آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 3 - صفحه 17 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2015/12/عکس-فایل-3.jpg
400
510
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-12-10 15:10:542020-08-28 10:13:24آرامش در پرتوی آگاهی | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام واقعا سپاسگذارم و شکر گذارم
از خداوند و از اقای عباس منش
زندگی چه زیبا میشود وقتی همه چیز معجزه وار به زندگی وارد میشود وقتی خداوند را میبینی که چند قدم جلو تر از ما حرکت میکند
سلام
مرسی ا زمتنتون
من خدا را در خود و با خود حس می کنم . حس زیبایی است
بسم الله الرحیم الرحمان
با سلام و احترم
چگونه مدریت زمان داشته باشیم ؟ چگونه از کارهای که در گذشته انجام داده ایم عیرت بگیریم ؟ چگونه برنامه ریزی داشته کنیم ؟ چگونه متفاوت از بقیه باشیم ؟ چگونه برای دیگران الگو و نمونه باشیم ؟ چگونه از”راز” استفاده کنیم ؟ چگونه ارزش زمان را بدانیم؟
من یادم است که 3 ماه است میخواهم برای خودم مدیریت زمان و هدف گذاری همه جانبه (تحصیل,تهذیب,ورزش) برای پیشرفت داشته باشم ولی هر بار باشکست مواجه میشوم
مثلا: وقتی شکست می خورم روحیه عبرت پذیری در آن لحظه به من رخ می دهد ( مثلا وقتی که در درسی نمره کم گرفته باشم یا در رشته ورزش شکست خورده باشم در اولین فرصت می گویم از این به بعد دیگر باید بهترین باشم باید … باید…) ولی وقتی به خانه برمیگردم روی تخته سیاه که مدیریت زمان , برنامه ریزی و .. را می نویسم می گویم ” حالا بعدااا بعدااا بعداااا … امروز را به فردا – فردا را به پس فردا می اندازم و باز میگویم , هنوز مونده هنوز وقت است هنوز … .
وقتی در فیلم کسی را می بینم که عبرت واقعی گرفت هر چه میکنم آنرا در خودم القا دهم نمی توانم . بعضی وقت به خودم میگویم تو آمدی که بمیری . تو اونی که تو فیلم هست که نیستی — ولی این را باور دارم که من می توانم اما چگونه ؟
شاید این باورتان نشود ولی من میتوانم بگوییم در مدرسه مان من از بقیه کاملا متفاوت است و چیز هایی را میدانم و درک میکنم که برای دیگران قابل درک نیست . و وقتی آنها را به صورت فلسفی دیگران بازگو می کنم میگویند «باز هم شروع کرد تا کی می خوای به این حرفات ادامه بدی» من دو سه سال است که می خواهم دوستی مثل خودم بیابم پیدا نمی کنم و فکر میکنم این مطالب را فقط به خودم می توانم بگویم .
حال از این ها بگذریم من چرا…
چرا نمی توانم به خودم عبرت فوق العاده واقعی القا کنم ؟ چرا تنبلی و سستی میکنم ؟ چرا نمی توانم زمانم را مدیریت کنم ؟ چرا باید مثل بقیه انسان ها ” بیایم – زندگی ساده بکنم – بمیرم ” و هیچ سودی برای جامه نداشته باشم
لطفا با خواهش هر چه تمام به سوال من زود پاسخ دهید — اگر امکان داشت یک کلیپ هم برای عبرت پخش کنید– با تشکر از سایت abasmanesh
من چندین بار تو قسمت عقل کل و قسمت ایمیل سوالمو پرسیدم جوابی دریافت نکردم لطفا سوال را زود پاسخ دهید
سلام بزرگوار.دلیلش این هست که مرتب از خودت می پرسی چرا ولی نکته اینجاست که باید بپرسی چگونه و آن هم نه از خودت بپرسی بلکه از ضمیر نا خودآگاه خودت و از کاینات بپزسی تا به مرور زمان نتیجه بگیری و پاسخ بگیری البته با آرامش و بدون نگران شدن و باز خواست خودت
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته مهربون و دوست داشتنی چه نعمتی بالاتر از این میتونه باشه که صبحت رو با یک متن زیبا و دلنشین و یک صدای ارامش بخش که دارن حقیقت وجودت رو بیدار میکنن شروع کنی خدایا شکررررت با تمام وجودم از شما سپاسگذارم بابت این همه حس خوب و اگاهیهایی که هر روز در اختیارم میزارید و بسیار احساسم رو عالییییی میکنه سر زدن به سایت شما خودش تمرین تمرکز بر نکات مثبته و کانون توجهمون رو میبره به سمت خواسته ها و این برای من شده یک عادت که توی هر لحظم حتی زمانی که دارم میخوابم کانون توجهم رو با شنیدن صدای استاد ببرم به سمت خواسته هام خدا رو سپاسگذارم بابت اینکه با این فایل زیبا یکبار دیگه به اصل وجودی خودم پی بردم و این تکرارها رو دوست دارم چون من رو هر لحظه بیدارتر میکنه ارزوی سلامتی ثروت و عشق برای همتون دارم
سلام به همگی
نکته مهمی که در این فایل و نوشته های خانم شایسته عزیز بیشتر بهم چشمک میزد که دوست دارم توی زندگی خودم بیشتر بهش عمل کنم ، ساده انگاری است.
ساده گرفتن کارها و ساده رسیدن به خواسته بدون وابستگی و کلا ساده و راحت زندگی کردن.
موقعی که ما یه کاریو سخت میکنیم ، به احتمال زیاد انجاش نمیدیم و از انجامش دلسرد میشیم
موقعی که سختی راهو میپذیریم ، در کنارش آرامش و لذتو از دست میدهیم
موقعی که از انتهای راه بی خبریم و ایمانمان به هدایت خدا کمرنگ میشه ، دلشوره و استرس میگیریم
موقعی که از دیگران خیلی زیاد متوقع هستیم ، درگیری ایجاد میکنیم و به هم میریزیم
موقعی که اهدافمونو به هدفهای کوچکتر و ساده تر تقسیم نمیکنیم ، بیخیالش میشیم و عطایش را به لقایش می بخشیم
موقعی که داشتن احساس خوب در هر لحظه را مستلزم جور بودن شرایط میدانیم ، اونو از دستش میدیم
موقعی که انجام یک ایده را منوط به زمان و شرایط مناسب میدانیم ، زمان و ارزش زندگیو از دست میدهیم
موقعی که رفتن به یک مسافرتو با هزاران طرح و برنامه به پیش میبریم ، دلچسبی یک مسافرتو از دست میدهیم
موقعی که برای راحت خندیدن و شاد بودن دلیل محکم میخواهیم ، اون دلیلها هیچ وقت از راه نخواهند رسید
موقعی که درخواستی از کسی داریم ولی ذهن دنبال دلایلی برای این کار میگردد ، اون فرصتو از دست میدهیم
موقعی که عمل به الهامات را با چرتکه انداختنِ ذهن روبرو میکنیم ، راه ورود صدای خدا به قلبمان را میبندیم
.
.
.
به نام خدا
دستانم ، دستان خداوند است که می نگارد.
چشمانم چشمان خداوند است که میبینی.
انگشتانم انگشتان خداست که می نگارد.
حس و حال و شور و اشتیاق آلانم ، خداست
ذهن م خداست
کار من چیست ؟ گوش دادن به الهامات ساده ای که از طرف خداست ، اعتماد کنم و با برداشتن قدم های کوتاه اما استوار حرکت کنم تا به خواسته ای که شبانه روز ام را بهم دوخته ، برسم.
الهی به امید تو
سلام شایسته ی نازنین ،خداقوت.میخواهم بگویم نامت نکوست،کلامت،قلمت،وجودت نکوست.کاملاعطرخداراپراکنده میسازند.همیشه دلنشین وزیبامینویسی.ولی ایندفعه اشک شوقم جاری شد.خودت اقرارکردی که همه چیزخداگونه است.بهت تبریک میگم که اینقدرخالص شده ای،دستی مبارک ازطرف معبودیکتایم هستی که مراهمسفرخودکردی.ازروزی که باعشق تقدیم کردی خدارادرکلامت حس کردم.دوستت دارم ولحظات آرام وپربرکت رابرایت آرزومندم.???
سلام به خدای عزیزدلم
وقتی با تو یکی میشم و همه چیز رها میکنم و میشیم فقط خودم و خودت همه آرزوهام اونقدر دست یافتنی و نزدیک میشن که انگار دارمشون
خدایاخوشبختی تویی، عشق تویی، آرامش تویی
نزدیک شدن به تو یعنی اصل انسان بودن و احساس خووب
خدایا بهترین حس وقتی که دربرابرت سجده میکنم و تو اونقدر خوبی که هر چی بیشتر سجده کنم تو بزرگترم میکنی و بهم عزت میدی
خدایا این همه عشق و آگاهی چطور درک کنم
درکم بالاببر و کمکم کن هر روز از دیروزم بهتر بشم
خدایا استاد عباس منش بهترینهارو بهش بده و به دوستای عزیزم کمک کن هر روز خوشبخت تر و شاد تر بشن
دوستت دارم خدای من
ممنونم خانوم شایسته بهتون نمیگم دست خدا بهتون میگم احساس لطیف خدا که قلبامون آروم میکنه خددیا شکرت?
با نام و یاد خدا
سلام به همه عزیزان
سر ماه بود یه روز بود که فروش ماهیانه ام را جمع و سود خودم را برداشته بودم و سهمی را هم بعنوان انفاق در نظر گرفته بودم و گذاشتم توی کیف پولم که به آن به دید سهم خدا نگاه می کردم و با خودم گفتم که هر جا خداوند بهم گفت پرداختش می کنم رفتم مسجد بعد از خواندن نماز به قلبم الهام شد که یه مبلغی را به خادم مسجد بدهم من هم بدون اینکه کسی متوجه بشه پولو بهش دادم و رفتم فرداش که امروز می شد دوباره به مسجد رفتم بعد از نماز که می خواستم برم جلوی در دستمو گرفت و با شرمندگی گفت سید توی گنجینه ت چیزی نداری بهم بدی مریض دارم ولی هیچی ندارم که ببرمش دکتر ، منم توی ذهنم گفتم که دیروز بهش دادم دیگه به نظرم می خواد سوء استفاده کنه بعدا این صحبت می کرد من حرفاش را می شنیدم ولی هواسم سمت اون نبود سکوت کرده بودم تا صدای قلبم را بشنوم از قلبم شنیدم که گفت این سهم خداست چرا به دادن یا ندادنش فکر می کنی و کیفم را در آوردم و مبلغی را باز هم بهش بخشیدم و رفتم بیرون که اومدم گفتم خدایا درسته این سهم تو بود و پیش من امانت بود من از تو سپاسگزارم که من را بعنوان یکی از دستان خودت انتخاب کردی در حال سپاسگزاری بودم حسم اینقدر عالی شد که احساس کردم با خدا یکی شده ام و توی خیابان با صدا گریه می کردم و هواسم اصلا به دنیا نبود من حسی را تجربه کردم که بهترین حس دنیا بود حس یکی شدن بود رسیدن به اصل خود بود حس لایتناهی شدن بود خدایا سپاسگزارت هستم .
همیشه از استاد می شنیدم موقعی که سپاسگزار می کنی باید این سپاسگزاری حست را عالی کنه تا تاثیر داشته باشه و امروز این حس عالی را تجربه کردم
استاد سپاسگزارم
خانم شایسته سپاسگزارم
خانم فرهادی سپاسگزارم
دوستان قدرتمند سایت سپاسگزارم
خدایا بی نهایت سپاسگزارم
سلام به دوستان عزیزم
روز سی و هشتم
از دیروز داشتم به این مسئله در زندگیم فکر میکردم و طبیعی زندگی کردن طبق قوانین زندگی رو با خودم حلاجی میکردم و به زندگی خودم از گذشته تا حال نگاهی انداختم که من واقعیت زندگی خودم رو با تمام محدودیتها و مشکلاتش طبیعی میدونستم و فکر میکردم این واقعیت زندگی همه مردم روی زمین هست فقط شکل مشکلات انسانها با هم فرق میکنه و چقدر با این باور محدود و مریض خودم رو دلداری میدادم و مشکلات رو برای خودم طبیعی و جز لاینفک زندگیم پذیرفته بودم و جالب از همه این بود که با هر کسی هم که برخورد میکردم همه به نوعی درگیر مشکلات بودن فقط شکلش با مسائل من فرق میکرد من مسائل مالی داشتم حالا اونها هم یا مالی بودن یا درگیر بیماری بودن یا درگیر مشکلات روابط با همسر یا خانواده بودن واین ها همه بیشتر باورمحدود من رو تغذیه میکرد وتایید میکرد که ببین همه به یه نوعی تو زندگی درگیرن پس تو برو خدات رو هم شکر کن با همین مشکلاتت هم بساز وبسوز چون اگر درگیر این مشکل نباشی فرقی نمیکنه بجاش درگیر بیماری یا مسائل دیگه میشی و میاد تو زندگیت و من واقعا پذیرفته بود و بهعنوان یک اصل این باور محدود رو قبول کرده بودم الان خدا رو شکر تا این جا تونستم درک کنم که نه اینطور هم نیست و این باور فقط از یک فکر بیمار هست و اتفاقا خیلی هم غیر طبیعی هست البته برای من تا اینجا هم پیشرفت محسوب میشه که قبول کردم که غیر از این سبک زندگی که من با باور محدود ساختم ودر اطرافیان هم به خاطر باورهای بیمار خودم دارم این سبک زندگی رو مشاهده میکنم
چند روز پیش یک نفر که حدود یکسالی بود ازش خبر نداشتم ولی میدونستم که خدا روشکر همین طور دارن مدار ها رو به طرف بالا طی میکنن، پریروز به من برای کاری زنگ زد و با هم حرف میزدیم ولی با وجود پیشرفتهای خیلی خوبی هم که داشتن یعنی طوری هست که من همش برای خودم پیشرفتهاشون رو دارم تحسین میکنم چون از گذشته تا الان شون رو دیدم و برام رشدشون قابل لمس هست و همیشه برای باورهای محدودی که ذهنم داره اونها رو مثال میزنم خلاصه اینکه وقتی با من حرف میزد فقط از مشکلات و گرانی و ممنوع شدن واردات و هر چیز منفی که تو این یکسال رخ داده بود رو برای من بازگو کرد و همینطور که حرف میزد من تعجب میکردم که این چرا با این همه پیشرفت با من الان داره در مورد کمبود و مشکلات حرف میزنه و جالب بود که وسط حرفهاش گفتم باز خدا روشکر که این هفت واحد خونه رو ساختین مبارک باشه ایشالا و بهم گفت ای بابا چه مبارکی اینم خورد به گرونی ساختنش یه شبه همه چی چند برابر شد مصالح هر روز قیمتش با روز قبل فرق میکردو…… خلاصه ازهر راهی رفتم که مثلا چهار تا کلمه مثبت و خوب بین ما ردو بدل بشه نشد که نشد بعد از اینکه قطع کرد همش تو فکر بودم بدجوری تو پرم خورد چون میدونستم مشکل از من بود آخه چرا با این همه رشداز نظر مالی باز هم در مورد همون پیشرفتهاش از مشکلاتش به من گفت نه سودش نه از رفاهش نه از آرامشش نه از فراوانیش نه از آزادی زمانی نه از آزادی مکانیش نه از استقلال مالی نه از خوشیها و لذتهای زندگیش نه از ثروت و پولی که راحت تو زندگیش میاد نه از نعمت های فراوانی که اطرافش هست
اینها باورهایی بود که مثلا من داشتم شدید روش کار میکردم ولی با هر جمله اون یه پتک به سرم میخورد چون همون جا فهمیدم به اندازه سر سوزن هم هیچ کدام از این باورها رو نساختم و فقط در مغزم این اطلاعات بدون استفاده انباشته و بایگانی شده اگر حتی در این مکالمه یک جمله مثبت ردوبدل میشد میگفتم خوب پس حتما خوبه دارم کم کم میرم رو به جلو ولی خبری نبود تا من بفهمم که بابا جان اگه روی خودت درست کار کرده بودی و باوری رو حتی به اندازه سر سوزن ساخته بودی باید به همون اندازه جواب میگرفتی ولی خوب خودم رو سرزنش نکردم و کوتاه هم نمیام بلکه دوباره محکمتر و با ایمان بیشتر جلو میرم باز هم به خودم فرصت میدم وحتی بعد از اینکه با خودم زیاد فکر کردم برام این مکالمه پیغامهای مثبتی هم داشت و فهمیدم چند تا باور قدرتمند جدید دیگه هم باید به لیست باورهام اضافه کنم و جالب این بود که با اولین جمله منفی که اون فرد زد من فهمیدم که هیچی باور درست نساختم و این خودش برام یک رشد بود چون قبلا این رو متوجه نمیشدم که روی خودم کار نکردم که به این تضاد خوردم ولی این دفعه از همون نقطه شروع فهمیدم که درست روی خودم کار نکردم
من ایمان دارم که خودم خالق شرایط زندگی خودم هستم و با توکل به خدا آنقدر خوبی و عالی روی خودم و باورهام کار میکنم وخداوند انسانهایی رو در مسیر من قرار میده که طبق قوانین ثابت زندگی طبیعی دارن وشکر گزار نعمتها ی زندگیشون هستن و با شکر گزاری فقط در مورد رشد وپیشرفتشون با من حرف میزنن و من هم با احساس خوب موفقیت و پیشرفت شون رو تحسین میکنم
پس من باید با جدیت روی خودم کار کنم تا در مداری قرار بگیرم که هم خودم به طور طبیعی زندگی کنم و با انسانهایی برخورد کنم و ببینم که دارن بطور طبیعی سالم و ثروتمند همراه با خوشبختی دارن از زندگی لذت میبرن
در پناه خدا شاد و ثروتمند باشید
اینها خلاصه نکاتی هست که من از توضیحات زیبای مربوط به این فایل فوق العاده دوست داشتنی یاد گرفتم:
– هیچ کس وفادارتر از خداوند به عهد خویش نیست و این وعده به همه ما داده شده. برای همین مقرر شده که خالق زندگی مان با فرکانس هایمان باشیم.
– باید به سادگی خداوند رو به ذهنمون راه بدیم.
– باید به سادگی باور کنیم خداوند به شکل آنچه به سادگی به ذهنمون راه داده ایم وارد تجربه زندگیمون میشه.
– باید این قانون ساده رو باور کنیم.
– باید اجازه بدیم این نیرو برنامه ریز زندگیمون باشه و از طریق این قانون ساده به ذهنمون بیاد و ما رو به سمت ثروت، عشق و سلامتی هدایت کنه. تنها راه خوشبختی همینه.
– باید بیشتر به خودمون ساده بگیریم.
– باید بیش از پیش احساس خوب داشتن رو مهمتر از هر چیز دیگه ای بدونیم.
– باید بیشتر باور کنیم که طبیعی است سالم و ثروتمند باشیم و عشق در زندگیمون جاری باشه.
– باید به راحتی نسبت به نگرانی، کمبود، بیماری و مشکلات تکراری بی اعتنا بشیم.
– باید به سادگی به سوی سلامتی، عشق و ثروت رو کنیم.
– باید رسیدن به خوشبختی رو لازمه تحمل سختی ندونیم.
– هر آنچه خوب است به دست آوردنش ساده است. این قانون خداست. این برنامه طبیعت است.
– همه ما در اعماق وجودمون این قانون رو میشناسیم و تصدیقش میکنیم. فقط نباید اجازه بدیم سادگی این برکت عظیم ما رو درباره داشتنش دچار تردید کنه.
– خداگونه ترین لحظه زندگیمون زمانی هست که میتونیم زندگی رو ساده بگیریم و به سادگی از کنار مسائلی که بیش از حد مهم دونستیم بگذریم.
– اگر این کار رو انجام بدیم، میتونیم صدای قلبمون رو بشنویم، صدای اصلمون رو، صدای خداوندی که به سادگی هدایتمون میکنه.
– خداوند در درون ما نهفته است.
– همون اطمینان لا به لای نگرانی هامون که ما رو به هیجان میاره خداست.
– همون عشقی که باعث میشه دردسرهامون رو فراموش کنیم خداست.
– فقط باید از سر راه خودمون بریم کنار.
– باید دست از راضی کردن دیگران برداریم چون خداوند نتایجی راضی کننده برامون فراهم کرده.