مصاحبه با استاد | مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای «ترس» و «طمع» - صفحه 18 (به ترتیب امتیاز)

1272 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهراء گفته:
    مدت عضویت: 3442 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    روز سی و یکم و شروع فصل دو سفرنامه بعد لز دوره کردن فصل اول

    عزت نفس

    چیزیه که من به خلطر اون به سمت این آموزه ها و این سایت و استاد اومدم.در پی عزت نفس بودم که آشنا شدم با سایت و حالا مدت هلست که در سایتم

    چقدر خوب که فصل دو بااین موضوع مهم شروع شده و برای من شروع سفرنامه در سال جدید هم هست

    که هر چقدر کار کنی روی عزت نفس باز جای کلر زیاد داره هصوصا برای کسایی که بیشتر تخریب شدن.هدف اصلی سال گذشته من همین موضوع و روابط بود و حالا باز احساس میکنم هیچ چیزی مهمار و بالاتر از این نیست و تا درست نشه همه جای زندگیت میلنگه.خیلی پیشرفت ها داشتم اما هنوز فاصله داره با نقطه ای که میخام.

    همش این توی ذهنم زنگ میخوره که عزت نفس چیزی جدای از توخید نیست، همین با خدا بودن و خداگونه بودن.

    من وقتی برای خودم ارزش قایلم در واقع خدای خودم رو والا و بزرگ شمردم چون من از خدام و من وقتی خدای خودم و رابطه هماهنگ با اون رو اولویت قرار بدم در واقع برای خودم ارزش قائلم که میخام نزدیکترین دوست به من بهترین و قدرتمندترین و زیباترین و ثروتمندترین و خدای عالمیان باشه.

    🌸🌸🌸🌸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    رحمت الله غزنی گفته:
    مدت عضویت: 1888 روز

    روز شمار تحول زندگی من فصل دوم روز سی و یکم

    1403/8/14

    مصاحبه با استاد قسمت 17

    خدایا صد هزار مرتبه شکر ات که فصل اول روزشمار تحول زندگی من به خیر و خوبی و خوشی به اتمام رسید کلی باعث پیشرفت و بهتر شدن ام شد مهم ترین دست آورد که روز شمار فصل اول داشت برایم میزان آرامش ام که خیلی بیشتر شده به لطف الله خیلی نسبت به آینده امیدوار شده ام برخلاف گذشته که خیلی در ترس و نگرانی و استرس نسبت به آینده قرار داشتم خیلی نگران می شدم ولی گوش دادن کار کردن روی آگاهی های روز شمار باعث شد نگرانی هایم کمتر شود ایمان ام نسبت به این مسیر و این آگاهی ها بیشتر شده که اگر بتوانم با قدرت این مسیر را ادامه بدم بدون شک شرایط روز به روز برایم بهتر خواهد شد

    خدایا شکر ات که توفیق دادی که فصل دوم روزشمار را شروع کنم انشالله که بتوانم تا آخر این فصل را هم بخیر و خوبی با کلی پیشرفت این مسیر را طی کنم و باعث رشد و موفقیت من شود

    عزت نفس: مهم ترین دلیل موفقیت هر فرد باور به توانایی هایت باور به خودت باور به ارزشمند بودن خودت ارزشمند بودن دیگران راه‌گشاست شناخت نقاط قوت و ضعف ات بینهایت مهم است من خودم خیلی عزت نفس ام پایین است خیلی نیاز دارم که روی عزت نفس ام کار کنم با وجود که من بسیار آدم با استعدادی هستم استعداد فوق العاده یی دارم در انجام هر کاری ولی هرگز نتوانسته ام از آن به خوبی استفاده کنم فکر میکنم یکی از دلایل مهم اش کمبود عزت نفس است

    اما در مورد ترفند پونزی من افراد زیادی را دیده ام که گرفتار اش شده اند همین چند روز قبل از یکی از همکاران ام شنیدم که تعدادی از دوستان و فامیل اش درگیر همین ترفند پونزی شده و تمام پول که طی سالها با چه بدبختی جمع کرده بودند به باد رفته خودم حتا قبل از آشنایی با این مباحث چندین بار از طریق افراد مختلف وسوسه شدم ولی خدا ره شکرهیچ وقت گول این داستان ها را نخوردم بعد از آشنایی با این مباحث که کاملا مطمئن شدم و هر بار که افراد از این ترفند صحبت میکردند در حد چند کلمه نصیحت میکردم که گول همچین افراد را نخوردند خدا ره شکر میکنم استاد عزیز که واقعا این آگاهی ها نه تنها به رشد و پیشرفت موفقیت ما کمک بلکه جلوی خیلی از اشتباهات بزرگ که ممکن غیر قابل جبران باشد را هم میگیرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
    مدت عضویت: 660 روز

    بنام خدا

    این فایل رو خیلی بهش برخوردم

    هنوز نتونستم روانشناسی ثروت رو بخرم چون هنوز تو مدارش قرار نگرفتم ولی توی دفترم نوشتم زنده باشم میخرمش سال 1404

    چون لایق ثروتم

    اما عزت نفس رو ب لطف خدا 1402 خریدم ومعجزاتش رودیدم

    هرروز یک قدم جدید باهاش برداشتم من ازون دسته ادمها هستم ک ترس از همه چی دارن

    اما نسبت ب پارسال خیلی بهترشدم

    من حتی ترس از اینکه بچم سرما بخوره داشتم

    ترس از مردم داشتم

    چ برسه ب حرف مردم

    ترس از یک خیابون جدید داشتم

    ترس از حرفه ومهارت جدید داشتم

    وارد همه ی اینها شدم خداروشکر و بهترشدم نسبت ب پارسالم ب لطف خدا

    فکر کنید چقد عزت نفس من داغون بوده وهنوزم خوب نیست

    اما تکاملم دارم طی میکنم

    دیشب قدم 4 درمورد ثروت اولین بار بود میشنیدم فایلهارو متوجه شدم من چقد باورام درمورد ثروت واینکه مردم ازم توقع میکنن یا چی میگن یا حسادت میکنن بهم چقد ازین باورای مخرب دارم بعد تعجب میکنم چرا تا حالا پولدار نشدم جالبه ما افکاری داریم ک هیچ اگاهی نسبت ب اون افکارنداریم فقط تعجب میکنیم چرا خدا فلان چیزو ب ما نداده تا حالا

    خب معلومه اگه من هزاران ترمز زنگ زده دارم و پاشنه های اشیل دارم مثل سرب ب پاهام چسبیده و خدا ک همیشه خداست فقط من دسترسی ب اون مدار ثروت ونعمت یا دراین موضوع عزت نفس وادمای عالی ندارم توی این سالها اینقد از راه مستقیم دور شدیم حالا باید همون راهی ک رفتیم وهی دورشدیم وذهنمون رو منطقی کردیم خلافشو بر گردیم ب سمت خدا ب سمت قلبمون ب سمت مدار بالاتر هربار بهتر ومدار بالاتر

    دوباره این فایل حامل پیامی بود ک روی عزت نفسم کار کنم وقتی هنوز برای قدم برداشتن ترسهایی میات

    فقط کارهای بزرگ نیس حتی کارهای کوچیک

    چون انجام کارهای کوچیک خوب باعث میشه اعتمادبنفسمون واسه انجام کارهای بزرگ بالابره

    مثلا دیروز من زیپ جامدادی دخترم رو تعمیر کردم

    موهای پسرم رو اولین باره کوتاه کردم

    قبلا غذاهای تکراری همش درست میکردم

    الان خیابون جدید

    راه جدید

    غذای جدید

    روش جدید

    امتحان میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1724 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام استادان عزیزم استاد عباسمنش و خانم شایسته مهربانم همیشه خوب و خوش و سلامت باشید

    و آگاهی های امروز گام 4 پرواز به مدار بالا تر خدارو شکر میکنم که به سایت شما و آگاهی های بی‌نظیر شما هدایت شدم و بار ها و بارها افرادی آمدن و به من و همسرم پیشنهاد های کاری عجیب و غریب می‌دادند برای اینکه یک شبه پولدار میشید و من چون به لطف خدا از آگاهی های دوره روانشناسی ثروت1 استفاده کردم هرگز اجازه ندادم همسرم تو دام این افراد بیفته و بارها میشد که اونها ول کن نبودن و روی افکار اون طرف کار میکردن که دوستان همسرم رفتن و پولشون از دست دادن و به ما بیشتر ثابت شد که قانون تکامل مهمترین قانون جهان هست برای هر موفقیتی و هرگز هیچکس نمیتونه قانون تکامل رو دور بزنه و باید تکامل در هر کاری طی بشه قدم به قدم پله به پله به قول استاد جای پاتو سفت کنی بعد بری قدم بعدی و مدار ها هم یکی پس از دیگری طی میشه و من بارها تلاشم کردم که آگاهی های بسیار زیادی را به خودم بقبولونم و فکر میکردم تغییر باورها میشه زودتر اتفاق بیفته ولی دیدم نه هرگز فقط ذهنم رو خسته میکردم و درک کروم که حتی توی تغییر باور ها هم من باید مدارم رو آرام آرام طی کنم و این نیست که من یک محصولی رک بخرم سریع همه جلسات رو گوش کنم برم تا آخر یه اتفاقی برام میفته و مدارم یهو تغییر میکنه خیر هرگز اینطور نبود و من جلسات رو تا بارها گوش ندادم و ننوشتم و کامنت نزاشتم اون درک خوبی رو که باید دریافت نمیکردم و حتی یکی دوبار سعی می‌کردم در رفتار روزانه ام عمل کنم که بعضی جاها میتونستم و بعضی جاها نه و میدیدم که ببین هنوز باید تمرین کنی در عمل تا بره تو وجودت

    و یک عامل دیگه ترس و شک و دودلی و نگرانی است که ابزار شیطان برای حرکت نکردن من هستند و برای اینکه روی ترس هام کار کنم بهترین دوره عزت نفس است که باید روش کار کنم و برای نتیجه گرفتن و رشد و تغییر باید پا روی ترس گذاشت و با بودن ترس حرکت کرد و ایمان را قوی تر کرد .

    خدارو شکر میکنم که خدا بهم فرصت داد تا این گام رو هم کار کنم و بیشتر حواسم به کنترل ورودی هام باشه.

    واقعا دوره های استاد به شکلی هستند که مرا به سمت بالا میبرن و از طرفی هم مراقبت می‌کنند از من که پایین نیفتم .

    و آنهایی که گرفتار پونزی هستند فقرا هستند.

    در مدار فقر ایده های پونزی با افراد برخورد می‌کند در مدار ثروت خبری از پونزی نیست فقط هدایت ها به سوی کار های درست و سود آوری راحت و آسان از مسیر طبیعی است.

    سپاسگزارم ازتون استاد و خانم شایسته عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    مریم بذرا گفته:
    مدت عضویت: 817 روز

    سلام براستادعزیزم و مریم جانم و دوستان هم فرکانسی من در این پروژه ی پر برکت.

    استاد بخوام اعتراف کنم اگه الان جایی هستم که دوست ندارم فقط و فقط بخاطر ترس هایی بوده که نزاشته من حرکت کنم .یه جاهایی توی زندگیم احساس کردم نیاز دارم به تغییر کردن ولی ترس از حرف مردم داشتم .یه جاهایی خودمو خیلی نادیده گرفتم و دچارعزت نفس پایین شدم فقط بخاطر ترسهای وجودم،یه جاهایی بخاطر احساس لیاقت پایین ترسیدم دیگران از دستم ناراحت شن و اونا رو اولویت قرار دادم .

    خیلی جاها سکوت کردم که نباید سکوت میکردم بخاطر ترسهام بوده

    وهرجا من پا گذاشتم روی این ترس ها در همون نقطه هم پیشرفت کردم مثل زمانی که خواستم مغازه بزنم با وجود تمام ترس هام ولی اینکارکردم و خداروشکر تونستم موفق بشم.

    این روزها خیلی دارم روی ترسم از حرف مردم کار میکنم ولی این ترس همیشه باهامه و در برخورد با هرشرایطی اولین چیزی که به ذهنم میاد همینه که الان دیگران چی میگن،

    ترس ها،شک وتردیدها همه ابزارهای شیطانن ،من همین یک جمله روخوب درک کنم میتونم جنسشو بفهمم و ایمان و توکلمو درهرشرایطی حفظ کنم و با شجاعت بیشتر حرکت کنم.

    چندسال پیش شوهرخواهرم گرفتار همین ترفند پونزی شده بود ومنم چون دراین مداربودم متاسفانه گول حرفاشو خوردم و یه مقدار پول کمی بهش دادم تا مثلا سود کنم الان بعداز حدود ده سال من نه سودی دیدم و نه حتی پول خودم دستم گرفت.حتی خودش هم سر همین موضوع کلی بدهکار مردم شد.

    وقتی با قانون اشنا شدم همون دفعه ی اول گفتم کاش زودتر این حرفها روشنیده بودم تا گرفتار این طمع نمیشدم .

    خداروصدهزارمرتبه شکر که دیگه دراین مسیر هستم و میتونم بفهمم و درک کنم ومسیردرست رو برم

    استادعزیزم درپناه خدا شاد و سربلند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    محمد کرمی گفته:
    مدت عضویت: 1226 روز

    بنام الله یکتا که هرانچه دارم از اوست

    شروع داستان آشنایی من با استاد بخاطر درگیر شدن در یک شرکت پانزی بود و بدهکار شدن من تا خرخره ،از بین رفتن اعتبارم ،اون روزها خیلی سخت بود و خودمو داخل قهقرا میدیم و هیچ وقت فکر نمیکردم بتونم ازش بیرون بیام و حس میکردم آخر زندگیمه چون من کسی بودم که همیشه روی پای خودم وایساده بودم و هیچ وقت دستمو جلو کسی دراز نکرده بودم و شروع کار من واقعا توحیدی بود و خداوند هم توی کسب کارم چون با توکل به خودش حرکت کرده بودم درهایی از نعمت و اعتبار به روم باز کرده بود،ولی رفته رفته مغرور شدم و از مسیرم خارج شدم و بجای اینکه نعمت از خودش بخوام درگیر شرکت پانزی شدم ،یادمه وقتی که با استاد آشنا شدم این فایلها رو یعنی مصاحبه با استاد بارها و بارها گوش دادم و هر وقت میرسیدم به این فایل که راجب شرکت پانزی صحبت میکردن حالم از خودم بد میشد ،الان بعد از سه سال کار کردن روی خودم تازه میفهمم توی چه مدار درب و داغونی بودم که فکر میکردم من خودم وجود اینو نداشتم که ثروتی که خدا بهم داده رو با توانایی که خود خدا بهم داده و در کسب کار مورد علاقم بیشتر کنم و همین تفکر نه تنها کل سرمایه منو نابود کرد بلکه باعث کلی آدم درب و داغوتر از خودم به اعتبار من وارد این جریان بشن و همه این مشکلات گردن من بیافته ،چه روزهای سختی بود چقدر درگیر پاسگاه و دادگاه شدم ،چقدر تحقیرم کردن واقعا اون روزا خیلی سخت بود ،کل دارایی که داشتم همش رفت و الان بعد از سه سال و به لطف خدای مهربان و این سایت و استاد عباس منش همه چی رفته رفته بهتر شد ،بدهی هام کمتر شدن و الان اعتماد بنفسم برای اینکه دوباره همه چی از اول بسازم حتی بهتر از قبل میلیاردها برابر بیشتر شده ،هر وقت با دوستان بحث این موضوع پیش میاد من یه جمله رو به همشون میگم که اعتقاد قلبی منه و اون اینکه من توی این جریان تنها چیزی که از دست دادم پول و مال بود ولی بجاش همه چی بدست آوردم ،اعتماد بنفس ،ارتباط با خدا که توی زندگیم گمش کرده بودم ،غلبه بر ترسهام ،سلامتیم که سالها بود بخاطر ارتباطات با افراد گوناگون درگیر حواشی و قرص شده بود به لطف الله سه سال مثل یه بچه کم سن سرحال و پر انرژی شدم ،از لحاظ مالی درآمدم سه برابر شده ،

    من الان خیلی خوب میفهمم که وقتی استاد میگه بچهای که از فایلها و دورها استفاده میکنن هم از لحاظ درامدی رشد میکنن و هم از کلی ضرر و زیان جلوگیری میکنن یعنی چی ،من تا الان که توی سایت هستم چون تصمیم داشتم تمام تمرکز خودمو بزارم روی تسویه بدهی هام پس عملا هر چی درآمد داشتم صرف پرداختشون میکردم نتونسته بودم دورهای زیادی از استاد تهیه کنم و فقط دوره 12 قدم اونم تا قدم هفتم تهیه کردم که البته دو سال طول کشید تا این قدمها بیام و بیشتر روی فایلهای رایگان کار میکردم و بیشتر نتایج من از شروع 12 قدم رخ داد ،این دوره بهم شجاعت در عمل نشون داد ،بهم اعتماد بنفس نشون داد و اینکه مرکز همه چیز خود ماییم ،الان نگام به خوشبختی داشتن فقط پول نیست بلکه داشتن همه چیز با همه .

    نمیدونم چطور سپاسگزار خداوند و استاد باشم که باعث شدن توی این مسیر هر روز بهتر بشم و هر وقتم از مسیر خارج شدم به لطف استاد و این فایلها باز برگشتم توی مسیر صراط مستقیم

    بی نهایت سپاسگزار شمام استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    حمید قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 2317 روز

    بنام رب رزاق و هدایت من

    سلام و درود به استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته گرامی️️️

    سلام ودرود به خانواده صمیمی و بزرگ عباس منش️️️

    راج ترین ترفند پونزی که در ایران فکر کنم که تقریبا کسی که درگیرش نشده باشه یا خودش یا اطرافیانش شرکت گولد کوئست بود که واقعا ضرر جبران ناپذیری در اون دوران به همه زد.

    نمیدونم چرا اینقدر راحت قبولش کردم و تو اون زمان فکر میکردم که راه نجات و پیدا کردم . با اینکه حتی پول استارت شو هم نداشتم و موتور صفر کیلومتر که قسطی بود و فروختم. نه تنها خودم بلکه برادر و فامیل ها هم در این قضیه شرکت کردند. یه شرکت خارجی که در ایران اصلا وجود خارجی نداشت . محصولش اصلا به دستم نرسید و خلاصه اینکه همش ضرر بود و ضرر.

    جالب اینجا بود که حتی یک الگوی موفق زنده و حاضر وجود نداشت که ما ازش الگو برداری کنیم فقط در حد تعریف و تمجید که فلانی و فلانی و فلانی به این پول ها رسیدن و زندگی شون متحول شده.

    جالب اینجاست که من این اشتباه دوباره هم تکرار کردم . چقدر واقعا این طمع قدرتمنده. این بار دقیقا همون ترفند بود ولی خوشگل تر و در غالب یک هولدینگ ایرانی که مدیریت و شرکت و … مشخص بود ولی اساس داستان همون بود و اون شرکت پنبه ریز بود که با این که تو کل کار همش گوشه ذهنم به گولد کوئست فکر میکردم ولی هی به خودم میگفتم نه این فرق میکنه. چه حرکت های هیجانی که برای رشد بیشتر با مبالغ بالا انجام دادم که دوس ندارم اصلا بهشون فکر کنم.

    در نهایت ضرر های مالیش بماند چقدر زمان و انرژی تلف کردم در این راه که در هر کار دیگه ای گذاشته بودم حتما یه مهارت جدید یا یه حرفه جدید یاد گرفته بود. چقدر دچار اختلاف میشدیم با همسرم و کم مونده بود بخاطر روابط مثلا کاری نابجا که به واسه این بیزنس نادرست ایجاد شده بود زندگیم ازهم بپاشه. کمااینکه جلو چشم خودم چقدر زندگی های دوستان و فامیل هایی که همشون زوج های جووون و زوج های عاشقی بودن که به واسطه همین روابط و این کار از هم پاشیده شد که باور نکردنی بود. ولی خدا رو شکر من به موقع این آلارم و دریافت کردم و از این خطر بزرگ دور شدم و زندگیم و حفظ کردم. اینا خلاصه ای از ضررهای شخصی برای من بود.

    اما من چقدر دوستان قدیمی و خوبی داشتم همکلاسی ها هم خدمتی ها همکاران و اشخاصی که در محل زندگیمون که به واسه معرفی به این بیزنس رابطه ام و باهاشون از دست دادم و حتی دشمن هم شدیم.

    بعد از اون جریانات باز هم این ترفند در قالب شرکت های بسیار زیادی دوباره بهم معرفی شد که باز هم خیلی اغوا کننده بود ولی اینبار هرگز به دامشون نیفتادم و هرگز هرگز نخواهم افتاد.

    متاسفانه گول زندده ترین حالت این داستان اونجایی ست که این فرصت از طرف افراد قابل اعتماد تو بهت معرفی میشه و آدم اغفال میشه اگه از طرف یه غریبه بهت پیش نهاد بشه آدم یکم شک میکنه.

    درس از این تجربیات در کار و در خرید منزل و در خرید ماشین و خیلی چیز های دیگه خیلی بهم کمک کرد که عجولانه عمل نکنم و چقدر پیش نهاد های خرید ملک فوری و اوکازیون و خرید ماشین که این بهترین شرایط برای شماست که خیلی راحت و با قلبی باز همشون و رد کردم و با اطمینان خاطر در زمان مناسبش به اون ملک یا ماشین مورد نظرم به راحتی رسیدم چقدر با لذت بیشتر و بدون استرس و عجله و چه بسا اون فرصت های اوکازیون و اون پیش نهاد ها هنوزم هست.

    در پناه خدای رزاق و هدایت گر من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    Farnazq گفته:
    مدت عضویت: 2895 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان خیلی خوب

    درباره دوره عزت نفس هرچی بگم کم گفتم چون هرچی میگذره بیشتر متوجه این میشم که باید تمریناتش رو جدی بگیرم

    من یه مسئله ای داشتم که حالت ذهنی داره و خیلی تقلا میکردم که درست بشه اما هربار شدیدتر برمیگشت و این جمله هم ته ذهنم داشتم که راهی که با تقلای زیاد رنج زیاد باشه درست نیست یا حداقل میشه گفت راه آسون تری هم وجود داره

    من خیلی پیگیر شده بودم از افراد مشابه خودم ولی به راه حل دائمی نرسیدم و خیلی از خدا کمک خواسته م در تمرین ستاره قطبی درخواست کردم راه کارهای مختلف رو امتحان کردم

    دلم میخواست ریشه ای حل بشه، امروزم راه حل های مختلف رو درنظر گرفتم و تمرکز و ذهنم رو از رو راه حلی وجود نداره برداشتم و رو راه حلی وجود داره گذاشتم، تا اینکه تو یک تاپیک داشتم تجربه های دیگران رو میخوندم و نوشته یک عزیزی تلنگری بهم زد…ریشه مسئله دوست نداشتن خودم بود وراه حل همینقدر ساده و دردسترس بود و بعد یک فلش بک رفتم به بچگی م که انگار از همون اول میدونستم که این ضعف رو دارم انگار خدا کلید رو از اول بهم گفته بود ولی بجای حلش انکارش میکردم و از خودم فرار میکردم، به محض اینکه گفتم من عاشق خودمم و تکرارش کردم و تمریناتی که درباره دوست داشتن خود بود رو مرور کردم اون همه فکر وسواسی و خیالات بیمارگونه از ذهنم کنار رفت.. و من احساس میکنم ریشه رو پیدا کردم ولی چون پاشنه آشیله همیشه باید رو دوست داشتن و عشق ورزی به خودم و افزایش عزت نفسم کار کنم خداروشکر میکنم که امروز به جوابی که میخواستم رسیدم. و باید همیشه رو عزت نفس و تمرینات دوست داشتن و عشق ورزی به خودم کار کنم.

    درباره طمع کردن و ترفند پونزی، همیشه می دیدم که هر سال یا هرچندسال یک بار ترفندی باب میشه و مردم به یه نفر اعتماد می‌کنند و سرمایه ای میذارن و برا مدتی پول برداشت می‌کنن و دیر یا زود صداش درمیومد،

    این وسط موردهایی هم هست که شرکت و فروشگاه های زنجیره ای معتبر و شناخته شده ای با هدف سرمایه گذاری و ساخت و ساز و غیره یا حتی صندوق ها و ….از مردم مبلغی رو میگیرن و ماهانه سود عجیبی میدن ولی بعد یه مدت ورشکست میشن

    یه مورد دیگه که در زمینه هنری میان مبلغی پول میگیرن که در سایت ثبت نام کنن و بصورت ان اف تی اون اثرهنری رو بفروشن یه مدت خیلی زیاد به هنرمندان پیام و پیشنهاد داده می‌شد که خداروشکر خیلی زود محتوا تولید کردن و آگاه رسانی کردن که این یک تله ست.

    یک مورد هم بحث های احساسی هست که طرف رو ترغیب میکنن به یک موقعیت خوب ازدواج یا مهاجرت یا پیشنهاد شغلی خارج از کشور و … ولی هیچ چیز واقعی نیست

    و وجه تشابه همه اون ها به طمع انداختن و عجله ست. اینکه یک وعده نسبتا عجیب ویا بیش از اندازه بزرگ میدن، به هرشکل و فرم و یا با هر نیت و هدفی که باشه. اینکه تو یه مدت زمان کوتاه پیشرفت خیلی عجیبی بخوان داشته باشن و یا از راه های عجیب و غیرطبیعی

    من یک بار با یکی از این ترفندها مواجه شدم و مبلغی رو از دست دادم طوری که هنوز جبران نشده حتی یادمه روشن و واضح به قلبم افتاد که اینکارو نکنم ولی خودمو فریب دادم، تا روزی که پا روی ترسم گذاشتم و درباره ش تحقیق کردم سرچ کردم و خیلی زود متوجه شدم این فقط یک حقه بوده.

    بعد اون جریان تلاش کردم محتاط تر باشم. و حواسم به ترس و طمع باشه. ترس باعث میشه نخواهیم دنبال حقیقت بریم و خودمون رو گول بزنیم و طمع هم مارو وسوسه میکنه.

    از خدا میخوام ما رو همیشه به راه راست نعمت ها و برکت ها هدایت کنه

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    محمد مهدی کامیاری گفته:
    مدت عضویت: 827 روز

    سلام وقتتون بخیر

    یادمه به خاطر راه درآمد زایی اسان با یکی دو میلیون تومن در این شرکت های بازاریابی اینترنتی که بادران بود ثبت نام کردم و اینقدر بعداً که داستانشو فهمیدم ناراحت شدم که تا آخر عمرم به قول استاد تصمیم گرفتم جز به مولد بودن به چیزی فکر نکنم و اونم بیشتر به این خاطر بود که خالم بود کسی که بهم اینو پیشنهاد داد و اینقدر اونم ذهنش شستشو خورده بود که به قول استاد تنها راهش این بود که تا اسم سود رو فهمیدم باید در میرفتم ولی چون آگاهی های الان رو نداشتم و سنمم کمتر از 20 سال بود دیگه این اتفاق افتاد ولی دیگه حتی دل ادم دیدین میشکنه که صداشو میشنوی اونجوری شد و نتوانستم با اون خالمم ارتباط برقرار کنم و چون کاملاً احساس بدی که به سمتش داشتم رو حس میکردم و اینو دوباره هم به خودم یادآوری کردم که جز به خلق به چیزی که یهویی بیاد فکر نکنم و تجربه عالی باشد برای ادامه زندگی ام و افرادی که این کامنت را میخوانند تازه بدتر از اون هم این بود که پولو از خانواده ام و احتمالا میتونید حدس بزنید از مادرم گرفتم و یه جورایی عذاب وجدان بهم میداد که مادرمو باز من کلک زدم خخخ دیگه فکر کنید خودتون چه بلبشویی بود تو ذهنم خخخ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    عطر خدا🌧 گفته:
    مدت عضویت: 251 روز

    شکر خدای که هر لحظه در حال هدایت و حمایت ماست گام چهارم

    داستان من در مورد ترفند پونزی مربوط میشه به پسرم که یک روز دوستش از تهران زنگش زد که بیا بعنوان سرباز صنعت در شرکت ذوب آهن مشغول به کار شو و پسر تنبل و طمعکار من که 21 سالش بود رفت تهران و یکهفته بعدش زنگ زد که باید مبلغ 110 میلیون اینجا بلوکه کنم تا بمن آموزش بدن و منم بیخبر از همه جا یه زمین داشتم و چون با عجله فروختم بنگاه سرمو کلاه گذاشت و نصف قیمت زمین رو فروختم و واریز کردم برا پسرم و یه چند وقت بعدش دوباره به عناوین مختلف هی پول گرفت و خلاصه بعد از 6 ماه بهش گفتم. که میخام بیام ببینم کجایی و چکار میکنی اجازه نمیداد و خلاصه فهمیدم رفته تو شرکت هرمی و کل پولها رو باخته و یکسال عمرشو اونجا تلف کرد و با اصرار خودم اومد بیرون

    و داستان بعدی یکی از دوستان میخاست کاسبی راه بندازه و گیر پول بود و بمن گفت بیار ماشینتو بفروش و بده بمن من سود بالاتر از بازار و بانک بهت میدم و من قبول نکردم و تهش کاسبی زد و بخاطر باورهاش نتونست حتی حقوق کارگرها رو کرایه رو بده و خلاصه خدا رو شکر به لطف آگاهیهای استاد متوجه شدم و یکدفعه هم دوستی با مهربانی و عزت و احترام و تماس تصویری داشت منو قانع میکرد وارد بازار فروش لوازم آرایشی بشوم که اصلا قبول نکردم میگفت بیا زیر مجموعه ی ما بشکل همون هرمی بودو تهش فهمیدم خودش کلی لوازم بهداشتی آرایشی خریده و مونده رو دستش و نمیتونه بفروشه و من جلوی این ضررها رو گرفتم الهی شکر که همه چیز به خیر گذشت و پسرمم یاد گرفت طمع و مال حرام جواب نمیده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: