مصاحبه با استاد | فرهنگ ناب «لا اِکْراهَ فِی الدّین» - صفحه 50

687 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Leila گفته:
    مدت عضویت: 1457 روز

    به نام الله یکتا

    سلام استادان عزیزم و دوستان خوبم

    1_ باید باور کنیم راهنمای درون وجود داره

    من باور دارم که راهنمای درون وجود داره و خیلی وقت ها که ازش سوال میپرسم و بهش توجه میکنم خیلی زیبا بهم جهت درست رو میگه

    چند روز پیش داشتیم میرفتیم بیرون راهنمای درون بهم گفت تو پشت فرمون نشین بذار همسرت بشینه ولی من بهش گوش نکردم چون تازه رانندگی یادگرفتم و دلم میخواست تمرین بیشتری داشته باشم

    خلاصه من نشستم و کمی که جلوتر رفتیم دیدیم متاسفانه سرکوچه ی ما به کامیون 18 چرخ چپ کرده و کلی بی نظمی و شلوغی و ترافیک اون اطراف بود که من باید از وسط لاین آروم میومدم کنار و میرفتم داخل یکی از کوچه و مسیرمون رو از اونجا ادامه می‌دادیم که این کار بهم استرس زیادی داد و سختی رو تحمل کردم و در نهایت تو اون کوچه به همسرم گفتم بشینه پشت فرمون

    و اونجا بود که فهمیدم چرا راهنمای درونم بهم گفته بود نشینم پشت فرمون

    به نظرم تو هر لحظه ای باید بهش اعتماد کنم

    اون صدایی که بهم احساس خوب و آرامش میده رو دنبال کنم و اون صدایی رو که بهم ناراحتی و استرس میده رو رها کنم که صدای شیطانه

    من احساس میکنم استفاده از راهنمای درون نیاز به تکامل داره و ما با توجه به رشدی که میکنیم میتونیم از راهنمای درون استفاده کنین و ازش بهره ببریم

    هرچی بیشتر رشد کنیم بیشتر هم میتونیم باهاش مشورت کنیم و ازش استفاده کنیم

    2_ برخورد با تضاد ها

    استاد می‌فرمایند که وقتی ما به تضاد ها برمی‌خوریم خواسته هامون رو پیدا می‌کنیم

    من معلم هستم 11 سال سابقه ی تدریس در آموزش و پرورش رو دارم که البته امسال مرخصی گرفتم

    میخوام راجع به تضاد هایی بگم که خواسته ی اصلی من رو بهم نشون داد

    2 سال قبل از گرفتن مرخصی مشکلات خیلی زیادی برام پیش اومد

    سال دهم خدمتم با مدیرم در حد خیلی زیادی به اختلافات شدید خوردیم

    به خاطر اینکه مدرسه ی ایشون مهد کودک برای نگهداری کودکان داشت و اصلا به خاطر همین موضوع من رفته بودن مدرسه شون و پسر منم حدودا 3 سال داشت و تو مهد کودک خیلی بهانه می‌گرفت

    در نتیجه من تصمیم گرفتم از یه مدرسه با مدیر و کادر عالی که داشت بیرون بیام و برن به مدرسه ی ایشون که مهد کودک داره تا پسرم پیش خودم باشه

    از قضا خواهر مدیرمون هم اونجا بود و 2 تا بچه هاش رو در مهد کودک نگه داری میکرد

    اوایل ورود به مدرسه بود که متوجه شدم اینا خیلی علاقه دارن که ما سه همکاری که بچه داشتیم و نیاز داشتیم بچه هامون پیش ما باشن رو اذیت کنن و مهد کودک به طور خصوصی برای خواهرزاده های مدیر و خواهرشون باشه که راحت باشن

    معاون پرورشی و یکی از معلمان و من بچه داشتیم

    معاونمون که زود تسلیم شد و بچه هارو گذاشت خونه و با معرفی مدیر یه پرستار گرفت و بچه هارو دیگه به مدرسه نیاورد ولی من و همکارم که بچه هامون کوچک تر بودن و بیشتر به تون مهد کودک نیاز داشتیم مقاومت بیشتری کردیم تا اینکه یه روز جلسه تشکیل دادن و به طور واضح گفتن که از این به بعد شما بچه هاتون رو نیارید یا یک هفته شما برید نمازخونه ی مدرسه و یک هفته خواهرم و بچه هاش برن نماز خونه

    ما هم هرچی می‌گفتیم همه باهم باشن اینا قبول نمیکردن چون اونجا رو ملک باباشون تصور میکردن خلاصه به ما گفتن هفته های صبحی شما برید نمازخونه

    که اتفاقا هفته های صبحی نماز خونه خیلی سرد بود بچه هامون مریض میشدن

    خلاصه من و همکارم هم دیگ نتونستیم ادامه بدیم و گفتیم میخوایم بچه هامون رو ببریم خونه و مثل معاون واسشون پرستار بگیریم همکارم هم بچه اش رو آورد خونه ی ما و ما دو نفر یه پرستا. گرفتیم که میومد خونه ی ما

    بماند که چه مشکلاتی رو تحمل کردیم…

    از یه جایی به بعد دیگ بچه هامون تو خونه نموندن و دوباره ما تصمیم گرفتیم که برگردیم مدرسه ولی اینا گفتن شما باید برید نمازخونه

    خلاصه اونقدر مشکلات رو تحمل کردیم که حد نداشت

    بماند که در نهایت من با کمک خدا این مدیر رو تو اداره رسوا کردم و آبروش کامل رفت

    خیلی همه رو اذیت می‌کرد به هر بهونه ای تا اینکه آخر سال بهمون گفت شما باید یک ماه بیشتر از همه ی معلم ها بیاید مدرسه

    یعنی میخواست یک ماه از تابستون مارو حروم کنه و با ما لج کنه و هرچی ما بهش بخشنامه نشون مبدادیم که اینکارو نکنه فایده ای نداشت

    خلاصه بهش گفتیم ما میریم اداره و گفت برید الیته فکر نمی‌کرد کسی بره

    یه روز پنجشنبه همه‌ی معلم های مدرسه رفتیم اداره و آبرویی از این خانم رفت که با هیچی نمیتونست جمعش کنه

    تمام بد رفتاری هاش تمام سخت گیری هاش واسه مهد تمام بی احترامی هاش همه رو گفتیم و گفتیم و رئیس فقط داشت گوش می‌کرد و حرص میخورد

    تا اینکه به ما گفتن شما برید و ما رسیدگی میکنیم

    ما اومدیم خونه و دوست همسرم که تو اداره بود به همسرم گفت جوری آقای رئیس سر این خانوم داد میزد که من تو تمام این سال ها ایشون رو اینجوری ندیده بودم و می‌گفت اون اینقدر تمرد بود که نمی‌گفت چشم و آقای رئیس بهش میگفت بلند بگو چشم تا بشنوم

    مدیریتش رو تا پایان مدرسه ضمنی ازش گرفتن و گفتن حق نداری تا پایان مدارس به معلم ها چیزی بگی و ما خودمون مدرسه رو از طریق نماینده ی معلم ها اداره میکنیم ک اونم میموند تو اتاق خودش و روی نحسش رو دیگ ندیدیدم و به وقتش هم تعطیل شدیم

    و سال بعد هم از اون مدرسه پرتش کردن بیرون و رقت مدیر یه مدرسه ی دیگ شد به خاطر کمبود نیرو چاره ی دیگ ای نداشتن

    داشتم راجع به تضاد ها حرف میزدم

    مشکلاتی که این دوسال آخر تو مدرسه واسم به وجود اومد بهم گفت باید یه شغل دیگ داشته باشی و وسط همون مشکلات سال دهم من استارت شغل جدیدم رو زدم و الان به حدی رسیده که دیگ اصلا نیازی نیست برم مدرسه و تو خونه کنار بچه ام دارم کار میکنم و از زندگی لذت میبرم

    خدایا شکرت

    واقعا تضاد ها خواسته های مارو روشن میکنن

    باید باور هامون رو تغییر بدیم و به مسائل جور دیگه ای نگاه کنیم تا شرایط برامون بهتر و بهتر بشه

    3_ ما مسئول تغییر زندگی هیچکس نیستیم حتی فرزند و همسر

    حتی خداوند به پیامبرش گفته تو مسئول تغییر زندگی بنده ها نیستی و فقط باید اونارو راهنمای کنی

    این خیلی باور قدرتمندی هست و باید اینو بدونم که من فقط مسئول تغییر زندگی خودم هستم و بس

    خدایا شکرت که یه کامنت دیگ نوشتم و این باور ها واسم قدرتمند تر شد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    مریم ری را گفته:
    مدت عضویت: 1075 روز

    6

    مهم تمرین باور برای راهنمای درون

    اینه که ما باور کنیم که یک نیروی برتری در ما و جود داره که همواره همواره ما رو هدایت می‌کنه

    یک نیروی خیری که همواره ما رو به سمت خوبی ها هدایت می‌کنه

    مثل امواج رادیویی این نیرو همواره در حال ارسال

    موج های خیر خودشه

    و این که ما در چه مداری باشیم مهمه

    اگه ما در مدار آرامش باشیم در مدار احساس خوب باشیم

    قطعا این امواج رو دریافت میکنیم

    و اگه در مدار حال بد باشیم این امواج رو دریافت میکنیم اما توجهی به اونا نمی‌کنیم

    چون بارها شده که ما هدایت ها رو دریافت کردیم

    ولی چون باور درستی نداشتیم

    ویا احساس خوبی نداشتیم

    و افکار پریشان و بهم ریخته داشتیم متوجه هدایت نشدیم

    خدا رو شکر بخاطر نیروی که در درون ممه با ممه

    و همواره هدایت گر ممه به سمت خیر و خوبی

    خدا رو شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    گوهر ناب گفته:
    مدت عضویت: 735 روز

    گام 6،رد پای امروز. راهنمای درون،من به صورت ناآگاهانه خیلی زیاد توسط این راهنما یاری شدم که قبلاً فکر میکردم من آدم خاصی هستم پیش خدا برای همین توی موقعیت های مهم به من کمک می‌کنه ولی الان علتشو میفهمم،چند تا مثال میزنم که هم برای خودم یاد آوری بشه و هم برای دوستان باور پذیرتر،توی مواقعی که عزیزانم رفتن مشکل بیماری پیدا کردن همیشه به من الهام میشد که فلان موضوع ممکنه به چه علتهای ممکنه طبیعی باشه فلان کلماتو سرچ کن و همون موقع از طریق دوستی همکاری و … جواب می‌گرفتم که آره این مشکل نیست و طبیعیه خیلی موارد بوده،یا توی مصاحبه شغلی درسی خیلی وقت ها جواب ها بهم الهام میشد بدون این توی عمرم اون جوابو خونده باشم یا شنیده باشم. اما گفتگوهای ذهنی برای مقابله با نجواهای ذهنی،روش جالبیه که احساستو از بد عوض کنی به خوب یا به حالتی که بد نباشه و باید همیشه تکرار بشه،چون نجواهای ذهن که هیچ وقت از بین نمیره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    ستاره گفته:
    مدت عضویت: 2782 روز

    سلام

    سلام به خودم به آگاهی های جدیدم به حس های جدیدم

    به خودم بابت کنترل احساسات درونی ام بی نهایت ممنونم

    به خودم تبریک میگم که کمی حالمو بهتر نگه می دارم‌

    تقوا پیشه کردم و مراقب ورودی های ذهنم هستم

    برای اینکه می خوام و تلاش می کنم شاد باشم از خودم بی نهایت سپاسگزارم

    و اینکه در حال حاضر این فایل ی نشونه بود برام و من این نشونه رو دیدم از خدا سپاسگزارم

    از خودم بابت اینکه خودمو یک درصد بیشتر به خدا سپردم و بهش کمی بیشتر توکل و اعتماد دارم سپاسگزارم

    و مطمئنم این یک ذره یک ذره ها در مجموع شرایط من رو بهتر می‌کنه و لذت منو تو زندگی بیشتر میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    سیده ملیکا مرتضوی گفته:
    مدت عضویت: 742 روز

    بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

    به نام خدای قشنگم …

    سلام استاد عزیزم

    سلام مریم دوست داشتنی من

    و سلام دوستان بی نظیر سایت عباسمنش

    امیدوارم حالتون عالی باشه …

    استاد وقتی اول داشتید درباره ی مهم ترین قانون که باور کنیم خدای هدایتگری هست …

    یا لحظه انگار خدا بهم گفت ببین …

    این همون ایمان به غیبی هست که میگم …

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    به نام خداوند رحمتگر مهربان الم

    ﴿1﴾الم [الف لام میم‏] (1)

    ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ ﴿2﴾

    این کتابى است که شک در آن روا نیست [که‏] راهنماى پرهیزگاران است‏ (2)

    الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ ﴿3﴾

    همان کسانى که به غیب ایمان دارند و نماز را برپا مى‏دارند و از آنچه روزیشان داده‏ایم، انفاق مى‏کنند (3)

    وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ ﴿4﴾

    و کسانى که به آنچه بر تو نازل شده است و آنچه پیش از تو فرود آمده است، ایمان دارند و هم آنان به آخرت ایقان دارند (4)

    أُولَئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿5﴾

    اینان از جانب پروردگارشان از هدایتى برخوردارند و هم اینان رستگارانند

    قربونت برم من ….

    خلاصه که فایل رو استوپ کردمو با خدا حرف زدم …

    یعنی اون حرف زد …

    اون گفت ببین …ایمان داشته باش که من همه جا باهاتم …منو ببین …دست منو توی دستت ببین …صدای من توی قلبت بشنو …جریان بی نهایت هدایت منو توی زندگیت ببین …در هر لحظه …من تو رو قضاوت نمیکنم …پس بپرس …حتی برای چیز های بی ارزش البته از نظر تو …

    به حرفم گوش کن …اصلا ول کن اون تجربیاتی که داشتی…

    طبق تجربه ها و منطق پیش نرو …با هدایت من با صدای من پیش برووو

    من هستم …من هواتو دارم …

    تمرین من ؛ بنویس چه تصمیماتی در زندگی ات باید بگیری والهامات و هدایت را دریافت میکنی ولی اون بر خلاف تجربیات توست …آنها را بنویس و تصمیم بگیر به الهامات عمل کنی …

    تجربیاتی که قبلا داشتی که برخلاف تجربیاتی از الهامات عمل کردی و موفق شدی یا عمل نکردی و بعد متوجه شدی چقدر اون الهام درست بوده …

    …..

    ..

    برای خوب شدن درونی احساس …

    باید همیشه گفت و گوی ذهنی رو کنترول کنی …و باوری که از اون نجوا های میاد که به تو احساس بد میده رو با باور درست جایگزین کنی ….

    تمرین ؛ در روز چه نجواهایی تو را آزار میدهد …باور مخفی آن را پیدا کن و باور درست را بنویس و تکرار کن تا اون کم کم محو بشه ….

    ….

    ..

    باید برای دریافت ثروت صبر کنیم ….

    البته این یه قسمتی از کاره باید روی باورمون هم کار کنیم و اجازه بدیم نتایج رخ بده …

    نه اینکه یه دکمه بزنیم درست بشه ….

    تمرین ؛

    روی باورای ثروتت کار کن …و نشونه ها رو ببین و تایید کن …

    و بدون که به خاطر تغییراتی هست که داری در درونت انجام میدی …

    ……

    ….

    ..

    اگر در یک سختی هستی و یا عزیزانت در سختی اند این بد نیست …

    این تضاد اتفاقا خوبه …تو مسئول خوشبختی خودت هستی نه کس دیگری ….

    نمیتونی هم کسی رو خوشبخت کنی …

    اصلا بحث هم نکن که بخوای به کسی ثابت کنی …

    هر کسی فکر خودش زندگی خودش …خوشبختی خودش …

    میدونید وقتی به اینجای فایل رسیدم یادم افتاد به اون حرف پیامبر توی قران …که برای اینکه سر دعوا رو هَم بیاره …گفت …

    مِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    به نام خداوند رحمتگر مهربان

    قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ ﴿1﴾بگو اى کافران (1)

    لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ﴿2﴾آنچه مى ‏پرستید نمى ‏پرستم (2)

    وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿3﴾و آنچه مى ‏پرستم شما نمى ‏پرستید (3)

    وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ ﴿4﴾و نه آنچه پرستیدید من مى ‏پرستم (4)

    وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ ﴿5﴾و نه آنچه مى ‏پرستم شما مى ‏پرستید (5)

    لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ ﴿6﴾دین شما براى خودتان و دین من براى خودم (6)

    چقدر قشنگ اینجا خدا میگه ببین بحث نکن …بحث کردهکارتو میسازه …تو رو میندازه توی چاه …ولش کن …

    لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿256﴾در کار دین اکراه روا نیست، چرا که راه از بیراهه به روشنى آشکار شده است، پس هرکس که به طاغوت کفر ورزد، و به خداوند ایمان آورد، به راستى که به دستاویز استوارى دست زده است که گسستى ندارد و خداوند شنواى داناست‏

    …..

    همه ازادن دیدگاهتان رو بگن ….

    دیدگاهی رو دوست نداری …اعراض کن ‌…

    ولی خودت به دیدگاه زندگی خودت برس…..

    •••••••••••••••••••••••••••••••

    ما مسئول نیستیم ….ما مسئول خودمون هستیم …

    هیچ کس بار دیگری رو بردوش نمی‌کشد…

    تو راه درستو برو ….

    اونا خودشون باید خودشون رو خوشبخت کنند …

    اگر باورت درست باشه و حرکت کنی درد ها و رنج ها زود برطرف میشه …

    تمرین من :

    1. چند درصد خودتو مسئول زندگی خودت میدونی …مطمئنم نمیگی صد درصد …خی حالا چرا …

    مسئولیت زندگیتو بپذیر و حالا ببین باید برای خوش بخت کردن خودت چیکار کنی …

    2. چند درصد خودتو مسئول چه افرادی میبینی …اونو به صفر برسون و این باور بساز کخ تو مسئول زندگی خودتی نه کس دیگه …

    هر کاری هم میکنی ..فقط به خاطر خودته نه کسی …

    ………

    حتما تمارین رو انجام میدم و میام در پاسخ به کامنت خودم مینویس …

    ممنون به خاطر فایل امروز …عاشقتونم …

    در پناه لله …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مریم شجاعی گفته:
    مدت عضویت: 991 روز

    به نام خدای مهربان و هدایتگر

    گام ششم

    خدایا میلیاردها بار شکرت که باز هم فرصت پیدا کردم یک فایل جدید یک آگاهی جدید دریافت کنم

    درمورد تلاش برای خوشبخت کردن دیگران میخوام بنویسم که چطور بارها به شکل های مختلف تلاش میکردم همسرم رو به سمت موفقیت هول بدم یعنی به معنای کلمه هول میدادم و میدیدم که اگر طرف خودش نخواد و آماده تغییر نباشه به هیچ عنوان هیچ کس نمیتونه ذره ای بهش کمک کنه

    مثلا بارها به کارآفرینی و داشتن کسب و کار خودش تشویق کردم بهش انگیزه میدادم اما نتیجه عکس میگرفتم

    درمورد سلامتی تشویقش میکردم به سبک قانون سلامتی عمل کنه اما نهایتش یک ماه بود و دوباره برگشت به روال سابق

    درمورد افکار و رفتار منفی گرایانه ش سعی میکردم ارشادش کنم، تصحیحش کنم و میدیدم که اصلا انگار حرفای منو نمی شنوه و اصلا تو مدارش نیست

    دیگه از جایی به بعد تصمیم گرفتم این دست و پا زدن برای تغییر دیگران رو متوقف کنم

    دیگه کافیه چون نه تنها اونا ذره ای تغییر نمیکردن بلکه بحث کردن و سعی در قانع کردنشون انرژی منو میگرفت احساسم رو خراب میکرد و میرفتم تو بیراهه…

    تو این فایل بیشتر یاد گرفتم که اعراض کنم و هر چقدر اون فرد بهم نزدیک هم باشه برام مهم نباشه که چطوری فکر میکنه و چطوری عمل میکنه

    و چه فرهنگ نابیه فرهنگ “لا اکراه فی الدین” که مهمترین و بیشترین سودش به خودم میرسه چون با درک این فرهنگ آرام و رها هستم

    چون درک میکنم هر کسی اختیار داره سرنوشت خودش رو خودش رقم بزنه، خدا که خالقمونه این اختیار رو به هممون داده با اینکه قادر مطلقه و میتونه در آنی همه رو هدایت کنه اما این کار جزو قوانینش نیست، پس من چیکاره باشم که خودم رو هلاک کنم تا بقیه به راه راست هدایت بشن…

    من باید درک کنم که من یک مسئولیت بیشتر ندارم اونم تمرکز روی زندگی خودم و تغییرش به زندگی دلخواهم همین…

    وقتی میفهمم که من مسئول زندگی کسی نیستم و اینکه هرچی پیش میاد برامون خوبه و جزئی از مسیره که بزرگمون کنه رشدمون بده، با خودم با درونم به صلح میرسم و یک احساس سبک بالی درونی دارم

    بچه ها نمیدونم شما هم این احساس رو دارین یا نه مخصوصا تو این روزای پروژه که مداوم رو خودم کار میکنم احساس میکنم یه فاصله فرکانسی عمیقی بین من و اطرافیانم ایجاد شده، اصلا حرفای همدیگه رو نمیفهمیم، وقتی بینشون هستم احساس غریبگی دارم، وقتی اونا دارن نق و ناله میکنن از وضعیت مملکت و بی پولی و بدبختی، با خودم میگم اخه من بین این آدما با این طرز فکرشون چیکار میکنم…

    البته که وقتی میبینم یه روزی منم جزو همین جمع بودم و تازه بیشتر از همشون بحث سیاسی میکردم و الان احساس غریبگی میکنم و وقتی این حرفارو میشنوم احساس خفگی میکنم و دلم میخواد از اون جمع فرار کنم، کلی خداروشکر میکنم که چقدر روحم پاک تر شده چقدر چشم و گوش هام باز تر شده برای دیدن اینهمه نعمت و فراوانی و رشد و گسترش جهان، وقتی میبینم متوکل تر شدم، توحیدی تر شدم و…

    خدایا هزاران بار شکرت که همه جهات زندگیم رو زیر و رو کردی و ایمان دارم اگر این مسیر الهی رو ادامه بدم از لحاظ فیزیکی هم با افراد بهتر و با ایمان تر هم فرکانس میشم…

    خدایا شکرت که من هر لحضه دارم با شهودم با راهنمای درونیم عشق میکنم و چراغ راهم شده و برام مسیر یابی میکنه و بهترین مسیر رو بهم میگه

    من جنس این الهامات و هدایت هارو خوب شناختم: الهاماتی از جنس آرامش، رهایی، سبکی، حال خوب، رضایت… که نتیجش بلا استثنا سوده و سوده و ســــــود…

    خدایا شکرت برای تک تک هدایت هات که همیشه از روی فضلت باهام رفتار کردی نه از روی عدلت…

    عاشقتونم به خدا… عاشقتونم که میتونم راحت اینجا از احساسم بگم از الهاماتم از هدایت هام بگم از نعمت ها و فراوانی ها و زیبایی ها بگم و بقیه درک کنن چی میگم متوجه حرفام بشم آخه وقتی یهو احساساتی میشم و ناخودآگاه به اطرافیانم از این حرفا میزنم اصلا میبینم که تو باغ نیستن یهو سکوت میکنم میبینم اصلا ما تو دوتا دنیای متفاوت هستیم و تنها جایی که درک میشم این سایت نورانی و الهی هست…

    خدایا از تمام وجودم ازت ممنونم که استاد رو هدایت کردی به این مسیر و من رو هم در فرکانس شنیدن حرف های استاد قرار دادی تا متفاوت فکر کنم، متفاوت عمل کنم و متفاوت نتیجه بگیرم تا من جزو اون “اکثرهم لا یعقلون” و “اکثرهم لا یفکرون” نباشم و با مغز آکبند از دنیا نرم…

    الهی شکرت…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    سحر جهان تیغ گفته:
    مدت عضویت: 482 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستای گلم

    خب راجب این فایل زیبا و پر از آگاهی میام تجربه های خودمو مینویسم که هم یاد آوری بشه واسه خودمو باورام قوی تر بشه با نوشتنش هم شاید یک نشونه یا جواب باشه واسه دوستانم

    خب سوال اول راجب راهنمای درون :

    من نزدیک پنج ساله با فایلای استاد آشنایی دارم و اولین بار دوره افرینش رو که برادر شوهرم واسمون فرستاد و گوش دادیم و آشنا شدیم قسمت جلسه ششم یا هفتوم بود که اولین بار راجب راهنمای درون شنیدم و بعد هم اولین بار زمانی بود که با نوشتن تو قسمت یادداشت گوشیم نوشتم تو حامله ای و خداوند فرزند پسری به تو داده و من در کمال ناباوری که فک میکردم توهمات ذهنمه و دیوونه شدم تست زدم و بله باردار بودم و فرزند پسر خداوند بهمون هدیه داده بود الاهی شکر

    2-رفتار هماهنگ موقع برخورد با ناخواسته یا تضاد ‌

    من یادمه وقتی با این موضوع آشنا شدم و درکش کردم و خیلی چیزای کوچیک و بزرگی که با این قانون درست برخورد کردم در مقابله تضاد عاااالیه عالی جواب داد مثلا ما طبقه چهارم بودیم و وقتی از پله ها میومدم بالا مخصوصا اوایل بارداریمم بود سخت بود واسم وقتی میومدم بالا به خونمون که نزدیک میشدم که دیگه به نفس نفس میوفتادم جای اینکه غر بزنم یا ناله کنم چون احساس خوبی داشتم چون روزمو با فایل و شکرگزاری شروع کرده بودم یادم میوفتاد این تضاده باید بگم خونه بعدیمون آسانسور دار باشه و واقعا میشد یعنی یادمه اون خونمون که دوره افرینشو گوش دادیم 80متری طبقه چهارم بدون آسانسور سرویساش کوچیک بود و چند تا چیز دیگه بود اما من عااااشق اون خونه بودم با تمام تضاداش حالم اونجا خوب بود شکرگزار نوری بودم ک ازپنجره میزد به خونمون هر روز تمام خونه رو با عشق تمیز میکردم و انرژی فوق العاده ای داشت از لحاظ تمیزی از لحاظ اینکه با شکرگزاری برکت میدادم به وسیله های خونم و انرژیشو احساس میکردم و بعد اون رفتیم به یک خونه 120متری فول کاغذ دیواری پارکت دو خواب بزرگ اتاق خوابا پنجره های بزرگ داشت حال 3تا پنجره فوق العاده عالی بزرگ و رو به فضای سبز از همه لحظ عاااالی بود و من قبل رفتن به اون خونه تضادای خونه قبلیو درک کردم و راجب خونه جدیدم با عشق تجسم میکردم راجب متراژش و رنگ دیوارا و همه چیش مینوشتم و درک کردم با حال خوب باید درک بشه و بعد درخاست بشه به جاش چی میخایم

    3-کنترل گفتگوهای ذهنی

    من حدود پنج سالی که با استاد و مسیرشون آشنام و تلاش کردم تو مسیر بمونم و روی بهبود خودم کار کنم

    واقعا به این درک رسیدم که بله من اگه امروز که از خواب بیدار میشم به ذهنم جهت ندم ذهنم به هرجایی میره و افسارش دسته منه من باید با نوشتن شکرگزاری ذهنمو کنترل کنم با گوش دادن دوره ها یا فایلای بی نظیر رایگان استاد که از دوره ها هیچی کم ندارن با الگو گرفتن مثل خانوم شایسته در زندگی در بهشت و خودم به ذهنم خوراک بدم اگه نه هرجایی میره به غمه گذشته به ترس آینده ولی باکنترل آگاهانه منو تو زمان حال نگه میداره که نتیجش حاله خوبه

    4-تازنده ایم باید رو باورامون کار کنیم

    5-باور ثروت

    به قول استاد باورها کلید نیستن و نیاز به تکامل دارن من امشب مثلا یک باوری ک راجب ثروت بود و من نادید گرفته بودمو درک کردم خب که قبلا درون خودم به این درک نرسیده بودم این بود که خونه ما یک منطقه تازه سازه و خیلی قسمتا و کوچه هاش خالی و در حال ساخته و مغازه ها از هم با فاصله خیلی زیاد هستن و بینشون میبینی یک مسافت خاکی و تاریکه

    خب من وقتی این مسیرا رو میخاستم رد شم همیشه ته دلم ترسه بود که دزد نباشه نمی‌دونم چرا (ایموجی خنده)امشب وقتی داشتم رد میشدم گفتم دختر ببین چقدرررر ماشینای خارجی گرون قیمت اینجا پارکن چقدر این منطقه ثروت و پول زیاده چقدر خونه های نوساز هر روز بیشتر ساخته میشه چقدر آدم ثروت مند اینجا زندگی میکنه یکم که تو ذهنم داشتم تحسین میکردم یهو به خودم اومدم گفتم چرا من اینهمه ثروت و فراوانی و پولو شبای دیگه درک نمیکردم و نمیدیدم و نگرانه یک نفر که پول نداره و به من برخورد میکنه بودم )ایموجی خنده) زیرا ذهنه من هنوز و هنوز و هنوز ترمز داره برای ثروت و ترمزای کوچیک و بزرگی که تو مسیر تکامل و کار کردن رویه ذهنم بهشون میرسم و تغییرشون میدم و به اندازه ای که تغییرشون بدم و ایمانم بیشتر بشه درهای نعمت بیشتری به روم باز میشه

    خب اینا تجربه ها و درک من بود

    در لاینتاهی حیات آنجا که ساکنم همه چیز عالی کامل و تمام عیار است

    شاد و پیروز باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  8. -
    فرشته گفته:
    مدت عضویت: 1883 روز

    گام 6 : فرهنگ ناب لا اکراه فی الدین

    به نام الله مهربان

    سلام بر استادان عزیزم و دوستان همراه در این سایت الهی

    مهمترین راه ارتباط با راهنمای درون این است که ما اصلا باور داشته باشیم که چنین راهنمایی هست و باور کنیم فارغ از اینکه ما چقدر انسان مذهبی هستیم یا نیستیم این نیروی هدایتگر در وجود ما هست و باور کنیم وقتی که ازش درخواست کنیم و ایمان داریم که هست و پاسخ می دهد به ما پاسخ خواهد داد. این مهمترین باور است‌.

    یکی از عواملی که انسان ها از راهنمای درونشان استفاده نمی کنند فکر کردن به تجربه های قبلیشون هست .

    نکته دیگر اینکه باید همیشه گفتگوهای ذهنیمان را روش کار کنیم و نجواهایی که به ما احساس بد می دهد با باورهای مناسب جایگزین کنیم

    این کار همیشگی است.

    وقتی روی باورهامون کار کنیم نشانه ها از همان اول می آید مثل اس ام اس واریز پول یا گرفتن هدیه یا ….ما باید این نشانه های کوچک را تایید کنیم و به کار کردن روی باورهایمان ادامه دهیم تا نتایج بزرگ هم با طی کردن تکامل اتفاق بیوفتند.

    نکته دیگر اینکه اگر با دیدگاهی موافق نیستیم باید از آن اعراض کنیم

    ما مسئول هییییچ کس نیستیم جز خودمان

    بپذیریم که ما توانایی خوشبخت کردن یا بدبخت کردن کسی را نداریم حتی فرزندمان را

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    انسیه زمانی مهر گفته:
    مدت عضویت: 696 روز

    سلام استاد عزیزم

    آگاهی های این فایل من را از یک زنجیر ضخیم آگاه کرد و به طبع من به آیاتی از قرآن هدایت شدم که این آگاهی را برای من منطقی تر کاملتر کرد از جمله این آیات این بود

    ما زندگی و مرگ را خلق کردیم تا بیازماییم که چه کسی بهتر عمل می‌کند

    پس در خلقت آسمان وزمین بنگر آیا خلل و شکافی می‌بینی پس دوباره با چشم عقل بنگر هیچ خللی وجود ندارد سوره ملک

    استاد نمی‌دانید چه قدر این آیات و تکرار آن ها با خودم به احساس آرامش من کمک کرده چقدر رب را بهتر درک کرده تم و چه‌قدر میتوانم اجازه بدهم که اطرافیانم آزاد باشند استاد عزیزم میدانید که ازاین دست آیات خیلی زیاد در قرآن است

    این آیات شهامت انجام کارهای زیادی را به من داده تا بتوانم بدون نگرانی از حرف مردم اقدام کنم البته این کارها برای من بزرگ است ودر کل خیلی راه دارم

    خدایا به خاطر این آگاهی ها از تو سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    اردیبهشت گفته:
    مدت عضویت: 2870 روز

    سلام استاد عزیز و سلام بانو مریم شایسته عزیز و سلام دوستان عزیز همراه

    راهنمای درون‌را چگونه فعال کنم؟ برای رسیدن به هر خواسته و ظهور آن در زندگی اول باید وجود خود آن پدیده و امکان وجود آن در زندگیمان را باور کنیم. فارغ از اینکه چه دین و مذهبی داریم. بحث باور هاست و باور همان ایمان است. به همان اندازه که ایمان داشته باشیم، تسلیم‌ باشیم، به‌گفتگوهای ذهنی( رجوع به تجربه های قبلی و گرفتن نتایج منطقی بر اساس رخدادها و تجربه گذشته) توجه نکنیم و احساس را خوب،نگه داریم، آن خواسته در زندگی ما نمودار میشود.

    بخواهید تا به شما داده شود

    از کجا مطمئن شویم که‌ آن ندای درونی‌من است نه شیطان؟ مبنای تشخیص احساس ماست. از جنس گفتگوی ذهنی میتوان منباء آن راتشخیص داد.

    امروز تصمیم دارم کلمه وحی رو در قران سرچ کنم.

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: