مصاحبه با استاد | تفاوت «تسلیم بودن دربرابر خداوند» با «تسلیم شدن دربرابر مسائل» - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-55.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-12 14:11:482025-01-14 07:39:07مصاحبه با استاد | تفاوت «تسلیم بودن دربرابر خداوند» با «تسلیم شدن دربرابر مسائل»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد قشنگم و خانواده مون
چند وقت پیش بود که مدام مدم اینترنتمون یکسر قطع میشد و من کاری که در عمل میکردم اعصابم خورد میشد دستمو میزاشتم رو سرم و مدام غر میزدم و سر موضوعی به این کوچیکی اعصاب خودمو خورد میکردم …یک روز عصر که با اینترنت داشتم کار میکردم قطع شد اما اینبار خودم رو اذیت نکردم یک لحظه یاد تصویر خیره کننده ای از کهکشان راه شیری افتادم و با خودم گفتم خدایی که به این شکل این کهکشان و کائنات رو مدیریت میکنه همه کاری میتونه و بعد این باور به یادم اومد که خداوند به درخواست ها پاسخ میده و بعد من از ته دلم از خدا خواستم گفتم خدایا این مدم رو درست کن دیگه… و اتصال دوباره سیم هارو در ذهنم تصور کردم و حدس میزنید چی شد … به ده ثانیه نکشید بلافاصله مدم درست شد فرداش به مامانم گفتم مامان مدم درست شد ها اونم یکم فکر کرد و در جواب گفت آره دیروز داشتم جارو میکردم خورد به این سیم میما مدم 😱😱😆😁و تا دو هفته یکسر بدون قطعی مدم کار کرد تا عموم اومد و کلا از بیخ مشکلشو درست کرد و الان دو ماهه سالم سالمه😅🤗……با خودم فکر میکنم چرا واسه هرکاری از خدا نمیخوایم که انجام بده منظورم این نیست که بشینیم و هیچ کاری انجام ندیم… بنظرم اگر به قدرت خداوند و وجودش و اینکه همیشه به درخواست ها پاسخ میده باور داشته باشیم ما تنها از او میخوایم و بعد تصور میکنیم که انجام شده و در آخر نتیجه میگیریم.
عاشق تک تک شما هام
سلام استاد عزیزم.
چه دیدگاه مناسب، خوب و مورد تایید جهان.
اینی که تو این شرایط شما اومدی خودت و توانایی هات را به چالش بکشی و اینجوری رشد کنی. واقعا دیدگاه جالب و عالی ای بود.
چقدر توی کسب و کار میتونه با ما کمک کنه این دیدگاه.
و چقدر عالیییییییی بعد از اون هدایت شدید به کاری که نتیجه اش شد آزادی بیشتر. آزادی مکانی، زمانی، مالی.
چقدر داشتن یه سایت میتونه هزینه های یک دفتر جداگانه را کاهش بدهد.
واقعا پر از درس بود.
استاد واقعا چقدر عالی هست این موضوع استفاده از فرصت تضادها. خداروشکر.
عاشقتونم استاد. امیدوارم من به عنوان شاگردتون بتونم این دیدگاه را در خودم نهادینه کنم و اینقدر قدرتمند باشم که بتونم اینطور رشد کنم.
نه اینکه بخواهم به چنین تضادی برخورد کنم ولی میخواهم در مواجهه به تضاد ها خیلی عالی رشد کنم.
عاشقتونم.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام استاد عزیزم
سلام خانم شایسته عزیز
حدود یک سال قبل چند دقیقه اول فایلتون را جدا کرده بودم و بارها بارها گوش میدادم چرا که بهم بسیار تا بسیار احساس آرامش میداد، واقعا احساس پرواز میکردم
من خیلی علاقه به شناخت خداوند و درک معنی توکل داشتم ،بنابراین جلسات سخنرانی مذهبی را زیاد گوش میدادم آنجاها زیاد از خدا و توکل و تسلیم صحبت نمیشد اما چون دوست داشتم خدا را بیشتر بشناسم و بدونم دقیقا توکل یعنی چه ؟معمولا هر جلسه ای دستم میرسید گوش میدادم .اما باید بگم زیاد چیزی متوجه نشدم تا اینکه یک کتاب از نویسنده خارجی دستم رسید ،با مطالعه کتاب با بحث توکل و تسلیم بیشتر از قبل آگاه و آشنا شدم ،مدتی زیادی از این ماجرا گذشت تا اینکه با استاد آشنا شدم با فایلهای استاد واقعا آگاهی ام نسبت به قبل از خداوند و تسلیم شدن در برابر آن بیشتر شد اما هنوز نمیتونم همیشه در برابرش تسلیم باشم همیشه یک سوال برام است چرا من با وجود اینکه زیاد فایلهای توحیدی استاد را گوش میدم اما هنوز در برابر خداوند تسلیم نیستم و همیشه به یک جواب میرسم، من هنوزم که هنوزه خدا را نمیشناسم و نمیتونم تسلیم کسی باشم که اونو نمیشناسم ،از بس اطلاعات نادرست از بچگی در مورد خداوند توی ذهنم است که با این همه گوش دادن فایلهای توحیدی و تلاش برای عمل به آن آگاهی ها بارها و بارها شده که اشتباه میکنم و تسلیم خداوند نمیشوم با اینکه از تسلیم بودنم بارها نتایج عالی دیده ام ،اما حس میکنم این کار درستی نیست که همه چیو از خدا بخوام باید یک کارایی خودم انجام بدم و یا اینکه خدا هر کاری را نمیتونه انجام بده و یا نباید انجام بده و این افکار و باور هاست که مانع تسلیم شدنم میشود. شاید یک جاهایی بگم خدایا تسلیم هستم اما آن احساس نگرانی و ترس بهم میگه تو تسلیم نیستی چون جنس تسلیم شدن را بارها درک کردم ،یعنی آرامش مطلق داشتن،میدونم باید شناختم به خداوند و قدرتش بیشتر شود تا تسلیمش باشم چون هنوز یک سری افراد دست و پاشکسته با یک جیغ و داد و قلدری شون قدرتشون توی زندگی ام و ذهنم بیشتر از خداوند است .خدا یا تسلیم تو هستم هدایتم کن
به نام رب تنها فرمانروای جهان
استاد استاد عزیز و خانم شایسته گرامی
خندم میگیره اون انسانها چطوری دربرابر شما مقاومت میکردند چقدر ناآگاه بودند آخه مگه میشه شما صحبت کنی و ادم لذت نبره مگه میشه شما صحبت کنی ادم اروم نشه مگه میشه شما صحبت کنی ادم نگه آخیییییییش
استاد جان چقدر این اخیییییش عالی بود
منم الان گفتم آخیییییش خدایا خودم رو سپردم به خودت من تسلیم تو هستم من هیچی بلد نیستم من فقط بندگی میکنم تو هدایتم کن هوامو داشته باش همونجوری که تا الان هوامو داشتی میدونم همیشه حواست بهم هست با دلیل و سند.
دوستت دارم خدای قشنگم خدای مهربونم خدایی که یه قدم برات برمیداریم تو صدقدم برامون بر میداری تو عشقی خود عشق.
من هروقت هرجا تو زندگیم تسلیم بود به معنای واقعی توکل داشتم اروم بودم معجزه شده دریا برام باز بشه مثل موسی، درها برام باز شده مثل یوسف
یادمه یه دفعه رفتم بودم شهر کتاب ماشبن رو پارک کردم و رفتم درحالی که حواسم نبود فلاشر ماشین روشن بود و چندساعت من رفتم و موقعی که برگشتم له دلیل مصرف برق فلاشر و اخرای باطری ماشین بود ماشبن رو هرچی استارت زدم روشن نشد اون لحظه عزیزدلم که الان همسرم هست خیلی مضطرب شد بهم ریخت وای چیکار کنیم
من بواسطه اموزش های که از استاد دیده بودم (تو دوره دوازده قدم بودم) اینقدر ارامش داشنم اینقدر به خدا ایمان داشتم اینقدر حالم خوب بود در یک کلام تسلیم خدا بودم فقط به عزیز دلم میگفتم اروم باش الان ردیف میشه خداشاهده الان که دارم تعریف میکنم مو به تنم سیخ میشه دقیقا به دقیقه نرسید یه ماشبن اومد کنارم گفت باطریت خوابیده گفتم اره سربع و تند اومد ماشینش رو یجوری گذاشت کنار ماشبنم بعد کابل باطری به باطری هم داشت چیزی که خیلی اتفاق نادری هست در عرض چند دقیقه ماشینم رو روشن کرد تمام این اتفاقات در عرض چند دقبقه پیش اومد
عزیز دلم فقط هنگ بود و دهنش باز مونده بود
من همیشه از این اتفاق به عنوان زمانی که به معنای واقعی تسلیم بودم یاد میکنم.
خدایا شکرررررت
استاد جان دوستت دارم.
سلام و وقت بخیر خدمت شما
آقای عباسمنش لذت بردم از این روش راه حل. شاید در وهله اول همه بگن بزاریم برن مشتری ها. ما به فراوانی اعتقاد داریم پس کار ما خوب باشه مشتری میاد وابسته نیسیتم. این درسته ولی ما اینطوری بخوایم به هر موضوع بربخوریم و موضوع رو حل نکنیم و ازش رد بشیم. باید ریشه مسائل رو پیدا کنیم و حلشون کنیم. من واقعا از این طرز فکر لذت بردم و الگو شد برای خودم. من هم خودم با چنین مسائلی تو حوزه مدرسه فوتبال با خانواده ها، مربیها و مدیریت باشگاه ها در ارتباط هستم. چرا یه سری از لحاظ فنی قوی تر هستند ولی مشتری لازم رو ندارند و در همون باشگاه مربی که از لحاظ فنی پایین تر هست ولی مشتری بیشتری دارد. این هاست که باید بررسی کرد این موضوع رو و به فکر فرو رفت و مسائل رو ریشهای حل کرد نه اینکه با گفتن یه باور از مسائل عبور کنیم و آنها را حل نکنیم.
مرسی از شما استاد عزیز
به نام خدا
هرلحظه که تسلیمم درکارگه تقدیر
آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم
هرلحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر ،
خدایا شکرت ،
تسلیم این نیست که بشینیم و حرکتی نکنیم ،
قدمی برداریم و بسپریم به خودش ،
خیلی جاها این به کارم اومد و سربلند بودم، ولی شاید اون تسلیم بودن ناقص باعث شده هنوز بزرگ تر نشم ،
شاید اون نجواها یا اینکه فکر کردن راجع به کارگه تقدیر یا فکر کردن راجع به موانع یا شرک یا نمیدونم فلان موضوع یا اصلا همون وابستگی باعث شده بزرگ تر و ثروتمند نشم ،
اما مطمئنم کم کم ، آرام آرام با درک بهتر تسلیم بودن ،
با درک بهتر قوانین ، با کنترل ذهن … و با ایمان و توکل به خداوند بزرگ تر می شوم و به ثروت بی حساب خداوند می رسم … ان شاالله .
آرزوی سلامتی و شادی و ثروت برا همتون دارم.
خدایا بی نهایت شکر
سلام استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز
وهمه دوستان نازنینم
باران:
تسلیم بودن در برابر خداوند :
استاد من چقدر از این تسلیم بودن در برابر خداوند نتیجه گرفتم ،هرجا با عقل خودم رفتم نه تنها حلش نمیکردم بدترم میشدم دقیقا من چند روز پیش به یه تضادی برخوردم میخواستم با عقل خودم پیش برم بی قرار بودم ،همش با فکر خودم میخواستم حلش کنم خدا وشکر زمان زیادی نبرد به خودم اومدم، گفتم خدایا من تسلیمم همه چیو میسپارم به خودت از این ثانیه به بعد یه لحظه هم بهش فکر نمیکنم ،چنان ارامشی گرفتم نشونه ها اومد ،بیخیال شدم،رها کردم و میدونم خدا حلش میکنه ،من رفتم رو دوش خدا شک ندارم خودش حلش میکنه وهرچی اتفاق بیوفته خیره .
وقتی ایمانت قوی باشه ،وقتی به خدا اعتماد کنی ،دلتو به خدای مهربان قرص کنی ،نگران نتیجه نباشی ،بهترین اتفاق برات میوفته ،من وقتی به تضادی برمیخورم اولش یکم بهم میریزم ولی خییلی زود کنترل ذهن میکنم میسپارم به خدا وچنان ارامشی میگیرم انگار هییچ اتفاقی برام نیوفتاده ومیگم این تضاد میخواد منو قوی کنه ،منو به خواسته م برسونه واین حرفای مثبت به خودم میگم میسپارم بخدا ،خداروشکر تا الان همش خیر بوده برام ،چیزایی که فکر میکردم بد بود بعد مدتی فهمیدم بهترین اتفاق بوده برام ،خلاصه تسلیم بودن در برابر خداوند همون لحظه نشونه هاشو میبینی من اینجور بودم ،وایمانم خیییلی قوی تر شده وانشالله بتونم قوی ترم بشم .
خداروشکر براین گام زبیا و پر از نکات آموزنده .
ممنونم استاد عزیزم خیلی بی نظیر بود و ممنونم از مریم جون عزیزم دمتون گرم.
خدانگهدار تا گام بعدی
《به نام خداوند بخشنده مهربان》
خدایا من هرچی دارم از آن تو، خدایا من هیچی از خودم ندارم، خدایا هرخیری که از جانب تو بمن برسد باز من فقیر توهستم، خدایا من نمیدونم من بلد نیستم تو بگو چیکار کنم..
سلام سلام به استاد و بانوی عزیز، سلام به همه دوستان، امیدوارم که حال دلتون عالی باشه و در پناه خداوند باشید..
چقدر این روزا دارم سعی میکنم که مفهوم تسلیم شدن در برابر خداوند یکتا رو درک کنم.. وقتی فکر میکنم میبینم که یک اپسیلون هم نتونستم تسلیم بودنم رو در برابر خداوند ثابت نگه دارم و خیلیییییییییییییی از مواقع اصلا نتونستم تسلیم باشم یه نگاه که به همین یکی دو ماه قبلم میندازم متوجه میشم اصلا درکی از این موضوع نداشتم و با کله خودم میرفتم جلو و چوبش هم خوردم تسلیم بودن ینی ابراهیم (ع) که خانواده اش رو توی بیابون میذاره و میره و فقط به خدا میگه خدایا مردم رو دور خانواده ام جمع کن… تسلیم بودن ینی ابراهیم (ع) که بی قید و شرط میاد سر بچه خودش رو ببره و قربانی که در راه خدا.. تسلیم شدن ینی ابراهیم (ع) که وارد آتش میشه و براش همانند گلستان میشه… والا اینا تسلیم شدن نه برای من اصلا فکر هم درموردش میکنم مغزم سوت میکشه این حد از تسلیم شدن مگه داریم مگه میشه چقدر باید ایمان داشته باشم که اینجوری تسلیم بشم خدایا کمک کن که هر لحظه تسلیم تو باشم…
خداروشکر از زمانی که تصمیم به جهاد اکبر گرفتم تا به امروز خداروشکر میکنم فراوانی مشتری رو درک کردم و خیلی بازدید میرم ولی امروز یه روز متفاوتی بود بعد از یه جمله به ظاهر نامناسب الان متوجه میشم که یه تسلیم بودنم هم داریم چطور اینجوری بود که با مشتریم رفتم بازدید و بعد از 5 تا بازدید وقتی مشتری با سازنده اوکی شدن حین بازدید و متوجه شدن خود سازنده دفتر فروش داره… آخرین بازدید رو که انجام دادیم مشتری گفت که آقای فلانی من شمارتون رو دارم و حتما با شما هماهنگ میکنم!!!! اولش خیلی بهم برخورد دقیقا یه چند ثانیه ای دگرگون شدم و سازنده خودش متوجه شد ولی مشتری نه متوجه نشد و منم یکم آرامش خودم رو حفظ کردم و شرایط رو برای مشتری توضیح دادم که آقا شما بواسطه من با ایشون و ملکهای ایشون آشنا شدی و خیلی حرفی که زدید فول بودش ولی متاسفانه ایشون اصلا متوجه نبود و یا نخواست متوجه قضیه بشه و منم دیدم اینجوریه رفتم تو ماشین نشستم و تو دلم گفتم تو که سهلی گنده تر از تو رو دارم بچه!!! تا وقتی خدا هست سلطان محمود خر کیه گفتم خدا ساربون خودش میدونه شتر رو کجا بخوابونه گفتم این خدایی که تو رو برای ما فرستاده همون خدا هم تورو توی دفتر ما میشونه پای قرارداد….. اینجوری گفتم و اون آقا هم داشت با سازنده همونجوری بیرون صحبت میکرد و منم سپردم به خدا….. الان متوجه شدم این کارم همون تسلیم بودن در برابر خداس حتما نباید خیلی کار بزرگی انجام بدم که نشون بده تسلیم خدا هستم از کوچک کوچک شروع میشه بعد میرسه به کارهای بزرگ….
من تسلیم بودنم رو اونجایی نشون دادم که وقتی داشتم روی یه ملکی که به قیمت بود کار میکردم و خیلی هم براش مشتری بردم خیلی زحمت کشیدم، مشتریم پسند کرد ولی فرداش که زنگ زدم و مالک گفت توی یه املاکی دیگه ای فروختم و من اصلان ناراحت نشدم و به کار کردنم ادامه دادم گفتم الخیر و فی ما وقع حتما خدا میخواد بزرگترش رو بهم بده
من تسلیم بودنم رو اونجایی نشون دادم که دیروز یه مشتری رو بردم بازدید هر دو طرف فامیل از آب در اومدند خریدار پسردایی فروشنده بود و من گفتم خدایا تو آگاه به همه چی هستی من به تو سپردم و بی اذن تو برگی از درخت برزمین نمی افتد و چند ساعت بعد فروشنده زنگ میزنه میگه آقای شاطری ما فامیل هستیم باهم ولی شما باید این کار رو انجام بدی (تازه خود فروشنده املاک دار هستش) ایشون بواسطه تو اومده…. من اینجا درک کردم که بارکج هیچگاه به منزل نمیرسه من اینجا درک کردم تسلیم بودن ینی چی…
من تسلیم بودن رو اینجایی درک کردم که هزار تومن پول نداشتم تو جیبم که یه دونه نون بخرم و حتی به هم کسی زنگ نزدم که قرض کنم یا دنبال وام نرفتم برای اینکه سفره خونمو پر کنم اما خدا برام نون تو سفرم شد…
من تسلیم شدن رو زمانی متوجه شدم که بدون آگهی مشتری جذب کردم برای اجاره و فروش…
تسلیم شدن رو زمانی درک کردم که مسیرم رو خدا برام هموار کرد و من هیچ قدرتی برای اینکار نداشتم…
تسلیم بودن دربرابر خدای ینی اینکه سرت جلوی خدا پایین باشه و فقط قدرت رو بدی به خدا
تسلیم شدن ینی مطیع امر خدا باشی
خدایا بما قدرت تسلیم بودن دربرابر خودت رو به ما بده
خدایا به ما قدرت سپاسگزاری بیشتری بده
خدایا من انسانی فراموشکارم هر لحطه بمن یادآوری کن وظیفه ام چیه
خدایا مارا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت دادی هدایت کن
خدایا ما را آسان کن برای آسانی ها
خدایا هرگز ما را به حال خودمون رها مکن
خدایا آنگونه با ما رفتار کن که تورا سِزَد
خدایا تو رحمان و رحیمی تو وهابی تو رب و پروردگار این جهانی من درمقابل تو انسانی ضعیف،نحیف، ناتوان، ذلیل و خاروخاکسارم
استاد و مریم بانو خیلی دوستون دارم عاشقتونم از راه دور میبوسمتون بغلتون میکنم ماچ بوس بغل به امیددیدار تو پرادایس
خدایا شکرت بخاطر امروز که بهمون اجازه زندگی کردن و خلق زندگیمون رو دادی
با خدا باش و پادشاهی کن بی خدا باش وهرچه خواهی کن
خدایا شکرت
ایاک نعبد و ایاک
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان خیلی خوب
تسلیم بودن در برابر خداوند یعنی ایمان داشته باشیم نیرویی که جهان رو خلق کرده مارو هدایت میکنه به سمت درستی ها. اینکه اجازه بدیم خداوند مارو هدایت کنه.
اگر تسلیم خداوند باشیم حالمون خوبه. ولی صفر و یک هم نیست و باید به این نقطه نزدیک بشیم که تمرین و تکرار میخواد.
تسلیم بودن با احساس خوب و آرامش و احساس اطمینان قلبی همراهه.
اما درمورد تسلیم شدن در برابر مشکلات، اینه که نباید در برابر مشکلات تسلیم بشیم.
اگر با مسئله ای رو به رو شدیم با نگاه یک بازی و معما و کنجکاوانه بهش نگاه کنیم.
و در مسیر حل مسئله توکل به خدا داشته باشیم و وابسته نباشیم، اگر درمسیر کسی به ما کمک کرد دستی از دستان خداوند بدونیم و به کسی باج ندیم.
وقتی مساله ای رو حل میکنیم اعتماد به نفسمون بالا میره و مهارتمون بیشتر میشه.
درباره تجربیات خودم یکی نوشتن پایان نامه و پروپوزال بود که شاید در اون زمان چون هزینه بالایی میگرفتن تصمیم گرفتم خودم پایان نامه م رو تکمیل کنم و هدایت الهی و دستان خداوند رو به وضوح دیدم و الان علاوه بر اون خیلی هم خوشحالم که به راه درست هدایت شدم و یادگرفتم که از مسیر درست به خواسته هام برسم در هنگام ارائه تسلط خوبی روی موضوع داشتم و به سوالات به خوبی جواب دادم و هم اینکه باعث شد به شناخت بهتری از رشته تحصیلی و علایقم و انتخاب های بعدی دراین باره برسم.
و موضوع دیگه که هدایت الهی کمکم کرد پیدا کردن علاقه م به نقاشی و همچنین به تازگی پیدا کردن و یادگرفتن سبک موردعلاقه م هست.
اخیرا برای پیدا کردن سبک و تکنیک موردعلاقه م میخواستم یک سبک و تکنیکی رو یادبگیرم و به اجرای اون سبک کشش و علاقه داشتم اما مهارت و آموزش در اون زمینه ندیده بودم. با دانسته هاو مهارت های قبلیم و آزمون و خطا پیش رفتم و نتیجه بد نبود اما رضایت بخش هم نبود که بعدش با حس خوب از خدا هدایت خواستم که خودش راه درست رو بهم نشون بده و همون لحظه رفتم اینستاگرام و در اکسپلور یه نقاشی با سبک و سوژه موردعلاقه م از یه نقاش چینی نظرم رو جلب کرد و خانم نقاش چینی در تک تک پست هاش به سوالات انگلیسی زبانان پاسخ داده بود و با کمک خوندن سوال و جواب سبکی که میخواستم رو یادگرفتم و با خودم گفتم چه جالب که سوال من سوال بقیه هم هست. چون هر سوال و ابهامی که داشتم زیر پست ها افراد پرسیده بودن و ایشون هم کامل و با حوصله پاسخ داده بودند و از خدا ممنونم که بهم آموزش داد و بعد از اون نقاشان ایرانی هم پست هاشون در اون سبک برام میومد که تکنیک ها و ریزه کاری های اون سبک رو به عنوان پست آموزشی انتشار داده بودنو و من رفته رفته اطلاعات و مهارتم بیشتر شد. خدایا شکرت که مارو به راه راست نعمت ها و برکت ها هدایت میکنی
از استاد عزیز و خانم شایسته نازنین برای فایل های بسیار ارزشمندی که در سایت قرار میدهند بسیار سپاسگزارم.
سلام خدمت دوست عزیز،دوست آگاه و نوری امیدوارم هر روز موفق تر از دیروز باشید و خبرهای موفقیت شما رو زودتر بشنوم و خوشحال باشم.برای منم هدایت شما به سمت اون نقاش چینی جالب و الهام بخش بود و جالب تر اینکه جواب سوالات شما رو جلو جلو داده بود.خداروشکر،براتون عشق و نور آرزو میکنم.بی صبرانه منتظر شنیدن پیشرفت های شما هستم.شما لایق بهترین ها هستید و خدا هم پلن بسیار عالی براتون چیده.باران رحمت الهی بر شما جاری باد.
بنام خدای رزاق و هدایت گر من
سلام و درود به استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی ️
سلام و درود به خانواده صمیمی و بزرگ عباس منش
من فکر میکنم تسلیم بودن شجاعت میخواد. دقیقا در لحظات حساس و خاصی که ما فکر میکنیم باید الان یه حرکت خارقالعاده بزنیم ،یه فکر هوشمندانه بکنیم که از این مسئله رد بشیم ،خیلی شجاعت و جسارت میخواد که بگی کاری از دست من برنمیاد خدایا، خودت میدونی و رها کنی.
وکساییکه تو این لحظات به خدا اعتماد میکنن و رها میکنن و تسلیم میشن و دستاشونو میگیرن بالا و فرمون و رها میکنن به عالی ترین شکل ممکن هدایت میشن ،جوری ک اشکشون درمیاد ،میگه خدایا آخه چطوری؟
من خیلی وقتا در روابط در محیط کار چالش داشتم و همش تو ذهنم راههای درگیر شدن و چطوری جوابش و بدم و … اینا رو مرور میکردم و برافروخته میشدم و نگران میشدم و حالم بد میشد ولی سریع بخودم میگفتم این حال بد اصلا نتیجه خوبی نداره و تصمیمات گرفته شده در لحظات احساسی بد قطعا اشتباه هستن. با علم به این آگاهی ها خودم و کنترل میکردم و میگفتم خدایا خودت این مسئله رو مدیریت کن… و ذهن مو ازش برمی داشتم.
بطرز جادویی اون شخص خودش با یه رفتار باور نکردنی میومد سمتم و اوضاع بسیار راحت و لذت بخش عادی میشد .
من از همین الگو چند بار در مسائل مادی هم استفاده کردم و بطرز شگفت انگیز ی پول برام از منابع پیش بینی نشده ای جور میشد.
تسلیم بودن یعنی همون ترمز ها رو برداشتن .
در پناه رب رزاق و هدایت گر