آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 3 - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)

674 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سیده راضیه امینی گفته:
    مدت عضویت: 1959 روز

    سلام به همه دوستان سفر نامه ….

    سی وهشتمین روز از سفر نامه …

    همیشه از خودم میپرسم که چی شد من این همه از خودم فاصله گرفتم ؟

    این همه حسود شدم ؟

    دوست دارم که همش تلافی کنم ؟

    چی شد ک برای هر حرفی که دیگران میزنن جواب دارم تو آستینم ؟

    چی شد که دگ قرآن نمیخونم ، نماز نمیخونم ، روزه نمیگیرم ؟

    چی شد که اینقدر مغرور و خودخواه شدم ؟

    چی شد که همه چیز رو برای خودم میخوام ؟

    چی شد که تمام اخلاق و رفتارهای بد رو تو خودم بیشتر و بیشتر و بیشتر کردم ؟

    درسته استاد من از خدای خودم دور شدم …

    من خودمو گم کردم …

    من یادم رفت که از کجا به کجا اومدم ؟!

    از پیش کی اومدم ؟!

    کی منو خلق کرد ؟!

    برای چی منو خلق کرد ؟!

    چه رسالتی داشتم !

    من فراموش کردم برای چی و برای کی دارم زندگی میکنم …

    من یادم رفت که خدا منو آفرید ….

    من اصــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــل و فراموش کردم …

    من خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا رو فراموش کردم …

    من آگاهانه انرژی منبع رو قطع کردم …

    روز به روز رابطه ها با من کمتر شد ….

    نفهمیدم …

    روز به روز دوستام کم شدن …

    نفهمیدم …

    روز به روز بد جنس تر شدم …

    نفهمیدم …

    روز به روز کینه ای شدم …

    نفهمیدم …

    روز به روز برای اینکه دیگران منو بخوان یا نظرشون رو به خود جلب کنم خودمو با دروغ گفتن میبردم بالا ….

    نفهمیدم …

    روز به روز حسودی میکردم …

    نفهمیدم …

    روز به روز ناشکری میکردم و ناراضی بودم از اوضاعم …

    نفهمیدم ….

    روز به روز عصبی و افسرده میشدم …

    نفهمیدم …

    روز به روز گوشه گیر شدم و خود خوری میکردم ….

    نفهمیدم …

    نفهمیدم که خودم ایجادشون کردم …

    نفهمیدم که عادی بوده …

    اصلا معنی عادی بودن رو درک نکردم …

    اصلا نمیفهمیدم که عادی بودن یعنی چی ؟

    من فقط میخواستم که خودم نباشم …

    چرا ؟

    چون من بخاطر ساکت بودنم ، بخاطر ساده بودنم ، به خاطر بی حاشیه بودنم میگفتن این بچه ننست ، این لوسه ، این هیچی حالیش نیست و و و و و و و

    یواش یواش یکی دگ شدم …

    یواش یواش شدم عروسک خیمه شب بازی مردم …

    یواش یواش شدم اونی ک جامعه میپسندید …

    یواش یواش از خدا دور شدم …

    ولی چون یواش بود متوجه نشدم …

    ولی همش آگاهانه بود …

    چرا میگم آگاهانه ؟

    به این دلیل که میگفتن این همه نماز خوندی ، روزه گرفتی ، قرآن خوندی چرا این حالته ؟

    یواش یواش حرفاشون رو حک کردم تو ذهنم …

    همون یواش یواش نـــــــــــــــــــــــــــابودم کرد …

    من خیلی بد زیر چرخ جهان له شدم …

    ولی قوربونش برم …

    وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِى عَنِّى فَإِنّى قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الْدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِى وَ لْیُؤمِنُوا بِى لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ‏

    و هرگاه بندگانم از تو درباره من پرسند (بگو:) همانا من نزدیکم؛ دعاى نیایشگر را آنگاه که مرا مى‏خواند پاسخ مى‏گویم. پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان آورند، باشد که به رشد رسند.

    دستم رو گرفت …

    بهم گفت: کَذَلِکَ أَرْسَلْنَاکَ فِی أُمَّهٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ لِتَتْلُوَ عَلَیْهِمُ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَهُمْ یَکْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ مَتَابِ

    آن گونه [که رسولان گذشته را ارسال کردیم] تو را در میان امتی که پیش از آن، امت هایی روزگار به پایان بردند، فرستادیم، تا آنچه را به تو وحی کردیم بر آنان بخوانی، در حالی که آنان [با روی گرداندن از وحی] به [خدایِ] رحمان کفر می ورزند. بگو: او پروردگار من است، معبودی جز او نیست، فقط بر او توکل کردم و بازگشتم فقط به سوی اوست.

    به مـــــــــــــــــــــــــن توکــــــــــــــــــــــل کن

    بهم گفت : الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ

    [بازگشتگان به سوی خدا] کسانی [هستند] که ایمان آوردند و دل هایشان به یاد خدا آرام می گیرد، آگاه باشید! دل ها فقط به یاد خدا آرام می گیرد.

    به مـــــــــــــــــــــــن ایمــــــــــــــــــــــــــان داشته باش و آرومــــــــــــــــــــــــــم باش …

    خدا به یک اندازه به ما نزدیکه ….

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ﴿۱﴾

    به نام خداوند بخشنده و مهربان (۱)

    الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿۲﴾

    ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است. (۲)

    الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ﴿۳﴾

    خداوندی که بخشنده و بخشایشگر است (و رحمت عام و خاصش همه را رسیده). (۳)

    مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ ﴿۴﴾

    خدائی که مالک روز جزاست. (۴)

    إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ ﴿۵﴾

    تنها تو را می‏پرستیم و تنها از تو یاری میجوئیم. (۵)

    اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ﴿۶﴾

    ما را به راه راست هدایت فرما. (۶)

    صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ ﴿۷﴾

    راه آنها که بر آنان نعمت دادی نه آنها که بر ایشان غضب کردی و نه گمراهان! (۷)

    خدارو سپاسگذارم که مسیر درست زندگیم رو به من نشون داد و منو هدایت کرد و همراهم هست و دست منو گرفت و خود واقعیش رو به من نشون داد …

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    دوستتون دارم … موفق باشید ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    ابراهیم آقا Brj_auto_glass گفته:
    مدت عضویت: 2209 روز

    سلام خدارو شکر میکنم که بدون وقفه امروز هم خودمو رسوندم به برگی دیگر از سفر به درونم

    امروز برگ‌ سی و هشتم سفر کنه

    مشکلات را پذیرفتیم و بهش عادت کردیم و داریم تحمل میکنیم

    چرا که هر کس رو دیدم از بدبختی گفته همه گفتن وضع خرابه همه گفتن دیگه با این شرایط نمیشه پیشرفت کرد

    هر کس رو دیدیم با کوچکترین جرقه جوش آورده

    هرکس رو دیدم با یه نه شنیدن خودشو باخته

    هر کس رو دیدم با یه تصادف کوچیک ماشینش خدا و توکل و همه چیز رو فحش داده و منکر همه شده

    من هم از اونا ناخودآگاه الگو گرفتم

    هم پولدار مینالند هم فقیر

    هم گرسنه غر میزنه هم سیر

    هم صاحب ملک می‌نالد هم مستاجر

    خلاصه به خاطر مداری که داخلش هستیم همش با آدم های درب و داغون برمیخوریم

    عادت کردیم که اگر چهار نفر دارن به مملکت فحش میدن ما هم بشیم نفر پنجم

    عادت کردیم به به سختی پول درآوردن چون کسی بهمون نگفت جور دیگه هم میشه پول درآورد

    کسانی در گوشه و کنار دور از چشم ما چیزهایی را با هم نجوا میکنند که ما نمیشنویم چون در مدارش نیستیم اگر هم بشنویم مسخرشون میکنیم چون تجربه آنها با تجربه ما زمین تا آسمون تفاوت داره

    کسی نیومد بهمون بگه الگوهای دیگری هم هستن که وضعشون خوبه کسایی دیگه هم هستن که همیشه سالم و سر حالند کسایی هستن که زندگی مشترکشان الگوی کل فامیله

    چند نفر مثل عباس منش میتونیم پیدا کنیم که بیاد بگه من اینو و اونو اونو دارم

    همه اگر هم دارن (یکیش خود من ) از ترس چشم خوردن و ترس دارایی و مالیات اگر هم دارن نمیان بگن

    اون که رابطه خوبی داره با همسرش نمیاد بگه چون میگه اگر بیان کنم خانمم دور برمیداره و یاغی میشه یا چشمم میزنن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1847 روز

    به نام مهربان پروردگار باسخاوتم که همیشه همراهم هست

    ردپای ۳۸👣✅

    باخوندن مقاله ی مریم جون پراز آرامش شدم،

    یک لحظه به خودم اومدم دیدم چقدر رها هستم چقدر سَبُک چقدر آرام

    وبعد هم قلم شگفت انگیز استاد که فرمودن:

    “امروز روز رحمت الهی است.

    نمی خواهد نگرانِ نتایج باشی.

    چون خداوند نتایجی راضی کننده برایت دست و پا کرده است”.

    خیلی برام دلنشین بود،یه عبارت تاکیدی عالی بود،باگوش کردن این فایل باگوش کردن همه ی فایل ها الخصوص آرامش درپرو آگاهی،

    عبادت میکنم

    روزموبااین خبرفوق العاده شروع کردم ،بااین آرامش بااین عشق بااین ورودی قدرتمند

    ومیخوام تاشب شگفتی بیافرینم

    قانون تکاملو یادمه ،قانون احساس خوب اتفاق خوبم همینطور ومیدونم که موجودی فرکانسی هستم وبااین فرکانس خوب وبالا ….

    و بااین سوخت اتمی میرم که جهانمو

    کنفیکون کنم وروز فوق العاده ای بسازم👍🏻👍🏻🤩🤩🤩

    سپاسگزارم مریم بانوی درصلح که روزشمارتحول رو برامون جفتو جور کردی

    سپاسگزارم استادعزیزم که این آگاهی های ناب وتوحیدی رو دراختیارمون میگذارید

    وسپاس ازخودم که دراین مسیرم وسپاس از مهربان پرودگارم که ،کم کم دارم میفهمم از رگ گردن بمن نزدیکتره یعنی چی

    عاشقتم مهربون پروردگارم💚👍🏻سپاس که منو به این سایت توحیدی واین آگاهی ها هدایت کردی

    عشق برای همتون❤💚🥰🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    رضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1751 روز

    ّبسم الله الرحمن الرحیم

    روز شمار روز سی و هشت من

    وقتی که نوشته های خانم شایسته را که برای این روز بود خواندم که ایشان نوشته بودند

    باور دارم که این خداست که به شکل این واژه ها بر قلمم می آید

    ناخودآگاه یاد این آیه فوق العاده ۱۷ سوره انفال افتادم که میگه

    فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ

    ای مؤمنان نه شما ، بلکه خدا کافران را کشت و ای محمد تو تیر نیانداختی بلکه خدا تیر انداخت

    عاشق این آیه قرآن هستم و سعی دارم این آیه را تعمیم دهم به تمام زندگی ام مثلا با خودم میگم

    ای رضا این تو نیستی که می نویسی بلکه خدا می نویسد

    ای رضا این تو نبودی که گفتی بلکه خدا گفت

    و….

    یادمه در زمانی که فوتبال بازی میکردم ، هر از چند گاهی یه پاس های میدادم و گل هایی میزدم که همه حیرت میکردند، اصلا با منطق خودم چنین چیزی را نمیتوانستم انجام بدهم ولی الان میفهمم اون پاس ها و گل ها کار کی بوده و الان از صمیم قلبم میگم که

    ای خدا این از فضل تو بود و شکر بی پایان برای توست و من به هر خیری از سمت تو نیازمندم

    آری این خداست که در تک تک لحظات زندگی ما وارد میشود به شرط اینکه قلبمان را که جایگاه اوست با یادش جلا دهیم همانطور که یک تراشکار یه قطعه زنگ زده را تراش میدهد و جلا میبخشد ، وقتی هم که وارد قلب ما شد دیگه …

    و این همان بازگشت به اصل خود که لایتناهی هستیم هست و آن وقت است که باید بگیم

    تا خدا هست به غم وعده این خانه مده

    در پایان میخوام این آگاهی الهی را اینجا ثبت کنم با این سوال که

    چرا خداوند درباره ویژگی صابرین در برابر مصیبت ها میفرماید

    الَّذینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ

    إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ یعنی چی؟

    آیا غیر از این است که ما را نسبت به اصل لایتناهی خود آگاه می سازد؟

    و این همان چیزی است که خدا از ما میخواهد که در موقع مصیبت ها و مشکلات با توجه به اصل خود ، به خود ساده بگیریم و احساس خود را کنترل کنیم تا شامل حال وَبَشِّرِ الصَّابرِینَ باشیم

    و وقتی که خدا بشارت دهد دیگر…

    اصلا چه کسی جز خدا به وعده خود وفادارتر است؟

    خدایا شکرت ، خدایا شکرت ، خدایا شکرت

    مرسی استاد عزیز و خانم شایسته نازنین که عطر خدا را در این عالم پخش میکنید ، آن هم خدایی جدید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    اکرم هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1425 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان خوب و ثروتمندم

    بله

    بلههه

    امروز روز رحمت الهی است

    از اول صبح همه چی براای من قشنگ بود

    یعنی از دو و نیم شب که بیدار شدم

    و تا حدود ۹ بیدار بودم

    صبح که دخترمو مدرسش میرسوندم شیشه ماشین برعکس روزای دیگه تمیز تمیز تمیز بود

    همسرم تمیزش کرده بود

    حتی خود ماشینم تمیز و مرتب کرده بود

    و دنیا رو یه قاب تمیز و زیبا گرفته بودن جلوی چشام

    بله روز رحمت الهی بود

    آسمون هنوز کامل روشن نشده بود

    یه سایه روشن فوق العاده زیبا بود

    بله روز رحمت الهی بود

    درختای تازه ای که توی بولوارمون کاشنه بودن جون گرفته بودن و سبز کرده بودن

    بله روز رحمت الهی بود

    نگاه کردن به ساخت و سازهای زیبا و جسور گونه بازم قلب منو به تحسین واداشت

    بله روز رحمت الهی بود

    وقتی برگشتم حس کردم باید به خونم محبت کنم

    مرتبش کردم

    بله روز رحمت الهی بود

    از شب حدود ساعت ۲ونیم که بیدار شده بودم دیگه نخوابیده بودم

    یه چرت لذت بخش زدم

    بله روز رحمت الهی بود

    ساعت ۱۱ که رفتم دنبال دخترم و اوردمش توی راه کلی گفتیم و خندیدیم

    بله روز رحمت الهی بود

    کلید انداختیم به در خونه کفش های همسرمو داخل دیدم

    از سفر یه روزه مشهدش برگشته بود

    بله روز رحمت الهی بود

    هر روز روز رحمت الهیه

    هر روز توی این کائنات یه جشنی از عشقش برپاست

    هر روز دعوتیم

    اگر اجابت نمیکنیم ایراد از ماست

    وگرنه اون خوان همیشه گستردست

    خدایا متشکرم

    حقا که فقط تو شایسته پرستشی

    متشکرم ازت بینهایت

    خدایا من و دوستان عزیز و ثروتمندمو از ذاکرین و شاکرین واقعی خودت قرار بده

    استاددد

    مرسی هستین

    در پناه خدا باشین

    اهدافم در ۱۴۰۱

    عاشق خدا بشم

    بلطفش بیزنس خودمو ران کنم

    بلطفش قانون سلامتی بگیرم

    بلطفش فهم و حفظ و تثبیت قرانم عالی عاالی عالی بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1149 روز

    سلام به استادنازنیم.

    آرامش در پرتوی آگاهی قسمت 3.

    جملات کاملن صحیحی عرض کردیداستادجان.

    واقعن هم همینه.انقدرخودمونودرگیرمشکلات ومسائل ودقدقه های زندگی کردیم که یادمون رفته که کی هستیم وبرای چی به اینجا اومدیم.

    جوری زندگی میکنیم وخودمون هلاک اتفاقات میکنیم که انگارتاابداینجاهستیم.

    وقتی پیشامدی رخ میده هرچندناجالب ،چنان درگیرش میشیم که روح وروان خودمونوبهم میریزیم .به قدری آشفته حال وپریشان میشیم که گویی تمام زندگیمون به فنارفته ودیگه هیچ راهی وجود نداره.

    درواقع هیچ ارزشی برای روح وجسم خودمون قائل نیستیم که اگربودیم باخودمون اینچنین نمی‌کردیم.

    استاددرست میگن ،اتفاقات ناجالب ونامناسب زندگی روچیزعادی میدونیم ،طوری که طبیعیه.

    طبیعیه که من دردبکشم ،غصه بخورم ،دلم بشکنه،حرمتم شکسته بشه،نالان باشم،خسته ورنجورازدنیاباشم،استرس داشته باشم ،بادیگران به مشکل بربخورم،هیچ چیزی نداشته باشم،نه ثروتی ،نه روابط خوبی ،نه سلامتی بله دقیقن من تعیین کننده ی این هستم که آیاهمه ی این مواردویاهرموردی که روزانه باهاش سروکاردارم روبه همین منوال بگذرونیم یااینکه انتخاب کنم وبگم نه من لایق بهترازاینهاهستم .

    باید زندگی من خوب وعالی باشه.

    بایدثروتمندباشم.

    بایدروابط عالی داشته باشم.

    بایدسلامت باشم.

    باید خوشبختی وآرامش روبدست بیارم.

    حالاتاهروقت وزمانی که فرصت دارم.

    اجازه ندم روح وجسمم اسیربنده ی شیطانی باشه وازصبح تاشب خودشوبه غول وزنجیرببنده.

    این خودماهستیم که تعیین کننده ی سرنوشتی خوب یابدهستیم.

    دیگه مثل قبل مشکلات یانابه سامانی های زندگیمونوگردن روزگار یااین واون نمی ندازیم.

    میدونیم که خودمون عامل اصلی رونداتفاقات روزمون هستیم.

    واین افکاروتغییرباورهای ماست که شکل و رنگ ولاعاب قشنگی می‌تونه به زندگیمون بده البته اگردرمسیردرست گام برداشته باشیم .

    ازکجابفهمیم که توچ مسیری قرارگرفتیم وداریم حرکت میکنیم؟ازداشتن احساس خوبتون.

    اگراحساسمون خوبه .همه چیزبرامون قشنگ وزیباست ،پس داریم درست پیش میریم.

    ولی اگربااحساس بدمواجه میشیم وحالمون خوب نیست هرچقدرم فکرکنیم داریم روی خودمون کارمیکنیم باید بدونیم که توجاده ی اشتباهی افتادیم وداریم ازمسیراصلی خارج میشیم وبهتره سریع برگردیم .

    چون هرچقدربیشتربه این مسیرادامه بدیم ،برگشتمون سخت ترودردسرسازترمیشه.

    خب برای حرکت نیازبه کسی داریم که ،بهش اعتمادداشته باشیم و هرچی گفت بدون شکوه وشکایت بپذیریم وبه همون مسیرادامه بدیم تابه مقصدبرسیم.

    چطور وقتی برنامه ی« ویز»روروشن میکنیم وبش میگیم

    کجامیخایم بریم ،ماروراحت میبره،حتی اگه ماروتوجاده خاکی هم ببره میگیم حتمن جاده اصلی ترافیک بوده .صلاح دونسته ازاین مسیرببره که زودتربه مقصدبرسیم.

    دیگه بالاپایین بودن جاده خاکی برامون زجرآورنیست ،چون میدونیم چند دقیقه دیگه تموم میشه وقرارنیست کل مسیرروازاین سمت بریم.

    بااعتمادی که به ویزداریم هرجابگه ،بدون چون وچرامیپذیریم وبدون اینکه غوربزنیم به مسیرانقدادامه میدیم تابه مقصدبرسیم تازه وقتی رسیدیم باوجوداینکه لحظاتی روباسختی گذروندیم ،میگیم دمش گرم اشکالی نداره ولی خوب مارورسوندجایی که می‌خواستیم ،اگه به خودمون بودحالاحالانمیرسیدیم.

    دقیقن نیروی برتروخدای ماهم همین طور عمل می‌کنه درحالیکه ماازش غافلیم.

    اولاکه اعتمادنمیکنیم .چون میترسیم نتونه ماروبه خوشبختی و سعادت برسونه.

    بعدکه ازسرنیازمون ، اعتمادمیکنیم ،بازتومسیرمدام غورمیزنیم این چ وضعیه ؟چرابامن اینجورمیکنی؟مگه نمی‌بینی این مشکل چیه دیگه؟وهزارویک گله وشکایت .

    بدون اینکه لحظه ای فکرکنیم حتمن لازم بوده بااین اتفاقات مواجه بشیم ،شایدخدامیخادچیزی نشونمون بده .شایددرس جدیدی داره که باگذراین اتفاق ،من بزرگتروبه رشدوبلوغ فکری بهتری برسم .

    نه نمی‌تونیم.

    ماهمیشه ازخداطلبکاریم.

    بایدبدون دقدقه ومستقیم ماروبه سرمنزل مقصود برسونه واگرنه،خدای مانیست.آقاقبولش نداریم.

    بله این طرزفکراکثرماآدماست.

    میگیم خداروقبول داریم .

    میگیم فقط یکیه وتمام قدرت دست اونه.

    اما دریغ ازیه کم اعتمادوایمان.

    نمی‌تونیم بپذیریم که حتمن نیازه،جاده خاکی وسراشیبی وسرپایینی هم بریم تابرسیم به جاده اصلی.

    شایدم انقدخوب عمل کنم وانقدباایمان باشم که ازاین جاده خاکیها،کم ببینم و شایدهم نبینم .

    درواقع همه چی به ایمان واعتمادمن بستگی داره.

    این من هستم که میتونم مسائل وامورات زندگیموبزرگ یاکوچیک جلوه بدم.

    راحت ازشون بگذرم یانه دل بهشون ببندم وخودمواسیرشون کنم.

    وباتوجه به این دلبستگی ووابستگیها،روح من آزادیابرده واسیردست شیطان میشه.

    پس دوستان بیاییم به خدااعتمادکنیم .

    وقتی میگیم خدایامن ناتوانم وهمه چیه زندگیموبه تومیسپارم .خدایامنوهدایت کن .

    دیگه فضولی توکارخدانکنیم وهی نق نزنیم این کجابود؟این ازکجادراومد؟بپذیریم هرآنچه اتفاق میفته حتمن مصلحت من هستش واونوبپذیریم وباورداشته باشیم برای هدایت مااومده.

    وقتی رهاباشی وگیربه چیزی ندی ،ازاتفاقات ناجالب زندگیت هم زودترخلاصی پیدامیکنی.

    پس بهتره اعتمادکنیم .

    اونی که میبازه ماییم.اگه زودترنجونبیم.واگه زودترخودمون روپیدانکنیم باختیم وعمرمون تموم شده.

    دنبال «من »واقعی خودت باش که باروح خدایی یکیه.

    این تویی که اونوازخودت جداکردی وداری زجرمیکشی.

    باخداباش تاببینی توروبه کجاهاوباکیامیبره سمت خوشبختی و سعادت این دنیاوآخرتت .

    به قول استادچطوربه خدااندازه برنامه ی «ویز»اعتمادندارید؟!

    خدایا ببخش مارو،نمیدونم چراازاین جهل ونادانی دست نمیکشیم.

    خدایا ازت میخام تومسیرخودت ماروهدایت کنی.

    استادجان ازشماهم سپاس .

    امروزم پیام قشنگی ازتون گرفتم مثل همیشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    حمیدرضا صادقی گفته:
    مدت عضویت: 4003 روز

    روز 38 ام سفر ، و چه زیبا این روز ها این فایل های روز شمار و همینطور فایل های جدید استاد عباس منش مثل ” پیدا کردن الگو های تکراری ” داره ریز ریز منو از خواب و توهم تغییری که داشتم بیدار میکنه ، نمیدونم بگم تغییر کرده بودم و الان بهتر و بیشتر دارم تغییر میکنم و یا اینکه در توهم تغییر بودم و الان اون حباب توهم داره از بین میره و من با خود واقعی ام و تغییراتی که در مسیرش هستم دارم رو به رو میشم .

    .

    ” حقایق پنهانی هم هست که تو نمی‌دانی.

    مشکلات زندگی را به صورت یک عادت پذیرفته ای. بر این باوری که در دنیای امروز کاملاً طبیعی است که دچار چنین مشکلاتی باشی، طبیعی است که غمگین باشی، عصبانی باشی و پریشان باشی ”

    >>>>

    دیشب فیلمی دیدم به اسم ” room 2015 ” ، پسر بچه ای که در یک اتاق سه در چهار به دنیا آمده بود و تا 5 سالگی همونجا بود و تصورش از دنیا همین اتاق ، آسمون و فضا بود و تمام فیلم ها و برنامه های داخل تلویزیون را غیر واقعی میدونست و براش تعریف کرده بودند !!

    یهویی توی ذهن خودم گفتم که :

    ذهن خیلی از ما هم مثل همین بچه داخل اتاق میمونه ، و ما با چیزهایی که شنیدیم و بزرگ شدیم محدود شدیم ، خییلی محدود ، و حقایقی هست که نمیدانیم !!

    با این ذهن محدود مشکلات زندگی را مثل یک عادت پذیرفته ایم ، غمگین بودن ، عصبانی شدن و تمام مواردی که به اندازه یک اتاق درون این دنیا هست را پذیرفتیم ، با این تفاوت که فردی به نام استاد عباس منش ، از این اتاق فراتر رفته و ما را دعوت میکنه به اینکه از این اتاق بیرون بیام و ببینیم که دنیا چقدر زیباست و بزرگه و حقایقی هست که نمیدانیم !!!

    هر از گاهی بر اثر مواردی که مشغولش هستم ، مثل : پرداخت بدهی ، دنبال خونه گشتن برای کمبود بودجه برای اجاره خونه ، و به قول استاد حتی به دنبال یه لقمه نان بودن و …. ، یهو به خودم میام و میگم :

    این عظمت منه ؟! من واقعا باید درگیر یه همچین موارد پیش پا افتاده ای باشم که به نسبت خواست انسان و عظمتش اصلا ذره ای هم به حساب نمیاد ، ولی چرا درگیر این چیزام ؟ جواب : بخاطر همین که توی اتاق موندم و نمیام بیرون ! فقط کافیه اراده کنم ، باور کنم و پامو از اتاق بیارم بیرون و برم تا دنیا را تجربه کنم !! جوابش در ایمان قلبیه ، ایمان نداریم که هدف از خلقت ما خییلی خیلی بیشتر از مشغول شدن به این موارد و مشکلات به ظاهر طبیعیه !!

    ………………..

    ” استرس و پریشانی همه تعادلات وجودی تو را بر هم می زند ”

    >>>>

    به کرار همه ی ما به این مورد بر خوردیم و تجربه کردیم و هم چنان هم چوبش را میخوریم ، خود من ، از ریفلاکس معده ام تا ریزش موی سرم ، و عصبی شدنم که همه نشانه ی بر هم خوردن سیستم بدن و تعادلات وجودی ماست

    یه مورد جالب و کوتاه اینکه : من سالهاست ورزش میکنم ، و البته در مسیر قهرمانی و حرفه ای ، چندین ماه پیش برای تمدید برنامه بدنسازی ام پیش مربی خودم بودم که فردی فوق العاده با علم هست ، ناخودآگاهم بخاطر کمی کاری های خودم داشت پشت سر هم بهانه میاورد که : استاد این اتفاق برام افتاد و بعدش این اتفاق و نتونستم درست تمرین کنم و ….. ، مربیم یه خورده نگام کرد و من گفتم استاد خیلی ذهنم مشغول بوده و داشتم ادامه میدادم که گفت :” بدنسازی آینه بیرونی از درونته ! ، هرچیزی که درونت باشه را میریزه بیرون ، لازم نیست به من بگی ذهنم مشغول بوده ، همین که بدنت را دارم میبینم کافیه ”

    …………….

    ” عادت کرده ای که رنج ببری و زندگی نکنی و فکر می‌کنی که این همه، طبیعی و عادی است.

    اما این فقط ظاهر قضیه است.

    فقط یک فریب بزرگ است.

    زیر همین آسمان و در شرایط کاملاً برابر، کسانی هم هستند که با همان شرایط در نهایت آرامش و شادی درون زندگی می‌کنند ”

    >>>>>

    مثال همون پسر بچه داخل اتاق ، دارم رنج میبرم و فکر میکنم طبیعیه ، اما این فقط اتاقیه که درونش بودم و نه دنیای اصلی و حقیقی ، این واقعیت ذهن منه که به اندازه ی این اتاق شکل گرفته ! یک فریب بزرگ !!! ولی وقتی که از این اتاق بیرون بیام ، میبینم که کسانی هم هستند که با همان شرایط در نهایت آرامش و شادی دارند زندگی میکنند ، با همین تخصص خودم درآمدی به مراتب چندین برابر من دارند ، هم سن خودم کلی ثروت ساختند ، به اهدافشون رسیدند و نتیجه گرفتند ، ولی من هنوز درون اتاق موندم ، و بیرون را نگاه میکنم !!!

    ….

    درونم واقعا داره حس میکنه که این روز ها و با این آموزش ها دارم از این اتاق میام بیرون

    دوستتون دارم و ممنونم ازتون هر روز و هر روز !!!

    در پناه حق : )

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    مژگان علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 672 روز

    به نام خالق هستی

    با سلام به استاد عزیز و همه دوستانم

    من این فایل رو دیروز گوش کردم یه کم حال جالبی نداشتم کامنت نزاشتم امروز دوباره چن بار گوش کردم حال دلم خوب شد و دارم مینویسم

    استرس آری استرس تعادل انسان رو به هم می زنه آرامش واقعا بهترین هدیه خداوند به انسانهاست

    آرامش درون ایمان می خواد ایمان به غیب ایمان به رب و ایمان به خدایی که همواره کنارت هس

    موضوعی دهنمو رو درگیر کرده بود امروز تصمیم گرفتم رهاش کنم هر چن چندین بار از نطر خودم اینکارو می کردم ولی باز استرس و نگرانی کنارش بود ولی امروز به معنای واقعی رهاش کردم

    آری من لایتناهی هستم این زندگی فقط تجربه کوچکی است پس نگرانی چرا استرس چرا

    بسپار آنرا به خدایی که خودش بصیر است و سمیع و همه خفا را می داند آینده را می داند و زمان نیز در دست اوست

    من قرار هس فقط لذت ببرم من قرار هس از لحطه لحطه زندگی ام لذت ببرم

    خدایا خودت کمکمون کن در این مسیر الهی ثابت قدم باشیم من امروز مراقبه رو هم شروع کردم خیلی آرامش بخش بود و تصمیم دارم که این کار در برنامه زندگی ام به طور منطم باش

    گوش کردن به فایل ها که الان مدتی هس که کاملا منطم و روزانه به فایل ها گوش می کنم و بعدش هدایت شدم به خرید موبایل بهتر که راحت‌تر دانلود کنم

    خوندن قرآن با معنی که هرروز ساعت بیشتری به اون اختصاص میدم

    حواسم به ورودی هام هس چیزی که می شنوم و می بینم و می گم رو دقت بیشتری می کنم

    بعدش هدایت شدم به نوشتن کامنت که الان یک هفته منطم و روزانه اینکارو انجام میدم

    و امروز هم مراقبه کردن که بسیار برام امروز لذت‌بخش و آرامش بخش بود

    آنقدر باید آرام باشیم که‌ در سکوت صدای خدایمان را بشنویم و این مرحله ای است که باید به اش برسم

    هر چن در این مدت حالم هرروز بهتر و رفتارم بهتر و برخوردهام بهتر شده هرروز دارم از زندگی ام لذت‌ بیشتری می برم پول تو حسابم بیشتر شده

    این راه درست است مهم فقط ثابت قدم بودن و ادامه دادن هس

    سالم و سرحال بودن ارتباط زیبا با دوستان و خانواده و دیگران داشتن و ثروتمند بودن،و سپاسگزار بودن در مقابل خدای مهربان طبیعی و درست هس و غیر از این نشونه هس که کار ما جایی لنگ هس باید درستش کنیم زندگی آب روان در جریان هس اما اگه گل و لایی باش این حرکت بد و آرام میشه باید تسویه بشه

    خدایا ممنونم از شنیدن این فایل و آگاهی های نابش و ممنونم از استاد گرامی

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    در پناه حق سلامت و شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    عاطفه گفته:
    مدت عضویت: 877 روز

    سلام استاد عزیزم، مریم مهربونم و هم فرکانسی های گلم

    روزشمار تحول زندگی ام برگ 38 ام

    نمیدونم از کجا شروع کنم، زبانم قاصره از توضیح اون نظمی که در این جهان حکمفرماست.

    این فایل دقیقااااا مخصوص امروزم بودش !!!

    وقتی کپشن روزشمار و کپشن استاد رو خوندم شوک شده بودم !!!

    گاهی نجوا های شیطان ، از درب دیگه ای وارد ذهن میشن. تحت عنوان دلسوزی وارد میشن.

    تحت عنوان اینکه :

    چرا فلان تمرین ات انجام ندادی

    تو دیروز از پس اجرای فلان ایده بر نیومدی

    تو نشستی فقط باورسازی کردی، اما هنوز اقدامی نکردی

    چرا پس ایده ای بهت الهام نمیشه ؟

    خودتم میدونی با یک جا نشستن و احساس خوب اتفاقی برات نمیفته

    بلند شو برو فلان کار انجام بده، دیر میشه،

    و این گفتار بجز استرس، نگرانی، باور کمبود، و از دست دادن، سرزنش کردن و در کل : بجز احساس بد ارمغانی برامون نداره.

    اما چون ظاهرا داره در جهت رسیدن به اهداف کمک ما میکنه، ممکنه منِ عاطفه فریب اش بخورم. و خودم سرزنش کنم.

    در صورتی که :

    راحت ترین راه تشخیص حربه های شیاطین، اون احساس بدی هست که در ما ایجاد میکنه.

    امکان نداره وقتی الله با ما صحبت میکنه، ذره ای ما رو قضاوت کنه. اون نیرو همواره وعده فزونی و مغفرت و بخشش و فراوانی میده.

    برای اون نیرو هیچ وقت چیزی دیر نیست و فرصت ها هروز بیشتر میشن.

    اما شیطان ذهن دقیقا برعکسه. اون همیشه با حساب و کتاب هاش ته دلمون خالی میکنه و بقول قرآن وعده فقر و فحشا و کمبود میده.

    ظاهرا داره دلسوزی میکنه ولی در باطن ، پدر فرکانس ها و مدارهامون در میاره.

    ما تا زمانی که به احساس خوب نرسیم، وارد مدار صحیح نمیشیم.

    و تا زمانی که توی اون مدار درست قرار نگیریم، ایده هامون خالص و قابل اجرا نیستند

    نجوا میگه : پاشو برو انجامش بده دیر شد، بدبخت شدی

    الله میگه : احساس ات خوب کن، انجامش میدم.

    تمام مشکلات بشر به همین علت هست که نمیتونیم باور کنیم که عمده کار با خداوند هست.

    به قول استاد وقتی در مدار درست قرار میگیریم تمام اتفاقات خود به خود میفتند.

    همه چیز به طرز جادویی عالی پیش میره.

    خطاب به خودم میگم :

    من ِعاطفه باور نمیکنم و میخوام خودم انجامش بدم و چون با استرس و نگرانی دست بکار میشم نتیجه نمیگیرم.

    تمام این جملات نوشتم که اینو بگم :

    تا زمانی که احساس ما خوب نباشه ، هررر کار فیزیکی بی نتیجه ست.

    هر جا دیدیم، شیطان شروع به صحبت کردن کرد، قبل هر گونه اقدام عملی، اول باید احساس ما درست بشه.

    احساس ما که درست بشه، خطبه های شیطان کمرنگ میشه، دیگه نمیگه دیر شد برو فلان کار بکن.

    بلکه خداوند در اون لحظات، شرایطی برامون رقم میزنه، دستانی رو میرسونه که براحتی ایده هامون اجرا میشن.

    منتها این فرمول انقدر ساده و از منظر ذهن غیرمنطقی هست که باورش نمیشه خود به خود قراره انجام بشه.

    امروز صبح من کلی با خودم صحبت کردم، که گول صحبت شیاطین نخور !!!

    تنها کاری که باید بکنی موندن در احساس خوب هست.

    عمده کار به عهده الله هست.

    جالبه دیروز کتاب استرهیکس ، تحت عنوان :

    بخواهید تا به شما داده شود

    رو مطالعه میکردم که مراحل دریافت خواسته توضیح داده بود

    و در اون کتاب هم عنوان ‌شده بود : که شما فقططط در احساس خوب بمونید. بقیه کار با شما نیست. منبع براتون انجامش میدهد.

    و با کمال تعجب توی کپشن روزشمار فایل امروز، همین موضوع عنوان شده بود. مبحث فرآیند خلق خواسته

    و از اونجایی که دغدغه من بودش، هم دیروز حین مطالعه و هم امروز توی کپشن روزشمار باهاش برخورد کردم.

    و این هم زمانی ها همان رزق خداوند هست.

    و همچنین رزق اون عزیزانی که این متن میخونند :

    فقط در احساس خوب بمونید، عمده کار با الله هست.

    چون وقتی احساس ما خوب هست، ورودی هامون کنترل میشن و باورسازی ها راحتر برامون اتفاق میفته.

    موندن در احساس خوب = ارسال فرکانس خواسته ها

    پس یادمون باشه نگرانی در مسیر خواسته ها، کلام الله نیست. بقول استاد عباسمنش : خداوند همون اطمینانی هست که لابه لای نگرانی هامون هست.

    و بقول مریم عزیزم : با احساس خوب، باید اجازه دهیم اون نیرو در ما حلول پیدا کنه و خودش برنامه ریزی هامون انجام بده.

    نه اینکه خودمون بزور بخوایم با حس بد انجامش بدیم.

    استاد جانم و مریم عزیزم بابت تهیه ، تدوین و کپشن فایل توحیدی امروز، ازتون سپاسگزارم.

    از خداوند مهربونم هم سپاسگزارم که از طریق شما دو عزیز با من صحبت کرد و بر من جاری شدش تا این کامنت زیبا نوشته بشه.

    آگاهانه و عاشقانه دوستتون دارم.

    همگی در پناه الله یکتا باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    Mahdi گفته:
    مدت عضویت: 537 روز

    به نام آرامش‌بخش جانم

    سلام و درود خدمت استاد عزیزم عباسمنش و بانو شایسته

    صدای گرم و رسا و پرمهر استادم رو تحسین میکنم که تاثیر کلامشون رو دوچندان میکنه

    عین گفته استاد، مدت ها پیش تصور میکردم که وجود مشکلات همیشگی در رابطه عاطفی، وجود مشکلاتی که بارها تکرار میشوند، وجود درد و رنج در زندگی کاملا عادیست.

    نظرات روانشناسان برجسته مثل جان گاتمن را میخواندم که میگفتند بالای 60 درصد تعارضات در رابطه عاطفی تکراری و غیرقابل حل است، دیدگاه فلاسفه را میخواندم که میگفتند زندگی سراسر رنج است، نصیحت اطرافیانم رو می‌شنیدم که زندگی همواره سخت است و بیشمار مورد دیگر از این قبیل که مرا بیشتر و بیشتر در باتلاق فرو میبرد.

    اما روح و جان من هرگز اینهارا نمیتوانست قبول کند. هرگز نمیتوانست با این موارد تاریک و غیرتوحیدی کنار بیاید. او معتقد بود که وجه دیگری از زندگی هم وجود دارد که می‌شود در آنجا آرامش در رابطه، آرامش در خلوت، لذت و زیبایی را تجربه کرد. چون میدیدم در همان کشور و شهری که من زندگی میکنم هستند انسانهایی که از زندگی بینهایت لذت میبرند، حال دلشان خوب است، امیدوارند، روابط عالی را تجربه میکنند اما ذهن نجواگر من تمام آنها را در گرو ثروت و مادیات میدید.

    اما ندای درونی من مدام گوشزد میکرد که تا چیزی در درون تغییر نکند، آن بیرون چیزی عوض نخواهد شد. تا تو در وضعیت فعلی به احساس خوب نرسی و به چیزهایی که داری توجه نکنی، اتفاقات و تغییرات مثبت برایت رقم نخواهد خورد. تا وقتی که با خودت به صلح و آرامش نرسی، تا وقتی که عشق را در درون خود نیابی در هیچ رابطه‌ای آرامش نخواهی داشت.

    و عزمم را جزم کردم برای تغییر دنیای درونم، برای تغییر شخصیت و باورهایم و میدانستم که راهی بس طول و دراز در پیش دارم چون سالها افسار ذهن و ورودی هایش را رها کرده بودم و ذهن بر آگاهی من سوار بود.

    اما همین که قدم برداشتم، هدایتگر بی نظیرم پاسخم داد. همین که از میان رنج‌ها و تاریکی‌ها دستم را به سویش دراز کردم یاری ام داد. همانا که وعده رب بی‌شک حق است ادعونی استجب لکم.

    و در آن مسیر طول و درازی که انتظارش را داشتم، تکامل خودم را به سرعت درحال طی کردن هستم چون همه چیز را به خدا سپرده‌ام، من همه او شده‌ام، مهدی چیزی نیست جز قسمتی از خداوند و او همه چیز است. گاهی این مسیر به قدری لذت بخش میشود که از شدت شعف ناخودآگاه اشک میریزم چون میدانم هدایتگرم دارد من را به سمت بهترین ها هدایت میکند، به سمت بهترینِ خودم، به سمت آرامش درون، عشق لایتناهی و حقیقی، رابطه‌ای عاری از وابستگی و همانی که در کتابش فرموده است ازواجا لتسکونوا.

    بسیار سپاسگذارم از خداوند رحمان و هدایتگر که روزم رو با این فایل بی نظیر و آگاهی بخش شروع کردم. این فایل رو بارها و بارها گوش خواهم داد تا عمیقا به جان و روحم بنشیند که جور دیگر باید نگریست، زندگی سراسر زیبایی و عشق است.

    سپاس از استاد عزیزم. جانی و دلی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: