آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 3 - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2015/12/عکس-فایل-3.jpg
400
510
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-12-10 15:10:542020-08-28 10:13:24آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
صد هزار درود و سپاس ازخدا و استاد گرامی
نمیدونم چقد ذهنیت یا فرکانسم تغییر کرده
نمیدونم چه اندازه معتقد شدم
نمیدونم درچه سطح از آگاهی هستم
و هزاران ندانسته های دیگه
چیزی که خیلی بیشتر از گذشته برام اتفاق میفته یا حداقل به اندازه گذشته داره اتفاق میفته و اینروزا دارم بهش توجه میکنم اتفاقات خوب که خیلی ناممکن برام بوده هستش و به گذشته و زندگیم که نگا میکنم هزاران نعمت و معجزه دیگه بوده که اسمشو گذاشته بودم شانس و یا زرنگی
در سختی و تنگنا از خدا گله میکنیم مشکل که حل شد میگیم چه شانسی آوردیم و نقش خدا هیچ
تا چند روز پیش بدهی که داشتم و امکانش رو نمیدیدم که بتونم پرداخت کنم امروز کاملا صاف شد نمیدونم ترمز ذهنی من در چه حده که هنوز نمیتونم بگم معجزه هست و اگه این لطف خدا و معجزه نیست پس چیه
باور این حرف برام سخته که پول و نعمت از جایی که فکرشو نمیکنی بهت میرسه و امروز برام اتفاق افتاد
دوستان و همراهان
بیشتر ادما صحبت از معجزه و فراوانی و … رو که میشنون نخست یا شاید بارها مغزشون این پیام رو میده که دروغه و واسه اولین بار که به این وبسایت وارد بشن و نظرات ماها رو ببینن میگن چه آدمایی دور هم جمع شدن دروغ میبافن و این ادمای خود عباسمنش هستن واسه گرم کردن بازار
باید به درجه ای از شهود و اعتقاد برسن تا باور کنن
شاید میخوام اینو برسونم یا داد بزنم اهاااای ملت من هیچ پرداختی از کسی نگرفتم که مجبور باشم این نوشته ها رو بنویسم و حالا که دارم اینا رو مینویسم در محل کار با کیبورد انگلیسی که مجبورم حروف پارسی رو توش پیدا کنم انجام میدم
چه حسی منو مجبور به این کار میکنه
من کجای باور و اعتقادات و فرکانس هستم
خدا رو شاکرم و به بندگی او افتخار میکنم که با وجود سالها جهالت و کفرگویی تا صداش کردم و گفتم پشیمونم منو بخشید و استاد عباسمنش رو به من معرفی کرد تاکید میکنم خدا استاد رو به من معرفی کرد نه تبلیغات و غیره
نمیدونم با این جملات ناقص تونستم حق مطلب و چیزی که تو ذهن و مغزم بود رو ادا کنم یا نه
در پناه حق شاد و خرم و رستگار باشید
سلام خدمت استاد عزیز وخانوم شایسته و همه دوستان عزیز
خداوندا شکرت که درهمه حال درکنارم هستی و به بهترین نعمت هایت هدایتم میکنی
خداوندی که مشتری های عالی و دست به نقد رو به صورت آسان به سمتم هدایت میکند
خداوندی که خودش برام بدون اینکه کاری کنم تبلیغ محصولاتم رو انجام میده
خداوندی که هر روز براساس تضادی هایی که در زندگی ام به وجود میاد کمک میکند تا رشد کنم
خداوندا هزاران بار بابت اینکه من رو آفریدی وتونستم تجربه کنم زندگی در این دنیا زیبا رو سپاس گزارم ازت
یه نکته هست میخواستم بگم هروقت یه تضادی پیش میاد یا یه مسئله ای برام همیشه میگم خدایا تو بهم بگو من چه کنم تا این مسئله حل بشه وخداوند همیشه درجواب میگه تو فقط حالت رو خوب نگه دار بقیه با خودم، خودم برات حل میکنم تو فقط لذت ببر و ایمان داشته باش به من که رب و آفریننده تو هستم
استاد عزیزم واقعا ازتون سپاسگزارم بابت اینهمه فایل و محصولات بی نظیر که آماده کردید تا استفاده کنیم وعمل کنیم ومانند شما به لطف الله زندگی پر از آرامش و نعمت وثروت را تجربه کنیم
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
حقایق پنهانی هم هست که تو نمی دانی
مشکلات زندگی را به صورت عادت پذیرفته ای
بر این باوری که در دنیای امروز کاملا طبیعی است که دچار
مشکلاتی باشی طبیعی است که
غمگین باشی عصبانی باشی پریشان باشی
فکر می کنی برای همه همین است و همه در این جور مواقع
همین قدر پریشان می شوند
وقتی عزیزی را از دست می دهی تا مدت ها غمگین و پریشان هستی
و گمان می کنی که طبیعی است
این پریشانی ها همان تاثیر را در وجود تو می گذارند که مواد و سموم شیمیایی
استرس و پریشانی تمام تعادلات وجودی تو را بر هم می زند
حقایقی در این جهان وجود دارد که تو میپنداری می دانی
اگر با آن حقایق آشنا شوی همه ی آن چه به عنوان غم پریشانی و خشم است از زندگی تو رخت بر می بندد
می توانی تصور کنی
گمان می کنی همه در روابط مشکل دارند
همه با پدر مادر پدر بزرگ و مادر بزرگ فرزندان همسر خانواده ی همسر همکاران کارمندان و مدیران ارشد مشکل دارند
و این بی نهایت عادی به نظر می رسد
عادت کرده ای که رنج ببری و زندگی نکنی و فکر می کنی که
این همه طبیعی و عادی است
اما
این فقط ظاهر قضیه است
فقط یک فریب بزرگ است
زیر همین آسمان در شرایط کاملا برابر کسانی هستند که با همین شرایط در نهایت آرامش و شادی درونی زندگی می کنند و
کلید این آرامش و شادی از حقایقی است که تو فکر می کنی می دانی و فکر می کنی اگر حقیقتی هم باشد که نمی دانی
دور است و چنان هم دست یافتنی نیست
فریبی بزرگ
و غافلی که در گوشه و کنار دور از چشم تو خیلی ها خیلی چیزها در گوش هم نجوا می کنند که
یک جمله اش در یک لحظه می تواند:
پریشانی های بی پایان تو را به پروازی آرام و شادمانه بدل کند و همه ی نفرت ها را به عشق و من در گوش تو خواهم گفت: به خاطر داشته باش که همه ی پریشانی های تو فقط و فقط وقتی آغاز می شوند که فراموش می کنی
لایتناهی هستی
و تو تنها وقتی سقوط می کنی که
از ابدیت خود
از اصل خود
از تو لایتناهی
از من
دور می شوی
و آن چه تو را به سعادت می رساند
بازگشت تو به اصل خویش است
خدایا شکرت
عاشقتونیم
سلام به خانواده خوبم
حقایقی هست که من نمیدانم.
من به خواست و اصرار خود به این جهان قدمگذاشته ام.
حقایقی هست که من نمیدانم.
من خواستم ، تا به این دنیا آمدم ، اما فراموش کردم تعهدم را.
فراموش کردم که من طلب کردم شرایط کنونی ام را.
حقایقی هست که من نمیدانم.
از اصل خود دور شدم بی آنکه به یاد آورم ، من روحی خدایی دارم .
فراموش کردم روح خود را و به نجواها اجازه دادم تا فاصله بیندازد میان روح و ذهنم .
و من اکنون آگاهانه میخواهم به یاد آورم ، به یاد آورم که متعهد شدم تا تکامل پیدا کنم ، چالشهای زندگی ام را با آغوش باز بپذیرم .
به یاد آورم که این چالشها انتخاب من بوده ، باورهای ذهنی من بوده و من باید شیوه حل مسائلم را بیاموزم.
باید توکل کنم و به هدایتهای الهی اعتماد کنم.
باید قدم بردارم در راه آگاهی و شناخت .
باید یاد بگیرم که خدای من چگونه فکر میکند و میندیشد ، باید که خدایی شوم و باید که این ذهن فراموشکار را هماهنگ کنم با روح متعالیم.
به نام پناه همیشگی ام
ردپای من از روز سی و هشتم سفرنامه
وقتی پریشان بودم به تو پناه آوردم.
وقتی غمگین بودم به تو پناه آوردم.
وقتی خشمگین بودم تنها با خود گفتم، او مظهر خوبیهاست؛ در آستانش خشم جایی ندارد، و آرام شدم.
وقتی ترسیده بودم و تمام دلهره های جهان در دلم جا خوش کرده بودند، تنها گفتم : خدا!
و حالا آرامم؛ آرام تر از نوازش برگ درختی توسط باد.
آنقدر آرامم که دیگر نمیترسم؛ خشمگین نمیشوم؛ اندوه در دلم جایی ندارد.
آنقدر آرامم که خودِ لایتناهی ام میداند هر آنچه رخ میدهد، درست است. همه چیز درست سر جای خودش قرار گرفته است.
آنقدر آرامم که قدرت را به هیچ کسی به غیر از تو نمیدهم. و دائم زیر لب میگویم : اوست که میتواند.
تو نیز ایمانم را روز به روز قوی تر گردان. به این بنده ات بگو همه چیز منم؛ شادی منم، ایمان منم، سلامتی منم، ثروت منم، عشق منم!
خدایا، ما به جز تو کسی را نداریم. تو که همیشه با مایی، کاش ما هم یاد بگیریم با تو بودن را.
قتی من شروع به دوست داشتن خود کردم,
منوجه شدم که اندوه و احساسات من میخواهند من را متوجه سازند که خلاف حقیقتم زندگی میکنم .امروز آن را واقعیت می خوانم.
وقتی من شروع به دوست داشتن خود کردم،
از آرزوی داشتن یک زندگی دیگر دست کشیدم و توانستم ببینم که همه چیز در گرداگرد من دعوتی بوده است برای رشد من.
امروز آن را نکامل مینامم.
وقتی من شروع به دوست داشتن خود کردم،
از دزدیدن زمان آزاد خود و طراحی پروژه های بزرگ برای آینده دست کشیدم.
امروز فقط آن کاری را میکنم که برایم خشنودی با خود به همراه دارد، آنچه را که دوست دارم و آنچه که دلم را شاد میکند، به آن شکل و ریتم مخصوص و متعلق به خودم.
امروز آن را سادگی مینامم.
وقتی من شروع به دوست داشتن خود کردم،
خودم را از چنگ تمام چیزهائی که برایم سالم نبودند رهانیدم، از غذاها، انسانها، اشیاء، موقعیتها، از تمام آن چیزهائی که مرا با خود به زیر میکشیدند و حتی از خودم هم دور نگاه میداشتند .
ابتدا آن را «خودخواهی سالم» مینامیدم، اما امروز میدانم که نامش خود دوستی است.
وقتی من شروع به دوست داشتن خود کردم،
از خواست اینکه همیشه حق با من باشد دست کشیدم و از اینکه همه کارهای من باید درست باشند و به این ترتیب کمتر دچار اشتباه شدم.
امروز آن را تواضع مینامم.
وقتی من شروع به دوست داشتن خود کردم،
دیگر از اینکه در گذشته زندگی کنم و نگرانی بخاطر آینده ام داشته باشم سرپیچی کردم.
حالا فقط در لحظه اکنون زندگی میکنم، جائی که همه چیز در آن به وقوع میپیوندد، و در حال حاضر هر روز اینچنین زندگی میکنم، و آن را کیفیت مینامم.
وقتی من شروع به دوست داشتن خود کردم،
پی بردم که تفکرم میتواند سد و بیمار ساز باشد. اما وقتی که با دلم یکی شدم، ذهنم دارای یار ارزنده ای گردید.
من امروز این اتحاد را هوشمندی قلب مینامم.
ما دیگر از اختلافات، درگیریها و مشکلات با خود و دیگران نمیهراسیم، زیرا که ستاره ها هم گاهی با هم تصادف میکنند و از این خرابی دنیای زیبای تازه ای تشکیل میگردد.
امروز این را زندگی مینامم
ممنون از استاد عزیز به خاطر این فایل زیبا .فوق العاده بود مثل همیشه
عااالی بود دوست عزیز
اگر بدانید که باور چیست؟ و باورهای محدودکننده و مخرب چه بلایی می توانند سر انسان بیاورند هرگز باورهای مخرب را در ذهنتان پرورش نمی دادید.
به نام خداوند وهاب وعظیمم
امروز یکی دیگه از روزهاییه که به واسطه این روز شمار داره تحولی عظیم در من ودنیای من ایجاد میشه
امروز روز 38 از روز شمار تحول زندگیمه
چیزی که منو به فکر فرو برد راجب خودم این جمله خانم شایسته پراز عشق بود
باید بیشتر باور کنیم که طبیعی است سالم باشیم، ثروتمند باشیم وعشق در زندگیمان جاری باشد
با خودنش در دفعه اول چیزی دستگیرم نشد ولی همینکه رفتم چند خط پااین تر یه چیزی بهم گفت برگرد برگرد ویک بار دیگه بخونش
ونمی دونم چند بار خوندم وتامل کردم وفکر کردم راجبش ولی اینو میدونم که همین یک جمله باید اینقدر تحول درونم ایجاد بکنه تا اون آدم قبل نباشم
اون کسی که اصلا به مغذشم خطور نمیکرده این آگاهیی واین راهو روش زندگی کردن که طبیعیه داشتن ثروت داشتن آرامش داشتن عشق بی قیدو شرط توی تک تک لحظات زندگیش
بزار اینجوری بازش کنم که خووب حالیم بشه از چی دارم برای خودم صحبت می کنم!!؟
آره حس میکنم قبلا بدیهی بوده داشتن مشکلات وسختی ها برام واصلا یک قسمتی بوده از زندگیی که میکردم وکاملا پذیرفته بودمش چون توی زندگی تمام اطرافیان وآدمایی که تا بحال دیدم وسروکار داشتم این نارسایی ها بوده وجزوی جدا ناشدنی بوده انگار که باید باشن مثل هوا که همه جا هست
ودقیقا این اشتباه واین باور نا صحیح دلیل بجود اونشون بوده وگرنه چیزی جز عشق جز سلامتی وحال خوب نباید باشه واگر چیزی جز اینا باشه این زندگی نا موزونه
وچقدر راحت پذیرفته بودم وداشتم زندگی میکردم با تمام اون مشکلات وناکوکی ها وانگار بافت زندگیمو تشکیل داده بودن واصلا فکریم بحالشون نمیکردم چون مشکل نمی دونستمشون که دنبال راه حل باشم براشون
وخدا میدونه همین جمله همین باور چقدر منو متحول میکنه در تمام ابعاد زندگیم اگر باورش بکنم اگر بپذیرمش مثل پذیرفتن اون مشکلات که بدون هیچ چون چرا داشتمشون وداشتم زندگی میکردم باهاشون
ولی حالا که اینجام حالا که خداوند داره هدایتم میکنه دیگه باید یه خونه تکونی اساسی بکنم این باورهای پوسیده خرابو وتغیرشون بدم واز زیانکاران نباشم
چون هر چیزی جز حال خوب داشتن اشتباست چون چیزی جز احساس خوب واتفاقات خوب وشرایط ثروت ساز ووارد شدن نعمت از درو دیوار نباید باشه برام
آره طبیعیه همه اینارو باهم داشتن وحتی خیلی خیلی بهترشو داشتن
چون من لایتناهیم چون من جزعی از خداوندم پاره ای از خداوند که قدرت خلق رو دارم قدرت داشتن وبهره بردن از تمام قدرتهای خداوند رو
خدایی که قادر مطلقه خدایی که بی دلیل وبی حساب میبخشه خییییلی خیییلیم میبخشه
خدایی که ِاند مرامو معرفته خدایی که ته لوتی گریی در حق بنده اش
خدایی که عاشقانه وجانانه پاسخ میده وسریع الجوابه
کارش هدایته واجابت درخواست درخواست کننده
خدایی که لطفش بی انتهاست
خدایی که خدااااست
خدای بزرگم شکرت شکرت برای بودنم در این مسیر پراز تو مسیر داشتن تو
خدایا شکرت برای این همه زیبایی وبرکت
خدایا شکرت برای این روز پراز رحمت
تمام لحظه هامون پراز حضور خداوند باشه
در پناه حق
بنام رب العالمین و سلام و درود خدمت استاد عزیزم و اعضای سایت الهی عباس منش
خداوند را سپاسگزارم که در این روز فوق العاده و این فضای رویایی من را به شنیدن این فایل زیبا و آرامش بخش هدایت کرد
این طبیعی نیست که غمگین باشم این طبیعی نیست که بیمار باشم این طبیعی نیست که فقیر باشم این طبیعی نیست که روابط بد داشته باشم این طبیعی نیست که نفرت داشته باشم این طبیعی نیست که ناآرام باشم این طبیعی نیست که پریشان باشم
وقتی در این شرایط بد هستم که از اصل خودم دور میشیم و به نیروی شر اعتقاد پیدا می کنم و به شیطان و اهرمن و بدی قدرت میدم
اگه این حقیقت را درک کنم که فقط یک نیرو و یک منبع در جهان هست و اونم نیروی خیره دیگه نگران نیستم
تنها یک منبع وجود داره
تنها منبع شادی هست و غم یعنی نبود شادی
تنها منبع سلامتی هست و بیماری یعنی نبود سلامتی
تنها منبع ثروت هست و فقر یعنی نبود ثروت
تنها منبع نور هست و تاریکی یعنی نبود نور
طبیعی ترین حالت وجود من شادی و سلامتی و روابط خوب و ثروت و معنویت و لذت و آرامش است و هرچیز غیر از این غیر طبیعی است
اما من مثل همون قورباغه شدم که آرام آرام به شرایط عادت میکنه ولی اون قورباغه جایی مثل این سایت نداشت و کسی مثل استاد و فایلی مثل این که گوش کنه و بیدار بشه و به اصل خودش برگرده
دیگه نمیخوام چیزی را تحمل کنم و باور نمیکنم که این درد و رنج ها طبیعی هستن
من بلند میشم و آینده ام را با باورهای درست می سازم
استاد و خانم شایسته عزیز از شما سپاسگزارم بابت همه چیز
این فایل را در کنار امواج فوق العاده زیبای دریای خزر گوش دادم سه بار و آرامش وجودم را فرا گرفت و تصمیم دارم دریا دل بشم که چیزی نتونه آرامش من را بهم بزنه
باز هم ممنون
در پناه خداوند و به امید دیدار ️
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق
38.رد پای سی و هشتمین روز از روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا
چقدر دوست داشتم تک تک جملات متن روز 38 رو اینجا دوباره بنویسم
با هر سطرش اشک ریختم اشک سپاسگزاری اشک شوق
و چه زیبا نوشتین تک تک جملات رو :
به همین سادگی الهاماتش را باور کن مثل وحی منزل بپذیرشان، به شیوهاش زندگی کن و از کوچکترین نکتهاش نگذر.
باید بیشتر به خودمان ساده بگیریم.
باید بیش از پیش، «احساس خوب داشتن را مهمتر از همه چیز بدانیم».
باید بیشتر باور کنیم که طبیعی است سالم باشیم، ثروتمند باشیم وعشق در زندگیمان جاری باشد
من هر روز تلاش میکنم تا از چند ساعت قبلم عملگرا تر باشم ، و سعی خودمو میکنم
امروز خدا برای چندمین بار به من یادآور کرد که طیبه عمل کن درجا نزن ، ایده هاتو یکی یکی عملی کن تا ایده های بعدی رو بهت بگم
وقتی داشتم دوباره به روش تصادفی از گالری گوشیم انتخاب میکردم که هر چی خدا بهم بگه فایل استادو گوش بدم دقیقا اول فایل استاد گفت که نتایج پایدار و درست و منظم تکرار کردن و به ثبات رسوندنش و …
فایل گفتگو با استاد قسمت 54 بود
من امروز رفتم کلاس طراحی طلا یکم زودتر رفتم که از کامپیوترای آموزشگاه تمرین کنم تا استادم بیاد
من چند روز بود که تاکید داشتم با فروش گردنبند طلایی که مادرم بهم داده بود از زمان عروسیش مونده بودو بفروشم و کامپیوتر بگیرم
امروز متوجه شدم که فعلا کامپیوترو رها کنم ،
یاد حرف استاد افتادم که میگفت با اون چیزی که داری شروع کن
و به خودم گفتم طیبه تو فعلا داری تکاملت رو طی میکنی پس لذت ببر از مسیر و به خودت فرصت بده و تو این دوهفته چه اشکالی داره یکم سخت بگذره که البته آسونه
منظور از سخت بگذره این بود که من برای این تعلل میکردم برای رفتن به آموزشگاه برای تمرین طراحی طلا جواهرات که راهش دور بود و تقریبا دو ساعت مسیرش بود و میخواستم کامپیوتر داشته باشم تا تو خونه راحت تمرین کنم
ولی امروز با یادآوری اون حرف استاد که خدا به یادم آورد تصمیم گرفتم این دو هفته رو تلاش کنم و برم آموزشگاه تا این دوجلسه آخرو یاد بگیرم و بعد برم امتحان فنی حرفه ای رو بدم و مدرکم بیاد تا بعد شروع به کار کنم و سفارش گیری طراحی طلا و خدا که باز ایده طراحی ناب بهم میده رو اجرا کنم
که خودش برام همه کار میکنه و حتی مشتری هم میشه برام
من فقط باید دیگه جدی بگیرم الهامات و هدایت و ایده هاشو و این هفته یکی یکی همه رو عملی کنم
بعد از کلاس رفتم تا تابلویی که تو نمایشگاه 8 دی پاره اش کرده بودن ببرم تا ترمیمش کنن نقاشیمو
20 روز گذشته ولی هر بار زنگ میزدم جواب نمیدادن ،به خدا میگفتم خدا خودت قدرت مندی خودت هرچی خیر برام میخوای من به اون محتاجم
تابلومو داداشم با خودش برده بود سرکارش که من برم ازش بگیرم مادرمم رفته بود گالریشون که اگه اونجا بودن بهم بگه من برم محل کار داداشم و تابلومو ببرم ، که گفت اونجا نیستن و من دیگه نرفتم
من بهشون زنگ زدم باز جواب ندادن گفتم ته دلم اشکالی نداره خدا هرچی خیره همون برام خوبه من تلاشمو میکنم نتیجه با تو
بعد رفتم مسجد بود یادم رفته بود نماز بخونم ،یهویی خدا یادم انداخت درست چند قدم مونده به مسجد رفتم نمازمو که خوندم باز گفتم خدایا خودت بگو چیکار کنم من هیچی نمیدونم خودت تابلومو که قرار شده ببریش مسقط و ترکیه من سپردم به خودت یهویی دیدم پیام اومد که :
هفته بعد باهاتون هماهنگ میکنیم برای ترمیم تابلوتون
یه لحظه گفتم چقدر راحت بدون اینکه بعد زنگ زدنم بخوام پیامی بفرستم بعد 20 روز الان که زنگزدم ،خودشون پیام دادن و همه اش قدرت خداست
من نماز مغرب و هم تو همون مسجد نشستم بخونم بعد گفتم خدا یه نشونه برام میدی از قرآن که آرومم کنی ؟بلند شدم و قرآن برداشتم همین که گفتم خدا این دست تو ،خودت بگو بهم یهویی یه صفحه رو باز کردم که دیدم سوره صافات بلافاصله صفحه شو دیدم 447 بود دقیقا یک صفحه بعد سوره یس آیه 82 که خدا بارها بهم به شکلای مختلف و معجزه آسا این آیه رو تکرار کرده بود
امروز 6 رجب اولین پنج شنبه رجب
و امروزم با این صفحه دوباره بهم یادآوری کرد
که بگه موجود باش موجود میشه
و یه آرامش خاص دیگه بهم داد که اجازه بدم خودش دست به کار بشه
فقط یادآور بشم که طیبه تو تلاش کن ایمانتو نشون بدی که عمل کنی و عمل کنی و عمل کنی به تمام ایده ها که ایده های بعدی بهت گفته بشه
که احساستو خوب نگه داری تا خدا دست به کار بشه و به روش خودش خیلی ساده و راحت همه کارات درست بشه
شادی ،سلامتی ،عشق ،ثروت و آرامش و …
و تو این آگاهی هارو بارها بخون و ایمان داشته باش وقتی استاد عباس منش و خیلیای دیگه قدم برداشتن و ادامه دادن و نتیجه گرفتن برای تو هم میشه
تا اینجا شده خیلیم عاای نتیجه گرفتی ، فقط باید یه جهاد بزرگ بکنی که ایده هارو زودتر عملی کنی و اعتماد کنی به این نیروی عظیمی که هر لحظه حامی و نگهبانت هست و کافیه برات
تو راه که میرفتم سوار مترو شدم که برم سمت گالری ،تو مترو چند تا پسر جوان اومدن و گیتار به دست شروع کردن به خوندن خیلی حس خوبی داشتن همراه خوندن با یه لبخند عمیق به آدما نگاه میکردن و میخندیدن
پر از حس خوب بود برام پیش خودم گفتم من چی باید ازشون یاد بگیرم ؟
بلافاصله یه صدایی تو دلم گفت یاد بگیر به ایده هات عمل کنی که خدا بهت گفته و حرکت کنی و باور داشته باشی کخ قدم بعدی بهت گفته میشه مثل اتفاقات این سه ماه
خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم
سعیمو میکنم میدونم باید تکاملم طی بشه ولی باید قدمم بردارم چشم
بِه نامِ خُداوَندِ بی نَهایَتُ لامَکانُ لازَمان
بهِ نامِ خُداوَند کِه هَمه چیز می شَود هَمه کَس را…
برگ سی و هشتم سفرنامه من
تاریخ 1403/4/7
ساعت 21:40
خداگونه ترین لحظه زندگی مان زمانی است که
می توانیم زندگی را ساده بگیریم .
می توانیم به سادگی از کنار مسائلی که بیش از حد مهم دانسته ایم بگذریم .
واقعا دلم میخاد همین دو جمله ک تمام معنای یک زندگی کامل هست را پرینت بگیرم بزارم جلوی
چشمم هر روز ببینم و
و همین آموزش را عمل کنم .
ک اگر بتوانم از پسش بربیام من بزرگترین لطف را در حق خودم کردم.
ما دو خواهر هستیم من خواهر کوچیکه هستم
خواهر بزرگم میخواهم بگم بطور ناخواسته و ناآگاهانه دقیقا داره طبق همین دو جمله عمل میکنه .
درصورتیکه اصلا ب قوانین فرکانس و مدار اینا اعتقادی نداره همانطور ک گفتم ناخواسته چنین شخصیتی داره
تو بدترین وضعیت زندگیش ،راحت میگیره
الان گریه میکنه بخاطر مسئله بیماری پسرش ، ده دیقه بعد بلند بلند میخنده
انگار ن انگار اینبود ک داشت گریه میکرد
با یکی بحث میکنه ده دیقه بعد انگار ن انگار موضوعی پیش اومده
عصبانی میشه ناراحت میشه ده دیقه بعد چنان صفایی تو خونه راه میندازه در کنار دختر و پسرش و همسرش آدم مات و مبهوت میمونه از کاراش
دامادم یه کار اشتباهی میکنه یا یک مشکلی تو خانواده همسر خواهرم پیش میاد ،خواهرم گریه و ناراحت و عصبانی
ده دیقه بعد بساط گردش و جنگل را براه انداخته .
و تمام مسائلی ک براش پیش اومده و میاد حتی بیماری ها ب راحتترین شکل ممکن حل شدن واز بین رفتن.
خواهر من خیلی مذهبیه خیلیااااا
از اونایی ک یکدونه روضه را رد نمیده
یک پنجشنبه بهشت زهرا را رد نمیداد( الان شمال زندگی میکنه)
همه شب هیئت های محرم و دسته روی را رد نمیده
ینی دائم همه عزاداری ها و مراسمات و تشییع جنازه های شهیدان و …….ایشون شرکت دارن
تمام و فیلم و سریالا را رد نمیده
با همه ی همسایه ها دوستان درد و دل میکنه و آدم خوبه و مشاوره و کار بلد همه ست .
اصلا هم قبول نداره ک نباید گوش بده نباید فیلم نگاه کنه اصلا
ولی
بدلیل اینکه خیلییییییی رااااااحت میگیره تمام زندگیشو
حتی بیماری پسرش ک خیلی دوسش داره یمدت در مورد بیماری پسرش دکترا نظر منفی داشتن
خواهرم ده دیقه بعد میخندید و تو خونشون بگو بخند داشت
و خیلی خیلی با خودش در صلحه با خانواده ش در صلحه با شوهرش و بچه هاش
یک فضای شاد و صمیمی همیشه تو خانواده خودش فراهم میکنه
و من الان اینارو متوجه شدم ک ب دلیل همین راحت گرفتن و بیخیال بودن
همیشه کارهاش راحت پیش میره. همیشه
وام میخاد رااااحت
خونه میخااااد رااااحت
میخااد بفروشه راااحت
میخاد بخره راحت
زمین میخاد بخره راحت
میخاد بفروشه راحت
ماشین میخره راااحت
ماشین میفروشه با سود دو برابر رااااحت
ینی میخام بگم تمام کارهاش براحتی براش پیش میره خیلی راحت
مشتری خوب سود عالی خونه عالی مکان عالی .
اما در کنار اینا اکثرا مریضن
اکثرا با ماشین تصادف میکنن
گوشی پسرش میدزدن
از اینجور مسائلا هم دارن ک بخاطر همون فرکانسایی ک بالا گفتم و میفرسه ب جهان .
و من درکی ک الان تو این مدت پیدا کردم متوجه این شخصیت خواهرم شدم و خیلی خوشم اومد
از اینکه هربار هرچیزیو بهونه میکنه میخنده
با بچه ها بازی میکنه میخنده با مرغ و اردک. وجوجه و گاو وگوسفند حرف میزنه میخنده
نمیدونم دلیل این خنده هاش چیه ولی میخنده شاده
و من الان میفهمم واقعا نعمت بزرگی داره
و من کاملا برعکس ایشون هستم
و الان واقعا دوست دارم مثل خواهرم باشم
بی دلیل بخندم و شاد باشم لذت ببرم
و راحت بگیرم
از خدا میخام کمکم کنه
خیلی دارم تلاش میکنم روی خودم کار میکنم
ک ب اصل خودم وصل بشم
با خودم با جهان در صلح باشم
که بی بهانه لذت ببرم .
نعمت بزرگیه ک آدم با خودش و در جهان در صلح باشه .
چند وقتی دلم میخواست شخصیت خواهرمو بزارم و برای خودم الگو قرار بدم ، با مقدمه خانم شایسته احساس کردم جاش امروز بود
روز شمار تحول زندگی من
روز سی و هشتم 1403/4/7