مصاحبه با استاد | چگونه وارد مدار خواسته ام شوم - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)

323 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ملیحه مهارتی گفته:
    مدت عضویت: 737 روز

    گام هفدهم از پروژه مهاجرت از مدار فعلی به مدار بالاتر – چگونه وارد مدار خواسته ام شوم

    به نام خداوندی که شاه نشین قلب های ماست.

    سلام به استاد عزیز و مریم جان و همه ی دوستان نازنینی که در این پروژه باهم هستیم.

    چقدر حس و حالم عالیه از اینکه تا اینجای پروژه متعهدانه پیش اومدم ، واقعا میتونم بگم از ابتدای این پروژه تغییراتم برای خودم محسوسه

    اینکه چقدر خدا رو در وجودم عمیق تر حس میکنم و آرام تر هستم و در جاده ای که داریم باهم این مسیر رو پیش میریم چقدر چرخ هام روغن کاری شده و حرکتم رو روان تر و لذت بخش تر کرده.

    الهی شکرت بابت شنیدن این آگاهی های ناب در این فایل ، امروز از صبح که طلوع آفتاب رو دیدم همینطور برام روز پربرکتی بود تا الان که با شنیدن این فایل روزم پربرکت تر و پربارتر شد.

    پس مینویسم آنچه درک و دریافت کردم تا به برکت روزم اضافه کنم و ردپایی هم بگذارم برای ملیحه ای که از آینده قراره بیاد و ببینه کجاها بوده و چه میکرده

    چقدر خوبه از همین ابتدای مسیرم این رو بدونم که وقتی من به خواسته هام میرسم علاوه بر اینکه نقش پررنگ تری در گسترش جهان دارم ایفا میکنم ، باعث میشم یه عالمه آدم دیگه از جمله نزدیکان و عزیزانم هم به خواسته هاشون برسن و خوشحال و خوشبخت تر باشن.

    با این نگاه میتونم این باور رو در خودم ایجاد کنم که رسیدن به خواسته هام یه امر مقدسه و نباید فکر کنم کار خودخواهانه ایه.

    برای رسیدن به این خواسته ها در عین حال که باید یه سری کارهای درست رو انجام بدم باید حواسم هم باشه که یه سری کارهای غلط رو هم باید ازش دوری کنم .

    در واقع رسیدن به موقعیت ، انجام کارهای درست و انجام ندادن کارهای غلط به طور همزمانه.

    بیایم یه بار دیگه تئوری مدارها رو با هم مرور کنیم (که هربار میشنویمش انگار دفعه ی اوله) :

    ما متناسب با افکار و باورهایی که داریم در مدار خاصی قرار میگیریم، اما این مدارها از منفی بی نهایت تا مثبت بی نهایت وجود دارن و در هر مداری هم یه سری افراد ، تجربه ها و اتفاقات خاص اون مدار موجود هستن.

    کاری که ما داریم در این مسیر در کنار هم انجام میدیم اینه که با کار کردن روی باورها و افکارمون ، خودمون رو به مدارهای بالاتر از مدار فعلی مون می رسونیم.

    کی و چطور رسیدن به این مدارهای بالاتر بستگی داره به اینکه :

    – چقدر سپاسگزار داشته هامون هستیم.

    – چقدر داریم ورودی های ذهن و کانون تمرکزمون رو کنترل میکنم.

    – چقدر روی نکات مثبت و خواسته ها متمرکز هستیم.

    – و چقدر میتونیم با تغییر زاویه ی نگاهمون در زمان وقوع تصادها و ناخواسته ها به احساس بهتری برسیم.

    حالا هرکدوم از ما با هر روشی که میتونیم و ممکنه برای خودمون شخصی سازی شده باشه و تبدیل شده باشه به سبک شخصی زندگی میتونیم این چهار اصل رو پیش بگیریم و به شرط رعایت قانون تکامل ادامه بدیم تا وقتی بعد از چندسال برگردیم و مسیری که اومدیم رو مرور کنیم متعجب شیم از اینکه چقدر شرایط ما از زمین تا آسمون فرق کرده.

    نقش جهان هم به عنوان یه کانورتور اینه که افکار و باورهای ما رو تبدیل کنه به تجربیات و آدمهای زندگیمون.

    چطور جهان این کار رو میکنه؟

    اینکه ما رو وارد مدارهای بالاتر کنه.

    واااای واقعا هیجان زده شدم از این کارکرد جهان ، واقعا چقدر این جمله صحیحه که هرچقدر قوانین بازی رو در این زمین بهتر درک کنی بیشتر میتونی با لذت هی امتیاز جمع کنی و بری مراحل بالاتر :)

    اگر ما در مسیر درست حرکت کنیم هیییییچ آرزویی انقدر بزرگ نیست که نتونیم بهش برسیم.

    ممکنه ذهن اولش مقاومت داشته باشه اما ما با علم به کارکرد ذهن باید در مسیرمون استمرار داشته باشیم و پیش بریم .

    حالا هرچقدر مسیری که داریم طی میکنیم مسیر علائقمون باشه سرعتمون هم افزایش پیدا میکنه و با لذت بیشتری این مسیر رو طی میکنیم.

    در دنیای مادی توقف معنایی نداره و ما تا زنده هستیم در حرکتیم ، این دیگه دست ماست که داریم رو به جلو حرکت میکنیم و رشد میکنیم یا داریم پسرفت میکنیم و پایین میریم.

    سکون در این مسیر هیچ معنایی نداره.

    پس هرچقدر بتونیم خوب زندگی کنیم و از همه ی خوبی های دنیا سر ریز بشیم ، بیشتر میتونیم دنیا رو جای بهتری برای زندگی کنیم و به دیگران هم سخاوتمندانه از این چشمه ی جوشان ببخشیم.

    ممنون از توجهتون به کامنت من دوستان

    در پنا الله یکتا باشیم همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    منیره صدیقی گفته:
    مدت عضویت: 357 روز

    سلام استاد

    برای این که به خواسته ام برسم باید نکات زیر رو عملی کنم:

    » عجول نباشم آهسته آهسته دیش برم چون یک شبه مدار تغییر نمی کنه از مداری که دارم یه ذره میرم بالاتر

    و به مرور زمان وقتی این رو ادامه بدم همه چی تغییر می کنه

    » به هر مساله جوری نگاه کنم که بهم احساس قدرت بده به جای این که منو مأیوس کنه من به این شکل می تونم وارد مدار بالاتر بشم

    » تفکر و تمرکز بر روی الگوی های خواسته ام رو ادامه بدم

    » وقتی افکار منفی میاد سراغم حواسم باشه و بچرخونمش در جهت مثبت

    » وقتی به مرور زمان ترمز های مخفی ذهنم دونه دونه بهم معلوم میشه بر نامه بگذارم برای حل شون و دونه دونه حل شون کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1153 روز

    سلام و درود به استاد عزیزم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گرامی.

    « چگونه وارد مدار خواسته ام شوم » .

    یکی از خواسته‌هام داشتن خونه ویلایی بزرگ هستش که با توجه به تغییراتی که کردم سعی کردم رهاش کنم و از اونجایی که به خدا و قوانینش اعتماد کردم رسیدن بهش رو به خدا سپردم .

    فکر می‌کنم به اندازه ی کافی تجساتم رو کردم. به اندازه ی کافی خواسته‌هامو بیان کردم و به اندازه ی کافی احساساتم رو به همسرم بازگو کردم . بنابراین تمرکزمو از روش برداشتم تا به خاطر نداشتنش لذتهای دیگه ازم گرفته نشه .

    اون اوایل یادمه انقدر به این موضوع فکر می‌کردم که اصلاً از زندگی و شرایط الانم لذت نمی‌بردم به خاطر همین کم کم یاد گرفتم تمرکزم روی لذت بردن از شرایط و وضعیت کنونیم باشه منتهی دیدید که آدمیزاد یه وقتایی تحت یه شرایطی دنبال بهونه‌هایی می‌گرده که باعث میشه یه لحظه فکر کردن به خواسته‌هاش جز آرزوهای غیر ممکنش تلقی بشه .دقیقاً چن روز پیش این اتفاق برام افتاد . اونم فقط به علت اینکه متوجه شدم دایی همسرم چن کوچه پایین‌تر از ما دقیقاً همون خونه‌ای که من دلم می‌خواست رو خریدن .

    به هیچ وجه حس حسادت نسبت بهشون نداشتم و آرزوی حال خوب و سلامتی روزافزون براشون کردم . منتهی چیزی که هست اینه که چون این خواسته از خیلی سالها پیش ، تو وجودم بود، یه لحظه به هم ریختم و مقایسه اومد سراغم. بخصوص اینکه وقتی متوجه شدم قیمت خرید خونه چقدره ؟! رفتم تو لک ،که ای داد بیداد ما چ جور و از کجا میخوایم انقدر پول رو داشته باشیم تا بتونیم همچین خونه‌ای بخریم . اومدم یه حساب کتاب تقریبی با چیزایی که داشتیم زدم احساس کردم یه خواسته ی نابجا و ناممکنی دارم . خودمونو جرم بدیم حالا حالاها نمی‌تونیم همچین خونه‌ای داشته باشیم . خلاصه اینکه دلسرد دلسرد شدم کاش فقط همینجور دلسرد می‌موندم اما این دلسردی و حال بدم ، متاسفانه در رفتارهای بعدیم هم تاثیرات خودشو گذاشت .بدون اینکه به همسرم چیزی بازگو کنم اون روز نسبت بهش بی‌توجه شدم. چن بار خواستم احساسمو بهش بگم پیش خودم گفتم برای چی حرفهای تکراری و جوابهای تکراری بشنوم . به همین جهت منصرف شدم و سعی کردم سکوت کنم . از اونجایی که وقتی حالمون خراب میشه دیگه یاد گرفتیم پیش دیگران بازگوش نکنیم یه کمی بهم فشار میومد .

    یکم که بیشتر با خودم خلوت کردم گفتگوهای ذهنی و نجواها بیشتر بهم فشار اووردن. با خودم می‌گفتم از این مرد که چیزی از آب در نمیاد . دارایی‌ هامونم که انقده ! از کجا میخواد این مبلغ بیاد که ما بتونیم خونه ی مناسبی که دلم میخواد رو بخریم . کلاً در عرض چن ساعت تمام چیزهایی که از استاد یاد گرفته بودم رو فراموش کردم البته منظورم فراموشی که به یاد نداشته باشم نبود ، عملکرد درستی نداشتم . اتفاقاً به همون اندازه که نجواها تو گوشم زمزمه میکردن تمام مباحث استاد و آموزه‌های ایشون هم تو ذهنم میومد که ناهید خانم توکلت کجا رفته ؟!! مگه قرار نبود به خدا اعتماد کنی ؟!!! مگه قرار نبود به قدرت خداوند ایمان و باور داشته باشی ؟!!!مگه قرار نبود به همسرت چنین نگاهی نداشته باشی و چنین توقعی ازش نکنی .قرار بود فقط از خدا بخای و به چ جور و چطور بر آورده شدنش فک نکنی !

    الان باید چیکار کنی ؟ باید تمام تمرکزتو آگاهانه ببری سمت هر چیز زیبایی که دور و ورت می‌بینی .

    سعی کنید داشته‌هاتو ببینی‌.

    آگاهانه سعی کن تمرکزت رو روی ویژگی‌های مثبت همسرت بذاری . خلاصه اینکه یکی این می‌گفت یکی اون می‌گفت . تا اینکه شب شد و موقعه خواب بقدری احساس تنگی نفس می‌کردم که احساس می‌کردم این حال بد ممکنه ، جونمو ازم بگیره . همون جا تو ذهنم مدام می‌گفتم بیخیال شو ناهید خانم !!! قرار بود تو لحظه زندگی کنی . تو حتی نمی‌دونی تا صبح هستی یا نیستی ؟! چرا سر چیز بیخود حالت خراب شده ؟!! هرچی به خودم گفتم همسرتو به آغوش بکش و بگیر بخواب . دیدم اصلاً نمی‌تونم بقدری رنجشها و توقعم ازش زده بود بالا که هیچ جوری نمی‌تونستم حتی نگاه به صورتش بکنم . اون بنده خدا از اونجایی که خودم ازش درخواست کردم هر وقت دیدی، به هم ریختم و حرفی نمی‌زنم کاری بهم نداشته باش. سکوت سکوت کرده بود.

    اول اینکه این حال بدم ، باعث شد بقدری آرامشم به هم بریزه که خیلی دیر خوابم ببره و اینکه خواب خوبی نداشته باشم. مدام اینو به خودم می‌گفتم ناهید مگه به خودت نگفتی هر جا به هر دلیلی ترس و نگرانی اومد سراغت ، همون لحظه فقط احساستو به خدا بیان کنی . ببینی اگه سهم و نقشی داری انجامش بدی اگه نداری بی‌خیالش بشی و به قدرت خداوند ایمان داشته باشی .

    اتفاقاً فایلهای اخیر استاد عزیز تاثیرات خیلی خوبی روم گذاشته بود بابت اینکه خیلی قدرت خدا رو باور داشته باشم و هیچ چیزی رو نشدنی و غیر ممکن نبینم . حالا با این اتفاق مواجه شدم و این افکار منفی بقدری بهم هجوم اووردن که انگار میخوان غلبه به افکار مثبتم داشته باشن.

    دیگه آخرش که خسته شدم ، دیدم این کلافگی نمیذاره بخوابم. به خودم گفتم فردا برای خودم یه برنامه ی خوب می‌چینم چون می‌دونم وقت اضافی داشتنم باعث هجوم اووردن افکار منفی میشه . این احساسمو قبلا به همسرم گفته بودم که نباید تایم بیکاری داشته باشم. به غیر از نیاز به استراحت و تفریحات ، تایم بیکاری اذیتم می‌کنه .

    6 ماه دوره نرم‌افزاری کامپیوتر رفتم و هر روز تمرینش می‌کنم و خودمو باهاش سرگرم می‌کنم تا وقتم به بطالت نگذره . تمایل داشتم سر کار برم که همسرم گفت تمایلی ندارم بری ولی مانعتم نمیشم . از اونجایی که دلایل خاص خودمو تو این موضوع داشتم با وجود اینکه خیلی دوست داشتم شاغل بودن رو تجربه کنم اینم رها کردم . چن جا سپردم گفتم زور نمی‌زنم برای پیدا کردن کار ، با هدایت خدا پیش میرم اگه پیدا شد که هیچ ! اگرم نشد باز هیچ ! این موضوع چیزی نیستش که بخوام ذهنمو درگیرش بکنم .

    همسرم بهم پیشنهاد داد گه دلم میخواد کلاس موسیقی برم ، کلاسی که چن سال پیش می‌خواستم برم و به شدت مخالفت می‌کرد اما امروز خودش بهم پیشنهاد داد .

    چن هفته‌ای بود که ذهنم درگیرش بود که ببینم ب چ سازی علاقه دارم . چن تا آموزشگاه هم رفته بودم اما به طور جدی پیگیرش نبودم تا اینکه اون شب به خودم گفتم صبح دیگه حتماً میرم دنبالش و انتخاب می‌کنم که چ کلاسی برم .

    خودمون گیتار داشتیم اما علاقه‌ای بهش نداشتم . دلم می‌خواست یه ساز دیگه‌ای یاد بگیرم با چن استاد مشورت کرده بودم پیشنهاد هنگدرام بهم کردن که یادگیریش آسونه و اینکه ساز آرامش بخشیه !

    خلاصه به هر طریقی شده شب خوابم برد. صبح از خواب بیدار شدم با آموزشگاه تماس گرفتم بهم گفت استاد ظهر میاد. گفتم اوکی منم ظهر میام . دیدم تا ظهر خیلی مونده و هنوز حالم اون طوری که می‌خوام خوب نشده یه تصمیم دیگه‌ای هم تو این یکی دو هفته ی اخیر گرفته بودم که یه کمی زبان انگلیسیمو تقویت کنم . تو این زمینه ضعیف هستم و از اونجایی که الان با برنامه‌های کامپیوتری آشنا شدم ترجیح دادم که خیلی چیزهای اصلی زبان رو یاد بگیرم . از اونجایی که خود استاد کامپیوترم معلم زبان هم بودش ، صبح تماس گرفتم و بهشون گفتم تصمیم گرفتم کلاس داشته باشم اگه امکانش هست برام کلاس بذاره و تو هفته یکی دو جلسه باهام زبان کار کنه . حتی بهش گفتم الان وقت داره که کلاس رو از همین امروز شروع کنیم و ایشون گفتن بله سریع آماده شدم و رفتم اولین کلاسمو شروع کردم خیلی عالی بود. خیلی انگیزه گرفتم خیلی ذوق کردم که زبانم رو تقویت کنم‌. از اینکه خدا همچین استاد خوب و با حوصله‌ای سر راهم قرارداده بود همیشه سپاسگزاری می‌کردم دوباره الان خیلی بیشتر سپاسش رو میگم . چون با این استادم هم خیلی راحتم هم اینکه بازنشسته ست و هر تایمی که خودم تمایل داشته باشم برام کلاس میزاره و این خیلی خوبه .

    حالم خیلی عوض شد ظهرم رفتم پیش استاد موسیقی ، خودش اصل آموزشش گیتار بود بهم پیشنهاد همین گیتار رو کرد که خودمونم سازشو داریم . گیتارم برده بودم گفت گیتارتون اصله و خیلی خوبه و اینکه رنگش مشکیه خیلی عالیه چون تو بازار کم پیدا میشه . خلاصه اینکه خیلی از گیتارم تعریف کرد.

    ما این گیتارو 4 سال پیش برای پسرم خریده بودیم که یه مدت رفت بعد ولش کرد‌. چند بارم قصد فروشش رو داشت که من اجازه ندادم .

    به استادم گفتم علاقه‌ای به گیتار ندارم گفت چن لحظه صبر کن . چن تا آهنگ برام زد همون جا دل منو برد و نگاهمو نسبت به گیتار تغییر داد. همون جا بهش گفتم همین کلاسو میام .با توجه به توضیحاتی که داد ، حس خیلی خوبی از آموزشش گرفتم . قرار شد از هفته ی بعد کلاسمونو شروع کنیم به من تضمینی قول داد که به بهترین شکل ممکن بهم آموزش میده و اینکه همه جا نیم ساعت کلاسه اما ایشون گفتن کلاسهای من ، یک ساعت و نیمه و تو هفته دو بار برگزار میشه جالب‌تر اینکه بهم گفتن، کانون هم آموزش میدم برو اونجا ثبت نام کن که هزینه ی کمتری برات بیفته .

    همون لحظه رفتم کانون و ثبت نام کردم . جالب این بود که کانون نزدیک خونمون بود . اینکه در عرض چن ساعت این تصمیمات رو گرفتم و انجامش دادم حالم بقدری خوب شد بقدری سر مست بودم که تو ماشین همینجوری گریه ام میگرفت .اومدم خونه دوشمو گرفتم آماده شدم برای باشگاه رفتن . ورزشمم رو کردم بازم دوش گرفتم حالم توپ توپ شد .

    عصر وقتی همسرم از سر کار اومد ازش استقبال کردم و رفتارمو تغییر دادم . شب خوبی رو با همسرم گذروندم .

    شب موقعه خواب ، مروری به رفتارها و احساسات دیروز و امروزم داشتم گفتم خدایا دیروز از زندگیو و دنیا سیر بودم و ناامید و سر شکسته ، امروز عاشق زندگی و اینکه دنیا برام خیلی قشنگ بود . هرجا سوار ماشینم می‌شدم ،به این ور و اون ور نگاهم می‌چرخید سپاسگزاری می‌کردم و مدام تمام تمرکزم به زیباییهای بیرون بود . از اینکه تونسته بودم حال خودمو با یه برنامه‌ریزی و تصمیم درست، خوب کنم خیلی خوشحال بودم از اینکه از اون حال بد بیرون اومدم اول از اینکه صد بار قربون صدقه ی استادعزیزم رفتم و صد بار از خدا تشکر کردم .

    به همسرم گفتم که هر دو کلاس رو امروز رفتم اوکی کردم با وجود اینکه همسرم متوجه شد استاد سازم یه پسر جوون هستش چیزی نگفت اینو از این جهت میگم که تا چن سال پیش مثل خودم نسبت به اینجور مسائل خیلی گارد داشت ولی با تغییرات من و اینکه دست از حساسیتهای بی‌موردم برداشتم ، ایشون هم به من ، آزادی بیشتری میدن و نسبت به اینجور مسائل دیگه گاردی ندارن . از این بابت هم از خداوند سپاسگزارم.

    دایی همسرم چن روز که این خونه رو خریدن برای اینکه نشون بدم از رسیدن به خواسته‌های دیگران خوشحال میشم از قصد با زن دایی همسرم تماس گرفتم و بهشون تبریک گفتم و آرزوی سلامتی و حال خوب و خوشی بیشتر کردم. گفتم مبارکتون باشه ایشالا که همیشه بهترین حال ممکن رو تو زندگیتون داشته باشید .

    گفتم که نسبت به ایشون حسادت نکرده بودم از اینکه داشتن همچین خونه‌ای جز خواسته‌های خودم بوده یه لحظه به هم ریختم ولی اشکال نداره تجربه ی قشنگی بود. همین که دوباره برگشتم و دوباره به قدرت خداوند اعتماد کردم و به خودم یاد آوری کردم و گفتم وقتایی که حس ترس و نگرانی سراغت میاد باید بتونی اعتماد کنی و باور داشته باشی . وگرنه روزای عادی که خیلی راحت می‌تونی بگی ، من به خدا ایمان دارم.

    استاد جونم عاشقتم . زبونم قاصره از اینکه از شما چ جور تشکر کنم‌. تمام لحظه‌هام ، تمام حال خوبیهامو مدیون شما هستم .

    صدای شما ، حرفها و آموزه های شما ، تو هر لحظه نگاه منو به زندگی قشنگ‌تر می‌کنه .

    مرسی که هستید .

    الهی که باشید همیشه‌.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      Reza Sanjideh گفته:
      مدت عضویت: 1240 روز

      سلام و وقت بخیر خدمت شما

      امیدوارم که آرزوی‌ شما بزودی تحقق پیدا کند. با این کار چه خدمتی‌به کلی انسان خواهد رسید و چه حس خوبی خلق خواهید کرد. یک نفر میتواند ویلا خود را بفروشد و به پول برسد. چه حسی‌ بهتر از این، چه حسی کلی پول جا به جا خواهد شد و این یعنی فراوانی نعمت. شادی شما باعث شادی کلی آدم دیگر خواهد شد و چه چیزی بهتر از این.

      خداوند دوست دارد که چنین اتفاقی ممکن شود و حتما در زمان درست خود این اتفاق رقم خواهد خورد.

      امضا خدا پای تک تک آرزوهای شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    زهره منتظریان گفته:
    مدت عضویت: 1423 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جانم

    نمیدونید چقدر دلم براتون تنگ شده که یکبار دیگه زندگی در بهشتی بسازید و من روی ماه هردوتون رو باهم ببینم…

    نکته ای که توی این فایل بود و هربار که من اینو ازتون می‌شنوم که شما تاکید میکنید که من یه آدم کااااملا معمولی بودم و فقط و فقط با متعهد شدن برای تغییر باورها و فرکانسم و استقامت ورزیدن توی این مسیر به این چیزی که الان هستم رسیدم همیشه منو بفکر فرو میبره.

    چون ذهن من خیلی وقتا میگه حتما استاد نبوغ خاصی داشته،حتما نظر کرده بوده،حتما فلان و فلان و فلان….

    ولی هربار که میاین و میگین که من یه آدم کاااملا معمولی بودم و توی مدرسه هیچ موفقیت خاصی نداشتم و غیره…

    و الان این نتایج رو دارم ،من با خودم میگم باباااا. زهره جان ببین استاد هم تو شرایطی مثل خودت بوده ،ازجنس خودت.

    فقط استاد زود پُر نشده ، زود سیر نشده، زود دست از خواسته هاش نکشیده ، ناامید نشده،

    فاذا فرغت فانصب میکرده آگاهانه…

    منم یکی هستم مثل استاد …

    پس منم اگر همون مسیری که استاد رفته رو برم منم میتونم همونجوری تغییر کنم.

    همونجووووری که همین الان کلللللی تغییرات قشنگی داشتم که قبلا اینا نبودن.و الان به لطف خدا و وجود استادم هستن.

    خداروصدهزار مرتبه شکر بخاطر وجود تون استاد عزیزم.

    بابت همزمانی زندگیم با زندگیتون الهی شکر.

    هربار چالشی پیش میاد و من با فایلها نتایج رو عوض میکنم فقط میگم خداروصدهزار مرتبه شکر بخاطر وجود استاد عباسمنش عزیزم.

    الهی شکر

    الهی شکر

    الهی شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    hasan hemati گفته:
    مدت عضویت: 2016 روز

    سلام به دوستانی که رویا و آرزو دارند

    به نظر من هر کس تو این دنیا رویا و آرزو داره به تمام خواسته ها و اهدافش میرسه اصلا بدون رویا و آرزو نمیشه زندگی کرد این خواسته ها هستند که آدم از طریق اون شور و شوق داره بره دنبالش و زندگی خودش رو بسازه .

    پس ما باید همیشه رویاها رو تو ذهنمون مرور کنیم و بهشون بال و پر بدیم و هر چقدر بتونیم خواسته های زیادی داشته باشیم میتواین به رسد و گسترش جهان کمک کنیم و از زندگی دنیایی لذت ببریم.

    پس انسان بدون رویا یک انسان مرده و ضعیف هست.

    میریم که به همه خواسته ها رو رویاها برسیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  6. -
    منیر گفته:
    مدت عضویت: 1666 روز

    به نام خدا

    عرض سلام و درود خدمت استاد و اعضای سایت

    آیه 60 سوره غافر وَقالَ رَبُّکُمُ ادعونی أَستَجِب لَکُم ترجمه: و پروردگار شما فرمود: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم

    استاد ازتون نهایت تشکر رو دارم بخاطر این فایل تاثیر گذار و زیبا و نمیدونید که یکی رو میبینم که به خواسته هاش رسیده چقدر از ته قلبم احساس شادی میکنم و همین الان که این فایل زیبا رو که نگاه کردم اولاش چند بار فایل رو از یه جاهایی متوقف کردم و ناخودآگاه اشکام سراریز شد اون جائیکه گفتین مادرتون در جواب خواسته هایی که در کودکی ازش داشتین گفتن هر وقت برم مکه واستون اون چیزی که میخواین رو میارم درسته این خواسته مکه رفتن رو از ته قلب داشتن ولی با شرایط اون موقع واسشون قابل باور نبوده و خداوند چقدر قشنگ مسیر زندگی رو طوری واسمون پیش میبره که ما در مسیر اون خواسته رشد کنیم تا وقتی که از خواسته مون بزرگتر نشیم اونو بهمون نمیده تا وقتی که باور کنیم این خواسته که من دارم اندازش هر چقدر هم باشه باز پیش خداوند مثل قطره و دریا میمونه خداوند مارو در مسیر رسیدن به خواسته هامون رشد میده ما وقتی به خواسته ها میرسیم که رشد کرده باشیم دیگه به چیزی نگیم محال چون خدایی که دعاهای کودکی مارو که حتی ما بخاطر نیازهای کودکی که ازش خواستیم رو واسمون برآورده میکنه زمانی که سالهای زیادی گذشته ما از لحاظ سنی و عقلی بزرگ شدیم و به دلیل خواسته های بزرگتر دیگه خواسته های کودکی رو از یاد بردیم اون موقع یهو به یاد میاریم که این همون رویای کودکی من بود خدایا تو هنوز یادته و بهترین زمانش الان بود و چقدر زمان بندی خدا درسته دقیقا مثل خواسته استاد در کودکی برای مادرشون. این فایل تحول و تلنگری برای من بوجود آورد خداوند از طریق این فایل به من فهموند اگه من تا حالا به بعضی از خواسته هام نرسیدم به این معنی نیس که خداوند برای دیگران می‌خواهد که بشود ولی برای من نمیخواد و نمی‌شود به این معنی نیس که خدا دعاهای من رو نمی‌شنود به این معنی نیس که من انسان بی ارزشی پیش خدا هستم به این معنی نیس که دیگران از من بالاترن به این معنی نیس که فرد بی لیاقتی هستم

    فقط و فقط و فقط به این دلیل است که وقتی خواسته ای رو از خدا درخواست میکنم باید یه سری قوانین رو رعایت کنم تا خداوند هم وعده اش رو در مورد من به اجابت برسونه خب من در مسیر رسیدن به خواسته باید چه قوانینی رعایت کنم؟ باید طبق جهان من با دادن ورودی های مناسب به ذهنم و توجه به نکات مثبت و سپاسگزاری نعمت هایی که دارم و ایجاد باورهای قدرتمند و داشتن احساس خوب فرکانس های مناسب رو به جهان ارسال کنم تا جهان هم منو وارد مداری کنه که در اون مدار شرایط و اتفاقاتی وجود داشته باشه که منو به خواسته ام برسونه و در کل خداوند با اجرای قانون در زندگی منو رشد میده من بزرگتر از خواسته هام میشم دیگه خواسته هایی که دارم واسم محال نیس چون وقتی که میگم این خواسته غیرممکن هست در واقع دارم به توانایی و قدرت خداوند در حل مسائلم شک میکنم و این کفره و باید به این باور برسم که هیچ خواسته ای برای خداوند غیرممکن نیس خدایی که این جهان و جهان های دیگه من و مخلوقات دیگه و تمام هر آنچه که وجود داره رو خلق کرده و رهبری و فرمانروایی میکنه دیگه خواسته های من در برابرش مانند یه نقطه در کل عالم هم نیس و خداوند فقط میخاد که من رشد کنم تا بفهمم که من وقتی به خواسته هام میرسم که خودمو لایق خواسته هام بدونم بفهمم چون روح خداوند در من دمیده شده من هم میتونم خالق خواسته هام باشم تا بفهمم که من هم ارزشمندم تا بفهمم خداوند بیشتر از ما می‌خواهد که به خواسته هامون برسیم پس باید رشد کنم درک کنم و باور کنم که می‌شود.

    خدایا اعتبار تموم کامنت هام به خودت برمیگرده

    خدایا مارو به راهی هدایت کن که در مسیر خواسته هامون رشد کنیم و وعده و قدرت خدا رو در اجابت خواسته ها درک کنیم و باور کنیم الهی آمین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  7. -
    ابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1403 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    خدا پدر و مادرتون رو حفظ کنه

    تحسینتون میکنم که راحت هزینه میکنید و مادر عزیزتون رو به هر جا که دوست داشت فرستادید.

    واقعا لذت بخشه عزیزانت رو بتونی ساپورت کنی تا به آرزوهاشون برسن.

    با رسیدن به خواسته هاتون خیلی ها به خواسته هاشون رسیدن.

    خدایا شکررررت

    چه اهرم لذتی اول صبح به ما دادید.

    تمرکزی کار کنید،کارهایی رو انجام و کارهایی رو انجام ندید.

    کنترل ذهن بعد از ایمان ،به شدت مهمه

    این روزها بهتر میتونم درک کنم که چرا نمیتونم خیلی چیزها رو بسازم.

    مدارها ،لایه‌های ارتعاشی هستند که ما به نور می‌رسیم.

    هر چه به منبع نزدیکتر بشیم ،همه چی آسونترِ

    همه چی وجود داره

    کاری که ما باید انجام بدیم،احساس خوبِ

    دستگاه فرستنده،فرکانس ارسال میشه ،اتفاقات می افته.

    این نعمت‌ها وجود داره و ما باید خودمون رو وارد مدارش کنیم.

    با باورهایی که احساس خوب به ما میده،سپاسگزاری، باورهایی که قدرتمند میکنه ما رو

    در مسیر درست حرکت کنید،مسیر لذت ،مسیر علایق

    چی رو دوست دارید،چه توانایی دارید،چه خواسته هایی داریدچه استعدادهایی دارید،با عشق وارد میشوید،با باورهای درست،با ایمان،با توکل ،مسیر خودش لذت و نتیجه هست

    حرکت کن باورهای درست با ایمان ،

    هر کدوم از فایلها رو 50 بار نگاه کنی برات متفاوت میشه چون مدارت میره بالا

    تمام آرزوها اگر در مسیر درست باشه خیلی زود بهش می‌رسید.

    خواسته های متفاوت رو استاد رسیده چند ماه اول و فقط مالی طول کشید.

    در دنیا همه چیز در حال حرکته

    خوب زندگی کنیم و جهان را به جای بهتری زندگی کردن کنیم

    من هم امیدوارم بتوانم در مسیری که شما گفتید حرکت کنم و به سعادت دنیوی و اخروی برسم.

    من باید ثروتمند بشوم تا به خدا نزدیکتر شوم،هر که ثروتمندتر است نزد خدا محبوب‌تر است،ثروت با شکوه است،ثروت معنوی است،ثروتمندان انسانهای صالحی هستند،من ثروت رو دوست دارم،ثروت منو به خدا نزدیکتر میکنه،با ثروتمند شدن نزد خدا محبوب‌تر میشوم،ثروتمندان انسانهای شریفی هستند،پول یک فضیلته،با پولدار شدن من چرخهای جهان راحت‌تر میچرخه ،من توانایی پول ساختن دارم ،من توانایی طی کردن مدارها رو تا رسیدن به مدار ثروت دارم،من توانمندم،من عاشق ثروت و ثروتمندان هستم.

    خدا رو شکر میکنم که چنین استادی و چنین عزیز دل استادی دارم و خدا رو شاکرم که در بین بهترین بندگانش هستم.

    و نهایتا

    آنکسی که تقوای بیشتری داره نزد خدا کرامتش بالا تره

    پس دنبال تقوی باشیم که همه چی توش هست

    استاد خیلی دوستتون دارم ،خیلی با معرفتید، خیلی خوش تیپید، خیلی خوش صدا هستید،خیلی خوش قلب هستید و خیلی خوش سیما هستید و…

    خدا نگهدارتون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    Nafis گفته:
    مدت عضویت: 1073 روز

    بسم‌ الله الرحمن الرحیم

    سلام و صد سلام به استاد و بچه های سایت

    استاد جان شما با ثروتمند شدنتون به کلی آدم خدمت رسوندید نه تنها اون هایی که ازشون خرید می کنید شرکت های خدماتی ساختمانی املاکی ماشین سازی دلال های واسط بلکه به ما بچه‌ های‌ سایت هم کمک کردی ارزش،زندگیمون را بدونیم و بر ای بهتر شدنش روز به روز با تلاش و ممارست روی خودمون کار کنیم

    استاد تولد یکی از بچه های کلاس پیش دبستانی بود و امروز با ذوق و شوق داشت تعریف می کرد که مادرش بهش 16 عدد کادو داده و یکی یکی با آب و تاب توصیفشون می کرد . منم سر ذوق اومده بودم و با هیجان گوش می دادم و اون بچه بیشتر راغب میشد که توضیح بده . در تمام مدت خیلی خوشحال بودم از خوشحالیش از اینکه چقدر خدمت رسونده با خرید هاش با کادو گرفتن‌ هاش و همچنین برای خودم خوشحال بودم که این بار با شنیدن این صحبت ها خوشحال بودم حس خوب داشتم فکر خدمتی که پول و پولدار ها به چرخه جهان دارند بودم . این بار حسم خوب بود .

    به لطف خدا ، کمک شما و خوندن کامنت ها ی بچه ها بخصوص دوست عزیزم سمانه جان صوفی که این سنت خوب تحسین کردن از دستاوردهای دیگران را خانوادگی اجرا می کنند تونستم الگو سازی کنم و یک قدم بزرگ در جهت تغییر شخصیم بر دارم

    این اتفاق یکهو نشد اولش ذهن همون لجبازی های خودش را داشت اما به مرور با تکرار و تکرار و تکرار لذت بخش شد

    خدایا شکرت که تو این قدر مهربانی و دست گیر

    خدایا خودت بگو چکار کنم تو حال خوب دائمی بمونم

    چکار کنم حال خوب و خوش تکراری ترین اتفاق زندگیم باشد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    رضا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 991 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام استاد عزیزم

    ای جان خداروشکر این آگاهی ها روزی من شده استاد اگر خدا شما رو سر راهم نمیکذاشت چنان ناکام از دنیا

    میرفتم که نه لذت در این دنیا را تجربه میکردم و نه اون دنیا را …..،.

    استاد من در کودکی ام خیلی شرایط خوبی نداشتم و به خیلی تضاد برخورد کرده بودم و اونا باعث شد که الان من یک زنده گی آرام را در بهترین زیباترین ترین کشور دنیا کره جنوبی تجربه میکنم

    اون موقع نمیدونستم که خدا با تضاد بما محبت می‌کند و هعی ناله و شکایت گرچند نسبت به خیلیا کمتر بود و خداروشکر میکردم و اون خدا را در زنده کیم نداشتم فقط خدای هوایی بود اونم در از من در آسمان ها …..

    اون موقع در کودکی خیلی خواسته ها داشتم که تا الان اون به اون خواسته های کودکی بچه گی ام خدا شاهده رسیدم ولی الان خواسته های بزرگ‌تر بیشتر نسبت به شرایط الانم شکل گرفته که به امید الله بهش میرسم

    اون موقع دوست داشتم که خارج زنده کی کنم مخصوصا کره جنوبی ولی خداوند شرایط اش را فراهم کرد من مهاجرت کردم به این کشور زیبا

    دوست داشتم در امد خیلی بالا داشته باشم ولی الان دارم خداروشکر

    آرزو داشتم که بهترین دانشگاه درس بخونم و مدرک مهندسی بگیرم و خداوند مرا هدایت کرد بهترین دانشگاه و مدرک مهندسی نقشه برداری ام گرفتم

    ارزو داشتم همسر داشته باشم با فلان ویژه گی و زیبایی خدا شاهده آنچه را که در مورد ویژه کی هایش نوشته بودم خداوند مرا بهش رساند

    و خیلی از آرزوی های دوره بچه گیم رسیدم و الان که با این آگاهی پیش میرم با قدرت به لطف الله به خواسته های بیشتر ام میرسم

    بر علاوه که ما به خواسته های مان میرسیم ما دست از خدا میشویم که دیگران نیز به خواسته هایش برسد

    خیلی خوشحالم که تونستم به لطف الله به خانواده ام کمک کنم تا اونا هم بتونه به خواسته هایش برسه و رسیده …

    پدرم که آرزویش کربلا رفتن بود به لطف الله تونست به خواسته اش برسه ما دست از دست خداوند شدم

    و همچنان مادر ام که به خواسته اش رسید ….

    همه چی دست یافتنی است به شرط صداقت پاکی دل و ایمان به خداوند و انجام اعمال درست در طی مسیر که حرکت می‌کنیم

    فقط با الله دل بدید باور کنید که اون میرسانه من اون موقع از قانون چیزی نمیدونستم ولی ایمان به خداوند داشتم از ته دلم از خدا میخواستم در هر کاری ولی سربلندم کرد

    یادم هست اون موقع حتی سر پارچه امتحان مینشستم چون اصلا آدم لایق نبودم که درسا را حفظ میکردم

    خدا شاهده اول یه سوره قرآن میخوندم میگفتم خدایا کمک ام کن باور کنید که با بهترین و تاپ ترین نمره کامیاب می‌شدم

    میگم من اصلا آدم لایق نبودم هم تو مدرسه و هم در دانشگاه شاگرد دوم و سوم کلاس بودم

    کافیه به حان جانان دل بدیم

    محبوبم ربم

    محبوب پروردگارم چگونه سپاس ات را بجا بیارم

    هیچ وقت مرا تنها نزاشتی و منم باید بنده گی تو را کنم

    اشکالی نداره که بعضی ادما از زنده کیم حذف میشه چون من خواستار تو ام و با تو اوکیم

    با تو برام خوش مگذره

    با تو آرامش دارم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1324 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربانم….

    وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا ۖ إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ

    رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِنَا أُمَّهً مُسْلِمَهً لَکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبْ عَلَیْنَا ۖ إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ.

    رَبَّنَا وَابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَیُزَکِّیهِمْ ۚ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

    وقتی که ابراهیم و اسماعیل دیوارهای خانه کعبه را بر می‌افراشتند عرض کردند: پروردگارا ” از ما قبول فرما، که تویی که شنوا و دانایی.

    پروردگارا !ما را تسلیم خود قرار ده،و نیز از دودمان ما امتی که تسلیم تو باشند و راه رسم عبادتمان را به ما نشان ده!و توبه ما را بپذیر که تو بسیار توبه پذیر و مهربانی…

    پروردگارا!در بیین انان پیامبری از خودشان برانگیز که ایاتت را بر آنان تلاوت کند،(خدایا سپاسگزارم بابت استاد عزیز عباسمنشیم ) و کتاب و معترف استوار و سدمند تعلیمشان دهد،و پاکشان سازد؛زیرا تو توانای شکست ناپذیر و حکیمی..

    استاد عزیزم…مگه میشه تو مسیر درست قرار گرفت.طعم گوارای بهشتی تو رگهات در جریان پیدا کنه.بخای برگردی به زندگی گذشته و افکار پوچ و بی ارزش شیطانی….

    وَمَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّهِ إِبْرَاهِیمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ ۚ وَلَقَدِ اصْطَفَیْنَاهُ فِی الدُّنْیَا ۖ وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ

    از آیین ابراهیم چه کسی رویگردان می شود جز انکه خود را به ابلهی واداشته!؟

    به یقین ما ابراهیم را در دنیا به عنوان بنده ایی خالص انتخاب کردیم،و او مسلما”در اخرت از شایستگان است…

    استادم مگه میشه طعم سفره های خوراکی بهشت رو چشید…و بخای ازشون دوری کنی….

    اگه شخص خودم میخام برگردم به عقب…من اون لحظه ارزوی مرگ میکنم…

    بقول این پیام.که همین الان ،” برام اومد(چه همزمانی)..این داستان پیچیده میشه….

    من اینقدر الهامات واضح راجع به جهنم دیدم…نمیتونم یه لحظه هم فکر کنم به برگشت به زندگی گذشته ام..

    یجاهایی که هنوز شخصیتم تعقییر نکرده..تا اونجایی که میتونم بخودم سخت میگیرم….که بازم اشتباه نکنم ..نمیگم خیلی خوبییم ولی میگم میشه ذهنتو کنترل کرد.فقط باید ترس خدا در درونت رشد بدی…

    همین چند روز پیش .سُم.همون پای” ادمهای تو جهنم رو…. خداوند تو خواب و بیداری بهم نشون داد…واقعا برام چندش اور بود..

    اینقدر خداوند از همه جوانب جهنمو بهم نشون داده..واقعا از تمام وجودم . ازش میترسم….

    فقط میدونم تنها راه رسیدن من به پله های بالاتر و ترقی اینه بتونم روی خودم کار کنم ..شخصیتمو تعقییر بدم…و بتونم ذهنمو کنترل کنم.

    ابراهیم به فرزندش میگه! همیشه تسلیم خداوند باش..حتی در حال مرگ…..بجز تسلیم نمیریید…

    چی بگم از نور الهی که تو این ده ماه …همیشه پشت و پناهم بود…همیشه بهم کمک کرد…

    من دقیقا…10 سال…توی حیطه رشته خودم …کار میکنم…

    15 سالم ..جمع کلی من برای سابقه دانش اموختی و کار کردیمه..

    ولی جمعش 10 ساله…..که من فعالیتم بیشتر بوده…

    حالا حساب کنید 10 ماه من بصورت تمرکزی تو این مسیرم…چقدر رشد مهارتی.چقدر رشد کاری.چقدر رشد عزت نفسی.چقدر درامد اسان..چقدر زندگی لذت بخش.چقدر غلبه بر ترس.چقدر دریافت هدایت الله

    بقول استاد عزیز..میگه شما وقتی روی باوراتون کار میکنید..هدایت میشید به شرایط موقعیتها مکانها و زمانهای مناسب…به ایده ایی هدایت میشید که براحتی شما رو پیشرفت میده…

    استادم چی بگم از لطف خدا…چی بگم زبانم قاصره..کییه با یه تمرین خیلی ساده براحتی براحتی کارش اینقدر رشد کنه..و هدایت بشی بکاری که من تحقیق کردم این نمونه کاری من اصلا تو ایران نیست…

    خیلی شاخه ها داره..ولی تو این نمونه به اندازه زیبایی و کارایی کار من نیست..

    من تو اون 10 سال کجا فکر میکردم بتونم با این نمونه کار به درامد برسم…

    استادم حرف زیبایی زدین..گفتین ما هر دوره ایی که یا بسمت بروز رسانی یا تولید یه محصول هست.باید از یسری فیلترها بگذره…

    استادم گفتین باید کارمون لایق پیدا کنه..همین لایق بودن باعث میشه محکم و از درون قلبتون صحبت کنید…

    استادم من خیلی راه ها تو زندگیم رفتم…قربون خدا برم…که یه ویژگی عالی در درونمون قرار داده..وقتی بهش احساس خوب پیدا کنیم..همون مسیر راه درست ما میشه…

    حرفهای شما از کلام خداست.مگه میشه درون ما بهش ایمان نیاره..

    من دیدم فایلهای شما رو استوری میکنن.میدونی قلب همه انسانها به این سمت میره…

    و اینجا مشخص میکنه باورای درونیش بکجا به چه سمتی میبرشون…

    و اونم طبق امادگی اونفرده..

    کلا پونت من اینه…کسی که کارش ارزشمتده .کسی که کارش لایق بهترینهاست مگه میشه…بجای بسته ایی بخوره….

    مسیر زاستم برای من همین حکم رو داره….من از کجا میدونستم میتونم از اینکار میلیونی در طی زمان خیلی کوتاه.درامد عالی داشته باشم.اینم با لذت..با احساس خوب…….

    ولی من الان دارمش.هر وقت نگاش میکنم میگم خدایا این از فضل و مرحمت تو بوده…من تسلیم توام..خدایا میخام تسلیمت باشم کسی که تسلیمه نه غمی داره نه ترسی..چون تو مسیر درسته…

    چون تو مسیر پاداش:الهیه….

    خداوند چیدمانش عالیه من فقط باید بندگی خودمو کنم…

    من در مسیر درستم خاسته های من درست تو زمان و مکان مناسبش انجام میشه..

    خداوند تو طی زمان 69.روز .من چهار تا 21 روز اهرم رنج و لذت رو کار کردم…

    به این عددد 69 رسید.کار من ایده های خداوند گفته شد و من قدم برداشتم…

    من کاری به اون 10 ماه ندارم..بازم حساب کنید 69 روز اینقدر تو همه جوانب پیشرفت کنی…

    واقعا این زندگی رویایی نیست..این لذت بخش نیست..به هر کسی بگی شاید باور نکنه ..من هر روزم دارم رشد میکنم..

    خداوندم بهم اینقدر الهام میرسونه که من کم میارم.مدام داره نعمتهای ایندمو جلوی چشممم میاره بهم نشون میده تا استقامت کنم..

    بهمین دلیله ابراهیم مدام تو این ایات ..کلمه تسلیم رو میاره…برای چه افرادی !؟؟؟؟؟؟

    برای افرادی که در مسیر خداشناسی هستند..من باید بنده گیمو کنم من باید تسلیمش:باشم…

    خداوند بهم الهام کرد تعداد 1000 تایی سفارش میگیری ..

    و من مدام نور الهی رو برای تایید کارم میبینم بصورت واضح..

    چه کسی چه قدرتی داره.اون رئییس اداره کار گذشته ام میتونه؟

    ثبت شرکتم میتونه؟

    لیسانس و فوق ایتده ام میتونست؟ چیزی که مختص ایده الهامیمه

    میتونست!؟

    ایا رئییس فلان اداره که پاچه خواریشو میکردم میتونست؟

    آیا مدرک وام فلان سود فلان شخص بهم کمک کرد؟

    ایه فلان شخص تو بحث روابط:بهم کمک کرد؟

    کی ؟کی ؟کی ؟

    کمکم کرد…….

    خدا!………….خدا…………خدا…………..

    کی هدایتم کرد…..خدا…حالا من باید همیشه در مقابلش:تسلیم باشم…

    همیشه

    خداوند بهم گفت تو بیا کنار من..تو به من بپیوند من هر چی رو که بخای بهت میدم..

    بهم شیطان رو نشون داد…فریبهاشو نشون داد.بهم گفت عاقل باش…

    بهم گفت مواظب باش..

    بهم گفت فلان افراد رو حذف کن

    بهم گفت فلان کار رو باید انجام بدی اگه انجام ندی کلاهت پشت معرکه هست و قربانی میشی…

    حالا من بیام برای یحرفهای بی در و پیکر خودمو محروم کنم از خوشبختی که خداوند مدام داره بهم میگه..

    استاد دیروز تو یکی از فایلها بهم گفتی…و بهم نگاه کردی .گفتی نمیدونم تو چه مداری هستی انشالله حرفم روت تاثیر بزاره…

    فکر کن بهش.اگه بهت گفته اینراهو برو و میدونی این الهام از خداوند…باورتو تعقییر بده.

    .استادم منم لبیک گفتم.دیدم اره…..نمیزاره من این خوشبختی رو که مدام خداوند نشانهاشو بهم گفته انجامش بدم.داره منو نگران اینده میکنه…

    حالا حساب کنید ذهنو که چه برنامه هایی رو برای خودش میبافه…

    استادم منم لبیک شما رو گفتم..من لیبک خدا رو گفتم .من تسلیم خداوند هستم نه برای یه روز دوروز سال چند سال..برای همیشه انشالله

    من همیشه از خداوندم استقامت و صبر و تسلیم میخام..

    من به محض اینکه تسلیمش میشم..ضربتی همون لحظه بقیه الهاماتو بهم میگه…

    .

    دور روز پیش یه سوال داشتم.ذهنممم یه چیزی میگفت..وقتی اومدم اون کار ذهنیمو بفرستم..

    گفتم خدا.تو این مسیر رو بهم الهام کردی.میخام رضایت .ت….ت ..درونش باشه..اول و اخر..اون عددی اومد که مورد قبول خدا بود.حتی عددد بالایی بود..

    ولی ذهنم خودشو لایق نمیدونست…

    .استادم میخام سعی کنم…..تسلیمش باشم…میخام درس تسلیم رو بیشتر یاد بگیرم.

    هر موقع تسلیمش نبودم..همون لحظه ضربشو خوردم.مخصوصا وقتایی میفتم تو دام عجله بدو بدو…

    تا چند ماه خداوند فقط روی پاشنه عجله ام بهم کمک کرد…تا بیادم بمونه‌…عجله فقط ذهنتو درگیر میکنه و نابودت میکنه..

    .

    نکته بعد استادم بهت افتخار میکنم .که بجایی رسیدی که مادرتو فرستادی مکه…چقدر فایل زیبایی بود…

    اتفاقا چند مدت پیش یکی از فرد نزدیکم..گفت خواب دیدم..که تو….رفتی بودی مکه.بهت زنگ زدم که برای منم دعا کنی…

    .

    استادم انشالله که بتونیم عمل کنم …فقط رفتن و دیدن چیزی نیست ..مهم اون قلبه..که ما همیشه تسلیم خداوند یاشیم…

    حتی ابراهیم گفته خاندان من چی!؟گفته عهد من بهستمکاران نمیرسد…

    همه چیز و همه کس ..خود خود خود ما هستیم.ما باید بتونیم روی افکار و باورامون کار کنیم…

    من به شخصه بهیچکسی نمیتونم کمک کنم..

    من باید همیشه دستم تو جیب خودم باشه .

    من باید گلیم خودنو از اب بیارم بیرون…

    هر کس به عمل خودش گرفتاره…

    من یجاهایی حریف ذهنم و باورم بخدا نمیشم..چجور میتونم وفت بزارم اطرافیانمو تعقییر بدم….

    حالا حساب کنید ما خودمون کم میارم باید اینقدر خودمو بشناسیم مخصوصا تو دنیای امروز که همجوره فضاهای مجازی رشد کرده..

    استادم خداوند از طرق اینستاگرام توی یه مدت کم طبق یه الهامی بود که باید انجامش میدادم.منو ازمایش کرد..دیدم خیلی ارام میام پایین…

    الله اکبر…..و هدایت شدم که کاملا بزارمش کنار..از اون زمان رشد من شروع شد…

    حتی همون چند دقیقه هم رشد شخصی منو گرفت…

    .خیلی قانون درست عمل میکنه..فقط نیازمتد یه جسارت قوی کنترل ذهن هست…

    انشالله که بتونیم فقط در مسیر اهدافمون باشیم و هر لحظه بتونیم فرکانسامونو تعقییر بدییم…

    فرکانس هر چقدر الهی تر…به همون اندازه هم رشد کردن…

    من فقط از خداوند استقتمت.صبر.ایمان و توکل و تسلیم بودن در این مسیر میخام…

    من میخام رشد کنم بجاهای خوب برسم.زندگی خوب و عالی داشته باشم..باید بهاشو بپردازم….

    .باید بهاشو همه جوره بپردازم..و ایمان دارم سه ساله از پسش براومدم….خداوندم بهم کمک میکنه…

    و منو یاری میده بهم کمک میکنه..مسبر خداوند نه غمی هیت نه ترسی..چون ما در مسبر پاداش هدایت الهی قرار گرفته اییم…

    استادم خوشحالم در مسیر اهدنا الصرات المستقیم هستم……به امید بهترینها برای شما استاد عزیزم.و دوستان الهیم ….

    به امید مدارهای بالاتر…..مدارهایی که ایمانمو توکلمو شجاعتمو .و تسلیم بودنمو….بام نسون میده..

    نه یه مشت حرف چرت و پرتی که از یاوه گویی شیطان رانده شده میاد…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: