نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران - صفحه 1
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-27 08:39:062024-02-14 06:19:47نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگرانشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیزم..قبل از هرچیز بی نهایت از شما ممنونم بخاطر این دو فایل واقعا ارزشمند البته مثل بقیه فایل ها
در مورد الگوهای خودم میتونم بگم من سر یک سری چیزها واقعا بهم میریزم،مثل بی خیالی طرف مقابلم..حالا اون میتونه همسرم باشه فرزندم باشه همکار یا…و جهان هم همین افراد با همین رفتارارو بهم نشون میداد..من با این دو فایل شما فهمیدم ک داستان چیه
همیشه ب خودم میگفتم من ک انقدر رو انجام کارام حساسم ک درست و کامل انجام بشه چرا هر کی گیر من میفته انقدر بی خیاله..همیشه میگفتم من چ گناهی ب درگاه خدا کردم ک هرچی آدم شلخته و تنبله گیر من میفته…همسرم بچم همکارم و الان دوزاریم افتاد ک بابا مشکل از منه،ن اونا..این اولیش
دومی یکم برام نامفهومه..فایل قبلیو ک دیدم گفتم چرا من چندوقت یکبار ی چیز مهم مثل مدارک یا کارت و..گم میکنم..با خودم گفتم شاید چون انقدر روی شلختگی تمرکز کردم اینطور شده..من قبلا هیچی گم نمیکردم تا یک سال پیش ک گوشیم گم شد..البته بخاطر فوت مادرم حالم خوب نبود و تو تاکسی جا گزاشتم.. ازونجا شروع شد گم کردنای من
بعد چند ماه کارت سوختم گم شد و گفتم خب حواسم نبوده جا گزاشتم.. کلی اعصابم بهم ریخت ک وای باید برم کلی دنبال کارت المثنی و کارای اداری و..ک واقعا بدم میاد از هر نوع کار اداری..این بار چیشد؟؟..کل مدارک مربوط ب ماشینم گم شد،توسط پسرم..یعنی ماشینو و مدارک و برد بیرون،مدارکمو دیگه نیاورد..یعنی این بارم ک من بیرون نبودم اون باور خراب من ک نمیدونم ریشه از کجا داره باز کار خودشو کرد..مدارکم گم شد توسط یکی دیگه
یعنی گفتم خدایا من حتی تو خونه م بشینم مدارکم میره بیرون گم میشه و حالا کار اداری چند برابر شد..چون 5 تا مدرک مهم ماشینم همه تو ی کیف بود و حالا نیست..قشنگ سه چهار روز حالم بد بود..واقعا عصبی ک چیکار کنم..ب پسرم خیلی ایراد نگرفتم ،چون میدونستم تقصیر خودمه..ذهن منه ک اینجوری شده..قشنگ یک ساله ک من هی گم میکنم..نشستم فکر کردم ک از کجا داره آب میخوره..دیدم ک من از گذشته از کارای بانکی ،اداری بدم میومد و فراری بودم ازش..بخاطر اعتماد ب نفس پایینم و..ولی الان مشکلی ندارم با ارتباط گرفتن با آدم ها در مورد کارای اداری..و اینکه من تازه یک ساله گم میکنم..استاد عزیزم و دوستانی ک میتونن کمکم کنن و راهنمایی کنند..با توجه به توضیحاتم ،دلیل این گم کردنای من چی میتونه باشه؟؟گیج شدم..از طرفی من از گذشته های دور با کار اداری مشکل داشتم،از طرف دیگه م من قبلا هیچی گم نمیکردم ،،نمیدونم داستان چیه
ی مثال دیگه بزنم در مورد روابط،،من قبلا با ی آدمی تو رابطه احساسی بودم ک ایشون بسیار آدم خوبی بودن اما بدقول.یعنی چندسالی ک ما باهم بودیم ایشون یکبار سر حرفش نموند یا سروقت نرسید ب قرار و..من خیلی ازیت میشدم اما چون دوستش داشتم میبخشیدم و باز دفه بعد همون داستان..الان ک استاد گفتن انگار داشتن از من میگفتن..قشنگ این الگو تکرار و تکرار میشد..واقعا اون آدم نمیتونست سر قولش بمونه..چندسال نتونست..حتی یک بار..الان فکر میکنم میگم چطور من اون همه رنج رو تحمل کردم..واقعا آدم ها عوض نمیشن..من خودم ک میخام عوض بشم ،ب کندی پیش میرم و هر از چندی، ی چیزی ک دارم روش کار میکنم یهو اون ورژن قبلی رو از خودم بروز میدم..بعدش میگم مگه من نمیخواستم دیگه این کارو نکنم..چرا کردم باز..چندروز خوبم یهو میشم همون آدم قبلی..ی وقتا خودمو سرزنش میکنم میگم نشد ک..نتونستی ک..اما باز میگم این چیزی نیست ی شبه اتفاق بیفته..من چندسال اینجوری بودم ،یهو عوض نمیشم..تازه این درصورتیکه کمن میخام و دارم سعی میکنم ک خوب بشم..اما اون آدمی ک حتی نمیخاد عوض بشه ک دیگه تکلیفش مشخصه..
استادجانم بازم ازتون ممنونم..خیلی خیلی ب موقع بود این دوتا فایل برای من..دقیقا وقتی مدارکم گم شد گفتم خدایا ایراد من کجاست و شما فایل اول رو گزاشتین و کلی خوشحال شدم
درمورد مدارکمم ب قول معروف شل کردم دیگه..بعد کلی حرص خوردن گفتم نهایت میرم همه رو دوباره میگیرم..چیزی نشده ک..دنیا ب آخر نرسیده..سعی کردم خداروشکر کنم بخاطر وجود پسرم ک سالمه و کنارمه و همه نعمت های ک دارم و قدرشون رو نمیدونم..خدایا شکرت
موفق و سلامت و شاد باشین همگی
سلام عزیزم
امیدوارم حالت خوب باشه
ادم وقتی مسئله یکی دیگه رو از کنار میبینه بهتر متوجه مشکل میشه.
من تا جایی که از نوشته های شما متوجه شدم میگم،ان شاالله کمک کننده باشه.
در مورد گم شدن مدارک
به نظرم خیلی این موضوع و شما بزرگ کردی بعد از بار اول و هی توجه کردی و چرا چرا کردی
طبق قانون به هرچی توجه کنی از همون جنس وارد زندگیت میشه.
دفعات بعدی موضوع و بولد کردی
شاید دنبال دلیل بودی،به همین خاطر حسابی روش زوم کردی و بزرگش کردی
چون این اتفاق یک ساله داره میوفته و از اول نبوده
گاهی چون قانون و فهمیدی میای توی مسائل زیاده روی میکنی
هی میگی علت چیه،بدتر میری به سمت نادلخواه و تکرار اون جنس اتفاق
دلیل دیگه ش هم میتونه حس بد شما به کارهای اداری باشه که به نظرم اکثر ما این مشکل و داریم.
انقدر این موضوع تو ذهن همه مون بد جا افتاده،چون باورمون خوب نبوده هر زمان هم خودمون رفتیم وارد اداره جات شدیم در راستای باورمون تجربه پیدا کردیم،تجربه ای که مهر تایید بیشتری روی این باور شده.
شاید تو ذهن شما تجربه اخر از اداره ها خوب نبوده و هی بهش توجه کردی و در نهایت دقیقا اتفاقاتی جذب کردی که باید بری اینطور جاها
مثال استاد که گفتن ادم های مظلوم،همیشه افراد ظالم و جذب میکنن.
یا اونیکه ترس از دست دادن پول داره،بیشتر دزد جذب میکنه یا هر راهی که باعث از دست دادن اموالش میشه
شما باید ببینی چی تو ذهنت داری که این اتفاقات و جذب میکنی،خودت میتونی بهش برسی
با سوال کردن زیاد از خودت
مثلا چرا من از کار اداری خوشم نمیاد،دوباره تو جواب چرا …
انقدر تکرار میکنی که ممکنه تهش برسی به مثلا احساس عدم لیاقت یا هرچیز دیگه.
موفق باشی
سلام عادله جان..خیلی ممنونم از راهنماییت.حرفاتون درسته..دقیقا بعد از اولین گم کردن خیلی ب دلیلش فکر کردم ک چرا اینطور شده و دقیقا خودمم ب این نتیجه رسیدم بخاطر زیادی توجه کردن ب دلیلش این بار شدید تر برام اتفاق افتاد.الان هنوز نتونستم جلوی اتفاقات بد زندگیمو خیلی بگیرم..اما سعی میکنم حداقل بعدش دیگه خیلی حالمو بد نکنم..اینکه گفتی افراد مظلوم افراد ظالم رو جذب میکنن ی چراغی برای من روشن کرد..واقعا تو بعضی موارد شرایط من همینطوره..بازم ازتون سپاسگزارم..موفق باشی عزیزم
سلام دوست عزیز
من فکر می کنم گم کردن شما که در این یک سال اتفاق افتاده بخاطر توجه کردن بیش اندازه شما به این موضوع بوده و احساس بدی که پیدا کردید.
موضوع شما شبیه همسر من است که در این یک سال چند بار مدارکش را گم کرده و دفعات اول خیلی به هم ریخت و عصبانی می شد من با خودم می گفتم طبق قانون از این نوع نگرانی باز هم جذب می کنی و همینطور هم شد.
اما این دفعات آخر دیگه وقتی کارت پولش را گم کرد هر دو زدیم زیر خنده.
فکر می کنم واکنش شدید نشان ندادن به آن کمک کند که این موضوع کمرنگ شود.
موفق باشید
به نام خدا
خدایا سپاسگزارم که منو به این سایت هدایت کردی
دیدن این فایل یکی از نعمت های خدا توی زندگیمه و باید برای لحظه به لحظه اش شکر کنم
وقتی این فایل رو گوش کردم منو برد به چند سال پیش
یاد این جمله که خیلی وقتا در مورد آدم ها میزنم افتادم(دیگه پشت دستمو داغ میزارم این کار کنم براش)ولی میدیدم که اگه طرف داره الگوشو تکرار میکنه منم همچنان به بهانه انسانیت دارم میپذیرم الگو های اونو و به شدت احساست منو برانگیخته میکنه
چند سال پیش با یکی از نزدیکانم پسرامون رو یه مدرسه ای دورتر از خونمون نوشتیم و سرویس براشون پیدا نکردیم
من رانندگی بلد بودم و گفتم اشکال نداره با من بچه ها رو میبریم
و میرفتم سر کوچه شون و منتطر میموندم تا بیاد
من همیشه راس ساعتی سر کوچه بودم و قبلش هم تماس میگرفتم ولی هر بار میرفتم سر کوچه اون حداقل ده دقه یا یه ربع طول میکشید تا بیاد و این موضوع خیلی زیاد منو عصبی میکرد اونموقع هیچی از این موضوع نمیدونستم ولی مدام خودمو سرزنش میکردم که چرا این کارو کردی
بعضی وقت ها هم از حرصم دیر میرفتم و میدیدم که دوستم خودش رفته و حتی به من زنگ نزده
دیگه بدتر عصبی میشدم و روزها خودمو سرزنش میکردم که چرا من این کارو کردم
این موضوع باعث شد بین ما کدورتی پیش بیاد و درآخر نه تنها از من تشکر نکرد (که اینم عاملش خودم بودم که توقع داشتم )بلکه بی احترامی هم شد و من گفتم دیگه با این آدم جایی نمیرم و تموم شد
بعد یه مدت اومد و با هم آشتی کردیم
چند سالی از این موضوع گذشت تا پارسال و من کار کردن روی خودم رو شروع کرده بودم تازه اوایلش بود و من هیجان زده
شرایطی جور شد که بازم یه کلاس پسرامون رو بنویسیم
سریع اون الگو اومد تو ذهنم که این بد قول یادت نیست قبلا چیکار کرد و من با این بهونه که من الان آدم قبلی نیستم میخوام رو نکات مثبتش تمرکز کنم بخاطر اینکه بچه هامون با هم دیگه این کلاس رو برن و من چون دخترم کوچیک بود و دوست داشتم پسرم رو این کلاس ثبت نام کنم و برام سخت بود تنهایی ببرمش چون به نطرم اگه یکی بود که دخترم رو تو ماشین نگه میداشت که من رانندگی کنم با این دوستم ثبت نام کردیم
اوایلش خوب بود
یا اگه تاخیری میکرد من سعی میکردم که خودمو کنترل کنم
ولی این رفتار هر روز تکرار میشد و ایندفعه باعث میشد ما دیر به کلاس برسیم منم از بی نظمی خیلیی بدم میاد از دیر رفتن سر قراری به شدت بدم میاد و همیشه سعی میکنم جوری برنامه ریزی کنم که به موقع برسم و بازم مورد قبلی تکرار میشد
غافل از اینکه این بدقولی الگوی اینه و اون نمیتونه یه شبه تغییر کنه همونطور که من نمیتونم تغییر کنم
این داستان برای بار دوم وقتی اتفاق افتاد که من داشتم یواش یواش رو خودم کار میکردم
اونموقع از این زاویه الگو بهش نگاه نمیکردم ولی سعی میکردم هر بار که این موصوع منو ناراحت میکنه سریع ذهنمو کنترل کنم و توجه ام رو بزارم رو نکات مثبتش
اتفاقی که میافتاد این بود که تماس میگرفت میگفت من نمیتونم خودم بیام پسرم رو باهات میفرستم و من میگفتم پس به موقع بفرست
اگه میگفت ما خودمون میریم و مزاحم شما نمیشیم خیلی راحت میپذیرفتم و میگفتم هر جور راحتی دیگه نگران ناراحت شدنش نبودم
من فکر میکردم اونم باید بیاد تا بچه ام رو نگه داره ولی چند بار که خودم تنها رفتم متوجه شدم اصلا با بچه کوچیک کار سختی نیست رانندگی و من میتونم
این تجربه دو بار تو زندگیم تکرار شد من باید درسشو بگیرم و دیگه با این شخص قراری نزارم
تجربه ی دیگه ام قرض دادن
برادرم همیشه یه کارایی میکنه که در حد توانش نیست و مجبور میشه قرض کنه تا به مشکلی میخوره به من زنگ میزنه و ازم درخواست پول میکنه و میگه یه هفته ای میدم بهت من با اینکه میدونم یه هفته ای براش معجزه ای رخ نمیده و نمیتونه بده بازم پولو بهش میدم
دفعه آخر ماه پیش بود مبلغی که میخواست کل موجودی کارت من بود و من به خودم از امسال قول داده بودم قرض نگیرم و قرض ندم وقتی برادرم ازم این درخواست رو کرد نجواها شروع کردن که یعنی نمیخوای تو این شرایط بهش کمک کنی این پول تو حسابت هست گناه داره و دوباره حس دلسوزی اومد سمتم و نتونستم کنترلش کنم و پول رو قرض دادم اولش خیلی خودنو سرزنش کردم که به قولت وفادار نموندی ولی بعد با یاد آوری قانون تکامل تونستم احساسم رو بهتر کنم
من قبلا آدمی بودم که اگه کسی میگفت پول میخام نمیتونستم بهش نه بگم
ولی الان از ده بار درخواست من دو بارش رو تونسته بودم نه بگم و این یعنی یه مرحله بهتر شدن
و به خودم گفتم باید تلاشم رو بکنم که دفعه بعد بهتر عمل کنم و با ساختن این باور ریشه ای که من تاثیری تو زندگی کسی نمیتونم بزارم و کسی رو نمیتونم کمک کنم خیلی راحت تر میتونم در مقابل این درخواست ها نه بگم
سلام بر استاد عزیز
سلام بر دوستان خوب خودم در این پیج فوق العاده
خدا را شکر که در حال شنیدن این فایل عالی و زیبا هستم
خدا را شکر که می توانم الگوهای تکرار شونده ذهن خودم را بشناسم و آنها را برطرف کنم
همیشه این احساسات شدید که در من به وجود می آمد واقعا برای من اعصاب خرد کن بود
همیشه من را به شدت عصبانی می کرد و بهم می ریختم
اکنون می دانم و می فهمم که همه اینها پاشنه آشیل من است
همه اینها نقطه ضعف من است
این نشان از این است که من باورها و افکار غلط و اشتباهی دارم که من را اینگونه بهم می ریزد و حال من را خراب می کند
اگر حرف دیگران برای من مهم نباشد
اگر خودم برای خودم ارزشمند باشد و در خودم احساس لیاقت و ارزشمندی داشته باشم بی شک من دیگر کمتر دچار اینگونه تضاد ها می شوم
این من هستم که با افکار و باورهای خودم اینگونه زندگی خودم را رقم می زنم
چقدر جالب که ریشه همه اینها از دوران کودکی تا به اکنون در من وجود دارد
از همه خوشحال کننده تر است که هرچه بیشتر روی خودم کار کنم اتفاقات بد زندگی من هم خیلی برای من کم و کمتر رخ می دهد و این نشان از این است که من در مسیر درست در حال حرکت کردن هستم
این را به راحتی می گویم که وقتی من یک موضوع را در مورد خودم می شنوم و یا به کسی کاری را ارجاع می کنم و او این کار را انجام نمی دهد کاملا بهم می ریزم
این بدان معنی است که این به طور کامل در درون من است و من بخاطر باورها و ترس هایی که دارم اینگونه بهم می ریزم
هر چه بهتر روی خودم کار کنم فاصله من از این اتفاقات و رخ دادن آنها کم و کمتر می شود
واقعا بارهای بار این برای من اتفاق افتاده است
خیلی ها بودن که به من گفتند این دفعه آخر است
خیلی ها به من گفتند که این بار آخر است
خیلی ها به من گفتند که قول می دهم دفعه بعد اینگونه نباشد
من هم این الگو را باور می کردم و باز بر می گشتم به همان روال قبلی
باز روز از نو و روز از نو
حالا در صحبت های استاد این را می فهمم که هر چه بوده است از درون خودم من بوده است و هر چه است خودم باعث اتفاق افتادن و رخ دادن آن بوده ام
این یادم باشد که هرگز نباید نباید نباید نباید روی حرف های دیگران حساب باز کنم
فقط خودم هستم که باید با توجه به شناخت هایی که از خودم دارم تصمیم بگیرم و روی خودم حساب باز کنم
یک نکته عالی دیگری که از صحبت های استاد یاد گرفتم این بود که همیشه خودم باید روی خودم حساب باز کنم و خودم باید مشکلات خودم را حل کنم
خودم باید در دل تضاد های خودم بروم و آنها را به بهترین نحو ممکن حل کنم
وقتی که من یک الگوی تکرار شونده در یک نفر پیدا کنم این را باید بدانم که این الگو ورفتار در آن شخص بارهای بار اتفاق خواهد افتاد
و هرگز نباید دل به این الگوهای تکرار شونده بدهم و این باید برای من یک زنگ هشدار باشد که روی خودم و باورهای خودم کار کنم تا بتوانم این پاشنه آشیل خودم را برطرف کنم
نکته
وقتی الگویی دو یا سه بار در زندگی من رخ می دهد این بدان معنی است که این رفتار الگوی آن شخص است و اینجا من هستم که باید روی خودم حساب باز کنم و او را دیگر کنار بگذارم
این مهمترین درس امروز برای من بود
اینجا من مهم هستم که نباید درگیر الگوی تکراری دیگران بشوم و باید روی خودم حساب باز کنم و خودم را قوی کنم که بتوانم بدون واسطه دیگران کار خودم را به جلو ببرم
تغییر خیلی است و نمی شود که یک شبه آنرا ایجاد کرد
پس هرگز نباید انتظار داشته باشم که دیگران در الگوهای تکرار شونده ای که در مورد من دارند بخواهم که آنها تغییر کنند
کسی که کامل نیست
پس من باید خودم را از این الگوها جدا کنم و با توجه به این آنها می گویند تغییر می کنم و نمی شود من باید خودم را تغییر بدهم و از خودم بخواهم که هرگز روی دیگران حساب باز نکنم و تنها خودم هستم که می توانم برای خودم دنیایی عالی خلق کنم
یک درس دیگر که صحبت های استاد برای من امروز داشت این بود که
هرگز احساسی رفتار نکنم
همیشه به این فکر کنم که هر کس رفتار و اعمال خودشد دارد
این من هستم باید با توجه به قوانین و با توجه به شناخت که از خودم دارم رفتار کنم و هرگز نباید از روی احساس و از روی هیجان برخورد کنم
این فایل واقعا برای من عالی بود و خیلی حس و حال خوبی را برای من داشت
دوره کشف قوانین زندگی یکی از دوره هایی است که من در آن شرکت کرده ام و فوق العاده است برای من
چه درس ها و چه نکات خوبی را من در این دوره در حال یادگیری هستم
قدم به قدم که جلو می روم درس هایی یاد می گیرم و از آنها که در زندگی خودم استفاده می کنم روز به روز حالم بهتر می شود
آرامش من بیشتر می شود
زندگی من راحت تر و روان تر می شود
آنچه را می خواهم برای خودم می سازم و دریافت می کنم
ممنونم از استاد عزیز بخاطر تهیه این فایل عالی
سپاس از خدای خوب خودم
سپاس از خدای فراوانی ها
به نام خدای مهربان و هدایتگر
سلام به استاد عزیز و مریم دوست داشتنی
سلام به خانواده عزیزم
استاد داری با ما چکار میکنی هر چند روز یه بار برامون فایلی پراز آگاهی میذارید باورهای مخرب خودمون رو هر چند روز تازه می شناسیم با هدایت خداوند و کمک شما استاد عزیز و سعی میکنیم بر طرف کنیم یعنی یه جورایی میفتیم به جون خودمون که این ایراد کجا بوده ما ندیدیم و تازه میفهمیم چقدر هم زیاد بوده و تکرارش میکردیم و لطمه و صدمه هم از همه نظر میدیدیم
هم احساسمون بد میشد هم بحث میکردیم و از همه مهمتر از نظر مالی ضربه میخوردیم و سود نمیکردیم که هیچ
ضرر هم میکردیم
از خودم بگم
تو کامنتهای دیگه هم گفتم من یه لباسفروشی کوچیک تو پارکینگ خونم زدم
به خودم از اول قول دادم اصلا قسطی ندم ولی این کار رو تکرار کردم یا دوستان میومدن اصرار میکردن بده ما دو روز دیگه پولتو میاریم میرفتن که بیارن یه ماه میکشید هم احساسم بد میشد و هم وقتی زنگ میزدم میومدن مغازه پول رو بعداز یه ماه بدن ناراحت هم بودن
همین یه ماه پیش بعضی از لباسهای زمستونی پارسال رو آف زدم یعنی به قیمت خرید میدادم
یکی از دوستان قدیمی که قبلا باهم رفت و آمد خانوادگی داشتیم اومد و کلی بازهم تخفیف گرفت و خرید کرد یکم پول رو داد
و مابقی رو که 300 بود گفت تا سه روز دبگه برات واریز میکنم حتما و منم بهش اعتماد کردم
و الان هنوز هم واریز نکرده بهش پیام دادم سه بار میگه هر موقع دستم اومد برات حتما واریز میکنم و این شد اعتماد کردنه من
امروز که این فایل رو دیدم فهمیدم ایراد از منه من که اون رو میشناسم چرا دوباره بهش جنس دادم که الان وقتی پیام میدم یا دفتر حسابهامو نگاه میکنم خیلی احساسم بد میشه و سریع ذهنمو کنترل میکنم که فراوانی زیاده و خداوند به جاش امروز چندتا مشتری پولدار دیگه رو به مغازه من هدایت میکنه که جبران اونا مافات بشه
به خودم تعهد دادم که دیگه به هیچ عنوان قسطی کار نکنم فقط و فقط نقد
ممنونم از دوستانی که وقت گذاشتن کامنته منو خوندن
ممنونم از استاد بی نظیر که امروز تونستم یه ایراد دیگمو بشناسم
متشکرم متشکرم متشکرم
در پناه حق باشی
سلام
سپاسگزارم بابت اسن صحبتهای بسیار عالی امیدوارم درک بیشتر پیدا کنیم نسبت ب این صحبتها و عمل کنیم موضوعی که خاستم بدونم این بود وقتیدما ی الگوی تکرار شونده رو پیدا کردیم از کجا متوجه بشیم که ریشه ی این الگو مربوط ب چه موضوعی بعضا ما الگویی رو پیدا میکنیم ولی نمیدونیم ریشه ی این موضوع مربوط ب چیه که رو اون موضوع کار کنیم تشکر
سلام بر استاد عزیز و خانم شایسته و خانواده صمیمی عباس منش
استاد این فایل دقیقا برای من بود،چقدر من ضربه خوردم از این اعتماد کردنهای بیهوده به آدمهای اطرافم،من دو سال هست که جدا از همسرم زندگی میکنم و همسرم همیشه آدم بدقول و دروغگویی بود،ایشون یه زن دیگه گرفته بود و من مدتها خبر نداشتم،وقتی که متوجه شدم تا یه مدت با هم حرف نمیزدیم،بعد برگشتم به زندگیم،بعد یه مدت دوباره ایشون این کار رو تکرار کرد،این بار من یک ماه خونه مادرم رفتم و مهریه م رو به اجرا گذاشتم،ولی دلم به حال دخترم سوخت چون دوست داشت تو خونه خودش و پیش وسایلاش باشه،دوباره برگشتم به زندگیم و همسرم با دسته گل به نشانه معذرت خواهی اومد خونه،5,6 ماه با هم زندگی کردیم و دوباره ایشون برگشت سمت همون خانم صیغه ایش،و این بار به خودم اومدم گفتم سارا ،خدا چقدر داره بهت نشونه میده ،این آدم ،ادم زندگی تو نیست ،چرا نمیفهمی،و من دوره عشق و مودت شما رو هم تهیه کرده بودم و با توجه به تضادهایی که بهش برخورده بودم ،یک زندگی بهتر با یک آدم بهتر میخواستم و مدتها تجسم میکردم اون زندگی دلخواهم رو،و دیگه تصمیم گرفتم جدا بشم و البته طلاق از طرف من بود،اما هنوز به طور رسمی جدا نشدیم،و خودم میدونم که روی احساس ارزشمندیم باید خیلی بیشتر کار کنم چون پاشنه اشیلمه،و یک مورد دیگه هم با دخترم که 15 سالشه و با من زندگی میکنه هم به مشکل برخوردم،من فکر میکردم چون دخترم بچه طلاقه،باید بهش ترحم کنم که مبادا ناراحت بشه و قاطع نبودم تو حرفهام و ضربش هم خوردم،من هنوز قدرت نه گفتن به صورت محکم رو ندارم و این موضوع داره بهم ضربه میزنه،ولی دارم رو خودم کار میکنم که اگر طرف ناراحت بشه اشکالی نداره،این هم برای طرف خوبه هم برای خودت
سپاسگزارم استاد از فایلهای بینظرتون و بسیار آموزندتون
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
من در مکانی مشغول به کار شدم که در همه شغل ها کارفرما به من می گفت 1 ماهه دیگر اگر کار کنی من حقوق به شما پرداخت می کنم و من هم سایر وظایف افراد را انجام می دادم و هم وظایف خودم را ولی هیچ خبری از پرداخت حقوق نبود و من چون به حال آن ها دلسوزی می کردم و می گفتند ما نیرو نداریم من باز هم کار می کردم و این مورد 3 مرتبه به عناوین مختلف برای من تکرار شد تا دفعه آخر که چون ساعات کار خیلی زیاد بود و برخورد آنها با من بسیار بد دیگر کلا سر کار نرفتم و به شغلی که دوست داشتم با استفاده از دوره های روان شناسی ثروت پرداختم اما همین 2 ماه پیش باز هم همان اتفاق این بار به شکل خرید کالایی اتفاق افتاد که من پول آن را به صورت کامل پرداخته بودم اما فروشنده کالا را به من تحویل نمی داد و هر روز پیام میداد فردا قول میدهم که کالا را تحویل دهم که هنوز نه کالایی تحویل داده و نه پول آن را . و هر بار احساس من بسیار بد بود و فکر می کردم که از من سوء استفاده کردند و حق من را خوردند و آن را به عوامل بیرونی مثل شهر ، پارتی نداشتن و … نسبت می دادم.
بارها و بارها با اشخاصی سر ساعت مشخص قرار کاری داشتیم و او هر بار 1 ساعت دیر می آمد و من هم همیشه سر وقت می رسیدم و هر بار بهانه مختلف می آورد و همیشه می گفت دفعه بعدی حتما زودتر می آیم که هیچ گاه درست نشد تازه جالب بود که خودش به افرادی که دیر می رسیدند توهین می کرد و می گفت آنها مقصرند.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام خدایی که مرا انسان آفرید سلام بر استاد عباسمنش وخانم شایسته چه فایل پرمعنا پرمفهوم وجامعی بود نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران ومثل فایل قبل استاد چقدر پرمعنا توضیح دادند این مبحث را توصیه میکنم دوستان چندین بار ببینید وخوب به سخنان استاد توجهه کنند که واقعا برخورد ما باید چه شکلی باشه با الگو های تکرار شونده دیگران من که واقعا برایم ره گشا بود ،واقعا باید تلاش کنیم احساسمون را در هر شرایطی خوب نگه داریم تا اتفاقات خوب برایمون رخ بده وبتونیم به خواسته هایمان برسیم ،احساس خوب احساس خوب احساس خوب تاکید کردم 3بار چون خیلی مهمه حس بد ادمو به یه طرف دیگه سوق میده وحال ادمو بد میکنه ولی وقتی حسمون خوب باشه فرکانسمون مثبت باشه توجه به زیبایی ها ونکات مثبت بکنیم جهان مارا به خواسته هایمان هدایت میکنه ومیرسیم بهش پس میشود وباید خیلی روی خودمون کار کنیم این حس را سعی کنیم هر طور شده خوب نگهش داریم چون من بهش رسیدم که احساس خوب وشادی چه ها میکنه واقعا یکم فکر کنیم که خودمون داریم خلق میکنیم انچه را که میخواییم پس بیاییم جهان را با خودمون همراه کنیم تا به خواسته هامون برسیم که میشه بازم ممنون هرکجا هستین در پناه خداوند شاد وپیروز باشین
به نام خدایی که با عشق گِل ما را سِرشت
سلام خدای مهربونم که هنوز درست نمیدونم برای چی من رو به این دنیا آوردی(خدایا شکررررررررت، همین که متوجه شدم که برای چیزی به این دنیا آمده ام و گرنه از گمراهان بودم)
سلام به استاد عزیزم که پا, تک رو (maverick) هستند.از چیزی سخن می گویید و کاری رو از ما میخواهید که فکرش هم عذابمون میده چه برسه به انجام آن، وآن چیزی نیست مگر اینکه آقا به فکر خودت باش،خودت رو اصلاح کن کارت به بقیه نباشه
سلام به عزیز دل استاد و همراه و همپا و الگوی همه ما مریم بانوی مهربان و زیبا
سلام به دوستان توحیدی و ثروتمندم
استاد من هنوز این فایل و فایل قبلی رو گوش نکردم، یعنی میترسم گوش کنم، میترسم با باورهایم روبرو بشم و با آنها مقابله کنم، احساس میکنم هنوز قدرت این همه رویارویی با این همه باور مخربی که یه عمره فکر میکردم،این راه درسته، الان بیام یه جور دیگه عمل کنم رو ندارم. من الان فهمیدم که هیچی نمیدونم و میخوام از صفر صفر شروع کنم.
من الان میخوام به با الهام از این حدیث برم جلو که میگه«النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا .مردم در خوابند و زمانی که مُردند آگاه میشوند»
بله وقتی که بمیری آگاه میشوی، دقیقا چیزی که شما از ما میخواهید، از ما میخواهید که بمیریم، و قبول این بسیار سخت است، حالا این مرگ چطوری است، آدم مرده، حسودی نمیکنه،تو فکر بقیه نیست،نمیخواهد کاسه داغ تر از آش باشه، غیبت نمی کنه، دروغ نمیگه، حرص نمیزنه، و فقط خدا را میبینه و بس.
و اگر به مرگ اختیاری مُردیم، آنوقت است که آگاه میشویم، آگاه به اینکه چه بگیم،چه نگیم،کجابریم،کجا نریم . به چه کسی کمک کنیم به چه کسی کمک نکنیم چه درسته چی غلطه.
فقط باید مُرد.
و من باید خودم را مرده فرض کنم که بتونم راحتر با این موضوع کنار بیام که نباید کاری به کار کسی داشته باشم.
بعد از دو هفته کار کردن روی اینکه فقط به کسی چیزی نگم(در مورد موفقیت و توحید و..) ، به این نتیجه رسیدم که من اصلا چیزی نمیدونم که بخوام بگم، و این همه مدت چرا سر خودم رو علکی درد آورده بودم
خدایا مرا بُکش و آگاهم کن.
استاد سپاس
سلام خانوم یوسفی ..
دوست عزیز و بانو آگاه
ممنونم ازت بابت یاداوری این قانون مهم و این حدیث زیبا که اتمام حجت بود برای من
واقعا ما باید بمثال مرده باشیم،کاری به کسی نداشته باشیم ،کاسه داغتر از آش نباشیم ،حسود نباشیم،قضاوت نکنیم و مهمتر از همه نخواهیم کسیو درست کنیم چون ما خودمون هیچ بلد نیستیم
آخه چرا وقتی خودمون توی خیلی موارد جواب نگرفتیم بیام ادعا دانا بودن کنیم ..
ممنونم ازت خانوم یوسفی بابت این آگاهی ..
من باید زییپ دهنمو بکشم و فقط روی خودم کار کنم
به نام خدای مهربان
سلام آقا محمد عزیز و توحیدی و ثروتمندم
خود من به شخصه هم کاسه داغ تر از آش بودم و هم کلی ضربه خوردم از این کارها و این دلسوزی ها.
بل اینکه این همه دارم روی عزت نفس کار میکنم آخرش اون ته ته دلم راضی نمیشه و مرا در هالهای از ابهام میذاره، چرا که از بچگی دوست داشتم به بقیه کمک کنم.
ولی الان به این ذهن نجواگر گفتم استاد رو میبینی چطور به هزاران هزار نفر داره کمک می کنه و زندگی اونها را درست و اصولی و پایه ای تغییر داده، پس اگه میخوایی مثل استاد به خلق الله کمک کنی، اول باید به خودت کمک کنی، اول باید بتونی خوب و بد رو از هم تمیز بدی.
ان شاءالله خدای مهربان همه ما را کمک کنه بتونیم، خودمون رو بشناسیم و به آگاهی برسیم.
آقا محمد عزیز در پناه حق روز به روز توحیدی و ثروتمندتر باشید
سلام بر رضوان دوست داشتنی و توحیدی که همیشه کامنتهای زیبا میزاره
رضوان عزیزم عالی بود خیلی خیلی لذت بردم از کامنتت باور کن اصلا قصد کامنت گذاشتن نداشتم اما انقد این حرفت زیبا بود نتونستم کامنت نزارم
من الان میخوام به با الهام از این حدیث برم جلو که میگه«النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا .مردم در خوابند و زمانی که مُردند آگاه میشوند»
بله وقتی که بمیری آگاه میشوی، دقیقا چیزی که شما از ما میخواهید، از ما میخواهید که بمیریم، و قبول این بسیار سخت است، حالا این مرگ چطوری است، آدم مرده، حسودی نمیکنه،تو فکر بقیه نیست،نمیخواهد کاسه داغ تر از آش باشه، غیبت نمی کنه، دروغ نمیگه، حرص نمیزنه، و فقط خدا را میبینه و بس.
و اگر به مرگ اختیاری مُردیم، آنوقت است که آگاه میشویم، آگاه به اینکه چه بگیم،چه نگیم،کجابریم،کجا نریم . به چه کسی کمک کنیم به چه کسی کمک نکنیم چه درسته چی غلطه.
فقط باید مُرد.
وای رضوان جان چقد آیه ای که گفتی زیبا بود
خواستم بگم رضوان عزیزم منم چند هفته اس دارم رو خودم تمرکزی کار میکنم قبلا فکر میکردم دارم کار میکنم و نتیجه هم نمیگرفتم اما از وقتی دارم تمرکزی کار میکنم فکر میکردم ایرادی ندارم باور مخربی ندارم وای ن نگم برات ینی فک میکردم دارم عمل میکنم قبلا تو نگو من فقط شنونده بودم و عمل نمیکردم الان ک دارم کار میکنم میگم یا خدا این همه باور مخرب از کجا اومده یا خدا چقد احساس لیاقتم عزت نفسم پایینه ینی ب تمام معنا هیچ خود ارزشی نداشتمالانم مثلا ی اشتباهی میکنم اولش خودمو سرزنش میکنم میگم تکرار شد باز بعد چن دقیقه میگم استاد میگه سرزنش نکن مقاومت نکن تو مسیر تغییر یه شبه ب وجود نمیاد تو فقط رو خودت کار کن و لذت ببر از مسیر
پس خواهر فقط مشکل تو نیست منم هستم
دوست داشتم اینارو بهت بگم
لذت ببریم و خداوند پناه هممونه
ما میتونیم
دوست دارم عزیزم
سپاسگزارم از کامنت زیبات ک باعث نوشتن این جملات شد
سپاسگزارم از استاد عزیزم و مریم بانوی مهربان
هزاران درود و سلام بر شما دوست عزیز.
کامنت شما تعبیر خوابم بود. ساعت 5 و نیم صبح است و من ساعت 3 بامداد با احساس شیرین مرگ خودم از خواب بیدار شدم و تا این لحظه فقط کامنت خواندم تا رسیدم به کامنت زیبای شما. در این فکر بودم برای من که از مرگ ترس داشتم چرا در خواب احساس بینظیر پرواز، سبکی و رها شدن از جسمی سنگین که تابحال به بهترین شکل ممکن برایم کار کرده را داشتم؟ احساس میکردم بسیار خوشحالم که روح من دارد به منبع اصلی خود متصل میشود. و این کامنت به زیبایی جواب سوالات مرا داد. خدا را شکر برایم تعبیر رسیدن به آگاهی را دارد. مرده ای که راه بازگشت ندارد و میفهمد که این دنیا چقدر کوتاه و گذرا بود، چقدر الکی خودش را بخاطر هیچ اذیت کرده و چقدر وابستگی بی اساس داشته. دوست دارد به این دنیا بازگردد که بتواند خودش را تجربه کند و کارهای ناتمام و لذتهایی که میخواست، ولی هرگز جدی نگرفت را دنبال کند باید یک بار مرد تا بفهمیم از این دنیا چه میخواهیم. حتما حتما لطف خداوند شامل حالم شده و درهایی از رحمت، آگاهی و آرامش برایم باز کرده، در واقع باز بوده و این من هستم که توانایی دیدن این موهبت ها را پیدا کرده ام. من هم برای شما آگاهی هر روزه و آرامش و خوشبختی را آرزو دارم.
به نام خدایی که در این نزدیکی ایست
سلام زهرا جان
اگه بخوام بگم که این کلمات از من نیست و خدای مهربان آنها را گفته و من نوشتم، حتما برای شما آشناست، ولی این دفعه من اصلا حتی قصد دیدین فایل رو نداشتم چه برسه کامنت بذارم، بعد که دیدم استاد فایل جدید گذاشته گوشی رو گذاشتم کنار و دراز کشیدیم، که یهو این حدیث تو گوشم پیچید، و اون تعبیر که اگه بخوایی به آگاهی برسی باید به مرگ اختیاری بمیری و آنوقت است که زنده میشوی و زندگی می کنی مثل زندگی استاد.
خدا را سپاس می گویم که دستی شدم از دستان بی انتهایش برای بندگان خاص اش.
زهرا جان تعبیر خواب شما دقیقا همین است، رسیدن به آگاهی و جاودانگی ایست.
در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و موفقیت تر باشی مهربانم
بنام خداونده بخنشده و مهربانم..
سلام رضوان خانوم..
الله اکبرررر الله اکبر چه همزمانی برای این افکاری که از صب تا الان داره روحم سوهان میکشه الله اکبررر دمت گرمممم دمت گرمممم ممنونم ازت برای این کامنت به موقعی که گذاشتی برای من ممنونم ازت بنده خوب خدااااا الهی صد هزار بار شکرررررررررررر..
در پناه جان جانان شاد سلامت و ثروتمند باشی
به نام خدایی که در این نزدیکی ایست
سلام آقا حسین برادر توحیدی و ثروتمند و پرانرژی ام
خدا را سپاس که همه ما لایق دریافت هدایت ها والهامات خدای مهربان هستیم. خدا راشکر که خدای مهربان همه ما را گلچین کرده تا بر این خوان نعمتش در خانه بنده مخلص اش مهمان باشیم و از این نعمات بی پایان بهره ببریم.
در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر باشی.
یا حق
سلام خدمت استاد عزیز ودوستان !
استاد ممنون از توضیحات شفافتون که انقدر با جزئیات موضوع را کالبد شکافی کردین !ومطالب رو ملموستر کردین !
در رابطه با توضیحات این فایل درباره الگوهای رفتار دیگران،یک سوالی برام ایجاد شد ممنون میشم اگر این را هم پاسخ بدین!
درسته که آن شخص گرفتار پاشنه آشیل شخصی خودشه که رفتاری رو تکرار میکنه ،اما اینکه به اصطلاح ترکش های این صفاتش به من برخورد میکنه به خاطر فرکانسهای منه که این فرد سر راه من سبز شده!به بیانی دیگه این جذب من بوده که با این شخص هم مدار شدم!چکار میتونیم بکنیم که اینجور افراد به پستمون نخوره!؟
سپاسگزارم