آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 3 - صفحه 18 (به ترتیب امتیاز)

674 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم السادات هاشمی گفته:
    مدت عضویت: 1410 روز

    به نام الله یکتا و هدایتگرم

    چقدر این هم زمانیها بی نظیره و وجودم رو سراسر ذوق و شوق کرد و این فایل رو ساعت 2 نیمه شب باز کردم و دبوانه شدم و دل بستم به رحمت الهی همان طور که گفت و با شور و شوق وصف ناپذیری به رختخواب رفتم..و چقدر زیبا صبح که بیدار شدم پیامی آمد از گروه تلگرام استاد از زهرای عزیزم که وقتی داشتم پیام رو میخوندم داخل اتوبوس بودم به سمت کارم و نمیتونستم جلوی اشکامو بگیرم اما اینقدر دلم میخواست اون لحظه جایی تنها بودم و فریاد میزدم و گریه میکردم. ….امرروز روز رحمت الهی است آخه…چقدر زیبا زهرای عزیز راجع به کفالت الله گفت و آن اتفاقات و نتایج بی نظیرش و چقدر باهمه وجودم تحسینش کردم و خواستم تجربه کنم این تجاربشونو ..خدای من یا رب العامین من کفیل منم باش..کسی که کفیلش تو باشی چی میشهههههه چقدر همه چیز عالی میشه

    خدایا تمام این همزمانیارو چیدی کنار هم که به من بگی فقط از خودم بخواه ،،بخواه که من کنارت باشم ببین چیکار میکنم برات…اگه یوسفم از من خواسته بود فقط از من اونقدر در زندان نمیماند…یاد خودم افتادم

    و اینکه معنای زندان چیه…تا زمانی که صدای ذهنت بلنده توام توی زندانی

    خدایا من هم مثل زهرا و تمام عزیزانی که این تجارب رو دارن میخوام این اتفاقات رو تجربه کنم …راه کسانی که به آنها نعمت داده ایی

    خدایا عاشقتم که این پیامهارو فرستادی و یاداوری کردی که مریم به من بسپار …راستی امروز هدایت شدم به مسیری جدید برای رفتن به محل کارم.الان چند وقته که ایده این تغیر مسیر اومده بود اما انجام نشده بود اما امروز شد امروز روز رحمت الهی است

    نمیدونید با اتوبوس از چه مسیری عبور کردم..فقط میتونم بگم فقط زیبایی و آن چیزهایی که میخواستم رو دیدم…مدتها بود دنبال جایی بودم برای خرید خانه اما نمیدونستم کجا که تمام انچه میخوام رو داشته باشه اما ایمان داشتم که خداوند هدایتم میکنه.. امروز از این مسیر که عبور کردم گفتم خدای من چقدر زیبا من اینجا میام برای خانه سوال میکنم…آخه امروز روز رحمت الهی است..خدایا هزاران بار شکرت شکرت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مریم دیناشی گفته:
    مدت عضویت: 1064 روز

    روز 38 فصل دوم روز شمار تحول زندگی من:

    چقدر من این فایلهای آرامش در پرتو آگاهی رو دوست دارم و اگر اجازه بدهید دلم میخواد این ها رو با صدای خودم دکلمه کنم و توی آرشیوم داشته باشم.

    چون من عاشق دکلمه هستم و این متنها بسیار زیبا هستن.

    نکات مهم برای من:

    وقتی عزیزی را از دست می‌دهی تا مدت‌ها غمگین و پریشان هستی و گمان می‌کنی که طبیعی است. … این پریشانی‌ها همان تاثیری را بر وجود تو می‌گذارد که مواد و سموم شیمیایی.استرس و پریشانی همه تعادلات وجودی تو را بر هم می زند

    به خاطر داشته باش که همه پریشانی‌های تو فقط و فقط وقتی آغاز می‌شوند که فراموش می‌کنی لایتناهی هستی و تو تنها وقتی سقوط می‌کنی که از ابدیت خود‌، از اصل خود‌، از توی لایتناهی‌، از من‌ دور شوی و آنچه تو را به سعادت می‌رساند بازگشت تو به اصل خویش است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1744 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام ب همگی عزیزانم

    38ومین برگ سفرنامه

    خداروشکر میکنم بابت تعهدی ک دادم ب خودم و دارم بهش عمل میکنم خداروشکر

    امروز عموی بزرگم ب رحمت خدا رفت و من ک میخواستم برم اهواز

    جورنشد و ی جورایی هدایت شدم ب خونه روستامون و مراسم عموم

    درسی ک امروز گرفتم از این اتفاق اینه ک

    هیچ غییرممکنی برای خدا وجود نداره

    و اینکه چقد راحت همه چی و داره مدیریت کنه و اینکه مرگ چقد ب انسان نزدیکه و ما همیشه فک میکنیم ک تا اید

    زنده هستیم و فرصت داریم

    غافل از اینکه هرلحظه ک داره

    میگذره مارو ب پایان فرصمتمون نزدیک تر میشیم

    فرصتی ک ب ما داده شده تا

    لذت ببریم

    خلق کنیم

    وتجربه کنیم هرآنچه رومیخوام

    وشاد باشیم

    امروز روز رحمت الهی است

    چقد حس خوبی گرفتم ازاین جمله

    چ باورهای قشتگی داشت

    خدای من همه ی کارهامو مدیریت میکنه

    و اینکه ایمان دارم ک هیچ برگی بدون اذن خدا وند از درخت نمی افته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    فرشاد نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1087 روز

    سلام

    روز سی و هشتم سفرنامه.

    نجوا آنقدر مشکلات و غم رو طبیعی جلوه میده که گویی جزئی از زندگی انسانه.

    شیطان درون آنقدر منطقی دلیل میاره که اگه به خودمون نیایم فکر می‌کنیم که بیماری یا مشکل یا غم باید باشد

    اما نه اینطور نیست.ما خلق شدیم برای لذت بردن از زندگی

    ما خلق شدیم برای لمس لحظات شاد.

    ما خلق شدیم برای اینکه تشخیص بدیم که احساس خوب لذت بخش تر است یا خریدن ترحم.

    ما خلق شدیم برای گسترش جهان

    پس بیایم و فراموش نکنم اصل خود را.

    فراموش نکنم قدرت بی انتهای خودم را.

    بیایم و بیاد بیاورم که من قدرتی را به عنوان پشتوانه دارم که جهان را خلق کرده.

    من ذات مقدس خود را باید دوباره پیدا کنم.

    من حضور خداوند را در لایه های وجودم باید لمس کنم.

    من ذات مقدس خداوندم.

    تمام اتفاقات خوب از سوی خداست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1936 روز

    ای که با نامت جهان آغاز شد

    دفتر ما هم ،به نامت باز شد

    سلام بر اساتید گلم و دوستان عزیزم

    دنیا به شکل و معنایی که ما در زمان مشکلات تصور می‌کنیم نیست

    در زمان مشکلات و عصبانیت فکر میکنیم که همه ی افراد دنیا(پدر،مادر،دوستان و …) بد هستن و هیچ شخصی در این دنیای به این بزرگی خوب نیست و تنها انسان خوب خودِ ما هستیم.

    در زمان عصبانیت به خودمون حق داد کشیدن بر سر پدر،مادر،همسر،فرزند،کارمند را میدیم

    در زمان بیماری فکر میکنیم که این کار طبیعی دنیاست و همه یه روزی مریض میشن و دوباره سلامتی بدست میارن

    هنگام بی پول،فقر،خراب شدن ماشین و …

    خیر هیچ کدام از اینها طبیعی نیست

    طبیعی این است که ما

    سالم باشیم

    پولدار باشیم

    شاد باشیم

    پر انرژی باشیم

    ثروتمند باشیم

    با روحیه باشیم

    خوش اخلاق باشیم

    خوش تیپ باشیم

    خوشگل باشیم

    زیبا باشیم

    استرس و پریشانی بدترین حالت جسمی و روحی برای بدن ماست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    مبینا سربلند گفته:
    مدت عضویت: 738 روز

    درود خدمت استاد عباس منش عزیز و بانو مریم

    و همه دوستان

    واقعا خداوقت میگم بهتون

    بخاطر این حجم از صداقت ، خلوص شیوه و رسایی بیان

    واقعا تبحر میخواد که انقدر عالی اگاهی و افکار رو به شکل کلمات و گفتار با ادمای دیگه به اشتراک گذاشت !

    میخوام از درکی که تازه بخش رسیدم بگم

    من خودمو باور دارم ، می دونم که لایتناهی هستم میدونم که کافی هستم

    من همه چیز رو میدونستم ، قبل از تولد !

    ولی بین شلوغی های افکار ادما و استرس و نگرانی ها ، وابستگی ها ، لذت های زود گذر و اهمیت دادن های بی مورد ، و چیز هایی که در حقیقت فاقد ارزش هستند خودمو گم کرده بودم!

    می دونستم که گم شدم احساس می کردم که این حس غریبس و دارم توی باتلاق دست و پا میزنم ولی نمی تونستم به حقیقت ذاتم متصل بشم

    دنیا برام کدر و بی رنگ شده بود

    بدون احساس شادی واقعی ، بدون احساس لیاقت ، بدون دوست و کسی که باهاش صحبت کنم ، بدون امید

    ولی الان درک میکنم که چرا همه اون ها رو تجربه می کردم

    برای اینکه من خودمو باور نداشتم

    به احساساتم اهمیت نمی دادم

    به ایده هام اهمیت نمیدادم

    خودمِ لایتنهایم رو اسیر جسمی میدونستم که محدوده و کاری ازش بر نمیاد

    کسی که حتی نمیتونه افکارش رو بیان کنه

    چون فکر میکرد ضعیفه و کسی به اون اهمیت نمیده و کسی اصلا اون رو درک نمیکنه

    ادما و شرایط رو برای خودم گنده کرده بودم و قدرت داده بودم بهشون و در مقابل خودمو سرکوب و سرزنش میکردم

    طبیعی بود تمام اتفاقات رنج اوری که تجربه میکردم ، همه بازتاب درون من بود

    من سعی نمیکردم که حقیقت رو درک کنم و به خودم جرعت امتحان کردن ایده هام رو بدم و خودم رو با سختی ها و تضاد های زندگی مقابل کنم و به خودم بگم اره من اینجام من قدرتمندم و از پسشون برمیام من از دیگران هیچی کم ندارم

    کسانی هستن که همدیگر رو درک کنیم و رابطه دوستانه ی عمیقی رو تجربه کنیم تا هر بار یاداوری بشه که همه ما مثل هم هستیم و همه ما موجودات معنوی هستیم و ذات همدیگرو ببینیم و احساس صمیمیت رو تجربه کنیم!

    برون ز خویش کجا میروی؟ جهان خالیست.

    زندگی خوب برای همه ماست

    آدمای درست همه جا هستن

    همه ما قابل احترام هستیم

    همه ما باید یاد بگیریم که دیگران رو قضاوت نکنیم ، قضاوت شدن رنج بدیه ، ادما نمیتونن 100 انچه که هستن رو بروز بدن و بیشتر مواقع اشتباه برداشت میشن

    هر وقت خواستیم کسی رو قضاوت کنیم باید به خودمون یاد اوری کنیم که اون هم مثل ما یک انسانه ، خواسته و نیاز هایی داره که با کلمات و رفتار نمیشه بیان کرد و حق داره که عالی عمل نکنه و منظورشو برسونه ، پس بخاطر هیچ چیزی و هیچ کاری کسی رو قضاوت نکنیم و به ادما برچسب نزنیم

    یادمون نره که ما چقدر تاثیر گذاریم چه از وجه مثبت چه منفی

    شاید با یه شوخیِ تمسخر امیز موجب خنده بشیم ظاهرا ، ولی اینو بدونیم که پشت این دیوار جسم شاید ادم خسته و زخمی در نقاب خنده داره زندگی میکنه و ما زخمی زدیم که شاید اون دردشو بروز نده و همون لحظه راضی و خوشحال یا با جنبه به نظر برسه

    ولی به محض تنها شدن انقدر سنگین شده باشه براش که دیگه لبریز بشه و حتی به خودکشی فکر کنه …!

    من خودمو دوست دارم

    من ذات ادما رو میبینم و میدونم که اون ها هم مثل من نیاز دارن که احساس ارزشمند بودن بکنن پس سعی میکنم فارق از جایگاه ، ظاهر و رفتار های عادت وار و ظاهرشون ، باهاشون با احترام برخورد کنم طوری که به هر دو خوش بگذره و احساس راحتی کنیم (حداقل با کسانی که دوستشون دارم و میدونم دوستم دارن )

    من میدونم خالق زندگی خودم هستم

    ثروت مند شدن

    مسافرت

    ازادی

    اختیار

    دوستداشتنی و محترم بودن رو روند طبیعی جهان می دونم و هر کس که خواستارش باشه جهان براش محیا میکنه

    و به اونجا ها و اون افراد هدایت میشه و زیبایی ها رو تجربه میکنه

    برعکسش هم با همین فرمول وجود داره

    این یه تابعه خروجی هاش با وردی هاش متناسبه

    راحت باش و خودت باش

    انچه که نفست بع ان وابسته نیست به تو داده خوهد شد

    روی کسی یا به وجود شرایطی برای خوشحالی و لذت بردن از زندگی حساب نکن

    * تو در اینده و جمع اجتماع ، همونی خواهی بود که در تنهایی …

    در جهت خواسته پیش برو و واقعا عمل کن باور داشته باش که اتفاق می افتد*

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    Mmir- گفته:
    مدت عضویت: 471 روز

    باسلام و درود

    دوستان آگاهی هست که جزاصل ماست وما اینجاهستیم که با آگاهی هایی که دریافت میکنیم خلق کنیم بتونیم زندگیمونو

    اصلا همینکه به سازوکار جهان سیستم و مدار فک میکنم دلیل بزرگی و عظمت الله مهربان روبیشتر میفهمم ولی خب این ماییم که باید هماهنگ بشیم با این نیروی هدایتگر درون

    روز 38م فایل عالی که بینظیر بود

    من به خودم تعهد میدم که تواین مسیر گام بردارم قدم هارو محکم تر بردارم چون فقط خودمون میفهمیم از درون چه تغییرهایی داره رخ میده واین احساس خوبِ که پایه درون و وجود ماهاست

    سپاسگذار الله یکتاهستم وشما دوستان عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    مهدی گفته:
    مدت عضویت: 1503 روز

    به نام خدایی که بودنش باعث آرامش

    باز هم سپاس بابت یک فایل عالیه دیگه

    چقدر خوشحالم که در این مسیر هستم، چون امروز با یکی از دوستان دیداری داشتم و در مورد کمبود و… صحبت می‌کرد و من همون لحظه دنبال مواردی بودم برای شکرگزاری و دیدم همین آدمی که داره از فقر صحبت میکنه 2 تا ماشین بالای 2 میلیاردی داره، خونه 170 متری که نزدیک به 20 میلیارد پولشِ و حالا با وسایل خونش کاری ندارم..

    و چقدر خوشحال شدم که ذهنم داشت فراوانی هارو برام پیدا می‌کرد و من حالم هی بهتر و بهتر می‌شد، با اینکه اون شخص داشت از کمبود ها صحبت می‌کرد..

    الهی شکر که در این مسیر دارم پرورش پیدا میکنم.

    این قسمت از فایل برام فوق العاده بود که:

    مشکلات زندگی را به صورت یک عادت پذیرفته ای. بر این باوری که در دنیای امروز کاملاً طبیعی است که دچار چنین مشکلاتی باشی، طبیعی است که غمگین باشی، عصبانی باشی..

    باید تلاش کنیم که بجای عادی شدن در مشکلات و ناراحتی و… عادی بشیم در بهترین ها، عادی بشیم در خلق ثروت ها، در خلق سلامتی ها و…

    وقتی سقوط میکنی که از ابدیت و اصل خود دور شوی..و آنچه باعث سعادت می شود، بازگشت به اصل خود هست..

    الهی شکر یاد یه آیه ای افتادم که میگه:

    أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ

    خداوند حائل بین قلب و انسان می شود

    وااااای یعنی خدا چقدر به ما نزدیکه، اصلا در درون ماست، هر لحظه با ماست و انگار فقط منم در این دنیا و انگار فقط با منه و در منه و هوای منو داره

    آیا این عشق خالص و بینهایت نیست؟!

    خدایا دوستت دارم که در همه چیز هستی و از هر طریقی خودت رو به من نشون میدی..

    قدم 38 از این مسیر فوق العاده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    پونه زرگرزاده گفته:
    مدت عضویت: 1715 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    استاد عزیزم سلام

    استاد چکار کردی با این آگاهی های خالص و زیبا

    متحیرم استاد جان

    قدیما همیشه می گفتم آخه چجوری،

    یعنی تمرکزم ،قدیما رو نشدن ها بود…

    شما می گفتید،باورها تو درست کن

    می گفتم چجوری؟

    شما می گفتید،احساس خوب= اتفاقات خوب

    تلاش میکردم…

    شما می گفتید فرکانس سپاسگزاری نزدیکه به فرکانس منبع

    اولش شعار میدادم

    ولی شعور نبود

    شما می گفتید،چیزی رو یادتون نمی‌دم

    وقتی بدنیا اومدید،این آگاهی ها رو داشتید

    من فقط به یادتون میندازم

    آخه تو مدار درک آگاهی ها نبودم

    ولی چنان اشتیاقی برای شنیدن داشتم،که نمی‌تونستم به ویس هاتون گوش ندم

    بی خیال نشدم

    ادامه دادم

    ادامه دادم

    یه فایل های رو خریدم و گوش میدادم

    اوایل فقط گوش میدادم

    شما می گفتید،تمرین کنید

    جدی نمیگرفتم

    یواش یواش جدی تر گرفتم

    بعد شروع کردم به کامنت خواندن

    بعد رفتم سراغ عقل کل

    بیشتر و بیشتر می نشست حرفهاتون به دلم،

    بیشتر می فهمیدم

    شما می گفتید مشارکت کنید،رد پا بذارید،کمک می‌کنه به رشد خودتون و حتی دیگران

    شروع کردم

    گه گاه کامنت میذاشتم خصوصا تو آموزش های 12 قدم

    فعلا تا قدم 7 اومدم جلو

    از هدایت خداوند می گفتید

    از اعماق وجودم ،اموزش هاتون دوست داشتم ،دوست دارم

    اصلا یه جاهایی دیونه میشدم از هیجان

    تا رسیدم به سفرنامه

    ویس های شما،صدای آرامش‌بخش شما،کنترل ورودی ها،تلاش برای احساس خوب…

    متن های خالصانه،توحیدی،مریم جان

    یه جاهایی بارها میخونمش

    یه دفعه وسط روز میام سراغ متن ها

    بارها میخونمش

    یه جمله هوایی

    وای که انگار فقط و فقط مال کنه

    چنان من رو به وجد میاره

    چنان شعفی در من به پا می‌کنه

    چنان اشکی از چشام جاری می‌کنه

    کاری می‌کنه که فقط میگم

    خدایا شکرت

    اشک میریزم و میگم خدایا شکرت

    استاد جان

    استاد مهربونم

    دلم میخواد بدونی

    این روزا همه اش دارم میگم چطور؟

    چطور آخه …

    ولی فرق بزرگی وجود داره با قبل

    این روزا میگم آخه چطور داره همه چی جور میشه آخه…

    بابا مگه داریم این همه اتفاقاتی شبیه معجزه

    استاد مبهوت قوانین

    استاد مبهوت شما م

    چه کردی با من

    عاشقتم استاد جان

    عاشقتم مریم جان

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2623 روز

    به نام خداوندی که در قلب من میتپد

    درود و احترام

    روز 38/ آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 3

    در کوچه پس کوچه های تاریک،، در اسمان تاریک ،، در دور دست ها دنبال خدا میگشتم و خدا چه دست نیافتنی بود برایم..

    غافل از اینکه خدا همینجا با من و در قلب من میتپد و من با شنیدن صدای تپش های قلبم ارام میشوم و خدا را احساس میکنم ..

    غافل از اینکه خدا همینجا در اسمان روشن ،، در دل زیبایی ها ،، در لبخند ادم ها ،، در احساس کودکانه ،، در بازی کودکانه ،، در جریان اب ،، در وزش باد،، در رنگ های زرد و سبز برگ های درختان،، در سفیدی برف ،، در بارش باران ،، در احساس خوب ،، در چشمان زیبا بین من وجود دارد..

    اری این خداست که در قلب من میتپد و او با من است و صدایم را میشنود و به من ارامش میبخشد.،، حسی زیبا و کودکانه ،، وقتی چشمانم در دیدن زیبایی ها میدرخشد و به وجد میایم که وااااووو چقدر این صحنه زیباست و به وجد میام و شوق و ذوق دارم … این ها همه خداست.. حسی که ارامش به من میبخشد..

    ارامشی از جنس ایمان و یقین و اطمینان .

    خب اینم از رد پای من از روز 38,, خدایا کمکم کن گام ها رو تا انتها بردارم..

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: