نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران - صفحه 19

614 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2339 روز

    به نام الله هدایتگرم به سمت بهترینهای من

    سلام بزرگواران و سلام دوستان عزیز

    استاد عزیزم ، خداوندم رو شاکرم که من رو در مسیر آموزه های شما قرار داد

    خدا رو شاکرم و بر خودم می بالم که استاد دانا و آگاهی چون شما دارم

    خدا رو شاکرم که هر روز وارد این سایت میشم و هر بار با تجربه تر، شادتر، آگاه تر، با کیفیت تر و لایق تر از قبلم، از این سایت خارج میشم

    سپاسگذار وجود ارزشمندتون هستم

    سپاسگذارم که اینقدر موشکافانه و دقیق دارید روی این الگوهای تکرار شونده تمرکز میکنید چون بیس اتفاقات و تجربه های زندگی ما رو همین تکرار ها میسازن

    اصلا هر چیزی از همین نکرار شکل میگیره

    مگه باور به معنی افکار تکرار شونده نیست؟؟؟

    باه

    پس هر چیزی که در زندگی من تکرار بشه، اصل و بیس اتفاقات و تجربه های من خواهد بود و اگه بخوام تجربه هام رو متفاوت کنم باید اون تکرارها ، اون الگوها رو تغییر بدم

    چقدر عالی شما مثال میزنید

    و انیشتین چه زیلا گفت که تنها راه یادگرفتن، مثال زدنه

    من خودمم یر کلاس درس وقتی میخوام مثائل رو دقیق برا دانشجوهام باز کنم، اول به کم توضیح مقدماتی میگم و سریع میرم سراغ مثال تا در عمل ، مفاهیم درک بشن و در مورد مثال های زندگی و تجربه های افراد که دیگه تاثیرش عالی عالیه

    در مورد این الگوهای تکراری دیگران، من هم مثالهایی دارم هم از خودم هم از بقیه

    یه رفیق دارم بنده خدا آدم ساده و رو راستیه و دلش میخواد بین همه رو صلح بده

    من خودم قبلا خیلی این ویژگی رو داشتم و سعی میکردم خیلی مثلا همین دوستمو راهنمایی کنم اما از وقتی باور کردم هر کسی خودش مسئول بندگیشه فقط یه صحبت کوچولو و دیگه ادامه نمیدم

    همین رفیقم، بین جاریش و برادر شوهرش یه صحبت پیش اومده بود و ایشون واسطه بین این دو نفر شده بود

    من قبلا تجربه کرده بودم که این واسطه بازیا، آخرش یه چیزی توش در میاد به ضرر آدم، پس به دوستم گفتم شما کاری نداشته باش و بذار اینا خودشون صحبت کنن و گفت آره من کاری ندارم چون قبلا از همین در، ضربه خوردم

    و در نهایت دیدم این دوستم مجدد اون کار رو انجام داد و دقیقا همین اتفاق افتاد و صحبت هایی رد و بدل شد که به ضرر این دوستم شد چون همون الگوی قبل رو با نتایج قبل تکرار کرده بود و با اینکه خیلی ناراحت بود و میگفت توبه میکنم که دیگه چنین کاری کنم، اما منم ابن باور دارم که این الگو بازم براش تکرار میشه که چند بار هم تا حالا تکرار شده

    یا مثلا خود من، هی با خودم صحبت میکنم و تغهد میدم که هر موقع همسرم صحبتی کرد که من خوشم نمیاد، ساکت باشم و حقیقتا نتیجه یاکت بودن و عوض کردن بحث رو هم دیدم اما باز هم هر موقع یه بحثی با همسرم اتفاق میفته ، از چند بار ، بیشترش نمیتونم ساکت باشم، انگار نمیتونم وفادار باشم به قول و تغهد خودم، انگار یه چیزی از درونم میگه از خودت دقاع کن، حق با توئه، بهش رو نده …

    البته که باید بگم خیلی بهتر از قبلم و همبن چند روز پیش چنان در این سرایطی موضوع رو عوض کردم که کلا دوتامون بادمون رفت که ما داشتیم بحث میکردیم و اصلا اون موضوع دیگه ادامه پیدا نکرد

    یه الگوی نکرار شونده دیگه در مورد دیگران برای من هم تا حالا 3 بار اتفاق افتاده و واقعا ابن بار قصد داستم دیگه ادامه ندم که حالا دیگه مطمئن شدم

    قضیه این هست که من چند سال پیش که داشتم رساله دکترام رو کار میکردم، یه آقا در کارهای آماری به من کمک کرد که ایشون بسیار متبحر هستن و واقعا یه دست معجزه آسا برای من در اون تایم بودن که فکر میکردم همه درها برای کار من بسته شده

    یه مدت بعد یه مار دیگه برام پیش اومد و ایشون تا حدود 2 هفته جواب من رو نداد که من فکر کردم واقعا مشکلی براشون پیش اومده ولی بعد دوباره دو قهته بعد ایشون جواب داد و کار من رو انجام داد

    دوباره پارسال یه کار دیگه مقاله داشتم که سپردم بهشون و قول تقریبا 1 هفته رو به من دادند و بماند که من 3 ماه معطل شدم و له خودم گفتم که دیگه از ایشون کمک نمیگیرم اما مجددا حدود 2 ماه پیش یه کار اصلاحیه دادم بهشون و اونقدر جواب ندادن تا 2 روز پیش که هنوز هم برام جواب قطعی رو نفرستاده

    بعنی 3 بار این الگوی بدقولی ایشون نکرار شده و من واقعا دیگه سراغ ایشون نمیرم و قطعا انسانهای متعهدتر و متخصص در این کار وجود داره که من میتونم با خیال راحت و با اطمینان کارم رو بسپارم بهشون و در زمان مناسب نتیجه رو به بهترین شکل دریافت کنم

    من از صحبت های شما توی فایل قبل و توضیحاتی که توی این فایل دادید، یه آگاهی دریافت کردم

    اینکه من، یسری مواقع بسیار عصبانی میشم حالا از رفتار بقیه و یه سری الگو برای من رخ میده که خواسته من نیست ولی باز من تکرار میکنم و همون نتایج نامطلوب قبل رو ایجاد میکنه ، خیلی زیاد به باور کمبود در من ارتباط داره

    اینکه مثلا همین آقا، کار من رو هر بار با تاخیر میده و من باز هم میرم سراغش، قطعا باور دارم آدم مناسب این کار کم هست و اگه ایشون انجام نده، دیگه کسی نیست که بتونه انجام بده

    یا اگه کسی یه رفتار بد با من داره و مدام تکرار میشه و من باز هم میرم سراغش، باور دارم اگه این نباشه، پس فرد مناسب دیگه ای هم نیست

    امروز خیلی این باور کمبود برام بلد شده

    استاد هر چی عمیق تر میشم توی پاسنه های آشیلم، توی ضعف هام، توی ترس هام ، انگار ریشه همشون به عزت نفس بر میگرده

    با شاید برتر دونستن بقیه نسبت به خودم، به اولویت دلدن دیگران نسبت به خودم، به نگاه و نظر بقیه در مورد خودم ( این مورد در من خیلی زیاده)، به نگاه قربانی شدن و اینکه سالهای سال اینو خوب میدونستم و هنوز نتونستم کامل ازش رها بشم، اینکه باور لیاقت و ارزشمندی رو اونقدر نهادینه نکردم که بدونم برای من بی نهایت وجود داره و همونطور که برای بقیه بی نهایت نعمت هست برای منم هست و هزاران مورد دیگه

    احساس میکنم خیلی باید عمیق تر بشم

    احساس میکنم باید خیلی بیشتر تمرکز کنم

    احساس میکنم باید خیلی رها تر باشم و ساده بگیرم

    استاد من یه بیرون ساده که بخوام برم باید کلی دقت کنم که لباسام ست باشن، با اینکه در مورد آرایش خیلی راحت گیر و ساده هستم اما در مورد لباس ، اینجوری نیست و باید همه چیز رو دقت کنم

    تا حدی این نظم و مرتبی و ست بودن هم خوبه اما اندازه زیادش به توجه دیگران نسبت به خودم و خوب بودن از نظر بقیه، اهمیت دادنه

    من دقیقا میدونم اگه با افرادی دوست هستم که شاید خیلی در مسیر قانون نیستم و من سعی میکنم با افراد آگاه تری باشم اما خیلی نیستم، به این خاطر هست که اونا من رو خیلی تائید میکنن

    اصلا یکی از دوستام، انگار من رو واقعا خدا میدونه و من میبینم که چقدر به سمتش تمایل دارم

    خدایا تو کمک کن که من در نگاه تو فقط خواستنی باشم

    خدایا او کمک کن که من خودم خودمو بخوام و تائید کنم نه اینکه منتظر تائید بقیه باشم

    خدایا تو کمک کن که من خیلی وقتا برا راضی کردن بقیه، خودمو عذاب ندم، سختی نکشم

    خدایا تو کمک کن که فقط رضایت تو رو جلب کنم نه بقیه رو

    خدایا تو کمک کن که من ارزشمندی واقعی خودمو درک کنم و نه اینکه اونو به ظاهر و مدرک و پست و مقامم گره بزنم

    خدایا کمک کن که ساده بشم تا جهان هم برای من ساده بگیره

    خدایا از من، منی بساز که باید باشم

    خدایا همه امیدم به توئه و ایمانی که بهت دارم

    خدایا من رو با خودت دوست واقعی کن

    عاشقتوتم

    ممنونم که کامنتم رو خوندید و شکرگذارم که هم مسیر شما خوبان هستم

    با عشق، تا بعد ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  2. -
    نسيم زماني گفته:
    مدت عضویت: 2313 روز

    سلام استاد عزیز

    من واقعا از تک تک فایلها لذت میبرم و اونقدر فایلهارو تکرار میکنم که هم باعث آرامش درونیم بشه هم تغییر در زندگیم .

    امااااااااااااا

    این فایل دلشوره ی عجیبی بهم داد

    حس میکنم این فایل در تضاد با دوره عشق و مودت در روابط بود

    یا من درست متوجه نشدم

    در دوره عشق و مودت شما میفرمایید ،ما با هر کسی توی رابطه هستیم ،و اون فرد هرررر اخلاقی داره

    به خاطر فرکانس‌هایی هست که ما ارسال کردیم

    یعنی بستگی به نوع باورهای ما داره که چه فردی با چه خصوصیت اخلاقی در کنار ما قرار میگیره

    اگر طرف خوب با شرافت درستکار باشه یا خیانتکار ،دروغگو موتاد بد اخلاق و خسیس و ……

    و اونجا بهمون یاد دادید که شروع کنیم باورهای ذهنمون رو عوض کردن ،الگو پیدا کردن

    تا اینکه فردی که باهاش توی رابطه هستیم یا اونجوری که ما میخایم بشه یا جهان مسیر ما رو از هم جدا کنه

    البته تغییرات در فردی که در رابطه هستیم باهاش ،بستگی به میزان کار کردن ما روی باورهامون داره

    تا اینجا درسته ؟؟؟؟؟

    حالا شما در این فایل فرمودید ،که هر کسی ممکنه یه سری پترن داشته باشه

    که اگر 1 بار یا 2 بار تکرار کرد و حتی قووول به ترک اون الگو داشت

    ما نپذیریم ،بلکه بیایم با خودمون 2.2 تا 4 تا کنیم و بگیم خب به فرض که بازم تکرار کرد این رفتارو

    آیا ما میتونیم با این رفتار طرف مقابل زندگی کنیم یا خیر !

