آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 3 - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

674 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آرامش دریا گفته:
    مدت عضویت: 2705 روز

    ???

    سلام خانم شایسته مهربان و دویت داشتنی

    ممنون از متنهای بسیار دلنشین و زیباتون در وصف حال صورت واقعی احساس و زندگی درست و به جا

    ممنون از توصیف حال زیباتون

    ممنون از اینکه تجارب زیباتون را در قالب زیبای کلمات با احساس با ما به اشتراک میگذارید در کانال سایت ??

    ممنون استاد از صوت زیباتون که حال خوب را به ما هدیه میدهد

    و نتایج این هدایا

    روزبروز بزرگتر شدن ظرف وجوداست که حال خوب و احساس خوب و دریافت نشانه های عالی نشانه های بزرگ بزرگتر شدن ان است

    خدا روشکر بابت این مسیر زیبا

    این راه پراز رمزو راز

    خدایا شکرت بابت دستان الهی در جهان زیبایت

    که رسالتشان هدایت انسانهایی است که سراسیمه تشنه ی تغییر و تحول به سمت دریافت نعمتها و ثروتهایی شده که طبیعی ترین کار جهان است

    جهان به سمت خیر و خوبی است و ما همواره در حال رشد برای دریافت این نعمتها ییم ??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    علیرضا قلیزاده گفته:
    مدت عضویت: 2474 روز

    سلام دوستان و استاد گل،

    بازگشتمو به سوی خدا تبریک میگم به خودم، متصل شدن به نیروی منبع و درک اون، بزرگترین و ارزشمندترین اتفاق زندگیم بوده و هست و خواهد ماند.

    چه اتفاقی از این زیباتر که خدایه واقعی پیدا کنی و تمام تنهاییات با اون پر کنی و بتونی تمام مشکلاتتو با اون درمیون بزاری و حلشون کنی، تمام بیماریاتو بدون مصرف دارو نابود کنی، تمام عشقه بینتهاشو دریافت کنی، تمام دشتانشو با دید متفاوت دوست داشته باشی، تمام نعمت و ثروت و سلامتی و روابط خوب رو یک جا داشته باشی.

    دونستن اینکه قطعه از خداوندی میشه انگیزه واسه حرکت، میشه شهامت که جلوی سختیا کم نیاری، میشه شجاعت که پا بزاری رو ترسات، میشه ایمان که به غیب باور بیاری و همچیه به اون بسپری، میشه توکل و خودتو رها کنی از بند هرچی نگرانیه.

    خونه تکونی رو باز اول از خودم شروع کنم حالا که نزدیک عید هم هستیم، میریزم بیرون تمام اون آشغالار تمام اون باورایه محدود کننده رو تمام اون اعتقادات تحمیلی رو، خودم مرجع تقلید خودم میشم توضیع المسائلم رو خودم مینویسم، دیگه وقته اینه که خرافاتو بریزم دور از تو ذهنم، من که قانون میدونم من که میدونم میتونم جدا از اینکه تو چه شهری یا تو چه خونواده ای به دنیا اومدم یا شرایط مالی یا جسمیم چیه میتونم بهترین زندگیو داشته باشم، میتونم در یک کلام بهشتو تو همین دنیا تجربه کنم چرا اینکارو نکنم.

    من به این دنیا اومدم تا آزاد رها زندگی کنم، اومدم تا تمام دنیارو تجربه کنم، اومدم تا دست خداوندیم رو به خوبی اجرا کنم و جهانش رو گسترش بدم.

    این دو روزی که تو این دونیام و از یک ثانیه بعدم خبر ندارم بهتره همین الان بچسبم نه درگیر آینده باشم نه پابند گذشته، بهتره رها باشم از همه استرس هایی که برایه آینده دارم یا کارایی که در گذشته انجام دادم، بهتره آگاهانه زندگی کنم و خودمو محدود نکنم بخاطر تعهداتم در گذشته، بهتره که به خدا وصل بشم به اصل خودم، عاشقانه دوستت دارم خدا، زندگی، علیرضا.

    در پناه رب یکتا شاد و سالم و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مرضیه پری پور گفته:
      مدت عضویت: 2739 روز

      ممنونم از کامنت زیبایت دوست خوبم

      به خاطر درکت از قانون بهت تبریک میگم و تحسینت می کنم.

      مطمئناً با انجام این مواردی که نوشتی، نتایج عالی می گیری.

      منتظر خبرهای خوبت از نتایج فوق العاده ات هستم همسفر عزیز

      برایت بهترین‌ها را آرزومندم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    Marzie گفته:
    مدت عضویت: 2381 روز

    سلام واحترام خدمت استاد عزیز و خانوم شایسته عزیزم و همه همراهان گرامی

    سپاس و ستایش بزرگ پروردگاری را که جز او کسی را شایستگی پرستش نیست.

    جز او کسی را شایستگی حتی یک لحظه به دیده بزرگی نگریستن نیست.

    جز او کسی را یک لحظه به چشم فرمانروایی دیدن نیست.

    در دیدگان من جهان را یک قوم و یک ملت بیش نیست و فرمانروای آن قوم را جز یک فرمانروا که تنها معبود آنان است نیست…

    برای من فرقی بین ایرانی و افغانی و امریکایی و چینی و مصری و بلژیکی و…نیست،

    و هیچ تعصبی به هیچ دین و مذهبی و قومیتی و کشوری در پیروزیها و رسیدن به دستاوردها ندارم.

    تعصبی ندارم که کشور من برنده مسابقات ورزشی یا المپیادها شود،یا پیروز انواع میادین.

    آنچه ذهنم را درگیر میکند اینست که در هر کجای دنیا یکی کاری کند که کمکی به پیشرفت کند حتی اگر آن موضوع فقط گره از کار یک نفر بگشاید مثلا در فلان روستای دور افتاده در فلان کشور دور افتاده توسط بی سواد ترین فرد آن روستا که باعث روشن شدن شعله های امید در دل یک پسرک نوجوان خانواده ای فقیر شده یا هزاران مثال دیگر…

    برتری و شایستگی جز صلاحیت و پیشرفت و گسترش خوبی ها و فضیلت ها و تلاش در بهبود وضعیت همه انسانها و گسترش جهان در سایه لطف خداوند متعال نیست.

    اینکه همه تلاش کنیم گنج های وجودیمان را که خداوند بی همتای یکتا در وجود تک تکمان از هر نژاد و مذهب و دین و ایین و سلیقه ای که هستیم پیدا کنیم و چونان درختی پر ثمر شویم که نه تنها خودمان از این شکوفایی و کمال به اوج انسانیمان برسیم و به لبخند رضایت رب و یگانه پرورش دهنده خود برسیم که منتهای خوشبختی هر انسانیست،

    بلکه در نتیجه این خودشکوفایی به همه انسانهای دیگر و جهان پیرامون خودمان،

    به جهان هستی نیز خدمتی بزرگ کرده باشیم،

    این یعنی ما مفید بوده ایم.

    ما منشا خیر برای خودمان و دیگران و جهان پیرامون خودمان بوده ایم.

    و رضایت و لذت و شادی و ارامشی عمیق همه وجود ما را خواهد گرفت.

    برای یک انسان چه چیزی از این احساسات شکوهمند با ارزشمند تر است و او را ارضا میکند؟!

    پس از اکنون آن لحظه را ببینیم .

    روشن و واضح.

    و با سرعت هر چه تمامتر،با اشتیاقی عمیق و پر شورترلحظاتمان را ارج نهیم.

    خودمان را دوست بداریم و احساس ارزشمندی کنیم.

    از اکنون آن لبخند رضایتمند پرورش دهنده مان را،

    که استاد خصوصی ما در این مکتب خانه هستی است را،

    هر لحظه جلو دیدگانمان واضح ببینمیم و در پرتو این اگاهی و این لذت عمیق،

    سرتاسر وجودمان را غرق انرژی و عشق به ذات مقدسش کنیم و در این مسیر مقدس،

    گام هایمان را جدی تر و استوار تر به سمت هدف کاملا روشن و پر معنیمان بر داریم.

    و ایمان قوی داشته باشیم در لحظه لحظه این مسیر خداوند با ماست و راه را واضح به ما نشان میدهد کافیست از او بخواهیم…

    او از ماست و عاشق ماست و وجود ما با او یکیست.

    ما از جنس اوییم و بی جا نیست اگر بگوییم ما خود اوییم و نهایتا هم به سمت او بر میگردیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    غزل بانو گفته:
    مدت عضویت: 3085 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سفرنامه روز سی و هشتم – ارامش در پرتو اگاهی 3

    از دیروز حالم خیلی خوب شده. یجورایی حس میکنم انگار تازه قانون رو با عمق وجودم درک کردم و فهمیدم. قانونی که مدت هاست درموردش فکر میکنم و حرف میزنم و میخونم و میشنوم و انگار تازه با عمق وجودم یکی شده و دارم بهتر و درست تر درکش میکنم. خوشحالم که هر روز درکم عمیق تر میشه. حس یه دانش اموز رو دارم که همش در حال پیشرفته و هی به کلاس های بالاتر میره و چیزهای جدیدتر یاد میگیره.

    دو روزه که مدام دارم به خودم تلنگر میزنم. خیلی دقیق تر شدم روی افکارم و احساسم. وسواس خیلی بیشتری رو فرکانس هام پیدا کردم و هر لحظه مواظبم که الان توجه و تمرکزم روی خواسته هامه یا ناخواسته هام. الان با این حرفی که زدم یا با این فکری که داشتم یا با این مطلبی که شنیدم و … در جهت خواسته هام حرکت کردم یا ناخواسته هام؟

    حس میکنم تو یه قایق نشستم و خدا داره این قایق رو برای من هدایت میکنه. هر وقت که حالم خوبه و ارامش دارم و بهش اعتماد میکنم، این قایق خیلی نرم و روان و ساده به جهت درستی هدایت میشه که منو به زیبایی ها و نعمت های بیشتر میرسونه. ولی هر وقت که ناراحت و غمگین میشم و میترسم و تقلا میکنم این قایق هم در جهت مخالف جریان با زور و تکان های شدید حرکت میکنه. هر لحظه ای که من با حس و حال بد میگذرونم فقط باعث میشم این قایق حرکتش مختل بشه و نتونه در جهت درست پیش بره. پس اگر میخوام قایقم در جهتی که دوست دارم حرکت کنه و به مقصد خوبی برسه باید ارامش و خونسردیمو حفظ کنم بیخیال و اسوده خاطر باشم و از منظره های اطراف لذت ببرم و نه غم گذشته رو بخورم و نه از اینده بترسم. بدونم خدایی هست که هدایت این قایق در دستان پر قدرتش قرار داره و بی نهایت اگاهی و توانایی و علم و قدرت داره تا قایقم رو درست و سالم و ساده و راحت به مقصد دلخواه من برسونه. و تنها خدا کافی است تا من در این مسیر خوب پیش برم و به هرچی که دوست دارم برسم و هربار عشق و ثروت و برکت و سلامتی بیشتر و روابط قشنگ تری تجربه کنم. باید باور کنم که خداوند برای من کافی است…

    عاشق این جمله ام. اصن وقتی بهش فکر میکنم چنان ارامشی در وجودم جاری میشه که هیچ جایی برای ترس و نگرانی و ناراحتی باقی نمیمونه. خداوند برای من کافیه تا هر لحظه در سلامتی کامل باشم، ثروت و نعمت فراوان در زندگیم داشته باشم، کسب و کار پر رونقی تجربه کنم، به محبوبیت و اعتبار بیشتر برسم، عشق و محبت و احترام ببینم، در زمان مناسب در مکان مناسب قرار بگیرم، ایده های ناب و فوق العاده دریافت کنم، راه حل ها و جواب هارو پیدا کنم و در یک کلام، زندگی بی نظیر و عالی از هر نظر تجربه کنم.

    الله یکتا و یگانه ی من عاشقتم و ازت سپاسگزارم که چنین جهانی رو با این قانون ثابت کردی خلق کردی و کنترل زندگیم رو در اختیارم قرار دادی و از دست های مختلفت بهم آموختی که چطور باید زندگیم رو خودم خلق کنم و مثل تو از قدرت خلق کنندگی که در وجودم دارم درست استفاده کنم.

    *در ضمن روز زن رو به خانم فرهادی عزیز و خانم شایسته مهربان و تمام بانوان و مادران گل این خانواده صمیمی تبریک میگم و برای همتون آرزوی بهترینهارو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3820 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    ۲۵ اسفند ۱۳۹۷

    ردپای روز سی و هشتم سَفَرَ پُر خیر وبرکت

    همیشه از خدا میخواستم توی گفتگوهای روزمره، توی دفتر خواسته های مقدسم، آره، یادمه

    که همیشه میخواستم،

    بذار اینجور بگم، همیشه مهم ترین خواسته ام از خدا را، درک خودش بوده و هست٫

    اینکه بیش تر درکش کنم

    بیشتر بفهمش

    دقیق تر بخوام بگم، ربط بین فرکانسی که فرستادم را با نتیجه به راحتی بفهم، یعنی یک کد نویس حرفه ای و واقعا عالی٫

    همون چیزی که الان استاد جان هستش و هر کسی که به همون اندازه تونسته این رابطه و کدنویسی را جزیی از وجودش کنه ( باورسازی ) به همون میزانم نتیجه دیده٫

    بیش از سه هفته است که گوشی ندارم و هنوز تعمیره! که صد البته به خاطر باورهای خودمه٫

    جمعه شب از خوزستان رفتم تهران برای خرید یک سری وسایل واسه کسب و کارم هر چند کوچک ولی با ارزش و زیباگونه٫

    گوشی نداشتم، وقتی بودش یک جورایی تمام روز هنسفری توی گوشم بود و در حال شنیدن عبارت های تاکیدی و باورسازی و تجسم آن ها و یا شنیدن صدای عالی استاد جون یا خواندن متن های بینظیر با قلم عالی خانم شایسته عزیز در بخش راهکارها که خودش یک گنجینه است و یا خواندن کامنت های شگفت انگیز بچه ها و یا دیدن فایل های انگیزشی و ٫٫٫

    ولی توی این سه هفته به خوبی به خودم نشون دادم که چقدر کنترل ذهنم بهتر از همیشه شده

    بدون وابستگی بدون دلبستگی به چیز خاصی البته یک چند روزی هم پاور کامپیوترم سوخت توی همون دو سه روز که دسترسی کمتری به سایت داشتم داشتم و همینطور فایل ها داشتم دیوونه میشدم!

    توی اتوبوس که بودم همیشه سعی میکردم بازم مثل همیشه سپاس گزاری کنم با صدایی که گوش های زیبا و شنوام به خوبی دریافت کنه، سعی میکردم دنبال زیبایی ها باشم در هر لحظه، سعی میکردم زندگی کنم خوش باشم حالم را خوب نگه دارم، آخه چی مهم تر از ” احساس خوب ؟! ” واقعا هیچی٫

    صبح شنبه که رسیدم یک ۲۰ دقیقه ای توی مترو نشسته بودم، رفت و آمد زیادی داشت و هر ۳ دقیقه یک قطار از اون ایستگاه عبور میکرد٫

    قبل از این ۲۰ دقیقه،

    میخواستم برم سوار قطار بشم دیدم انقدر شلوغ و جا نیست و مردم هم دیگه را هل میدند!

    یک لحظه به خودم گفتم این عجله برای چیه ٫٫٫

    وقتی نشسته بودم بودم به راستی داشتم به این فکر میکردم، من اون محمد/مارکوی گذشته واقعا نیستم

    من حتی محمد دیروزم نیستم ٫ ٫

    برای خودم بیشتر از همیشه ارزش”” و احترام “” قائل بودم٫

    صبرر کردم٫٫

    توی افکارم داشت این جسته و گریخته این تصویر ساخته میشد، کوپه ای که خالی باشه و مردم های شاد اطرافم باشن ٫٫

    بعد از ۲۰ دقیقه، ساعت ۹ صبح

    اون صحنه ها را توی ذهنم کم و بیش ساختم! و رفتم سراغ دفترم و اینکه دقیقا چی را باید بخرم، خدایا شکرت که پول توی جسیبم و کارتم بود٫

    و میتونستم با پولم به چند انسان که پاره ای من لایتناهی هستند کمک کنم، کمک کنم و کمک کنم که شادتر زندگی کنم و اینکه با همین کمک دنیا را جای بهتری برای زندگی بکنم٫

    دنیایی شگفت انگیز که خالقش بهترین دوستم هست دوستی که از رگ گردن هم به من نزدیک تره و همیشه و در هر لحظه بهم میگه تو تنها نیستی اگر تنهاترین تنهاها باشی بازم تنها نیستی! چون تو من را داری

    تو جزیی از وجود مقدس من هستی تو بنده ی خوب من هستی، و البته که تو با من همه چی هستی و بدون من هیچیی نیستی٫

    البته که اینجوره

    اینجاست که جمله ی

    ” با خدا باش و پادشاهی کن ” معنی میده٫

    با خدا باش و زندگی زیبایی را برای خودت بساز و هر جمله ی شگفت انگیز دیگه ای مثل همین٫

    هر وقت میخوام ردپای هر روزم را بنویسم دقیقا نمیدونم چی قراره بنویسم از چی بنویسم، اما مثل همیشه خودشه که این کلمات را جفت و جور میکنه مرتب و منظم میکنه و اون چیزی که تاثیر میذاره بر روی هر کسی که میخوانه اون باورهای نویسندگی من هست٫ یک قسمتش٫ البته٫

    ٫٫

    سوار شدم یک کوپه ی تمییز و خیلیی خیلیی خلوت تر ٫٫

    به مقصد رسیدم اولین مغازه باز کرده بود، میدان حسن آباد تهران، کاموا فروشی اولین نفر، اولین مشتری ٫٫

    کارت کشیدم و آرزوی برکت پول ارزشمندی که الان رفته بود پیش حساب دوستمون

    آرزوی یک سال پر خیر و برکت دیگه سال ۹۸ ٫٫

    پیاده به سمت بازار ۱۵ خرداد، همیشه شلوغ اما اینبار واقعا شلوغ

    چقدررر فراوانی، وای خدای بینظیر من

    چقدرر پسر و دختر، چقدرر بچه کوچولوی نازنین، چقدر پدر و مادر کوچیک و بزرگ و٫٫

    چقدر همه شاد بودن ٫٫

    چقدر نعمت ٫

    واقعا شکرت خدا جون٫

    به راستی که تو همه جا بودی هر چی که میدیدم تو همه جا بودی تو همه چیز بودی همه پاره ای از توی لایتناهی و مقدس و عظیم

    چی میتونم بگم، جز اینکه سپاس گزار” تو باشم که فرصت زندگی بهم دادی فرصت یک روز تازه فرصت بیشتر عشق ورزیدن، بیشتر مهربانی و محبت کردن، چقدر بیشتر میتونسم خودم را در اطرافم ببینم

    ببینم که چه دنیای زیبایی از وقتی که باورهام از وقتی که نگاهم به هر چیزی که تغییر کرده نگاهی که براساس ” احساس خوب ” نسبت به هر چیز بنا شده و این مسیر زیبا و تکاملی ادامه داره ٫٫

    هر روز به سمت بهتر و زیباتر شدن٫

    وقتی برگشتم همون روز چند ساعت بعد ساعت ۲:۳۰ دقیقه ظهر

    با چند نفر آشنا شدم از سرتاسر دنیا دقیقا دو نفر از خراسان رضوی، یک نفر از کردستان و دو نفر از خوزستان مثل یک مثلث کج میمونه هر کدامشون به کارشون عشق میورزیدند ٫٫ لحظه های شادی خلق شد و البته ماندگار خداروشکر٫

    همیشه به خودم میگم این منم که زندگی زیبایم را با کانون توجه و باورهای غالب و فرکانس های هر لحظه ام رقم میزنم٫

    چند ساعت قبل،

    وقتی توی BRT بودم داشتم به این جمله فکر میکردم،

    فرکانس هایی که میفرستی حالاااا دنبال ” نشانه ها ” باش و اونا را تایید کن و سپاس گزار باش تا اون نشانه ها بزرگ و بزرگتر بشه٫٫

    هیچ وقت این گفتگوی ذهنی قبلا به صورت ناخودآگاه و آگاهانه صورت نگرفته بود٫٫

    و من چقدر خوشحالم که دارم این را میگم و احساس خوبی از بالا رفتن مدارم دارم٫

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت٫

    سرمو با بغض بالا میبرم و به آسمون زیبایی که پر از ستاره ی روشن و پر از نور، سرمو بالا میبرم ٫٫ و میگم:

    خدا جون میخوام بیشتر از همیشه درکت کنم بفهمت توی هر شرایط هر زمانی و هر مکانی بیشتر از همیشه بتونم با قدرت روی ذهنم کنترل داشته باشم٫

    میخوام زندگی کنم

    میخوام در سلامتی کامل مثل الان

    میخوام رابطه ام با همه موجودات شگفت انگیز و عمیق باشه ٫٫

    میخوام در ارامش ناب تو محصور باشم میخوام در آغوش گرم تو باشم برای همیشه ٫٫ میدونم که تو میخوای میدونم که تو خیر محضی باور دارم ایمان دارم، مشکل از منه، پروردگار مهربانم ایمانم را بیشتر کن باور کن خدا جون هیچ وقتی به اندازه ی این شب مقدس، معنی ایمان را درک نکرده بودم٫

    ایمانم ر ا بیشتر کن به خودت به قانون ٫٫ آمین

    میخوام خوشبخت باشم مثل الان

    میخوام دنیای زیبایی بسازم که آدمای توش همه و همه تو را به خوبی یاد من بندازن

    میخوام جیبم حسابم پر از پول باشه چون ثروتمند شدن باشکوهه، چون کنترل ذهن قوی داشتن با شکوهه و جزیی از

    ثروتمند شدن مقدس توئه

    ثروتمند شدن باشکوهه چون ثروت جزیی از وجود مقدس تو و تو جزیی از وجود مقدس من و ” من “جزیی از وجود مقدس تو

    خدایا سپاس گزارم٫

    دوستون دارم

    و قلبی که در تصرف خداست٫٫٫

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    مریم رضوی گفته:
    مدت عضویت: 3504 روز

    سلام

    روز ۳۸ وم از سفرنامه

    شایسته عزیزم به حق که شایسته ای..

    چقدر قلم زیبایی داری …انقدر زیبا توصیف میکنی که من گاهی حس میکنم که من هستم که دارم می نویسم و بارون داره میباره و حس و حالم عالی میشه.ممنونم واقعا …

    انقدر قانون ساده س که ما باور نمی کنیم با همین قانون میشه به همه چیز رسید اصلا خوده قانون همه چیزه …

    چقدر زیبا گفتید استاد که باید از سر راه خودمون کنار بریم و زندگی رو ساده تر کنیم.وقتی سعی میکنیم ساده تر رفتار کنیم ..ساده تر زندگی کنیم و به خودمون و دنیای خودمون ساده بگیریم انگار چرخ دنده های زندگی روغن کاری میشه…خوده ساده گرفتن و تلاش کردن براش یه ایمانی میخواد که خب همه ندارن…

    اینکه وقتی اتفاق بدی میافته ساده بگیریش..

    وقتی بیکار میشی ساده بگیریش..

    وقتی نجواها تو ذهنت زیاد میشی جدی نگیری و با سادگی ازشون رد شی..

    اینها ساده گی هایی هستن که وقتی با خدا هم سفره و هم صحبت و هم کلام میشی بهش دست پیدا میکنی.

    نگران نبودن،نترسیدن،حرکت کردن،اقدام کردن…مهاجرت کردن….خراب کردن پلهای پشت سر یعنی ساده گرفتن به خودمون وکنار رفتن از سر راه خودمون…

    خدای ما خدای پیچیدگی نیست…

    خدای سادگی و راحتیه…

    بیاید به این خدا اعتماد کنیم ….?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    نیکا گفته:
    مدت عضویت: 2387 روز

    سلام به استاد عزیــــز و دوستان هم فرکانسی

    من یه مدتی هست که به کمک دوست خوبم با استاد آشنا و عضو این سایت شدم اما همیشه کامنت ها رو می خوندم و خودم با توجه به تغییراتی که از زمان آشنایی با صحبت های استاد و قانون داشتم اما کامنتی نزاشتم. اما امروز طی مکالمه ای که با دوستم داشتم گفت چرا تو کامنتی نمیذاری تو که تغییراتت تو این مدت زیاد بوده من این و یه نشونه دیدم چون خیلی تو این قضیه مقاومت داشتم بالاخره تصمیم گرفتم یه پیامی برای دوستای خوب همفرکانسیم بزارم.

    یه تغییر بزرگی که من تو زندگیم داشتم و مربوط به این فایل خوب استاد عباس منش میشه همینه که من خیلی آدم عصبی، حساس، از کوره در رو و هر اخلاق خوبی که فکر کنید و من داشتم :) مخصوصا این اتفاقات بیشتر در محل کارم اتفاق می افتاد روزی نبود که من با مدیران بحث نداشته باشم و عصاب خوردی برای من پیش نیاد و این داستان انقدر کش می دادم که اوضاع بدتر می شد یعنی می رفتم واسه همکارای دیگم می گفتم که آره فلان مدیر اینجور برخورد کرده که من از کوره در رفتم و همش کارا رو میریزن سر من که تو فیلد کاری من نیست خلاصه همه این داستانا بود که هر روز تکرار می شد از زمانی که من استاد جون آشنا شدم اولین تغییراتم تو محیط کارم بود دیگه کارم کم شده بود کسی کارش و نمینداخت گردن من که انجام بدم اخلاق مدیران با من خیلی خوب شده بود و کلا محل کارم برام شده بود بهشت :)

    حالا دلیل این اتفاق های خوب چی بود:

    – من از صبح که چشمام و باز می کردم شکرگذار خدا و نعمت هاش بودم

    – دیگه به رفتارهای بد بعضی از همکارام توجه نمی کردم و به رفتارهای خوب و چیزهایی که می خواستم توجه می کردم همیشه لبخند داشتم

    – هر وقت هم می خواست ذهنم بره سمت ناخواسته ها به فایل های آرامش استاد گوش می کردم و کلا دیگه ذهنم به چیزهای خوب فکر می کرد.

    – هیچ وقت به ناخواسته ها فکر نمی کردم و راجع بهش با کسی صحبت نمی کردم

    و این اتفاق دقیقا از روز اولی که به قوانین عمل کنید اتفاق می افته و سپاسگذار خدا میشی که اینقدر مهربونه که تورو خالق زندگی خودت کرده و با کوچکترین تغییرت زندگیت و تغییر بده تا بگه ببین عزیزم دنیا به این قشنگیه تو داری سختش می کنی دنیا با همه خوبیهاش برای تو هست فقط باید آروم باش و به خدای درونت گوش بدی

    خوب مرسی از استاد عزیــــــــــزم و دوستای خوشگل مشگل

    در پناه خدا شاد باشید و خوشحال :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    نیلوفر گفته:
    مدت عضویت: 1975 روز

    به نام الله یکتا

    سی و هشتمین روز سفرنامه

    من یاد گرفتم که شاد بودن ثروتمند بودن سلامت بودن طبیعی ترین حالت زندگی هست و اگر غیر از این هست غیر طبیعی هست و نشان دهنده این هست که ما از اصل خودمون یعنی خداوند دور شدیم و تنها راه خوشبخت شدن شاد بودن ثروتمند بودن بازگشت به اصل خودمون یعنی خداونده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    نگین گفته:
    مدت عضویت: 2415 روز

    به نام تو💕

    روز ۳۸ ام سفرنامه

    امروز به این فکر میکردم که ما آدما گاهی اوقات برای مسائلی ناراحت و نگران میشیم که خیلی کوچیک و بی اهمیت هستن.گفتم حالا چطور میشه اون مسئله ی به ظاهر بزرگ رو کوچیک دید؟

    اینکه بیام و از یه دیدِبالاتر بهش نگاه کنم.

    وقتی به خداوند این جهان و رسالت و هدفم در زندگی که شاد زیستن و کمک به رشد خودم هست فکر میکنم،دیگه اون ناراحتی ها خیلی کم اهمیت و مسخره میشه برام.

    آره.آفرین نگینِ من💕

    از نوشته های بیی نظیر خانم شایسته فهمیدم که:

    باید ساده بگیرم.و این قانون رو قبول کنم که خداوند به هرشکلی که من در ذهنم باورش میکنم و نگهش میدارم ،خودش رو در زندگیم متجلی میکنه.

    و یادم باشه که چیزای خوب ،ساده به دست میان!!

    چون قانون طبیعتِ.

    بدست آوردن سلامتی و ثروت و عشق و…آسونه این حق مسلم و طبیعی منه.

    موندن در بیماری و فقر و نفرت و..سخته چون با اصل و اساسِ من در تضادِ.

    اینو باور کنم.باورش کنم..

    رها کنم این باور محدودی رو که میگه دنیا جای رنج و سختیه..فقر داره ،بیماری داره.نههههه

    هیچکدوم از اینا خواست خداوند برای من نیست!

    یاد مناجات امام حسین توی دعای عرفه افتادم.پارسال توی حرم امام رضا وقتی خوندمش خیلی به دلم نشست.

    مضمونش این بود که خدایا شکر که نعمتت رو بر من تمام کردی..و نخواستی از نعمتی برخودار و از نعمتی دیگر بی بهره باشم!

    پس چیشده که ما انقد دست کشیدیم از حقمون..خودمونو دور کردیم از لطف پروردگارمون؟؟

    الهی شکرت خدای بزرگم

    استاداین جملتون رو مدام تکرار میکنم با خودم که

    از سر راه خودت برو کنار!💚

    رو برمیگردونم از هرچیز نادلخواه تا خداوند با لطف و عشق بی کرانش در من به سااادگی جاری بشه..

    ممنون بابت مهربونیتون💚💚

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    نفیسه گفته:
    مدت عضویت: 1708 روز

    به نام خدا

    سلام به همه خانواده ام

    واقعا فکر میکردم که یه سری چیزا تو زندگی این دنیا طبیعیه و مال این جهانه واقعا عادت کردم که رنج ببرم و زندگی نکنم و اقعا این یک فریب بزرگ است حسم بهم نمیگه که زندگی انقدر سخته و فریب خوردم که باید به ثروت کم و همه چیز کم اکتفا کنم تا برم اون دنیا خدا بهم بیشترشو بده و سختی هارو تو روابط تحمل کنم چون اون دنیا بهترشو خداوند بهم میده باید غمگین باشم چون خدا تو اون دنیا ببره منو بهشت این نمیتونه حقیقت باشه خدایی که از پدرو مادرم مهربان تره خدایی که انقدر قدرت داره و انقدر منو دوست داره خدایی که روحشو به کالبد من دمیده نمیتونه ازار منو بخواد سختی منو بخواد احساس درونی من ازادی و رهایی رو میخواد ثروت لذت بردن از نعمت های خدا مهربونی رو میخواد تجربه لحظه به لحظه زندگی رو میخواد تحربه طبیعت های زیبای سراسر جهان دیدن ادمای همه جهان رو میخواد خدای من دوست داره من زندگی رو تجربه کنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      زهراهنرمند گفته:
      مدت عضویت: 1696 روز

      درود دوست عزیزم

      عالی نوشتی دست وپنجه ت طلا!!!

      خدااینهمه سخت نگرفته برای ما..این خود ماییم که راه درست زندگی کردن وبلد نیستیم وگرنه راه خداوند مسیر سر راست ومستقیم وپراز خیر وبرکت وفراوانی وهمه خوبی هاست.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: