مصاحبه با استاد | مدیریت 2 خرابکار ذهنی با نامهای «ترس» و «طمع» - صفحه 27 (به ترتیب امتیاز)

1272 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اصغر و پرسیلا گفته:
    مدت عضویت: 1507 روز

    بانام خداوند غفور رحیم

    بانام خداوند عشق وثروت

    بانام خداوندهدایتگر

    سلام وهزاران درود خدمت استادعباسمنش عزیز

    استادشایسته نازنین

    همه دوستان هم فرکانس درسایت عباسمنش

    خداوند راشاکرم بازم به من فرصت داد تا باپروژه پراازخیربرکت

    ” مهاجرت به مداربالاتر”

    همراه شوم

    خدایاشکرت،خدایاشکرت،خدایاشکرت

    “گام چهارم”

    ” مدیریت 2، خرابکاری ذهنی بانامهای ترس وطع”

    تمرین :

    الف :شما برای خلق زندگی دلخواه خود، بر چه ترسهایی غلبه کرده اید و چطور؟ 

    پاسخ:

    قطعا زندگی من هم مثل اکثردوستان عزیز به دوبخش تقسم شده است

    قبل ازاشنایی باقانون وبعدازاشنایی باقانون

    قبل ازاشنایی باقانون دربحث” ترس” هم مثل سایرحوزهها ترکیده بودم ودردردیواربودم باباورهای مخربی که داشتم

    ترس ومحافظه کاربودن بزرگترین پاشنه آشیل ونقطه ضعفم بودوبواسطه همین ترس‌ها دائم خودموسرزنش می‌کردم که ادم بدردنخوری هستم عزت نفس زیرصفر اعتمادبه نفس زیرصفر

    ترس ازریسک کردن ترس ازپیشرفت درجازدن دورخودم چرخیدن راه راسته رورفتن ترس ازحرف آدم‌ها که این یکی که واقعانورعلی نوربود فقط برای رضایت بقیه زندگی میکردم ودیگرهیچ

    اینها ویژگی‌هایی بود که ازمن یک آدم ترسو،بزدل ساخته بود

    امااززمانی که دراین مسیرزیباوالهی قرارگرفتم

    ازهمان ابتدابااموزهای استاد تمرکزم راگذاشتم روی ایجادباورهای توحیدی که یواش یواش فنداسیون جدیدی ازخودم ریختم وبه دنبال آن ترسهام یکی یکی کمتر وبهترشد

    به عنوان مثال دیگه حرف مردم حالا مردم شامل همسرفرزندان پدرومادر خواهربرادر اقوام دوستان ووووو برام اهمیتی نداشته وسعی کردم که برای خودم زندگی کنم

    ترس ازمهاجرت وتغیرمحل سکونت برام غول بود امابه لطف آموزه‌های استادسال قبل محل سکونتم راتغیردادم ووقتی این کاروانجام دادم متوجه شدم چقدرترسم بیهوده بوده

    بعدابیشترمتوجه شدم که همه ترس‌ها توهم هستن به قول استادتر سها فقط فقط ابزارشیطان هستند برای ترساندمون

    ب: تجربیاتی را به یاد بیاورید که به خاطر عدم درک قانون، در دام ضررهایی با الگوی ترفند پونزی افتادید. منظور از ترفند پونزی، هر ترفندی است

    پاسخ:

    شکرخداشاید به واسطه همان محافظه کاربودنم هیچ فقط اعتقادی به اینگونه مسایل نداشته وندارم ودرزندگی ام حتی یکبارهم تجربه نکردم

    تادرودی دیگربدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    منیره صدیقی گفته:
    مدت عضویت: 365 روز

    سلام به استاد عزیزم .

    حال خوب را از خدای خوبم برای تان خواهانم.

    من استاد از رو به رو شدن با پسر خاله ام که از کودکی منو خیلی خیلی دوست داشت، خجالت می کشیدم و این ترس تا به الانم در وجود باقی است دلیل اصلیش هم چهره ام است استاد با وجودی که چهره برابری دارم اندام زیبایی دارم و قدم بلنده و هیکلی هستم طوری که همه حسرت قد و اندامم را می خورند باز هم بعضی جاها از چهره ام در برابر پسر خاله ام خجالت می کشم اما با شنیدن این فایل تصمیم گرفتم به طور تصویری باهاش صحبت کنم فقط بخاطر ریختن ترسام اون هم در چوکات درستش به خاطر رسیدن به هدفم چون اگه من این ترسو نرم نمی تونم به پله بعدی از ایجاد احساس لیاقت در وجودم هدایت بشم.

    پیامبران هم با وجودی که‌می ترسیدند به طرف ترساشون حرکت می کردن.

    ترس از انجام ندادن کاری بیشتر از کاری است که می خواهی انجام بدی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    فاطمه ش گفته:
    مدت عضویت: 1691 روز

    به نام خدای مهربان

    گام چهارم، 15 دی

    من هر چقدر که فکر میکنم، به لطف الله تا حالا درگیر مسئله ای نشدم که در راستای ترفند پونزی باشه که بخوام الان اینجا تعریف کنم.

    ولی مثلا یکبار چند سال پیش یکی از دوستام که مدت خیلی زیادی بود که خبری ازش نداشتم، یهو سر و کله اش پیدا شد و خیلی ابراز علاقه و دلتنگی کرد که برای من هم واقعا عجیب بود؛ اما میگفتم شاید واقعی باشه

    اما یکم که رفت جلوتر متوجه شدم که درگیر یسری از این شرکت های هرمی طور شده و خیلی ریز هر بار که میریم بیرون داره سعی میکنه از نکات مثبتش بگه و من رو هم وارد کنه

    یکم پرس و جو کردم دیدم سراغ بقیه دوست های مشترمونم رفته و من به محض اینکه داستان رو فهمیدم کااملا ارتباطم رو باهاش قطع کردم

    جالب اینجاست که اونموقع سنم خیلی کم بود ولی تا اسم این داستانا میومد من فرار میکردم

    الان هم همینطورم، کلا از این روش های عجیب غریب برای کسب ثروت خیلی بدم میاد و همیشه دوست داشتم کسب و کار خودم رو داشته باشم تا هر موقع که احساس نیاز کردم رشدش بدم.

    شاید دلیل این زدگی من از این جور کسب ثروت ها، چند تا موردی باشه که از اقواممون دیدم؛ مثلا یکی از آشناهامون یه مدت تو خرید سهام و بورس و… اینا بود که یادمه چندین سال پیش نزدیک 50 میلیون تومن ضرر داد که خب واسه اون خیلی مبلغ سنگینی بود.

    اما راجع به موضوع ترس

    من توی یسری چیزا که بقیه خیلی ازش میترسن، به صورت پایه ای خیلی خوبم؛ مثلا تاریکی یا تنها بودن جایی

    اطرافیانم خیلی میترسن مخصوصا از اینکه تنها خونه باشی ولی من تو اینا خیلی خوبم

    یا مثلا ترس از چشم زخم، که تو این مورد زیاد خوب نبودم ولی به لطف آگاهی های سایت الان اصلا برام مهم نیست

    ولی یسری ترس هایی دارم که خیلی دارم تلاش میکنم که بهشون غلبه کنم، ولی هنوز خیلی جای کار دارم

    مثلا ترس از غریبه ها و کار هایی که میتونن بکنن؛ اینو میدونم بخاطر باور معیوبیه که ریشه کرده تو ذهنم که من یه دخترم و خیلی باید مراقب باشمو بیرون خطر داره و این حرفا.

    چون تا یکم قبل اصلا به این ترس افتخار میکردم چون دختر با احتیاط خطاب میشدم؛ ولی وقتی با فایل های توحیدی کار کردم، متوجه شدم که یک انسان موحد، تنها قدرت جهان رو پروردگار خودش میدونه و میدونه که بدون اذن اون برگی به زمین نمیفته، و اگر به خدا ایمان داشته باشه هیچ کس اندازه پشه ای نمیتونه بهش آسیب بزنه. در نتیجه از چیزی نمیترسه.

    یا یه ترس خیلی درونی دارم، که این رو در اوایل دوره عزت نفس تازه کشفش کردم

    اینکه نکنه دیگران تاییدم نکنم

    نکنه توسط دیگران سرزنش بشم

    نکنه توسط دیگران طرد بشم

    که این باعث یه کمالگرایی و سرزنش های سنگین بر علیه خودم شده بود که وقتی که کشفش کردم، انقلابی در من بوجود اومد

    اینکه فهمیدم من نیازی نیست بی نقص باشم

    نیازی نیست برای جلب تایید دیگران خودم رو نابود کنم

    من نیازی به تایید دیگران ندارم

    به قول استاد عزت نفس و توحید خیلی خوب میتونن کمک کنن که به ترس هامون غلبه کنیم و من تمام تلاشم اینه که مدام این دوتارو در خودم تقویت کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    کیانوش بیگی گفته:
    مدت عضویت: 2408 روز

    سلام درود استاد نازنینم واستاد شایسته عزیز.

    ترس طمع دو اسلحه بزرگ شیطان هستند.

    بارها و بارها ما توی زندگی این تجربه داشتیم .

    وهربار هم سعی میکنیم مثلاً طمع نکنیم

    اما به خاطر باور کمبود ویا عزت نفس پایین

    یا عدم باور لیاقت در کسب درآمد راحت روان.

    باز هم خیلی راحت در دام می‌افتدیم.

    من بارها به خودم گوشزد میکردم که من خام این حرفها نمیشم .

    اما چند وقت پیش یکی از دوستانم به من زنگ زد

    پیشنهاد خرید دولار از دایی خودش که از آمریکا آمده بود داد با قیمت بسیار پایین.

    اولش مقاومت داشتم برای اینکه چرا با این قیمت پایین وحس خوبی نداشتم.

    اما شیطان خیلی راحت از طریق باور کمبود کار خودش کرد وچقدر قشنگ منو مجاب کرد که

    تو الان پول خرید دروهارو نداری.

    با این سود میتونی چند تا دوره راحت بخری.

    و البته که من بعد از دوسال دوره هارو بصورت تکاملی خریدم وتا الان هیچ پولی دستم نگرفته

    و اون بنده خدا هم تمام زندگشیو از دست داده.

    اما در مورد ترس همینطوره شیطان مدام سعی میکنه از طرق مختلف ادمو نام امید کنه .

    بطور مثال چند وقته مدام بیخ گوش من مدام از اوضاع بد اقتصادی وضعیت بی در پیکر دولار میگه

    و اینکه تولید تو این مملکت فایده‌ای ندارد وبرودتو کار دلالی وچقدر قشنگ با دلایل منطقی صحبت می‌کنه و جالب ذهن هم خیلی راحت می پذیره

    و بعد تیر خلاص از طریق ترسوندن می زنه

    که اگه همینطور ادامه بدی ور شکست میشی

    راه دیگری نیست ببین فلانی چطور بدبخت شد

    و به نظر من تنها و تنها راه مقابله با این وضعیت

    درک توحید واین احساس که خدا پشت پناه منه و با توکل. جفت پا پریدن بر روی ترس‌ها ست .

    چون واقعا اگه میدون بدیم بهش از کاه کوه میساز ه

    و روزگار ادمو سیاه میکنه.

    من همیشه این سوال از دوستانم می پرسم خدا رو قبول داری و همه میگن معلومه که قبول داریم این چه سوالی میپرسی.

    من میگم حالا قدرت خدارو چقدر قبول داری .

    میتونید توی مشکلات فقط به اون تکیه کنید .

    و با آرامش راهتو ادامه بدی مثل ابراهیم در برابر آتش نمرود یا موسی در برابر فرعون نه اینها پیامبر بودن .

    باشه مثل مادر موسی که فرزندشو در نیل خروشان با اون تمساحای چند متری معروفش.رها کرد.

    من به شخصه برای رسیدن به یک زندگی سرشار از نعمت سلامتی ثروت تنها راه برای من توی این اوضاع احوال این جامعه فقط درک توحید و شناخت قوانین و سپردن صددرصد اموراتم به خداست.

    اینکه شاخکها مو تیز کنم تا بتونم هدایتا های که از طرف خدا میاد بگیرم که این کار در آرامش و احساس خوب امکان‌پذیره

    در پناه حق.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1281 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    با سلام خدمت دوستان عزیز و گرامی

    گام چهارم پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    ترس و طمع:در مورد ترس که من خیلی پاشنه آشیل دارم،ترس از حرف مردم،ترس از تنهایی، ترس از اجنه که البته نسبت به بچگی هام،خیلی بهتر شده،که روی اینها باید کار کنم مخصوصا ترس از حرف مردم.

    طمع که خداروشکر خیلی بهتر شدم ولی یکبار در سالی که کرم کمپوست مد شده بود گرفتارش شدم با این حال که خودمون سالن داشتیم،کارهای مربوط به رسیدگی به کرم‌ها رو هم خودمون میکردیم به زور بعد یکسال یر به یر شدیم با این تفاسیر که کلی حمالی برامون موند و عذاب وجدانی که اونایی که از ما کرم خریدن اونا چیکار کردن،ولی همون کار هم چندتا نکته داشت که دیگه گرفتار همچین ترفندهایی نشم و نکته جالبتر اینکه اون بنده خدایی که برامون کود می‌آورد هم سالن داشت،کامیون و تراکتور بیل دار،هم گاوداری داشت یعنی اینکه کود لازم برای اینکار رایگان در میومد هم چندین گارگرداشت هم مایه دار بود یعنی هم امکانات برای راه اندازی تقریبا رایگان برای سالن کرم کمپوست رو داشت ولی اینکار رو نکرد،الان میفهم با اینکه اون بنده خدا بی‌سواد بود ولی ثروتمند بود و مدارش از ما بالاتر بود و به قول استاد آدمهای فقیر گرفتار ترفند پونزی میشن.

    و در مورد جمله آخر که استاد گفتن مجالس حرفهای بیهوده،من همیشه به نزدیکان میگفتم و میگم کسانی که حرفهای چرت و پرت میگن و شوخی هایی میکنن با چاشنی فحش واقعا همیشه یه جای زندگیشون میلنگه.

    خداوند بابت شنیدن این آگاهی ها از تو سپاسگزارم

    ربنا،اهدنا صراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم والضالین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    سمانه بابایی گفته:
    مدت عضویت: 218 روز

    به نام الله هدایتگر

    سلام بر تمامی اعضای سایت

    نکته اول: ترس

    تا 4 سال پیش بزرگترین و مهم ترین ترسم توی زندگی، ترس از جدایی و به دنبال آن ترس از تنهایی بوده، اما از خداوند خواستم تا جسارت انجام این کار رو در من قرار بده، چون نه توان ادامه دادن داشتم نه جرئت تموم کردن، ولی بعد از اینکه خودمو وارد این ترس و توهم کردم دیدم که نه تنها هیچ ترسی نداشت بلکه به خودشناسی رسیدم، یعنی تنهایی بعد جدایی فرصتی شد برای اینکه من روی خودم کار کنم، خودم رو ویژگی ها و توانمندی هامو بشناسم. چون توی اون زندگی از بس که تمرکزم رو گذاشته بودم روی تغییر دادن همسر سابقم، از خودم به طور کامل غافل شده بودم. بعد از گذشت 10 سال به خودم اومدم دیدم این همه سال از زندگیم گذشته ولی من هیچ تغییر سازنده ای نکردم، اصلا نفهمیدم چجوری گذروندم این 10 سال رو. البته ناگفته نماند که اگر آگاهی های الانم رو داشتم و اون موقع هم با سایت آشنا میشدم هیچ وقت حتی ذره ای از تمرکزم رو صرف تغییر پارتنرم نمیکردم و فقط روی تغییر خودم کار میکردم.

    خلاصه بگم که هیچ کدوم از ترس های ما به طور واقعی وجود ندارند. این ماهستیم که با جسارت به خرج دادنمون، میتونیم در جدیدی رو به روی خودمون باز کنیم و بعد میبینیم که چه دنیای ناشناخته ای پشت اون در ِِ همیشه بسته شده وجود داشت و ما ازش بی خبر بودیم. من بعد از اینکه دل بزرگترین ترس زندگیم رو شکافتم وارد فصل جدیدی از زندگیم و دنیایی از تجربه ها شدم که میدونم اگر توی اون زندگی محدود باقی میموندم هیچ کدوم از اینارو تجربه نمیکردم.

    نکته دوم: طمع

    در سال 1401 طمع کردم و از چندین موسسه بانکی وام هایی با بهره های بالا گرفتم، رفتم مغازه لوازم التحریر باز کردم. دیدم درآمدش جوابگو نیست، در همون حال چندتا تیکه طلا داشتم رفتم فروختم با خواهرم شراکتی مغازه پارچه فروشی باز کردیم، کلی قسط بانکی داشتم خریدهامونو چکی انجام میدادیم، درگیر چک شدم. دیگه اواخر واقعا کم آوردم افتادم دنبال جور کردن پول نزول، که خداوند کمکم کرد و نخواست که درگیر همچین داستانایی بشم شرایط رو برام جوری رقم زد که جور نشد، ولی عوضش کلی قرض کردم.

    (درحالی که باید تکامل رو طی میکردم اما متاسفانه در دام حرص و طمع افتادم، خودم رو توی قسط و قرض و چک انداختم که جنس مغازه پر بشه). بعد اون دیدم جواب نمیده سوپر مارکت زدم باز هم درگیری هام بیشتر شد تا اینکه از ابتدای سال 1403 با سایت آشنا شدم و به من الهام شد که کار پارچه و شراکت رو به طور کامل رها کن و من جسارت به خرج دادم و عملی کردم و تمام تمرکزم رو صددرصد گذاشتم روی کار سوپر مارکت. خداروشکر دونه دونه قسط هامو دارم پرداخت میکنم ولی به خاطر طمعی که 2سال پیش کرده بودم، چنان به زیر صفر رسیدم که باگذشت 2سال نه تنها سودی ندیدم بلکه کلی ضرر هم کردم و الان 2ساله که دارم تلاش میکنم به حالت روز اول برگردم هنوز که هنوزه نتونستم و احتمالا تا یک ساله دیگه هم طول میکشه که تازه به صفر برسم.

    طمع خیلی خطرناک و بسیار اغواکننده ست. اگر انسان درگیرش بشه تا بخواد به حالت قبل برگرده بسیار طول میکشه و کلی ضرر و زیان میبینه. بهترین و سریعترین راه طی کردن مسیر براساس روند تکامله.

    منی که هم اون مسیر حرص و طمع و یه شبه پول دار شدن رو رفتم و هم این مسیر تکامل رو دارم میرم واقعا فرق بین این دو راه رو میفهمم و الان خیلی خوب میتونم تشخیص بدم که کدوم مسیر سریعتر و راحتره وخداروشکر میکنم که خداوند منو با سایت آشنا کرد و آگاهی های استاد عزیز رو در اختیار من قرار داد تا من بتونم آروم آروم خودم رو از این چاهی که توش انداخته بودم بیرون بکشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 2802 روز

    بنام خدای بخشنده و مهربان

    سلام

    خدایا سپاسگزارت هستم برای بودن در این سایت توحیدی .

    خدایا سپاسگزارت هستم برای شنیدن و دیدن این آگاهی ها.

    استاد تمام این آگاهی ها که در این فایلهای رایگان گفتین از نظر کیفیت فرکانسی و نتایج هیچ فرقی با دوره ها نداره .

    خیلی این آگاهی ها ارزشمنده و درک و عمل به این آگاهی ها خیلی باعث رشد من میشه .

    اینجا هم باید از رفتارها و باورهای درست الگو برداری کنم . این سخاوتمندی شما در فایلهای ارزشمند رایگان . این شجاعت شما که هر طوری راحت هستین جلوی دوربین قرار می گیرین برای ضبط فایلها . این خشوع و تواضع شما . این تاثیر گذاری کلام شما که از عمل به آنچه می گویید ، می آید . این ثروتی که برای خودتان ساختین . مهاجرتی که داشتین . خانه های زیبا و موتورهای زیبا و امکانات عالی که برای خودتان ساختین . همه و همه نشان از ایمان 100% و شهامت و جسارت و

    احساس خوبی که در طول مسیر حفظ کردین و صداقت کلام شما واقعا جای تحسین دارد .

    به خودم افتخار می کنم که در مسیر درستی قرار دارم . به خودم افتخار میکنم که شما استاد من هستین .

    شادو سلامت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشین .

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    میثم رخشان گفته:
    مدت عضویت: 1925 روز

    به نام خدا

    سلام دوستان عزیز

    سلام استاد عزیزم

    پروژه بینظیر مهاجرت به مدار بالاتر گام چهارم

    خوب قبل از هرچیزی خدارو شکر میکنم به خاطر همه چیز

    به خاطر این سرد و گرم ها به خاطر این ترس و شجاعت ها

    به خاطر این بالا و پایین ها

    چون اگه اینها نبود زندگی خیلی بی‌مزه میشد

    پس بالا داریم پایین داریم سرد و گرم و ترس و شجاعت و ایمان امید و … تا بدونیم کلا با خودمون چند چندین

    همین دیروز بود که با همسر عزیزم که خیلی دوستش دارم داشتم صحبت میکردم و درگیر شرایط جامعه شده بود و خیلی هم آدمی نیستم که به زور بخوام تغییرش بدم

    بهش گفتم همین بچه ای که میگی ما داریم ی روزی گریه های هق هق کنان میکردی برای داشتنش الان داریمش

    همین خونه همین ماشین همین کسب و کار همین درآمد رو به رشد همینقدر طلا که داری اینا رو قبلاً ما نداشتیم و داریم الان

    خوب بنده خدا تمرکزش روی نکات منفی بنا به ورودی هاییه که داره و کسی هم که تمرکزش روی نکات منفی باشه توی خود بهشت هم نکات منفی رو میبینه

    خوب ی مقدار براش جا انداختم مسیر رو از کجا به کجا

    و امروز اومدم گفتم ی مقدار روی خودم کار کنم و گفتم چه چیزی بهتر از این پروژه مهاجرت به مدار بالاتر

    و دیدم موضوع خیلی جالبیه که بهش بر خوردم

    اینکه من ایمانم به خالق یکتا باشه و برای هرچیزی هدایت بطلبم و باور کنم که اون می‌تونه هدایت کنه و کرده و خواهد ی موضوع اینکه من شجاعتم رو نشون بدم بعد از تغییر باورها و ورودی ها ی طرف

    همین عید سال گذشته

    ی احساسی بهم گفت طلا بخر هیچ ایده ای هم نداشتم

    هیچ ایده ای که چه اتفاقی قراره بیوفته گذاشتم کنار

    خانمم کلی خوشحال بود و ذهنیتش این بود که شاید برای سرمایه گذاری باشه ولی گفتم نه اینا رو بزارم

    و الان که ی مقدار طلا گرون شده میبینم که خیلی از آشناها می‌خوام داراییشون رو بفروشن طلا بخرن که اگه رفت بالا سود کنن

    گفتم من اگه ی مقدار طلا خریدم احساسم بهم گفته طلا بخر و خریدم نه برای اینکه گرون بشه بگم چقدر سود کردم

    من اگه حرکتی کردم قبل از این داستانا برای هدایت خداوند رحمن بوده و روزی که خواستم مفهوم زندگی رو بدونم و گفت چشم برو سراغ عباسمنش

    و الان میفهمم که روی مفهوم توحید و خدا و قرآن و اون کارها و انفاق ها و محبت ها و وارد شدن به ترس ها مثل ساختن کشتی نوح بود برای من برای عبور از طوفان ها

    ی گوشه توی کشتی باورهای خوب و مثبت و توحیدی می‌نشینم و از صدای مرغان دریایی اطراف کشتی لذت میبرم

    حالا مهم نیست اون کسایی که توی طوفان کیر کردن کی هستن

    مهم منم که در مسیر خداوند حرکت کردم

    نترسیدم همه کار برای پول نکردم بلکه همه کار برای توحید و یکتا پرستی و رضایت خداوند مردم نه بنده خدا

    همین پارسال بود ی بنده خدایی وارد خانواده همسرم شده بود و دیدم توی یه مهمونی بهم گفت من کارمند فلان جا هستم من پخش آرد استان رو میتونم بگیرم و این ماشین رو میخواد و اون ماشین و اینقدر سود میکنه گفتم کمه

    همون لحظه صدمیلیون گذاشت روی اون سوده که خیلی قابل توجه بود

    بازم گفتم کمه

    خلاصه توی ده دقیقه دویست میلیون روی اون پول گذاشت همونجا گفتم من نیستم

    خدا شاهده یک درصد وسوسه نشدم

    چرا که قانون تکامل رو میدونستم

    قانون خداوند رو گوش داده بودم

    برادر خانم من چون توی اون مدار. بود یعنی خیلی ها توی این مدار هستن که ی شغلی باشه که یهو مقدار پول زیادی وارد زندگی ما بکنه

    مثلا الان اگه درآمد نداریم شغلمون ایراد داره

    گول اون حرف ها رو خورد و امثال رفت یکسال وقت گذاشت کلی ضرر کرد به قول خودش و اون کارها رو هم بهش ندادن یعنی اصلا دست اون بنده خدا نبود

    و اون شب برگشت گفت که دیگه سراغش نمی‌رم و از طریق یکی دیگه وارد شدیم (خخخ)

    ی مقدار براش وقت گذاشتم گفتم عزیز من تو بهترین کشاورزی تو زمین داری می‌تونه ی گلخونه هزار متری دست و پا کنی برا خودت بدون شریک

    و ی درآمد خوب داشته باشی

    یعنی می‌خوام بگم که وقتی روی سایت ما کار میکنیم دیگه عملا گول این داستان ها رو نمی‌خوریم

    مثال خودم رو بزنم بنا به باور سازی و کارهایی که کردم ی مقدار اعتبار دارم توی بازار یعنی بتونم بدون پول یا چک فقط با ی تماس جنس تهیه کنم

    ی بنده خدایی که از مشتری های ما هستش و کلی محبت داره بارها پیشنهاد فرستادن جنس به مقدار زیاد رو به من داده آقا تو این رو ببر ما با تو راحتیم پول نمی‌خوایم از شما و از این حرف ها و لی چون اصل این موضوع بدهی و نگرانی هست من گفتم حاجی من اینجوری راحت ترم که نقد بخرم

    می‌گفت آقا مشکلی نداریم میگفتم نه

    من نمیتونم اسم اینو بزارم استفاده از اعتبار بلکه اسم این بدهیه و با اون چیزی که در وجود منه متفاوته

    خوب دراخر هم سپاسکذارم بابت این فایل استاد خیلی سپاس از شما بابت این پروژه ارزشمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    طیبه مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3009 روز

    به نام خداوند بی نهایت هدایتگر

    امروز 30دی 1397

    فایل قسمت 17مصاحبه با استاد

    خدایا شکرت که باز همسفر امروز همسفران راه توحیدی شدم و فرصت نگاه به این زندگی و جهان و حضور در جمع خانواده ام را پیدا کردم

    من هم دور ه ی عزت نفس را دارم هم دوره ی راهنمای عملی خداروهزاران بار شکرگزار???

    عزت نفس چند ن نیرو و قدرتی دارد که من بارها و بارها نتیجه توکل و توسل به این نیروی برتر را داشته ام وحس قدرتش را درک کرده آنقدر دوست داشتنی و احساس اوج به تو دست میدهد که هیچ کسی توانایی ایستادگی در برابرش را ندارد…..خدایا بارها و بارها ازت درخواست دارم که این احساس قدرت ارزشمندی را تجربه کنم و به یک انسان با عزت نفس بالا تبدیل شوم این احساس ارزشمندی لیاقتی که در درونت داری با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست….

    در این فایل ارزشمند استاد به ترفند های الفر دو پونزی که با شکل های مختلف هر بار مطرح میشود چطور انسان ها را در دام طمع کاریشان و حرصشان گیر میاندازد.

    مثالش را زیاد دارم که افراد راه ثروت و کسی که منبع ثروت وعلمش را ندانسته دچار این ترفند های هیجانی و یک شبه پولدار شدن انداخته شدن….

    من خودم وارد نتورک شد م به دلایل الهاماتی که دریافت کردم و اصلا از ترفندی که داشته برای یک شبه ثروتمندی آگاه نبودم مثل سیستم های گولد کوئستی قدیم بود ولی تفاوت در اسم آنها ست.خیلی چیزهایی عالی آنجا آموختم که به دردم خورده که پیش زمینه ای برای حرکت در ا ین راه بوده چه دوستان عالی پیدا کردم چقدر به احساس توانا بودنم ارزشمندی من کمک کرد ….اما یک شبه پولدار شدن با روش پلن های مختلف ….

    خاله ی بنده خدایم را بگو هر بار با ایده هایی که الان میفهمم پونزی بوده خواسته پول بیشتری در بیاورد …..همین کمپوس که استاد گفتن چندسال پیش دقیق نمیدونم اومد واسمون تعریف کرد والبته یه بنده خدایی هم کلی از این کارها کرد و هیچ نتیجه ای هم حاصل نشده …..

    دایی بنده خدام که بهم پیشنهاد داد بود چند سال قبل پولت و بنداز تو همین حسابهای که چند برابر معمول سود میدن …اما من همون موقع گفتم نه و چقدر درونم ارامش داشت ….

    استاد به خدایی خدا این آگاهی ها چه سووودهاااایی از سلامتی از روابط زیباوعاشقانه از ثروت از دوستان خوب از رابطه عالی با خدا از سعادت دنیا و آخرت رانصیبمان میکند …ودارم میبینم که جلوی چه ضررررهایی در زندگیم چه حال و چه در اینده که هر بار مدارم تغییر کند میگیرد….میلیاردهاااا بیلیون هاووووتریلیون هااااا… تکامل را همیشه به یاد داشته باش و انسانی قانونمند باش وبه آنچه ایمان داری عمل کن ….

    این جمله از شما که فقرا دچار ترفند پونزی میشوند چون خداوند نظمی که در جهانشه قوانینش فراوانی ش را و ارزشمندیشان را در ک نکرده اند و این رنج تا ابد برایشان تکرار و تکرار میشود….

    خدایا سپاسگزارم ازت که دست منو تو دست این آگاهی های ناب و خالص والبته خاااااااص وکاملا متفاوت قرار دادی …مارا به راه راست راه نعمت داده هایت نه غضب شدگان ونه گمراهان هدایت کن …تنها تورا میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم….

    برای همه ی عزیزان آرزوی بی نهایت شااادی و خوشبختی و ثروت با عزت نفسی بالا و والا دا رم.

    در پناه امن الهی باشید .???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    ناصر خان امینی گفته:
    مدت عضویت: 2658 روز

    سلام به استاد خوبم و تمام عباس منشی ها

    خوشحالم که شاگردی چنین استاد و گروهی میکنم

    که هرچه بیشتر میگذرد نتایج بهتری را کسب میکنم

    کم کم منم دارم معنی و مفهوم مدار و فرکانس و متوجه

    میشم به مرور دارم ارتعاش میفهمم الهی هزاران هزار بار

    شکر و سپاس به خاطر خلقت خالق بی همتا که اسمش

    آدم شد ونایب و خلیفه خودش در زمین وشکر که زمین

    و آسمانها را به سیطره این آدم در آورد دعا میکنم برای همه ابنای بشر از آدم تا خاتم

    الهی باورهایمان را نسبت خودت بیشتر و بیشتر کن

    الهی دیدمتون را تنظیم فراوانیهایت بگردان

    الهی عشق را خمیره همه وجودمان بگردان

    خدایاعاشقتم عاشقترم کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: