مصاحبه با استاد | مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای «ترس» و «طمع» - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)

1272 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امیر رجب پور گفته:
    مدت عضویت: 977 روز

    بنام خالق جهان هستی

    درودبه استادعزیزم ومریم بانوی مهربان

    درودبه همخانواده های عزیزم

    خدایاشکرت،،خدایاشکرت

    که امروزراباری دیگربمن هدیه دادی تابازهم بتوانم باانرژی فراوانم روزم راخلق کنم ولذت ببرم از دیدن زیبایی ها وفراوانی ها ونعمتهادر زندگی ام

    خدایاشکرت،،

    من ازبدو ورودبه سایت چندماهی روبا فایلهای هدیه گذروندم وروی خودم کارکردم وبسیار نتیجه بخش بود وتازمانیکه باهدایت خداوند ونشانه ها محصول12قدم طلایی روخریدم وشروع کردم وروی خودم تمرکزی وشبانه روزی کارکردن

    چقدر بینظیره این محصول وبطور تکاملی رشد کردم واکنون هم درشرف خرید قدم دوازده هستم وپایان 12قدم وهمچنان هم دارم روی قانون آفرینش کارمیکنم وتا اینکه باهدایت خداوند باببینم که کدوم محصول رو باید بخرم وشروع کنم

    تمام محصولات بنظرم عالی هستند وهرکدام درزندگی مان تاثیرات فوق العاده خودش روداره و من طبق قوانین جهان وباطی کردن تکاملم تمام محصولات رو خواهم خریدواستفاده میکنم چونکه همشون پایه واساس زندگی من در این دنیاهستند ولازم دارم که خیلی روی خودم کارکنم تا درکم وآگاهیم نسبت به قوانین جهان وسیستمی بودن خداوند بالابره وخودم رو خوب بشناسم

    خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،

    سالها بخاطر عدم آگاهیم ونبودن در مدار دریافت ثروت ونعمت وفراوانی

    فقط عجولانه بدنبال ثروتمندشدن بودم ونه آرامشی درونم داشتم وهمش بااسترس ونگرانی فقط به دنبال پول بودم

    وامهای بانکی

    پول نزول

    غرض گرفتن ازاین واون

    وخلاصه هدفم این بود که فقط پول بدست بیارم وداشته باشم وازکجا وچجوریش برام مهم نبود

    واصلا طی کردن تکامل برام مفهومی نداشت

    وبه همین خاطر همیشه غرق در بدهکاری بودم وبجای پیشرفت همیشه درحال عقب افتادن بودم وباز نگرانیهام بیشترمیشدکه داره وقتم میگذره

    داره سنم میره بالاودیرمیشه ،،باید زودتر پولداربشم

    وبازهم همون الگوی تکرارشونده وباز دوباره زمین خوردن وبدهی واین روند زندگی سابق من بود

    وشبانه روز درحال کاروتلاش اما بیفایده

    نمیدونستم بایدچکارکنم وهمیشه درگمراهی بودم وکلی سوال درذهنم وحتی یکبار هم ننشستم باخودم فکرکنم که دست بردار از اینهمه درگیر کردن خودت باخودت

    خداوندرو صدابزن وازخدا راه کار بگیر

    غرور وتکبر اجازه نمیدادوهمیشه میگفتم خودم

    واین خودم هم همیشه درباتلاق گیربود ونمیتوانست نجات پیداکنه

    حدایاشکرت،،خدایاشکرت

    که اکنون مورد هدایت ولطف خود قرارم دادی وراه ومسیر درست را نشانم میدهی وبا آرامش وطی کردن تکاملم دارم به این مسیرزیباتارسیدن به اهدافم ادامه میدهم وچقدر لذت میبرم از حرکت دراین مسیر

    وآرامشی که بمن بخشیدی وروشنایی قلبم

    ممنونم ازشمادوست عزیزم که وقت گذاشتید وکامنتمو خوندی به امید موفقیتهای روز افزونت به خداوند میسپارمت

    استادعزیزم ومریم خانم عزیزم سپاسگذارتونپ وباآرزوی دیدنتون در آمریکا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    مسعود مقصودی گفته:
    مدت عضویت: 1476 روز

    سلام و دروود

    روزشمار تحول زندگی من

    قسمت 31

    مهمترین درس های من از این قسمت:

    اولین قدم اینه که خودمون رو خوب بشناسیم،این مورد رو در جلسه 7 دوره ی عزت نفس استاد باز میکنه که باید شروع کنیم به خودشناسی تا تصمیمات صحیح و سریع بگیریم.

    وقتی روی خودمون کار کنیم،علاوه بر ثروتمند شدن،از خیلی ضررها جلوگیری میکنیم.این موضوع رو توی دوره ی اصول کسب و کار درکش کردم که اگر پیشنهادی به من میشه که توی اون پیشنخاد قراره یک سود عجیب و غریب بهم برسه،پس اون پیشنهاد قراره من رو با خاک یکسان کنه!

    پس:

    حواسمون به ترفند پونزی باشه!

    اکثر جاهایی هم که با سرمایه گذاری کردن روی یک قسمت، نعمتهامون رو میدزدند،قطعا یکی از عواملش طمع بوده که به خاطر طمع اومدیم قانون تکامل رو دور بزنیم و با سر خوردیم زمین.

    پس:

    طمع باعث از دست دادن نعمت میشه.

    تمام اونهایی که گرفتار ترفند پونزی میشن،فقرا هستند،به خاطر طمع و یک شبه ثروتمند شدن!

    ایده هایی که بهنون گفته میشه،باید با شرایط کنونی ما قابل انجام بشه و نباید قرض کنیم،اگر اون ایده این شرایط رو داشت،اون ایده ایده ی الهامی و درست هست.

    و در نهایت:

    حواسمون باشه به ورودی های ذهن و حرف چرت و پرت نشنویم.

    عااشقتونممم استادان عزیزمممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    عباس نوربخش گفته:
    مدت عضویت: 650 روز

    بنام انرژی بی پایان جهان هستی بخش

    سلام وادب واحترام

    استادعزیزم میخوام درکامل کردن صحبتهای باارزش این فایلتون یک چیز دیگری که به ذهنم رسید رو”اول به خودم وبعداگرفردی درفرکانسش بود بگم واونم اینه:

    عزیزان دلم اگر ازتمام فایلهای رایگان استادنتیجه گرفتید” حتما برید فایلهای پولی استادروبخرید واین روبنده عباس نوربخش ی دارم بهتون میگم که بافایلهای رایگان استادنتیجه های شگفت انگیزی درتمام ابعادزندگیم گرفته ام واون در:خوشبختی وعشق/حالم خوبه درتمام شرایط باخودم درصلحم/روابط عالی باهمسرعزیزم وفرزندانم دارم/شغلم اونی هست که ازبچگی رویاشوداشتم وحتی کاملترهست/درسلامتی بی نظیر شدم بدون هیچ داروی شیمیایی یاورزش حرفه ای وحتی فرزندانم وهمسرم هم درسلامتی عالیا درتوحیدویکتاپرستی وشرک نکردن خداراهزاران بارشاکرم عالی هستم وهمیشه وهمجا به رفتارهاوکردارهاوگفتارهام دقت میکنم تاشرک نباشه وو….دیگه چی بگم همه چی عالیه/خخخ/واونم اول ازخداوندوبعدازفایلهای رایگان استادعباس منش عزیزم نتیجه های بینظیرگرفتم وبی نهایت سپاسگزارشانم

    /دوستان عزیزم اینهارونگفتم که شما منوتشویق کنیدیااستادبهم جامی بده/خخخ/ نه والله ///اینها واقعیتی بوده که خودم درتمام مراحل زندگیم ازسال1398 تا به امروزانجام دادم وتازه 4ماه هست که برای رضایت دلیم ازفایل پولی استادقدمهای چهارم”12قدم روتهیه کرده ام “تافقط ازنتایج باورهایی که از فایلهای رایگان استادگرفته ام روقویتردرذهنم یادآوری کنم وگرنه همه این موضوعات مهم وباارزش رواستادعزیزم باعشق در تمام فایلهای رایگانش هم گفته بودن فقط اینکه بایدوقت بزاریدوتمام تمرکزتون روبزاریدروفایلها اونوقت متوجه حرف بنده خواهیدشد” مثل همین داستان پونزی و…

    استادعزیزم این حرفها رومن حقیقتا ننوشته ام وفقط دستان خداوندنوشته است واینها رومیدونم شما صددرصدباورمیکنید///

    دوستون دارم عزیزای دلم/یاحق///

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    سما گفته:
    مدت عضویت: 480 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته عزیزم و دوستان هم ندارم

    درباره ترسیدن و حرکت به سمت ترسها من یه مثال از خودم بزنم

    من همیشه از سگ میترسیدم یکبار توی باغ بودم چند تا سگ اومدن داخل باغ قلبم میخاست از سینه بزنه بیرون دست و پاهام می‌لرزید از خدا خاستم سمتم نیان و کمک کنه فرار کنم خدا رو شکر خودشون رفتن بیرون بعد حس درونم گفت فرار نکن باید بری سمتش

    چند روز گذشت من بیشتر بهش فکر کردم دوباره چهارتا سگ وحشی اومدن داخل باغ از من هم خیلی دور بودن و من رفتم سمتشون دست و پاهام می‌لرزید داشتم از ترس میمردم ولی همین طور ادامه دادم رفتم تا نزدیکشون شدم گفتم برید بیرون سگها فرکانس ترس منو احساس می‌کردند ولی می‌دیدن باز دارم حرکت میکنم سمتشونو ادامه میدم به همین خاطر جرات نکردن بهم حمله کنن

    رفتم سمت رئیسشون که از همه بزرگتر بود و قلاده داشت صاف تو چشماش نگاه کردم گفتم برو بیرون زیر لب خر خر میکرد تا بهم حمله کنه ترسمو حس میکرد ولی میدید عقب نشینی نمیکنم یکم نگاهم کرد بعد رفت بیرون بقیشونم رفتن خیلی جالب بود برام

    یادمه 15-16سالم که بود وحشتناک از تاریکی میترسیدم خیلی بد بود شبا دستشویی نمی‌رفتم میترسیدم از زیر پتو بیام بیرون یه روز تصمیم گرفتم هر موقع ترسیدم بدووم برم تو دلش از اون به بعد تا میترسیدم برمیگشتم سمت تاریکی چند دقیقه هم اونجا می‌موندم تا کم کم ترسم رفت خیلی خوب شد آزاد شدم

    درباره ترفند پونزی ما یکبار دچارش شدیم داخل تلگرام چندتا کانال رواج پیدا کرده بود که شما داخل سایتی ثبت نام میکردی و بابت تبلیغاتی که تماشا میکردی مقدار خیلی کمی پول دریافت میکردی خب ما هم می‌گفتیم این پول چون به دلار برا ایرانیا خیلی ارزشمند میشه برا خودشون کمه کسی زمان نمیزاره برا این کار ما واردش شدیم با پول کم پونصد تومان ثبت نام کردیم بعدش می‌گفت هر چقدر پولتو بیشتر باشه تبلیغاتی که دریافت میکنید قیمتش بیشتر میشه و ما هم طمع کردیم و همه پس انداز مون رو گذاشتیم یک ماه بعدشم بست رفت خدا رو شکر که رفت وگرنه تصمیم داشتیم هرچی داشتیم بفروشیم سرمایه گذاری کنیم از خونه و ماشین و به دوستان و اقوام معرفی کنیم

    خدا رو صد هزار بار شکر که آخرای پروژه وارد شدیم و بسته شد

    واقعا که باید حرف استاد رو با طلا نوشت که میگن ثروت نتیجه طبیعی حرکت در مسیر مورد علاقه همراه با تکامله

    جهان طبق قوانین خودش درست عمل می‌کنه مشکل از درون ماست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    عرفانه تیموری گفته:
    مدت عضویت: 2579 روز

    بنام خدا.سلام و خداقوت میگم ب تک تک اعضای محترم و باتجربه ی سایت و سلام و خداقوت ویژه خدمت استادعباسمنش عزیز و خانم شایسته مهربان.

    سوال:تجربیاتی را بیاد بیاوردید ک بخاطر عدم درک قانون،دردام ضررهایی با الگوی ترفند پونزی افتادید.

    حقیقتش سالها پیش ک گلدکوئست بود منو همسرم و خانوادم خیلی شیک و مجلسی در دام چنین مسئله ای افتادیم.همزمان مادرم و خواهر و برادرم هم همینطور.اول مادرم توسط یکی از آشناهای دورش باین داستان آشنا شده بود و بعد ب ما هم معرفی کردند و…

    یادمه اونسال دوتا پلاک زنجیر دخترامو و دوتا سیم کارت صفر کارنشده داشتیم اینارو فروختیم تا بخیال خودمون بعدها خیلی بیشتر و بهترشو بخریم.بااینکه همسرم اون سالها خوب کارمیکرد و پول درمیاورد ولی کیه ک بدش بیاد ی پول قلمبه راحت نصیبش بشه.ماهم فریب همین وعده وعیدارو خورریم.بجز اینکه هر هفته مثل اسکلا پامیشدیم میرفتیم تو جلسه هاشون شرکت میکردیم.و مثل خودشون داشتیم یاد میگرفتیم ک چطوری مردمو فریب بدیم ک بیان زیرمجموعه مابشند.خداروشکر ک توی اون مدت مااین مهارتو یاد نگرفتیم.اینکه اگه ازت این سوالو پرسیدند تو بگو فلان و اگه فلان موضوع پیش اومد تو بگو فلان. و ب لطف خدا هیشکی نیومد زیر مجموعه ما وگرنه بعدها ک کار ب شکایت و این حرفا کشید مثل خیلیای دیگه تا مدتها درگیر دادگاه و این چیزا بودیم.

    بازم اون برامون درس نشد.باز دوباره طرحهایی اومد تو ایران ک میگفتن قانونیه و ی مشت کالایی ک عملا بکار روزانه ی مردم نمیومد رو باین طریق میذاشتن واسه فروش و بیشترم رو این قضیه تاکید داشتند ک این قانونیه و اگه گلد کوئست هیچ محصولی عملا نداد ولی ما رو ادرس میفرستیم.درسته محصول رو دریافت میکردیم ولی باز اینجا هم رو طمع پولدارشدن و حالا اینبار قانونی باز دوباره شرکت کردیم ک اونم هیچ ب هیچ.فقط مقداری پول بابت خرید اون محصولات ازدست دادیم.البته محصولات ارزشمندی مثل کتاب حافظ و یک تابلوی خیلی زیبا بود ولی خب اینکه طرحی باشه ک ب همین راحتی زیرمجموعه بگیری و ثروتمند بشی خیر.

    آخرین فریبی ک ازین قبیل داستانا خوردم ک خیلی خیلی برام دردناکه و هربار یادم میفته خشم همه وجودمو میگیره و نمیتونم احساسمو کنترل کنم اینه ک نتیجه ی3سال کار کردنم در کار فروش تولیدات همسرم که ذره ذره پس انداز کرده بودم تا برای خودم ی ماشیم بخرم رو اینبار ب یکی از دوستان ک خیلی خیلی خیلی قابل اعتمادم بود رو

    دادم.یعنی150میلیون و یک وام100تومنی ک هنوز قسط اون وام رو دوتا دیگه دارم پرداخت کنم ک تمام بشه ولی الان نزدیک15ماهه یک ریال دریافت نکردم.درصورتیکه هی میگفت بده تا دوماه دیگه سودی بیشتر از سود بانکها بهت بدم.

    یعنی قراربود ماهی12میلیون500 بهم سود بده و بعداز2ماه هم اصل پول رو پس بده. و الان 15ماهه یک ریال بهم پول نداده و دیگه حتی جواب گوشیم نمیده.و این برام خیلی دردناکه.گاهی هم ک جواب میده میگه تا زمانیکه بتونم پولتو جور کنم هرموقع ک شد من چندین برابرشو بهت پس میدم ک اصلا خودت خجالت بکشی.تازه اینطوریم جواب میده. هربار میگم من نه سود میخام نه چیزی.اصل پولموبهم بده.بابتش خیلی زحمت کشیدم،میگه ندارم.وقتی ندارم از کجا بیارم.تازه بدترش اینه ک بی هیچ مدرکی چکی چیزی این پولو دادم.

    عملا هیچ کاری بابت پس دادن این پول نمیکنه. هیچ زحمتی نمیکشه. از شرایط زندگی من خبر داشت و میدونست من خیلی زحمت بابت پس انداز این پول کشیدم و همه اون 150میلیون رو طلا خریده بودم و 100تومن هم وام بود و چون ازین

    چیزا آگاه بود دقیقا از همین در وارد شد و گفت واسه اینکه بهت کمک بشه و دیگه نخای اینقدر پشت ماشین بشینی و اینهمه تواین جاده ها نری و بیای، پولتو بده تا بدم ب یکی از دوستام ک ارز دیجیتال کارمیکنه تا براتوهم ترید کنه و سود بهت بده ک دیگه نخای بااین روماتیسمت کارکنی.گفت خود ماهم پولمونو دادیم بهش و داریم همینکارو میکنیم.و ماهیانه داره سود بهمون میده.منم از همه جا بیخبر بخاطر طمع و رعایت نکردن قانون و اصلا عدم شناخت قانون اعتماد کردم.هروقت بهش فکر میکنم خونم بجوش بیاد.ولی آیا همه ی این دردها باعث میشه ک من دیگه این راههارو نرم؟یا دوباره بعدها از یراه دیگه گزیده میشم.

    سوال دو: از تجربیاتی بنویسید ک بخاطر درک قانون تکامل،بجای طمع ورزیدن باین نوع ایده ها و وعده ها با اطمینان نه گفتید.چون میدانستید تنها راه رسیدن ب خاسته مورد نظرآماده کردن ظرف وجودتان و مهاجرت ب مدار آن خاسته است.

    بله همونطور ک گفتم من حدود4سال پیش بعداز داستان کرونا ک یجورایی میشه گفت کلی تولیدات همسرم ازبین رفت بدلیل اینکه یکی یکی مشتریها سفارششون رو لغو میکردند و اینهمه کار تولید شده بود و هیچ مشتری نبود،یکسال بعداز اون قضایا همسرم رفت ک برای کسی کارکنه.اونموقع شرایط مالی ک خیلی آشفته بود همسرم بمن پیشنهاد داد ک بیا حالا ک من دارم برامردم کار میکنم و برای اینکه اون مشتریهامون پخش و پلا نشند،تو از تولیدی های دیگه خرید کن و با یک درصد جزیی ببر واسه مشتریا تا هم ی درامد اضافه تر داشته باشیم و هم پیش بریم کم کم تا بتونم دوباره ی کارگاه از خودم بزنم.منم قبول کردم و شروع ب فعالیت کردم.در کنار تمام اذیت شدنها بخاطر اینکه کار گاهی ازم زور بود ولی تجربه ی خیلی عالی بود.

    و خیلی قشنگ و درست درمون و بااینکه بازم شناختی از درک قانون تکامل نداشتم ولی پله پله و قدم قدم پیش میرفتم و کلی هم پیشرفت کرده بودم.اون سالها بازم وسوسه میشدم ک درآمدم رو بدم ارز بخرم ولی ترس از دست دادن همون مقدار پس اندازم باعث شد ک راه خودمو برم و همونطور قدم ب قدم رشد کنم و عجله ای هم نداشته باشم و دورور ارز دیجیتال و این چیزا نرم. واسه همینم سال ب سال بجز اینکه هرچی میخاستم کمو بیش برای خودم و بیشتر برای بچه هام میخریدم،ولی در کنار اون خریدها پس انداز هم داشتم. و هرسال این سیر صعودی رو میدیدم و خیلی هم راضی و خرسند بودم.دقیقا از همون ماشین مدل پایینی ک داشتیم ک هنوزم همونو داریم و با همون مهارتی ک داشتم یعنی رانندگی و کمی هم مهارت فروش تونستم تعداد مشتریهارو افزایش بدم. و قشنگ سال ب سال این پس اندازه بیشتر و بیشتر شد تا پارسال آبان ماه ک گفتم با اون وام شد250 میلیون. و اون اتفاقی ک نباید آخرش افتاد.

    میدونید چیه.اونهمه توانایی ک من درین کار داشتم و اون هنری ک داشتم و پله پله رشد میکردم بی اینکه نگران چیزی باشم. و خیلی امیدوار بودم ک من ب چیزای بزرگترم میرسم و ادامه میدادم،انگار هیچ کدوم از اون توانایی ها و اون پله پله رشد کردنها و بقول استاد قانون تکامل رو طی کردن انگار ب چشمم نیومد.فقط انگار یکی میگفت خب تو تااینجا عرضه داشتی.دیگه عرضه ی گسترش دارایی و شغلتو ک بیش ازین نداری.حالا بیا پولتو بده ب کسیکه قراره دوماهه حدود25تومن پول ب پولای تو اضاف کنه.بعدش ازش بگیر و برو هرکاری میخای باهاش بکن.برو باهاش ماشین بخر.خودت ک عرضه نداری اگه واسه خرید ماشین مورد نظرت کموکسری داری بتونی اون کسری رو بدست بیاری ک.حالا بیا برو پولتو بده فلانی ک اتفاقا دلسوزتم هست و میگه سود بهت میدم ک تو دیگه نخای کار کنی.اولم میگفت یساله پولو بده ولی منکه گفتم نه دوماه دیگه باید توکار خودمون برنامه ریزی کنیم واسه عید نوروز بتونیم برداشت خوبی داشته باشیم و من دوماهه پولمو میخام گفت باشه دوماه دیگه پس میدم. و این یک ریال پول نداد و هنوزم ک پول خودمم نداده و جواب هم نمیده.

    من توی اون3. 4سال خیلی خوب پیشرفت کردم.آهسته آهسته پیش میرفتم و عجله ای هم نداشتم و هرسالم شرایط زندگیمون بهتر و بهتر میشد.ولی متاسفانه عدم باور ب تواناییهای خودم و نادیده گرفتن اونا اینبار باعث شد این بلا سرم بیاد.

    اینارو گفتم تا بقول استاد اهرم رنج و لذت در ذهنم شکل بگیره بصورت قوی.تابلکه دیگه نخام قانون رو دور بزنم.

    امیدوارم هر لحظه ی زندگیمون ب جز خیر و برکت و تندرستی و نشاط چیزی نباشه.آمین

    دوستتون دارم.عرفانه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 873 روز

      به نام الله یکتا

      چقدر زیبا نوشتی مخصوصا اونجا که گفتی:

      (انگار هیچ کدوم از اون توانایی ها و اون پله پله رشد کردنها و بقول استاد قانون تکامل رو طی کردن انگار به چشمم نیومد.فقط انگار یکی میگفت خب تو تا اینجا عرضه داشتی و دیگه عرضه ی گسترش دارایی و شغلتو که بیش از این نداری)

      چقدر نکته ی مهمی رو گفتی که در منم وجود داره،زمان‌هایی که حرص و طمع، مقایسه و مخصوصا عجله میاد وسط و نجواها شروع میشن که خب تا الانم خدا سَرت رو بوسیده و شانسی بوده و حالا دیگه از اینجا به بعد دیگه نمیشه و سخته و امکان پذیر نیست و ….

      به همین خاطر من همیشه توی زندگیم تا یه جایی خیلی خوب پیش رفتم و رشد کردم اما اون تهش که مثلا قرار بوده اون بدهی یا اون وام صفر بشه و یا اون پیشرفت حاصل بشه عجله کردم و دوباره رفتم سمت وام و چک و بیراهه…سالیان سال هست که چوب این قضیه رو خوردم اما این بار به لطف الله فرق میکنه

      الان هیچ وامی ندارم،دسته چکم رو پاره کردم و دارم با صبر و استقامت پیش میرم و هر جا نجوا میاد تنها راه نجاتم پناه بردن به الله است و هی سعی میکنم این حرص و طمع و عجله رو کنترل کنم

      ما رمیت اذ رمیت لکن الله رمی

      اگر من تونستم از اون شرایط ناجالب به اینجا برسم(با پله پله حرکت کردن و عجله نکردن و صبر و استقامت و توکل)قطعا از اینجا به بعد به خیلی جاهای بهتری میرسم به لطف الله

      ممنونم ازت بابت این کامنت عالی که نوشتی

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        عرفانه تیموری گفته:
        مدت عضویت: 2579 روز

        سلام خدمت دوست خوبم محمدجواد عزیز.سپاسگذارم ازینکه وقت گذاشتید و کامنت منو خوندید و مرحمت کردید و جواب دادید.در مورد نجواها دیروز ی مسئله ای پیش اومد درحین نظافت خونه.ک چون تنهایی انجام میدادم خیلی خسته شدم و اومدم ک دوباره صدام دربیاد و غر بزنموسروصدا کنم یهو انگار یکی گفت عرفانه مجبور نیستی الان ک خسته ای ادامه بدی.یکم بشین استراحت کن‌.وقتی نشستم بی اختیار رفتم سرگوشی و رفتم داخل سایت استاد.بازم بی اختیار دستم رفت سمت مرا ب نشانه ام هدایت کن.و یکی از فایلهای سفر دورآمریکاقسمت209 اومد و نشستم تماشا کردم و اون آقایی ک گیتار میزد رو چقدر لذت بردم و بعد خود آهنگ اصلی ک خانم شایسته گذاشته بودند رو گوش میکردمو لذت میبردم.دیدم چقدر حالم خوب شد و خستگی از تنم بیرون رفت‌.و دوباره شروع کردم ب بقیه کارها.بعد درحین ادامه کار باخودم گفتم اینم راهکار خوبیه ها.از اونجاییکه توی کدنویسی دیروزم نوشته بودم خدایا امروز کمکم کن کارها راحت انجام بشه و خدا منو هدایت کرد ب سایت و دیدن این فایل و نتیجش شد حال خوب من.بطوری حالم خوب شد ک اون آهنگه رو در حین انجام کار بااینکه بلد نبودم ولی فقط ریتمش رو باخودم هی تکرار میکردم.خیلی دلم میخاست ببینم اسم آهنگه چیه ک دانلود کنم و باصدای بلند گوش کنم.

        میخام بگم موقع نجواها خیلی قشنگ هدایت شدم باین سایت.

        و متوجه شدم اینم راهکار خوبیه ک وقتی نجواها میان بیایم سرخودمونو واسه چنددقیقه هم ک شده بااین آموزه ها گرم کنیم.اونوقت متوجه میشیم ک درلحظه وارد مدار و فرکانس بهتری شدیم.

        خاستم این تجربمو باهاتون درمیون بذارم.

        بازم ممنون و سپاسگذارم بابت محبتتون..همیشه در خوشی و خیر و برکت باشید.آمین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    زهرانجفی گفته:
    مدت عضویت: 1575 روز

    سلام به استاد نازنین ومریم بانوی عزیز

    ردپای گام4

    خیلی راجع به سوالات وتمرینات این بخش فکرکردم ودیدم که خداروشکر من تابحال دردام این ترفندهای پونزی گونه نشدم.

    اون زمانی که اکثرادرگیر گلدکوئیست شدن چقدر پیشنهاد از سمت اطرافیان داشتم که خداروشکر طمع نکردم وبعدها همه اونایی که طمع کردند کلی ضررکردند وپشیمان شدند

    ی داستان دیگه هم توایران باب شد که اسمش رو خاطرم نیست که مقدارزیادی صنایع دستی میخریدند وباید به دیگران میفروختند که ازالبته شرکت هایی هم امثال شرکت بیز بودند که با لوازم آرایشی و بهداشتی وارد این عرصه شدند و اونها هم محکوم به شکیت وضرر های مالی شدند.کما اینکه هنوزم کم وبیش میشنوم که شرکت هایی بیز گویا به تعداد کم هنوز هستند.

    سالهاست که ی سری جریانهای خرید ارز دیجیتال،بیت کوین،سایت های شرط بندی و چند وقت پیش هم که همستر به راه افتاد و ملت همه هجوم آوردند سمتش بابت پول بیشتر.

    وبازم خداروشکر که خودمو درگیر هیچکدومش نکردم وحسم بهم گفت ی سری کلاهبرداری و وقت تلف کردنه.

    تنها کاری که من طی عمرم انجام دادم اینه که وارد بورس شدم اونم چون دوستم رشته اش حسابداری بود واستادشم تحلیلگر بورس و ایشونم پایان نامشو راجع به بورس داده بود خیلی با قدم های کوچیک و آروم آروم با کمک دوستم وبدون طمع ی شبه سود کردن وپولدار شدن توبورس سرمایه گذاری کردم وانصافا بعد حدود 2سال دیدم چقدر کار بیهوده ووقت تلف کنی هستش مدام باید سرت توگوشی میبود چک میکردی اوضاع از چه قراره چه سهامی بالا رفته چه یهامی پایین اومده؟ی سری تحلیل ها واصطلاحات پیچیده و سرسام آور.نگرانی بابت خرید وفروش به موقع

    ومنی که به شدت از این کارها ومعادلات پیچیده متنفرم وسر در نمیارم.اگر کمک وراهنمایی های دوستم نبود حتی نمیتونستم هیچ کاری کنم.

    سود کوچیک ومختصری در حد7میلیون کردم و ازاونجایی که کلافه شدم بودم از این سیستم بی معنی وسرسام آورش و با آموزه های استاد هم آشنا شده بودم کلا از این جریان خارج شدم وراحتی وآسایش به زندگیم برگشت.من مال اینکار واین سبک زندگی نبوده ونیستم.هیچ لذتی ازش نمیبردم.

    امسال هم که خیلی ها توی تب بازی همستر افتادن حتی همکارای خودم که خیلی محتاط هستند من به هیچ وجه واردش نشدم و طبق آموزه های خوب شما استادعزیز مطمئن بودم تهش هیچی نیست.

    جای وقت گذاشتن واسه ضربه زدن رو همستر ی مهارت جدید رو از اردیبهشت امسال استارت زدم که دارم کم کم نتایجش رو به وضوح میبینم.تو ساعات بیکاری که همه درحال ضربه زدن رو صفحه گوشی بودن من یا استراحت میکردم یا فایل گوش میدادم یا تمرینها رو انجام میدادم یا داشتم خوش میگذروندم واز لحظه هام لذت میبردم.داشتم رو مهارتهام کار میکردم داشتم راجع به خوبی ها ونیکی ها حرف میزدم نه اینکه راجع به تعداد سکه های به دست آورده ام.

    خداروشاکرم که به هرچی که حس کردم طمعی درش هست وحس بی عرضگی در پول درآوردن رو بهم داده بی برو برگشت سمتش نرفتم و به شدت ازش فرارکردم.خداجونم سپاسگزارتم

    درپناه خداباشید.آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 1000 روز

    سلام و درود خدمت استادان و دوستان عزیز

    از ترس بگم که زیاد تو زندگی داشتم ترس از همه چیز از حرف مردم از همسر تا دلت بخواد ولی بخدا ترس توهم هست یک سالی هست ترسم کمتر شده هیچ اتفاقی نیوفتاده مثلا میرفتم بیرون چقدر ترس داشتم همسرم بیاد خونه من نباشم نمی خواستم همش بهش بگم چون میگفت همش بیرونی این حرفها….ولی الان گاهی میرم بهش هم نمیگم لازم نمی بینم راحت بر میگردم

    چه لباسی نپوش چه کاری نکن ….همش نصیحت

    حرف مردم میزد همش مثال خودش میزد و میزنه اگه من باشم چه کار میکنم….. میگم الان که تو نیستی

    مثلا همسرم زنگ میزد دیر جواب میدادم چقدر می ترسیدم

    طمع برادرم تو بورس تمام پولش باخت البته هر سه برادرهام گذاشتن ولی درس گرفتن ولی یکی از برادرهام هنوز هم میره کار دو میلیون کار میکنه می زاره بورس بخدا تمام سرمایه اش که کارگری کرده بود از دست داد

    خودم بگم سال 98 بچه هام گوشی نداشتن همسرم یکی پیدا کرده بود آورد خونه بچه‌ها تو شاد بودن بچه هام نداشتن چند دفعه گوشی زنگ خورد بر نداشتیم ولی قفل بود گفتم بزار بمونه خدا شاهده الان خیلی پشیمونم گوشی یکی آشنا همسرم بود گفت من بلدم قفل باز کنم بردش دیگه بر نگردون و ما هیچ وقت دیگه اون گوشی ندیدیم بخدا هنوز عذاب وجدان دارم چون پول نداشتیم گوشی بخریم من هم چیزی از قانون بلد نبودم حالا همش یادم می افته می ترسم خودمو سرزنش میکنم راهش بلد نیستم که احساس گناه نکنم لطفا راهنمایی کنید آیا خدا و اون طرف منو می بخشه؟

    به قول استاد ترس ابزار شیطان هست

    قبلا جرات نداشتم گوشی‌ دست بگیرم یا فایل گوش بدم الان فایل گوش میدم همسرم چیزی بگه میگم تو گوش نکن همون طور که من به اخبار تو کاری ندارم

    نسبت به قبل کمی تعقییر کردم باید پا بزارم رو

    ترسهام این شرکه ما اومدیم دنیا لذت ببریم

    مگه چقدر عمر داریم

    همسرم نزدیک ده دوازده سال پیش ماشین برادرش که نیسان بود به خاطر این که مدلش بالا بود و می دونست سند نداره خرید به قیمت روز وچند سال گذشت برادرش همش میگفت نرو جای می‌گیرند تا سند بگیرم هیچ وقت نگرفت تا این که مجبور شدیم بدیم قیمت ضایعات نزدیک صد میلیون زیر قیمت چقدر به همسرم میگفتم این کار و نکن تو پولت نقده به هر کی بدی این مدل می خری میگفت به تو ربطی نداره نه برادرم هست گیر پوله به حرف خواهرزاده هاش خرید چوبش خورد این طعمع بزرگی بود

    استاد ممنونم بابت این فایل های ارزشمند

    در پناه خداوند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    رویا محمدیان گفته:
    مدت عضویت: 1115 روز

    سلام استاد عزیزم

    ترس در من بیشترش از حرف مردمه از تایید نشدن از رها شدن میاد که البته الان تو همش خیلی بهترم اما هنوزم هستن که از عزت نفس پایین میاد

    از اینکه کاری انجام بدم که در نظر مردم بد باشه و نظرشون نسبت به من عوض بشه که نخوان با من رفت و امد کنن نخوان با من حرف بزنن از من بدشون بیاد و منو ترک کنن میترسم

    وای الان که دارم مینویسم فهمیدم من ترس از ترد شدن دارم مثلا میترسم فامیلها از من روبرگردونن و از من بدشون بیاد اگر من حرفی بزنم و بخوام با صراحت و محکم حرفمو بزنم و مرز و محدودم رو مشخص کنم حالا فکر نکنین صبح تا شب تو مهمونی ام یا رفت و امد زیادی دارم نه مثلاهمون چند ماه یبار ممکنه کسی رو ببینم بخاطر همین میترسم حرفمو بزنم با عزت نفس رفتار کنم

    ریشه اش شاید ازینه که پدر مادرم جدا شدن و فکر میکنم اگر با فامیلهام رفت و‌امد نداشته باشم و اونا رو از دست بدم بی ارزش میشم قطعا ریشه اش همینه که باید رو این قسمت احساس ارزشمندیم کار کنم

    ترس دیگم ترس از تغییره من همیشه از تغییر میترسم هیچ وقت نمیتونم استقبال کنم تا مجبور نشم که خیلی بده مثلا الان تو خونه شخصی چند طبقه خودمون هستیم که طبقه پایینمون برادر شوهرمه بالا هم مستاجر خودمونن و الان جامون کوچیکه با بچها و باید بریم من عادت کردم به این که ساختمون مال خودمون باشه و خیلی ترس دارم برم یه واحد جدا بشینم همش میگم اگر بچها شلوغ کنن همسایه پایینی گیر بده چی اگر همسایه بالایی شلوغ کنه بالاسرم چی اگر جای دور برم و سختم باشه چی اگر محله اش فلان باشه چی اگر پشیمون بشم چی و کلی اگر و اما دارم احساس میکنم همین ترمزها باعث شده که هنوز نریم جای بهتر و بزرگتر

    یا حتی ماشین سانتافه داشتیم فروختیم وقتی شوهرم دوباره میخواست ماشین بخره من گفتم دوباره سانتافه بخر چون میدونیم چیه چجوریه و دوباره همونو خرید چون حتی از تغییر ماشین هم میترسم

    خیلی باید روی این موضوع کار کنم که همیشه جهان رو به پیشرفته همیشه شرایط بهتر میشه همیشه اتفاقات به نفع منه همیشه همه چیز در حال بهبوده تو جهان

    موضوعذبعدی طمعه من به سختی وارد این دام ها میشم تاحالام نشدم البته سرمایه دار نیستم اما در اسکیل کوچیک و اندازه ی خودمم واردش نشدم مثلا یه مدت مد بود کار در منزل با حقوق عالی میگفتن انقد واریز کنید برای اموزش من هزار تومنم واریز نمیکردم و باور نداشتم و همشونم کلاهبرداری بودن

    ما یه خونه پیش خرید کردیم چون پولشو داشتیم لازم نبود چیزی بفروشیم یکی از فامیلها که دید اینطوریه و سود خوبی داره خونه اش رو فروخت و ماشینش رو فروخت که سانتافه بود و اومد دوتا واحد ازین ادم پیش خرید کرد به امید سود زیاد که قراره سرمایم چند برابر بشه چند سال گذشته و طرف کلاه برداری کرده فرار کرده و جالب اینه که ما که خونه رو خریده بودیم ضرر خیلی کمی خوردیم و فقط خونمون یکم نیمه کاره موند و با پول خودمون بقیش رو ساختیم چون قولنامه داشتیم اما اون بنده خدا رسما هیچی دستش نیست و پول خونه و ماشینش دود شده و کلا پریده حتی یه اجر هم به اسمش نیست و اصلا شروع نکرده بوده خونه اش رو الانم مستاجره با سن بالا و بچهای بزرگ و این برام یه نمود واقعی از طمعه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    مستانه اقبالهء گفته:
    مدت عضویت: 2102 روز

    به نام خدا وبا سلام به استاد عزیز ومریم شایسته گرامی ودوستان عزیزم در این سایت توحیدی

    همه ما آدمها یه سری ترس ها داریم حتی پیامبران هم ترس داشتن ولی حرکت میکردن در حالی که می ترسیدن با توکل به خدا.

    ما یک سری خواسته داریم ویک عالمه ترمز که اجازه نمی دن به خواسته برسیم باید به خدا توکل کنیم باید بهاش رو بپردازیم و ایمان داشته باشیم اگه قوانین رو درک کرده باشیم بدون ضجر کشیدن به خواسته مون می رسیم ورشد می کنیم

    یک راهی پیدا میشه اون عزت نفس وایمان کار خودش رو میکنه

    از تغییر نترسیم ترس‌ها توهم هستن باید به ترس‌ها حمله کنیم و باهاشون در گیر بشیم

    بعد میبینم که ما تو ذهنمون ترس رو بزرگ کردیم .ترس ابزار شیطان هست که اجازه نده ما به هدفمون برسیم ما باید ایمان خودمون رو تقویت کنیم

    بهترین دوره برای غلبه بر ترس دوره ی عزت نفس هست

    ما باید همیشه روی پاشنه آشیلمون کار کنیم حالا هرکس یه پا شنه آشیل مخصوص به خودش داره یکی حرف مردمه، یکی ترس از تاریکیه ،یکی از تنهایی و،،، اگه کار نکنیم دوباره خودش رو نشان میده نتایج وقتی میاد که ما تغییر کنیم باید همواره روش کار کنیم

    تر فند پوندی میگه ما به یک دلیلی می تونیم خیلی بیشتر از سود بازار به شما سود بدهیم

    به هر ترتیبی اینحرف رو شنیدید فرار کنید.

    آدم هایی که خیلی طمع کار وعجول هستن وزود می خوان پولدار بشن وقانون رو نمی دونن

    دچار این ترفند میشن ولی اون هایی که قانون رو درک می کنن نمی خورن زمین باید به قانون عمل کرد وکامل رو طی کرد

    تمام افرادی که گرفتار تر فند پونزی میشن فقرا هستن آنهایی که در مدار فقر هستن ،ثروتمند ها دچار این ترفند نمیشن

    ما باید قانون تکامل رو درک کنیم 99درصد خطایا از درک نکردن قانون تکامل هست

    پس ما باید در درک قانون استمرار،داشتن باورهای مناسب،گوش نکردن به حرف مردم ،مقاومت نداشتن،کنترل ورودی های ذهن داشته باشیم

    به قول قرآن حرف های چرت وپرت ولهو رو گوش نکنیم وجلوش رو بگیریم حتی پیامبر اسلام از 20 سالگی تا 40 سالگی سالی یک ماه می رفته غار حرا تا تکا ملش رو طی کنه تا الهامات رو از طرف خداوند در یافت کرده

    در پناه رب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 705 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای گام 4 پروژه مهاجرت به مداربالاتر رو مینویسم در 18 دی ماه

    چقدر دقیق و همزمان بود با گوش دادن فایل جلسه یک و جلسه دو عزت نفس

    من دیروز از صبح تا شب مشغول نوشتن دوره بودم و مینوشتم

    و تصمیم گرفتم که تصمیمات به تعویق افتاده ام که کمی هم توشون ترس بود که نمیذاشت دست به عمل و اقدام بزنم ، سریع انجامش دادم دیروز و الان هم داشتم انجام میدادم تا تکمیل بشه امروز و قدم نهایی رو برای فروش محصول طراحی طلا و جواهراتم ،بردارم و ببرم برای فروشش

    میدونم که خدایی که این همه کمکم کرد و بهم ایده داد و دوره عزت نفس رو در گام دو و سه بهم هدیه داد

    صد در صد باقی کارهای من رو هم انجام میده

    الان که اومدم سایت و دیدم گام بعدی اومده

    من گام 4 رو ندیده بودم

    وقتی باز کردم دیدم چقدر همزمان بود با گوش دادن به دوره عزت نفس

    چقدر خوشحالم خدای من شکرت

    درآخر فایل که استاد گفتن

    استمرار

    استمرار

    استمرار و ایجاد باورهای مناسب و پذیرفتن بی قید و شرط باورهای مناسب

    مقاومت نداشتن

    کنترل ورودی های ذهن

    حرفای جامعه رو نشنیدن

    کلید خوشبختی ،کلید سعادت ،کلید ثروت هست

    و چقدر حس خوبی داد بهم این جمله

    بی نهایت از مریم جان شایسته سپاسگزارم

    نور خدا به شکل بی نهایت عشق و ثروت و فراوانی و سلامتی و شادی و آرامش در زندگیتون جاری بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: