آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 2 - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

787 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ایمان متین فر گفته:
    مدت عضویت: 3153 روز

    به نام خدا

    با سلام و احترام

    با شنیدن این فایل خیلی احساس لایت ، عالی و الهی رو تجربه کردم یه جورایی حس می کنم استاد و خانم شایسته پدر و مادرم شدن ? چون در دوره کشف قوانین زندگی اونجایی که مکالمه دو طرفه بود رو من خیلی تاثیرگذار گذاشت مخصوصا” اونجایی که آخر فایل 9 خانم شایسته گفتم هدایت میشیم و استاد هم تایید کردن چقدر این جمله به دلم نشست . هدایت میشیم . یکی از نزدیکانم که مدتیه از مدارم خارج شده چند وقت پیش بم گفت تو واقعا” فردات معلوم نیست (هرچه پیش آید خوش آید ما که خندان میرویم زندگی می کنی علی بی غمِ علی بی غمی)هرروزت یه جوره و اون موقعه چون من متمرکزم رو دوره کشف قوانین زندگی بود نمی فهمیدم چی میگه (شایدم حرفاش اونموقعه برام مهم نبود ) ولی الان انگار بیدارترم هوشیارترم چقدر ماهرانه و صادقانه و با تکنیک های قرآنی و روانشناسانه ای احساس ترس و تردید رو از آدم دور می کنید و احساس امید و ایمان رو هر روز در دل بچه ها زنده تر می کنید واقعا” از صمیم قلب ازتون شاکر و سپاسگزارم.

    استادید هر دو تون.

    یادش بخیر استاد در جلسه اول قانون آفرینش گفتن سعی کنید خودتون هم در قانون به مرحله استادیت برسید وقتی خالص تر میشید الهام رو بهتر دریافت می کنید و راحت تر می پذیریدشون.

    چقدر زندگی با این قانون راحت تر لذتبخش تر و باحال تر شده.

    رفتم میدون انقلاب برای خرید کتابی ، یه کتاب فروش جاافتاده ای داشت درمورد مباحث قرآنی با یه جوانی با شور و تاب حرف میزد ناخودآکاه نفهمیدم چطور وارد بحثشون شدم چشم در چشم فرشنده با هم صحبت های ارزشمندی می گردیم جذاب ، محکم و با لبخند ، کلی آدم اومدن تو کتابفروشی و بحث ما رو دنبال می کردن آخر سر هم برامون دست زدن و ما با در آغوش کرفتن هم از همدیگه خداحافظی کردیم.

    چه اتفاقی افتاده؟ جسما” که همون آدمم ولی یه چیزی خیلی خوب داره تغییر می کنه اونم ذهن و باورهامه که اول سپاسگزار الله یکتا هستم بخاطر هدایتش بسمت استاد و این سایت و بعدش سپاسگزار استاد ( آلان استاد لبخند میزنه میگه عامو جذب من بوده حواست کجاست؟ )

    الله اکبر از این پتانسیل درونی ما که ازش قافل بودیم ولی خدا رو شکر با دستان هدایتگر الله یکتا داریم پتانسیل درونیمون رو آرام آرام پیدا می کنیم و بسمت آزاد کردنش برای گسترش جهان هستی پیش میریم.

    خدایا شکرت

    برای همه عزیزان شادی ثروت و سلامت از خداوند بلند مرتبه خواهانم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    پریا بیگدلی گفته:
    مدت عضویت: 1248 روز

    به نام الله یکتا

    اول این فایل میگه ببین وقتی آرام شدی و سکوت کردی و قلبت را پاک کردی اتفاق خوب برات افتاد؟ اره دیدم دیدم چند روز پیش به عینه این چیزو دیدم من یه بدهی داشتم و زمانی که این بدهی رو به خودم تحمیل کردم متوجه کار زشتم بودم ولی به نجواها گوش دادم و خدارو بزرگیشو فراموش کردم بلافاصله توبه کردم و به خودم گفتم هرگز بدهی نخواهم داشت بعد این و واقعا در محضر خدا توبه کردم و دیگه قرض نگرفتم موقعیت قرض داشتم و نگرفتم

    برای دادن بدهی من هیچ نقشه ای نداشتم ولی خودمو سپردم به دریای نیل مواج و ذهنمو آروم کردم مدام با خودم این آیه سوره بقره رو مرور میکردم که خدا میگه اگر بندگانم از تو درباره من بپرسند بگو من نزدیکم اجابت میکنم دعای دعا کننده را به شرط توکل

    منم توکل میکردم و خودمو سپردم بهش دقیقا یک روز مونده به موعد بدهیم خدا چنان جواب توکلمو داد چنان جواب داد که من گفتم دمت گرم پریا ببین خدای تو دقیقا همون طور که گفته نزدیکه کافیه ارامش داشته باشی و خودتو بسپاری به خدای مهربون تو فقط کافیه خودتو هم مدار کنی با خوبی ها همون خوبی ها سمتت روانه میشن

    وقتی حالم خوبه نتایج خوبی میگیرم

    خدایا بی نهایت ازت ممنونم مرسی خدایا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    پارسا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 3861 روز

    سلام بر استاد بزرگوار……..خیییییییییییییییییییلییییییییی عالللللللللیییییییییه بود.خداخیرتون بده خیییییییییییییییییییلییییییییی خوشحالم کردید.سپاسگزارم…………………………..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 907 روز

    اندیشه‌ات جایی رَوَد، وآنگه تو را آن جا کِشَد؛

    باید از فکر کردن عبور کرد و آگاهانه آن را به سمت تصمیمات درست هدایت نمود…

    سلام به استادعزیزم ومریم نازنینم

    و همه دوستانم در ادامه این‌مسیر بهشتی

    خدایاشکرت بابت قطره قطره های باران پرخیرو برکتت ،چقدر هوا بی نظیره ،چقدر حالم حالیست و احساسم لبریز آرامش به ویژه پیاده روی های بعد از افطار و زیر بارانت، وای که چه لذّتی داره ،چقدر رهای رها هستم و تصور می کنم دست در دستان تو راه می روم ،تمام وجودم شده شکرگزاری ،تمام فضای ذهن و روحم شده قدردانی از هرچه که دارم که خواست تو بوده و هرچه که ندارم خیر بوده برایم ،

    چقدر این مسیر پرتو نور آگاهی هایش وجودم را از عشق و ایمان به خداوند لبریز کرده ،هرروز با یک احساس عالی بیدار می شوم و تمام توجه ام رو معطوف می کنم به دیدن زیبایی ها ،قدردانی از تمام اعضاء و جوارح بدنِ بی نهایت هوشمندانه ای که طراحی شده است و عجب مکانیزم پیشرفته ای و همه در آغوش هم به عالی ترین شکل ممکن عمل می کنند و چه کسی جز خداوند قدرت خلق این شگفتی محض را دارد،معجزه هست و اگر من آنها را معجزه دانستم و قدر وارزش گرانبهای شان را فهمیدم و درک کردم و شکرگزار خالقش بودم آن وقت هیچ چیز در زندگیم نه تنها تکراری نیست بلکه تماما نعمت هایی است که خداوند ارزانی داشته و با دیدنشان سجده شکر می گذارم .

    یک عمر یک سَرِ بزرگ روی بدن خودم قرار دادم با انواع فکرهای پوچ و بیهوده و بدنم دیگر نایِ سالم زیستن نداشت و از هرطرف آماج افکارو باورهای نامناسب ولی

    خداروبی نهایت شاکروسپاسگزارم برای بودنم در این مسیر و آگاهانه تفکر،تامل و تعمق در مورد هر مسئله و تصمیمات درست و اصولی پشت آن با هدایت های خداوند که چه واضح و آشکار بر قلبم جاری می کند ،عجب ایده های بکر و سرنوشت سازی و

    هرروز در این فضای توحیدی ،بودنم را باتمام وجودم حس کردن و شکرش را به جا آوردن و توجه به ذهنم که فقط دروازه ورودش پاکی ها باشد و تمرکز و عمل به آنچه در قوانین زیبای کائنات مشخص و واضح است و ماحصل آن آرامش قلبم هست که وجود و زندگیم با ضربان های منظمش به یک زندگیه بهشتی مبدل کرده ،

    و من هر روز سعی کرده ام که در آن برترین خرد که لذّت بردن از زمان اکنون هست را والاترین هدف زندگیم قرار دهم زیرا این تنها واقعیتی است که وجود دارد و مابقی چیزی نیست جز بازی های فکر.

    و هر اندیشه مثبت چون دعایی خاموش است که زندگیم را در تمام ابعاد تغییر می دهد.

    در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید، دوستتون دارم.

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      ناصر گفته:
      مدت عضویت: 1373 روز

      سلام خانم مریم هدایت یافته و شاکر

      سپاسگزارت هستم که با این جملات زیبا حس طراوت و شور و سرزندگی و توحید و شکور بودن رو منتشر می کنی

      احساس خالص و پاکت رو به وضوح درک میکنم

      از حال و هوای کامننت مشخصه که داری رشد میکنی و تغییر مدار میدی

      خدا رو شکر میکنم برای این گسترش و پیشرفت روحی و جسمی ات.

      حال و هوای این روزهای من هم شبیه به حال و هوای شماست

      بیشتر به جسمم توجه میکنم جسمی که میلیاردها سلول درِش هست که بدون آگاهی و اراده من دارن تغذیه میشن و رشد میکنن بدون کوچکترین خللی و این یعنی اینکه در وجود من هر لحظه داره معجزه ها رخ میده و فقط من باید بهش توجه کنم و فقط قدردان باشم.

      چه خوبه که احساست عالیه و باز شکرگذاری ات بیشتر و خالص تر و عمیق تر شده.

      بهت تبریک میگم که به این درک رسیدی که زندگی یعنی لحظه حال و اینکه فقط با از لحظه اکنون بهره ببریم و لذتش رو ببریم

      به قول خودت نه گذشته ای وجود داره و نه آینده ای و اینها بازی و خیالات ذهنه

      من هم این چند روزه به این آگاهیهای جدید هدایت شدم

      اینکه لحظه اکنون فقط وجود داره و من باید ازش کمال لذت رو ببرم

      از چایی که می نوشم

      از راننده اسنپی که در سکوت و احترام من را به مقصد می رساند

      از نگاه محبت آمیز همسرم

      از بالش نرمی که زیر سرمه

      از آهنگ شادی که راننده اتوبوس پلی کرده

      از نم نم بارونی که روی صورتم میافته

      از صدای بلبلی که از پاساژ پرنده فروشی دم اداره ام میاد

      از سبزی تازه

      از خیار خوشمزه

      از اینکه دخترم صبح برای سحری بیدارمون میکنه

      و هزاران هزار نعمتی که درِش غرقم و گاهی یادم میره.

      زندگی در لحظه حال و درک لحظه اکنون مهارت خیلی مهمیه؛ در دنیایی که اکثریت یا در گذشته سیر میکنند و یا انتظار آینده رو میکشد.

      یکی از اساتید این حوزه یه جمله زیبا میگه : مهمترین دستاورد من در زندگی ام اینه که هر موقع بخواهم فکر میکنم.

      می بینین چقدر جمله عجیبیه

      زمانی ما میتونیم از اکنونمون لذت ببریم که خالی از افکار گذشته و آینده بشیم و درصد بسیار کمی هستند که اینطور میتونند باشند.

      وقتی از گذشته و آینده خالی میشی

      تازه به اصل و مبدا وصل میشی

      آروم میشی،

      اصلا خود آرامش میشی، خود لذت میشی

      مگه نه اینکه ما جزئی از خداییم و وجودمون به وجود اون وابسته هست

      پس وقتی فارغ بشیم از گذشته و آینده

      دیگه نه غمی داریم و نه نگرانی

      لاخوف علیهم و لاهم یحزنون

      چون ما به منبع آرامش وصلیم و وجود ما بالذات مملو از آرامشه ولی افکار گذشته و آینده باعث میشن که آرامشمون لای اون افکار گم بشه

      لازم نیست برای رسیدن به آرامش کار خاصی بکنیم فقط کافیه ذهنمون رو آزاد و رها بکنیم و آرامش درونمون رو درک و لمس بکنیم.

      خدا رو شکر

      فاطمه خانم یه تشکر هم بکنم ازتون به خاطر پاسخی که چند ماه پیش برام نوشتین توی بحث رابطه با همسرم

      و نکات مفیدی که برام بیان کرده بودین

      اینکه خودم رو لایق رابطه خوب بدونم و هم اینکه خودم رو هم باید به لحاظ شخصیتی رشد بدم

      و خدا رو شکر الان رابطه ام با همسرم خیلی خیلی بهتره.

      سپاسگزارتان هستم و براتون بهترینها رو آرزو میکنم.

      شاد و خوشبخت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        مریم مهدوی فر گفته:
        مدت عضویت: 907 روز

        و یَرزُقه مِن حیثُ لا یَحتَسِب

        گاهی گمان نمیکنی ولی خوب می شود…

        سلام و عرض ادب واحترام به شما بردار بزرگوارم

        خداروشاکروسپاسگزارم بابت حضورمان در این مسیر بهشتی و لبریز از آگاهی که از تجارب هم در کنار صحبت‌های گهربار استادمان چه زندگی معجزه واری را برای خود خلق کرده ایم .

        وقتی قدرو ارزش لحظه های زندگی خود را بدانیم و با رفتارو عملکردهای درست و خداپسندانه قدم برداریم بی شک خالق بهشتی هستیم که هم در این دنیا بهره می بریم و هم توشه ای برای آخرت مان ذخیره کرده ایم و این گونه نه غمی می ماند و نه ناراحتی ،تمام وجودت لبریز از شکرگزاری می شود و دیگر آرامش و احساس عالی در تاروپود وجودت نهادینه می گردد.

        از صمیم قلبم خوشحالم که رابطه با همسر عزیزتان عالی تر شده و دختر گلم هم که برای خانواده عزیزش لطف می کنه و سحری آماده می کنه نعمته ،برکته…. ای جووونم از طرف من سلام به خانواده برسونید و

        واقعا زندگی همینه باید از تمام لحظاتش لذّت برد و شاد بود و آن را به گوشه گوشه وجود و زندگی که هدیه خداوند است سنجاق کرد.

        در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت و موفق و عالی باشید و بدرخشید.

        خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

        متشکرم متشکرم متشکرم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    مهدی مولوی گفته:
    مدت عضویت: 3854 روز

    پیش از این ها فکر می کردم خدا

    خانه ای دارد کنار ابرها

    مثل قصر پادشاه قصه ها

    خشتی از الماس خشتی از طلا

    پایه های برجش از عاج و بلور

    بر سر تختی نشسته با غرور

    ماه برق کوچکی از تاج او

    هر ستاره پولکی از تاج او

    اطلس پیراهن او، آسمان

    نقش روی دامن او، کهکشان

    رعد وبرق شب، طنین خنده اش

    سیل و طوفان، نعره توفنده اش

    دکمه پیراهن او، آفتاب

    برق تیغ خنجر او، ماهتاب

    هیچ کس از جای او آگاه نیست

    هیچ کس را در حضورش راه نیست

    پیش از این ها خاطرم دلگیر بود

    از خدا در ذهنم این تصویر بود

    آن خدا بی رحم بود و خشمگین

    خانه اش در آسمان، دور از زمین

    بود، اما در میان ما نبود

    مهربان و ساده و زیبا نبود

    در دل او دوستی جایی نداشت

    مهربانی هیچ معنایی نداشت

    هرچه می پرسیدم ، از خود، از خدا

    از زمین، از آسمان، از ابرها

    زود می گفتند: این کار خداست

    پرس و جو از کار او کاری خطاست

    هرچه می پرسی ، جوابش آتش است

    آب اگر خوردی ، عذابش آتش است

    تا ببندی چشم، کورت می کند

    تا شدی نزدیک، دورت می کند

    کج گشودی دست، سنگت می کند

    کج نهادی پای، لنگت می کند

    با همین قصه، دلم مشغول بود

    خواب هایم، خواب دیو و غول بود

    خواب می دیدم که غرق آتشم

    در دهان اژدهای سرکشم

    بر سرم باران گرز آتشین

    محو می شد نعره هایم، بی صدا

    در طنین خنده خشم خدا

    نیت من در نماز و در دعا

    ترس بود و وحشت از خشم خدا

    هرچه می کردم، همه از ترس بود

    مثل از بر کردن یک درس بود

    مثل تمرین حساب و هندسه

    مثل تنبیه مدیر مدرسه

    تلخ، مثل خنده ای بی حوصله

    سخت، مثل حل صدها مسئله

    مثل تکلیف ریاضی سخت بود

    مثل صرف فعل ماضی سخت بود

    تا که یک شب دست در دست پدر

    راه افتادم به قصد یک سفر

    در میان راه، در یک روستا

    خانه ای دیدم ، خوب و آشنا

    زود پرسیدم: پدر، اینجا کجاست؟

    گفت: اینجا خانه ی خوب خداست!

    گفت: اینجا می شود یک لحظه ماند

    گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند

    با وضویی، دست و رویی تازه کرد

    با دل خود، گفتگویی تازه کرد

    گفتمش: پس آن خدای خشمگین

    خانه اش اینجاست؟ این جا، در زمین؟

    گفت: آری، خانه او بی ریاست

    فرش هایش از گلیم و بوریاست

    مهربان و ساده و بی کینه است

    مثل نوری در دل آیینه است

    عادت او نیست خشم و دشمنی

    نام او نور و نشانش روشنی

    خشم، نامی از نشانی های اوست

    حالتی از مهربانی های اوست

    قهر او از آشتی، شیرین تر است

    مثل قهر مهربان مادر است

    دوستی را دوست، معنی می دهد

    قهر هم با دوست معنی می دهد

    هیچ کس با دشمن خود، قهر نیست

    قهری او هم نشان دوستیست…

    تازه فهمیدم خدایم این خداست

    این خدای مهربان و آشناست

    دوستی، از من به من نزدیک تر

    از رگ گردن به من نزدیک تر

    آن خدای پیش از این را باد برد

    نام او را هم دلم از یاد برد

    آن خدا مثل خیال و خواب بود

    چون حبابی، نقش روی آب بود

    می توانم بعد از این ، با این خدا

    دوست باشم، دوست، پاک و بی ریا

    می توان با این خدا پرواز کرد

    سفره ی دل را برایش باز کرد

    می توان درباره ی گل حرف زد

    صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد

    چکه چکه، مثل باران راز گفت

    با دو قطره، صد هزاران راز گفت

    می توان با او صمیمی حرف زد

    مثل یاران قدیمی حرف زد

    می توان تصنیفی از پرواز خواند

    با الفبای سکوت آواز خواند

    می توان مثل علف ها حرف زد

    با زبانی بی الفبا حرف زد

    می توان درباره ی هرچیز گفت

    می توان شعری خیال انگیز گفت

    مثل این شعر روان و آشنا…

    تقدیم به استاد عباس منش و همه اونهایی که خالصانه دوست دارند معرفت شان روز به روز نسبت به خدا و بندگانش و همه مخلوقاتش بیشتر و بیشتر شود و قوانین کیهانی او را درک کرده و در زندگی بکار بندند تا به اوج انسانیت و کمال و آرامش روحی در پرتو آگاهی برسند.

    همتونو دوست دارم سالم، موفق، سعادتمند، ثروتمند ، شاد و پیروز باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    سعید ذاکری گفته:
    مدت عضویت: 2900 روز

    سلام سلام به همه دوستان گلم

    الان که دارم این مطلب رو مینویسم یه موضوعی ذهن منو خیلی به خودش درگیر کرده مدتهاست که دارم فایل های استاد رو گوش میدم

    ناخودآگاه فکر میکردم خیلی تو مسیرم ولی نتایجم خیلی خوب و ملموس نبود

    الان که خیلی بهتر و دقیق تر نگاه میکنم میبینم من از ضعف اتصالم به ذات حقیقیم دارم رنج میبرم

    من گرفتار ترس و نگرانی هستم و این ینی ایمانم ضعیفه

    این ینی هنوز که هنوزه به قانون عمل نمیکنم

    این ینی در مسیر شیطانم و فکر میکنم چون قوانین رو میدونم در مسیر درستم

    دوستان عزیزم

    بیاین یکبار دیگه نگاه کنیم

    بیشتر اوقاتی که بیداریم تو چه فضایی هستیم

    در شور و شوق ، اشتیاق، امید ، عشق، اطمینان و شادی و….. هستیم ؟

    یا در نگرانی ، اضطراب ، استرس ، غم ، عصبانیت ، افسردگی و ناتوانی و … هستیم؟

    من که پاسخ خودمو میدونم

    بچه ها یه چیزی درونم میگه سعید بسه این مدل زندگی

    بچه ها خسته شدم از خودم

    دوستان عزیزم احساس میکنم که یه خواست قوی در درونم تازه داره شکل میگیره

    یه خواست برای تغییر اساسی

    یه خواست برای رشد

    مگه ما چقدر عمر داریم که اونو صرف چیزای بیخود کنیم

    دو شب با فاصله زمانی هفت روز به لطف خدا، شب هنگام موقع خواب از مرگ نجات پیدا کردم

    با خودم دارم فکر میکنم سعید مرگ در یک لحظه پیش میاد

    آیا دوس داری اون موقع حسرت بخوری و از دنیا بری یا دوس داری به قول استاد ،عزرائیل رو که دیدی با عشق بگی من آماده ام؟

    من دوست دارم بگم آماده ام

    اما این آمادگی نیاز به زیرساخت داره

    نیاز به ایمان داره

    نیاز به احساس خوب در زندگی داره

    نیاز به حرکت و تلاش در مسیر درست داره

    نیاز به یکی شدن با ذات اقدس الهی رو داره تا تو هم برای به آغوش کشیدن مرگ لحظه شماری کنی نه فرار کنی

    دوستان عزیزم بیایم روی ایمان و باورهامون با اراده و عشق کار کنیم

    بیایم با خدامون یکی بشیم

    بیایم درونمون رو با عشق به خدا پر کنیم

    در یک کلام از زندگیمون لذت واقعی رو ببریم

    براتون ایمان و اراده و صبر در مسیر عمل به آگاهی های ناب رو از خدای مهربان خواستارم

    استاد عزیزم خیلی دوست دارم

    هر جا هستی مملو از عشق و آرامش باشی

    در پناه خدای بخشنده و وهاب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1732 روز

    بنام الله یکتا تنها قدرت وتنها مالک آسمان ها و زمین

    سلاام ب همگی عزیزانم

    35ومین برگ سفرنامه

    خداروشکر باید فضای مقدسی ک درش قرار گرفتم، وقتی ک داشتم توضیحات این قسمت مریم عزیز و میخوندم درمورد قدرت احساس خوب

    ی روزایی از گذشته م از جلوی چشمم رد شد، اینکه من گذشته

    اصلا آرامش نداشتم، خیلی سریع قاطی میکرد حاضر جواب بودم

    یکه بدو میکردم

    درحدی ک این اواخر بعد از هر درگیری ک داشتم بدنم میلرزید تز شدت عصبانیت

    ضربان قلبم بالا میرفت

    کافی بود یکی بهم بگه بالا چشت ابروعه

    خداای من

    محیطی ک درش بودم تو فضای مجازی

    اصلان قابل قیاس با این فضای مقدس نیست این مکان توحیدی

    خداای من یادمه حتی ب داداش خودمم نفرین میکردم الله اکبر

    خدایا منو ببخش چقدر از خودم خود مقدسم

    خود ابدیم

    خود لایتناهی م چقدررر دور شده بودم

    خدایا شکرت ک دستمو گرفتی و ب سمت نور آوردی

    چقد من خوشبختم ک قبل مرگم با این مسیر توحیدی آشنا شدم

    چقد آراام ترشدم

    و صبورتر

    چقد آسان شدم برای آسانی ها

    یادمه اون موقع ها هیچی خوشحالم نمیکرد اصلا خییلی کم میخندیدم

    حتی فیلم های کمدی هم برام خنده دار نبود

    ولی الان کوچیک تربن چیز ها منو سرذوق میاره و لبخند میزنم

    رها هستم

    و میتونم ذهنم و کنترل کنم

    وسریع حالمو خوب کنم

    الهی صدهزار بارشکرت

    چقد این روزها حالم خوب وعالیه

    خدایا ازت ممنونمممم

    امروز قدم بعدی درمورد کارم بهم گفته شد و انجامش دادم

    خرید کتاب طراحی خیاطی نفیسه محسنی عزیزم ک عضو همین سایته

    دیروز خواهرم اینا از اراک اومدن خونه مون بعد ک نمونه کارهای جدیدم و دید

    کلی ذوق کرد و

    گفت زکیه چرا کتاب طراحی خیاطی تهیه نمیکنی تا تخصصت و بیشتر کنی

    قبلا نیت کرده بودم کتاب نفیسه عزیزو بخرم ولی ب خودم گفتم اگه قراره تهیه ش کنم هدایت میشم

    و این حرف آجیم و ی نشونه از طرف خدا دونستم وامروز خداروشکر گرفتمش

    چقد قلم زیبایی داره نفیسه جان چ ایمان قوی از مقدمه ازش دریافت کردم

    با ی آیه شروع کرد

    آیه ای ک بهش هدایت شده بود

    آیه81نحل

    درمورد لباس واهمیتش برای محافظت

    از انسان از گرما و سرما

    چقد زیبا اشاره کردن ب ادریس پیامبر ک این رسالت و داشتن چقد حس فوق العاده ای گرفتم ازش

    ایمانم ب رسالت خودم بیشتر شد ک مسیرم درسته

    ایمان دارم ک این کتاب برای من نوشته شده و هدایت خدای عزیزم هست

    تا ب راحتی بتونم اموزش ببینم و بهتر عمل کنم تو کارم

    الهی صدهزار بارشکرت خدای عزبزم عاشقتمممم

    امروز نشانه هایی دیدم از رابطه ای ک دوسدارم

    دختر عموم ک تازگی ها متوجه شدم ب همراه همسر ش دوره قانون سلامتی و تهیه کردن از 95،کیلو رسبده ب 75

    همسرش هم لاغر شده

    امروز اجیم رفته بود خونه شون باهم ک صحبت کردن دخترم عموم گفته روزی4ساعت به همراه همسرش پیاده روی میکنن البته شب ها

    چقد حس خوبی گرفتم

    چقد خوبه با همسرت ک تو این مسبر هست باهم پیاده روی کنی و درمورد قانون، خدا صحبت کنی من این همراه بودنو دوست دارم

    خدایا ازت ممنونم بخاطر خوشبختی دختر عموم درکنار همسر عزیزش

    و اینکه امروز چقد حس خوبی گرفتم از

    رابطه اجیم و همسرش

    همس باعشق داشت موهای اجیمو میبافت

    الهی شکرت بابت این حس های قشنگ ک زندگی رو شیرین تر میکنه

    الهی صدهزار بارشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      رضا زارعی گفته:
      مدت عضویت: 1035 روز

      سلام زکیه جان امروز برخلاف بقیه روزا حسم گف اول کامنتارو بخون بعد کامنت بزار آخه منم فصل دوم روزشمارم و نشانه امروز ،وکامنتت اولین کامنتیه که خوندم و چقد حس خوب داشت

      تحسین برانگیزه صداقتت در هنگام نوشتن این کامنت وقتی که از گذشته نوشتی تحسین برانگیزه این سفر که هرروز مارو به اصل خودمون نزدیکتر و صدای نفسمونو خاموش تر می‌کنه و چقدر خوبه این وصال ما با خود ابدیمون و به یاد آوردن این آگاهی ها

      حسم خوب شد با کامنتت و خواستم بنویسم و تشکر کنم

      سپاس گزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    مجید مهدوی پاینده گفته:
    مدت عضویت: 3985 روز

    خدایا تنها تو رو می پرستم و تنها از تو یاری می طلبم و با هیچکس کاری ندارم فقط خدا رو عشقه…

    دنبال چی میگردیم که خدا نمیتونه بهمون بده واقعا دنبال چی؟

    به امید روزهای پر از حس خوب و عالی در کنار هم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    ایمان گلستانی گفته:
    مدت عضویت: 3600 روز

    به نام او

    سلام و عرض ادب به استاد عزیز و همه همراهان خانواده صمیمی عباسمنش در ۳۵ امین روز از سفر پر خیر و برکتمون.ممنون از خانم شایسته عزیز بابت مقاله دیروز در بخش عقل کل که پر از آگاهی ناب بود و با خواندن این مقاله عملکرد ذهنم این اسب چموش را به وضوح درک کردم  و الان بهتر میتونم بفهمم که وقتی میخوام کاری انجام بدم کدوم صدا از ذهنم میاد تا منو فلج کنه و کدوم صداست که همواره امید و اشتیاق بهم میده و میگه ادامه بده این رشته رو قطع نکن در یک قدمی گنجی فقط تکرار و استمرار رو ادامه بده. در احساس خوب ماندن خودش یک پاداش عظیمه، با مرور گذشته میشه فهمید که چقدر در هر لحظه واکنش گرا بودیم،اگر اتفاق خوبی برایمان رخ میداد برای لحظاتی لبخند زنان بودیم ولی چند دقیقه بعد با یک اتفاق به ظاهر بد صحنه جنگ در ذهنمان به راه می افتاد. واقعا الان میفهمم که چه نتیجه ی عظیمی کسب کردم که با تغییر نگاهم خیلی سریع حال خوب را انتخاب میکنم و شده بزرگترین الویتم چون این یک قانونه: احساس خوب=اتفاقات خوب و این اصل ماست خود حقیقی ما واقعا شهامت میخواهد که زندگیتو بر این اصل استوار کنی و میبینی که نتیجه بدیهی آن ثروت و نعمت و روابط خوب است.آره باید ادامه بدیم باید هر روز روی خودمون کار کنیم اگه یک روز حالمون بد شد نزاریم این حال بد ادامه دار بشه حال خوب رو انتخاب کنیم حرف های دیگران هم اصلا مهم نیست که مثلا بگن آدم الکی خوشی آدم بیخیالی.خودت مهمی برای خودت زندگی کن و احساس خوبتو با هیچ چیز عوض نکن.

    خانم شایسته عزیز باز هم ممنونم بابت این سفر عالی من که وقتی دارم نظر مینویسم خودمو روبه روم میبینم و دارم به خودم این حرفا رو میزنم و هر روز نکاتی رو به خودم گوش زد میکنم که ثابت قدم تر در این راه قدم بردارم

    هر روز هم ذهنم میگه امروز که نمیدونی چی بنویسی ولش کن بزار فردا شاید چیزی یادت اومد ولی دستشو خوب میخونم و امروز به خودم گفتم مثل همون چند روز گذشته که قلبم بهم گفت شروع کن بهت گفته میشه امروزم میگه و وقتی عملکرد ذهنتو بشناسی دیگه باهاش کاری نداری میزاری اون حرفشو بزنه و تو  هم  کار خودتو میکنی و خودتو موجودی میدونی که همواره به سمت راه حل ها هدایت میشه و اساس این جهان بر( ان مع العسر یسری) استواره. بینهایت سپاسگزار خدای خودم هستم که در عضوی از این خانواده بینظیر هستم

    شاد و سربلند و باشکوه باشید

    در پناه خدای فراوانی ها

    تقدیم با عشق ایمان گلستانی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    محمد مهدی آذرکمند گفته:
    مدت عضویت: 3601 روز

    با سلام

    چند روز پیش در کانال تلگرام چنین مطلبی نوشته بودید:

    سلام به دوستان عزیزم

    یکی از دوستان در اینستاگرامم

    abasmanesh.com

    توضیح دادند که: “سلام استاد، شما درباره پاریس صحبت کردید، اما درباره این همایش بیست میلیونی اربعین صحبت نمی‌کنید به نظرتون این یک پدیده معمولیه؟ بیست میلیون با پا پیاده به چه امیدی؟ با این همه سختی! برا چی؟”

    من هم گفتم برای تمام دوستان نظر شخصی‌ام رو بگم:

    من هیچ وقت نخواستم بدون فکر از جامعه پیروی کنم. همیشه برای انجام یک عمل به دنبال دلیل منطقی هستم و اگر اون دلیل رو پیدا نکنم، اگر تمام مردم جهان اون رفتار رو انجام بدهند من حاضر به انجام آن نخواهم شد.

    یکی از اون رفتارهایی که هیچ وقت نتونستم دلیل قانع کننده‌ای برایش پیدا کنم، عزاداری برای ائمه اطهار است. با ابنکه از بچگی توی قم بزرگ شدم و قاری قرآن بودم و در مسجدمون هم مؤذن بودم هیچ وقت با عزاداری ارتباط برقرار نکردم. یادمه وقتی محرم می‌شد و مردم میومدن توی مسجد و کلی روضه می‌خوندن و گریه می‌کردن من خیلی تعجب می‌کردم و یه حسی به هم می‌گفت امام حسین (ع) هرگز چنین چیزی از رهروانش نمی‌خواسته و سعی کردم به جای پیروی از اکثریت جامعه خودم به دنبال نحوه تفکر و رفتار امام حسین (ع) بروم و سعی کردم آزادگی رو زندگی کنم نه اینکه عزاداری کنم. البته توضیح بیشتر رو شاید در یک فایل تصویری آماده کنم چون واقعاً در قالب نوشتار نمی‌تونم حسم رو کامل بگم.

    در هر صورت این نظر شخصی من هست و به هیچ عنوان قصد ندارم دیگران بدون فکر مثل من عمل کنند. گفتم شاید بهتر باشه هر روز یک قسمتی از دعای عرفه امام حسین (ع) رو با هم مطالعه کنیم شاید بهتر بتونیم از منویات آن حضرت مطلع شویم و به جای اینکه شیعه تقلیدی باشیم آگاهانه به دنبال دین برویم.

    ببخشید آقای عباس منش

    دشمنان اسلام امروزه برای تخریب اسلام و تفرقه پراکنی بین مسلمانان بیشتر هیئات عزاداری اهل بیت را هدف قرار داده اند؛ این کار می تواند دلایل متفاوتی داشته باشد ولی هر دلیلی که هست یعنی اینکه این مکان ها از ویژگی و اهمیت خاصی برخوردار هستند. شما بهتر بود قبل از اینکه نظرات شخصی خودتان را به دیگران منتقل کنید، کمی هم در رابطه با این موضوع تحقیق می کردید.

    من خودم جوانانی را می بینم که از همین هیئات مذهبی جذب دین شده اند و زندگی شان به کلی تغییر کرده است.

    من به یقین حرف شما را که پیرامون بحث رفتار و کردار امام حسین است را قبول دارم ولی اگر دقت کنید بیشترین آشنایی با همین اعمال در همین عزاداری ها صورت می گیرد.

    کما اینکه این عزاداری با وجود تمام ویژگی های مثبتش یک سنت و رسم قدیمی بوده است. بنده به شما پیشنهاد می کنم قبل از اظهار نظرات خود در قالب فیلم کمی هم در این رابطه سخن عالمان دینی و پژوهشگران را نگاه کنید.

    در رابطه با گرده همایی بزرگ اربعین هم باید عرض کنم که بهترین دلیل برای این کار، نزدیک شدن ظهور با این عمل است.

    همان طور که آیت الله بهجت فرمودند:

    امام زمان (عج) پس از ظهور، خود را به واسطه امام حسین (ع) به همه عالم معرفی می‌کند، بنابراین در آن زمان باید همه مردم عالم، امام حسین (ع) را شناخته باشند و پیاده‌روی اربعین بهترین فرصت برای این کار است.

    این نشان دهنده این است که یکی از راه های نزدیک کردن ظهور، معرفی امام حسین به جهانیان است که مردم سایر کشور ها با دیدن این گرده همایی عظیم علامت سوال بزرگی در ذهن شان به وجود می آید و به دنبال یافتن پاسخ این سوال، با دین اسلام واقعی و دور از تصور غلط خود آشنا می شوند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      رامین محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1952 روز

      سلام به نظر من اونی که پا میشه میره کربلا با پای پیاد یک نوع شور اشتیاق معنوی خاصی دار توی احادیث مختلف هم اماده کی زیارت کربلا بالاتر از خانه خدا هست فقط معنویت اون کربلا کسی میفهمه که واقعا رفت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      احمد نیکو گفته:
      مدت عضویت: 2440 روز

      سلام دوست عزیز

      من تعجب کردم وقتی شما در مورد نظر شخصی استاد این طور واکنش نشون دادید

      ایشون فقط نظر شخصی خودشون رو گفتن و اصلا در مورد مراسم عزاداری اظهار نظر نکردن که خوبه یا بده

      نظر من هم اینکه این مراسم باعث شده که ما بعد ۱۴۰۰ سال هنوز داریم در موردش صحبت میکنیم فکر میکنیم بحث میکنیم ویعنی اینکه این مراسم یکی از مزایاش این بوده که ما بریم در مورد دین و رهبر و امامان دینمون تحقیق کنیم اسلام رو بهتر بشناسیم

      همه مثل هم فکر نمیکنن

      نظر هر کس هم برای خودش محترمه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: