوبم
گام چهاردهم
نکته اولی که من درس گرفتم ازش، این بود که در 99 درصد مواقع واقعیت اینه که افرادی که ما رو تحسین و تایید میکنن ده ها برابر بیشتر هستن تا افرادی که بدگویی ما رو میکنن؛ ولی ذهن اینقدر اون یه مورد رو بزرگ و تکرار میکنه که ما به هم میریزیم و این دقیقا هدف شیطانه
موضوع بعدی، مهم ترین باور استاد در مقابله با تهمت بود:
من خالق زندگی خودم هستم و منم که دارم شرایط رو رقم میزنم و در هر حالت، همه جیز در نهایت به نفع من خواهد شد.
اینجور جاها بیشتر درک میکنم که ما میگیم انسان موحد، کسیه که قدرت رو از هر عامل بیرونی بگیره بیاره بده به خداوند و افکار خودش!
یعنی کسی که باور داره که خودشه که داره زندگیشو رقم میزنه، در واقع بزرگترین قدم در راستای توحید رو برداشته
موضوع بعدی اینکه وقتی ما به توهین یک نفر بازخورد میدیم، یعنی آقا تو منو تحت تاثیر قرار دادی و تونستی بهم آسیب بزنی
ولی اگر بی محلی کنیم، بزرگترین ضربه رو به فرد زدیم
و مثال واضحی که حتی در زمینه انتخابات که ترامپ ظاهرا باید ذهنیت مثبت مردم نسبت به خودش رو تحت هر شرایطی حفظ میکرد چون میخواست توسط اونا انتخاب بشه؛ با وجود اینهمهههه تبلیغات منفی اما چون تونست بی محلی کنه باز هم با اختلاف پیروز شد و میبینیم که تلاش های دیگران کاملا بی فایدست!
در مورد خودم اگر بخوام بگم، یکی اینکه من مدت ها بود که این قسمت رو اشتباه فهمیده بودم و اینکه اگر کسی تهمت کرد من باید جوابش رو بدم رو جلوه ای از با عزت نفس بودن میدیدم؛ که امروز اگر کوچک ترین شکی بود برطرف شد و من دیگه کاملا مطمئنم فرد با عزت نفس واقعی، تمام تمرکزش برخودش و کارشه نه دیگران و نظراتشون
و مسئله بعدی، اینه که من حس میکنم اولین قدم در این زمینه اینه که من خودم شخصیتی از خودم بسازم که هرگز بدگویی دیگران رو نکنم
من کلا زیاد اهل غیبت کردن و این چیزا نیستم ولی متاسفانه اگر در جمع های خاصی قرار بگیرم و غرق تعریف بشم به خودم میام و میبینم دارم همچین حرف هایی میزنم.
الان مدتیه که به صورت جدی روی این زمینه تمرکز کردم و متعهد شدم هرگز درمورد هیچ کس نکته منفی ای رو نگم و انصافا هم دارم خوب عمل میکنم و تا زمانی متمرکز ادامه میدم که جزئی از شخصیتم بشه