نحوه برخورد با الگوهای تکرار شونده دیگران - صفحه 4

614 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سودا مختاری گفته:
    مدت عضویت: 1957 روز

    به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه و به صورت کاملا طبیعی و بدیهی

    سلام به استاد ودوستان عزیزم

    استاد جان من با شخصیت شناسی که در مورد خودم داشتم پاشنه اشیلم که باید همیشه روش کار کنم باور لیاقت و ارزشمندی هست و باور فراوونی و به میزانی که روی این موارد اساسی و ریشه ای در عزت نفس و ثروت کار کردم خیلی آروم و نرم و مخملی نتیجه بهتری تو زندگیم گرفتم تو کارم مشتریهای باکیفیت تری اومدند که خیلی بهتر از قبل بدون تخفیف گرفتن پولم رو به موقع و راحت دادند تو کارم خدماتم رو راحتر و سریع تر و لذت بخش تر انجام دادم و بسیار مشتریها مودبانه و با عشق و افتخار پول رو پرداخت کردند ورودیهای مالی راحت و زیبا و لذت بخشی رو به زیبایی دریافت کردم و فاصله اون الگوهای تکرار شونده منفی خیلی کم تر و تکرارش هم خیلی کم تر شده و این که پول و ثروت و نعمت با باور فراوونی که روش کار کردم از بینهایت طریق وارد تجربیات زندگی من شده و این پاشنه آشیل اساسی هست که من گذاشتم تو پس زمینه ذهنم و تعهد دادم که همیشه تا آخر عمرم روش کار کنم و برای ساختن این الگوهای درست آگاهانه تلاش ذهنی میکنم رو باورهام کار میکنم و میدونم باید زمان بزارم روی این موضوع تا به درک و عمل درست هدایت بشم

    در رابطه با بخش دوم موضوع الگوهای تکرار شونده دیگران

    به خودم افتخار میکنم و تحسین میکنم خودم رو و سپاسگزاری میکنم خداوند رو که من منطقی هستم و در این مورد جاهل نیستم و احساساتم بر منطقم پیشی نمیگیره

    الگوهای تکرار شونده ای که از تک به تک اعضای خانواده و نزدیکان خودم درک کردم و با شناختی که از شخصیت و باورهای بنیادین اونها دریافت کردم باعث شد سرم رو تو برف نکنم با الگوهای تکرار شونده اونها به شخصیت اونها پی بردم و به قول قرآن که به پیامبر میگه فکر میکنی اونها راست می‌گویند که ایمان آوردند به خدا که آنها دروغ می‌گویند و من به قلب اونها آگاهم تصمیم گرفتم احساساتی عمل نکنم به وعده های دروغ اونها اعتماد نکنم الگوی اونها رو شناختم و فاصله گرفتم از اونها حتی با وجود نزدیکی و خویشاوندی که داریم من آگاهانه تصمیم گرفتم روی حرف اونها حساب باز نکنم خداروشکر توحیدی تر شدم و بحث و گفتگوی بی‌فایده نکردم به قول قرآن که به پیامبر میگه نردبان بزاری بری به آسمان یا به قعر زمین بری خواهی دید که اونها ایمان نمیارند و تو هیچ وظیفه هدایتی بر اونها نداری من اونها رو رها کردم حتی لازم دیدم دوری کنم با این باور و نگاه که ناراحت میشن؟،مهمه ؟(نه) الویت خودم هستم اونها به این راحتی نمیتونند تغییر کنند چون طبق کد و باور ذهنی که تو ذهنشون هست ناخودآگاه اون الگو رو تکرار می‌کنند و تغییر ریشه ای اون باور به این راحتی نیست همونطور که تو وجود خودم هم نیازه که با درک آگاهی و پاشنه آشیل آگاهانه کار کنم تا خیلی آروم و آهسته در من باور درست بشه و یک شبه به وجود نیومده که یک شبه از بین بره بنابراین لازم دیدم برای اینکه ضربه نخورم آسیب نبینم فاصله بگیرم و روی حرف اونها با توجه به الگوهای تکرار شونده اونها حساب باز نکنم خودم و خدا رو کاااافی ترین دیدم و برای همین باور هست که فرکانس من رو دریافت می‌کنند و پلن بی رو اجرا کردم و به ارامش و آزادی بیشتر رسیدم و خدا رو شکرگزارم

    من سعی کردم تو ارتباطات خودم با افراد این الگوها رو که تکرار میشه بررسی کنم و در صورت مهم بودن اون الگو برای خودم تصمیم بگیرم که با اون فرد در ارتباط باشم یا نه البته که بار اول و یا دوم که اون رفتار رو ببینم بدون قضاوت و یا تمرکز روی اون رفتار نادرست گذشت میکنم اما بار سوم حتما تصمیم منطقی به دور از احساسی عمل گردن تصمیم رو میگیرم و همچنین روی اشتباهات موردی خودم که تکراری نیست فکوس نمیکنم و یه خودم سخت نمیگیرم سعی میکنم بهتر بشم

    روی عزت نفس و خودباوری ،باور لیاقت و فراوانی ،باور توحیدی خودم هم کار میکنم و بیشتر سعی میکنم تمرکزم روی بهبود دائمی شخصیتم باشه و الگوی تکرار شونده نامناسب تو خودم رو بشناسم و ریشه ای حلش کنم استاد جان من عاشقتم که انقدر با اعتماد به نفس بالا روی قرض نکردن، قرض ندادن ،نسیه کار نکردن و قول ندادن بلکه با در نظر گرفتن شرایط اگر تونستید کاری رو بکنید کار کردید من هم باید روی این موضوعات کار کنم تحسین میکنم این حد از عملگرایی شما رو استاد جان الگوی بی بدیل من هستید عاااااشقتونم خدایا عاشقتم که عاشقمی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  2. -
    محیا زارع گفته:
    مدت عضویت: 2457 روز

    استاد عزیزم

    شاید باورتون نشه ولی امروز صبح چون یه مشکلی خونمو به جوش اورده بود وارد سایتتون شدم و تا اومدم تو سایت این فایلو دیدم و توضیحاتی که دادید دقیقا توصیف کل زندگی من بود،یه سری افراد از جمله مادرم همیشه بهم زخم زدن ولی من هربار بخشیدم و فکر کردم دیگه عوض شدن تا اینکه دیگه رابطتو رو قطع کردم.

    ممنون ازتون️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    فریده غفار گفته:
    مدت عضویت: 2111 روز

    سلام بر استاد عزیزم و دوستان نازنینم

    من تو روابط یه دوستی داشتم که خیلی تندمزاج بود وقتی عصبانی میشد تا چند روز بدترین رفتار داشت و قهر میکرد و اخم و خلاصه چون همکارم بودیم هر روز میدیدمش و به شدت این رفتار منو اذیت میکرد خوب اون موقع ها جوان بودم فکر میکردم دوستش دارم اشکال نداره به جاش قلب مهربونی داره با این حرفها خودم راضی میکردم و بدتر از همه کار باهاش ادامه میدادم چون هم دوست هم همکار بودیم 20سال به همین روش گذشت ولی این اواخر دیگه تحملش سخت شده بود به خودم میگفتم ما دیگه سنی داریم این چرا باید این جوری رفتار کنه مگه من شخصیت ندارم نشستم با خودم خلوت کردم چرا من با این خانم دارم دوستی ادامه میدم از همه بدتر اینجا بود ایشون یه خواهر زاده داشت که همیشه پای ثابت مهمونی و مسافرت ما بود وبه شدت منفی و ایراد گیر جوری که به ظاهر منم گیر میداد خلاصه بعد 20 سال من با خودم تجزیه و تحلیل کردم که چرا میزاری باهات اینجوری رفتار شه چون در جاهای دیگه حتی خانواده ام خیلی محترمانه برخورد میشد باهام

    یه بار که بیرون بودیم ایشون با من دوستم دیگرم بحث کرد و قهر کرد تا هر کدوم رسیدیم خونه و از اونجا بود که من تصمیم گرفتم بهش بگم که این رفتارت درست نبست و من نمیتونم ادامه بدم و کنار کشیدم از اون رابطه البته موقت و ایشون خیلی رفتارش عوض کرد و ازم عذر خواهی کرد با توجه به اینکه خیلی مغرور هم بود ولی به قول استاد این رفتار دست خودش نبود و هر چند وقت یکبار تکرار میشد به شدت قبل نبود اما باز اتفاق می افتاد سال 97 بود که من به یکباره تصمیم به ترکش گرفتم او جالب اینجا بود که اون هم هیچ زنگی بهم نزد با وجود اینکه بیش از 20 سال بود که دوست صمیمی بودیم من ابنجا خسته شدم از رفتاراش با اینکه قلب مهربانی داشت و خانم بسیار خوبی بود ولی ابن رفتارش قابل هضم نبود و با اینکه خیلی رفت و امد داشتم اغلب مسافرت هام با ایشون بود ولی از زمانی که من نخواستم جهان به راحتی ما از هم جدا کرد و باعث شد من تنها مسافرت کنم کاری که اصلا باورش هم برام سخت بود الان خوشحالم که تونستم به خودم احترام بزارم و اجازه ندم رفتاری که شایسشته نیست باهام بشه سخت بود ولی انجامش دادم

    دومین رفتاری که تکرار شونده بود ضامن شدن و قسطی خرید کردن بود که به شدت ازش ضربه خوردم و بعد از کار کردن روانشناسی ثروت 2 تمرین کردم و انجامش دادم که اصلا حتی برای همسرم هم ضامن نشم و قسطی خرید نکنم یادم تو دفترم نوشتم البته با عرض معذرت از دوستان و استاد

    نوشتم فریده لعنت بر تو اگر قسطی خرید کنی یا ضامن بشی تاریخم زدم

    پارسال که نوشتم و تعهد دادم که وام نگیرم یه زمینی که خانواده خبر نداشت و گویا زمین پدر بزرگم بوده یه مبلغی ارث بهم رسبد چون پدرم 30 سال که فوت کردن و قبلش این زمین فروخته شده بود و گویا یه مقدارش مونده بود که فقط پسرعموی بنده اطلاع داشتن ووخلاصه شب عید پارسال یه عیدی خوب بهمون رسید و هر بار که اسم وام و قسط میاد یاد تعهدم می افتم و برای ضامن شدنم یاد اون شرایط که برام پیش اومد و راحت میگم کاری که قبلا نمیتونستم بگم نه بلا سرم می اومد

    در آخر هم بگم که 3 روزه دوره کشف قوانین شروع کردم و از تجربیاتم نگم که انگار معجزه میشه منتظرم کدهای بیشتری اجرا بشه تا بیام تو صفحه اون دوره براتون بنویسم

    استاد عزیزم سپاسگزار خداوند هستم که با شما آشنا شدم و هر بار با تمرینات و آموزه های شما دری از معرفت شناخت جهان به رویم باز میشه قدردان وجود نازنین شما هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  4. -
    سمیه حسنلو گفته:
    مدت عضویت: 1592 روز

    سلام استاد عزیزم استاد مهربونم که انقدر خوب ،واضح و بی نقص صحبت میکنید و مسائل رو باز میکنید.

    استاد عزیز راجب مسئله اول که فرمودید من خودم نسبت به اینکه کسی پشت من غیبتی کنی یا جشنی بوده من دعوت نشدم به نظر خودم برمیگرده به دوران کودکیم که ما یه گروهی بودیم که با هم تو کوچه بازی میکردیم و یه دختری بین ما بود که همیشه وقتی ما کلی بازی میکردیم حالا یا اولش یا وسطاش همش میومد و میگفت من تعیین میکنم که کی تو بازی باشه و این دختر نمیدونم چرا همیشه منو بیرون میکرد و من از همون بچگی بدم میومد اگر کسی با من این برخورد رو کنه فکر میکنم باید روی باور من ارزشمندم بیشتر کار کنم و همچنین راجب غیبت کردن و تهمت زدن باید اونقدر خودم رو ارزشمند بدونم وقتی من کاری نکردم یا حرفی نزدم اصلا بگن مهم نیست من باور ارزشمندی خودم رو حفظ کنم و جواب طرف رو ندم به قول شما این آدم اینجوری باید غیبت کنه تهمت بزنه بزار مشغول باشه من وارد مدار اون نمیشم و کار خودم رو انجام میدم روی خودم کار میکنم روی پیشرفتم کار میکنم .

    راجب مسئله دوم اینکه استاد منم از سن کم دقیقا همینجوری بودم یادمه یه دوست پسری داشتم که کلی عاشق من بود و حتی راجب ازدواج هم صحبت کرده بودیم یه بار به من زنگ زد گفتی مبلغی پول میخوام من خیلی بهم برخورد گفتم اگر تو میخوای با من ازدواج کنی پس چطوره از من پول میخوای حتما تو زندگی هم همین جوری میخوای پیش بری استاد به راحتی کات کردم اصلا هم فکر نکردم که ما چه قول و قرارهایی با هم گذاشتیم یا اگر به قول شما کسی کار زشتی انجام میداد یا بدقولی میکرد و میومد میگفت قول میدم که تکرار نشه من همیشه پیش خودم می گفتم زر میزنه ( ببخشید) این آدم همینه عوض نمیشه هیچ وقت رو قول کسی حساب باز نکردم.

    خیلی عالی بود استاد خیلی اولش که اومدم کامنت بنویسم یه چیزای دیگه میخواستم بگم ولی انکاری قلبم گفت و من نوشتم.

    استاد یه مسئله دیگه که مربوط نیست ولی یه نشونه قشنگی برام اومد میخوام بگم.

    چند روز پیش صبح سر نماز داشتم با خدا صحبت میکردم راجب موضوعی گفتم خدا جون من هی میگم توام هی گوش میدی یه حرکتی یه نشونه ای یه کاری کن دقیقا دو سه ساعت بعدش رفتم تو اینستا و دیدم یکی یه مطلب قشنگی گذاشته بود بطور خلاصش اینکه زنی چند بار پیش پیامبر اومده بود و گفته بود فرزندی میخوام شما هم برام دعا کن و به پیامبر وحی شد که اون رو بدون فرزند آفریدیم و این زن هر بار میگفت خداوند کریمه و ناامید نمیشد یه روز پیامبر میبینش فرزندی به بغل رو کرد به خدا و گفت چی شد تو که گفتی بدون فرزند آفریدمش خداوند فرمود هر بار که گفتم اون ناامید نشد و من رو کریم صدا کرد و دعاش نسبت به سرنوشتش پیشی گرفت … وقتی این مطلب زیبا رو خوندم فهمیدم که این جواب خداس به من که ناامید نشو و دعا کن خیلی خوشحال شدم و خواستم با شما هم به اشتراک بزارم.

    هر صبح با عشق بیدار میشم و میام تو سایت و روزم رو با مطالب قشنگ شما می سازم.

    خیلی از شما و مریم جون باعشق ممنونم که کمکمون میکنید تا دنیارو جای خوبی برای زندگی کردن برای خودمون کنیم.

    از خدا خواستم تا 15تیر پول فایل کشف قوانین زندگی برام جور کنه اگر شد با عشق میخرمش و تک تک تمرینهاش رو انجام میدم اگر هم نشد میدونم به وقتش میشه و با فایلهای رایگان پیش میرم برای زندگی بهتر.

    باعشق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    لیلا شریفی گفته:
    مدت عضویت: 1175 روز

    ب نام خدا!

    سلام ب استاد بزرگوارم ومریم خانوم عزیز!

    استاد نوشتن فایل چندوقت پیش خیلی برام سخت بودخداروشکر تونستم سختی این کارتوذهنم عوض کردم و نوشتن کامنت برام لدت بخش شده .

    1_ من تو زندگی دررابطه باهمسرم ی مشکلی داشتم همیشه همسرم بازنای دیگه رابطه داشت هرسری ک من موچ میگرفتم میگفت من تورو دوس دارم توخوبی دیگه این کارنمیکنم قول میدم فلان بهمان من گول زبونشومیخوردم می‌گذشتم ی مدت می‌گذشت دوباره میدیم همین کار تکرار کرد تاحدی ک دیگه نتونستم گفتم اگ تواین رابطه بمون ب خودم ظلم کردم پس‌از سالها زندگی وباوجود یک فرزند ازهمسرم جدا شدم و بعداز چندوقتی دوباره ازدواج کردم خداروشکر رابطه ام باهمسرم خوبه ی سری مشکلات هست راجع مادرشوهرم چون وابسته شوهرم ومیگه همیشه باید بیای بهم سربزنی این موضوع رو موخ من بود خیلی اذیت میشدم ی سری رفتارا مثل دروغ گفتن برای اینکه خودشو پیش همسرم شیرین کنه ، ازمادرشوهرم میدیم حرصم درمیومد درحدی ک روزاها خودخوری میکردم باشوهرم سر مادرش بحث میکردیم تااینکه دیدم خیلی وقتم فکرم درگیر این موضوع واقعا ادیت میشدم اونقدر فایلای شمااستادگل گوش دادم تااینکه تونستم دیدم تغییربدم بااین موضوع کناربیام خداروشکر نسبت ب قبل این موضوع کمترشده ولی هرازگاهی دهنم میخواد درگیر بشه سریع کات میکنم وذهنم با فایلای شما پر میکنم خداروشکر خیلی نسبت ب قبل بهترشدم ..

    2 موضوع بعدی چندسری پول ب ی بنده خدایی قرض میدادم دیدم بدقولی میکنه سرموئدنمیده ب خودم گفتم اگ سری بعدکسی ازم درخواست پول کرد ن میگم خلاص .واقعا کلمه( ن )ب کاربردم آخ چقدر راحت شدم ن خودخوری ن ناراحتی ن اعصاب خوری ووو..

    درسهایی ک ازاین موضوعات گرفتم این بود اول خودمو دوس داشته باشم برای خودم ارزش قائل باشم اعتمادب نفسم تاجایی ک ممکنه بالاببرم ترحم دلسوزی نسبت ب بقیه رو بزارم کنار تاکمترآسیب ببینم و بتونم بهتر وبا لذت وآرامش زندگی کنم ..

    .استادعزیزم اون کلبه چوبی بسیارزیبا توپرادایس ،آرامش ،اون رابطه عاطفی عالی اون ماشینا اون موتورها وهرچیزی ک دارین نوش جونتون واقعا لایق این همه نعمت ثروت هستین .استادعزیزم صادقانه ازتون سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    فرزانه گفته:
    مدت عضویت: 1752 روز

    به نام الله یکتا

    اولین بار برای یه فایل دو کامنت میزارم

    بعد از کامنت اولم برخوردم به تحقیقات دکتر بروس لیپتون بیولوژیست آمریکایی

    توصیه اول دوستانی که بچه زیر هفت سال دارن یا تازه میخوان بار دار بشن تا هفت سالگی فرصت دارین قوی ترین باورها رو بدون مقاومت به بچه هاتون هدیه بدین، چون قدرت تجزیه تحلیل منطقی ندارن هر چی بگیم باور می‌کنند. و یادم نیست تو کدوم فایل استاد هم راجع به این صحبت کردن که چقدر خوبه که پدر مادرای جدید اول خودشون بهبود پیدا کنند تا بتونن بچه های نسل جدید رو با باور های بهتری پرورش بدن.

    توصیه دوم ایشون تحقیق کردن که چطوری میشه آسون تر رفتارها رو تغییر داد، صحبت شده راجع به اینکه ماها خیلی اطلاعات داریم اما عالم بدون عملیم.

    یا گاها میخوایم اما نمیشه چون باورهای ما در سطح ناخود آگاه ما قرار دارند و تصمیم ما آگاهانس. بنابراین وقتی قدرت با ناخود آگاه هست و برنامه ها خود به خود اجرا میشن تصمیم های آگاهانه با شکست مواجه میشن.

    راهکار ایشون اینکه رفتار و عمل و باور جدید رو برای هفته های متوالی قبل از خواب تصویر سازی کنین.

    و این چیزیه که تو آموزش های استاد بوده

    قدم دوم دو فایل راجع به تصویر سازی هست

    و همچنین جلسه هفتم حل مسئله

    تا الان از این منظر به ذهنم نرسیده بود که برای تغییر رفتار خودم از تصویر سازی قبل از خواب استفاده کنم

    دلیل تاکید روی قبل از خواب هم اینکه امواج مغزی تغییر می‌کند و مقاومت کمتری نسبت به زمانی که کاملا آگاه و هوشیار هستیم داره. و یه جورایی تو این حالت شبیه بچه ها بهتر و زودتر می تونیم باور کنیم.

    واقعا مشتاقم برم جلسه آخر حل مسئله رو بازم گوش بدم ببینم اینبار چقدر از حرفای استاد رو دریافت میکنم. و بعد از اتمام تصویر سازی های حال حاضرم اینو هم تجربه کنم که برای تغییر باور و عادت اینکارو انجام بدم.

    جالب بود بعد از شنیدن این فایل بلافاصله نوتیفیکیشن اون تحقیق برام اومد و موضوعش دقیقا همین بود.

    ممنون استاد، همین که هستین و جامع به ما آموزش میدین برای ما بسیار ارزشمنده، اینکه مرتب برامون فایل تهیه میکنین آدم احساس میکنه مربی خصوصی داده. و اینکه همه از تجربیاتشون میگن خودش باز یه انگیزه مضاعف میده، انگیزه سازنده …

    خدایا شکرت

    همواره ما رو به راه آسانی ها و نعمت ها هدایت کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  7. -
    سبا معتمد گفته:
    مدت عضویت: 1011 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم جان بابت آگاهی هایی که به ما میدین

    چندین ماه هست که عضو سایت شدم و خیلی چیزها از سایت یادگرفتم و آگاه شدم

    دوستان عزیزی که بسیار آگاه تر هستن و از دوره ها استفاده کردن ممنون میشم کمک کنید و به سوالم جواب دهید.

    الگوهای تکرارشونده در دیگران که منو به شدت اذیت میکنه، خانوادم هستن. پدر و برادرم و گاهی اوقات برادرم.

    از اینکه پدرم همیشه قول داده اعتیاد رو ترک کنه اما نکرده

    برداردم گفته میخوام بازی قمار و پوکر رو بذارم کنار برای همیشه و الان 10 ساله که نذاشته و کلی بدهی بالا اورده و کل زندگی من و خانوادم رو بهم ریخته

    مادرم که همیشه کنجکاو بوده و سرش توی زندگی دیگران و زبان تند و تیزی داشته و داره و رفتارش رو ترک نکرده

    بعضی از الگو ها هم تکرار میشن در روابط

    دوستی

    مالی و …..

    من واقعا میخوام کمکم کنید که چطور میتونم خودم رو قوی نگهدارم؟من با خانوادم زندگی میکنم و با این حجم از مسایل رو به رو میشم از بدهی،فقر،خیانت،اعتیاد و قمار….خودم رو بالا نگه دارم، چون دارم با اونا زندگی میکنم. توانایی جداشدن از انها ندارم..مستقل هستم.27 سالمه. شاغلم. حس میکنم تباه شدم-ایندم خراب شده-ارزشم با خانوادم دیده میشه….

    و توی الگوهای روابط ادم هایی جذب من میشن که بهم احترام نمیذارن-خرج نمیکنن-موندگار نیستن-ازدواجی نیستن-

    وضعیت مالی من همیشه تا یه سقف جلوتر نمیره….

    و اینکه خیلی کتاب ها خوندم که الگو و باور تو این هست که این ادم ها رو جذب میکنی اما برا خانوادم چطور؟ من باید چکار کنم؟

    ممنون از تمام دوستان عزیزی که به سوالم جواب میدن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    فردین زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1412 روز

    سلام استاد عزیز و مریم عزیز و دوستان گلم

    العان یه الگو تکرار شونده که یادم میاد این پسر عموی ما بود این آقا هر روز نیومد از من پول می‌گرفت حالا یه مبلغ کم و اینکه می گفت میدمت و جبران میکنم برات اون زمان هم من میدونستم این رفتارش الگو داره و این داستان هست و اون هیچ وقت نمیتونه پول من رو پس بده ولی من پول رو میدادم تا یه جایی که کلافه شدم و رابطمون بهم خورد.حالا در مورد خودم بگم که در مورد روابطم این پترن رو پیدا کردم و تازه العان میتونم یه کوچولو درک کنم اینکه استاد میگه وقتی پترن رو ریشه ای حل می‌کنی اون رابطه ای که سال های سال منتظرشی رو بهش می‌رسی.چقدر العان برام باور پذیر و در دسترس و چقدر العان حالم خوب شده و چقدر دارم انرژی میگیرم واسه چیزی که من31 سال فرار مردم ازش که نبینمش العان به این راحتی داره همه چی جور میشه و من چقدر خوشحالم و احساسم عالی و حال خوبی رو دارم تجربه میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مریم جُلقازی گفته:
    مدت عضویت: 913 روز

    بسم رب نور

    می‌خوام بگم اول به خودم و بعد به همه‌ی دنیا که الله اکبر

    الله اکبر

    مریم جونم عزیزدلم اینو باور کن به خدا ایمان داشته باش

    من این فایل رو دقیییییقا در جایی که باید می‌شنیدم شنیدم، این یکی از چندین پیام دیشب من هست به مشاورم: «لطفا بهم بگید من دارم با توجه به چه موضوعی با چه فکری با چه الگویی پیش میرم که هنوز این اتفاق برام میوفته»

    سوال من به سادگی امروز جواب داده شد و بخشی از ذهن من رو باز کرد

    هنوز جای کار داره ولی این نشونه برام بسیار قشنگ بود، این همون ربی که اکبر، از همه چی بزرگتر ، از همه چی، اول اینو بگم به خودم که وقتی میگی من میترسم و می‌دونم که اونطور که باید به خدا ایمان داشته باشم ایمان ندارم بیا این نشونش، یادت باشه مریم جانم یادت باشه خدا بی نهایت جا دستت رو گرفته تو حواست نبوده، الان ببینش ، می‌دونم ممکنه بازم یادت ، انسان یکی از ویژگی های همینه ولی می‌نویسم اینجا که اگه روزی یادم رفت شاید بر خوردم به این نوشته و یادم انداخت

    استاد متشکرم ازتون که آنقدر واضح و کامل و جامع صحبت میکنید

    من یکبار این فایل رو گوش دادم و فایل قبلی هم هنوز گوش نکردم اما جا داره بارها گوشش بدم

    وقتی شما صحبت می‌کردید من مصداق های واضح زندگی خودم رو می‌دیدم تو صحبت هاتون و بهشون نمیگم ایمان دارم اما اعتماد دارم.

    من یجایی برگشتم به صحبت های پارسال خودم به دکتر مشاورم که گفتم برای این ارتباط اون فرد باید قول بده که این اتفاق تکرار نشه، باید قول بده که دیگه این کار رو نکنه، ایشونم جوابش همین جواب شما بود، که اصلا حتی تو اگه به خودت هم قول بدی که من دیگه فلان کار رو نمیکنم مطمین باش مطمین باش و مطمین باش که قطعا اون کار رو میکنی، هرجایی که گفتی من دیگه این کار رو نمیکنم یا حتما این کار رو میکنم مطمین باش دنیا می‌چرخه میذاردت تو جایی که همون کار رو می‌کنی یا همون کار رو نمیکنی تا بهت بگه نه دوست خوبم با این اطمینان صحبت نکن، تو چیکاره ای مگه؟

    تو تلاشت رو بکن، تو قدمت رو بردار، الان به دلم اومد این انشاالله که ما میگیم یعنی همین، یعنی همین که من تمام تلاشم رو میکنم و باقیش رو میسپارم به خدا، تو فقط نقش خودت رو انجام بده به بهترین صورتی که میتونی تو نقش خدا دخالت نکن جانم

    چقدر قشنگ میشه اگه همینی که نوشتم رو بهش عمل کنم

    اگه همینی که نوشتم رو ذره ذره در وجودم نهادینه کنم، چه زندگی شیرینی میشه

    من خودم فهمیدم که هیچ قطعیتی تو این دنیا نیست و هرجا هرچی و هرکس خواست قطعیتی بده بدون که سخت در اشتباهی اگه روش حساب کنی

    حالا سوالی که برام ایجاد شده اینه که خب من فهمیدم تو یه رابطه یه عزیزی یه الگویی داره که من رو اذیت میکنه ولی الان فرکانس اون رفتار کم شده، یعنی کمتر از قبل اون رفتار تکرار میشه، اگه قرار خفته ای یکبار بوده بعدا شده کاهی یکبار بعدا شده چند ماهی یکبار، این به معنای این هست که اون فرد و خود من داریم روی خودمون کار می‌کنیم و در مسیر رشد و آگاهی هستیم، سوالم اینجاست که با این حال وقتی این رفتار نامناسب اتفاق میوفته من احساسات بدی رو تجربه میکنم، برای اینکه این احساسات بد رو کمتر تجربه بکنم از کجا بفهمم که باید فرصت بدم و زمان بدم که یواش یواش این الگوها کمرنگ بشن و جاشون رو بدن به الگوهای بهتر یا راهش بیرون اومدن از اون رابطه هست؟

    الان تو این چالش هستم که از کجا باید متوجه بشم راهش تمام شدن یک رابطه هست یا فرصت دادن با توجه به اینکه استاد گفتند یک چیزی که داره کممتر اتفاق میوفته یعنی در مسیر درستی داره قدم برداشته میشه و طبق قانون تکامل باید تکاملش طی بشه

    می‌دونم که از فرد به فرد و از رابطه به رابطه و از موقعیت به موقعیت فرق می‌کنه و دنبال جواب از بیرون نیستم فقط می‌خوام بدونم من بر چه اساسی میتونم این تشخیص درست رو بدم

    سوالم رو یکبار دیگه واضح تر عنوان میکنم:

    من در یک رابطه‌ای هستم که چندین سال هست در این رابطه یک الگوهایی از جانب من و یک الگوهایی از جانب فرد مقابل تکرار شده ، این تکرار اوایل کم بوده بعدها هی زیاد و زیادتر شده و الان با توجه به اینکه من روی خودم کار میکنم و فرد مقابل هم روی خودش کار میکنه این تکرار الگو کمتر شده، و من می‌دونم که این رفتارها اینطور نیست که دیگه تکرار نشه اما هرباری که این رفتار از جانب من یا فرد مقابل سر میزنه حال جفتمون رو به شدت بد می‌کنه و احساسات و اتفاقات ناخوشایندی به همراهش داره، ما باید چطور متوجه بشیم که کدوم راه رو باید بریم؟ راه اینکه ادامه بدیم چون کم شدن این تکرارها و واکنش بعدی ما که خیلی بهتر شده به معنی تغییر ما و اصلاح رابطه ست و صبر کنیم و فرصت بدیم یا راه اینکه از این رابطه خارج بشیم چون هربار که این اتفاق میوفته حال مارو بد میکنه؟

    این تشخیص بر چه اساسی صورت بگیره که نه فرار از رابطه باشه و بعدا نیایم به خودمون بگیم اگه فرصت می‌دادیم درست میشد و نه ادامه بدیم به قیمت کم شدن عزت نفس و حال بد و زندگی سخت و پایین اومدن سطح انرژیمون

    ممنونم از این همه آگاهی و فضای خوبی که در این سایت هست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  10. -
    محمد کرمی گفته:
    مدت عضویت: 1220 روز

    سلام به استاد بینظیر من

    خدا رو هزاران بار سپاس بخاطر وجود شما و این سایت بینظیر که اصلا قابل وصف نیست آگاهیهای که درش وجود داره

    استاد خوبم من روی فایل قبلی کامنت نزاشتم چون یه جواری تمام سلولهای بدنم باهاش مشکل داشت و مقاومت داشت و مشخص بود که بخاطر ترمزهای هست که توی وجود من در حال فعالیت هستن و نمیزاشتن انگشتهای من برای کامنت نوشتن اقدام کنه

    اما این فایل بینظیر منو به فکر کردن واداشت و دیدم چقدر من نقص دارم

    منی که فک میکنم دارم رو خودم کار میکنم ..تقریبا روزی نیست که این الگوهای تکرار شونده توی زندگی من عین بختک به جونم نیفته و سرتاپای منو به استرس نکشونه

    _در بحث بر خورد با افراد و روابطه ای که باهاشون دارم بشدت دلم میخواد باورهامو بهشون گوشزد کنم و فک میکردم که دارم بهشون کمک میکنم در حالی که یکم عمیق تر بهش فک میکنم میبنم که فقط دارم جوری رفتار میکنم که بهم باریکلا بگن و تشویقم کنن و بارها بوده که مسخرم کردن ،توهین کردن ،اما میگفتم اشکال نداره بزار هر چی میخوان بگن

    اولش فک میکردم رسالتی روی دوش منه برای این کار و باید در هر صورت بگم اما امروز خوب فهمیدم حرف شما رو استاد جان که باید زیپ دهنمو بکشم فقط رو خودم کار کنم ..بقیه نتیجه باورهای خودشونو میگیرن منم نتیجه باورهای خودمو و اونا توجهی نمیکنم و انگار یه دنیای دیگه دارن و البته که باید بهش احترام گذاشت و منم که قانون میدونم باید فقط روی خودم کار کنم (من قادر به تغییر هیچکس نیستم من عاجزم به تغییر دیگران)

    -بارها توی بیزنسم بحثهای با پرسنلم داشتم که نحوی هم شاگردای من بودن و هم فامیل و بخاطر این باور که چون فامیلن باید صدامو روشون بلند نکنم و با احترام باهاشون برخورد کنم حتی در مواقعه ای که بهم توهین کردن کوتاه اومدم اما هر بار که کوتاه اومدم فهمیدم عزت نفسم به شدت کاهش پیدا کرده و دیگه نمیخوام اینطور به خودم توهین کنم

    -در مورد رفیق اشتباه داشتن که بسیار بدقول هستن و چند بار تکرار کرده این رفتارشو و همین دیروز این اتفاق برام افتاد و جالب که همین دیروز تصمیم گرفتم که به خودم اجازه ندم همچین موضوعی برام پیش بیاد و باید بیشتر حساس باشم روی این چرخه تکرار شونده و این الگوها

    -جریان نابلد بودن در روند اداری که بارها ازش ضربه خوردم و نمونش همین دیروز بود که یه جریان دادگاهی داشتم و جلو قاضی اینقدر خجالت زده شدم که حتی یه متن ساده رو نتونستم بنویسم ..اما به محض بیرون اومدن تصمیم گرفتم این چرخه رو قطع کنم و بقول داداشم باید این مرحله رو پاس کنم تا هیچ وقت دیگه گذرم بهش نیافته

    -توی بحث بدهی ها بسیار برام پیش اومده که با وجود اینکه خیلی از این بدهی ها مربوط به من نبود ولی یه جورای خودمو مسئول میدونم که جوابگو اونا باشم و هر بار بهم توهین شده جوری که پذیرفتم این موضوع و میگم طبیعی باید بهم توهین کنن ..اما دیگه نمیزارم این اتفاق بیافته

    -چرخه به اتمام نرسوندم پروژهام که اولش خیلی خوب پیش میرم ولی بعد از مدتی همه چی انگار بر میگرده به روند اولیش و متوقف میشه که باید به خودم تعهد بدم که هر روز برای بهبودش قدم بردارم و هر روزم مثل روز اولی باشه که براش ذوق دارم و قدم بر میدارم

    -در بحث روابط با فرزندم

    چون من از همسرم جدا شدم و شرایط من جوری هستش که چند روز یکبار فرزند خودم میبنم بشدت وقتی به نبودنش فک میکنم بغض گلومو میگیره و با وجود تلاش فراوان خیلی سخت خودمو کنترل میکنم و این نشانه پاشنه آشیل من تو این مورد

    -من توی قول دادن واقعا بد عمل میکنم و خیلی سعی کردم درستش کنم اما نشد ولی الان میدونم که پاشنه آشیل منه و باید روش وقت بزارم

    اما در مورد نکات مثبتی که دارم

    از وقتی روی خودم و خدای خودم بیشتر حساب باز میکنم بشدت انتظارم از بقیه کم شده و خیلی کم پیش میاد خودمو وابسته کاری کنم که حتما باید توسط دیگری انجام بشه و این واقعا نقطه مثبت منه

    -کنترل استرس و افکار و نجواهای ذهنم توی شرتیط سخت خیلی خیلی بهتر شده جوری که همه تعجب میکنن چرا توی بعضی شرایط اینقدر آروم عمل میکنم و الحق که هر بار نتیجشو دیدم لذت بردم از این دینا و این قوانین

    -من قبل از فهمیدن قوانین دنیا اصلا اهل فک کردن نبودم ولی الان فک کردن شده جزئی از وجود من و این آگاه بودن از قدرت فکر زندگی خیلی جذاب کرده برای من

    فهمیدن دلیل اتفاقات زندگیم و خالق بودن خودم

    -در مورد سلامتی که تونستم با فایلهای شما استاد عزیز و تفکر در مورد سیستم بدنم بشدت نتیجه بگیرم و خیلی راضیم

    -روابطم با خدای خودم و احساس با ارزش بودنم و وابسته نبودن به هیچ انسانی و لذت بردن از خدای خودم در تنهای خودم ..

    -در مورد خواب راحتم و لذت داشتن یه خواب راحت

    استاد بینظیر من این فایل شما واقعا یه دنیا آگاهی داشت و تقریبا همه نکات توی دفتر نوشتم و تمام تلاش خودم میکنم که بهشون عمل کنم

    سپاسگزارم از شما استاد بینظیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: