مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین» - صفحه 48

687 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1845 روز

    به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به این مسیر توحیدی

    سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیزم و مریم جون عزیز که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین

    وسپاسگزارم از مریم جون عزیز که سوالها رو درابتدای فایل براتون تایپ کردن ، این کار باعث میشه تا من خودم یبار به سوالها پاسخ بدم و ببینم چقدر تونستم قانون رو درک کنم و سپاسگزارم که مفاهیم توضیح داده شده رو در ابتدای فایل به شکل مقاله برامون ثبت کردن ،بسیار کار عالی بود سپاسگزارم ازشون .

    -باور کنیم که اصلا راهنمای درونی وجود داره و وقتی ازش درخواست کنیم بهمون پاسخ خواهد داد

    این باور انقدر بهم کمک کرده انقدر عاشق این باور هستم که میتونم بگم واقعا هرآنچه دارم ، بخاطر وجود این باور دارم ،همه جااااا هدایتم کرده و راه رو برام آسان کرده

    -استفاده از تجربیات گذشته باعث درنظر نگرفتن راهنمای درون میشه چون ذهن همیشه با دیده ها وشنیده های وتجارب گذشته قضاوت می‌کنه پس باید مراقب باشم تا اسیر تجربه های ذهن نشم ,اگرمن مثل گذشته رفتار کنم نتیجه ای مانند گذشته میگیرم ،پس با تمام وجود به خداوند اجازه میدم که راهنماییم کنه و من تسلیم وار ،اطاعت میکنم

    -همیشه باید روی گفتگوهای ذهنی کار کرد و با ،باورهای مناسب جایگزین کرد،گفتگو ها و نجوا های ذهنی درست مانندعلف های هرز یک باغچه هستنداگر دائم پاکسازی نشن ،خیلی زود همه جای ذهن رو میگیرن و مانع رشدمون میشن من به این موضوع بسسسسیار باور دارم برای همین ازاین مجموعه فایل های مهاجرت به مدار بالاتربه صورت روزانه استفاده میکنم تا نجواهای ذهنمو خاموش کنم

    -وقتی داری رو خودت کار می‌کنی نشونه هایی میبینی و باید مسیر رو ادامه بدی تا نتایج از راه برسن, تحسین نشونه ها بهمون انگیزه ادامه مسیر میده پس با جدیت تمام دنبال نشونه ها بگردیم و برای ادامه مسیر ازشون استفاده کنیم.

    -باور غلط اینکه مسئولیت خوشبخت کردن نزدیکانم با منه این باور غلط و بازدارندس ،تغییر باورهای غلط گذشته باعث رشدمون میشه ، تضاد میاد تا خواسته هامونو برامون به وضوح برسونه ،تضاد محرک پیشرفت هست ،پس با تغییر نگرش و باورها میشه به سمت خواسته ها حرکت کرد

    ـ همه ما آزاد آفریده شدیم و همه آزادن که دیدگاه های خودشونو داشته باشن ماهم آزادیم که یا اعراض کنیم اگر نمیپسندیم اگرم میپسندیم دنبالش کنیم

    سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین عاشقتونم وعششششششق برای خانواده بزرگم در سرزمین توحیدی عباس منش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    زیبا قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 595 روز

    به نام خداوند مهربانم

    سلام به خانواده ی عزیزم

    راستش یه اتفاق عجیب و البته بهتره بگم معجزه واری برام رخ داد طوری که دوست داشتم برای کسی تعریف کنم

    نمی دونم شما هم مثل من شدین ، یعنی اینکه دوست داری از شدت حیرت یا خوشحالی از دیدن نتایجتون

    برای کسی تعریف کنین یا با کسی حرف بزنین ، اما یک آن به خودتون میاین و میبینین که ، بابا اون که چیزی درک نمیکنه از حرفام و ساکت میشین

    دقیقا مثل دیشب من

    از درون شاد و خوشحال و حیرت زده ، اما باید سکوت میکردم و امروز تصمیم گرفتم این شادیو با شما در میون بزارم ، چون میدونم شما این شادیو درک میکنین

    راستش چند وقت دیگه عروسی برادرزادمه

    این عروسی جریان ها داره ، از مخالفت همسرم برای رفتن به عروسی گرفته ، تا ایمان بیشتر من و هدایت های خداوند که مدام در گوشم میگه تو به این عروسی میری ، همه کاره منم ، به من ایمان بیار

    خدا شاهده این مدت اون قدر عالی صدای خدا رو میشنوم که انگار واقعا یکی بلند بلند با من صحبت میکنه

    منی که هدایت شدم به خریدن لباس

    وقتی به همسرم گفتم میخوام برم لباس بخرم ( همسری که به شدت عصبانی بود و مخالفت میکرد به دلایلی )

    گفت کی بهت اجازه داده تا بری

    گفتم خدا و همسرم تو عمرمش این قدر ساکت نبود و این قدر اروم ندیده بودمش

    با خودم گفتم مگه میشه ، آره ها خدا بهم گفته بود تو میری بسپار به من

    منی که ایمانم چندین برابر قوی شده بود گفتم خدایا با اینکه پول دارم ولی بازم میخوام ایمانم بیشتر بشه لباسی برای من پیدا کن که هم قیمتش عالی باشه و هم خیلی خوشگل باشه

    تو همین فکرا بودم ، یهو یادم افتاد پنج ماه پیش تو یه ویترین مغازه ای یه لباس دیده بودم با همون مشخصاتی که میخواستم ، ولی پنج ماه پیش بود عمرا دیگه مثل اون پیدا بشه

    خلاصه بیخیال شدم و گفتم سپردم به خدا ختما درستش میکنه

    توی گشتن برای لباس دخترم بودم که خیلی خیلی هدایتی سر از اون مغازه در اوردم

    مغازه دو تا شعبه به فاصله ی چند تا مغازه با هم داشت

    وقتی تو شعبه ی اول برای دخترم لباس پیدا نشد و اینکه اون لباسی که پنج ماه پیش دیده بودم هم اونجا دیگه نبود ، فروشنده ما رو برد شعبه ی دومش

    دخترم گفت مامان من فعلا بیخیال شدم بیا تو بگرد و تو بخر

    باورم نمیشد لابه لای لباسا که خیلی سخت میشد لباسیو کامل دید چون خیلی زیاد بودن لباسیو که قبلا پنج ماه پیش تو ویترین دیده بودم و دیدم

    گفتم وای همون لباسه ، جریان و برای فروشنده تعریف کردم و اون گفت بله همونه و فقط یدونه ازش مونده اونم دقیقا سایز من

    لباس و پوشیدم و خریدم و انگار تو این دنیا نبودم

    یع جورایی انگار خشکم زده بود

    وقتی میسپاری به خدا

    اول دل همسرتو نرم میکنه

    قبل از اینکه من اصلا بدونم عروسی میرم یانه ، قبل از همه ی اتفاقات اون حتی فکر لباس منم کرده و برام نگهش داشته

    یعنی این قدر دقیق من و تو شرایط و زمان مناسب قرار داده

    زمان مناسب رفتن من به اون مغازه

    شرایط مناسب برای موندن یدونه از اون لباس

    وای که من مُردم برای این هم زمانی خدا

    تا خونه نمیتونستم جلوی اشکامو بگیرم

    میدونین ، از خریدن لباس نه ، از یه ذره ایمانی که نشون دادم و خدا برام غوغا کرد

    فقط به خدا میگفتم

    خدایا من چرا زودتر نشناختمت

    اخه خدا نمی دونی من چندین سال چه عذابی کشیدم از ندیدنت

    من چه دردی کشیدم از کور بودنم

    من چه زخم هایی خوردم از نشناختنت

    چه ادما چه کساییو بت کردم از ایمان ضعیفم

    و حالا

    زندگیم شدن روون ترین زندگی

    از هر لحظه لذت میبرم

    هر جا میرم همه بهم اخترام میزارن اصلا انگار همه ی مردم با من فامیلن

    همه ادما همه ی کره زمین هوامو دارن

    همه تلاش میکنن تا یه خیری به من برسونن

    همه و همه فقط به خاطر یه چیزه

    اونم داشتن تو خدای مهربونم

    خدایا شکرت که منو بینا کردی

    خدایا شکرت که شناختمت

    میدونین ، حتی خیلی از خدا تشکر کردم برای مخالفت همسرم ، چون اگه من براحتی به این عروسی میرفتم

    این قدر ایمانم قوی نمیشد اصلا دلیلی نداشت چیزیو بسپارم به خدا و خدا این قدر برام معجزه کنه

    یه جورایی تسلیم بودن و یاد گرفتم

    و استاد درست میگه ، چه اتفاقهای خوبی که از دل این تضادها میاد بیرون

    و در اخر استاد عزیزم سپاسگزارم که دستی از دستان خدا شدی و خدا رو به من نشون دادی خدای واقعیو.

    سپاسگزارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 992 روز

    به نام خدای فراوانیها

    سلام و درود به تمام دوستان توحیدی

    اگه تکامل طی کنیم با قانون پیش بریم حتما جواب میده ذهن ما همیشه نجوا داره ولی باید کنترلش کرد نه باش بجنگی براش دلیل بیاری منطق برای ذهن باز کنی اهرم رنج لذت براش جا بندازی که سدهای سیمانی یواش یواش بشکنی

    ذهن عاشق لذته ولی با دلیل قانع میشه

    در گذشته نمونم حتی یک ساعت پیش در لحظه باشیم

    وقتی پله پله بریم بالا موفق میشیم یک شبه کارها درست نمیشه

    برای باور کردن قانون مقاومت ندارم نجوا زیاد میاد خدا رو شکر زود میام بیرون به کاری مشغول میشم یادم میره درستش همینه بمونی توی کلک ذهن بیچاره میشی

    وقتی ورودی نامناسب می‌شنوم همش درگیر این ذهن چموش میشم ولی اگه نشنوم حالم خوبه

    ما توانایی تعقییر کسی نداریم

    روی ترمزها باید کارکنم ترمز زیادی دارم باورهای نامحدود باورهای که جلوی ثروت میگیره

    همه چیز باوره

    صدای قلب خداست صدای ذهن نا امیدی و ترس هست

    الهامات وقتی میاد که آروم باشی آرامش حفظ کنی تا صداش بشنوی

    در پناه خداوند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    سما حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2235 روز

    به نام او که مهربان‌ترین و بخشنده‌ترین‌ است.

    سلام استاد عزیز و مهربان. سلام مریم جان مهربان.

    چقدر این فایل خوب بود. من که دوازده قدم رو گذروندم، این دورۀ مهاجرت به مدار بالاتر، برام مثل مرور خلاصۀ درس‌ها قبل از امتحانه‌. چکیده‌ای از اون آموزه‌ها رو توی این فایل‌ها می‌شنوم و مدام تلنگر می‌خورم که دیدی فلان‌جا هم استاد این موضوع رو گفته بودن و یادت رفته بود؟ این بیان نسبتا خلاصه، آموزه‌های قبلی رو که ممکنه یه جایی توی ذهن ما پنهان شده باشه، میاره بالا و مثل اینه که یه ظرف آب سرد یهو پاشیدن توی صورتت. بیدار می‌کنه اساسی.

    خدا به شما استاد عزیزم و مریم جان عزیزم خیر بی‌پایان بده. باشید و بمانید و ببالید. دم‌تون گرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    نگین نگین گفته:
    مدت عضویت: 2125 روز

    سلام به هم دوره های محترم استاد عزیز و خانم شایسته ی نازنینم

    راهنمای درون و پرسش از او: آخ که واااقعا جواب میده استاد من باور کردم قرار نیست آدم مذهبی ای باشم که خدا جوابم روبده باهام حرف میزنه فقط من باید ازش بپرسم من باید بخواهم که این گفتگو صورت بگیره

    وقتی ازش میپرسم خدایا چکار کنم (در هر موردی) کامل حس میکنم بهم میگه، گاهی هم میگه نگین هیچ کاری نکن لذت ببر.

    نشانه های ثروت میان مثل همین کلاسهای خصوصی (با اینکه کم هستند)

    من باید صبر داشته باشم، نه اینکه کمی تغییر کنم انتظار کلللی نتیجه رو داشته باشم به اندازه ای که تغییر میکنم نتیجه میگیرم فعلا باید با همین نشانه ها خودم رو در مسیر نگه دارم تا بتونم بیشتر تغییر کنم و نتایج بزرگتر بگیرم.

    اعراض از دیدگاهی که دوست نداریم.

