مصاحبه با استاد | چگونه وارد مدار خواسته ام شوم - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/01/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-23 06:31:202025-01-23 06:32:25مصاحبه با استاد | چگونه وارد مدار خواسته ام شومشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و درود بر استاد دلها استاد عزیزم عباسمنش عزیز
و دوستای هم فرکانسم که الان این کامنت منو میخونن!
استاد!
من کلا خیلی به ندرت کامنت میذارم و چیزی مینویسم
چند ماه یکبار میام از نتایجم میگم و میرم…
سری قبلی تا اونجایی گفتم که یک ماه بعد از اشناییم با شما در سن 17 سالگی از صفر به درامد 65 میلیونی در ماه رسیدم و ماه بعدش به درامد حدودا 300 میلیون در ماه!
استاد!!!!
چه روزهایی داشتم
من از صفر خودم کسب و کار خودمو راه انداخته بودم و الان که به اون روزها فکر میکنم عمیقا به پرنیان افتخار میکنم!
4 ماه بعد از شروع کارم توی همون شهرستان کوچیک دفتر کار خودم و راه انداختم و
7 ماه بعد از شروع کارم من ماشین خریدم!
من 1/5 سال در اون شهرستان کسب و کارم و گسترش دادم و منی که رنگ شهرهای دیگه رو ندیده بودم چون خانواده به شدت سختگیری داشتم به جایی رسیده بودم که اراده میکردم و سفر میکردم…
همه چی داشت طبق روال طبیعی پیش میرفت کنار خانوادم…
تا اینکه!!!
من تصمیم گرفتم تغییر کنم!
پلهای پشت سرم و خراب کنم و از منطقه امنم بیام بیرون و پرواز کنم به سمت خواسته هام️
اینو بارها توی فایل های مختلف از خودتون یاد گرفتم که همیشه موافق مهاجرت و تغییر هستید…
استاد من تصمیم گرفتم اون شهرستان و ترک کنم!
و از تصمیم من همانا تا یهو چشم باز کردم و دیدم الان توی خونه ی خودم در شهر مورد علاقم دارم این کامنت و مینویسم
استاددد عزیزم…
من در سن 18 سالگی طعم زندگی مستقلی و به دور از خانوادم رو چشیدم…
یکی از قشنگ ترین خونه ها که همیشه تو رویاهام بود با قشنگ ترین ویو و دنج ترین منطقه مال من شد️
استاد از وقتی پلهای پشت سرم و خراب کردم
گفتم پرنیان تو میری که دیگه هیچوقت برنگردی به اون شهرستان!
تو لیاقتت ثروته!
ارتباطات جدیده!
انسانهای موفق و هم فرکانس با خودته!
استاد من از وقتی خواستم و تغییر کردم….
درهای جدیدی به روم باز شد
چه توی کسبوکار چه توی ارتباطات ….
خیلی بزرگ شدم :)
خیلی پخته تر شدم…
شدم همون بیزینس وومن عاقل و خفنی که همیشه دوسش داشتم!
شخصیتم حتی لباس پوشیدنم ظاهرم همه چیز عوض شده
باشگاه خصوصی ثبت نام کردم با هزینه ای که شاید هرکسی نتونه…
مربیم اختصاصی با من کار میکنه برای ساختن اندام قشنگم
من همه اینارو قبلا توی رویاهام میدیدمممم استاد!
الان دارم زندگیشون میکنمممممم!
من تصمیم گرفتم تحولی در درونم رخ بدم تا انقلابی در بیرون ببینم!
و این اتفاق افتاد️
من توی این لحظه به شدت از خودم راضیم
خدا دستاشو برام میفرسته!
انگار همه عاشق اینن به من کمک کنن از جاهایی که فکرشو نمیکنم افراد مختلف وارد زندگیم میشن و یه چالشی از من رفع میکنن️
کسب و کارم رو به رشده!
درهای ثروت به روم بازه!
و تعداد هنرجوهام به 2-3 هزار نفر رسیده ومن الان الگوی هزاران دختر و پسرم و کلی دعای خیرشون پشت سر منه️
اسم منو توی هوش مصنوعی سرچ میکنم و با توضیحاتی که راجبم داده میشه قلبم و روحم به وجد میاد️
من باورم نمیشه اون دختر کوچولوی فروردین سال 1402 که با کلی ترس شروع کرد
الان توی این نقطه از زندگیشه!
قوی، با عزت نفس ، شجاع، مقتدر، با اصالت، خانوم، به شدت اگاه!
من هیچوقت فکر نمیکنم 18،19 سالمه!
من توی این مسیر خیلییییی بزرگ شدم️
و خدای بزرگ رو هزاران بار شاکرم…
من تمام اینهارو مدیون کار کردن روی باورهام وتغییر مدارم میدونم
انقد ساده در مدار خواسته هام قرار میگیرم که از رشد کسب و کارم تا ماشین گرفتنم و حتی خونه ی قشنگم
به سادددددده ترین و قشنگ ترین شکل ممکن همشون اتفاق افتادن
همشون مثل یک معجزه:)
خونه رو توی یکروز انتخاب کردم دقیقا اولین خونه ای که رفتیم بازدید همون خونه!!!!!!
همه میگفتن خونه پیدا کردن حداقل یک ماه طول میکشه
من توی یک روززززززززززززززز زیررررر 2 ساعتتتتتتت
تمام شده کردم کارو!!!! خدای من️
همش مثل معجزه میمونه….میدونم میدونم
خدای بزرگ من برای من معجزه میکنه!
چون من دختر خدام️
سلام دختر قشنگ وباهوش وفعالم.پرنیان عزیز آخه چرانمینویسی از این همه حرکت شجاعت نتیجه های شیرین که باخوندنش کلی آدم ذوق زده میشه وایمان مان فعالترمیشه والگویی برای ذهنمون میشه که ببین برای پرنیان بااون سن کمش شده.
رفتم تو گوگل اسم قشنگتو زدم وسرچ کردم به به چه فعالیتهای خفنی ،تبریک میگم بهتون چه شجاعتی چه ایمانی پشت کارهات هست تو این سن باوجودی که دخترهستین مستقل شدین.دوست دارم کامنت شما رو به دخترم نشون بدم سه سالی ازشما کوچکتره تو این سایت عضو هست.خداقوت با این همه تلاش درست درمسیر درست که نتایج عالی برات داشته.
سلام به پرنیان عزیز
شگفت زده شدم از اینکه با این سن تونستی کسب وکار خودتو بزنی،
و تا این حد مستقل بشی مخصوصا ازادی زمانی که الان داری،چقدر تحسینت کردم
و چندبار کامنت تو خوندم و چقدر خوش حال شدم تو الان جایی هستی که همه ارزوشونه،
چقدر ازت قدرت و اراده گرفتم عزیز دلم.
خوش حال میشم پرنیان عزیزم از روند باورسازیت واسم بنویسی؟؟
واقعا از صمیم قلب به خاطر اینکه یک شخصیت مستقل و عالی واسه خودت ساختی خوش حالم.
ممنونم ازت واقعا بهترین روزها در انتظارت هستند.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین
ایاک نعبد و ایاک نستعین
اهدنا الصراط المستقیم
سلام به استاد عزیزم
سلام به استاد مریم جان شایسته تحسینم
و سلام به دوستان عزیزم در این مکان مقدس
الهی که حال همه جوره عالی عالی باشید
رد پای امروزم از یک روز بسیار زیبا و زندگی به سبک عباسمنشی
دیروز چند بار این فایل رو با دقت و تمرکز گوش کردم و مابینش کارهای روزانه خونه رو انجام دادم، و نتبرداری در دفترم حدود ساعت 20 تموم شد، و بعد از اون با دخترام و لیلین کوچولوی قند عسلم سکایپ(تماس تصویری) داشتیم و کلی لذت بردیم
و کارهای دیگری هم بود که انجام دادم، و بعد نشستم سر کامنت نوشتن، و بعد که دیدم وقت خوابم داره خیلی دیر میشه نیمه کاره ولش کردم و رفتم خوابیدم، گوشه چشمی هم به سایت داشتم و خوشحال بودم که کامنتا هنوز منتشر نشده! چون وقتی منتشر میشه من مثل آهنربا کشیده میشم بسمت خوندن کامنتهای بسیار زیبا و مفید دوستانم و بازم کامنت نوشتن خودم به تاخیر می افته
با احساس خوب و با سپاسگزاری و گفتگوهای زیبا و دلنشین با خداوند بینهایت هدایتگر و مهربونم بخواب رفتم، و صبح شاداب و با انگیزه و احساس عالی برای نماز صبح بیدار شدم( با اینکه دو سه ساعت بیشتر نخوابیده بودم)، و باز هم با نام خداوند و آیات زیبای سوره حمد و سپاسگزاریها از جام بلند شدم و گفتم امروز یکی از بهترین و زیباترین روزهای زندگی منه! یعنی با ایمان و اطمینان گفتم،برخلاف روزهای قبل که می گفتم یکی از زیباترین روزهای زندگیم خواهد شد، یعنی همین الانم هست، و بعد از نماز کامنت نیمه کاره مو تموم کردم و ارسال کردم خدا رو صد هزار مرتبه شکر
بعد رفتم حمام که دوش بگیرم، اینم بگم که چند وقتی هست ما با دوش حمام داستان داریم، برای خودش هی سرد میشه هی گرم میشه و بعضی وقتها دو سه دقیقه یکسره آب سرد میاد، و من با کنترل ذهن احساسمو خوب نگه میداشتم،
احتمالاً دوستان هم شنیدن از دیگران که میگن خونه هایی که سیستم شوفاژ با پکیج دیواری دارن همه شون همینجوریه!
همینکه وارد حمام شدم شروع کردم به گفتن باورهای قدرتمند کننده هماهنگ با خواسته ام(هر دقیقه آب سرد و گرم نشه)
منم که تمام اتفاقات زندگی خودم رو خلق می کنم، و من امروز میبینم که آب هی سرد و گرم نمیشه
خداوند زمین و آسمونها رو مسخر من کرده، و…
و اینجوری شد که هفتاد هشتاد در صد آب سرد و گرم نشد، چند بار هم از فرمان من سرپیچی کرد که اونهم تکامل رو به خودم یادآوری کردم
خلاصه که نیاز به کنترل ذهن نداشت دوش گرفتن امروزم
بعد هم با همسرم وسائلو گذاشتیم ماشین و بسمت طالقان حرکت کردیم، و از قبل هم توی تمرین ستاره قطبی صبحم گفته بودم که توی راه همه اش زیبایی می بینم و شکارچی نکات مثبت خواهم بود، و توی راه اتوبان کلی چیزهای زیبا دیدم و تحسین کردم، با همسری صحبتهای قشنگی داشتیم، و بعد رسیدیم به جاده زیبای طالقان و بعد از نیمساعت رسیدیم به جاهایی که برف بیشتری روی دامنه کوهها بود و در جاهای مختلف مردم ماشیناشونو پارک کرده بودن و مشغول برف بازی و سر خوردن با تیوب روی برفها بودن، به همسر جان گفتم ما هم پیاده شیم، اونم سریع ماشینو کنار جاده پارک کرد، و پیاده شدیم، ایشون شال گردن همراهش نیاورده بود، من ژاکتشو دادم بهش و اونم روی سر و دور گردنش گذاشت، و من نگران قضاوت مردم نشدم که بگن این دیگه چیه دور گردنش پیچیده،از یکی از ماشینها هم یک آهنگ و ترانه شادی پخش میشد که آدم هوس رقصیدن میکرد، بعضیها صندلی گذاشته بودن و آتیش روشن کرده بودن بعضیها با تیوب رو برفها سر میخوردن بعضیها عکس می گرفتن و خلاصه هر کسی به یه شکلی مشغول لذت و تفریح بود، من و همسری هم رفتیم تو برفها من چند تا گل برفی درست کردم و به همسرم پرتاب کردم کلی خندیدیم همسرم سرپا نشست روی برفها و گفت منو هل بده تا سر بخورم منم هلش دادم یه کمی سر خورد و بعد چپه شد بازم یه عالمه خندیدیم مردم هم بما نگاه می کردند و لبخند میزدند، همسرم همیشه اینجوری نبود بیشتر وقتها یه جا می نشست و تماشا میکرد
خلاصه حسابی کودک درونمونو آزاد کردیم عکس گرفتیم، من رعایت همسرمو کردم و گرنه می رقصیدم! البته باز هم یه تکونهایی بخودم دادم!
و بعد هم سوار شدیم و اومدیم و رسیدیم طالقان و چون وقت ناهار بود رفتیم رستوران و خودمونو مهمون کباب کوبیده مشتی کردیم و اونجا هم یه موسیقی سنتی و آواز خیلی زیبایی در حال پخش بود،
بعد از ناهار سوار ماشین شدیم همسرم گفت چه قیمتش مناسب بود، گفتم امروز همه چیز ساز موافق میزنه!
بعد هم رسیدیم خونه باغمون که من بهش میگم پارادایس کوچیک من و بعد همسرم میخواست بخاری رو روشن کنه بمن گفت شما بیا روشنش کن شما فرکانسهات معجزه می کنه! (چون بخاطر سردی هوا خیلی وقتها دیر روشن میشه) و من کلی لذت بردم از این حرفش! و با یه بار روشنش کردم !
خدا رو صد هزار مرتبه شکر
این هم رد پای امروز من
بهترین ها رو برای همه تون آرزو می کنم
سلام به مامان فاطمه عزیز
چقدر لذت بردم از کامنت تون …
من هم به رسم ادب و با اجازه مثل دوستانم شمارو مامان فاطمه خطاب میکنم
چقدر من و بقیه دوستان خوشحال و خرسندیم که شما در کنارمون هستید … خدایا شکرت بابت این فضای روحانی … از طالقان نوشتین ، چند ماه پیش عازم آبشار کرکبود طالقان شدیم با همسرم و اتفاقا عکس پروفایلم کنار آبشار کرکبود گرفتیم … پر از زیبایی ، پر از برکت ، پر از نعمت ، پر از تفکر و تعمق در قدرت خداوند بود .. جایی که پر از مِه بود ، نم بارون ، صدای آب … دیگه نگم براتون بازم دلم خواست :)) تو راه برگشت توی چادر مسافرتی با صدای بارش بارون ناهار خوردیم … چقدر محیط روحانی بود … خداروشکر بابت این تجربیات فوق العاده ای که داشتین … خداروشکر بابت این حال خوبتون ، بابت رقم زدن تمامی اتفاقات خوبتون با جهت دهی آگاهانه به کانون توجهتون ، خداروشکر بابت دید مثبت و زندگی همچون رنگین کمان زیبا ، خداروشکر بابت برف بازی و خندیدن ، خداروشکر که من هم در مدار شنیدن این اتفاقات خوب قرار گرفتم … ممنونم که برامون کامنت مینویسید
قلبم گفت و دستانم براتون نوشت ^_^
در پناه الله همیشه همراه شاد و سالم و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام به پسر عزیزم آقا رضا
سپاسگزارم که برام پاسخ نوشتی
ممنونم از لطف و تحسینت
و متشکرم که منو مامان فاطمه خطاب کردی، باعث افتخار منه
منم پارسال رفتم آبشار کرکبود خیلی حس خوبی داشت
کلاً توی طبیعت انگار آدم بیشتر عظمت خداوند رو احساس می کنه و با فرکانس خداوند هماهنگ میشه و حال روحانی و معنوی بیشتری پیدا می کنه، و در قرآن هم آیاتی داریم که میگه در زمین بگردید سفر کنید و نشانه های خداوند رو ببینید
من یکی از سپاسگزاریهام برای همین طالقان و جاده طالقانه که هر وقت از تهران به طالقان میاییم یا از طالقان به تهران میریم از اونجا رد میشیم، و اتفاقاً دیروز که تو همون جاده بودیم تو ماشین به همسرم میگفتم که همه کسانی که اینجا میان حالشون خوبه، میان برای لذت و تفریح، اهمیت میدن به تفریح و خودشونو لایق لذت و شادی میدونن
باز هم از شما سپاسگزارم که با پاسخت اینها رو بیاد آوردم
شاد و سلامت باشی، خوشبخت و ثروتمند باشی، و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی
سلام خانم سلیمی عزیزم
کامنتتون رو که خوندم یاد این آیه از سوره انبیاء افتادم که اتفاقاً همین امروز خوندمش
وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ
(و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد)
از اول تا آخر نوشته های زیباتون رو با لبخند و همراه با تحسین کردنتون داشتم میخوندم
به وجود ارزشمندتون افتخار میکنم واقعاً
شما یک الگوی بسیار بسیار بسیارررر عااالی برای هر کسی میتونه باشه که بخواد بهونه ای برای کار نکردن روی خودش داشته باشه
عالیه
چند بار به فایل ها گوش میدین و نت برداری میکنید و به صورت منظم هم برای هر فایل ردپاتون هم میذارین
واقعاً خانم سلیمی عزیزم خیلی احساس خوبتون رو دریافت کردم احساس رضایت از زندگی
رابطه ای که با همسر بزرگوارتون دارین عالیه خیلی لذت بردم از شادی هایی که از در کنارِ همسرتون بودن نوشتین
خدا حفظتون کنه و هر لحظه واقعاً از زندگیتون نهایت لذت رو ببرین
دوستتون دارم و امیدوارم در کنار همسر عزیزتون بهترینِ بهترین ها رو در زندگیتون تجربه کنید همانطوری که تا الان تجربه کردین
برای دخترهای نازنیتون هم بهترین هارو آرزو میکنم
در پناه خدا همیشه سلامت و شاد باشید
سلام فاطمه خانم عزیز و دوست داشتنی ،
چه کامنتی نوشته بودین عزیزممممم ،عالی بوده که ،
خیلی دوسش داشتم کلی ازش یاد گرفتم ، کلی شاد شدم از رابطه خوبتون با همسر ، از رستوران رفتن ، از آسون گرفتن همه چیز ، چقدر عالی بوده اون روز تفریح و خوش گذرونی ، چه رستوران خوبی ، چه برف بازی خوبی ،
خیلی کیف کردم از این کامنت قشنگ ممنونم از خدا که امروز مهمونم کرد این کامنت قشنگ و از شما خوندم ، الهی که همیشه خوش و خرم باشید و بخندین
سلام به بهار جانم
سپاسگزارم دختر زیبا و نازنینم که بکامنتم پاسخ دادی
ممنونم از محبتت و تحسینت
چه عکس پروفایل قشنگی داری
چه لبخند دلنشینی روی لباته
الهی که همیشه خندان باشی
داستان هدایتت رو هم خوندم خیلی زیبا بود، هم پاسخت و هم داستان هدایتت حس خیلی خوبی بمن داد
تحسینت می کنم که خوب روی خودت کار می کنی
چقدر عالیه که اینجا همه همدیگه رو تحسین تشویق می کنیم، عشق نثار همدیگه می کنیم، به هم انگیزه میدیم و انگیزه میگیریم
خدا رو صد هزار مرتبه شکر
دوست دارم و روی ماهتو می بوسم
الهی که هر روزت زیباتر و بهتر از دیروزت باشه موفقیتهات روز افزون باشه و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی
سلام عشق من فاطمه عزیزم
سلام خانم خوش رو زیبا
سلام بر بانوی معجزه فرکانس ها
چطوری عزیز دل
امیدوارم همیشه حال دل شما هم خوب باشه و همیشه همین طور شاد در کنار همسر جان خوش بگذرونید
چقدر زیبا از دوش آب شروع کردی (•‿•)(•‿•)(•‿•) تا برف بازی و سر خوردن همسر جان و بعد هم بخاری روشن کردن
الهی که هر روز حالتون بهتر از قبل باشه
چقدر لذت میبرم از اینک زمانی که انسان روی خودش کار میکنه میتونه با هر لحظه ی زندگیش حال کنه کیف کنه و نگران حرف مردم نگاه مردم نباشه و کار خودش رو بکنه.
دمت گرم ک با ی بار تونستی بخاری رو روشن کردی عزیزم
حالم با خواندن کامنتت کلیییییییییییی بهتر شد.
عاشقتم
بهترین ها برات
سلام عزیزم سلام زینب دلبر
فدای محبتت، چقدر شما نازنینی چقدر مهربونی تحسینت می کنم
سپاسگزارم که برام پاسخ نوشتی
خدا رو شکر که کامنتم به شما و دوستان دیگه حس خوبی داده
خدا رو شکر برای این رابطه های زیبا در خانواده صمیمی عباسمنش
خیلی خوشحال شدم از خوندن پاسخت و انرژی مثبت بالایی که در نوشته ات جاری بود و احساسمو عالیتر کرد
متشکرم متشکرم متشکرم
خیلی دوست دارم و روی ماهتو می بوسم
در پناه الله یکتا هر روز شادتر سالمتر خوشبخت تر و موفقتر باشی
سعادتمند در دنیا و آخرت باشی
سلام به خانم سلیمی بزرگوار
چقدر کامنتتون دلنشین بود
چقدر حس کردم این خوش گذرونی و لذت از زندگی رو تو حرفهاتون
واقعا شما زن نمونه ایی هستید
با اون گل دخترای عالی که تربیت کردین
چقدر خوب کار میکنید روی خودتون وزندگی رو لذت میبرید
تحسین میکنم شمارو که هر لحظه به فکر بهتر شدن هستید
تحسینتون میکنم این رابطه عالی که با همسر عزیزتون دارید
چقدر اون صحنه های برف بازی رو که اینقدر قشنگ توضیح دادید دوست داشتم وحسش کردم
الهی که ماهم زودی تجربه کنیم این برف و برف بازی رو
خیلی قشنگ از لذت بردن وتفریح مردم نوشتید وحالمو کلی خوب کردسپاسگزارتونم مامان فاطمه سایت بهشتیمون
درپناه خدا باشید
سلام و درود به زهرا خانم عزیزم
لطف کردین که به کامنتم پاسخ دادین، سپاسگزار محبت و تحسینتون هستم
زهرا جان گفتن اسمتون چه حس خوبی بمن داد چونکه همنام خواهرم هستین که 13 سال از من کوچیکتره
من این مدتی که دارم بیشتر کامنت میزارم و تو کامنتام درباره تغییراتم و اتفاقات خوبی که برام رخ میده مینویسم هم برای خودم یادآوری میشه و بیشتر سپاسگزاری میکنم احساس خوشایندتری بمن میده و هم اینکه بازخوردهای زیبایی از جهان و از دوستان سایت میگیرم، بقول استاد شایسته جونم همه اش سوده و سوده و سود
انشالله تو همین هفته برف بازی رو تجربه کنین و لذت ببرین و بعد هم با شوق برای ما تعریف کنین
دوستون دارم و بوسه بر روی ماهتون میزنم
الهی که شاد و سلامت باشین خوشبخت و ثروتمند باشین موفقیتهاتون روز افزون باشه
و سعادتمند در دنیا و آخرت باشین
یه نام خدای زیبایی ها
مدارها
فرکانس ها
تغییرات
خدایا بگو که بنویسم
خوب میدونی بدون تو هیچ م
استاد منم بلند شدم یه روزی گفتم باید نترسید
باید بلند شد و حرکت کرد، یک ماهه همه چی و جمع و جور کردم به اهل خانه، همسر، بچه ها گفتم اما همه منو مسخره کردند.
روزی که اومدم فقط خودم بودم با یه کیف مدارک و چند دست لباس ، نه خونه ای ، نه وسایلی ، نه پارتی، نه هیچ تکیه گاهی
فقط ایمان داشتم که می شود
ایمان داشتم که باید توکل کرد
ایمان داشتم که جسارت می خواد
ایمان داشتم خدا هست و او برام کافی ست.
نزدیک به نه ماهست، که اومدم اینجایی که هستم
خودش برام کار شد، یه صابکار خوب و مهربان شد.
برام یه ایده شد گفت دوست دارم خودت واسه خودت کار کنی، کسب درآمد کنی.
از همون پولی که داشتم شروع کردم ، هرروز واسم موقعیت میشد
هر روز برام آدم های که دستانی بود برای کمک به من.
برام مشتری میشد
برام عشق ، حال خوب میشد.
بچه ها رو خودش یکی یکی اینجا آورد
براشون شغل ها ، آدم ها، تجربه ها، پایین و بالا ها شد
حتی خیلی جاها جیبم خالی بود اما خودش پر می کرد
وسایل واسه بچهها شد
حتی دوچرخه واسه پسر کوچک م شد
سالها بود که می گفت مامان ، بابا دوچرخه واسم کی میخرید ام من جوابی نداشتم.
اما الان دوچرخه تو حیاط خونه پارک شده
روزی که اومدم اینجا حتی یک قاشق همراه خودم نتونستم بیارم.
اما خداوند واسم بشقاب ، قابلمه ، قاشق ، قالی، مبل،اتاق شخصی آب گرم فراوان آب سرد فراوان
خونه بزرگ شیک تر و تمیز همه چی شد
همه کس واسم فرستاد
دستانی که حتی یک درصد روشون حساب نکردم اما خدا واسم دلها رو نرم کرد که برام کار کردند.
خدای من نمیتونم اینجا از تک تک کارها ، نعمت ها، ثروت ها بنویسم انگشتان م قدرت این همه نعمت و ندارند که بنویسند.
خدای من شادی هابی که بهم میده کار خودش ه.
لذت حال خوب زندگی تو بهترین شرایط ، با بهترین دوستان او برام می شود.
خدای من من فقط حرکت کردم
من فقط عمل کردم
من فقط بلند شدم
اما
او هدایت کرد
او واسم چیدمان کرد
او واسم تمام جزئیات چید
خدای من از بهترین غذاهایی که بهم میده بگم
یا از بهترین آدم هابی که برام می فرسته کار می کنند بگم.
حتی اینجا هم یه روزی بهم گفت بلند شو برو دفتر املاک شهر و بگو خونه می خوام
کلید نخورده باشه
بزرگ، شبک، تر و تمیز باشه
بهترین مکان باشه
سه خوابه باشه
چندین سرویس بهداشتی داشته باشه
مبله با تمام امکانات باشه
منم رفتم اما نجواها می اومدن ، تو حتی پول یه ماه اجاره خونه کوچک هم نداری چطور درخواست می کنی.
اما گوش ندادم
به خدای عزوجل، راست میگم….
بلند شدم حرکت کردم یکی یکی املاک تو مسیرم رفتم و درخواست کردم صاحب املاک می گفت می خوای تا چه قیمتی باشه قلبم می گفت قیمت مهم نیست فقط ایمان داشته باش
خداوند بالاترین قدرت ست
خداوند بالاترین قدرت ست
آره خیلی حالم عالی بود
چون پشتم کرم بود به بالاترین قدرت ها
ثروتمندترین ثروتمند ها
اوست که من هر چی بخوام داره و راحت میده
مهم نیست که من الان تو چه وضعیتی هستم
اینققققققققدر با وقار
با عزت
با اعتماد به نفس بالا
با شجاعت
درخواست م و می گفتم که به خداوندی خدا تو دنیای دگه بودم
دنیایی که خودم واسه خودم ساخته بودم
دنیایی پر از پول
دنیایی پر از عزت
دنیایی پر از شادی
دنیایی پر از اعتماد
دنیایی پر از قدرت
آره من همه چی دارم وقتی که وصل م به منبع انرژی ها
منبع نیرو ها
منبع قدرت ها
منبع ثروت ها
خدای من چه شیرینه لحظه های با تو بودن
خدایا شکرت
استاد متشکرم آره به خودم افتخار می کنم که عزیز دل خدایی هستم که او عباس منش می شود برای من
متشکر خدایی هستم که مریم شایسته می شود برای من
متشکر خدایی هستم که فایل های گام به گام می شود برای من
چون او دوست دارد من مهاجرت کنم به مدارهای بالاتر
پس ایمان دارم این چیدمان هم کار خودش هست
بهانهای ست برای رفتن
برای صعود کردن
برای بهشت ساختن
برای بهشتی زندگی کردن
خدایا متشکرم متشکرم متشکرم
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَلَا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِیلًا إِنَّمَا عِندَ اللَّهِ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ»
(ﻭ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻳﻲ ناچیز نفروشید؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺁﻧﭽﻪ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍﺳﺖ، ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ؛ ﺍﮔﺮ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ)
«مَا عِندَکُمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبَرُوا أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»
(ﺁﻧﭽﻪ ﻧﺰﺩ ﺷﻤﺎﺳﺖ، ﻓﺎﻧﻲ ﻣﻰﺷﻮﺩ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍﺳﺖ ، ﺑﺎﻗﻲ ﻣﻰﻣﺎﻧﺪ، ﻭ ﻗﻄﻌﺎً ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺷﻜﻴﺒﺎﻳﻲ ﻭﺭﺯﻳﺪﻧﺪ، ﭘﺎﺩﺍﺷﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﺎﻳﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻋﻤﻠﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﻣﻰﺩﻫﻴﻢ)
—————————————————————————
الهی روزگاری تو را می جستم خود را می یافتم، اکنون خود را می جویم، تو را می یابم؛ ای محب را یاد و انیس را یادگار، چون حاضری این جستن به چه کار ؟
الهی تو آنی که از بنده نا سزا بینی و به عقوبت نشتابی، از بنده کفر می شنوی و نعمت از او باز نگیری و توبت و انابت بر او عرضه کنی و به پیغام و خطاب خود او را باز خوانی و اگر باز آمد او را وعدهٔ مغفرت دهی پس چون با دشمن بد کردار چنینی با دوستان نیکو کار چونی ؟
الهی مران کسی را که تو خود خواندی و آشکار مکن گناهی را که تو خود پوشاندی، کریما خود بر گرفتی و کس نگفت که بردار، اکنون که بر گرفتی مگذار و در سایهٔ لطف خود میدار و جُز به فضل و رحمت خود مسپار.
الهی چون حاضری چه جویم و چون ناظری چه گویم؟
(مناجات های خواجه عبدالله انصاری)
—————————————————————————
سلام و درود فراوان به استاد عباس منش عزیز. و همچنین سلام و درود به استاد شایسته بزرگوار.
امیدوارم که حالتون عالی و مثبت باشه و همواره در مدار توحید و نور هدایت رب العالمین باشید.
سلام و درود به دوستان هم مدار و نازنین.
الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر این فایل و این آگاهی های توحیدی.
استاد بینهایت تحسینتون میکنم و خدا رو شاکرم بخاطر این کار ارزشمندتون. بینهایت برام شیرین و لذتبخش بود. واقعاً ازتون متشکرم. هم بخاطر باور پذیر شدن این باور که وقتی ما به آرزو هامون میرسیم به هزاران نفر خیر میرسونیم و هم بخاطر سخاوتمندی شما برای ضبط این فایل و به اشتراک گذاشتن این آگاهی ها.
—————————————————————————
دوتا موضوع خیلی توی فایل برام بولد بود. یکی اینکه اگه خواسته ای داریم باید باورهای مخربی که اون خواسته است رو حذف کنیم. من همیشه تشبیهش میکنم به پارازیت. مثل اینه که انرژی منفی ناشی از ناخواسته ها پارازیت میندازه روی فرکانس مثبت خواسته ها و نمیذاره ما در مدار آرامش و ایمان بمونیم. ایمان همون ایمنی و امنیت خاطره، اینکه خیالم راحت باشه خدا برام کافیه.
مورد بعدی که خیلی توی ذهنم نوتیس کرد موضوع تقوا و کنترل ذهن بود. این روزها توی محل کار اتفاقات مختلفی میافته و هر کدوم از همکاران به نوعی کنترل ذهنشون رو از دست میدن. هر بار به یه بهانه ای اعراض میکنم. یه تراک آتشنشانی داریم که کابینش برام شده حکایت شعر حافظ «منم که گوشهٔ میخانه خانقاهِ من است ؛ دعایِ پیرِ مغان وردِ صبحگاهِ من است»
حالا من باید بگم «منم که کنج فایرتراک خانقاه منست ؛ قرآن و فایلهای سایت ورد صبحگاه منست» (روحت شاد حافظ شیرازی؛ حلالم کن از شعر شما سواستفاده کردم)
حتی وقتی با دوستان میرم استندبای اونها از ناخواسته میگن، من دارم تنهایی یکی یکی تجهیزات رو چک میکنم که اگه اتفاقی افتاد خودم چطوری تنهایی جمعش کنم. (تجربه بهم ثابت کرده به هیچ کدومشون اعتماد و تکیه نکنم)
—————————————————————————
در پناه رب العالمین باشید.
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد عباسمنش عزیزم و خانم خیلی شایسته
خانم شایسته دلتنگتیم ها!
الا باید نازت رو بکشیم تا بیای ما چشممون به جمالت روشن بشه!؟
باشه چشم شده با شعر،شده به هر شکلی ازت میخوام بیای بابا اینجوری که نمیشه!
به قوله یه کلیپ طنز لری بود میگفت که:
مگه عشق دمه دره بود!
مگه عشق عشق علکی بود اومدی یه نگاه کردی رفتی!!!
پاکیه تو چون مریم است و نام تو مریم/
هرجا که نام بهترین شد،یاد تو کردم/
پنهان شده چون ماه ، پشته ابر ، رخ بنمای/
بهر نگاه پاک و لبخند تو دلتنگم/
داشتم سوره ی بقره رو نکته برداری میکردم،رسیدم به این آیه که :
هر کجا که باشید خداوند شما را جمع خواهد کرد،زیرا خداوند بزرگ بر هر کاری تواناست!
خداوند بزرگ بر هرکاری تواناست!
این میدونی یعنی چی!؟
به عزت و جلالت خداوند قسم من به این جمله به طور کامل باور ندارم
من باور ندارم که خداوند هرکاری رو میتونه انجام بده!
واسه همینه که یه روزایی که احتمالا دیر میرسم سرکار با سرعت بیشتری رانندگی میکنم چون باور ندارم خداوند میتونه کاری کنه که من به موقع برسم و فکر میکنم که خودم باید زور بزنم !
واسه همینه که وقتی میخوام به خواسته ای فکر کنم،میگم چجور!؟
من فکر نمیکنم خداوند بزرگ برای انجام هر کاری تواناست!
یعنی خدا اینقدر قدرت رو داره که واقعا کارای سخت رو نشد رو انجام بده!؟
یعنی واقعا خداوند میتونه وقتی که من مشکلی دارم ،به بهترین شکل ممکن و راحت ترین شکل ممکن اون مشکلم رو حل کنه!؟
یعنی واقعا خداوند اینقدر توانایی داره که وقتی ازش میخوام عزیز دلی بیاره تو زندگیم که زندگی کردم باهاش نهایت عشق و لذت رو تو این دنیا باهاش تجربه کنم و بودن باهاش منو به خداوند نزدیک تر کنه و تمامه ویزگی های دلخواهم رو داشته باشه!؟
یعنی واقعا خداوند اینقدر قدرتمنده!؟
خداوند در قرآن میگه که:
او بر هرکاری تواناست!
درسته که من نمیتونم باور کنم که خداوند میتونه هرکاری رو انجام بده اما در کنار این که خدا رو باور ندارم،اما بارها دیدم به چشمه خودم که کارایی رو کرده که بهم این حرفش رو ثابت کرده!
یادمه تو سفر توحیدی ام به شمال که اون سفر بزرگترین تغییر شخصیت و بزرگترین سفر روحانی ام اون سفر بود ،داشتم نگاهه آسمون میکردم و گفتم میخوام ببینمت!
و برای اینکه ببینمت یه شهاب سنگ نشونم بده!
به عزت و جلالت خدای واحد قسم ،کمتر از 30 ثانیه از حرفم نگذشته بود که یک شهاب سنگ بسیار شفاف ددددققققیییییقققققاااااا از جلوی چشام رد شد و محو شد!
یادمه روزایی که با همسر سابقم مشکل داشتم خداوند هی میگفت
بسپار به من!
بسپار به من!
بسپار به من!
رها کن!!!
بهش گفتم باشه رها میکنم اما واسه اینکه قلبم محکم بشه که داری صدامو میشنوی ،من تو قرعه کشی ایران خودرو سمند سورن پلاس ثبت نام میکنم اسمم رو دربیار!
چون برای کسیکه فقط 1 بار ثبت نام میکنه و اسمش دربیاد یه کاره بسیار سخت و معجزه آسایی هست،و من میخواستم باور کنم که خداوند میتونه کارای سخت رو انجام بده!
گفتم ببین!
به عزت و جلالت قسم من پولش مد نظرم نیست،درسته دوست دارم سود کنم اما این خواسته رو برای این میخوام که باورم قوی تر بشه که تو “قدرت انجام هرکاری رو داری”
به خدای واحد قسم داشتم کامنت یکی از دوستان رو جواب میدادم،فکنم نفس آریان بود،که پیامک اومد برام که :
“”مشتری گرامی!
شما در قرعه کشی ایران خودرو برنده ی یک دستگاه سمند سورن پلاس شده اید!””
همونجا به سجده افتادم ناخودآگاه !
و رها کردم قضیه ی همسرم رو و بهتر از آنچه که میخواستم برام رقم زد!
میدونی!
سخته!
سخته برام که باور کنم که خداوند قدرت انجام هر کاری رو داره!
خداروشاهد میگیرم من از همه ی معج ات زندگیم عکس گرفتم!
مدرک دارم!
نوشته دارم!
اما ایمان آدم ضعیف میشه!
یه آیه ای تو قرآن خدا به پیامبر میگه که آدم باید نگران بشه بابت بی ایمانی که خداوند داره!
خدا تو سوره ی بقره به پیامبر میگه که:
اگر بعد از این آگاهی ها،رو سوی قبله ی آنها کنی از ستمکاران خواهی بود!
این یعنی چی!؟
این آیه شبیه آیه ی قرآنه که میگه:
ازدواج با خواهرانتان،مادرتان،عمه هایتان و
.. بر شما حرام است و برای کسانی قبل از این ،ازدواج کردند گناهی نیست!
این آیه ها یعنی چی!؟
یعنی تو تا زمانی که منو ندیدی،آگاهی نداشتی،منو نمیشناختی اشکالی نداشت که مسیر اشتباه رو بری،اما حالا که بهت فهم و آگاهی دادم و دلیل و برهان دیدی که من قادرم به انجام هرکاری ،دیگه چرا بی ایمان میشی!
بعضی وقتا میگم ما آدما واااقعا خنگ هستیم!
میدونی جریان خداوند و مشکلات ما مثله جریان چیه!؟
مثله اینه که به یه بچه دبستانی بگن :
3 تا سیب داریم دوتاش رو میخوریم چندتا میمونه!؟
بچه دبستانی بگه یکی!!
بعد دوباره معلمه ازش بپرسه
3 تا گردو داریم دوتاش رو بخوریم چندتا میمونه!؟
اونوقت اون بچه هنگ کنه و بگه نمیدونم!؟
گردووو!!!!
شما قبلا مثال سیب رو زدین اما در مورد گردو نمیدونم!؟!!!
میدونی!
مشکلات ما هم همینجوریه!
فقط شکلشون عوض میشه!!وگرنه خداهه همون خداست،معادله همون معادله است،مشکلاتم همون مشکلاتن فقط شکلشون عوض میشه
این منم که نباید تغییر شکل مشکله فهمم رو. ایمانم رو به بازی بگیره!
منم که نباید شک کنم که حالا چی میشه!؟!!؟!؟
عااااح!
خدایا!
یه ایمیلی پاکیزه بارکزی واسم فرستاد و گفت،که اون حرفش واقعا خجالت آوره!
گفت که ابراهیم !
تصور کن
یه طرفت شیطان ایستاده و میگه نه نمیشه !
یه طرفت خدا ایستاده و میگه نترس و مرگان نباش من انجامش میدم واست!
بعد تو شیطان رو نگاه کنی بگی ،حق با شیطانه راست میگه نمیشه!
و بری سمته شیطان!
این شرم آوره واقعا!
شما رو نمیدونم!
اما واسه منی که خدا شبا تو بغلم میخوابه، باهام قدم میزنه،خودشو بهم ثابت کرده اما بازم نمیدونم باور کنم که
“خداوند بر انجام هر کاری تواناست!”
خدا یه جای دیگه تو قرآن میگه که
“ما قادریم حتی سر انگشتانتان را جمع کنیم!”
چی بگم!
یادم نمیره یه روز تو محل کارم نزدیک بود زوی یه اشتباه بسیار بسیار ساده چند نفر رو بکشم!
و اگر خداوند رحم نمیکرد فقط خدامیدونه چه اتفاقی برام میوفتاد و آینده ی زندگیم چی میشد!!!
خداروشاهد میگیرم،اون شب،تو اون لحظات، از شدت فشاری که بهم اومد تو 20،30 ثانیه تماااامه آب تو دهنم خشک شد و زبونم مثله موکت زبر شد و تمام بدنم خیییس عرق شد و یخ کردم و استخوانای پاهام با سرعت بالا فقط هی میلرزیدن به شکلی که پاشنه ی پامام تند تند ناخودآگاه هی بالا پایین میشد و میخورد کف زمین!
اما خداوند زو با تمامه وجودم صدا کردم و ازش کمک خواستم و اون شب به خیر گذشت و خدا واقعا رحم کرد!
میدونی چیه!
بنظرم آدم باید فهمیده و زرنگ باشه!
باید بعضی آیه های قرآن رو بزاری کنار هم!
مثلا خدا میگه:
“خداوند بر انجام هر کاری تواناست!
بعد یه جای دیگه میگه که:
“چا کسی از خداوند راست گو تر است!؟
دوباره یه جای دیگه میگه که:
“آیا خداوند برای بنده ی خویش کافی نیست!؟
بعد یه جای دیگه میگه که:
“آنچه که در سینه دارید آگاه است!
دوباره میاد میگه که:
خداوند بخشنده ی مهربان است!
یا اینکه میاد میگه که
“خداوند بهتر از آنچه که میخواهید را برایتان قرار میدهد
یا اینکه میگه که
چه بسا چیزی خوشایندتان نباشد اما خیر شما در آن باشد!
میدونی چی میگم!؟
همه اینا رو بزار کنار هم بعد برا اینکه بهت ثابت بشه بیا زندگی خودتو بزار تو قالب این آیهها!
خدا میتونه هر کاری رو انجام بده!
خدا به اندازه ی ایمان من برام کار انجام میده!
خدا به اندازه ای که من مشتم رو باز کنم و رها کنم برام کار انجام میده!
میدونی چیه!؟
تا حالا مسابقه ی طناب کشی انجام دادین!؟
الان بهت میگم چجوریه!
چند نفر یه طرف طناب می ایستن،چند نفر دیگه روبروت می ایستن، هر کدوم از گروه ها که بتونن اون آمدیم رو بکشن سمت خودشون بازی بردن!!!
(خدایا این حرفا کجا بود دیگه!!!)
حالا تو تصور کن منو خدا یه طرف ،مشکلات هم یا طرف!
اگه من به اندازه ی 10 سانت از طناب رو بدم دسته خدا و بگم اون 90 سانت رو خودم میگیرم و زور میزنم و میکشم، قطعا ما میبازیم !
میدونی چرا!؟
چون بیچاره خدا طناب زیادی دستش ندادم که بتونه تمامه زورش رو بزنه!!!
اما اگه من تمامه طناب رو بدم دسته خدا و خودم برم عقب وایسم خدا به راحتی میتونه با زورش و قدرتش کاری کنه که ما ببریم!
چون خداهه زورش از همه آدما بیشتره!
حالا چالش ها و مشکلات زندگی هم همینجوریه!
هر چقدر که من رها کنم و وایسم کنار و خداوند رو بیشتر وارد بازی کنم و اجازه ی دخالت بهش بدم،من کمتر زور میزنم و بازی رو میبرم!
بحث اینه که این منم که قدرت خودم رو بیشتر از خدا میدونم واسه همینه که اگه چراغ قرمز بشه کمی ناراحت میشم!
واسه همینه که اگه برم پمپ بنزین و بگم تعویض شیفته و ربع ساعت معطل بشم حالم گرفته میشه!
واسه همینه که وقتی از خونه میزنم بیرون که شلوارم رو بدم خیاطی و یادم میاد اصل شلوارم رو نبردم حالم گرفته میشه!
واسه همینه که وقتی میرم دندونپزشکی، دکتر 40 دقیقه دیر تر میرسه غر میزنم و به شعور و فهم دکتره شک میکنم و عصبانی میشم!
چرا!؟
چون من خودم رو از خدایی که میگه
“خداوند بر همه ی امور آگاه است”
شک میکنم و میگم ننننه!
تو باید طبق میل من کار کنی و برنامه هامو انجام بدی!
میل من چیه!؟
همونیه که با قضاوت،خشم ،نگرانی تصمیم میگیره!
اگه من به این فهم و درک همین یه آیه برسم که
“خداوند بزرگ بر هر کاری انجام هر کاری تواناست ”
دیییگه نگران خواسته هام نیستم!
دیگه نمیام مسیر رسیدن به خواسته هام رو بررسی کنم!
و اگه که دیدم طبق فهمه من مسیر رسیدن به خواسته ام سخته و بن بسته بترسم یا نگران بشم و یا نا امید بشم!
میدونی!
اگه من به فهم اینه آیه برسم،به اینکه چطور به خواسته ام برسم فکر نمیکنم!
چرا!؟
چون خدا دروغ نمیگه!
و اون هرکاری که به ذهنه من نشده، رو انجام میده!
اصلا میخوام جلو هممممه ی بچه های سایت یه چیزی بگم!
ببینید!
من به خواسته ای دارم که جلو همه اعلامش میکنم و هییییچ راهی هم برای رسیدن به خواسته ام بلد نیستم!
میخوام به همه ثابت کنم که خدا دروغگو نیست!
ببینید!
من جلوی همه ی شما از خدا یه درخواستی میکنم!
ای رب العامین!
من از تو درخواست میکنم عزیز دلی رو بیاری تو زندگیم که از بهترین شاگردای استاد عباسنمش نازنینم باشه و شناخت زیادی از همدیگه داشته باشیم به واسطه ی نوع نگاهمون توسط کامنتهامون!
و با دیگر ویژگی های دلخواهم!
خوب ببینید!
تنها راه ارتباطی بین من و اون عزیز دل،همین سایته!
و هیچ آدرس، شماره تماس، آدرس پیچ و…از کسی ندارم و طبق فهم و عقل آدما آخه چطور ممکنه که وقتی هیچ آدرس و راه ارتباطی نباشه،بتونی اون شخص رو بیاری تو زندگیت!؟
میدونی جواب چیه!؟
مگه پیامبر برای سلمان فارسی لوکیشن فرستاد!؟
مگه یوسف زمانی که تو چاه بود برای اون کاروان لوکیشن فرستاد!؟
مگه فاطمه خانم راه ارتباطش با سعیده شهریاری چیزی غیر از هدایت بود!؟
مگه پیامبر مادر پوسی تلاشی جز توکل به خداوند و باور داشتنه خداوند کاری کرد برای بدست آوردنه حضرت موسی!
مگه حضرت ذکریا کاری کرد برای بچه دار شدن!؟
مگه خوده من با مغز و ذهنه خودم کاری کردم که جلوی 500 نفر تکنوازی سنتور اجرا کردم!؟
مگه من خواسته ام رو به کسی جز خدای واحد اعلام کردم!؟
مگه من خواستهام رو تو سایت دیوار یا پیچ اینستا تبلیغ کردم!؟
مگه من وقتی رفتم سفر کاشان با هواشناسی هماهنگ کردم که کی قراره برف بزنه!؟
نه!
من شب رسیدم کاشان،به صاحب خونه گفتم اینجا برف میزنه و عینه جمله ای که بهم گفت رک براتون مینویسم:
“ما اینجا روی برف حساب نمیکنیم ،اگه هم بزنه زود آب میشه ”
اما صبح ساعت 8 که بیدار شدم نگا دلفین کنم تو حیات، دیدم یه چیزای سفیدی داره از آسمون میریزه پایین،ایییینقدر برف زد که خوده کاشانی ها تعجب کرده بودند!
مگه من تلاشی کردم یا هماهنگی کرده بودم واسه دیدنه برف!؟
نه!
به الله واحد هر خیری که تو زندگیم رسید،جز رها کردن و تسلیم بودن ،نبود!
پس اون عزیزه دلی که بودنش قلبم رو به خدای واحد نزدیک تر میکنه و الان داره کامنتم رو میخونه و امتیاز میده رو بیار تو زندگیم!
(آقایون لطفا شما امتیاز ندید بزارید خانما تلاششون دیده بشه!
خانما آروم تر لطفا! عجله نکنید !لطفا شلوغ نکنید!!!)
جانه خودم 1 امتیاز هم نمیگیره این کامنتم!!!!!!
خدایا شکرت!
خدایا شکرت!
خدایا شکرت!
من دیشب واااقعا حوصله نداشتم و حسه انجام هیچ کاری رو نداشتم گفتم بزار تو یوتیوب چند تا کلیپ ببینم!
من حدود یکی دو ساعتی تو یوتیوب بودم،کلی کلیپ دیدم و از همه مدل کلیپ،شوخی،خنده،شهاب حسینی، مهران مدیری،علی اوجی،علی دایی،الهی قمشه ای، قرآن،ماهی،سگ،بچه و…
بعد از این 2 ساعت وقتی که یوتیوب خارج شدم فقط یه سوال بالا مغزم داشت میچرخید!!!
چطور آدما وقتشون رو تو فضای مجازی میگذرونن!؟
به خدای واحد قسم میخورم،به الله یکتا قسم میخورم،تو تمامه این سه سال گذشته ی عمرم،این 2 ساعتی که دیشب تو یوتیوب بودم،احساس کردم بیمصرف ترین و بی ارزش ترین لحظات عمرم رو گذروندم!!!
و واقعا چیزی که منو متعجب کرده اینه که به قوله استاد تو دوره ی احساس لیاقت
“چطور آدما میتونن خودشون رو قانع کنن که وقتشون رو تو فضای مجازی بگذرونن!
چطور میتونن این حرفای چرت و پرت ،بی ادبی، و رفتارهای دیگران رو وقت بزارن براش!
امان از این بیکاری و بیعاری و ولگردی!”
واقعا خداروشکر میکنم که اینقدر واسه شخصیت و وقتم ارزش قائلم که هییییچوقت تو زندگیم اینستا نداشتم و دنبال حاشیه نبودم و از خدا میخوام عزیزه دلی که قراره بیاد تو زندگیم دقققییییققققااااااا مثله خودم متتتنفر باشه از حاشیه ها و فصای مجازی .
از همینجا هم به اون عزیزه دلی که قراره بیاد تو زندگیم سلام میگم و جلو جلو میگم که عاشقتم و دوست دارم…
چون به خداوند گفتم عزیزه دلی بیاد تو زندگیم که از بهترین شاگردای استاد عباسمنش باشه!
مگه نه خدا تو قرآن میگه که من بر انجام هر کاری توانام!
پس لطفا این خواسته ام رو بزار تو برنامه ات،در بهترین زمان ممکن.
خدایا دوست دارم.
ایشالا همتون رو در بهترین روز زندگیم یک جا ببینم
دوستون دارم با قلبم
سلام به روی ماهت ابراهیم جان امیدوارم حالت بهتر از همیشه باشه و در بهترین حالت ممکن باشی قسم میخورم یکی از زیباترین کامنتهای که از سایت خوندم همین کامنت تو بود چقدر مثالهای که زدی درست و بجا بود و باعث شده بود دقیق بتونم تطبیقش بدم به ایه ها
تحسین برانگیزه شجاعتت!همینکه جلوی استاد و بچه ها خواسته تو مطرح کردی خیلی از این شجاعتت و ایمانی که به پروردگارت داری خوشم اومد خیلی کیف کردم دمت گرم پسر میخام پیشاپیش تبریک منو پذیرا باشی از خدا میخام عزیزدلت خیلی بهتر از اونی باشه که میخای و باعشق همون اهنگ ارش و مسیح (کنار تو عشق است زندگی توی بهشت است بوی تو بوی فرشته است) رو با ذوق دل گوش بدین یادمه چند ماه پیش بود داشتم خیلی جدی رو فایلها کار میکردم که با یکی از شاگردای استاد اشنا شدم و قرار بود از اون شاگرد استاد دوره بگیرم و خداروشکر که اصلا شرایطش فراهم نشد اون تایمی که قرار بود از شاگرد استاد دوره بگیرم کلن دیگه بیخیال فایلهای استاد شدم و از همه ی اون حسهای خوب و اتفاقات عالی دور شدم تا اینکه یه روز کامنتی ازتون خوندم که تو عقل کل جواب یکی از دوستان رو دادین که نوشته بودن دوست دارم الان اقا ابراهیم پیشم بود و یک سیلی بهم میزد وشما در جوابش گفته بودین “سیلی که هیچی من به شما یه تشر هم نمیزنم ادم تا خودش نخواد بیدار نمیشه “یه همچین چیزی بود و من اونروز با خوندن اون کامنتت جون گرفتم تا دوباره بیام رو فایلها و یک شروع تازه بود برام خیلی خیلی خیلی بیشتر رو خودم کار میکنم و خیلی مدارم از همه لحاظ تغییر کرده
اینو گفتم که بدونی تمام ردپاهای که میزاری برای ما بچه های سایت الهام بخشه خیلی رو زندگیمون تاثییر داره و اینم بگم خدا میدونه همون اوایل که میخاستم رو خودم کار کردم و چیزی که منو هل میداد به سمت تغییر کردن کامنتهای بود که از طرف “ابراهیم خسروی”روی سایت میومد و انگار بهم میگفت پاشو در هر شرایطی که هستی شروع کن اگه شده بود من اون روز بخاطر هر کامنتی که ازت میومد یه رب یا یه نیم ساعت یا یک ساعت یا یک روز بیشتر و بهتر رو خودم کار میکردم کامنتهای “ابراهیم خسروی”سرم داد میزد که فایلهای توحید عملی رو گوش بده و من با هر بار گوش دادن به اون فایلها یک رب قدرتمندتری رو میشناختم و رفتن تو دل ترسها بجا اینکه برام ترسناک باشه لذت بخش تر بود اقا ابراهیم عزیزم ازخداوند بهترین بهترینها رو برات خاستارم با تمام وجودم دوستت دارم و به دستای پرمهرخدا میسپارمت
سلام بر برادر توحیدی و هم سایتی جناب آقا ابراهیم خسروی
خواستم به کامنتت امتیاز بدم ولی خودت گفته بودی که آقایون امتیاز ندن تا امتیاز خانومها دیده بشه!!!
همینطوری گفتم برات یه چیزی بنویسم
امیدوارم که هر چه زودتر به خواستت برسی و میرسی به قول خودت در بهترین زمان ممکن
و این نکته رو خواستم در مورد کامنتت بنویسم، اون کامنت از سفرت که در مورد برف تو بیابون نوشته بودی من خوندم، نمیدونم برات کامنت نوشتم یا نه الانم دیگه میخوام برم بخوام فرصت ندارم برم نگاه کنم ببخشید چون فردا 6صبح باید بیدار بشم دخترم رو ببرم مدرسه باز هم بخشید
همون موقع که کامنتت رو خودنم یادمه اول صبح بود خیلی حس خوبی بهم داد و همون لحظه از خدا خواستم که خدایا به ما بارون و برف و باد بده، تا آب و هوا تمیز بشه، اخه ما ساکن تهران هستیم و خوب چند هفته ای مدارس و ادارات به خاطر کاهش آلودگی تعطیل شد، خلاصه از ته دلم خواستم که بهمون برف و بارون و باد بده، گفتم خدا چطور تو بیابونها برف میدی اینجا هم برف بده، به خدا قسم شاید حدود 15الی20 دقیقه بعدش متوجه شدم صدای تق تق میاد از پشت پنجره، که سریع پرده رو کنار زدم دیدم الله اکبر داره بارون میاد… همون لحظه از خدا سپاسگزاری کردم و همون موقع احساس خوبم و سپاسگزاری رو هم از طریق فرکانس برای شما ارسال کردم که حال توحیدی شما باعث شد که خدا درخواست این بندش رو قبول کنه.
خلاصه همون روز که داشتم دخترم رو میرسوندم مدرسه، نگاهم به کوه افتاد و هوای خوب، گفتم امروز حال میده برم کوه، و بعد از اینکه دخترم رو رسوندم، رفتم کوه سمت درکه، دره زیبای درکه، غار حرای من، البته درکه روزهای پنج شنبه و جمعه خیلی شلوغه ولی طول هفته خلوت تره و یه جاهایی میتونی راحت با خودت و خدا خلوت کنی و حرف بزنی.
اینو بگم برات عزیز دلم جناب خسروی، ابراهیم حنیف سایت، رفتم تا رسیدم به برف، خیلی بالا نرفتم ها یه جایی که سنگها و دره همه از برف پوشیده شده بودن، جایی که جواب درخواستم رو داده بود، و همونجا مجدد از خدا سپاسگزاری کردم بابت نعمت برف و بارونش، همونجا به خودم گفتم خدا جواب خواسته ها رو میده منتها باید تو مدارش باشی خودش گفته دیگه ادعونی استجب لکم.
باز هم همونجا از شما بابت کامنتت شما سپاسگزاری کردم البته فکر کنم تو همین پروژه مهاجرت به مدار بالاتر رو یکی از کامنتها همین قضیه برف و کامنت شما و درخواست بارون و برف از خدا رو نوشتم و تو همون کامنت از شما تشکر کردم
خلاصه نزاشتی یه 5ستاره بهت بدم بجاش این همه برات پرحرفی کردم
شب شما خوش البته فکر کنم وقتی این کامنت تایید بشه و شما بخونید روز باشه
خدایا بابت دوستان توحیدی که در این سایت نصیبم کردی بسیار سپاسگزارم و هر روز بر این دوستان باعشق بیفزای و همسری از جنس فرکانسی جناب آقای ابراهیم خسروی نصیبش کن که زندگی سراسر عشق خدایی رو با هم تجربه کنند و یه عروسی جنوبی هم ما دعوت بشیم و بریم – مهمونای عروسیت چقدر زیاد شدن–
سپاسگزارم جناب خسروی بزرگوار
ابراهیم جان سلام
از خدا که پنهان نیست از تو چه پنهان
راستش را بخوای خیلی بهت حسادت کردم و غبطه خوردم
با خودم گفتم ببین این ابراهیم سایت ما هم شده رفیق فابریک خداوند؛
شده دوست صمیمی خداوند؛
شده کسی که از خداوند درخواست میکنه و خداوند هم بلافاصله همه زمین و زمان و آسمان را بهم میدوزه تا بنده نازنینش را به خواسته اش برسونه
حالا چرا این تصور را کردم؟
تو در تاریخ پنجم بهمن ماه ساعت 13.27 به دلت میفته که از خانم شایسته درخواست کنی که بعد از چند وقت که در سایت چهره نمایان نکرده و چشم همه بچه ها به دیدن جمالش روشن نشده، بیاد تا ما چشممون به جمالش روشن بشه
دیشب این کامنتت را خوندم؛
و واقعا امروز در حیرت و تعجب چشمانم خیره شد
گفتم ببین وقتی که بنده خداوندکه در مسیر درست هست و داره روی خودش کار میکنه،
درخواستی از خداوند میکنه،
چی میشه؟
خداوند تمام کائنات را بسیج میکنه،
تا در جایی که آب و هواش شبیه بندرعباس هست برف بباره که در طول زمان سابقه نداشته
بعد خانم شایسته را ترغیب و تشویق میکنه که از این صحنه ها فیلم بگیره و در قسمت سریال زندگی در بهشت که آخرین قسمت آن در خرداد 402 برروی سایت قرار گرفته بگذاره
چرا ؟
چون میخواد خواسته یکی از بندگان خوبش را برآورده کنه
یعنی ببین ابراهیم جان قبل از اینکه تو خواسته ات ایجاد بشه و اون را مطرح کنی، خدا داشته مقدمات خواسته ات را میچیده تا در بهترین زمان ممکن محقق بشه
قربون این خدای بخشنده برم باید دورش بگردم قربون صدقه اش برم بمیرم براش
یا اون سفری که به شهر زیبای کاشان رفته بودی
من خودم اهل اصفهان هستم و زیاد به کاشان رفتم و از آب وهوای اونجا خبر دارم و میدونم که به ندرت برف میباره
ولی درست زمانی که تو در اونجا حضور پیدا میکنی برف شروع میکنه به باریدن
واقعا تمام خواسته های انسان توسط خداوند بهمین راحتی و طبیعی برآورده میشه واین باید برای من درس داشته باشه که باور کنم قدرت پروردگار را
باور کنم که خداوند بیشتر از من مشتاق هست که من به خواسته هایم برسم
بهرحال تحسینت کردم و برات کف زدم
مطمئن هستم که همینطور که این خواسته ات براحتی برآورده شد خواسته اومدن یک عزیز دل تو زندگیت که از بچه های سایت باشه هم در نزدیکترین زمان محقق بشه
هله ولاااا أخی
الهی من قربونت بشم دورت بگردم
چقدر خوب مینویسی ، همین الان تو کافه نشستم و منتظرم سفارشم بیاد ، کامنتت رو خوندم چقدر حرفهای من و زدی ، فقط اشک ریختم و همزاد پنداری کردم باهات ، وسطاش میخندیدم ، فکر کنم همه زیر چشمی دارن نگام میکنن خخخخ
داداش ابراهیم حق با توعه حق با خداست
من میدونم کی قسمتت میشه ،
ولی منتظرم ببینم خدا چه جوری پازلا رو میچینه برات.
فی أمان الله . مع السلامه
—
استاد عباسمنش عزیزم باید بساط یه عروسی رو آماده کنی هااااا ️:-))
سلام صد سلام به اقاابراهیم خسروی عزیز
خداخیرت بده چقدر خندیدم (آقایون شما لطفا امتیاز ندید بذار خانما امتیاز بدن)خانماهم عجله نکنند خدایی خیلی خندیدم روحت شاد ولی اتفاقی که افتاد این بود که من طبق برنامه که همیشه از دل نوشتهات درس میگیرم ناخودآگاه امتیاز دادم حالا هر چند امتیاز برات دادند یک امتیاز منو کم کن بقیه نفرات که امتیاز دادن خانمهای هستن البته ببخشید باعث شدم یک ذره حساب کتابت بهم بخوره مجبور بشی جمع وتفریق انجام بدی .
اما چقدر مطالب عالی دراین دلنوشته ودلنوشته های دیگه ات وجود داره که من به شخصه در اعتماد به خدا درکارهایم قوی تر میشم وراحت تر میپذیرم که کارها را به خدا بسپارم وبا آرامش خاطر به زندگیم برسم وهمیشه با خوندن دلنوشته هایت قوت قلبم را بیشتر میکنی خدارا شاکرم برای وجود عزیزان چون شما
من هرشب درسپاسگزاریهایم از خدا شاکرم برای دوستان توحیدی که مرا از غافل شدن یاد خدا دور میکنند
برایت عزیز دلی زیبا سیرت زیباصورت از خداوند خواهانم
شاد وسلامت وموفق باشی
سلام به بهترین شاگرد استادعباسمنش
من که خیلی لذت بردم ازکامنتت بسیاربه نکات جالبی اشاره کردی وازتجربیات عالیت برامون به اشتراک گذاشتی به رسم ادب برات کامنت نوشتم که ازت سپاسگزاری کرده باشم وخیلی هم خندیدم اتفاقا بهترین روش وباکلاسترین روش روبرای انتخاب همسرایندت انتخاب کردی ومطمئنم باقانون رهایی خدا به راحتترین روش وبهترین روش شماروبه خواستت میرسونه .
حتی بهترازاون کسی که مدنظرت هست .
آفرین به شجاعت و جسارتت وهوش زیادت .
پسرم موفق باشی .
بانام خدای بزرگ ومهربان
سلام براقاابراهیم گل گلاب
اقامعذرت برحسب عادت بعدازخوندن کامنت زیبایت بلافاصله لایک کردم
بعدامتوجه شدم که صوتی دادم
اقامبارکا باشه فک کنم حدسم درست باشه منتظربرنامه ریزی خدامیمونیم
اقاابراهیم عزیزخیلی حال میکنم بانوشته های فوق العاده ات وداستان زندگی ات رادنبال میکنم
آقاداستان شمالت همیشه توذهنمه خصوصا آن بخشش که درروستا آن پیرمرد باصفا برات صبحانه، نهار،شام، میوه می اورد
امیدوارم به یاری ایزدمنان بهترینها برات رقم بخوره
ماهم دعوتیم فراموش نشود
الله یارونگهدارمان باد
سلام اقاابراهیم مردتوحیدی خدا
از خوندن کامنت هات واقعا لذت میبرم
این کامنت هم خنده برلبم آورد هم اشکمو دراورد
واقعا توحیدی نوشتید خیلی لذت بردم و کپی کردم توی نوت گوشیم
به کامنتتون امتیاز دادم خخخخ البته من متاهلم استیکرخنده
آقا من خیلی دوست دارم برم شهرتون رو ببینم توی برنامه امسالم هست
میشه اسم جاهای دیدنی دره شهر رو بهم بگید ما اندیمشکیم و شنیدم جاده اش بسیار زیباست و صیفی جات خوشمزه ای داره
درپناه الله یکتا
بنام خدا ی قدرتمند و توانا و حکیم
خدای بخشنده و خدای بی نیاز
استاد باز هم یک جواب دیگه برای سوال این امروزم
اتفاقی ک افتاد من دیروز یه کلاه دیدم و خیلیی دوست داشتم بخرمش و تقریبا الان 1 ماهه ک میخاستم بخرمش از سایتی
اما دیروز تو همین شهرمون تو ب مغازه دیدمش
بعد خیلی دلم پیشش بود
گفتم بیخیال الان باید پولام رو فلان چیز بخرم و …
بعد که اومدم خونه نشستم فکر کردن
گفتم فری!
این کلاه پول یه پیتزا هم نیست
تو امروز پول این کلاه رو داری اما داری بیخودی خودت رو از داشتن یه خاسته کوچیک منع میکنی؟
بعد مکالمه های ذهنیم رو بررسی کردم
دیدم ذهنم میگه فری این ماه درامدت همین بود و الان پولاتو لازم داری و دیدم چقدر این باور کمبود که این روزا شدیدا دارم روش کار میکنم داره از یه جاهایی خودشو نشون میده و جقدر زیرکانه داشت این حس رو بمن میداد که فری این ماه دیگ درامد نداری مشتری نداری و و و و و و
اتفاقی ک افتاد بهد از گرفتن مچش امروز رفتم اون کلاه رو خریدم و به خدای واحد قسم قشنگ دیدم که یه لول از نظر فرکانسی من رشد کردم
بعد از خرید اون کلاه دیدم یه چیزایی انگار تو ذهنم داشت بهتر میشد
مثلا شرایطم رو داشتم مرور میکردم که چقدر الان راحتتر میتونم هرچی میخام رو بخرم
و چقدر عالیییی ک همیشه حسابم اونقدر پول هست که من خرج کنم
بااینکه در ماه گذشته مشتری خاصی نداشتم اما جالبیش این بود ک من دقیقا پولی تو حسابمه ک ماه های قبلی ک مشتری داشتم تو حسابمه
و دقیقا این رو فهمیدم که من وارد مداری شدم ک آسونتر شده برام همه چیز
خصوصا در حوزه خرید خیلی دیدگاهم بهتر شده
قبلا وقتی پولامو میخاستم باهاش چیزی ک میخامو بخرم ی حس بدی داشتم ک پولام تموم شد ):
اما الان خداروشکر به لطف فایل های فراوانی خصوصا فایل جلسه 13 روانشناسی ثروت که خداییش قوغا درونم به پا کرده و دوره احساس لیاقت که به من فهموند خودت رو لایق ثروتمند بودن بدون
خودت رو لایق بدون که آیفون دستت باشه
تودت رو لایق یک درآمد خوب بود
و برسیم به سوال ذهنیم
فری یعنی مسیرت درسته؟
الان شرایط بهتر شده ولی هنوز درامدت 20 میلیون نشده ها؟؟؟؟؟
جواب…؟
فری جونم تو همینکه شرایطت از قبل بهتر شده و راحتتر پول درمیاری و خرج میکنی به این معناست که فرییییییییی
تو درمسیر رشد هستی و مطمعن باش اون مداری ک توش دراما دلخواهت هست خیلی بهت نزدیکه
چون نشونه های وجودیم اون احساسم و رفتار هام که واقن ترسهام از تموم شدن پول و خرج کردن از 100 رسیده به 30 این نشون میده ک چرا که ن
من خروجی هام رو ن بلکه ورودی هام رو باید بیشتر کنم
خروجی من نه تنها زیاد نیست بلکه واقعن عددی نیست
بلکه ورودی من باید اینقدر بشه ک خروجی هام اصلا حساب نشه و هیچ باشه پیشش
خیلی خوشحالم ک شما الگوی من هستید
خیلی خوشبختم و این احساس خوشبختی واقعن آسونم کرده برای آسونی ها
استاد عزیزم خیلیی دوستتون دارم
نابلدیه منو در کامنت نوشتن لحاظ کنید
همینقدر از دستم برمیومد (:
شبتون خوش
سلام ممنونم از کامنت زیباو تاثیر گذارتون،خانم فری واقعا من هم شبیح شما برای خرید دو دوتا چهارتا میکنم هنوز،اما جدید این الگو رو هم دیدم که وقتی خرید میکنم اتفاقی که میفته از جای دیگه جایگزین میس
شه همون پول،و وقتی خرید نمیکنم کلا ورود مالیم قفل میشه،و یه دستان خداوند هم شدی برام،همیشه به خدا میگفتم یه نشونه بهم بده،که ایفون بخرم با نه،الان دیدم شما نوشتین خودتو لایق آیفون ببین که دستت باش،ممنونم
من احساس میکنم کلا با هر خرید ادم مدارش میره بالاتر،به قول استاد کلی ادمی دیگه یگبا خرید تو رشد میکنن،تو براشون میشه الکو جهان رشد میکنه
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته مهربونم
و همه ی دوستای بهشتیم
خدارو شکر هزاران بار شکر برای این رزق بی حساب خداروشکر هزاران بار شکر برای این فایل مقدس
همین ابتدای فایل ذهنم رفت به خاطرات قشنگم از سفر مکه خودم در تیرماه سال 86،اون زمان درسته من چیزی از قانون وتوحید نمیدونستم ولی جالبه که تو این سفر یه چیز خیلی حالمو خوب میکرد و اون هم تماشای زیبایی های این خانه ودیدن غار حرا بودکه بی نهایت قشنگه…
اینکه عظمت وقشنگی رو همزمان ببینی عالیه ..
یادمه من تو این سفر بیشتر اوقات تلفن همراهم از دسترس خارج میکردم وحوصله نداشتم بغض وگریه بقیه رو بشنوم وخدا خدا میکردم که طرف به من نگه به نیابتم طواف کن !!!
تو این سفر همون اندازه که به عبادت پرداختم
مرکز خریدها ومکان های تفریحی هم با پول خودم رفتم و گشتم ولذت بردم خداروشکر.
خلاصه که هرچی خانواده م بهم پول داده بودن ، من بیشترش واسه خودم خرید کردم !!
از سفر برگشتم وچمدونم بازکردن و
دیدن من فقط چندتا پارچه چادری وروسری خریدم
و بیشترین پول دادم به پارچه گیپور کارشده سفید برای خودم و یه جفت ساعت مچی نقره ست خوشگل و یه انگشتر نقره مردونه و دوتا لباس نوزادی پسرونه ودخترونه!
اونوقت من با ذوق اینارو نگاه میکردم
داداشم گفت : اینا چیه خریدی؟؟
مثلا دانشجو و تحصیل کرده ای !!!
من واقعا هیچ پاسخی نداشتم بهش بدم !
چون خریدهام منطقی نبودن خب ..
اصلا به لحن حرف زدن داداشم الانم یادم می افته خنده م میگیره ..
آخه کدوم آدم عاقلی با تو ازدواج میکنه؟
طرف هنوز نیومده ساعت مچی خریدی!!
رفتی مکه آدم تر بشی
اون یه ذره عقلم از دست دادی
خوبه شتر نخریدی بیاری !!!
هنوز بابای بچه پیداش نیست تو لباس پسرونه ودخترونه هم خریدی !؟!؟!
دیووونه ای دیوونه !!!!
یعنی قشنگ سوژه بودم من براشون !
ولی واقعا من وسایلو گذاشته بودم تو کمد
و نگاش میکردم با ذوق وهیجان
من اون زمان رویاهامو تجسم میکردم
با اینکه انقدر قانون رو بلد نبودم ،
اما یه نیمچه ایمانی به خدا داشتم و
الان که فکر میکنم فقط وفقط حال خوبم
رو و خنده هام و احساس درونی خوبمو
دلیل محقق شدن رویاهام میدونم
سه سال بعد رسول جان از راه رسید و
قطعا این سه سال زمان بردن برای این بودکه من نمیدونستم ورودی چیه تا کنترل کنم !!!!
من ازدواج کردم و اون پارچه رو خواهرم برای مراسم عقدم دوخت وساعت های ست استفاده شدن خداروشکر وبچه هامون پسر ودختر شد ..
برای خیلیا خنده داربود اون زمان اما برای من واقعی بود واقعا و اتفاق افتاد خداروشکر ..
حالا داداش من بارها بهم میگه : فاطی خدایی خرشانسی!!
بذا فکر کنه شانسه ، من وظیفه م روخودم کارکردنه فقط ..
من دیوانه وار با رویاهام زندگی میکنم ودوستشون دارم
هنوز خونه رو نخریده بودیم که رفتم جاکلیدی نو خریدم
هنوز ماشین نخریده بودیم که رفتم جاروشارژی فندکی خریدم واسش و یا زیرانداز مسافرتی نو خریدم …
این روزها که بهتر دارم قانون رو درک میکنم و باورسازی میکنم و آگاهانه دارم پیش میرم
هرروز خلق رویاست برام خداروشکر
اینکه منه فاطمه خدارو با عشق دوست دارم ومهربون میدونمش اوج رویاست
اینکه دارم روی ذهنم سرمایه گذاری میکنم و نعمتها وداشته هامو میبینم
و چشام بازمیکنم و اتفاقات ریز ودرشت و زندگی خوشگل خودمو میبینم رویاست
اینکه خودمو دارم با عشق میپذیرم ودر آغوش میکشم و لایق زندگی کردن میدونم و خودمو ارزشمند میدونم خلق رویاست
یه رویای واقعی و دوست داشتنیه
نتایج مالی مونو درحد رشد باورهای مالی مون نوشتم و خداروشکر ادامه داره ..
از خلق ماشین صفر و پرداخت کامل بدهی ها و شرکت در کلاس های دلخواهم و قرارگرفتن در مسیر علاقه م خداروشکر هزاران بار شکر
تا بازسازی باغ و کلی سفر وتفریح رفتن ها
از به راحتی خریدن هرچیز دلخواه
تا دوست شدن با پول وثروت ..
این کامنت بیشتر معطوف کردم
به نتایجی که بی نهایت گرانبها هستن
با عدد ورقم نمیشه نوشت شون
نعمت ایمان به خدا و در مسیر توحید قرارگرفتن
نعمت دراین سایت بهشتی بودن
نعمت سلامتی و زنده بودن و فرصت زندگی کردن
نعمت لبخند زدن و شکرگزاری از خداوند
نعمت حال واحساس خوب
نعمت تمرکز بر زیبایی ها …
تمرکز بر هرکدوم از این نعمتها ، باعث تحقق رویاهامون میشه بی برو وبرگشت …
اینکه آدمهای اطرافم همه شایسته و
بی نظیرند برای من خلق رویاست …
اینکه من آدمها رو همون جوری که هستن
باتموم وجودم دوستشون دارم
یعنی زندگیم رویاییه خداروشکر هزاران بار شکر برای این رشدها و استمرارها و حرکتها
وقتی خواسته های من در ستاره قطبی م
تیک میخوره معلومه که یعنی درحال حرکتم و باید استمرارداشته باشم ..
اینکه هرروز چندین کامنت از نتایج آدمهای هم مسیرت میخونی و تحسین میکنی
و لذت میبری رویایی بی نهایت شیرینه
اینکه هرروز امیدت به خدا بیشتر میشه
میبینی چطور خدا رویاهاتو ممکن و شدنی میکنه ..
اینکه خدارو منبع همه چیز میدونی
اینکه خودتو لایق دریافت هدایتهای خدا میدونی و ایمان داری که خدا بیشتر از همه
حواسش بهت هست رویایی واقعیه
اینکه خودتو در آغوش خدا میبینی
اینکه خودتو تسلیم جریان هدایت میکنی
اینکه با خدای درونت هم مدارتر داری میشی رویایی شگفت انگیزه و بی نهایت گرانبها…
واقعا کسی میتونه رویاهاش رو محقق کنه که تمرکزش به زندگی خودش باشه
مسیردرست رو ادامه بده و خودش رو بهتر وبیشتر بشناسه و قدم برداره هرچند کوچیک اما
هرروز قدم برداره ،
الویت خودش باشه و کنترل ورودی هاش
تمرکزش به کانون توجه ش باشه
تا به دور از هیاهوی جهان
و فارغ از هرشرایطی به رویاهاش بال وپر بده تا درمسیر درست محقق بشن …
جهان برای ادمهایی که خودشون رو بهتر دارن میشناسن رویایی تر پیش میره
و ساز زندگی این آدمها کوک تره ..
بی نهایت سپاسگزارم از شما استاد عزیزم
وخانم شایسته مهربونم بابت فایلهای مقدس
خیلی دوستتون دارم وعاشقتونم
خدا حفظ تون کنه
فاطمه جان من عاشق خودت و کودک درونت و اون خریداتم واقعا
سلام سلام به دوست خوش ذوق قشنگم
سرکار تایم ناهار گفتم خودمو مهمون کامنتای بهشتی سایت کنم
چه ضیافتی هم نصیبم شد:)
ازونور کامنت مامانم و داستان برف بازی مامان بابام، ازینور این کامنت سراسر عشق و حال خوب شما
خیلی ذوق کردم از خوندن کامنتت و حرفا و عکس العمل داداشت:) و مخصوصا اینکه بعدا دقیقا همون پارچه و ساعتها و لباس ها رو برای همون رویاهایی که داشتی استفاده کردی:)
عاشقتم و از صمیم قلبم تحسینت میکنم
ولی الان تایم ناهارم تموم شده و باید برگردم سر کارم:)
بوس بوس از راه خیلی دور
سلام و عشق فراوان به فاطمه جانم
خدا رو صد هزار مرتبه شکر هدایت شدم به کامنت زیبات چقدر لذت بردم اولش خندیدم که رفتی مکه چه هدیه ای قشنگی آوردی و به حرف برادرت و شوخیهاتون من هم خندیدم و خوشحال شدم چقدر قانون جواب میده با این که اون موقع از قانون چیزی نمی دونستی
برام نشونه خوبی بود من که مستاجرم برم جا کلیدی بخرم چون این به فال نیک میگیرم چند ماه پیش بود مادر عزیزم رفته بود روضه اون تو این مجالس زیاد میره یکی براشون گفته بود کسانی که خونه ندارن جا کلیدی بخرن مادرم هم به من گفت دخترم این کار و بکن الان با کامنت شما یادم اومد گفتم ببین مریم فاطمه و مادرم از زبان خدا گفتن برم انشاالله جا کلیدی بخرم و مثل شما اول پاییز امسال زیر انداز خریدم همسرم گفت برای چی خریدی مگه ما صفر میریم گفتم من خریدم انشاالله صفر هم میربم من بهم الهام شده دو سبد مسافرتی هم خریدم هر وقت زمان مناسب باشه صفر پر برکت هم جور میشه
آفرین به مرامت به دل پاکت به قلب مهربانت خیلی دوستت دارم چقدر صداقت داری ممنونم هستی و برامون می نویسی خدا رو شکر برای آگاهی های نابت
خدا رو شکر زندگی رویایی داری تحسینت میکنم آرزوی بهترین ها رو برات دارم چقدر قشنگ به آرزوهات رسیدی
باز هم از قانون برامون بگو تا من و امثال من باورهامون قوی بشه خیلی ذوق کردم انگار امشب هدیه ام از خداوند گرفتم با کامنت زیبات
برامون خیلی قشنگ میگی از قانون
و حالم خوب شد
میشه لطف کنی فاطمه جان از تمرین هات از فایل های دانلودی هر چه یاد گرفتی خلاصه اش بگی اول صبح که بیدار میشی چگونه شروع میکنی تا شب که هم شادی باشه هم روز خوبی باشه چه باورهای ساختی چکار میکنی عزیزم لطف کن برام بگو دوستان هم می تونن بگن
سپاسگزارم
سلام مریم قشنگم
سپاسگزارم از مهر ولطفت عزیزدلم
عااااااااشقتم رفیق بهشتیم
هم دوره ای عزیزم در دوره مقدس 12قدم فوق العاده
همین ابتدای کامنتم بگم که من
منتظر کامنتهای پربرکتت از خونه ی توحیدی خودتون و سفرهای هدایتی تون هستم
با عشششششق وچشمای قلبی..
هیچکس مثل استاد جان مون
نمیتونه انقدر قشنگ از قانون بگه
استاد میگه جهان متنوع هست
همین تنوع جهان وادمها باعث پیشرفتش شدن …
آدمها متفاوت هستن و هرکسی
برای کنترل ذهن و نگه داشتن
احساس خوبش کارهای مختلفی
میکنه ، من برنامه ی ثابتی ندارم
هرچی که حالمو خوب کنه انجام میدم …
از شکرگزاری ونوشتن ستاره قطبی بگیر تا تمیز کاری ونظم خونه
از پیاده روی و دیدن زیبایی ها
تا موندن تو خونه و از پشت پنجره
آواز گنجشکهارو شنیدن و قربون صدقه شون رفتن
از اهنگ گذاشتن وبزن وبرقص کردن بگیر تا دم کردن چای برای خودم وخلوت با خدا
از بازی کردن با بچه هام تا خرید کردن و …
از نوشتن ویژگی های خوب خودم واطرافیانم
تا زدن به دل جاده وسفر وگردش….
از کامنت خوندن وتحسین کردن تا کامنت نوشتن …
بببببیییین آدمها بنابه سلیقه و شخصیت شون ، احساس هاشون متفاوته ، من ورزش کردن تو خونه
برام لذتبخش تره ولی برای خیلی ها باشگاه رفتن لذتبخش تره
باید خودتو بشناسی و بر اساس
احساس های خودت پیش بری
من با نوشتن حالم خوب میشه
یکی اصلا اهل نوشتن نیست
اتفاقا با کتاب خوندن حال میکنه…
مهم ترین کاری که انجام میدم
عملی انجام دادن تمرینها هست
انجام دادن تمرینات دوره مقدس 12قدم که
بی نظیره هرجلسه ش تمرینی هست ,
برای رشد باورهامون خداروشکر..
حالا این تمرینها شامل تمرکز به زیبایی های زندگی مون میشه
تمرکز به دیدن توانایی های خودمون و تحسین کردن خودمون میشه
کنترل کردن ورودی هامون میشه
گاها یه وقتایی شامل اعراض کردن
و بی توجهی کردن میشه ..
قانونی که استاد جان تاکید دارن:
احساس خوب=اتفاقهای خوب
بببببیییین از خود مریم جان بپرس چه کارهایی حالشو خوب میکنه ؟
چه وقتایی خیلی خوشحال تره؟
چه لحظه هایی احساس خوشبختی بی قید وشرط پر میشه تو وجودش و غرق شکرگزاری میشه
همون لحظه هارو همون رفتارها و کارهارو
تکرار کن حتی آگاهانه..
هرزمان که فرصت داشتی قدم دهم جلسه دوم وسوم
را مجدد با تمرکز بیشتر گوش کن که عالیههههه..
بی نهایت دوووست داررررم
خداروشکر هزاران بار شکر برای وجود ارزشمندتون در این جهان زیبا و سایت بهشتی مون .
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره
سلام به فاطمه عزیزم خوبی دختر قشنگ دوست توحیدی ام
خیلی وقته خبری ازت نیست نمیدونم چند روزی هست همش چک میکنم ببینم فاطمه جون کامنت گذاشته حس ام میگه حالی ازت بپرسم امیدوارم همیشه شاد و تندرست باشید همش در فکرت بودم
فاطمه جون می دونی خیلی برامون عزیزی خیلی خوشحال میشیم که توی سایت فعالی و از آگاهیهای ناب میگی از زندگی زیبات میگی
دختر یک خبری بده حالی بپرس من خیلی از کامنت هات لذت می برم کجایی عزیزم
در پناه خداوند باشی دوستت دارم برات بهترینها رو آرزو میکنم
سلام به فاطمه عزیزم سپاسگزارم بابت کامنت قشنگی که برام نوشتی و قلب قشنگت اجازه نوشتن داد می دونی چقدر عاشقتم خدا رو صد هزار مرتبه شکر هم مدارم خیلی دوستت دارم دوست ارزشمندم برای بودنت خدا رو شکر میکنم و تحسینت میکنم این قدر قشنگ میگی مرسی برای انرژی قشنگی که برام فرستادی انرژی مثبت ات گرفتم چشمهام پر اشک شد نقطه آبی پر انرژی شما رو دیدم حالم عالی شد چقدر دوست دارم وقتی نقطه آبی ازت دریافت میکنم
خداوند سوپرایزم کرد خدا داره بهم میگه از زبان فاطمه جان تمرین هات خوب انجام بده بفرما فاطمه جان من فرستادم مرسی بابت کامنت های قشنگی که پر از آگاهیه می نویسی بهت افتخار میکنم انگار سالهاست میشناسمت بهم الهام شد خداوند امشب بهم هدیه میده سایت باز کردم چشمهام صد تا شد از ذوق و شوق الان با خوشحالی دارم برات می نویسم خیلی کامنت ات برام برکت داره می دونم اتفاقهای خوبی برام می افته خیلی بی نظیری فوق العاده ای دختر زیبا به امید یک نقطه آبی دیگه قشنگ و توحیدی خیلی نازیید خداوند عمر با عزت خوشبختی و نور عشق بهت بده خیلی قدرت گرفتم بوی محبتت پیچید توی خونه ام قلبم لذت زیادی بردم می دونی فاطمه جان همیشه بابت همه دوستان بهشتی این سایت من شکرگزاری میکنم خواب امشبم چسپید به امید دیدار در زمان و مکان مناسب زندگیت پر برکت الله و مهربان در کنار رسول جان و بچه هات …
امیدوارم نور خدا تو زندگیت همیشه جاری باشه
عااااااشقتتتتتم
سلام ب فاطمه عزیزم
امیدوارم حال خودت همسرت و دو تا بچه های نازت خوب باشه
چقدر خوبه که خداوند در اون سال ها تو رو طلبیده خونه ی خودش
امیدوارم برای منم اتفاق بیوفته
وااااااااااای دختر چقدر از دستت خندیدم اینقدر بلند بلند خندیدم که اطرافیانم گفتن چی شده
چقدر جملات برادرت خنده دار بود و عزیزم چقدر شما زیبا نوشته بودی.
چقدر جالب بود برام ک وقتی ماها از گذشته ب ی چیزی فکر می کردیم و باور داشتیم چقدر زیبا ب ارزموهامون حتی کوچک میرسیدیم و این یعنی همون حرفی ک استاد در گام 17 مهاجرت ب مدار بالاتر میگ ک همه چیز گفته شده ما فقط بیادشون میاریم
امیدوارم همیشه همین قدر شاد باشی و ب تمام خواسته هات برسی.
سلام به زینب جان عزیزم
عااااااااشقتم رفیق بهشتیم
سپاسگزارم از مهر ولطف نازنینم
خداروشکر هزاران بار شکر برای خنده هایی که کردی
لبخندت برقرار باشه دلبرررررجان
بی نهایت تحسینت میکنم بابت
تموم کامنتهایی که می نویسی
بابت تعهدی که داری ..
نوش جونت باشه نقطه آبی هایی که با نام قشنگت
وارد اتاق شخصی رفیق های بهشتی مون میشن
و انرژی هزاران برابریش با نشانه ها وهدایتهای خداوند درست وبجا به خودت و زندگی قشنگت
برمیگرده …
خیلییییی زیااااد دووست دارررم
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره عزیزم
سلااااااااام سلااااااااام و سلام خدمت استاد عباسمنش، خانم شایسته و تموم دوستان عزیزم
عجب فایل بی نظیری بود
راستش من الان 3 ماهه: تمرکزی دارم رو قانون آفرینشم و نتونستم با این پروژه مهاجرت به مدار بالاتر هم راستا بشم
امروز یه حسی بهم گفت قبل اینکه بری سراغ قانون آفرینش این فایلو نگاه کن و منم گفتم چشششم
وقتی استاد عکس مادرشون رو نشون دادن و فرمودن دستی از دستان خدا شدن که مادرشون رو به خواسته اشون برسونن؛ حسشو درک کردم
چون منم خوانوادم و خصوصا پدر و مادرم رو به یه سری خواسته هاشون رسوندم؛ و واقعا لذت بخشه
پدرو مادرم قبل این اتفاقات مالی عاشق من بودن و یجورایی منو میپرستیدن؛ من وقتی میخواستم مستقل شم و ازشون جدا شم؛ مامانم میگفت ، بابام تا 2 ماه هر شب برام گریه میکرد، حالا فکر کن این حد از دوست داشتنشون و احساس خوبشون ضربدره هزار شده؛ مامانم بهم میگه تو فرشته نجات منی
واقعا حس لذت بخشیه؛ من با 6 تا خواهر زاده دارم با عشق براشون کادو میخرم، برا خواهرام یا برا مریم امسال تولدش براش دوچرخه خریدم وکلی کادو براش خریدم؛ واقعا حس فوق العادیه؛ نعمت و ثروت تو زندگیت باشه؛ اول خودت سیرآب بشی بعد بفرستی سمت عزیزات؛ آره استاد من تجربش کردم خیلی لذت بخشه
من حساب کردم فقط واسه این 2 ویلایی که امسال کار کردم: بیش از 200 نفر مستقیم برام کار کردن و نون بردن سر سفره خانواده؛ خیلیاشون وقتی پول به حسابشون واریز میکردن دعام میکردن؛ میگفتم بابا زحمت کشیدین پول به حسابتون واریز کردم؛ آره این حسم من تجربه کردم که وقتی ثروت مند میشی جهان رشد میکنه به کلی افراد میتونی مستقیم و غیر مستقیم خیر برسونی.
راجب مدارها و تکامل؛ من 3 سال قبل با منفی 250 وارد سایت شدم، با روحیه داغون، روابط داغون، همیشه شاکی، ناسپاس، توحید نمیدونستم یعنی چی، برا حرف مردم زندگی میکردم و تو ذهنم آدم هارو بت میکردم
وقتی وارد سایت شدم خودمو بمباران کردم با محتواش: روحم لطیف شده، احساسم قشنگ شده، سپاسگذار شدم، قانون وضوح از طریق تضاد رو درک کردم، خدای خودم رو شناختم، دیگه برا حرف مردم زندگی نمیکردم، توحید رو درک کردم و سعی کردم توحیدی رفتار کنم؛ آروم آروم پروژه اول اومد، بخشی از بدهی پرداخت شد، پروژه بعدی خفن تر از پروژه بعدی و ورودی بیشتر، بخش دیگه بدهی پرداخت شد، پروژه های بعدی ام اومد؛ بزرگتر از قبلی، با ورودی بیشتر؛ کار آسون تر شد؛ بدهی تسویه شد
پروژه های بعدی؛ دیگه بدهی نداشتم، خونه گرفتم و مستقل شدم؛ وای خدای من یکی از بزرگترین خواسته هام عملی شد، چه احساس فوق العاده ایی: فضای کاملا ایزوله؛ تازه کار کردن روی خودم در این فضا یه حس دیگه ایی داشت، پروژه بعدی اومد که؛ بزرگتر از تموم پروژه های کاریم بود و ورودی مالیش به اندازه تموم ورودی های مالیم بود؛ این سبک کاری ام دقیقا یکی از بزرگترین خواسته من بود؛ حالا ماشین رویاهام رو خریدم.
به تناسب و زیبایی اندام رسیدم؛ یکی دیگه از بزرگترین خواسته های من محقق شده و پروژه های بعدی ام که پروژه های بعدی؛ دیگه ته رویاهام بوده، هم سبک کاری، هم راحتی کار، هم میزان ورودی مالی که داشتم؛ حالا دیگه منم به تموم خواسته های 3 سال قبلم رسیدم، حتی فراتر از رویاهام رسیدم، من اوایل خیلی ذوق داشتم برم رستوران گردی، برم مسافرت، برم تفریح، برم کلی لباس هر روز بخرم، هواپیمای تفریحی سوار بشم؛ اما الان اون حساب رفاقت با پولم رقمش میره بالا بهم حس قدرت میده، الان لذتم رشد کسب و کارمه، الان من اونقدر با عشق دارم روی و روی کسب و کارم: زمان میذارم؛ حقیقتا وقت ندارم برم پولام رو خرج کنم.
من آروم آروم رشد کردم ولی این 3 سال مستمر و پرقدرت رفتم جلو؛ ولی آروم آروم اتفاق افتاد؛ اما دورو بری هام فکر میکنن: معجزه تو زندگیم رخ داد؛ ولی خب حق دارن؛ من خودمم دارم فکر میکنم؛ معجزه رخ داده
آره استاد من قبول دارم؛ شما حقیقتا تو دوره هاتون با صداقت تموم به هر آنچه عمل کردین و نتیجه گرفتن به من گفتین: نتیجه زندگی من و هزاران نفراز اعضای این سایت؛ گواهه؛ از صمیم قلبم سپاسگذارتونم که به آرزوها و خواسته هاتون رسیدن و به ما هم با صداقت و با معرفت و با عشق آموزش دادین؛ از شما قلبن تشکر میکنم و خیلی دوستون دارم
خدایا هزاران بار شکرت منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کردی
به خودت قول بده باید برسی به قله هه،خودتو هُل بده که سختیاشم خوشگله!
اون که میگفت نمیتونی بایدم شُکه شه،حتی غیر ممکنش یه روزی ممکنه!
خدا شکرت چون که بدون چرتکه،حال میدی به همه ادمات مرسی از لطفت.
خداشکرت واسه تنفس،واسه تحول،واسه سالم بودن تنم خدا تشکر!
خدارو رو دوس دارم ، امتحاناشو دوس دارم،خودمو دوس دارم حتی اشتباهامو دوس دارم.
شغلمو دوس دارم،موزیکو دوس دارم،یه نردبون گذاشتم به خدا یه بوس دادم:)
(امیر رادان: به خودت قول بده)
آره خلاصه …اومدم تحسینت کنم دیدم نوشتن متن این شعر خیییلی به جا تره!
دم شما گرم،برای اینکه مثل استاد داری الگوی بقیه میشی که مسیر رو با ایمان پیش برن،نوش جانت تک به تک موفقیت هایی که با عدالت صد در صد به زندگیت وارد شده و مشتاق خوندن موفقیت های بیشتر و بیشترت هستم.
راستی سلام :) روزم با خوندن کامنتت با کلی انرژی مثبت شروع شد و دعا میکنم همین انرژی مثبت بیفته روی مومنتونم و برات کلی اتفاقات عالی و همزمانی های خداوند رو رقم بزنه …
در پایان، یک شمالی چیشی میگه؟!شِه هِواااااااره دار !
خودت و مریم جان و زندگی قشنگتون رو در پناه نور میسپارم.به امید دیدارتون در بهترین زمان و مکان!
قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان
سلااااااااام سعیده جان شهریاری عزیز؛ خواهر عزیز و گلم
تِه فِداییمه
مرسی مرسی مرسی بابت کامنت فوق العاده ایی که برام نوشتی؛ انرژی فوق العاده کامنتت رو دریافت کردم؛ حال دلم عالی بود، عالی ترش کردی
با تموم وجودم سپاسگذار پرودگارم منو به این سایت و به این مسیر هدایت کرده و من اینجا دوست های فوق العاده و نازنینی چون شما دارم سعیده جان
مرسی بابت شعر قشنگی که برام فرستادی؛ خیلی دوسش داشتم؛ مرسی آبجی
قطعا و قطعا در بهترین و زمان و بهترین مکان ملاقات خواهیم کرد همو؛ حالا کی اول میره بالا منبر خدا میدونه(خخخخخ) فکر کن منو شما همو ببینیم؛ هر دو خوش صحبت( آخ آخ آخ) دارم تصور میکنم
هر وقت شما بهم پیام میدی؛ حس میکنم پروفسور صمیعی هستم( حالا دیدمت جریانشو بهت میگم)
بهترین های بهترین های بهترین های بهترین های بهترین هارو از پرودگار متعالم از ربم که وهابه برات آرزو میکنم؛ هر چی از خدا میخوای ضربدره هزار بشه و به آسونی و به راحتی وارد زندگیت بشه
از صمیم قلبم دوستتون دارم؛ مراقب قلب مهربونت باش آبجی
سلام داداش افلاطون عزیزم امیدوارم حال دلت همیشه عالی عالی باشه و ثانیه ثانیه زندگیت نور خداوند جاری باشه
داداش افلاطون عزیز تک تک کامنت هاتو میخونم و همیشه از موفقیت هایی که با عشق و بزرگی خداوند بهشون رسیدی با تمام وجودم خوشحال میشم و از عمق وجودم تحسینت میکنم
برات هر روز زیبایی های بیشتر لذت های بیشتر آرامش بیشتر و ثروت فراوان و حضور بیشتر خداوند و آرزو میکنم
امیدوارم بازم از زیبایی های که خلق میکنی بنویسی تا ما هم لذت ببریم
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
وَتَرَى الْمَلَائِکَهَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ ۖ وَقُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَقِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ(75 الزمر)
و فرشتگان را مىبینى که گرد عرش خدا حلقه زدهاند و به ستایش پروردگارشان تسبیح مىگویند. میان آنها نیز به حق داورگردد و گفته شود که ستایش از آن خدایى است که پروردگار جهانیان است.
======================================================================================
سلام به استاد عباس منش عزیزم،سلام به استاد شایسته ی مهربانم،سلام به رفیق های نازنینِ توحیدی مقیم در غار حرا…
سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله به قلب سلیم همتون.
آلمست هیچ ایده ای ندارم برای اینکه چی میخوام بنویسم جز قلبی که من رو دعوت به نشون میکنه…راستش چند روز پیش چشمم به یک کلید در سایت بینا شد،یعنی ممکن بود قبلا هم دیده باشمش اما توجهم رو جلب نمیکرد؛اون هم این بود(تعقل در نشانه های خداوند)،خوندن دوباره ی این کلید،انگار یک کوهی از نور،به ایمانم پاشید.
از خدا که پنهون نیست،از شما چه پنهون یکم خسته و درمانده شده بودم و احساس میکردم باور های محدود کننده م مثل میله های ضخیمی دور تا دورم رو گرفته و هیچ راه گریزی ازشون نیست!
خب اینجور موقع ها چی جوابه؟!گیوآپ پارتی!
یعنی خودتو پرت کنی بغل خدا و بهش بگی،ببین!من اصلا بلد نیستم راه برم،بیا منو بزار روی دوشت!البته من یکم خودمونی تر باهاش حرف میزنم،مثلا دوروز پیش بود توی دفترم نوشتم خدایا تورو به ارواح پاک شهدای 8 سال دفاع مقدس،بیا این مسخره بازی رو تمومش کنیم،من این همه زندگیم رو کن فیکون کردم،این همه مسئله با قدرت شما حل شده،این مسئله هم قطعا یک جوابی داره،من جوابشو نمیدونم ولی تو که میدونی بگو دیگه!خسته شدم!
آره خلاصه…شمارو نمیدونم ولی من و خدای من که خیلی باهم صمیمی هستیم،…مثلا تعداد بوس هایی که سمت آسمون براش میفرستم،یا تعداد عاشقتممم گفتن هام دستشه،کم بشه قهر میکنه:)خدا انقدر نازدار؟!چیکار کنم دیگه…اینجوری عادتش دادم:)) بگذریم…برسم به همون بحث تعقل در نشانه های خداوند…یعنی تیز کردن شاخک ها برای دیدن نشانه هایی که خدا داره از طریقش باهات حرف میزنه،به قول استاد استاندارد رادیویی هم نداره،مال هرکسی یک جوره…با من به شدت با آیه های قرآن یا هم زمانی ها نشون میده که من حواسم بهت هست…واینجوری شد که بعد از آخرین گیوپارتی من و یک جورایی تسلیم شدن،همزمانی ها،بیشتر بیشتر شد.
مثلا در حالیکه من برای سمیه جان تلگراف فرستاده بودم،ایشون توی اون سر دنیا داشته به من فکر میکرده…مثلا من برای سعیده جان کامنت میزارم دلم برات تنگ شده،هنوز کامنت به دستش نرسیده،خدا به قلبش الهام میکنه سعیده هم آیفون داره میتونی با imassage عکس دختر هارو براش بفرستی،یا من توی گرگان دارم درمورد حضرت ابراهیم مطالعه میکنم،همزمان آقای امیری توی عسلویه داره برای من از ابراهیم مینویسه…از همه باااحال تر…
دیروز مادرم نشسته بود جلوی تلویزیون و با حسرت طواف حاجیان کعبه رو نگاه میکرد و میگفت یعنی میشه منم برم حج تمتع!؟بعد دقیییقا همین امروز استادشایسته یک همچین فایلی از استاد بزاره که من تا الان روی سایت ندیدمش….بعد من عکس نازنین مادر استاد جان رو کنار کعبه ببینم…و لذت ببرم ازین هم زمانی ها و رویایی هایی که میتوند به راحتی به تحقق بپیوندند…
همیشه این همزمانی ها حرف داره به من،اینا نشانه های خداوند برای منه،برای اینکه بگه با همین فرمون مسیر درست رو ادامه بده …آخرین هم زمانی که منو ناک اوت کرد،همین دوسه ساعت پیش بود!داشتم به فایل(درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی) گوش میدادم…و درکسری از ثانیه بابا زد شبکه ی قرآن و این آیه پخش شد:وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَىٰ لَکُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ ۗ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ
بعد درحالیکه چشم های من 8 تا شده،بابا میزنه شبکه ی قبلی،اخبار خودش روببینه…اینکه دقیقا همزمان با گوش کردن به این فایل،همون آیه ای رو بشنوم که توی کامنتم برای اون فایل نوشتم کار چه کسی ست غیر از خداوند متعال؟!
تعقل!تعقل!تعقل!تعقل در نشانه های خداوند…سپاسگزار بودن در هر لحظه،مقایسه ی شرایط خودت با قبل خودت،حفظ ایمان و توکل و اجرای قانون رهایی در عمل،درخواست هدایت از خداوند و عمل به هدایت ها …و ایزی ایزی تامام تامام!
شما وارد مدار خواسته شده و با آن برخورد خواهید کرد!فقط کله تون رو بپایین،زخمی نشید!نه حالا ولی زخمی که نمیشید،ولی ناک اوت قدرت پروردگار چرا…اون موقع که وارد مدار خواسته تون میشیدو باهاش برخورد میکنید،تا مدت ها از بعد زمان و مکان خارج میشید و اصلا فقط میخواید با خدا تنها باشید….
مثلا…اون صبحی که هنوز ساعت 8 نشده،به من زنگ زدن و گفتن خانم شهریاری!؟موافقت با انتقالی شما بدون جایگزینه،فقط کارهای اداریش رو پیگیری کن…من یادمه این چهار دور فرش خونه رو صدبار نه…هزار بار قدم زدم و دور خودم چرخیدم، از دیدن این قدرت کن فیکونِ رب العالمین….
یا اون صبحی که بیدار شدم دیدم خداوند از خوابِ مادربزرگ فاطمه جان برای من هدایت فرستاده،من تنها کاری که ازم برومد این بود که از خونه بزنم بیرون و برم لب ساحل…و بعد بشینم روی ماسه ها و فقط با خدا صحبتت کنم و اجازه بدم اشکام صورتم رو نوازش کنه ….
چقدر این احساس،احساس لذت بخشیه،وقتی به صورت واضح و مشخص،دست خدا رو توی زندگیت میبینی…با هیچ نوع احساسِ لذت بخشِ دنیوی قابل مقایسه نیست…لحظه ی تجربه ی احساس اجابت شدن از طرف خود خدا ….
آخیییش…الهی شکرت….قلبم باز شد از یادآوری خاطرات خوب گذشته….الهی قربونت برم خدا،چقدر تو ماهی،مرسی که استاد رو به تموم خواسته هاش رسوندی،مرسی که استاد رو الگو کردی برای ما که با توکل و ایمان،مسیر درست رو ادامه بدیم،مرسی که استاد شایسته رو مثل هارون کنار موسی قرار دادی،مرسی برای تک به تک دوست های توحیدیم،مرسی برای فرصت صلات در سایت و نعمت تمرین ستاره ی قطبی،مرسی برای سلامتی پدر و مادرم،مرسی برای تموم آسایش و آرامشم،مرسی برای کارت بانکی دائم الشارژ،مرسی برای قشنگی های نیلا نیکا،مرسی برای آزااادی زمانی،مرسی برای عشق توی قلبم،مرسی برای لذتِ تجربه ی فرکانس سپاسگزاری،مرسی برای اتاق شخصی قشنگم،مرسی برای ایمان محکم و استقامتی که به قدم هام دادی،مرسی برای راهنمای عملی دست یابی به رویاها،مرسی برای آرزوهایی که نمیمیرند،مرسی برای صدایِ رسیدن روز های خوش تر آینده،مرسی برای مدار آسونی ها،مرسی برای صلح درونم که یک جهان رو وادار به صلح با من کرده،مرسی که انقدر قدرتمندی که بقیه جلوت پشه هم نیستن،مرسی که کار و زندگیت رو ول کردی و داری زندگی منو مدیریت میکنی،مرسی که عاشقتم،مرسی که عاشقمی،مرسی که جام روی دوشت سفت و محکمه،مرسی برای نور،مرسی برای عشق،خدااایاااا برای همه ی خوبی هااات مرسی….
الهی شکرت….خیلی شکرت…خیلی خیلی شکرت.
استاد جان و استاد جان و هم پروژه ای های متعهدم،شماهم مرسی که هستییید!دوستون دارم از روشنی قلبم.
دعا میکنم،در پناه نور خدا،پر از احساس عمیقِ خوشبختی بی قیدو شرط باشید.
به امیدِ دیدارتون در بهترین زمان و مکان
قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان
سلام و درود به سعیده خانم عزیز ، خواهر گرامی ام
امیدوارم هر جا هستی در پناه حق شاد باشی و خوشبختی ، تجربهی زندگی شما باشه
میشه من یه چیزی بهت بگم ؟ حقیقتا من خیلی مثل خواهرم محدثه دوستت دارم
چرا ؟
1- خیلی وقت ها هدایت های واضحی از خواندن دیدگاه های شما دریافت کردم
2- ویژگی مشترکی که بین خودم و شما می بینم این که …. شما خیلیییی خودتی و خیلی برای دل خودت زندگی می کنی برای دل خودت می نویسی و داری از طی کردن این مسیر ، از تک تک دیدگاه هایی که مینویسی واقعا لذت می بری
من به طرز عجیبی از همون بچگیم قبل از اینکه اصلاً درکی از زندگی داشته باشم و بعد بزرگتر بشم بیام تو جامعه و بعد با قانون و استاد آشنا بشم همیشه سعی می کردم خودم باشم و ماسک نداشته باشم و همیشه برایم مهم بود که اونی که من باهاش دوست میشم و حتی تو حالت حرفهای تر می خواهم صداش کنم رفیق … یا داداش … یا آبجی … برایم مهمه که حتماً خودش باشه و به قول معروف ماسک نداشته باشه
نمی دونم اصلا تا به حال قبلاً گفتم تو دیدگاهی که شما رو مثل خواهرم محدثه می دونم یا نه فکر کنم گفتم ولی احتمالاً زیاد نبوده
الان که گفتم مثل خواهرم محدثه شما رو می بینم این واقعا احساس قلبی من بود وگرنه مطرحش نمیکردم …
من هیچ وقت به خاطر این آسون شدن برای آسونی ها ، برای لذت عشق بازی با خداوند ، عشق ناب توحیدی ای که داری
به خاطر معجزاتی که خداوند در زندگیت رقم زده بهت حسودی نکردم
هیچ وقت خودم رو با شما مقایسه نکردم
همیشه اتفاقا وقتی دیدگاه هات رو خواندم ازت انرژی گرفتم
ذهنم همزاد پنداری می کرد که آفرین محمد حسین آفرین عشقم (من عاشق خودمم و خیلی وقتها چنان عاشقانه با خودم حرف میزنم و از بودن با خودم لذت می برم که خلأ به خاطر نداشتن موقتی یه رابطه عاطفی حس نمی کنم) تو هم تو فلان موقعیت ها سوار دوش خداوند بودی ، خداوند تو هم فلان جا و فلان جا و فلان جا ها آسونت کرده برای آسونی ها برای لذت ها برای نعمت ها
گاهی وقت ها ، خیلی کم بوده که یه دیدگاه یه نگرشی رو از شما خواندم ، دلیلش رو نفهمیدم ولی یاد ندارم تا حالا حتی تو ذهنم ازت ایراد گرفته باشم و یا خدایی نکرده قضاوت و مسخره و …
نمیگم آدم کاملی هستم ولی توی ذهنم برای شما همیشه احترام والایی قائل بودم
همیشه به چشم یک رفیق به چشم یه خواهر تو ذهنم می دیدمت با اینکه اختلاف سنی زیادی نداریم من متولد 1374 هستم و فکر کنم شما 1371 باشی ولی خب اون احترامی که برای دوستان بزرگترم قائل هستم حتی اگه چند ماه بزگتر باشم
باعث شده که انصافا همیشه چه آنهایی خیلی ازم کوچکتر هستند و اصلا خرد سال هستن با پیشوند و پسوند آقا صدام کنند یا از کلمه عمو قبل اسمم استفاده کنند
و البته که دوستایی که دارم (اون هایی که من تو ذهنم بهشون میگم دوست ، خیلی ها که صرفا همکار یا همسایه هستند و من با نهایت احترام اصلا نگاه یک دوست رو بهشون ندارم ، چون مدارشون با من متفاوته) هیمشه حرمت بزرگتر بودن من رو رعایت می کنند حتی اگه اختلاف سنی خیلی خیلی کمی داشته باشیم
داشتم این رو می گفتم که حتی اگه موضوعی هم تو دیدگاه شما درک نکردم … فقط رها کردم و هیچ قضاوت و اینا نبوده …
تو این دیدگاهت شما از راهنمای عملی دستیابی به رویاها گفتی … نشونهی بزرگی بود برای من
خداوند بارها و بارها و بارها … با زبون نشانه ها بهم این دوره رو نشون داده یه حس شگفت زدگی رو نسبت به این دوره دارم
احساسم میگه اینکه اومدم این دیدگاه شما رو خواندم و شما دقیقاً تو متن دیدگاهت اسم این دوره لا به لای صحبت هات گفتی یه نشونهی خیلی واضح تری هست که این دوره برای منه و این همون چیزی هست که میتوانه سکوی پرتاب من باشه
می توانه بارها و بارها سرعت ببخشه به نتایج من و البته با این دوره نتایجم پایدار بشه و از نمودار سینوس و کسینوسی در زمینه ثروت خارج بشم
خلاصه که خیلی خوشحال شدم دیدگاهت رو خواندم
و احساس یه رشد کردن فوقالعاده ، یه احساس خوب ، یه تغییر مدار فوقالعاده ای رو از این دیدگاه شما گرفتم
سعیده جان شما دیگه اون آدمی که تو عید امسال برایم پاسخ نوشتی و گفتی نشونه ستاره. قطبیت رو از دیدگاهم دریافت کردی نیستی
شما یه آدم دیگهای شدی
سلااااام به برادرِ توحیدیِ ارزشمندم،آقااا محمد حسین
سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت و مودت الله مهربانم،از شمال به شهر قیام و اقامه!
اگر فکر کردی که فکر میکنی،فکررر نکن که سععععخت در اشتباهی:)))) درسته مدارم صدتا پله از سعیده ی قلبی رشد کرده،ولی من هموووونم….همون سعیده ی شر و شیطون که از وسط icu برات تلگراف میفرستاد….و شما هم هنوز همون برادر توحیدیِ ارزشمند منی که به شدت باهات احساس هم مداری دارم….
بزار یک چیزی رو برات تعریف کنم بخندی،یک مدت بود بخاطر درگیری های ذهنی خودم،کمتر کامنت میخوندم،بعد شاید باور نکنی،خود خدا زد پس کله م گفت مگه نگفتم کامنت های محمدحسین رو مثل کارآگاه گجت دنبال کن!؟مگه نگفتم حواست باشه مسیری که محمد حسین میره برای تو هدایت داره!؟هیچی دیگه،جات خالی،پس کله ای رو خوردم:) دوباره شدم کارآگاه گجت… :)
باور میکنی حتی اینکه کامنت های چه کسایی رو حتما دنبال کنم،خودِ خدا بهم میگه!؟آره خلااااصه که مرررسی که هستی و من میدونستم و قلبم گواهی میداد ازت یک تلگراف در راه دارم،ولی خدای فراوانی یکی رو تبدیل به 2 تا کرد….الان که دارم با ذوق و شوق برات مینویسم،هنوز دومین نقطه ی آبی پربرکتت رو نخوندم و مطمئنم اون تلگراف هم پر از هدایته ….
برات عشق طلب میکنم،نور طلب میکنم،ثروت سلیمان،توحید ابراهیم،شجاعت موسی و رزق بی حساب مریم….
با کلی ذوق برات نوشتم و دعا میکنم در بهترین زمان و مکان به دستت برسد….در پناه نور مسپارمت داداش…نورِ آسمون ها و زمین…خدای نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ
سلام آبجی سعیده ی عزیز و مهربون و توحیدی
چقدر قشنگ نوشتی مثل همیشه
یک جاهاییش چقدر برام آشنا بود انگار اون حس و منم تجربه کردم چقدر انرژی وجودت با قدرت روی کلمات سوار بود انرژی شو با تمام وجود احساس کردم و یه حال خوب به حال خوب من اضافه کرد
منم یه مرسی اضافه میکنم
مرسی که مینویسی برامون
مرسی که اینقدر قشنگ کلمات و کنار هم میچینی
مرسی که اینقدر کلماتت فرکانس بالایی دارن
قرار بود یه مرسی اضافه کنم نمیدونم چرا اینجوری شد چنتا شد ( ^▽^)
سپاسگزارم که نوشتی امیدوارم همیشه در بهترین حال ممکن باشی و نور خداوند همیشه تو زندگیت جاری جاری باشه و همیشه برامون بنویسی
خدایا عاشقتم که عاشقمی
خدایا برای چیزهایی که به من دادی ولی نمیبینم سپاسگزارم
سلام آقا یاسر
ممنونم از شما،نقطه ی آبی پربرکتتون در بهترین زمان به دستم رسید.
عاشق این هم زمانی هام،حتی کامنت نوشتن برای این فایل…از صبح دیروز فایل رو دیدم ولی قلبم برای نوشتن بسته بود…چه زمانی بهم دستور نوشتن داده شد؟! ساعت 11 شب!
فقط دوسه دقیقه بعد استاد کامنتم رو تایید کرد،نودمین کامنت در صفحه ی نه…یعنی یکجوری تایید شد که دیدم حتی وقت ندارم غلط های تایپی رو ویرایش کنم:)
آره!خدامیخواد وارد عمل بشه،به صورت سامورایی همه چیز رو باهم همزمان میکنه،به قول قرآن جان:
وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَهٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ
و فرمان ما یک امر بیش نیست، همچون یک چشم بر هم زدن!
یک ذوق دیگه:) میخواستم اینآیه رو بنویسم،متن آیه رو میدونستم تقریبا،ولی حافظه مروبه چالش کشیدم وتوی گوگل سرچ کردم آیه ی 50 قمر!
و!thats it…. دقیقا درست بود…چشمان قلبی
بسیاااار…
خدایا شکرت برای همین لحظه،همین حال،همین نور قشنگی که از پنجره اومده توی خونه،برای بازی کردن دخترا باهم،برای دفتر شکرگزاری که منتظر منه تا بیام باهات حرف بزنم،برای زحمت های مادرم که نان استاپ داره کارهای خونه رومیرسه،برای سلامتی پدرم که با دوستاش رفته کوه نوردی،خدااایاااا برای همینجای زندگیم هزاران بار شکرت،عاشقققتم خدا!
و مرسی آقا یاسر برای تک به تک تلگراف های پربرکتتون….در پناه نور باشید همیشه وهمیشه …
به نام خدا
((نتایج شیرین ))
سلام به استاد عزیزم و سلام به مریم جون مهربون
چندوقتی هست که کامنت نزاشتم همش یه حسی بهم میگه بنویس و همزمان یه حس دیگه هم میگه ننویس
و من به حرف ننویس بیشتر گوش میکردم
میگفتم نکنه فقط هدفت از نوشتن اینه که کامنتت خونده بشه
باید هدفت چیزای والاتری باشه و آره انگار کمالگرایی مانع از نوشتن میشد
شروع پروژه مهاجرت به مدار بالاتر برای من خیلی قشنگ بود
خوب بهتره از اینجا شروع کنم
ما دوتا خونه داریم و شغلمون بازسازی خونست و از اونجایی که توآغاز مسیر هستیم خونهای که میخریم رو بعد از بازسازی و حتی تو حین بازسازی خودمون توش ساکن میشیم یه جورایی طبق گفته استادکار و تفریح و عشق و زندگیمون همه باهمه هیچکدوم از هم جدا نیست
مدتیه که ما اینخونهای که توش ساکن هستیم رو برای فروش گذاشتیم و فروش نرفت
قصد فروش خونه دوممون رو نداشتیم اما خوب گفتیم اونو برای فروش بزاریم اون خونه رو چون از اول رهن دادیم به مستاجر نتونستیم بازسازیش کنیم ولی خوب توهمین شرایط هم خیلی دلباز و تروتمیزه نورگیره تو یه کوچه عریضه و یه محلهی خوشنام اونم برای فروش گذاشتیم ولی برای اونجا هم به قیمتی که میخوایم مشتری پیدا نمیشه و هر کسی میدید پیشنهاد کمتری میدادو یه عیب رو خونه میزاشت
این وسط من اما بیشتر به مستاجرمون فکر میکردم که بندگان خدا با این رفت و آمد مشتریها اذیت میشن و چون تو خونه پدرم مستاجری کشیدم حالشون رو درک میکردم و از طرفی خودم رو جای اونا میزاشتم و میگفتم این همه پول برای رهن داده باشی تا آسایش داشته باشی ولی با رفت و آمد مشتریا مدام آرامشت به هم بخوره ، من خوب خودم هم همین شرایط رو دارم مشتری میاد و میره مدام ولی خوب من خودم خواستم شغلمه اون بندگان خدا چه گناهی دارن که باید اذیت بشن
حدود دو هفته پیش بود به همسرم گفتم من میخوام برم و از مستاجرمون معذرت خواهی کنم به خاطر مزاحمتهایی که ایجاد کردیم براشون و شرایطمون رو توضیح بدم و بگم ما اصلا قصد آزار و اذیتشون رو نداریم و خلاصه دلجویی کنم ازشون
یه جعبه شیرینی خریدم و رفتم به اون خونمون برای عذرخواهی و دلجویی از مستاجرمون
ما تا به حال همدیگه رو ندیده بودیم خانم مستاجرمون بسیار مهربون و خوش برخورد بودن
من گفتم که ببخشید ، و گفتم به خوبی درکشون میکنم و شرایط اینطوری پیشاومده وگرنه که بهترین مستاجری هستن که تا بهحال داشتیم ،اون خانم گفتن اولین باره که میبینن یه صاحبخونه برای دلجویی با یه جعبه شیرینی میرن پیش مستاجرشون و کلی خوشحال شدن خلاصه من یه دوساعتی اونجا بودم و با اون خانم صحبت کردم و کلی حالم خوب شد
تو اون تایمی که من توی اون خونه بودم دیدم چقدر دوسش دارم خونمون رو چه انرژی مثبتی داره چقدر دلبازی
و پیاده تا اون محله رفتم و کلی از محلش هم خوشم اومد از خانوم مستاجرمون شمارش رو گرفتم و بهشون گفتم از اینبه بعد قبل از اومدن مشتری من بهتون زنگ میزنم اگه از همه لحاظ شرایطش رو داشتین هماهنگ میکنیم تا بیان کسی هم بیهماهنگی اومد راهش ندین
از اونجا که اومدم به همسرم گفتم چقدر خونمون رو دوست داشتم و چه حس خوبی داشت
تو این مدت که مشتریا میرفتن و یا املاکیا و عیب میزاشتن رو خونه ما خودمون هم یه کم فکر میکردیم ارزشش پایینه اما وقتی من دوباره رفتم تو خونه دیدم واقعا ارزشمنده و حیفه که بخوایم جوری باهاش برخورد کنیم که میخوایم هرچه زودتر از دستش راحت بشیم
و کلی تو فکر رفتم
من و همسرم خیلی با هم صحبت میکنیم و شبش با هم نشستیم به صحبتکردن و گفتن خوبیهای خونمون
و من به همسرم گفتم مطمئنم که اوضاع ملک خوب میشه همونطور که قبلا هم این اتفاقات افتاده ولی خوب شده
اما ما باید صبر کنیم
گفتم این خونهای که توش هستیم یا اونیکی خونمون هر دوشون ارزشمندن ما با کلی شوق و ذوق خریدیمشون و آگاهیم به همه حسنهاشون
نباید بزاریم حرف بقیه و بعضی شرایط ما رو از خوبیهای ملکهامون غافل بکنه
و ما با هم حرف زدیم و زدیم و زدیم تا به اینجا رسیدیم که اصلا ما چرا عجله و اضطراب داریم که بفروشیم اونجارو
و به نتایج جالبی رسیدیم
یه جورایی انگار ذهنمون رو کندوکاو کردیم و به این نتیجه رسیدیم به خاطر حرف مردم ، به خاطر اینکه حس میکنیم داریم عقب میمونیم از بقیه، به خاطر اینکه انقدر داریم به ماشین مدل بالاتر فکر میکنیم که دیگه انگار داریم کمتر لذت میبریم از این ماشینی که چقدر موقع خریدنش خوشحال بودیم ، چقدر آسایش و آرامش ما رو بیشتر کرده ،
ببینین این احساسات انقدر ریز و مخفی بودن که ما خودمون بعد از ساعتها حرف زدن بهش رسیدیم
و با خودمون گفتیم شاید حس و حال یه کسی که اصلا خونه و ماشین نداره از مایی که دوتا خونه داریم و ماشین خوب بهتر باشه
بله ما تو دام مقایسه افتاده بودیم
تو دام حرف مردم
تو دام اثبات خودمون به بقیه
ما خودمون رو تو یه میدون نبرد میدیدیم که باید تلاش سخت فیزیکی بکنیم برای برنده شدن توش که ای دریغ تازه برنده هم نمیشی با این روند
و اومدیم نعمتهامون رو شمردیم
بی اغراق ما با شمردن نعمتهامون فهمیدیم خیلی خوشبختیم خیلی زیاد
اول از همه اینکه عاشقانه هم و دوست داریم و بهترین رفیق و همدم و همصحبت برای هم هستیم
مادو تا بچه سالم و زیبا و شیرین و خوش سر زبون داریم
هفت ساله از عقد و ازدواجمون گذشته و تو این مدت دو تا خونه خریدیم
هیچ بدهی و قرض و وامی نداریم
آزادی زمانی و مکانی داریم
عاشق شغلمون هستیم
سالم و سلامتیم
ما تو قم زندگی میکنیم و بارها و بارها خداروشکر کردیم به خاطر اینکه اینجا هستیم ، چون برخلاف باور اکثریت مردم قم شهر بسیار زنده و قشنگیه ، اکثرا هوا آفتابیه و مردم مهربونی داره ، اتفاقا من از وقتی ازدواج کردم و اومدم به این شهردیدم چقدر دخترا آزاد تیپ میزنن و کلا آزادن ، قیمتا به شدت پایینتر از همه جای ایرانه ، و کلی خوبیای دیگه که این شهر قشنگ داره
ما اهل تفریحات سالم هستیم ، کلا خیلی سالم و درست زندگی میکنیم
به روز بودن و دوست داریم اما خداروشکر تو دام عمل و جراحی و عجیبغریب بودن نیفتادیم
اهل عیبجویی و مسخره کردن کسی نیستیم
سرمون تو کار خودمونه و تمرکزمون رو زندگی خودمونه
تو این یک سالی که توی این محله هستیم جز خوبی از همسایهها ندیدیم و ما هم به کسی آزاری نرسوندیم
ما این کوئیک قشنگ رو داریم که باهاش کلی دور میزنیم مسافرت رفتیم و تو زمستون گرمه و راحت و تو تابستون خنک
و دیدیم انقدر نعمتهامون زیاده و نتایج عالی گرفتیم که واقعا قابل تحسین اما این مقایسه و حرف مردم انقدر سوسکی میان تو ذهن آدم و ذهن هم هی به آدم این حس و القا میکنه که دیر شده باید بجنبی ، عجله کنی
احساس میکنی که همه منتظرن تا ببینن تو داری چی کار میکنی
حس میکنی گل وسط قالی هستی ولی در واقع برای مردم اون گلای کوچیک حاشیه قالی هستی
ولی میبینی نه بابا آدما انقدر که تو فکر میکنی درگیر تو نیستن ، ننشستن زمین خوردنتو ببینن یا لحظه شماری نمیکنن واسه پیشرفتت اونا سرگرم زندگی خودشونن و زندگی تو و حرف زدن راجعبه تو در حد همون حرفه
و تازه اصلا گیریم به فرض هم که درگیر ما باشن و مگه مهمن تو زندگیمون مگه تا خودمون اجازه ندیم میتونن تاثیر بزارن
بعد از این صحبتای ما استاد فایل اجابت دعا و حرف مردم رو گذاشتن انگار که دقیق برای ما گذاشته بودن
و یه فایل دیگه که خیلی تاثیر گذاشت رومون فایل 《تحقق خواستهها》بود اون قسمت که استاد گفتن اگه به پونزده سال پیش برگردن بیشتر لذت میبرن حتی از یه لبخند ،حتی از یه پروانه
و خداروشکر بعضی روزا انقدر غرق لذت از زندگیم میشم که انگار تو ابرام تو آسمونا و باز شدن قلبم رو احساس میکنم و اشک از چشمام میاد
خداروشکر به خاطر همهی نعمتهاش ، نعمتهای بی حدوحصر و بی حسابش
به خاطر اینکه جاهایی به من کمک کرده و کارایی برام کرده که اسمش فقط معجزست
ممنونم ازتون استاد جان و مریم عزیز
در پناه خدا باشین
سلام نسرین قشنگم
عااااااااشقتم رفیق بهشتیم
روی ماهتو میبوسم دلبرررررررررجاااان
سپاسگزارم از کامنت سراسر عشق و برکت ورزقی که برامون نوشتی و به جااااانم نشست
تحسینتون میکنم بی نهایت ..
دووووووستتونددارررررم بی نهاییییت …
خداروشکر هزاران بار شکر برای وجود ارزشمندتون در این جهان زیبا و سایت بهشتی مون
خدارو شکر هزاران بار شکر
برای دونه به دونه نعمتهای خوشگل خداوند که تو زندگیتون جریان داره و دوتا اصل تمرکز برزیبایی که فرشته وار خداوند بهتون بخشیده عزیزدلم
آدم وقتی به نعمتها وداشته هاش فکر میکنه انگار خدا قشنگ دستشو میگیره و همین جوری داشته های زندگیشو بهش نشون میده
اونقدر قشنگ این نعمتهارو نشون میده که
اشکات میریزه از ذوق و نشونه ها وهدایت هاش …
بببببیییین من کلی قربون صدقه
بچه هاتون رفتم از پشت عکس
یه تبصره جدید صادر کردم توسایت بهشتی مون:
اصلا داشتن خاله های فرکانسی
وچشم قلبی جزو ضروریاته زندگیه
من عااااااااشقتونم خانواده ی قشنگم
خدا حفظ تون کنه ان شاالله
الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره
سلام فاطمه جانم، عزیزدلم، قشنگ جانم
نمیدونی چقدر خوشحال شدم که برام نوشتی ، اونم اینقدر قشنگ ، انقدر صمیمانه ، دقیقا مثل یه خواهر برای من ، یه دوست ارزشمند ، یه خاله مهربون برای بچههام
همین یکی ، دو ساعت پیش بود که با پسرم و همسرم داشتیم تجسم میکردیم که داریم میریم مسافرت و یاد کامنت تو افتادم که میگفتی با بچههای نازت و همسرتون آقا رسول تجسم میکردین که ماشین دارین و سفر میرین
من با تک تک کامنتهات و جملههات حالم خوب میشه، بهشون فکر میکنم ، برام پر از درسه ، خیلی به دلم میشینه ، گاهی با کامنتات اشک ریختم و گاهی لبخند زدم
برام تو همه زمینهها الگو بوده رفتارت، و تحسینت کردم
از دیدن عکس زیبای پروفایل شما و آقا رسول لذت میبرم
فاطمه قشنگم منم دوستون دارم بینهایت ، بی نهاااایت
خیلی خیلی خداروشکر میکنم که بهم توفیق داده تو این سایت باشم و توفیق داده کامنتای زیبای تو رو که مثل کلاس درسه و حتی هزاران برابر ارزشمندتر بخونم
فاطمه جانم تو خیلی ماهی و عزیز و خوشقلب اونقدر خوش قلب و مهربون که تو تکتک کلمات کامنتت این عشق و خوشقلبی و محبت موج میزنه
ممنونم از بمب انرژی که برام فرستادی
سلام خانم فاطمه گرامی و توحیدی و مهربان
من همیشه از کامنت های شما بینهایت لذت میبرم و از این همه صلح درونی شما لذت میبرم
هر وقت کامنتی از شما یا داداش رسول جان میخونم ناخودآگاه از شروع کامنت تا انتهای کامنت روی لبم لبخند و چشمام پُر از اشک میشه از این همه درک و عمل به قوانین شما از این همه صلح درون خانواده توحیدی شما یک خانواده 4 نفره توحیدی فوق العاده ارزشمند واقعا با تمام وجودم همیشه خانواده شما رو تحسین میکنم و خوشحال میشم و سپاسگزار خداوندم
امیدوارم همیشه در کنار داداش رسول جان و محمدحسن عزیز و هلیسا عزیز در آرامش و شادی همیشگی باشین و نور خداوند جاری جاری باشه همیشه تو ثانیه ثانیه زندگی تون
سلام نسرین جان
چقدر کامنت شما را دوست دارم.
چقدر قشنگ و خودمونی نوشتی.
چه شغل جالبی دارید و جالب تر اینکه داخل خانه ای که میخواهید بازسازی کنید زندگی میکنید.
کامنت تان را که خواندم چقدر قشنگ دچار حس سپاسگزاری شدم.
انگار که من دو تا خانه دارم
انگار که من ماشین کوییک. زیبا دارم.
انگار تمام داشته های شما برای من بود و چقدر تحسین کردم شما را.
چه به موقع و سر بزنگاه مچ ناسپاسی را گرفتید و با شکرگزاری پرش کردید.
نوش جانت دختر دو تا خانه ات
همسر همراه و دوستت
ماشین عالی و سریع ات
دو فرزند مثل برگ گفت
الهی که خدا از خزانه ی غیبش بهت دو تا خانه ی دیگه هم بده
الهی که بدون فروش خانه ها بهت بهترین ماشین ها را بده
الهی که رابطه ات هر لحظه عاشقانه تر بشه.
الهی که از خزانه ی غیبش برای تو بباراند و بباراند دایمی، بی نهایت، فراااوان
سلام بهار خانوم عزیزم
چقدر من عکس پروفایل شمارو دوست دارم
کامنتتون پر از انرژی قشنگ بود پرررررررررر
چه دل پاک و قشنگی دارین که این همه با عشق برام دعا کردین و نوشتین
یادمه یه روزی تو مجردیم شنیدم یکی از فامیلای خیلی دورمون تو دوران نامزدی خونه خریدن خیلی تحسینشون کردم و خوشحال شدم من چند سال بعد از اونها ازدواج کردم وقتی شرایط جوری رقم خورد که مام تو نامزدی خونه بخریم من یاد احساس خوبم از صاحبخونهشدن اونا افتادم و حس کردم جهان این انرژی رو نگهداشته بود تا بهم برگردونه قطعا برای شما هم همینطوره
مرسی عزیزدلم
سلام خانم سیفی عزیز
چقدر لذت بردم از کامنتتون
چقدر حال خوب و صداقت موج میزنه تو نوشته هاتون
چقدر عشق و مهربونی از رابطه شما با همسر و بچه های نازتون احساس میشه
بهتون تبریک میگم این حال خوبتون رو
بهتون تبریک میگم که برای کنکاش کردن ذهنتون وقت گذاشتین و به این نتیجه گیری زیبا رسیدین
وقتی افسار ذهن رو بتونی در مواقع مقایسه با دیگران در دست بگیری واقعا برنده ای از هر لحاظ
وقتی به این درجه برسی که بفهمی حرف مردم فقط باد هواست و هیچ ارزشی نداره اون وقت زندگی گلستان میشه
تبریک میگم برای درک و فهمتون از قانون
بهترین هارو براتون آرزو میکنم برای خودتون و همسر عزیز و بچه های نازتون
در پناه و آغوش خدا باشید
سلام به شما آقای مولانی
متاسفانه مقایسه و حرف مردم چیزیه که آدم اگه حواسش نباشه میندازتش تو باتلاق
جوری که انگار آدم نمیتونه تصمیمات درست بگیره ، و هی اشتباه میکنی و ذهنتم به ماهرانهترین شیوههای ممکن توجیهش میکنه
ولی خوب اگه تو مسیر باشی و هی از خودت سوال بپرسی تا حد زیادی میتونی دلایل حال و احساست رو بفهمی و با منطق جوابش رو بدی
بهترین مقایسه ، مقایسه آدم با گذشتشه اون وقت نه تنها حالت بد نمیشه ،احساست خراب نمیشه بلکه به یه احساس عالی میرسی
ممنونم ازتون به خاطر انرژی مثبتی که برام فرستادین
سلام خانم سیفی عزیز
چقدر کانت شما رو دوست داشتم چقدر به شرایط من نزدیک بود من هم دقیقا تو همین شرایط هستم و خیلی تلاش برای جابجایی خونم کردم ولی تا امروز اتاق نیوفتاد
بلاخره تصمیم گرفتم که تسلیم امر الهی باشم تا خداوند در زمان مناسب من را در مکان مناسب و به سمت خونه دلخواهم و انسانهای شریف و دوست داشتنی که دستان حداوند برای رساندن من به تمامی خواستهام هستن هدایت کنه
براتون بهترینها را ارزومیکنم امیدوارم در کنار همسر و فرزندان دلبندتان سلامت و شاد و پیروز باشید
ممنون از کامنت عالی و تاثیر گذارتون
و شکر خدای مهربان که من را با استاد عزیزم و شما دوستان و همسفرهای عزیز و هم فرکانس اشنا کرد
دررهر لحظه در پناه خدای مهربان و روزی رسان باشید
سلام لیلای عزیزم
چه قدر چهرهی زیبایی دارین
چه قدر موهای قشنگی دارین
من به دو تا چیز طبق تجربه تو همین مدت کوتاه رسیدم
اونم همزمانی ،یعنی این و میدونم که خدا همیشه تو بهترین زمان درارو باز میکنه ،گرههارو باز میکنه ،راجعبه فروش خونههامون هم دقیقا خدا همیشه تو بهترین زمان خونههای ما رو فروخته و یا نزاشته جایی رو که به نفعمون نیست بخریم ، پس خیالتون راحت که جابجایی خونه شما هم تو بهترین زمان اتفاق میفته
و یه مورد دیگه رها کردنه
وقتی رها میکنی و تسلیم میشی و آرامش خودت رو حفظ میکنی و اعراض میکنی خدا دیگه برات سنگ تموم میزاره
مرسی ازت که برام نوشتی دوست خوبم
ممنونم از انرژی خوبت
سلام به دوست عزیزو توحیدی درسایت بهشتی .
سلام به نسرین جااانم مهربان و خوش قلبم
تحسینت میکنم عزیزم که به نجواهای ذهنیت گوش ندادی و این کامنت پر بها رو نوشتی .
میدونی نسرین جان من 15 سال ازدواج کردم و متاسفانه هنوز نتونستم صاحب خونه بشم.هربار که خواستیم خونه بخریم به دلایلی جور نمیشدالان توی خونه ی مادر شوهرم زندگی میکنیم .
خداروشکر دوفرشته ی نازنین وهمسری عالی دارم که روابطمون در همه جنبها عالیه و کاملا از زندگیم راضیم .
بخاطر وجود تضادها این خواسته رو به عنوان هدفم گذاشتم وبا تمرکز لیزری دارم برای رسیدن به صاحب خونه شدن تلاش میکنم.
به قلبم چند روزیه الهام شده که تصمیم جدیدی در این رابطه بگیرم .
دیشب داشتم به خدا میگفتم .خدایا خودت نشونه هاتو برام بفرست من از همین لحظه گوشام رو تیز میکنم برای شنیدن ،چشمام رو بیناتر میکنم برای دیدن پس باهام حرف بزن بهم بگو تصمیمم درسته.
میبینی نسرین جان چی میشه که من هدایت بشم به کامنتت که به قول خودت مدتها بود در سایت کامنت ننوشته بودی.
چی میشه که این همه خوب از موضوع مورد علا قه ی من خرید و فروش خونه صحبت میکنی.
ومن میخونم و اشک میریزم .
نسرین جان میبینی چه زیبا دستی شدی از دستان خدا.
چه زیبا پیام اور خدا شدی .
دوست دارم عزیزم .کلللی ازت سپاس گذارم
سلام عزیزم مریم جون
چقدر قابل تحسین هستی که روابط خوب و عاشقانهای با همسرت داری
وقتی تمرکزت رو بزاری رو خواستهای و در عین حال به خدا توکل کنی قطعا بهش میرسی
لذت خونه خریدن انقدر شیرینه که مهم نیست خونه اول کوچیک باشه ،قدیم ساز باشه ،از ایدهآل های آدم دور باشه مهم اول اون احساس خوب و لذت بردن
مهم اینه که آدم بدون استرس صاحباون خونه بشه یعنی بدون قرض و وام
قدم اول خریدن یه خونست هرچند اگه دور باشه از اونچه که میخواین و با طی کردن تکامل شاید تو مدت کوتاهی برسین به اون خونهای که دوست دارین
انشالا خیلی زود بیای و بگی خونه خریدین
ممنونم ازت برای انرژی مثبتی واسم فرستادی
درود به شما خانم سیفی
وقت شما به خیر
من هم قم زندگی می کنم و هم در حوزه املاک فعالیت می کنم
چقدر دیدگاه شما برایم دلنشین بود
و
چقدر تحسین کردم خداوند رو که بین خدا می دونه چقدر کامنت هایی که شما نوشتی من برای اولین بار این دیدگاه رو خواندم که از نتایج مالی فوقالعاده خودتون و همسر محترمتون نوشته بودید از قم و زیبایی هاش نوشته بودید
از ادواج موفق و خوشبختیای که دارید تجربه می کنید نوشته بودید
خیلی لذت بردم از این دیدگاه شما … از نگاه سپاسگزاری و قدرشناسی که نسبت به داشته هاتون از خداوند دارید
این دیدگاه برای من نشونه بود و من خیلی بیشتر سپاسگزار شدم
دوست داشتم برای شما هم پاسخ بنویسم و فقط بهتون این حس خوب تأثیر گذاری رو هدیه بدهم
و اینکه شاید این پاسخ من باعث بشه الهامات خودتون رو مثل نوشتن همین دیدگاه جدیتر بگیرید.
شاد باشید و پایدار در مسیر درست
سلام آقای تجلی
خیلی خوشحالم از اینکه با دوستان همفرکانسی مثل شما توی یک شهر زندگی میکنیم
راجعبه شهر قم من واقعا حس خوبی نسبت به این شهر دارم و خوشحالم که اینجا زندگی میکنم
من اون کامنتتون رو که راجعبه یکی از همکارای خانومتون نوشته بودین ، از دیدگاهش نوشته بودین که واسه خودش زندگی میکنه رو خوندم و خیلی خوشم اومد
خیلی خوشحال شدم که کامنتم تاثیر مثبتی روی شما گذاشته
برام خیلی قابل تحسین و ارزشمنده که یکی از اعضای قدیمی سایت که تو این مسیر الهیه ، اینقدر قشنگ به دیدگاهم پاسخ داده
مرسی که بهم گفتین الهاماتم رو برای نوشتن کامنت جدیتر بگیرم
آقای تجلی انشالا تو حوزهکاریتون و تو زندگیتون روز به روز موفقیتهاتون بیشتر بشه
ممنونم از انرژی خوبتون
به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر .
سلام و درود خدمت شما خانوم سیفی عزیز و محترم .
کامنتتون رو خوندم بسیار عالی بود و لذت بردم از این که چقد عالی متوجه شدید که داشته هاتون چقد با ارزش هستند مطمئناً همه ما وقتی چیزی برامون مهم میشه و میخریم کلی شوق داریم و کلی ازش لذت میبریم اما وقتی توی فکر فروش اون میمیوفتیم انگار اون عجله ی واسه فروش اون کالا یا ملک، دارایی مون رو برامون بی ارزش میکنه و حواسمون نبوده که چقد حال کردیم و به خودمون افتخار کردیم وقتی اونو خریدیم .
وقتی شما با جعبه شیرینی رفتی پیش مستاجر تازه متوجه شدید که چقد همه چیز عالیه .
این یه موضوع بود که باعث تحسین شد بهتون تبریک میگم .
دومین موضوع این بود که با همسرتون وقت میزارید و به چیزهایی که میخواهید توجه میکنید و با هم هماهنگ هستید .
سومین موضوع این بود که کاملاً درسته ما فکر میکنیم که مردم زندگیشون رو گذاشتند و سرشون تو زندگی ما هست در مورد ما صحبت میکنند و توهم این که برای دیگران مهم هستیم رو داریم و شما خیلی خوب بهش اشاره کردید که ما مثل گل های کوچیک کنار قالی هم نیستیم برای دیگران پس حیف وقتمون که بخواد سر این تلف بشه که دیگران در مورد ما چی میگن یا چه تفکری دارند، بچسبیم به زندگی و خواسته های خودمون و روی خودمون تمرکز کنیم و مهمتر از همه از لحظه به لحظه زندگیمون لذت ببریم .
در مورد با ارزش بودن داشته ها من شمال ساکنم و کارم باغ ویلا سازیه و مثل شما تازه شروع کردم دوسال میشه وقتی با همسرم در مورد امتیازات و شرایط خاصی که ملکمون داره با شوق میشینیم صحبت میکنیم بخدا خودمون یهو دلمون میخواد بیایم و ملک خودمون رو بخریم . ما باید توجهمون رو روی ارزش ها و داشته هایی که داریم معطوف کنیم نه اون چیزی که نیست .
یه مثالی دارم برای عجله .
من یه تایمی راننده اسنپ بودم یه مسافر سوار کردم که سه سال بود ویلا سازی میکرد، میگفت هزار متر زمین قبل از بیماری به قیمت 500 میلیون خریدم و تبدیل به سه قواره زمین کردم یکیش رو ساختم و بازار کساد بوده توی بیماری و هر چقد تلاش کردم نتونستم بفروشم چقد عجله داشتم و زور میزدم نا گفته نماند بشدت ناراضی بود یه سالی بود که بیماری تموم شده بود و وقتی با من صحبت میکرد فروخته بود بهش گفتم اون موقع چقد میخواستیبفروشی گفت 2 میلیارد گفتم خب الان چقد فروختی گفت 6 میلیارد گفتم بجای این که خوشحال باشی چرا ناشکری میکنی خب دوسال نتونستی بفروشی وقتش نبوده . الان که فروختی سه برابر فروختی نمیفهمم چرا ناراضی هستی تازه ویلای دومش هم کار جزئی داشت و میخواست بفروشه .
اگه عجله نکنیم قطعاً شرایط بهتر رو خداوند پیش میاره.
کامنتم یهو طولانی شد ببخشید .
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید
سلام آقای سیار
چه قدر برداشت قشنگی از کامنتم داشتین و من هم لذت بردم از خوندن کامنتتون
چقدر جالب یکی از آرزوهام که هر روز وقت میزارم و تجسم میکنم خرید خونه یا ویلا تو شمال فرقی نمیکنه چه شهری اونو سپردم به خدا که هدایتمون کنه ، من تو دیوار تقریبا هر روز ویلاهایی که دوس دارمو نگاه میکنم ،گاهی تماس میگیرم
انشالا کسب و کارتون پر رونق باشه
چه قدر آخر کامنتتون خوب بود راجعبه فروش ویلای اون شخص و ناشکر بودنش و عجله نوشته بودین من به این مسئله ایمان دارم که عجله کار شیطونه و صبر درست میکنه همه چیز و
ممنونم از انرژی مثبتی که برام فرستادین
سلام به شما خانوم سیفی عزیز .
ممنون بابت انرژیتون و جواب کامنتی که دادید انشالا که به راحتی به تمام آرزوهاتون برسید و در کنار خانواده تون شاد و سلامت و ثروتمند باشید و با عزت زندگی کنید . شما میتونید برای تجربه زیبایی های شمال تکاملی اول به شهر های مختلف شمال مسافرت کنید و بعد اقدام به خرید کنید حتماًطبیعت بکر و دست نخورده تالش رو از قلم نندازید اون ییلاقات بسیار زیبایی که داره آبشارهای بسیار بسیار زیبایی که وجود داره و باعث میشه بیشتر انرژی و حال و احساس خوب رو درک کنید اون شالیزارهای بسیار عالی و خوش عطرو بویی که توی تابستون با مشام آدم بازی میکنه واقعا لذت بخشه . به امید روزهای عالی و نتایج بزرگی که بدست میارید و کامنت نتایجتون که باعث تحسین و قوی تر شدن ایمانمون میشه انشالا.
موفق باشید
سلام نسرین خانم نازنینم
ان شاءالله هرجا که هستید در کنار خانواده دوست داشتنیتون از زندگیتون لذت ببرید
یکدفعه ای دلم خواست که براتون کامنت بنویسم
خدا میدونه که چقدر این کامنت دلنشینتون برای من درس داشت
بسیار بسیار سپاسگزارم که این تجربه ی شیرینتون رو با ما به اشتراک گذاشتید
اونجایی که گفتید حرف آدما سوسکی میاد و ذهنت و درگیر میکنه
با خودم همون لحظه گفتم آره درسته خودشه!
انقدر سوسکی میاد که تو نمیفهی؛
متوجهش که نمیشی هیچ، تازه ذهن مدام میگه ( نه بابا! من؟؟؟، من نگران حرف مردمم؟؟، خل شدی؟، نه بابا کدوم حرف مردم؟)
چقدر برام پسش اومده که خواستم برم مهمونی و با خودم فکرمیکردم که آره این و بپوشم، این و نپوشم یوقت بقیه چی میگن؟ ( این یوقت بقیه چی میگن و ذهنم واضح نمیگفت اما همیشه منظورش همین بود) یا اینکه رفتم فلان جا اونطوری رفتار کنم
خلاصه یه نقابی بود همیشه
وقتی این مثال و توضیح دادید واقعا متوجه شدم که انقدر سوسکی میاد که تا خودت و کَنکاش نکنی متوجهش نمیشی
نمیدونید چقدر با این داستان شیرینی که تعریف کردید برای من چقدر درس داشت
چقدر تحسینتون کردم که انقدر صابخونه خوبی هستید و یک مستاجر عالی دارید و این باور و در من دارید میسازید که همه ی صابخونه ها آدم های خوبی هستند
واقعیتش ما هم مستاجر هستیم و باید بگم که ما یک صابخونه خیلی خیلی عالی داریم
و بابتشون خدارو هزار بار شکر کردم
بازم ممنون از شما نسرین خانم نازنین که این تجربه دوست داشتنیتون رو با ما به اشتراک گذاشتید
ان شاءالله همیشه در سایه الله شاد و سلامت و پر روزی باشید
سلام به بهاره عزیزم
از خوندن کامنتت متوجه درک زیبات وفرکانس قشنگت شدم
مثال مهمونی خیلی مثال قشنگی بود که زدی
راجعبه این موضوع من مچ خودمو تو روزای اول تابستون بود که گرفتم
برای دو تا مهمونی من رفتم عجولانه لباس خریدم لباسایی که چون با عجله خریده بودم قشنگ نبودن و کلی هم بابتشون پول دادم و همون یه بارم با زور پوشیدم بعدش با خودم گفتم مگه ارزش منو لباس من تعیین میکنه ، اصلا تکراری هم بپوشم مگه چی میخواد بشه ، و بعد فهمیدم یکی از تاثیرات بد اینستاگرام روم تو همین موضوع بوده و حذفش کردم و رو خودم کار کردم که نیاز نیست من مدام لباس بخرم باورت میشه تا همین ماه قبل من هیچی نخریدم چون نیازی نمیدیدم یعنی حدود هفت ماه من هیچی نخریدم
بهاره عزیزم انشالا به زودی خونه میخرین
قطعا خودتون هم مستاجر عالی هستین که صاحبخونه خوبی نصیبتون شده
چقدر خوبه که از این سن تو این مسیری عزیزم
ممنونم برای انرژی خوبی که واسم فرستادی
سلام خدمت شما
واقعا چقدر لذت بردن از کامنت شما.
مخصوصا اون قسمتی که گفتین رابطه خیلی خوبی با همسرتون دارین .
پدر مادر من رابطه خوبی باهمنداشتن
و منم یه جورایی به قول خودتون ته ذهنم باور کرده بودم که روابط همینه دیگه زنو شوهری همینه.
ولی خداشاهده از کامنت شما خیلی خیلی لذت بردم.
و باور کردم که یه رابطه بدون دعوا 7م وجود داره دقیقا مثل استاد.
و الان از ازدواج کمتر میترسم.
یا اونجایی که گفتین از شغلتون لذت میبرین.
یا در مورد حرف مردم که استاد در جلسه 5 کشف قوانین زندگی به عنوان یکی از بزرگترین ترمز های زندگی صحبت میکنه همین حرف مردمه.
کلا کامنتتون جمله به جمله برای من درس داشت.
منم قبلا در مورد کامنت گزاشتن خیلی کمالگرا بودم ولی الان یه دو سه هفته میشه خدارو شکر خیلی فعال شدم و بعضی روزا حتی 4 تا 5 تا کامنت خوب مینوسیم.
امیدوارمشماهم از این کامنتای خوب بیشتر بزارید و مارو خوشحال کنین.
موفق و ثروتمند باشید
سلام آقای ناصری
من تو کل دوران کودکیم ، نوجوونیم، جوونیم ، بیشتر روزا شاهد دعوا و اختلاف پدرومادرم بودم ، و الان هم گاهی هستم
اما همون موقع هم تو همسایهها و اقوام میدیدم که زوجهایی هستن که فوقالعاده با هم خوبن دارن زندگیشون. و میسازن و چقدر من لذت میبردم از دیدن زندگی آرامشون
تو روابط بین دو نفر باید اینو پذیرفت که گاهی اختلاف نظر پیش میاد چون دو تا آدم از دوتا خانواده مختلف، دیدگاهها و افکار و اخلاق ، متفاوت میان زیر یه سقف
خوب طبیعی که تا بیان با هم خو بگیرن و بپذیرن همو زمان میبره و تو این بین شاید گاهی مسائلی هم پیش بیاد
اما یه رابطه خوب ساختنیه ، با عشق و منطق و گذشت
اینکه مسائل زندگی تو خونه بمونه و تا جایی که ممکنه یه زوج حرف زندگیشون و پیش کسی نزنن ،خیلی محکم به کسی اجازه دخالت ندن
من اما به اختلافات پدر و مادرم به چشم یه تضادی نگاه میکنم که برام ارزش آفریده مثلا میدیدم که مامانم خیلی پیش همه درددل میکنه و سفره عریض و طویل باز میکنه از مشکلاتش به خودم گفتم تو هیچوقت اینکارو نکن ، یا سر حرف مردم با بابام دعواش میشد مدام ، یا بابام خیلی رفیق باز بود و صدمات زیادی از این بابت خورد من هیچوقت رفیق باز نبودم و هیچکس رو به همسر و بچههام ترجیح نمیدم ، و بی نهایت درس دیگه که من از زندگی پدر و مادرم گرفتم و برام تجربه شده
میدونین میخوام چی بگم؟ میخوام بگم بیاین به اختلافات پدرومادرتون به چشم یه تضاد نگاه کنین که به کمکتون میاد و باعث میشه قدر زندگیتون رو بیشتر بدونین
مطمئن باشین که تعداد زوجهای خوشبخت خیلی بیشتر از زوجایی که مدام در حال دعوا هستن
انشالا شما هم یه رابطه سرشار از عشق و احترام و محبت رو تجربه میکنین
ممنونم از انرژی خوبتون
سلام نسرین عزیز خیلی ممنونم بابت کامنت تأثیرگذارتون انگار برای من نوشتید دقیقا تمام احساسات و افکاری که داشتید رو من هم دارم تجربه میکنم خیلی ریز که گاها متوجه شون نمیشدم سپاسگزارم بابت اینکه خداوند از طریق کامنت تو به من یادآوری کرد نگاهم به داشته هام باشه که خیلی بیشتر از نداشته هام هستن
و اینکه این روزا مقایسه میکنم با بیرحمی هم اینکار را انجام میدم من باید یاد بگیرم خودم را با خودم مقایسه کنم و تحسین میکنم رابطه ی با عشق و حال خوبتون را با همسرتون و خوشحالم از اینکه همسفر زندگیت باهات هم مسیره امیدوارم این اتفاق قشنگ برای زندگی من هم رقم بخوره
سلام عزیزم
قطعا چون توی مسیر هستی اتفاقات قشنگ از این جنس و حتی بهتر هم برای زندگیت رقم میخوره
مقایسه و حرف مردم چیزیه که آدم اگه وا بده از پا درت میاره
آره منم گاهی نسبت به خودم و زندگیم خیلی بیرحم میشم و تو 99 درصد مواقع مال وقتایی بوده که خودمو مقایسه کردم و یا به حرف مردم توجه کردم و اینو به صورت تکاملی حدود چند ماهه که فهمیدم یعنی قبل از اون هم فکر میکردم آدمی هستم که خیلی به حرف مردم اهمیت نمیدم اما در واقع داشتم خودمو گول میزدم زمانی که با صداقت تمام افکارمو واکاوی کردم فهمیدم که اهمیت میدم و میدونم که همیشه باید اینو به خودم یادآوری کنم که فقط خودمو همسرم و بچههام مهم هستیم بقیه احترامشون سر جاش اما نظراتشون مهم نیست
ممنونم ازت برای انرژی خوبی که واسم فرستادی
سلام خانم سیفی گرامی
سپاسگزارم از شما که نوشتین ، تو بند بند کامنت شما انگار داشتم خودمو میدیدم
چرا به خواستم نمیرسم و توی کامنت شما دلیلش و پیدا کردم مخصوصا این قسمت کامنتتون
احساس میکنی که همه منتظرن تا ببینن تو داری چی کار میکنی
دقیقا این احساس دارم که همه منتظرن که ببینن من دارم چیکار میکنم آیا توانایی رسیدن به خواسته هامو دارم یا دارم الکی فقط حرف میزنم
میدونم دلیلش هم برای چیه چون بارها دوستام و دیدم ازم پرسیدن چیکار میکنی میگفتم سرگرم کارهای خودمم همیشه میپرسیدن کِی این پروژه هات به اجرا میرسه کِی قراره نتیجه بگیری از این سوال های همیشگی که اصولا عموم جامعه میپرسن منم میگفتم ایشالا میشه من دارم تلاش خودمو میکنم ایشالا که میشه
خداروشکر تمام دوستان و باهاشون قطع ارتباط کردم مگر اینکه یک جایی ببینمشون میدونم اونم دلیلش بخاطر فرکانس های خودم که خداروشکر الان ماه هاست دیگه هیچ ارتباطی بین من و اونها وجود نداره
دلیل قطع ارتباط هم اینه همیشه به خودم میگم این آدمی که باهاش ارتباط دارم آیا اون جایگاهی که میخوام تو آینده داشته باشم این شخص از هر لحاظ شباهتی به اون جایگاه داره یا نه اگه هیچ هماهنگی پیدا نکنم رابطه رو با احترام بدون هیچ ناراحتی قطع میکنم البته میدونم این کار خدای عزیزم که همیشه ازم مراقبت میکنه
الان که توی کامنت شما به خودم فکر کردم این دکتر چموش خان که از بس چموش همیشه میگفت میبینی پروژه هات اجرا نشد پروژه هات به سرانجام نرسید الان همه چشمشون به توعه که ببینن داری چیکار میکنی حتی بارها خانواده ازم میپرسن چیشد همیشه میگی دارم کارامو انجام میدم چرا پس این کارهای تو نتیجه نمیده همیشه گاها اصرار دارن تو باید بری کار دولتی یا یچیز شبیهه همین که بیمه داشته باشی از این افکار کوچیک از این افکاری که چشمم به یکی باشه که بهم حقوق بده انجام بدی هنر که نون و آب نمیشه ولی من میدونم که دارم مسیر درست و میرم همونطور که استاد عزیزمون گفتن تو این فایل حرکت در مسیر درست
از نظر من حرکت در مسیر درست یعنی حرکت تو مسیری که قلبم میگه چون من اومدم تجربه ای که قلبم میخواد تو این دنیا داشته باشم نه اینکه عموم جامعه چیکار میکنن
اگه انسان ها درگیر عموم جامعه میشدن هیچوقت افرادی امثال : اینشتین ، بتهوون ، ادیسون ، لئوناردو داوینچی بوجود نمی اومد
خانم سیفی گرامی ازتون سپاسگزارم که نوشتین تا از کامنت شما جواب سوالم و بگیرم
عاشق خدام که به این سرعت پاسخ میده دقیقا دیشب قبل خواب ازش سوال پرسیدم که چیکار باید بکنم که کارهام پیش بره و کامنت ارزشمند شما جواب منو داد
استاد عباسمنش عزیزم از شما بینهایت سپاسگزارم عاشقتونم که اینقدر سخاوتمندانه این آگاهی های ارزشمند و در اختیار ما میزارین
استاد شایسته عزیز از شما هم سپاسگزارم بابت همه چیز
مثل همیشه این دکتر چموش که استاد چرت و پرت گفتن گفت نمیخواد کامنت بزاری کامنت بزاری که چی تو فهمیدی مشکل تو خب گذاشتن کامنت با نذاشتنش فرقی نداره ولی من بهش توجه نمیکنم چون حرافی زیاد میکنه اونم بی اساس و بی ریشه
خدایا عاشقتم که عاشقمی
سلام به شما آقای یاسر
ممنونم از وقتی که گذاشتین و برام نوشتین
این روزا که دارم رو بی ارزش کردن حرف مردم برای خودم کارمیکنم و منطق میارم واسه ذهنم که این موضوع اصلا ارزش اینو نداره که واست مهم باشه
به یه نکتهای رسیدم گاها شده خیلی هم موفق بودم توی کاری و نتیجه خوبی هم گرفتم اکثر اون مواقعی که نتیجه خوب و عالی بوده من تو حین کار به اینکه بقیه چی میگن توجه نکردم و تمرکزم رو کار خودم بوده و خدا سنگ تموم گذاشته
اما چندین بار پیش اومده که خودم و یا همسرم و یا تو زندگی مشترکمون کارهایی کردیم خیلی تحسین برانگیز و خفن که اگه من ببینم یکی انجام داده اونکار و کلی تحسینش میکنم
ولی اطرافیان خیلی عادی برخورد کردن و با زور یه تبریک گفتن
ولی دیدم که همون کار رو کس دیگهای انجام داده تازه کمتر از ما و کلی تحسینش کردن و با آبو تاب تعریف کردن ازش و باورتون نشه شاید یه لحظه با خودم گفتم یعنی این نمیدونه ما هم عین اینکار و یا حتی بهترشو انجام دادیم ، گاهی به خاطر عدم احساس لیاقت حتی به ارزش کار و عمل خودمون هم شک کردم
ولی الان با خودم میگم اصلا تو چرا منتظر بودی که اون آدم از موفقیت شماهم با آب و تاب تعریف کنه مگه با تعریف آدما نتیجه تغییر میکنه
میبینین ماها داریم حرف آدمایی رو ارزشمند میکنیم برای خودمون که در واقع اصلا هیچ ربطی به ما ندارن، شاید نسبت فامیلی داشته باشیم حتی نسبت نزدیک ولی دوریم از لحاظ فرکانسی، خوب یا بدیشون با خودشون ولی چرا ما آنقدر مهمون کردیم به نظرم حداقل واسه من که اینطوره خودم فقط مقصر هستم خودم گنده میکنم افراد و بهشون ارزش میدم
باز هم ممنونم از انرژی مثبتتون
در پناه خدا باشین
سلام خانم سیفی گرامی
ممنونم که بازهم وقت گذاشتین برام نحوه ی نگاهتون و درکتون از اتفاقات نوشتین واقعا از لطف و محبتتون سپاسگزارم
بازم توی این متن ارزشمند شما کلی درس داشت برام و کلی آموزش های استاد عباسمنش عزیزمون برام بازتر شد
بله درست میفرمایین ، واقعا چقدر احساس قشنگی که آدم باگ هاشو پیدا میکنه ، از موضوع احساس لیاقت که فرمودین اونکه واقعا خیلی خیلی عمیق و گسترده من هر چقدر فایل های دوره ی فوق العاده ارزشمند احساس لیاقت استاد عباسمنش و گوش میکنم چیزهایی پیدا میکنم تو خودم که باورم نمیشه این باگ ها وجود داشته
از نظر من با اختلاف پایه ای ترین محصول استاد عباسمنش عزیزمون دوره احساس لیاقت قطعا
بازم از شما سپاسگزارم بازم برام نوشتین امیدوارم در کنار خانواده همیشه در بهترین حال ممکن باشین و نور خداوند همیشه جاری باشه تو زندگی تون
استاد عباسمنش عزیزم باز هم از شما سپاسگزارم بابت این آگاهی های فوق العاده ارزشمند که میلیارد دلار ارزش دارن واقعا
استاد شایسته عزیز از شما هم سپاسگزارم بابت این تلاش های ارزشمندتون توی این سایتی که سراسر دّر و گوهر
سلام و درود به شما دوست عزیز .
نسرین جان منم شهر قم زندگی میکنم از اینکه با یه دوست هم فرکانسی تو شهر خودم آشنا شدم خیلی خوشحال شدم.
مرسی که شهر قم رو خیلی خوشگل توصیف کردید دقیقا همین طوره . فرهنگ و معاشرت آدمها تو این شهر نسبت به چن سال پیش خیلی فرق کرده .منم از شهرم خوشم میاد و حس خوبی بهش دارم .
و از وجود استاد عزیز آگاهانه به زیبایی ها و قشنگی های شهرم توجه و تمرکز میکنم تا لذت بیشتری از لحظاتم ببرم .
امیدوارم شما هم ، تو همه ی زمینه ها همیشه بهترین حال ممکن رو داشته باشید.
از خداوند موفقیتهای روز افزون براتون خواستارم .
سلام ناهید زیبا و عزیزم
من کامنتهای شما رو میخونم
و میبینم که چقدر قشنگ دارین رو خودتون کار میکنین
صادقانه مینویسین و روند تکاملیتون رو به خوبی توضیح میدین
تحسینتون میکنم برای استمرارتون
خوشحالم که شما هم تو شهر قم زندگی میکنین
قم شهر زیبائیه و قشنگیها و محاسنش خیلی خیلی زیاده
احساس میکنم در حقش کم لطفی شده و همه جا با افتخار میگم قم زندگی میکنم
ناهید عزیزم ممنونم از دعای خیرت و انرژی مثبتی که برام فرستادی
سلام به خانم نسرین سیفی عزیز ، دوست خوب ونازنینم وعرض ادب به همسر همراه ومهربانشون ، این برادر بزرگوار
نسرین عزیز ، وقتی نوشته هاتونوخوندم،بسیار لذّت بردم.
اون نگاه زیبا واون حرکت نرم و لطیف مثل ‘سر خوردن روی یخ ، اون مشورتها با همسر وحتی گذاشتن خودت جای عزیزی که داره با امید آرامش در خونه ی شما زندگی میکنه ودرک حال ایشون ، زاویه ی دید قدر دان زندگی فعلی بودن با نیفتادن در دام حرفهای بقیه ،
همشون زیبا ودلچسب وگوارا بود.
من هم برگشتم به زندگی خودم ، به تکاملی که نسبت به قبلم کرده بودم، نگاهی انداختم ودیدم هر جا سپاسگزار زندگیم بودم وبا شادی بهتر از اون رو خواستم ، بدستش آوردم ،
وبالعکس هر وقت به بازی وتله حرفای بقیه وارد شدم ونالیدم وغر زدم همونم باختم .
متشکرم بابت این فایل زیبا و انرژی بخشتون ، امیدوارم همواره در این مسیر درست توحیدی ، کنار هم بمانیم و بازم بالاتر وبالاتر وبالاتر بریم ، با شادی ورضایتمندی ولذّت بیشتر وحال خوش ….
سلام ژیلای عزیزم
چه قلم قشنگی دارین و چقدر با ادب و احترام برام نوشتین سپاسگذارم ازتون
وقتی عمیقا سپاسگذار میشی و حال خوب داری همون لحظه خدا بهت پاسخ میده و متوجه میشی چون به آرامش میرسی چون قلبت باز میشه ،چون دیگه دلیلی برای نگرانی نمیبینی ، و احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب
من هم معتقدم اگه آدم بخواد با منطق فارغ از مقایسه و طمع و حرف مردم به زندگیش نگاه کنه متوجه میشه چقدر نعمت داره
من هم براتون حال خوب و احساس خوب رو آرزو میکنم و باز هم ممنونم برای انرژی قشنگی که واسم فرستادین
سلام نسرین عزیزم ، چقدر با خواندن کامنتت تحسینت کردم همه جوابهایی رو که به بقیه دوستان در زیر این کامنت داده بودی رو خوندم و تحسینت میکنم بخاطر باور های خوبی که برای خودت ساختی .
نوشته بودی :
وقتی رها میکنی و تسلیم میشی و آرامش خودت رو حفظ میکنی و اعراض میکنی خدا دیگه برات سنگ تموم میزاره.
یا اونجایی که از تضاد دعوای پدرو مادرت گفته بودی دقیقاً پدر و مادر منم رابطه خوبی با هم نداشتن و وقتی که فکر کردم فهمیدم که منم همیشه کسانی که رابطه خوبی رو با هم داشتن رو تحسین میکردم و به اون روابط زیبا توجه میکردم که الان رابطه نسبتاً خوبی با همسرم دارم .
و این قسمت از کامنتت که دیگه باعث شد مچ ذهنمو بگیرم :
احساس میکنی که همه منتظرن تا ببینن تو داری چی کار میکنی
حس میکنی گل وسط قالی هستی ولی در واقع برای مردم اون گلای کوچیک حاشیه قالی هستی
ولی میبینی نه بابا آدما انقدر که تو فکر میکنی درگیر تو نیستن ، ننشستن زمین خوردنتو ببینن یا لحظه شماری نمیکنن واسه پیشرفتت اونا سرگرم زندگی خودشونن و زندگی تو و حرف زدن راجعبه تو در حد همون حرفه
و تازه اصلا گیریم به فرض هم که درگیر ما باشن و مگه مهمن تو زندگیمون مگه تا خودمون اجازه ندیم میتونن تاثیر بزارن .
واقعا این مهم نبودن حرف مردم یه پاشنه آشیله اساسیه و منم میگفتم که حرف مردم برام مهم نیست ولی میبینم که بعضی جاها عکس این عمل کردم.
ممنونم عزیزم که اینقدر خوب کامنت نوشتی و اینقدر خوب جواب دوستان رو دادی.
سلام مهناز عزیزم
ممنونم از وقتی که گذاشتی و کامنتهام رو خوندی
ممنونم از کامنت پر محبتت
حرف مردم یکی از پاشنههای آشیل منه
مخصوصا تو این چند وقته من خیلی دارم تو خودم این مسئله رو کشف میکنم
گاهی به خودم میام و میبینم دارم برای کارام به بقیه تو ذهنم توضیح میدم، و بیشتر نجواهای ذهن من از اینجا نشات میگیره
یا اینکه قضاوتها رو برای خودم مهم میدونم
البته که دارم رو خودم کار میکنم در رابطه با این موضوع و تغییراتی هم داشتم ولی همیشه جای کار داره این مسئله
در پناه خدای یکتا شاد و سلامت باشی عزیزم
سلام به نسرین عزیز
خانم واقعا من لذت میبرم از این حس و حال ارامش و حال خوب شما . و دوستون دارم
چون شما رو قبلا دنبال میکردم از کارتون و جریان خونه باخبر بودم و نشد که بنویسم
منم به لطف خداوند شرایطی پیش اومد که از یه محله قدیم و پایین شهر، به محله باصفای فوق العاده از همه نظر در بالا شهر نقل مکان کردم و انقدر این اتفاق سریع رخ داد که من نفهمیدم چی شد
حالا خونه اولی رو که در منطقه پایینی بود برای فروش گذاشتیم و اون خونه هیچ مدرکی نداشت و داخل داغون بود و قناص ساخته شده بود. به خیلی از بنگاهها سپردم و خودم از توی دیوار مشتری میبردم و خونه رو نشون میدادم و این زور زدن و فشار آوردن برای فروش خونه خیلی باعث شد بدجور اذیت بشم.
که از یه جایی به بعد گفتم خدایا من بریدم و نمیدونم خودت خریدار و فروشنده باش و فروش خونه رو کلاً بیخیال شدم
چند روز بعد برای عوض شدن حالم، به یک مسافرت کوتاه رفتم و موقع برگشت یه حس تلنگر به من میزد که خونه رو دوباره بزار توی دیوار بعد از مقاومت یک هفته این کار را انجام دادم
دقیقاً یادم نیست دو سه روز بعد یه بنده خدایی زنگ زد در مورد خونه پرسید به من گفت من کارای فروش خونه را انجام میدم و این بنده همان خدا دستان خداوند بود که مشتریهای زیادی را برای خانه میبرد و تمام شهر تبلیغات انجام داده بود ،حتی برای فامیل خودش.
و هر دفعه که به من زنگ میزد که این خونه فلانه از نظر خودش و باورهاش حرفش درست بود
و چون خیلی از بنگاهها و همسایهها هم منو تمسخر کردن بابت خونه و اذیت شدم و این بنده خدا هم همینطور هی زنگ میزد و گله و شکایت از خونه و از همسایهها میکرد.
اون اولین بار که من میخواستم خونه رو بفروشم حاضر شدم که به نصف قیمت خونه رو بفروشم و فقط رد بشه و از شرش خلاص بشم و چندین مشتری تا پای قرارداد بردم ولی طرف غیبش میزد یا به بهانههای متفاوت افراد محو میشدن
و بعدش که توی اون مدت که خونه را ول کرده بودم یک نگرش جدید گرفتم چون قبل گذاشتن تو دیوار رفتم به خونه و توی خونه راه میرفتم و روی پشت بامش نشستم و فکر میکردم و فهمیدم همین خونه یه روزی آرزوی من بود، به خوبیهای خونه فکر کردم شاید باورتون نشه چیزهایی که از این خونه درآوردم که فهمیدم این خونه خیلی با ارزشتره و گنجه.
من سالها تو این خونه بودم محلشو میشناسم ،اینجور قضاوت میکردم و عقلمو داده بودم دست بقیه برای همین در این دور جدید، که این بنده خدا دستان خدا شد گفتم به قیمت من میفروشی و یه قیمت بالا گفتم میفروشی و هیچ وقتم به من زنگ نمیزنی از بقیه بد بگی و مشتریم باید پول نقد بیاره و جالب اینکه توی این مدت بارها از بقیه همسایه ها و بنگاه ها برای این خونه موشک خورده بود ، میخواست کارو ول کنه
منم توی فکرم بود تو نباشی دستان هستند
و خلاصه اینجوری شد یک بنده خدایی با قیمت من و بدون که حتی مدارک خونه رو ببینه ،چشم بسته گفت فقط من این خونه رو میخوام و میگفت جالب اینکه 100 تا خونه بهتر از این دیدم ولی نمیدونم چرا عاشق این خونه شدم
ولی من تو ذهن خودم میدونستم چرا چون وقتی خدا خواسته باشه کار را انجام بده بقیه هیچن نیستن،
اون مدت قبل فروش خونه گاهی من داشتم در مورد خونه شکرگزاری مینوشتم از در و دیوارش، از محلش ،از همسایههاش فقط به خوبیاش فکر میکردم، این باعث شد که دیدگاه من نسبت به خونه عوض بشه و همین که اصلاً برای فروش خونه نچسبیدم و بیخیالش بودم همون شخصی که خونه رو خرید تو روز معامله کل پول و نقد تو کارتش آورد
اینم بگم حتا همسایه طبقه پایین ، محل ، بنگاها و خود بنگاهی منفی بودن و دست اندازی کردن ولی من به بنگاهی میگفتم اونا ادم های خوببین تو به کارت برس.
مورد دوم :اما یه چیز که فهمیدم اینکه وقتی فرکانس ادم عوض میشه و میاد بالا جهان کارها رو انجام میده و به پول یا به عاملی نیست، یعنی بنظرم وقت خداوند بخواهد مکان رو عوض کنه به پولت ، شرایطت ، و هر عاملی دیگه بستگی نداره چون ما فکر میکنیم با پول میشه مهاجرت کرد اما فرکانس و مدار حرف میزنه ، چندبار که میرفتم به اون سمت میفهمیدم که من به اون محله قبلی تعلق ندارم و سردرد شدید میگرفتم و بدنم حالت کوفتگی داشت و موقعی که به مکان جدید برمیگشتم حالم جا میومد و نفس میکشیدم و دیگه نتونستم به اونجا برگردم.
شاد باشید
سلام آقا سعید
خیلی خیلی از لطفی که به من دارین ازتون ممنونم
چقدر جالب، دقیقا امروز که استاد دوره جدید رو گذاشتن
من دیدم که چقدر دوست دارم که بخرم، از این نظر که تو مدت عضویت نشده یه دوره ای رو استاد بزارن رو سایت و من بتونم همون موقع بخرم، تو دورههای قبل من شرایط مالیم اکی بود، ولی تو مدارش نبودم، این سری اما احساس میکنم خیلی دوست دارم که من هم باشم، همش تو این فکر بودم صحبتهای استاد رو که برای معرفی دوره شنیدم که یه نشونه میبینین اگه آماده باشین خیلی خوشحال شدم و رها کردم موضوع رو،
و با خودم گفتم سعی میکنم اصلا فکر نکنم و با چیزای دیگه خودمو سرگرم کردم، اگه خدا بخواد و تو مدارش باشم میخرم اگرم نه بعدا میخرم
یه لحظه تو دلم گفتم بزار برم تو سایت شاید نقطهآبیداشته باشم، دوباره فکر کردم من که مدتیه کامنت نزاشتم فکر نمیکنم، و بعد در کمال تعجب با چشمای گرد شده دیدم که کنار اسمم یه نقطهی آبی قشنگ هست
فوقالعاده خوشحال شدم
و وقتی پیام پر از امید شما رو خوندم و کنترل ذهن و نتایجشیرینتون رو خوندم احساس خوبم خیلی بیشتر شد
ممنونم ازتون که برام انقدر قشنگ و با جزئیات نوشتین، من این پیام شما رو به فال نیک میگیرم
و فوقالعاده تحسینتون میکنم برای کنترل ذهنتون
در پناه خدای مهربون شاد و سلامت باشین
سلام خدمت دوست عزیزم
واقعا لذت بردم از کامنت قشنگتون خیلی روم تاثیر گذاشت وخیلی بهم کمک کرد برا تقویت باورهای قدرتمند
واقعا انسان یک درصد هم اگه فکر کنه ب خیلی چیزا میرسه ک تاالان اصلا بهشون توجه نداشته و بودن تو زندگیش و خیلی خوبه ک تمام توجه خودمون رو بزاریم رو نعمتهای زندگیمون و ب نبودشون اگه فکر کنیم میبینم ک بودنشون چقدر ارزشمنده
امیدوارم حال دلتون همیشه خوب و عالی باشه.
سلام زهرای عزیزم
ممنونم ازت به خاطر نکتهی ارزشمندی که گفتی ، آره این خیلی مهمه برای اینکه ارزش چیزی و بفهمی و قدرشو بدونی و سپاسگذار باشی کافیه فقط یک لحظه به نبودنش فکر کنی بعد میبینی که چقدر قشنگه
این روزا من عمیق که فکر میکنم و به زندگی خانوادم و اطرافیانم نگاه میکنم میبینم تو زندگی همه چیزای خیلی خیلی ارزشمنده مادی و معنوی هست
ولی انگار واسمون بدیهی میشه
مرسی برای انرژی خوبی که واسم فرستادی