شیوه مدیریت انتقادات - صفحه 14

414 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    یوسف علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1727 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش

    درود بر شما استاد عباسمنش عزیز️

    در مورد انتقادات همونطور که گفتید انتقادات هم میتونن جنبه سازنده داشته باشن و هم میتونن جنبه تخریبی داشته باشن که شما به صورت خیلی عالی و با detail ، ابعاد این موضوع رو بررسی کردید؛

    به نظر من هم انتقاد سازنده میتونه یک کلید باشه برای هرکسی که بتونه به موارد مثبتش اضافه کنه یا مهارت هایی که داره رو بهبود ببخشه

    یکی از مثال هایی که میتونم از خودم بزنم این بود که قبلا نه خیلی بصورت مستقیم ولی چندباری از دورو بری هام میشنیدم که در قبال هر اتفاق ناگواری زود ریکشن نشون میدم و از کوره در میرفتم البته که خودم هم یه جورایی میدونستم این ایرادو دارم ولی انقدر غرق در باورهای قبلیم بودم انگار نمیتونستم تغییرش بدم، و وقتی که با خودم عمیقا فکر کردم و روی خودم کار کردم دیدم که میشه با ایمان و آرامش مسائل و مشکلاتو حل کرد؛

    در مورد انتقاد تخریبی هم اونجا که گفتید اگر داریم از خودمون ایراد میگیریم نتیجه شو در جهان بیرون و از سمت آدم های دیگه میبینیم، این بخش مربوط میشه به اینکه ما از درون خودمون رو دوست نداریم و خودمونو ارزشمند نمیبینیم، اگه احساس لیاقت و عزت نفس داشته باشیم، اون وقت میبینیم که بیرون از خودمون هم بهمون احترام میذارن و دیگه از ما انتقاد های بیخود و الکی نمیکنن؛ اینم باید بدونیم که اینکه بدون ایراد باشیم و بخوایم پرفکت و بی نقص باشیم فکر اشتباهیه، کسی موفقه که از تجربیاش‌ درس بگیره

    همه کسانی که پیشرفت کردند سعی کردن از تجربیاتشون استفاده کنن و در مسیر زندگی شون همیشه یکم از قبل بهتر باشن

    در مورد انتقادی که از ما میکنن و اطلاعاتشون درست نیست هم برای خودم پیش اومده و منم توضیح دادم که اون اطلاعاتی که بهت دادن اصلا درست نیست و من بهت پیشنهاد میکنم که تا چیزی رو به چشم ندیدی باور نکنی؛ با دادن اطلاعات درست به طرف منتقد میتونیم از بروز بسیاری از سو‌تفاهم ها جلوگیری کنیم

    حالا این ما هستیم که وقتی انتقادی بوجود میاد ببینیم مربوط به کدوم دسته تعلق داره، و چطور باید میدیریتش کرد

    بسیار ممنونم از شما استاد عزیز دوستون دارم و دوست دارم بیام امریکا از نزدیک ببینمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1280 روز

    سلامی گرم همراه با عشق به استاد عزیز و دوستان گرامی ام

    خواستم چرت چند دقیقه ای روزانه ام رو بزنم ولی با قطره اشکی ک از چشمم پایین اومد بیدار شدم گفتم وقتش عه ک بنویسی از انتقادهایی ک از تو شد و پروردگارت دلت را آنچنان قرص کرد ک نلرزیدی و ادامه دادی. الان ک فکر میکنم ب اون کارهایی ک کردم میگم سبحان الله من بدون تو نمیتونستم تو بوی ک دلهارو نرم کردی تو بودی ک توان شدی در پاهایم، کلام قدرتمند شدی در زبانم، ایمان شدی در پاهایم برای ادامه دادن، مینویسم از تجربه هایم و افتخار میدانم شان افتخار میکنم ب تک تک تصمیماتم و خلاف جهت رودخانه و خلاف عقاید خوانواده ام حرکت کردن را.

    من از نوجوانی میدانستم ک نباید روی کسی حساب کنم،برخلاف خواهرهایم از هیچ کس توقع مالی نداشتم حتی پدرم، از هیچ کس توقع عشق نداشتم حتی مادرم چه برسد ب دوستی با پسرها.یک شخصیت محکم ساخته بودم حتی همان بچگی ام بیشتر دوست داشتم با خودم بازی کنم حتی در دوران مدرسه من تنها یک دوست داشتم.همیشه عاشق تنهایی ام بودم.حتی همان موقع ها ب من انگ افسرده، انگ خجالتی، انگ بی اجتماع بودن میزدن ولی من دوست داشتم تنها باشم.از تظاهر ب عشق و محبت متنفر بودم از بحث های بیهوده حرف های بیهوده منتفر بودم.خودم بودم همانطور ک میخواستم رفتار میکردم.اتفاقا من شاد بودن را در درون خودم داشتم.و از خیلی از آن آدمهای به اصطلاح اجتماعی اطرافم حالم بهتر بود.

    تصمیماتی ک گرفته ام تاکنون مینویسم تا کم ارزش ندانم و باعث افتخارم باشد :

    اولین برای ثبت نام کلاس کنکور و خواندن زیاد و کتابخونه رفتن و مهمانی نرفتن بود. چون من اولین دختر فامیل بودم ک میخواست برای کنکور بخواند و عزمم را جزم کرده بودم. میگفتن مگه تاحالا کسی تونسته از قوم ما ؟ این همه دختر تو طایفه ما هست مگر کسی درس خونده دانشگاه رفته (حتی خواهرهای بزرگ من هم نرفته بودن)آخرش ک چی میخوای ازدواج کنی چرا انقدر رنج میدی خودتو؟ ما اینجا غریب ایم کشور خودمون ک نیست( اهل افغانستان هستم).ولی بی توجه ب حرف هایشان و بدون ذره ای ذره ای حتی تشویق و چکار میکنی خسته نباشی عزیزم من ادامه میدادم درس های مدرسه و کلاس های کنکور را عالی میخواندم کل آن 9 ماه را بکوب خواندم خودم دنبال کتاب های دست دوم میرفتم.از این کتابخانه به آن یکی ک شاید تایم بیشتری بتوانم بمانم.حتی بعد از کتابخانه میومدم خونه و با ظرف شویی پر از ظرف روبرو میشدم.و آن سال من کنکور را رتبه 3 هزار گرفتم و به دلیل اینکه بلد نبودم انتخاب رشته کنم و خودم به تنهایی انجامش دادم اولیت دانشگاه آزاد تهران کامیپوتر قبول شدم.باز انتقادات این همه خوندی و آخرش دانشگاه آزاد ولی من می دونستم من تلاشم رو کرده بودم و ب خودم افتخار میکردم.باز بعد از یک ترم خوندن انصراف دادم چرا ک برام اتلاف وقت و اتلاف هزینه بود.باز انتقادات ک چرا .الان همه ب اون دانشگاه رفتن کلاس میزارن . کار بهت نمیدن با دیپلم.الان دیپلم حساب میشی. ولی برام مهم نبود.میخواستن ارزش وجودی من را ب مدرکم بدهند. از بچگی ارزوم بود ک روی پای خودم وایسم و خودم پول دربیارم به همین خاطر از سن 19 سالگی وارد حوزه کاری شدم با وجود ترس هایم از جامعه از رئیس از اینکه ب پدرم بگویم ولی بازهم سنت شکن شدم و محکم پای تصمیمم ماندم. و با اینکه تا چند ماه خانواده ام از عموهایم مخفی میکردن و خجالت می کشیدن و باعث شرمساری شان بود ک بگویند دخترشان سرکار میرود. ولی من ادامه میدادم من نیازی ب هیچ تشویق کننده ای نداشته ام و نخواهم داشت.

    وارد شغل های مختلف شدم.خواستم برای خودم کار کنم. بعد از کار اداری ب بازار مولوی میرفتم و از این پاساژ ب آن پاساژ بدنبال جنس های عمده.پیچ کاری زدم پیج فروش لباس.خودم وخواهرم مدل شدیم.عکاسی و ادیت را در حد مبتدی یاد گرفتم. باز انتقادات و تمسخرها.

    تصمیم گرفتم لباس ها رو در مترو بفروشم. ایده ای بود ک فقط باید انجامش میدادم.برای من سخت ترین کار دنیا این بود ک ب پدرم اعلام کنم.اصلا این ایده برای این بود ک من بتی ک از پدرم ساخته بودم را بشکنم. باید قدرت را از حرف های عمه و عمو و پدر میگرفتم و به رابطه ام با پروردگارم میدادم. هرگز اون لحظه ای ک میخواستم تصمیم ام رو اعلام کنم یادم نمیره. خدا دلهارا برای من نرم کرد. گفت تو فقط قدم اول رو بردار تو فقط اعلام کن بقیه اش با من. از چی می ترسی؟ قدرت رو به کی میدی ؟ و من فقط توی 2 واگن اعلام کردم جنس هام رو و برگشتم و انگار یک حسی ب من گفت تو از آزمایش سربلند بیرون اومدی. میگفتم حتی اگر کسی هم منو ببینه برام مهم نیست. و این تصمیم انچنان ب من اعتمادبنفسی اعتماد ب ربی داد ک تونستم تمرین اگهی رو به نسبت راحت تر در مترو انجام دهم.

    ایده بعدی فروش لباس هایم در غرفه های کارآفرینان به صورت دست فروشی. این ایده هم انجام شد ب راحتی و من چقدرررر بزرگ شدم. چقدر تجربه کسب کردم و چقدر ب خودم افتخار میکنم از ثروتی ک ساختم.و چقدر لذت بخش هست آن نعمتی ک خودت با ایمان ب خدایت خلقش کردی.

    تصمیم بعدی بیرون آمدن به کلی از کار اداری بود، باز هم انتقاداتی ک میخواهند مرا از تصمیمم منصرف کنند ولی من دیگر دلم نمیرود. و به کل این زنجیر را قطع کرده ام مگر هدایتی واضح به من بشود. در حال حاضر درحال اقداماتی برای کار خودم هستم و خیلی ذوق دارم به زودی از نتایجش میگم.

    اقدام بعدی. من به مدت 9 ماه طبق شیوه قانون سلامتی عمل کردم و با اینکه دوره رو نخریدم و منطقی نداشتم ک توضیح بدم ب اطرافیان ولی میدانستم آن چیزی ک استاد بگوید آن نتایجی ک با چشم می دیدم برای من کافی بود.و وقتی عمل کردم آن قدر شیرینی انرژی سلامتی سبک بالی و… چسبید ک گفتم درست است همین است و بس. ولی چون از کار اداری ام اومدم بیرون فعلا متوقف کردم این رژیم رو و اتفاقا یک اهرم رنج قوی ای در من ساخته میشه ک بعدها پرقدرت تر ادامه بدم. و االن میفهمم چرا قدرش را بیشتر ندانستم چرا بیشتر و هر روز و هر لحظه سپاسگزارش نبودم.

    چه با شروع رژیم از من انتقاد کردن آن هم بسیاااار همه و همه .چون اضافه وزن نداشتم .و من با لبی خندان جواب همه شان را میدادم.و فقط توی دلم میگفتم کل اگر طبیب بودی سر خود دوا فکندی.من نتیجه در دستم داشتم. و چه با قطعش ک انتقادها شروع شد ک دیدی نمیشه ب این سبک ادامه داد و … و من به همه شون گفتم من فعلا استپ کردم برمیگردم پرقدرت تر.البته باز حد و حدودی گذاشتم برای خوردنم چون میدونم چه چیزهایی سم است. و عاشقانه درخواست برگشت ب این رژیم را دارم. و عاشق شیپ بدن شما و خانم شایسته عزیز هستم خیلی تحسین برانگیز هست.

    سپاسگزارم از استاد عزیز و دوستانی ک پیام من رو خوندن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    فاطمه پورهدایتی گفته:
    مدت عضویت: 1491 روز

    سلام استاد جان م

    خوبی استاد منم خوبم

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر.

    استاد من دارم رو قرآن کار می‌کنم ، و کانال دارم و دوستانی دارم که باهم کار می کنیم، چند وقت پیش یکی از دوستان م، گفت که تو باید فایل های قرآنی ت، رو به این روش، این روش ضبط کنی، وقتی فکر کردم، دیدم آره چقدر خوب میگه، چقدر راهکار خوبیه، ازش تشکر کردم، اولش شاید یه کمی حالم بد شد ولی نگذاشتم ، ادامه بده، و با خودم گفتم این حرف خدا رو میزنه، که من بهتر ارائه بدم کارم، رو و داره به پیشرفت من کمک می کنه آروم شدم، و تغییر دادم روند کاری م،رو بعدش دیدم داره نتیجه میده ،

    یک انتقاد دیگه ای که دارم با آدم های، دور برم زندگی می‌کنم ، ازم می کنن،اینه که توو توانایی فلان کار رو نداری، و نمی تونی، اینجا خیلی به هم میریزم،وقتی امروز درس های استاد رو گرفتم متوجه شدم، آره این می تونه پاشنه آشیل من باشه چون مدام دارم به خودم میگم که تو نمی تونی، از پس ش، بر نمیای، پس ادامه نده،دقیقا هم اینو از سمت مقابل م، می بینم که میگه، خیییییلی بهم می ریزم، بعد خودم رو قانع می کنم میگم فاطمه رو خودت کار کن و تلاش کن ، توانایی داری تو می تونی، وقتی موفق میشم، می بینم آره اون آدم ها هم تحسین م می کنن، که آره چقققققدر خوب تونستی حتی خیییییلی جاها ما یه همچین فکری در مورد تو نمی کردیم که موفق بشی.

    استاد متشکرم از درس امروز

    چقققققدر عالی بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    نفیسه حسینی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 3348 روز

    سلام استاد عزیزم

    تحسین میکنم شما رو که انقدر قلب بزرگی دارید و از لحظه لحظه با شما بودن جز ساخت و رشد چیزی نباید انتظار داشت و الحمدالله که روی این کره خاکی من در جایی هستم ک استاد آگاهی های الهی را بما در هر فایل میگن و جز شکر گزاری هیچ چیز به زبان نمیاد .

    استاد من سالهای زیادی با آگاهی های شما هستم و دقیقا حدود یک ماه قبل همچین تضادی برام پیش اومد و دقیقا بدون آگاهی با همین روال و متد شما برخورد کردم و سعی کردم خوب گوش بدم ، در یک حد معمول پاسخ بدهم و از اینکه نظرشونو گفتن تشکر کردم و با اینکه از بعضی سمت ناراحت شدم اما از اون جلسه ک‌اومدم بیرون سپردم به خدا از عمق قلبم ، که هر جور برام خیر هست پیش بیاد و هیچ مقاومتی ندارم و سعی کردم اگر درگیرش میشدم ذهنمو تغییر بدهم البته نمیگم خیلی موفق بودم ولی تلاشمو کردم و قسمت جالب ماجرا بعد از چند روز ورق برگشت و تمام افراد در اون شرکت جو مثبتی نسبت بمن ایجاد کردن از تایید ، تشکر ، تحسین کردن از من و بعد از دیدن این رفتار گفتم خدایا من باید لحظه لحظه بسپارم ب خودت و تسلیم باشم .

    و وقتی فایل شما رو گوش دادم لذت بردم از قدرتی که شما در این برخورد نشون دادید،نگاه توحیدی را بیشتر به ما یادآوری شد و به مثال شرایط نزدیک خودم رسیدم و نتیجه عالی و آرامش خودم در طوفان اخلاقی افراد

    و الان ک تجربه امو گفتم هم باز از عمق قلبم شکرگزارم که رهایی چقدر عالیه ، و بودم با این خانواده ، کارکردن روی این آگاهی ها ما را در مسیر درست در تک تک شرایط میگذارد .

    استاد شما بی نظیر ترین بنده خداوند هدایتگر هستید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    هرمز بالي پور گفته:
    مدت عضویت: 2924 روز

    به نام خداوندی که قوانین ثابتی دارد

    سلام استاد عزیزم و مریم بانو و دوستان هم مسیرام

    خداوند را هزاران بار شکر می گویم که منو در مداری قرار داد تا به راحتی به اطلاعات این فایل بی نظیر دسترسی داشته باشم و به امید خدا آن را در زندگیم بکار ببرم

    از استاد عزیزم ممنون ام که نحوه برخورد با انتقادات را به ما آموزش دادن و برای من بسیار مفید بود من خودم همیشه تا کسی از من انتقاد می‌کرد به شدت بهم میریختم و شب و روز به حرفهای آن منتقد فکر می مردم که چطور تلافی کنم و یا به شدت با آن برخورد کنم و با دیدن این فایل چقدر برای من روشن شد که باید از آنها دوری کنم و خیلی به آنها اهمیت ندم و کار خودم را ادامه بدم تا به اهدافم برسم

    همیشه انتقاد هست در هر شغل و حرفه ایی که باشی و در هر مرحله از زندگیت که باشی ولی مهم نحوه برخورد ما با آن انتقاد هست و به نظر من بهترین روش برخورد با انتقاد همین روشی که استاد گفتن هست بیاییم خودمون را جای آن منتقد قرار دهیم اگر دیدیم که سازنده هست سعی کنیم که به تدریج آن اشکال را در خودمون برطرف کنیم و اگر دیدیم که طرف قصدش فقط آزار و اذیت ما هست باید از آن چشم پوشی کنیم و این چقدر با ارزش هست

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    Serveh گفته:
    مدت عضویت: 940 روز

    سلام

    استاد جان من فکر میکنم مسیر قانون جهان هستی یک شاهراه و راه اصلیه که در زندگی همه ما وجود داره و هر کدوم از ما اگه با خودمون صادق باشیم خیلی خوب متوجه میشیم آیا الان توی این مسیر هستم یا دارم بیراهه میرم

    این بی راه ها تو زندگی همه ما هست بینهایت زیاده و هرجا ما از کنترل ذهنمون خسته بشیم توی این کوره راه ها میفتیم و از لحظه ای هم که واردش میشیم قشنگ متوجهش میشیم به وسیله احساسمون … ولی ذهن هی قانع میکنه و سرمونو کلاه میزاره ..

    مثلا وقتی من میدونم اگه به فلان دوستم زنگ بزنم و باهاش بیرون برم اون اصلا تو مسیر فکری من نیست و من بعدش حسم بد میشه ولی یه جا طاقت نمیارم میگم حالا یه روز که هزار روز نمیشه و این کارو میکنم درسته ممکنه من از مسیر اصلیم به کل دور نشم ولی حقیقتش اینه من هر روزی که انرژیمو توی اون راه هایی که راه اصلی من نبوده هدر میدم هم مسیر اصلیم متوقف شده و هم باید یه مسیر دیگه رو صرف اومدن دوباره م کنم ….

    مثلا یکی از باگهایی که اکثر ما ایرانی ها داریم دلسوزی کردن هست ما انگار یاد گرفتیم دلسوز باشیم و اگه دل نسوزونیم حس میکنیم آدم خوبی نیستیم …. مثلا یکی معلوله ما یه جا اونو میبینیم و همون لحظه یه نگاه ترحم بر انگیز دلسوزانه میکنیم که هم خودمون تو فرکانس بد میریم هم اون اگه نتونه ذهنشو کنترل کنه تو فرکانس بد میره و حتی تا مدتها بعدش هر وقت یادمون میفته از درون ناراحت میشیم و دلمون میسوزه و یادمون میره اون خلقت خداست و خداوند از ما آگاه تر و داناتره و ذره ای به هیچکس ظلمی نشده تا کسی بخواد در حق دیگری دلسوزی کنه و هر کس درست جای خودشه شاید ما درک نکنیم ولی این حقیقته …

    حالا هر وقتی که من بخاطر اینکه درک درستی از خدا و قوانین ندارم دلسوزی میکنم ، میخوام کسی رو تو مسیر بیارم ، یا یه نفر بهم زنگ زده گفته بیا فلان کارو برام انجام بده میدونم اگه برم به خودم آسیب میزنم اگر خودمو نادیده بگیرم و برم به اون کمک کنم و یا مرتب بخوام انرژیمو صرف چیزایی غیر از مسیر اصلی . شاهراه . مسیر الهیم کنم و ته ذهنم بگم خب من قوانین رو بلدم میدونم و دوباره بر میگردم و قوانین رو ته ذهنم بزارم نه جزو اصل کاریه جهان…. من میفهمم که مرتب داره انرژیم هدر راه های فرعی میره و هر بار از مسیر خارج میشم و دوباره بر میگردم …‌ این همون الگوهای تکرار شونده ست و اینجوری روزهای عمر مارو هدر میده و ما بعد مدتها میفهمیم ای بابا پس من چه کار مهمی تو زندگیم کردم؟ لابد اون موقع فکر میکنیم این قوانین همچین هم تحول ایجاد نمیکنه و بجای حل کردن مسئله خودمون دوباره صورت مسئله رو پاک میکنیم ….

    دلیلی که استاد نتایجش متفاوته قدرت تمرکزی هست که رو مسیر اصلی زندگیش داره مثلا وقتی فهمیده به قوانین جهان علاقه داره دیگه نخواسته انرژیشو جای دیگه هدر بده حتی روابطی که با مسیرش هماهنگ نبوده رو قطع کرده و کلا تمرکزشو و اون انرژی درونی رو روی مسیرش گذاشته حالا تو مسیراستاد هم بینهایت راه فرعی اومده بی نهایت نجوا اومده انتقاد قضاوت کسایی که بخوان دلسوزیشو تحریک کنن و… ولی اگه استاد تونسته نتایج خوبی بگیره از راهی که اون وقتا جزو جدیدترین راهها بوده و بودن تو این مسیر واقعا جسارت و قدرت و کنترل نفس بالایی میخواد دلیلش فقط این بوده کمتر از مسیرش خارج شده تمرکزشو روی همین مسیر گذاشته و هی وقتشو به امید فرداهای واهی هدر نداده

    مسئله ای که من خودم خیلی باهاش مواجه هستم همینه که میدونم مسیر اصلی اینجاست و هر وقت اشتباه میکنم قشنگ متوجهش هستم که دارم انرژیمو جای نادرست میزارم ولی باز میگم اشکال نداره فردا عوضش جبران میکنم اشکال نداره اخه فلانی گناه داره ادم نباید هم زیاد سخت بگیره و… و اینجوری من اونجور که باید تمرکزمو روی قوانین نمیزارم و مرتب دارم تو مسیرم جابجا میشم و کلی انرژیمو هدر میرم و ماشین من مرتب تو جاده خاکی میزنه و بر میگرده عین یک معتادی که تو مسیر ترک اعتیادش هست ولی میگه حالا این یه ذره که کاری ننیکنه باهام من که دارم ترک میکنم این تاثیری نداره و ما هر وقت از مسیرمون خارج میشیم در واقع داریم ذهنمون یا اون نفس شیطانی وجودمون رو تغذیه میکنیم و اون بهمون داره خط میده که تو قوانین رو بلدی نگران نباش برو یه کم لذت ببر برو یه کم خستگی در کن زیادی خسته شدی خیلی مثبت شدی و لذتهای سمی رو برامون شیرین میکنه و از مسیر به راحتی خارجمون میکنه و نداهای درونی بلافاصله بهمون اخطار میدن ولی زورشون دیگه نمیرسه تا میریم و بر میگردیم کلی زمان صرف شده و بعد میایم یه کم تو مسیر اصلی حرکت میکنیم و دوباره الگوی تکرار شونده

    یعنی میخوام بگم علت اینکه خیلی از ماها تو این مسیر حرکت میکنیم ولی نتایج خوبی نمیگیریم اینه ما هنوز اونطور که باید باور نکردیم قانون رو … چون باور عمل میاره و من اگه باور کنم احساس بد مساویه با اتفاقات بد دیگه هیچوقت نمیرم با کسی رابطه شروع کنم که از همون حرفای اولش قشنگ مشخصه تو چه فرکانسیه ولی یه جا دلم براش میسوزه و نمیتونم ردش کنم یه جا هم میخوام نفسمو با مخدر تقویت کنم …. در هر صورت دارم از انرژی الهیم وقتم و زندگیم هدر میدم به امید اینکه من قوانین رو بلدم و دوباره برمیگردم سر خودمو کلاه میزارم و مدتها متوجه نمیشم که دارم چه آسیبی به خودم میزنم تا انقدر از این روش خسته میشم و یه روز حسابی گوش خودمو میپیچونم و میارم تو مسیر اصلی اون روز احتمالا خیلی به درو دیوار خوردم خیلی ها که براشون دل سوزوندم بهم پشت کردن و از اون راههای فرعی همه رونده شدم و در واقع من راهی ندارم که دیگه سر خودمو کلاه بزارم و حالا میام که موندگار بشم و حالا میخوام واقعا قوانین رو بفهمم درک کنم عمل کنم و بشه زندگیم همه زندگیم خواب و خوراکم نه فقط گوش بدم و خودمو باهاش قانع کنم که عذاب وجدان نداشته باشم …

    البته این مسیری که ما میریم برلی همه ما تکامل میخواد و هیچ ورزشکاری روز اول مثل یه آدم حرفه ای ورزشو شروع نمیکنه … ولی فرقه بین یکی که ورزشو شروع میکنه و آرکم آروم و پیوسته حرکت میکنه با آدمی که شروع میکنه و هر روز به بهانه ای جیم میشه و گاهی میاد ورزش میکنه اخر سر هم افتخار میکنه که بجای اینکه معتاد باشه مثلا ورزشکاره و باشگاه میره ولی خودشم میدونه هیچ نتیجه ای از باشگاهش نگرفته فقط دلشو خوش کرده ….اینارو برا خودم نوشتم که یادم بمونه الگوهای تکرار شونده بهم اخطار میدن که بفهمم انرژیم داره کجاها هدر میره و به خودم بیام و بجای اینکه دل خشونک به خودم بدم بخوام با نتایجم حرف بزنم و بجای شکلات به خودم مدال افتخار بدم که چقدر عالی تونستم تو مسیر بمونم درک کنم و عمل کنم و زندگیمو تغییر بدم…

    خدایا شکرت بخاطر قوانین ثابت جهانت خدایاشکرت بخاطر وجود استاد بی نظیرم و همه هم مداری هام

    به خداوند مهربان میسپارمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    شهریار باقری گفته:
    مدت عضویت: 897 روز

    سلام و دروود خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز

    استاد عزیزم بسیار سپاسگزارم از فایل های عالی که در سایت میگزارید .

    صحبت هایی که در این فایل در مورد انتقاد زدید , چقدر عالی بود , چه مثال زیبایی بود مثال دکتر و فرد معتاد, خیلی از علامت سوال های ذهن من با این فایل به جواب رسید.

    واقعا خدا بهتون قوت بده که این مطالب و اگاهی های عالی را با مردم به اشتراک میزارید .

    هر کسی با من از حال بد صحبت میکنه من سریعا سایت عباسمنش . کام رو بهش معرفی میکنم , میگم برو تو سایت قطعا باورهات تغییر میکنه و به واسطه ی تغییر باورهات زندگی ات هم تغییر میکنه , البته به کسانی معرفی میکنم که خواهان تغییر هستند .

    عشق به وجودتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    روژان سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 965 روز

    سلام و درود بر استاد گرامی

    چقدر جالبه که من با بعضی از چالش هایی که برمیخورم شما براشون فایل اماده میکنین .

    یکی از بزرگترین چالش هایی ک حواس من رو سمت خودش برده بود و الان هم گهگاهی این اتفاق تکرار میشه اینکه من در پروسه کنکور دادنم برای بار دوم از اسفند ماه کلا دیگه تمایلی به ادامه مسیرم نداشتم و هدفم که بدست آوردن پول بود ، احساس کردم‌با اون مسیر خیلی دیر و شاید سخت بهش میرسم برای همین یک مسیر دیگه ای رو انتخاب کردم که مطابق با استعداد و علاقم باشه .

    خودم خیلیی از تصمیمم مطمئن نبودم برای همین خیلی طول کشید تا اطرافیانم متوجه بشن و راجبش صحبت نمیکردم با هیچکس ، تا اینکه درس نخوندنم‌کاملا برای همه واضح شد ، در این زمان مادرم که خیلی درس خوندنم‌براشون مهم هست ، شروع کردن به انتقاد های شدید و درگیری های شدید با من ، از اونجایی که من هم مطمئن نبودم که مسیری که دارم تغییرش میدم درسته یا نه ،چون مادرم همیشه میگفت من مطمئنم در اینده در جایگاهی قرار میگیری که پشیمون میشی که از این روزات برای درس خوندن استفاده نکردی ، من هم با همین ترس که شاید همین الانم دارمش ولی کمترشده ، میترسیدم که نکنه در آینده اتفاقاتی بیفته که من پشیمون بشم که درس خوندن رو ادامه ندادم و بشه حرفی که مادرم همیشه بهم میزد . ولی از اونجایی که واقعاااا خیلی دیگه نمیخواستم و نمیتونستم به درس خوندن ادامه بدم بطور کامل قطعش کردم ولی همچنان با اینکه پیشرفتم در مسیری که انتخاب کردم واضح هست ، بازم هر 5 روز یکبار از طرف خانوادم مورد انتقاد قرار میگیرم و خودم میدونم به خاطر اینکه خودم هنوز چالش ذهنی خودم رو کامل حل نکردم .

    نسبت به انتقاد خانوادم خیلی حساس هستم ، دقیقا عین جمله ای که خودتون گفتین تا همین دوماه پیش وقتی ازم انتقاد میشد گره میزدم به شخصیتم ولی از وقتی که متوجه این مسئله شدم و روی خودم کار کردم الان این احساس خیلی سطحی تر شده .

    استاد راجب احساس لیاقت بطور تخصصی واقعااا نیاز به کار کردن روی خودم دارم ، بطور اساسی در این موضوع مشکل دارم و خیلی خوشحال شدم وقتی گفتین قراره دوره ای رو با این عنوان طراحی کنین .

    چون بیشتر انتقاد هایی که بهم میشه و عمیقا ناراحت میشم بر میگرده به احساس لیاقتی که درمن واقعا کمه و من هنوز نمیدونم که چطور باید درستش کنم .

    خدارو شکر که هستین .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    فهیمه کوچکی گفته:
    مدت عضویت: 2301 روز

    سلام

    من خودم در مورد انتقاد بگم تجربم رو بگم

    که ابجیم به من میگفت که چرا لباس تکراری میپوشی چرا به خودت تنوع نمیدی

    نه اینکه بخاد همیشه بهم بگه ولی یه چند بار یا تو حرفاش یا شوخی بهم گفت که یکم به خودم برسم یکم تنوع بدم

    اولش خوب از حرفاش ناراحت نمیشدم هیچم برام مهم نبود یعنی من براشون توضیح دادم که من اینجوری راحتم و دوست دارم و اینکه چون اعتماد به نفسم بالاست و نظر دیگران برام مهم نیست که بخام برای دیگران تنوع لباس بخرج بدم

    و از یک بابت قبول میکردن که شایدم حرفم درسته،

    و از یه جایی به بعد من به خاطر حرف اونا با خودم فک کردم گفتم خوب من اگر به یک خانومی که تنوع لباس داره حالا نه زیاد که هر روز یک مدل لباس بپوشه نه در کل ادمی هست که یکم به ظاهر و به زیباییش اهمیت میده و لباس خوب میپوشه به خودم گفتم که چه حسی بهت دست میده به خودم گفتم خوب من خیلی حس خوب میگیرم و دوست دارم و حسش واقعا خوبه خوب ادما از دیدن زیباییها اندام خوب تمیزی لذت میبرن تا اینکه یک ادمی که همیشه یک دست لباس میپوشه چند ساله با همون لباسای تکراری و بی روح و یکم برای خودش وقت نمیزاره،من حتی یک رژ هم به لبام نمیزدم شبیه یک ادم بیمار ،چون فکر کردم بهش ،تصمیم گرفتم که لباسهای قدیمی که چند ساله داشتم و استفاده میکردم بدم به کسی که لازم داره و ازش استفاده کنه در عوض چن تا گذاشتم و چند دست لباس نو خریدم چند دست لباس بیرون خریدم و حالا نه اینکه خیلی خرج کنم نه فقط در حدی که تصمیم دارم هر چند وقت یکبار برای خودم خرید کنم و چقد حس خوبی داشت خرید کردن و لباس نو پوشیدن انرژی گرفتم نه تنها خودم بلکه ابجیام بهم میگفتن وای چقد عوض شدی بابا ما روحیه گرفتیم از بس تو رو تو اون لباسای تکراری قرن بوق دیدیم راستم میگفتن یعنی جورایی حقم دادم بهشون ،یکی از دلیلایی که من خرید نمیکردم واسه خودم و حتی لباسایی دیگه ابجیام که من میگرفتم ازشون نندازین دور من ازشون استفاده میکنم چونکه هزینه الکی نکنم میگفتم وقتی هست چرا هزینه ،خوب الان هم انفاق میکنم لباسامو ،الان هم لباس خوب میگرم هم لذت میبرم یک کرم ضدافتاب و یک رژ لب میزنم خیلی رژ بهم میاد و وقتی میزنم خیلی حسم خوبه

    و خودم از دیدن خودم لذت میبرم

    حالا این داستان من و تجربم بود از انتقاد ابجیام توی لباس پوشیدنم نه تنها لباس تکراری میپوشیدم لباس اونارو هم که ازشون خسته میشدن من میگرفتم میپوشیدن یه جورایی از یه جایی به بعد داشتن بهم ترحم میکردن که نکنی ندارم بخرم

    بعد توضیح دادم بهشون و به این موضوع فک کردم و یک تغییر در خودم ایجاد کردم دیدم نه خوبه بدم نمیگفتن بنده خداها،

    استاد عزیز مرسی ازفایل های اموزندتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    زهرا وثوقی گفته:
    مدت عضویت: 1239 روز

    به نام خداوندی که من را هدایت کرد

    تا توی این راه راست قدم بردارم و ثابت قدم باشم

    و هرچیزی رو که میخوام برای خودم خلق کنم

    چون این قدرت به من داده شده

    استاد جانم برای من جای تعجب داره که اکثر انسان ها نمی‌خوان درک و باور کنن که خودشون خالق زندگی شون هستن

    زن ها وقتی حامله میشن یک انسان دیگر رو از توی خودشون به وجود میارن ، خلق میکنن

    ولی استاد جانم من از انتقاد طرف مقابلم نارحت نمیشم چون میدونم اگر طرف داره از من انتقاد میکنه و داره شخصیت من رو تخریب میکنه (( که اصلا یه همچین چیزی برای من پیش نمیاد)) داره ذات پوچ و درون خراب خودش رو نشون میده و برعکس

    یعنی اگر یه نفر داره از من تعریف میکنه داره ذات زیبا و درون قشنگ خودش رو نشون میده

    یعنی اینجوریه که اگر طرف نظر مثبت بده یا تعریف کنه من ازش تشکر میکنم ولی اگر نظر طرف منفی باشه اصلا برام مهم نیست

    تازه اونیم که نظر مثبت میده فقط تشکر میکنم نه اینکه ذوق کنم بگم توروخدا یه بار دیگه بگو نه

    اگر از ما داره انتقاد میشه ، انتقاد بیخود به قصد تخریب شخصیت احتمالا به این دلیله که خودتون دارین از خودتون انتقاد میکنید

    با خودتون در صلح نیستید

    جهان بازتابی هست از ، افکار ما ، باورهای ما و فرکانس های ما

    وقتی خودتون دارین توی ذهنتون به خودتون گیر میدیدن ، خودتون رو بی قید و بند دوست ندارید انتظار نداشته باشید که دیگران هم شما رو دوست داشته باشن

    مثلا خاله‌ی من میگه بابا آدم بعضی وقتا حوصله‌ی خودش رو نداره چه برسه به دیگران

    منم گفتم عه حوصله خودتو نداری؟؟؟ باشه پس انتظار نداشته باش دیگرانم حوصله‌ی تورو داشته باشن

    زمانی کمتر از انتقاد میشه و بیشتر ازت تعریف میشه که تو با خودت در صلح باشی

    همون جوری که هستی خودت رو دوست داشته باشی

    بی قید و بند

    خودت رو لایق بهترین ها بدونی

    برای خودت ارزش قائل باشی

    یکی از دلایلی دیگه ای که به خاطر اون از ما انتقاد میشه اینکه خودمون هم داریم از دیگران انتقاد میکنیم

    چه کلامی چه توی ذهنمون باشه

    یعنی اگر دنبال اینی که از دیگران ایراد پیدا کنی دیگرانم دنبال اینن که از تو ایراد پیدا کنن

    چون جهان همانند آینه س اون چیزی که بهش میدی و بهت برمیگردونه

    مثلا من واقعا دست خطم بی نظیره و این رو همیشه به خودم میگم که به به زهرا چه دست خطی داری

    اگر یه نفر بیاد به من بگه که نه دست خطت افتضاحه اصلا روی من اثری نمیکنه چرا؟؟؟ چون میدونم که واقعیت چیز دیگه ای و به قول استاد اصلا دردم نمیاد

    برای اینکه وقتی کسی از ما انتقاد میکنه عصبانی نشیم

    قدم اول اینکه ببینیم هدف کسی که داره از ما انتقاد میکنه چیه؟

    ممکنه هدفش خیر خواهی باشه ، هدفش این باشه که ما خودمون رو بهبود بدیم

    این انتقاد ، انتقاد سازنده هستش هدفش تخریب نیست

    ((استاد جانم ممنون از مثال فوق‌العاده ای که زدین و این برام جا افتاد که انتقاد سازنده چیه))

    ولی یه موقعه ای هست که طرف میخواد تخریب کنه

    شخصیتتو میخواد خراب کنه

    قدم اول اینکه ببینی کدومه ، انتقاد سازنده یا تخریب کننده؟؟؟؟

    میتونیم از افرادی که رو در روی ما هستن بپرسیم

    یعنی بهش بگیم دوست گلم تویی که داری الان این رو میگی میشه توضیح بیشتری بدی؟؟

    اینجوری میتونیم بفهمیم که اون انتقادش سازندس یا تخریب کننده

    وقتی طرف داشت حرف می‌زد اول از همه قشنگ تا انتها به حرفش گوش بده

    وسط حرفش نپر ، نخواه که از خودت دفاع کنی یا چیزی رو ثابت کنی بعدش که حرفش تموم شد

    پیش خودت فکر کن که

    من میتونم از انتقادش چیزی یاد بگیریم؟

    آیا انتقادش سازندس؟ یا میخواد تخریب کنه؟؟

    وقتی جواب این سوالات رو پیش خودت بدی راحتر میدونی که چه واکنشی نشون بدی

    درنهایت از طرف مقابل تشکر کن حتی اگر انتقادش نادرست باشه همین حرف رو بهش بزن

    چون همین تشکر ، همین حرف خلع سلاحش میکنه

    یعنی همین تشکر تو باعث میشه که حتی طرف از نظرش برگرده

    بعد بیا انتقادشو بررسی کن

    میبینی طرف به خاطر اطلاعات اشتباهی که داره اون حرف هارو زده

    یا نه داره اصلا به تو یه ایده میده

    ازش درس بگیریم ، ببین چجوری میتونیم ازش برای پیشرفت خودمون استفاده کنیم

    یا داره طرف از یه حقیقتی فرار میکنه و نمیخواد باهاش روبه رو بشه و اون طرف مقابل داره میگتش

    اگر انتقاد سازنده بود

    بشین بنویسش بعد براش پلن بریز که چجوری میتونی بهترش کنی و سعی کنیم که از این فرصت پیدا کنیم برای بهبود

    حالا اگر انتقاد مغرضانه بود

    کاری که باید بکنی اینه

    بی‌توجهی

    نه وقت تو صرف این کن که دفاع کنی یا ثابت کنی

    یا توضیح بدی

    استاد جانم یه چیزی توی اون دوران اعتراضات برام خیلی خنده دار بود این بود که چرا اکثر مردم انقدر احمقن

    بابا دوران شاه هم مثل شما بودن ریختن روی خیابون اعتراض کردن حکومت عوض شد بعد از چندینو چند سال دوباره همون آش و همون کاسه

    من این رو به خودم میگفتم که اون زمان اون هایی که مینوشتن روی درو دیوار

    مرگ بر شاه با اونایی که الان می‌نویسن مرگ بر خمینی چه فرقی باهم دارن؟؟؟؟

    شاید تنها فرقشون توی قیافه هاشون باهاشون

    ولی هردو گروه از نظر باوری فوق‌العاده پوچن

    یعنی برای این گروه از آدما اون زمان که فلان آدم رئیس جمهور بود همیشه خوب بوده

    یعنی همش درحال زندگی کردن توی گذشته هستن

    به قول سید علی عزیز استفاده از اینستاگرام از سیگارم بدتره

    من حتی همین فایلی که میگین رو استاد توی سایت نگاه کردم

    استاد جانم اتفاقا اون جو که میگفتن تموم شد دیگه انقلاب شد حتی بخاطر این خاله‌ی من با ، بابام شرط بسته بود

    بابام بهش میگفت که این حکومت عوض بشو نیست

    خالمم توی اینستا یه عالمه پیچ دری وری رو دنبال میکنه میگفت نه تا دی ماه عوض میشه یعنی انقدررر پوچن که درک نکردن حتی با عوض شدن حکومت هم زندگی اونا عوض نمیشه چون حکومت یک عامل بیرونی هست ، چون اون اصل کاریه یعنی باور که تغییری نکرده که بخواد زندگیش تغییر کنه

    توی همون دوران اعتراضات من چون روی خودم کار گرده بودم و داشتم میکردم و مدار من انقدر بالا بود که استاد جانم من یه بار ندیدم از نزدیک مردمی رو که توی خیابون دارن اعتراض میکنن

    یعنی یا تموم شده بود یا شروع نشده بود

    یعنی من در بهترین مکان در بهترین زمان قرار میگرفتم

    یا ، من یادمه استاد جانم یه نفر دیگه هم ازتون انتقاد کرده بود و داداش من اومد بهم گفت ببین اینجوری درمورد عباس منش گفتن

    من خداشاهده استادجانم بدون اینکه اون کیلیپ رو نگاه کنم خیلی شیک به داداشم گفتم خب باشه چیکار کنم؟؟

    و بعد پیش خودم گفتم

    هرچی که توی اون کیلیپ درمورد استاد گفتن دری وری بیش نیست

    گیرم که اصلا واقعیت داشته باشه ، من که از حرفای استاد نتیجه گرفتم خب تموم شد و رفت

    و کاریم که استاد کرد بازهم بی‌توجهی بود

    استاد جانم اصلا شما بهترین آدم توی این حوزه هستین چون همین ویژگی رو دارین یعنی با نیتجه حرف میزنین

    عمل میکنین چون میدونین ایمانی که عمل نیاورد حرف چرت است

    چون میدونین که اگر عقیده یا فکری دارید باید با تحقیق بهش رسیده باشید

    اون عقیده اگر به واسطه تقلید از دیگران به وجود بیاد با تقلید کردن از فرد دیگریم از بین میره

    زمانی که اون انتقاد شد بهتون خاله ی من انفالوتون کرد توی اینستاگرام ولی من نه چرا؟؟

    چون نتیجه گرفته بودم از حرفاتون

    بهشون عمل کرده بودم و نتیجه گرفته بودم

    استاد دراین مورد که شما گفتین قرآن میگه که اگر فکر میکنی کسی میتونه بین تو و خداوند باشه تو مشرکی

    یه مثال دارم

    یه بار توی مدرسه یه مناسبی بود مارو توی نمازخونه جمع کردن و شروع کردن به خوندن یه دعایی الان اسمش یادم نیست

    خلاصه اون دعا ترجمه نداشت

    و همش یه حسی بهم میگفت اول معنی شو بخون ، معنی شو بخون و هی داشت این رو تکرار می‌کرد

    منم اونجا گوشی نداشتم و هی میگفتم رفتم خونه حتما میخونم

    بعد یه دفعه اون خانومی که داشت دعارو میخوند گفت بچه ها بزارین بهتون معنی شو بگم

    گفت معنی این دعا اینکه باید یه فردی میان شما و خداوند باشه ((معنی کلیش این بود دقیق یادم نیست))

    من از همون جا دیگه نخوندم چون فهمیدم این شرکه و اکثر مردم چقدر مشرک هستن

    دوستم به من گفت چرا نمیخونی گفتم همینجوری تعجب کرد

    تو دلم گفتم واقعا جای تعجب داره؟؟؟ دوست ندارم مثل شما انسان های احمق و مشرک باشم

    تازه اونم دعایی بود که به اسم دین ساخته بودن

    پس درنهایت وقتی میبنی انتقاد یه نفری که هیچ غلطی توی زندگیش نکرده و اومده داره به تو انتقاد میکنه اونم انتقاد تخریب کننده

    تنها کاری که باید بکنی اینکه اصلا برای جواب دادن بهش وقت نزار

    نباید بزاری که این انتقاد های پوچ ، احساس ارزشمندی، لیاقت ، اعتماد بنفس رو از بین ببره یا باعث بشه تردید پیدا کنی به خودت نباید بزاری

    بعضی وقتا هست که طرف انتقادش بخاطر اطلاعات اشتباهی که داره هست

    یعنی هدفش تخریب نیست بخاطر اطلاعات کافی که نداره هست یا اطلاعات اشتباهی داره

    یعنی مثلا میگه که چرا این شغل رو انتخاب کردی؟

    تو میتونی خیلی مختصر بهش توضیح بدی

    برای اینکه بهش علاقه دارم

    حالا اگر از ما انتقاد کنن و انتقاد درستی باشه ولی باز ناراحت بشیم چی؟ اونجا باید چیکار کنیم؟

    خب این بخاطر اینکه شما رفتارتون رو وصل کردین به شخصیتتون ، به ارزشمندی تون یعنی چی؟

    یعنی اگر طرف بهت بگه که این رفتارت اشتباه بود تو فکر میکنی که آدم اشتباهی هستی

    یه اینکه ادم کمال گرایی باشی و اگر یه نفر بهت بگه تو اینجا اشتباه کردی بهم بریزی چرا؟

    چون مریضی به اسم کمال گرایی رو داری و پیش خودت میگی که نه امکان نداره من اشتباه کنم

    یعنی کسی اینجوری میگه که درک نکرده ما با اشتباه کردن درس میگیرم و با اون درس ها بزرگ میشیم

    پس رفتار یا ارزش مون رو وصل نکنیم به شخصیت مون

    مورد بعدی اینکه با کفش اون طرف راه بریم یعنی خودمون رو بزاریم جای اون طرف انتقادکننده

    میدونین استاد جانم من هیچوقت وقت نزاشتم که بخوام کامنت های  زیر پست اینستاگرام رو بخونم

    ولی توی سایت چرا شده ساعت ها وقت گذاشتم چون جنس کامنت های سایت با هرچیزی فرق میکنه

    یه چیز خاصیه 

    مثلا معلم ما گفته بود که شماها یه انشا نمیدونم درمورد چی بنویسید یکی از بچه ها نوشته بود که کاش من یه پاک کن داشتم و اشتباهاتمو پاک میکردم

    من پیش خودم گفتم که اینا چقدر جاهلن

    که درک نکردن تو وقتی یه اشتباهی میکنی با درسی که از اون اشتباه میگیری

    هم بزرگ میشی هم دیگه اون اشتباه رو تکرار نمیکنی اگر درسش رو بگیری

    واقعا من هم خودم رو انسان بی عیب و نقص نمیدونم و هرروز بدون وقفه دارم روی بهبود خودم ، شخصیتم و زندگیم کار میکنم تا بهترو بهترش کنم و میدونم برای این بهتر شدنه هیچ انتهایی وجود نداره

    بلخره انسان توی مسیر اشتباه میکنه بازخورد میگیره پیشرفت میکنه

    یا وقتی کسی انتقاد میکنه ما بیاییم به خودمون حرف های خوب بزنیم ، با خودمون مهربون باشیم

    تا احساس مون بد نشه ، تمرکزمون روی اون انتقاد یا اون اشتباهی که انجام دادیم نباشه

    میدونین استاد جانم من هم میتونم بگم که توی این مورد خیلی خوبم یعنی خیلی خوب با خودم مهربون حرف میزنم

    یعنی انقدر خودم رو دوست دارم استاد جانم که یه خط دیگه دارم و اون رو توی گوشیم سیو کردم Mom ange یعنی فرشته ی من

    خودم رو اینجوری سیو کردم

    و استاد جانم این عشق بازی با خودم و خداوندم رو شما بهم یاد دادین عاشقتونمممممممممممممممم

    واقعا استاد جانم اصلا نفس عمیق کشیدن توی هرحوضه ای که دارین احساساتی میشیم واقعا تاثیر جادویی داره

    اصلا باعث میشه اکسیژن به مغز برسه و آدم آروم بشه

    و یه فرصتی میده که از اون حالت عصبانی بیای توی فرکانس بهتر ، حال بهتر

    الان باز نجوای شیطانی دهنش رو بازکرده داره میگه که این الان یه موضوع جدید بود

    درصورتی که این اصلا چیز جدیدی نیست و استاد بارها و بارها درموردش حرف نزده

    اعراض کنیم از نازیبایی ها ((انتقاد های تخریب کننده))

    و توجه کنیم به زیبایی ها ((انتقاد های سازنده))

    استاد بارها و بارها درمورد ((در صلح بودن باخودمون))

    صحبت کرده و حتی یه دوره هم داره

    من یادم نمیاد که به من خیلی انتقاد کرده باشن که اگرم بکنن ((نادرست)) برام مهم نیست اصلا

    مثلا یادم میاد به من گفتن که چقدر رنگ مانتوت قشنگه ، چقدربینیت قشنگه ، چقدر دست خطت قشنگه اینارو یادم میاد که گفتن

    یعنی تا اونجایی که یادم میاد بقیه به کارم کاری ندارم

    چون من سرم توی زندگی خودمه نه دیگران

    که اگرم یه درصد باهام کاری داشته باشن ، یا بگن نه این راهی که داری میری اشتباهه من خیلی ریلکس بهشون میگم که

    اولا فکر میکنی نظر تو برام مهمه؟؟ اگر فکر میکنی مهمه سخت در اشتباهی ((به قول شایسته جونممممممممم که بدجوری دلتنگشم:))

    دوما من با نتیجه حرف میزنم

    نتیجه هایی که غیر قابل انکارن

    استاد جونم عاشقتونم برای این آگاهی های نابی که به ما میدین

    عاشقتونمممممممممممممممم اونقدری که توصیف نمیشهههههههههههههههههههههههههههههه خدایاااااااااا شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتنتتتننتتتتتت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زیبا گفته:
      مدت عضویت: 2499 روز

      سلام دوست عزیز

      چقدر خوب نوشتی و چه خوب تکمیل کردی صحبتهای استاد را

      حس خوبی داشت کامنت شما

      وقتی انتقاد میشه واقعا چون در صلح با خودمون نیستیم

      و اینکه شاید اطلاعا طرف اشتباه باشه

      اینکه خودت هستی،و اجازه تجربه یا همون اشتباه و درس گرفتن رو میدی بخوان تبریک میگم

      اینکه به خوبی در مقابل انتقاد و نظر منفی میگی به من چه بهت

      تبریک میگم

      شاد و موفق و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: