مصاحبه با استاد | مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای «ترس» و «طمع» - صفحه 16 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/08/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-02 07:24:062025-01-03 06:30:26مصاحبه با استاد | مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای «ترس» و «طمع»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا
پروژه مهاجرت به مدار بالاتر گام4
سلام میکنم به استادان عزیزم و تمام دوستان هم دانشگاهی
خانم شایسته سپاسگذارم که متن به این قشنگی در قالب جواب استاد به سوال های دوستان و آگاهی های دوره ثروت1 نوشتی خیلی به دلم نشست و با وجود این که هنوز فایل رو گوش ندادم کاملا متوجه شدم که اساس صحبت این فایل چیست میخام از تجربه ی خودم در مورد ترس ،وام و بدهی بگم
من وقتی تازه عضو سایت شدم از یه شرکتی بهم زنگ زدن گفتن که برنده ی یه تخفیف موبایلی شدی و با پرداخت 3 ملیون تومان میتونی یک گوشی که قیمتش 10 ملیون تومان هست رو بخری و توی قرعه کشی خودرو ماهم شرکت کنی و دروز بعد از پرداخت گوشی زنگ زدن گفتن برنده ی ماشین206 شدی و باید نصف هزینه ی نقل و اتقال خودرو رو بدی فقط هم امروز فرصت داری و گر نه امتیازت میسوزه منم قرض کردم و پرداخت کردم
دوباره فردا گفتن باید پول بیمه پرداخت کنی و پسفردا و …تا چند روز هر روز به یک بهونه میگفتن دیگه آخرین پولیه که پرداخت میکنی و من هم هی قرض میکردم و پرداخت میکردم تا رسید به25 ملیون و بعد از اون دیگه گوشیمو جواب ندادن
منم بیکار موندم با 25 ملیون قرض و اسرار مادر نامزدم برای عقد کردن و مجبور شدم لپ تاپ نو که قسطی خریده بودم و کلی طلا رو باضرر فروختم که فقط بتونم عقد کنم و چند ماه طول کشید که از جهنمی که برای خودم با قرض کردن ساخته بودم بیام بیرون دلیل باور کردن حرف های اون ها هم این بود که من برای206 تصویر سازی میکردم قبل از اون و چون باورهام مخرب بود و فکر میکردم باید در قرعه کشی برنده بشم و یه شبه برسم به این مسیر هدایت شدم
و این لگد محکمی بود تا بفهمم قرض و وام و بدهی ادم رو نابود میکنه اونم منی که توی عمرم اصلا عادت قرض کردن نداشتم
من الان 6 ماهه عقد کردم با وجود این که وام ازدواج درصد با پرداخت پایینی داره و مبلغش هم خیلی زیاده تصمیم گرفتم تا نه با گرفتن وام بلکه با کار کردن روی باور های ثروت سازم.باور فروانی و باور احساس لیاقتم زندگی خودمو سر وسامون بدم کاره جدیدم رو شروع کنم ،لوازم زندگی ام رو بخرم
و ازدواج کنم
این یکی از تجربه های قرض کردن و قسطی خریدن در حالی که لیاقتش رو در خودمون ایجاد نکردیم بود و از خدا سپاسگذارم که به محض ثبت نام در این دانشگاه توحیدی این درس مهم رو بهم داد
شاد باشید
به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر که تنها قدرت حاکم بر جهان هستی است .
درود بر همه دوستان عزیز استاد خوب و بزرگوار و خانوم شایسته عزیز.
گام چهارم مهاجرت به مداربالاتر
مدیریت دو خرابکار ذهنی با نامهای ترس و طمع
سوال اول
شما برای خلق زندگی دلخواه خود، بر چه ترسهایی غلبه کرده اید و چطور؟
من در زندگی شخصی خودم قبل از این که با قوانین درست و ثابت خداوند آشنا بشم یه سری ترسها داشتم که به خودم میگفتم اگه نترسم اوضاع زندگیم بهتر میشه و جاهایی بوده که اینقد ترس داشتم که فشارم افتاده و دستام می لرزیده مثلا ًمیخواستم یه ماشین انار بخرم و ده میلیون موجودی داشتم که پول دو تن انار 2 میلیون بود ، بعد رفتم جلوی میدان تره بار و تپش قلب گرفتم و به خودم گفتم بسه دیگه نمیمیری که اگه مُردی هم اهمیت نداره یا سود میکنم یا ضرر میکنم یا هیچ استفاده ای نمیبرم اما حداقل به خودم میتونم بگم با وجود ترس حرکت کردم . بعد به خودم اعتماد بنفس دادم و رفتم توی دل کار و اتفاقاً سود کردم و تونستم سی تا بار طی دو ماه بخرم و همه رو سود کردم و این حرکت باعث شد بزرگتر بشم .
یه مثال دیگه این بود که میخواستم از چرخه کارگری در بیام خب ترس داشتم اما به خودم گفتم خداونده که رزق و روزی میده آخه برا خدا چه فرقی میکنه تو چه شغلی داشته باشی قال قضیه رو بکن و از کارگری در بیا و با وجود ترس این کارو کردم و دوازده ساله که برا خودم کار میکنم .
مثال بعدی اینه که کل زندگی که طی 11 سال ساختم و خوب رشد کرده بودم رو وقتی که به خاطر اختلاف خانوادگی سر دوراهی موندم و لازم بود تغییر اساسی به زندگیم بدم از تغییر نترسیدم و کاری به حرف مردم نداشتم و انتخاب کردم که رضایت در زندگی خودم رو ترجیح بدم به رضایت مردم و با وجود ترس که همه چیز رو از دست بدم سالها باید تلاش کنم تا دوباره بدست بیارم بازم تغییر دادم و زندگیم رو عوض کردم .
مثال بعدی تغییر اساسی شغلم بود که راحت شغلم رو تغییر دادم اونم چندین بار که باعث شد کلی تجربه بدست آوردم
مثال بعدی مهاجرتم به شمال بود و کسی که مهاجرت نکرده کلی ترس میتونه با هم داشته باشه اما هیچ ترسی نداشتم
مثال بعدی مهاجرت دوباره به ترکیه بود که دیگه اصلا اهمیتی به ترسهام ندادم و خداوکیلی ترسی هم نداشتم به قول استاد وقتی حرکت میکنیم و میریم توی دل ترسهامون آنقدر رشد میکنیم که برا حرکتهای بعدی دیگه توی وجودمون نترسیدن نهادینه میشه و با کلّه میریم و حرکت میکنیم
واقعا مثالها زیادن و توی این سه سال که با استاد آشنا شدم و فایل ها رو میدیدم روز به روز تغییرات بیشتر توی وجودم اتفاق افتاد و از وقتی وارد سایت شدم و فعالیت خوبی رو سعی میکنم توی سایت داشته باشم و دوره ثروت یک رو خریدم بشدت بهم کمک کرده که تبدیل به شخصیت با کیفیت تری بشم
سوال دوم
چه بخش از آموزه های خود را برای غلبه بر ترس، پیشنهاد می کنید؟
بنظر من ایمان داشتن به خداوند (عملگرا بودن ) و با توکل واقعی وارد مراحل جدید زندگی بشیم و ترسهایی که هستند رو نبینیم و حرکت کنیم ، حتی اگه در اول راه توکلمون خیلی کمه و ترسمون خیلی زیاده به همون میزانِ توکلِ کم ، اهمیت بدیم و وارد اون ترسی که به ظاهر بزرگه بشیم بی شک میبینیم که اونقدرا هم ترسمون به جا نبوده و بی مورد بوده و این مرحله اول و قدم برداشتن ، باعث میشه که مرحله بعد یا توی ترس بعدی میزان توکلمون رشد کنه و ما بزرگتر بشیم و توی مراحل بعد به جایی میرسیم که اینقدر ایمان به خداوند و توکل داریم که کارِ نشد رو باور نداریم چون میدونیم که ترسها توهمات زاییده ذهنیت فقیر و ترفند شیطانه .
سوال سوم
چگونه فرصت های سازنده را از دام های ویران کننده تشخیص دهیم و در دام طمع نیفتیم؟
در این مورد هم من فکر میکنم توی جلسه 9 روانشناسی ثروت توضیح کامل از موضوع رو به عنوان رد پا ثبت کردم که توی استانبول دو ماه پیش یه چیزی مثل ترفند پونزی برام پیش اومد ولی من چون از قانون تکامل اطلاع داشتم و خوب میفهمیدمش که هی بهتر درکش میکنم توی دامش نیوفتادم که وعده گرفتن پول من و سرمایه خوبی که داشتم رو میداد و در آمد ماهیانه چند میلیارد که من درآمد تثبیت شدم 100 تومن در ماه بود و طرف منو وسوسه میکرد با آب و تاب که بهش اعتماد کنم اما چون از استاد یاد گرفته بودم که توش قانون تکامل به چشم نمیخوره و داشت طمع من رو برانگیخته میکرد و میگفت همین امروز بدون فکر استارت کار رو بزن و عجله داشت . راحت تشخیص دادم که تله س و توی دامش نیوفتادم و اصلا با طرف با هدایت خداوند کات کردم و ازش دور شدم ..
وقتی یه چیزی به عنوان فرصت توی مسیرمون قرار میگیره میتونیم توی فرمول قوانین بزاریم و ببینیم جور در میاد یا نه اگه کاری بود که خودمون توانایی خلقش رو داشتیم واردش بشیم . اگه وعده میداد پولت رو بده ما باهاش کار میکنیم بهت سود بدیم و یعنی بخودمون بگیم که بابا من که عرضه کار کردن و زیاد کردن سرمایه رو ندارم ، بدم دیگران برام انجام بدن نباید سمتش بریم بعد ببینیم توی سابقه ما چه میزان پولی به صورت پایدار ثبت شده اگه وعده چندین برابری بود اینم تله س چیزی که طمع رو برانگیخته میکنه . یا تو رو به عجله کردن وادار میکنه اینم تله س یا بیا سرمایه بیار منم تخصص میارم و با هم شراکتی کاسبی راه بندازیم اینا همش تله س .
وقتی قوانین رو بدونیم و آگاه شده باشیم و سعی کنیم ذهنیتمون رو به ذهنیت آدم ثروتمند نزدیک کنیم هر کاری کنیم هر تصمیمی بگیریم منجر به ثروتمند شدنمون میشه .
در کل وقتی روی دوره ها و باورهامون کار کنیم و شخصیتمون رو به شخصیت ثروتمند و آگاه تبدیل کنیم و ایمان بخداوند داشته باشیم و به هدایت ها عمل کنیم فرصت های سازنده در مسیرمون قرار میگیرند و میتونیم زندگی ایده آل خودمون رو بسازیم و خلق کنیم اونم لحظه به لحظه زندگیمون.
سوال اساسی تر این است که: آیا هنوز هم آن درسها را به یاد دارید و آنها را در روند پیشرفت خود لحاظ می کنید؟
جوابی که من به این سوال میدهم اینه که من متعهد هستم و با خودم عهد بستم که هر روز هم توی سایت فعال باشم و هم توی روانشناسی ثروت یک و روی قوانین و آگاهی ها کار کنم و هر لحظه قوانین رو با خودم تکرار کنم حتی خوابهایی که میبینم با قوانین مقایسه میکنم و بقول استاد خودم رو درگیر فایلهای سایت میکنم و سعی میکنم تا جایی که میشه آگاهی ها رو بخورم . و توی روند پیشرفتم ازشون استفاده کنم.
این جلسه واقعاً یک فایل بسیار عالی بود و توضیحاتی که خانوم شایسته داده بودند بسیار بسیار ارزشمند بود و چقدر به رشد فرد برای پله و سکوی پرواز شدن در مسیر مهاجرت به مدار بالاتر اهمیت داشت چقدر آگاهی من به سمت بهبود بیشتر رفت که باز هم توی این مسیر ثابت قدم باشم و ایمان داشته باشم که با کار کردن روی شخصیتم و تغییر مدارم چقدر راحت به تمام خواسته هایم برخورد میکنم .
با کمال تشکر از خانوم شایسته عزیز بخاطر این همه تلاش و توضیحات و زحماتشون .
در پناه خداوند بزرگ ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
بنام خدا و سلام خدمت همگی و خداقوت.
الان دوباره داشتم این فایل رو گوش میکردم و نکته برداری میکردم.دوست داشتم باورهای زیبایی ک درین فایل هست رو بیام اینجا بنویسم.
همه ی ما یسری ترسهارو داریم ولی درعین ترسیدن،توکل میکنیم،حرکت میکنیم و عمل میکنیم.
روش من برای غلبه برترس،شجاعت و ایمان بوده.
وقتی آدم میخاد به یک خاسته برسه و واقعا براش مهمه،باید بهاشو باایمانش بپردازه.
جاییکه میدونی تغییر باید رخ بدهد،ایمان داشته باش خدا کمک میکند.
انسانی ک عزت نفس داره میدونه ک توانایی حل مسئله رو داره.حالا هرچی ک باشه.
پس دوباره بگم:جاییکه باید تغییر رخ بده اول ایمان و توکل بخدا.دوم ایمان به توانایی خودم در حل مسئله.سوم رفتن،انجام دادن و ساختن.
فرق دونستن قوانین باندونستن در اینه ک دیگه برای رشد و پیشرفت هیچ زجری نمیکشی و همه چی راحت اتفاق میفته.و اگه ب چالش برخوردیم خدا هدایت میکنه.
باور باینکه: درست میشه.ی راهی پیدا میشه. یجوری مسئله حل میشه.
خیلی از ترسها توهمند ک باعث میشه جلوی حرکت و پیشرفت آدما گرفته بشه.
کارکردن روی ایمان باعث میشه ترس خاصی نداشته باشی و اگه هم داشتی چاره اش حمله کردن ب دل اون چیزیه ک ازش میترسی.
ترس،نگرانی،دودلی،شک اینها ابزار شیطانه.نقطه ی مقابل تقویت ایمانه.
هرچی ترسها کمتربشه،نتایج تو زندگی بیشتر میشه.
باور باینکه:پیش میریم،اتفاقات خوب میفته.خدا کمکمون میکنه.
تاوقتیکه خدا و قانونش عوض نشه و من طبق قانون پیش برم میتونم هرآنچه را ک میخواهم خلق کنم.
باندازه ای ک ایمان محکمتربشه،ترس ها کمتر،و نتایج پررنگ تر میشه.
اگه روخودمون کارنکنیم،ترسها دوباره قدرت میگیرند.
اگه ورودی هارو کنترل نکنیم،ترس ها قدرت حرکتهای بزرگ رو ازمون میگیره.
کسانیکه از دوره ها استفاده میکنند بجز اینکه ی عالمه اتفاقات خوب رقم میزنند از ی عالمه ضرر هم در امانند.
اینقدر مردم طمع کار و عجول و اینقد زود میخان مدارها رو طی کنند و زود پولدار بشند و اینقدر قوانین رو درک نمیکنند،ک ترفندهای یک شبه پولدار شدن عاقبت گریبانشون رو میگیره.
کسانیکه قانون تکامل رو طی کردند در دام این مسائل نمیفتند و زمین نمیخورند.چون ی عالمه آگاهی دارند.
هرجا شنیدید سودی بالاتر از سود عرف بازار میدند اصلا اونجا نمونید و زود برید و نذارید اغفالتون کنند.
کمترین دستاورد دوره روانشناسی ثروت1 اینه ک جلوی این ضررها گرفته میشه.
اکثرا فقرا و جهان سومی ها درگیر این ترفتدهای دغل بازی میشند.
هیچ ثروتمند واقعی،گول این فریبکاری هارو نمیخوره.
کسانیکه در مدار فقر هستند،این دغل بازیا تو مدارشون هست.
کسانیکه در مدار ثروت هستند موقعیت های شغلی،ثروتهای بیشتر،ایده های بهتر تو مدارشونه.
گرفتارشدن دراین ترفندها،درواقع اوضاع رو اینقدر برای طرف سخت میکنه و اونقدر میری زیر صفر که تابیاد ب صفر برسی خدا میدونه چقدر طول میکشه و اذیت میشی.
استمرار استمرار استمرار و ایجاد باورهای مناسب و پذیرفتن بی قید و شرط این باورها و قانون، مقاومت نداشتن و کنترل ورودی های ذهن،حرفای جامعه رو نشنیدن،کلید خوشبختی و سعادت و ثروته.
بارها قران گفته حرف لحو(یعنی حرف چرت و پرت) را نشنوید.توی اون جمع نباشید.
باید آرام آرام رو خودمون کارکنیم و بجایی برسیم ک ظرفمون اونقدری بشه ک الهامات و ایده های خداوند را دریافت کنیم و در مدار ثروت قرار بگیریم.
اینارو بجز داخل دفترم اینجا هم نوشتم و هنگام نوشتن یادم ب اون250میلیون پول بی زبونی میفتاد ک دادم دست ی آدم زبون نفهم و هربار با یاداوریش خونم بجوش میاد.
فکر میکنم اینکه انگار دیگه دست و دلم بکار نمیره و همش نشستم گوشه خونه و هربار ک میخام بابت همون کاری ک ازش این پولارو درآوردم اقدامی کنم ولی انگار نمیتونم و پام جلو نمیره،همین احساس بدیه ک ازین بابت دچارش میشم.احساس خشم تنفر رنج کینه
امیدوارم ازین اتفاق درس بگیرم.بدونم کجاها دارم طمع میکنم.یاد بگیرم و درک کنم قانون تکامل رو و دیگه خودمو تو دام چنین دغل بازیا نندازم. استاد راست میگند ک تا بیاد برسیم ب نقطه صفر خدا میدونه چقدر طول بکشه. حداقل ضرر برای من توی این اتفاق،ضرر مالی بود.اینکه دیگه نمیتونم بااین قضیه کنار بیام و پاشم زندگیمو ازنو بسازم، غصه ها و حرص و جوشهایی ک توی این مدت خوردم و روز بروز از نظر جسمی و روحی بیمارتر شدم،ضرر اینا بدتر از ضرر مالیه.
از خدا میخام کمکم کنه بهم توان بده ک بقیه عمرمو اینطوری ازدست ندم و پاشم ی حرکتی واسه ساختن ی زندگی عالی بزنم.آمین
ممنون و سپاسگذار خداوندم بابت استاد عباسمنش و فایلها و صحبتهای گرانبهاشون ک ب رشد و آگاهی من کمک میکنه.خیر و برکت تو زندگیتون جاری باشه.
دوستتون دارم.عرفانه
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم واستاد شایسته و همه عزیزان بهشتی
اولین نکته که خیلی توجه ام رو جلب کرد تمیزی و زیبایی خونتون هست که خیلی قابل تحسین است
الف) تجربیاتی را به یاد بیاورید که به خاطر عدم درک قانون، در دام ضررهایی با الگوی ترفند پونزی افتادید
من حدود سالهای 85 یکی از دوستانم که رابطه اش رو باهام بیشتر کرده بود بهم تماس گرفت وحال و احوالپرسی وگفت بعد از ظهر ها بیکار هستی بیا یک کار هست ببین ومنم پرسیدم کارش چیه گفت باید ببینی ویک هفته ای طول کشید و رفتیم توی دفتر کاری و فهمیدم دوستم خیلی وقته اینجا کار میکنه
کار مربوط به شرکت کوئیست هست و نزدیک دوماه با من صحبت میکردند و وارد این شرکت شدم همون ترفند پونزی که احساس طمع رو توی انسان بیدار میکنه وهیچ ارزشی رو خلق نمیکنه
کار من چی بود ؟ بایددونفر روببرم بعد دونفرکه من آوردم دونفر روبیارن وبعدی ها هم هر کدوم دونفر بیارن به همین ترتیب که من دیگه پولدار میشم وضعم خوب میشه500 هزارتومان پول دادم جنس طلایی ای خریدم که هیچ وقت هم به دستم نرسیدوحدود یکسال هم خودم رو درگیر کردم خوشبختانه که موفق نشدم دوستی رو وارد کنم و دست از پا دراز تر برگشتم سر خانه اولم
مورد دوم خرید سهام مربوط به یک شرکتی بود که سود خوبی میداد بنام شرکت پردیسبان که مدتی توی تلویزیون هم تبلیغ میکرد اونجا سرمایه گذاری کردم وبعد از 2سال با پیگیری مراجع قضایی پول خودم رو تونستم زنده کنم
درباره تجربیاتی بنویسید که به خاطر درک قانون تکامل، به جای طمع ورزیدن، به این نوع ایده ها و وعده ها با اطمینان “نه” گفتید چون می دانستید که تنها راه رسیدن به خواسته مد نظر، آماده کردن ظرف وجودتان و مهاجرت به مدار آن خواسته است. به همین دلیل قدمهای محکمی برای رشد شخصیت درونی خود برداشتید. روی بهبود مهارت ها و توانایی های خود در راستای آن خواسته کار کردید، حل مسائل پیش رو را یاد گرفتید و به این شکل شخصیت شما آماده دریافت آن خواسته شد. سپس نه تنها از این مسیر رشد لذت بردید، نه تنها از مسیر هموار به آن خواسته رسیدید بلکه مهم تر از همه، فرمول تحقق خواسته را یاد گرفتید و این توانایی از هر نتیجه ی دیگری برای شما با ارزش تر بوده است
من از وقتی با شما آشنا شدم توی سایت هستم خوشبختانه اتفاقات عالی تجربه کردم
یک اتفاقی که مربوط به سه ماه پیش هست یکی از همکاران پیشنهاد دادنداگر میخواهی پول پارو کنی خخخخخ من جایی رو بلدم که سودهای خوبی میده البته بین بچه ها نگو خودت بیا ،
گفتم چطوری هست گفت خلاصش اینکه باید پولت رو تبدیل به دلار کنی ودر اختیار شرکت خارجی بزاری سود بگیری شرکتش هم معتبر هست همون لحظه یاد تجربه گذشته خودم از گلد گوئست افتادم که میگفتند به کسی نگی ها چون کسی اطلاعات ندارم وبرای دوستت عزیز بودی این پیشنهاد شده واجازه ندادم خیلی گوشم روپر کنه ناخواسته وسریع ازش فاصله گرفتم وبعد از یک هفته همون شرکت معتبر اثری ازش نبود و اثری از پول وسودهم نبود
لطف خداوند شامل حال من شد همون موقع پول زیادی رو طلا گرفتم مخصوصا یک گردنبند خیلی قشنگ برای خودم که ازش لذت میبرم و یک حرکت خود جوش دلی هم بود خدایا شکرت
تمام افرادی که جذب این شرکتها میشن فقرا هستند وهمه این شرکتها توی کشورهای جهان سوم اند احسنت استاد باید این صحبت هاتون رو با طلا نوشت
این موارد در گذشته بوده همین الان هست و در آینده هم خواهد بود
وقتی وارد دوره های شما میشیم از این اتفاقات برامون پیش نمیاد چون در مدار مون نیستند
وصعود به مدار بالاتر با لذت ادامه دارد
سپاسگزارم
به نام خداوند بخشنده ومهربان
سلام به اساتید عزیزم ودوستان خوبم
گام چهارم:مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای “”ترس””و””طمع””
ترس هایی که از دوران کودکی به اشکال مختلف در ما شکل گرفته،،طمع های زود رسیدن وعجول بودن برای دریافت خواسته هامون، بدنبال باورهای محدودکننده ای که ایجاد شده،،بدون طی کردن مسیر تکاملی مون رو توجیه میکنه
ترس از اینکه پول وموقعیتهای پول ساز کمه وفقط افراد خاصی توانایی این خلق ثروت رو دارند،،موجب شده خیلی از افراد حتی سرمایه میلیاردیشون رو توی بورس هزینه کنند،که از نزدیکانم چندین نفر تو این دام افتادند وسرمایه شون رو از دست دادند،،خدا روشکر از سالیان قبل با توجه به محتاط بودنم واینکه مسیر تکاملی که خودم با چالشهایی که حل کردم،طی شد،کمکم کرد وارد این بازیها نشم ودنبال راهکاری برای استقلال مالی خودم باشم وروی بقیه حساب نکنم وتاکنون سرمایه ای از دست ندادم وبدهکار نشدم
بدنبال این احساس قربانی شدن که به افراد بعد از تجربه هدر رفتن سرمایه شون دست میده،،باورهای محدودکننده دیگه ای هم اضافه میشه که خیلی مسیر رو به جلو رو براش کند میکنه وحتی ممکنه قدم بر ندارند وترس هاشون بیشتر میشه واز خداوند هم شاکی میشن چرا این اتفاقات پشت سر هم براشون رخ میده،غافل از اینکه خودمون مسئول هستیم وتا قبول نکنیم ،این دومینو همچنان ادامه داره
خدا رو شکر بدنبال آشنایی با استاد وتقویت شدن این باور که خودم میتونم هر آنچه که دوست دارم رو خلق کنم،،آگاهانه انتظاراتم از بقیه کمتر شده وچالش ها ومسائل رو خودم با همون ترسهای که دارم با جدی گرفتن نشانه ها وهدایت خداوند ودرک بهتر از قبلم،،حل میکنم
در خصوص فروش خودرویی که داشتم مرتبا ورودی های نامناسبی از افرادی که در این زمینه مهارت داشتند میشنیدم، ،ولی آگاهانه به مواردی توجه میکردم که بهم کمک کنه ،خودم جهت فروش خودرو اقدام کنم،،با صبوری وتوکل به خداوند ودرخواست اینکه خودت هدایتم کن ،با فردی صادق وثروتمند وامانت دار با پرداخت نقدی براحتی فروش خودرو انجام بشه،،،که دیروز با همین شرایط با هدایتی که شدم ،خودم با تکامل طی شده بدنبال اطلاعات مناسبی که دریافت کردم،،،فروش نقدی انجام شد وبا مشاوره ای که بعدش گرفتم ،فهمیدم که درست اقدام کردم ،،،وتجربه ای شد که آگاهانه از شنیدن چرت وپرت ها که ترس ها ونا امیدی ایجاد میکنه،،با تمرکزم روی حرفها وشنیده هایی که راهکاری برای راحت انجام شدن کارم واطلاعات بیشتر در مسیر تکاملی ام بهم میده،،آرامش بیشتری خلق کنم
استمرار در این مسیر ویادآوری هر لحظه معجزاتی که روزانه در زندگی ام، برای ایمان بیشتر به خداوند وتوکل به خودش برای هدایتم رخ میده،،مسیر تکاملم رو به سمت زیبایی های بیشتر تقویت میکنه
من باید سعی کنم به قانون عمل کنم وآگاهانه مواظب گفتارم با افراد ودر ذهنم با خودم باشم
وهر روز این آگاهی ها رو بنویسم وبهش عمل کنم
وبدون طمع کردن،،فقط به مسیر زیبایی که هر روز بهتر از روز قبلم طی میکنم ،توجه کنم وشکر گزار سلامتی ونعمتهای روز افزونم باشم
چقدر زیباست این جمله استاد که میگن،،ترس از پیری،ترس از تنهایی،ترس از اینکه یکی ترکم کنه،،بخوبی برام حل شده
ومن سعی میکنم ، با تقویت ایمانم با تجاربی که در مسیر تکاملی ام، بدنبال افزایش عزت نفسم خلق میکنم،،این دیدگاه زیبا رو در خودم ایجاد کنم ،که از حضور افراد در زندگی ام برای شناخت بیشتر خودم وتغییر دیدگاهم با عدم وابستگی ورها کردنشون،لذت ببرم،واز دیدگاه اونها به انتخابات رفتاری وگفتاریشون نگاه کنم وبه تصمیماتی که میگیرن احترام بذارم ،،بخصوص فرزندم،،تا با این احساس رهایی تمرکز بیشتری روی خودم وپیدا کردن نشتی های انرژی ام بذارم وشکر گزار هدایت خداوند در لحظه باشم
استقبال از تغییر در لحظه در هر زمینه ای احساس شادی وشکوفایی وسر زندگی بیشتر به آدم میده واز روزمرگی وزندگی تکراری جلوگیری میکنه وحس کنجکاوی آدم برای تجربه روش های جدید حل مسئله رو با راحت گیری بیشتر از قبل بهتر میکنه ومسیر لذت بخش تر میشه ونجواها کمرنگ تر میشه،افراد حول حوش آدم به صورت مشهودی به سمت تجربه لذت بخش تر خواسته هامون تغییر میکنه،،،واین کمک میکنه ترس ها کمرنگ بشوند ونیازی به عجله وطمع ورزیدن برای رسیدن به خواسته ها نیست،،چون با استمرار در این روند ،بزرگتر از خواسته هامون هم رخ میده وراضی میشیم
وبا استمرار در این مسیر، وابستگی هامون به افراد واموال ودارایی هامون کم میشه،،چون دیگه خیلی راحت تر از قبل ذهنمون ونجواهاش رو میتونیم کنترل کنیم وراهکارهای فراوانی برای هر خواسته ای که داریم ،در مسیر پیشرفتمون میبینیم وآرامش داریم
با کمک تجاربی که تا الان با کنترل ذهنم و ورودیهای مناسب برای آرامش بیشتر ودرک بهتر حضور خداوند ونشانه هایی که میبینم، ،زندگی ام زیبا تر شده،،،میتونم، ترس از حرف مردم رو روز به روز با اقدام کردن وورود آگاهانه به دل ترس هام ،،کمرنگ تر کنم ومسیر هموار وراحت تری رو برای دریافت نعمتها خلق کنم
سلامت وشاد وسربلند باشید
سلام به استاد عزیزم
سلام به دوستان فوق العاده در این سایت
خداروسپاسگزارم بابت اینکه در جمع این خانواده هستم و تغییراتمو شروع کردم برای خودم چالش برگزار میکنم
خدارو سپاسگزارم
ترس
وقتی از چیزی میترسی در واقع یک باور محدود کننده توی ذهنت داری که مانع انجام دادن اون کار میشه و باعث ترسمون میشه
اسلحه شیطان ترسه شکه تردیده
برای اینکه ترسو شکست بدیم باید بریم توی دل کار
باید کاری که ازش میترسیمو انجام بدیم و بفهمیم که چیزی نبود که ازش بترسیم و به ذهنمون ثابت کنیم
طمع
واقعا طمع توی وجود ما ادما هست این بی نهایت طلبی و سعی و تلاش برای اینکه قوانینو دور بزنیم و یک شبه به هر ترفندی که شده پولدار بشیم موفق بشیم توی وجودمون هست
ولی دائما باید قانون تکاملو توی ذهنمون مرور کنیم و بدونیم یک شبه نمیشه یک پروسه داره و این پروسه صرفا زمان نیست بلکه میزان تجربه و تغییر باورهامونه هرچقدر سریعتر اینا انجام بشه تکاملمون طی میشه
ترفند پونزی
اینکه من پولمو بدم و پول برای من کار کنه یعنی اینکه ای جهان من عرضه پول ساختن ندارم
کسانی که درگیر ترفند پونزی میشوند فقرا هستند
اینکه من دل ببندم به سود و پولمو بدم کسی برای من کار کنه دقیقا الگوی پونزی هست و طبق قانون محکوم به شکسته
اینا خط قرمزه نباید انجام بشه
یک طلافروشی هست که طلای ادمو میگیره و قرارداد میبنده که هرماه سود اون طلا رو بده و اخر قرارداد طلا رو هم به همون مقدار گرم برگردونه
من وقتی اینو شنیدم احساس کردم اینم شبیه همون ترفند پونزیه و اصلا دیگه دنبالشو نگرفتم
و دیدم که کلی مردم نگاه میکنن پیگیری میکنن و طلاهاشونو میارن میدن
من هرگز این کارو نمیکنم
اینا تعهدای منه
استاد بینهایت سپاسگزارتم که اینجوری قوانینو واضح برای ما توضیح میدید خدا شمارو برای ما حفظ کنه و کمک کنه در این مسیر با استقامت ادامه بدیم
سلام
قدم 4-
ترس هست. تو توکل میکنی ، حرکت میکنی. حتی پیامبرا هم میترسیدن ولی اقدام میکردن.
اگه آدم چیزی رو میخواد باید بهاش رو بپردازه.
اگر قوانین رو بدونی زجر نمیکشی و رشد میکنی.
ترس ها توهم هستن، جلوی حرکت و پیشرفت رو میگیرن.
باید حمله کنی بهشون .
ترس ها و بی ایمانی ها ابزار شیطانن.
اعتماد به نفس و عزت نفس باعث میشن راحت تر پا رو ترس هات بگذاری.
ترس همیشه هست هر بار ضعیف تر میشه اگه یاد بگیری بهش گوش ندی.
پیش میرم ، اتفاقات خوب میوفته ، خدا کمک میکنه.
اگر روی خودت کار نکنی نجوا ها شروع میشه قدرت حرکت رو ازت میگیره.
تکاملی پیش رفتن و برداشتن درست قدم ها از ضرر های احتمالی جلوگیری میکنه و این کمترین نتیجه ی عمل کردن به این دوره هاست.
ترفند پونزی فقط افرادی با باور های فقیر رو درگیر میکند.
اگرطبق تکاملپیش نری انقدر میری زیر صفر که آرزو میکنی فقط بتونی مثل قبلت باشی. پیشرفت و… که کلاً هیچی.
قدم ها:
کنترل ذهن
نشنیدن حرف بدنه جامعه
استمرار استمرار استمرار
ایجاد باور های مناسب و عمل به قوانین
……
زمان هایی که من روی ترس هام پا گذاشتم و متوجه شدم فقط توهمی بوده که توی ذهن من انقدر بزرگ شده تا من حتی قدرت حرکت کردن هم نداشته باشم:
وقتی می خواستم بیام تهران زندگی کنم و درس بخونم، تنها بودم؛ تنها سوار اتوبوس شدم و رسیدم تهران و قبل این ماجراها یه غول بزرگ بود توی ذهنم چون همش نجوا ها میگفتن بدون خانوادت قراره اونجا چیکار کنی؟ انقدر همه میگن تهران شهر کثیفیه چه بلایی قراره سرت بیاد؟ رسیدی ترمینال میخوای با این چمدون چطوری بری تو خیابون؟ خیابونا خلوت نباشن وقتی میرسی و….
اما من الان 3 ساله که تهرانم و همیشه همه چیز عالی پیش رفته و اتفاقاتی که برام افتاده حتی نزدیک به چیزی که شنیده بودم هم نیست . چون من سعی کردم روی باورام کار کنم و پشت سر هم دارم تجربه های قشنگی رو از سر میگذرونم.
وقتی که میخواستم برم سر کار خیلی برام عجیب غریب بود و فضاش خیلی ترسناک به نظر میومد اما وقتی رفتم و روی ترس هام پا گذاشتم دیدم که چقدر آدمای خوبی سر راهم قرارگرفتن چقدر چیز یاد گرفتم چقدر تجربه به دست آوردم.
بعضی وقتا تلفن زدن انقدر برام ترسناک به نظر میاد که موقع گرفتنش دستم میلرزه و مدام دعا میکنم اون کسی که بهش زنگ زدم جواب نده اما اون شخص جواب میده و من باهاش مکالمه میکنم و بعد از قطع کردن من یه حس رضایت و رهایی توأمان رو تجربه میکنم و به خودم میگم آخیش چقدر خوب شد زنگ زدی و ننداختی برای فردا.
اینا چند تا از تجربه های من درباره ی پا گذاشتن روی ترس هام بود البته خیلی چیز های دیگه هم هست ولی مهم اینه که من الان یاد گرفتم از این فایل که گسترش ترس توی ذهنم ابزار شیطانه و کاسبی اون با این چیزا میچرخه من هر بار توجه کنم و بهش گوش بدم قراره قدرتمند تر بشه اما اگه توکل کنم و فقط پیش برم ، طبق قوانین عمل کنم و قانون تکامل رو رعایت کنم همه چی لذت بخش پیش میره و دیگه خبری از سختی کشیدن نیست.
هر وقت تو مسیری دارم سختی میکشم یعنی طبق قوانین پیش نمیرم.
خدایا شکرت برای این اگاهی ها
ممنونم استاد
ممنونم خانم شایسته جان
ممنونم از خودم
سلام به همه دوستان عزیز
چیزی که من از این فایل یاد گرفتم این بود که به عنوان طبیعت انسانی، ما ویژگی هایی مثل ترس داریم ولی زمانی که بیش از اندازه به اون ترس ها بال و پر بدیم غیر طبیعی میشه باید ترس و حرکت رو در یک ترانزی قرار بدیم که این ویژگی بهمون آسیب نزنه و مثل یه بلوک نچسبه به پامون که نزاره حرکت کنیم
وقتی تلاش میکنی که این ویژگی طبیعی رو در یک ترانز قرار بدی از اونور میتونی روی خودت کار کنی ایمانتو بالا ببری روی عزت نفست کار کنی تا به یک اطمینان برسی
وقتی به یک اطمینان در درون خودت رسیدی و ایمانتو تقویت کردی قانون تکامل رو درک میکنی و میفهمی که همه چی تکاملیه و برای رسیدن به خواسته باید استمرار داشته باشی و این یک قانون بدون تغییر، دقیقا مثل قانون جاذبه
و زمانی به درک این موضوع پی میبری که روی عزت نفست کار کرده باشی و تا حد خوبی به خودباوری رسیده باشی که ویژگی شجاعت و جسارت و ایمان در تو بیدار شده باشه و تقویت بشه
به قول استاد وقتی آدم یه خواسته ای داره باید بهای خواستشو بپردازه و به اینکه خدا توانایی حل مسائلشو در وجودش قرار داده ایمان داشته باشه
قانون پونزی زمانی روی آدم تاثیر میزاره که ترس هایی داری که بیشتر تَوَهُم ترس از تغییر مثلاً این ترس از بی اعتمادی خودت نسبت به خودت میاد و چون همیشه این در وجود تو بوده همیشه در یک ریلی حرکت میکردی که مشکلاتت شبیه هم بودن و تو هیچ تلاشی برای بهتر شدن زندگیت نکردی و همیشه با آدم های سرکار داشتی که حرف از کمبود میزدن تو همونجا موندی و اون موقع یه آدمی اومده میگه این مشکلاتی که الان داشتی رو دیگه نخواهی داشت مفت و مجانی یچیز بزرگتر از تکاملت بهت میدم که نیازی هم نیست تو تلاش خاصی بکنی برای بدست آوردنش تو فقط امر کن من میگم چشم انگار که تو یک عمر به توانایی هات شک داشتی به خودت اعتماد نداشتی یه نفر از اون بیرون همه اینا ویژگی هایی که روح تو برای ادامه دادن نیاز داشته رو بهت داده و تو الان رو اَبرایی و تو از اون برای خودت یک بت میسازی و اعتمادی که باید به خودت میداشتی رو به کس دیگه ای بیرون از خودت داری و یجورایی افسارتو دادی دست اون آدم و بهش میگی هرجور راحتی ازم سواستفاده کن چون تو اون مسولیتی که وظیفه من بود برای ادامه زندگیم تو به عهده گرفتی و بیشتر از لیاقتم داری بهم پول میدی
من همون آدمم با همون ترس ها تردید ها باورهای محدودکننده و باورکمبود و… وهمیشه هم حق بامن بوده چون تمام این مشکلات بخاطر وضع مملکته و…ولی تو قدر منو میدونی و میدونی که من لیاقت پول بیشتر از لیاقتمو دارم …
سپاس فراوان از فایل پر مفهومتون که این چیزارو بهم یاد دادید
به نام خداوند رزاق
گام 4 ، سلام استاد و خانم شایسته عزیز که این پروژه عالی رو برای ما به رایگان ران کردین واقعاً این فایل ها رایگان نیستند چون علاوه بر پیشرفت جلوی خیلی از ضررها رو میگیره که ممکنه برای ما بوجود بیاد و ما رو به زیر صفر برسونه .
من و همسرم با هم در این مسیر هستیم ولی خب من بیشتر از همسرم به فایل ها گوش میکنم و ایشون بیشتر وقتشون سرگرم کار هستن و کمتر فایل ها رو گوش میدن.
زمانی که ما به شهرستان رفتیم همسرم دسته چک داشت و برای چند نفری ضامن شد که یکیش داداش خودم بود و واقعاً ما رو اذیت کردن در صورتی که من به همسرم گفته بودم حتی برای داداش من هم ضامن نشو که الان هم خودش میگه که تو همیشه میگفتی برای کسی ضامن نشو حتی برای خانواده من .
بعد از مدتی همسرم با توجه به فایل هایی که از استاد اون زمان گوش کرده بود دسته چکشو پاره کرد . تا چند روزه پیش ، یکی از همسایه های مغازه مون که ایشون هم مثل ما فروشنده دیجی کالا هست به همسرم گفته بود که دیجی کالا تا 2 میلیارد وام میده و اومده بود که کاراشو انجام بده . بعد که همسرم اومد خونه ، برای من جریان رو تعریف کرد و گفت چون که دسته چکشو پاره کرده اگر بخواد دوباره دسته چک بگیره باید کیفری بره و خلاصه که کلی دوندگی داره و گفت که میخوام برای تو دسته چک بگیرم ، منم فوراً گفتم که من نمیخوام دسته چک داشته باشم ، حتی فکر کردن به این که من دسته چک داشته باشم حالمو بد میکنه .
همچنین چون ما سایت فروشگاهی داریم و سایتمون داخل ترب هم میاد اونجا هم برای اینکه ضمانت ترب داشته باشی تا مشتری ها بیشتر بهت اعتماد کنند باید یه چک به ترب بدی و از اونجایی که هم سایت و هم پنل دیجی کالا به اسم من ثبت شدن همسرم میخواد که من دسته چک بگیرم تا فروشمون بالاتر بره ولی خدا شاهده از روزی که جدی دارم روی خودم کار میکنم تعداد سفارش های بالای 1 میلیون از سایتمون بیشتر شده که قبلاً به ندرت اینجور سفارش ها از سایتمون میشد و همین دیشب دو تا سفارش 2 میلیونی در سایتمون ثبت شد و یک مشتری عمده داشتیم که چند میلیون نقد خرید کرد . خدا رو شکر اینها نشونه است که مسیرم درسته ، من فقط باید در این مسیر استمرار داشته باشم .
خدا شاهده همون روزی که همسرم در مورد دسته چک باهام صحبت کرد از بانکی که من داخلش حساب دارم این پیامک برام اومد که کپی شو میزارم :
مشتری گرامی؛
بنا به اعلام بانک مرکزی، از تاریخ 30 دی ماه، درصورت عدم تطابق کدپستی و کدملی خود در شبکه بانکی با اطلاعات مندرج در سامانه ملی املاک و اسکان، امکان صدور دسته چک میسر نخواهد بود.
و این برای من یک نشونه بود که خدا داره میگه که نباید دسته چک بگیرم .
همسرم با توجه به گفته های اون فرد دچار طمع شده بود درصورتی که پس انداز الان ما ده درصد از اون پولیه که دیجی کالا میخواد وام بده و این نشون میده که ما هنوز به اون تکامل نرسیدیم. از اون روز به بعد هم دیگه همسرم با من در مورد گرفتن دسته چک صحبت نکرد .
در مورد ترس ها منم ترس های زیادی دارم یکی از مهم ترین ترسها که واقعاً هر بار شیطان از اونجا وارد ذهنم میشه و منو میترسونه که این هم بیشتر به خاطر خانواده ام علیالخصوص خانواده ی مادریم و محیطی که درش بزرگ شدم و فیلم های که سال های قبل از آشنایی با استاد دیدم که همیشه میگم این فیلم ها و سریال ها مخرب ترین ورودی هستند که آدم رو واقعاً بدبخت میکنند من اینو با گوشت و پوست و استخوانم درک کردم :
ترس از بیماری و ترس از مرگه ، که فکر میکنم با این دو تا دیگه همه چی تموم میشه البته دارم روشون کار میکنم و خوشحال میشم اگه باورهای مناسبی دارید برام بنویسید .
ترس از رانندگی و تصادف که خدا رو شکر روی این ترسم تا حد خوبی کار کردم و در عین اینکه میترسیدم اقدام کردم .
ترس از خیانت و از دست دادن روابط که این هم از وقتی که دارم روی دوره ها کار میکنم بهتر شدم و این روزا بهم گفته شد که تو خالق زندگیت هستی و تا زمانی که تو داری روی خودت در مسیر درست کار میکنی این اتفاقات برات نمی افته و این هم فهمیدم که باور عدم لیاقت باعث این ترس میشه که من خودمو لایق بهترین روابط نمیدونم و این هم باز تاثیر همون فیلم و سریال های مسخره است که قبلاً دیدم چون من کسی بودم که واقعاً خیلی تلویزیون نگاه میکردم هر فیلمی رو چند بار میدیدم و تمام صحنه هاشو توی ذهنم تصور میکردم ولی الان 8 ساله که من دیگه تلویزیون و فیلم و سریال نگاه نمیکنم و خدا رو شکر آرامشم بیشتر شده .
ترس از اتفاقات ناخوشایندی که در آینده ممکنه برام بیفته که شامل سه تا ترس بالا میشه یعنی : بیماری ، مرگ ، تصادف ، از دست دادن روابط و آدمهای زندگیم مثل همسر و فرزندانم .
ترس از تاریکی ، جن ، چشم زخم و ترس از حرف مردم اینها هم کمتر شده ولی هنوز هست ، من فکر میکردم که اصلاً به چشم زخم اعتقاد ندارم و حرف مردم برام مهم نیست ولی متوجه شدم نه هنوز یه رگه هایی ازش در درونم هست ، ما نسبت به خانواده خودم و همسرم مسافرت های زیادی میریم خب همسرم بعضی از عکسهای مسافرت مونو داخل اینستاگرام میزاره و من فهمیدم که وقتی همسرم عکس ها رو استوری میکنه حسم بد میشه ، ریشه یابی کردم که چرا حسم بد میشه فهمیدم هنوز ذهنم میگه که چشم میخوریم و یا مردم میگن نگاه کن چه تیپی زدن .
ترس از تغییر محل زندگی ، ترس از تغییر کسب و کار خدارو شکر خیلی کم رنگ هستن و تا بحال دو بار هم کارمون و هم محل زندگی مون رو تغییر بزرگ دادیم که همه متعجبن که ما چطور این کارو کردیم ، حتی به من میگفتن که اگه همسرت میخواست از کارمندی بیاد بیرون تو چرا جلوشو نگرفتی .
ترس از ارتباط برقرار کردن با آدم های جدید و موقعیت های جدید با اینکه آدم درونگرایی هستم ندارم چون روی خودم کار کردم و این درصورتیکه من قبلاً از دیدن افراد جدید ، موقعیت های جدید رنگم قرمز میشد ، تپش قلب میگرفتم و دست و پام میلرزید ، حالا درسته نمیتونم خیلی راحت توی یک جمع بزرگ برم روی سن و سخنرانی کنم ولی همین هم میدونم که اگر در موقعیتش قرار بگیرم یه راه حلی براش پیدا میکنم دیگه .
ترس از دوری از خانواده و شهرم ندارم و اتفاقاً خیلی هم خوشحالم که دورم چون در این تنهایی بیشتر روی خودم میتونم کار کنم .
میدونم که کامنتم طولانی شد ولی باید یه ردپا از خودم میزاشتم و این هم بگم که از زمانی که من بطور تمرکزی شروع کردم روی خودم کار کنم خداوند شرایط رو برام فراهم میکنه مثلاً دیشب همسرم خودش بچه ها رو خوابوند و من داخل اتاق داشتم فایل گوش میدادم و کامنت میخوندم و تمرین ستاره قطبی ام رو انجام میدادم این در صورتیه که قبلاً همسرم لجش میگرفت که من نیام بچه هارو بخوابونم یا بچه ها دیگه قبول کردن که زیاد به من کاری نداشته باشن و در کل یه تنهایی خوبی برام ایجاد شده تا بتونم روی خودم کار کنم ، بخدا وقتی تصمیم میگیریم روی خودمون کار کنیم شرایط و آدمهای اطرافمون هم تغییر میکنند .
خدایا شکرت ، ازت میخوام که روز به روز در این مسیر پیشرفت کنم و استمرار داشته باشم.
با سلام و احترام خدمت استاد توحیدی عزیزم ، مریم عزیزدلم و همه ی دوستان عزیزم
خیلی ازتون سپاسگزارم استادکه این فایل هارو بدون چشمداشت برای ما اماده میکنید و خیلی از مریم عزیزم سپاسگزارم که بدون چشمداشت جوری مرتبش میکنید که بتونیم درکشون کنیم خیلییی سپاسگزارم
خداروشکر میکنم برای برداشتن گام چهارم این مهاجرت که میدونم این تغییر مدار زندگیمو تغییر میده گوش کردن این فایل یه حسی به من داد که خودم میتونم خالق باشم و ثروت خلق کنم نیاز نیست کسی به من یه فرصتی بده امکانات در اختیار من بذاره منو حمایت کنه وظیفه ی من فقط کار کردن روی خودمه که نشونش میشه غلبه بر ترس هام میشه ناراحت نشدن و اهمیت ندادن به چیزهایی که قبلا دیوونم میکردن کنترل صحبت های ذهنیم . از خداوند سپاسگزارم که دارم اینهارو درک میکنم . از خدا میخام هرروز عمق درک منو نسبت به توحید و قدرت خالق بودن خودم بیشتر کنه .
نکات ارزشمند فایل :
شما چه ترسهایی داشتید و چطور توانستید بر آنها غلبه کنید؟؟ همه ما یک سری ترسها رو داریم و این ترسها همیشه با ما هست و از بین نمیرود ما در عین حال که میترسیم، باید عمل کنیم یعنی ترس هست وجود دارد حتی در داستان پیامبران نیز اون ترسها وجود داشته ولی در حالی که میترسیدند به خداوند توکل میکردند و عمل میکردند .استاد در گذشته ترسهای زیادی داشتند ولی چون کارهایی که میخواستند انجام بدهند نیاز به شجاعت داشت، باید از آن ترسها میگذشتند . روشی که استاد از آن نتیجه گرفتند به ایمان و شجاعت نیاز دارد و استاد راه دیگهای برای رسیدن به نتایج بلد نیستند. وقتی انسان یک خواستهای داره و براش مهمه باید بهای آن را بپردازد و ایمانش را نشان دهد. استاد هنگام مهاجرت به بندرعباس هیچ اطلاعی از شرایط آن شهر نداشتند و اینکه چه اتفاقی قرار است بیفتد فقط میدونستند این تغییر باید رخ دهد و میدانستند که خداوند به ایشان کمک میکند و این عزت نفس را داشتند که توانایی حل مسائل را دارند و اینطور فکر میکردند که میریم درستش میکنیم میریم انجامش میدیم با وجود اینکه قوانین رو در آن زمان نمیدانستند و به خاطر همین اتفاقات بدی رو تجربه کردند ولی توانستند رشد کنند و بعد از درک قوانین رشد خیلی راحتتری داشتند و بدون زجر کشیدن رشد میکردند .
باور استاد این است که یه راهی پیدا میشود، یه جوری حل میشه . عزت نفس، ایمان به خداوند و توکل کمک میکند که یک فردی یهویی همه چیز رو رها کنه و سراغ یک موقعیت جدید بره که استاد خیلی جاها این شجاعت و توکل رو به خرج دادند و خیلی کم اجازه دادند که ترسها بر ایشان حکومت کنند و به محضی که احساس میکردند یک تغییری باید ایجاد شود شروع به تغییر دادن میکردند .
استاد تقریبا هیچوقت ترس خاصی از چیزهای جدید و تغییرات جدید نداشتند چون ترسها توهم هستند مثل ترس از کسب و کار، موقعیت و آدمهای جدید، ترس از تاریکی، ترس از جن، از مریض شدن . تعداد زیادی از ترسها واقعی نیستند و توهم هستند و اگر ترسی پیدا کنند سعی میکنند خیلی سریع به آن حمله کنند و با آن درگیر شوند . این ترسها نگرانیها، شکها و دودلیها، همگی ابزار شیطان هستند و کسب و کار شیطان با همین چیزها میگذرد و این ما هستیم که باید بر آنها غلبه کنیم و ایمانمون را تقویت کنیم . وقتی ما روی خودمون کار میکنیم و باورهای درست ایجاد میکنیم، متوجه میشویم که هیچ ترسی وجود ندارد و همه آنها توهم هستند . دوره ی عزت نفس بسیار دوره خوبی است برای غلبه بر ترسها . عزت نفس بسیار به غلبه بر ترس کمک میکند و مارو به جایی میرسونه که مثل استاد هیچ ترس بارزی نداشته باشیم در حالی که استاد قبلاً ترس زیادی از حرف مردم داشتند و حرف مردم پاشنه آشیل ایشان بوده است .
پاشنه آشیل هیچ وقت خوب نمیشود و از بین نمیرود فقط میتوان روی آن کار کرد و در آن بهتر شد چون وقتی بگیم خوب شده دیگه روی آن کار نمیکنیم.
نتایجی که در حال حاضر در زندگی استاد ایجاد شده به خاطر کمرنگ و ضعیف شدن همین ترسهاست . استاد خیلی راحت با تغییرات کنار میآیند و از آنها استقبال میکنند هر تغییری که باشه مثل جدایی در روابط، تغییر کسب و کار، تغییر محل زندگی و نگران آنها نیستند لذا هیچ وقت در زندگی به موضوعات ایستا نگاه نمیکنند که مثلا من خوشبختم چون فلان چیزها را دارم و هیچ ترس خاصی از اینکه هرآنچه دارند رو از دست بدهند، ندارند . استاد روی غلبه بر ترسها کار کردند تا به این نقطه رسیدند که با تغییرات اوکی هستند و باور دارند که با کمک خداوند پیش میروند و اتفاقات خوبی برایشان رخ میدهد چون همه این نتایج وقتی خلق شدند که ایشان حرکت کردند و از قبل وجود نداشتند لذا در صورت از دست دادن آنها باور دارند که دوباره خلق میکنند چون سیستم و قوانین که عوض نشده است .
به اندازهای که ایمان ما قویتر میشه و ترسهامون کمتر میشه، نتیجه میگیریم در واقع نتایج وقتی تغییر میکند که این ترسها تغییر کرده باشد . استاد در حال حاضر خودشون رو ضد ضربه نمیدونند و همچنان باور دارند اگر روی خود خودشان کار نکنند، ایمانشون رو تقویت نکنند و ورودیهاشون رو کنترل نکنند مسلماً ترسها رشد میکنند و قدرت انجام حرکات بزرگ رو میگیرند و انسان رو فریز میکنند .
دوستانی که از دورههای استاد استفاده میکنند و مطالب را باور میکنند، غیر از اتفاقات خوبی که برای خودشون رقم میزنند از یک عالم ضرر پیشگیری میکنند. ترفند پونزی جوری کار میکند که هم هزاران سال پیش جواب میداده هم هزاران سال بعد جواب میدهد چون مردم بسیار طمعکار و عجول هستند و میخواهند خیلی زود مدارها را طی کنند و به ثروت برسند و قانون تکامل را درک نمیکنند لذا ترفند پونزی گریبانگیر همه خواهد شد مگر اینکه قانون رو بدونیم و جلوی ضرر رو بگیریم . در دورههای استاد آگاهیهایی داده شده است که استاد با استفاده و عمل به آنها هیچ وقت این رکبها را نخوردند و فقط رشد کردند .
ترفند پونزی : ما به هر دلیلی میتوانیم یک سودی بیشتر از سود عرف بازار به شما بدهیم که این دلیل هزاران هزار تنوع دارد . مثلاً میتونیم خانه شما رو با قیمت چند برابر بخریم ولی یک درصدی از اون پول رو بهتون بدیم و درصد بیشترش رو در بانک برای شما سرمایهگذاری میکنیم در واقع هر چیزی که همچین الگویی داره . به هر ترتیبی که این حرف رو شنیدیم باید فرار کنیم و بقیه حرف رو نشنویم و اجازه ندیم ما رو اغوا کنه . تمام افرادی که گرفتار ترفند پونزی میشوند فقرا هستند هیچ ثروتمندی دچار این ترفند نمیشه و کل داراییش رو به کسی نمیده تا چند برابر بشه و اکثر این اتفاقات در کشورهای جهان سوم میافتد چون افرادی که در مدار فقر هستند گول این داستان رو میخورند به خاطر اینکه مداری که در آن هستند این فریب ها و دغل کاری ها رو داره اونی که در مدار ثروته موقعیتهای شغلی، ایدههای بهتر و ثروتهای بیشتر رو تجربه میکنه .
در هر یک از مدارهای ثروت، ایدههایی به ذهن انسان میرسد که متناسب با همان مدار است. ایدهای که نیاز داشته باشد برای شروع و انجام آن، ما پول قرض بگیریم یا وام بگیریم و به سختی بیفتیم ایده ما نیست
آگاهیهای دوره ثروت 1 از ضررهایی جلوگیری میکند که هر کدام از آنها آنقدر فرد را عقب میاندازد که جبران آن ضررها و رسیدن به نقطه ی صفر سالها طول میکشد . هر کسی که قانون تکامل را درک کند و به آن عمل کند، میتواند ٪99 خطاهایی که بقیه ی افراد دارند رو نداشته باشد و اگر فرض کنیم که انسان این خطاها را نداشته باشه و خودش رو بدبخت نکنه چقدر سرعت رشد بالایی خواهد داشت . دورهها به شکلی طراحی شده که هم باعث خوشبختی ما میشود هم از پایین افتادن ما جلوگیری میکند و رشد بیانتهایی رو رقم میزند .
در زندگی استاد همه چیز خیلی راحت اتفاق میافتد بدون هیچ دردسری در حالی که این باورها 100 ٪ نهادینه نشده است . بارها در قرآن گفته شده که حرف لهو، چرت و پرت رو نشنویم و در آن جمع نباشیم و جلوی آن را بگیریم.
استمرار، ایجاد باورهای مناسب و پذیرفتن بی قید و شرط آن باورها، مقاومت نداشتن، کنترل ورودیهای ذهن،حرف های جامعه رو نشنیدن کلید خوشبختی، سعادت و ثروته .
چقدر از خوندن کامنت ها اگاهی کسب کردم که طمع و عجله میتونه انسان رو خیلی عقب بندازه از همه ی دوستان سپاسگزارم که تجربه شون رو دراختیار بقیه گذاشتن