    من برام سوال پیش اومده که آیا وقتی ما با یه نفر در رابطه ایم اگر او اخلاق یا پترن بد مثلااا دروغگویی داره

    باید همون اول بزاریم کناررررر و بگیم نه ایشون همش کارش همینه

    یا اینکه بگیم این فرد اگر این رفتار دروغگویی رو داره ،به خاطر باور و فرکانسی هست که من فرستادم

    من باااااید تغییر بدم باور و دیدگاهمو و ایمان داشته باشم که 95 درصد اون فرد تغییر میکنه

    طبق صحبتی که در عشق و مودت شده

    حالا هر پترن بدی

    دوستان اگه ممکنه منو راهنمایی کنن

    سپااااااس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      محمدرضا سیف الدینی گفته:
      مدت عضویت: 1755 روز

      سلام

      این سوال منم هست

      منم مشکلات اینچنینی با بعضی از اطرافیانم دارم.

      مثلا در مورد پرداخت حق الزحمه ها و یه سری کارای دیگه.

      استاد همه جا از کار کردن روی خودمون و ارتقا گفتن. اما اینجا میگن رها کن.

      خیلی خوشحال میشم به جواب رسیدین به منم بگین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      اسداله زرگوشی گفته:
      مدت عضویت: 1276 روز

      سلام دوست عزیز

      اگه بخوام خلاصه و مفید خدمتتون بگم داستان اینه که طبق قانون ما با افکار و فرکانسهایی که به جهان ارسال میکنیم، از همان جنس فرکانس رو وارد زندگیمون میکنیم.پس اگر دوستمون، همسرمون یا پارتنرمون یا هر کس دیگه ای که باهاش در ارتباطیم اگه داره مثلا بهمون دروغ میگه، ما خودمون اون فردو جذب کردیم و با تغییر فرکانس هامون که حاصل تغییر ورودی ها و باورهایمان است در فرکانس چنین افرادی قرار نخواهیم گرفت و جهان اجازه دسترسی اون افراد رو به ما نمیده چون به فرکانس ما دسترسی ندارند. این بخش اول قضیه

      حال اگه ما در رابطه با کسی هستیم که یک الگو یا پترن در شخصیتش داره تکرار میشه، مثلا دیر سر قرار میاد یا دروغ میگه ؛ صحبت استاد در این فایل اینست که خودمون رو گول نزنیم و تصور کنیم اتفاقی بوده و درست میشه! زیرا این یک الگوی تکرار شونده در شخصیت آن فرد است که هر بار تکرار خواهد شد به شیوه ها و بهانه های مختلف. به همین دلیل روی قول یا حرف آن شخص حساب نکنید.و با این پیش فرض رابطه تون رو با اون فرد ادامه بدید(اگه براتون قابل پذیرشه!) که دروغ میگه یا بد قوله. و اگه برامون قابل پذیرش و قابل قبول نیست که تکلیفمون با خودمون مشخصه! و چون ما قادر به تغییر دیگران نیستیم و فقط قادر به تغییر خودمان هستیم باید باورهای مناسب مد نظرمون رو بسازیم تا فرکانسمون تغییر کند و در مداری که در آن مدار افرادی با خصوصیات دلخواه و مورد پذیرش ما قرار دارند قرار بگیریم. امیدوارم ابهامتون برطرف شده باشه.یاحق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      میترا کاظمی گفته:
      مدت عضویت: 1959 روز

      دوست عزیز سلام

      سوال خوبی مطرح کردی اما اگه خوب عمیق بشی در صحبت‌های استاد متوجه میشی این 2 مقوله جدا از هم هست

      اونجایی که استاد می‌فرمایند پترنها رو پیدا کنید برای اینکه ما از یک سوراخ چند بار گزیده نشویم چون از فرمایشات بزرگان هم هست که انسان عاقل از یک سوراخ چند بار گزیده نمی‌شود

      اما در روابط و عشق و مودت موضوع این بود که باید روی خودمون کار کنیم و تغییر ایجاد کنیم و نخواهیم دیگران را تغییر دهیم درسته باید سعی کنیم وجه مثبت دیگران رو ببینیم اما اگه ما فرکانس‌های خوب ارسال کنیم اون وجه بد دیگران نصیب ما نمیشه و اینکه اگه کسی با ما هم فرکانس نباشه جهان به طرز معجزه آسایی اونو از مسیر ما جدا میکنه اینها همه کنار ما باید روی خودمون و هر آنچه که می‌خواهیم کار کنیم و اصلا در گیر دیگرانی که ما رو از مسیر دور می‌کنند نشویم با دقت بیشتری این فایل رو گوش بدهید و گول قول‌های الکی و چشم های بیخودی دیگران را نخوریم و اجازه ندهیم بد قولی های تکراری و کارهای زشت تکراری آنها باعث اذیت ما بشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فرزانه گفته:
      مدت عضویت: 338 روز

      عزیزم جواب سوالت رو احساس میکنم با پاسخ ها نگرفتی چون من هم نگرفتم وهمین سوال شما برام پیش اومد

      صحبت استاد ادامه داره فک کنم

      اینجا گفتن الگوهارو پیداکنید

      درست

      ولی شاید طرف پدر بود مادر بود فرزند یاحتی همسر که نمیشه ترکش کرد

      خب نحوه ی برخورد اینه که ببینی چه باوری داری که داری اون الکو رو مرتب میبینی

      باور یاترمز رو پیداکنی ورفعش کنی

      فک کنم اینطوری اون الگو‌رو دیگه نبینیم وخودبه خود حذف بشه میدونی

      چون اون رفتارایی که داریم ازبقیه میبینیم خاصل فرکانسای خودمونه دیگه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    حسین و یگانه گفته:
    مدت عضویت: 918 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    درود به استاد هدایت شده ام و همسر خوش انرژیشون

    استاد من چند روز بود تو این فکر بودم که چرا یه سری اتفاقات برام هر چند وقت یکبار میفته که اومدم تو سایت و دیدم شما این فایل و گذاشتین.و این اتفاقی نیست خداوند منو هدایت کرد تا جواب رو پیدا کنم تا رشد کنم استاد من چند وقتی میشه که قرآن رو یاد گرفتن و عمل کردن رو شروع کردم و خداروشکر تغیرات مثبت زیادی برام اتفاق افتاده ولی یه سری جاها مثل انفاق یا محبت در حق دیگران احساس خوبی نداشتم به جای اینکه محبت حالمو خوب کنه منو از حال خوب دور میکرد و الان با خوندن کامنتا متوجه شدم محبت من به خاطر تغئیر دیگران بوده و اونا هیچوقت تغییر نکردن و این یعنی اینکه من در حق خودم گاهی ظلم میکنم تا حال دیگران رو خوب کنم و این نتیجه ی خوبی نداشت یا باعث ایجاد انتظار بیجای دیگران از من میشد

    با گوش دادن این فایل با جون و دلم دوست دارم تغییر کنم من اشتباه متوجه شده بودم که با تغییر خودم باید دنیای بیرونم هم خودم تغییر بدم و این باوریه که خیلی منو به زحمت میندازه بدون هیچ نتیجه ای فقط خودمو از مسیر دور و گمراه میکنم

    مثلا یه موضوعی که برام تکرار میشه نحوه رفتار خانواده ی شوهرم با منه.اونا از من انتظار اینو دارن که من برای اونا زندگی کنم و همسر من هم باید به خواسته ی بیجای اونا احترام بذاره خیلی موقع ها شده من به اجبار پیششون بودم و حتی همنشینی باهاشون بهم حس خوبی نمیداده و این موضوع درست نشده من سعی کردم بگم نه درست میشه تغییر کن اوناام تغییر میکنن ولی این فکر و باور توهمه چون اونا به قول شما شاید بخوان تغییر کنن ولی نمیتونن پس من کنترلی روی اونا ندارم من با تغییر شخصیتم با احترامی که برای خودم قائلم با احترام گذاشتن به خواسته های خودم و دوست داشتن خودم میتونم دنیای بیرونم هم تغییر بدم چون جهان به فرکانسی که ارسال میکنیم پاسخ میده وقتی من ته وجودم این دید رو داشته باشم که برای اینکه من ارزشمندم دیگران باید تغییر کنن فقط هر روز اعتماد بنفس خودمو تحلیل میبردم پس چه خوبه که الگوهای رفتاری دیگران رو بشناسم و ضعف خودم رو بشناسم و سعی کنم که توجهم رو تماما بذارم روی زندگی خودم البته که نه آسیبی به دیگران برسونم نه به خودم.

    باید احساس ارزشمندی و سازنده نسبت به خودم داشته باشم که نه انتقاد،نه طرد شدن،نتونه احساس ارزشمندی منو نسبت به خودم بیاره پایین چون دیگران هم میخوان که مارو تغییر بدن ولی اوناهم نمیتونن مگر ما خودمون بخوایم تغییر کنیم.

    ممنونم بابت علم و آگاهی که باهامون به اشتراک گذاشتید و از دوستای خوبم هم بابت کامنتای خوبشون ممنونم.

    در پناه خدا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    ملکه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 854 روز

    به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان همقدم خدا را که روزیم کردی دیدن وشنیدن همچین فایل بی نظیری را بزرگترین پاشنه آشیل من عدم احساس لیاقت است و مهم بودن حرف مردم است و این چند سال برای مردم زندگی کردم و خیلی ناراحت میشم اگه کسی مرا قضاوت کند ودر مورد زندگیم صحبت کنند

    یکی از الگوهای تکرار شونده برای من این است که

    همسرم ی خونه پدری دارند و به مدت چهار سال است که بلاتکلیف است وهنوز هیچ کدام از بچه‌ها اقدام نکردند برای تقسیم این خونه ولی هر بار همسرم یادش می افتد میگه باید تکلیفش معلوم کنم ومن هم با جدیت گول این حرفاش را می خورم وکلی با او هم فکر میشم و کلی وقت و انرژی می‌گذارم و با او هم فکری می‌کنم ولی بعد از

    مدتی کلن این موضوع را فراموش می‌کند

    به نتیجه رسیدم که دیگه صحبتی در این مورد نکنم و کاری به اون نداشته باشم

    خدایا من را آسان کن برای آسانی ها

    تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم

    ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده‌ای نه راه گمراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    مجید عزیزی پیردوستی گفته:
    مدت عضویت: 1498 روز

    به نام خدا

    سلام استاد عزیزم

    درود بر خانواده ی بهشتیم

    به به عجب فایل پر از آگاهی به همراه کامنت دوستان چقدر فوق العادست

    حقیقتا زیاد بلد نیستم کامنت تاثیر گذاری از خودم به جا بذارم ولی خدارا شکر به نسبت قبل عزت نفسم بیشتر شده از اینکه آنچه از دلم میاد بنویسم

    و خیلی بهتر شدم که میتونم کامنت بذارم ایشالله خیلی بهتر میشم

    خیلی مثال های فراوانی اطراف من هست چون خودم هم غرق همین پترنها بودم و اگه بخوام یکی را مثال بزنم از دوستم میگم :

    با این دوست عزیزم چندین سال اعتیاد داشتیم تا اینکه ایشون رفتن خدمت ومن هم برای کار به تهران رفتم و بعد از مدتی فاصله کشیدن من خیلی کم تر شد تا اینکه کم کم ترک کردم بعد از مدتی این دوستم زنگ زد و گفت خدمتم تموم شده منم میام تهران یه مدت دور از هم کار می‌کردیم با اینکه من می‌دیدم هنوز مصرف داره اما میرفتم کلی صحبت میکردم باهاش چون تازه با استاد هم آشنا شده بودم کلی خوشم میومد که واسش صحبتهای انگیزشی کنم و چون اون بنده خدا هم تو فاز بود قشنگ گوش میکرد و می‌گفت دیگه تموم شد ومن نمی‌زنم ،یه مدتی خوب بود ودوباره با یه نوع مخدر تازه آشنا میشد منم میرفتم باز باهاش صحبت میکردم و دوباره ایشون هم می‌گفت دیگه تموم و باز همین الگو ادامه داشت تا اینکه ازش قطع رفاقت کردم و بعد از یک سال زنگ زد و گفت با مباحث استاد آشنا شدم و دارم رو خودم کار میکنم اما بیکارم و منم سریع آوردمش پیش خودم یه مدت تو خوابگاه با هم زندگی کردیم و با هم همکار بودیم تا اینکه دیدم کم کم دوباره آلوده شده و داره به منم صدمه می‌زنه ،(البته که همش تقصیر خودم بود) باهاش دعوام شد و از هم جدا شدیم دوباره یک سال گذشت و زنگ زد و همون برنامه ی قبلی بود ولی خوب اصلا من نمیدونستم پترن چیه که اینطوری متوجه بشم خلاصه که تا چند سال این ماجرا واسه من ادامه داشت و اگه این فایل استاد نمیدیم واقعا هنوز من همون آدم قبلی بودم و البته که باید خیلی روخودم کار کنم

    خدارا شکر که پترن ها را شناختم و بهتر میتونم در مسیر زندگیم لذت ببرم

    خدایا شکرت

    اسناد جان سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    الهام و نگین گفته:
    مدت عضویت: 1047 روز

    به نام رب العالمین پروردگار جهان و جهانیان

    استاد جان سپاس گزارم بخاطر فایلهای بینظیرتون

    چند وقت بود داشتم فکر میکردم من چرا کدها را می‌نویسم ,ولی چرا اتفاق نمیفه ،امروز که از گفته های شما شنیدم اگر فاصله اتفاقات بیشتر شده

    نشونست اینه که شما داریند باورهاتون و درست میکنید و امید وار شدم

    استاد جان واقعا من فقط ایرادهام و پیدا کردم ،من هرکس ازم خرید کنه،پا پول بخود برام واریز کنه خیلی طول می‌کشه پولم و بریزه به حسابم البته اوایل بیشتر طول می‌کشید یا اصلا پول به حسابم نمی‌ریخت ولی حالا زودتر این اتفاق میفته

    فهمیدم که این یه رشد و میتونم بعد بهتر بشه

    اتفاقات و شرایط که برام پیش میاد بخاطر باورهای منه

    یا اینکه با هر کس قرار داشته باشم یا استادی که باهاش کلاس دارم اون دیر تر حاضر میشه و این و نمی‌دونستم چطوری درستش کنم و کاملا متوجه ام که این از باورهای که خودم درست کردم

    درصورتی که من خودم همیشه به موقع سر قرار حتی اگه شده نیم ساعت هم شده زودتر حاضر بشم سر قرار ولی همیشه با هر کس روبه رو بشم طرف بد قول است ‍ولی حالا یه مدت هست که دارم روی باورهام کار میکنم و به خودم بگم نه من با هر کس روبه رو میشم اون خوش قول است اگر هم قبل با اون آدمهای که بد قول بودند روبه رو میشدم مال باورهای اشتباهم بوده و البته که حالا دارم باورهای و درست میکنم با آدمها و مشتری های خوش قول روبه رو میشم امیدوارم که بتونم روش کار کنم و هر روز باورهام بهتر و بهتر بشه

    یکی دیگه اینکه که می‌خوام بگم وقتی که مشتری بد قول بهم برمیخوره.میخوام به خودم نگم اینطور نیست ولی دوباره تو ذهنم میگم حالا دیر میاد یا حالا پولم و دیر میده بهم یا دو باره باهاش کلاس برمیدارند و دوباره همون اتفاقات قبل اتفاق میفته با این که می‌دونم این آدم نمیتونه به عهد خودش وفا کنه می‌دونم هم درست نمیشه در بعضی موارد تونستم این کار را انجام بدم و به قول های طرف دیگه اهمیت ندم و کلا کنارش بزارم ولی برای بعضی از افراد نمیتونم این کلا پاشنه اشیلم هست شاید اون آدم از زندگیم بره کنار ولی یه آدم دیگه با ظاهر دیگه میاد تو زندگیم انشا. که کم کم این الگوها کم رنگ و کم رنگتر بشه

    من حالا فهمیدم که روی کسی حساب نکنم و فقط روی خالق مهربونم حساب باز کنم

    امیدوارم بتونم پلن bرا بنویسم و اجرا کنم

    حرفهاش و باور نکنم چون نمیتونه خودش و عوض کنم پترنها را دریافت کنم و درک کنم از کار کرد جهان

    و ادامه ندم

    چقدر خوشحال شدم که گفتین. تغییر آرام آرام رخ می هد این به قوت قلب شد برام که اینقدر فکرم مشغول کرده بودم من که می‌دونم این رفتارم اشتباه ولی چرا دوباره انجام میدم ،چرا همه درد دل می‌خوام. باهام بکنند با این که من با کسی درد دل نمیکنم تا آنجایی که بشه ولی دوباره آدمها باهم می‌خوام. درد و دل کنند و این یه باور اشتباهه که تو ذهنم دارم همشم از احساس لیاقتی که کم رنگ تو وجودم و همیشه فکر میکردم اگه به درد و دل کسی گوش بدهم آدم خوبی هستم

    بخاطر همینه که این آدمها حریم می‌شوند انشا بتونم با تمرینهای دوره کشف قوانین به طور ریشه ای حل کنم

    استاد جان سپاس گزارم ازتون بخاطر این فایلهای بینظیرتون

    مریم جان سپاس گزارم ازت بخاطر این تلاش بی وقفه که برای به روز رسانی دوره ی کشف قوانین گذاشتید

    خدایا هزاران هزار بار شکرت شکرت شکرت

    سلامت و شادوثروتمندو سعادتمند در این دنیا و اون دنیا باشیند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    میثم رخشان گفته:
    مدت عضویت: 1914 روز

    به نام الله یکتا

    سلام دوستان عزیز

    سلام استاد نازنین

    تشکر و سپاسگذاری میکنم بابت این فایل زیبا چقدر با یبار شنیدن این فایل یسری الگو در ذهنم شروع کرد به خودشون رو نشون دادن

    و چقدر این حرف درسته حالا نمی‌خوام وارد الگوهای مخربی بشم که به عینه تجربه کردم توی زندگیم

    اما می‌خوام از همینجا ی الگوی نوشتاری و یهط فکری از خودم به جا بزارم برای وقت هایی که با استفاده از فایل های شما و کنترل ورودی ها و واو به انجام دادن تمرینات شما اتفاقات به شکلی افتاد که واقعا من دوست داشتم بیوفته

    حالا همین اتفاقات مثل نداشتن بدهی یا نداشتن دسته چک هیچ گونه آدمی توی زندگی من و اطرافیانم نبوده که تجربه کنه همین موضوع رو ولی خدارو شکر من انجام دادم و دیدم چطور مفهوم خواب راحت رو میتونم درک کنم

    چطور مفهوم لذت بردن از تفریح رو میتونم داشته باشم

    چطور وقتی همه چیز نقد میشه و غلبه میکنی بر ترس ها و حرف های مردم مشتری های خوب میان سراغت

    و وقتی اینها رو میبینی و الگوشون رو مدام تکرار میشه توی زندگیت میبینی چقدر این چرخدنده خوب میچرخه هربار راحت تر هر بار پربار تر هر بار سلامت تر

    واقعا احساسات و احساسی برخورد کردن پاشنه اشیلمه واقعا اینکه ناجی دیگران باشم اینکه کمک کنم به دیگران خیلی خیلی زیاد واقعا برام پاشنه اشیله

    و خداوند بهم آلارم میده داری تند میری داری زیاده روی میکنی داری زیاد حساب میکنی

    خیلی درس ها هست که با توجه به همین الگوها که استاد میگه می‌تونه وارد زندگی ما بشه

    الگو نقد خریدن و نقد فروختن

    الگو احساس خوب اتفاق خوب

    الگو مهم نبودن حرف مردم

    یعنی من این حرف مردم و مهم نبودن نظر دیگران که هر بار باید روش کار کنم واقعا وقتی عمل کردم بهش پرهایی از رحمت و انسان های خوب وارد زندگی من شدن

    و چقدر انسان های شریف دیگه ای که قراره وارد زندگی من بشن و میتونن بیان و من چون ترمز دارم نمیان

    خدایا شکرت که این همه نعمت دارم توی زندگی هربار نعمت ها داره برام بیشتر میشه استاد

    هربار حرف مردم برام اهمیتش کمتر میشه

    هربار جریانی از ثروت و شادی و نعمت داره وارد زندگیم میشه

    استاد الان خیلیا درگیر مالیاتن و خیلیا دارن راجع ب مالیات حرف میزنن ی مالیات نسبتا سنگین برام اومد که اولین چیزی که گفتم خدایا شکرت ببین چقدر درآمد داشتم که اینقدر مالیات برام اومده

    چقدر میتونم بیشتر پیشرفت کنم که این مالیات بر یشتر بشه البته راه حل های برای جمع کردن مدارک خرید برای سال آینده و گسترش این بیزینس داره بهم داده میشه

    که اقدام کردم و داره هی بهتر میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    محسن گفته:
    مدت عضویت: 2023 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش

    قبل از هر صحبتی بابت این فایل بی نظیر ازتون سپاسگزارم و خداوند رو به خاطر آشنایی با شما شکر می کنم که تا به همین حالا کلی از شما درس یاد گرفتم.

    من از این قبیل موارد خیلی برخورد داشتم و میتونم مثال های زیادی بزنم از پرسنلی که داخل محل کارم دارم ،از دوستانی که در گذشته بهشون پول قرض میدادم یا حتی فرزند خودم که یک کار ناخوشایند انجام میده و میگه ببخشید و دیگه تکرار نمیکنم،اما دوباره و دوباره اون حرکت رو انجام میده….

    خودم هم که الی ماشالا عاداتی دارم که میخوام ترکشون کنم و بارها به خودم قول دادم که تکرار نمی کنم و دوباره تکرارش کردم.

    شما استاد فرمودین با آدم‌هایی که این شکلی هستن پلن B رو اعمال کنیم،آیا باید با خودمون چیکارکنیم!!

    چطور این عادت رو‌برطرف کنم ؟؟

    مجددا ازتون تشکر میکنم،چون تا به این سن که رسیدم هیچ جا و توسط هیچ کتابی به این مورد اشاره نشده بود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  9. -
    خوشبخت آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1941 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام اساتید عزیزم

    خانم شایسته و آقای عباسمنش

    من این موضوع رو خیلی وقت پیش فهمیدم که نباید انتظار داشت کسی که سالیان سال هست یک رفتاری داره تغییر کنه چون این افکار و باور ها مانند رودخانه های بزرگی هستند که پی ریزی سنگینی شدند و به این راحتی مسیرشون رو تغییر نمیدن

    برای همین از خیلی وقت پیش تصمیم گرفتم که انتظارم رو از دیگران حذف کنم

    من قبلا خیلی آدمی بودم که دوس داشتم به همه کمک کنم ینی به خانوادم فامیلامون و روابط عمومی بالایی داشتم و همه منو دوس داشتن چون من دیدگاه مثبتی نسبت به آدما داشتم و همیشه باور داشتم که میتونن تغییر کنن

    و چندین بار تلاش کردم و باهاشون حرف زدم براشون وقت گزاشتم از وقت و انرژی و پول خودم زدم تا خوشحالشون کنم با اینکه بهم آسیب میرسید و از کارهای خودم میموندم

    از بچگی شخصیت من شخصیت رهبر بود و همیشه دوس داشتم سردسته باشن و به گروهی از مردم کمک کنم تا همگی باهم خوشحال باشیم شاد باشیم…..

    غافل از اینکه اونها هیچوقت تغییر نمیکنن……

    و شخصیتی رو به زندگیم جدب کردم ینی همسرم که دقیقا مثل گذشته من هست

    الیته الان هم در درونم خودم اینطوری هستم ینی در اشتیاق کمک کردن به دیگران میسوزم ولی همیشه به خودم یاد آوری میکنم که هانیه جان تو اگه بیل زنی بروباغچه خودتو بیل بزن تو خودت هزاران مشکل درونی داری که با تلاش برای تغییر دیگران اتفاقا توی این باتلاق گیر میکنی

    برای همین تقریبا یک ساله که تمرکزی روی خودم کار میکنم روی رابطه ام با خدای خودم

    و خودم

    و همسرم

    بعدش دیگران ینی پدرم مادرم اطرافیان

    بسیار هم موفق هستم

    البته گاهی مسائل و مشکلاتی برام بوجود میاد همون الگوهای تکراری که راه حلش رو در فراموش کردن و نترسیدن از اون اتفاقات میبینم

    ینی وقتی اون مسئله برام پیش میاد برای رابطه ام با خودم یا همسرم یا هرچیزی میگم که این درسش برام چیه؟

    درسش اینه که من این باور رو تغییر بدم

    حالا چجوری تغییر بدم؟

    با اعراض کردن و بی اثر دانستن اون اتفاق روی حظوری که من در لحظه دارم

    با تسلیم در برابر این لحظه و توجه به نکات مثبت دیگه

    با درک کردن طرف مقابل یا خودم باپرهیز از کمالگرایی

    با درک این موضوع که خداوند این انسان رو با تمرکز من برنکات مثبت جوری تغییر میده که من اصلا نمیفهمم از چه راهی

    برای همین همیشه سعی میکنم مراقبه هامو انجام بدم و درهر کاری سعی میکنم به کمک خدا اونکارو انجام بدم و ذهنمو خالی کنم و از خدا کمک بخوام

    همیشه در روابطم فاصله ای میگذارم چون میدونم همه مشکلات درونی دارن و صدرصد اگر من بهشون نزدیک بشم آسیب خواهم دید خیلی صمیمی هستم عاشقانه عشق میورزم و جوری رفتار میکنم که انگار همیشه هم خونه هستیم و تحسین میکنم همه رو ولی همواره خودم رو در رهایی و آزادی نگه میدارم

    و یه چیز دیگ اینکه من خودم الگوهای تکراری زیادی دارم ینی باورهای بد زیادی روش من در برخورد با این الگو ها اینه که همیشه مراقبشونم و میدونم بیدار میشن نمیگم تموم شد

    و شناختمشون چون مراقبه و ذهن آگاهی زیادی میکنم ینی همیشه ناضر بر خودمم استاد من خیلی خیلی روی خودم کار میکنم و خیلی وقت میزارم

    برای همین بیشترشونو شناختم و وقتی میان بالا میگم این خواسته دروغین هست برعکسشو انجام بده مثلا اون نجوا بهم میگه مثلا نمیتونی پیاده روی کنی من شناختمش و حتما میرم تا پیاده روی کنم

    مثلا بهم میگه تو نمیتونی این غذا رو بپزی منم میگم نه خیلی سادس

    مثلا بهم میگه تو نمیتونی لباسی که دوس داری بپوسی منم میگم نه میتونم دیدی اوندفه تونستم و دیگ فکر نمیکنم و میپوشم

    مثلا بهم میگه تو نمیتونی کامنت بنویسی منم میگم نه خدا بهم کمک میکنه و شروع میکنم به نوشتن با پرهیز از کمالگرایی

    مثلا بهم میگه مدیتیشن نکن ینی چی مثلا این ادها چیه منم میگم اشکال نداره من فقط انجام میدم

    احساس لیاقت خیلی خیلی مهمه

    من باور کردم که خدا پشتمه

    که میتونم اونم از قدم های کوچیک شروع کردم

    و واقعا بهم قوت داد قدم های خیلی خیلی کوچیک مثل راه رفتن مرتب کردن غذا پختن حرف زدن کار کردن

    و هدفم خیلی خیلی بزرگه من میخوام ثروتمند ترین آدم دنیا بشم و بیشتر از وارن بافت پول بسازم

    مشاوره سرمایه گزاری به مردم میدم به سبک خودم در سطح جهانی

    بیشتر از تمام نتایج زندگیم آرامش و لبخنو شادی بی حسابی که دارم رو دوس دارم

    خدانگهدارتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  10. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 976 روز

    به نام الله هدایتگرم

    با سلام و احترام خدمت استاد عزیزم مریم جون و دوستان همراه در مسیر آگاهی و توحید

    خداوند رو سپاسگزارم که مرا هدایت کرد تا شاگرد شما باشم و در مکتب شما درس زندگی بیاموزم وامیدوارم خداوند درک مرا از این مفاهیم هر روز بیشتر و بیشتر کند و مرا در این مسیر ثابت قدم بدارد

    آگاهی های بینظیر این فایل برای من مهمترین پاشنه ی آشیل است و هر وقت به گذشته نگاه میکنم میبینم هر جا به در بسته خوردم دقیقا به خاطر اعتماد و دلسوزی بی جا به دیگرانی بود که هر روز پر توقع تر از قبل از من انتظار داشتن و من هم هر بار با اینکه اصلا دلم نمی‌خواست پاسخ مثبت دادم و فکر و انرژی و تمرکزم رو روی کارهایی گذاشتم که آخرش هم هیچ نفعی که به حال من نداشت بماند تازه بدهکار هم میشدم ….

    حالا دیگرانی که تو زندگیم نیستن رو شاید بتونم تحمل کنم ولی توقع بی جای بچه هام واقعا منو کلافه کرده خیلی سخته برام که وقتی از دختر ده سالم بخوام که وسایل شخصی خودشو ،اتاقشو مرتب کنه میگه باشه ولی هیچ وقت انجامش نمی‌ده و در نهایت من باید تمام وظایف اونو انجام بدم و دوباره فرداش همین اوضاع تکرار میشه هر روز و هر روز ….و همیشه هم هر دوتا دخترا میگن قول میدیم دیگه تکرار نشه،، فردا حتما خودمون اتاقمون رو تمیز میکنیم، این بار هر چی وسیله ریختیم مرتب میکنیم،، ولی همه ی این حرفها فقط در حد حرف میمونه …. ‌

    گاهی به خودم میگم حتمااا من مقصرم و این شیوه تربیت خودم بوده واز روز اول به دخترام وظایف شون رو یاد ندادم ولی فکر که میکنم میبینم این مشکل و قبلاً نداشتم و چند سالیه که اینقدر بچه های من توقعات شون رفته بالا و هر بار چیز جدیدی از من میخوان و هر بار بی‌نظم تر از قبل میشن و جالب اینجاست که هر بار چیزی از من و پدرشون درخواست میکنن حتما باید دریافت کنن و انگار اصلا تحمل نه شنیدن و ندارن …..من میتونم دوست و رفیق و ….. که رفتار اشتباه دارن کنار بزارم ولی بچه هام که با ما زندگی میکنن و بی نهایت شخصیت وابسته دارم و نمی دونم چطور باهاشون رفتار کنم …

    جالب اینجاست که هر کسی از فامیل بچه های منو میبینه میگه خوش به حالت چقدر دخترای آروم و با شخصیتی داری وکلی ازشون تعریف میکنن ولی همین بچه های آروم و با شخصیت گاهی اوقات میشن ملکه ی عذاب من و واقعا منو در حد انفجار پیش میبرن ….

    البته ناگفته نماند که من هم اصلا آدم صبوری نیستم و خیلی تو خونه زود از کوره در میرم ولی بلافاصله پشیمون میشم و میگم ارزش ندارد و خودمو با یه چای یا قهوه یا اومدن به سایت آروم میکنم مثل همین الان …

    امیدوارم روزی برسه که من بتونم با آرامش با بچه هام رفتار کنم که سخت ترین کار دنیا برای من همینه …..

    سپاسگزارم از شما استاد بزرگوار که باعث آرامش و حال خوب من و هزاران نفر هستید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای: