مصاحبه با استاد | تفاوت «تسلیم بودن دربرابر خداوند» با «تسلیم شدن دربرابر مسائل» - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-55.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-01-12 14:11:482025-01-14 07:39:07مصاحبه با استاد | تفاوت «تسلیم بودن دربرابر خداوند» با «تسلیم شدن دربرابر مسائل»شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ
آری هرکس که تسلیم خداوند باشد و نیکوکار باشد پاداشش نزد پروردگارش است و ترس و غمی بر آنان نیست
سلام به دو استاد نازنینم و به دوستان عزیز و دوست داشتنی. اومدم کامنتم رو شروع کنم به ذهنم اومد ریشه ی سلم رو سرچ کنم تو قران و از آیاتی که توش سلم داشت این آیه ی 112 سوره بقره رو انتخاب کردم. خدا به این وضوح تو قران گفته آقاجان تسلیم من باش، سمت خودت رو خوب انجام بده دیگه غمت نباشه :)) دیگه نه ترسی داشته باش نه نگران باش همش با من. ولی همین تسلیم بودن هم تکامل می خواد. اول آدم ممکنه فکر کنه تسلیمه ولی از اون طرف به کویرش هم چسبیده. خیلی وقتا تو کامنتا می خونم که بچه ها نوشتن استاد این فایل اصلا برای من ضبط شده بود و اینجور حرفا، امروز قشنگ درکش کردم که این فایل واقعا واسه من بود، مرسی خدای مهربونم. چند روزی هست که درگیر یه تضاد شدم در مورد بیمه ی لیلین. تو امریکا مقوله ی بیمه هم خیلی پیچیده س و هم برای اکثر آدما خیلی مهم چون بدون بیمه، درمان واقعا خیلی خیلی گرونه. هزینه ی ویزیت ساده حداقل 200 دلاره درحالیکه با بیمه یا چیزی نمی دی یا 25 دلار copay باید بدی.البته که در مدار ثروت باشیم دیگه این نگرانی ها معنی نداره، انشالا بزودی بهش می رسم. بعد از بدنیا اومدن لیلین من تو همون بیمارستان که بودم رفتم تو پرتال شرکت و به خیال خودم اضافه ش کردم به بیمه م. اون اوایل هم آدم خیلی درگیر بچه و کم خوابی و ایناس یادم نیفتاد چک کنم چرا کارت جدید نیومده و اینا. تا اینکه تو اپریل یعنی بعد از دوماه و نیم از بیمارستان اطلاعات بیمه ی لیلی رو خواستن و گفتن این شماره ای که دادی همون قبلیه، باید شما ه ی جدید رو بدی که لیلین اضافه شده! منم زنگ زدم به بیمه گفتن در حال حاضر لیلین تو پلنت نیست! خلاصه زنگ زدم به شرکتمون و کاشف به عمل اومد که اون موقع که من بعنوان فرد جدید خانواده اضافه ش کرده بودم باید تو یه مرحله ی دیگه به بیمه هم اضافه ش می کردم. شُک شده بودم گفتم چیکار کنم حالا، یه درخواست بررسی پر کردم و فرستادم کلی هم تصور کرده بودم و مطمئن بودم قضیه حل میشه. موقع نوشتن هم خیلی خلاصه و همچین یواش به مسائل لیلین تو بیمارستان اشاره کردم چون فکر می کردم دارم رو ناخواسته تمرکز می کنم اونجوری. همون فرداش ایمیل اومد که با درخواست سما موافقت نشد چون هیچ کوتاهی از طرف شرکت نبوده! من اولش بهم ریختم حتی گریه م گرفت که چرا خواسته م شکل نگرفت ولی بعد گفتم حتما ترمزی چیزی دارم فرکانسی فرستادم که اینجوری شده، یکم ذهنم رو کنترل کردم، اولش گفتم به مدیرم هم چیزی نمی گم خدا خودش کمکم می کنه. بعد فکر کردم خب شاید مدیر من قرار باشه اون دست خدا باشه که قضیه باهاش حل میشه خلاصه یه ایمیل زدم به مدیرم و گفت به اچ آر ایمیل بزن ما رو هم سی سی کن. منم زدم و در آخر توصیه کردن که یه درخواست مجدد با توضیحات کامل بنویس و دوباره بفرست. منم نشستم نوشتم و با توکل به خدا دوباره فرستادم. دیروز دوباره ایمیل زدن که همونطور که قبلا گفتیم با درخواست شما موافقت نشده و همون حرفا رو تکرار کردن. من باز گریه م گرفت که خدایا چرا اینجوری شد، من که قدرت رو از تو می دونم به تو سپرده بودم چرا مسیر هموار نیست برام و ذهنم خیلی مخفی داشت می گفت تو لیاقت نداری خدا انقدر سریع جواب درخواستت رو بده. بعد چند دقیقه با خودم گفتم سمیه ذهنت رو کنترل کن تو حس بد نباید بری. بعد گفتگوه شروع شد، که اصلا چه می دونی شاید خدا یه پلن بهتر برات داره الخیر فی ما وقع رو اینجا باید باور داشته باشی.
*
از اینجاس کامنت رو دارم بعد دو سه ساعت ادامه می دم.
و یهو آروم شدم. گفتم خدایا من تسلیمم هرچی تو بگی همون کارو می کنم. من می خوام مشکل بیمه ی لیلین حل شه و زور هم نمی خوام بزنم. حتی اینا از ذهنم می گذشت که مگه تو رو روانشناسی ثروت 1 کار نمی کنی؟ شاید اصلا خدا می خواد با این تضادها بهت بگه از این شرکت بیا بیرون، شاید واقعا کلی اتفاق فوق العاده قراره برام بیفته، و گفتم خداجون من تسلیمم نگران هم نیستم به تو سپردم و قطعا حل میشه این قضیه. خلاصه دیگه آرامش و حتی کمی هیجان جای ناراحتی رو گرفت. شب هم یکم تو اینترنت سرچ کردم برای بیمه و تو سایت بهداشت دولت یه اپلیکیشن پر کردم دیدم یه گزینه داره که می خوای لوکال ایجنت باهات تماس بگیره؟ منم اون رو انتخاب کردم و خلاصه دیگه تموم شد رفتم سراغ کارام. صبح که برای شیر لیلی بیدار شدم بعد از شیرش سایت رو چک کردم و دیدم این فایل اومده، گوش دادم و دیدم اصلا این فایل برای من اومده خدایا عاشقتم که انقدر قشنگ هدایت می کنی و تایید می کنی مسیرم رو (کلی چشمای قلبی) شروع کردم به نوشتن کامنت ولی وسطاش لیلین بیدار شد و باید بهش شیر می دادم بعدشم با مامان و خواهرام با اسکایپ صحبت کردیم. همین نیم ساعت پیش هم از وزارت بهداشت بهم زنگ زدن و یه خانم خوش برخورد اطلاعات اپلیکیشنم رو گرفت گفت نگران نباش من خودم اینو مدیفای می کنم و بعد بهت می گم چه بیمه هایی هست و تو انتخاب کن. بعد تلفن گفتم خدایا شکرت و اومدم تا بقیه ش رو بنویسم.
خدایا کمکم کن تو تمام موارد همینجوری فقط از تو کمک بخوام و ایمانم رو یقینم رو بیشتر کن به اینکه قطعا میشود. کمکم کن کویرم رو رها کنم و دوتا دستام همیشه پیشت بالا باشه به نشانه ی تسلیم، سوار دوشت کن منو و ببر هرجا که خوبه برام.
استاد عزیزم ممنونم از این همه فایلهای ناب، استاد شایسته ی عزیز سپاس فراوان برای این همه زحمت تو سایت، و دوستان نازنینم مرسی از اینهمه کامنت خوب و توحیدی که ایمان من رو بیشتر می کنه. در پناه خدا شاد و سلامت و ثروتمند باشین.
بنام الله
سلام ودرود خداوند به دوست عزیزم
سمیه جان کامنتت برام پراز آگاهی بود آنجا که گفتید ما توکل میکنیم ولی کویر را رها نمی کنیم گفتم دقیقا
گاهی مواقع بدون اینکه حواسمون باشد توکل کردیم ولی به کویر هم چسبیدیم
چقدر تحسینت کردم که موفق شدی با تمام وجود تسلیم باشی ومطمئنا پلن های خداوند زیباتر هست وچقدر عالی این موضوع را درک کردی احسنت به شما
چقدر خوشحال شدم وخداروشکر کردم که مشکل بیمه لیلین عزیز حل شد به ساده ترین روش
وقتی به کلمه جادویی الخیر فی ماوقع اشاره کردی حسم گفت همین جا تجربه این چند روز اخیر رو بنویس گفتم چشم مینویسم تا حداقل خودم بعدها برام یاد آوری بشه معجزه این تسلیم بودن واین جمله جادویی
هفته گذشته وقتی از اتاق خواب خواستم برم به حال وروی مبل هنگام راه رفتن یه لحظه تعادلم را از دست دادم وخوردم زمین گفتم خدایا شکرت خیلی وقت بود این اتفاق نیافتاده بود الخیر فی ماوقع به همسرم گفتم مطمئنم اتفاق خیلی خوبی بدنبال دارد
بخاطر مشکل جسمانی ام که یکسال ونیم هست درگیرش هستم ودارو مصرف میکنم دوره عادت ماهیانه ام کلا بهمریخته بود من تو یکسال ونیم فقط سه بار پریود شدم یعنی 7 ماه بعداز زایمانم ودوسری با مصرف دارو (وآن که تونستم با کنترل ذهن وداشتن احساس خوب بطور کل مشکلم برطرف کنم داستان جداگانه ای دارد) ولی دو روز بعد از زمین خوردنم درست سر تاریخ خودش من پریود شدم و خیلی طبیعی بود وهمان لحظه گفتمخدایا شکرت مورد دوم دیروز بود من اصلا نفهمیدم چی شد تو راه رفتنم تعادلم را از دست دادم از سمت چپ بدنم که مشکل دارد خوردم زمین در یه لحظه نجواها آمد که اینطرف خوردی زمین و….گفتم الخیر وفی ماوقع یه سوپرایز دیگه بعد رو پامبلند شدم که بشینم رو مبل دیدم قدرت پام خیلی بیشتر شده وانگشت اشاره وشصت دست چپمهنوز بطور کامل حسش برنگشته به همین خاطر سرانگشتمبه داخل خم بود وقتی نشستم رو مبل ونگاه دستم کردم گفتم خدای من این انگشتام هم به حالت اولیه برگشته
سمیه جان شاید به نظر بیاد ذکر این نکات توجه به اتفاقات بد ومنفی هست ولی با بیان کردن این موضوعات برای ذهن حرافم منطقی میشه که اتفاقات به ظاهر بد هم میتواند نتایج خیلی خوبی داشته باشد
به شرط ایمان وکنترل ذهن وتوجه یه قانون
احساس خوب =اتفاقات خوب
ازت سپاسگزارم دوست مهربانم ازاینکه صبحم را با کامنتت شروع کردمخداوند را شاکر وسپاسگزارم ومهم تر از همه اینکه به من این فرصت را داد تا آنچه اتفاق افتاده بود اینجا مکتوب کنم
سمیه عزیزم زندگی سرشار از عشق ،ثروت ،شادی وسلامتی مزین به عشق ورحمت الهی را برایت خواستارم
یاحق
سلام فهمیده ی عزیز و توحیدی. امیدوارم حال دلت عالی عالی باشه.آفرین به تو که انقدر خوب از پس نجوای ذهن برمیای و در کنترل داری ذهنت رو و با این اتفاق های به ظاهر ناخوشایند واقعا به الخیر فی ما وقع ایمان داری. خیلی تحسینت می کنم و مطمئنم با همین فرمون بزودی زود سلامتی کاملت رو بدست میاری عزیزم. ما بخشی از خداوندیم که منبع سلامتی و خوشبختی و ثروت و نعمت هست پس تا وقتی به منبع وصل هستیم خیالمون راحته که خودش کمکمون می کنه تا مدارمون رو بالاتر ببریم و به ثروت و نعمت و سلامتی بیشتری دسترسی داشته باشیم. از خدای مهربون و هدایتگر می خوام که هممون رو یاری کنه در این راه. ممنونم فهیمه جان که با کامنتت خوشحالم کردی و با بیان تجربه ت یاداوری خوبی بهم کردی که در این زمینه منم بیشتر حواسم باشه. به خدای مهربان می سپارمت دوست خوبم.
سلام به استادعزیزم ومریم نازنینم
وهمه دوستانِ عالیم
خداروشکر بابت نفس به نفس لحظه هایی که درکنارخداوند کشیده می شود وچه کرده بامریم گلی که اینطور ازهرمسئله ای سربلند بیرونم می آورد.
دیروز صبح زود مصطفی بیدارم کرد وگفت مهری جان بریم بوشهر وشمابرو دریای شغاب ومن هم می روم به مادرم سری بزنم وانگارخداوند دنیا روبه من داده بود که واقعا هم داده ازطریق استادی که مرابه مسیر زیبایشان هدایت نمود،من هم فورا آماده شدم وبا رعنای زیبایمان گوگوش وار برترک موتور نشسته وباخواندن آیه الکرسی وسوار بردوش خداوند راهی شدیم وقهوه دوبل بربدن زده وغذای موتورهم درپمپ بنزین که درقسمت موتورها ،سراسر پوشیده ازگلهای زیبا بود به رعنا غذای لذیذش را خوراندیم وبا رمز یاخدا حرکت کردیم وبه سلامتی رسیدیم و مصطفی متوجه شد
تعدادی خانم درپارک والیبال بازی می کنند (توروالیبال
در پارک شغاب که نمونه ای ازبهشتی ترین پارک های بوشهر است نصب شده) بازی می کنند ومن هم که عشق والیبال، اما به خاطر تمرکز روی بهبودی ام که خیلی مهم تراز والیبال برایم است ودرفایلی علت کناره گیری خودرا نوشته ام ،هدایت شدم که بروم نگاه کنم ومصطفی مراپیاده کرد ورفت وقبلا هم که بوشهربودم سابقه بازی بااین عزیزان راداشتم،خلاصه سلامی باعشق کردم ونشستم وازپارک وزیبایی هایش لذت جانانه برده شکر خداوند رازمزمه می کردم ویهو سرپرست گروه مراصدا زدند وگفتند بازی می کنید ومن هم درجواب گفتم هرطور صلاح می دانید، بعد رفتم داخل زمین وهمان سرپرست دستش رادرازکرد ومن هم به دستش زده وگفتم عاشقتم وشروع کردم وپنج نفرِ قسمت زمینی که من می خواستم بازی کنم ،گفتند که مابازیکن خارجی آوردیم ….وازبس که قانون سلامتی بدن که نساخته ،اندامی عالی وعضلانی ،گفتند بدنت گرمه من گفتم عالیم،واین به احتمال صدی به نود حتما وقطعا من لژیونر والیبال درکشور زیبایی خواهم شد چون این روزها جهاداکبری ازتعلیم گرامر ومطالعه زبان انگلیسی به پا کرده ام که نگو نپرس …..
خلاصه بعداز دقایقی بازیه عالی خداحافظی ورفتن به دیدار عظمت خداوند دریای بیکرانش ،که وقتی چشمم به جمالش می افتد اشک هایم جاری می شوند ازاین وسعت عظیم آفریده خداوندم ،دستانم رابازو تعظیم کرده ودعا کردم وزیراندازم را انداختم وبرسنگفرش آلاچیق وتکیه بریکی از پایه های تنه درخت گونه آن و رو به عظمت نشستم ودفتر شکرگزاری همان ستاره قطبی ام رابابوسه ای جانانه گشودم ونوشتم وازاین جایگاهی که امروز درآن قرار دارم ونتایج عالی ام دراین مسیر سراسر توحیدی درکنار الگویی ناب بنام استاد گرانقدرم واحساس وآرامش عالیم، خدارو شکر می کردم …
بعد هم مجدد گوش جان سپردن به فایل تصویری(الگوی کسب وکار)وباعشق پای صحبت استاد درفضای پرادایس وتلفیق آن بادریا ،نمایش بی نظیری خلق کردم وخداوندی که کنارم نشسته بود وبرشانه هایم می زد ومی گفت الحق که شاگرد چنین استادی باید هم امروز دراین جایگاه قرارش دهم ومن هم می گفتم خداجونم عاشقتم ……
بعدهم که عزیزدل آمدو خداحافظی بادریا تازمانیکه دیگر چشمان زیبایم آن رانمی دید،خدایاشکرت.
بسلامتی رسیدیم اما مصطفی حالش خوب نبود ومادر روکه دیده بود وآن سبد قرص ودارو وکار به عمل دیسک کمر و….. رویش بدجور تاثیر منفی گذاشته بود وخلاصه کمی اورا آرام کردم وگفتم این تمرکز حال خودت راخراب می کند که تابه امروز این معده درد هم امانش رابریده ومن هم آمده ام باعشق درمغازه وانجام شکرگزاری ونوشتن وکارکرد روی خودم وگوش کردن به این فایل زیبا وخلاصه دنیایی برا خودم خلق کرده ام واین درحالی است که یک چالش عظیم راباموفقیت ورمز یاخدا بریم براچالش بعدو ….. پشت سرگذاشته ام وکلی ایمان وامیدم چند دوبل شده است ،خدایابی نهایت شاکروسپاسگزارم.
ای جانم به این ذوق وشوق استاد ،بخدا همینه ،این فایل چند سال پیشه اما با فایل آخر که روی سایت قرار دارد واین شکرگزاری استاد وذوق وشوق شان تغییری نکرده وبرای منِ نوعی کلی درس وتجربه است که اگر الگویم را استاد می بینم پس دراین یکسال وچند ماه باید خودم واعمال وایمان وتوکل واحساس وآرامشم رامیزان کنم که واقعا چند چندم باقبل ازآشنایی باایشان ؟؟؟؟!!!!آیا واقعی تسلیم خداوندم
وآیا مثل استاد این طور نفس می کشم وآغوشم را باز می کنم وبگویم (خدایاشکرت راحت شدم خودم رابه تو سپردم)
من به اندازه سهم خود وبا شروع تغییر باورهایم وآرام آرام بااستاد قدم برداشتن وعمل به کلام گهربارشان ایمان وتوکل خود رادر هرمسئله ای شجاعانه نشان دادم ،نترسیدم چون دیگر تمام شده بود دوره جاهلیت……
وقتی کسی راالگو قرار می دهی که خداوند مُهر تاییدش راتوسط هدایتش به سمت ایشان ،برایم رقم زد،تولد آگاهانه زندگی کردنم شروع شد، ابتدا درونم بهبود پیدا کردو ذهنم راپاک وباز وقلبم لبریزازارامش وبعد هم نتایج وپاداش های عمل به قوانین الهی دراین مسیر جادویی برایم به ودیعه قرار داد،خدایاشکرت.
خیلی این نکته باارزش است که من باید بخواهم تا خداوند اجابت کندواین حد ازبزرگواری،دانایی وتوانایی خالقم درنوع خودش بی نظیراست ،درس هایش چقدر عمیق وقابل تامل وتفکر است یک خودسازی واقعی وجهان بینی وسیع رادربردارد،خدایاشکرت.
استاد برایم شبیه یک لقمه بزرگ وحاضروآماده بود ومن هم نیازمند آن ،اما باید یواش یواش آن رامزه می کردم ولذت طعم آگاهی های نهفته درآن را به وجودم می خوراندم وهمه چیز به صورت کاملا تکاملی دروجود وزندکیم متجلی شد ،چه بود این لقمه لذیذ بهشتی خدایا چه می کنی والبته کاری هم نمی کنی ،شاهکار می کنی ……
من به کسی باج نمی دهم حتی عزیزترین کسی که کنارش زندگی می کنم وبا او امروز چالشم باحضور صمیمانه خداوند واین آگاهی ها تمام شد ،صحبت هایی برزبانم جاری کرد که مصطفی فقط مرا درآغوش می گرفت ومعذرت خواهی می کرد….
بله من فقط تسلیم ووابسته به خدا هستم حتی اگر ازصفر زندگیم شروع شود، چون کسی راپیدا کرده ام که درکنارش عالی ترین های دیگر راخلق می کنم ،به خداوندی خودش قسم باوجود آزادی درهمه چیز درحین گوش دادن باعشق به این فایل ،الهامی واضح برای کاری که عاشقش هستم به من عطا کرد وبا مصطفی مشورت کردم وگفت چشم شرایطش را برایت اوکی می کنم ،کاری عالی درهمین مکانِ زندگیم که پذیرایی آن هم جزء کسب وکارمان با گسترش عالی تر ومن هم بااین ایمان وتوکل واستادی ارزشمند وتجارب عالی وخودکفایی که خداوند به من عطا کرده کار معلمی خود را دراین حوزه شروع می کنم چون واقعا ایمان دارم که موفق هستم وموفق تر خواهم شد ،چه عالی تراز آن سالن پذیرایی باهمنشینی افرادی که مراجعه می کنند درفضایی معنوی وبا بازدهی عالی ومثمر ثمر به امید حق علیه باطل ……
خداوند برای رشدو پیشرفت عالی تر استاد ،چه ها که نکرده ودرهمین فایل شنیدم که آن استاد تقاضای حقوق بالا تری می کند وبعد چه می شود، موجب رشدو بالندگی بی نظیرتر استاد عزیزم ودر واقع پلن های خداوند بی نظیراست هر چالش سکوی پرتاب به سمت خودش با قدرت لایتناهی ایمان وتوکل ….
الهی شکرت …..
درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد،سلامت وعالی باشید و بدرخشید، عاشقتونم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
سلام به مریم عزیز و خوش ذوق و خوش قلم
اینجا صبح شنبه ست و روز تعطیل و من کنار پنجره نشستم با یه ویوی زیبا از آسمون خیییلی آبی با ابرای پفکی و درختای سبز و زیبای پارک و کامنت شما رو خوندم و واقعا لذت بردم
مریم جان خیلی تحسینت میکنم برای همت و تعهدت در کنترل ذهن و دیدن زیبایی ها و سپاسگزاری
خیلی زیبا تعریف کردی داستان رو
ما باید بخوایم تا خدا اجابت کنه
چقدر خوشحالم برای رابطه ی زیبایی که داری و چه قشنگ گفتی من به کسی باج نمیدم حتی به عزیز دلت
و خیلی خوشحال شدم برای الهامی که در مورد کارت دریافت کردی
و برای همه ی نتایج و موفقیت هات
که امیدوارم روز به روز تصاعدی بیشتر بشه
به نام خدای مهربانم
فایل روز شمار تحول زندگی من 157: مصاحبه با استاد- قسمت 21
سلام به اساتید عزیزم، سلام به دوستان خوبم
تفاوت بین تسلیم شدن در مقابل خداوند، و تسلیم شدن در برابر مشکلات رو بیشتر توضیح بدید.
تسلیم بودن در مقابل خداوند به این معناست که:
من ایمان دارم که یک نیرویی، برتر از کل نیروهای جهان، که جهان رو خلق کرده و به قول خداوند، داره هدایتش میکنه، اون من رو هدایت میکنه.
قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى ﴿50﴾
گفت پروردگار ما کسى است که هر چیزى را خلقتى که درخور اوست داده سپس آن را هدایت فرموده است. (سوره طه)
اون من رو خلق کرده. اگر توکل کنم بهش، اگر خودم رو بسپارم بهش، اگر ازش درخواست کمک کنم، اگر باورش داشته باشم، اگر ایمان داشته باشم، اون من رو هدایت میکنه. اون من رو به مسیرهای درست هدایت میکنه… آدمهای درست، شرایط درست، موقعیتهای درست رو وارد زندگی من میکنه و در مسیر زندگی من قرار میده.
تسلیم بودن یعنی اجــــــــــازه دادن به خداوند، که پاسخ دهد به درخواستهای شما…
[چقدر این جمله مهمه…. من وقتی این جمله رو میشنوم یاد این آیات میوفتم:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ ﴿7﴾
ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر خدا را یاری کنید شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد. (سوره محمد)]
چون ما یه چیزهایی از خداوند میخوایم، اما تسلیم نیستیم، شرک میورزیم، نگرانیم، ناراحتیم، میترسیم، غصه میخوریم….
هر کدوم از این احساساتِ غصه خوردن، شرک ورزیدن، نگران بودن و ترسیدن، به معنای اینه که ما تسلیم نیستیم…
تسلیم کسیه که یه نفس عمیـــــــــــــــــــــــق و راحت بکشه…. بعد بگه:
خدایا شکرت… راحت شدم…. خودم رو سپردم به تو….
تسلیم بچه ای که وقتی خودش رو میسپاره بغل پدرش یا مادرش، خیالش راحته…
تسلیم بچه ای که رفته بالای درخت و وقتی میبینه نمیتونه بیاد پایین، باباش رو صدا میزنه و اونم بهش میگه: عزیزم بپر بغل من…
تسلیم اون بچه هست که میپره…
اونی که تسلیمه، میپـــــــــــره…. خودش رو از اون بالا، پرت میکنه توی بغل باباش…
تسلیم کسیه که حـــــــــــالش خوبه…
چرا حالش خوبه؟
چون اعتماد داره به خداوند…
چون میدونه وقتی که خودش رو رها میکنه، میپره بغل خداوند.
وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ﴿127﴾
و هنگامى که ابراهیم و اسماعیل پایه هاى خانه را بالا مى بردند اى پروردگار ما از ما بپذیر که در حقیقت تو شنواى دانایى.
رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِنَا أُمَّهً مُسْلِمَهً لَکَ وَأَرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُبْ عَلَیْنَا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ ﴿128﴾
پروردگارا ما را تسلیم خود قرار ده و از نسل ما امتى فرمانبردار خود و آداب دینى ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشاى که تویى توبه پذیر مهربان. (سوره بقره)
تسلیم کسیه که میتونه اینجوری فکر کنه، هرچند که باید یادمون باشه که ما نباید صفر و یکی به قضیه نگاه کنیم.
حتی خود استاد هم ادعا نمیکنن که همیشه تسلیم محض بودن…
یا حتی اینکه یه روزی از روزها، یا حتی 1 ساعت رو به طور کامل تسلیم خداوند بودن.
[استاد این خیلی خبر خوبیه برای ما و باعث میشه که توقع ما هم از خودمون زیاد نباشه که وقتی نتونستیم بهش عمل کنیم بریم توی احساس خود سرزنشی…
یعنی دیگه باید بدونم که برای همه افراد، حتی خود استاد هم پیش میاد که نتونه گاهی تسلیم باشه و این جزئی از زندگی مادی و جهان مادی و وجه انسانی ماست و نباید بابتش عذاب وجدان داشته باشم. چون خود اون عذاب وجدان، باعث احساس بد میشه و احساس بد هم از جانب شیطانه و مارو از مسیر خارج میکنه].
بنابراین، ما اگر سعی کنیم به این نقطه نزدیک بشیم، کار بزرگی انجام دادیم. و هرچقدر این کار رو بیشتر انجام بدیم، عــــــادی تر میشه برامون… راحت تر میشه برامون تسلیم خداوند بودن.
بنابراین خیلی این چیزها رو برای خودتون بزرگ نکنید و خیلی از خودتون انتظار نداشته باشید که در عرض 1 روز، فضای شرک آلود ذهنتون تبدیل بشه به فضای توحیدی…
نه… اینا
زمان میبره…
اینا استقامت میخواد…
اینا باور میخواد…
اینا تکرار میخواد…
اینا تمرین میخواد.
ولی….
هرچقدر که بیشتر سعی کنیم، خب بیشتر لذت میبریم… از زندگی بیشتر لذت میبریم.
اما نکته مهمی که اینجا هست و باید بهش توجه کنیم اینه که:
تسلیم بودن، بدوووووون شک، احساس خوب و احساس آرامش با خودش به همراه داره:
الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ﴿28﴾
آنها کسانی هستند که ایمان آورده اند و دلهایشان به یاد خدا مطمئن است، آگاه باشید با یاد خدا دلها آرامش مییابد. (سوره رعد)
احساس اطمینان قلبی می آورد…
نشونه اش اینه…
نشونه اش احساس آرامش، احساس خوب، احساس شادی، احساس لـــذت، احساس امیــــــــــــــد، احساس توکل و هر احساس خوبِ دیگه ای که میشناسید، موقعی اتفاق میوفته که ما تسلیم خداوندیم.
نشونه اش ایناست…
که این کار، تمرین میخواد…
این کار شنیدن یه سری داستانها رو میخواد… مثلا داستانهای قرآنی خیلی به استاد کمک کرد که بهتر بتونن تسلیم بشن (اتفاقاتی که برای پیامبران افتاد).
[چقدر صحبتهای این فایل ارزشمنده…. چقدر نکته داره…. واقعا انگار یکی از جلسات 12 قدمه که موضوعش در مورد تسلیم بودنه].
…………………………………………………………………………….
بخش دوم سوال:
اما تسلیم بودن در برابر مشکلات،
که جاهای مختلف هم راجع بهش شنیدیم: Never Give Up و هرگز تسلیم نشید و اینجور حرفها، منظور اینه که تسلیم اتفاقات و حوادثی که ناخوشاینده نشید.
[ما هم مثل استاد باید سعی کنیم باج ندیم. به شرایط، به اتفاقات، به افراد، نباید باج بدیم…. این همون تفاوته صبر کردن و تحمل کردنه که استاد توی یه فایل دیگه راجع بهش صحبت کردن… وقتی ما داریم یه ناخواسته ای تحمل میکنیم، درواقع داریم کوتاه میایم در برابر اون شرایط، با تحمل کردن داریم بهش باج میدیم…]
یعنی توکل این جاها خودش رو نشون میده، که شما میپذیرید که نه بابا… من به کسی وابسته نیستم. من به خدا وابسته ام.
اگر هر کسی بره یا هر اتفاقی بیوفته، خدای من که جایی نرفته، کار رو انجام میده…
[این همون موضوع که استاد میگن همیشه افراد رو دستی از دستان خداوند ببینید… اینجوری اگه اون نباشه، تو نگران نمیشی که کارت زمین بمونه چون میدونی خداوند از طریق هزاران دست دیگه اش کارت رو انجام میده. جون میدونی که از اول هم خدا بوده که اون کار رو برات انجام داده، نه اون فرد. چون میدونی که خدایی که تا اینجای کار آوردتت، وسط کار تک و تنها رهات نمیکنه، فقط داره بهت میگه از اینجا به بعد رو باید از یه مسیر دیگه بری… مثل اینکه تو میخوای با تاکسی بری جایی، ولی لازمه اش اینه که توی ایستگاه های مختلف سوار ماشینهای خطی متفاوتی بشی…. حالا تو بیای بچسبی به راننده اول و بگی من میخوام توی ایستگاه های بعدی هم سوار ماشین خودت بشم… نه.. این کار رو نمیکنی… چون میدونی به هر ایستگاهی برسی، هزاران راننده (دستان خدا) اونجا منتظرن تا تو رو به مقصدت برسونن.]
ما هم مثل استاد باید چالش رو به عنوان یک درس، به عنوان یک تسلیم نشدن در برابر مشکلات ببینیم. به خودت بگو:
من اصلا دوست دارم ببینم چجوری میتونم این مسئله رو حل کنم؟
یعنی باید علاقه مندیت این باشه که ببینی آیا من توانایی حل این مسئله رو دارم یا نه؟
یعنی خیلی موقع ها مسئله ای که بوجود میاد رو میتونیم با نگاه بازی بهش، با نگاه حل یه معما، با نگاه یه بازی شطرنج بهش نگاه کنیم.
[استاد الان دقیقا توی یه همچین وضعیتی هستم… یعنی توی مسائلی که پیش میاد، درسته که ته دلم یکم ترس هم دارم، اما خیلی این حس رو هم دارم که: ببینم این یکی چجور حل میشه… یعنی انگار ته وجودم میدونم که اینم یه جوری حل میشه ولی کنجکاوم که بدونم این یکی چجوری حل میشه… یعنی اون کنجکاویه رو قشنگ حسش میکنم…]
یعنی باید کنجکاو باشیم که ببینیم میتونیم این مسئله رو حل کنیم یا نه؟
یعنی به عنوان یه بازی بهش نگاه کن و ببین تواناییه حلش رو داری یا نه؟
وَمَا هَذِهِ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ ﴿64﴾
این زندگى دنیا جز سرگرمى و بازیچه نیست و زندگى حقیقى همانا سراى آخرت است اى کاش مى دانستند. (سوره عنکبوت)
و با این نگاه شروع کن که: من میخوام این مسئله رو حل کنم و ببینم اصلا آدم این کار هستم یا نه؟
حتی در مسائلی که مثل مثال استاد، به نظر اینقـــدر غیر قابل حل میاد و اینقدر آدما تصمیم داشتن که مانعش بشن…
إِنَّ اللَّهَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ ﴿38﴾
خداوند از کسانی که ایمان آورده اند دفاع میکند، خداوند هیچ خیانتکار کفران کننده ای را دوست ندارد. (سوره حج)
اون مسئله رو استاد با این نگاه مثبت که:
من میخوام به این به عنوان یک بازی نگاه کنم و حلش کنم، حلش کردن.
به این شکل حل شد که بعدش کلی بازخورد مثبت از اون تجربه داشتن.
…………………………………………………………………………….
توی این داستان 2 تا موضوع خودش رو نشون میده:
1- توکل به خداوند و توحید
اینکه باج ندی به کسی… فکر نکنی اگر کسی بره زندگی تو داغون میشه و نابود میشه…
نه…
خداوند منبع رزق و روزی ماست…
هر کسی که میاد توی زندگی ما و میره، دستی از دستانه خداونده. اگر رفت، بینهایت دست دیگه هست که بیان…
2- این مسائل دارن ما رو به چالش میکشن، برای اینکه ما بزرگ بشیم… برای اینکه ما پیشرفت کنیم.
در زمان روبرو شدن با یه چالش، اینو بدون که:
اگر تو اون چالش رو حل کنی، خیلی قویتر از قبلت میشی…
خیلی اعتماد به نفست میره بالا…
خیلی خیلی راههای جدیدی در اون زمینه رو پیدا میکنی.
پس باهاش روبرو بشو و حلش کن.
و ببین که بعد چقدر قدرتمندتر میشی و چقدر اعتماد به نفست میره بالا و چقدر ایده ها و درهای جدیدی به روت باز میشه.
یعنی این تضادها و چالشهایی که ما بهشون برمیخوریم، اینا چیزهای بدی نیست…
اینا مسائلیه که اگر حلشون کنید، بزرگ میشید…
ثروتمند میشید
رشد میکنید.
و اگر حل نکنید، کوچولو میمونید… نه به ثروت میرسید، نه به اعتماد به نفس، نه به قدرت، و نه به ایمان.
پس اگه یه مسئله ای بوجود میاد، به خودت بگو:
چطور اینو حلش کنیم و چه موهبتهایی پشت این مسئله هست؟
پس تفاوت بین تسلیم بودن در مقابل خداوند و تسلیم نبودن در برابر مشکلات رو باید درک کنیم. این اینو میبینیم که بعد از حل کردن مسائلمون، چقدر اعتماد به نفس ما در اون زمینه بالا میره.
پس اونا رو حل کن و چیزهایی که باید یاد بگیری رو یاد بگیر و اینو بدون اون مسئله وقتی حل بشه، کلی موفقیت بعدش ایجاد میکنه و ادامه خواهد داشت. یعنی اون اعتماد به نفسی که شما در خودتون ایجاد میکنید، این مسائلی که شما حل میکنید و راه حلش رو پیدا میکنید، تا ابد میتونید برای مسائل بعدی ازش استفاده کنید.
اینه که استاد میگن: به عنوان بازی نگاه کنید مسائل زندگی رو… به عنوان یه معما و یه پازل بهش نگاه کنید. و اینجوریه که میتونیم از این مسیر به سلامت عبور کنیم.
وَمَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّهِ إِبْرَاهِیمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَیْنَاهُ فِی الدُّنْیَا وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ ﴿130﴾
و چه کسى جز آنکه به سبک مغزى گراید از آیین ابراهیم روى برمى تابد و ما او را در این دنیا برگزیدیم و البته در آخرت از شایستگان خواهد بود.
إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿131﴾
هنگامى که پروردگارش به او فرمود تسلیم شو گفت به پروردگار جهانیان تسلیم شدم.
وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَیَعْقُوبُ یَا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَکُمُ الدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ﴿132﴾
و ابراهیم و یعقوب پسران خود را به همان سفارش کردند اى پسران من خداوند براى شما این دین را برگزید پس البته نباید جز مسلمان بمیرید. (سوره بقره)
خدایا شکرت
استاد عزیزم، خانم شایسته مهربانم، سپاسگزارم.
به نام خدای عزیز
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی گل
سلام به دوستان خوبم در سایت
اعتراف می کنم انقدر از فضای فرکانسی تمرکز بر خودسازی دور شدم، انقدر سرعت کار کردن روی باورهام و کنترل ذهنم کم شده که گویی اصلا از مرحله پرت شدم و نوشتن واسم سخت شده. ولی امشب دلم هی گفت بنویس.
گفتم چی بنویسم حرفی ندارم بزنم ولی باز دلم گفت تو شروع کن خودش میگه چی بنویسی. منم گفتم به روی چشم. توکل به خدا…. بسم الله…
دیشب قبل از خواب این فایل ارزشمند رو گوش دادم و همون لحظه که موضوع رو متوجه شدم با خودم گفتم ای کاااااش این فایل رو اول سال تحصیلی شنیده بودم و مثال رفتار استاد با دانشجوهای یاغی و بدبین رو اون زمان نوش جان کرده بودم.
دوباره با خودم گفتم هیچ اشتباهی در عالم رخ نمیده، حتما توی این زمان بایستی با این تجربه مواجه می شدم، حتما بایستی اون اشتباهات و اون احساسات ناجالب رو در زمانش تجربه می کردم تا قدر این آگاهی رو بیشتر بدونم.
نمی دونم حتما خیری توش هست.
از تجربه خودم میگم. گهگاهی چالشی به وجود میاد که در لحظه تجزیه و تحلیلش سخته. البته برای ذهن کم کارکرد و خامی مثل ذهن من که عادت نکرده بشینه هر موضوع ریز و درشتی رو با جزییات بررسی کنه تا ازش درسی برداشت کنه.
فکر می کنم تفاوت شخصی مثل من با استاد در همینه.
استاد شما هر موضوعی رو خیلی دقیقتر و عمیقتر موشکافی می کنید تا از دید قوانین کیهانی درکش کنید و ازش الگویی تکرارشونده استخراج کنید. از هیچ حرف و رفتار و کردار و فیلم و انیمیشن و اتفاقی در جهان به سادگی و سطحی عبور نمی کنید. به همین خاطر انگار این زندگی چهل و خورده ای ساله برای شما صدها سال طول کشیده و درس به شما داده.
در صورتیکه من در زندگی 39 ساله خودم شاید به اندازه یه عدد دو رقمی درس مهم زندگی گرفته باشم.
ولی خوشبختانه از وقتی شاگرد شما شدم کمی تیزتر و ریزبین تر از قبل شدم.
از زندگی خودم و حرفها و زندگی اطرافیانم به سادگی قبل عبور نمی کنم. درگیر احساساتشون نمیشم اما در لابلای خلقیات و حرفهاشون دنبال ردپای قانون می گردم.
مثلا دیشب که ترانه رو برده بودم شهربازی اتفاقی با خانمی هم کلام شدم که لحن صحبتش بسیار قوی و محکم و فن بیانش عالی بود. ایشون از کادر محترم درمان( پرستار ICU) بود و وقتی متوجه بارداری من شد شروع کرد از دیدگاه بسیار منفی خودش راجع به فرزند و بخصوص فرزند دوم گفت. ایشون از نظر من دقیقا تسلیم رخدادهای منفی و تلخی شده بود که در محل کارش می دید. اعتقاد داشت فرزندان همه پدر و مادرشون رو در پیری و مریضی ترک می کنند و وجودشون فقط مایه زحمت و دردسر هست.
ایشون از تجربیات تلخش در سرای سالمندان هم تعریف کرد و در جواب فقط این یک جمله رو از من شنید:
درسته که همه جور آدمی تو دنیا پیدا میشه، ولی من از اون دسته افرادی هستم که اعتقاد دارم از هرچی بترسی و مدام بهش فکر کنی حتما به سرت میاد. پس من همیشه سعی می کنم جنبه مثبت اتفاقات رو ببینم تا زندگی شادی و سالمی داشته باشم.
بعدش هم بهش گفتم اگه یه روزی تصمیم گرفتی از شغلت استعفا بدی به نظر من برو سراغ گویندگی یا تهیه کتاب صوتی چون لحن بسیار زیبایی داری. و بعد با لبخندی که روی صورتش نقش بسته بود ازش خداحافظی کردم.
استاد این تفاوتیه که شما در من ایجاد کردید.
اون خانم با اون حجم از تنفری که از شغلش داشت ولی تسلیم شرایطش بود در صورتیکه به نظر من به وضوح برای کار دیگه ای ساخته شده بود.
اما من با وجود تمام عشقی که به تدریس دارم اما حاضر نشدم به هر قیمتی معلم باشم. در آزمون استخدامی آموزش و پرورش شرکت نکرده و نخواهم کرد چون نمی خوام پابندش باشم و آزادیهام رو ازم بگیره.
در عوض در مدارس غیرانتفاعی به میل خودم تدریس می کنم و در شرایطی مثل الان که باردارم خیلی راحت میگم سال دیگه کار نخواهم کرد. چون دست خودمه. نگران قطع شدن حقوقش هم نیستم چون بی نهایت راه هست برای رسیدن رزق و روزی بی حساب. همونطور که الان داره می رسه الهی شکر.
استاد می خواستم ابتدای صحبتم این تجربه رو بگم که حرفم طولانی شد و رسید به اینجا.
من اول سال تحصیلی با دید مثبت نسبت به همه کلاسها و دانش آموزانم کارمو شروع کردم اما به دلایلی که بعدا فهمیدم ریشه در کمبود اعتمادبنفس و عزت نفس و بخصوص احساس لیاقتم داشته در دو تا از کلاسهام با دانش آموزانم و به تبع اون با مدیر دبیرستان به مشکل برخوردم.
تا جایی که واقعا در ذهنم تقلا می کردم تا کلاسمو خوب و باکیفیت نگه دارم ولی بهتر که نمیشد هیچ بدتر هم میشد.
یکی از کلاسها رو که کلا ازم گرفتن و دادن به یک دبیر دیگه اما در اون یکی همچنان مشکلات پابرجا بود و تقلای من فقط آشغالها رو زیر مبل پنهان کردن بود.
به هرحال کجدار و مریز سپری کردیم تا سال تحصیلی تمام شد و الانم که فصل امتحاناته.
اما طی این چند ماه من خیلی فکر کردم اشکال کارم کجا بوده که بچه ها از کلاس من زده شدند و به درسم توجه نمی کردن. تمام زحمتهای منو بی ارزش می کردند و طوری رفتار می کردند که انگار من نتونستم هیچی بهشون یاد بدم.
آخرش رسیدم به همون احساس ارزشمندی ذاتی و شاید به همین خاطر بود که دوره 12 قدم رو متوقف کردم و دوره احساس لیاقت رو شروع کردم.
شاید دیگه هیچوقت اون دانش آموزان رو نبینم و نمی دونم در آینده اصلا تدریس خواهم کرد یا نه ولی اون تجربیات نازیبا رو با گوشت و پوست و استخوانم درک کردم تا بفهمم احساس کم ارزشی میتونه منو از کجا به کجا ببره.
اگه من در احساس بد غرق نمی شدم و به اون چالش به شکل یک بازی ذهنی نگاه می کردم قطعا اتفاقات طور دیگه ای رقم می خورد. چه تجربه باارزشی کسب کردم و چقدر مسائل میتونن ساده حل بشن.همیشه راه بهتری هست….
در عوض در مدرسه راهنمایی که تدریس کردم نه تنها جایگاه شغلی بسیار خوبی داشتم و بسیار مقبول واقع شدم بلکه ارتباط بسیار بسیار بسیار زیبا و دوستانه ای هم با کادر مدرسه و هم با دانش آموزان و خانواده هاشون پیدا کردم.
فکر می کنم به این خاطر که من خودم رو در اعماق ذهنم (بطور مخفی و موذیانه ای) در حد تدریس ریاضی در دبیرستان نمی دیدم. چون من همیشه فیزیک تدریس کرده بودم.
من تسلیم ذهنیت اشتباه خودم شده بودم و خودم خبر نداشتم. و الان دارم می فهمم….
الهی شکر که دارم درس یاد می گیرم و مطمئنم روزی به کارم خواهد اومد.
مثل اون کلیدی که شما در اون بازی کامپیوتری در کوله پشتیتون حمل کردید و چند مرحله بعد به کارتون اومد.
خوشحالم که تونستم بنویسم و از خدای خوبم سپاسگزارم که هدایتم کرد.
استاد ازتون از کرج تا پرادایس سپاسگزارم (شبیه اون بنده خدایی که به ضریح امام رضا سلام میداد و عقب عقب می رفت. همینجوری عقب عقب دست به سینه رفت و رفت و رفت تا رسید شهرشون!!!!!)
عاشقتونم و ازتون یک دنیا ممنونم.
به نام الله یکتا
سلام بر استاد شیرین تر از عسلم
استاد عزیزم من همیشه نوشتم که این ها گنج هستند و نه فایل هرچند که رایگان هستند ولی بدون قیمت هستند و واقعا خدامیدونه چه آگاهی هایی درون این فایل ها هستش
حالا میخوام از تجربه عملکردم به صحبت های شما بگم ویه دلیل کوچک برای این حرفم
الان که بار چندمه دارم این فایل رو گوش میدم و بازم برام تازگی داره میخوام براتون بنویسم
من حدود 7 تا کارمند داشتم و یه جورایی کار رو رها کرده بودم و اینها هر کاری میخواستند میکردند و منم میترسیدم که اینها رو از دست بدم و ماهیانه حقوق زیادی هم پرداخت میکردم
تا اینکه من فایل بی نهایت اعجاب انگیز گفتگوی شما با ابراهیم عزیزم رو شنیدم و خدا میدونه این فایل من رو انگار از تاریکی آورد توی نور
من تا قبل اون فایل فکر میکردم گسترش یعنی گسترش کارمند ولی با شنیدن اون فایل و داستان ایلان ماسک و اون گفتگوی بی نظیر و همچنین بعدش شنیدن این فایل
چنان شهامتی بهم دست داد و چنان قدرتی که الان که دارم براتون مینویسم فقط دو نفر از اون 7 نفر باقی موندن و جالب اینکه هیچ کدوم رو من بیرون نکردم و به صورت اعجاب انگیز هر کدومشون اومدن ودرخواست جدایی دادن و من که تا قبل از این یه جوری راضیشون میکردم خیلی محکم و با توکل به شیوه ای که با این دوستمون تو دوره تند خوانی برخورد کردید باهاشون برخورد کردم و گفتم خداحافظ ….
و خودم نشستم پای کار و دیدم چه آسیبهایی زدن این دوستان و الان حدود یک ماهه دارم خودم کار ها رو انجام میدم و مدام داره بهم ایده میرسه که چکار کنم که کار ساده تر باشه و به قول ابراهیم عزیز از زبان شما با خودم میگم از این هم ساده تر و ایده هایی به ذهنم رسیده که من بعد از 16 سال که کار من همینه خودم رو متعجب کرده چطور ندیدم این همه سال
و این نیست به جز لطف الله یکتا و شنیدن همین فایل های دانلودی و ترکیب آگاهی هایی که از تک تک این فایل ها گرفتم و خدامیدونه استاد تو درونم چه احساس سپاسگزاری دارم نسبت به شما و خانوم شایسته و بچه هایی که تو سایتتون زحمت میشکند یعنی مهجزه از این بالاتر که ترکیب آگاهی های دو فایل از شما تو ذهن من که صد البته دریافت ناقصی بوده و هنوز راه دارم تا دریافت کامل اینطوری کسب و کار من رو متحول کنه
من از این فایل شما که بار چندم هست ودارم گوش میدم نترسیدن و توکل رو از رفتار شما یاد گرفتم یعنی قشنگ شما رو تجسم کردم و با همون لحن و حالت شما با کسایی که خواستن برن صحبت کردم و گفتم به سلامت و الان دارم میبینم نتیجه رو
ضمنا یه دوستی دیشب به من زنگ زد و گفت سرمایه میلیاردی داره و ازم خواست باهاش کار کنم و اگر قبلن من بود با کله میرفتم ولی یاد حرف شما و داستان شریک افتادم و با خودم گفتم امین رو کارت تمرکز کن و به قول استاد همین میتونه تو رو ثروتمند کنه و نیازی به کار دیگه نیست و کیف کردم وقتی بهش با قدرت گفتم نه و استاد عزیزم من چطور میتونم از شما قدردانی کنم و قتی من رو بعد از 18 سال کاری کردید که انگار از نو متولد شدم
و ایده ای تو کار خودم بهم الهام شده که میخوام باهاش بترکونم و بهش ایمان دارم و باز با اقتدا به شما اجازه دارم میدم بهم بیشتر گفته بشه و دارم به تدریج و تکاملی اون ایده رو جلو میبرم
و میخوام انشالله به ثمر بشینه و یه روز بیام و شما رو در آمریکا در آغوش بگیرم و بگم استاد عزیزم این ثمره لطف الله یکتا و ثمره شاگردی در محضر شماست و کار کردن رو خودم و عمل به درس های شماست
عاشقتونم و سپاسگذار خداوندی که شما رو آفرید و هدایت کرد که چراغی شدید فروزان برای هزاران نفر مثل من و امثال من
عاشقتونم استاد شیرین تر از عسلم….
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ
(امّا) کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، بهترین مخلوقات (خدا)یند!
جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ
پاداش آنها نزد پروردگارشان باغهای بهشت جاویدان است که نهرها از زیر درختانش جاری است؛ همیشه در آن میمانند! (هم) خدا از آنها خشنود است و (هم) آنها از خدا خشنودند؛ و این (مقام والا) برای کسی است که از پروردگارش بترسد!
●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●
سلام عشق ابدی من ،سلام رب العالمینم،سلام خدای آسمانها و زمین،سلام خدای آرامش بخشم ،سلام خدای وهابم،سلام خدای رزاقم،سلام خدای نجات دهنده ام ،سلام نور آسمانها و زمین،سلام انرژی بی نهایت ،سلام انرژی برتر ،سلام خالق مهربانم ….
خدایا خودت خوب میدونی که ذکر هر روز و هر لحظه ی منه که میگم من به تو و به هر خیری که از تو به من برسه فقیرترینم،خدایا تو خوب میدونی فقط هدایتم کردی به دیدن فیلم کهکشانها ،اون لحظه به معنی واقعی به هیچ بودن خودم در برابر تو اعتراف کردم یعنی انگار دیگه من باور کردم تو عظیمی ،باور کردم آخرتی هم در کار هست آخه ذهن من گاهی نجوا میآورد که بابا ول کن این همه آدم کجا میخواد جا بده ،بابا شدنی نیست و من همینطور ساکت میشدم …. اما خدا جونم، رب بی بدیل من، من بهت انگار چند لول بالاتر تر ایمان آوردم من به هر آنچه که تو میگی ایمانم نسبت به قبل بیشتر شده ،اما باور کن من در مسیر ایمان به تو هم اگر دستمو نگیری زمین میخورم خدایا من تو جزئی ترین کارهام اگر تو نباشی هدایتم نکنی پوچ پوچم….
میدونی خدا جونم هر وقت یادم میفته از بچگی هرچی ازت خواستم بهم دادی تمام وجودم پر از شور و شوق میشه اشکام میریزه (راستی ازت میخوام کمکم کنی جز برای تو، به هیچ چیز و هیچکس اشک نریزم خودت در جریانی به حرمت خودت صدم ثانیه منو به حال خودم وامگذار قربونت بشم من)،خدایا من هر وقت هر چی ازت خواستم بهم دادی این یه منطق عالیه برای ذهنم امممما امان از ذهن چموش من که انگار این روزا خیلی در حال جولان دادنه خدایا خودت خفش کن
بزن تو دهنش
●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●
خدای خوبم امروز سرنماز برام عجیب دلبری کردی
و بعد از این همه سال که من ذکر و من یتق اللهرو میگم اما مفهومش رو نمیدونستم امروز سر صلات ظهرم با مهر و اقتدار بهم گفتی چیکار کنم !!!
بهم گفتی کنترل ذهن داشته باش زندگیتو گلستان میکنم
خدایا من به تو ایمان دارم شاید سالها بعد فکر کنم الان ایمانی نداشتما اما الان دلم به تو بنده حس بودن در آغوشت رو دارم فقط محکم بغلم کن میدونم اکه من باشم تو هستی ولی باور کن من برای دوست داشتنت برای ایمان بهت سخت محتاجم خدایا من هیچم در برابر تو هوامو داشته باش خدایا خوب میدونی خوب میدونم هر وقت باهات بودم تو منو آسون کردی برای اسونیا
خدایا بازم اسونیا کن برای اسونیا قربون عشقت بشم که وقتی یادم میفته اشکها بی اختیار سرازیر میشه …
خدایا من به پلنهات ایمان دارم ،خدایا میخوام یه فردی بشم که تمام وجودم اسم تو رو فریاد بزنه
خدایا کنترل ذهن کار پیچیده ایه خودت میدونی که کمی عصبیم خودت کمکم کن خودت آرومم کن بتونم از عهده ی ذهنم بربیام…
خدای من خوب یادمه پارسال این موقع غرق در افکار منفی ،غرق در منجلاب بدهی،غرق در دروغگویی به خاطر اشتباهات مالی که داشتم ،غرق در بدترین روابط عاطفی،غرق در شرک ،غرق در ناامیدی غرق در مریضی بودم یادته میدونم یادته….
کی نجاتم داد؟؟
کی رابطمو اونقدر بهبود بخشید که روزهای اول ازدواج هم اینطور نبود،؟؟
کی دونه به دونه بدهی منو داد؟؟
کی بهم قوت داد گفت نترس آنچه که باید بخری برای رهایی از بدهی رو بخر خودم کنارتم ؟
کی برای من که ماهانه برای داشتن 200 تومن
خودمو خوار و خفیف میکردم الان از جاهایی که فکرشم نمیرسه بهم میرسونه ؟؟
کی قلب اشفتمو اروم کرد ؟؟
کی تو خوابهام همش بهم گفت ادعونی استجب لکم؟؟
کی عین ملکه ها اونهمه دوره رو برام خرید ؟؟….
خدایا من تو رو تو همه اینها میبینم ،آره تو بودی
این روزا تا جایی که ذهنم یاری میکنه به حرمت تو از خیلی چیزا که میخواد منو از تو جدا کنه میگذرم
تو فقط باش قربونت
●●●●●●●●●●●●
خدایا تو که از بچگی منو به هر چی خواستم رسوندی …
در جریانی که از همون کودکی از نظر سلامتی و وزن در مشکل بودم … واقعا قبلا برای ترحم دوس داشتم مریض بشم اما دیگه نمیخوام دیگه نظر هیچکس برام مهم نیست دوست دارم سالم سالم بشم دوست دارم وزنم کم بشه
خدایا گفتی قدمهای سمت خودتو بردار برداشتم همه رو خودت شاهدی بر همه چی اما خدایا
ذهنم خیلی ناز داره!!!میشه خفش کنی !!!
میشه کمکم کنی افکارشون بگیرم در دستم
این همه پیشرفتم در این 8 روز این همه پرانرژی شدن ،آیت همه کم شدن اشتها ،این همه کم شدن خواب، کاهش وزن 4 کیلویی این همه رزق و برکتی که از روز تصمیمم وارد زندگیم شده،اینهمه کاهش اشتهام بدون تلاش خاصی،اینهمه درست شدن دوروبرم برای رسیدن من به هدفم و و و رو نمیبینه اما زوم کرده به نداشته که نه تو باید دوره رو داشته باشی در حالیکه همش بهش میگم حالا که پولشو نداریم باید از رایگانها استفاده کنیم مطمئنا رایانهای جدا از دوره نیست اما وراجی های خودشو داره
خدایا کمک کن احساسم خوب بشه
خدایا نور شو در ذهنم که اینقدر ادا درنیاره خدایا من به تو و حمایتهاتو سخت محتاجم
نور امیدی در قلبمه که دیر نمیکنی
خدایا در زمان و مکان مناسب من رو به سمت دوره قانون سلامتی هدایت کن
خدایا در مسیر رسیدن به اینهمه هدف رسوندی
میخوام به این هدفم هم برسونی
خودت میدونی رسیدن به سلامتی کامل و کاهش وزن از 93 به 63 زندگیمو بهشت میکنه
دیگه به هرچی بخوام میرسم
خدایا تو منو لایق قرار گرفتن در این بهشت در این سایت دونستی پس من رو لایق سلامتی و اندام دلخواهم بدون منم میدونم قربونت
الهی شکررررر این کامنت رو برای کنترل ذهنم نوشتم خیلی باهاش حرف زدم باید نوشته هم میشد
خدایا من خواسته هامو بهت می گم و در نهایت تسلیم توام و به هر خیری که ازت برسه فقیرم…
ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدناالصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم والضالین
استادان عزیزم ،دوستای گلم دعا میکنم مثل بشکن بتونید کنترل ذهن کنید الهی آمین
به نام رب العامین
سلام به استاد عزیزم
استاد بزرگوار شما الان با این فایل و مرور این خاطرات برای من الگو شدین من هم توی همین شرایط هستم یعنی دو یا سه روز دیگه اول ماه جدید از کارم استفا میدم و میخوام برای خودم کار کنم سرمایه کمی دارم و میخوام همه چیو مدیریت کنم یعنی برم پانسیون زندگی کنم و کلا همه چیو مدیریت کنم و خیلی خوشحالم که این فایل رو از شما شنیدم کلا فایل ها به صورت بسیار درست و صحیح داره روی سایت قرار میگیره و هر فایل که قرار میدین انگار برای من هست و بهم میگه الان این کارو کن توضیحش سخته برام فقط میتونم درکش کنم و سپاس گذار پروردگارم هستم که هدایتم کرد …منم الان به خودم گفتم که اگر بتونم این چالش رو مثل شما حل کنم دروازه از نعمت و ثروت وارد زندگی من میشود و درآمد من خداوند میدونه شاید 100برابر شاید 200برابر واقعا انتهایی نداره میشود و خدارو سپاس گذارم بابت این که هدایتم کرد و بهم راه رو نشان داد وگرنه من راه بلد نبودم …
من واقعا شما روتحسین میکنم که الان توی این جایگاه هستید و یه الگو بسیار کامل برای من هستید و این باور رو به من می دهید که میشود به هرخاسته ایی رسید واقعا بدون تقلا کردن فقط با پیروی از غریزه یا به قول شما الهامات …و من یاد گرفتم که فقط از الهاماتم پیروی کنم و ثابت هم شده بهم یعنی شما میفرماید که چند بار که پیروی کنی از الهامات و درک کنی مسیر راحت رو از مسیر سخت ذهن رو آن موقع دیگه بدون هیچ شکی تسلیم قلب میشی و من تجربش کردم و تسلیم شدم میتونم بگم خیلی زیاد بهتر شدم توی این موضوع و واقعا خداوند رو سپاس گذارم
استاد ازتون بسیار زیاد سپاس گذارم
در پناه حق باشید
بنام الله
سلام ودرود خداوند به دوست ارزشمندم
حسین عزیز شک به دل راه مده که مسیر را درست انتخاب کردی ودنیایی از ثروت ونعمت در این مسیر پیش روی شما قرار دارد
امیدوارم ومطمئن هستم که به زودی شاهد نتایج کوچیک وبزرگی که در مسیر بدست میآورید هستیم
برات آرامشی از جنس الله ،ایمانی از جنس ایمان ابراهیم وزندگی ای سرشار از عشق وثروت وسلامتی وشادی را آرزو دارم
یا حق
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به خانم زارع
سپاس گذارم بابت کامنتی که برای من نوشتین بی نهایت بار سپاس گذارم چقدر خوشحال تر شدم کامنت شما رو دیدم… سپاس گذارم
خداوند به شما ثروت .نعمت .آرامش.اسایش.سلامتی .عشق و تمام چیزهای خوب رو بده انشالله
چون ما لایق هستیم چون ما تکه از وجود خداوند هستیم و بدون دلیل لایق تمام نعمت ها و ثروت ها هستیم …
سپاس گذارم
سلام به حسین عزیز
امیدوارم عالی باشی دوست خوبم
چقدر چهرتون وایب خوبی داره و انرژی مثبت میدین :)
من امشب حس و حالم عجیب خوبه و موزیک نور سینا ساعی پلیه و به خدا فکر میکنم ،به حال خوبم،به آینده ی روشن، به رویاهام،به نوری ک خدا تو قلبم گذاشته :)
چقدر حس و حالم نورانیه الله من شکرت
چقدر لذت میبرم وقتی کامنت دوستای خوبی مثل شما رو میخونم و با قلبم تحسینتون میکنم ،رشدتون رو،جسارتتون ،ایمانتون، حرکت کردنتون در این مسیر الهی رو …
وقتی میبینم چقدر تصمیم ها و انتخاب ها بواسطه اگاهی تغییر میکنه،وقتی نتایج دوستامونو میخونم،انگار همه ی اون رشدا همه ی اون حال خوبیا برا منه :)
با قلبم ذوق میکنم و از خدا بهترینها رو برات میخوام دوست خوبم :))
نووور باشی ….
و ثابت قدم در این مسیر الهی و زیبا :)
الله من ،خوشبخت منم ک تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم …
به نام خدا
سلام
من داستان هدایت شما به سایت رو خوندم و خیلی خوشحالم بابت وجود ارزشمند دخترهایی مثل شما…
خدایی که من شناختم اگر حرفش رو گوش بدیم واقعا با لذت و آرامش همه چیو وارد زندگیمون میکنه …
به لطف خدا خیلی جدی تر شدم بزار یه داستان هم برات بگم :
در حال حاضر تازه آمدم یه جای جدید شروع به کار کردم 2روز هست آمدم و این جای جدید چیتگر هست منطقه 22 تهران و دارم پروژه های مسکونی انبوهی رو میفروشم برج های منطقه 22رو …
من صداقت و درستی و پاکی واقعا برام بالاترین اولویت رو داره و توی املاک قبلی که محدوده صادقیه تهران که منطقه پنج میشه فعالیت میکردم توقع داشتن من دروغ بگم و چیزهایی رو بگم و عملکردی داشته باشم که بوی شرک و باور کمبود و بی ایمانی میداد و من اولش نپذیرفتم و کل املاک کم کم با من به طور شدید به لج و دعوا افتاد منم توی این سه ماه اخر که لج بودن با من سر حرف خودم ماندم و آخرم همین شنبه که گذشت استفا دادم زدم روی شونه خودم گفتم اغااااااااا حسین بیا برو و خدا میدونه که من خودم استعفا دادم و 2روز بعد یه کار دیگه پیدا کردم توی چیتگر و اینجا بهم گفتن بیا اصلا برج هارو بفروش و انبوهی بفروش و ….و انصافا منم یه مشاور حرفه ایی هستم
با سواد و کار درست و تماما حرفه ایی بعد امروز یعنی فردا دیگه باز تصمیم گرفتم از این کار هم بیام بیرون دلیلش هم میدونی چیه چقدر راحت دارم تایپ میکنم براتون دلیلش هم این هست که مدیریت این جای جدید به من میگه برج هارو که هنوز تکمیل نشدن پیش فروش کن و اقساطی بفروش و من پیش خودم گفتم که من نمیتونم چیزی رو اقساطی بفروشم چون واقعا به نظر من اقساطی فروختن یه جنس به مردم در کل بدبخت کردن اون مردم هست با قسط های بسیار سنگین…و فردا میخوام از اینجا هم استفا بدم و خاستم بگم جدی شدن شما نسبت به عمل به قانون خیلی عالی هست و حتما نتایج عالی به زودی میبینی …خلاصه نشستم فکر کردم دیدم که اگر یه نفر میخواد توی کارش صداقت و پاکی و درستی داشته باشه باید صفر تا صد کار رو خودش انجام بده مثل استاد مثل صاحب تلگرام و تصمیم گرفتم که اصلا مشاور نباشم دیگه و برم از صفر شروع کنم و برای خودم کار کنم حتی دست فروشی بغل خیابون باشه
میدونین:خیلی برام مهمه که درست تر و دقیق تر طبق قوانین عمل کنم…
و من اینو درون شما هم دیدم که چقدر خوب با خودتون و خداتون لذت میبرین و
بی پروا تر شدین نسبت به هرچیزی به غیر خداتون و لذت میبرید و همین دیگه
اصلا چرا من این هارو نوشتم در مورد کار و این چیزا ؟
در پناه خدا شاد و تندرست باشی
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به دختر خدا
اول از همه اینو بگم که موزیک نور سینا ساعی رو پلی کردم و الان اولین باره دارم میشنوم این موزیک رو …
نوررررررررررررررررررر نوررررررررررررررررررر
ازت سپاس گزارم بابت کامنت زیبات که الان که دارم مینویسم و همزمان دارم موزیک زیبای نور رو میشنوم خیلی زیباتر شده حس و حال کامنت نوشتن برات …
واقعا ازت سپاس گزارم …
شما هم خیلی زیبا هستی و مهربان ،
قشنگ فرکانست رو دریافت کردم
همین 1ساعت پیش کت شلوار سبز رنگم رو گذاشتم دم دست گفتم فردا سرکار بپوشمش و دیدم شماهم چه جالب کت و شلوار سبز تن کردین و خیلی هم بهتون میاد …
از خدا برات ثروت بی نهایت میخوام ثروتی که واقعا نتونی بشماریش ثروتی که ندونی چطور ازش استفاده کنی …
سپاس گزارم
در پناه رب العالمین
سلام به حسین عزیز :)
امیدوارم عالی باشی پسر خوش انرژی
عذر میخوامدیر کامنتت رو پاسخ دادم،دوست داشتم وقتی باشه ک قلبم بهم میگه :)
خوشحالم ک حس و حالتو نورانی کرد اون موزیک
من خودم خیلی وقته سعی میکنم هرموزیکیو گوش نکنم ( اولاش سخت بوداا :) ولی خب به مرور حتی تلاشی هم نکردم براش ک مثلا به موزیک خاصی گوش ندم،
مدارت ک عوض میشه همه چی خود ب خود درست میشه :)
شکر خدای خوبم … الله من …
چقدرررر تحسینت میکنم برای صداقتت ،برای استقامتت روی انجام دادن کار درست ،منم خداروشکر خیلی صداقت دارم تو زندگیم و این رفتار و طرز فکر بشدت توحیدیه،مطمئنم ایمان دارم نتایج بزرگی از همین یه باور میسازی
چون کسی ک صداقت داره،شجاعت داره،تنها یک قدرت رو میشناسه اونم الله یکتا هس،پس ترسی نداره ک بخواد دروغ بگه،کسی ک برای بدست اوردن روزیش صداقت داره،یعنی داره میگه خدایا من میدونم تو همواره منو هدایت میکنی،تو از جایی ک فکرشم نمیکنم بهم روزی میرسونی،صداقت داشتن یعنی باور به فراوانی و… :)
خیلی تحسینت میکنم …
جهان عاشق آدمهای شجاعه
بهترین پاداش هارو میده به جسورترین ها
اون قسمت vip رو اصلا گذاشته خدا برا ما … :)
چقدر این روزا ارومم …
چقدر تسلیمم …
چقدر متواضعم …
چقدر مسئولیت همه چیزو قبول کردم …
و چقدر احساس میکنم قدرت خلق این زندگی با تمام جزئیاتش رو دارم …
خدای من شکرت ….
حسین عزیز ،تو این یک ماه ک مستمر تو سایتم ،من از اون فاطمه قبلی خیلی فاصله گرفتم
خیلی از رفیقای قبلی حذف شدن،بدون اینکه من بخوام حتی و دوستای خوبی مثل شما با این کلامهای دلنشین و پر از اگاهی جایگزین شدن ،
چقدر من خوشبختم …
چقدر خوشبختم ک الان اینجام و جای دیگه ای نیستم
چقدر خوشبختم ک تو این مسیرم
مسیری ک لحظه ب لحظه اش،برام خیر و برکت و عشق و حال خوب میاره
برای آرزوها و انرژی قشنگت ازت ممنونم عزیزم ،منم براتون بهترینها رو از الله جانم میخوام
تو وجود هممون قدرتی هس ک تا شکوفا نشه،هیچکس باخبر نمیشه،حتی خودت :)
رازش اینه ک از قبل،قبل از اینکه ببینیش،باورش کنی و حرکت کنی
معنی ایمان همینه …
من از الان میبینم ک چقدر عالی پیش میره برات همه چیز :)
کامنتو ک نوشتم داستان هدایتتون رو خوندم و چقدر تحسینت کردم برای اینکه الان 24 سالته و اینجوری قشنگ داری میری بالا :))) چقدر ذوق دارم برات دوست خوبم ،چقدر ذوق میکنم خدا این نشونه ها رو بهم میده :)) منم 24 ام اخه :) البته همیشه حس میکنم بچه ام و اون کودک درونم همیشه فعاله :)))
اولش فکر میکردم حدود 28 اینا هستین از درک نوشته ها و کارایی ک انجام دادین اینطور فکر میکردم :)
فقط خواستم یاداوری کنم که موفقیت هیچ ربطی به سن نداره
تا فاطمه یادش بمونه هر لحظه تو هر سن و مکانی میتونه فوق العاده باشه،میتونه معجزه ها خلق و جذب کنه
خدای من شکرتتتتت
پروردگارم …
تو آگاهی به قلبم ک من
تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم …
به نام خدا
سلام وقت بخیر
شما خیلی خوش انرژی هستی واقعا بهت آفرین میگم
اصلا اینترنتم رو روش کردم دیدم ععععععع پیام ایمیلم آمد از سایت و سریع فهمیدم که شما بودی.
اهوم ،آخه پسر باهوشیم
واقعا صداقت و حق گرا بودن و درست کار بودن برای من بالاترین اولویت رو داره و نمیتونم من خیلی مواقع توی جمع هایی بود که افراد مولتی میلیاردر بودن فقط ساعت توی دستشون سه میلیارد بوده اما من توی اون جمع ها نموندم گرچه به ظاهر رشد زیاد کنارشون میکردما ولی درونم باهاش مشکل داره با دروغ با یه حرفی رو جا به جا زدن اصلا با کوچکترین موضوعی من درونم آلارم میده و نمیتونم
به همین دلیل خیلی خوشحالم و هیچکسم منو به غیر از افراد این سایت نمیفمه حتی خیلی از افراد این سایت هم که من ملاقاتشون کردم منو نمیفهمیدن …
ولی من راضیم و اصلا هیچ چیزی برام مهم نیست به غیر از صداقت و راستی و حق گرایی
اصلا من خیلی جالبه من میتوانستم جلسه برگزار کنم و پول بگیرم منظورم جلسه ملکی هست اما حقیقت رو میگفتم و اصلا برام اون جلسه و اون پول مثلا 200میلیون کمسیون مهم نبود …
من یه چیزی رو خیلی خوب یاد گرفتم اونم این هست که هرکسی هرچیزی میخواد بهت بدهد چه پول چه عشق چه هرچی باید کاملا راضی و آگاه باشد و این یعنی من باید طرف خودم رو انجام بدم و اجازه واقعا بدم که این انرژی هم طرف خودش رو انجام بدهد…
در جهان یک راه است آن هم راستی و حق گرایی
دیگه اون ور قضیه هیچ چیزی نیست …
واقعا ازتون سپاس گزارم جهت کامنت زیبایی که برای من نوشتی …
در پناه خدا شاد و تندرست باشی دوست عزیزم
به نام خدای بخشنده مهربان.
سلام به استاد عباسمنش عزیزم ، مریم جان استادم و هر کسی که این پیام رو میخونه .
امیدوارم که حالتون عالی باشه . استاد من سال 97 با شما از طریق فایلهای مصاحبه با استاد بیشتر آشنا شدم یادمه وقتی که فهمیدم استاد عباسمنش خیلی آدم معتبریه این فایلهای صوتی مصاحبه با استاد رو توی یه کانال تلگرام برای خودم ذخیره کرده بودم و مداوم بهشون گوش میدادم.
اجازه بدین اول تشکر کنم از اون فردی که این سوال را از شما پرسیده و باعث شده که شما درباره این موضوع مهم صحبت کنید و بعد تشکر کنم از شما به خاطر اینکه انقدر عالی عمل کردین و تونستید برای ما توضیح بدین از اتفاقهایی که برای شما افتاده تا هدایتگر راهمون باشیم .
استاد عزیزم از وقتی که دارم روی توحید کار میکنم و سعی میکنم که هر روز و هر روز با خدا صحبت کنم نشانههای خیلی قشنگیو دریافت میکنم و سعی میکنم عملگرا باشم.
نمیدونم در رد پاهای قبلی نوشته بودم یا نه ، اما من از وقتی که این مسیرو شروع کردم طبق اون چیزی که دوست ارزشمندم آقای افلاطون نوروزی برام نوشته بودن با خودم میگفتم که من و خدا داریم روی ریشهها کار میکنیم. چند روز پیش وقتی که داشتم با خدا صحبت میکردم ازش پرسیدم که خدای من با وجود اینکه هر روز داری من رو هدایت میکنی و هر روز داری با من صحبت میکنی آیا من دارم مسیرم رو درست میرم ؟ من میخوام مدار ثروتم رشد کنهها…
درست داری منو هدایت میکنی؟
این مسیری که دارم پیش میرم هیچ شباهتی به مسیر بهبود مدار ثروت ندارهها!…
فقط دارم نشونه میبینم نه هیچ چیز دیگهایاتفاقا گاهی دچار تضاد هم میشم!
دقیقاً نیم ساعت بعد وقتی که داشتم یکی از فرازهای دعای جوشن کبیر رو گوش میدادم استادی که داشتن درباره این فراز صحبت میکردن دست خداوند شدن برای رسوندن پیامش به من ،
ایشون گفتن برای خدا تعیین و تکلیف نکنید، کاملاً تسلیم باشید، خداوند ریشهها رو درست میکنه.
نمیدونید که چقدر احساس خوبی بود وقتی که خدا انقدر دقیق به من پاسخ داد و انقدر دقیق از طریق کلام اون استاد ارزشمند با من صحبت کرد !
وقتی که اینو شنیدم گفتم باشه سرورم به روی چشم و هر چیزی که تو بگی همونه اگر قراره که روی ریشهها کار کنیم من مستمراً ادامه میدم و تو هر چیزی که میدونی که برای بهبود ریشهها خوبه رو اجرا کن . من تسلیم هدایتهای تو هستم .
اتفاقی که افتاد این بود که یهو گوشی من توی همون روز یه بلای عجیبی سرش اومد و دیگه روشن نشد . طبق صحبتهاتون در جلسه پنج قدم پنج ، من یاد گرفته بودم که اگر داری روی خودت کار میکنی و یه اتفاق به ظاهر ناخوشایند برات میفته این همون هدایت پروردگاره .
شاید این هدایت به این معناست که دیگه از فضای مجازی دوری کن …
شاید به این معناست که میخواد تورو به عنوان شاگرد خصوصی خودش انتخاب کنه و تو باید باهاش تنها باشی و با او بیشتر صحبت کنی . من در آرامترین حالت احساسی ممکن پذیرفتم و گوشیمو گذاشتم کنار .
به این ترتیب برای گوش دادن به فایل دورهها یا فایلهای آموزشی در کانالهای تلگرامم باید از یک روش دیگهای استفاده کنم. به سایت بیشتر سر بزنم و هرچی که برام مهم بود بود رو کنار بذارم. خدا را شکر کردم که یه گوشی دیگه دارم و میتونم از اون استفاده بکنم و هر روز آموزشهای خودم رو ادامه بدم .
گوشی قدیمیمو برداشتم آپدیتش کردم با سپاسگزاری تمام از این به بعد از این گوشیم استفاده میکنم تا زمانی که مجددا هدایت شم نکته جالبی که همین چند روز پیش متوجهش شدم اینه که وقتی که به به صدای ذهنم گوش میدم نتیجه کارها معمولاً مطلوب نیست یا حداقلش اینه که نتیجه خاصی در بر نداره .
من اینو متوجه شدم صدای قلب یا هدایت قلب رو از درون سینهام حس میکنم اما صدای ذهنم رو از توی کله م میشنوم برای همینه که وقتی که زیادی فکر میکنم سرم درد میگیره .
وقتی که به صدای سرم گوش میدم بعدش اون منو سرزنش میکنه که چرا این کارو عالی انجام ندادی؟ صدای سرم منو به سمت کمال گرایی پیش میبره…
اما وقتی که دلم یه کاریو میگه و اونو انجامش میدم اگر اون کار نتیجه باب میل من رو نداشته باشه قلبم منو به آرامش داشتن دعوت میکنه اون در هر لحظه کارش اینه که منو آروم نگه داره ، امیدوارم کنه به اتفاقهایی که قراره در آینده نزدیک تغییر کنن.یا منو میبره اتفاقهایی رو بهم نشون میده که در گذشته خیلی خوب بوده و زمانی که به صدای اون گوش دادم برام رخ داده .
من اینو متوجه شدم که برای تجربه زندگی دلخواهتر و برای رشد بیشتر در مسیر زیستنم باید به اون چیزی که خداوند میگه اعتماد کنم و اونو انجام بدم، خوشبخت خواهم بود .
حتی اگر اون کاری که اون میگه عاقلانه به نظر نرسه باید انجام بشه . راستش الان بیشتر برام جا افتاده که تفاوت بین صدای قلب و صدای ذهن چیه و بیشتر برام جا افتاده که باید برای ادامه مسیرم به کدوم توجه کنم .
دیشب برای اولین بار از این شیوه تحلیل کردن استفاده کردم. من میدونستم حالا که دارم اعتیاد به فضای مجازی خصوصاً تلگرام و یوتیوب رو کنار میذارم ذهنم بیشتر فرصت نجوا کردن پیدا میکنه و قراره که برای یه مدت کوتاهی احساسات بد رو تجربه کنم. دیشب موقع خواب ذهن عزیزم شروع به صحبت کرد اون گفت حالا که تلگرام نداری چطوری میتونی کسب و کار خودت رو گسترش بدی ؟ مگه آقای رضا عطار روشن الگوی تو نبود که با کار کردن روی خودش کسب و کارش در تلگرام رشد کرده بود؟ مگه قرار نبود که این اتفاق بیفته؟
چون میدونستم که این صدای ذهنمه و دقیقاً موقع خواب که هیچ کار دیگهای ندارم سراغم اومده بهش گفتم ؛ من به صدای قلبم گوش میدم هیچ وقت به این شیوه پیش نرفته بودم . هیچ وقت با جریان هدایت این شکلی همراه نشده بودم . هیچ وقت تا این حد عملگرا نبودم نسبت به اون چیزی که خداوند از طریق قلبم بهم میگه. اگر قراره که از ریشهها همه چیز رو درست بکنیم خراب شدن گوشیم و پاک شدن تمام فضای مجازیم برای من خیر مطلقه و من با جون و دل میپذیرم شاید برای من مسیر دیگهای روشن باشه .چرا باید متصل باشم به اون چیزی که فکر میکنم درسته؟ ذهن من فقط با توجه به تجربیات خودش و دیگران نظر میده! قلبم همه راهها رو میدونه و میدونه که چطوری باید منو به اون چیزی که میخوام برسونه.
بنابراین طبیعیتر اینه که به صدای قلبم گوش بدم و بهش اعتماد کنم .
ذهنم دوباره شروع به صحبت کردن کرد اون گفت و داری خودت رو گول میزنی قبلاً هم این مسیر رو امتحان کرده بودی ولی نتیجه نگرفتی .
این بار مجدداً صدای قلبم رو شنیدم که میگه تو هیچ وقت با این دقت با خدا گفتگو نکرده بودی و تمام اون موارد کوتاهی رو یادم آورد که سعی کرده بودم با خدا گفتگو کنم و هدایت شده بودم .
تمام اون مواردی که وقتی به صدای خداوند گوش داده بودم، سود کرده بودم . یادم اومد که با وجود اینکه نمیدونستم توی روابط چطوری پیش برم وقتی به صدای قلبم گوش دادم و به شیوه اون عمل کردم تونستم یک خلق رویایی داشته باشم.
با اینکه صدای ذهنم در اون برهه زمانی از طریق دیگران بهم میگفت تو نمیتونی ، تو باید حتماً بری توی اجتماع باشی، اما من میگفتم که من ایمان دارم به قوانین خدا . اگر که قانون ثابته اگر جهان طبق یک نظام خاصی داره پیش میره، من اگر به این شیوهای که قلبم بهم میگه عمل کنم نتیجه دلخواهم رو خلق میکنم . جالبه که الان وقتی کسی به زندگی من نگاه میکنه فکر میکنه که غزل چقدر خوش شانسه که یک رابطه عاطفی خیلی قشنگ داره ، مجدداً صدای قلبم بهم گفت که تو هیچ وقت به این شیوه و با این وضوح پیش نرفته بودی این شیوه راه درستیه . ادامه ش . بده حداقلش اینه که مثل دفعههای قبل نتیجه نمیگیری و میفهمی که این مسیر هم جواب نداد و تو باید مسیر دیگهای رو امتحان کنی .
استاد عزیزم من فکر میکنم اگر ما آدمها یک بار بتونیم از قوانین استفاده کنیم و نتایجی رو در زندگیمون خلق بکنیم بعد از اون میتونیم به مسائلمون به چشم بازی نگاه کنیم .
مورد ارزشمندی که در صحبتهای شما برای من نشونهای از خدای وهابم بود این بود که شما گفتین من به کسی باج نمیدم
چند روز پیش هدایت خداوند رو از طریق صدای قلبم حس کردم که بهم گفت تو نباید به خاطر اینکه نسبت به یک چیزی احساس نیاز داری بری و کاری رو انجام بدی که قلبت اون رو قبول نداره . نباید خودت رو بیحرمت کنی . تو جایگاه ویژهای داری خداوند درون قلب توئه به همین خاطر تو دسترسی داری به بزرگترین منبع ثروت برکت آرامش عشق و سعادت این جهان داری . اجازه بده که با کار کردن روی خودت و داشتن نگاه توحیدی و اجرای ایده هایی که به قلبت راه پیدا میکنن خداوند تو رو هدایت کنه . اجازه بده که از ریشهها کار رو پیش ببره. ریشهها رو اصلاح کنه. بهش اعتماد کن.
استاد عزیزم از زمانی که دارم به این شیوه پیش میرم تمام جهان، تمام آدمها، تمام کائنات برای من سخنگوی پروردگارم شدن همین دو روز پیش از دو دوست عزیزم ریحانه جان و آقای مهدی جزایری دوتا هدایت ویژه دریافت کردم که متاسفانه نشد زیر کامنتی که برام نوشتن ، براشون بنویسم . امیدوارم که گذرشون به این نوشته ها بخوره و سپاسگزاری منو دریافت کنن. شما نمیدونید که چقدر هدایتگر راه من بودین ، حالا که دارم سعی میکنم که نگاه توحیدیتر داشته باشم سعی میکنم که به اونچه که بهم گفته میشه به میزان درکم عمل کنم، خداوند از بینهایت دست ارزشمندش که دو تا از اونها شما بهترینها هستین با من صحبت میکنه . ریحانه عزیزم من اصلاً نمیدونستم که دارم به فراوانی توجه میکنم، تازه فهمیدم که من انقدر به سرسبزی توجه کردم که شهری که خاک مناسب و حاصلخیزی نداره برای من سرسبزتر از سال گذشتهاش شده. من تازه فهمیدم که باید به این شیوه به موارد دیگه توجه کنم . تا قبل از این میفهمیدم فراوانی چیه اما اصلاً نمیتونستم بهش توجه کنم .وقتی که مثال زدی کاملاً برای من جا افتاده و من بینهایت ازت سپاسگزارم دوست عزیزم .
آقا مهدی جزایری وقتی دعای خیر شما رو دیدم قلبم به اندازه تمام شکوفههای درختهای بهاری شاد شد. برای شما به وسعت بهار زیبایی، شکوه، سعادت و هدایت ناب طلب میکنم و از لطف شما بسیار ممنونم.
استاد عباسمنش عزیزم ببنهایت ازتون سپاسگزارم که به صدای قلبتون گوش دادین و به کارهایی که خداوند بهتون الهام کرد، عمل کردین . ایمان داشتین بهش و پیش بردین ونتایج شگفتانگیزی گرفتین. مسیر زندگیتون هر روز زیبا و زیبا و زیباتر شد و دقیقاً دارین همون مسیر رو به ما نشون میدین . سپاسگزارم که در درک جهان هستی و قوانین بینظیرش استاد شدین براتون عزت سعادت روزافزون آرزو میکنم.
سلام غزل جان
امیدوارم حالت خوب باشه من دیروز یک پیام تو کانال واست فرستادم که اول از همه تشکر کنم ازت بابت معرفی کانال جوشن کبیری که بهم معرفی کردی از خدای خودم سپاسگزارم که من را هدایت کرد به سمت کانال ات البته مدت دوستی ما تو فضای مجازی کم بود ولی من می دونم که هیچ کار خداوند بی حکمت نیست درست منو وقتی هدایت کرد به سمت کانال ات که احتیاج داشتم به شنیدن یکسری حرف ها از زبان تو دوست عزیزم و تو دست خداوند بودی واسه من ازت صمیمانه سپاسگزارم و قطعا به قول خودت اینکه این اتفاق واسه گوشی ات افتاده بی تردید خداوند می خواهد از طریق راهها و روشهای دیگه ای به تو رزق و روزی بده مگه خودش تو قرآن نمیگه بی حساب بهتون روزی میدم و از جاهایی می دهم که فکرش را نمی کنید یا شایدم قراره یک سری دوستان جدیدی وارد زندگی ات کنه دوست عزیزم امیدوارم همیشه و در همه جا موفق باشی و امیدوارم خداوند دوباره یک روزی و یک جایی دیگه دوباره ما دوتا را سر راه همدیگه قرار بدهد من خیلی این مدت از خداوند سپاسگزاری کردم بابت آشنایی ام با تو و قبلا هم بهت گفته بودم این خواسته قلبی من از خداوند بود که با شما دوست بشوم امروز که کامنت ات را خواندم و دیدم دیگه نمی توانی یک مدت تو تلگرام باشی اول اش کمی ناراحت شدم ولی بعد سریع به خودم خاطراتی که تو این مدت با هم داشتیم را متذکر شدم و این را هم دیگه می دونم که باید تسلیم پروردگار بود چون وقتی تسلیم اش باشی اون بهترین ها را واست رقم می زنه حتی اگر به ظاهر بد باشه
به نام خدای بخشنده مهربان سلام به سعیده جان امیدوارم که حالتون عالی باشه سپاسگزارم سعیده جون از اینکه انقدر مهربانانه و سخاوتمندانه به من لطف دارین امیدوارم که مجدداً به زودی زود با همدیگه در ارتباط باشیم و بیشتر بتونیم با همدیگه صحبت کنیم. جالبه که با وجود اینکه گوشیم درست شد و با وجود اینکه تلگرامم مجدداً وصل شد اما از اونجایی که وقتی خدا بخواد هدایتت کنه و یک راه یا مسیری رو که فکر میکنه که درستتر و برات در نظر بگیره( اگر که بهش سپرده باشی) نمیتونی تخلف بکنی حالا با وجود اینکه تلگرامم درست شد من پیام شما رو دیدم منتها وصل نشد که بتونم با شما صحبت بکنم اما قطعاً یه خیر بینهایتی در این هست و امیدوارم که هممون در هر لحظه هدایت بشیم به مسیرهایی که برای ما بهتره و وصل شیم به جریان هدایت بینهایت خود خدا تا در هر لحظه سعادتمند و رستگار باشیم
به نام خداوند
انرژی ای که تمام جهان هستی رو احاطه کرده و به ما این قدرت واین علم رو به ما داده تا با ارسال فرکانس های دلخواه زندگانی دلخواه خودمون رو به راحت ترین و سریع ترین نحو ممکن خلق کنیم و هر چیزی رو که میخوایم به دست بیاریم
عزیزانم
خانواده عزیزم، استاد مهربان و دست مبارک خدا و گروه تحقیقاتی عباس منش؛ سلام
همه تونو دوست دارم واقعا از نظرات و دیدگاه ها و آموزش ها و نتایجتون لذت میبرم.
امروز تصمیم گرفتم یا بهتر بگم خداوند به دلم انداخت که سه موضوع و سه جمله رو در واقع بررسی کنیم تا بتونیم خدا رو بهتر و روشن تر درک کنیم.
اول از همه جمله و یا بهتر یکمی دعای” اهدنا الصراط المستقیم ” هستش.
آیه ی ششم سوره حمد.
توی این جمله مهم ترین نکته مستقیم هست در فرهنگ لغت های فارسی مستقیم به چند معنا وارد شده که براتون مینویسم:
مستقیم /mostaqim/
فرهنگ فارسی عمید
)صفت) [عربی] ۱. ویژگی خطی که دو نقطه را با کمترین فاصله به هم وصل میکند.
۲. [مجاز] صحیح؛ درست.
۳. (قید) راست؛ بدون خمیدگی.
۴. (قید) بدون تغییر در مسیر.
۵. (قید) [عامیانه، مجاز] بیواسطه.
بنابراین شاید بهتر باشه مستقیم رو کوتاه ترین و سریع ترین راه به خواسته معنا کنیم.
نکته دوم و آیه دومی که باید بررسی کرد آیه 185 سوره بقره هست:
«شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدیً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدی وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَ مَنْ کانَ مَریضاً أَوْ عَلی سَفَرٍ فَعِدَّهٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُریدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُریدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّهَ وَ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلی ما هَداکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ » آیه 185 بقره
که از تمام اون یک باور خیلی خیلی خیلی موثر در جهت رسیدن به خواسته ها میشه پیدا کرد و اون این قسمت: « یریدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ» هستش.
خداوند برای شما فقط و فقط آسانی رو میخواد که اگه این آیه و آیه بالا رو کنار هم قرار بدیم بهترین معنی کلمه مستقیم همون : سریع ترین و کوتاه ترین زمان ممکن رسیدن به خواسته میشه. و اینطور میشه معنی کرد که خداوند همیشه خواهان اینه که ما خیلی خیلی خیلی راحت و سریع به خواسته هامون برسیم.
نکته سومی که هست آیه : « لَا یُؤَاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمَانِکُمْ وَلَٰکِنْ یُؤَاخِذُکُمْ بِمَا کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ» آیه 225 بقره
خداوند فقط و فقط به آن چیزی که قلب هاتون کسب کرده مواخذه تون میکنه وقلب چی کسب میکنه؟ افکار و باورهای ما.
پس جهان هستی فقط و فقط به باور ها و فرکانس ها ما پاسخ میده و در هر راهی که ما بریم به سرعت به ما پاسخ میده و بقیه اش دست خودمونه که به راه خواسته ها بریم یا به راه ناخواسته ها.
امیدوارم مفید باشه.
موفق و موید باشید.
بسیار زیبا توضیح دادید و مخصوصا توضیح زیباتون راجب مستقیم من اینو نمیدیدم یا سطحی بهش نگاه میکردم من امروز کار مهمی داشتم و میخواستم روی پروژم کار کنم ولی از صبح که وارد نظرات سایت شدم هنوز نتونستم خارج بشم و این واسه من فوق العادست و احساس کردم یه سری از نکته ها و مطالب که دوستان بیان میکنند مانند یه شتاب دهنده به قدرت درک وفهمم وسعت میده و این خیلی خوبه …براتون بهترینارو آرزو مندم
سلام دوست عزیز
ممنون بخاطر متن زیباتون عاااالی بود چ حال خوبی بهم دست داد با خوندن متنتون
الله اکبر الله اکبر الله اکبر
به نام خدای مهربان و بزرگ
خدای که همه چیز میشود همه کس را
خدای که عشق میشود
خدای که ثروت میشود
خدای که برکت میشود
خدای که همه چیز میشود
خدای که به شدت کافی هست
خدای که نور زمین و آسمان هاست
خدای که تدبیر کننده تمام عالم هست
خدای که برگی بدون اذنش از درخت نمی افتد
خدای مهربان و عزیزم دلبر قدرتمندم ، صاحب و فرمانروای تمام جهان ، مدیر تمام کیهان و کهکشان ها ، یار نزدیکتر از رگ گردن ، ای بهترین برنامه ریز ها ، ای فرستنده باد و باران ، خدای مهربان و وهابم ، خدای غفور و رحیمم ، رفیق عزیزم، دلبر شرین زبانم ، بیمه تمام زنده گیم جانم به فدایت ای عزیز همه دل ها
میدانم که حواست به من هست
میدانم که خودت برایم با عشق میسازی
میدانم که امیدم را نا امید نمیسازی
میدانم که هدایتم میکنی
میدانم که قدرت تمام این جهان تو هستی
میدانم که اگر تمامم مردم جهان جمع شود قادر به خلق یک مگس نیستن و اگر مگس چیزی از شان ببرد دوباره گرفته نمیتوانند
میدانم که ما حتی برای نفس کشیدن هم محتاج تو هستیم
میدانم که بدون فرمان تو قلبم حرکت نمیکند
میدانم که بدون فرمان تو دستم حرکت نمیکند
میدانم که بدون فرمان تو شب نمیشود
میدانم که بدون فرمان تو خورشید طلوع نمیکند
میدانم که فرمان تو میان آسمان ها و زمین جاری هست
میدانم که علم تو بر همه جهان محیط هست
میدانم که تو هیچ وقت خوابت نمیبره
میدانم که تو هیچ وقت خسته نمیشوی
میدانم که تو هیچ وقت بنده ات را فراموش نمیکنی
میدانم که تو هیچ وقت به ما پشت نمیکنی
میدانم که همیشه عاشقانه نگاه میکنی
میدانم جای که دست ما نمیرسد شاخچه را پایین میاوری
میدانم که هیچ ساعتی دقیق تر از ساعت خدا نیست
و همه چیز در زیر سایه اش در ساعت دقیق اتفاق میفتد نه یک ثانیه دیرتر نه یک ثانیه زودتر میدانم که قدرت تمام عالم تو هستی قدرتی بالاتر از تو نیست
میدانم که پاکیزه بدون تو هیچ هست
میدانم که بدون هدایت هایت هیچ هستیم
میدانم که خالق ما تو هستی ما که به خودی خود خلق نشدیم
میدانم که مرا از نطفه ناچیز خلق کردی و از روح خودت دمیدی عاشقم هستی میدانم هوایم را داری
میدانم میدانم میدانم که ریموت تمام قلب ها در دستان توست
میدانم که هیچ وقت چیزی را فراموش نمیکنی
این را هم میدانم رفیق که از رگ گردن به من نزدیکتر هستی نمیدانم تو در من هستی یا من در تو هستم همه جا همیشه با همیم و ممنونم از اینکه کنارم هستی
بیبیین عزیز دل ها من سخت به تو محتاج هستم من فقط روی تو حساب میکنم فقط روی تو و خودت برایم عالی ترین ها را بساز
من با تمام وجودم ازت سپاسگذارم هستم که همیشه کنارم هستی و همیشه حمایتم میکنی و همیشه حواست به من هست بیبیبیبین من با تمام وجودم به تو ایمان دارم الهی کروررر کروررر شکرت
کمکم کن که با قدرت تو بنویسم آنچه را که باید برای خودم اینجا ثبت بکنم عاشقتم عاشقتم
سلامممم استاد عزیزم سلاممم مریم عزیزم سلاممم به تمام بنده گان توحیدی الله
استاد دیوانه شدم از این همزمانی از این عشق خدا از این هدایت های خدا از این همه حمایت خدا از این که خدا این قدر نزدیک هست
این قدررررررر عاشق ما هست
چی بگویم که خدا چقدررر زیبا و بزرگ هست
یا الله کرورررر کرورررررررر شکرت
جا دارد یک فلش بک به صبح بزنم
ساعت چهار و سی صبح بیدار شدم آمدم سایت کمنت خواندم بعد خدای نازم گفت بروو فایل توحیدی عملی نهم کمنت منتخب اول که از اسماعیل عزیز بود را بخوان
گرچی قبل هم خوانده بودم اون زمان تازه عضو سایت شده بودم رفتم خواندم و اشک ریختم و غرق خدا شدم
بعد در حین فایل گفت برو کمنت ابراهیم عزیز که در باره شغلش نوشته بخوان رفتم بخوانم گفت نخوان دوباره همین را ادامه بده تازه میخواستم روی اون کمنت بروم که اصلا انترنت کار نداد و کفت همین را دوباره بخوان و ادامه بده
گفت میخواهم بیبیینم چقدررر به صدای من گوش میدهی ؟
گفت دیدی بدون اذن من برگی از درخت نمی افتد همه چی تحت قدرت من هست
خوب منم گوش کردم
دیدم هوااا بسیارر عالی هست ساعت پنج صبح شده بود و آسمان بی نهایت زیبا بود بی نهایت صدای پرنده ها خیلییی زیبا بود من رفتم نزد کلکین و محو زیبایی ها شدم که خدا به قلبم گفت میخواهی بروی پیاده روی و از شیندن صدای پرنده گان لذت ببری با منم صحبت کنی ؟
گفتم خدایاااا این تایم ؟
گفت بلی
گفتم بیبیبیبن از کجا بدانم این را تو میگویی و نشانه از توست ؟
روی سیم وایفای همسایه ما هیچ وقت پرنده نمیشیند هیچ وقت من نه دیده بودم
گفتم بیبیبن اگر تو میگویی من این تایم بیرون میشومم میخواستم مطمین شوم حرف خداست چون در اون زمان در کوچه و سرک آدم های زیادی نیست و بعضی افراد مزاحم میشوند اگر بیبیبینند که تنها هستی مزاحمت میکنند در اون تایم صبح
منمممم دیدم پرنده آمد روی همان سیم نشست و ایمانم صد برابر شد که از طرف خودش بود گفتممم چشم هدایت خودت هست من میروم گرچی هیچ وقت من این تایم از خانه بیرون نشده بودم رفتم دل به دریا زدم
همین که از خانه بیرون شدم غرق حرف زدن با خدا و سپاسگذاری شدم دیدم یک آدم که حرکات بسیارررر عجیب و غیر منطقی میکرد به طرف من روان هست کمی ترسیدم
گفتم بیبیبین خودت گفتی برو
خودت مواظبم باش
خدا شاهد هست از اون طرف دو آدم امدند و این آدم کاملا حرکاتش تغییر کرد و قشنگ با تمام وجودم حضور خدا را حس کردم وقتی به خودش توکل کنی با تمام وجود حضورش را حس هم میکنی
بعد در تمام مسیر همرایش صحبت کردم از قدرتش گفتم گفتم گفتم و ازش درخواست که سه سال هست در دل دارم ( هدایتم به کار دلخواهم که در رسانه طلوع هست ) همرایش یاد میکردم
تا اینکه گفت : بیبیبین من برایت ساختیم اجابت کردیم ولی یادت باشد هرگز به آن کار به آن درآمد مغرور نشوی و فکر نکنی که تو با اون چیز ها ارزشمند میشوی بدان تو بدون هیچی هم ارزشمندی و روی اون ها حساب نبری
گفتممممم چشمممم بیا رفیق حالا یک نشانه برایم نشان ده
گفت از این مسیر برو
گفتممم چشم
رفتمممممممممم تابلو دیدم که نام کار دلخواه نوشته بود گفت دیدی نشانه را ؟
گفتمممم ایمان دارم بالایت که میسازی تشکررر که هستی غرق احساس خوب شدم و رسیدم نزدیک خانه تمام مسیر با عشق با خدا حرف زدم و زیبایی دیدم و بعد سلامت به خانه آمدم
این از این
همین امشب یک ساعت قبل بود که دوستم در امریکا هست زنگ زد و همرایم صحبت داشت
گفت چی میکنی ؟
گفتم هیچ کار خاصی نیست
گفت بیبیبین یک دوستم در افغانستان در سازمان ملل کار گرفته خیلیی فرصت ها زیاد شده همین مشکل هست که باید شناخت داشته باشی که اونجا معرفی شوی ( منم در دلم گفتم بیبیبین خدا بهترین پارتی و شناخت من هست چی کسی بالاتر از خدا هست ؟
او که دستش بالای همه دست هاست سپردمش میسازد برایم ایمان دارم در دلم تکرار داشتم )
که گفت دوستم دوصد دالر درآمد دارد و برخی از مزایایی دیگر را هم گفت خیلییییی برای اون دختر خوشحال شدم با تمام قلبم خوشحال شدم و برایش از خدا موفقیت خواستم چون میدانم خدا برای همه بنده هایش میسازد
و گفتم اینم یک نشانه هست که بیبیبین در همین شرایطی که همه میگویند بد هست بیبیبین چقدررر فرصت ها زیاد هست و خدا برای تو هم میسازد بیبیین خدا هست بیبیین در فرکانس درامد هستی این خبر خوش شنیدی و میخواستم به خودم این حرف ها را بگویم که ایمانم قوی شود و زهنم جفتک نندازد
در دلم میگفتم که بیبیین پاکیزه خدا ایده ها شرایط آدم ها را سر راهت قرار میدهد اصلا ترس را در دلت جای نده برایت میسازد
این در حالی هست که من بسیارر با تمام وجودم دوست دارم به درآمد برسم هم برای خودم مستقل شوم و هم برای فامیلم کمک کنم
دوستم بسیاررر دخترر موفق عالی و خوش برخوردی هست خیلیی دوستش دارم و برایش بهترین ها را میخواهم همین طور از موفقیت هایش میگفت از مسافرت هایش که تازه به نیویارک رفتن و چقدررر مسیر را خودش درایف کرده حالی هم منتظر ویزه اش هست که برود به سویس و از اونجا دیدن کند وووووووووو ….
تا زمانی که با او حرف میزدم حس حالم خوب بود نجوای شیطان نبود واقعا خوشحال هستم برایش خیلییییی خوشحال هستم
چون میدانم هر کس هر کجا هست جای درستش هست
زمانی که تماس قطع شد
مادرم گفت چطور کنیم در باره بعضی مسایل مالی بود چون درآمدی که این ماه دولت باید برای پدرم میداد خیلییی دیر شده و هزینه های ما هم خیلیی زیاد این هم ازاین
و مادرم میگفت چطور کنیم ؟
چطور میشود ؟
این طرف قضیه یک پاکیزه آرام و با ایمان هست که واقعا سعی میکند احساس خوبش بیشتر باشد و همیشه ایمان خود را حفظ کند
اون طرف بلند شدن نجوا های شیطان ؟
که برای تو پس چی وقت میشود ؟؟
بیبیبین دوستت با تو یکجا بود حالا کجاست ؟
بیبیبین هنوز به درآمد نرسیدی ؟
بیبیبیبن اون دختر دیگر هم در همین افغانستان چقدررر کار عالی به دست آورد ؟
بیبیبین تو دلت را خوش کردی به این چیزا ؟
نکند اشتباه داری و ترس هایش که القا میکرد ؟
و اینجا پاکیزه که رفیق خودش را پیدا کرده هست و با هیچی عوضش نمیکند فقط یک لبخند عمیق زد و گفت بیبیبببببن من نمیدانم که خداوند چی قره العین های را برایم آماده کرده هست ؟
از کجا میدانم تمام این شرایط برای بزرگ شدن من هست ؟
از کجا میدانم که خداوند چقدرررر زیبا برایم میسازد ؟
از کجا میدانم که این ها برای رشدم لازم هست ؟
از کجا میدانم چقدرررر بزرگ میشوم؟
از کجا میدانم شخصیتم قوی تر میشود ؟
حتی به یادم امد که در یکی فایل های تان گفتین شما یک زمانی که هیچی نداشتین و دوست های تان خانه و ماشین همه چی داشت
و وقتی که شما ادامه دادین آنقدر رشد کردین که از همه شان شرایط تان خیلییی عالی شد که حتی خودشان گفتن تو از ما بیشتر پول داری همان داستان یک میلیارد را که نگهداشته بودین و دست نمیزدین این داستان یادم امد و اون حرف ها آرام شدم دوباره طی چند دقیقه شاید پنج دقیقه هم نشد که دوباره آرام شدم و زهنم را کنترول کردم چون واقعا قلبم آرام هست
گفتمممم بیبیبین رفیق جانم من بالایت ایمان دارم من به تو یقین دارم قلبم هم نمیلزرد از ارامش قلبم میدانی از ایمانم میدانی بیبیبین خودت برایم بساز بیبیبین من با تمام وجودم به تو توکل کردیم و گفتم بیبیبین تو مسول ارامش قلب من هستی تو مسول هستی که من را هدایت کنی
قرار ما این نبود که من اینجا بیایم و همه چی را به تنهایی انجام بدهم
قرار این بود ما لذت ببریم و تو کار ها را انجام بدهی
من ایمان دارم بیبیبین بیا این نجوا ها را آرام کن و اشک میرختم
گفتم بببببین من هیچ وقت نمیخواهم ناسپاسی تورا بکنم من در همین شرایط هم میگویم شکرت میلیارد ها نعمت دارم شکرت شکرت ولی میخایم هدایتم کنی بیشتر برایم بدهی و بسازی
گفتم برایش ااگر تمام ثروت جهان از من میبود تمام مال دنیا از من می بود تو نمیبودی من هیچی نداشتم من هیچیییییی نداشتم من یک سراب بودم
حالا بیبیبین من تو را دارم رفاقت ترا دارم و من خوشبخترین دختر جهان هستم که تورا شناختم و با تو میتوانم به همه چی برسم
چی نتیجه بالاتر از رفاقت با تو بوده میتواند ؟ چی نتیجه بالاتر از شناخت تو میتواند باشد ؟ گفتم بیبیبن اگر من تورا پیدا نمیکردم تورا نمیشناختم تو را حس نمیکردم به تو امید نمیداشتم مطمین بودم با این شرایطم من افسرده میشدم من شاید حتی نمیتوانستم ادامه بدهم
بیبیبین خودت هدایتم کردی پس یاریم کن و از خودش درخواست داشتم که برایم بسازد
که گفت برو سمت قرآن
رفتم هدایت شدم به این آیات
إِذِ الْأَغْلَالُ فِی أَعْنَاقِهِمْ وَالسَّلَاسِلُ یُسْحَبُونَ
آن گاه که گردنهاشان با غل و زنجیرها (ی آتشین) بسته شود و کشیده شوند.
فِی الْحَمِیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ
در حمیم دوزخ (و آب گرم و عفن جهنم)، سپس در آتش سوخته و افروخته شوند.
ثُمَّ قِیلَ لَهُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ تُشْرِکُونَ
آن گاه به آنها گویند: کجا رفتند معبودان باطلی که شریک خدا میشمردید،
مِنْ دُونِ اللَّهِ ۖ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا بَلْ لَمْ نَکُنْ نَدْعُو مِنْ قَبْلُ شَیْئًا ۚ کَذَٰلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ الْکَافِرِینَ
و از خدا روی میگردانیدید؟ آن مشرکان جواب گویند: آن بتها همه از نظر ما محو و نابود شدند، بلکه ما از این پیش چیزی را به خدایی نمیخواندیم. خدا این گونه مردم کافر (مشرک) را گمراه میگرداند (یعنی از رحمت خود محروم میکند).
ذَٰلِکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَبِمَا کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ
این قهر و عذاب شما کافران بدین سبب است که در دنیا از پی تفریح و هوسرانی باطل بودید و دایم به نشاط و شهوت پرستی سرگرم شدید
ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا ۖ فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ
اینک (به کیفر کفرتان) به درهای دوزخ درآیید که آنجا جاودان معذّب خواهید بود، که متکبران را (که سر از فرمان حق کشیدند در آخرت) بسیارر جایگاهی بدیست
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ
صبر داشته باش که وعده الله حق هست
جانم به اخرش انقدررررررررر غرق عشق الله شدم با این هدایت با این آیت که خودم میدانم و خودش میسازد بهترین را میسازد
قطعا وعده خداوند حق هست صبرررررررر میکنم
چی کسی وفادار تر از خداوند به وعده اش ؟
بعد گفت برو فایل جدید روزشمار بیبیبین راستش دلم نمیشد بشنوم به فکر خودم دنبال یکی از فایل های توحیدی بودم
گفت بروووو گوشش کن برای توست
گفتم چشم
دیدم و نگاهم چقدرررررر تمام سراسر اشک شد اشک عشق به الله شد اشک شوق شد
سراسر وجودم احساس توکل شد احساس امید شد احساس این که یکی هست حواسش هست خالق تمام جهان هست
ما به کسی وابسته نیستیم ما به خدا وابسته هستیم خدای ما که جای نرفته هست
یک لحظه بعد از شنیدن این جمله شما جمله خودم یادم آمد که همین چند لحظه پیش به دوستم گفت
گفت بیبیین پاکیزه تو چقدرررر امریکا را دوست داری باید من بایدن را از این علاقه تو آگاه کنم داشت با من شوخی میکرد
منم ناخود آگاه با لبخند گفتم خدا آگاه هست نیاز به بایدن نیست
و چقدرر بعد از این فایل به خودم افتخار کردم به کنترول زهنی که کردم چقدررررر به حضور خدا افتخار کردم
قطعا خداوند برایم پاداش عالی در نظر دارد میایم همش را اینجا همینگونه ثبت میکنم میایم و مینویسم که خدا همیشه حواسش به من هست
توکل به خداوند
خدا منبع رزق و روزی ماست
هر کس رفت از زنده گی ما دستی دیگر هست چون اون دست از دستان خداست
قدرت خداست
خدا که جای نرفته
خدا که همیشه هست
بی نهایت دست هست
به مسایل به شکلی نگاه کنیم که دارم بزرگ میشیم
کاری که من چند لحظه پیش کردم پیش از شنیدن این فایل در واقع اگر ما روی خودمان درست کار کنیم به خدا ایمان داشته باشیم ناخودآگاه افکار درست در زهن ما میاید خدایا شکرت
خلاصه میخواهم بگویم میبینید خدا چقدر زیباست چقدررر عظمت دارد
خدا چقدرررر عشق هست
خدا چقدرررررر کافی هست
خدااااااا همه چیز و همه کس ما میشود
خدا بهترین پشتیبان و هواه خواه ما هست
دوووووووووستتتتت دارم خدا
دوستتتتت تان دارم
در آغوش خدا باشید
سلام دست عزیز….
دست مریزاد با کامنتی که
نوشتی ..چقدر حسودی مشد
با کامنت شما …..
چه رابط عالی با خدای خودت
داری یه وقتی های از خداوند…..
که راهنمایی میخوام انگار
صدامو نمی شنو انکار جواب
نمیده …….
چقدر شما قشنگ این
رابط را وصف کردی
انگار یه دوست که کنارت و
داری باهاش صحبت
میکنی
چقدر خوب درکش میکنی….
نمی دونم نشونها رو
من نمی تونم بینم
یا تشخیص هدایت های
خدواند با نجواهای ذهنی
برای من کمی
مشکل هست…
انشالا همیشه دراین مدار باشی….