    من توانایی خوشبخت کردن فرزندم رو ندارم خیلی بیشتر از این حرفها باید عمل کنم و حرص نخورم چون من نمیتونم پسر 5 ساله ام رو مجبور کنم مثل من یا آموزشهای استاد عمل کنه پس باید یاد بگیرم رهاش کنم یا مثل من میشه یا نه، زندگی خودشه!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2198 روز

    مصاحبه با استاد |مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین»

    گام ششم

    بنام خداوند وهاب و بخشنده و مهربان هدایتگرم که کلید جادویی و طلایی مهاجرت به مدار بالاتر برای اجابت دعاها و خواسته هایم را در این مسیر الهی به من عطا بخشیده

    درود به دوستان ساکن در این مسیر توحیدی

    درود و وقت بخیر خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنینم

    نیروی راهنماگر

    من باور دارم که چنین نیرویی راهنما گری در وجود همه ی انسان ها وجود دارد . که به آن الهام شهود و بعبارتی حس ششم گفته میشه . نیرویی که همانند جی پی اِس عمل میکند ولی اگر این نیرو را در وجودمون فعال کنیم . بعبارتی این نیروی درونی و شهود درونی و انرژی مثبت ما با تمرکز و سفر به درون و خلوت گزینی فعال میشود و اگر به این نیرو باور و ایمان داشته باشیم تسلیم این نیرو باشیم که به درخواست ها و سوالات ما پاسخ میدهد وبی شک و تردید پاسخ خواهد

    به عقل و منطق و یا تجربیات منطقی کاری نداشته باشیم چون عقل منطقی ما جلوی احساسات شهودی و الهامات ما مقاومت میکند

    و این الهام و شهود هدایتگر درونی ما مهمترین باوری است که می تواند در مسیر رسیدن به خواسته هامون شرایط اوضاع موقعیت افراد و انسانها و ایده ها و زمین و زمان و آسمان و طبیعت و ابر و باد و مه و خورشید و فلک و تمام نیروهای نامریی و متافیزیک و تمام فرشتگان و ناجیان الهی را دست به دست هم میدهد و کنار هم قرار میگیرند تا ما رو بسمت خواسته ها و آرزوها مون هدایت کنند تا با اتفاقات قشنگ و همزمانی های درست و مناسب جادویی به اهداف مون هدایت شویم

    سوالی که همیشه باید به آن توجه کنیم اینکه ..از کجا بفهمیم که صدای های درونی ما از نجواهای ذهنی است یا اینکه قوه ی شهود و الهام و هدایتگر ماست ؟؟

    از طریق احساسات درونی مون متوجه میشیم یعنی .اگر آن صحبت ها و صداهای درونی ما به ما احساس خوبی بده و ما احساس آرامش داشته باشیم یعنی آن ایده ها و صحبت ها از ندای قلبمون و شهود الهی درونی مون سرچشمه میگیرد ولی اگر به ما احساس نامناسب و شک و تردید. و یا ترس و نگرانی و یا هر احساس نامناسب منفی دهد یعنی از نجواهای ذهن است در واقع جنس احساسات ما تعیین کننده ی نجواهای ذهنی و یا نیروی هدایتگر شهود و الهام ماست و ما باید همیشه و همیشه و با تکرار و تمرین مداوم روی باورها مون کار کنیم تا اون نیروی هدایتگر مون را فعال نگه داریم وگرنه بعد از مدت کوتاهی دوباره به افکار و نجواهای نامناسب ذهنی بر میگردیم

    سوال بعدی در مورد ثروت

    برای رسیدن به ثروت علاوه بر اینکه باید صبور باشیم و عجله ای برای رسیدن به این هدف نداشته باشیم ولی قسمت مهمش این است که باید بطور مداوم روی باورهای درست و مناسب مون بطور مداوم کار کنیم و وقتی روی باورها مون کار میکنیم از همون اول نشانه هاشو رو دریافت میکنیم

    سوال بعدی در مورد تضادهای مالی است

    هیچ تضادی برای اینکه رفاه و امنیت مالی ما را بخاطر بیاندازد بد نیست . چه بسا همان تضاد مالی باعث میشه که این خواسته در ما بیشتر شکل بگیره برای استقلال پولی و مالی

    کلا هر تضادی در زندگی مون الخیر و فی ما وقع است و محرک های رشد و پیشرفت مان هستند و باعث میشه که آن خواسته ها مون شفاف تر بشه حالا ممکنه آن تضاد در روابط مون باشه و یا سلامتی و یا عزت نفس و شغل و کسب و کار و تجارت و مشتری و یا هر چیز دیگری در زندگی مون اتفاق بیفتد نشان دهنده این است که باید روی باورهای درست و مناسب و قدرتمند مون بیشتر کار کنیم و باورهای مخرب و محدود کننده مون را به باورهای درست و مناسب و قدرتمندی تغییر دهیم

    باورهایی که در مورد ثروت ساختم و دارم روشن کار میکنم و مدام با خودم تکرار میکنم و مینویسم را اینجا می نویسم

    من باور دارم اینکه..خدایاااا شکرت که انرژی خداوند در وجودم جاری شده و من لایق پول هایی هستم که براحتی از هر دست و از هر سمت و سویی وارد حسابم میشه چون من آسون شدم برای آسونی ها

    خدایا شکرت که من یک ذهن ثروت ساز و خلاقی دارم

    من باور دارم ..پول و ثروت از بی نهایت طریق و از بی نهایت دستان قدرتمند و توانگر و سخاوتمند خداوند به وفور و فراوانی در زندگیم جاری شده است که نیازی به پس انداز ندارم چون خداوند خودش از تمام اموال و دارایی هایم بخوبی محافظت و پس انداز و حمایت میکند

    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    خدایا شکرت که از استقلال پولی و مالی کامل زندگیم بدرستی استفاده میکنم و لذت میبرم

    جهان من سرشار از نعمت ثروت پول و فراوانیه که از هر سمت همچون باد وارد زندگی من شده است

    خدایااا شکرت که من آسان شدم برای استقلال پولی و مالی

    خدایااا شکرت من به وفور و فراوانی پول و ثروت و نعمت احاطه شده ام

    من مسعول خوشبخت کردن و بدبخت کردن هیچکسی نیستم حتی فرزندانم . ولی تفکر اکثر جامعه برخلاف این است . یعنی آنقدر توی گوشمون خواندن که عامل بدبختی و یا خوشبختی مساویست با عامل بیرونی … مثلا دختر من.. دقیقه به دقیقه چپ می‌ره راست میاد و میگه ببین فلانی رو .. آنقدر پدر و مادر خوبی بودند که بچه هاشون خوشبخت شدند شماها پدر و مادر خوبی نبودید ما بدبخت شدیم بقول معروف مرغ همسایه غازه..

    یعنی از نزدیکترین افراد زندگیم آنقدر از این حرفها می شنوم که حد نداره دریغ از یک تشکر خشک و خالی و. دریغ از یک سپاسگذار بودن . و دخترم. همش به من میگه تو کاری برای رشد و پیشرفت زندگی مون نکردی.. یعنی بعد از این همه نشیب و فرازهای زندگی مون و بعد از آن تضادهای مالی و ورشکستگی ها مدام سرزنش شنیدم .. البته من از آموزه های استادم فهمیدم که قرار نیست من تا آخر عمرم برای خوشبختی بچه هام بخودم فشار بیارم .. من و پدرخدابیامرزشون تمام تلاشمون را کرده بودیم و بهترین زندگی را ساخته بودیم و هر آنچه را که بدست آورده بودیم را با اشتباهات خودمان از دست دادیم .

    حالا چندین سال از آن ورشکستگی ها گذشته ولی همچنان انگشت اتهام متهم اصلی ردیف اول صندلی جلوی زندگی من هستم .. آقااا باشه قبول .. من هم فهمیدم که مقصر اصلی بودم.. بله قبول دارم که ما با افکار مخرب خودمان این بلا را سر خودمان آوردیم و با ارسال فرکانس های مان جهان ما را از هم جدا کرد . پس باید دوباره شروع کنم .. پس باید دوباره تلاش کنم .. و باید اول از همه روی باورهای درست و مناسب خودم کار کنم و خودم را بالا بکشم پس از این به بعد فقط باید روی خودم و افکار جدیدم کار کنم

    در واقع طبق آگاهی هایی که من از قوانین جهان هستی فهمیدم . برای تغییرات واقعی گاهی باید خراب شود تا آباد شود

    این زندگی باید زیر و رو میشد . باید هم ویران و نابود میشد تا از اول آجرهای زندگیم طبق قانون بطور اصولی چیده مان شود ..

    و خدا رو شکر در مدار ساختن زندگی خودم هستم . پس من مسعول خراب کردن و ساختن زندگی دیگری نیستم حتی فرزندانم که حالا سن و سالی دارند . اگر من بتوانم درست و اصولی و از ریشه و بنیاد زندگیمو بسازم روی آنها تاثیر پذیر خواهم بود ولی مسعول زندگی هیچکس نخواهم بود

    بقول استاد خانواده هایی هستند که در یک محیط زندگی کردن ولی فرزندانشان از یک دیدگاه کاملا متفاوت به زندگی نگاه کردند و هر کدامشان به یک سمتی رفتند (دقیقا مثل داستان خانواده ی ما )

    قانون . من توانایی خوشبخت کردن کسی رو ندارم چه برسه که بخوام مسعولیت شو بعهده بگیرم«لا اِکْراهَ فِی الدّین»

    هر کسی اختیار دیدگاه خودشو داره

    من هیچ بحثی برای اینکه فرزندانم را به این دیدگاه و مسیرم موافق کنم نیست چون آنها اصلا این مسیر و دیدگاه منو قبول ندارند و مدام با من بحث میکنند ولی من اعراض میکنم و مدام بهشون میگم حق با شماست

    مثلا چند وقتی بود که چنین تضادی توی خونه مون بالا گرفته بود من تحمل همه ی حرفها و تهمت ها و سرزنش ها رو کردم و شنیدم ولی هیچ پاسخی ندادم فقط گفتم آره شما درست میگی.. چون زاویه ی دیدگاه من کاملا متفاوت از دخترم و دیگران هست . پس من فقط زمانی باید صحبت کنم که نتایج خوبی بگیرم و آنوقت با نتایج خوبم و اتفاقات قشنگم و با بالا رفتن مدارم به طبقات بالاتر میتونم با صدای بلند صحبت کنم و خدا رو شکر گذار باشم …

    درسته بطور رگباری و بطور مداوم مورد سرزنش قرار گرفتم و همچنان میگیرم ولی باورهای من تغییر کرده و به اون حرفها اهمیتی نمیدهم و تاثیری روی باورهای جدید من نمی‌ذاره و اعراض میکنم .. شاید قبلنا با شنیدن این سرزنش ها و سرکوفت ها احساس عدم لیاقت و عدم ارزشمندی میکردم و به من احساس گناه و قربانی بودن القا میشد ولی الان دیگه بعد از چند سالی که در مدار آموزش و آگاهی های این سایت و استادانم قرار گرفتم فقط و فقط روی تغییر باورها و افکار جدیدم کار میکنم ..

    من بطور عمیقا باور دارم که فقط و فقط مسعول زندگی و افکار خودم هستم پس بهیچ عنوان احساس بی لیاقتی نمیکنم . احساس قربانی بودن و یا کمبود ارزشمندی نمیکنم . عزت نفسم پایین نیومده بلکه کاملا گذشته ام را با تمام تعلقات و وابستگی هایم رها و آزاد کردم و حتی دنبال این نیستم که بخوام بفهمم پسرم کجاست و یا چیکار می‌کنه ? و مسعولیت اعمال و رفتار آن را ندارم … البته خیلی دوست دارم موفقیت شو ببینم و خوشحال هم میشم و اگر از من کمکی درخواست کنه دریغ نمیکنم ولی هیچ مسعولیتی را قبول نمیکنم . من فقط تغییر افکارم رادارم .. و کلا چند سالی است که اصلا ندیدمش .و نمیدانم اصلا کجا هست.

    من خیلی اورضه داشته باشم باید روی ذهنم کار کنم تا به مدارهای بالاتری هدایت بشم تا با نتایج خوب و عالیم بتونم بدرخشم و اسم خدا رو با صدای بلند فریاد بزنم و بلند بلند بگم خدایاااا شکرت

    خدایاااا شکرت که دستان قدرتمند فرشتگان الهی ات به مدد و کمک من شتافته آند تا من را به مدار بالاتری از ارتعاش و فرکانس خوب و عالیم هدایتم کند تا به بهترین نسخه و ورژنی از خودم تبدیل و متصل شوم که آن زندگی دلبخواهم را داره

    خدای قدرتمند من ، من در برابر علم و آگاهی تو هیچم ،همه چیز رو به خودت میسپارم و آسانم کن مرا برای آسانی ها .

    خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم

    و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی می خواهم

    IN GOD WE TRUST

    ما به خداوند اعتماد داریم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    مژگان علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 669 روز

    به نام خالق جهان

    با سلام و عرص ادب خدمت استاد عزیز و تمامی بزرگواران

    گام 6 ام

    دریافت من از این گام بدین صورت هس که می خوام بنویسم هم ردپای من بشه هم رعایت بکنم تا جایی که بتونم و باعث پیشرفت من بشه

    اولا مژگان باید سعیکنی با منطق درست نجواهای ذهنی اتو رو کم کنی نجواهای که باعث استرس تو میشه رو باید با دلیل منطقی و باورهای قدرتمند کننده کم کنی هر چقدر این نجواها کمتر بشه صدای درونت و هدایتگر درونت رو بهتر می شنوی با این باور که این نیرو درونی وجود داره که همون خدای درونت هس اون همه چیز رو میدونه و تورو به بهترین مسیر هدایت می کنه

    دوم اینکه هر چقدر روی باورهای ثروت ساز کار کنی نشونه هایی می بینی که نشان از این هس که مسیرت درسته مثل پول پیدا کردن مثل هدیه گرفتن و غیره

    سوم اینکه تو فقط و فقط باید روی خودت کارکنی تو مسعول خوشبخت کردن یا بدبخت کردن حتی فرزندانت نیستی اونا خودشون خدا دارن و خداوند خودش اونهارو هم هدایت می کنی تو آرامش داشته باش کمکی که میتونی به اشون بکن و ایمان داشته باش خداوند بزرگ اونها رو هم خودش هدایت می کنه و آرامش تو بهترین کار و بهترین توکل توست

    خدایا شکرت با این آگاهی های ناب

    خدایا شکرت بابت این استاد بزرگوار

    خدایا شکرت بابت ثابت قدم بودنم در این مسیر زیبا

    در پناه حق سلامت و کامروا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    سید حسن گفته:
    مدت عضویت: 1067 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام

    در این گام یک درجه باور هام قویتر شد

    درست در زمانی که همه چیز خوب است داریم از خدا دم می‌زنیم که درست نیست فقط

    فقط اون زمانی که در مونده شدیم و در گیر یک مسئله شدیم و اونجا شرک نورزیدیم و به پیام خداوند گوش کردیم درسته

    اون درسته که به خدا ایمان داشته باشیم و اون چیزی که بهمان گفته میشود رو انجام دهیم

    خداوند ما رو در مسیر درست قرار. میدهد و بهمان هم میگه چکار کنیم ولی خیلی مواقع این ذهن استدلالی نمیزاره

    که اون نجوای شیطان هست

    درست مثال خوبی زد استاد از صدا زدن میکائیل خیلی وقت ها نداهای خدا به همین سادگی هست ها تا مسئله حل بشه ولی چون اون مسیر راحت و باور ندارین انجام نمی‌دهیم

    میگیم این که دیگه رشته من انجام بدهم

    ولی اونجا اگر به ندای خدا گوش کنیم و عمل کنیم خدا مسیر های بعدی رو هم هموارتر میکند

    ولی این به این دلیل هست که ایمانمان نداریم به هدایت خدا و انجامش نمی‌دهیم و به ذهن استدلالی خودمان پیش میرویم و مسیر و سخت تر و دورتر میکنیم و این فایل استاد برای من بهترین درس و بهترین بهبودها را داشت در مسیر الهامات خدایا شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    زیبا گفته:
    مدت عضویت: 2501 روز

    به نام خدا

    خدایی که هر لحظه با ماست

    سلام استاد و مریم جان

    الهام و هدایت گرفتن از خداوند واقعا جواب میده

    باور کنیم و سعی کنیم این موضوع هدایت رو در کارها بیشتر بخواهیم

    من هر زمان خواستم به آسانی و راحتی هدایت شدم

    خدایا شکرت

    در دین اجباری نیست

    در هیچ کاری اجباری نیست

    این جملات به من یاد داد آدمها متفاوت هستند و قرار نیست مثل هم باشند

    پس کسی رو مجبور نکن که بخواد مثل تو باشه و مثل تو عمل کنه

    خدایا درک بهتر و عمل به آگاهی که روزیمان کردی را به من عطا کن

    شاد موفق و ثروتمند باشید در پناه خداوند متعال

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    Zhila J گفته:
    مدت عضویت: 3471 روز

    سلام به همه ی دوستای خوبم

    حتما شما هم در مورد حس ششم تجربه دارید ، عجیب این حسه کار میکرد تاوقتی قبولش داشتم مثلا یه چیز مهمی گم میشد هیچکس نمیتونست پیداش کنه من با این حس پیداش میکردم یا مسئله ای پیش میاومد من به خودم میگفتم حتما راه حلی هست آنقدر با تمام وجودم باورش داشتم که جواب میدادوجالب اینکه درست از آب درمیاومد، یادمه یه معمایی با اوریگامی دوستان مطرح کردن که استاد دانشگاهم نتونسته بودحلش کنه ،منم بلد نبودم ولی باهمین هدایت درون تونستم حلش کنم خودم هم کیف کردم ازموفقیتم.

    خیلی جاها تصمیماتی باید میگرفتم که خیلی سخت بود، با این حس که من حتما میتونم ، به حرف حسم عمل کردم ونتیجه عالی گرفتم وبرعکسشم اتفاق افتاده مثلا موقع درست کردن غذا، به دلم اومده شور میشه دیگه نمک نریزم گوش نکردم وریختم وشور شده ، گاهی به دلم اومده که اگه فلان ادویه رو به این غذا اضافه کنم بد مزه میشه ومن اضافه کردم وکل زحمتهام به فنا رفته وهمه گفتن که بدمزه شده ومن اینطور بودم که کاش نمیریختم.

    شده جایی حسم گفته نرو ومن رفتم واز رفتنم پشیمون شدم ویاتوی جمع حرفی رو خواستم بگم ،حس بدی بهم دست داده وبااین حال، گفتنم همون وپشیمونی همون .

    به قول استاد باید قبول کنی که این هدایت درون رو داری وبهش عمل کنی.

    من یه وقتهایی از خدای درونم یه کمکی میطلبم وسوالی میکنم شاید همون موقع متوجه جواب وهدایتش نشم ووقتی یه چیزی زیاد برام تکرار میشه میفهمم که همون جواب منه وباید بهش عمل کنم .

    یه روز دخترم منو برد پارک وخودش رفت دنبال کارش وبعد کارش قراربود دنبالم بیاد .اومدم بهش زنگ بزنم دیدم موبایلم تو ماشین جا مونده اینطوری نمی تونه منو پیدا کنه به خدای درونم گفتم منوجایی هدایت کن که دخترم راحت پیدام کنه وهمینم شدودخترم گفت میخواستم کل پارک رو بگردم ولی یه لحظه فکرم رسید به سمت فواره ها بیام که دیدم اینجا نشستی .

    توی یه املاک بودیم وداشتیم امضا میکردیم که هرکاری کردم خودکار ننوشت ، یه خودکار دیگه دادن بازم ننوشت فروشنده که خیلی آدم عجول وعصبی بود یه دادو بیدادی راه انداخت که معامله بهم خورد بعدا فهمیدیم که ملک مشگلاتی داشته که به ما نگفته بودن وازاینکه لطف خدا شامل حال ما شد شکر کردم ویکی بهتر از اون نصیبمون شد.

    حالا دیگه باید با این هدایتگر درونم بیشتر کار کنم تا زبونشو بهتر بفهمم وبهش عمل کنم تا نتایج عالی بگیرم.

    من مسئول وخالق زندگی خودم هستم درمورد همسر وفرزندان من هم همینطوره اونا خودشون مسئول وخالق زندگی خودشون هستن نتایج انتخابهای من مال خودمه ونتایج انتخابهای اونها هم مال خودشون،

    به فرض من اگه رژیم بگیرم خودم لاغر میشم نه همسر وفرزندمن یا اونا اگه ورزش کنن بدن خودشون رو فرم میاد وسالم میشه ،

    از خدای هدایتگرم میخوام که همه ی مارو در رستگاری کمک کنه ودر استفاده از این خوان رایگان وگسترده یاریمان کنه ، آمین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: